عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 48 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-06 05:53:472023-05-08 07:32:32عواقب تصمیمات احساسیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیز و خانم شایسته واقعا ممنونم از شما به خاطر محتواهای عالی و آموزندهای که برای ما قرار میدید.
من بوده لحظاتی که تصمیمات اشتباهی گرفتم و خب شرایط احساسی بدی بوده، به هر حال تصمیم درستی نبوده و من سعی میکنم از اون اشتباهها درس بگیرم ممنونم از شما لطفا پرقدرت مثل همیشه ادامه بدید استاد عزیز️️
سلااااام ،یکی ازبهتربن لذتهای زندگیم توهرشرایطی اومدن وکامنت گذاشتن بعدازدیدن فایلهای شگفت انگیز استاد عزیزمه،کنترل ذهن،کنترل احساس،اینها یکی ازمهارتهای مهم زندگیه که درعین سادگی بی نهایت تأثیر گذاره ،باهرمنطقی باهرتوجیهی توعصبانیت باید ذهنتو کنترل کنی،بااااایدددددد،این یکی ازبایدهای مهم زندگی منه ،نگم براتون که نوددرصد تصمیمات واتفاقات زندگیم توی شرایط احساسی اونم خشم بوده یعنی اگه ردپا رودنبال کنم میرسم به این موضوع دیگه نمیگم شانس باهام یارنبود،فرکانسم چی بود،چراااا،چراااها جواب همش یک چیزه خودتو کنترل کن مریم ،چقدر این کار به نظرم نشدنی وغیر ممکن بود من بهش میگم سلامت عقل یعنی هربار که یک اشتباه تکرارکنی منتظر نتیجه متفاوت باشی این امکان نداره ،همیشه یک روند تکراری اینکه عصبی بشم واکنش هیجانی احمقانه انجام بدم بعد پشیمون بشم عذاب وجدان بگیرم تصمیم بگیرم تکرار نکنم باز همون موقعیت وهمون کار،یک بار میشینم فکر میکنم خودمو اماده میکنم مثل تمرین قبل مسابقه میمونه تانرم توی اون اتفاق وواکنشمو عوض نکنم باز همون این تکرارودیگه مغزم ذهنم بدون کمک عقل انجامش میده،وقتشه به عقلم اجازه بدم کارخودشوکنه وقتی هیجاناتمو کنترل کنم،فقط کافیه یک بار انجام بدم این برنامه جدیدو به ذهنم میدم وسعی میکنم انقدر خودمو آروم کنم که زمان ببره سریع حالت خشم بگیرم چون قبلا توحالت همیشگی گارد گرفتن بودم ومنتظر کوچکترین واکنش بودم تا عصبانیت که انقدر تواحساسات بولد شده بود همیشه اون کار انجام میداد امروز وقتی یادمیگیرم با خودم درصلح باشم ،کمترتاثیربگیرم از عوامل محیطی واطرافم یه حصار برای خودم ازامنیت وارامش میسازم که هرکسی به راحتی نتونه وارد بشه،وقتی ستاره قطبی رو هرروز تمرین میکنم تومداری قرارنگیرم که ادمهای منفی تومسیرم قرار نگیرن خداروشکر برای همه اگاهی های ناب که روزی آسمانی منه استاد عاشقتم
سلام به دوستان همفرکانسی و استاد بزرگوار و بخشنده و مریم بانو که این فایل های رایگان و طلایی رو برای ما آماده میکنید
استاد من از وقتی که قانون سلامتی رو آماده کردید
عطش شدید به خرید اون و استفاده از این دوره رو داشتم که سال پیش نامزد بودم که این زندگی حدیدم رو تونستم با همین قوانین بدون تغییر خداوند بدست بیارم همسرم بسیار انسان سالم و بدون حاشیه و با اخلاق و اهل خیلی اینکه تصور میکنه باید تلاش کنه و پیشرفت کنه هست در کل فرد بسیار مثبتی هست که من تونستم جذب کنم خدارو شکر و زندگی بسیار آرامی رو دارم استاد جان هروقت از شما حرف زدم گفتم حاضری چقدر بابت سلامی هزینه کنی گفت کل زندگیم و خیلی از بیمارستان و مریضی بیزاره ولی معده ایشون مشکل داره ماهی یکبار برای دلایل خیلی کوچک به بیمارستان هدایت میشه… و در مورد شما مقاومت کرد اوایل باتوجه به افکارش فکر میکردم بپذیره ولی مقاومت شدید نسبت به شما داره و میگه همش بخاطر پول قشنگش رو گفتم میگه علم جهانی اشتباه میکنه و این عصر که میگن گوشت بده دقیقا مخالفش رو میگه چرا ایشون رو هیچ کس نمیشناسه اگه درست بود مثل بمب صدا میکرد میشد پرفسور سمیعی … و هزاران دلیل میاره میگه اشتباه میکنی واقعا به مغزت شک کردم و چجوری دانشگاه شهید بهشتی درس خوندی خیلی از این حرف ها….
من الان باردارم و همیشه دوست داشتم یه مادر قوی خستگی ناپذیر سلامت باشم الان در این دوران نفخ و یبوست شدید که قبلا داشتم و الان خیلی زیاد شده وبعصی مواقع شب ها خواب نمیرم بخاطر این موضوع و اذیتم و واریس ساق پا که خیلی دوست داشتم باقانون سلامتی این دوران رو بگذرونم ولی متاسفانه مقاومت همسرم اجازه نمیده که دوباره عنوان کردم و داره بحث پیش میاد و گفت من این همه با تو حرف زدم و دلیل آوردم دیدم که دیگه نیازی نیست ادامه بدم و اینکه سریع به خودم اومدم گفتم چرا این همه عجله من این همه مسیر خوب رو با قانون خداوند بدست آوردم و گفتم احساسی عمل نکنم که اگه من میخواستم عصابی بشم و بحث کنم زندگیم رو خراب میکردم دیگه احساساتم رو کنترل کردم با توجه به شناختی که از ایشون دارم بحث و پافشاری با همسرم زندگیم رو به نابودی میکشه این یکی از احساسی شدن من و عجله کردن برای قانون سلامتی بود که سپرم به خداب بینهایت قدرتمند و در زمان مناسب بهش برسم بدون هیچ تقلای و به خدا ایمان دارم چون من این دوره رو از خدا خواستم چون میدونم سلامتی چقدر ارزش داره و در صورتی من جز مواردی گفتم مشکل خاصی ندارم و اینکه تحمل گرما روندارم خیلی اذیت میشم تناسب اندام خوبی دارم ولی دیر وزن میگیرم و زود وزن از دست میدم..
خیلی خیلی از شما سپاسگذارم و به امید روزی که بیام کامنت بزارم که چقدر راحت این محصول قانون سلامتی رو دارم و بصورت معجزه وار بدست اوردم
و یک آرزوی دیگه اینکه همسرم بامن همراه شده باشه و به این مسیر الهی هدایت بشه….
تنها کاری میتونم انجام بدم درخواست از خداوند و احساساتم رو خوب نگه دارم و تصور کنم به اون سلامت و نیروی جسمانی قوی دست پیداکردم و روی خودم کار کنم سمت خودم رو انجام بدم تا خداوند سمت خودش رو انجام بده به چه روش و شیوه ای نمیدونم که سپردم به رب مهربانم
درود بر استاد عزیز….. برای من اتفاقات ناگوار افتاده در شرایط احساسی و غافل از اینکه این رفتارها بعضی اوقات شناسایی رفتارهای احساسی خیلی سخت هست ولی من حدود چهار تا از بدترین اتفاقات زندگیم سر تصمیمات احساسی بوده از همه مهم تر اخساس ترحمی بود که باعث شد داسته باشم و یه تصمیم بزرگ بگیرم و بعد ها متوجه سدم این حس دلسوزی بوده و نه این حس کمک یا حس همدلی….. این اتفاق انقدر طوفان بپا کرد و تاوان های سنگین پس دادم که حدود ده سال کل جوانب زندگی منو پوش داده و بسیار زیاد تمام زندگی منو تحت الشعاع قرار داد…. و موارد کوچکتر که همیشه با جریان احساسی سرمایه ی مالی حودم رو از دست دادم و تا کنون ضررات زیادی به من وارد شده که امروز با گوش دادن و شناسایی این باگ متوجه و اگاه شدم و این خیلی خیلی برام زیباهست تا بفهمم کی و کجا در این لحظات احساساتی نشم و یا بتونم احساساتمو کنترل کنم و بتونم از این لحظه به بعد درس این رفتارمو بگیرم و این نگاهمو به خودمو تغییر داد چون در شرایط هیجانی و احساساتی اتفاقات نازیبا افتاد…. ممنون واسه این درس بزرگ……. چون من تمام عوامل رو بررسی کردم اما الان متوجه شدم احساس من نقش هزار داشته در کل تصمیماتم که اغلب احساس ترحم و احساس دلسوزی گرانترین تاوان ها رو برام داشته. ممنون که هستین.
سلام خدمت استادعزیزم وتمام عزیزان و همراهان خدارو شکر میکنم که وارد این مسیر زیبا پر از آرامش شدم استاد خدا شاهده وقتی به فایل های بی نظیر شم نگاه میکنم چقدر آرامش میگیرم بسیار عالی ممنون و سپاسگذار زحمات گروه بی نظیر تون هستم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
بسیاری از ما گاهی در تمام زمینه ها : تصمیماتی با داشتن احساس لحظه ای بد مانند ترس و خشم یا احساسات مثبت شدید می گیریم و ضربات جبران ناپذیری به خود و دیگران وارد می کنیم که در نهایت باعث پشیمانی ما خواهد شد
برای خود خط قرمز قرار داده :
*زمانی که در غلیان احساسی هستیم هیچ تصمیمی اتخاذ نکنیم:
اجازه دهیم: زمان به مرور احساسات بد یا خوب ما را کاهش دهد
*خود را بشناسیم و بدانیم با گرفتن تصمیمات در زمان احساسات منفی یا مثبت شدید نتایج نادرستی می گیریم
سعی کنیم در این لحظات همواره به خود با روش های زیر احساس آرامش دهیم:
-10 تا 20 نفس عمیق بکشیم و هر بار 5 ثانیه نفس خود را نگه داریم اینگونه اکسیژن کافی به مغز ما رسیده و احساسات بد ما فروکش می کند
-در طبیعت پیاده روی کرده با خود صحبت و ذهن خود را آرام کنیم به دنبال الگوهای مناسب باشیم از نعمت های خود سپاسگزاری و به اتفاقات خوب آینده فکر کنیم
-دوش آب سرد بگیریم این روش بسیار قدرتمند است و باعث می شود احساسات منفی ما کاهش یابد
-همواره به یاد داشته باشیم اگر در شرایط منفی احساسی تصمیم بگیریم با هر منطقی دست خود را در آتش فرو می بریم
-همراه بودن با حیوانات خانگی یکی دیگر از روش هایی است که باعث آرامش بیشتر می شود
زمانی که ذهن خود را با روش های بالا آرام کنیم:
تصمیمات بسیار بهتری می گیریم باید خود را به درستی بشناسیم و بدانیم کدام روش به ما کمک بیشتری می کند:
آنها را یادداشت کرده تا زمانی که با شرایط احساسی منفی مواجه شدیم از آنها به نفع خود بهره برداری کنیم
خدایا شکرت
عاشقتونیم
با سلام و احترام
خیلی اوقات ما به خاطر وجود پیامبران از خداوند سپاسگزاری نمیکنیم. در این برهه زمانی شما بعنوان نماینده و فرستاده ویژه خداوند هستید.
بی نهایت از خداوند بخاطر حضور شما سپاسگزارم و تشکر بسیار ویژه دارم که چه مسئله مهمی بهم یاد دادی. ممنونم
باسلام وقت بخیر خدمت همه دوستان عزیز
من چند روز پیش از طرف همسرم پیامی اومد که بهم گفت بچه 3ساله مون حرکت خیلی زشتی انجام داده ومن خیلی ناراحت ام واین حرکت خواهر و برادر تو به بچه مون یاد بار دیگه ببینم زنگ میزنم بهشون و میشورمشون من اینجا نتونستم خودم رو کنترل کنم
چون اسم خواهر و برادر من آورده بود کلا قاطی کردم
بی نهایت عصبی شدم و به مادرم زنگ زدم گفتم برید پیش زنم وحسابی باهاش برخورد کنید از اونجا که مادر چون از بیرون دایره مسعله نگاه کرد گفت که نه درست نیست برم توجه نکن وحرف به گوش خواهرم رسید وآتیش بزرگی روشن شد با کنترل نکردم اعصابم والان یک هفته ای هنوز گیرم و نتیجه خوبی واسم نداشت نه فقط واسه همه