عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 46 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-06 05:53:472023-05-08 07:32:32عواقب تصمیمات احساسیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلامممممم به همگی من هنوز فایل را ندیدم و دارم این کامنت رو میذارم
داستان از اینجا شروع میشه که
من یکی از خواسته هام خرید باغ بود
و سال گذشته هدایت شدم به خرید باغ ولی شریکی با سه نفر در بهترین شرایط خرید و اینکه باغ من تو همون منطقه بهترین درختها رو داره استخر داره و درختها رو لوله کشی قطره ای کرده که آبیاری قطره ای بدیم
و همیشه میگفتم من برای خرید باغ میخوام نقدی بخرم ولی هدایت شدیم به نقد و چکی خوده صاحب باغ پیشنهاد داد
حالا به چند تضاد برخوردیم و مهم ترینش بحث کمبود اب منطقه و اینکه سختی آب چاه بالاس درختها رو میخشکونه
که با کلی راه حل قرار شد آب شیرین تهیه کنیم و آبیاری بشه(در این موضوع اصلا ترسی نداشتم)
حالا به یک تضاد دیگه برخوردیم
که باغ های که مجوز ندارن خراب میکنن امشب که اومدم خونه بحثش شد که دارن خراب میکنن و کلی باغ های اون منطقه رو خراب میکنن
اول از همه ترس اومد که وای خراب نکنن
خوب باید بفروشیم
من خواستمه و در کنار این خواستم میخوام ماشین 207 بخرم گفتم شاید یه سرمایه گذاری بکده که بفروشم یه ماشین بخرم
گفتم نه من باور دارم وقتی میخوام خرید کنم چیزی رو نمیفروشم
باید یه خواسته باشه که به تضاد برخوردم گفتم خدا تو هدایتم کنم به بهترین راه حل
داشتم چرخ میزدم تو گوگل گفتم یه سری به سایت استاد بزنم این فایل رو دیدم و شروع به خواندن توضیحات کردم
دیدم به چه جوابی الله اکبر
و این موضوع همیشه تو تخیلاتم باغ را از خودم میدیدم
و میگفتم نباید بفروشیم و صورت مسئله رو پاک کرد باید براش راه حل پیدا کرد
نباید از روی ترس تصمیم گرفت
همش جواب گرفتم فقط و فقط از روی توضیحات قبل فایل
خدایا شکرررررررررت تو چقدر بزرگی لامصب و بزرگوار
شبتون بخیر و شادی و طراوت
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و اعضای محترم گروه …من هم دوست داشتم بنویسم که با همه این اوصاف و شرایط سخت احساسی کنترل افکار بسیار سخت میشه و با شدت شرایط خاص حتما فرکانس آرامش دسرس نیست ولی با مثال لیورپول بنظرم میاد همه اون حرفه ای ها عکس العملهای حرفه ای هم دارن که از افکارو باورهاشون سرچشمه میگیره و انقدر برد براشون بزرگ هست که کیفیت بازیها تا این حد زیاد هست و این هم از ارزش های این نوع تفکر هست که گاهی غلظت زیادیش به عصبانیت هایی هم منجر میشه و در مقایسه نتایجشون با این رفتارها ارزش بالاتری داره
سلااام به سعیده عزیز
کامنتتون عالیییی بود و پر از حس خوب و درس که نتونستم کامنت نزارم من ازتون سپاسگزارم که با کامنتتون بهم یاداوری کردین که من هم برای کنترل احساسات سایت رو انتخاب میکنم و انگار خدا از طریق سایت استادمون باهامون حرف میزنه اینو یادم رفته بود توی کامنت خودم بنویسم اینجا نوشتم که رد پایی به جا بزارم ولی خداییش نوشته هات به جانم چسبید که دستمو برد سمت نوشتن و قدردانی کردن
سعیده عزیزم برات بهترینا رو آرزو میکنم
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم تشکر ویژه از مریم جون که چقدر عالی وبا صبوری این فایل زیبا را به تصویر کشیدن چقدر این پردایس زیبا شده چقدر درختان سرسبز و قشنگ شدن چه چمن های زیبا و جذابی
خدایا شکر که این پردایس زیبا را داریم وکلی فایل های عالی ودرس زندگی را یاد گرفتیم
درس های این فایل که موقع عصبانی و خوشحالی
چطوری بر احساسات خودمان غلبه کنیم
یکی از اون کارها نفس عمیق کشیدن وبه مدت پنج ثانیه و بیست بار این را انجام دادن و تمرکز بر روی تنفس داشتن چرا که در مغز در عین واحد دو تا کار نمی تواند انجام دهد من این کار را بارها انجام دادم واقعا خیلی نتیجه بخش است
دومین کار پیاده روی کردن است وراه رفتن وبا خودمان صحبت کردند و در مورد خواسته صحبت کردند است
سومین کار دوش آب سرد تمام افکار منفی را از بین میبرد واین عصبانیت شسته می شود وازبین میبرد و دمای بدن را پایین میآورد
چهارمین کار این است که بدانیم وقتی که من در احساس منفی بمانم دستم میسوزد و در پرتگاه میافتم چرا احساس بد اتفاقات بد به همراه دارد
پنجمین کار بودن با حیوانات و صحبت کردن با آنها و ناز کردن آنها ولذت بردن از وجود آنها
یاد بگیرم که تو شرایط احساس بد نمانم واز قبل خودم را آماده کنم وهیچ قدمی بر ندارم وباید خودمان را بشناسیم وبدانیم چه کار به من کمک میکند یکی از بهترین کار برای من این است من الان نباید حرف بزنم وخودم را کنترل کنم واز خونه بیرون برویم این کار به من خیلی کمک کرده و هر وقت همسرم با کاری مخالفت میکند من سعی می کنم که ساکت باشم وحرف نزنم و اتفاقا اون کار به نفع من تمام شده
هر کاری که در آن احساس ترس ونگرانی به همراه دارد نتیجه معکوس میشود وقتی که در شرایط خوب وعالی بودیم و رها وآزاد باشیم خداوند هم ما را هدایت میکند به سمت وسوی بهترین ها
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها
تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک میخواهم
ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه راه گمراهان
با سلام و عرض احترام،
بعد از شنیدن این فایل کاربردی،با خودم فکر کردم و دیدم که در طول زندگی و حتی همین اواخر تحت تاثیر احساسات که تصمیماتی گرفتم که بعدا به شدت پشیمان شدم،
از جمله اینکه برای فردی کار پروژه ای را در اندک زمان ممکن و با بهترین کیفیت انجام دادم، و مبلغی را قبلا به عنوان پیش پرداخت دریافت کرده بودم و پس از اتمام کار نیز می بایست مبلغ 120 میلیون تومان پرداخت می کرد .
اما اون فرد با لفاظی و التماس که مشکلاتی برای من پیش آمده و قادر به پرداخت نیستم و هم چنین پدر خانمش هم با من تماس گرفت که کمتر میزان تعیینی و قرارداد دریافت کن و من تحت تاثیر احساسات و رودربایسی نهایتا به مبلغ 30 میلیون تومان قانع شدم و تا کنون که 2 ماه می گذرد فقط 5 میلیون تومان پرداخت کرده است.
در حالیکه گذشت من بی مورد بود و قرارداد کتبی داشتم که در محکمه قضایی قابل اقدام بود و هم چنین مواردی از جنس باز هم برایم رخ داده است که تحت تاثیر ترس و طمع یا ترحم زیادی و بی جا به دردسر افتادم ،
با تشکر از استاد گرامی و سایر همکاران محترم ایشان،
به نام خدا
سلام به همه دوستان و خانواده صمیمی استاد عباس منش
چقدر مثب اندیشی استاد در نامگذاری فایل موثر هست من که ابتدای راه هستم و دارم مثبت اندیشی را تمرین میکنم مدام ذهن من بهم میگه کاش اسم این فایل بود راه های کنترل خشم یا راه های کنترل ترس یا عواقب پرخاشگری
حالا که خوب دقت میکنم میبینم چرا ما باید اسم فایل هم کلماتی بگذاریم که باید حذف بشوند و این نتیجه حس خوب مثبت اندیشی استاد و خانم مریم هستش که این نام را برای فایل انتخاب کردند
محتوای خیلی خیلی دقیقی بودند و اون ردش پیاده روی بسیار برای من جواب داده و حتی بعضی وقت ها به مسافرت میرفتم چون مساله اونقدر گره داشته که با ی پیاده روی به آرامش نمیرسیدم لذا با ی مسافرت 3 روزه بسیار آرام میشدم و باعث میشده عواقب بدی را برای خودم بوجود نیاورم و مطمئن هستم که باز هم نیاز به تغییر دارم
با آرزوی سلامتی و موفقیت و آرامش برای همه دوستان خدا نگهدار
سلام و درود بر استاد بزرگوار و مریم بانوی عزیز واقعا راست میگن وقتی شاگرد آماده باشه استاد از راه میرسه حدود 2 هفته ای بود که متمرکز شده بودیم با همسرم به زمان دیر آمدم پسر 21 ساله امان به خانه با توجه به اینکه ایشان 4 روز هفته را مشغول به دانشگاه و سر کار است
خلاصه گیر دادن های ما شروع شد و عرصه رابیشتر تنگ کردیم با توجه به اینکه هر کجا میره در روز به ما مرتب زنگ میزنه و اطلاع میده و اگه میگفت با دوستام میرم رستوران 11 میرسم و نیم ساعت دیرتر می آمد ما آن روز را کفتش نمیکردیم دست بر دارنبودیم خلاصه همسرم گفت باید بهش بگیم 9 بیاد تا لااقل 10 خونه باشه بدون فکر و با عجله شروع کردیم به سختگیری و پسر من( که تعریفش نباشد و همه دوستان و خانواده عاشق پاکی و ادب و نزاکت او هستند و واقعا پاستوریزه است اونم تو ایران،و اصلا اهل هیچ چیزی نیست از قلیون و سیگار گرفته تا ..و به قول خودش زمانی هم که اقوام چیزی بهش تعارف کنند میگه من تنها خلافم شیر کاکائو ه و با این شوخی لب به چیزی نمیزنه در صورتیکه ما خانواده راحتی هستیم ) خلاصه پسرم مرتب با آرامش تلاش کرد که ما را توجیه کنه که من تا 7 و 8 سر کارم تا با دوستانم برم بیرون و سفارش غذایی دهیم خودش 10 میشه لاقل اجازه بدهیم ساعت 11 بیایم و ما امتناع کردیم و سرتون رو درد نیارم بدون توجه شروع کردیم به قول استاد احساسی رفتار کردن و بحث در گرفت و چون تا به حال پسر ما همیشه خود ابرازی نداشت و مخالفتی با ما نمیکرد دیگه جبهه گرفت و گفت اگه میگین من آرامش شما رو بهم میزنم میخواید من نیام خونه ؟ و به قول خودش یه چیزی گفت که ما هم بگیم نه و از این تعارفات منم با توجه به اینکه اصلا در زمان خشم و عصبانیت به هیچ عنوان نمیتونم خودم رو کنترل کنم با استقبال گفتم باشه ، نیا و این بجه سر خورده و ناراحت زد بیرون خیلی عجولانه سوئیچ خودرویی که براش گرفته بودیم و خودش هر ماه قسط میداد برداشتم و ماشین هم بهش ندادیم
خلاصه رفت و آن شب تا ساعت 1 خانه نیامد و بعد به اصرار مادرم که میهمان خانه ما بود البته پسرم بهش پیام داده بود بیام یا نه ؟ و به خانه آمد این نتیجه احساسی و سریع تصمیگیری ما بود
فردای آن روز برای من یک گلدان زیبا گرفت و عذر خواهی کرد ولی با توجه به مشکلات همکلاسی هایش و شب گردی های آنها باز این داستان 4 یا 5 بار در این 2 هفته اجرا شد.
اصل داستان شروع شد و ما اصلا توانایی کنترل ذهن نکردیم و مرتب بحث ، قهر و آشتی تا شبی که استاد این فابل رو روی سایت قرار دادن
قبل از دیدن این فابل من ه کم صبر و عجول باز حرفهای منزجر کننده ای آماده کردم که برم عجولانه به پسر بزنم که تازه از سر کار آمده ساعت 9 شب . اینبار همسرم گفت بیا اول بشینیم فایل رو گوش بده بعدا منم با عشق مثل همیشه گوش دادم ویک راه کار استاد که نفس کشیدن عمیق بود را اجرا کردم و بعد با حوصله و آرامش 3 ساعت با پسرم نشستیم و صحبت کردیم و خدا شکر که حرفهای استاد اون لحظه خیلی روی آرامش من تاثیر گذاشت و مثل همیشه انگار خدا توسط دستانش با ما صحبت میکنه و سوژه اون شب ما دقیقا ربط داشت به خانواده ما و کافی بود بعد از بحثم این فایل را گوش میدادم و چقدر احساس ندامت و پشیمانی میکردم که ای کاش زودتر گوش میدادم اما شانس آوردیم و به موقع هدایت شدیم به سایت و در زمان مناسب قرار گرفتیم .
و صحبت ه با تمرکز و آرام ه من ، که خدا خیرش بده استاد را که مسبب این آرامش شد و نتیجه اش انتقال این آرامش به پسرم هم شد و باز دمش گرم که خودش میگفت مامان من اشتباه کردم و اصلا خودم دوست ندارم تا 12 بیرون باشم اما همه دوستام و جوونهای امروزی شبها میرن بیرون و تازه تا 2 هم بیرونند اما من میدونم شما نگران من هستید ، چشم دیگه نمیرم بیرون و خودم خیلی دلم براش سوخت که اینگونه دارم براش سخت گیری میکنم با اینکه ما مشاور خانوده داریم و دکتر هستند و به من گفتند که با توجه با اینکه پسر شما خیلی عاقل و داناست اصلا اشکالی نداره و براش سخت گیری نکنید اما ، ما کار خودمون رو کردیم حالا واقعا تصمیم دارم با توجه به سخنان استاد بزرگوار توانایی کنترل ذهن کنم اما من مشکلی دارم که استاد تا به حال به این مورد اصلا اشاره ای نکردن و آن لججججججججججججججججججججججبازی است
امان از لجبازی من با خودم و بقیه واقعا قفلی میزنم روش و با خودم هم کنار نمی آیم در زمان عصبانیت خیلی لجباز میشوم و میخواهم به هر طریقی حرص طرف مقابل رو در بیارم چون اصولا آدم منطقی هستم و سعی میکنم راهم درست باشه و اگه اشتباهی میکنم سریع به بقیه اعلام میکنم که تقصیر من بوده و عذر خواهی میکنم اما درمورد خودم همه در کنار من اشتباه خود را نمیپذیرند و زیرو رو میکشند و خلاصه زیر بار نمیروند و منم باهاشون لج میکنم حالا دوستان و استاد بزرگوار چه راهکاری برای لجبازی دارین ؟ و اینکه من صبر ندارم تا زمانیکه عصبانی میشوم سریع میخواهم بریزم بیرون و. نهایتا 2 ساعت با خودم کنار بیام و صبوری کنم باز هم در آخرش حتی اگه طرف جلوی رویم نباشه شده تلفن میزنم و حرف و فکرم رو بازگو میکنم چه برسه به اینکه از کنارش بزنم بیرون و بروم پیاده روی پس با توجه به کم صبری و لجبازی ذهنم خیلی برام سخته توانایی کنترل ذهن اما دیگه سعی میکنم متن این فایل و دوستان رو مرتبا بخونم تا در ذهنم حک شود لطفا اگه راهکارهای خوب دارین به من ارایه دهید . با تشکر و سپاس از همراهی دوستن
سلام وخدا قوت براستاد گرانقدر و خانواده محترم سایت استاد
یک تصمیم احساسی میتواند عواقب ناگواری داشته باشد
مثلاً برکناری مربی بایرن مونیخ قبل از بازی با منچستر سیتی…
این مربی باوجودی که نتایج خوبی گرفته بود وپارسین ژرمن را حذف کرده بود ،طی یه تصمیم احساسی از طرف اولیور کان و دیگر مسئولان بایرن اخراج شد وآقای توماس توخل جایگزین وی شد که این تصمیم منجر به حذف بایرن مقابل منچستر سیتی و شکست های متوالی در بوندسلیگا گردید…
خودم من نیز چندین سال است که با تاکسی های اینترنتی مشغول به کار هستم ،یک ماه قبل از عید 1402من درخواست ارسال مرسوله از بازار آهن شادآباد به شهرک استقلال تهران کارخانه ایرانپارس را تایید کردم…
هنگامی که به آنجا رسیدم با گیرنده ای بسته تماس گرفتم و گفتند که کمی منتظر باشید تا بیایم،پس از کلی معطلی با من تماس گرفتن که برای تحویل بسته به داخل کارخانه بیایید ،متأسفانه من کمی احساسی شدم وعصبانی …
و در زمان تحویل بسته با الفاظ رکیک بسته را تحویل دادم که منجر به این شد که تحویل گیرنده به دروغ و تحمت به پشتیبانی برنامه گفت که من بسته اش را تحویل نداده ام و
احساساتی شدن من منجر به مسدودی حساب کاربری من و گرفتار شدنم به تهمت گردید…
ولی خدارو شکر در اپلیکیشن دیگری ثبت نام کردم وخدا روزی دهنده است…
یک راه کار خیلی عالی و خوب برای رفع عصبانیت ورسیدن به احساس آرامش برای من در ترافیک سرسام آور تهران ذکر صلوات بر حضرت محمد (ص)است…
باور کنید با این ذکر من هم دردهای عضلانی و سردرد وسرما خوردگی را درمان کرده ام وهم احساس ام خوب شده است…
برای سلامتی و شادکامی استاد عباس منش و بانو شایسته گرانقدر و موفقیت تمام اعضای سایت بفرستید صلووووواااااااات
اللهم صل علی محمد و آل محمد
بنام خدای هدایتگرم
سلام استاد عزیزم به به چه لباس خوشرنگ و استایل زیبایی واقعا کیف کردم خیلی عالی شدین خیلی خوش اندام خوش تیپ و درجه یک هستین تحسینتون میکنم واقعا ب محض اینکه میبینمتون خودبخود این کلمات ب زبانم جاری میشه
تبریک میگم هزاران بار بابت این زیباییهایی که دارین و باهاش زندگی میکنید خدارو صدهزار مرتبه شکر که میتونم این زیباییهارو این قشنگی هارو این احساس عالی رو ببینم و داشته باشم
استاد من قبلا خیلی سریع تحت تاثیر احساست قرار میگرفتم و تصمیم میگرفتم و همیشه یسری الگوها برام تکرار میشد چه مثبت چه منفی
اول جنبه مثبتشو میگم یادمه قبلا اگه کسی یکاری برام انجام میداد یا یه هدیه میداد یا هرچیزی دیگه ای من احساساتی میشدم و باید همون موقع تلافی میکردم و جواب خوبیشو میدادم و حتما هم باید بیشتر از اون براش جبران میکردم جوری بود که خانوادم بهم میگفتن صبر کن حالا ی جایی جبران میکنی میگفتم نه من باید الان اینکار انجام بدم یا دعوتش میکردم به شام یا یه هدیه براش میگرفتم یا اگه مشکلی داشت خودمو به هر دری میزدم که مشکلش حل بشه خلاصه انقدر درگیر این مسائل میشدم ک هیچ وقت لذتی نمیبردم از زندگیم همش تمرکزم رو افراد بود
حالا از جنبه منفی احساساتی شدنم بگم و تصمیماتی ک میگرفتم یادمه قبلا وقتی از دست اطرافیانم دوستان خانوادم و … اگه یه موضوع یا کاری بود که من دوست نداشتم سریع تصمیم میگرفتم و میگفتم من دیگه کاری بهش ندارم من اصلا بهش زنگ نمیزنم یا باهاشون بیرون نمیرم و…
و بعد از ی مدتی باز خودم زنگ میزدم و میگفتم بریم بیرون و ….البته این حرفها رو بخودم میزدم ن ب اونا و تو ذهن خودم این تصمیمات رو میگرفتم
یا توی روابطم با یکی از دوستای صمیمیم اگه ی برخورد یا رفتاری ازش میدیدم ک نمیپسندیدم بهش میگفتم من اصلا خوشم نمیاد از این رفتارت اگه اینجوری میخوای باشی دوستمون از بین میره و اگه تکرار میشد اون رفتار من دیگه کاری بهش نداشتم و اگه تماس میگرفت باهام میگفتم من باشما کاری ندارم و با من تماس نگیر یا جواب تلفنشو نمیدادم ولی دو ساعت بعد کلا نظرم عوض میشد و بخودم میگفتم چرا اینجوری رفتار کردم و کلی خودمو سرزنش میکردم
استاد از وقتی تصمیم گرفتم ک تغییر کنم تو تمام جنبه های زندگیم و با شما آشنا شدم ب جرعت میتونم بگم خیلی خیلی بهتر از قبل شدم ولی هنوزم این مدلی هستم ک سریع تصمیم بگیرم ولی خیلی بهتر شدم خیلی
مثلا وقتی از حرف یا کارهای اطرافیانم ناراحت میشم اصلا بهش توجه نمیکنم همینکه میبینم میخواد شروع کنه حرف زدن ک منو ناراحت میکنم آگاهانه توجهم رو ب چیزهای دیگه جلب میکنم مثلا سریع گوشیمو از کیفم در میارم و میام تو سایت شما و کامنتهارو میخونم یا فایلهاتونو نگاه میکنم
یا اونجا رو ترک میکنم میرم تو اتاق یا خودمو سرگرم کاری میکنم اونم یکم حرف میزنه میبینه کسی نیست دیگه صحبتشو قطع میکنه
کلا رفت و آمدمو با ادمهای این چنینی خیلی خیلی محدود کردم آگاهانه تماسهای تلفنی باهاشونو قطع کردم (چون از فامیلهای نزدیک هستن نتونستم کلا قطع رابطه کنم یعنی نمیشه ولی خیلی خیلی محدودش کردم یعنی رفت و آمدهای هفته ای که قبلا داشتیم و شاید بیشتر حالا شده سالی یکی دوبار)
راه حلهایی ک من بکار بردم و تونستم ذهنمو کنترل کنم که با این افراد کمتر در ارتباط باشم یکیش توجه نکردن ب حرفها و کارهاشون بود
هرموقع از رفتارشون ناراحت میشدم خودمو سرگرم کاری میکردم مثل کتاب خوندن یا فایلهای شمارو گوش دادن ک واقعا آرومم میکرد و توجهم از اونا برداشته میشد
بجای اینکه بخوام با اونا برم بیرون خودم تنها میرفتم بیرون و تو مسیر و حتی تو پارک فایلهای شمارو گوش میدادم و میگفتم آدم تنها باشه بهتر از اینکه با کسایی باشه ک همش ناراحت و دلگیر باشه ازشون
خیلی وقتا میخوابیدم و میگفتم از خواب که بیدار شدم تصمیم میگیرم
خیلی وقتها موقعی ک میخواستم تصمیمی بگیرم و عصبانی بودم سریع با آب سرد وضو میگرفتم و نماز میخوندم و برای خودم برنامه گذاشته بودم که بعد از هر نماز دوصفحه قران بخونم که این خیلی بهم کمک میکرد
خیلی وقتها وقتی از کسی مخصوصا افراد نزدیکم ناراحت میشدم بجای اینکه جوابشونو بدم یا باهاشون بحث کنم اصلا جوابشونو نمیدادم ی جورایی انگار قهر میکنم که خیلی برا من جواب داده
استاد عزیزم بابت این زمان و وقتی که میزارید تا ما بتونیم خودمونو بیشتر بشناسیم وزندگی بهتری رو داشته باشیم بی نهایت ازتون سپاسگزارم
بهترینهارو براتون آرزومندم
باسپاس فراوان️️
سلام خدمته استاده گرامی وکلیه دوستان.من متاسفانه باید بگم جزئ گروهی هستم که 99 درصد اوقات دیگران نمیتونن درمقابله من خشمشون روکنترل کنن ومن تقریبا سیبل هستم.من صد در صد مشکل خودمم که این اجازه رو به دیگران میدم وخوب یا بد نمیدونم همیشه خشم واحساسه بدم رو کنترل میکنم.اما با همه این اوصاف دنیایی از اتفاقات هستن که باهمین کنترل خشمم ازپیش اومدنشون جلوگیری شده.اما بماند که از همشون هم راضی نیستم چون جمعه کثیری به این باور رسیدن اونی که باید سکوت کنه وناراحت نشه وعکس العمل نشون نده منم.پاینده باشید