عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-06 05:53:472023-05-08 07:32:32عواقب تصمیمات احساسیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درود خدا بر عباس منش بزرگ
و مریم مهربااااااااااااااااااااااااااان
چند روز پیش سفری داشتم به شیراز آقایی را در آنجا دیدم که گفت استاد عباس منش با تغییر. سه ماهه اش خان آخر قوانین را برای همگان کامل کرد
بی نهایت بهترین ها تقدیم بر شما
ایمان صد دارم که این سایت و بخش نشانه ی آیی برای قدم بعدی ابهامی بود بر استاد
زیرا هر بار این کلیک را میزنم مه کنار میرود و پله ای برایم واضح میشود
بخدا چند گفتم چه کنم کنترل خشمم که کیلک
کردم و به این صفحه هدایت شدم
و اکنون مینویسم که به این درک رسیدم
نوشتن ذهن را به تفکر واردار نموده و از این طریق اجرای قوانین در ذهنم هک میشود
همین دیروز نتوانستم خودم را کنترل کنم با همسفرو وارد بحث شدم . خودم آسیب دیدن و مریض شدم
بارها این تجربه را داشتم که در لحظه خشم تصمیم اشتباه و درگیر شدم و یکی از عواقب اش مریض شدن بود
یا در زمینه ترس همین عید امسال از روی ترس بالا فان قیمت طلا در اوج خرید کردم و بعد ضرر کردم
یا ضربه ای بزرگ شبی خودم را از شدت خشم کنترل نکرده و ترسش در وجود فرزندم مانده و بعد از گذشت چندین سال خودم با او زجر میکشم
و با خودم همین جا هم. میبندم که بقول استاد با هیچ توجیهی و منطقی دلیلی برای تصمیم در زمان اوج هیجان وجود ندارد
حتی زمان خوشی که شده در سفر جو گیر شدم و خارج از تعادل هزینه کردم و بعد پشیمان شدم
بازم سپاغ خدای رب العلمین که از زبان استاد این آگاهی را به من داد تا چراغی دیگر در دستانم باشد تا نورش سایه . مه را کنار بزند و با آرامش به ورژن بهتری از خودم بسازم
سلام سلام سلام
استاد ومریم بانوی عزیزم این عکس فایل رو که دیدم دیوانه شدم.
چقدر این پرادایس داره هر روز زیباتر،زلالتر و قشنگتر میشه.
دمتون گرم.
چقدر به این آگاهیها نیاز داشتم.
استاد، الان تو یه چالش افتادم یه مدته که اون مساله دلیلش فقط و فقط همین بود که همسرم در زمانی که کاملا احساسی شده بود تصمیماتی گرفت و الان یه مدتی هس که میخوایم اون مساله رو که در اون شرایط به وجود اومده( در عرض چندقیقه) درستش کنیم و نمیشه.
یعنی کلی باید رو خودمون کار کنیم و کلی هزینه کنیم تا بتونیم اون چن دقیقه رو حلش کنیم که چرا در اون لحظه احساسی شد واین تصمیم رو گرفت؟؟
خودمم بارها شده که در اون شرایط تصمیم گرفتم و چقدر ضربه خوردم.
در زمینه روابط مثلا عصبانی شدم و حرفایی رو زدم که کل اون دیوار و حریم بین من و دوستم رو به هم ریخته ودیگه نمیشه مث روز اول اون روابط رو درست کرد.
مث روز اولش نمیشه.چون دلخوریهایی پیش میاد.
و از وقتی اومدم رو خودم کار میکنم و سعی میکنم بیشتر تو سایت بیام و هر روز حداقل یه فایل از شما گوش کنم،و حس وحالم رو با روشهای متفاوت خوب نگه دارم بهتر شدم.سکوتم بیشتر شده.
همین دیروز در شرایط احساسی وحشتناک قرار گرفتم ولی دایم تو ذهنم به خودم گفتم، سکوت کن.سکوت کن.سکوت کن.و جامو عوض کردم از اون حالتی که بودم و آروم شدم.
راهکارهای من برای آروم کردن ذهنم تو شرایط احساسی منفی::
1-تو ذهنم با سرعت هزار تکرار میکنم سکوت کن.سکوت کن.سکوت کن.
2-جایی که هستم تغییر میدم.اگه وایسادم میشینم.
اگه نشستم بلند میشم راه میرم.یا میرم تو یه اتاق دیگه.
3- خودمو مجبور میکنم زورکی فقط لبخند بزنم.
این لبخنده واقعا خیلی خیلی عوضم میکنه.
مخصوصا تو جمع که اون شرایط هس میخندم( لبخند) و شوخی میکنم و با خنده و شوخی حالمو خوب میکنم.یعنی اون شرایط رو یه جورایی جدی نمیگیرم.
4- نفس عمیق وحشتناک کمکم میکنه.چون کسی هم متوجه نمیشه و تو جمع خوب جواب میده.
5- اگه جایی باشم بتونم آب بخورم، یهه لیوان آب خنک میخورم و آرومم میکنه.
6- اون محیط رو عمدا ترک میکنم.مثلا از خونه میزنم بیرون.
7- میام بیرون و میرم ماشین برمیدارم یه فایل از شما یا آهنگایی گه مریم جون تو سریال ها و سفرها برامون گذاشته رو تو گوشیم دارم اونارو پلی میکنم و شیشه ماشین هم میارم پایین و خودم با اون خواننده شروع میکنم متن رو خوندن و این خیلی حالمو خوب
میکنه ( چون بااین اهنگا خیلی خاطره دارم).
8- میرم پشت بوم خونه مون و روبروی پشت بوم کلی کوههای قشنگ داره و کوهها رو میبینم و با خدا حرف میزنم.اگه زمان عروب یا طلوع هم باشه،میشینم ساعتها طلوع و غروب رو میبینم.
9- یعنی این صحبت کردن با خدا بسیار آرومم میکنه.
10- نوشتن.دفترم برمیدارم و میرم تو یه گوشه خلوت و فقط مینویسم.مینویسم و کلی حس منفیهامو میریزم بیرون و حسهای خوب رو جایگزینش میکنم.
11- و زنگ میزنم دوستای مثبتی که دارم و درباره یه موصوع قشنگ باهم حرف میزنیم و حالم خوب میشه.
امام علی میفرمایند: به هنگام خشم، نه تصمیم، نه تنبیه،
واقعا اگه کل زندگیمون فقط همین کنترل احساسات رو داشته باشیم همه چی معرکه میشه.
ممنونم از اگاهی که به ما میدین.
من بارها و بارها باید این رو ببینم و گوش کنم و درک کنم و به یاری الله عمل کنم.
یاحق
سلام استاد عزیزم سلام خانم شایسته مهربان
سلام به کل دوستان عباس منشی
استاد امروز بعد مدت ها سایت باز کردم چون فکر کنم از مدار کامنت نوشتن هم خارج شده بودم
یه مدت تو محل کار یه کم مدارم خوب نبود
امروز سایت باز کردم انگار عنوان فیلم واسه من نوشته بودن
دقیقا این حرف شما رو من تجربه کردم همین چند ماه اخیر دقیقا ضربه خوردم در حالی که یکی از همکاران مو دیدیم به قول بقیه دوستان یخ و بی احساسه اتفاقا من بررسی می کنم اون نفر خیلی هم خوب کارش پیش میره
نمیدونم چرا تا فایل باز کردم 5 دقیقه اول ذهنم سریع رفت سراغ این موضوع گفت نگاه کن مثال واقعی پیشت نشسته
حالا که دنیا چک و لقد هاشو زد تصمیم گرفتم که تصمیم احساسی نگیرم با کسی کار نداشته باشم فقط رو خودم کار کنم تمرکز بزارم رو خودم انگار تو دنیا من تک و تنها هستم دارم کار میکنم فقط به خودم توجه کنم نه تصمیم احساسی بگیرم نه با کسی کار داشتن
استاد شاید همه میگن این حرفا ها رو میدانیم اما دونستن با عمل کردن
فرق همه آدم هاست با استاد عباس منش قول میدم بهترین شاگرد شما بشم
قول میدم قوانین آگاهانه و درست انجام بدم
چقدر راه حل هاتون خوبه نفس عمیق از عمق جان از روح خدا رو داشتن درست قدم برداشته
پیاده روی
دوش آب سرد برای رهایی از خشم
شکر گزاری
همه نکاتی که میگید دقیقا رهایی از خشم همینه موضوعه که فرمودید ریشه رو پیدا کنیم چرا عصبی و خشمگین میشیم
تصمیم بر اساس احساس همون کثیفی ها رو زیر مبل انداختن است
الان که صحبت میکنید تازه میفهمم این ریشه یابی چقدر زندگی رو عوض میکنه
من این جهاد اکبر انجام میدم
استاد شما فقط استاد نیستید واسه من حکم پدر هستید حکم برادر دارید
خیلی ارزشمند هستید
من یه راه حل بهم ذهنم رسید برای اینکه تصمیم احساسی نگیرم یه 5 دقیقه بشینم نفس عمیق بکشم برم ریشه یابی کنم و اون جمله طلایی تون اجرا کنم احساس خوب اتفاق خوب
سرکار عصبی شدم چون قدرت از خدا گرفتم دادم به ریسم باعث اتفاقات بد شد
سپاس از شما استاد
بنام الله یکتا
دوستان گلم و استاد عزیزم و مریم جانم سلام
الحمد لله رب العالمین
سپاس مخصوص فرمانروای جهانیان است،صحنه اینقدر زیباست که انگار تابلویی
بی نظیر توسط بهترین نقاش با بهترین رنگ ها جلوت گذاشتن
شروع دیدگاهم رو با توجه به زیباییها شروع کردم تا بتونم تا انتها ناب ترین جملات رو بنویسم
استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم که دست و دلبازانه اینهمه تکنیک طلایی و ایده های موفقیت روز افزون رو در اختیار ما گذاشتید
در وحله ی بعدی باید بگم که من بشدت آدم واکنش گرایی بودم،وقتی شما درمورد واکنش مربی تیم صحبت کردید یاد گذشته ی خودم و قبل ورودم به سایت افتادم،به حدی در گذشته عصبی میشدم و خودم رو تحت تاثیر وقایع و شرایط قرار میدادم که انگار کسی چنگ میزنه به پشتم و تمام رگ های من و از پشت میکشه
ضمن اینکه تن من اینقدر مورد حمله ی عصبی قرار میگرفت صحبت ها و کلمه هایی رو به زبون می آوردم و حرکاتی انجام میدادم که شرایط رو بغرنج تر میکرد
هدف از گفتن اینها این بود که به دوستان گلم بگم که ،تا چه حد بنده آدم واکنش گرایی بودم
بعد از ورودم به سایت و بزرگترین راز خوشبختی یعنی “کنترل ذهن”تصمیم گرفتم هرجا که ردی از عصبانیت هست سکوت کنم و هیچ کاری انجام ندم
دقیقا تو یکی از فایلهای بی نظیر درمورد روابط فرمودید تو روابط هروقت به هر صورتی یا به هر دلیلی رابطه از کنترل خارج میشه و به سمت ناخواسته میره stop کن و هیچ چی نگو و هیچ کاری هم نکن،فقط بشین و به نکات مثبت زندگیت یا فردی که باهاش تو رابطه هستی توجه کن و فایلهای موثر تو این زمینه رو گوش کن ،اون رابطه به خودی خود خوب میشه
پس از همون موقع اولین کاری که تو تنش های عاطفی انجام میدم این هستش
واسه کنترل این ذهن افسار گسیخته میرم ماشین و برمیدارم و میرم تو خلوت ترین محیطی که سراغ دارم اگه ماجرای اتقاق افتاده خیلی و بیش ازحد داغونم کرده باشه به خودم اجازه میدم فقط پنج دقیقه با صدای بلند گریه کنم
بعد از اون گریه و تا حدودی خالی شدن،مدارم از افسردگی که پایین ترین مداره به عصبانیت میرسه،پنج دقیقه اجازه میدم به خودم که هر حرفی که من قبلی ،دلش میخواسته تو اون شرایط پیش اومده بزنه رو الان تو خلوت بلند تکرار میکنم،این باعث میشه که از مدار عصبانیت هم بیرون بیام،و کمی مدارم بیاد بالا،بعد از اون به هدفم فکر میکنم،اینکه من بخاطر چنین مسائل بیهوده ای بدنیا نیومدم من رسالتی دارم و نباید مسائل و روابط اینقدر برام مهم باشه که رسالتم رو ازیاد ببرم
بخودم یادآوری میکنم که دنیا پراز فراوانی
پر از رابطه های عالی
پر از موقعیت های ثروت ساز
و پر از سلامتی
و این مدار باعث میشه که هل داده بشم به بالاترین مدار یعنی سپاسگزاری
سپاس بخاطر همه داشته هام
اما گاهی اوقات شرایط بیرون رفتن و ندارم و ذهنم به شدت اذیت میکنه در این مواقع هندزفری میذارم فایلهایی که ذخیره کردم رو playمیکنم و چشمام و میبندم و خودم و مجبور به خوابیدن میکنم
اون خواب برای من مسکنی بی نظیره و خدا رو شکر میکنم بابت نعمت خوابیدن،و در واقع ذهنم ری استارت میشه
شما گفتید بنویسید که تصمیم ها یا واکنش های ناگهانی تون چه عواقبی داشته
من زندگیم سر واکنش گرا بودنم بهم خورد
بچم و ازدست دادم
روابطم رو ازدست دادم
تحصیل تو بهترین دانشگاه ها رو ازدست دادم
من بخاطر یاد نگرفتن قوانین جهان سیلی های زیادی خوردم
حالا که قوانین رو یاد گرفتم سعی میکنم تا میتونم با عمل به قوانین و کنترل آگاهانه ی ذهن تو جاده ی خوشبختی قدم بردارم
بینهایت عاشقتونم
به نام رب هدایتگر
سلام عزیزان
اصلا قصد نوشتن نداشتم،از روزی که این فایل اومد به دقت محتوا رو گوش میکردم و کامنتهارو اینبار به قصد نکته برداری خوندم تا ازش درس بگیرم
ی دفتر برداشتم و از هر کامنتی مهمترین نکته اش رو یادداشت میکردم
این مدل کامنت خوندن خیلی عالیه اولین بار بود که با خوندن هر کامنت نکات مهمش رو مینوشتم و خیلی خوبه
داستان امشب اینجوری شد که عصر پیرزن همسایه اومد خونه ما و درخواست کرد یکی از ما بریم پیشش شبو بمونیم چون تنهایی براش ترس داره
من قبول کردم شبو برم خونه ش و ب مامانم گفتم چنتا تخم مرغ میبرم همونجا میپزم
مامانم ی حرفی زد که خیلی بی ربط بود و خیلی سریع واکنش دادم
مامانم گفت خانمه نفهمه تو چنتا تخم مرغ میخوریا بعد میشینه برا همه تعریف میکنه ک وای نجمه چقدر تخم مرغ میخوره!!
خلاصه اینکه برا همین حرف مامانم،ناراحت شدم حسم گفت حرفی نزن با سکوتت آرامش برقراره ولی طی یک لحظه غفلت من شروع کردم به غر زدن
مگه خوردنم چشه
چیز بدی ک نمیخورم
اصلا بقیه به خوردن من چیکار دارن
مگه از اونا چیزی کم میشه
و تو مامان چرا اینحرفو زدی……
من به حسم بی توجهی کردم و ذهن پیروز شد
نتیجه این بحث چیشد؟؟
مامانم از لحن حرف زدنم ناراحت شد
غر زد
گلایه کرد
گفت باهام بد حرف میزنی
و من عذاب وجدان زیادی تحمل کردم حسم بهم ریخت
همون لحظه ی کتابی کنار دستم بود شروع کردم به خوندن که اتفاقا اون صفحه در مورد نداشتن احساس گناه بود
اما از خوندن چیزی نفهمیدم چون سرزنش ها شروع شده بود
ببین بخاطر ی حرف بیخود مامانتو ناراحت کردی
اصلا ارزشش رو داشت؟
نجواها حالم رو بد کرده بودن اما تصمیم گرفتم متفاوت عمل کنم
حاضر شدم و رفتم خونه پیرزن همسایه
اونجا دفترم رو باز کردم ونکات مهم این فایل رو مرور کردم
خوندن نکته هایی که نوشته بودم منو آروم کرد نجواها دست از سرم برداشتن:
یادت یاشه توخودت همچین خانواده ای رو انتخاب کردی.
اجازه بده شخص مقابل حرفش را تمام کنه حتی اگر چرت وپرت میگه ولی توسکوت کن.
رفتارهایی که در شرایط احساسی خاص بروز میدی رو بنویس تا متوجه اشتباهت بشی و بتونی سرمنشا رو پیدا کنی
.
همین الان تو دفترم واکنشی بودنم رو پذیرفتم
فهمیدم من خیلی تعصبی ام!! در تمام زمینه ها!!!یعنی ریشه یابیش کردم و رسیدم به تعصبی بودن افراطی.
یعنی اگر کسی حرفی در مورد سبک شخصیم بزنه خیلی شدید واکنش میدم؛ حتی در مورد افرادی که دوسشون دارم ، درمورد وسیله ای که دوسش دارم و…….
مثلا اگ کسی بگه این خونه ک گرفتی خیلیم دنج نیست خیلیم خوب نیست؛انگار بهم توهین کردن
شروع میکنم به بحث و قانع کردن
یا در مورد سبک تغذیه ؛ اگر کسی به قانون سلامتی ایراد بگیره چنان بهم میریزم و جوابش رو میدم که خودم تا مدتها پشیمون رفتارم میشم و خب طبیعتا این بحثها اثر منفیش برا خودمه
اگر کسی به عقایدم ایراد بگیره آمپر میچسبونم و حسابی حال بد برا خودم میخرم
از وقتی یادم میاد همچین اخلاقی رو داشتم و برا آروم کردن خودم کارایی کردم مثل پیاده روی،تغییر مکان،فایل گوش دادن
اما این موارد ریشه موضوع رو حل نکرده و فقط به عنوان مسکن حال خوب رو ایجاد میکردن
یعنی دفعه بعدی هم همین واکنشهارو نشون میدادم و همیشه ذهنم پیروز بوده
امشب بعد از اینکه کمی خودمو آروم کردم تصمیم گرفتم بصورت تکاملی برای حل کردن این قضیه قدم بردارم
من با نوشتن رفتارام تو این موقعیتها ،فهمیدم سکوت کردن و ترک محل برای من بهترین کاره و به خودم تعهد میدم عمل کنم.
چون خیلی از روابطم رو با همین رفتار واکنشیم از دست دادم .
سلام و هزاران سلام خدمت شما استاد نازنینم و مریم جان گلم تمام دوستان خوب و ثروتمندم .راستش من یک کامنت هم صبح گذاشتم ولی هنوز در مرحله ی تاییده .دوستان گلم واقعا این فایل چه آگاهی های نابی به من داد اول از همه این ثروت و برکتی که در اطراف هست .استاد عزیزم که از همه لحاظ روی خودش کار کرده واقعا دست مریزاد داری استاد عزیزم. دقیقا همینطوره ما نباید بذاریم که احساسات به جای ما تصمیم بگیرن در واقع همه ما انسان ها به نوعی این موضوع رو تجربه کردیم اما وقتی با پیامدش برخورد میکردیم نمیدونستیم مشکل از کجاست ،،.ولی استاد خیلی راحت و شفاف برامون شرح میده .واقعا ازش ممنونم .استاد عزیز که کوچکترین چیزی به ذهنش میاد سریع میاد و با ما به اشتراک میذاره .واقعا ازت ممنونم .خدایا شکرت بابت این پرادایس زیبا
خانم شایسته بینظیر که چطور فیلم میگره و وقت میذاره خیلی همه چیز،زیباست خدایا شکرت
……
سلام خدمت همگی.
چقدر خداوند داره هدایتم میکنه. من متوجه این فایل نبودم اونم تا به امروز ک هدایت شدم به سمتش چون قرار بود یه تصمیمی بگیرم
اخه یکی از نقاط ضعف بنده همین احساسی تصمیم گرفتنه اونم از نگرانی و ترس و حس قربانی شدن وچقدر خشم دارم به خودم از حس سرزنش. و میدونستم همیشه باید روی این کار کنم باید بهتر تصمیم بگیرم چون زندگی همیشه چندین انتخاب جلو روت میزاره این تویی که تصمیم درستو میگیری برای تمرین این تصمیم گیری هم همیشه سعی میکردم موقع حال خوب بتونم اینکارو انجام بدم تا موقع درگیری احساسی از کوره در نرم
من بار ها و بارها به خاطر احساساتم ضربه خوردم
به خاطر ترس از رها شدن در روابط دست به هر کاری زدم و در نهایت هم تنها موندم
به خاطر ترس از مورد خیانت واقع شدن و خیلی از این ها
چند مدتی میشه همه بهم میگن چقدر قوی شدی چقدر سمیه قدیم نیستی و من تنها کاری که کردم این بوده که سکوت کنم بیشتر در برابر خودم
استاد عزیز بیان کردند ذهنتو کنترل کن هرطور شده در مواقعی که احساساتت زیاد میشه حالا به هرشکلی میخواد از هیجان زیاد باشه میخواد از ذوق زیاد باشه یا از نفرت و ترس و خشم باشه.. من خودمو میشناسم تا حدودی من انسانی ام که بیشتر خشمم از خودم و توقع زیادی که از خودم دارم شروع میکرد به سرزنش و بعدش حس بد و برای رهایی ازون حس تصمیم اشتباهی گرفتن بود مثل
شروع کردن مجدد رابطه ای که دیگه تموم شده بود. یا اصرار به دوست داشته شدن در روابطم و نشون دادن ضعفم به دنیا.. جالبه که همیشه هم به بدترین شکل ممکن ضربه رو خوردم. داستان از جایی شروع میشه که نتونی خودتو کنترل کنی از ذوق زیادت یه نفر رو خیلی برای خودت خدا کنی و اینم شرک مطلقه و بعد از ترس تنهای وابستش بشی اینم یه نمونه دیگه شرک و نتیجه… نتیجه قطعا پر هست از درد. ولی خداروشکر به لطف سایت و اموزه های توحیدی تونستم بلند شم تونستم بفهمم که من نباید وابسته دستای خدا بشم من باید ذوق کنم و تشکر کنم از بنده اش ولی بدونم و منحرف نشم از مسیر که همه این نعمات و حس خوبا باعث و بانیش یه قدرت برتره . چقدر با یه قدم برداشتن من که همین اگاهی من بوده خداوند نشانه هاشو نشونم داد. چه ادمایی رو که فرستاد که کمکم کردن. با ورزشی آشنا شدم و رفتم سراغش که هرروزم رو پر کرده از حس خوب. چقدر بیشتر خودمو دارم میشناسم و تواناییامو. قلم به دست گرفتم و بیشتر مینویسم. بیشتر دارم نقاشی میکشم و بیشتر دارم سمیه رو کشف میکنم. جرات سفر تنهایی به خودم دادم و چقدر کارام داره پیش میره به راحتی. هرموقع احساساتم قلیان میکنه و میخواد از مسیر خارجم کنه به خودم آگاه میشم و اون کاری که حالمو خوب میکنه رو انجام میدم که این روزها بیشتر نقاشی کشیدنه. حالا هر چیزی که کشیده شد. مهم اینه که رنگ ها و خطوط منو دور میکنن از همه چیز و هر زمزمه و نجوای وسوسه کننده ای و همچنین یوگا. یوگا. یه روزایی هم دویدن و خب دوش آب سرد همیشه معجزه کرده برام و میکنه. رقصیدن و اواز خوندن… البته که بستهپبه شرایط فرق میکنه ولی مهم اینه که من اگاه باشم به اینکه باید حالم رو خوب کنم و به ارامش برسم. واقعا خدا جانم ازت ممنون و سپاسگزارم. و از تمام دوستان که انگیزه میگیرم با خوندن کامنتاشون برای عمل بیشتر به قوانین
سلام خدا جونم خوبی منم خوبم
استاد سلام
متشکرم از درس امروز
استاد کار خدا و قوانین ش چقققققدر دقیق ه، من یه کانال دارم توو روبیکا که آموزش قرآن هماهنگ با قوانین جهان هستی رو دارم ، تازه این کار مورد علاقه م رو شروع کردم ، و یه فایل فرستادم چند از بچه های کانال ترک کردن اولش خیییییلی حسن بد شد و ذهنم شروع کرد به سواستفاده کردن، که آره همین الآن جواب شون رو بده و بگو منظور من این نبوده، اون بوده….
استاد یه چیزی تو وجودم میگفت صبر کن بزار حالت خوب بشه خودش بهت میگه راهکار رو.
گفتم آره راست میگی بزار صبر کردم تا عصر همون روز ، و شروع کردم حالم رو خوب کردن کارهای روزمره زندگیم رو انجام دادم تا اینکه حالم خیلی بهتر شد
فایل سایت رو دیدم که . عواقب تصمیمات احساسی.
دیدم آره خداوند داره بهم راهکار میده و شما شدین مأمور این رسالت.
خدایا متشکرم که راست گفتی ، ما به همه میدیم ، اونی که مسیر نور بخواد بهش میدیم، اونی که مسیر تاریکی رو هم بخواد بهش میدم.
خیییییلی درس ها، خیییییلی نکتهها بهم یاد داد
منم در توانم آنچه که توو این مدار تا به اینجا یاد گرفتم دارم عمل می کنم و آنچه که می فهمم باهاش زندگی می کنم درس ها رو می گیرم و رو باورهای کار می کنم که بزرگ بشم که رشد کنم که پیشرفت کنم.
استاد خداوند رو شاکرم که خیییییلی کارش درسته و هر کجا ازش خواستم هداینم کرده و جواب سوالات م رو عالی میده.
استاد عزیزم متشکرم از شما چه خوب تبلیغ رسالت می کنید
به نام خدای هدایتگرم
سلام استاد عزیزم
عواقب تصمیمات احساسی
اصلا همین اسم فایل و من حک کنم تو خاطرم کافی تا یاداور اون روزهایی بشه که من چقدر دچار عاقبت بد این تصمیمات شدم
ازاونجایی که شدیدا آدم احساساتی هستم همش درحال تجربه احساسات شدیدا خوب یا شدیدا منفیم اصلا زندگیم یجور کدنویسی شده که یه روال آروم قبول نمیکنه انگار اون الگوهای تکراری براش عادت شده هی دچار احساسات شدید بشه
کنترل نکردن خودم ذهنم و جلوی خودمو نگرفتن تو اون شرایط شدید احساسی باعث شد حرف هایی بزنم که فقط اون لحظه از شدت عدم اعتمادبنفس از شدت عصبانیت خشم ناراحتی دلخوری و یا از شدت حس قربانی بودن و عدم لیاقت بودو زدم
و وقتی ازاون ماجرا گذشت بارها ناراحت شدم گریه کردم عذرخواهی کردم
و اشتباه اینجا بود که شد برام الگو تکراری و فکر میکردم نمیتونم کنترل کنم خب همه عصبی میشن تو دعوا که حلوا خیرات نمیکنن
اما درستش این ،من تسلط کامل به زندگیم به خودم به جسمم به روحم به اخلاقم به زبونم به افکارم دارم
سخته اما شدنی
و مشکل از پارتنرم نیست مشکل از من که اگر سکوت کنم اون اروم میشه و بعد پل های پشت سر خراب نشده
این عواقب وحشتناک زندگی منو زیرو رو کرده
چه موقع ناراحتی زبونمو کنترل نکردم و جلو دوستام دهن بازکردم و بعد پشیمون شدم
چه موقع خشم و از سر لجبازی کارهایی کردم که بعدش احساس گناه و ترس و پشیمونی گلومو گرفته
چه تموم اون اقدامات اشتباه که اعتمادو عشق و محبت و از رابطم برد
خلاصه که هنوزم که هنوز دارم عواقبشو از زندگیم جمع میکنم
هنوز یادشون میوفتم حالم بد میشه
و عجیب بود که رو دور تکراری افتاده بودم
و اخرشم میگفتم اقا من اصلا ذات بدی دارم و ادم بدیم انگار چشمم کور بود که با یه کنترل احساسات
با سکوت با اروم کردن خودم میتونستم شرایطو ازاین رو به اون رو کنم و ورقو برگردونم
حالا اینجا تعهد میدم قدم به قدم و روز به روز تو این کار بهتر و بهتر بشم
ازاونجایی که کمال گرام و بیشتر حرکت نکردنم تو این مورد برای خودم یه الگویی انتخاب کردم که از خانوم شایسته عزیزم یادگرفتم بیشترشو
تو فایل درس هایی از یک بازی خیلی قشنگ روند تکامل و تو یادگیری بازی گفتن و من میخوام بسطش بدم تو تغییر شخصیتم
اول ازهمه باخودم گفتم زینب جان اینکه رسیدی به مرحله ای که پذیرفتی واقعا عالی افرین
و بعد ازاون اینکه فهمیدی مشکلت کجاست و چی میخوای در عوضش رشد بدی این هم قدم بعدی عالی یعنی تو راه درستی
و حالا اینجام تو قدم سوم اینکه نوشتی کجا ها باگ داشتی بیشتر کجا ها نتونستی کنترل احساسات کنی خودش قدم عالی
و در مرحله بعد همونطور که خودتون گفتید استاد جان قدم چهارم باید الان که ارومم و عواقب این کارو میدونم به خودم هی یاد اور بشم عزیزم در شرایط احساسات شدید سکوت کن
در شرایط احساسات شدید کاری نکن
در شرایط احساسات شدید تصمیم نگیر
قدم پنجم الان که در ارامشم باید لیست کنم چه کاری میتونم بنا به شناخت خودم و شرایط زندگیم تو اون لحظه انجام بدم که ارومم کنه:
1.تو روابط عاطفیم وقتی دعوامون میشه بحثی پیش میاد احساسات شدید منفی و دارم تجربه میکنم نفس عمیق بکشم
چشمامو ببندم چند لحظه به لحظه قشنگی که با عشقم داشتم فکر کنم اره این همون ادم و منو خیلی دوست داره الان حتما یه مشکلی هست بزار اروم شه بزار اروم شم حرف میزنیم (این کارو اخیرا انجام دادم و واقعااا نتیجه داد)
2.اگر امکان داشت اون مکان و ترک کنم ،قدم بزنم نفس عمیق بکشم ازاونجایی که یهو فوران میکنم ترجیحم اینه گریه کنم واقعا بعدش اروم میشم
باخودم حرف میزنم چون حس قربانی بودن میاد سراغم قربون صدقه خودم میرم و سعی میکنم قانع کنم خودمو که نه من قربانی نیستم قطعا خیر درست میشه بیا جور دیگع نگاهش کنیم یا یاداور میشم که زینب یادت فلان اتفاق افتاد از جنس همین ولی حل شد چون اروم بودی ولی فلان روز عصبی بودی و گند زدی
3.و استاد واقعا دوش گرفتن خیلییی خوبه
و اینکه من زیر دوش به خدا میگم خدایا با این اب که ذره ذرش شعور داره و احساس بارهای منفی منو بشورو ببر و فقط مثبت هاشو نگه دار
وقتی میام بیرون سبک تر شدم
4.یه وقت هایی که دیگه هنوز ذهنم درگیر اون حس بد شروع میکنم به تمیز کردن اتاقمو خونه و این کارا مخصوصا ظریف کاری توجهمو تمرکزمو میزارم اونوقت حواسم پرت میشه
فایل های دانلودی توانایی کنترل ذهن
عواقب تصمیمات احساسی
بنام خداوند غفور و وهاب و رزاق و بخشنده ی مهربانم
خدایا شکرت ازتو می خواهم ظرف درک وجودی من رو بزرگتر کنی تا درک بهتری داشته باشم از قوانینت.
سلام به دو اساتید عزیزم و دوستان الهی ام
خدایا شکرت که امروز هم قدرت خداوند بهترینهع بهترین آرامش و آسایش و رفاه بیشتر و بیشتری رو به سمت من هدایت کرده و بخاطر این آرامش و آسایش و رفاه روزافزون بیشترینم از خداوند ممنون و سپاسگذارم خدایاااا شکرت سپاسگذارم
خدا رو شکر من در این زمینه خیلی کم پیش میاد که تصمیمات احساسی بگیرم ولی در زمینه مالی برای خرج کردن خیلی زود احساسی میشم البته قبلنا در این مورد خیلی بیشتر احساسی میشدم خرج های بی رویه می کردم ولی الان کلا بیشتر مواقع رو حساب کتاب و اولویتم خرج می کنم نمیدونم شاید اگر دوباره پولدار و قوی بشم باز هم احساسی خرج کنم هر چند با تضادهای مالی که داشتم دیگه قدر پول و ثروت رو میدونم و به پول و ثروت احترام بیشتری می گذارم و بعید میدونم خرجهای بیخودی انجام بدم من فکر می کنم فقط برای چیزهایی که نیاز دارم و ملزومات باشه پول رو صرف کنم …فعلا که مدتهاست به همین روش پیش میرم و دارم دهنمو کنترل می کنم که روی همین چیزهایی که دارم مدیریت کنم
در مواقع دیگه خیلی خیلی آرامش دارم چندین ساله شکر خدا بطور منظم مدیتیشن انجام میدم و پیاده روی می کنم و از زمانی که با استاد آشنا شدم و فایل ها رو بطور مداوم گوش میدم و به زیبایی و نکات مثبت توجه می کنم و روی تغییر باورهام کار می کنم خیلی خیلی بندرت پیش آمده که عصبی بشم و یا واکنش زودهنگام ازم سر بزنه و یا خود خوری کنم و یا واکنش لفظی نامناسب بکار ببرم در واقع اصلا یادم نمیاد توی این چند ساله عصبی شده باشم حتی در بدترین شرایط و روابطی که از نزدیکان پیش آمده فقط و فقط اعراض کردم و کنار کشیدم و سعی کردم روی خودم کار کنم و یا باورها مو اصلاح کنم بخصوص در مورد روابط خیلی خیلی خوشحالم بخاطر اینکه از وقتی روی خودم کار کردم توانستم با تمرین و تکرار و تکرار کنترل ورودی داشته باشم و کلا با هر کسی روبرو میشم فقط و فقط مهر و محبت و صداقت و عشق رو دریافت می کنم و خدا رو شکر افرادی که مناسب روابطم نیستند از دایره ی زندگیم بطور کلی حذف شدند و کلا با افراد محدودی در ارتباط هستم چون این جسارت رو پیدا کردم که افراد نامناسب رو فوری از زندگیم حذف کنم و چون توقع ام رو از همه قطع کردم کسی هم از من توقع خاصی ندارد .. بارها شده که از قانون برانگیختگی استفاده کردم آن شخص فوری تغییر رفتار خوب رو داشته و در این زمینه الگوهای داشتم که طرف خودش معذرت خواهی کرده .. خدا رو شکر همیشه از خداوند هدایت خواستم تا همیشه در مدار درست و مناسب و صحیحی باشم و جمله های گرانبهای استاد رو همیشه با خودم مرور می کنم و می نویسم اینکه …ما انسانها مخلوقاتی فرکانسی هستیم که در هر لحظه در حال ارسال فرکانسهایی به جهان هستی هستیم و جهان هر لحظه در حال پاسخ به فرکانسهای(فرکانسهای غالب = باور) ماست.
کلا سعی می کنم آرام باشم البته مدیتیشن های صبحگاهی اول وقت و تنفس های عمیق و منظمی که در مدیتیشن هام انجام میدم و گوش میدم و یا آهنگ های لایت مدیتیشن و یا رفتن به طبیعت و توجه کردن به آسمان و کوه و درخت و نشستن روی خاک و چمن و دیدن سرسبزی ها و دیدن دریا و آب و باران و غیره خیلی خیلی منو به آرامش رسانده و حتی وقتی میرم حمام حتما با فایل های گویش و فایل های مدیتیشن های سپاسگذاری زیر دوش حمام برای سلامتی و تندرستی تک تک اعضای بدن رو انجام میدم و همچنین مدیتیشن های سپاس و امتنان از داشته ها و پول و ثروت رو انجام میدم خلاصه در بیشتر مواقع این جمله های طلایی استاد رو با خودم مرور می کنم که میگن..
همیشه وقتی با یه تضاد روبه رو میشی تموم تلاشت رو بکن که حلش کنی و وقتی نا امید نشی و ادامه بدی مطمئناً یه راهی براش پیدا میکنی و باید بگی یه راهی داره ولی من هنوز راهشو پیدا نکردم که مطمئنم پیدا میشه و اگه آدم ادامه بده 100% راهشو پیدا میکنه و این قانونشه))
یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت
پس سعی می کنم آرامش خودم رو با همین عملکردها حفظ کنم و بقول استاد
مهم ترین ویژگی عزت نفس که می توان آن را بالاترین درجه از عزت نفس نامید، توانایی کنترل ذهن نام دارد. پس باید همیشه روی همین موضوع کار کنم تا در مدار آرامش بیشتری قرار بگیرم و از اینکه خداوند منو یاری می کند تا به درک و آگاهی های درست و مناسب و شنیدن دانش درونی ام هدایت شوم تا توانایی تصمیمات درست و مناسب و عاقلانه و سازنده رو بگیرم ممنون و سپاسگذارم خدایاا شکرت برای اینکه می توانم از طریق الهام و شهود به دانش درونی ام گوش کنم ممنون و سپاسگذارم
وقتی با تضادی روبرو میشم می تونم با گفتن اینکه حتما خیریتی در کار است و الخیر و فی ما وقع رو برای آرامش ذهن و روح و برای خودسازی خودم در پیش بگیرم هدایت خداوند رو طلب می کنم
وقتی من قانون رو بدونم متوجه میشم اگر میخوام شرایطم عوض بشه راهش این نیست که از شرایط الانم ناراضی باشم و گلایه کنم و حرص و جوش بخورم و یا فوری عکس العمل خاصی نشان بدم ! راهش این نیست صبح تا شب به خدا بگم خدایا بهم شرایط بهتر بده و هعی به نازیبایی ها توجه کنم و غِر بزنم نه! قانون اینه که تمرکز کنم روی چیزی که احساس بهتری میده و با تمرکز برزیبایی های همینجا فرکانسم رشد کنه برای جاهای بهتر و من سعی می کنم و تلاش می کنم این گفته های استاد رو همیشه مرور کنم و بخودم قوانین رو یادآوری کنم..
جهان دارای قوانین ثابتی است ، قوانین علمی و قوانین کیهانی .. هر اتفاقی بیوفته رو می گویم هر چه پیش آید خوش آید
خدایا من را بسمت مسیرهای درست و صحیح هدایت کن که بدون هدایت و نشانه های الهی تو من گمراه آه و سرگشته و حیران ام… ای ابتدای هر آغاز و ای سرانجام هر پایان ،
پرودگارا تنها تو را بندگی میکنم و تنها از تو کمک میخوام و چراغ هدایتم باش خودت برام عکسالعمل نشون بده و خودت برام بجنگ و خودت تیر را بینداز چون من تسلیم اراده ی نیکوی تو هستم
خدایاااا ممنون و سپاسگذارم خدایااا شکرت
ای خالق جهان هستی کمکم کن هدایتم کنی تا برای همه چیزهای خوب و عالی در بهترین ها باشم و من به کمتر از بهترینها رضایت نمیدهم ..
خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادم با نتایجم صحبت کنم ؟ خدایا هدایتم کن
خدایاااا تنهافقط و فقط ترا می پرستم و تنها فقط و فقط از تو یاری می جوییم
IN GOD WE TRUST