توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملیحه کشمیری گفته:
    مدت عضویت: 1216 روز

    هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر/آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

    هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر/رنج از پِی زنج آید،زنجیر پِی زنجیر

    “مولانا”

    ==================================

    سلام استاد عزیزم،استاد قشنگم،استاد همه چیز تمامم…

    ماشالله چقدر جوانتر،خوشتیپتر،زیباتر،نورانی تر شدین

    چقدر من این تیپ آرمی و دوس دارم و دلم میخاد جایی زندگی کنم ک بتونم راحت این مدلی لباس بپوشم.

    هر جلسه ک میبینم شما جوانتر و نورانی تر شدین،بیشتر مطمئن میشم ک چقدر قانون سلامتی داره درست عمل میکنه،اخه منم روند بنجامین باتن رو پیش گرفتم.

    روز ب روز جوانتر،زیباتر،پوستم روشن تر شده طوری ک خانواده ام فک میکنن رنگم پریده.بس ک پوستم شفاف و روشن شده.

    استاد شما ی دونه ای،دُردونه ای فقط واسه نمونه ای.

    هر وقت ک فایل توحید عملی روی سایت میاد،هر وقت ک نگاه میکنم و گوش میدم،تو دلم ی حالت غوغایی میشه.مطمعنم شما درک میکنید چی میگم چون با همین حس خلوص کامل این فایلهای توحید و اجرا میکنید.

    از نگاهتون اون شعف دل و رقیق القلبی کاملا مشهوده.

    این شعری و ک اول کامنت نوشتم خودش گویای همه چیزه.

    اینکه فقط باید ب خدا سپرد.فقط باید از خدا هدایت خاست.

    از وقتی ک قدرتو از ادمای اطرافم گرفتم و بخدای خودم دادم،از وقتی ک فهمیدم مومن نه ترسی داره نه غمی،از وقتی ک خدای واقعی رو شناختم،همه چیو سپردم ب خودش.برای هر کار ب ظاهر کوچکی از خداوند هدایت میخام.

    بارها شده توی رانندگی خطر از 1 میلیمتریم رد شده،اگر خدا مراقبم نبوده یا ب فردی میزدم ک مثلا تو شب،لباس سیاه پوشیده بود و یکهو وسط بلوار ظاهر شد،یا ماشن هایی ک بی هوا جلوم پیچیدن و چقدر خدا بهم رحم کرد.

    و هزاران بار دیگه چ اونایی رو ک متوجه شون شدم چ اونایی رو اصلا نفهمیدم.

    استاد عزیزم من از خیلی جهات ب شما شبیهم از نظر خصوصیت اخلاقی و حتی چپ دست بودنم:)))

    منم هیچ وقت موافق کار سخت نبودم.

    تو کتم نمیره با زجر کشیدن ب جایی برسم.

    باید همه چیز راحت و اسون پیش بره.

    از وقتی ک اگاهانه روی خودم کار کردم و بابت هر چیزی از خداوند هدایت خاستم،آسان شدم برای آسانی ها.چرخ زندگیم روانتر شده.

    توی نازیباترین شرایط نمیدونم چرا انقدر حالم خوبه،خونسردم،مطمعنم.

    انگار دقیقا پشتم ب پدری قدرتمند گرمه.

    از این حالت خودم ب وجد میام و ب خودم افرین میگم.

    امروز قدم 7 رو شروع کردم ب دوره کردن.

    جلسه ی 1 و صبح زود ساعت 6 گوش دادم و در مورد مدارها و فرکانس بود.

    چقدر لذت بردم از شنیدن این فایل.

    الانم ک اومدم سر بزنم ب سایت و کامنت بخونم با دیدن فایل توحید عملی خدا بهم باز ی حال اساسی داد.

    این روزا ب خدا میگم:من قدم اول و برمیدارم باقیش با خودت.

    من نمیدونم چجوری. تو میدونی .تو علمت بر تمام جهان محیطه تو گردن کلفته . باید کارهامو انجام بدی .همونجوری ک برای موسی دریارو باز کردی،برای مریم غذا اوردی،برای اسماعیل اب رو اوردی،فرزند مادر موسی رو نجات دادی….من نمیدونم چطوری!!!من میخام و توانجامش میدی.

    من بندگی تورو میکنم وتوام باید ارباب خوبی برای من باشی،کارهامو انجام بدی،منو ب هدفم برسونی.

    اینا رو الان یک ساله هر روز صبح،دارم ب خودم تکرار میکنم‌.

    نتیجه اش شده همین اطمینان خاطری ک ب خدا دارم.

    همین ک ترس های تو دلم تو ذهنم کم و کمتر شدن.

    جسورتر و شجاعتر شدم.

    راحت برای خاسته هام پیشنهاد میدم،پذیرفته بشه خوشحال میشم اعتبارشو ب خدا میدم،پذیرفته هم نشه میگم حتما حکمتی بوده خدا قراره بهترشو برام بسازه.

    اتفاق های خیلی خیلی خوب و هیجان انگیزی داره تو زندگیم میوفته ک همش پاداش همین توحید در عمله ک بخدا نشون دادم.

    بزودی میام از همه ی اون اتفاق های ب دیده بقیه محال ولی ب دید و باور من و همه ی اعضای این سایت بهشتی،ممکن،میگم.

    خدایا سپاسگزارم بابت این فایل بینظیر،این سایت الهی،این استاد عشق،و همه ی همراهانم در این جمع بینظیر.

    در پناه الله مهربان باشید/

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  2. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2982 روز

    بنام خالق هدایتگرم‌

    بنام اوکه به تنهایی برای من کافی است

    خدایی که هرچه دارم از فضل وکرم‌اوست ومن بی او هیچ هیچم

    إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

    (خدایا) تنها ترا مى پرستیم و تنها از تو یارى مى جوئیم.

    اهدِنا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ

    ما را به راه راست هدایت فرما.

    صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ

    راه کسانى که آنها را مشمول نعمت خود ساختى، (هدایت کن) نه غضب شدگان و نه گمراهان!

    سلام ودرود فراوان به استادان ارجمندم ودوستان بی نظیرم

    خدا را سپاسگزارم که امروز به من الهام کرد بنویسم

    این چند روز هر موقعه میخواستم کامنت بزارم حسی مانع می‌شد ومیگفت برو کامنت دوستات رو بخوان وهر چه بیشتر می خواندم بیشتر تایید میکردم که زندگی من سراسر هدایت خداونده از روزی که پذیرفتم‌من عاجزم وقدرتش را‌باور کردم زندگیم رنگ ولعاب دیگری گرفت از صبری که در برابر بزرگترین تضاد زندگی واتفاق ناجالبی که از نظر دیگران خیلی ناگوار بود ولی برامن پر از درس وآگاهی ، تا رشد کنم به اصلم برگردم‌ از عزت واحترامی که برام تدارک دید از دلهایی که برام نرم کرد از کارهایی که برام انجام داد بدون اینکه ذره ای نگران باشم از کدام بگم که او قبل از اینکه من بخوام کاری کنم کارام را انجام داده بود از آرامشی که الان دارم‌از احساس خوبی که دارم ولی تا ده دقیقه پیش هر بار سعی کردم بنویسم نشد صبح که از خواب بیدار شدم

    گفتم خدایا تنها تورا میپرستم تنها از تو یاری میجویم

    من به هر خیری از جانب تو فقیرم‌

    هر چه دارم از تو دارم وبی تو هیچ وهیچ ام مرا آنی وکمتر از آنی به حال خود رها نکن

    گفتم خدایا تو بر همه امور آگاهی به من بگو با توجه به شرح حال نشانه امروزم را ووارد سایت شدم ونشانه امروزم را زدم فایل اصل واساسی که صاحب یه کسب و کار باید بداند فایل نشانه امروزم بود گفتم خدایا چی میخوای به من بگی بعد گفتم یبار دیگه فایل توحید عملی را گوش میدم بعد آن فایل را تا ببینم خدا برام‌چی خواسته استاد من 3 ،4 دقیقه آخر فایل که

    لبَّیک اللّهمّ لبَّیک، لبَّیک لا شریک لک لبَّیک، إنّ الحمد و النّعمه لک و الملک، لا شریک لک لبَّیک.

    این دعا را می‌خواند غرق سپاسگزاری خداوند بودم مدیر سابقم با من تماس گرفت گفت برنامه ات برا بازگشت بکار چی هست گفتم فعلا نمیتونم چیزی بگم‌باید فکر کنم ولی ته دلم تمایلی به برگشت به کار نداشتم تصمیم گرفتم بعد از اینکه سلامتی ام بطور کامل بدست آوردم رو کارهایی که علاقه داشتم‌ودنبالش نرفتم وقت بزارم واز همین علایقم ثروت بسازم تماس تلفنی که تمام شد گفتم خدایا من نمیدونم ولی تو آگاهی تو بهم بگو ،یه لحظه گفت جوابت رو صبح دادم وحالا برو کامنتت رو بنویس اصلا خودم هنگ کردم وعظمت خداوند را شکر کردم گفتم خدایا تو چقدر دانا وآگاه به اموری تو میدونستی که قرار من امروز این تماس راداشته باشم که قبلش به من جواب سوالم را دادی

    استاد اصلا نمیدونم چی بگم چه جوری حس وحالم را توصیف کنم

    خداراهزاران هزار بار شاکر وسپاسگزارم که خودش را دارم

    خداراهزاران هزار شاکر وسپاسگزارم بخاطر وجود شما استاد نازنینم ،مریم‌عزیزم ودوستان الهی ام واین مکان الهی

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  3. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 743 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان همفرکانسی از وقتی استاد این شعر خانوم اعتصامی رو تو یکی از فایلهای دانلودیشون که به واسطه عزیزدلم بهم رسید بود، خوند تمام من پر شد از خدا و ب خود خدا قسم که از قبل هم بریده تر شدم از دست غیر خدا و فقط و فقط نگاهم به خدا بود و هست

    روز 20بار فقط صبحها که میرفتم ورزش و پیاده روی با تمام وجودم این شعر زیبا رو با صدای استاد عزیزم گوش میدادم جوری که برام مهم نبود تو پارکم یا باشگاه یا خیابون با استاد همخونی

    میکردم و در آخر حفظ شدم شعر پروین اعتصامی عزیزم رو من هرچه دارم از خداست و به لطف خودش هر روز دارم زیباتر،ثروتمندتر،شاد تر، سلامت تر، با عشق تر زندگی میکنم چون حتی خودم هم تسلیم تسلیمم در برابر خداوند و. فقط خود خود خدا میدونه من چه داغ سنگینی رو پشت سر گذاشتم و روی نیازم فقط و فقط به خودش بوده و هست من هیچی از خودم ندارم و هرچه که دارم از لطف و کرم و بخشش خدای بزرگم حتی فرزندم که هدیه و یادگار عزیزدل بهشتی منه و همسرم مهربونم که الان در جایگاه پدر برای فرزندم و دقیقا زندگی من مصداق بارز این شعر، خدای من ی چیز ارزشمند رو از من گرفت اما صبر، خضوع و تسلیم بودن من عزیزدلم رو سر راهم قرار داد که هم پدر شد برای فرزندم و هم مونس و رفیق برای من خدایا شکرت برای بیحساب بخشیدنت

    و در آخر من بهار عزیزبنده خدا

    به داشتن خدای قادر و توانام میبالم و تا آخر عمرم تسلیم خداوند و امر اون هستم میبالم به خدایی که بهم قدرت داد تا از سخت ترین بحران زندگیم با یه بچه 1ساله عبور کنم و الان به لطف خدا 6ساله که بنده مفلس و مخلص خداوندم البته با طی کردن تکامل، سپاسگذار خداوندم، و دستان خداوند روی زمین استاد عزیزم که این فایل ارزشمند رو برامون ضبط کرد و دوباره منو لبریز از خدا کرد،و مونس و رفیقم همسر مهربانم

    در پناه خدای مهربان و روزهای زیباتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  4. -
    زری گفته:
    مدت عضویت: 764 روز

    به نام خدا

    سلاااااام

    سلام به قلب مهربون همتون

    استاد دلم تنگ شده بود براتون

    ازتون ممنونم که وقت گزاشتید برامون یه فایل فوق العاده آماده کردین و قلب هممونو بازهم با ندای توحید به لرزه درآوردین

    استاد گوش دادن به این فایل منو به گذشته نه چندان دور خودم برد همین دوسال پیش من آدمی بودم که هرچی دین و خدا و پیغمبر بود به رگبار فوش میبستم اونقدر متنفر بودم از خدا و بی ایمان که اگه کسی میگفت خدا بزرگه یا جملات اینچنینی دیگه در دهن من باز میشد که حالا توکه اسمش خدارو میاری خودت چه غلطی کردی و البته خیلی جملات افتضاح و رکیکی که اصلا نمیخوام به یاد بیارمشون

    خلاصه اینکه هیچوقت فکرشو نمیکردم یه روزی برسه که یه نفر اسم خدارو بیاره و من ناخودآگاه اشک بریزم

    البته نه فقط امروز و این فایل بلکه بارها و بارها من حتی بدون اینکه خودم متوجه شم ساعتها اشک ریختم به خاطر خدا

    از احساس نزدیکی به خدا

    از عشقی که نسبت بهش دارم ولی نمیتونم با کلماتم بیانش کنم

    جمله ای که بهش میگم اینه که خدایا خودت میدونی من نمیتونم با کلمات باهات حرف بزنم ولی تو از احساسم میفهمی که چی میخوام بهت بگم

    اگه یکی بهم میگفت قراره دوسال بعد بشی اینی که الان هستم قطعا میبردمش تیمارستان

    الان دیگه واقعا مدتهاست که هیچ چیزی برام مهم نیست جز خدا

    جز وصل شدن به خودش

    جز اینکه بهش نزدیک تر بشم

    اگه دفتر ستاره قطبی منو نگاه کنید میبینید که بلااستثنا در تمام روزها اولین و بزرگترین درخواستم این بوده که منو به خودش نزدیک تر کنه که حس حضورشو بهتر احساس کنم بهتر درکش کنم بهتر صداشو بشنوم و منو غرق کنه تو وجود خودش و تمرکزم فقط معطوف به خودش باشه

    و اغلب روزها این تنها خواسته ستاره قطبی منه چون واقعا نمیدونم دیگه چی میخوام غیر از این و اگه هر روز این حس نزدیکی به خدارو حفظ کنم خود به خود تمام اتفاقات زندگیم روی روال خودش عالی پیش میره چون وقتی خدا در تک تک لحظاتت جاری بشه دیگه همه دنیای اطرافتو در قالب خدایی میبینی که فقط میخواد بهت عشق بورزه

    خدای عزیزم قلبمونو به نور خودت روشن کن

    من ناتوانم من عاجزم

    من بدون تو همون گِل بی ارزشی هستم که بدون روح تو هیچی نبود

    ولی این روح الهی تو بود که به من وجود بخشید و من شدم انسان ،شدم اشرف مخلوقاتی که فرشته ها بهش سجده کردن

    گاهی وقتا حتی میترسم که بگم من

    چون منی وجود نداره

    همش تویی

    جهان یکپارچه از روح الهی توعه

    و من یک ذره خیلی خیلی خیلی کوچیکم در برابر عظمت و بزرگی تو که اگه دستمو رها کنی دیگه اون ذره هم نیستم

    قلب تاریکمو با نور وجودت روشن کن تا بندگیتو بکنم

    بهم لیاقت بده که بندگی تویی رو بکنم که اونقدر بزرگ و بخشنده ای که با وجود تمام خطاهای ما بازم مارو از درگاهت بیرون نمیکنی

    تو تنها کسی هستی که همیشه بهت پناه میارم و همیشه با آغوش باز منو میپذیری

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    یکتا خالق و مالک و قدرت جهان عاشقتم

    من به اندازه قلب کوچیکم عاشقتم ولی تو به اندازه بزرگی و جلالت این عشقو بهم برمیگردونی و من ذوب میشم از احساسی که نمیتونم توصیفش کنم

    استاد چه ایده قشنگی بود اون نوای توحیدی انتهای فایل

    چقدر هم خوانی داشت با حرفهاتون

    اشکمو جاری کرد و روحمو به پرواز در آورد

    حس یکی شدن با خدا رو داشت

    (بچه ها اون قسمتو با هنذفری گوش بدین چون سه بعدیه و دیوانه میشید)

    استاد بازم ازتون ممنونم و عاشقتونم استاد و امیدوارم یه روز تو پرادایس ببینمتون

    درکنار بچه های سایت که واقعا واقعا واقعا نظیر ندارن

    آدمهایی که من ندیده دوسشون دارم و عاشقشونم

    درپناه رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      مهشید گفته:
      مدت عضویت: 1645 روز

      سلام زری جان

      امیدوارم که خوب باشی

      زری جان چقدر کامنتت و صحبتهات با خدا به دلم نشست…

      اینکه هر روز توی تمرین ستاره قطبیت اینجوری از خدا درخواست میکنی رو خیلی دوست داشتم:

      بلااستثنا در تمام روزها اولین و بزرگترین درخواستم این بوده که منو به خودش نزدیک تر کنه که حس حضورشو بهتر احساس کنم بهتر درکش کنم بهتر صداشو بشنوم و منو غرق کنه تو وجود خودش و تمرکزم فقط معطوف به خودش باشه.

      منم چند وقت بود که برای خدا مینوشتم که صدای خودت رو در وجودم بلندتر کن ولی امروز دیگه کامل از روی دست تو رونویسی کردم.

      و این جمله از کامنتت که: ما بدون روح خداییمون همون گِلِ بی ارزش هستیم، خیلی نکته قشنگی بود:

      من بدون تو همون گِل بی ارزشی هستم که بدون روح تو هیچی نبود…

      ولی این روح الهی تو بود که به من وجود بخشید و من شدم انسان، شدم اشرف مخلوقاتی که فرشته ها بهش سجده کردن.

      برات سلامتی و برکت و حال خوب از خداوند آرزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        زری گفته:
        مدت عضویت: 764 روز

        سلام عزیزم

        دوست بهشتی من

        ممنونم از کلمات زیبات که روانه قلبم کردی

        خیلی قشنگه که شما هدایتو از کلمات من دریافت کردی و من از کلمات شما

        این جمله ای که نوشتی

        صدای خودتو در وجودم بلند تر کن عجب جمله قشنگیه چقدر احساس خوبی داره

        میدونی ما تو وجودمون صدای شیطانو بلندتر کردیم تا نجوا میکنه فورا میشنویم و دنبالش میریم

        و اینکه از خدا بخوایم صداشو بلندتر و واضح تر بهمون برسونه نتایج قشنگی رو رقم خواهد زد

        (یاد اون قسمتی از سفر به دورآمریکا افتادم که مجسمه شیطان و فرشته بود و شیطان با یه انگشت آدمو میکشید و فرشته با هزار زور و تقلا)

        من همیشه از خدا میخوام جوری باهام حرف بزنه و هدایتم کنه که من بهتر درکش میکنم یه جوری که من بفهممش از بهترین راه

        چون خداوند آگاهه به من و درون من و میدونه که من چطور بهتر هدایتو دریافت میکنم و این خیلی قشنگه که ازش بخوایم صداشو در وجودمون بلندتر کنه تا بهتر بشنویمش

        امیدوارم خدا قلب هممونو به نور خودش روشن کنه و درپناه خودش حفظمون کنه

        امیدوارم خیر و برکت تو زندگیت جاری باشه و حضور خدارو در تک تک لحظاتت احساس کنی

        واقعا هیچ چییییییزی در جهان به اندازه با خدا بودن ارزش نداره

        مهم نیست چی داریم چی نداریم کی چی گفته یا چه اتفاقی افتاده

        فقط و فقط خدا مهمه

        خدا یه آرامشی بهت میده که به بی خیالی مطلق میرسی و به آرامش بی حد و حصر

        امیدوارم این احساسی که ازش حرف میزنم و این روزها به شدت منو تو خودش حل کرده تجربه کنی و هرچی اتفاق خوبه نصیب قلب مهربانت بشه

        عاشقتم

        درپناه رب

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    سمیه علی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2342 روز

    سلام به استاد نازنینم و مریم خانم گل

    خیلی جالب بود برام چند ماه پیش از یه دفتری خیلی خوشم اومد خریدم و گفتم شروع میکنم به نوشتن فایلهای توحیدی و بجای کنابهای متفرقه این‌دفتر رو میخونم از اون موقع شما فایلهای توحیدی بیشتری میزارید تو سایت

    جالبتر اینکه به یه یک‌ چالش خوردم که جوابش توحید هست قدرت یه بنده خدایی رو تو ذهنم خیلی زیاد کرده بودم و خودم و تنها میدیدم و دقیقا با خدا که صحبت کردم گفتم این بی انصافیه که تنهام بزاری واقعا من حریف این ادم نیستم و بعد به اون ادمه گفتم من از پس تو بر نمیام فقط خدا حریف تو میشه تو جنگ‌و جدال با ذهنم بودم که دیدم فایل جدید اومد به قدری ذوق زده شدم که خدا میدونه دفترم رو اوردم و شروع به نوشتن کردم گفتم خدای من این عباس منش واقعا پیامبر خدا هست مگه حضرت محمد چه کار میکرد ؟

    اشاعه توحید و یگانگی خدا

    دقیقا همین کار را انجام‌میداد

    خیلی حالم خوب شد ‌با دیدن این فایل فهمیدم باید حتما قدرت را به خدا بدم و اگه بخوام اون ادم رو گنده کنم عاقبتش به ضرر م تموم میشه چه قدر الهامات و ایده ای خوب اومد چه قدر ادمها رایگان و بدون چشم داشت دارند برام کار انجام میدند و همه از لطف خدا میدونم و مطمعن هستم وقتی سپردم به خودش به بهتر ین شکل برام انجامش میده

    استاد باور کنید انقدر از ته دل اروم هستم چون میدونم جواب توکلم رو میده

    ممنون از شما که به الهاماتتون عمل میکنید و انقدر فایلهای زیبا و اموزنده ضبط میکنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  6. -
    محمد جواد اسدی گفته:
    مدت عضویت: 872 روز

    به نام الله یکتا

    چند روز پیش صبح زود رفته بودم کوه، اومدم ماشینم رو یه جا پارک کنم که موقع برگشتن راحت تر باشم چون تعطیلات بود و میخواستم گیر نکنم خلاصه دور زدم و دنده عقب گرفتم ماشین رو پارک کنم به دلیل شیب زیاد ماشین عقب نرفت و رفت سمت جلو و به سمت شیب،کنار پرتگاه و من سریع ترمز دستی رو کشیدم و زدم دنده و ماشین رو خاموش کردم اومدم پایین دیدم لب به لب پرتگاهم…..

    نفسم بند اومده بود چون صبح زود بود و هیچ کسی هم نبود و ماشین هم توی اون وضعیت،اصلا باورم نمیشد توی اون وضعیت گیر کردم و هزار تا نجوا میومد که این چکاری بود و الان ماشین میافته تو دره و …‌

    واقعا هیچ راهی نداشتم و هیچ امیدی هم نبود

    یعنی ماشین جوری لب به لب بود و زیرش هم شن بود و هر لحظه ممکن بود لیز بخوره و بیافته پایین….الله اکبر

    گفتم خدایا من هیچ راهی ندارم و هیچ امیدی نه به خودم و نه به کسی دارم به دادم برس

    سوار ماشین شدم با ترس و لرز و سوئیچ رو چرخوندم تا برق ماشین وصل بشه بتونم کل فرمون رو بدم سمت چپ و استارت زدم و پر گاز اومدم توی جاده،اونقدر این اتفاق ساده و راحت انجام شد که باورم نمیشد،انگار خدا با دستاش ماشین رو برداشت گذاشت وسط جاده

    چقدر رحمان و بزرگی ای مولای من

    پناه میبرم به الله از شرک

    خدایا فقط شکرت رو میگم بابت تک تک نفسهام

    شکرت بابت آگاهی ناب

    سپاس استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  7. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 916 روز

    به نام تنها رب این جهان زیبا و پر از ثروت و فراوانی

    به نام خدایی که قوانینی برای این جهان گذاشت حالا بماند که چند درصدشان فهمیدن و ادامه می‌دهند

    و 99 درصدشون در سردر گمی و گیجی هستن خدایا شکرت که دست منو و دسته این انسانهای مخلص این سایت و این جمع صمیمی رو گرفته ای و هدایت کردی

    هدایت کردی تا بفهمیم و درک کنیم قدرتتو بشناسیمت که چقدر مهربان و بخشنده هستی چقدر رزاق هستی چقدر هدایتگرمون هستی

    چقدر صدامون رو زود میشنوی

    خواسته هامون رو بهمون میدی به چه شرطی به شرطه ایمان و توکل به خودت

    چقدر فراوانی دارد نامحدود

    آره همه اینها رو شناختیم و قدم برداشتیم یاد گرفتیم تغییر بدهیم خودمون رو یاد گرفتیم کنترل کنیم ذهنمون رو یاد گرفتیم فقط و فقط به خوبیها توجه کنیم یاد گرفتیم در برابر خداوند خاشع باشیم

    یاد گرفتیم احساسه خوب داشتن یعنی چی

    یاد گرفتیم آرامش داشتن یعنی‌ چی

    و خیلی چیزهای دیگه یاد گرفتیم

    که اصل و اساس یک زندگی عالیه

    اونم از کی از یکی از دستانه خداوند

    بهتر بگم یکی از بندگان مخلص و محبوبه خداوند بلند مرتبه ست که صفاتش در درونه این بنده عزیزش استاد عباس منش بزرگوار ست

    استاد ممنونتیم سپاسگزارتم

    همونطور که در فایل استاد اشاره کردن همه ما انسانها همینطور هستیم اول راه که برای هر چی قدم برمی‌داریم اول از خداوند کمک میخواهیم که راه رو بهمون نشون بده و کمکمون کنه اما از اون جایی که ذهن چموشه و بیشتر اوقات نمیذاره ما راه درست رو بریم بعداز چند بار انجام دادن دیگه مغرور میشیم و میگیم من میتونم دفعه اول یکم میترسیدم اما الان خودم میرم خودم انجام میدم و این شیطان است ما هر لحظه ودر شروع هر کاری چه بار اول باشه یا بار هزارم باید همیشه از خداوند کمک و هدایتم بخواهیم که او بهترین راهنما و هدایتگر ست وقتی با ایمان از او کمک میخواهیم به راحتی برامون همه چی رو درست میکنه

    مثلا همین جا پارک تا میایم میگیم خدایا یه جا پارک میخوام سریع بهت نشون میده اما باز ذهن چموش و شیطان نمی‌ذارن و سریع یادت میره و میگی مرسی خداجون خودم پیدا کردم بابا اون جا پارک روهم خدا برات درست کرده کجای کاری

    اما خدا رو شکر که در این سایت و شاگرد همچین استادی هستم که هر روز برای هر کاری از یاد خدا غافل نمیشیم و سعی می‌کنیم آگاهانه قدم برداریم و همه رو مدیون استاد خوبم هستم

    و تعهد میدم همینجا که من کبری مشتاقی تا آخر عمر اگر زندگی خوب وآرامش و سلامتی و عشق و ثروت و معنویت و آزادی زمانی و آزادی مکانی و شخصیت خوب و بنده محبوبه خدا شدن رو میخوام باید این فایلها و صحبتهای استاد رو وحی منزل بدونم و هر روز گوش کنم و عمل کنم در زندگی

    و الان هم در مغازه ام نشستم بعداز نوشتن کامنت میرم که فایل توحید عملی 10 رو گوش کنم توحید عملیها بی نظرین

    خدایا شکرت سپاسگزارتم

    استادم هر جا هستین کنار عزیز دلتون شاد سلامت و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  8. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 913 روز

    سلام به استادتوحیدی خودم که مثل ماه درآسمان زندگیم هرلحظه می درخشدوچه سعادتی خداوندنصیب من کرده که ازطریق ایشان پیام هاودرس های طلایی امروزم رادریافت کنم وچراغ راه این زندگی بهشتی ام قراردهم….

    وسلام باعشق به مریم جانم

    وهمه دوستانِ عالیم

    دلم را

    آرزوهایم را

    آینده ام را

    به خدایی می سپارم که …..

    یوسف راازعمق چاه

    به پادشاهی رساند.

    ای مهربان ترازحد تصوّرم شکرت راهرنفس می گویم که امروزهم به واسطه خواهرعزیزاستادم درذهن وقلبش جاری شدی تااینطورباصحبت های نابشان ،وجه توحیدی مان ،رشدوپیشرفت عالی تری داشته باشد.

    استادجان تازه اندام زیبایتان شده مثل من ،قربونتون برم بخداماه هستیدماه ،چقدرحال واحساسم عالیست وهرروزبادیدن شما وباعشق گوش جان سپردن به صدای زیبایتان وعمل به راهکارهایتان ،خداوند هم دوز

    این تزریق احساس عالی وآرامش رادروجودم بیشتروبیشترکرده است.

    بعضی وقت هابایدایستادوبه افق زیبای این مسیری که طی شددقت وتوجه کردکه چطورمراخداوندبه این حدازتغییرات سوق دادوهدایتم کردکه دراین مسیرزیباولبربزازدرس هایی که مراازناآگاهی هابه آگاهی آوردودرونم رابه آرامش واحساس عالی دعوت کرد،من این خداوندراایستاده تعظیم می کنم وسجده شکربردامان پرمهرش می گذارم.

    تواضع وفروتنی درمقابل خداوندم هرلحظه وهرروزبرایم زنده وپاینده شده ومن اوراهرلحظه به قلبم دعوت می کنم ،لمس ضربان قلبم ،خدایی رابرایم تداعی می کندکه مریم تابه امروزهرچه داری ازآنِ خداونداست وهمه رابه ودیعه دراختیارت قرارداده است ومن هرروزبه خودم این نکات معجزه واررایادآوری می کنم ودرمراقبت بهترآن می کوشم.

    خدای یکتایم ،ازجوانی کارکردن تامدت طولانی، مراامروزبه جایگاهی رساندی که خانه داربوده وزنی ثروتمندباشم چون هرروزتودرافکارم جاری هستی ومن چه آزادانه فرصت عالی پیداکرده تاروی خودم وبهبودیم تمرکزبی نظیری داشته باشم وهرروزعالی وعالی ترمرابه پیش می بری وچه معجزه وارترازاین

    که هرروزدروجودوزندگیم توراجاری می‌بینم ،خدایاشکرت.

    (چه وقت ،چه کاری انجام دهیم)یکی ازنکات طلایی استاددراین فایل بی نظیر،ذهنی که بازوپاک می شودتمام زمان خودرابه خداوندپیوندمی زندتااومدیرومدبّرکارهایش شودوبعدبانشانه هاچقدرعالی هدایت مان می کند.

    خدایاهمین الان که درذهنم کلام راجاری و به واسطه دستان سالمی که به من ارزانی داشته ای وانگشتی که می نویسد،قدرت توقرارداردومن هرلحظه بابت این موهبت هایت توراشاکروسپاسگزارم.

    ازلحظه صبح که به لطفش بیدارمی شوم وچشمان زیبایم رامی گشاید،دستانم رابه دستانش می‌سپارم واو بامن صحبت می کندومی گویددستانت رابه من بده تابه همه بگویم دنیادردستان من است…. ومن بعدازیک روزوشبی لبریزازخداوندباآرامش وصف ناپذیر وشکرگزاری وسپاس ازوجودش کنارم ،سربربالین گذاشته و درآغوش پرمهرش به خواب می روم.

    تمام سعی هرروزم این بوده خداوندرادراول شروع هرکاری دعوت کنم مثل : آشپزی،ورزش عضلانی،پیاده روی،توجه به نشانه های هرروزم درسایت،نوشتن هایم،بازکردن مغازه توسط عزیزدلم ودعاهایی که باخداوندزمزمه می کنم خلاصه هرفکری،ایده ای و….بانام زیبای خداوندوباعشق به خودش است وبعد ازکوچکترین تابزرگترین وسایل وامکاناتی که خداوندآنهارابرای آسایش وراحتی دراختیارم قرارداده استفاده می کنم ،می بوسم وشکروسپاسش رابه جامی آورم واین کارهای قشنگ ،روتین زندگی زیبایم شده است.

    خداوندهمه کاره زندگی ام شده ،مبدأ ومقصد، خودش هرچه به صلاح باشدبه من الهام کرده وبانشانه هایش ،هدایتم می کند،تدبیرمن کجاوتدبیرخداوندکجا…..

    پس این مسیرقدروارزش واحترام دارد برایم درکناراستادی که خداوندبه زیبایی مرابه سوی ایشان هدایت کردوخودرامتعهدکرده ام به هرلحظه عالی تر،ازهرلحاظ چون لحظه هابرایم طلایی شده اند….

    استادی که به زورواجبارچیزی رانمی خواهدودنبال نشانه ای ازجانب خداونداست که بانشانه هاهدایتش کندبه مسیردرست برای رشدوپیشرفت،واااای برای من، همین صحبت نشانه ای طلایی ازجانب خداونداست که باصبوری،ایمان وتوکل به چه جایگاه رفیعی ازبندگی خالصانه خواهیم رسیدوبه قول استادعزیزم

    آدم باهوش تمام کارهایش رابه خداوندمی سپاردومی بیند که خداوندبه سادگی وراحتی کارهارا به سرانجام می رساند

    وخداوندهمه چیزمی شودبه شرط پاکیِ دل……..

    درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، دوستتون دارم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  9. -
    زهرا نظام الدینی گفته:
    مدت عضویت: 2407 روز

    سلام استاد جان.

    وسط صحبت‌هاتون، اونجا که داشتین می‌گفتین ما به چت جی‌پی‌تی بیشتر از خدا اعتماد داریم، لرزه به تنم نشست. یاد اتفاقی که دیشب تو ایران رخ داد، افتادم. دیشب که ایران به اسراییل حمله کرد، من خواب بودم. دخترم با ترس و گریه بیدارم کرد که مامان جنگ شده. دستاش می‌لرزید. می‌گفت دلم نمی‌خواد تموم جوونی‌م حروم این تصمیمات بشه و از این جور حرف‌ها. بهش گفتم: مامان به خدا توکل کن. گفت: خب اون‌طرف هم خدا دارن. گفتم نمی‌گم به خدای ایران و اسراییل توکل کن. به خدایی که درون خودته و هدایتت می‌کنه. همون خدا اگه زندگی‌ت رو بسپاری به دستش، تو این شرایط بهترین شرایط رو برات رقم می‌زنه. مگه نه اینکه موسی به مرحله‌ای رسید که جلوی روش دریا بود، پشت سرش لشکر فرعون و همراهش طرفدارایی که ترسیده بودند و آیه یاس می‌خوندن و می‌گفتن: انا لهالکون، اما موسی خیلی آروم می‌گه: ان معی ربی سیهدین. خدایی با منه که من رو هدایت می‌کنه. نمی‌گه ما همه خدایی داریم که هدایتمون می‌کنه. اون می‌دونه که ایمان قومش این‌قدر قوی نیست. پس می‌گه با من خدایی است که هدایتم می‌کنه. یقینی که دریا رو براش شکافت.

    به دخترم گفتم: الان بالای 99درصد مردم ترسیدن و دارن می‌گن انا لهالکون و وقتشه که ما بگیم ان معی ربی سیهدین و بهت قول می‌دم که همین اوضاع مسیر رسیدن ما به خواسته‌هامونه.

    خب، دخترم اگرچه آروم‌تر شد؛ اما چون خیلی در این فضا نیست و شدیدا داشت فضای مجازی و اخبار رو دنبال می‌کرد، نمی‌تونست ذهنش رو کنترل کنه؛ اما استاد جان، به والله که من نترسیدم و بابت این موضوع اول از خدا و بعد از شما سپاسگزارم.

    اما یک‌جا متوجه شدم که چقدر ایمانمون ضعیفه. دخترم اومد گفت که روسیه اعلام کرده که اگه جنگ بشه، ما از ایران حمایت می‌کنیم. انگار ترس دخترم کم شده بود. حتی شاید ته دل خودم و ته دل بسیاری از مردم از بیانیه روسیه مطمئن‌تر بودن تا جمله ان معی ربی سیهدین.

    صبح که این پیام رو گوش دادم، یاد برق چشم دخترم افتادم وقتی که خبر روسیه رو داشت تعریف می‌کرد. من نمی دونم چه خبره؛ جلوی رویمون یه اقتصادی هست که در ده دقیقه دلار صعود می‌کنه به 70 و چند هزار تومان. پشت سرمون بحث جنگ و سیاستمدارهاییه که نمی ‌فهمی‌مشون. کنارمون مردی هستن که بدون استثنا دارن می‌گن انا لهالکون. اما من می‌خوام فقط بگم: ان معی ربی سیهدین. می‌خوام شاد باشم و نترسم و توکل کنم و به والله که دریا دریا دریاست که جلوی رویم گشوده خواهد شد. این اتفاق به والله می‌تونه نقطه عطف زندگی هر کدام از ما باشه.

    الان حالم خوبه. عالیه. نمی‌تونم جلوی همکارها رو بگیرم که این‌ قدر در مورد این موضوع صحبت نکنن؛ اما حسم خوبه. دائم به خودم می‌گم ان معی ربی سیهدین.

    استاد قشنگم، در پناه دستان پرتوان خدا باشید!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1913 روز

      سلام به زهرا جانم.

      رفتم تو قرآن موبایلم سرچ کردم آیه ای که نوشتی رو:

      قَالَ کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ

      (موسى) گفت: «چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودى مرا هدایت خواهد کرد!»

      سوره شعرا- آیه 62

      من که کلا چیزی نمیدونستم، چون دورم از این فضاها، فرداش همسرم گفت…

      بازم رد شدم، چون یاد گرفتم از استاد جان که توجه نکنم و خودم رو بسپرم به الله یکتا، چون برای من شرایط فرق خواهد کرد.

      خیلی از استاد ممنونم که با چندین فایل و چندین مثال متفاوت، هر بار بهمون یاداوری کردن شما مثل اکثریت جامعه فکر و رفتار نکنین.

      ذهنتون رو کنترل کنین.

      توکلتون به الله باشه و هدایت هاش.

      بی شک زندگیِ شما با دیگران فرق خواهد کرد.

      من حواسم به خداست که خودش مدیریت و چیدمان میکنه برام.

      هر طور فکر کنم همون طرف میرم.

      حواسم بره به شک، ترس، خشم و … همونا رو بیشتر دریافت میکنم.

      خدا رو شکر قبلش تو مسیر کنترل ذهن رفتم که بارداریِ آسان و لذت بخشی رو از فضل خودش تجربه کردم و الان که به فضل خدا آماده ی ورود قند عسل به خونه مون هستیم ان شاالله، در حالت پایداری هستم.

      حواسم به قشنگی های نی نی مون هست که میخواد زندگی دو نفره مون رو ان شاالله 3 نفره کنه با نفس های پاک و نورانیش.

      خیلی خوشم اومد از مثالت در مورد شادیِ کاذبِ وعده روسیه در برابر خداوند…

      قیاسی که تو ذهنمون میاد و اشتباهه.

      دروغ چرا، نمیشه انکارش کرد، ذهن انسان کوچولو هست، وعده ی دم چشمش رو سریعتر باور میکنه تا وعده ی حق رو..‌.

      اما خدا رو شکر همین مثال ها و شرایط داره ذره ذره باعث میشه من بهتر درک کنم روی چه قدرتی باید حساب کنم و بندِ حساب کردن روی غیر خدا رو بهتر جدا کنم از خودم…

      مرسی که این کامنت رو نوشتی.

      و باعث شدی توحید عملی رو تو قلبم مرور و تثبیت کنم برای خودم.

      همگی در پناهِ رب العالمین باشیم.

      به قول استاد:

      وقتی کنترل ذهن میکنی، و به ماجرا از زاویه ای نگاه میکنی که بهت حس خوب و امید بده، شرایط برای تو تغییر میکنه.

      بارها تجربه اش کردم و اعتماد دارم به این قانون.

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      خدایا شکرت که خدای همه مون هستی و مراقبت و حفاظت از همه مون به عهده ی شماست.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        زهرا نظام الدینی گفته:
        مدت عضویت: 2407 روز

        سلام سمانه جانم

        خوشحالم که حال خودت و نی‌نی خوبه.

        پس نزدیکه!!!

        نزدیکه که عضو جدید سایت رو ببینیم.

        چقدر خوبه! چقدر خوبه یه نی‌نی‌کوچولو! یه امید جدید، یه دنیای جدید.

        این یعنی خدا از انسان قطع امید نکرده

        عزیزدلم، حتما عکسش رو برامون بذار. من تو این مدت هم چند وقت یه بار عکس خودت رو چک می‌کردم.

        سمانه‌جانم

        تکهٔ بالا رو پریشب که پیامت رو دیدم، نوشتم. این‌قدر خسته بودم که روی صفحهٔ گوشی خوابم برد و فراموش کردم پیامت رو جواب بدم.

        امروز صبح که پیام سیدعلی عزیزرو بعداز مدت‌ها توی سایت دیدم، یادم افتاد و الان دقیقا تایم شکرگزاری و مراقبمه که نشستم و با تو و نی نی صحبت می‌کنم.

        یادم می‌آد دخترم که دنیا اومده بود؛ شب اول توی بیمارستان تنها بودم. توی یه اتاق تنها، پرستار یه موجود کوچولو رو آورد و داد دستم. بهش گفتم من همراه ندارم، می‌ترسم. می‌شه ببریدش؟ گفت بچته. باید پیشت باشه.

        بعدها حس اون شب رو نوشتم و هر بار که می‌خونمش ناخودآگاه صورتم پر از اشک می‌شه.

        توی دفترم نوشتم:

        دخترم اون شب من بودم و تو و خدا

        تو بودی و من و خدا

        اون موقع بلد نبودم؛ اما چه شیرین بود که ازم بپرسن همراهت کیه و بگم: خدا.

        سمانه‌جانم

        از فردای اون شب خواهرم از سفر رسید و من دیگه تنها نبودم؛ ولی به والله اون شب اول بچهٔ من حتی بک بار هم گریه نکرد؛ اما از فردای اون شب تا 46 شب حتی یک شب هم نخوابید و کاش فقط نمی‌خوابید؛ تا خود صبح جیغ می‌زد و گریه می‌کرد.

        اینجاست که باید بگیم: کار خوبه خدا بکنه، بقیه کاره‌ای نیستن.

        من نمی‌دونم دقیق کی نی‌نی دنیا می‌آد؛ اما دوست داشتم این حرف‌ها رو بهت بزنم. لحظه‌ای که داری می‌ری برای وضع حمل، لحظه‌ای که به سلامتی فارغ می‌شی و نی‌نی رو می‌ذارن توی آغوشت، این لحظات آخر که لحظات سخت طاقت فرساییه

        توی همهٔ این لحظه‌ها یادت باشه که تو هستی و نی‌نی و خدا

        نی‌نی هست و تو و خدا

        وقتی خدا طبیبت باشه، همراهت باشه، پرستارت باشه، لحظات شیرینی رو درک خواهی کرد که بعد از بیست سال نه‌تنها از شیرینی آن کاسته نمی‌شه؛ بلکه هنوز چیزهای جدیدی نیز از آن اتفاق قشنگ یاد خواهی گرفت.

        در پناه دستان مهربان خدا باشی عزیزدلم!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1913 روز

    به نام اللهِ هدایتگر

    سلام.

    هر بار یه چیزی میشنوم تو این فایل که دقیقاً یه تیکه از پازلِ ذهنمو حل میکنه…

    – با هدایتِ خداوند، احساسِ گیر کردن یا به قول خودم قفل شدن پیدا نمیکنم.

    – با هدایت، لازم نیست همه ی دورهاتو بزنی بعد به جواب برسی.

    – وقتی هدایت رو دریافت میکنی که دکمه ی تسلیمت رو زده باشی. یعنی به ناتوانی ات اعتراف کردی و ذهنِ خودتو کنار کشیدی.

    – خدایا من بدونِ تو هیچی نیستم، هیچی بلد نیستم، فقط تو مرجع و منبع هستی.

    – وقتی مسایل تو ذهنم از خدا بزرگتر میشن، میرم تو در و دیوار، قفل میکنم، سخت میشه.

    وقتی به خدا اجازه میدم هدایتم کنه تو مسایلم و دستِ تسلیم و ناتوانی و عجزم رو پیش خدا بالا میارم، زندگی برام آسون میشه، شیرین میشه، مسیر صیقلی و شفاف میشه.

    – تو کار خودتو درست انجام بده، خدا کار خودشو همیشه درست انجام میده.

    – درکِ درستِ جایگاه من در مقابل خداوند.

    وقتی بدونم و درست درک کنم توحید رو، یعنی همه چیز خداست و منبعِ نامحدود فقط اونه، اتفاقا اعتماد به نفسم در برابر غیر خداوند بالاتر میره.

    – روی کی حساب میکنی؟ روی بلد بودن و دانشِ کی حساب می کنی؟

    خودت، رییست، استادت، خانواده ات، دکترت و …؟ یا روی خدا و علمِ نامحدودش حساب میکنی؟

    – قبول داری لایق هستی برای دریافت هدایت های خدا؟ کجا قبول داری کجا نداری؟

    چندین بار گوش دادم و هر بار تازه است.

    منو یاد مثالهای زندگیِ خودم و رفتارهام میندازه.

    استاد جان ممنونم برای انجام دادن هدایت هاتون و ضبطِ این فایلهای خوب و به اشتراک گذاری شون.

    برقرار باشین همیشه.

    خدایا شکرت برای همه ی نعمت هات.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای: