توحید عملی | قسمت 10 - صفحه 8

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرهاد نجاتی گفته:
    مدت عضویت: 1048 روز

    به نام خداوندی که نسبت به من بخشنده و مهربان است

    سلام

    خیلی تفاوت داره بین اینکه ما ب زبان میگیم قدرت رو دادیم ب خداوند و اینکه در عمل چگونه رفتار میکنیم .

    چقدر شیرینه نتیجه عمل ب اعتماد ب خداوند و قدرت دادن ب اون

    میخام ی قسمتی از داستان زندگی خودم رو بگم ک همیشه دوست داشتم در اینجا بیانش کنم و فکر میکنم این فایل جای مناسبی باشه .

    هفت سال از ازدواج ما گذشته بود و ما همچنان در انتظار داشتن فرزند بودیم و هزارتا دکتر و دارو و درمانو آزمایش رو انجام داده بودیم. یکی میگفت ارثیه یکی میگفت مشکل از مرد هست یکی میگفت مشکل از خانم هست هرکسی ی چیزی میگفت و ی درمانی رو پیشنهاد میداد ولی هیچکدوم نتیجه ای نمیدادن . پنج سال به همین منوال گذشت و ما نتیجه ای ندیدیم . و دیگه خدایش خسته شده بودیم از این همه تلاشه بی نتیجه . بعد از درمان آخری ک انجام دادیم و دوباره همون آش و همون کاسه همسرم گفت ک من دیگه به هیچ عنوان دکتر نمیرم من دیگه از الان فقط از خداوند بچه میخوام و مطمعنم ک خداوند ب ما بچه میده و دیگه حرف دکترها رو باور نمیکنم . هر موقع ک این حرف رو میزد انگار مطمعن بود ک خدا جوابش رو میده و خود منم خیلی با این حرفش ایمانم بیشتر میشد. جلو جلو براش لباس دخترونه میخرید . عروسک میخرید حتی دیگران لباس و عروسک دخترونه بهش کادو میدادن.

    تقریبا دو سال همیجوری گذشت و ی روز همسرم من رو از خواب بیدار کرد و گفت ک تست بیبی چکش مثبته من گفتم شاید تست خراب باشه و پاشیدیم رفتیم آزمایش بارداری داد و اونجا دیگه مطمعن شدیم ک آره اعتمادمون ب خداوند جواب داده . و الان ک این کامنت رو مینویسم دخترم (آوین) شانزده ماهشه و خدا شاهده هر موقع ک میبینمش همش لطف و محبت خداوند رو نسبت ب خودمون بیاد میارم و هزاران بار سپاسگزاریش میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 146 رای:
    • -
      مریم پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 2025 روز

      سلام برادر.باورمیکنی اشکم دراومد چقدرخوشحال شدم خدا اوین عزیز رو حفظ کنه.من بخش اتاق عمل زنان کارمیکنم وچندین مورد از خانمها که نازایی داشتن وسزارین شدن برام تعریف کردن که بعد چندسال دوندگی دکتراخری بهشون گفته بود که کلا بیخیال بشین شما بچه دارنمیشین.واینها تمام دارو ودرمان رو گذاشتن کنار وامیدشون از دکترها قطع کردن وفقط از خود خدا خواستن وباردارشدن.منو یاد اون شنیده ها انداختین برای همون گریه ام گرفت.خدا درهمه لحظات ما جاریه ما ایمان وباور نداریم.ما اگه بهش وصل بشیم همه کارمیکنه.چندماه پیش رفتم امور اداری که کارت بانکی تحویل بگیرم ده دقیقه زودتر از شیفت دراومدم که منتظرنشم تا دنبال کارتم بگردن چون خیلی زیاد بود تا رفتم گفتم پهلوان .کارتم دقیقا رو دست بود از بین این همه کارت.خودمسئولش تعجب کرده بود میگفت چه جالب برای بقیه یک ساعت باید بگردی.شاید اینها برای ما کوچیک باشن ولی باید هی به خودمون بگیم که خدا داره هماهنگی ها رو انجام میده.یا شماره پرونده رو گم کرده بودم به مسئولش گفتم 16ماه پیش اومدم پیشتون تا دفترشو باز کرد که شماره پروندمو پیدا کنه دقیقا همون صفحه اومد که اسم من 16ماه پیش توش نوشته شده بود ومستقیم چشم مسئول به اسم من افتاد که اون صفحه پر از اسم بود یعنی حتی ثانیه ای طول نکشید واقعا کی داره این کارها رو پیش میبره؟؟؟؟؟؟؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      سمیرا سعادتمند گفته:
      مدت عضویت: 1506 روز

      سلام آقای نجاتی دوست هم فرکانسی مون در سایت

      چه زیبا از اعتماد به خداوند همسرتون نوشتید، چقدر تحسین کردم این حد از توحید شما و همسرتون و خداوند هم به زیباترین صورت پاسخ شما را داد .

      چقدر خوشحال شدم از این نتیجه تون و به شما و همسر توحیدی تون این حد از توکل به خداوند و هدیه فرزندتون رو تبریک میگم .ایشالله دخترگل و زیباتون در پناه خداوند مهربان در کنار شما سلامت و صالح و شایسته و شاد باشند .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 863 روز

      اون چیزی که بیشتر برای من بولد شد این بود که 2 سال طول کشید از روزی که شما توکل کردین تا روزی که متوجه بارداری همسرتون شدین…

      چقدر خوبه این استقامت چه قدر خوبه این صبر و توکل و ادامه دادن با ایمان و امید به تنها قدرت جهان

      چقدر خوبه که به یاد خودمون بیاریم که همه چی رو خدا میده اما یادمون باشه که باید تکاملم هم طی بشه با استقامت در راه درست و پایبندی به اصل…

      و بشارت بده به صابران، کسانی که صبر کردند و عمل صالح انجام دادند، و خداوند به آنها درود می‌فرستد…

      پناه میبرم از شرک به خداوندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 1756 روز

    سلام و عرض عشق به همه عزیزان

    توحید عملی 10

    استاد خیلی خیلی خوشحال شدم وقتی عنوان این فایل رو دیدم و متوجه شدم نزدیک 1 ساعت طول فایل هست‌. ازتون سپاسگزارم

    یک مثال جدید از دریافت الهامات از خداوند در زندگیم. در روند تحقیق کیفی پایان نامه ام که به این صورت هست که باید برای قسمتی از یک متن یک سری لیبل و عنوان مشخص بشه که یه جورایی شعرگونه باشه، من واقعا هیچی به ذهنم نمی رسید و برام خیلی سخت بود اولش خیلی تقلا کردم که عناوین خوب و مناسب پیدا کنم. اما اصلا زیبا نمیشدن خیلی تکراری و بی روح بودن. به خدا گفتم من هیچی نمی دونم و هیچی به ذهنم نمیرسه خودت بهم بگو و عناوین زیبا رو بهم الهام کن. و بعد هر وقت که در آرامش بودم و ایمان داشتم که بهم گفته میشه، عناوینی به ذهنم میومد که چندین بار باعث شد اشک شوق بریزم از تناسب و زیبایی این عناوین. حتی میرفتم سرچ میکردم ببینم نکنه همچین چیزی رو قبلا در یک مقاله ای یا جایی خوندم. اما متوجه میشدم که خیر اینها از حافظه و مغز کوچیک من نیست. این ها همه از منبع الهیه. وقتی لیبل ها رو به اساتیدم نشون میدادم در تعجب بودن که چقدر قشنگه چقدر پر معنیه و خیلی منو تحسین می کردن. حتی استاد راهنمام میگفت اینقدر که عناوینت عالی شده ممکنه داورها باور نکنن خودت به اینا رسیدی!!! منم گفتم استاد من از خدا خواستم که بهم بگه و اینا کار خداست! الانم دارم با کمک و هدایت خودش اون عناوین رو به انگلیسی بر میگردونم و مقاله اش رو می نویسم. حتی لغات انگلیسی هم خدا بهم میگه چی جایگزین کنم که اون حالت ادبی و انتزاعی حفظ بشه!

    واقعا اگه همه جا همینطوری به خدا اعتماد داشته باشم مطمئنا زندگیم بهشت میشه.

    متوجه شدم که باید یه سری چیزا رو به خودم یادآوری کنم که مغرور نشم نسبت به دیگران و نسبت به ربم:

    من نبودم که دانشگاه قبول شدم کار خدا بوده خدا منو به اینجا رسونده من هیچ کار خاصی نکردم. من از خودم هیچی ندارم من تا اینجا که اومدم به خاطر هوش و استعداد خاصم نبوده به خاطر لطف و حمایت ربم بوده پس هیچ جایی برای غرور نیست هر آنچه دارم از طرف خداست. من هیچ برتری نسبت به هیچکس هم ندارم.

    خداوند متون منو مینویسه من هیچی نمی دونم مغز من هیچ ظرفیتی برای ایده نداره تمام ایده ها از طرف خداونده. مقاله هایی که نوشته میشه تماما با نیروی علم و خلاقیت رب هست من چیزی نمی دونم. و باید یادم باشه هر وقت تقلا کردم که با مغز خودم پیش برم هیچ نتیجه ای حاصلم نشد به جز هدر زمان و احساس بد. هر پیشرفتی که بوده به خاطر خیر از طرف ربم بوده نه خودم. هر چیزی که مقبول دیگران شده به خاطر این بوده که روح خدا در اون جاری بوده نه مغز کوچک من.

    خداوند به من عزت و احترام داده من در مقابل اون هیچم. اون دل هارو برای من نرم کرده. اون محبت دیگران رو برای من برانگیخته میکنه نه خودم. باید یادم باشه وقتی با راهکارای مغز خودم پیش میرفتم برخورد دیگران با من چی بود. اما وقتی تونستم یه ذرررررره قدرت رب رو باور کنم و نترسم از آدم ها چطوری همه رفتارها تغییر کرد و همه شروع به تعریف و تحسین از من کردن.

    خداوند قدرت دست و پای من میشه که ورزش می کنم اینم از خودم نیست. سلامت جسم من از لطف و فضل خداست. هر چه در زندگیم دارم از فضل و رحمت خداست. من هیچ از خودم ندارم. جسمم روحم موفقیت هام و هر چه دارم همه از طرف خدایی هست که منو خلق کرده و منو هدایت میکنه. بدون هدایت و حمایت خدا من هیچم من نیستم.

    امیدوارم کاملا درک کنم و همیشه یادم بمونه که من کاملا و صد درصد محتاجم به هر خیری از طرف خداوند.

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    سعیده آیت گفته:
    مدت عضویت: 1048 روز

    وای خدای من چی بگم از این فایل چه کردین بامن استادعزیزم

    من الان رو ابرهام با قلبی که ضربانش رسیده به هزار وچشمی که اشک باران شده و روحی که مست مست مست شده ازاین آگاهیها

    من شرابا طهورا رو در این دنیا چشیدم از موقعی که سایت و باز کردم و عنوان توحید عملی رو دیدم قلبم باز شد پروانه ها شروع به پر پر زدن کردن تو وجودم

    عاشقتم خداجونم که صبح تو سناره قطبی توشتم یه آگاهی ناب دلم میخواد دریافت کنم و دلم میخواد جواب سوالم درباره دریافت هدایتو بهم بدی بعد

    این فایل که ذره ذره اش شرابا طهورا شد برام

    عاشقتونم استاد عزیزم عاشقتونم که به حرف دلتون گوش دادین و اون فایل رو کات کردینو اینو ضبط کردید

    خدایا چه میکنی با ما تو این سایت

    تمام فایلهاتون استاد عزیزم یه جور آگاهی و لطف خداونده

    ولی جی بگم از فایلهای توحیدیتون که من یکیو دیوانه میکنه

    واین فایل واین کلام دلنشین و گوارا

    بزارید یه اعتراف بکنم من چندسال قبل به درخواست همسرم که گه گاه مشروب مصرف میکنه بااینکه بهم گفته شده بود حرامه ولی گفتم بزار یه بار تست کنم این همه شور و هیحان و ازخودبیخودی و لذت رو ببینم چه جوریه

    انگار که آب خورده بودم هرجی همسرم بهم تگا میکرد خودم به درونم میرفتم که ببینم چه تغییری کردم ولی هیچ هیچ هیچ

    جالب اینکه خیلی راحتم خوردمش یعنی میدیدم اونا جرعه جرعه میخورن چون مزش براشون جالب نیس یا گسه

    ولی من یعو خوردم ولی هیچ چیزی دریافت نکردم وازاون به بعد اگه جایی پیش میومد که یه عده میخوردن وبه منم تعارف میکردن میگفتم گناهم اگه قرار بکنم گناه بالذت میکنم این در من هیچ تغییری نه مثبت ونه منفی ایحاد نکرد پس نمیخورم

    ولی چندباری تو صحبتهام باخدا و هدایتهاش این طعم دلنشین بهشتی رو چشیده بودم و

    گاهی بادیدن فایلهای توحیدی شما توحیدی که شما به ما یاد دادیداستاد یه جنس دیگس یه طعم دیگه داره و

    واقعا اون مستی که ادمها با خوردن مشروب بدست میارن رو من از این طریق بدست آوردم تازه ناب تر اصل تر و دائمی چیزی که برا اونا زودگذر وفانیه ولی برامن طولانی ومداومه و جیزی که نه تنها آخرش به حال بد نمیرسه بلکه به رشد و لذت منتهی میشه

    وامروز باور کنید استاد دفعه اولی که گوش دادم به فایل انگار یه قیف گذاشتن رو قلبم ودارن این شراب ناب رو به سمتش سرازیر میکنن

    که گاهی قلبم میگفت استپ کن نمیتونم این حجم رو به یکباره دریافت کنم ومن استپ میکردم وبعد دوباره شروع میکردم

    ولی دفعه دومی که گوش دادم هرکلامتون مثل یه قطره به دلم رسوخ میکرد و همینطور قطره به قطره و من صدای چک چک ریخته شدن و نفوذ کردنش در عمق وجودم رو حس میکردم

    استاد عزیزم این صحبتهاتون رو بارها درفایلهای مختلف هدیه و دوره هاتون شنیده بودم

    ولی جمع شدن همه اونها به یکباره و اونم دقیقا وقتی از خداخواستم یه اگاهی ناب رو دریافت کنم وجواب سوالموبگیرم منو به رقص و پایکوبی درونی در آورده

    خدایاشکرت از این همزمانی واین شراب بهشتی ازجنس زمینیش

    استاد انقدر مست این فایل شدم که به مادرم اینام زنگ زدم و گفتن هرسه مون سرماخوردیم وحال نداریم گفتم بازم خداروشکر هرسه تاتون مریضین دیگه لازم نیست چندنوع غذا درست کنید همه باهم هرچی قراره میخورین و تازه مواظبم نیستین که اون یکی نگیره ماسک بزنین رعایت کنید و…… فک کنم اونا شاخ درآوردن از این حرف

    وخواهرم زنگ زد چون قراره براتولد دخترم که پنج شنبس بیان رامسر گفت میخوای غذا چی بپزی گفتم میخوایم چند نوع ساندویچ درست کنیم که البته دوتاش سوسیس و کالباسه که خودمون قراره خود سوسیس وکالباس رو درست کنیم

    گفت میشه توش پودر خردل و زنجفیل کمتر بزنی چون پسرش آلرژی پیداکرده

    خیلی راحت گفتم اصلا نمیزنم حتی فلفل هم کمتر میزنم

    گفت واقعا غذات بد نشه ولش کن یه وقت بد میشه

    گفتم نه بابا توکل بخدا مطمئنا که عالیم میشه

    واونم کلی ذوق کرد وتشکر

    میخوام بگم انقدر حالم خوبه انقدر غرق در لذتم که حرفامم با همه جنسش آسانگیری و لذت بردن شده

    واما بعد این همه صحبت که نمیخواستم طولانی بشه ولی شد

    برم سر موضوع فایل

    واقعا خیلی جاها برام پیش اومده که به خداتکیه نکردم وبه نوعی شرک داشتم البته اونم از نوع خفیه خفی که بعد کنکاش تو ذهنم فهمیدم که ای بابا اینم شرکه دیگه وپاشو خوردم

    وجاهایی که دربست همه چیزو سپردم بهش و نتیجشم گرفتم

    من از اونروز که تو فایل گفتگو با دوستان رزای عزیز گفتن که به لبتابشون زدن خدایا

    من نمیدونم تو بگو

    واقعا گفتگویی جدید بین من وخدا به وجود اومد بعدهم گفته های دیگری مثل اینکه

    من تیر انداختم نه تو

    به هرخیری از جانب تو فقیرم …..

    گفتگوهای ذهنی منو باخداوند تغییری اساسی داد

    والبته که هرچه بیشتر تونستم نه در زبان بلکه در عمل ازاینها استفاده کنم نتایج بهتریم گرفتم

    تو چندین فایل بخاطر تضادی که بش برخورده بودم که دیگه وقتشه برم سرکارو هدایتی که ازخدا خواستم و جور شدن کار داوری حرفه ای دادگستری و روندش گفته بودم

    که دقیقا پارسال همین موقع بود که باید برا مصاحبه میرفتیم ساری

    همسرم قبلش خیلی گفت بزار به فلانی بگم اون کلی پارتی تو دادگستری داره تو مصاحبه اگه پارتی نداشته باشی فلان میشه و….

    گفتم نه خدا هست اون پارتیه منه

    ورفتیم وقتی رفتم جای مربوطه میتونم بگم 99درصدشون وکیل قاضی بازنشسته کارمند شوراحل اختلاف و خلاصه یه کاره ای براخودشون بودن یه آن گفتم خدایا من وسط اینا چیکار میکنم اینا همه کارکشتن تو دادگستری ولی من حتی یکساعتم سابقه کار ندارم

    ولی سریع گفتم خدایا خودت منو تو این مسیر انداختی مطمئنم همه مراحلشم خودت مدیریت میکنی و من فقط به عنوان یه نمادفیزیکی باید فقط باشم

    همینم شد مصاحبه رو قبول شدم بعد رفتیم برا یه دوره آموزشی که اونا دیگه تاب ترین ها از مصاحبه بودن اونجام آزمونشو با معدل 18.93 قبول شدم والان تو مرحله دریافت پروانه و زدن دفتر هستیم انشالله

    البته که به قول استاد کردیت همه اینا به خداونده و من واقعا فقط یه حضور فیزیکی داشتم

    وجالبیش اینه که به خدا گفتم خدایا من باید قضاوت کنم باید رای بدم و سرنوشت یه پرونده به نوعی در دستان منه

    ولی توکه میدونی من هیچی نمیدونم تویی که باید منو هدایت کنی به کار درست به عملکرد درست به صحبت درست و نهایتا قضاوت و رای درست

    استاد وقتی میگفتید تو آموزشهای حضوریتون موقعی که تو سالن بودید الهامات میومده وشما میگفتید

    منم همش از خداوند خواستم و تو تجسمهام همین میاد که

    وقتی یه پرونده میاد اینکه قبول کنم یانه

    وقتی سر جلسه هستیم و داره صحبت میشه بابت پرونده

    وقتی قراره رای بدم وکاربه پایان میرسه این تویی که میگی و من میگم

    تومیگی و من مینویسم انشالله

    خدایا ممنونم ازت بابت این روز و این فایل و این استادو این سایت و این حالی که دارم .

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1205 روز

      سلام ودرود من رااز شهر زیبای یزد پذیرا باش.

      سعیده ی عزیزم دختر تو چقدر پاک ومهربون وتوحیدی هستی

      چقدر با خوندن کامنتت تحسینت کردم. افرین برتو.

      سعیده ی عزیزم. از اینکه خانم های توحیدی تو این سایت الهی هستند بی نهایت خوشحال وسپاسگزارم

      بارها با خوندن کامنتت از خدا هدایت خواستم. منم خدا این شراب طهور را میخوام. چقدر درس ازت یاد گرفتم. مرسی که کامنت گداشتی

      افرین از این ساده گرفتن تو. دوست خوبم. برات بهترین ها راارزومندم. باید بارها کامنتت رو بخونم. انگار دست خداشدی برام نوشتی

      ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سعیده آیت گفته:
        مدت عضویت: 1048 روز

        سلام مرجان عزیزم

        واقعا خداروشاکرم که این نوشته که همش رو بادل نوشتم و از سمت خودش میومد به دلتون نشسته و چیزی بوده که باید میشنیدین

        خدایاشکرت برا این بستر توحیدی که نوشته هرکس حال دل یه سری رو خوب میکنه

        ممنونم ازت مرجان عزیزم که برام کامنت گذاشتی و حسم رو اول صبح عالی کردی

        امیدوارم خداوندهدایتمون کنه هممون رو که دراینجا جمع شدیم وخواستار این هستیم که هرروزمون بهتراز قبل باشه در این مسیر همواره رو به رشد باشیم

        بازم ازت ممنونم دوست عزیزم

        خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 863 روز

      چقدر زیبا گفتین که من به عنوان یک نماد فیزیکی فقط باید باشم..

      چقدر درست گفتین،انگار قرار نیست ما در این جهان کاری بکنیم، ما درخواست کننده ایم و دریافت کننده

      انگار خدا ما رو آورده که فقط بهمون بده تا لذت ببریم و آرامش داشته باشیم و سلامت باشم و ثروتمند، اما آیا خودمون هم میخوایم…

      چقدر خوبه که یادمون باشه فقط کافیه ما باشیم،فقط کافیه که وقتی میگه باش باشیم و وقتی میگه برو بریم و وقتی میگه بگو بگیم و وقتی میگه نباش نباشیم(وابسته نباشیم)

      همون فیزیکمون هم از خودشه انگار ما فقط اون روح والاییم از جنس خودش که لایق بهترین هاست، به اندازه ای که تسلیم هستیم مورد رحمت قرار می‌گیریم و به اندازه ای که گردن کلفتی میکنیم و من من میکنیم ،سرافکنده و بدبخت و ذلیل هستیم…

      پناه میبرم به تنها قدرت جهان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 1054 روز

    به نام خدای مهربان خدایا هرآنچه دارم ازآن توست

    سلام به همگی

    خدایا شکرت

    چقدر نیاز داشتم به این فایل و واقعا بهم خیلی چسبید

    توی همون 10 دقیقه اول انگار 1000 درجه مدارم رشد کرد

    ایمانی که توی این فایل رشد کرد اصلا قابل مقایسه نبود با فایل های قبلی که این می تونه به خاطر تکاملی باشه که طی کردم و همون اهمیت و زیبایی این فایل خدایا شکرت

    بار ها برامون پیش اومده درخواست هامون رو از یکی خواستیم و اون یه نفر ما رو رد کردیم خدای خودم و بعد که اون ردمون کرده یه جوری بهم ریختیم که انگار دنیامون تمام شده

    و بعد تازه میگیم خدایا چرا این اتفاقات برای ما می افته چرا چرا

    خب اون موقع میگه تو مگه از من خواستتی برو پیش همونی که بهش التماس کردی

    آگاهی های نابی که توی این فایل یاد گرفتم این بود فقط به خودش توکل کنیم

    و بدونیم همیشه اوست که همه کار میکنه برامون و مغرور نشیم و فراموشش کنیم

    به اندازه ایی که در مقابل خداوند متواضع هستیم و به همون اندازه ای که اعتبار اتفاقات خوب زندگی مون رو به خداوند نسبت می دهیم و میگم خداست که کارهارو برامون انجام میده

    به همون اندازه خداوند اتفاقات بهتر ، زیباتر ، روابط قشنگ تری رو بهمون هدیه میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1970 روز

    بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست

    سلام ب استاد عزیزم و بچه های عزیز …

    نکته ای که در این فایل و دقیقه 21 نظر منو ب خودش جلب کرد :

    دو روز پیش داشتم یه فایلی رو ب عنوان نشونه امروز من گوش میدادم بنام : یه پاسخ ساده اما بسیار کارا ……

    استاد در اون فایل میگفت هرکسی که برای محصولش تبلیغ نکنه اصلا بیزنس من نیست و اصلا بدون تبلیغ نمیتونه محصولاتش رو بفروشه و ثروتمند بشه…یه بیزنس من باید برای فروش محصولاتش تبلیغ کنه …

    برام جالب بود که استاد همون سال که داشت این فایل رو اماده میکرد و این صحبتها رو میکرد داشت این باور رو در خودش شکل میداد که من باید بدون تبلیغ محصولاتم رو بفروشم

    دقیقا جمله استاد در دقیقه 23 این فایل هست : اگه کسی با تبلیغ مشکل داره هیچ وقت ثروتمند نمیشه …

    کمی ذهنم بهم ریخت احساس کردم صحبتهای استاد که اگه اشتباه نکنم برای سال 95 هست با صحبتهای این فایل کمی با هم تناقض داره و این رو بمن فهموند که بابا خود استاد هم مثل همه ما بچه ها داره رشد میکنه ……

    اگه اون سال این حرف رو زد ولی کماکان داشت روی خودش و روی باورهای ثروت سازش کار میکرد یعنی اگه سالهای قبل بود و اگاهیم اینقدر رشد نکرده بود شاید گیج میشدم و کلی بهم میریختم اما الان راحت توی ذهنم صحبتهای استاد رو حلاجی میکنم و لذت میبرم

    یعنی فردی که میگه ادم بدون تبلیغ نمیتونه محصولاتش رو بفروشه اما خودش داره با استفاده از قوانین ذهن و روح این باور رو در خودش شکل میده که بدون تبلیغ هم میشه محصول فروخت ب شرطی که روی باورهات کار کرده باشی در واقع تبلیغ تو همون باورهای درستت هست که توی ذهنت میسازی …

    فقط برای کسی که باور کرده هرکاری ممکنه…با معجزه باور قدرت خداوند در زندگیمان نمایان میشه شاید خیلی از افرادی که نمیتونن از قدرت ذهن شون استفاده کنن این حرفها رو نپذیرن…

    این جمله رو از یاد نبریم که همه چیز تو ذهنمون داره اتفاق میفته …ب شرطی که قوانین جهان و سازوکارذهن رو بلد باشیم

    درواقع نیازی ب جار زدن نیست باورهای تو داره کار خودش رو انجام میده و پیام محصولات تورو ب کل جهان هستی ارسال میکنه اگه تو با تبلیغ ات 1000تا یا بیشتر مشتری جذب میکنی باورهای تو از درودیوار برات مشتری میاره….

    در حقیقت ما تبلیغ رو تو ذهن مون و با باورهایی که داریم انجام میدیم این یعنی قدرت توحید …یعنی قدرت خداوند رو در وجود یک شخص ب اثبات میرسونه …..که بدون تبلیغ هم میشه محصول فروخت …بشرطی که خدارو تو وجودت باور کنی …ب خدا ایمان داشته باشی …ب خداوند اعتماد کنی …و بدونی که همین الانم خداونده که داره کارهارو انجام میده نه تو ….

    این یک توهمه که خیال کنی خودت داری کارهارو انجام میدی…در واقع همه کارهارو خداوند داره انجام میده … تو فقط باید قسمت خودت رو بخوبی انجام بدی بقیه با خداست نگرانش نباش خداوند کارش رو بخوبی بلده ….همه ما دستانی از خداوندیم در این جهان

    امیدوارم همگی از کنترل ذهن بالایی برخوردار باشیم و بتونیم کنترل توجه مون رو از ذهن مون پس بگیریم و بتونیم در ارامش ذهنی و با احساس خوب ب چیزهایی که خودمون دوست داریم توجه کنیم …

    تشکر ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      زهرا جعفرزاد گفته:
      مدت عضویت: 1490 روز

      سلام به شما دوست عزیزم

      سپاسگزارم بابت کامنتی که به اشتراک گذاشتین و باعث شد که من یه بار دیگه برم فایلی که نام بردین رو گوش بدم و عمیق تر بهش فکر کنم

      و دوست داشتم نایجه این تفکر درونی خودم رو باهاتون به اشتراک بگذارم

      برداشت و درک من اینه که ادم باید خودش رو بروز بده و محصولش رو بتونه معرفی کنه ، من تا ندونم فلان مدل جاروبرقی وجود داره که خواسته در من شکل نمیگیره که برم بخرمش

      این اطلاع رسانی و معرفی باید توی بیزنس باشه وگرنه رشد نمیکنه

      دقتی تو نگی من فلان محصول دارم چطور کسی میخرتش؟

      ‘ من خودم تجربه شاغل بودن ندارم اما این درک منه که دارم بهتون توضیحش میدم’

      اما به نظرم این روش معرفی و برزو دادن محصول و توانایی ها ، میتونه زوش های متفاوتی داشته باشه

      یکی یه اکهی درست میکنه و پول میده به تلویزیون که پخشش کنه

      یکی تو دیوار اگهی میکنه

      یکی مثلا بروشور درست میکنه میزاره توی محل کار و هر مشتری اومد اون بروشور بهش میده که طرف بدونه چه خدمات دیگه ای هم توی اون مکان انجام میشه

      و یه نفر به صورت کلامی و شخصا خودش انجام میده

      در این بین ممکنه این سوتفاهم پیش بیاد و فراموش کنیم که قراره محصول رو معرفی کنیم و کیفیت کار رو حفظ کنیم و بقیه اش درست میشه

      کلمه درست از نظز من معرفیه نه تبلیغ

      و جامعه به روشی از معرقی که فقط به پول گره خورده میگه تبلیغ

      من نمیتونم مثل خود استاد این موضوع رو درست توضیح بدم و فکر میکنم فایل قدرت اراده در برابر نحوه عملکرد مغز انسان ، خصوصا دقیقه 45 به بعد و اگه وقت داشتبن به نظرم فایل کامل گوش بدین

      توی این فایل استاد میگن منظور از تبلیغ و منطق رد کردنش چیه

      من تا همینجا میتونم توضیح بدم و افکارم رو به نوشته در بیارم

      امیدولرم براتون کمک کننده باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        حسین رجب پور گفته:
        مدت عضویت: 1970 روز

        سلام دوست عزیز ….

        ممنون از اینکه وقت گذاشتی ….اما فکر کنم شما قشنگ متوجه نشدی …

        لطف کنین برین دوباره دوتا فایل های استاد گوش کنین بعد بذارین کنار همدیگه مقایسه کنین متوجه میشین چی میگم

        منظور من اصلا فایل نحوه عملکرد مغز انسان نیست که استاد توضیح میدن منظور من فایل یه پاسخ ساده اما کارا هست برین گوشش کنین بذارین کنار این فایل متوجه میشین چی میگم ……..

        وقتی انسانی واقعا توحیدی هست مثل استاد وقتی انقدر روی باورهاش کار کرده دیگه نیازی ب تبلیغ کردن نداره …

        انسان با باورهایی که تو ذهن و قلبش مسیازه ب خداوند متصل میشه ان وقت بدون انکه ذره ای تبلیغ کنه خداوند براش از درودیوار مشتری میفرسته …

        مثل استاد نیازی ب تبلیغ کردن نداره خداوند از درودیوار براش مشتری میفرسته ….

        در واقع اون تبلیغ رو توی ذهنش انجام میده با قدرت باور و ایمانی که داره …البته این کار نیاز ب قدرت داره نیاز ب تمرین داره نیاز ب اراده و تعهد داره نیاز ب تکامل داره اینطور نیست یه شبه این اتفاق بیفته …

        یا مثل خود من بدون انکه کسی منو ب استاد معرفی کنه مشتری استاد شدم و کلی محصولاتش رو خریدم …

        مگه کسی بمن تبلیغ استاد رو کرد ؟

        یکی هم میلیاردی توی تلوزیون تبلیغ میکنه …چون باورش اینه که بدون تبلیغ نمیتونه محصولش رو بخوبی بفروشه ….

        یا حتی خود من تو بیزنسم انقدر موفقم که نیازی ب تبلیغ کردن ندارم …

        وقتی شما توی فرکانس خواسته ات قرار میگیری حال خرید محصول میخواد باشه یا هر چیز دیگه ای خداوند با بی نهایت دستانش شمارو ب سمت فروشنده ای که توحیدیه و روی باورهاش کار کرده هدایت میکنه که اصلا روی محصولاتش هم تبلیغ نکرده …

        خداوند چنان چفت و جور میکنه چنان فروشنده و خریدار رو رو در روی همدیگه قرار میده که مغز گنجیشکی انسان قادر ب درکش نیست …

        این همان قدرت توحیده …این همان قدرت ایمانه …همان معجزه قدرت باوره … این همان اعتماد ب خداونده که همیشه جواب میده و نیاز ب تبلیغ کردن نداره

        حرفی که میزنم رو هوا نیست خودم تجربه اش رو دارم و همچنان هم دارم ب لطف خداوند تو بیزنسم تجربه میکنم

        تشکر ……

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    فاطمه کدخدا گفته:
    مدت عضویت: 2108 روز

    سلام به بهترین استادی که خداوند به من و به همه عزیزان این سایت معرفی کرد

    بله استاد باید بریم سراصل مطلب

    اصل مطلب همان اصل که این سایت اختصاص به اون داره

    اصلی که همه ما باید با آن زندگی کنیم

    اصلی که زندگی مارو میسازه

    اصلی که با آن به ارامش و احساس خوب می رسیم ،اصلی که مارو به سمت سلامتی و ثروت میبره

    اصلی که با ان خیالممون همیشه راحته

    من زندگی مو براساس این اصل که توحید و خداونده ساختم ،این اصل رو از این سایت یاد گرفتم

    هر چند همیشه ته قلبم دنبال همچین اصلی میگشتم و هر لحظه هم خداوند کمکم میکرد ،از اون جایی که کلاس پنجم بودم و از خداوند نمره عالی میخواستم

    ولی هرچی بزرگتر که میشدم ،ذهنم با کلی باورهای محدود کننده محاصره میشد و من اون باورها رو واقعیت زندگیم می‌دانستم

    تا این که به یک جای امنی مثل این سایت هدایت شدم ،و با این سایت و این اصل زندگیمو هر لحظه از هر نظر پربار تر شد

    من این روزا همزمان روی دوره کشف قوانین زندگی و دوره دوازده قدم دارم کار میکنم

    و از خداوند خواستم منو هدایت کنه به یک مدار بالاتر ،هرچند الان خیلی احساسم خوبه ،ارامش تو زندگیم و وجودم حکم فرماست ،واز نظر مالی هم وضعیتم نسبتا خوبه ولی دوست داشتم خداوند منو هدایت کنه به درامد بیشتر ،فروش بیشتر ،خیلی فکر میکردم ،خیلی می نوشتم ولی نمی دونستم که چه جوری باید از خدا بخوام

    امروز این فایل رو گوش دادم ،به یاد اوردم که هر چی تا حالا دارم و داشته ام تک تکش از خدا بوده ،منم مثل شما سعی میکنم در برابر خداوند متواضع باشم ،ولی باید خداوند این ایه رو دوباره به ما یادآوری کنه ،لازمه ی هر انسان مومنی ست که این ایه باید یادآوری بشه

    ما رمیت اذا رمیت ولکن الله رمی

    بارها بارها یاداوری توحید ،یاداوری اینکه خداونده که هر لحظه کمکون می‌کنه لازمه

    این یاداوری سوخت حرکت ماست ،سوختی ست برای رفتن به مدار بالا

    اگه این سوخت نباشه کم کم ما به سمت پایین و پایین تر نزول میکنیم

    ممنونم از خداوند ،و ممنونم از شما استاد توحیدی

    بله من این سوخت برای ادامه لازم داشتم

    لازم داشتم یه سر به اصل توحیدی برگردم و یه تلنگر بهم بخوره که بیدار بشم و با قدرت زیاد دوباره به مسیر اصلی برگردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    الیاس و فاطمه سادات گفته:
    مدت عضویت: 1369 روز

    به نام یگانه بزرگ هستی

    که در هیبت ودر تمام درجات مانندی ندارد وما فقط میتوانیم مثالی وجلوه ای از ذات پاکش باشیم ما باورهای درست وحرکت کردن درمسیرعلایقمان

    دیدم میان سبزه ها رنگ تو را

    در جای جویبار اهنگ تورا

    دریا که به صخره میخورد با هرموج

    انگار به سینه میزند سنگ تورا

    نظرمن

    توحید این نیست که خدا یکی هست یا دوتا یا هرچیزی که بهش کلمه یا اعداد بگم.

    توحید یعنی او یک چیزی یا بگم یک نفر اگربگم بهتر برایم جا می افتد، او یک شخصی هست که همانندش در هیچ کجای جهان هستی پیدا نمیشود.

    یعنی همانندی نیست

    واین درک فقط درصورت اینکه من اگاهنه در مسیر علایقم حرکت کنم ومدام ببینم که اوست که همه کارمیکند ولاغیر واین ایمان وعمل صالح لازم دارد که من در یک مسیر. درمسیر، توحیدرا درک خواهم کرد چون بعضی چیزها از درک من خارج هست

    وبا گذر زمان وحرکت کردن اگاهانه با استفاده از قوانین الهی توحید رشد میکند

    چون من از اشعار وایات اینقدر فهمیدم که توحید یک جرقه برای شروع هست وکم کم این زیاد وزیادتر میشود

    یک خط ایات قران از زبان حضرت حافظ

    با مدعی نگویید اسرار عشق ومستی

    تابی خبر بمیرد در درد خودپرستی.

    عاشق شو ارنه روزی کار جهان سراید

    ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

    عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ

    چون برقی از این کشاکش پنداشتی که رستی

    اینجا جناب حافظ گفته

    انسان پر غرور، را خداکاری ندارد غروری که تورو از خود تو دورکند وگرنه غرور الهی میشود سلیمان

    که به گفته استاد قمشه ای

    او دیو های درونش رابه تسخیر دراورد به لطف رب

    وداره میگه که عاشقان وعابدان

    وعارفان وساجدان و… همه برای این داستان یکجا ننشستندکه اتفاقی بیفته

    دراین طوفان قرار گرفته اند تا به این مرتبه برسند. حرکت کردنند. تضاد داشتن

    میان عاشق ومعشوق هیچ حائل نیست

    حجاب خودی حافظ ازمیان برخیز

    واستاد شما خیلی قشنگ گفتید که اگر یک نفر تمام کلمه به کلمه سایت وحفظ کنه ونفهمه که منظور من حرکت کردن هست وعمل کردن اون فقط اب در هاون کوبیده واصلا نفهمیده داستان قانون چی هست.

    مثال ازخودم

    در قدیم هر زمان به طرف اینها رفتم به مشکل خوردم

    وام

    قرض

    هدیه

    و..

    همش شرک بود وبا شما استاد، وازقران فهمیدم واموزهای شما، که همین شرک یعنی توحید نداشتن

    واز روزی که تمرین درست کردم برای خودم وهرروز چند دقیقه نه چند ساعت شروع کردم به شناخت شرک نه شناخت توحید گفتم من باید شرک وبشناسم توحید خودش تجلی خواهد کرد

    چقدر این اشعار بوی توحید داره

    اشک دیده است از فراق تو دوان * آه آه است از میان جان روان

    ما چو طفلانیم و ما را دایه تو * بر سر ما گستران آن سایه تو

    طفل با دایه نه استیزد، ولیک * گرید او، گرچه نه بد داند نه نیک

    ما چو چنگیم و تو زخمه می‌زنی * زاری از ما نه تو زاری می‌کنی

    ما چو ناییم و نوا در ما ز توست * ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست

    ما چو شطرنجیم اندر برد و مات * برد و مات ما ز توست‌ای خوش صفات

    ما که باشیم‌ای تو ما را جان و جان * تا که ما باشیم با تو در میان

    ما عدم‌هاییم و هستی‌های ما * تو وجود مطلقی فانی ما

    میگه همه چیز تویی فقط باید دیدو عوض کرد

    انیشتین

    این مرد الهی وبزرگ

    که پرفسور حسابی میگند من به خاطر نظریه بینهایت بودن ذرات با ایشان ملاقات داشتم

    واین مرد یک ارامش خاص یک لحن زیبا با من داشت که فراموش کردم این نفر

    فرد اول جهان در فیزیک هست

    بروسلی جالب میگه

    میگه اگه من 1000فن بلد هستم 3000ضدفن بلد بودم که رشد کردم

    . این حرفهای

    بزرگان نعمت هست.

    من با خودم میگم توحید مخففش هست اینها

    ت. توکل به یکتا خدای عالم

    و. یعنی ورودیهای بد وکنترل کردن

    ح. کمک از هدایت والهاماتم بگیرم

    ی. یاد اوردن اینکه همش خودش هست همه چیز اوهست ومادرپیشگاهش هیچ

    د. داوری نکردن خلق خدا وسرمون به کار خودمون باشه

    وجمله اخرم

    این جمله هزارن مرتبه به خودم میگم تا وقتی که شرک دروجودم هست

    بیمعنی هست که من توحیدی هستم اگه هنوز درگیر عوامل بیرونی هستم

    هنوز میخواهم همسرم فرزندم وبقیه رو من اصلاح کنم نمیشه توحیدی بشم

    در عمل توحید رشد میکند

    وشما میگید هرچه دارم ازخاالی کردن وجودم ازشرک هست

    واینکه خدا خیلی با ماهست دیشب تا ساعت 2 باهمسرم قران معنی میکردیم ومثال بعد به جایی رسیدیم که ایشون گفتش تو اگه احساست خوب باشه بسه دیگه نیازی نیست بگی

    من گفتم باید این مکالمه باشه جدا ازاحساس

    بگی برای هرکار به نام تو ای نازنین ای بهترین

    وازخدا کمک بخواهی که پناه ببری از شر شیطان.

    وشما در این فایل جوابمونو دادید ازشما تشکر میکنم این فایل وبرای من ضبط کردید واقعا لذت بردم واز خدای خودم خیلی تشکر کردم

    وچقد. با من هست اونجا که گفتید بهش بگید باهاش حرف بزنید همین چند ثانیه کتابها میشه نوشت کتابها واقعا ثانیه ثانیه فایلهای توحیدی وقتی کنار فایلهای دیگه میزاری رنگ وبوی دیگری دارد

    به خدا قسم که این جملات الکی نیستند وهرکدومش یک نت موسیقایی هست.

    یا اینکه تودلم سر سفره یا سر کار یه درخواستی میکنم به خدا بعد چند ثانیه میبینم دخترم رفت وگفت بابا اینو برات اوردم گفتم منکه نگفتم یا اینکه همسرم اجابت میکنه وخیلی جالب هست انشاالله روزی بشه که بتونم درخواستهای بزرگمو به این سرعت اجابت بشه

    واین بستگی داره چقدر خودمو بشناسم وخدای خودم رو وعمل کنم

    خرقانی

    عارف وفیلسوف ودانشمند بزرگ

    میگه مسیر بنده به طرف خدا گمراهی هست

    ومسیر خدا به طرف بنده سعادت وفیروزی.

    بعد همینو به همسرم گفتم

    وایشون گفت اتفاقا استاد همینو گفتند

    استاد گفت شما به طرف نعمتها حرکت نمیکنی نعمتها به طرف تو میان

    بعد دیدیم که شما در دورهاتونم همینو میگید که تو بلند بلند نشو وروزی برسه از سوالات خودت تعجب کنی..

    خیلی عالی هست که معیار تمام کارهات قران قوانین عمل باشه بعد حرف تو با خرقانی وپیامبر ومولانا دریک مسیر هست واز یه دوست ومعشوقی پیام برسونه

    واینکه باعشق کارمیکنیم واین فایلها مارو مجبور میکنه دراینترنت وکتابها بگردم وبخونم تا مطالب خوبی بنویسم وهمین کار هم جزئی از توحید عملی هست

    خدایار ونگهدار همه دوستان عزیز واستاد بینظیر

    ومریم بانو که احترام مادر این سایت و واسطه خلق خیلی از اتفاقات الهی رو برای من دارند

    یکشنبه

    22 بهمن 1402

    استاد همین فایل چند ساعت من و وادار کرد که بشینم وازتوحید بنویسم

    افرین به من که میخوام شاگرد اول بشم

    تا تمرینات بیشتری بهم بدید ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    سلام به استاد دوسداشتنی خودم و خانم شایسته گل و همه دوست های عزیزم

    به اندازه ای ک سرت در مقابل خداوند پایینه به همون اندازه خدا سرتو جلو بقیه بالا نگه می داره

    میخوام از دورانی بگم که توسط دیگران تحقیر شدم میگفتن تنبلی، نمیخونی، تواناییش رو نداری، مدام با بقیه مقایسه میشدم، فلانی رفت بهترین رشته رو خوند تو هنوزم پشت کنکوری، تو هنوزم در حسرت یه صندلی توی یه دانشگا خوب هستی، پس کی میخوای شروع کنی، این شد زندگی، فلانی بچه داره منم بچه دارم، آبرومون رفت هر کسی می پرسه الهام چی کرد هنوزم پشت کنکوره باید با شرمندگی بگیم اره یکسال دیگ موند

    اینا تمام حرفایی بود ک من دوسال مدام شنیدم و هرچی سعی میکردم تا خودمو آروم کنم نمیشد، اونقدر در مقابل کنکور ناتوان شده بودم ک اونو مثل یه غول روبروی خودم میدیدم (شرک)

    خیلی وقتا با خودم میگفتم فلان مشاوره رو برم حتما دیگ میخونم و رتبه خوب میارم یه مدت میرفتم و با نا امیدی رهاش میکردم، بعد میگفتم ن میگن اگه اون معلم رو بگیری قبول شدنت حتمیه یه مدت معلمم رو عوض میکردم و بعد با خستگی و ناامیدی رهاش میکردم، از این کلاس به اون کلاس، از این مشاوره به اون مشاوره تا جایی ک دیگه بریدمممممم

    کمتر از دوماه مونده بود ب کنکورم با عجز و ناتوانی از دوسالِ سختی ک پشت سر گذاشته بودم، بعدِ نمازم سجده افتادم و زار زار گریه کردم و التماس کردم گفتم من دیگه توانی ندارم اصلا هیچی ندارم حتی دیگه کسی به اسم الهام رو نمیشناسم ولی تو میتونی تو قدرتش رو داری فقط نجاتم بده با اشک و گریه التماسِ خدا کردم

    خدا شاهده از همون شب به بعد در کمتر از دوماه خدا توانایی بهم داد ک از ساعت 6 صبح بعد نماز شروع میکردم به درس خوندن تا خود ساعت 9 شب، اون انرژی که به من داده میشد از من نبود، من دوسال فقط درجا زدم اون دوماه فقط و فقط انرژی بود ک خدا بهم داده بود وگرنه من کجا و روزی 13 ساعت درس خوندن کجا

    توی اون مدت به یه رهایی و ایمانی رسیده بودم ک سر جلسه کنکور وقتی کنار خواهر دوقلوم نشسته بودم و آزمون رو دادم حتی یه لحظه هم به تقلب فکر نکردم چون یقین داشتم خدا هست اون کمکم میکنه نیازی به دیگران ندارم نتیجه اومد و در کمال ناباوری که حتی مشاوره ها هم میگفتن دانشگا دولتی توی شهر خودت نمیتونی بیاری و نهایت بری شهرهای اطراف اما من قبول شدم توی همون دانشگاهی ک میگفتن امکان نداره بتونی قبول بشی، پشت سرش 8 ترمه تموم کردم و ارشد با رتبه دو رقمی قبول شدم، هفته پیش تهران بودم و به پاس اینکه توی پروژه بنیاد ملی نخبگان تیم برتر شدم ازم تقدیر شد،بهم تقدیر نامه دادن و همه بهم تبریک گفتن

    به اندازه ایی ک سرت در مقابل خدا پایینه به همون اندازه خدا سرتو پیش بقیه بالا نگه میذاره

    پشت تمام این اتفاقات و موفقیت های درسیم فقط و فقط خدا بود، خیلی وقتا بود نمیخوندم و میگفتم تو باهام بیا من نخوندم تو امتحان بده تو کنارم باش من بلد نیستم ولی تو میتونی

    من هیچ اعتباری به خودم نمیدم فقط خدا بود

    و حالا سوالم از خودم اینکه تو با وجود همچین خدایی چرا باید بترسی؟ چرا باید نگران حفظ همچین شرایطی باشی مگه این موقعیت رو تو بدست آوری ک تو بخوای حفظش کنی؟

    حالا همه میگن افرین موقعیت خوبیه حیفه موندی ایران برو، تو تواناییش رو داری برو، اینجا جای تو نیست

    میخوام بگم حیف اینکه من همچین خدایی رو یادم بره، نامردیه من اینو از خودم بدونم

    همون خدایی ک من رو از ناتوانی مطلق نجات داد دوباره زنده ام کرد، بهم اعتبار داد، کمکم کرد منو بلند کرد همون خدا بهترین برنامه ها رو برام داره

    واقعا ترس و نگرانی نهایت شرک و بی ایمانیه درمقابل همچین خدایی

    امیدوارم همیشه یادم بمونه خدا چطوری در همه موارد زندگیم قدرتش رو بهم نشون داد

    موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      مهسا گفته:
      مدت عضویت: 1108 روز

      سلام دوست عزیز

      کامنت شمارو خوندم واقعا خیلی خوشحال شدم و یه حس خیلی خوب و فوق العاده ای بهم دست داد

      منم امسال کنکور دارم و وقتی داستان شمارو خوندم واقعا لذت بردم که از خدا کمک خواستید و تونستید تو این زمینه موفق بشید

      ممنونم از کامنت زیباتون که بهم قوت قلب داد

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        الهام گفته:
        مدت عضویت: 1321 روز

        سلام دوست خوبم

        امیدوارم حالت عالی باشه

        خداروشکرررررر میکنم ک حس خوبی گرفتید

        امیدوارم حسابی توی آزمون موفق بشید و باعث بشه ایمانتون قوی تر بشه و باورتون نسبت به خدا بهتر بشه چون بیشترین چیزی ک کنکور به من داد یه ایمان قوی بود و باید مدام اینو به خودم یادآوری کنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      زهرا جعفرزاد گفته:
      مدت عضویت: 1490 روز

      سلام به شما دوست عزیزم

      چندین باره این کامنت شمارو میخوندم 6م الان و هم قبل تر

      خیلی احساس خوبی به ادم میده که تو دو ماه تونستید انجامش بدین و کنکور پشت سر بزارین

      منم دقیقا توی وضعیت مشابه پشت کنکور بودن شما هستم و منم دارم درجا میزنم

      به عنوان کسی که این راه رو پشت سر گذاشته میخوام ازتون بپرسم از لحاظ روند درسی چیکار کردین که ازش رد شدین؟ اگه اون روزها خاطرتون هست میشه برام بگین؟

      و ابنکه من یکم گیج شدم از یه طرف تاکید به طی کردن تکامل و قدم به قدم پیش رفتن و اینکه از راه طبیعی موفق میشی

      از یه طرف اینکه خداوند همه کار برات میکنه و خدا معجزه میکنه که باورش برای خودت و دیگران سخته

      استاد توی فایل توحید عملی 11 گفتن بدون هیچ خوندن و فقط پاسخ نامه رو پر کردن به راحتی دانشگاه قبول شدن

      سوالم اینه که مرز بین توهم زدن و اینکه چطور از قوانین خدا استفاده کنم و بسپرم به خودش، چیه؟

      بی نهایت سپاسگزار خواهم بود اگر از طرف شما راهنمایی باشه کخ بتونه درگیری فکری منو بهبود ببخشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        الهام گفته:
        مدت عضویت: 1321 روز

        سلام دوست عزیزم امیدوارم حالتون خوب باشه

        خیلی خوشحال شدم که کامنتم احساس خوبی بهتون داد

        اون سال ک من کارشناسی قبول شدم هیچ مشاوره ایی فکر نمیکرد ک من بتونم شهر خودم قبول بشم اما شد و این چیزی جز حضور خدا نبود من بعد از کنکور گفتم نتیجه مهم نیس مهم اون خدایی هست ک من پیدا کردم و شناختم

        من اون سال با خدایی ک استاد درموردش صحبت میکنه آشنا شدم و متوجه شدم تمام این دور زدن ها و سرگردانی ها به خاطر این بود ک من مشرک بودم البته اینو الان با صحبت های استاد متوجه شدم، کلید موفقیت اون سال من توحید بود من همه جارو رفتم همه دورامو زدم و از همه جا بریدم از همه ناامید شدم و آخرین راهی ک برام موند خدا بود

        به خدا با تمام وجودم بدون ذره ای شرک رو کردم و خدا پاسخ داد

        اینو با آگاهی الانم میگم شاید توی ذهنتون نقش ببنده ک من دو ماه روزی 13 ساعت درس خوندم اما این دلیل اصلی نبود، دلیل درس خوندن من هم این بود ک باور داشتم باید بخونم تا قبول بشم و خدا طبق باورم بهم قدرت داد، کنارم بود خوندم و قبول شدم

        دلیل اصلی توحید بود چون من با اون رتبه و اون درصدها هم قبول نمیشدم و قبولی من فقط وفقط لطف خدا بود فقط بدلیل ایمان بود

        حالا چرا اینو بهتون میگم چون من توی کنکور ارشدم دقیقا تجربه ای ک استاد توی فایل توحید عملی 11 گفتن رو داشتم من اصلا نخوندم و باورم به این بود، خدایی ک همراهمه اون دانشش رو داره و ازش سوال میکردم کدوم جوابو بزنم هرکدوم از گزینه ها ک چشمک میزد اونو میزدم و با همین روش رتبه من 22 شد ک بازم دلیلش توحید بود

        شما درمورد تکامل پرسیدید من اون سالی ک کنکور کارشناسی دادم خدارو پیدا کردم اما رهاش کردم اگ من به همون روش پیش میرفتم اگ درگیر حاشیه نمی شدم اگه اصل رو میچسبیدم مسیر تکاملم کوتاه تر میشد

        به نظر من از هرکجا ک هستی اگ شروع کنی و توحید رو تمرین کنی همه چیز بهت داده میشه حتی بیشتر از تصورت، به قول استاد وقتی توحید درست بشه همه چیز خود ب خود بوجود میاد اگ کنکور کارشناسی ارشد رو نداده بودم میگفتم در کنارش درست هم بخون و تلاشت رو بکن اما دیدم ربطی به خوندن هم نداره فقط توحید

        این اصلا توهم نبود باور قلبی بود

        وقتی با تمام وجودت باورش کنی برات اتفاق می افته حتی چیزی خارج از تصور بقیه برات اتفاق می افته

        من درمورد قبولیم با کسایی ک توی مدارش نبودن اصلا حرف نزدم و چیزی نگفتم چون میدونم باور نمیکنن

        خود من بعد از دیدن فایل توحید عملی 11 شروع کردم دوباره باور توحیدیم رو قوی کنم مثلا با تمرین های کوچیک مثل اینکه چیزی گم میکنم میگم خدایا تو بهم بگو کجاست و به طرز عجیبی منو به سمت اون هدایت میکنه بعد همین باعث میشه باورم قوی تر میشه ک خدا هست و توی خواسته های بزرگتر هم ب همین سادگی جواب رو بهم میگه

        امیدوارم تونسته باشم بهتون کمک کنم موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          زهرا جعفرزاد گفته:
          مدت عضویت: 1490 روز

          سلام به شما دوست عزیزم

          خیلی خیلی ممنونم برای اینکه وقت گذاشتین و به سوالم پاسخ دادین

          با خوندن این کامنت خیلی دلم خواست که برای منم اینطور پیش بره

          و خداروشکر که اینطور به خدا نزدیک شدین انشالله نزدیک تر بشین

          به تازگی شروع کردم به خوندن قران و خیلی سریع دیدم 5 جز قران خوندم و به ایات 123_126 ال عمران رسیدم

          وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنتُمْ أَذِلَّهٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ١٢٣‮

          خدا شما را در جنگ بدر یارى کرد در حالى که ناتوان بودید، از خدا بترسید باشد که شکر نعمت او را به جا آورید

          إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلَاثَهِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُنزَلِینَ١٢4‮

          آن گاه که به مؤمنان گفتى: «آیا کافى نیست که پروردگار شما را با فرستادن سه هزار فرشته یارى کند؟»

          بَلَىٰ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هٰذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُسَوِّمِینَ١٢5‮

          آرى اگر استقامت و تقوا پیشه کنید در اثنایى که دشمن به سراغ شما بیاید خداوند شما را با پنج هزار فرشتۀ نشان دار یارى خواهد کرد

          وَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ١٢6‮

          خداوند این کار را جز براى بشارت و اطمینان خاطر شما نکرد و پیروزى تنها از جانب خداوند توانمند فرزانه است

          طَائِفَهً مِنکُمْ وَ طَائِفَهٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّهِ یَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنفُسِهِمْ مَا لَا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ کُنتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمْ وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ١54 ال عمران

          آن گاه پس از اندوه، آرامشى بر شما فرستاد، این آرامش خلسه مانند، جمعى از شما را فرا گرفت و دیگران در فکر جان خویش بودند، آنها دربارۀ خدا گمانهاى نادرستى همچون گمانهاى دوران جاهلیت داشتند و مى گفتند: «آیا کار به دست ما مى افتد؟» بگو: «همۀ کارها به دست خداست » آنان در دل خود امورى را پنهان مى دارند و آن را بر تو آشکار نمى کنند، مى گویند: «اگر اختیارى داشتیم در اینجا کشته نمى شدیم » بگو: «اگر در خانه هایتان هم بودید آنهایى که سرنوشتشان کشته شدن بود به قتلگاه خود مى رفتند، و خداوند آنچه را در سینه پنهان دارید مى آزماید و آنچه را در دل دارید پاک مى گرداند و خداوند از راز دلها با خبر است »

          اینکه یک جنگ صورت بگیره و خداوند سپاهی از 5 هزار فرشته نشان دار برای یاری بفرسته

          این روزا حالم مدام خوب و بد میشه ولی هر بار که نگران و ناامید مبشم انگار از یه حدی بیشتر طول نمیکشه ، منظورم اینه در نهایت دوباره ارام میشم

          و دیروز اینو به چشم دبدم که تو ایه 154 ال عمران خداوند میگه بعد از اندوه شما را ارامش می دیهیم و این چیزی شبیه خلسه است

          دیروز اینقدر بهم ریخته بودم که نمیدونم بگم چقدر بعدش شروع کردم به قران خوندن و این ایات رو خوندم و بعدش چنان راحت و عمیق خوابم برد که چیزی جز خلسه نبود واقعا

          دارم سعی میکنم تمرین کنم هر چقدر که درس میخونم بگم خدایا من چه میدونم تو این بدن رو خلق کردی تو به من بگو چه خبره تو بگو این تست زیست چی میگه

          دارم اینارو اینجا توی کامنتم ثبت میکنم که اگر واقعا از این مرحله زندگیم گذشتم و امسال قبول شدم ،مسیر رو یادم باشه و فراموش نکنم

          من اینطور فکر میکردم که باید خدارو اجابت کنم که اونم درخواستم رو اجابت کنه و مدام تو این فکر بودم که خدایا برات چیکار کنم که در عوض تو درخواستم اجابت کنی؟

          و الان توی این ایات میبینم که خدا فقط به خاطر بشارت و ارامش خاطر بنده اش اونا رو پیروز و 5 هزار فرشته به یاری فرستاده

          نمیدونم واقعا ، انشالله خودش به مفهوم اصلی هدایتم کنه ولی الان این برداشت رو کردم که اون فقط به خاطر ارامش خاطرم میتونه یاری کنه

          باز هم سپاسگزارم که لطف کردین و اینقدر زیبا پاسخم دادین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            الهام گفته:
            مدت عضویت: 1321 روز

            دوست عزیزم سلام

            منم براتون آرزوی موفقیت میکنم

            چقدر آیاتی ک نوشتید الهام بخش و عالی بود

            دقیقا خدا زمانی ک احتیاج داری به کمکت میاد و با آرامش دادن بهت کمک میکنه دقیقا احساسش کردم، آرامشی ک شبیه خلسه هست و باهات کاری میکنه ک تسلیم تسلیم باشی

            موفق باشی دوست خوبم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مرضیه قادری گفته:
      مدت عضویت: 705 روز

      سلااام به روی ماه شما الهام جان

      خدارو بی نهایت شاکرم برای وجودشما دراین سایت الهی

      و مرسییی ازتون که از نحوه ی نگرشون و اتفاقات زندگیتون برای ما نوشتید،واین همون حسیه که بهم میگه،اگر برای الهام شده پس برای تو هم میشه….

      از خدا ی شکست ناپذیری که هر پیروزیه ازسمت خودشه،کمکم کنه وبر زبانم جاری بشه….

      دوست عزیزم منم تضادی که باعث شد با این سایت واستاد آشنا بشم قبول نشدنم توی کنکور بود،و وقتی فهمیدم ترمز وشرک چیه،دیدم نه بابا،من پرررررررازشرکککککم،اینکه قدرت میدادم به کلاس وازمون وفلان کتاب وخیلی چیزها برام روشن شد،

      خیلی خوشحال میشم که به لطف الله‌ یکتا کامنتم رو بخونید وبهم جواب بدید،راستش می دونید سوالم یا گره ی کور ذهنم چیه؟

      دوست دارم از جلسه کنکور کارشناسی ارشدتون بگید؟با چه نحوه ی نگرشی رفتید سرجلسه….وسوالات رو می خوندید و هرگزینه ای که براتون چشمک می زد همون رو می زدید؟؟یعنی به حل سوالات فکر نکردید؟ویه سوال دیگه بعدش تا نتیجه… نحوه‌ ی نگرشتون این بود مطمئن بودید قبول میشیدو یا می گفتید هرنتیجه ای با خداست؟

      پیشاپیش ممنونم برای پاسخگویی تون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        الهام گفته:
        مدت عضویت: 1321 روز

        سلام دوست عزیزم

        نمیدونید که چقدر با پیام شما خوشحال شدم و پیامتون چه انرژی بهم داد، اصلا نشانه ای از سمت خدا بود و باعث شد بیام و پیام خودم رو بخونم و دوباره وارد مسیر بشم و به این راه ایمان داشته باشم

        امیدوارم حالتون عالی باشه

        و همینکه پیامم تونست بهتون کمک کنه برای من خیلی خوشحال کنندست

        واقعیتش کارشناسی ارشد برای من هدف نبود، فقط ثبت نام کردم و از اونجا ک تازه هم با این مباحت آشنا شده بودم و مدام نتایج دیوانه ام میکرد گفتم فرصت خوبیه از این قانون برای این آزمون استفاده کنم از کتابخونه کتاب هم گرفتم اما نخوندم

        روزی ک کنکور داشتم یه حس رهایی فوق العاده داشتم از بابت اینکه خدا رو کنار خودم داشتم بهش گفتم من چیزی نخوندم قبول شدن و نشدن هم برام مهم نیس اگه قبول هم نشم میدونم برنامه ی بهتری داری من چیزی نمیدونم اما تو همه چیزو میدونی تو جواب سوالا رو میدونی تو بهم بگو

        هرسوالو ک میخوندم نگا میکردم ببینم کدوم گزینه بهم چشمک میزنه و برام پررنگ تره و بعد از انتخاب یکی از گزینه ها بلافاصله میگفتم خدایا شکرت ک گزینه درست رو بهم‌گفتی

        و خیلی خوب نقشش رو بازی کردم طوریکه مراقب ها از کنارم رد میشدن ی جوری نگام میکردم ک انگار همه کتابا رو خوندم چون تمام زیررشته ها رو پر کردم

        اینکه میگم خدا رو حس میکردم ب کلام نیست واقعا حسش میکردم، ایمان اینکه خدا کنارمه باعث شد تا ساعت 12 بشینم و حتی بعدش کمردرد گرفتم ک 4 ساعت با اعتماد ب نفس و حال خوب نشسته بودم و کل پاسخنامه رو پر کرده بودم

        اما بعدش گاهی ترس سراغم می اومد نکنه قبول نشی،نکنه نشه و … الخصوص وقتی ک یسریا میپرسیدن ارشد چیکار کردی؟ هرچند با ترس اما به ظاهر هم ک شده میگفتم خیلی خوب امتحانشو دادم و کنترل ذهن میکردم ب خودم میگفتم من ک امتحان ندادم خدایی ک تنها قدرت مطلق جهان هست اون امتحان داد قطعا خوب میشه و خدا هم مثل همیشه سنگ تموم گذاشت :)

        امیدوارم ک شما همرموفق باشی دوست خوبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    محمد آسوده گفته:
    مدت عضویت: 2597 روز

    درود به استاد عزیز و خانواده صمیمی عباس منش..

    همین اول بگم که این فایل یه معجزه بود برای امروز من و مثل همیشه انگار که اختصاصی دررابطه با من ضبط شده بود …

    یادمه اولین بار که با استاد آشنا شدم حال مناسبی نداشتم و یک کلمه ای که یادم نیست رو توی اینترنت سرچ کردم و یک فایل از استاد اومد که توحید عملی سه اگه اشتباه نکنم بود و توی اون فایل یادمه استاد لباس قرمز و شلوار قهوه ای چرم پوشیده بود و کنار دوتا یخچال بزرگ و ماشینای لباسشویی که توی عمرم ندیده بودم توی یک فضای رویایی نشسته بود و داشت در رابطه با خداوند و قرآن و توحید صحبت می کرد الان که یادم میاد خندم میگیره که چطور روی یخچال دنبال انعکاس تصویر استاد می گشتم چون فکر می کردم حتما فوتوشاپه وگرنه این کلبه و این امکانات واقعی نیست و انقدر باورهای محدود کننده داشتم که حتی یه همچین چیز معمولی برام دور از باور ام بود…..

    با خودم می گفتم این آدم که صورتشو تراشیده چطوری از قرآن و خدا صحبت می کنه و اصلا بهش نمیاد یادمه فایل رو نصفه و نیمه نگاه کردم و همین که می خواستم صفحه مرورگر رو ببندم یه حسی بهم گفت این صفحه رو سیو کن و بعدش خارج شو و من رفتم تا دو ماه دیگه و دوباره به اون صفحه اومدم و الان یک روز هم نیست که از آموزه های استاد استفاده نکنم و در تمام زمینه ها به جز یک مسئله پاشنه آشیلی زندگی من اصلا قابل مقایسه با قبل نیست واگر دررابطه با بعضی موضوعات با دیگران صحبت کنم امکان نداره حرفم رو باور کنن ….

    در رابطه با موضوع پاشنه آشیلیم که مثل خیلی ها ثروت هست به نقطه ی عجیبی رسیدم و چند ماه پیش توی کاری که می خواستم انجام بدم یک پتانسیلی پیدا شد که اگه ادامه بدم حداقل ده سال جلوتر می افتم از همه نظر و انگار که خداوند بهم گفت نا امید نباش و نگران زمان و عقب افتادن از دیگران نباش فقط تمرکز کن و به کارت ادامه بده بقیش بامن…و خودش برای هزینه های شخصیم معجزه وار از جاهای باور نکردنی پول فرستاد تا ادامه بدم و بی خیال نشم…

    این که گفتم این فایل برای من آماده شده بود چون چند روز پیش به یکی از دوستان یک مشاوره سرمایه گذاری دادم که در عرض چند روز به نتیجه رسید و من خوشحال از اینکه انقدر دقیق پیش بینی کرده بودم و منتظر بودم بعد از دیدنش چطور قراره ازم تعریف کنه که این فایل استاد اومد و همون موقع سرم رو انداختم پایین و گفتم خدایا غلط کردم من هیچی نبودم ونیستم و هرچی دارم و دیگران حتی نمی تونن باور کنن از تو هست و بس…..

    الان که استاد گفتن دوباره به یاد آوردم که توی این چند سال گذشته فقط اتفاقای عالی به ذهنم میاد و برای اتفاقای بد و ناگوار باید کلی به ذهنم فشار بیارم تا پیداشون کنم در صورتی قبل از آشنایی با استاد اتفاقات بد جزئی از زندگیم بود ولی الان مدت هاست که شرایط و آدم ها به صورت خودکار در جهت رشد و موفقیت و اتفاقات خوب برای من تغییر می کنن و نمی دونم چطور بابتش سپاسگذار باشم….

    من همیشه از خدا می خوام که من رو هدایت کنه و حتی برای نوشتن کامنت توی سایت هم هیچ وقت خودم رو مجبور نمی کنم و وقتی کامنت می زارم انگار نمی تونم کامنت نزارم و کلمات به صورت پیوسته ظاهر می شن و الانم اینجوری بود ….

    از استاد عزیز سپاسگذارم که با عمل به هدایت هاش ما رو هم به سمت خداوند و توحید هدایت کرد ….

    توی زندان یوسف به اون دوتا زندانی میگه توحید یک نعمت از سمت خداست ولی مردم نمی دونن که چه نعمتی هست و الان سال هاست که با همین اندک نگاه توحیدی ونتایج شگفت انگیزش و آزادی که خدا بهم داده می فهمم که یوسف چی میگفته ….

    در پناه الله مهربان …..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  10. -
    سعید پاشایی گفته:
    مدت عضویت: 1366 روز

    به نام خداوند یکتا

    درود

    کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛

    تابستان گذشته مغازمو پس داده بودم و بیکار بودم و از خداوند خواستم که هدایتم کند و کاری را گیر بیاورم که خسته کننده نباشد و بعد از حدود یکماه با یکنفر اشنا شدیم با برادرم لوله کشی گاز میکرد و حدود دو هفته بعد همون ادم منو به دوستش معرفی کرد که جوشکار و برشکار بود و تا حدودی جوش و برش رو یاد گرفتم و بعدش با یکی از دوستانم به کار کرکره مشغول شدم

    کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛

    خیلی این اتفاق افتاده مثلا همین چند روز پیش دوباره کار نداشتم شب خوابیدم گفتم خدایا خودت یکار جور کن برام صبح که بیدار شدم کد هارو نوشتم و نیم ساعت بعدش ینفر زنگ زد و گفت کرکره میخوام و قیمت دادم و گفت قیمت از همه جا هم گرفتم ولی دوست دارم کارو به تو بدم،وقتی رسیدم دیدم یه برگه نشانم داد از همه قیمت گرفته بود من اخرین نفر بودم خیلیا از منم قیمت کمتر داده بودند ولی کارو به من داد .

    کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛

    چندسال پیش یه پول داشتم یکی از دوستان پدرم بهش گفت بیا خونه برات بگیرم و یه شب قرار گذاشتن و رفتیم تو یه خونه با هم حرف زدن و قرار شد فردا صبح پولو بهشون بدم تا خونه با یه قیمتی بهم بدن ،موقع حرف زدن یلحظه یه صحنه دیدم که دوست پدرم یه اشاره به بنگاهیه داد و من دیدم و چیزی نگفتم امدیم خانه به پدرم گفتم ،روز بعد رفتیم توی همون محله و اتفاقی از یه بنگاه قیمت خانه گرفتیم که قیمت دستمون بیاد برد همون خونه رو نشونمون داد با قیمت خیلی پایین تر و حدود یک ماه بعد همون بنگاهیه کلاه بردار از آب در اومد و هرچی پول شراکتی گرفته بود تنهایی برده بود

    اینجا خدا خیلی بهم کمک کرد چون تمام سرمایه زندگی ما همون بود .

    در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟

    موقعی که مغازه در یکی از بازارهارو میخواستم اجاره کنم ولی پولشو نداشتم و بعد از یمدت خیلی عجیب پولش جور شد ینفر شد شریکم نصف پولو داد یه قرعه کشی تو محله داشتم همزمان در اومد پدرم یخورده بهم داد خلاصه مغازه رو گرفتم این اتفاق یکی از آرزوهام بود،میگفتم اگه اینجا مغازه داشته باشم دیگه ثروتمند میشم و یادم رفت که من اینو از کی خواسته بودم و چجوری برام جور کرد و مغازه رو باز کردم یه غروری داشتم که من خودم اینو جور کردم بهم اعتماد کردن اعتبار دارم و ….بلایی سر اون بازار شلوغ آمد که اصلا کسی حاضر نبود خرید کنه اونجا و یه عالمه قرض بالا آوردم ،و مغازه رو پس دادم.

    این اتفاق زمانی افتاد که من با سایت اشنا شده بودم و تمرین انجام میدادم دوره های رایگان ولی وقتی مغازه گرفتم دیگه خیلی کم به سایت سر میزدم تا وقتی که مغازرو پس دادم ،و از نوع دوباره شروع کردم و هر روز فایل گوش میدم حتی اگه به سایتم سر نزنم

    در پناه حق ثروتمند و سلامت و شاد باشید

    بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: