میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 3

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرضیه رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 933 روز

    به نام خدا

    سلام سلام به همه دوستان وسلام به استاد عزیز وخانم شایسته عزیزم

    خدا رو سپاسگزارم بابت این فایل هایی که یکی از اولین نفراتی هستم که مشاهده میکنم ومیتونم در موردش صحبت کنم وخدارو شکر به این همزمانی وزمان زندگی من که با زمان زندگی چنین افرادی رقم خورده وممنون وسپاسگزارم بابت وجودم که خداوند لطف ورحمتش رو شامل حالم کرده که هر روز در حال رشد وتکامل باشم وبه خود شناسی بهتری از خودم ودوره زندگیم برسم

    خدایی که دارم همواره بهتر میشناسم خدایی که از طریق کتابش میتونم صحبتهاشو بخونم

    واز طریق مومنینی که متعهد هستن همچون استاد وشکرگزاری اولین ومهمترین اصل زندگیشون هست من این خدا رو میپرستم

    وقدرت رو در زندگیم بهش میدم

    اینها رو مینویسم که در مسیر تکاملم بیشتر وبیشتر یاد آور بشم وادامه راه رو هموار تر کنم

    استاد ازتون متشکرم ا

    از آموزش ها وصحبت هاتون وشما وهمسر عزیزتون رو تحسین میکنم

    دلم برای دیدن شما میتپه این فایل برای من دقیقا عین عدالت وهماهنگیه من در مسیر رشد خودم هستم ودر مداری که هستم مراحل سختی رو سپری کردم ومراحل برام راحت تر شده نه اینکه چیزی عوض شده باشه

    این منم که فکر وعقیده ام تکون خورده وباز جای کار داره تا تکمیل تر وتکمیلتر بشه

    نتایجی که دیدم قبلا نمیدیدم شکل صحبت کردن ورفتار هام عوض شده

    الان دوره عزت نفس و دوره شیوه حل مسائل رو همراه با قدم 4 گوش میدم ودر این حین فقط به زندگی هم به شیوه حل مسئله وهم عزت نفس خودم وهم قدم 4 که بیشتر در مورد ثروت صحبت کردین گوش میکنم

    وهر روز حالم بهتر وآرامشم بیشتر میشه

    ودلیل اصلی رو شناخت خودم میدونم چون تمام صحبتهای شما منو به شناخت بهتر تشویق میکنه سرتاسر زندگیم سعی میکردم زندگیم رو بهتر کنم وهر کار میکردم فقط کارهارو وخیمتر میکردم اصلا حل نمی شد فقط به مشکلاتم مشکلی اضافه میشد

    دقیقا چون از ریشه حل نمی شد وفقط چون صبر نداشتم کارها رو با فکر های ترس آلود خودم وکنترل دیگران میخواستم حل کنم

    ووقتی اوضاع رو بدتر میکردم که دیگه به هم پیچیده تر میشد حالا تحمل کردنم اجبار میشد

    یکی از دلایلش این بود که کنترل دیگران جواب نمی داد وومن خودم رو مجبور به تحمل میکرد وتازه همه باور هایی که پیشینیان ما داشتن در من ریشه داشت

    یکی از باور ها ی مخرب که در مورد پول وثروته این بودکه دیگه به خاطر بچه هات تحمل کن اونها رو به سروسامان برسون

    ومن به جای حل مسئله تحمل میکردم وخودم رو قانع میکردم که خوب در آینده زندگی بچه ها بهتر میشه در صورتی که زندگی ودائم غر میزدم وهمسرم رو تخریب میکردم وحتی خودم رو ومثبتبینی نداشتم شکر گزار نبودم واصلا داشته هام رو نمیدیدم

    به مرور زمان وبا گوش دادن به فایل ها ی رایگان ودانلودی وتمرکز روی خودم وخدای خودم شروع به تغییر کردم

    الان باتلاش بیشتر وتمرکز بیشتر روی افکارم

    بهتر وبهتر میتونم مسائل رو حل کنم بدون فشار واسترس خاصی

    وبابت این دوره ها آموزش ها خداوند رو سپاسگزارم بابت رشدم خدارو سپاسگزارم

    بابت خودم که استوار ومحکم ومصمم تر از قبل این راه روادامه دادم ومیدهم وخدای رحمان ورحیم رو باور میکنم وهر روز بیشتر وبیشتر باور میکنم سپاسگزارم

    بابت استادی که خداوند برایم فراهم کرده سپاسگزارم

    بابت این مجموعه فوق العاده سپاسگزارم

    واز شما ممنونم برای این انتخابها واراده وایمان

    خدارو شکر میکنم بابت امروزم که در این مجموعه نوشته ای رو به ثبت رسوندم

    آرزوی موفقیت روز افزون رو برای شما وخانم شایسته عزیز ودوستانم رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    زینب زارعی دوست گفته:
    مدت عضویت: 879 روز

    سلامی گررررررم و صمیمی خدمت استاد عزیز و مریم جان عزیز

    چه فایل زیبا و تاثیر گذاری بود ممنونمممم

    واقعااااااااااا حرف حق بود و مورد قبول و پذیرش چون ما خیلیییییی از جاهای زندگیمون چون پذیرفتیم تحمل کردیم در صورتی که هر کاری راهی داره

    از خدا سپاسگذارم واسه مسیری که جلوی روم قرار داده که در کنار شما استاد عزیز و دوستان عزیز باشم و روز به روز اگاهی هام بیشتر بشه

    خدایا شکرت بخاطر داشتن دست تو برای هدایت ما

    اینقدرررررررر این مسیر شما زیباست و دلنشین و رویایی که من از فایل تصویری هیچچچچچ متوجه نشدم و مجبور شدم فایل صوتی رو هم گوش بدم

    بازم هم از خداوند واسه این مسیر عاااااالی سپاسگذارم و از استاد عزیز هم سپاسگذارم بخاطر فایل های بی نظیرشون

    من دارم دوره کشف قوانین زندگی رو هم طی میکنم عااااااالیه عااااااالی

    در پناه خدا خوشبخت و سلامت و پیروز و سربلند باشید انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    فرهاد و عسل گفته:
    مدت عضویت: 3701 روز

    انشاالله که همیشه IN GOD WE TRUST

    درودخدمت شما استاد عباس منش عزیزم

    خداقوت و ممنون از فایلهای فوق‌العادتون

    استاد عزیزم تازه بعد از شنیدن این فایل فوق‌العاده در پردایس بی نظیر متوجه شدم بین تحمل و صبر فرق زیادی هست تا الان این دوتا بنظرم یکی بودن

    • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟

    • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟

    • بارزترینش برای من تحمل شراکتی که الان هم درگیرش هستم که حدود 10 ساله ادامه داشته و 5 سال گذشته اولین هدف من اتمام شراکتم بوده که هنوز محقق نشده و الان در دوره فوق‌العاده کشف قوانین زندگی بقول استادم بصورت لیزر فوکوس دارم دوش کار میکنم و میخوام امسال آخرین سال شراکت من باشه به لطف خدا

    • داشتن وام ، چک وبدهی رو تحمل کردم و همیشه چون اطرافیان و خودم تقریبا هر کار جدیدی حساب کتاب روی اینها بوده پذیرفته بودم که این طبیعیه و مواردی مثل استاد عباس منش عزیزم و آقای رضا عطار روشن رو هم که میدیدم توی ذهنم ی انقلابی بپا میشد و ذهنم مقاومت خیلی زیادی داشت که تنها موارد خاص هستند که بدهی ندارن و همه چیز رو نقد میخرن با اینکه از لحاظ مالی شرایط خیلی خوبی به لطف خدا دارم اما بازم نتونسته بودم وام و بدهی وچک رو از زندگیم حذف کنم که الان مثل اتمام شراکت دارم تمرکزی روش کار میکنم به امید خدا

    • من مهاجرت نکردن رو دارم تحمل میکنم چون وابستگی زیادی به اطرافیانم دارم و این هم هدف بعدی من برای رفع مشکلاتم هست

    چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟

    در مورد شراکت باورهایی مثل

    • شریک=شرک ،

    • اتمام شراکتم هرچقدر پول بخواد خداوند برای من مثل همیشه جور میکنه،

    • با اتمام شراکتم آزادی مکانی زمانی و مالی خواهم داشت،

    • کسب وکارم بعد از اتمام شراکت چندین برابر رشد خواهد کرد چون من ایده‌ای ثروت ساز فوق‌العاده ای دارم

    درمورد چک ،وام و بدهی

    • میخوام دقیقا مثل استاد عباس منش عزیزم عمل کنم و حتما همون نتایج رو خواهم گرفت

    • اینها مثل زنجیر به پای من بسته میشن تا وقتی که تمامشون صفر نشده باشن

    • میخوام جای بدهی رو با پس انداز زیاد در زندگیم عوض کنم

    مهاجرت

    • رشد وپیشرفت خیلی بیشتر بعد از مهاجرت من صد درصد خواهد بود چون توی ی شهر بنسبت کوچیک رشد خوبی داشتم و توی جای بهتر خیلی خیلی بیشتر خواهد بود

    • آسایش و آرامش رو با هم خواهم داشت

    • مسافرت وتفریح من و خانوادم خیلی بیشتر میشه

    • با مهاجرت به ی شهر دیگه ترس من میرزه و مهاجرت به کشورهای دیگه هم برای ما راحت میشه

    انشاالله همیشه در پناه فرمانروای کیهان دراوج، ثروتمند، سلامت و خوشحال باشیم

    بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    Maryam Banoo گفته:
    مدت عضویت: 1977 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام و درود به استاد گرامی و بانو مریم عزیز

    سلام به همه دوستان عزیزم

    امیدوارم که حال دل همگی عالیه عالی باشه

    خداروشکر خدارو هزاران بار شکر من که با دیدن این فایل خیلی حال خوبی گرفتم به خصوص اون تصاویر آخر از بارون از این بهشت زیبا دیدن مرمری چقدر لذت داشت برام آب خوردن براونی کنار دریاچه

    خدایا شکرت استاد ممنونم که اینقدر زندگی قشنگی برای خودتون درست کردید

    خداروشکر به خاطر وجود استاد که این آگاهی ها رو در اختیارمون میزارن

    استاد سپاسگذارم ازتون خداروشکر که شما اینقدر رشد و پیشرفت داشتید و دارید تو زندگی تون ‌و باعث شده که منم باور کنم میشه همه اینا رو داشت و میشه راحتر زندگی کرد و میشه هر چی دوست داشت و خواست رو بهش رسید و الان که شرایط زندگیم رو تغییر دادم به خاطر تغییر دیدگاهم تغییر باورهام هست وگرنه با اون حس و روحیه ای که من داشتم زندگی میکردم معلوم نیست که الان چه شرایطی ممکن بود داشته باشم با اون باورهای محدود و ناجالبی که من داشتم و پذیرفته بودم که خوب زندگی همینه دیگه ،..

    و زمانیکه با استاد آشنا شدم انگار که وارد یه دنیای جدیدی شدم دوباره متولد شدم

    استاد سپاسکذارم ازتون به خاطر وجود شما شکرگذار خدا هستم که من رو هدایت کرد به سمت شما

    خدایا شکرت

    من دانشگاه دولتی ، حسابداری قبول شدم و خوندم و چقدر دوست داشتم ولی به خاطر بچه دار شدن هیچ وقت سرکار نرفتم ولی واقعا از همون موقع استقلال مالی رو خیییلی دوست داشتم ولی پذیرفته بودم که الان که دیگه کسی با سن من استخدام نمیکنه خوب هم شرط سنی بود هم سابقه کاری ولی در اصل این همون کویر من بود که فکر میکردم فقط از همون حسابداری باید درآمد کسب کنم ولی از وقتیکه از خدا خواستم و با همه وجودم گفتم من دوست دارم‌ درآمدی از خودم داشته باشم خداوند من رو هدایت کرد به آموزش دیدن زبان انگلیسی که خوب هیچ محدودیتی نیست برای آموزش دیدن ، بماند که سخت ترین درس تو دوران تحصیل برام همین زبان بود ولی خوب هدایت خداوندِ و بعد سال ها دوری از درس و کتاب و ،… به همراه بچه هام که مدرسه میرفتن منم آموزشگاه میرفتم و سه تایی باهم درس میخوندیم تو خونه ، چه حس خوبی هم بهم میداد و چقدر شور و اشتیاق پیدا کرده بودم و‌حالم خوب شده بود و بعد 3 سال فشرده خوندن ، احساس کردم که میتونم حالا خودم آموزش بدم و از آموزش در مهد کودک شروع کردم و بالاخره کسب درآمد

    ( البته اینم بگم که موقعی که شروع به آموزش دیدن زبان کردم اصلا قصدم کسب درآمد نبود فقط گفتم من که الان کاری نمیتونم بکنم برم زبان یاد بگیرم یه روزی به کارم میاد ، بالاخره زبان بین المللی و خوبه که بلد باشم ) و این هدایت خداوند بود و با وجود ترس‌ و استرس ولی شروع کردم و عااالی بود برام

    اصلا تا قبل اون واقعا دیکه نسبت به خودم حس خوبی نداشتم ولی دیکه به خودم حس بهتری داشتم و به خودم افتخار میکردم و حتی شروع یه سری تغییرات زندگیم شد

    و بعدها هم که با استاد آشنا شدم و گفتن که بگردید ببینید قانون چطور تو زندگی تون اجرا شده و واقعا یاد همین اتفاق قشنگ زندگیم افتادم که جسارت به خرج دادم و خواستم که زندگیم و روحیه ام تغییر کنه و با وجود ترس ولی جلو رفتم و چقدر اعتماد به نفسم بالا رفت و موقعیت های کاری و درآمدی برام پیش آورد

    و یه مورد دیگه که استاد گفتن بی احترامی رو‌نپذیرید

    اینم برام پیش اومد که تو‌محل کارم بود و‌مدیر مهد رفتار محترمانه ای نداشت و یه روزی یه اتفاقی افتاد و رفتار خیلی ناپسندی با من داشت و با خودم گفتم که دیکه نمیشه اینجا اومد و روز به روز داره بدتر میشه و تا قبل اون میگفتم که عیبی نداره محیط کاری همینه دیکه همه مدیر ها همینن ولی ،،.. اون روز خیییلی بهم برخورد و دقیقا از فردای اون روز نرفتم و و فقط و فقط بعد یه هفته یکی از دوستان قدیمی من که میدونست کار من چیه بهم یه پیشنهاد کار داد ، عااالی هم حقوق بیشتر ، مسیر راحتر ، با یه مدیر خییلی با شخصیت و‌محترم رفتم و اونجا مشغول به کار شدم

    و تو این یه هفته بدون هیچ ترس یا حس پشیمانی که چرا از اونجا بیرون اومدم خودم هم پیگیر بودم برای پیدا کردن موقعیت کاری دیکه ولی با قدرت و اطمینان که برای من کار هست چون به شیوه کاری خودم مطمئن بودم و خداروشکر خدا برام ساخت

    خداروشکر خداروشکر خداروشکر

    امیدوارم که زندگی روز به روز براتون شیرین تر و لذت بخش تر بشه

    شاد و پیروز و سلامت و ثروتمند باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1374 روز

      مریم بانو عزیزم سلام

      چقدر با خوندن تجربیاتتون لذن بردم و ی حسی بهم گفت بیا و بنویس ک چقدر از مسیری ک مریم بانوو عزیز رفته خوشت اومده…

      مریم عزیزم تحسینت میکنم ک دست خدا و توی زندگیت باز گزاشتی و خدای هدایت گر هم شما رو ب سمت یادگیری زبان و بعدش کار در مهدکودک هدایت کرد…

      مریم عزیزم مچکرم از شما ک توهین های مدیر مهد رو تحمل نکردین و دست خدا رو برای هدایت ب جاهای بهتر باز گزاشتین

      مریم عزیزم مچکرم ک اون یه هفته رو با احساس خوب و امید ب خداوند صبر پیشه کردین و خدای رحمان و رحیمم پاداش احساس خوب و صبر ارزشمندتون رو داد..

      مچکرم از شما برای ایمانی ک بب خدا و خودتون دارین..

      من این حس استقلال طلبی و احساس لیاقتتون رو خیلی تحسین میکنم…

      خوشا فرزندی ک مادرش تو باشی…

      تبریک میگم بهتون برای الگوی خوبی ک برای فرزندانتون هستید…

      بهترین هارو براتون ارزو میکنم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        Maryam Banoo گفته:
        مدت عضویت: 1977 روز

        سلام و‌درود به سپیده جان نازنینم

        سپاسگذارم ازت بانو جان برای پیام قشنگ و پر از عشقی که برام نوشتی لذت بردم از کلمه به کلمه ای که نوشتی

        سپاسکذارم از تک تک تحسین هایی که کردی

        خداروشکر که کلام بنده هم که هدایت خداوند بوده ،باعث آرامش و لذت شما شد

        امیدوارم که همیشه در پناه خداوند شاد و سلامت و در آرامش باشی و برای تک تک لحظات زندگیت طعم شیرین هدایت الهی رو بچشی و با اطمینان قدم برداری

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1756 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت رب العالمین خدایا عاشقتم

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم شایسته عزیزم و تمام دوستانم در سایت عباس منش

    خدارا بینهایت سپاسگزارم به خاطر این فایل زیبا و عالی و پر از درس

    خدایا تو داری با من چه میکنی که این فایلها را پشت سر هم درست در زمان مناسبش به من می‌دهی و من درک میکنم و امیدم صد چندان می‌شود برای ادامه دادن و اینکه مسیرم صد در صد درسته و ایمانم لحظه به لحظه بیشتر می‌شود و باورهایم قوی تر

    استاد عزیزم این نوشته را اول برای شما مینویسم و بعد برای همه و دوستانم

    اکنون که مینویسم اشکهایم جاری است و نمی‌توانم سطر ها را ببینم سعی میکنم با همین سرازیری اشکهایم بتوانم ذهنم را کنترل کنم و آنچه در دلم هست و سالها تحمل و رنج هست را بنویسم و البته تلاشم و موفقیتهایم

    استادم در 22 سالگی ازدواج کردم ازدواج کاملا اشتباه و 30 سال هست که دارم این رابطه نامناسب را تحمل میکنم سال‌های اول مقصر پدر و مادرم و خانواده ام را می‌دانستم ولی کم کم که گذشت متوجه شدم و با تمام وجودم پذیرفتم که خودم انتخاب کردم و باید خودم را تغییر دهم مدام از خداوند کمک میخواستم تا اینکه چند سالی هست با سایت عباس منش آشنا شدم و دارم روی خودم کار میکنم

    استاد من دی ماه پارسال از خانه ام رفتم به خانه مادرم و تمام تلاشم را کردم که از همسرم جدا بشم و چون هیچ درآمدی نداشتم و سقف بالای سر ندارم مجبور شدم به خانه مادرم برم اونجا خیلی روی من فشار بود از مادرم حرف مردم فشار از طرف خواهرهایم و برادرهام از اینطرف هم از فرزندانم و همسرم

    هر راهی را پیشنهاد دادم به همسرم برای اینکه لااقل جدا از همدیگه زندگی کنیم نپذیرفت و اصلا راضی به جدایی نبود خلاصه در اردیبهشت همین امسال دوباره به خانه ام آمدم ولی نه با تحمل

    استاد با تمام وجودم این قانون را فهمیدم که باید ذهنم را تغییر دهم باید باورهایم را تغییر دهم و من می‌توانم زندگی که آرزویش را دارم خلق کنم دارم لیزری روی خودم کار میکنم دیگه تحمل نمیکنم و لی دارم با صبر و ساختن باورهای مناسب تلاش می‌کنم که انسان دیگری باشم هرگز نمیخوام کسی را از زندگی ام بندازم بیرون بلکه واقعا فهمیدم که من با باورهای قبلی ام با توجه بیش از حد به ناخواسته هایم این زندگی را برای خودم خلق کردم خداشاهده الان که اینجام حالم خوبه چون ذره ذره از عمل به قانون دارم نتیجه میگیرم

    من دوره حل مسائل زندگی را تهیه کردم و الان جلسه ششم هستم خدامیدونه چقدر نتیجه گرفتم مثلا همین چند روز پیش یک مسئله ای که رفتار همسرم داشت آزارم میداد وقتی کاملا در ذهنم پذیرفتم و و در درونم به صلح رسیدم با اون موضوع دیدم که اصلا حل شد و از بین رفت یعنی تا قبل از اون هم موضوع زجر آوری نبوده فقط من باید دردرون اون موضوع را درستش میکردم

    وچقدر حالم بهتر شد و چقدر به قوانین جهان بیشتر پی بردم و ایمانم بیشتر شد

    استاد من حرکت کردم روزها به جای قصه خوردن و تحمل کردن شروع کردم سر کار میرم درسته الان درآمدم خیلی کم هست ولی میدانم همیشه همینطور نمیمونه من می‌خواهم آزادی مالی داشته باشم و بهش میرسم

    دیروز برای اولین بار در عمرم رفتم به کتابخانه نزدیک خانه مان و در آنجا جلسه ششم حل مسائل تمرین‌هایش را انجام دادم تصمیم گرفتم برای مطالعه و انجام تمرینها همیشه یه زمانم را اختصاص بدم و بهذ کتابخانه برم چون وقتی آنجا میرم سرعتم بیشتر میشه تمرکزم بیشتره خدایا شکرت

    تصمیم دارم بعد از دوره حل مسائل، دوره کشف قوانین زندگی که تهیه کردم از سایت را شروع کنم

    هر چند که همین الانم خیلی نتیجه گرفتم و حالم خوبه

    استاد این را واقعی میگم همین که با تمام وجودم فهمیدم فقط و فقط این من هستم که باید تغییر کنم این من هستم که باید باورهایم را بنیادین تغییر دهم خیلی مهم هست و خیلی پیشرفت مهمی هست.

    استاد من می‌خواهم زندگی ام را صد در صد تغییر دهم دیگه نمی‌خواهم تحمل کنم

    اونم فقط با تغییر خودم با تغییر ذهنم توجه هاتم خیلی راحت و آسان

    و مطمئن هستم خداوند هدایتم خواهد کرد همینطور که تا کنون هدایتم کرده

    استاد خیلی از ترسهایم را ازش گذشتم ترس از اینکه مردم چی می‌گویند دیگران چه قضاوتی می‌کنند ترس از بی پولی چون میدانم روزی من دست خداست و وقتی من حرکت کنم خداوند ثروت را وارد زندگی خودم می‌کند چون من دوست دارم خودم ثروتمند باشم هر روز به خدا میگم خدایا من آزادی مکانی و آزادی زمانی و آزادی مالی می‌خواهم و دارم روی باورهایم کار میکنم

    این خداییکه به تمام ثروتمندان ثروت داده به من هم می‌دهد خدای هر دوی ما یکیه فقط باید ایمان داشته باشم خداخودش حرکت من را داره میبینه که من چگونه دارم برای کارم تلاش می‌کنم دارم هم روی باورهایم کار میکنم هم عمل میکنم و اخیرا متوجه شدم که چقدر مهم هست که من در هر لحظه به چه چیزی دارم توجه میکنم و اصل اون و وارد زندگی ام میکنم پس حالا که این اصله من هم این اصل را رعایت میکنم و به راحتی هر آنچه را می‌خواهم وارد زندگی ام میکنم

    استاد واقعا فهمیدم همه چیز ذهن هست من زندوی نا دلخواهم را با ذهنم با باورهای قبلی ام ساختم

    الان دارم کم کم تغییرات را می‌بینم

    استادم من واقعا دارم تغییر میکنم چقدر آرامش دارم دیگه فرزانه سال‌های قبل نیستم

    استاد عزیزم عاشقتم من خیلی دوستت دارم میدونم حتما روزی شما و مریم جان را خواهم دید و در آغوشتم خواهم گرفت و اون روز من کلی نتیجه گرفتم و با دست پر هستم که البته اون روز خیلی دور نیست

    احساس میکنم اون روز را همین الان بهش رسیدم چرا که من اینقدر ایمانم محکم شده و با تمام گوشت و پوستم این قوانین را درک کردم خدایا شکرت

    خدایا بینهایت سپاسگزارم به خاطر اینکه من را هدایتم کردی و راه راست و راه درست را نشانم دادی

    در پناه نور و عشق الهی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      مصطفی پوری گفته:
      مدت عضویت: 1936 روز

      سلام فرزانه خاتون

      باور بفرمایید کامنتتتونو با جانم خوندم و کلی نکته نوشتم از این قدرت ایمان و جسارتتون و اینکه چقدر آگاه تر شدین

      1.نوشتید من باید تغییر کنم :یعنی راه بازگشتی نیست ،،اجباری ذهنی که باید خوشبخت بشم اگه تا الان نبوده عیبی نداره ولی ازالان به بعد باید بشه ولی با لذت

      2.من قدرت تغییر زندگیم را با افکارم دارم :به قول استاد این اصله قانونه که من بپذیرم من خالق زندگیم هستم با باورهام (توحید)

      3.روزی من دست خداست:توحیدِ ،،هیچ نگرانی نیست

      4.بی تفاوت به قضاوت مردم :توحید،،همیشه حرف میزنن بزار بگن

      5.من حرکت میکنم خدابرکت وارد زندگیم میکنه:توحید،، ایمان داشتن به اینکه من باید کارم را درست انجام بدم خدا کارش درسته

      6.من با توجه ام زندگیمو خلق میکنم: به آنچه توجه میکنم به آن جهت هدایت میشم باید بدونم در جهت مسیرمه یا برخلاف

      7.خداوند نعمتها را به راحتی وارد زندگیم میکنه: جهان سراسر از نعمتِ فراوانه و فقط باید مثل درخت میوه دستم را ببرم و میوه را بچینم ،،باید اجازه بدم نعمتها وارد زندگیم بشن

      8.همه چیز ذهنِ:خوشبخت بودن یا نبودن همش ذهنیه ، چون خوشرختی یک احساسِ فقط همین

      9.خداوند هدایم میکنه: همه ادایت میشن به آنچه میخواهند و عطا و بخشش پروردگار بر هیچکس پوشیده(مسدود) نیست

      10.سپاسگزارم بابت کامنت الهی که نوشتید

      11.سپاس ازاستادبابت موضوعی که انتخاب و اینقدر درست مفهوم را میرسونه

      12.سپاس از مریم خانوم

      زیزدان دان نه از ارکان

      که کوته دیدگی باشد

      که نقشی کز خرد خیزد

      تو آن را از بنان بینی (سنایی)

      همه اسباب دست خداست کافیه توکل کنیم تا شاه راه را بازکنه توی زندگیمون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        fatemeh saeeidi گفته:
        مدت عضویت: 1756 روز

        سلام آقا مصطفی پوری

        بینهایت سپاسگزارم بابت اینکه به من کامنت دادید و نظرتون به این زیبایی بیان کردین

        شما هم خیلی زیبا نوشتید

        چقدر زیبا تمام باورهایی که من نوشتم را شما توضیح دادید

        از توضیحات شما هم من استفاده کردم و چیز یاد گرفتم

        ممنونم از توجه شما

        براتون آرزوی موفقیت و سرافرازی دارم

        در پناه الله یکتا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    فاطمه و علی گفته:
    مدت عضویت: 1816 روز

    سلام به استاد بینظیرم و مریم بانوی عزیز

    و همچنین سلام به دوستان حاضر در سایت…

    اگ بخوام مختصر توضیحی در مورد تحمل بدم اینکه تمام بدبختی ها از اونجایی شروع میشه که فرق بین تحمل و صبر رو درک نکردیم و به اشتباه منتظر پاداش هایی هستیم که بعد از صبر میاد نه بعد از تحمل ..

    استاد جانم من دقیقا شرایط مشابه شما رو برای فرزندم رو تجربه کردم تا زمانی که حرف دکترش رو که اتفاقا دکتر خانوادگی بود و میگفتم،میگفتن دیگه با تجربه تر و کار بلد تراز ایشون نیست 6ماه اذیت شدیم هم من هم هیلدا و هم کل خانوده. البته اینو بگم، وقتی تو ذهن خودم با خودم زمزمه میکردم حالا چرا زمزمه؟! بلند نمیگفتم که یهو به اطرافیان یا دکتر بر نخوره( ترس از دست دادن تجربه ی دکتر)(ترس از قضاوت)اما انگار در ذهنم دنبال یه راهی بودم تا اینکه هدایت شدم به دکتر دوران کودکی خودم و خیلی جالب بود به من گفت بهت حق میدم تجربه ی اولته اما لازم نیست این بچه رو مدام ببری دکتر و با یک توصیه ساده ی ایشون ورق برگشت من این دفعه رفتم دکتر اما بدون یک کیسه پر از دارو اون موقع متوجه شدم که هیلدا اتفاقا به داروها حساس بوده و این ناارامی ها برای این بوده

    دقیقا یاد فایل استاد افتادم که کمبود رو باور نکن حتی اگه پروفسور هاوکینگ هم گفت….

    یه مورد دیگه که از مشتری بخوام مثال بزنم این که من سه ساله که به صورت فریلنسری دارم کار میکنم و تازمانی که شیوه ی کار دوستان عزیز در این حوزه رو پذیرفته بودم داشتم کار میکردم ولی با زجر ذهنی( کار میکردم ولی از درن راضی کننده نبود) نحوه ی پاسخگویی و نحوه ی سفارش هاشون رو و نحوه ی پرداخت و تسویه شون رو داشتم تحمل میکردم چون بقیه این روعادی جلوه داده بودن اما اونجایی که خواستم تغییر کنه ونپذیرفتم با خودم گفتم این چه کاریه؟! من کار میکنم که بتونم لذت ببرم این با اون چیزی که رسالت دنبال کردن کار مورد علاقته خیلی فرق داره بالاخره تصمیم گرفتم تحمل نکنم مدل انتخاب کردن مشتری هام و نحوه ی سفارش گیری و تسویه شون رو برای خودم تغییر دادم البته زیاد هم شنیدم بابا بقیه دارن جور دیگه ای کار میکنن اما من یه جورایی برای این حرفها دارم کر میشم و دارم صبوری میکنم که اونی که من میخوام و رسالت دنبال کردن عشق و علاقه ام هست رو به شکل نعمت و ثروت و پول خلق کنم یه نشونه هایی رو هم دیدم و تجربه کردم ….

    میخوام مثل استاد زندگیم رو خودم خلق کنم که میشه این وعده ی خداست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1448 روز

    بنام خداوند وهاب

    سلام به استاد عزیزو دوست داشتنی ام سلام به مریم بانو که الحق و الانصاف بانوی پرادایسه

    سلام به همه دوستان عزیزم در این سایت بهشتی

    خدایا شکرت برای این پرادایس زیبا

    خدایاشکرت برای ابرهای پنبه ای بسیار زیبا فلوریدا.خدایاشکرت برای دریاچه زیبای پرادایس خدایا شکرت برای درختان سرسبز بسیار زیبا این بهشت زیبا خدایاشکرت برای براونی و همه نعمتهای این بهشت زیبا

    لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ۖ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِکَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

    هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آورده‌اند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. این مردم پایدارند که خدا بر دلهاشان (نور) ایمان نگاشته و به روح (قدسی) خود آنها را مؤید و منصور گردانیده و آنها را به بهشتی داخل کند که نهرها زیر درختانش جاری است و جاودان در آنجا متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند، الا (ای اهل ایمان) بدانید که حزب خدا رستگاران عالمند.

    (مجادله 22)

    امروز وقتی این فایل رو دیدم و صفحه اول فایل گفتم فایل باید تصویری ببینم تا به این همه نعمت و زیبایی چشمانم منور بشه استاد عزیزم در زندگیم توحیدیترین فردی که دیدم شما هستید و انصافا این بهشت زیبا لیافت شما رو داره شما هم در این دنیا هم در آخرت لیاقت بهشت و بهترینها را دارید اون آیه ای ک نوشتم برای اولین بار به خدا گفتم منو به آیه هدایت کنی که توصیف این همه زیبایی پرادایس و بهشتی که استاد زندگی میکنه باشه که به این آیه هدایت شدم و خیلی خوشحالم که از این به بعد حتما میخاهم از آیه داخل کامنتهام استفاده کنم به هدایت خدا

    البته اینو از داداشمون حمید حنیف امیری یاد گرفتم که به صورت هدایتی داخل کامنت از ایه استفاده میکنه باب اون موضوع و من هم امروز به لطف و شکر خدا هدایت شدم و استفاده کردم

    به خودم قول میدهم تا جایی بتونم از این به بعد کامنت بزارم و کمالگرایی کنار میزارم که روز به روز در کامنت نوشتن بهتر عمل کنم همین که مینویسم ینی میتونم مثل بقیه هرروز پیشرفت کنم در کامنت نوشتن و بابت این خداراسپاسگزارم

    استاد عزیزم نوش جونتون این بهشت زیبا شما انقد توحیدی هستید و رو خودتون کار کردید که خدا شمارو عزت بخشید و این همه نعمت رو به شما بخشید چون لیاقتشو دارید

    «وَلِلَّهِ الْعِزَّهُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَٰکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ» مدار هدایت من مدار عزته ، پیامبر و مومنینی که توی این مدار هستن عزتمند هستن، این جماعت منافق هیچی نمیفهمن.(بخشی از کامنت حمید امیری عزیز)چون من ایه اشو نمیدونستم رفتم اینو کپی کردم که اینم هدایتی بود یهو یادم افتاد که اینو تو کامنت قبل از داداش حمید دیده بودم

    اول از همه بگم استاد عزیزم وقتی این که در مورد گریه های شبانه روزی فرزندتون در موقع به دنیا اومدن یاد این موضوع افتادم که از اطرافیان و جامعه شنیدم و الان هم شاید اینو همه باور کردند که حدود 80درصد مردم وقتی بچه ای انقد گریه میکنه به پزشک که مراجعه میکنند میگن که یا پروتین گاوی داره و 1 درصد بچه ها مبتلا به این بیماری هستند و تا 6و7 ماهگی برطرف میشه کامل البته از 3 ماهگی کمتر میشه و یک سری رژیم غذایی به مادر میدهند که مادر استفادع کنه و بچه کمتر اذیت بشه و عملا از شیرخشکهای مخصوصی استفاده باید بشه و نباید از شیر مادر استفاده بشه که این مشکل بچه حل بشه و یا بچه کولیک داره و فقط باید با صدای جارو برقی و چرخوندن شبانه داخل ماشین که حالت گهواره بشه و این بچه بخوابه استفاده میکنن که در قدیم من نشنیدم از بزرگترها بگویند همچین مشکلاتی بوده و الان بیشتر مد شده و به قول شما من و 90 درصد مردم اینو باور کردیم که اره واقعا همچین چیزی هست و اینو پزشکان به خورد ما دادند و پذیرفتیم

    باشد که از صالحین باشیم

    حالا بریم سراغ سوال این فایل بسیار زیبا و تجربه های خودم

    استاد من قبل اشنایی با شما از بچگی انقد تو فک و فامیل گفته بودند پدرم عصبانی و اینو از اجدادش و پدرانشون ارث برده و ماهم عصبانیتو به پدرمون ارث بردیم یه جورایی پذیرفته بودیم و من خیلی عکس العمل نشون میدادم که پدرم عصبانیه البته خواهر برادرهام هم پذیرفته بودند اما به قول شما حرف مهم نیست عمل مهمه و من در عمل اینو نشون میدادم و همین توجه من به ناخواسته باعث شده بود پدرم همیشه با من بیشتر از بقیه عصبانی رفتار کنه و من همیشه اوایل جبهه میگرفتم اما بعدا پذیرفتم بله یه جورایی تحمل میکردم بله این حالت عادیه و جالبه همه به من میگفتند مخصوصا خانواده عموم و دخترعموهام انصافا آزاده تحملش و صبرش بالاست در مقابل عصبانیت بابام و چیزی نمیگه و فقط گاهی اعتراض میکنه وقتی خیلی دیگه اوضاع خراب بشه و من هم به خودم افتخار میکردم من صبورم و تحملم بالاست در این حد احساس لیاقت و اعتماد به نفس من پاییم بود که بابا اصلا چیزی به نام ارثی وجود نداره خودتی زندگیتو خلق میکنی و داری تحمل میکنی این شرایط رو و پذیرفتی پس مشکل تویی نه پدرت .امان امان از باورهای مخربی که از بقیه به ذهنمون دادیم

    اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿6﴾

    ما را به راهِ راست راهنمایی کن. (6)

    7

    صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ﴿٧﴾

    راه کسانی [چون پیامبران،و استاد عباس منش ] به آنان نعمتِ [ایمان، عمل شایسته و اخلاق حسنه] عطا کردی، هم آنان که نه مورد خشم تواند و نه گمراه اند. (7)

    الهی آمین

    مورد بعدی که تحمل میکردم من تا چند ماه پیش چند سال توی یه رابطه ای بودم با پارتنرم که الان میفهمم بیس رابطه از اول اشتباه بوده و به خاطر همون عزت نفس پایین و عدم لیاقت این رابطه رو جذب کرده بودم

    رابطه رابطه بدی نبود خیلی هم روزهای قشنگی باهم داشتیم و خیلی چیزها و درسها از هم یادگرفتیم و رشد کردیم در کنار هم شاید 70 درصد اون چیرهایی که میخاستم این رابطه داشت اما ایشون چون شرایط ازدواج نداشتن من هی اینو تحمل میکردم و امید میدادم ته دلم که بله شاید از آسمون سنگی افتاد رو زمین همه چی درست شد شرایط درست شدو ما باهم ازدواج میکردیم با اینکه دوره عشق و مودت رو داشتم بارها گوش داده بودم اما عالم بی عمل بودم و حرفای استاد متوجه نمیشدم همیشه به تضاد برمیخوردم چرا شرایط اینجوریه چه ایرادی و باوری هست ک این رابطه به این شکل پیش میره و تحمل میکردم و پذیرفته بودم و خودمو قربانی که باید تحمل کنم تا همه چی درست بشه تا چند ماه پیش از طرف دوستم که بچه های سایت هم هست به تذکر شنیدم که تا کی میخای ادامه بدی اون موقع تازه به خودم اومدم و سریع در عرض ثانیه ای کلا رابطه رو کات کردم و رو خودم دارم با فایلهای رایگان کار میکنم که احساس لیاقت و عزت نفسمو بالا ببرم خدا راشکر میکنم نمیگم خیلی خوب عمل میکنم چون خیلی عزت نفس من پایین بود و الان دارم روز به روز بهتر میشم و دیدم به چشم خودم که وقتی من احترام گذاشتم به پدرم و بقیه رفتار پدرم داره با من عوض میشه نمیگم صدرصد اما به میزانی که من دارم کار میکنم شرایط منم داره عوض میشه دیدم در رابطه ام با بقیه چقدر همه چی داره عالی پیش میره و آدمهایی تو زندگی من وارد شدند که فقط دوست دارند به من خدمت کنند و به من ایده میدهند و راهنمایی میکنند در مورد کسب و کارم و لذت میبرند از این کار و دیدم چه درهایی داره باز میشه در کسب و کارم بازم میگم به میزان خیلی کمی که من دارم کار میکنم این شرایط پیش اومده اگ من صد خودمو بزارم همه چی بیشتر تغییر میکنه و امیداورم منم هم بتونم کامل عمل کنم

    “ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی

    وی آینهٔ جمال شاهی که توئی

    بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست

    در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی”

    سپاسگزارم استاد عزیز باعث شدید من معنی تحمل و صبر بفهمم و این کامنت طولانی بنویسم و از قران هدایت بخاهم و حتی از اشعار مولانا به صورت کاملا هدایتی ینی ی جورایی خدا به دلم انداخت که این شعر هم بنویس و اینارو همه دارم یاد میگیرم

    و حتی یه چیز جالب اینه من کلاس خوشنویسی با خودکار خط نسخ میرم تو شهرمون اون هفته اولین جلسه اش بود من چند روزه که تمرین میکنم و زیاد دو کلمه (ر و )سختم بود درست اجرا کنم الان که قران باز کردم طرز نوشتن (ر و) رو یاد گرفتم و اینم یه هدایت جالب بود وخیلی خوشحال شدم که این دوکلمه رو با توجه به خط قرانی درست انجام بدم چون خط نسخ برگرفته از خط قرانیه و من اتفاقی به این موضوع درست نوشتن این دوکلمه برخوردم

    و خداراسپاسگزارم بابت همه چی

    درپناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    مرضیه رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 933 روز

    به نام خدا

    سلام سلام به همه دوستان وسلام به استاد عزیز وخانم شایسته عزیزم

    خدا رو سپاسگزارم بابت این فایل هایی که یکی از اولین نفراتی هستم که مشاهده میکنم ومیتونم در موردش صحبت کنم وخدارو شکر به این همزمانی وزمان زندگی من که با زمان زندگی چنین افرادی رقم خورده وممنون وسپاسگزارم بابت وجودم که خداوند لطف ورحمتش رو شامل حالم کرده که هر روز در حال رشد وتکامل باشم وبه خود شناسی بهتری از خودم ودوره زندگیم برسم

    خدایی که دارم همواره بهتر میشناسم خدایی که از طریق کتابش میتونم صحبتهاشو بخونم

    واز طریق مومنینی که متعهد هستن همچون استاد وشکرگزاری اولین ومهمترین اصل زندگیشون هست من این خدا رو میپرستم

    وقدرت رو در زندگیم بهش میدم

    اینها رو مینویسم که در مسیر تکاملم بیشتر وبیشتر یاد آور بشم وادامه راه رو هموار تر کنم

    استاد ازتون متشکرم ا

    از آموزش ها وصحبت هاتون وشما وهمسر عزیزتون رو تحسین میکنم

    دلم برای دیدن شما میتپه این فایل برای من دقیقا عین عدالت وهماهنگیه من در مسیر رشد خودم هستم ودر مداری که هستم مراحل سختی رو سپری کردم ومراحل برام راحت تر شده نه اینکه چیزی عوض شده باشه

    این منم که فکر وعقیده ام تکون خورده وباز جای کار داره تا تکمیل تر وتکمیلتر بشه

    نتایجی که دیدم قبلا نمیدیدم شکل صحبت کردن ورفتار هام عوض شده

    الان دوره عزت نفس و دوره شیوه حل مسائل رو همراه با قدم 4 گوش میدم ودر این حین فقط به زندگی هم به شیوه حل مسئله وهم عزت نفس خودم وهم قدم 4 که بیشتر در مورد ثروت صحبت کردین گوش میکنم

    وهر روز حالم بهتر وآرامشم بیشتر میشه

    ودلیل اصلی رو شناخت خودم میدونم چون تمام صحبتهای شما منو به شناخت بهتر تشویق میکنه سرتاسر زندگیم سعی میکردم زندگیم رو بهتر کنم وهر کار میکردم فقط کارهارو وخیمتر میکردم اصلا حل نمی شد فقط به مشکلاتم مشکلی اضافه میشد

    دقیقا چون از ریشه حل نمی شد وفقط چون صبر نداشتم کارها رو با فکر های ترس آلود خودم وکنترل دیگران میخواستم حل کنم

    ووقتی اوضاع رو بدتر میکردم که دیگه به هم پیچیده تر میشد حالا تحمل کردنم اجبار میشد

    یکی از دلایلش این بود که کنترل دیگران جواب نمی داد وومن خودم رو مجبور به تحمل میکرد وتازه همه باور هایی که پیشینیان ما داشتن در من ریشه داشت

    الان باتلاش بیشتر وتمرکز بیشتر روی افکارم

    بهتر وبهتر میتونم مسائل رو حل کنم بدون فشار واسترس خاصی

    وبابت این دوره ها آموزش ها خداوند رو سپاسگزارم بابت رشدم خدارو سپاسگزارم

    بابت خودم که استوار ومحکم ومصمم تر از قبل این راه روادامه دادم ومیدهم وخدای رحمان ورحیم رو باور میکنم وهر روز بیشتر وبیشتر باور میکنم سپاسگزارم

    بابت استادی که خداوند برایم فراهم کرده سپاسگزارم

    بابت این مجموعه فوق العاده سپاسگزارم

    واز شما ممنونم برای این انتخابها واراده وایمان

    خدارو شکر میکنم بابت امروزم که در این مجموعه نوشته ای رو به ثبت رسوندم

    آرزوی موفقیت روز افزون رو برای شما وخانم شایسته عزیز ودوستانم رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    امین زندی گفته:
    مدت عضویت: 1047 روز

    به نام خالق یکتا

    سلام بر استاد جانم استادی که هروز مرا آگاه تر می‌کند

    و سلام خانم شایسته حضرت مریم زمانه و دوستان و هم فرکانس‌های عزیز در این سایت و محفل بهشتی

    میزان تحمل شما چقدر است

    درسته دقیقا این فایل داره استاد توضیح میده که آقا چیزی رو که بهت حس خوب نمیده ندونسته و بدون اینکه تلاشی براش انجام بدی نباید قبول کنی

    اصلا چرا بابد بپذیری

    تو ایمان داشته باش به خدا بعد ببین راه حل میاد جلو پات قرار میگیره خودش

    نپذیرفتن شرایطی که سخته با صبر کردن خیلی فرق داره صبر و استقامت به انسان حس خوب میده احساس توکل میده اما همینه که هست نه حستو خوب نمیکنه ناامیدتم میکنه حس بد هم بهت میده

    مثلا من خودم چند سال بود کار سخت رو پذیرفته بودم و با حس بد انجامش می‌دادم و بی ایمانی ضعف و هزارتا مشکل دیگه برام پیش آورده بود و از ترس از اون کار بیرون اومدم بعد چند سال که آقا له شدم خورد شدم دقیقا حرف استاد که من نباید بپذیرم و بلخره اومدم بیرون از اون کار شراکت سخت و بلخره تمومش کردم و الا به راحتی رسیدم که آقا درسته کارم نو پا اما آزادی زمانی و مکانی دارم حالم خوبه دست خودمه همه چی اصلا چرا باید بپذری ما اومدیم از زندگی لذت ببریم چرا باید ی چی کا داره بد پیش میررو بپذیرم

    چرا باید کسانی که بیمارن بپذیرن که همینکه هست من خودم نپذیرفتم که بیماری خود ایمنی خودم رو و بعد ی سال هم نشد 10 ماه با دوره سلامت شروع کردم و اصلا عادی زندگی میکنم چون آقا جان قبول نکردم که من باید تا آخر عمر اینارو دنبال خودم بکشم چرا باید قبول کنم با خودم هستم که چرا باید ی چیزی که خوب پیش نمیره قبول کنم اصلا پذیرفت با آگاهی که الا دارم آخر بی ایمانیه آخر شرکه برای من دیگه چیزی رو که سخت پیش میره درک نمیکنم و اصلا باش نمیخوام ارتباط برقرار کنم همینکه باش ارتباط برقرار میکنی دیگه باید تحملش کنی چقد پارادکس زیبا بود و چقدر برانی خوشگل و زیباست استاد واقعا لذت بردم از این فایل این آگاهی ها و این پارادایس زیبامون چقد کیف میکنم میبینم شمارو چقد همه چه خوبه چقد طبیعت زیبا بود خداروشکر و چه بارونی الهی صد هزار بار اینم نشونه این فایل بود استاد عزیزم عاشقتم

    از خانم شایسته هم ممنونم برای این فایل بی نظیر

    در پناه خداوند باشد

    خداوندی که جان است و جهان من

    خداوندی که هروز بهم انگیزه میده و هدایتم میکنه به راه راست راه کسانی که هدایت کرده نه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 1880 روز

    به نام یگانه فرمانروای هستی

    سلام خدمت استاد عزیزم،مریم بانو شایسته و همه همسفرانم در این مسیر زیبا

    هر وقت که بارون میبینم یاد این شعر زیبا می افتم و دوست دارم اینجا بنویسمش:

    باران که می‌بارد

    عطر تو می‌وزد

    به ساقه‌ی خشکم

    عقابِ دشت بزرگ

    سوی تو می‌آیم

    با بالِ گنجشکم

    باران که می‌بارد

    امید می‌کارد

    در روح و در جانم

    درخت پیر و کهن

    یاد بده مرا

    هیچ نمی‌دانم

    ….

    استاد عزیزم وقتی صحبت میکردید درمورد این موضوع یاد تجربیات خودم افتادم، و بعد یاد تجربه یوسف پیامبر که تو گوشم زنگ میخورد

    آن زنی که یوسف در خانه اش بود،از او کام خواست و درها را بست و گفت : هان،بشتاب که در اختیار توام!یوسف گفت: پناه بر خدا،او که ارباب من است،مقام و موقعیت مرا نیکو داشته ،بی گمان ستمگران به سعادت نمیرسند (یوسف 23)

    و آن زن آهنگ یوسف کرد و او نیز، اگر برهان پروردگارش را ندیده بود،آهنگ آن زن میکرد،این چنین تا بدی و زشتکاری را از او بازداریم،بی تردید او از بندگان پاک ما بود(24)

    هر دو بسوی در شتافتند و پیراهن یوسف را از پشت درید و با همسرش در آستانه در مواجه شوند. گفت: کیفر کسی که به خانواده تو قصد بدی کن،چه چیزیست جز زندان یا شکنجه ای دردناک؟ (25)

    شتافتن یوسف به سمت در یعنی چی؟یعنی راهی باز میشه،یعنی راه حلی هست.من حرکت میکنم و درها باز خواهد شد.

    خب چند تا اتفاق بولد تو زندگی من هست که اکثرا تو کامنت هام هم همونا رو مینویسم ، چون تغییر اونا برام خیلی بولد بوده.

    اولین تجربه م همون تجربه 8 سال تحمل کردن اسکیزوفرنی بود،واقعا از خودم میپرسم چرا من 8 سال تحمل کردم اون وضعیت رو؟چون دکتر فوق تخصص فلان فلانی بهم گفت نمیتونی درمانش کنی و هیچ راه حلی نداره ، علم پزشکی راه حلی براش نداره،فقط کنترل ! فقط کنترل !

    میدونی من چقدر سر اون قرص خوردم؟چقدر خرج دوا دکتر کردم؟چقدر اذیت کردم خودم رو؟چقدر از مسیری که میتونستم برم منحرف شدم؟چقدر عت نفسم نابود شد؟چقدر از لحاظ مالی عقب افتادم؟چقدر روابطم رو نابود کردم؟چقدر بی ایمان شدم به خدا؟فقط بخاطر اینکه پذیرفتم که نه دیگه راه حلی نیست! اون حالیشه من که نمیفهمم ! اون دکتر فلانه،اون علم پزشکی فلانه من که نمیفهمم.

    دومین سالی که من رفتم تهران،خرداد ماه 99 من 12 اُمین سالی بود که داشتم سیگار میکشیدم و با تغییر ورودی های ذهنم به سمت سریال زندگی در بهشت و سفر به دورآمریکا ، من سیگار رو ترک کردم، و اونجا بود که گفتم خب اگه من میتونم سیگار رو ترک کنم و دیگه نکشم ، خب دیگه قرصا رو هم نمیخورم،اگه برای اون مسئله م راه حلی بود ، پس برای اینم راه حلی هست . چون خیلی جالبه که برای سیگار هم میگفتن نمیشه، یه باور عجیب بین سیگاریا حاکم بود که “سیگار رو میشه تعطیلی داره ولی ترک نداره” یعنی ممکنه دو روز نکشی ولی بعد دو روز برمیگردی ، عین مدرسه که درسته پنجشنبه جمعه میتونی بری تعطیلات ولی دیگه نمیشه سالها سیگار نکشید! خب وقتی الگو هایی رو دیدم که سالهای سال سیگار نکشیدن پذیرفتم که پس میشود و تو یه روز کنارش گذاشتم،بعد یه ماه گفتم خب این سخت ترین چیز بود ت ذهن من ،پس اگه اینکارو کردم میتونم داروهامم بذارم کنار ! و شد… و شد… کاری که من 8 سال بود پذیرفته بودم نمیشه ، تو یه روز تصمیم گرفتم و دو هفته ادامه دادم، دو هفته ای که باید ایمانم رو نشون میدادم و بعد جواب ها اومد ، و بعد من سلامتی رو دیدم،خواب طبیعی رو بعد 8 سال تجربه ش کردم،روز ها و شب های بدون قرص رو تجربه کردم . همین تغییر ، همین باعث شد دوست عزیز من، که داشت برای کنکور پزشکی و اینا میخوند، شک کنه کلا به پزشکی و اصلا مسیرش تغییر کرد، چون اونم میدونست که پزشکی میگه راه حلی براش نیست ! خب حالا راه حلی نیست، چجوری علیرضا حلش کرده؟

    توی مثال اگزما هم که قسمت 4 نتایج دوستان از دوره قانون سلامتی هست از نتایج من ، اونجام دکترا بهم میگفتن که درمان نداره،ولی دنبال جواب بودم،گیاهخواری رو امتحان کردم،طب سنتی رو امتحان کردم ، چیزای مختلفی رو داشتم تست میکردم که هدایت شدم به دوره سلامتی، شاید به این دلیل که اون دو تا تجربه ی قبلی رو داشتم و یجورایی انگار یکم دیگه حرف پزشکا بی اعتبار شده بود!

    و خب خدا رو شکر الان یک و نیم ساله که من تو سلامتی کامل کاملم و هر روز داره بدنم سالم تر میشه به لطف دوره بینظیر سلامتی، هر روز پوستم زیباتر میشه،هر روز عضلاتم بیشتر رشد میکنه،هر روز تمرکز و حافظه م قدرتمند تر میشه، هر روز احساس بهتری رو تجربه میکنم.

    توی مثال اسکیزوفرنی من با ترک سیگار، باورم نسبت به خودم عوض شد،گفتم خب اگه میتونم سیگارو ترک کنم ، اینم میتونم درمانش کنم،اگه برای اون راه حلی هست ، برای این موضوع هم هست، هدایت شدم به اینکه سبک تغذیه م رو تغییر بدم تو اون برهه، هدایت شدم به اینکه ورزش کنم،هدایت شدم به تغییر ورودی های ذهنم و همه این هدایت ها و اتفاق ها در نتیجه ی این بود که داشت باورهام تغییر میکرد.

    و ده ها مثال اینطوری دارم

    و اما امروزِ روز! من مدت ها بود که شرایط مالی نامناسبی که داشتم رو تحمل میکردم،به این دلیل که پذیرفته بودم همینی که هست. ترمز های ذهنیم و … اجازه تغییر بهم نمیداد. یک ماه پیش که از مشهد برگشتم تصمیم گرفتم تغییر کنم،تصمیم گرفتم که این موضوع رو حل کنم،جواب هاشو داشتم ولی انجامش نمیدادم،جواب هاش برای من تو دوره های ثروت بود،ولی من داشتم تحمل میکردم شرایط نامناسب رو،اومدم شرایط نامناسب رو برای خودم رنج آور کردم،من میخوام شرایطم رو تغییر بدم، چرا باید همینی که هست باشه؟صد ها الگو هست که وضعیتشون بدتر از من بوده،بدهکار بودن و تغییر کردن،الان درآمد چند هزار دلاری دارن، منم میتونم ! جواب اینجاست،فقط باید ایمانم رو نشون بدم.

    استاد عزیز این مثال کاشتن بذر و صبر رو خیلی دوست داشتم، خب الان تو شرایطی ام که مدت هاست شروع کردم به ساختن عادت های مناسب و خوب و میبینم که وقتی ادامه میدم،وقتی هر ماه روی یک عادت متناسب با هدفم کار میکنم و اون عادت خوب رو تو وجودم نهادینه میکنم چجوری دارن عین قطعات پازل کنار هم چیده میشن و منو نزدیک تر میکنن به اون هدفی که من میخوام تجربه ش کنم. هر چقدر که بخوام از دوره سلامتی بگم،کم گفتم چون درک عظیمی از قانون رو بهم داد، من تو این دوره قانون حاکم بر جهان هستی رو با تجربه ی سلامتی تو بدنم درک کردم و دست مریزاد میگم بهتون واقعا متحیرم از این دوره.

    الان میبینم که وقتی دارم روی اون تغییر شخصیته کار میکنم چطور نتایج داره بزرگ و بزرگ و بزرگتر میشه.

    پدر من یه باغ بزرگ و فوق العاده ای داره استاد،ما هر هفته یکی دو روز میریم اونجا به درختا و … میرسیم،چند روز پیش با برادرم داشتیم به درختای چنار آب میدادیم و من یه آگاهی بینظیری اونجا دریافت کردم . سال 97 اونجا ما به مسئله بی آبی خوردیم، چشمه های منطقه خشک شده بود و نمیتونستیم درختا رو آب بدیم،مجبور بودیم بریم از یه جای دیگه با کالن های 20 لیتری آب پر کنیم و بیاریم و درختا رو آب بریم، هر چند همین مسئله ما رو به وضوح رسوند که تو زمین استخر بسازیم و خدا رو شکر این مسئله برامون حل شد، اما اون سال اینطوری گذروندیم،داشتم دو سه روز پیش نگاه میکردم به درختا که چون ما اون سال بهشون رسیدیم، تسلیم نشدیم که وای آب نیست دیگه نمیتونیم،دیگه بدبخت شدیم،دیگه همه چی خشک شد فلان شد، ادامه دادیم به مسیری که میدونستیم درسته،به کاری که میدونستیم لازمه انجام بدیم ، الان درختایی داریم که ریشه های بسیار قوی تری نسبت به درخت های دیگه دارن، این مثال های طبیعت رو خیلی دوست دارم من، اون ماه ها و سالهای اول وقتی درخت میکاری اتفاقا بیشتر نیاز به مراقبت داره تا سال های بعدش،چون وقتی ریشه ش قوی میشه مقاومتش به شدت بیشتر میشه ، عموی من یه ملک پدری دیگه ای داره که درخت هایی داره بالای پنجاه شصت سال، شاید ماهی یبار بهشون آب نمیده ولی اون درخته ریشه هاش از زمین آب میخورن، درخت های ملک ما پنج شش ساله ن و نیازه هر هفته بهشون برسیم،نیازه آب بدیم بهشون،هرس کنیم ، کود مناسب بدیم و … دقیقا عین شخصیت ساخته،دقیقا عین ساختن رفتارهاست که وقتی شروع میکنی ، نیازه حواست بهش باشه،نیازه که بهش برسی، نیازه که تسلیم نشی و ادامه بدی و بقول قرآن صبر کنی، صبری به معنای ادامه دادن با امید هست، که من نمیبینم ریشه ها رو،نمیبینم زیر خاک رو ولی میدونم که ریشه ها دارن ایجاد میشن،میدونم این درخته داره اینجا ریشه میسازه ، میدونم این بذری که کاشتم هنوز چیزی ازش نمیبینم بیرون خاک،ولی اون پایین، داره ریشه هاش ساخته میشه، من باید ادامه بدم،باید کارهایی که لازمه رو انجام بدم. اونوقت چه اتفاقی میفته؟وقتی یه مدت ادامه میدی نتیجه خودشو نشون میده،بعد مدت ها ادامه دیگه میره تو سلولات ، تمام وجودت میشه اون، درسته بازم نیاز به مراقبت داره، ولی نسبت به روزای اول کمتر.

    مثال عضله سازی که من سه ماهه تبدیلش کردم به عادتم،ماه اول برام سخت بود،باید حواسم میبود که تمرین کنم،باید به خودم انگیزه میدادم،باید اراده به خرج میدادم ولی وقتی ادامه دادم،وقتی اهرم رنج و لذت رو هر روز خوندم و ادامه دادم بعد دیگه تبدیل به رفتارم شد، من ماه دوم حدود ده روز سفر بودم، ولی تو مسافرت هم هر روز تمرینامو انجام دادم،الان سومین ماهه و تا به امروز یه روز رو جا ننداختم و هر روز انجامش دادم. ماه اول هیچی نبود،جز بدن درد چیزی متوجه نمیشدم ، اما منطقی که شما توی جلسات عضله سازی قانون سلامتی توضیح دادید که مغز موقع عضله سازی چیکار میکنه، باعث شد صبر کنم،امید داشته باشم و با این امید ادامه بدم که از دومین ماه نتایج شروع شد، دیدم بزرگ شدن عضلات بازوم رو ، دیدم راست قامت شدنم رو،دیدم بزرگ شدن عضلات پاک رو،دیدم راحت تر میتونم وسایل رو جا به جا کنم ، دیدم که عضلات سینه م دراومد. من همه اینا رو دیدم و از اونموقع امیدم ، بیشتر شد،نتیجه رو دیدم و گفتم خب اگه مسیر درست همینه،من ادامه ش میدم و دارم اینکارو انجام میدم،هر روز،هر روز و اتفاقا هر روز بیشتر خودم رو نسبت به روزای قبل بهبود میدم،تمرینات حرفه ای تر،بهتر…

    الانم تو مثال پولسازی،من دارم روی شخصیتم کار میکنم،رفتارهای من باید تو بُعد شخصیت من تغییر کنه، من نمیپذیرم که چون یه تعداد آدم دیدم که شرایطشون سخته پس همینی که هست،نه هزاران الگو هست که تونستن از وضعیتی بدتر از من زندگیشون رو تغییر بدن و ثروت رو تجربه کنن،اونا تونستن،منم میتونم ، فقط باید راه حل هایی که خداوند هدایت میکنه رو انجام بدم . اگه خدا میگه از به سمت در بدو، بدوام. نگم در قفله،باز نیست! نه راه حل اونجاست، شاید من نمیبینمش،اما راه حل همونجاست

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 62 رای:
    • -
      نغمه گفته:
      مدت عضویت: 1823 روز

      کامنت تون فوق العاده بود

      تا باحال از این منظر به داستان یوسف نگاه نکرده بودم…

      یوسفی که به سمت درهای بسته دوید چون ایمان داشت راهها براش باز میشه…

      من هم توی زندگیم که نگاه میکنم میبینم هر کجا با ایمان ،بدون زجر و تقلا ،حرکت کردم ،استمرار داشتم وادامه دادم،خدا چطور دیوارها رو برام تبدیل به درگاه کرد…

      چقدر زیبا صبر همراه با امید رو در مثال ِ درخت توضیح دادید

      وقتی شروع میکنی ، نیازه حواست بهش باشه،نیازه که بهش برسی، نیازه که تسلیم نشی و ادامه بدی و بقول قرآن صبر کنی، صبری به معنای ادامه دادن با امید هست، که من نمیبینم ریشه ها رو،نمیبینم زیر خاک رو ولی میدونم که ریشه ها دارن ایجاد میشن،میدونم این درخته داره اینجا ریشه میسازه ، میدونم این بذری که کاشتم هنوز چیزی ازش نمیبینم بیرون خاک،ولی اون پایین، داره ریشه هاش ساخته میشه، من باید ادامه بدم،باید کارهایی که لازمه رو انجام بدم. اونوقت چه اتفاقی میفته؟وقتی یه مدت ادامه میدی نتیجه خودشو نشون میده،بعد مدت ها ادامه دیگه میره تو سلولات ، تمام وجودت میشه اون، درسته بازم نیاز به مراقبت داره، ولی نسبت به روزای اول کمتر.

      کامنت تون خیلی بهم کمک کرد که صبر با امید رو در کسب و کارم ادامه بدم

      ممنونم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1929 روز

      درود بر شما علی جان

      انقدر نوشتت زیبا بود که نمی‌تونستم به یه لایک اکتفا کنم

      تعبیر شاهکار و شاعرانه‌ای از قانون و داستان یوسف داشتی و نتایجت هم که دیگه یه برهان محکم به حقانیته مسیرته

      واقعاً آفرین

      به‌قول استاد در دوره کشف قوانین ما اگر تنها همین باوری که ما هستیم که اتفاقات زندگیمون رو خلق می‌کنیم که منطقش بارها و بارها در قرآن با ترکیبات:

      -بما کسبت ایدیهم

      -بما قدمت ایدیهم

      -بما کانو یعملون

      آمده به‌خوبی این باور تقویت میشه که بله ما داریم اتفاقات رو خلق میکنیم. تنها همین باور چقدر میتونه در ما شور و شوق ایجاد کنه و همین شور و شوق زورش به بسیاری از ترمزهایی که داریم میچربه.

      یه چیزی که من دارم این روزها بیشتر روش کار می‌کنم ایجاد شور و شوق بیشتر برای رسیدن به خواسته‌هاست یعنی همون اضافه کردن لذت بیشتر در اهرم رنج و لذت چون وقتی شور و شوق داری هیچ سدی رو نمی‌پذیری، هیچ مسئله‌ای برات غیرممکن نیست. شور و شوقی که منطق پشتشه و بی‌نهایت نتیجه‌ای که بدست اومده. درسته خواسته‌هایی که من دارم قبلاً تو تجربه من نبوده اما فرمول تحقق همه خواسته‌ها یکی و همه از باور من خالق زندگی خودم هستم شروع میشه.

      نتایجت از قانون سلامتی اشتیاقم رو برای داشتن این محصول بیشتر کرد با اینکه ترمزم در مورد این محصول این بود که من که خوب سالم هستم و مشکل خاصی ندارم اما گفتم نه این یعنی قانع شدن من می‌خوام بهتر و بهتر بشم می‌خوام سلامت‌تر بشم هرچقدر بهتر بشه بازم میتونه بهتر بشه.

      خداروشکر میکنم که در این مسیر زیبا همراه دوستان عزیزی چون شما هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فرشته بهرامی گفته:
      مدت عضویت: 737 روز

      سلام و سپاسگزارم از درک درستتون و انتقال بی نقص اون به ما

      دقیقا در ادامه مثالی که از حضرت یوسف زدید من یاد حضرت موسی افتادم که اون هم میدونست فقط دریا روبروشه اما ایمان داشت که خدا راه باز میکنه مرحبا به شما در پناه خدای مهربونمون باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: