توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سما میم گفته:
    مدت عضویت: 982 روز

    به نام رب مهربانم

    سلام به استاد بی نظیرم، مریم جان عزیز و دوستان ارزشمندم.

    چند روز پیشا طبق روال اومدم تو سایت دنبال فایل جدید و دیدم خبری نیست گفتم خب چه اصراریه..هزار تا فایل تو سایته که تا آخر دنیا هم استاد اگر فایل نذارن کافیه و چقدر پیام‌ها یی که از فایلهایی ک خودم رندوم رفتم سراغشون گرفتم بی نظیر بود. گفتم استاد فایل نذاشته اما قطعا حالشون خوبه، احتمالا دارن رو دوره جدید کار میکنن، اگه مطلب قابل بیان داشته باشن حتما فایل جدید میذارن. امروز میخواستم روزشمار 42م رو بعد یه مدت توقف ادامه بدم که دیدم وااو فایل جدید و نکات اصییییل و درجه یک. استاد جانم ممنونم اینقدر تایمینگتون جذابه، خودش ردیف میشه برا همه که نکته رو سر تایم مناسبشون دریافت کنن و منی که چند روزه که دوباره گیر کردم تو یه مساله ای و خدا رو صدا می کنم و میدونم اینبارم جوابمو میده و الان که مرور میکنم یه یک ماهیه از وقتی چک کردن سایت کم شده یکم مغرور شدم و دور شدم و دیدن مطالب سایت رو به شکل جدی تر میخوام شروع کنم… من خیلی خیلی نتیجه های عجیب و غریبی دیدم از عاجزانه و خاضعانه هدایت طلبیدن از خداوند و واقعا حیرت زده شدم. مثالش مصاحبه دکتریم برای دانشگاه دولتی، با یه رزومه معمولی بدون هیییچ سهمیه ای، چقدرر ریلکس بودم و داوطلبای دیگه با 100 رتبه بهتر و رزومه فوق العاده تر از من، چقدر مضطرب بودن و نتیجه شد پذیرش من که برای من خیلی عادی بود… و البته بعد ورود به دکتری ای کاش این هدایت طلبیدن و رها بودن رو ادامه میدادم، اما به موقع متوجه شدم و مسیر مستقیم رو پیش گرفتم ولی برام درسی شد که مغرور شدن در نهایت تو رو میندازه تو مسیر سردرگمی و خسران و تقلای بی نتیجه. خدا رو شکر مسیر رو پیدا کردم و چه دستانی به حمایتم اومدن و چه همزمانی های جذابی نصیبم شد..

    در مورد رانندگی، مسیریابی تو جاده، مسائل مالی و خطراتی که از بیخ گوشم گذشتن، همه اینها رو که مرور می کنم میبینم که چقدر آگاهانه و ناآگاهانه هدایت خواستم و خداوند سخاوتمندانه بهم بخشیده و من مست میشم ازین لطف و فضل و بخشش خدای عزیزم.

    استاد بی نظیرم ممنونم ازتون بابت اینکه برامون الگوی توحید و توکل هستید و ظاهرا دوره جدیدتون درباره توحید عملی باشه که اگه اینطور باشه چقدر هیجان انگیزه..

    سپاسگزار الله یکتای مهربان و استاد عزیزم هستم بابت اگاهی های بی نظیر توحید عملی…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    محمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 1870 روز

    با عرض سلام خدمت استاد عزیز ووهمه ی دوستان

    موردی که من بعد از گوش دادن ب این فایل درک کردم این بود که

    اولین چیزی که ما برای استفاده از قوانین خداوند نیاز داریم همین باورهای توحیدیه

    یعنی ما اول باید باورهای توحیدی مثل

    اول و اخر همچیز خداوند است

    روزی همه ی انسانها دست خداوند است

    تمام راهکارها دستدخداوند است

    جواب تمام سوالات نزد خداوند است

    راه حل تمام مسائل خداوند است

    خداوند منشا همه ی خوبی هاست

    خداوند مهربانترین مهربان هاست

    خداوند بخشنده است

    خداوند تنها هدایتگراست

    خداوند دانا ب همه چیز است

    خداوند قدرت مطلق است

    و….

    رو تو خودمون ایجاد کنیم و با باور ووایمان ب این مسئله شروع کنیم به کار کردن ب روی خودمون و باور سازی تو مسائل مختلف.

    مثلا وقتی داریم این باور رو میسازیم ک پول و ثروت فراوان وجود دارد باید با این نگاه این باورو بسازیم ک خداوند فراوانی و ثروت رو ب زندگی ما هدایت میکنه

    وقتی داریم این باورو میسازیم ک من ب توانایی های خیلی زیادی دارم باید با این نگاه این باورسازی رو انجام بدیم ک این توانایی هارو خداوند بما داده نه اینک خودمون این توانایی ها رو بدست اوردیم

    وقتی داریم این باورو میسازیم ک من همیشه در مکان و زمان مناسب قرار میگیرم باید با این دیدگاه باشه ک خداوند مارو تو مکان و زمان مناسب قرار میده ن چیز دیگه

    یا مثلا این باور که پول دراوردن اسانترین کار دنیاست.باید با این دیدگاه باشه که خداوند منو ب مسیرهایی هدایت میکنه که ب راحتی و لذت پول دربیارم

    و همینجور همه باورهایی ک ما میسازیم واسه خودمونو با با تکیه کامل ب خداوند بسازیم و اونجاست که باور سازی ما جواب میده

    در کل اگه بتونیم تو همه ی موارد و مسائلی که داریم فقط و فقط روی خدا حساب کنیم تمام مسائل حل شدست ب شرطی ک ایمان داشته باشیم ب خداوند.

    بارها شده که من اومدم گفتم ب فلانی زنگ بزنم کارمو حل کنه

    برم تبلیغات کنم ک این تبلیغاتم باعث بشه من مشتری بیشتری داشته باشم

    برم پیش فلان رئیس دولا راست شم ک هوا داشته باشه

    و…

    همه اینکارا رو موقع ای انجام میدیم ک قدرت و از دست خدا میگیریم میدیم ب چیزها یا افراد دیگ

    واقعا فایل فوق العاده ای بود

    سپاسگذارم استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  3. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1706 روز

    سلام به اساتید عزیزم

    سلام به دوستان خوبم

    استاد جان خیلی خیلی ممنونم که دوباره برامون فایل جدید آماده کردید… خیلی فایل سنگینی بود…

    حداقل برای من که خیلی سنگین بود…

    اگر بخوام آگاهی ها و نکات فایل رو یک به یک بنویسم خیلی کامنت مفصل و طولانی میشه؛ ولی الان میخوام به تبعیت از چند کامنت اخیرم، همزمانیهایی که این فایل برام داشته رو اینجا بنویسم که برام ثبت بشه و یادم بمونه.

    یکی از همزمانیهایش این بود که من دیروز برای فایل نشانه ام یک کامنت نوشتم، و درباره توحید نوشتم و نوشتم که حس میکنم که دلم میخواد فایل توحید عملی 9 رو دوباره گوش بدم…

    صبح که سایت را باز کردم و دیدم فایل جدید توحید عملی داریم، این رو یک نشونه برای خودم دونستم که شاید باید روی فایلهای توحیدی بیشتر تمرکز کنم.

    موضوع بعدی مثال رانندگی بود. چون مدتیه که خارج از ایران هستم، تصمیم گرفتم که گواهینامه اینجا رو بگیرم و با اینکه سالهاست که رانندگی میکنم و دست فرمونم هم خوبه، اما رانندگی در کشورهای دیگه و آشنا شدن به قوانین راهنمایی اون کشور، دوباره یه چالش جدیده برای من و به خودم قول دادم که از زیرش در نرم و ازش فرار نکنم. و برام جالب بود که موضوع صحبتتون رو با بحث رانندگی شروع کردین.

    +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

    استاد، با این مثالتون، چقدر خشوع رو واضح و ملموس برامون توضیح دادین و بازش کردین. این صحبتاتون منو یاد فایل توحید عملی 10 انداخت که راجع به آیه 17 سوره انفال: وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ توضیح دادین که اتفاقا چند روز هست که مرتبا این آیه رو با خودم تکرار میکنم.

    استاد، من یادمه که اون اوایل که تازه با سایت و آموزشهای شما آشنا شده بودم، وقتی راجع به بحث هدایت شنیدم و چند بار، به خصوص توی امور روتین روزانه، امتحانش کردم و نتیجه داد، توی یه مقطعی دچار این نگرانی شدم که حالا که همه چیز هدایته و همه جوابها رو اون به من میگه، اگه یه دفعه جواب رو نگفت من چیکار کنم؟!

    تازه اون لحظه بود که متوجه شده بودم که اگه هدایت نباشه من از پس هیچ کاری برنمیام، ولی حالا نگران این شده بودم که اگه راهنماییم نکرد، من چیکار کنم؟!

    استاد اگه ممکنه لطفا بیشتر راجع این موضوع هم صحبت کنید که: چکار کنیم که در عین حال که خشوع داشته باشیم دربرابر خداوند، اعتماد به نفسمون رو هم برای انجام کارها حفظ کنیم؟ و هر دوی این ویژگی ها رو باهم داشته باشیم؟

    +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

    خدایا من نمیدونم، تو میدونی… تو میدونی که چه چیزی باید گفته بشه. تو میدونی…

    من نمیفهمم، من نمیدونم تو به من بگو… تو برای من تصمیم بگیر… من چیکارم؟!… من ضغیف و ناتوانم، تو قدرتمندی…. تو انجام بده.

    همزمانی بعدی، 2 تا جمله بالا بودن: اولی، جمله شما توی فایل امروز بود، و دومی، جمله رزا جان توی فایل نشانه دیروزم بود که من این همزمانی واضح رو تایید میکنم و سعی میکنم که به مفهوم این جملات بیشتر دقت و تفکر کنم.

    کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

    جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شد؛ در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید. (سوره بقره- آیه 216)

    فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

    پس، برای خدا امثال قائل نشوید! خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید. (سوره نحل- آیه 74)

    وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ یَنْکِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَیْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ۗ ذَٰلِکَ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کَانَ مِنْکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۗ ذَٰلِکُمْ أَزْکَىٰ لَکُمْ وَأَطْهَرُ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

    و هنگامی که زنان را طلاق دادید و عدّه خود را به پایان رساندند، مانع آنها نشوید که با همسران خویش، ازدواج کنند! اگر در میان آنان، به طرز پسندیده‌ای تراضی برقرار گردد. این دستوری است که تنها افرادی از شما، که ایمان به خدا و روز قیامت دارند، از آن، پند می‌گیرند. این، برای رشد شما مؤثرتر، و برای شستن آلودگیها مفیدتر است؛ و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید. (سوره بقره- آیه 232)

    إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ ۚ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

    کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است؛ و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید. (سوره نور- آیه 19)

    +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

    این تواضع در مقابل خداوند رو همیشه داشته باش. توی هر موضوعی…. چجوری؟

    اینجوریکه توی هر کاری که میخوای انجام بدی به خودت بگو: خدایا من اگر تو هدایتم نکنی، هیچی نیستم. اگر راه رو بهم نشون ندی، من هیچکاری نمیتونم بکنم…

    من هیچکاری بلد نیستم. تو هستی که بلدی، تو هستی که علیمی، تو هستی که رزاقی.

    اگر رزق و نعمتی توی زندگی من هست، به خاطر حضور توئه، به خاطر رحمت توئه.

    این باید نگاه همیشگی ما باشه که:

    خدایا بهم بگو کی، چه کاری رو انجام بدم؟

    اینکه چقدر ما هدایتهای خداوند رو دریافت کنیم، برمیگرده به اینکه:

    1- چقدر باور کنیم که خداوند ما رو هدایت میکنه؟ چقدر باور کنیم که خداوند با ما صحبت میکنه؟ چقدر ما باور داشته باشیم که ما لیاقت همصحبتی با خداوند رو داریم؟ ما لیاقت دریافت پیامهای خداوند رو داریم؟

    چون این، خیـــــلی باور مهمیه… خیلی باور مهمیه.

    استاد از صحبتهای این قسمتتون من اینطور برداشت کردم که توی ذهن خیلی از ماها، شاید مرز بین تواضع دربرابر خداوند و بی لیاقتی، قاطی شده و جملاتی که ما استفاده میکنیم، نشون دهنده تواضع نیست؛ بلکه بیشتر نشون دهنده حس نالایق بودنه و تازه این رو یک ویژگی مثبت هم میدونیم.

    و همونجور که خودتون هم گفتین، با اینکه خدا همیشه داره با ما ارتباط برقرار میکنه، با این کارمون، ما میایم اون ارتباط با خدا رو قطع میکنیم.

    حتی الان که کامنت خودم رو دوباره خوندم، فکر میکنم همین موضوع، جواب سوالیه که اول کامنتم پرسیدم. یعنی اگر من احساس کنم که لایق دریافت الهامات و هدایتهای خداوند باشم، دیگه نباید نگران این بشم که خوب اگر هدایت نکرد چیکار کنم؟!

    +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

    + و حتی اگر آدم توی مسیر اشتباه رفته باشه توی زندگیش، باید بیاد از خدا طلب بخشش کنه و باور کنه که خدا بخشیدتش و باور کنه که خداوند میخواهد که همه ما رو هدایت کنه و بر خودش واجب کرده هدایت بندگانش رو: (انا علینا للهدی…) و خداوند من رو هدایت میکنه. فارغ از اینکه ممکنه من چقدر مسیر رو اشتباه رفته باشم.

    استاد این جملات رو داشتم گوش میکردم، یه دفعه یه چیزی که نمیدونم دقیقا چی بود، مثل یه تصویر یا نمیدونم چی، به ذهنم اومد، که انگار مربوط به زمانی بوده که در ازل یا دنیای پیش از زندگی، منه بنده، دارم با خدا درباره قول و قرارهای آخرمون صحبت میکنیم که من بیام به زندگی….

    و قرار میشه که خدا یه سری کارها رو انجام بده، و من هم (منه نوعی به عنوان یک انسان) یه سری کارها رو انجام بدم…

    حالا خدا تمام اون کارهایی که گفته بود رو داره انجام میده (و کیست وفادارتر از خدا به عهد خویش)، و هدایتهاش رو در هر لحظه داره میفرسته،

    ولی انگار من یادم رفته که باید چیکار میکردم!

    اون کار خودش رو طبق قول و قرارمون داره درست انجام میده… این مائیم که، نمیدونم به چه دلیل، یادمون رفته اون قول و قرارها و اون سمتی رو که قرار بوده انجام بدیم!

    +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

    + خدایا از تو طلب مغفرت میکنم… من رو به راه راست هدایت کن.

    و بعد باید بپذیریم که خدا قبول کرده این توبه رو. خدا غفور و رحیمه.

    فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿39﴾

    پس کسی که بعد از ستم کردنش توبه کند و اصلاح نماید، یقیناً خدا توبه اش را می پذیرد؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (سوره مائده- آیه 39)

    و بعد باور کنم که بنابراین: من دریافت میکنم الهامات رو. من دریافت میکنم پیامهای خداوند رو، هدایتهای خداوند رو. و من لایقم که با خداوند صحبت کنم… من لایقم که خداوند من رو هدایت کنه.

    +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

    2- موضوع دوم اینکه، بپذیره که خودش چیزی نمیدونه. بپذیره که درمقابل آگاهی که خداوند داره، که سمیع و علیمه، خداوندی که شنواست و خداوندی که داناست، بپذیریم که علم و آگاهی و نالج ما هیچی نیست.

    اونوقت آماده ایم برای دریافت پیامهای خداوند. چون اینجوری ظرفمون رو داریم خالی میکنیم.

    چون وقتی میگیم من بلدم و من حالیمه، یه جورایی داریم این پیام رو میدیم که: خدایا من به تو نیازی ندارمااااا، خودم بلدم!!!

    لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

    در قبول دین، اکراهی نیست. راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابر این، کسی که به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست. (سوره بقره- آیه 256)

    هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ ۖ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً ۖ إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ

    در آنجا بود که زکریا، پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: «خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزه‌ای به من عطا فرما، که تو دعا را می‌شنوی» (سوره آل عمران- آیه 38)

    وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ ۚ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

    و هرگاه وسوسه‌ای از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر؛ که او شنونده و داناست. (سوره اعراف- آیه 200)

    فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

    این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی انداختی؛ بلکه خدا انداخت! و خدا می‌خواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند؛ خداوند شنوا و داناست. (سوره انفال- آیه 17)

    +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

    استاد وقتی از تکبر صحبت کردید و مثالهای تکبر رو در قرآن گفتید و اینکه اولین مثال خدا در این موضوع از شیطان هست، واقعا ترسیدم. چون خیلی ساده و نزدیک احساسش کردم. و اینکه چقدر راحت میتونه برای هرکسی پیش بیاد و اصلا هم چیز عجیب غریب و پیچیده ای نیست و هر آن هم ممکنه دچارش شد.

    قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ۖ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ

    گفت: «ای ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقی که با قدرت خود او را آفریدم سجده کنی؟! آیا تکبّر کردی یا از برترینها بودی؟! (سوره ص- آیه 75)

    قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ

    گفت: از آن فرود آی! تو حقّ نداری در آن تکبّر کنی! بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکی! (سوره اعراف- آیه 13)

    وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ

    و هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده و خضوع کنید!» همگی سجده کردند؛ جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، از کافران شد. (سوره بقره- آیه 34)

    وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ

    با بی‌اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد. (سوره لقمان- آیه 18)

    حالا راه حلش چیه:

    راهش اینه که توی هر زمینه ای ما باید بیایم اینو به خودمون گوشزد کنیم که:

    من بدون هدایت خداوند هیچی نیستم. خداونده که داره منو هدایت میکنه.

    إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ﴿٢﴾

    مؤمنان، فقط کسانی هستند که چون یاد خدا شود، دل هایشان ترسان می شود، و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان می‌افزاید، و بر پروردگارشان توکل می کنند.

    الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿٣﴾

    هم آنان که نماز را برپا می دارند و ازآنچه به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می کنند.

    أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا ۚ لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ ﴿4﴾

    مؤمنان واقعی و حقیقی فقط آنانند، برای ایشان نزد پروردگارشان درجاتی بالا و آمرزش و رزق نیکو و فراوانی است. (سوره انفال- آیه 2-4)

    بنابراین هربار که میخوای هر کاری رو انجام بدی: رانندگی، غذا پختن، هرچی… بگو: خدایا خودت منو هدایت کن…

    ایاک نعبد و ایاک نستعین…

    دوست دارم اینو هم اینجا بنویسم:

    یادم نیست از کی، ولی از زمانی که یادم میاد هر وقت میخواستم پشت فرمون بشینم آیت الکرسی رو میخوندم. احتمالا شروعش از همون نگرانی و پناه بردن به خدا در اوایل رانندگیم بوده اما دیگه این عادت با من موند و دیگه ناخودگاه که ماشین رو روشن میکردم، شروع میکردم توی دلم آیت الکرسی رو میخوندم.

    حالا توی چند سال اخیر، خیلی پیش میومد که من با بسم الله رحمن رحیم شروع میکردم که آیت الکرسی رو بخونم، بعد از چند لحظه میدیدم که دارم سوره حمد رو میخونم. و نمیدونستم چرا اشتباه کردم!

    و هر دفعه فکر میکردم که از بس ما برای این و اون فاتحه میخونیم، ذهن من اشتباه کرده و دیگه تا بسم الله رحمن رحیم رو گفتم، اشتباهی سوره حمد اومده توی ذهنم! و بعدش میرفتم از اول آیت الکرسی رو میخوندم…

    این اون چیزی بود که اون موقع به ذهن من میومد.

    ولی از وقتی شما توی آموزشهاتون اینقدر درباره سوره حمد گفتین و اینکه این دعاییه که خدا از زبون ما گفته و خودش داره بهمون میگه که به خدا چی بگیم و چجوری ازش درخواست کنیم، خیلی یاد این خاطره میوفتم و الان دیگه فکر نمیکنم که اونا اشتباهی و اتفاقی بوده…

    دیگه الان هر وقت از خونه بیرون میرم، و حتی خیلی از روزها، صبح که از خواب بیدار میشم، همونجوری توی رختخواب، اول سوره حمد رو به فارسی میخونم، بعد پا میشم.

    +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

    + هرچقدر که من در برابر خداوند بگم نمیدونم، بیشتر از الهامات خداوند دریافت میکنم…. قلبم بازتره… خداوند، هدایتها رو به من دقیقتر و واضحتر میگه و به همون نسبت من زندگی راحتتر و بهتری رو دارم.

    وقتی دستم رو توی خداوند میزارم وقتی روی شونه خداوند میشینم، اعتماد به نفسم میچسبه به سقف… این اعتماد به نفس از جا داره میاد؟

    از خشوع و از تواضع در مقابل خداوند، که میدونی داره هدایتت میکنه. میدونی که در زمان مناسب بهت میگه که چه مسیری رو بری. و این باعث میشه که خیلی خیلی اعتماد به نفس داشته باشی در مقابل غیر خداوند و خیلی سرت بالا باشه.

    + یعنی وقتی که شما بدونی که خداوند هدایتت میکنه،‌ احساس گیر کردن توی یه وضعیتی رو نداری…

    استاد این چند وقت، هربار که حس کردم توی یه شرایط اینچنینی هستم، کاری که یاد گرفتم که انجام بدم این بوده که فوری بگم: خدایا من تسلیمم… من نمیدونم… من به هر خیری از تو محتاج و فقیرم…

    و بعدش سعی کردم دیگه به اون موضوع فکر نکنم و خودم رو مشغول کار دیگه ای بکنم… کامنت خوندن، فیلم دیدن، فایل های سایت… یه کاری که ذهنم رو از اون موضوع برداره و درواقع اجازه بدم که خدا دست به کار بشه و همه چیزو رو به راه کنه.

    استاد این جمله رو یادم میمونه:

    خدایا اگر نباید این مسیر رو برم، بهم بگو… یه نشونه ای بهم بده. اگر هم باید برم، ایمانم رو قوی کن که برم. بعد کمی صبر کن، ببین حست چجوریه و چی میگه.

    حالا چی میشه که آدم به خدا بگه: بهم بگو؟؟

    موقعی که فکر نکنه که خودش میدونه. وقتی که فکر میکنی خودت میدونی، که دیگه نمیپرسی!

    +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

    + من میخوام خیـــلی باهوش باشم:

    من میخوام دستم بزارم توی دست خدا و بگم فرمون دست تو باشه…

    خدایا من هیچی نمیدونم، تو همه چیو میدونی… تو منو هدایت کن.

    خدایا من بدون تو هیچی نیستم… خدایا هرچی دارم از آنِ توست.

    خدایا هر ایده ای که دارم رو تو داری بهم میدی.

    خدایا خودت منو هدایت کن خدایا خودت من رو به راه راست هدایت کن.

    خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم.

    آدم باهوش کسیه که بزاره کارها رو خدا انجام بده.

    آدم باهوش کسیه که اجازه بده خداوند کارها رو انجام بده.

    + به میزانی که ما ایمان داریم به خداوند، به میزانی که که میپذیریم که خداوند میتونه ما رو هدایت کنه، خداوند میتونه نعمتها و برکت رو وارد زندگیمون کنه. اگر من بهش اجازه بدم.

    اگر بندگان من درباره من از تو پرسیدن، بگو من نزدیکم. من اجابت میکنم درخواست هر درخواست کننده رو، به شرطی که اونم به من ایمان بیاره، اونم منو اجابت کنه…

    تو کار خودت رو درست انجام بده، خدا همیشه داره کار خودش رو درست انجام میده…

    استاد الان که دارم فایل دوباره گوش میدم، دیدم که شما دارید در مورد سوال من توضیح میدید.

    +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

    استاد اون مثال امتحان هم یکی دیگه از همزمانیهای این فایل بود برای من.

    چند روز پیش نمیدونم مشغول چه کاری بودم، (شاید داشتم فایل گوش میدادم یا کامنت میخوندم)، بعد ناتمام موند.

    یه ذره داشت حسم به این سمت میرفت که ای بابا کاش تمومش کرده بودم و اینا. که به خودم گفتم نه، من نباید اینجوری فکر کنم. شاید اون چیزی که باید دریافت میکردم، توی همون بخشی بوده که دیدم و دیگه نیازی به بقیه اش نیست….

    استاد، خدا شاهده، بعدش دقیـــقا همین مثال اومد توی ذهنم و به خودم گفتم مثل اون شاگردهایی که فقط 2 فصل کتاب رو میخوندن، بعد دقیقا چند تا سوال مهم از همون فصلایی که خونده بودن میومد… شاید الانم برای من اینجوریه.

    (البته من قبلا اصلا این مدلی نبودم! من تا کل کتاب و جزوه و هرچی کپی از جزوه بقیه گرفته بودم رو نمیخوندم، آروم نمیشدم!!!)

    + ….ببین اگر توکل کنی، خدا بهت میگه دقیقا چه کاری انجام بدی…

    چقدر من این آیه رو دوست دارم و چقدر برام آرامش بخشه:

    وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿٣﴾

    و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد، و کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است، خدا فرمان و خواسته اش را می رساند؛ یقیناً برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است. (سوره طلاق- آیه 3)

    وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّـحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَکَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا ﴿5٨﴾

    و بر آن زنده ای که هرگز نمی میرد توکل کن، و او را همراه با ستایش تسبیح گوی، و کافی است که او به گناهان بندگانش آگاه باشد. (سوره فرقان- آیه 58)

    فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ

    به رحمت الهی، در برابر آنان نرم شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد. (سوره آل عمران- آیه 159)

    لبَّیک اللّهمّ لبَّیک، لبَّیک لا شریک لک لبَّیک، إنّ الحمد و النّعمه لک و الملک، لا شریک لک لبَّیک.

    گوش به‌فرمانم و به‌سوی تو می‌شتابم، خدایا گوش به‌فرمانم و به‌سوی تو می‌شتابم، هیچ چیزی همتای تو نیست، گوش به‌فرمانم و به‌سوی تو می‌شتابم، فقط تو هستی که سزاوار ستایش و بزرگی هستی، تمام نعمت‌ها از جانب توست، همه چیز به تو تعلق دارد و تو بر همه چیز مسلط هستی، هیچ چیزی همتای تو نیست، گوش به‌فرمانم و به‌سوی تو می‌شتابم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  4. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1980 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر میکنم که در این سایت بی نظیر هستم و دارم رو خودم کار میکنم و فهمیدم که من خالق زندگی خودم هستم

    درک من از کلمه توکل

    امروز غروب که اومدم خونه ، یه مقدار زبان کار کردم و و همسرم گفت که بریم خونه خواهرت گفتم باشه ، و وقتی که رسیدیم اونجا دیدم که نگران شدم و احساسم بد شد ، گفتم که چرا احساسم بد شد ؟ چه فکری فعال شد؟ چه باوری داره کار میکنه؟ و ریشه فکر چی بوده که من رو ناراحت کرده ؟

    گفتم خب جنسش از جنس ترس هست ؟ گفتم خب ترسه چیه؟

    دیدم گفت که چون نمیتونی ماشینت رو جلوی خونه داداشت پارک کنی و مجبوری که بری مثلا سر کوچه پارک کنی داره من رو میترسونه میگه که اگر یه وقت اتفاقی بیفته چی؟ اگر شیشه رو بشکنن چی ؟ اگر بلایی سر ماشینت بیارن چی؟ حداقل هندزفریت و کلیدت رو ببر که اگر یه وقت زدن این ها رو نبرن

    خلاصه دیدم که این افکار هست ، بعد گفتم خب این افکار ریشه اش از ترس و کمبود هست ، پس از ناحیه شیطانه چون خداوند گفته که شیطان مومنین رو محزون میکنه ، غمگین میکنه و می ترسونه، پس این درست نیست من اگر دعوت شیطان رو بپذیرم باید یه سری کارهایی رو هم که میگه باید انجام بدم که هم من رو به عذاب میکشونه هم باعث میشه که من توجه ام به اون چیزهای ناخواسته بره

    گفتم خب حالا خداوند چی میگه؟ گفتم که خداوند وعده فزونی و نعمت و آرامش میده ، و جمله توکل کننده گان باید فقط به خدا توکل کنند رو یادم اومد

    و گفتم خب چطور باید توکل کنم ،دیدم که من خب همون سر کوچه که همه پارک کردن پارک میکنم ، سر کوچه منظورم ده متر اون ور تر هست، و توکل میکنم ،

    بعد گفتم معنی توکل چیه؟ گفتم که معنی توکل اینه که من وقتی بررسی کردم که ریشه فکر چیه و وقتی که فهمیدم که ریشه ترسه ، و گفتم که نه من نباید بترسم و باید به جایی که امن هست بگذارم و بقیه اش دیگه واقعا دست من نیست ، من سمت خودم رو انجام دادم و بقیه اش میشه توکل

    تازه فهمیدم که معنی توکل چیه

    فهمیدم که توکل یعنی اینکه تو میخوای یه کاری رو انجام بدی ، و همه شرایط جور هست ولی چیزی که جلوت رو گرفته اون ترس و نگرانی تو سرت هست و هیچ چیز دیگه ای جلوی تو رو نگرفته، و فهمیدم که در اینجا وقتی من ریشه رو فهمیدم میگم که این از سمت شیطانه و آرامش از سمت خداست ، و بین من و آرامش فقط یه چیز میمونه که اونم همون توکله

    تازه فهمیدم که توکل یعنی چی

    من سالها بود که خیلی از کارها رو انجام نمیدادم با اینکه شرایط جور بود ولی یه ترسی در سرم بود ، و نمیگذاشت حرکت کنم ، الان متوجه ام که اون ترس نقطه مقابلش توکل هست ، که به کسی که از روی توکل کاری انجام میده بهش میگن شجاعت بخرج داد

    در صورتی که من وقتی که ماشینم رو گذاشتم سر کوچه توکل کردم یعنی همان شجاعت به خرج دادم و وقتی هم برگشتم به خودم گفتم دیدی که همش ترس الکی بود

    و گفتم خدیا شکرت که معنی واقعی کلمه توکل رو فهمیدم

    آخه همیشه میگفتم توکل یعنی چی ؟ نمی فهمیدمش ولی امشب وقتی که فک کردم تازه فهمیدم

    و این درک و فهم و نوع فهمیدن رو به لطف دوره احساس لیاقت دارم

    از زمانی که دوره احساس لیاقت رو دارم کار میکنم انگار یه آدم دیگه ای شدم که این موارد رو دارم تو خودم میبینم

    آرامش بیشتر

    شجاعت

    شناخت خودم و علایقم و سلایقم و شخصیتم

    درک بهتر و عالی تر قوانین

    و اینکه دارم خودم میشم

    دارم سبک شخصی خودم رو میسازم انگار

    و از استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم

    خداروشکر میکنم بخاطر داشتنش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    امیر صبوری زاده گفته:
    مدت عضویت: 1469 روز

    به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان و عزیزان

    استاد خدا حفظتون کنه که هر بار میشینم‌ پای صحبتاتون مخصوصا زمان هایی که با تمرکز بالا هست واقعا مدهوش میشم از این جام شرابی که از زبان شما جاری میشه و واقعا حال دلم دگرگون میشه از این صحبتها و حرفهایی که انگار عجین شده با من و یادآوری میشه که یادم نره از کجا اومدم و قراره به کجا برم همونطور که خداوند در قرآن میگه از یه ماده ای به نام اسپرم اومدی و قراره به یه لاشه تبدیل بشی پس چرا غرور برت میداره یادت باشه که از کجا اومدی و از یه ذره تبدیل شدی به این چیزی که الان هستی و یادت باشه که هر چی که داری من به تو دادم و من تو رو آفریدم و داره بهمون نشون میده که از آفریدگارت بخواه هر چیزی که میخوای و من به بهترین شکل برات انجام میدم اگر تو فقط از من بخوای و شرک نورزی و توکل داشته باشی و‌ خودتو وصل کنی به من ، چقدر دلم آروم میشه به این آگاهی ها و هر زمان که اینطور فکر میکنم و میبینم که وجودم آرومه و همه چیز برام حل شدست و هر زمان که فاصله میگیرم یا یادم میره چقدر حالم بد میشه و احساس بدی بهم دست میده ، خداوند رو هزاران بار شکرگزارم بابت دریافت این آگاهی ها و هدایتهایش که همواره منو هدایت میکنه به سمت احساس خوب و آرامش

    در حین گوش دادن به این فایل فکر میکردم که چطور من هم از این روش و حتی در کوچکترین چیزها به زعم خودم استفاده کنم از وجود بینهایت پروردگارم و همیشه در آرامش باشم و تو هر چیزی و تو هر موقعیتی از پروردگارم فقط درخواست کنم که هر بار به غیر او یا خودم متکی شدم ضرر کردم

    برای نوشتن همین کامنت هم فقط از خدا خواستم که چی بنویسم و چجوری بنویسم بهتره و میتونه برای خودم تاثیرگذارتر باشه و کسایی که میخونن این کامنت رو

    چقدر لذت بردم از صوت و تصاویر زیبای آخر فایل و چقدر تحسین کردم شما رو استاد عباسمنش که به ساده ترین و زیباترین مسیرها هدایت میشین و چقدر لذت میبرم از دیدن شما و گوش دادن به صوت و لحن شما

    خدایا شکرت که همواره با منی و در منی و به من نزدیکی یا رب العالمین

    سپاسگذار استاد عزیزم که از بالاترین دستهای پروردگارم برای من هستین کسی که بندگی خدا رو میکنه و پادشاهی دنیا رو

    دوستدار همه دوستان عزیزم

    یا رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  6. -
    فریبا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2487 روز

    به نام خدای هدایتگر

    “مستانه محمدی”

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و دوستان هم خانواده

    استاد عزیزم واقعا سپاسگزارم بابت این فایل که واقعا در زمان درست رو سایت قرار گرفت.

    از دیشب که خواهرم گفت توحید عملی 11 رو سایت قرار گرفته بارها گوش دادم این فایل رو نوشتم و نوشتم تو دفترم و فکر کردم و مثال آوردم برای خودم برای تک تک موضوعاتی که توی فایل صحبت کردین احساسم الان بی نظیره طوری که فک میکنم خدا در آغوشم گرفته

    دیروز داشتم به خواهرم میگفتم دیگه غذاهام مثل قبل خوشمزه نیست، و ایشون گفتن که به خاطر اینه که فکرت درگیر کنکور هستش، ولی جواب درستش اینه که اوایل که شروع به آشپزی کردم برای هر قدم از خدا کمک خواستم، و رها بودم که الان چیکار کنم، ولی الان نه، دیگه خودم بلدم من می دونم من تجربه دارم دیگه نمی پرسم چیکار کنم خوشمزه بشه، آسون تر بشه و … نتیجه هم که معلومه

    و یادمه دوران امتحانات نهایی مدرسه برای هر کتابی که منم منم کردم و گفتم خودم بلدم نمره‌م اصلا برام قابل قبول نبود و برای هر کتابی که گفتم خدایا کمکم کن هدایتم کن قشنگ نشون داد که فلان قسمت کتاب رو بخون و حتی سر جلسه امتحان یادمه هر چی گفت بنویس و نوشتم و نمره کامل گرفتم

    خدایا من اگه تو کمکم نکنی هیچی نیستم اگه تو راه رو بهم نشون ندی هیچی بلد نیستم، خدایا بهم بگو کی چه کاری رو انجام بدم

    میزان دریافت هدایت های خداوند

    *1.چقدر ما باور داریم  لیاقت دریافت الهامات خدا رو داریم، اینجا یکی از پاشنه های آشیلمه که تا یه اشتباه میکنم شیطان میاد میگه تو دیگه لیاقت دریافت نداری، ولی خدا  همیشه میاد و میگه صد بار اگه توبه شکستی باز آ ، در من همیشه به روی تو بازه و همواره لایق دریافت الهامات و نعمات بی انتهای من هستی(خداوند بر خودش واجب کرده هدایتم کنه فارغ از اینکه چقدر مسیر رو اشتباه رفتم)

    2.پذیرش اینکه من هیچی نمی دونم، چون وقتی میگی من حالیمه  داری میگی خدایا من به تو نیازی ندارم. این رو در هر لحظه و برای هر کاری، هر کاری بگم  خدایا من بدون هدایت تو هیچی نیستم  خودت به راه درست به شیوه درست هدایتم کن که من سخت نیازمند تو هستم پروردگارم، من آماده‌م

    (همواره داریم الهامات رو دریافت میکنیم در مورد هر موضوعی، و زمانی دریافت میکنیم که در فرکانس مناسب قرار بگیریم

    به همون اندازه که در مقابل خداوند خاشع هستید به همون اندازه در مقابل غیرخداوند اعتماد به نفس داری، و باج نمیدی به غیر خداوند، هر چقدر در مقابل خداوند بگی نمی دونم بیشتر الهامات رو دریافت میکنی، قلبت بازتر و هدایت ها دقیق‌تره، وقتی رو شونه خدا میشینی اعتماد به نفست میچسبه به سقف، چون می دونی در زمان درست میگه بهت چه مسیری رو بری) به خدا قسم این جملات گنجه باید هر روز تکرار و یادآوری بشه

    استاد عزیز وقتی برای اولین بار تو دوره 12 قدم اصطلاح روی شونه خدا نشستن رو به کار بردین خیلی لذت بردم ازش، اونجا که گفتین رو دوش خداوند بشینم اجازه بدم من رو به بهترین ها هدایتم کنه نه اینکه بزنم پس کله‌ش حالا اینوری برو نه اون وری، باید بپذیرم اون میدونه کجا بره.

    به خدا قسم اگه به هر موفقیتی در زندگیم رسیدم اگه هر جا آسونی بوده اونجا بوده که رها کردم و اجازه دادم خدا هدایتم کنه، و اگه سختی بوده به خاطر باور نکردن خودم بوده، حتی تو شرایط سخت هم وقتی میگفتم خدایا کمکم کن، خدا هر بار دست هاش رو الهاماتش رو فرستاد برام اما من مقاومت کردم من گوش ندادم برای همین تو سختی موندم.

    امسال رو شاید به ظاهر برای حل مسئله کنکور شروع کردم اما از همون لحظه که از دانشگاه درخواست مرخصی دادم به خدا گفتم خدایا اصلا مسئله من کنکور نیست من میخوام تو این مسیر به درک بهتری از تو برسم هر لحظه لذت بردن رو با تو یاد بگیرم، هدایت هات رو واضح‌تر ببینم، و ببینم چطور مسیر رو برام آسون میکنی، و وقتی باورش کردم جوری هدایتم کرد که که هیچوقت فکرش رو نمی کردم انقدر مسیر آسون شده که بارها به خودم گفتم که یه جای کار میلنگه خب  این هم اشتباه، چون اگه آسون شد به خاطر این بود که من درخواست کردم و مطمئن بودم هدایت میشم هر بار آسون شد گفتم خدایا از این هم آسون ترش کن. و به قول شما استاد عزیزم اینکه من اجازه دادم خدا پیش ببره و فرمون رو دستش دادم رها کردم

    باید پارو نزد وا داد !

    باید دل رو به دریا داد !

    خودش می بردت هر جا دلش خواست …

    به هر جا برد بدون ساحل همونجاست …

    چرا بعضی مواقع توی یه سری موارد دیر هدایت میشم؟     شاید به این خاطر که فک میکنم خودم بلدم یا (فک میکنم راه‌حلی که برای مسائل گذشته جواب داده هم برای مسئله امروز جواب میده.) این جمله هدایت امروز من بود چون مدتیه دارم خواب های تکراری می بینم و راه‌حلی که دفعه قبل تو خواب جواب داده اینبار تغییر کرده و جوابگو نیست و خدا این مدت داشته این رو بهم میگفت و من نمی فهمیدم، در حالیکه راه حل قبلی هم حتی تو خواب خدا نشونم داد(باید اینو تکرار کنم، به جای اینکه بگم من یه سری راه حل بلدم برای حل مسائلم، همون اول بگم خدایا اون راه‌حلم تو به من گفتی من هیچی نمی دونم تو می دونی تو بگو)

    قدم اول احساس عجز(این احساس عجز توی دعای کمیل حضرت علی خیلی مشهود که یکی از فایل هایی هست که من بشدت عاشقشم و با هربار گوش دادن بهش احساس میکنم هزاران قدم به خدا نزدیکترم))

    خدایا من هیچی نیستم خدایا من هیچی نیستم و هر چی که هستم و دارم تو بهم دادی مغز من رو هوش من رو ، محبوبیت من رو ، توانایی هام رو همه و همه تو بهم دادی

    تو تنهایی هام تو باهام بودی، هر جا مسیر تاریک بود تو برام نور شدی تو پدر شدی مادر شدی، غذا شدی، هوا شدی تو همه چی من شدی، خدایا از تو می خوام هر لحظه‌م رو با یادت پر کنی، پروردگارا مرا به بارگاه قرب خویش نزدیک کن و رحمتت رو نصیبم کن.

    استاد عزیزم واقعا ازتون سپاسگزارمممممم به خاطر این فایل فایل بی نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  7. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1974 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام.

    این دو روزی که این فایل اومده، خودمو آماده ندیدم که بنویسم تا الان.

    نه که الان هم ذهنم بگه بیا و بنویس، با قلبم اومدم بنویسم از توحید عملی…

    این فایل به صورت سورپرایز اومد برام، لحظه ای که تصویر فایل جدید رو دیدم ذوق کردم، بیش از حد معمول، چون دیدم توحید عملی هست، همونی که عاشقشم، همونی که پیوند من با سایت رو برقرار کرد از ابتدا…

    من فکر نمیکردم وقتی میگم خودم بلدم و نقش خدا رو نااگاهانه کمرنگ میکنم، یعنی غرور منو میگیره و احساس بی نیازی میکنم به قدرت برتر و میگم بلدم بلدم…

    تا استاد گفتن حتی وقتی بلدین هم باز از خدا بخواین، هدایت بخواین، اظهارِ خشوع در برابر خدا رو درک نمیکردم…

    خب مدتهاست روی تمرینِ هدایت خواستن از خدا هستم، از همون شروع، فروردین 99 به بعد انقدر علاقه مند شدم به هدایت که شروعش کردم و کم کم توش بهتر شدم.

    مخصوصا این اواخر که تمرکزی برنامه ی هر روزم در آغاز روز، گرفتنِ هدایت به سمت بهترین ها از خداست و اینکه هر چی برام پیش میاد خیره.

    و بعد به صورت جزییات هم درخواستهامو میفرستم تو شاخه ی هدایت.

    یعنی خدایا تو هدایتم کن چه کنم.

    من بلد نیستم خودت چیدمان کن بگو چه کنم.

    خودت دلها رو نرم کن برام.

    خودت یادم بده، یاداوریم کن.

    خودت بگو چه تغییری باید ایجاد شه.

    بعد شاهدم کارهایی انجام میدم که خودم شاید متوجه نباشم ولی بعدش میفهمم واسم خوب بوده، به نفعم بوده، مسیرمو روغن کاری کرده جلو رفتم …

    از این طرف گاهی روی دیگری دارم:

    دارم با منطق و تحلیل خودم جلو میرم و سخت میشه واسم…

    پیش چشمم هم خیلی طبیعی به نظر میرسه، انقدر که اصلا متوجه نمیشم از هدایت خارج شدم و ذهنمه که داره حکمفرمایی میکنه.

    تو نمیدونی و این ندونستنه که داره اذیتت میکنه و ناراحتت میکنه، حست رو بد میکنه.

    بیا و هوشیار باش و زودتر اعتراف کن به ندونسته هات.

    الان دقیقا کشف کردم گیرم تو روابط از اینجا داره میاد که فکر میکنم بلد شدم دیگه، من که رو خودم کار میکنم، تو سایتم، میشنوم، میخونم، مینویسم، اسم خدا هم که نمیوفته از زبون و قلبم…

    حالا چی شده دارم روی روابط میخورم تو در و دیوار…

    ظاهر سخت و پیچیده ای نداره ها، ولی اذیتم میکنه، فکرمو درگیر کرده اصولا چرا باید اینطوری باشه اصلا؟

    چون یادم رفته و نمیدونم حتی اگه بلد شدم راه چیزی رو، باید روی قسمتِ خشوع در محضر خداوند کار کنم.

    چیزی که درکی نداشتم نسبت بهش، تشکر میکنم از خداوند زیاد، ولی خضوع و خشوع در محضر خدا برام ناشناخته است و درکم نسبت بهش ناکامله.

    غرور یعنی یادم میره در محضر خداوند هیچ بلدم بلدمی وجود نداره.

    همواره دانشجویی هستم در حال یادگیری…

    چیزهایی رو تو کلاس هدایت، یاد میگیرم و بهتر و بهتر میشم ولی توقفی وجود نداره تو کلاس های خداوند، فقط میشه جلو رفت و بهتر و سرشارتر شد.

    فایلهای توحید عملی همیشه منو به وجد میارن، اما اینبار جنسِ دیگه ای رو تجربه کردم…

    یه اگاهی که درد داشت برام، چون یه پرده کنار رفت از غرورم پیشِ چشمم…

    که متوجه نشدم این بلدم بلدم چه آسیبی داره بهم میزنه…

    متکلم وحده بودن ها، بالای منبر رفتن ها، عقل کل بودن ها، دفاع کردن ها، توجیه کردن ها، شاخ و شونه کشیدن ها و هر چیزی که بوی غرور و ادعا میده…

    اگه بلد شدی از خداونده و اگه از خداونده که پس غروری وجود نداره، چون از خودت نیست اعتبارش پس این منم منم های ذهنی چی میگه؟

    خدایا خودت فقط میدونی در شرایط کنونی چقدر به سکوت و تامل نیاز دارم.

    تو تمرینش هستم.

    و از خودت میخوام بیشتر تمرینش کنم، خودت یادم بده، یادم بندازی، سمانه یه کودک نوپاست در مسیر بهبود، خودت بهش صبرِ سازنده بده، آسانش کن بر آسانی ها…

    تو این لحظاتِ مقدسی که داخلشم، از خداوند برای خودم و همه ی عزیزانم دعای خیر دارم، هر خیری که برای هر کس میتونه جاری بشه تو لحظات و کل زندگیش.

    موقع نوشتن دارم تلاوت های محبوبم با قاری های متفاوت رو گوش میدم از برنامه ی محفل، یکی شون کودکی هست به نام امیرعلی خیری که ایه 17 و 18 از سوره طه رو به تقلید از استاد یوسف کامل میخونه، بعدشم همون قرایت از استاد یوسف کامل، پخش میشه…

    قلبم رو از جا میکنه این تلاوت …

    من درکی ندارم که چرا ولی میدونم اومده تا منو خوشحال کنه…

    چی میشه تو هر چیزی، اول از خدا سوال کنم کدوم؟ چی؟ کجا؟ چطور؟ کی؟ چطوری؟

    و خودم جواب ندم با منطق و ذهنم…

    الهی شکرت برای همه چیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  8. -
    حمید رجایی گفته:
    مدت عضویت: 2796 روز

    به نام خدای مهربان

    سلامی به گرمای مطبوع فلوریدا سلام استاد عزیزم و خانم شایسته و خانواده مهربانم

    خیلی وقته دلم تنگ شده برای کامنت گذاشتن ولی روزی نیست توی سایت نیام و یا فایل گوش ندم یعنی بخش عمده زندگی من شده همین کار کردن روی خود .

    ولی به قول قرآن ان سعی کم لشتی شدم و مدتی تمرکزی کار نمیکنم ولی اجازه دور شدن از فضا رو به خودم ندادم

    خوب بریم سراغ یه تجربه خیلی عالی از خودم که این نکته توحیدی از استاد رو خوب توی ذهنم جا میندازه

    یادمه شاید حدود 16 سال پیش وقتی از مسیر اصفهان به تهران میرفتم و کارخانه های بزرگ شرکت اسنوا رو میدیدم کنار شهرک صنعتی مورچه خورت ، به خودم میگفتم یه روزی میشه و من توی این شرکت پروژه بگیرم .

    و گذشت و دستان خداوند برام بسیج شدند و چند سال بعد من توی اون شرکت دوتا پروژه تپل گرفتم و پروژه اول رو که انجامش دادم با موفقیت ، پروژه دوم پیشنهاد شد و حالا شاید من نزدیک 7 سال بود چند صد پروژه موفق داشتم وقتی بهم پیشنهاد شد که ما یک سیستم اتوماتیک میخواهیم برای تزیق فوم یخچال های فروشگاهی و حتی استراکچرش رو هم آماده کردیم و شما باید سیستم برق و اتوماسیون و قسمت پنوماتیک (سیستم جک های بادی) رو برامون اجرا کنی خوب منم تا اون روز هیچ تجربه ای از قسمت باد دستگاه و یا پنو ماتیک نداشتم و فقط یه کلیاتی میدونستم خلاصه گفتم که نه من فقط قسمت برق و اتوماسیونشو انجام میدم . و اونا هم قبول نکردنند و گفتند ما فقط به کسی که کلش رو انجام بدهد میتونیم بدیم

    بعد پیش خودم گفتم امید به خدا و قبولش کردم پروژه رو و از پروژه و دستگاه شروع کردم به نقشه برداری و همه کارو با جزئیات برا خودم نقشه و عکس تهیه کردم و رفتم سراغ کار و شروع کردم به تحقیق و جمع آوری اطلاعات و و خدارو شکر توی هر لحظه میگفتم خدایا خودت کمک کن و خودم هم با وجود داشتن شخصیت کمالگرایی که داشتم پروژه رو به راحترین شکل و بهترین شکل اجرا کردم و کامل همون دفعه اول جواب گرفتم حال جالب اینجاست که ما وقتی هنگام تست دستگاه شد قسمت برقش که ما سال ها روش کار کرده بودیم و مسلط بودیم دائم به مشکل میخوردیم و مجبور شدیم یکهفته بابتش رفت و اومد داشتیم .و چقدر بابتش ازیت شدیم تا پروژه رو تحویل بدیم و حتی مقداری از پول پروژه رو هم نتوانستیم بگیریم .

    و این داستان کسی بود که به خودش مغرو شد .

    و جالبی داستان به این جاست که وقتی در مورد یک کار شرک و توحید کنار هم مییاد نتایج دوتاش هم کنار هم میاد

    و بعد از آشنایی با استاد این موضوع خیلی برام جالب شد. و این کاری که ما اصلا هیچ تجریه ای ازش نداشتیم به راحتی انجامش دادیم و لی اون کار رو که احساس غرور کردیم به سختی کار پیش رفت.

    و خیلی از قوانین رو توی این داستان برام جا افتاد

    قانون شرک و یا توحیدی عمل کردن

    با توکل بر خدا میشه هر کاری رو جلو برد و نتیجه گرفت

    قانون تکامل که من از پروژه های کوچک توی شرکت های کو چک به این پروژه ها هدایت شدم

    قانون تجستم و درخواست کردن که من فقط خواستم که توی این شرکت پروژه بگیرم ورهاش کردم و اتفاق افتاد

    تمرکز روی یک موضوع منو میتونه سریع پیش ببره .

    تجربه ای از این مدت که داشتم فایل ها رو گوش میدادم ولی نمیدنم کجای کار بودم نه حسم خوب بود نه بد نه روی خودم کار میکردم نه رها کرده بودم نه خدا رو فراموش کرده بودم نه به یادش بودم .

    یک شب وقتی از مسیر کار برمیگشتم به سمت منزل از مسیر پر هیواهو و ترافیک خودم رو از مسیری خلوت که اسمان پیدا باشه رفتم و یه لحظه چشمم به آسمان مهتابی و ابر ها ی تکه تکه دور ماه افتاد و یهو دلم ریخت گفتم خدایا من برای ایمان و راه درست محاجرت کردم و اومدم تورو پیدا کنم خودم رو هم گم کردم . اومدم رشد کنم سرگشته و حیران شدم

    خدایا خودت کمکمم کن . و متوجه شدم که مغرور شدم و چون قانون رو میدونم دیگه خودم دیگه منم دیگه اصلان انا ربکم اعلی شدم دیگه من برترینم و نفهمیدم خدا چطور زد پس کلم که فقط چند ماهی هست دارم دور خودم میچرخم و هواسم نیست ، توی راس همه قوانین از خودش کمک بخوام .

    رو به خودش کردم و گفتم خدایا من توی هدایتت گمراه شدم خودت نجاتم بده که از هر خیری از تو به من برسه فقیرم

    حتی چند وقت پیش که یک بازی داشتم روی گوشی و داشتم انجامش میدادم هی تمرین میکردم و هر جا مغرور شدم بد خوردم و هر جا خوب میشد میگفتم خدا تو تیر زدی و بردی من نزدم و حتی توی همون باز ی سعی میکردم از خدا کمک بگیریم چون مسیرهای متفاوت بود وقتی ازش کمک میخواستم درست منو میبرد پشت سر دشمن و من راحت اونا رو میزدم و همون جا میگفتم خدایا دمت گرم .

    خدایا تو میدانی و من نمیدانم

    خدایا تو تایپ میکنی و من نمیکنم

    خدایا تو انرژی وجود منی و من نیستم

    خدایا تو زیبای عضلاتم هستی و من نیستم که وزنه میزنم

    خدایا تو سلامتی منی و من نیستم

    خدایا ببخش اگر من میخواهم خودم رو نشون بدم و هواسم نیست که باید تو رو نشون بدم

    خدایا هدایتم کن هدایتم که به مسیر انعمت علیهم و آرامش و ایمان

    خدایا حتی خود ایمان رو هم خودت باید بهم بدی

    خدایا من نیستم و تو هستی و از تو طلب آمرزش میکنم که در همان آن میبخشی و پاک میکنی

    خدایا بی نهایت شکرت ……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    حسین اعتباری گفته:
    مدت عضویت: 1457 روز

    به نام رب هدایتگرم

    سلام به عشقای داداشی…عزیزای دل

    بریم ادامه کامنت قبلی داستان

    آقا خلاصه من 6ماه اضافه خدمت داشتم،اولش میگفتم بابا من خودم سرباز عقیدتی و حفاظتم،گردن کلفتم اینجا…هرسربازی کارش گیره یا مشکلی داره میاد اینجا پیش من …من خودم واسه همه نامه میزنم واین داستانا…خلاصه عقیدتی واسه ما نامه زد یک ماه کلا بخشیدن چون استان شون نیرو نداشت..هرکارکردیم فایده نداشت…

    مثل این آقاابراهیم عزیز که مسئول فنی سایت مقدس عباسمنش هست حسابی دورهامون رو زدیم وهرکاری کردیم اما فایده نداشت…خبری هم از عفو رهبری نبود…چندسالی بودکه خبری از عفورهبری نبود چون سربازکم بود توکشور…

    5صبح بود اومدم تونمازخونه روی یک برگه دفترچه یادداشتم نوشتم

    خدایا من بلدنیستم،ولی توبلدی،من نمیدونم ولی تو میدونی،مگه خودت توقرآنت نگفتی هرکس به خداتوکل کند،خدابرایش کافیست،من بخشش اضافه خدمتم روازتومیخوام

    بعد معطرش کردم و تاش کردم گذاشتم لای قرآن اون صفحه ای که این آیه هست..

    وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّاللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْء قَدْراً

    بعدچندین ماه خدمتم تموم شد واضافه خدمتم بخشیده شد…روزتسویه حساب که رفتم امضا جمع کنم رفتم توبازرسی منو دیدخندید گفت اومدی تصفیه کنی..گفتم اره دیگه تموم شدخداروشکر راحت شدیم..گفت بلاخره جواب گرفتی…نفهمیدم چی میگه..گفتم منظورتون،گفت قرآنی که داری توی نمازخونه یه کاغذ گذاشتی بینش اون تو چی نوشته بودی…یکم فکر کردم تازه یادم افتاد ماجراچیه…گفتم بهش اصلا یادم رفته بود،گفت اره شاید تو یادت بره ولی خدا یادش نرفته و جوابت رو داده…بروبه سلامتی.

    خلاصه اینکه وقتی که عاجزشدیم و به خدا سپردیم ردیف کرد برامون…

    اینه که میگم باید مدام یادآوری کنیم به خودمون که نتایج ازکجا داره آب میخوره،تایادمون باشه همیشه ایمان و توکل پولادین به خدا،وتلاش 100درصدی خودمون میتونه هرغیرممکنی رو ممکن کنه.

    عشقای داداشی امیدوارم بهترین هاروبرای خودتون خلق کنید…

    سپاسگذارم از حضرت عشق و استاد عزیزم و بانوی واقعاشایسته و عزیزان دلم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  10. -
    مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 2476 روز

    به نام خداوند وهاب و بسیار مهربان

    لقمان 20: آیا توجّه نکرده‌اید که خدا آنچه را که در آسمان‌هاست و آنچه را که در زمین است، در جهت منافع (و کمالِ) شما، رام و مسخّر کرده، و نعمت‌هایش را که آشکار و پنهان است، برایتان گسترش داده و بر شما تمام کرده است؟ برخی از مردم، بدون هیچ دانشی، و بدون این‌که هدایت شده باشند، و (بدون داشتنِ) هیچ کتاب روشنگری، درباره‌ی خدا بحث و جدل می‌کنند.

    لقمان 22: هر کس در حالی که نیکوکار است، وجود خود را تسلیم خدا کند و (تصمیم‌گیری برای) خویش را به او سپارد، بی‌گمان به محکم‌ترین دستگیره چنگ زده است. (آری،) فرجام همه‌ی کارها، تنها به دست خداست.

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان محترم.

    خدا به بی نهایت طریق با آدم صحبت میکنه. همین دیروز بود که با یه حال استیصال ازش میپرسیدم خدایا بهم بگو من از چه طریقی میتونم کمترین میزان نجوای ذهنی رو تجربه کنم، چجوری میتونم همیشه تو مسیر باشم، کمتر قاطی حواشی شم. و جواب واضح و محکمش این بود که فقط با یاد خداس که دلت آروم میگیره و میتونی ثابت قدم بمونی، با سپاسگزاری و یادآوری تک تک معجزاتی که وارد زندگیت کرده. همین مورد همه حواس تو رو از بیرون برمیداره و متمرکز درونت میکنه، مقایسه رو خیلی کمرنگ میکنه، عجله و حرص و طمع و از بین میبره، قضاوت کردن آدمارو تو ذهنت به صفر میرسونه. چون عملا قلب و ذهنی که پر از یاد خداس، پر از تمرکز بر توحیده جایی براش باقی نمونه برای تمرکز به غیر از خدا.

    در ادامه گفتگوهام با خدا در مورد این موضوع و تلاش من برای برگشت به مومنتوم مثبت خدا آیات اول این کامنت رو برام بولد کرد.

    با آیه 20 لقمان چنان آرامشی رو به قلبم برگردوند که سخته برام با کلمات وصفش کنم. و با آیه 22، بهم گفت اگر همه وجودتو بسپری بخدا، تو بردی. و این آیه چکیده همه حرفای استاد توی این فایل بینظیر بود که امروز به عنوان یکی از قسمت های روز شمار تحول زندگی من دوباره روی سایت قرار گرفت. و وقتی که داشتم این فایل رو گوش میدادم، یاد روزایی افتادم که موقع پیاده روی با خدا حرف میزدم و پر شده بودم از احساس لیاقت، حس بی نهایت بودن، حس تسلط، در حدی که ناخودآگاه پشتم صاف شده‌ بود و با قدرت قدم برمیداشتم. اینقدر حس و حال اون روزا رو دوست داشتم که همون روزا بخدا میگفتم میخوام همیشه همین حسو داشته باشم. و امروز اون حس دوباره برگشت و از خدا میخوام که کمکم کنه توی مسیر بمونم.

    خدا به بینهایت طریق داره جواب سوالامونو همیشه میده، برای من این سوال پرسیدن از دیروز شروع شده و خدا همچنان داره رگباری جواب ها رو به زبون های مختلف بهم میگه. عاشق این خدای اجابت کننده هستم.

    دوست داشتم این کامنت رو اینجا به عنوان ردپا بذارم و برای همیشه تو ذهنم بمونه که هیچی به اندازه یاد کردن خدا و تسلیم شدنش برای من خوب کار نمیکنه.

    دوستون دارم، در پناه خدای وهاب باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: