ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

822 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نرگس گلستانی گفته:
    مدت عضویت: 2083 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام و احترام خدمت استاد عزیزم

    ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده 2

    چقدر عالی که این فایل در دسته‌بندی آگاهی‌های دوره‌ی شگفت انگیز “شیوه‌ی حل مسائل” هست.

    به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟

    برخورد من در بیشتر مواقع، یک احساس گذرا از احساسات بد هست، ولی خیلی زود سعی خودم رو می‌کنم به هر طریقی شده احساسم رو اول خنثی و بعد خوبتر کنم. بعد که آرام تر شدم با این باور که؛ همه‌ی مسائل نه تنها راه حل دارند، بلکه راه حل آنها بسیار آسان و در دسترس است، هر ایده ای که بهم گفته بشه رو انجام میدم. حتی اگه به ظاهر بی‌ربط باشه.( در مورد مسائل اساسی تر، مدت زمان بیشتری طول میکشه تا به احساسات بهتر برسم و راه حل ها رو ببینم)

    تمرین این قسمت:

    مرحله اول:

    بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟

    مسئله مهم حال حاضرم اینه که برای افزایش درآمدم این ایده بهم گفته شد تا در همان کار مورد علاقه م به نحوی شکل کار رو تغییر دهم. به طوری که از حالت خدماتی ببرم روی حالت فروش و در نهایت تولید..

    خب این تغییرات در نگاه من خیلی سخت، بزرگ و چالش برانگیزه، که دارم هِی ازش فرار می‌کنم..

    مرحله دوم:

    برای تغییر ذهنیت محدود کننده به قدرتمند کننده در برخورد با این چالش، سعی کن به جای تمرکز بر نتیجه نهایی، بر سفر شگفت انگیزی تمرکز کنی که برای حل این چالش، طی می کنی..

    *یعنی‌ صرف ورود به این چالش چه برکاتی برایم دارد؟

    مطمئنا موهبت های زیادی برایم خواهد داشت،

    ▪︎ ظرف وجودم گسترده تر، عزت نفس و احساس لیاقت ام قدرتمند تر، باور اینکه من از مسائلم بزرگتر هستم در من شکل می‌گیرد، در کارم رشد و پیشرفت عالی دارم و در نهایت به موفقیت و ثروت مورد نظرم می‌رسم.

    ▪︎ با رفتن به دل این مسئله، ترس من از تحول و انجام کارهای بزرگتر به مراتب کمتر می‌شود، ترس از ارتباط برقرار کردن با آدم‌های جدید از بین می‌رود.

    ▪︎ ایمان و توکلم به هدایت های الهی بیشتر می شود.

    ▪︎ مهارت فروش و مارکتینگ، مهارت تبلیغ کردن خودم و محصولاتم، مهارت های ارتباطی ام خیلی قوی تر می‌شود.

    ▪︎ اونوقت در حل مسائل پیش رو بسیار قوی تر و تواناتر می‌شوم، و وقتی این طور پرقدرت در مسیر علاقه م حرکت کنم بی نهایت نعمت و ثروت وارد زندگیم میشه و کسب و کارم گسترش پیدا می‌کنه.

    《انصافا وقتی نگاه خود را از نتیجه ی آن چالش برمی‌دارم و بر مسیر میگذارم، چقدر زیبا و امیدوار کننده و راحت میشه برام》

    مرحله سوم:

    کارهایی که برای مدیریت و حل این چالش باید انجام شود را لیست کن و هر کار را به قسمت هایی کوچک، قابل مدیریت و قابل اجرا با امکانات این لحظه تقسیم کن.

    به نظرم در قدم اول؛

    ◇ الگوهای بیشتر و موفق رو ببینم یا حتی حضوری مصاحبه کنم.

    ◇ باید در کنار کار الانم، یه سری محصول مرتبط تهیه کنم و به مشتری ها پیشنهاد بدهم که برای نتیجه بهتر و ماندگار تر این محصولات رو هم استفاده کنند.

    ◇ به تدریج که مهارت فروش و ارتباطم با مشتری بهتر و بهتر شد، در یک پلتفرم

    آنلاین شاپم رو استارت بزنم.

    ◇ تولید محتوا رو حرفه‌ای تر یاد بگیرم

    ◇ بعد با افزایش سرمایه ام میتونم اون فروشگاه مورد نظر خودم رو که همیشه تجسم می‌کنم رو در کنار آنلاین داشته باشم.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    نسیم گفته:
    مدت عضویت: 1386 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام به استاد بی نظیرم و مریم بانوی مهربان .

    سلام به عزیزان همراه .

    حقیقتا دوبار این فایل رو گوش کردم و در آخر تصمیم گرفتم بنویسمش و تمرناتشو انجام بدم تا بهتر درکش کنم .

    استاد من اول فقط برای چند لحظه از چالش به وجود آمده میترسم و حس خستگی میکنم ولی با عنایت الله و آموزشهای بی نظیر شما سریع خودم رو جمع و جور میکنم و اولین کلمه ای که به زبونم میاد اینه که حتما و قطعا خیره .

    من این جمله رو از ته دل و با ایمان قلبی میگم چون تا به حال خیلی مسائل بزرگ توی زندگیم پیش اومده که هر بار و هر دفعه خیر بوده .البته من اینو بعد آشنایی با آموزشهای شما یاد گرفتم و هربار دنبال خیر هر مسأله میگردم و خیلی زود پیداش میکنم و هر روز ایمانم قویتر میشه به الله .

    درباره چالش جدیدی که دارم اینه که ، در حال حاضر من توی قدم دهم دوره خارق العاده 12 قدم هستم و توی مدت یک سال و یک ماهی که این قدم ها رو طی کردم واقعا زندگی من متحول شده و به خواسته هایی به راحتی آب خوردن رسیدم که خودم حتی وقتی بهش فکر میکنم باورم نمیشه .

    به معنی واقعی زندگی من از هر جهت رویایی و دل به خواه خودم هست .

    شرح کل ماجرا خیلی از حوصله بحث ما خارجه اما در همین حد میتونم بگم منی که حتی اجازه بیرون رفتن بدون همسرم از خونه رو نداشتم وسختگیریهای شدید همسرم به صورت معجزه آسا الان شغل جدیدی برای خودم افتتاح کردم و حدود دوماه هست شروع به کار کردم . تمام این مراحل که تا اینجا اومدم قدم به قدم طی شد و من هر لحظه با هر چالش جدید گفتم عیب نداره دارم تکامل طی میکنم و موفق تر از روزهای پیش میشم . میشه گفت تمام چالشهامو با شادی و امید طی کردم با یاری الله و کمک از فایلها و آموزشهای شما .

    چالش فعلیم گرفتن مشتری هست و ترس از اینکه نتونم خواسته مشتری رو برآورده کنم . کارم یه شاخه از رشته های آرایشگری هست درباره ابرو .

    با انجام تمرین این جلسه متوجه شدم من خیلی کمالگرا هستم و انتظار دارم همه چی عالی باشه و زیادی به خودم سخت میگیرم برای اینکه مشتری از کارم راضی باشه ‌ .

    در صورتی که تا به حال سه نفر مشتری رو با کمال رضایتشون کار انجام دادم اما بازم میترسم با قدرت خودم رو به مشتری معرفی کنم همش میگم اگه عالی نباشم و نتونم رضایتشو جلب کنم چی ؟

    واسه همین به هیچکسی اصرار نمیکنم که بیاد واسش کار انجام بدم .

    این ترسه باعث شده با قدرت بامشتری صحبت نکنم و در واقع وقتی میبینم حتی طرف اصراری نداره و در آخر میگه حالا بعدا خبر میدم یه نفس راحتی میکشم و میگم حالا میان عجله ای نیست کم کم سرم شلوغ میشه .

    اما امروز با انجام دادن تمرین شما متوجه شدم چیزی که من خودمو آروم میکنم و میگم طبیعیه آدم ماه اول و دوم مشتری نداشته باشه ریشش ترس درونی منه و بقول معروف من دارم زمان میخرم و از شروع کار شونه خالی میکنم ‌.

    الان با انجام این تمرین متوجه مشکلم شدم و نوشتم که اگه این مسأله رو حل کنم و فرار نکنم چه نتیجه های خوبی میگیرم .

    برای تبلیغ کارم با هدایت الله و تمرینات دوره عزت نفس کارت‌های زیبایی درست کردم و کارم و هنرم رو توی اون کارت نوشتم و تزیینات زیبایی همراه با یه هدیه کوچیک درست کردم و میخواستم توی مترو اتوبوس بین خانمها پخش کنم . اولین بار در حد مرگ می‌ترسیدم همش میگفتم اگه مسخره بشم چی؟ اگه ازم قبول نکنن چی ؟ و مشکل دیگه م میگفتم اگه بخاطر حجابم ‌و چادرم طرد بشم چی ؟ خیلی واقعا واسم سخت بود اما با تمرینهای مجدد عزت نفس دل به دریا زدم و این کارو شروع کردم ‌ . هر بار ترسم بیشتر ریخت و کارتها هی زیباتر و معرفی من بیشتر شد .

    بر عکس فکر و ترس‌هایی که داشتم خیلی هم از این کارم استقبال شد .

    هر بار ترسیدم و خجالت کشیدم گفتم من دارم برای پیشرفت خودم تلاش میکنم و معرفی کار و هنرم که عیب و ننگ نیست .

    ما توی مشهد زندگی میکنیم و اصلا این نوع تبلیغات توی شهر ما طبیعی نیست و من تنها کسی هستم که با کمک دوره عزت نفس شما چنین جسارت و جراتی به خرج دادم و مطمینم پاداش این غلبه بر ترسم رو حتما به لطف الله خواهم گرفت .

    همش دوستم می‌گفت پس چرا این تبلیغات جواب نمیده .حالا امروز متوجه شدم یه اشکال دیگه کارم اینه که من درونم ترس دارم از شروع کار و این فرکانس هست که مشتری رو نمیتونم به درستی پرزنت کنم .

    با انجام تمرین امروز امیدوارم با هدایت الله و آموزشهای شما و پیگیری تمرینها خیلی سریعتر به نتیجه مطلوب برسم .

    در قسمت سوم تمرین تصمیم گرفتم اینقدر محکم و با اطمینان با مردم صحبت کنم که به من اعتماد کنن توی کارم حرفه ای هستم

    و با شروع و انجام هر چقدر کار کم بتونم بر ترسم غلبه کنم و به مرورزمان توی کارم و پرزنت مشتری خبره بشم انشاالله .

    ممنونم استاد از آموزشهای بی نظیرتون و هر روز دعای خیر ما پشت سر شما هست .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فاطمه گندمکار گفته:
      مدت عضویت: 1909 روز

      سلام دوست عزیزم.چقدر عالی متوجه ی باور محدود کنندتون شدسد و البته به منم کمک کردید بفهمم که بله منم دقیقا همین ترس و دارم.منم اصراری به مشتری ندارم چون باور دارم هنوز خوب نیستم.

      اینه که میگن شما رشد بکنم با پیشرفت خودت باعث میشی به بقیه هم سود برسه همینه.شما متوجه باور محدود کننده ی خودتون شدید و با این کار به منم کمک کردید.

      حقیقتا باید بیشتر رو کارم تمرکز کنم و احساس لیاقتم و بیشتر کنم.یکی از دلالیلی که خودمو توی کارم توانمند نمیبینم همینه که تمرکزی رو کارم وقت نمیذارم.

      در مر حله دوم شما رو بسیار تحسین میکنم که اولا در شهر مذهبی مشهد و با پوشش خاصتون وارد ترستون شدید و دوما خودتون خودتون و تبلیغ کردید..عالیه.

      من خودم این محدودیت خانواده رو داشتم برای همین الان میفهمم که شما چه کار بزرگی انجام دادید.افرین به شما فوق العاده هستید.

      در پناه حق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    نسیم گفته:
    مدت عضویت: 1386 روز

    به نام خدای مهربانم.

    سلام به استاد بی نظیرم و مریم بانوی مهربان .

    سلام به عزیزان همراه .

    حقیقتا دوبار این فایل رو گوش کردم و در آخر تصمیم گرفتم بنویسمش و تمرناتشو انجام بدم تا بهتر درکش کنم .

    استاد من اول فقط برای چند لحظه از چالش به وجود آمده میترسم و حس خستگی میکنم ولی با عنایت الله و آموزشهای بی نظیر شما سریع خودم رو جمع و جور میکنم و اولین کلمه ای که به زبونم میاد اینه که حتما و قطعا خیره .

    من این جمله رو از ته دل و با ایمان قلبی میگم چون تا به حال خیلی مسائل بزرگ توی زندگیم پیش اومده که هر بار و هر دفعه خیر بوده .البته من اینو بعد آشنایی با آموزشهای شما یاد گرفتم و هربار دنبال خیر هر مسأله میگردم و خیلی زود پیداش میکنم و هر روز ایمانم قویتر میشه به الله .

    درباره چالش جدیدی که دارم اینه که ، در حال حاضر من توی قدم دهم دوره خارق العاده 12 قدم هستم و توی مدت یک سال و یک ماهی که این قدم ها رو طی کردم واقعا زندگی من متحول شده و به خواسته هایی به راحتی آب خوردن رسیدم که خودم حتی وقتی بهش فکر میکنم باورم نمیشه .

    به معنی واقعی زندگی من از هر جهت رویایی و دل به خواه خودم هست .

    شرح کل ماجرا خیلی از حوصله بحث ما خارجه اما در همین حد میتونم بگم منی که حتی اجازه بیرون رفتن بدون همسرم از خونه رو نداشتم وسختگیریهای شدید همسرم به صورت معجزه آسا الان شغل جدیدی برای خودم افتتاح کردم و حدود دوماه هست شروع به کار کردم . تمام این مراحل که تا اینجا اومدم قدم به قدم طی شد و من هر لحظه با هر چالش جدید گفتم عیب نداره دارم تکامل طی میکنم و موفق تر از روزهای پیش میشم . میشه گفت تمام چالشهامو با شادی و امید طی کردم با یاری الله و کمک از فایلها و آموزشهای شما .

    چالش فعلیم گرفتن مشتری هست و ترس از اینکه نتونم خواسته مشتری رو برآورده کنم . کارم یه شاخه از رشته های آرایشگری هست درباره ابرو .

    با انجام تمرین این جلسه متوجه شدم من خیلی کمالگرا هستم و انتظار دارم همه چی عالی باشه و زیادی به خودم سخت میگیرم برای اینکه مشتری از کارم راضی باشه ‌ .

    در صورتی که تا به حال سه نفر مشتری رو با کمال رضایتشون کار انجام دادم اما بازم میترسم با قدرت خودم رو به مشتری معرفی کنم همش میگم اگه عالی نباشم و نتونم رضایتشو جلب کنم چی ؟

    واسه همین به هیچکسی اصرار نمیکنم که بیاد واسش کار انجام بدم .

    این ترسه باعث شده با قدرت بامشتری صحبت نکنم و در واقع وقتی میبینم حتی طرف اصراری نداره و در آخر میگه حالا بعدا خبر میدم یه نفس راحتی میکشم و میگم حالا میان عجله ای نیست کم کم سرم شلوغ میشه .

    اما امروز با انجام دادن تمرین شما متوجه شدم چیزی که من خودمو آروم میکنم و میگم طبیعیه آدم ماه اول و دوم مشتری نداشته باشه ریشش ترس درونی منه و بقول معروف من دارم زمان میخرم و از شروع کار شونه خالی میکنم ‌.

    الان با انجام این تمرین متوجه مشکلم شدم و نوشتم که اگه این مسأله رو حل کنم و فرار نکنم چه نتیجه های خوبی میگیرم .

    برای تبلیغ کارم با هدایت الله و تمرینات دوره عزت نفس کارت‌های زیبایی درست کردم و کارم و هنرم رو توی اون کارت نوشتم و تزیینات زیبایی همراه با یه هدیه کوچیک درست کردم و میخواستم توی مترو اتوبوس بین خانمها پخش کنم . اولین بار در حد مرگ می‌ترسیدم همش میگفتم اگه مسخره بشم چی؟ اگه ازم قبول نکنن چی ؟ و مشکل دیگه م میگفتم اگه بخاطر حجابم ‌و چادرم طرد بشم چی ؟ خیلی واقعا واسم سخت بود اما با تمرینهای مجدد عزت نفس دل به دریا زدم و این کارو شروع کردم ‌ . هر بار ترسم بیشتر ریخت و کارتها هی زیباتر و معرفی من بیشتر شد .

    بر عکس فکر و ترس‌هایی که داشتم خیلی هم از این کارم استقبال شد .

    هر بار ترسیدم و خجالت کشیدم گفتم من دارم برای پیشرفت خودم تلاش میکنم و معرفی کار و هنرم که عیب و ننگ نیست .

    ما توی مشهد زندگی میکنیم و اصلا این نوع تبلیغات توی شهر ما طبیعی نیست و من تنها کسی هستم که با کمک دوره عزت نفس شما چنین جسارت و جراتی به خرج دادم و مطمینم پاداش این غلبه بر ترسم رو حتما به لطف الله خواهم گرفت .

    همش دوستم می‌گفت پس چرا این تبلیغات جواب نمیده .حالا امروز متوجه شدم یه اشکال دیگه کارم اینه که من درونم ترس دارم از شروع کار و این فرکانس هست که مشتری رو نمیتونم به درستی پرزنت کنم .

    با انجام تمرین امروز امیدوارم با هدایت الله و آموزشهای شما و پیگیری تمرینها خیلی سریعتر به نتیجه مطلوب برسم .

    در قسمت سوم تمرین تصمیم گرفتم اینقدر محکم و با اطمینان با مردم صحبت کنم که به من اعتماد کنن توی کارم حرفه ای هستم

    و با شروع و انجام هر چقدر کار کم بتونم بر ترسم غلبه کنم و به مرورزمان توی کارم و پرزنت مشتری خبره بشم انشاالله .

    ممنونم استاد از آموزشهای بی نظیرتون و هر روز دعای خیر ما پشت سر شما هست .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2813 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی

    من در کل در برخورد با چالش ها و تضادها و مسائل زندگیم هنوز هر دو نوع واکنش رو نشون میدم. یعنی در مقابل بعضی چالش ها احساس عجز و ناتوانی میکنم و حل کردن اون مسئله رو به تعویق میندازم و ازش فرار میکنم. ولی در مقابل بعضی دیگه از چالش ها بشدت برانگیخته میشم و سریع وارد عمل میشم تا مسئله رو حل کنم به دلیل اینکه به خودم مطمئنم که این توانایی رو دارم که حلش کنم. در کل میتونم بگم نسبت به قبل خیلی بهتر شدم.

    مسئله ای که من ازش فرار میکنم در مورد موضوع کسب و کار و درآمد هست.

    حالا علت اینکه توی کسب و کارم از لحاظ مالی موفقیت خاصی بدست نیوردم اینه که اولا از لحاظ اعتماد به نفس و برقراری ارتباطات سازنده هنوز خیلی جای کار دارم. دوما از لحاظ مهارت شغلی هنوز خیلی جای کار دارم.

    من کار کردن روی اعتماد به نفس و ارتباطات رو دارم تمرین میکنم ولی خیلی وقتا هم به تعویق میندازم.

    همچنین مهارت در شغلم رو هم دارم کسب میکنم ولی در این کار خیلی منظم و باتمرکز و دقیق نیستم و برنامه ریزی خوبی ندارم.

    بنابراین یکی چالش اعتماد به نفس و ارتباطات و دوم چالش مهارت شغلی در واقع دو موضوعی هستن که من کار کردن روی اونها رو خوب و درست انجام نمیدم.

    اگر من با تعهد و جهاد اکبر روی اعتماد به نفس و مهارت‌های ارتباطی + مهارت‌های شغلیم کار کنم دستاوردهای بینهااایت زیادی رو وارد زندگیم خواهد کرد.

    هم از لحاظ مالی تامین میشم و به استقلال و آزادی مالی و آزادی زمانی و مکانی میرسم. هم از لحاظ شخصیتی خیلی قوی میشم. بنابراین میتونم زندگی رویایی خودم رو خلق کنم.

    در ادامه این اعتماد به نفس قوی و مهارت برقراری ارتباطات سازنده + مهارت شغلی باعث ورود نعمتهای دیگری هم به زندگیم میشه مثلا دوستان و مشتری ها و شاگردهای زیادی پیدا میکنم. شهرت نیک بدست میارم.

    میتونم به ترسهام غلبه کنم مثل ترس از آینده ترس از بیپولی تنهایی

    ایمان و توکلم به خداوند و خودم خیلی بیشتر میشه

    مهارت کنترل ذهنم و همچنین مهارت پول ساختن و ارتباطاتم عالی میشه.

    اگر این چالش رو حل کنم نتیجه مثبتش واقعا تا آخر عمرم به کارم میاد و تبدیل میشم به یک زن قوی و موفق و شکست ناپذیر و دوست داشتنی.

    خب حالا من باید برای حل این چالش اعتماد به نفس و ارتباطات این ایده‌های قابل اجرا رو متعهدانه شروع کنم به اجرا کردن:

    مثلا باید بصورت تدریجی و پله به پله و بصورت منظم دوره اعتماد به نفس و عشق و مودت رو دوباره کار کنم و به تمریناتش دوباره عمل کنم.

    دوم باید از راهکار های حل مسائل زندگیم و پاسخ های عقل کل همچنین کامنتهای دوستان عزیز کمال استفاده رو ببرم.

    برای کار کردن روی این دوره ها فقط کافیه که قدم به قدم پیش برم و قانون تکامل رو رعایت کنم.

    برای کار کردن روی مهارت شغلیم هم باید دقیقا آهسته و پیوسته نه بصورت نامنظم و پراکنده روش کار کنم‌ مثلا تولید محتوا رو از فایل های صوتی کانال تلگرامم شروع کنم. توی پیج اینستاگرامم هم استوری بیشتر بذارم و همزمان آموزش اینستاگرام رو هم شروع کنم. کم کم پست گذاشتن رو هم شروع کنم و محتوا تولید کنم. در ادامه محصول آموزشیم رو تولید کنم. سایت بزنم و در نهایت پلت فورم اصلی کاریم سایت باشه. همچنین شاگردهای حضوری باشگاهم رو بیشتر کنم.

    اینها قدمهای تکاملی قابل اجرایی هست که باید بتدریج بردارم.

    برای قدم اول الان تمرکزم رو میذارم روی مرور جلسه اول اعتماد به نفس + روی مطالعه و تولید فایلهای صوتی در کاناهای تلگرامم + استوری گذاشتن در پیج اینستاگرامم + دیدن ویدئوهای آموزشی در مورد کسب و کارم و ایده گرفتتن و بالا بردن اطلاعاتم در مورد کارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فرهاد مصلی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 1981 روز

      سلام

      بر سلما عزیز

      شما باید باور خدایا مرا در زمان و مکان مناسب قرار بده ، فایلها جریان هدایت بیشتر گوش بده

      برای هدایت شدن مشتری

      آیه 12سوره لیل خیلی بهت کمک می کنه

      انا علینا للهدی

      مهارت و اطلاعات شما عالی است من زمان پندمیک پیج شما را دیده بودم فوق العاده ای

      تمرکز بزار روی یک کار و آن تمام کردی بعد برو کار بعدی شما باید اثر تداوم را در خودت تقویت کنی این بخاطر بسپار ( اثر تداوم ) کارهای مثبت باید تکرار کنی همان اعمالی شما از نقطه a به b رساند از b به c تا z می توانه برساند

      از خداوند بهترینها را می خواهم سلما عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سلما مصدق گفته:
        مدت عضویت: 2813 روز

        خدایا شکرت که داری از طریق دستانت و نشانه ها با من حرف میزنی و منو هدایت میکنی.

        سلام به دوست عزیز و مهربان آقای فرهاد مصلی نژاد.

        از حسن توجه و تمجید شما بینهایت سپاسگزارم.

        از ایده ای که به من دادید در مورد کار کردن روی باور هدایت هم خیلی از شما ممنونم.

        من تو کار خودم رو به پیشرفتم ولی همین الان هم اگر هدایت خداوند رو در مورد مشتری ها به سمتم رو بیشتر باور کنم، همین الان هم میتونم مشتری های زیادی داشته باشم.

        پیج اینستاگرامم و کانال تلگرامم هر کدومشون حدود 700 نفر ممبر داره ولی اینکه این ممبرها تبدیل به مشتری بشن فقط برمیگرده به درون خودم.

        واقعا از شما سپاسگزارم گفتین که باید تداوم داشته باشم + یک کار رو تموم کنم برم سراغ کار بعدی. این دقیقا همون نقطه ضعف من هست ولی میتونم تبدیلش کنم به نقطه قوتم.

        خدایا شکرت به خاطر پاسخ به کامنت امروزم که یکی از چیزهایی هست که معمولا توی ستاره قطبیم درخواست میکنم.

        من هم برای شما دوست عزیزم آرزوی موفقیت میکنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مرضیه قدیری گفته:
    مدت عضویت: 3116 روز

    سلام درود بر استاد و خانم شایسته عزیز

    ودوستان هم فرکانسم:

    خداروشکر اوایل زندگی ام واقعا به راحتی همه چالش هام رو قشنگ حل می کردم و میرفتم جلو و چقدر من پر انرژی و پرانگیزه بودم با همه چالش ها که همه می پرسیدن تو چطوری داری زندگی می کنی به این خوبی ولی متاسفانه حدود 4 سال که تقریبا کمی رشد کرده بودم کمتر از چالش هام به نفع خودم استفاده میکردم و سخت شده بود ولی خداروشکر حدود چند ماهی هست دوباره جدی تر شروع کردم مسیرم رو تغییر دهم و امیدم بیشتر وبیشتر شده که می تونم دوباره مسائلم رو حل کنم و خداروشکر دارم آروم آروم نتیجه هاش رو میبینم.

    استاد صحبت های شما همیشه برای من خیلی الهام بخش و سند بوده و من متاسفانه یه جاهای از صحبت‌های شما برداشت اشتباه کردم که فکر می کردم اصلا دیگه نباید برای من وقتی توی مسیر هستم دیگه چالش و مساله ای پیش بیاد ولی الان با آگاهی میدونم که همه چیز زندگی دست ما نیست ولی می تونیم از مسائل و چالش ها بزرگتر شویم البته این رو هم بگم حتی الان بیشتر درک کردم که بزرگتر از مسائل شدن یعنی چه.

    من دقیقا فهمیدم الان برای بزرگتر شدنم نیاز دارم مهارت ارتباطی ام را بالاتر ببرم مهارت کسب و کار و پول سازی ام رو بالاتر ببرم و یک دوره جدید از زندگی ام رو شروع کنم با دیدگاه متفاوت از مرضیه جدید دوباره .چون واقعا خیلی وقتها نمی خواستم دیگه تغیر کنم ولی جهان با آلارم هاش بهم نشان داد که یا باید تغییر کنم تا دوباره از مرحله الانم بیشتر رشد کنم یا اگه تغییر نکنم دستخوش اتفاقات ناگوار می شوم و انتخابم تغییر و رشد کردن هست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    علیرضا امیری گفته:
    مدت عضویت: 1618 روز

    بنام خداوند بخشنده بخشایشگر

    استاد عزیزم سلام.

    سوال:

    بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟

    پاسخ:

    در پاسخ این سوال باید بگم من تقریبا 3 ساله که با گروه عباسمنش آشنا شدم. دو سال و نیمه که عضو سایت هستم و در این سه سال و کارکردن روی خودم با آموزه های شما و فایل های دانلودی نتیجه های بزرگی در زندگی ام گرفته ام. تقریبا دو ساله اصلا مریض نشدم حتی یک سرماخوردگی ساده، همسر مورد علاقه ام که هم مدار و همفکرانس من بود پیدا کردم و ازدواج کردم و شکر خدا رابطه عاطفی و عاشقانه فوق العاده ای دارم. با خانواده و دوستانم رابطه ای فوق العاده دارم.

    اما چالش بزرگ زندگی من عدم پیشرفت در مسائل مالیه. نه اینکه هیچ پیشرفتی نداشته باشم اما در مقابل پیشرفت هایی که در ابعاد مختلف زندگیم کسب کردم مسائل مالی پیشرفت بسیار ناچیزی داشته.

    بارها و بارها از زمانی که از خدمت سربازی فارق شدم و چندین کار رو انجام دادم و هربار به دلایلی شغلم رو عوض کردم به چالش های مالی و کاری برمیخوردم. هربار با خودم میگفتم از سال آینده این کار رو انجام میدم. دیگه نمی‌ذارم مسائل مالی منو اذیت کنه. و…

    اما هربار درگیر مسائل مالی، درآمد بسیار پایین و نجواهای ذهنی شدید میشم!

    من آدمی هستم که از پس چالش های زندگیم به خوبی برمیام و اصلا از داشتن چالش و تضاد و حل مسئله در زندگی لذت میبرم و باورم اینکه چالش و تضاد باعث میشه ما خواسته هامون رو پیدا کنیم و به خواسته هامون برسیم.

    اتفاقا همین دوماه پیش برای شرکتی که پروژه ای کار میکردم ازم خواستن که دیگه نیام سرکار! صبح روزی که این خبر رو تلفنی بهم گفتن بسیار شوکه و ناراحت شدم اما به خودم اومدم و حرف های استاد توی ذهنم طنین انداز شد که بعضی اتفاقات ناخواسته در زندگی که از نظر ما بدترین اتفاق زندگیمونه می‌تونه به بهترین اتفاق و نقطه شروع زندگیمون بدل بشه و اینکه خیلی از انسان های مشهور و موفق از کارشون اخراج شدن و همین اخراج شدن شروع کارآفرینی و بزرگ شدنشون شد. یا استیو جابز زمانی که از اپل اخراج شد ناامید و افسرده و غمگین نشد، بلکه تلاش کرد و پیکسارت و نکست رو راه اندازی کرد. با این حرف ها خودم رو آروم کردم و از این چالش استقبال کردم. اما در این دوماه اوضاع اونجوری که انتظار داشتم پیش نرفت اما من به «الخیر فی ما وقع» در زندگی ام بشدت اعتقاد دارم و می‌دونم در این کار حکمتی بزرگ نهفته است. درآمد مالی من بشدت پایین اومد و باید بگم در این دوسال درآمد من بشدت سینوسی بوده و پایدار نبوده.

    گاهی وقت ها از این چالش احساس ناامیدی و ناتوانی میکنم ذهنم بشدت نجوا می‌کنه و منو بشدت آزار میده و واقعا به سختی میتونم کنترلش کنم اما امید و ایمان به خداوندی که معجزه های بزرگی در زندگی ام رقم زده باعث میشه کم نیارم و نهایت تلاشم رو بکنم.

    در حال حاضر بزرگترین چالش زندگی ام مسائل مالیه که گاها دوست دارم ازش فرار کنم.

    من کارم فنی هست و باید یا در استخدام شرکتی باشم با حقوق و ساعت کاری مشخص یا اینکه به صورت پروژه ای برای شرکت های مختلف کار کنم که ساعت کاریم دست خودمه ولی بازم اونا به من کار میدن، یا هم برم بازاریابی کنم و برای خودم کار بگیرم که گزینه سوم برای من بسیار ایده آل تره.

    اما گاهی اوقات که می‌خوام برم سر ساختمان ها و بازاریابی کنم ترس اینکه بهم نه بگن و من روزهای طولانی دنبال گرفتن کار باشم و از این طرف زمان موعد اجاره خانه و قسط ها برسه منو میترسونه.

    اینکه نتونم با مشتری ارتباط برقرار کنم و اون هنر بازاریابی رو نداشته باشم و اصطلاحا شکست بخورم منو آزار میده

    و همین ها باعث میشه من انجامش ندم.

    در صورتی که اگه بتونم این کار رو انجام بدم و موفق شم با گرفتن ماهی فقط ده تا پانزده تا کار درآمدی چندبرابر حقوقی که شرکت به من میداد رو کسب کنم.

    اگه به مسیر فکر کنم من میتونم در این کار:

    بازاریابی رو یاد بگیرم

    با مشتری ارتباط برقرار کنم

    هنر متقاعد کردن مشتری رو یاد بگیرم

    اعتماد بنفس و عزت نفسم بسیار بیشتر میشه

    و این حرکت باعث میشه از خداوند پاداش های بزرگی رو بگیرم.

    اولین قدم برای اینکار اینکه من شروع به حرکت کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    به نام خالق بی همتا

    سلام به استادم عزیزم و مریم جان.

    احساسم امشب بهم میگفت برو و تمرین این فایل رو کامنت کن توی سایت. مخصوصا چون امشب به دلایلی که جلوتر توضیح خواهم داد، احساس غم و ناراحتی داشتم اما هی از خودم میپرسیدم چیکار کنم تا بتونم احساسمو برگردونم و فرکانس مثبت ایجاد کنم، چیکار کنم که حالمو عوض کنم. بعد یهو این ایده اومد که برو و فلان فایل که قصد داشتی تمرینشو بنویسی توی دفتر، توی سایت کامنتش کن.

    چالشی که من این روزها توی زندگیم دارم و چالش بزرگیه برام، اینه که من همین چند روز پیش رابطه عاطفیم تموم شد. و رابطه از طرف دوستم تموم شد و طبق حسی که بهش الهام شده بود از طرف خدا، تصمیم گرفته بود این رابطه رو تموم کنه. و خب البته تصمیم درستی بود و طبق گفته خودش باعث رشد و پیشرفت هردومون خواهد شد. دوستم هم از اموزشهای شما استفاده میکنه و ما هردومون در تلاش بودیم که روی باورهامون کار کنیم و دوره 12 قدم رو داریم استفاده میکنیم بصورت جداگانه. قبل از اون اشنایی من با شما از طریق همین دوستم بود و زمانیکه باهم وقت میگذروندیم خیلی راجب قانون و مطالبی که در فایلهای شما گفته میشه صحبت میکردیم. بطور کلی فرکانسهای بسیار فوق العاده ای بوجود میومد و حس بسیار خوبی داشتیم زمانیکه پیش هم بودیم. و من تمام تلاشم رو میکردم که بتونم روی مساله وابستگیم کار کنم و دائما فایلهای توحیدی رو گوش میدادم تا با کار کردن روی توحیدم نسبت به خداوند و کم کردن شرکم، هیچ وابستگی به دوستم نداشته باشم. الان که رابطه مون تموم شده واسم پذیرشش راحت بود خداروشکر. با اینکه خیلی افکار توی سرم بود. دلم‌نمیخواست تموم شه و اون آدم بره. هی دلم میخواست بهش بگم چیکار کنم رابطمون بهتر شه و تو راضی باشی، ولی یاد حرفای استاد افتادم وقتی گفتید که موقع جدایی همسر سابقتون میخواست بره ولی شما نمیخواستید ولی بعد فهمیدید که نباید وابسته باشین و رها کردین. منم هدایتی رو از سمت خدا حس میکردم که منم باید رها کنم و اگه اینجور افکاری تو سرمه یعنی هنوز کاملا رها نیستم و باید وابستگیم رو کنار بزارم. و همون دفعه اول قبول کردم پیشنهاد دوستمو که تموم کنیم رابطمون رو. درسته واسم به ظاهر نازیباست اما یک هدایت قوی رو پشتش حس میکنم همونطور که دوستم حس میکرد. و اکنون چالش من اینه که اون یذره وابستگی که به دوستم دارم رو از بین ببرم و به راحتی گذر کنم و به یاد خودم بیارم که باید رها کنم و اجازه بدم به خداوند، تا اتفاقات بهتر، انسانهای بهتر و مسیرهای بهتر برای رسیدن به خواسته هام به سمتم بیاره. من دست خدارو باز میذارم تا اون مسیر رسیدن به خواسته ام رو بهم نشون بده. و استاد جونم، برای خودمم خیلی جالبه که وقتی به کمک دوره 12 قدم داشتم روی باور های رهایی و اجازه هدایت شدن و اینکه دست خدارو باز بزاریم و خودمونو به جریان بسپریم کار میکردم، میدونستم باید در عمل هم اینارو نشون بدم نه فقط حرف. و الان میدونم که وقتشه که عمل کنم به اون اگاهی ها و احساس خودمو خوب نگه دارم و نذارم افکار ناراحت کننده و نجواها بیان به ذهنم و خداروشکر کنم که همواره منو هدایت میکنه حتی اگه به ظاهر اتفاق ناجالبی باشه و من باید امیدوار باشم به خالقم و دستشو بگیرم و بزارم که اون منو ببره و هدایتم کنه. باید ایمانم رو قوی و قویتر کنم. به هیچ چیزی وابستگی نداشته باشم و رها و آروم باشم.

    میدونم که نمیخوام ازین دوره ی بعد از تموم شدن رابطه، فرار کنم و فقط رد بشم یا احساس ناامیدی و ناراحتی کنم. باور دارم که این فرصتیه که میتونم خودمو قویتر بسازم. میدونم یه مقدار وابسته شده بودم به دوستم جوریکه حتی آیندمو با اون خیلی تصور میکردم. اما الان ناراحت نیستم و به این به چشم یه فرصت نگاه میکنم تا این عیبم رو برطرف کنم. و میدونم خدا مثل همیشه کمکم میکنه. خیلی هم از خدا ممنونم چون نسبت به روابط گذشتم بسیار فرق کرده ام و ربطی به ادمی که قبلا بودم ندارم. قبلا دوره ی بسیار طولانی سختی رو میگذروندم بخاطر وابستگی که داشتم. ولی الان با وجود اینکه مدت خیلی طولانی تری توی این رابطه بودیم، خیلی راحتتر رها کردم و اغوش پروردگار رو پذیرفتم. برای خودمم این تغییر بسیار واضح بود و کلی سپاسگزاری کردم از خدا که هدایتم کرد به این راه. میدونم وقتی رابطه مون شروع شد، در اون زمان، اون آدم رو خدا فرستاد تا من به این مسیر بیام و با استاد عباسمنش اشنا شم، با جهان و قوانینش، خدا رو بهتر بشناسم و البته خودمو. و الان زمانش رسیده که خداوند دستان دیگرش رو به زندگیم بیاره و من باید دست خدا رو باز بزارم. تا هدایتهای بیشتری به سمتم بیان. نباید بچسبم. باید رها کنم. خدای عزیزم شکرت.

    میدونم که با وارد شدن به این چالش، من توکلم به تو بیشتر میشه. و ادم رهاتری خواهم شد. خیلی از ترسهام از بین میره و وابستگیم به ادمهایی که به زندگیم میان خیلی خیلی کمتر خواهد شد. همونطور که پایان این رابطه ام با روابط قبلیم خیلی فرق داشت، در اینده هم تفاوت چشمگیرتری خواهر داشت. مطمئنم شرکم رو کمتر میکنم و بنده ی موحد تری خواهد شد. خداجونم به تو نزدیکتر میشم و این حس خیلی فوق العاده ای بهم میده جوریکه براش هیجان زده میشم. تو داری کمکم میکنی تا این شرک درونم رو بزارم کنار، شاید به ظاهر تلخ باشه ولی با تموم شدن این رابطه من یاد خواهم گرفت که چطور وابسته نباشم و فقط به خداوند وصل باشم. من روی مهارت هام توی رابطه کار میکنم و یاد میگیرم احساس لیاقتم رو بیشتر کنم. یاد میگیرم برای خودم بیشتر ارزش قائل باشم و خودم اولویت خودم باشم و قبل از هرچیز نظر خودم مهم باشه نه طرف مقابل. یاد میگیرم ترس از دست دادن نداشته باشم. خیلی به خودم و خدای مهربونم نزدیکتر میشم و از این بابت بسیار خوشحالم. من یاد میگیرم اول برای خودم تلاش کنم و روی کارهایی که به من احساس بهتر میدن تمرکز کنم. روی پیشرفتهام تمرکز کنم. احساسمو خوب نگه دارم. و قطعا خداوند نعمتهای بسیار بیشتری به من میدهد.

    بازم ممنون بخاطر اینهمه اگاهی استاد عزیزم. بخاطر وجود شما خداروشکر میکنم. شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      نرجس نیک گفته:
      مدت عضویت: 1905 روز

      سلام فاطمه جون. بهت تبریک میگم که اینقدر قوی عمل کردی و اومدی از چالشت و احساساتت نوشتی. آفرین بهت که تصمیم اول و آخرت خودتی و هدفت از گذر از این چالش صرفا پیشرفت خودت و بدست اوردن احساس خودارزشمندیه بیشتره.

      امیدوارم راه پیش روت سبز باشه و بتونی با تمرکز کامل و با موفقیت این مسیر رو بگذرونی تا به یه رابطه ی پایدار و پر از حس خوب و آرامش برسی. قطعا خدا متناسب با قدمهایی که برمیداری همراهته و جوابتو به بهترین شکل ممکن و کامل و بی نقص میده.

      از کامنتت یاد گرفتم، ممنون که نوشتی. راهت روشن عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زینب قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 2415 روز

    سلام بر استاد عزیز

    بزرگترین چالش زندگی من یک مقایسه کردن یا ناتوانی و یا بی عرضگی دانستن خودم هست که باعث شده من را به عقب ببرد و پیشرفتی نداشته باشم و حتی اعتماد بنفس را پایین آورده

    چالش دیگرم کارم هست که تمام وقتم را درگیر هستم و نتیجه دلخواهم را هنوز بدست نیاوردم که اول خودم راضی باشم و بعد مدیرم و هم‌ انتظار این را میکشم که زمانم را آزاد و کارم را دقیق و راحت انجام بدهم

    و چالش بعدم گواهینامه رانندگی که در حین سادگی یک غول برای من شده که عبور از آن سخت شده و همیشه با بهانه های مختلف از آن فرار می کنم

    و چالش دیگرم اصلاح شخصیت خودم هستم

    چالش دیگرم روابط درست و منطقی با خانواده ام و در محیط کار

    چالش دیگرم درآمد پایین است

    چالش دیگرم آزاد کردن زمان وقت واقعی که 24 ساعت ذهنم درگیر کار است و بعضی اوقات فکر می کنم هیچ کاری جلو نمی رود

    چالش دیگرم کار کردن روی دوره های که از شما خریداری کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فیروزه گفته:
      مدت عضویت: 1550 روز

      دوست عزیزم سلام

      تواین بهم ریختگی که تو ذهن و روزمره زندگی درگیرش هستید، راه بیرون رفت بقول استاد فقط برداشتن مقاومت‌ها و رسیدن به آرامشه. برای رسیدن به آرامش هم سعی کنید تمام وقت‌وتمرکزتون رو بگذارید روی فایلهای استاد. طبق آموزه‌های استاد دنبال ایده‌آل‌گرایی و کمال‌گرایی نباشید. فکر نکنید که همه بچه های سایت دارن اساسی روی آموزش های استاد وقت میذارن و کار میکنن. خودتون رو شماتت نکنید که من وقت نمی‌ذارم‌. با توجه به شرایط و مدار خودتون شروع کنید. فعلا شرایط پر مشغله ای دارید، اشکالی نداره، با هدفون بصورت مداوم و مداوم فایل‌ها رو گوش کنید. حتی اگر وقت ندارید تمرینها رو انجام بدبد عیبی نداره. فقط و فقط بصورت دائمی حرفهای استاد رو گوش کنید. یواش یواش ذهنتون آروم میشه. با ایجاد آرامش کم کم راه‌هایی جلوی چشمتون میاد که با انجامش شرایط زندگی تون یه پله یه پله بهتر و به‌قول استاد چرخ‌های زندگی براتون روغن‌کاری میشه. اینطور میشه بعد از یه مدت شما اونقدر از درون و بیرون تغییر میکنید که باز بقول استاد می‌بینید که هیچ ربطی به اون آدم قبلی و اون شرایط قبلی ندارید.

      فقط یه پیشنهاد بهتون می‌دم

      اگر وقت نوشتن ندارید یه وویس از شرایط الان‌تون ضبط کنید و تمام شرایط و وضعیت سلامت جسمی و روحی، وضعیت ارتباطات با خانواده، بستگان، دوستان و … ، شرایط و موقعیت مالی، حتی دیدگاه‌تون درباره آینده مالی، و شرایط معنوی‌تون یعنی دیدگاهتون درباره خدا، و کلا وضعیت معنویت در زندگی‌تون رو با ریزترین جزئیات بگید.

      بعد همینطور که مدام و هرروز حرفهای استاد رو میشنوید، هرچند وقت یکبار این وییس خودتون رو گوش کنید. بهتون قول میدم اونوقت از اینهمه تغییر خودتون و رشد و ارتقای همه جانبه تون از خوشحالی و تعجب اشک میریزید.

      براتون آرزوی موفقیت، سلامتی، ثروت، سربلندی و نیک‌روزی دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        زینب قاسمی گفته:
        مدت عضویت: 2415 روز

        سلام به شما دوست عزیز ممنون از پاسخ شما

        الان داشتم با خودم در مورد شرایط و دیدگاه و احساسم در مورد محیط کارم و چالش هایش به طور جداگانه و از محیط منزل و چالش هایش و از محیط بیرون با چالش هایش و از نظر دیدگاه کلی خودم از جهانی که در آن قرار دارم و دیدگاهای ذهنی خودم را روی دایره بریزم و ببینم در این افکار من چی می گذرد بعد یکی یکی به دنبال برطرف کردن آنها بروم نمیدونم ولی همین آلن که دارم می نویسم حس آرامش را ندارم حس سرگردانی ذهنم را حس می کنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          فیروزه گفته:
          مدت عضویت: 1550 روز

          زینب جان، عزیزم

          حس سرگردانی‌ت باین دلیله که شما داری خودت رو قضاوت می‌کنی. ازین‌جایی که هستی راضی نیستی.ازخودت، از شرایط‌ت، از موقعیت‌ت، از کلیت زندگی‌ت و باز از خودت راضی نیستی.

          عزیزم، خودت رو همینی که هستی، بپذیر‌. از خودت بخاطر وجودت، بخاطر موجودیت‌ت ممنون باش. خودت رو با تمام نقص‌هات، با تمام اشتباهاتت، تمام بدی‌ها و خوبی‌هات دوست داشته باش. ازخودت با تمام آنچه که هستی راضی باش و احساس گناه یاهر احساس بدی رو از خودت دور کن. مدام و هرلحظه که یادت افتاد، از خدا بخاطر ریز به ریز آنچه که داری سپاسگزاری قلبی کن. بخاطر نعمتهای ظاهری مثل زیبایی های ظاهری یا مثلا اخلاق خوب و حسن خلق، یا مثلا داشتن خط زیبا یا صدای خوش یا داشتن مهارت در خیاطی یا موسیقی یا حتی مهارت در ابروبرداشتن یا هرچیز به ظاهر ساده یا بدیهی شکرگزار باش.

          و موضوع دیگه اینکه اصلا لازم نیست شما خودت رو بیرون بریزی و کندوکاو کنی تا نقص‌هات رو دربیاری. بهترین کار اینه که در ابتدا شما خودت رو همینطور که هستی بپذیری بدون اینکه قصد قضاوت و تجزیه تحلیل خودت رو داشته باشی و بعد فقط مداوم فایل‌های استاد رو گوش کنی. کم‌کم باورهای اشتباه شما که باعث ایجاد شرایط و موقعیت‌های اشتباه در زندگی‌ت شده مثل سیمان آروم آروم چکش کاری میشه و اون سیمان‌ها یواش یواش میشکنه و میریزه، باورهای غلط شما هم کم کم میریزه و باورهای درست مطابق با قوانین جهان تو ذهن‌ت جایگزین میشه. وقتی شما باور درست تو ذهن داشته باشی شرایط زندگی ت هم مطابق اون باورها، درست و در مسیر الهی پیش میره. پس اصلا شما خودت رو نریز روی داریه که بخواهی مثبت‌ها و منفی‌هات رو درآری. باخودت دوست باش و خودت رو بیشتر از هرکس و هرچیز دیگه‌ای تواین دنیا بخواه و دوست داشته باش و با گوش دادن به فایل‌های استاد خودت رو بصورت دائمی تومسیر درست نگهدار. خودت تعجب میکنی ازین که کی اینقدر تغییر کردی. فقط چون تغییرات آرام آرام و کم کم هست انسان فراموش میکنه که کی و چطور تغییر کرده. بقول استاد مثل کسی که می‌خواد بره عمل زیبایی بینی انجام بده، عکس قبل از عمل میگیره تا بعد از عمل بدونه که چقدر تغییر کرده و چی بوده که حالا چی شده. شما هم بهتره بدون اینکه خودت رو قضاوت کنی از شرایط و موقعیت اکنون خودت درتمام ابعاد، یک نوشته یا وویس داشته باشی که وقتی باورهات عوض شد و مطابق با باورهای جدیدت شرایط‌ت عوض شد، بدونی که چی بودی که الان تغییر کردی و این شدی. و این به شما کمک میکنه ازین الگو برای دستیابی به هر خواسته ای استفاده کنی. چون قبلا انجام دادی و نتیجه گرفتی پس همین الگو رو برای خواسته های بعدی پیش بگیر و لذتش رو ببر.

          آرزوی بهروزی وموفقیت و شادکامی دراین مسیر زیبا رو برات دارم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    زهره یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1458 روز

    سلام ودرود خدا بر استاد عباسمنش ام وتمام افراد هم فرکانسی من در این خانواده

    درس امروز من

    زندگی پر از چالشه وکسی موفق میشه که چالشهای بیشتری رو حل کنه

    چالش هاتو حل کن پاداش دریافت کن

    ایلان ماسک همه چالشهاشو خرد میکنه وحل میکنه وبرای همین قدرتمنده وپیشرفت میکنه

    استاد عباسمنش تا همین لحظه زندگیش سعی کرده هر چالشی رو در زندگیش حل کنه وبرای همین موفی شده

    هیچ چالشی نیست که من از پسش برنیام

    تو حل کردن چالش تمرکزمو بزارم رو پیشرفت

    در حین حل کردن چالش دائما خودمو تشویق کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سوگند گفته:
    مدت عضویت: 337 روز

    سلام استاد عزیز

    اول میخوام ازتون تشکر کنم بابت اینکه من حس میکنم واقعا خودم رو نمی شناختم و نمیدونستم که چنین رفتار هایی دارم اصلا و واقعا متشکرم که کمک میکنید که ما به خودشناسی برسیم و با خودمون دیگه حداقل روراست باشیم .

    در جواب سوال این جلسه که چه واکنشی در برابر چالش ها دارید من باید بگم که تو مسائل مختلف فرق میکنه .مثلا من همینطور که داشتم مینوشتم متوجه شدم تو بعضی از مسائل که مشابهش رو قبلا حل کرده بودم مخصوصا مسائل درسی و اینا خیلی خیلی دیدگاهم مثبت بودو راحت کنار میومدم و فرار نمیکردم ازشون ولی در عوض تو مسائل چه بسا ساده تر ولی ناآشنا خیلی خودم رو گم میکردم و احساس ناتوانی میکردم .

    مثلا من همیشه عادت داشتم نفر اول کلاس باشم تو درس و اینها ولی امسال سر کلاس فیزیک چون مسائل جدید بود یکم افت کرده بودم و حالا خوب نبودم توش ولی این رو یه نقطه ضعف ندیدم براش تلاش کردم و برای خودم نوشتم که تو اگه اینو درست کنی از خودت که هیچی از بقیه هم جلو میفتی و خب این باعث شد که من فیزیکم رو تو کنکور 65 درصد بزنم که میدونم اگه اون لحظه مثل خیلی دانش آموزای دیگه میگفتم که حالا فیزیک رو ول میکنم به جاش رو زیستم کار میکنم اون رو خوب میزنم اصلا رتبه کنکورم خوب نمیشد .ریاضی هم همینطور…

    ولی من وقتی با همین چالش توی نقاشی مواجه میشم اصلا خودمو از دست میدم وقتی میبینم یه طرحی رو نمیتونم بکشم اصلا به توانایی هام شک میکنم و حتی گریه میکنم و استرس میگیرم و خیلی اصلا به خودم فشار وارد میکنم با اینکه الان متوجه شدم اینم همونه .مگه تو فیزیک و ریاضی هم همینقدر بد نبودم؟ حتی تو فیزیک خیلی بدتر بودم در مقایسه با نقاشی ولی تازه الان متوجه شدم این شباهتو .

    یا راجع به مسائل حتی خیلی کوچیکتر من خیلی احساس ناتوانی میکنم و میشه گفت غربتی بازی در میارم و از کوره در میرم و داد و بیداد میکنم و خیلی موضوع رو بزرگ میکنم مثلا یه وسیله رو گم میکنم با اینکه حتی ممکنه گم نشده باشه و جلو روم باشه اینقدر استرس میگیرم و با این و اون دعوا میکنم که اصلا فرصت نمیکنم ببینمش و بعد بار ها برام پیش اومده که خانوادم تو یه چشم به هم زدن کمتر از دو دقیقه برام پیداش میکنن .

    راجع به چالش هایی که باید باهاشون رو‌به‌رو بشم :

    یکی کامنت گذاشتنه .راستش من خیلی از کامنت گذاشتن میترسیدم و این اولین کامنتی هست که میخوام بذارم .

    نتایجی که تو مسیر حتی اگه دیگران از این کامنت خوششون نیاد قراره بهم برسه اینه که من جرعت کردم که خودمو ببینم همون‌جوری که هستم و خودمو بشناسم و حداقل مشکل خودم رو متوجه بشم و حتی به اندازه ی یک قطره از ترسم نسبت به قضاوت شدن و دیدگاه مردم نسبت به خودم کم بشه و من تونستم خودمو بیان کنم و همین که الان میتونم احساساتم رو بیان کنم یه پیشرفته برای من.

    «اولین قدمی که براش بر میدارم پست کردن همین کامنت هست»

    چالش دومم نقاشی کشیدن و بهبود نقاشیمه و الان که نگاه میکنم بهش حتی جای موفق نشدن نداره چون ذره ای تمرین توی نقاشی باعث پیشرفت میشه و من راحت تر میتونم رسم کنم اشکال رو.

    «اولین قدمم این هست که روزی 30 دقیقه نقاشی میکشم هرچقدر هم ساده باشه طرحم ولی میکشم »

    چالش بعدی کار کردن هست و مستقل شدن (من در ظاهر میگم که اره میخوام کار کنم و پول در بیارم و مستقل بشم اما در عمل ذره ای براش تلاش نمیکنم ) میدونم اگه تو هرکاری که میخوام بکنم موفق هم نشم حداقل اعتماد به نفسم افزایش پیدا کرده و توانایی صحبتم با مردمی که نمیشناسمشون …

    همینکه من بتونم به راحتی و بدون استرس با ادم هایی که نمیشناسمشون صحبت کنم و یه رابطه ی دوستانه حتی برای چند دقیقه ایجاد کنم کاملا برام ارزشمنده و من اینو پیشرفت میبینم .و دلم میخواد پول درآوردن و صحبت کردن با ادم های مختلف رو هم تجربه کنم .که البته این چالش بیشتر چالش اعتماد به نفسه که بخشی از چالش کار کردن هست و اول ترجیح میدم اعتماد به نفسم رو درست کنم.

    «اولین قدمم اینه که تا آخر هفته برم بیرون و با یه ناشناس سر صحبت رو باز کنم »

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: