خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

417 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محیا گفته:
    مدت عضویت: 1384 روز

    سلام و درود به استاد قشنگم

    زندگی ، یعنی حل مسئله

    وقتی این فایل رو شنیدم خیلی فکر کردم و دیدم مثال خیلی شفاف و واضحی رو به یاد نمیارم در صورتی که طی دو سال گذشته خیلی رشد داشتم

    پس مسلما باورهای جدیدی رو در خودم شکل دادم و مسائلی رو حل کردم

    پس چرا به چشمم نیومده ؟

    اونجا بود که فهمیدم من علاوه بر اینکه باید هر روز و هر روز خودم رو بهتر کنم بلکه باید توجه ویژه ای روی ساخت عزت نفس و اعتماد بنفس داشته باشم

    مسئله ای که خیلی برام مهم و ارزشمنده و تاثیرات عالی برام داشته در زمینه شغلی هست

    کار من آنلاین هست و سایت و کانال تلگرام خودم رو راه اندازی کردم

    به خاطر کسب و کارم هر روزه در تلگرام کلی سوال از من میشد که من بارها در اون مورد اطلاع رسانی کرده بودم

    و هر بار سوالات تکراری مطرح میشد و من زمان زیادی در طول روز رو به جای اینکه روی گسترش کسب و کارم تمرکز کنم صرف پاسخ دادن به سوالات تکراری عده ای خاص میکردم

    و همین باعث میشد که ذهنم خسته باشه

    و مدام میگفتم که باید راهکاری برای این مورد باشه

    تا اینکه هدایت شدم به یک ایده جدید که پنل اطلاع رسانی بود که اونجا به سوالات تکراری پاسخ داده میشد و همه میتونستند از این پنل استفاده کنند

    و هر کس براش سوالی پیش میومد من لینک اون پنل رو میدادم که عملا این اقدام باعث شد زمان بسیار زیادی از من سیو بمونه

    اما در این مسیر یک باگ دیگه رو هم در خودم شناسایی کردم و اون این بود که با خودم گفتم محیا نکنه تعدادی از شاگردا و مشتریاتو بخاطر اینکار از دست بدی

    چون با اینکار ،ارتباط دو سویه ام با شاگردانم کمی تغییر ماهیت پیدا میکرد و با ارتعاش اون موقع ام تصمیمی ریسک دار بود

    وقتی متوجه این باگ شدم اومدم باورهای مناسبش رو شناسایی کردم و حالا دارم اونها رو رفع میکنم و شناسایی این باگ به خودی خود خیلی در چیدمان صحیح دوره های آموزشی که برگزار میکنم تاثیر گذاشته

    ایده بعدی که در همین راه برام اتفاق افتاد این بود که پروفایلهایی که در دوره های آموزشی ام داشتم به نحوی خیلی معنادارتر کنم تا هر کسی که اسم محصولاتم رو در تلگرام و یا سایت سرچ کنه با دیدن پروفایلهای معنادارم خود به خود به فضای آموزشی ام جذب بشه

    ایده های ریز و درشت زیاد در کارم ارائه دادم

    اما با دیدن این فایل باید به صورت خیلی دقیقتر بر روی باورهای مناسب در این مورد و هم در مورد عزت نفس کار کنم

    سپاسگزار استاد قشنگم هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    مرضیه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2962 روز

    سلام به همه دوستان

    فایل قبلی روز شمار زندگی منو هدایت کرد به چند جلسه از دوره ارزشمند ثروت سه و اونجا من هدایت شدم به پرسیدن سوال های هدایت کننده از خودم که چطور درآمدم رو افزایش بدم چیکار کنم که درآمدم دوبرابر و بیشتر از الان بشه و بمن گفته شد در پاسخ های آخر که تو حل مسأله دوست داری از جاهای کوچیک شروع کن هر جایی دیدی مسأله ای هست پیشنهادات رو بده راهکارت رو بگو نترس شروع کن.

    و صبح باز تو ستاره قطبی از خدا هدایت خواستم که خدایا کمکم کن منو هدایت کن منو قرار بده تو مسیری که از عشق و علاقه پول بسازم.

    و سایت رو باز کردم و این فایل رو دیدم و گوش دادم و انگار مرتب خداوند به شکلهای مختلف داشت این باور رو در وجود من می‌ساخت و بهم یاد آور میشد و امید میداد و باور میداد که میتونی که راهش همینه برو تو دل ترسهات نترس شجاعت داشته باش تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید کرد.

    شیطان نجوا میکردا بابا چطور مگه میشه اینم یه چیزی برای خودش میگه حل مسأله آخه کار تو هست اما خداوند هم همزمان از زبان استاد داشت بامن صحبت میکرد که میشود که مسایل ساده هستند که راه کار تمام مسائل درونشون هست که میشود که امکان داره که تو خالقی من قدرت خلق کنندگی بهت دادم من این قدرت رو به تو دادم تو عشق این کارو داری من پشتتم قوانین ثابت جهانم پشتته از چی می‌ترسی من دستتو میگیرم راه رو به این واضحی بهت دارم میگم دارم فریاد میزنم تسلیم ذهنت نشو کم نیار اون نجواست قدرتی ندارد منم که قدرتم منم که بهت امید دارم میدم و ببین داری احساس می‌کنی جریان گرم و لذت بخشش رو در رگهات همینها یعنی نشانه که مسیر درسته کلام حقه پس اگر نکنی قدم بر نداری یه بازنده بدبختی. وبا نوشتن این کلمات الان دارم میبینم لبخند هم روی لبم هست قلبم ارامه قدرت ترسه کمتر شده امید و توکل بهش چربیده انگار.

    خدایا خودت کمکم کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    زهرا تکبیری گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    ب نام خدای مهربانم

    سلام ب استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    من از شما وزندگی شما وآگاهی هایی که توی فایل هاتون بیان کردید یاد گرفتم که همیشه

    ودر هرشرایطی اگر مسئله ای یا چالشی درزندگی مون ب وجود میاد این خود ما هستیم که به خاطر افکار و باورهامون وبخاطر

    ترس هایی که داریم نگرانی هایی که هست و بخاطر هزاران فکر کوچیک و بزرگ ک توی ذهنمون بالا و پایین میشه و ازخیلی هاشون خبر نداریم اون چالش ومسئله روساختیم

    وب جای اینکه دنبال مقصر بگردیم و خودمون وراحت کنیم یا بگیم که ازبی شانسی ما بوده

    بیاییم متعهدانه مشکل مون رو بپذیریم و باور کنیم ک خودمون هم میتونیم حلش کنیم

    آرامش مون روحفظ کنیم واز خودمون بپرسیم چطور میشه این مشکل روحل کردیاچجوری این چالش وتبدیل ب فرصت کنم برای خودم

    واون موقع که تعهد داشته باشی و بپذیری مشکل خودته جوابها هم میاد

    مثال وقتی آمریکا شهرهای ژاپن روبمباران می‌کرد شخصی به نام سویچر. هوندا بمب هایی که عمل نکرده بود رو موتورش روباز می‌کرد و می‌بست به دوچرخه واین چالش بزرگ وتبدیل کرد به فر صت وموفقیت وموتور سیکلت رواختراع کرد فقط باید باورکنیم ک می‌شود

    مثال دیگه من یه مسئله توی زندگیم پیش اومده بود بایکی ازنزدیکانم وداشت ب دشمنی تبدیل میشد ومن نمیدونستم چکار باید بکنم وواقعا راه حلی هم نداشتم تا اینکه فایل های استاد روگوش میکردم که تویکی ازفایل ها بیان کردید ک با استادتون د دانشگاه همه مشکل داشتن وشما تمرکز کردید روی نکات مثبت اون استاد واون موقع مجذوبتون شده بود ورابطه تون خیلی عالی شده بود

    منم اومدم تمرکز کردم روی نکات مثبت اون فرد وهرروز تکرار میکردم برای خودم وواقعا باورم هم شده بود که این نکات مثبت روداره

    ونمیدونم چجوری اون مشکل حلشدورابطه ما خود به خود خوب شدومن متحیر موندم وخدا رو هزاران بارشکر کردم

    استاد واقعا ازشما ممنونم وسپاسگزارم

    فایل هاتون اوایل آرامش میداد بهم ولی الان راه گشا شده برام وبه قول خودتون تکامل کم کم طی میشه چون تازه الان دارم باور میکنم همه چیز رو

    درپناه خداوند متعال عاقبت به خیر باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1980 روز

    سلام استاد عزیزم

    اینها حرفهای خودم با خودم بود که انگار خدا میگفت و من مینوشتم

    دیدم خیلی ارزشمنده گفتم بنویسم تا بقیه هم استفاده کنند

    این الهامات حین انجام تمرین جلسه سوم دوره حل مساعل اتفاق افتاد

    الان باز بهم گفتی که مشکلات و مساعل و چالش‌ها اومدن تا شما رشد کنید

    کلا ما بدنیا اومدیم تا با درخواست‌هامون و اجابت اونها توسط تو رشد کنیم.

    یعنی در واقع تو ما رو برای رشد آفریدی.

    ما به دنیا اومدیم تا با حل مساعل خودمون و تواناییهامونو کشف کنیم.

    ممکنه رسالت من در این لحظه ترک یک کار یا عادت باشه

    ترک عادتهایی که فقط بعد از ترک آن قدم بعدی بتو گفته می‌شه

    مثل ترک باور مذهبی نسبت به پول و ثروت.

    که تنها پس از برداشتن آن قدم خیلی چیزها درون ما تغییر می‌کنه.

    و تا زمانی که قدمهامون رو برداریم رشد میکنیم آدمی تواناتر از نسخه قبلی خودمان می‌سازیم.

    برداشتن هر قدم ظرف وجود ما رو گسترش میده

    خدایا واقعا ازت سپاسگزارم

    آره واقعا درسته.

    من بواسطه باورهای مذهبیم نسبت به ثروت بخش‌های بسیار زیادی از وجودم و توانایی‌های بسیار زیادی در درونم خاموش بود.

    و اصلا اجازه ظهور براشون وجود نداشت.

    چونکه اون بخش از قدرت‌های من زیر باورهای مذهبی دفن شده بود‌.

    در واقع بخاطر این باورها و آرام بودن ذهنم بواسطه عدم تغییر منطقه امنش چیزهایی در وجودم خاموش بود که روشن شدنشون باعث رشد و تغییرات شگرفی در زندگی من میشد.

    اما من به اون بخش از توانایی‌ها و قدرتم اصلا دسترسی نداشتم

    چرا؟

    چون عملا دسترسی به اونها و استفاده از اونها لاجرم پای نعمت و ثروت و رشدو به زندگیم باز می‌کرد و چون این ها با ذهن من با باورهای من سازگار نبود و ذهنمو دچار تشویش و استرس می‌کرد بنابراین خاموش و مسکوت مونده بود‌

    یعنی همین الان به این درک رسیدم که موضوع باورها خیلی جدی‌تر از وارد شدن یک نعمت ظاهری به زندگیه.

    بحث بسیار عمیق تر و جدی تر از این حرفهاست.

    وقتی به خودشناسی در باره دلیل اتفاقات زندگیت میرسی

    وقتی اقدام به تغییر اونها و در واقع حل اون مساعل در زندگیت میکنی قدرت‌هایی درونت بیدار می‌شده که از اول عمرت خاموش بوده چون تو با اون باورهای خاص در مورد اون مساله خاص خاموششون کردی.چون روشن شدن اونها تو رو وادار به اعمال و رفتارهایی میکرده که ثمره و نتیجش در راستای رنج بیشتر برای ذهن تو بوده.

    چون جایگاه اهرم رنج و لذت در جای نامناسبی در ذهن تو قرار داشته ذهنت اون بخش از تواناییهاتو خاموش کرده که یک وقت خدای نکرده با ورود پول و ثروت بیشتر، ذهن تو آرامشش بهم نریزه

    در واقع با توجه به اهرم رنج و لذت قبلی داشته موجبات شادی ذهن تو رو فراهم میکرده.

    مثلا در سال 2018 کمپانی مرسدس بنز اومد از تکنولوژی در ساخت موتور های هشت سیلندرش استفاده کرد که در زمانی که ماشین تو ترافیک یا سرعت پایین در حال تردد بود فقط چهار سیلند از هشت سیلندر کار میکردن و عملا پاشش سوخت به چهار سیلندر دیگه قطع میشد تا با اینکار مصرف سوختو بیاره پایین.و هر زمان راننده پاشو ردی پدال گاز می‌فشرد تمام هشت سیلندر وارد مدار میشدن و راننده به تمام توان خروجی ماشین دسترسی داشت.

    این اتفاق برای تمام ما هم داره میفته

    یعنی در واقع من مثلا بجای استفاده از صد درصد سی پی یو در وجودم داشتم از ده درصدش استفاده میکردم و همیشه متعجب بودم که چرا فلان ایده فلان فرصت فلان شرایط فلان شخص فلان پروژه فلان موقعیت هیچ وقت به طرف من نیومده.

    حالا دلیلشو میفهمم.

    حالا میفهمم چرا ایده ساخت انجینهای برقی به ایلان ماسک گفته شده.چرا این ایده به مدیران بنز و بی ام و و فود و لکسس و …. گفته نشد‌.

    چرا ایده بررسی ژن ها در بدن با وجود اینهمه دکتر و متخصص و … در زمینه سلامتی به استاد عباسمنش گفته شده.

    چون با حل مساعل بیشتری در زندگی ابعاد گسترده تری از ظرف وجودشونو در اختیار جریان هدایت قرار دادند.

    بارون که داره میباره همیشه. اما این اشخاص با بزرگتر کردن ظرفشون بارون بیشتری جمع میکنن

    انگار این آدمها پهنای باند بیشتر و وسیع تری در اختیار جریان هدایت قرار دادند پس طبیعیه که ایده هایی که به سمتشان میاد تاثیر گزار تر و فوق العاده تر باشه.

    خدایا الان معنی بخش آخر آیه اذا سالک عبادی آنی رو میفهمم.

    اونجا که میگی برای اینکه رشد کنند.

    تمام این تضادها و درخواست‌ها و اجابت درخواست‌ها در راستای رشد ما و رشد این جهانه.

    چون بستر رشد بر مبنای رد شدن از همین تضادها ست.

    از همین حل مساعله.

    الان معنی جملات استادو تو جلسه چهار ثروت یک میفهمم که میگه ثروت لاجرم میاد.

    ثروت نتیجه طبیعی رشد ظرف وجودی ما در پس تغییرات و حل مساعلمونه. نتیجه خودشناسی و قدم برداشتن برای استفاده از بخش بزرگتری از توانایی‌ها و ابعاد کشف نشده در وجودمونه .

    واقعا نمیدونم چطور احساسمو از این درک بیان کنم

    انگار بزرگترین درکم تو این سالها بوده

    انگار دلیل خیلی از اتفاقاتو الان میتونم بفهمم.انگار درهایی از آگاهی بروم باز شده که تا الان دیواری بتنی بودن.

    به لطف خدا در دوره حل مساله، چهار تا مورد خیلی بحرانی و بزرگ تو زندگیم بود که واقعا دیگه در برابرشان زانو زده بودم و ناتوانی خودمو پذیرفته بودم

    و واقعا با وجود این همه تلاش علت نتیجه نگرفتنمو نمیدونستم

    و خدارو شکر که تو جلسه دوم که برای من حدود یک ماه طول کشید راهکارها بهم گفته شد.و خداروشکر که اقدامات عملی کردم.

    و الان در حال انجام تمرین جلسه سوم هستم.

    استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم

    فقط میتونم بگم عاشقتان هستم.

    ️️️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      ریحانه گفته:
      مدت عضویت: 1752 روز

      سلام دوست عزیز

      دو سه روزه که دارم کامنت شما رو میخونم و هربار به درک بهتری میرسم

      دفعه اول که خوندم احساسم رو خوب کرد و با خودم گفتم مشکلم رو فهمیدم مسئله ام‌رو فهمیدم و حالا میتونم حلش کنم

      اما احساس کردم یه جاهاییش هنوز نیاز هست که بیشتر بفهمم بنابراین از خداوند درخواست کردم بهم درک‌ بهتری از دیدگاه شما بده !

      بعد از اون اینطور متوجه شدم که توی ذهنم رسیدن به خواسته ام و پیشرفت کردن دراون برام تبدیل به رنج شده (به دلیل ترس ها و نگرانی هایی که برای ذهنم ایجاد میشد با انجامش)

      و فرارکردن ازش یا به نوعی عملا یکجا ماندن و پیشرفت نکردن برام تبدیل به لذت شده(به دلیل اینکه در منطقه ی امنم میمونم و نیازی نیست سختی بکشم)

      اون موقع دقیقا فقط همین رو فهمیدم و با انگیزه بیشتر شروع کردم به نوشتن اهرم رنج و لذت تا بتونم با عوض کردن جای این دوتا به توانایی های خاموش شده ی وجودم دسترسی پیدا کنم

      اما میدیدم ذهنم به شدت مقاومت داره

      به زور یک لذت بتونه ببینه

      و این مقاومت انقدر شدید بود که باعث میشد هربار بپرسم که ترمز کجاست مشکل کجاست و هربار با هدایت های خداوند جلو‌میرفتم کمی بهتر میشد اما باز به شکل سنگین تری مقاومتم شروع میشد و دیگه یک لذت رو هم نتونستم بنویسم و بهش توجه کنم!

      مشکل رو از همه چیز میدیدم به جز باورهام!

      یعنی میخوام بگم قسمت اصلی کامنت شما رو متوجه نشده بودم تااینکه

      تو عقل کل در مورد مشکلم سرچ کردم بااینکه عبارت تقریبا همونی بود که روزای پیش سرچ میکردم اما ایندفعه به جایی هدایت شدم و جوابی رو دیدم (و چون قبلش یکبار دیگه دیدگاه شما رو خونده بودم و کلمه باور رو دیدم) زنگی تو ذهنم به صدا دراومد که احساس کردم الان بهتر میتونم درک کنم

      کامنت دوست عزیزمون رو اینجا برای شما هم میذارم از سرور یعقوبی:

      {سلام دوست عزیز

      تمرین اهرم رنج و لذت زمانی موثر واقع میشه که ما «علت» رسید به خواسته رو درک کرده باشیم

      از طرفی زمانی کمک میکنه که ما برای ادامه مسر نیاز به نیروی محرکه داریم تا عقبگرد نکنیم و دلسرد نشیم

      نه در مواردی که در کل قضیه ما مشکل داریم و درون ما نمیخواد تلاش کنه و بهای موفقیت رو بپردازه

      شما تا زمانیکه روی باورهای عزت نفس و احساس لیاقت کار نکنی ، این حس رو در درونت داری و ذهنت تو رو در کنترل خودش داره

      در صورتیکه فردیکه از درون باورهای قوی داره نسبت به خودش، براحتی ذهنش رو در مهار خودش قرار داده}

      بنابراین خواندن این پاسخ و یکبار دیگه مجدد خواندن دیدگاه شما من رو به درک بهتری رسوند که بابا همه چیز همین باوره

      یعنی اگر بخوام مثال بزنم

      چون شما از ثروت گفتی و معمولا با ثروت قابل فهم تر هست من هم از همین مورد میگم:

      مثلا فرض میکنیم فردی هست که باورش اینه که آقا من با ثروتمند شدنم انسان گناهکاری میشم از خدا دور میشم یا فلان اتفاق بد برام میفته بهم تهمت میزنن یا.. هر باور محدود کننده ی دیگه ای!!

      حالا تو این زمینه قطعا ذهن نمیذاره به اون توانایی ها دسترسی داشته باشی چون به قول شما دسترس به اونا و استفاده ازشون فرد رو لاجرم به ثروت میرسونه! و‌چون ثروت با باورهای فرد سازگار نیست ذهن رو دچار تشویش و استرس می‌کنه! و براش مساوی هست با رنج!

      یعنی میگه چــی؟ ثروتمند بشم که فلان اتفاق بد برام بیفته؟ که از خدا دور شم؟ که مسیر سخت تجربه کنم؟ یا نمیشه نمیتونم سخته اذیت میشم و…

      خب اینها براش رنج دارن و ذهن هم از رنج فراری!و ترجیح میده در نقطه ی امنش بمونه!!

      یعنی ذهن من مقاومت میکرد چون باورها درست نشده بود.

      باتوجه به باورهای اشتباه و محدودکننده ام انجام ندادن و فرار کردن ازش برام تبدیل شده بود به لذت چون میدونست اون سختی ها(با توجه به باورهام) رو دیگه متحمل نمیشه!چون انجام دادن یا پیشرفت کردن براش رنجه.(چون اگه به اون توانایی ها یا قدرت های وجودم دسترسی داشته باشم باعث میشد پیشرفت کنم و پیشرفت کردن برام مساوی با رنج شده و ذهنم رو اذیت میکنه).

      این درک جدید من از دیدگاه شما بود

      خوشحال میشم اگر جایی اشتباه بود یا بهتر میشه درک کرد برام توضیح بدید

      و اینکه بگم بی نهاییییت از شما سپاسگزارم که این درک الهامیتون رو با ما به اشتراک گذاشتید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
        مدت عضویت: 1980 روز

        سلام دوست عزیزم.

        اول اینکه خیلی خوشحالم که این کامنت تونسته بهتون کمک کنه.

        و بعد هم در مورد مطلبی که گفتید باید بگم :

        اون مثالی که در مورد ثروت زدید دقیقا خود من هستم انگار.

        من بواسطه باورهای مذهبی بسیار شدیدی که در گذشته داشتم با وجود کار کردن خیلی خیلی دقیق روی دوره ثروت یک هیچ نتیجه ای نگرفتم.

        مثلا من یادمه اهرم رنج و لذتی که در دوره ثروت نوشته بودم در مورد محاسن ثروت و معایب فقر بود.

        یعنی سعی می‌کردم با نمودهای ظاهری ثروت یک اهرم درست کنم و بزارم زیر این سنگ عظیم تا تکونش بدم.اما تکون نخورد. سه ماه شب و روز اهرم رنج و لذت خوندم ولی زره ای این سنگ عظیم جابجا نشد که نشد.

        من دلیلشو نمیفهمیدم

        دیگه پذیرفته بودم که من از ثروتمند شدن ناتوانم

        تا اینکه واقعا به جایی رسیدم که زندگی بشدت سخت پیش می‌رفت

        دیگه تمام وجودم تغییر میخاست.

        و خدارو شکر دوره حل مساعل بروز رسانی شد.

        و این دوره تازه باعث شد بفهمم علت تغییر نکردنم چی بود.

        در واقع من سعی داشتم با یه اهرم مادی یه باور یا ترمز معنویو تکون بدم و جابجاشده کنم. و این شدنی نیست.

        مثلا قبلا نوشته بودم اکه ثروتمند بشم این خونه رو میخرم این ماشینو میخرم اینکارو میکنم و …

        ولی این اهرم مادی بود.

        ولی ترمز من یه ترمز معنوی بود.

        چرا؟ چون تو مذهب فقر معنوی بود، عامل رسیدن و تقرب به خدا بود.

        یعنی من انگار میخاستم یه خلال دندونو اهرم کنم تا یه کوهو جابجا کنم. نمیشههههههه .اون خلال دندون زورش نمیرسه.

        باید یه اهرمی از جنس خود اون ترمز، اون ترمز برطرف کنه و اون کوهو جابجا کنه.

        این اهرم چی بود ؟ یه اهرم معنوی اما اینبار یه معنویت درست طبق نگاه خود خدا و نه نگاه مذهب.

        حالا ایم اهرم زورش میرسه که اون سنگ بزرگو جابجا کنه

        چون از جنس خودشه

        برای اینکار قرانو با نگاه جدید خوندم.

        و تازه فهمیدم چرا استاد هزار بار گفته بود قرانو خودتون برید بخونید ولی من نمیخوندم.

        چون اگه میخوندم باورهام تغییر می‌کرد و این ذهن منو نگران می‌کرد.

        من در این دوره هدایت شدم که اگه میخای زندگیت درست بشه برو قرانو با نگاه فرکانسی بخون.

        الان به جرات میتونم بگم آنچه خدا در مورد تمام مساعل گفته دقیقا برعکس چیزی بود که مذهب به ما گفته بود.

        پول نه تنها کثیف نیست بلکه اولویت خود خداست.

        یک نمونش آیه بسیار جالبه که میگه:

        در زمان حج برای نزدیکی به همسرانتون نزدیک نشید.

        یعنی بین رابطه جنسی و حج ، اونیکه هز نگاه خدا اولویت داره پرداختن به حجه .

        اما در ادامه آیه میگه :

        ولی در زمان حج از طریق داد و ستد و تجارت به کسب ثروت بپردازید.

        یعنی همون خدایی که بین حج و سکس اولویت رو به حج داد اینبار بین حج و کسب ثروت اولویت به ثروت میده.

        انگار کسب ثروت مهمنرین کار دنیاست.

        شما از هرررر آدمی تو دنیا بپرسی مهمترین چیز تو دنیا چیه؟ میگه خدا . اما خود خدا میگه ثروت.

        یعنی ثروت از حج هم مهمتره.

        در کل باید اهرم قوی بسازی تا این اهرم قدرت و توانایی لازم برای جابجایی اون کوه عظیمی که تو ذهنت جا خشک کرده رو داشته باشه.

        یه مطلب دیگه هم که باز خودم همین دو روز پیش بهش آگاه شدم این بود که :

        استاد در دوره ثروت یجایی گفتن باورها مثل رنگ سفیده که روی کاشی سیاه میریزیم

        من اینو نمیفهمیدم.

        اما دو روز پیش فهمیدم

        لازم نیست با کاشی سیاه بجنگیم

        هر روز چک کنیم ببینیم هنوز سیاهه یا نه.

        فقط کافیه به مقدار مناسب رنگ سفید روش بریزیم و هر روز چک کنیم ببینیم چقدر سفید تر شده.

        مثلا من سعی می‌کردم با باورهای قبلیم بجنگم و اونا رو تغییر بدم

        اما فهمیدم نیازی نیست دقیقا همونارو تغییر بدم.بلکه انقدر باورهای جدیدو تکرار میکنم که لاجرم ذهنم بصورت ناخودآگاه اونطوری فکر کنه.چیکتر دارم قبلا چطور فکر میکرده؟ مهم اینه که الان چطور فکر میکنه.

        این خیلی برام مفید بود.شاید بتونه به شما هم کمک کنه.

        براتون آرزوی موفقیت میکنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    محمد احمدی گفته:
    مدت عضویت: 615 روز

    سلام دوستان

    سپاس از استاد عباس منش عزیز بابت نکات خوب و عالی که بیان کردید

    چون گفتید از مسائلی که حل کردید بنویسید من خیلی از مسائل کوچیک و بزرگ خصوصا مسائل فنی را حل کردم

    ولی یه کاری هست که سال 1385 انجام دادم و هنوز تو ذهنم بزرگ مونده.

    چون باعث شد اعتماد به نفسم تو اون برهه چند برابر بشه.

    اون زمان من تو یکی از صنایع بزرگ و پایه برق کشور کار می کردم،مشکلی برای برق اضطراری اونجا که از طریق دیزل ژنراتورها بود پیش اومده بود و روشن نمی شدند.

    مشکل هم در قسمت برد الکترونیکی آنها بود، و دوستان قسمت تعمیرات الکترونیک نتونسته بودند حلش کنند

    چون بردش قدیمی بود و قطعات خاصی داشت که شناسایی نمی شدند و اون قطعات تو ایران وجود نداشت.

    با اینکه من کارم تعمیرات نبود و تا به حال کار تعمیراتی به اون شکل انجام نداده بودم،

    ولی چون اون برهه از عمرم خیلی انگیزه و اعتماد به نفس خوبی داشتم (به قول همکاران بلند پرواز بودم)

    یه مقداری از اون اعتماد به نفس درونی بود و از اونجا بود که من از بچگی (از 12 سالگی )تو خوابگاه شبانه روزی بودم و همیشه خودم به تنهایی

    مسایل خودم را حل میکردم(4 سالم بود که پدرم را از دست داده بودم )

    و مقداری از انگیزه ام را از کتابهای آنتونی رابینز و دیل کارنگی گرفته بودم(از سال 1375 با کتابهای آنتونی رابینز آشنا شده بودم کتابهای به سوی کامیابی )

    خلاصه این اعتماد به نفس و بلند پروازی من زبانزد بود و به همین علت یکی از مسئولین اون صنعت به من پیشنهاد انجام اون کار تعمیراتی را داده بود .

    حساب کنید کاری که تعمیر کارای با تجربه اون قسمت نتونسته بودند انجام دهند ، من بدون سابقه کار تعمیراتی قبول کردم انجام دهم(چه جسارتی ! )

    چون مشکل اون دیزل ها حیاتی شده بود و تا مقامهای بالاتر از اون صنعت هم گزارش شده بود من با توکل به خدا شروع کردم،

    با وجود اینکه فصل زمستون بود و هوای اون محیط که بایستی کار را انجام میدادم سرد بود و

    منابع کافی از اون برد الکترونیکی در دسترس نبود، منابعی بود که از زبان روسی به انگلیسی ترجمه شده بود

    که خیلی ترجمه خوبی نداشتند،

    اون قطعاتی که پیدا نمی شدند را از طریق جستجو در منابع انگلیسی زبان معادل اونها را پیدا کردم و برد را تعمیر کردم.

    ولی شاید بیش از 200 ساعت زمان برد تا اون کار را انجام بدم ( تو اون محیط سرد )و اولین دیزل را استارت کردم ،

    باور کنید اولین باری که دیزل استارت شد ، شور و شعف و لذتی برام داشت که هنوز شیرینی اون کار و اون لذت را حس می کنم.

    به مدیر کل قسمت اطلاع دادم و اون باورش نمی شد ، وقتی اومد و خودش هم استارت زد اون هم تعجب کرد

    تشویقم کردند و تو پرونده پرسنلی ام ثبت کردند و تا مقامات بالاتر هم اطلاع دادند.

    و با حل این کاری که خیلی سخت بود و تجربه هم نداشتم ، باورم به توانایی های خودم خیلی زیادتر شد و اعتماد به نفسم چندین برابر شد،

    به طوریکه دیگه حس می کردم تو هر کشور دنیا برم موفق خواهم شد و بنا بود سال 1386 به استرالیا برم و از اونجا به آمریکا برم.

    اون زمان تنها جایی که فکر میکردم لیاقت کار و فعالیت در اونجا را دارم آمریکا است

    ولی متاسفانه و شاید هم خوشبختانه

    بنا به دلایلی (یکی از اون دلایل مادرم بود که هم برام مادر بود و هم پدر ) نتونستم برم ، و با وجود اینکه از کارم استعفا داده بودم ، دوباره برگشتم تو همون صنعت و تا 2 سال پیش اونجا بودم.(و به مرور اون اعتماد به نفس و توانایی ها کم شد ولی هنوز انگیزه دارم که کارهای بزرگی انجام بدم از جمله ساخت ماشینی که با هیدروژن موجود در آب کار کند تا این آلودگی فعلی شهرهای بزرگ ایران را حل کند )

    و الان هم از اتفاقاتی که افتاد و از اینکه نتونستم برم استرالیا راضی ام چون یقین دارم الخیر فی ما وقع.

    خدا را شکر که هر لحظه منو هدایت می کنه

    و در این برهه از عمرم با استاد عباس منش آشنا شدم و این را هم خیر می دانم.

    شاد و سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    عرض سلام و درود خدمت استاد خوش هیکل، خوش اخلاق،خوش تیپ و از همه مهمتر خوش صحبت و یه سلامی هم عرض کنیم خدمت خانم فیلم بردار خانم شایسته عزیز(خانم شایسته یه حرفی،سخنی دیگه دلمون برا تُن صداتون تنگ شده)

    استاد عجب کفش های خوش رنگی اونم مثل فورد اف وان فیفتی داره دلبری میکنه با اون رنگ منحصر به فردش

    اگه تو این مسیر اومدی و موندگار شدی و تعهد دادی پس باید بهاش را پرداخت کنه بهشت را به بها دهند به بهانه نیست موندن و دوام آوردن تو این مسیر خیلی مهمتر از آمدن به مسیره

    بابت با جون دل بیای تو این مسیر و صد در صد تمرکزتان بزاری برای پیشرفت خودت و دنیای اطرافت

    مقصر دونستن دیگران در عدم موفقیت ما خیلی راحته ولی مقصر دونستن خودمون از اون سختر

    سخته که بپذیری که تنها و فقط خودت عامل صفر تا صد اتفاقات زندگیت هستی اگه در گذشته،حال و آینده هر جایی بودی،هستی و هر جایی که داری میده مسئولش خودت هستی نه پدر،مادر،دولت،جهان و خدا

    تغییر سخته چون مقاومت ذهنی را در پی داره،مقاومت خانواده و جامعه در پی داره و موفق کسی هست که کوچکترین توجهی به حرفهای اطرافیش نداره و فقط و فقط به حرف دلش که منشاء الهی داره گوش میده و پیش میره

    خیلی راحته گه تغییر نکنیم یا نخواهیم اصلا تغییر کنیم و تو دایره راحتی و آسایش خودمون بمونیم ولی تفاوت افراد موفق و ناموفق همین خارح شدن از دایره راحتی و آسایش هست و شکستن تابویی به نام ترس

    ترس مثل یک سایه بزرگ ترسناک به نظر میرسه ولی وقتی میری تو دل ترسهات میبینی که ای بابا این چیزی نبوده که ما یه عمر از این میرسیدیم کاش زودتر از اینها اقدام میکردم براس شکست ترسهام

    به عنوان مثال منم قبلا دولت را مقصر میدونستم در بیکار جوانان خصوصا خودم و آمدم و طرز فکر را عوض کردم و گفتم دولت گیر سیاست هست و همیم که از مرزها دفاع میکنه بسه من خودم باید اینقدری درآمد داشته باشم که در آمد های دولت بخشیش از پولهایی که از من به واسطه مالیات میگیره تامین بشه من باید دولت را ساپورت کنم نه دولت منا

    باران که شدی مپرس این خانه کیست سقف حرم و مسجد و میخانه‌ یکیست

    باران که شدى، پیاله‌ ها را نشمار جام و قدح و کاسه و پیمانه‌ یکیست

    باران! تو که از پیش خدا مى‌ آیی توضیح بده عاقل و دیوانه یکیست

    بر درگه او چونکه بیافتند به خاک شیر و شتر و رستم و موریانه یکیست

    با سوره ى دل، اگر خدا را خواندى حمد و فلق و نعره مستانه یکیست

    این بى‌ خردان، خویش خدا مى‌دانند اینجا سند و قصه و افسانه یکیست

    از قدرت حق، هرچه گرفتند به کار در خلقت تو و بال پروانه یکیست

    گر درک کنى خودت خدا را بینى درکش نکنی، کعبه و بت‌ خانه یکیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    احمدرضا هودرجی گفته:
    مدت عضویت: 3623 روز

    سلام

    به نظر من عزت نفس واقعی با حل مسایل ایجاد میشه

    من وقتی مسأله ای را حل کردم دیدم که بعدش چقدر احساس قدرت و توانمندی کردم و بزرگتر شدم تا مسایل دیگه را هم حل کنم

    چند روز پیش رفتم بانک که صورتحساب سال 1400 را بگیرم کارمند بانک گفت به فلان باجه مراجعه کن یا از طریق راهنمایی که روی دیوار نصب شده اپلیکیشن مربوطه را نصب کن و از کافینت پرینت حساب را بگیر

    البته کار راحت این بود که برم پیش کارمند مربوطه و کارم را انجام بده یا برم کافی نت و پرینت را بگیرم اما چون قبلاً عضله حل مسأله را در ذهنم کمی قوی کردم به دفترم اومدم و با گوشیم مراحل ثبت را انجام دادم و چون پرینتر هم دارم به راحتی صورتحساب را پرینت گرفتم

    و یه مورد دیگه اینکه تا دو سال پیش شخصی بود که کارهای ثبت ارزش افزوده مالیاتی را برام انجام میداد و یه روز زنگ زد و گفت که من دیگه نمیتونم انجام بدم و خیلی تشکر کردم و تصمیم گرفتم که خودم کارهای مالیاتی دفترم را انجام بدم و از اون موقع به بعد تمام کارهای مالیاتی آژانس را خودم انجام میدم

    چند سال پیش که آبگرمکن نیاز به رسوب گیری داشت و باید باز میکردم و چقدر زمان میزاشتم تا یه تعمیرکار اون را انجام بده تحقیق کردم و جرمگیر مخصوص آبگرمکن را خریدم و الان به راحتی و در کمترین زمان کار رسوب‌گیری را خودم انجام میدم

    شاید به نظر کار راحت این باشه که خیلی از کارها را به دیگران بدیم تا انجام بدن اما من فهمیدم که با حل هر مسأله عزت نفسم بالاتر می‌ره و قدرت میگیرم و این باور در ذهنم ساخته میشه که من توانایی انجام هر کاری را دارم و این برای من ارزش داره

    هر مسأله ای تو کسب و کارم بوجود اومده با قدرت تو دل مسأله رفتم و حلش کردم واقعا قدرتی پیدا کردم که عاشق حل مسایل شدم نه اینکه از مسأله فرار کنم یا بخوام آشغالها را زیر مبل قایم کنم و این شخصیت حلال مسایل بسیار بسیار احساس خوبی بهم میده و به قدرتهام بیشتر پی میبرم

    هر سال بدون توجه به حرف دیگران خودم کولر منزل و محل کارم را سرویس میکنم و با این کار چقدر انرژی میگیرم و احساس قدرت میکنم

    کدرهگیری املاک که قبلاً باید میرفتم اتحادیه تا برام انجام بده اما گفتم خودم باید انجامش بدم و چندین سال هست که خودم به راحتی این کار را انجام میدم

    و یه تصمیم دیگه گرفتم که باید انجام بدم و اون هم تعویض روغن ماشینم هست که میخوام یاد بگیرم

    همه این کارها نه به خاطر هزینش بلکه وقتی یه کاری را انجام میدم خیلی احساس توانمندی میکنم و شاید یه مدتی این کارها را انجام بدم و وقتی زمان نداشته باشم از دیگران میخوام که برام انجام بدن ولی میخوام خودم یاد بگیرم و چندین بار انجام بدم و بعد اگه خواستم به کسی دیگه واگذار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    عارفه گفته:
    مدت عضویت: 1207 روز

    به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید

    سلام بر استاد عزیزم

    استادی که با کلام راحت و ملموس خودش مرا عاشق توحید و الله کرد قبلا شاید با زبان میگفتم خدا را دوست دارم ولی درکی از عمق دوست داشتن نبود و بیش‌تر ترس و نگرانی بود که اگه منو مجازات کند چه ولی این خدایی که در من شکوفا سده از هر مهربانی مهربان تراست از هر بخشنده ای بخشنده تر است

    استاد عزیزم وقتی عید با تمام ذوقی که برلی سفر به چابهار رای اولین بار داشتیم و حتی لباس هارا هم اماده کرده بودم برلی گذاستم در ساک ها و ماشینمون به یکباره خراب شد به جرات میتونم بگم که حالمون خراب شد ولی با آموزه هایی که از شما یاد گرفتیم تسلیم بودم به درگاه خدارا توشه راهمون کردیم و حدودا یک ماه ماشین ما طول کشید تا درست بشه

    ولی خدا مارا هنبن چند روز به مسافرتی هدایت کرد که میتونم به جرات بگم ثانیه به ثانیه اش هدایت خودش بود وای خدای چه سفری چه نشانه هایی احساسی که تو نوشتن سخت میشه فهموندش

    استاد عزیزم شاید در جمع کردن وسایل سفر اینکه چه چیزی را برداریم که کاربردی تر باشه و حتی کجای ماشین بزاریم که قابل دسترس تر باشه همه اینا خودش شیوه حل مسائل باشه اینکه حتی با شرایط موجود در سفر چه غذایی درست کنی و کجا اقامت کنی که دسترسی خوبی به همه چیز باشه اینا خودش مسائلی هست که باید حل شود

    دوستی دریکی از کامنت های فایل قبلی درمورد برداشتن سوسک با دستمال صحبت کرده بود و برام خاطره ای زنده کرد یادم افتاد چندسال پیش که شغل همسرم جوری بود که بیشتر وقت ها در سفر بود و من بودم و دوقلوهام یاد گرفته بودم که نترسم و قوی باشم و تکه ام به همسرم نباشه و. چون خانه هم کف بودیم هر موجودی وارد خانه میشد سوسک گربه حتی کلاغ هم که میگند زیر سقف نمیره وارد خانه ما میشد خخخخ

    من جلوی بچه هام خیلی راحت سوسک را میکشتم و شاخک های بلندش را میگفتم و به حیاط می‌بردم و الان میبینم بچه هام نه از حشرات می‌ترسند نه از حیوانات و هرجایی که میریم ساعت ها با موجودات مختلف سرگرم هستند

    واینکه میتونستم مسائل را خودم حل کنم لذت میبردم

    اینکه بارها در خیاطی کردنم با یک حرکت جذاب جوری الگو را روی پارچه انداختم که باعث شد از پارچه بهترین استفاده بشه لذت میبردم

    استاد عزیزم هربار با نشانه هایی که سر راهم قرار میگیره بیشتر از قبل به این باور میرسم که من خالق زندگی خودم هستم و چقدر لذت بخشه

    مثلا تو همبن مسافرت اخیر که چند روز تعطیلی پشت سر هم بود و از نگاه خیلی ها همه جا شلوغه و… ما دقیقا در بهترین زمان در بهترین مکان قرار می‌گرفتیم و در خلوت ترین جاو دنج. ترین جا غذامون را آماده میکردیم و می‌خوردیم و اصلا درگیر شلوغی و… نبودیم الله اکبر که واقعا خدا عدل واقعیه خدا عادل به تمام معناست

    استاد جانم منم باعشق همین امروز دوره را تهیه کردم و ایمان دارم مثل تمام دوره هاتون که هر کدام گنجینه ای در زندگی من شد این دوره هم همان گونه خواهد بود

    خدا شمارا برای ما حفظ کنه و ظرف وجودی مارا بزرگ و بزرگتر و قلبمون را به نور ایمان واقعی روشن کنه آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 1755 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه

    من قبلاهمش غرمیزدم که چرامادرم وپدرم باهم

    خوب برخوردنکردن که ماهم یادبگیریم روابط عاشقانه بسازیم ،چراپدرم ذهنش فقیربوداینقدر

    وذهن ماهم مثل اون شدیه ذهن فقیر،چراعزت

    نفسش اینقدرپایین بود،چرامادرم همیشه غمگین ومریض بودوالگوشدبرای من که مثل اون باشم…..امایه رورباچک ولگدجهان به خودم

    اومدم وگفتم تاکی می خوای بگی چرااینجوری چرااونجوری گذشته این بوده باشه حالابیابگو

    این مسائل هست من چگونه می توانم حلش کنم .توبیااولین نفرباش والگورابشکن درسته سخت هست ولی شدنیه بزاراززندگی لذت ببری والگوباشی برای نسل بعدخودت ،ثروت بسازی

    سلامتی داشته باشی ،رابطه عاشقانه ایجادکنی.

    وقدم برداشتم ودرمسیرش حرکت میکنم وسعی

    میکنم بهتروبهتربشم .

    امادرموردمسئله ای که حل کردم وباعث شده عزت نفسم بالابره ،خب پدرم وضع مالی خوبی نداشت به همین دلیل هم به مادرم پول یا

    نمیدادواین الگودرزندگی من تکرارشددرمورد

    همسرم که مثل پدرم باشه بعدمن گفتم راه این مسئله چیه ،اولااین که من خودم این شرایط وخلق کردم ودلیلش هم ناسپاسی وندیدن خوبی های همسرم وخریدهایی که میکنه است

    پس میام باتمرکزبرنکات مثبتش روابطم وبرانگیخته میکنم ،راه دوم اینه که من خودم بایددرآمدداشته باشم وپول بسازم ونبایدمنتظر

    باشم که همسرم ذهنش ثروتمندبشه تاپول زیادی بسازه که به من پول بده وتلاش کردم هزینه های خودم وبه عهده بگیرم البته سپاسگزارهمسرمهربان وعزیزم هستم که هزینه

    زندگی راپرداخت میکنه ،ووقتی خودم برای بار

    اول پول ساختم چقدرعزت نفسم بالارفت و

    بعدش دیگه کم وبیش همیشه سعی میکردم

    پول بسازم ووقتی روی پای خودت هستی وپول

    میسازی یاخودت مسئله ات راحل میکنی خیلی

    حس قشنگ وشیرینی است وهمین پول ساختنه باعث شده چقدرعزت نفسم بالابره ورشدکنم .

    مورددوم اینه که من می خواستم گواهی نامه بگیرم ولی ترس ازافسرمردداشتم یعنی یجورایی

    خجالت میکشیدم واسترس میگرفتم که درکنار

    مردجماعت بشینم ورانندگی کنم ،کلاازبچگی ارتباط باجنس مخالف برام سخت بود.به همین

    دلیل هم مربی زن گرفتم برای آموزش رفتم برای امتحان باراول ردشدم برای هفته بعدکلاس جبرانی دوباره مربی زن برداشتم دوباره ردشدم.

    ولی برای بارهفته بعدش که بازم بایدکلاس جبرانی ورمیداشتم گفتم هراتفاقی بی افته من بایدمربی مردبردارم تاترسم بریزه چون افسرا

    همشون مردهستن البته همسرم مخالف بود

    مربی مردانتخاب کنم ولی من گفتم هرچی هم بشه من بایداینکارراانجام بدم تصمیم خیلی سختی هم بود،خلاصه رفتم برای آموزش دیدن

    بامربی مرداولش اونقدرترس داشتم واسترس

    که اصلادست وپام وگم کرده بودم ولی اون مربی که یکی ازبهترین مربی های آموزشگاه بود

    خداخیرش بده وهمیشه براش دعامیکنم .جوری

    رفتارکردکه من استرسم کم شدودیگه خجالت

    نکشیدم وخداوندکمکم کردواونروزبهترین آموزش رادیدم ودیگه استرس وخجالتم ازمردها

    رفع شدوفرداش که رفتم امتحان به طرزمعجزه

    وارافسره زن بودومن چشام پرازاشگ شدوگفتم

    خدایادمت گرم که چقدرکارهاراخوب پیش میبری ومن قبول شدم توی امتحان وچقدرعزت

    نفسم بالارفت .

    ازاین اتفاق به این نتیجه رسیدم که اگرمن باراول قبول میشدم ترس واسترس همچنان

    بامن می موندولی ردشدنم وفشاری که بهم اومدومجبورشدم دوساعت درکنارمربی مرد

    رانندگی کنم باعث شدکه ترسم من کم بشه وچقدرعزت نفسم بالابره منی که هرکجامیرفتم

    حتی خجالت میکشیدم صحبت کنم الان دیگه

    مثل بلبل صحبت میکنم.

    وخیلی موارددیگه که باحل کردن مسائل عزت

    نفسم بالارفته وتقریباسعی میکنم خودم مسائلم

    راحل کنم نمیتونم بگم خیلی عالی شدم توی مسئله حل کردن ولی نسبت به قبلم بهترشدم و

    سعی میکنم هرروز بااستفاده ازآموزشهای خوب

    شمااستادعزیزم بهتروبهتربشم .

    یه مسئله دیگه درزمینه رشدکارم دارم که دارم

    روش کارمیکنم وسعی میکنم بابالابردن مهارتم

    بهتربشم انشالله هرکجاکه خداوندهدایتمون کرد

    کامنتش رامینویسم البته بعدحل کردنش ورشدکردنم .

    درپناه الله مهربانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      دریای بیکران گفته:
      مدت عضویت: 718 روز

      با سلام خدمت دوستان خوبم

      مثلا برای خود من رعایت قانون اعراض و برانگیختگی روابط با فردی بود

      و وقتی ک انجامش دادم دیدم چطور ورق برگشت و رفتار اون فرد شاید بگم 70 درصد تغییر کرد ظرف 1 هفته

      و وقتی این هدف کوچک رو تیک زدم قوی تر شدم و ب خالق بودن خودم ب قوانین ثابت ایمان پیدا کردم و کم کم میرم برای هدف های بزرگتر و پله ی بالاتر

      سلام دوست همفرکانسی

      ممنون میشم این رو با مثال برام توضیح بدی مثلا چکار کردی

      منم توی این نقطه مشکل دارم

      شناسایی کردم فقط نمیدونم

      مثلا چکار کنم

      عبارت تاکییدی ضبط کنم یا چی؟؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Zahra گفته:
        مدت عضویت: 1755 روز

        سلام سحرعزیز

        برای تغییر باورها گفتن جملات

        تاکیدی شاید اولش یکم حالت وخوب کنه ولی باورهات وتغییر

        نمیده به همین دلیل من از اولش هم با گفتن جملات تاکیدی مشکل داشتم ومیگفتم که باید باورهای اشتباهم وشناسایی کنم و تغییرش بدم .

        من دقیق متوجه سوالتون نشدم ،ولی اگر در مورد برانگیخته کردن روابط میگین

        خوب من دوره عشق ومودت در روابط وتهیه کردم وبا عمل به آگاهی هاش روابطم ودرست کردم البته هنوز جای کار داره .

        ببین سحر جان وقتی حالت خوبه وبا خودت در صلح هستی یعنی هر روز صبح که بیدار میشی توجه میکنی به زیبایی ها ناخودآگاه همه رفتارشون خوبه ،مثلا من سعی

        میکنم انتظاراتم واز همسرم به صفر برسونم وهمسرم وفقط دستی از دستان خدا بدونم توی پرداخت هزینه هام وتلاش کنم همیشه نکات خوبش وببینم ومنفی ها را ایگنورش کنم یعنی اگر یه حرفی زد یا کاری کرد که من خوشم نمی اومد اصلا نادیدش

        بگیرم وقتی داره با دقت و تمرکز زیاد به خوبی های فردی

        توجه میکنی وبدی هاش ونادیده میگیری این باعث میشه که نا خودآگاه عشق بورزی ،ناخودآگاه دوست داشته باشی ، و جهان هم آدم طبق قوانین شرایط و آدم ها را به نفع تو تغییر میده .

        من توی این سه سالی وخورده ای که توی سایت واین مسیر فعالیت داشتم فهمیدم که همه چیز سپاسگزاری کردن ودیدن نکات مثبت هستش وادامه دادن این مسیر واینو هم یادت

        باشه که باید تکاملت وطی کنی وقانون تکامل خیلی مهمه مثلا

        روزهای اول که روی دوره عشق ومودت کار میکردم نتایج الانم نسبت به روزهای اول خیلی غلیظ تر هستش ،

        ویه کلمه هم بگم وتموم

        (اگر خدا را توی وجودت پیدا کردی بدون که همه چی سر جای درستش قرار میگیره )

        بیشترین لذت این مسیر برای من رسیدن به خدا وارتباط برقرار کردن با اون هست ،اگر بدونی این ارتباط چقدر شیرینه

        دیگه همه تلاشت ومیکنی که موانع وبرطرف کنی .

        میسپارمت به همون خدایی که

        سخن گفتن باهاش شیرینه .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          دریای بیکران گفته:
          مدت عضویت: 718 روز

          سلام ب استاد عزیزم

          و مریم بانوی دوست داشتنی

          سلام ب دوستان

          دوست خوبم زهرا جان

          ممنونم که وقت گذاشتی و جواب دادی

          من دوره عزت نفس و عشق پ مودت رو خریدم و دوماهه دارم کار میکنم

          ولی دقیق نمیدونم دوستان چطوز کار میکنن به غیر از عبارات تاکییدی

          برای توجه به زیبایی ها یکم مغزم مقاومت داره اطرافم افراد منفی یکم زیاده

          شاید من عجله دارم براهمین روی دوتا دوره باهم کار میکنم

          اینم بگم یکم استرس میگیرم وقتی اون نوشته رو میبینم که گفته بعد 6ماه محصول خریداری شده ازتون پاک میشه

          شما هم اول مسیر که بودین حس میکنی سخته یه جورایی هرمدت حالت بهم میخورد؟؟

          در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند باشید

          بهترین ها را برای شما آرزو می کنم

          خدایا شکرت…..

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            Zahra گفته:
            مدت عضویت: 1755 روز

            سلام عزیزم

            خوشحالم که دست خدا روی زمین شدم

            اول اینکه فایلها از اتاق شخصی حذف نمیشن من

            دوم اینکه اگر نگران حذف

            شدنشون هستید همه فایل های دوره را داخل یک فلش بریزید تا خیالتون راحت باشه که همیشه هست وحذف نمیشه.

            تبریک میگم که تونستین هردوتا دوره را بخرید .

            تمرکز بزارید روی دوره عشق ومودت در روابط با

            دل وجون بپذیرید وبهش عمل کنید ورودی های ذهنتون را کنترل کنید.

            اطراف من هم آدم های منفی زیادبودن وهمین الانش هم هستن ولی این

            وظیفه توهست که زیبابین

            باشی این وظیفه توهست

            که ذهنت وتربیت بدی که

            همیشه مثبت ها وقشنگی ها وخوبی ها را ببینه .

            حتما داستان حضرت لوط راخوندی که همسرش یکی

            از مخالفانش بوده وهنگامی که خداوند عذاب

            نازل کرد به حضرت لوط گفت زنت هم باید بین افرادی که باران سنگ سرشون میاد باشه .

            می خوام اینو بگم که حتی

            اگر نزدیکترین افراد زندگیت هم منفی باشن این وظیفه توهست که تمام تمام تمام تمرکزت را

            بزاری روی زیبایی ها واین

            تو هستی که زندگیت وخلق میکنی ،و وقتی باورهات به صورت بنیادی

            تغییر کرد آدم های منفی

            یاتغییر میکنن یا از مسیر

            تو جدا میشن وجهان این

            کار وانجام می ده.

            شاید اولش که روی خودت

            کار میکنی همش بگی خدایا من که دارم روی خودم کار میکنم پس چرا

            تغییر ایجاد نمیشه وبرای من هم بود ولی اینو بدون

            باید صبور باشی تا این

            ورودی ها کم کم در تو اثر

            کنن .

            وقتی داشتم روی دوره عشق ومودت کار میکردم

            خیلی حس عجیبی داشتم

            حس نزدیکی به خداوند،

            بعد یادمه چون تازه کار هم بودم میگفتم خدایا چرا

            پس آدم های اطرافم مثبت نمیشن یا حذف نمیشن، بعد یادمه یه روز

            خدا بهم گفت چون ذهن

            تو هنوز مثبت نشده و گفت چیکار داری تو چرا ذهنت وگذاشتی روی این

            آدمها این همه زیبایی بیا

            این ها را ببین ،یادمه اون

            موقع رابطم خیلی با همسرم خوب نبود وهمش

            تمرکزم روی نکات منفیش بود بعدش خدا گفت بهم

            صبح که تنها میشی بیا وشروع کن بامن حرف بزن

            قشنگی های اطرافت وببین بعدش همسرم آروم

            آروم تغییر کرد پسرم کلی

            تغییر کرده و آدم های اطرافم چقدر تغییر کردن .

            توی بحث عجول بودن هم

            بگم من هم خیلی عجله میکردم وهمیشه میگفتم

            تند تند نتیجه بگیرم ولی

            این عجله کردن خودش باعث میشه نتونی از مسیر

            لذت ببری ویعنی قانون تکامل را رعایت نمیکنی .

            فکر کن تو یه دونه گل کاشتی توی باغچه دوست

            داری این گل زود رشد کنه

            از زیباییش لذت ببری بخاطر همین تند تند بهش آب میدی تا زود رشد کنه

            ولی تکامل اجازه نمیده که

            این اتفاق بی افته وبیش از

            حد آب دادنت ممکنه باعث بشه گلت خراب بشه .

            خوشبختی وشادی رسیدن به مقصد نیست بلکه لذت بردن از مسیر هستش .

            فکر کن تو تصمیم گرفتی بری شما کنار دریا واز زیباییش لذت ببری آیا در

            حین مسیر چشمهات ومیبندی ومیگی زود برسم

            کنار دریا یا اینکه وقتی از

            وسط درخت ها وجنگل زیبای شمال که رد میشی از زیبایی های اون هم لذت میبری .

            دوست من تمام تلاشت را

            بکن تا از این دنیای زیباکه

            خداوند این همه نعمت وزیبایی قرار داده لذت ببر

            تا لحظه ترک این سفر خشنود باشی واین حرف ها را به خودم هم میگم همیشه ذهن ما آدم ها چموشه و همیشه سعی

            میکنه قشنگی ها را نادیده

            بگیره ولی ما باید تلاشمون

            را بکنیم چون ما تافته جدا

            بافته هستیم حالا که به این مسیر هدایت شدیم .

            سپاسگزار خداوندی هستم که تند تند گفت ومن نوشتم .

            سپاسگزار شما دوست عزیزم هستم که این سوال

            را از من پرسیدید که برای خودم هم یاد آوری شد.

            سپاسگزار استاد عزیزم هستم که این فضا را برای

            ما درست کرده که به هم

            دیگه وبه خودمون کمک کنیم .منتظر خبرهای خوبت برای پیشرفت وموفقیت وتغییر هستم .

            انشالله که در پناه الله مهربان شاد وخوشبخت باشی .

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
            • -
              دریای بیکران گفته:
              مدت عضویت: 718 روز

              با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و همه دوستان هم فرکانسی

              دوست عزیزم زهرا جان از صمیم قلبم ازت تشکر میکنم که جواب منو با حوصله و عشق دادی

              برات بهترینهارو ارزو میکنم

              اره من یکم عجله دارم و نمیدونستم کدام دوره رو شروع کنم حالت پراکندگی داشتم

              دیروز از خدا خواستم بهم بگه چکار کنم یه صدای اروم درونم گفت تمام صفحه هارو ببند و روی دوره عشق و مودت تمرکز کن

              چون حس میکنم روی کل زندگیم اثر گذاشته

              امروز هم حرف شما برام ثابت شد که باید از این دوره شروع کنم

              من تمرکزم روی نکات منفی بود

              خدایا شکرت بابت هدایت

              بابت حضور استاد

              بابت دوستانی فرشته مثل شما…

              نمیدونم همه اینطور هستن یا من .‌وقتی روی موردی کار میکنم خیلی عجیب و سریع جواب میگیرم البته تغییرات کوچک فعلا و میدانم ان شاءالله بیشتر باتعهد به نتایج دلخواه میرسم

              من فایلهارو ذخیره کردم ولی فکر میکردم اگه از اتاق شخصی حذف بشن کامنتای اون محصول رو نمیشه خوند دوباره

              إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّی وَرَبِّکُم مَّا مِن دَابَّهٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

              در پناه خدا شاد و سلامت و ثروتمند باشید

              خدایا شکرت

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          دریای بیکران گفته:
          مدت عضویت: 718 روز

          سلام ب استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی

          سلام ب دوستان

          دوست خوبم زهرا جان

          ممنونم که وقت گذاشتی و جواب دادی

          من دوره عزت نفس و عشق پ مودت رو خریدم و دوماهه دارم کار میکنم

          ولی دقیق نمیدونم دوستان چطوز کار میکنن به غیر از عبارات تاکییدی

          برای توجه به زیبایی ها یکم مغزم مقاومت داره اطرافم افراد منفی یکم زیاده

          شاید من عجله دارم براهمین روی دوتا دوره باهم کار میکنم

          اینم بگم یکم استرس میگیرم وقتی اون نوشته رو میبینم که گفته بعد 6ماه محصول خریداری شده ازتون پاک میشه

          شما هم اول مسیر که بودین حس میکنی سخته یه جورایی هرمدت حالت بهم میخورد؟؟

          در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند باشید

          بهترین ها را برای شما آرزو می کنم

          خدایا شکرت…..

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1385 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته ی مهربون

    روز 142

    به برکته این دوره با ارزش،اصلا اگاه شدم که همه ی مسائل راه حل دارن

    قبلا حتی از کوچکترین مسایل هم فرار میکردم

    تنبلیم میومد

    یادمه شروع این دوره بودم و تمرین این بودک چه مسائلی حل کردی یا بعد از اگاهی این جلسات،قراره حل کنی

    من برای اینک تعداد مسائله حل شدرو بالا ببرم،اگاهانه هروز دنبال حل کردن بودم

    همون ابتدا ،یادمه پرده ی خونه رو شسته بودیم

    و چون خیلی پیچیده و نصبش زمانبر بود،جز اون نصابی ک اولین بار نصبش کرده بود،هیچ وقت نه مامانم نه خواهرام نتونسته بودن به اون خوبی پردرو نصب کنن

    من ذوق حل کردن داشتم،ساعته 10 شب تا 2،درحال نصب بودم

    هی نجوا میومد ولش کن حوصله داریا،مامانتم تا حالا نتونسته اینو درست کنه

    حتی دوخته پردرو زیر سوال بردم

    ینی میخوام بگم اینک میندازیم گردن عوامل بیرونی،بله درسته

    من بخاطر تنبلیه خودم،داشتم به دوزنده ی این پرده ایراد میگرفتم و قرار بود قربانی باشمو اون پرده اونجور بمونه

    اما هی باورامو تکرار میکردمو ذهنمو جم میکردم

    هی میگفتم ،این درست شدنیه

    اگه نصاب تونسته منم میتونم

    راه حلش راحته

    نمیدونم چند بار،اما با ذ‌وق از چارپایه میومدم پایین و بالا میرفتم

    انگیزه ی زیادی داشتم

    میخواستم به خودم ایمانم بیشتر بشه

    ساعته 2 این موضوع حل شد

    با چندتا گیره که ابتکاره خودم بود

    صب ک مامانم بیدار شد،کلی کیف کردو تحسینم کرد

    موضوع بعدی،فرش جلوی در ویلای شمال بود

    همیشه به در گیر میکرد و جم میشد

    مامانم میگفت این فرش مناسب نیس

    اما من گفتم بزار ی راه حل جدید پیدا کنیم

    خرید ی فرش جدید بمونه راه حل اخر!

    من همینجور زل زدم به فرش!!!

    یهو بهم گفته شد فرشو بچرخون

    طرح روی فرش جوری بود ک ی جاهایی پرزا کم عمق میشد

    دقیقا اون قسمت افتاد زیر در و دیگ حین بازو بسته شدن،گیر نمیکنه

    حالا دوسال ازین موضوع گذشته و وقتی جز من،هرکی خونرو جارو میکنه،میگن ندا میدونه فرشو چجوره سرجاش بذاره!

    از وقتی این باورها رو در خودم ساختم که:

    همه ی مسائل ،حل شدنی هستن

    همه راه حل ها بما نزدیک و اسون و سریع و کم هزینه هستن

    برای حل مسائل نیس،لازم نیس همه راه حل رو بدونیم،کافیه اولین قدمی ک میشه رو انجام بدیم

    اولین راه حل،اخرین راه حل نیس و امکان اشتباه کردن وجود داره،که همین اشتباه کردن هم کلی خیرو برکت داره برای من

    و البته ک خداوند نمیزاره راه حل ها برای من طولانی باشه

    من با همین باورها،تونستم مساله طلاق رو حل کنم تا اینک مثل سابق،غر بزنم ک قانون مملکت اشتباهه یا …

    تونستم باشگاه بزنم و‌مستقل بشم،تا اینک غر بزنم حقوقمو دیر میدن…

    این باورهارو توی مسائل مختلف تکرار کردم

    و هر دفه ک حل میکردم،انگار تمرین بود برای اینک من حرفه ای تر بشم

    و‌اماده ام،اماده برای هر چیزی ک شاید برای ندای سابق،سرنوشتو تقدیرو شانس محسوب میشد

    این ندا،احساس قدرت داره و قدم بر میداره

    چون داره تلاش میکنه ترمزاشو در بیاره و رفتارشو تغییر بده

    حتی برای تعمیر شیرالات سرویس بهداشتی،بابام صدام میکنه که ببین نظره تو چیه!

    وقتی رفتم سر پروژه(خنده ی از ته دل،چون وقتی با بابام داشتیم درست میکردیم اون با باوراش و‌من با باورام،هی خودشو اذیت میکرد و من راحت ی حرکت میزدم درست میشد،اول یکم عصبانی میشد بعد میخندیدم میگفتم حاجی کارو به کاردون بسپار،میگفت خیلی پدرسوخته ای) راه حل الن بود

    و خیلی راحت با الن تونستم حلش کنم

    خلاصه ک استاد عزیزم

    کلی ازت ممنونم

    از خانوم شایسته سپاسگذارم

    اولش ،سوالات دوره منو به چالش کشوند

    نمیتونستم خودمو ببینم و باور کنم ک همه راه حال ها پیش منه

    ساعت ها ،کوهای دارابادو بالا پایین میکردمو میشستم بغل رودخونه و هی مینوشتم

    حتی از خودم هم خجالت میکشیدم ک با خودم روبرو بشم

    نمیخواستم ی چیزاییو قبول کنم

    برام درد داشت!

    ولی الان ک نتایجو نگاه میکنم،روزی هزار بار میگم شکر

    میگم چه خوب ک دنیا انقد راحته!

    اگه چیزی داره اذیتت میکنه،لازم نیس بری دنبالش اون بیرون

    چند ساعت و چند روز یا حتی چندماه برو دنبال خودت

    پیش خودت بشین و با خودت حرف بزن

    همون طور ک وقتی مساله ای برای عزیزت پیش میاد حرف میزنی و باور کنی ک حل شدنیه

    مثل همه ی مسائلی ک از بچگی بوده و حل شده

    با این تفاوت ک الان میدونی چجوری حل شده

    از کدوم راه و توکل و شجاعت..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: