ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)

822 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شيدا سادات گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    به نام خالق بهترین ها و سلام به بهترین ها

    خب من کلا از بچگی چون رقابت سختی با برادر بزرگم داشتم همیشه سعی میکردم با انجام کارهای مردونه اثبات کنم میتونم در جامعه حضور پیدا کنم و از پس خودم برمیام. خانواده من سنتی و متعصب بودن.

    من با پوشیدن لباس مردونه و بازی با پسرا همیشه با خانواده ام چالش داشتم. نظر زنای اطرافم این بود که یه زن هرچی بشه باز باید کهنه بچه بشوره.

    البته من با اصرار مادرم بلاخره تن به ازدواج دادم و بجه دار هم شدم ولی درس و هدفای خودمو فراموش نکردم و بعد از جدایی بدون حمایت خانواده کار کردم و پسرمو بزرگ کردم.

    بعد چندسال هم بلاخره کانون وکلا قبول شدم.

    چند سال جاهای مختلف کار کردن و با آدم های مختلف برخورد داشتن باعث شد همیشه با چالش های مختلف روبه رو باشم تا قبل از آگاهی های این سایت فکر میکردم داشتن اینهمه چالش سرنوشتمه.

    ولی متوجه شدم میشه آگاهانه زندگی رو به مسیری برد که چالش ها هدایتگر و هدفمند باشن و باعث رشد و رسیدن به خواسته ها و نه فقط دردسرساز باشن که دائم آدمو به درودیوار بکوبه و درنهایت زخمی بندازدت یه گوشه.

    من افتاده بودم گوشه رینگ و داشتم نابود میشدم که به لطف پرورگار با استاد جانم آشنا شدم و الان دارم سعی میکنم با آگاهی درجهت خواسته ام افکار و باورهامو بسازم و با چالشهای مسیر روبه رو بشم.

    الان ترسی که ندارم هیچ هروقت مسئله ایی پیش میاد میگردم ببینم پیامش چیه و چرا ایجاد شده من چجور و از چه زاویه ایی میتونم به این موضوع نگاه کنم که راه حلش رو پیدا کنم الان زمان کمتری به ناراحتی میگذرونم و زودتر به راه و دلیلش پی میبرم و کمتر تکرار میشن.

    که این ها به من کمک می کنه تا حس بهتری نسبت به اتفاقات داشته باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    امین حافظ گفته:
    مدت عضویت: 567 روز

    با درود فراوان اول از همه خدمت شما واسطه ی فیض الهی عرض کنم این فایل در زمانی توسط شما منتشر شد که بسیااار ذهنم درگیر و به بن بست رسیده بود و چند روز بود از خدا میخواستم که بمن مسیری در راستای اراده و حکمت خودش نشان بده که امروز در کلافگی بسیار زیاد و حال بد گوش کردم فارغ از موارد تکنیکی که شما فرمودید آگاهی های بسیار جالب و روح نوازی برایم داشت که گویی آبی سرد بر آتش درونم بود امیدوارم خداوند متعال رشته ی ارتباط و الهامات شما را روز به روز فراختر و عظیم تر گردانند بر خود واجب دیدیم با تشکری هرچند کوچک اشتیاق شما و زحمت شما را ارج نهاده و به شور و اشتیاق شما را فزونی بخشم امیدورام که در این مسیر همه با هم به سوی رسالت خود حرکت و به توسعه ی جهان کمک کنیم

    مرحله اول:

    موضوعی که این روز ها مرا بشدت درگیر خود کرده یک فیلد جدید کاری است در خصوص شناخت استعدادهای انسان با جدیدترین و بروز ترین فاکتورهای علمی و بسییار جالب بود وقتی شما در خصوص ایلان ماسک توضیح میدادید انگار یک زنگ در ذهنم به صدا درآمد من بااین چالش روبرو شدم اما در طول مسیر برخی اوقات نا امید میشوم و احساس میکنم از هدف و خروجی بسیار دورم و احساس میکنم آدمها به این موضوع بسیااار جذاب و مهم که اتفاقا این روزها بسیااار برای آنها در زندگی و مشکلاتشان راه گشاست اهمیت نمیدهند و سرخورده میشم و ذهنم من را به بن بست میبره که این کار بی فایده است و نمیتونی ازش پول در بیاری و داری عمرتو تلف میکنی!!! و اینکه برو به یک کار دیگه برس و بسیار حس بد و ناامیدی و اینکه انسان تاثیر گذاری نیستم!!!

    مرحله دوم: بسیار جالبه که من به سمت این موضوع حرکت کرده و در مسیر هستم اما نتیجه گرایی من را گاهی دیوانه میکند چون نتیجه رو نمیبینم و به هرکس برای انجام پروژه زنگ میزنم درکی نداره و هرچی تلاش میکنم انگار بدتر میشه؟!!

    با رویکرد و نگاه ارزشمندی که شما به من هدیه داید امروز این نکات مثبت را دیدم

    چیزهایی که بهش فکر کردم:

    1- ترس از مطالعه به زبان انگلیسی از بین رفته

    2- قدرت و مهارت در سرچ مقالات اینترنتی ام بالا رفته

    3- مقالات خوب رو بخوبی پیدا میکنم

    4- متوجه شدم من کاری که دوست داشته باشم روش تمرکزو اشتیاق بالایی دارم

    5- آدم هایی که باهاشون در تعامل هستم تغییر کردندو دانشمند تر شدند

    6- شاخه ی بسیار جدیدی در حوزه ی مدیرت و نمابع انسانی پیدا کردم

    7- دارم دانشی رو یاد میگیرم که در دنیا خیلی جدیده و نفرات کمی روش کار کردند

    مرحله سوم:

    1- گام اولی که تعریف کردم تهیه و تدوین یک مقاله و چاپ آن در مجلات معتبر بین المللی است

    2- انتخاب بازار خارج از ایران برای بازار هدف

    3- انجام کیس های رایگان و ثبت تجربیات آنها

    4- تهیه لیست شرکتهای خارجی که میتوانند مشتری منن باشند

    5- نامه نگاری با آنها

    6- آشنا شدن با موسسات استعداد یابی در ایران

    7- تهیه یک پروپزال بعد از چاپ مقاله

    * البته واقعا فکر میکنم این تفکر رایج در ایران گاها من را بیچاره و اذیت میکند که مثلا یک سال هست داری روی این موضوع کار میکنی ولی حتی یک نفر هم جوابتو نداده؟

    کهاگر استاد راهنمایی کنند ممنون میشوم!

    البته خودم جوابهایی دارم که شما راهنمایی بفرمایید؟

    چون ایمن موضوع بسیااار جدیده جا افتادنش زمان بره-چون تو اهدافت بین المللی خیلی باید بیشتر روش کار کنی چون بازارش میتونه کل آدمهای جهان باشه-اگر زود آدما جواب میدادن که دیگه نو نبود-واینکه چون از مطالعه و کار روی این موضوضع لذت میبرم و نیتم شادی و پیشرفت آدمهاست فکر میکنم رسالت من هست و خدا قطعا کمک میکنه

    به امید روزی که در همین سایت خبر پیشرفت رو برای دوستان بگذارم

    بازهم سپاس از آگاهی شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    هادی و مهسا گفته:
    مدت عضویت: 1853 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    و همه دوستان خوبم در سایت توحیدی

    چه چالشی در زندگی دارم که از روبه رو شدن با آن فرار میکنی؟

    مهمترین چالش در حال حاضر زندگی من فروش به صورت نقدی هست

    من یک تولید کننده هستم و کارم تولید ساک دستی کادویی هست و به لطف الله امسال با سرمایه پدر خانمم که خودش پیشنهاد داد کار رو شروع کردم

    و الان سرمایه من از صفر به نزدیک 300 میلیون رسیده

    فقط سود کار خودم در یک سال ولی از اونجای که

    مشتریهای دارم که به صورت چکی ازم خرید میکنن

    و این چک گرفتنها بد جوری داره اذیتم میکنه

    چند بار خواستم که بهشون جنس ندم ولی از اونجای که ذهنم مقاومت داره در مقابل این همه بار در انبار و نداشتن مشتری نقد هر سری به یک بهانه از فروش نقدی جا زدم و باز به فکر فروش چکی افتادم

    ولی دیگه به خودم قول دادم با توجه با آموزش‌های استاد پیش برم و فروشم رو از صفر شروع کنم و تکاملی جلو برم

    پس جواب سوال اول چالش فروش نقد و مشتری نقدی هست

    جواب مرحله دوم

    اگر من بتونم به دل این چالش بزنم از خیلی جهات بزرگ میشم و درس میگیرم

    اول اینکه اگر بتونم فروش نقدی داشته باشم اعتماد به نفسم میره بالاتر

    دوم شور اشتیاقم برای کار کردن و تولید کردن بیشتر میشه و این احساس شور و شوق ایده های بهتری به من میده

    سوم روند تکاملی رو طی میکنم و پایه واساس کسب کارم قوی‌تر میشه

    چهارم احساس آرامش که توی زندگیم میاد خیلی به پیشرفتم کمک میکنه

    من در حال حاضر نزدیک به 600 میلیون جنس دارم و ذهنم مقاومت داره که این همه جنس رو چطور میخوای نقدی بفروشی

    حالا من برای اینکه بخوام این هیولا رو در ذهنم کوچکش کنم

    اول از همه به ذهن خوشگلم میگم که من در این لحظه بدهکار هیچ کس نیستم

    دوم اینکه من امسال رشد خوبی داشتم و نیاز به عجله برای فروش نیست

    سوم اینکه اجاره کارگاه رو تا دو ماه دیگه دادم و از این بابت هم خیالت راحت

    سوم اگر بتونی تکاملی پیش بری خیلی راحت میشه این جنس‌ها رو فروخت

    پس من میام تکاملی جلو میرم و به قدمهای کوچک تقسیم میکنم

    ماه اول اگر روزی 500 هزار بفروشم راضی کننده هست

    واگر روی خودم کار کنم و احساسم رو خوب نگه دارم

    هر روز میتونم فروش بیشتر داشته باشم

    ناگفته نماند که من همین الان هم مشتریهای نقدی هم دارم ولی میخوام که این مشتریها رو افزایش بدم

    ولی با این تفاوت که قبلا هم چکی کار می‌کردم ولی الان میخوام که کلا نقدی کار ‌کنم

    امیدوارم که شاگرد خوبی برای استاد باشم و از الان متعهدانه روی خودم کار کنم و از نتایج عالیم براتون بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    فاطمه قانعی گفته:
    مدت عضویت: 1009 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    استاد قبل تر ها خیلی از چالش‌ها بهم میریختم جوری که تا ساعت ها و روز ها و هفته ها ذهنم درگیر بود و نمی‌تونستم خودم رو جمع و جور کنم و بیشتر فرو میرفتم .اما الان خیلی بهتر میتونم با چالش هام کنار بیام بیشتر الخیر و فی ما وقع را به خودم یاد آوری میکنم و اینطوری سعی میکنم ذهنم رو کنترل کنم و بتونم از اون اتفاق گذر کنم .وقتی از این باور الخیر و فی ما وقع استفاده میکنم خیلی اوقات عالی رو تجربه میکنم و شاید یک ساعت بعد یا یک روز بعد به اون خیریت دست پیدا میکنم.

    من وقتی با شما آشنا شدم یه درآمد کوچیکی داشتم سفارش هایی می‌گرفتم و بیکار نبودم ،اما وقتی دوره دوازده قدم رو شروع کردم و هر چی پیش رفتم متوجه شدم دیگه درآمدی نیست دیگه سفارشی نیست و من بیکار شدم اولش خیلی ناراحت بودم که چرا من که دارم روی خودم کار میکنم به جای اینکه اوضاع بهتر بشه درآمدم بیشتر بشه پس چرا برعکس شد چرا همه چی استب شد چرا اوضاع بدتر شد همش دنبال دلیل بودم تا رسیدم به یه فایلی که استاد گفت شاید این اون چیزی بوده که باید ازش درس می‌گرفتی اولش خیلی مقاومت داشتم ولی هرچی اون فایل رو گوش دادم مقاومتم کمتر شد مدام به خودم میگفتم شاید این کار ،مسیر من نیست وقتی نشستم و برای خودم کالبدشکافی کردم متوجه شدم که من فکر میکردم این کار دوست دارم اما فهمیدم عاشقش نیستم به همین خاطر کلا از مسیرش خارج شدم .تقریبا یک سال بیکار بودم بدونه هیچ درآمدی و دوباره شروع کردم دوره دوازده قدم از اول گوش دادم و کار کردم که توی جلسه اول استاد گفت تخت هیچ شرایطی خودتون بیکار نکنید ،این جمله استاد خیلی تکونم داد و دوباره به فکر افتادم که باید پول بسازم به هر طریقی با هر کاری ،هر چی آگهی کار بود تماس گرفتم و پیام دادم ولی از هیچ کدوم نتونستم استخدام بگیر هر کدوم به یه دلیلی کنسل میشد ،خیلی از خدا خواستم که هدایتم کنه چون من عاشق پول داشتن و درآمد داشتن و استقلال مالی هستم برام خیلی لذت داره که دستم تو جیب خودم باشه تا اینکه منتظر باشم همسرم برام فلان چیز بخره .اون فایل شما رو ده ها بار گوش کردم یه الهامی بهم شد واسه شروع به کار یه کار خونگی اولش خیلی ترسیدم گفتم نه بابا این که نمیشه ،الهامم پخت کوکی های خونگی بود تا حالا هم این کار نکرده بودم یعنی اصلا نپخته بودم تنها چیزی که میدونستم این بود که من عاشق آشپزی و خلق طعم و مزه های جدیدم .رفتم گوگل دستور پخت سرچ کردم و برای اولین بار کوکی پختم و بردم خونه مادر شوهرم به شدت همه استقبال کردن از طعم و مزش .چند هفته گذشت برای دومین بار پختم دوباره بردم خونه مادرشوهرم و خواهر شوهرم با خوردن اولین کوکی بهم گفت این عالیه برای من نیم کیلو پولی درست کن من می‌خوام ،اونجا مغزم تکون خورد گفتم نکنه این نشونه ای که خدا میخواد بهم بگه همین مسیر برو ،فرداش یه خواهر شوهر دبگم زنگ زد گفت منم کوکی می‌خوام ولی پولی باید برام درست کنی مجانی نمیخوام ،دوباره گفتم اینم باز نشونه اس ،خدایا به امید تو ،فرداش رفتم وسیله خریدم و سه کیلو کوکی پختم و همه سه کیلو رو خانواده ازم خریدن بعد هدایت شدم به یه استادی که آموزش آنلاین پخت کوکی میداد من پکیچش رو خریدم ولی به همسرم نگفتم ولی چند روز بعد بهش گفتم همسرم گفت چرا خریدی با پولتو خرج کردی ،من گفتم استاد همیشه میگی وقتی میخوای بهترین خودت رو ارائه بدی اول خوب آموزش ببین تا حرفه ای بشی منم می‌خوام حرفه بشم ،ولی استاد یه ترسی تمام وجودم گرفته نمی‌دونم چطور باید شروع کنم وقتی این فایل شما رو دیدم گفتم نکنه اینم نشونه اس این یه چالشه برای من.

    اگه موفق بشم چی میشه به خودم گفتم وقتی موفق بشم به درآمد میرسم

    به استقلال مالی میرسم

    نعمت های بیشتری دریافت میکنم

    منم میشم مولد ثروت

    اعتماد به نفسم بیشتر میشه

    قوی تر میشم

    ایمانم به خدا بیشتر میشه

    ثروتمند میشم

    از زندگی بیشتر لذت میبرم

    استاد هنوز کارم رو شروع نکردم ولی یه حسی بهم میگه من موفق میشم چون به گذشته که نگاه میکنم هر کاری رو که شروع کردم به انجام توش موفق شدم و جاهای خوبی رسیدم تو اون تصمیم و کار .

    استاد با دیدن این فایل بیشتر مطمئن شدم که باید وارد این مسیر و این چالش بشم و مطمئنم میام و از دستاوردهام و موفقیت هام تو این مسیر جدید براتون میگم و مینویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    Asal rafiee گفته:
    مدت عضویت: 1712 روز

    سلام استادجان قبل از هر صحبتی ازشما تشکر میکنم بابت اگاهی های نابی که به رایگان در اختیار ما قرار دادید و این لطف و مهربانی شماست ……

    من در برخورد با چالش ها همیشه بسیار ضعیف عمل میکنم و حسابی توی لاک خودم فرو میرم یادمه سرکار وقتی جواب مسئله ای رو نمی دونستم خواب سراسر وجودم رو میگرفت واصلا مغزم ابدا و ابدا اجازه هیچ کاری بهم نمیداد البته الان خیلی بهتر شدم این حالت خواب الودگی رو ندارم و نهایتا تا چند روز سردرگم میشم ولی با خودم صحبت میکنم که ببین این درسها رو تو باید یاد بگیری اینها اومدن که تو رو بزرگت کنند رشدت بدن …

    من چند سالی بود مدام درگیر کارهای قانونی بودم جلسه های مداوم …..درگیری…… این قدر درگیر شده بودم که حتی کسانی که من اصلا نمیشناختمشون از من به عنوان شاهد توی جلسات رسیدگیشون نام میبردند و این جا بود که گفتم ببین تا درسشو یاد نگیری همین اش و همین کاسه اس بیا و تمامش کن و اجازه بده به ارامش برسی ….

    اینجا بود که ذهنمو ساکت کردم و خیلی با ارامش رها کردم و باهاش خیلی خوب کنار اومدم وشکر خدا به خوبی و خوشی تمام شد و من منتظر نتیجه نهایی هستم و به لطف خدا مطمئنم در زمان درست و در مکان درست بهترین نتیجه رو میگیرم…..

    چالش ها ماهیتا ن منفی هستند و ن مثبت بلکه نگاه ما به ان چالش هست که ان رو برای ما مثبت یا منفی میکنه

    من چالش حال حاضرم یادگیری حسابداری و ابدیت کردن خودم هست که مغزم برای انجامش انرژی ازاد نمیکنه

    کارهایی که باید انجام بدم

    روزی 5 صفحه از کتاب رو بخونم

    روزی یک سمینار حسابداری بینم

    موهبت های که بدست خواهم اورد :

    افزایش حقوق و هدایت شدن به کارهای بزرگتر

    افزایش اگاهی ها و ارتقا شغل

    افزایش اعتماد به نفس

    برگزاری دوره های اموزشی با تسلطی که روی مطالب پیدا خواهم کرد

    کیفیت کارم بالاتر میره و همکارام به کارفرماهای بیشتری معرفیم میکنند و مشکلات کارفرماهای زیادیی رو با عالی ترین کیفیت برطرف میکنم

    با تایم کمتر درامد بیشتر

    میتونی دور کاری برداری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    رضا فسنقری گفته:
    مدت عضویت: 1136 روز

    سلام وصدسلام ب استاد جان خدا بهت قوت بده و هزاران سال باشی ب همراه مریم بانو همراه همیشگی شما

    مسئله همیشگی من همین ذهنیت محدود کننده هستش چرا بخاطر اینکه کاری ک انجام میدم فنی هست و منم تو ذهنم همیشه دنبال موقعیت پول سازم و هر خونه ای ک میرم بطور مثال برق ساختمونشونو درست میکنم میگن لوله یا جوشکاری یا…. من ب غیر از برق، کارای دیگرو اصلا انجام نداده بودم تازشم شما هر چقدر تو کارت حرفه ای باشی وقتی داخل کاری، اگه بگن هواپیما درست کن انجام میدی اما وقتی بیکاری ی کار ساده ازت بخوان چنان این ذهنیت محدود کننده خفتت می‌کنه که با خودت میگی چقد من بی عرضم ،این همون آدمه، موقعیت همه چی همونه فقط ذهنیت چرخیده ب سمت محدودیت ،، بطور مثال هرجا میرفتم میگفتن آبگرمکن دیواری درست می کنی اولش میگفتم نه تا چند وقت بعد رو ذهنیت قدرتمند کننده کار کردم استاد این کارو پیدا کردم تا از علمش استفاده کنم و توکلی ک وقتی جای ناشناخته میری بیشتر بهش تکیه می‌کنی ودائم باهاش در ارتباطی ،حالا اینا ب کنار خونه ای بری مثلاً همش تو افکار منفی هستن و تو هم زدی ب دل کار اونم اولین کار تصویری که از آبگرمکن داری فقط ی قاب دیدی و اصلا وقت اینو نداشتی آموزش ببینی وفقط ب استادت گفتی اگه کارت داشتم میتونم بهت زنگ بزنم یا نه درهمین حد واما ادامه ماجرا آبگرمکن بهت نگاه می‌کنه میگه تو مال این حرفا نیستی آب دهنت قورت میدی میگی خدایا خودت هوامو داشته باش میری جلوتر صاحبخونه میگه آقا رضا اگه نمیتونی ولشکن یکی دیگرو میارم و خلاصه خودتو میاری بالا وقتی فقط میگی من باید درستش کنم و روی اینارو کم کنم و تمرکز می‌کنی وب خودت و خدای خودت ایمان داری راه حل بهت نشون میده با ی چیزای خیلی ساده ک شاید اولش متوجه نشی و در نهایت هر شکستی مساوی است با پیروزی و تا حل نشیم قاطی کار نشیم راه حل ب ما گفته نمیشود چ خوشت بیاد چ خوشت نیاد قانون همینه بقول استاد عباس منش و مریم بانو تو پا درراه بگذار همه چیز بهت گفته میشه اما کم کم هی ظرفت بزرگ میشه چون خواستی از همون موضوع ک تو ذهنته و تمرکز کردی ودرک کردی بهت گفته میشه ب امید دیدار از نزدیک استاد عباس منش و مریم بانو خدا بهتون سلامتی بده همینطور ب همه مردم جهان و خوبی کار دنیا اینه هروقت روی هر چیزی تمرکز کردم یا استاد فایل گذاشته توسایت یا دوره آموزشی گذاشته ممنون از همه عزیزان و خدای منان ک فرصت نوشتن وتفکر بیشتر بهم داد خدا حافظتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 747 روز

    سلام

    من وقتی به چالش یا مسئله ای برمیخورم کلا در کل به این فکر میکنم که چطور خودمو فکرمو بهبود بدم و بتونم حلش کنم و پیشرفت کنم در کل این واکنش را دارم و سعی میکنم باهاش روبه رو بشم حلش کنم و بزرگتر بشم

    تمرین چه چالش و مسئله ای هست که باهاش روبرو نمیشم دارم ازش فرار میکنم؟الان در حال حاضر خداروشکر چالشی ندارم چونکه چالشم نداشتن کار و پیدا نکردن شغل بود که خداروصد هزار مرتبه شکر علاقمو پیدا کردم دارم هر روز براش قدم برمیدارم الهی صد هزار مرتبه شکر و چالش بعدیم هم در بحث رابطه ی عاطفی بوده قبلا که دارم روی باورهام در این مورد کار میکنم و خداروشکر از لحاظ باوری دارم بهتر میشم فقط ادامه دادنه که جوابه

    تمرین دوم اینکه رفتن در این چالش و حلش کردن فارغ از اینکه چه نتیجه ای داره موفق میشم نمیشم اصلا هر چی میخواد بشه من فعلا الان باید ببینم تو این مسیر حل کردنش چه موهبت هایی برام داره خوب در کارم باعث میشه من از توانایی هام بیشتر استفاده کنم اعتماد به نفسم عزت نفسم بیشتر بشه از خودم راضی تر باشم از زندگیم بیشتر لذت میبرم حالم خوبتره نسبت به خودم از وقتم مفید استفاده کنم

    در بحث باورهام در مورد عاطفی هم باز هم باعث شده عزت نفسم رشد کنه اعتماد به نفسم بیشتر بشه با خودم جهان همه چیز در صلحتر باشم و سپاسگزار تر آرامتر خوشبخت تر باشم خداروشکر این مسیر رو شروع کردم و نتایج درونیش رو دارم حس میکنم مطمئنم با تغییرات من نتایج بیرونی هم رخ میده مهم اینه که در مسیرم و با لذت و تکامل باید این مسیر طی بشه

    خب تمرین سوم:من چه اقدامات و کارهای کوچیک و قدمهای کوچیکی رو میتونم بردارم برای این مسائل خب در بحث کار انشالله از امروز آموزش جدی و اصولیش رو یاد میگیرم بعدش کم کم بتونم تمریناتش رو انجام بدم کم کم بتونم شروع کنم خودم به کار از کار های کوچیک ساختن و با امید و حس خوب ادامه بدم کم کم وارد ساخت کارهای بزرگتر بشم و بعد انشالله عکساشون رو بگیرم پست کنم تو پیجم و همزمان روی باورهام هم کار کنم و انشالله ببینم و در طی مسیر ایراداتم رو بر طرف کنم و به امید خدا و انشالله دیگه تا نتیجه و کسب درآمد ادامه بدم خب استاد من اینقدر علاقه دارم و عشق میکنم با این کار که بخدا زمان و خورد و خوراک برام مهم نیست فقط با ذوق و علاقه میخوام انجامش بدم خدامیدونه با هر ایده ی و کار کوچیکی و قدم کوچیکی که براش برمیدارم چقدر خوشحالم چقدر حسم خوبه اینقدر این روزا خوشحالم به خاطر این موضوع که از این سردرگمی بیرون اومدم و علاقمو پیدا کردم در واقع همین کار کردن روی باورهام باعث شد حواشی حذف بشن و برسم به اصل و اون چیزی که علاقه ی خودمه نه علاقه ی دیگران و مورد پسند دیگران حتی اگر مسئله و مشکلی هم پیش بیاد میدونم ایرادات باوری خودمه و حلش میکنم و بزرگتر میشم استاد من اینقدر به این کار علاقه دارم اینقدر اشتیاق دارم که هیچی نمیتونه جلومو بگیره هیچی خدایا شکرت هزاران مرتبه باید از داستان پیشرفت و اقدام کردن و قدم برداشتن های شما برای علاقتون درس بگیرم باید باورهام رو در مسیر روشون کار کنم و ادامه بدم در طی تکامل به امید خدای نازنینم

    خب برای رابطه ی عاطفی عاشقانه هم :اصل برمیگرده به من به باورها ی من پس دارم روی باورهام و تغییر مدار و فرکانسم کار میکنم روزی چند ساعت وقت گذاشتن روی باورهام کار کردن ورودی هام رو کنترل کردن عمل کردن به آموزه های دوره ی عشق مودت و انشالله ادامه…

    تمرین چهارم:همین اقدام کردن برای قدم اول چه موهبت هایی برام داشته خب از دیشب شروع کردم به دیدن آموزش رایگان در مورد کارم و امروز خودم شروع کردم به ساخت اصولی تر و بهتر کار رو ساختم خیلی تمیز تر و قشنگتر شد کلی خودمو تحسین کردم کلی به خودم عشق میدم لذت میبرم یا چند روز پیش حتی با دیدن چندکلیپ و عکس خودم کار ساختم استوریش کردم و پست گداشتم بازخورد مثبت گرفتم چقدر خودم حس اعتماد به نفس عزت نفس و ارزشمندتری کردم خداروصد هزار مرتبه شکر میگم استاد کل این مسیر برام لذت و عشق و علاقه نعمته همش شکر خدا فقط باید تکامل رو رعایت کنم درگیر مقایسه نشم کلا با کار کردن روی باورهام ادامه بدم

    خب با کار کردن روی باورهام در مورد رابطه و عمل کردن به الهاماتم کلا خودم دارم تغییر فرکانسیم رو میفهمم یه استوری چیزی میزارم بازخورد مثبت از جنس مخالف میگیرم چقدر احساس ارزشمندیم اعتماد به نفس و عزت نفسم در مقابل جنس مخالف بیشتر شده خداروصد هزار مرتبه شکر

    استاد بینهایت ممنون به خاطر این فایل که باعث شد تمرکزم بره روی نکات مثبت و اقدامات و کارهایی که برای این مسائلم برداشتم و همین نوشتنشون چقدر خوب و اعتماد به نفسم رو بیشتر میکنه خدایا شکرت که این فایل درست در زمان مناسب بر سر راهم قرا گرفت خداروشکر این روزها خیلی از این همزمانی ها برام اتفاق میفته و اتفاقات و شرایط و آدمهاو چیز هایی که لازم دارم و بهم میکنه خدا سر راهم قرار میده خدایا شکرت برای همه چیز…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3607 روز

    استاد عزیزم سلام. خدا قوت و بسیار ممنون از این همه اطلاعات و آموزه های مفید.

    استاد جان من خدا را شکر از زمان های قبل قدرت حل مسیله فراوان داشتم و خیلی خیلی زیاد توانایی حل مسیله و چالش داشتم و تو دل خیلی از چالش ها با آغوش باز میرفتم. مثل:

    1. یادگیری رانندگی که گواهینامه را گرفته بودم و از دید همه اصلا اصلا بلد نبودن که رانندگی کنم و تو اون بازه، بابام فقط یک وانت قدیمی داشتند. من هم صبح جمعه ها که میدونستم خلوت تره، یواشکی سوییچ را برمی داشتم و با چه سختی ماشین را از پارکینگ در می آوردم و میگفتم من باید یاد بگیرم و …. تا اینکه ازدواج کردم و با همسرم صاحب ماشین خودمون شدیم و باز دوباره به حدی خودم تنهایی به رانندگی رفتم که بالاخره خوب خوب یاد گرفتم و …..

    2. یادگیری شنا که اینقدر از شنا در عمیق میترسیدم که از کنار قسمت عمیق استخر حتی راه نمی‌رفتم …. ولی تصمیم گرفتم که یاد بگیرم و خصوصی استخر ثبت نام کردم و مربی خیلی تلاش کرد، اما من بخاطر ترس از عمیق، خیلی دیر یاد می‌گرفتم. دیگه مربی ناامید شده بود و …. اما من بهش گفتم که اصلا به ترس من نگاه نکن، من رو بنداز تو عمیق استخر. من بااااید یاد بگیرم. بالاخره یاد گرفتم و ….

    خلاصه که اون موقع هم که از قانون چیزی نمی‌دونستم این روحیه را داشتم و اما قصه لذت بخش زندگی بعد از آشنایی با استاد جان: این را بارها گفته ام که من اصلا با چالش عاطفی بسیار سخت با استاد و آموزه هاشون، آشنا شدم و هنوز که هنوزه خدا را شکر می‌کنم بخاطر روبرو شدن با این چالش، به خاطر رشد خودم. چون من بعد از ازدواج به خاطر خلا هایی که داشته ام، یواش یواش به حدی اعتماد به نفسم در خیلی زمینه ها کم شده بود که بعد از به دنیا آمدن فرزندم که دیگه داغون شده بودم و بعدش هم تضاد عاطفی ام که من را دوباره بلند کرد و رشد کردم ، اون هم چه رشدی …

    خدا را سپاااااس

    بعد هم که آرام آرام با رعایت قانون تکامل، داشتم از این تضاد بیرون می آمدم که با یه تضاد به ظاهر بسیار بد دیگه برخوردم و اون ورشکستگی همسرم بود که مجبور شد، من و بچه 5 ساله ام را رها کنه و به کشور چین بره برای اینکه بتونه بدهی ها را هندل کنه و من با اینکه خیلی مضطرب بودم از این موضوع، اما با استفاده از آموزش های استاد ، تمام تلاشم را کردم که این دوران را به خوبی و عااالی بگذرانم. این دوران شروع شد و من در ابتدا با تضادهایی مواجه شدم که داشتم همون ابتدا کم می آوردم. اما با مشورت گرفتن تونستم اون مسایل را هم حل کنم و همینطور رشد پشت رشد و رشد. من و پسرم دو سال تنها بودیم و میتونم بگم که خیلی خیلی زیاد به ما خوش گذشت. یعنی خوش گذشتن ها خیلی بیشتر از سختی هایش بود. من کلی پروژه انجام دادم که اون ها هم چالش های بود که خودم با آغوش باز دنبالش رفتم و داستان ها دارد. حتی با پسرم، یه سفر 1ماهه به کشور چین داشتیم که بسیار پر بود از زیبایی و چالش و حل مسیله …

    دیگه براتون بگم از چالش هایی مثل انجام آگهی بازرگانی استاد که بالاخره تونستم انجام بدم و خیلی به خودم افتخار میکنم.

    چالش فروش روغن زیتون که خودم ازش استقبال کردم و هر ساله فروش دارم و خیلی برام لذت بخش است.

    چالش ها مسیله وسواس در دوران کرونا که با دید باز شروع کردم به حل کردنش و به لطف خدا موفق شدم.

    چالش نوشتن داستان آشنایی ام در سایت که به لطف پروردگار انجامش دادم.

    چالش اقدام برای مهاجرت کانادا که انجامش دادم و به خاطر باورهایم در مورد مهاحرت، نتیجه نداد.

    چالش خرید خانه که بسیار چالش بزرگی بود برای من و با لطف خدا جون، تونستم به انحام برسونمش.

    و حالا:

    یکسری چالش دارم که قدرت ورود بهش را ندارم.

    مثل چالش مهاجرت به کشور چین به همراه همسرم به خاطر اصرار ایشون و چالش اقدام برای صاحب فرزند دوم شدن و ……

    استاد در حال حاضر این دو چالش بزرگ جلوی رویم است و اصلا نتونستم هیچ اقدامی براش بکنم. یعنی مغزم همش میگه این ها به درد تو نمیخوره …. با اینکه مطمین هستم که پر هستند برام از رشد ‌وآگاهی و افزایش اعتماد به نفس و باور توانمندی هایم و کسب آگاهی های بسیار بسیار جدید برایم.

    حالا استاد جان با این فایل شما انشاا… بتونم وارد حداقل یکی از این چالش ها و شاید چالش های کوچک تر از این ها که تا حدودی مربوط به این ها می شود ، بشوم و کلی نتایج کسب کنم بیام براتون از نتاجم بگم.

    ممنون و خدا قوت

    در پناه خدا جون

    شیما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    سلام بر عزیزانم

    استاد عزیز خیلی از شما ممنونم برای این فایل ارزشمند

    قبلا که چالشی برام به وجود میومد دقیقا احساس میکردم خداوند داره منو تنبیه میکنه و فکر میکردم که دیگه این چالش تنبیه خداونده و دیگه نمیشه کاریش کرد فقط باید بسوزی و بسازی

    استاد جان این نکته که چالشها در زندگی همه آدمها وجود داره خیلی زیاد به من کمک میکنه که احساس قربانی بودن و تنهایی نکنم در مواقع چالش برانگیز

    به نظرم انسان اومده به زمین که مسائلش رو حل کنه و با حل هر مسئله ای به احساس لذت برسه و بزرگتر و بزرگتر بشه

    میخوام اینطوری فکر کنم که با هرچالشی که در زندگیم به وجود میاد ایمانم به وجود خداوند بیشتر میشه چون من در چالشها از خداوند کمک میخوام و وقتی خداوند منو هدایت میکنه و بهم الهام میکنه من ایمانم بیشتر میشه که بله خداوند وجود داره و صدای منو میشنوه و به من یاری میرسونه پس در نتیجه چالش میتونه برای من خوب باشه

    بعد از آشنایی با برنامه های شما در برخورد با چالشها گاهی ناامید میشم گاهی عصبانی میشم گاهی میترسم اما با یادآوری همین نکته که چالشها در زندگی همه آدمها وجود داره و اومده تا من رشد کنم خیلی زود میتونم آروم شم

    در حال حاضر چالش هایی در شغلم و روابطم دارم

    مثلا من از خیلی از جنبه های شغلم راضی هستم اما چالشم اینه که تایم آزادم خیلی کمه و من نمیتونم با خیال راحت به تفریحم برسم هرچند که کارم خیلی سبکه اما تایمش زیاده و اتفاقا همین چند روز پیش داشتم به این موضوع فکر میکردم که من چی کار کنم که بتونم با این پولی که دارم لذت ببرم و به یه سری از اهداف مادیم برسم در حالی که وقتشو ندارم ؟ ایده ای که بهم الهام شد صحبت با کارفرمام بود در مورد مرخصی گرفتن اینکه من چندوقت یک بار چند روزی مرخصی بگیرم تا بتونم تفریح کنم و از اونجایی که میدونم کارفرمام آدم سخت گیری نیست به احتمال خیلی زیاد با پیشنهادم موافقت میکنه انشالله بعد از صحبت کردن با کارفرمامم نتیجه ش رو میگم

    در روابطم چالش های خیلی زیادی وجود داره مثلا دوست دارم با افراد بهتر و جدیدی ارتباط برقرار کنم اما هنوز موفق نشدم یه سری افراد هم هستن که بودنشون منو اذیت میکنه و من هنوز هم به صورت اتفاقی توو خیابون یا جاهای دیگه میبینمشون

    و چالش دیگه برقراری یک رابطه عاطفی رضایت بخشه که هنوز موفق نشدم البته که با کار کردن روی دوره عزت نفس و عشق و مودت و لیاقت یه تغیراتی در احساسم نسبت به رابطه عاطفی به وجود اومده اما هنوز نتیجه دلخواهم رو نگرفتم

    یه سری چالشها هم برای خودم درست کردم اینکه تنهایی برم سفر و رانندگی کنم و شنا یاد بگیرم که واسه هر کدوم دارم قدمهای کوچیکی برمیدارم و این برام لذت بخشه اینکه وارد ترسهام بشم خیلی بهم قدرت میده

    استاد جان این تیکه که به جای تمرکز بر نتیجه نهایی حل چالشهارو مثل یک سفر شگفت انگیز نگاه کنیم خیلی احساس منو نسبت به چالش ها تغییر خواهد داد و وقتی این جمله رو شنیدم لبخندی رضایت و آرامش روی لبم نشست

    من خودم میدونم که اگر در زندگیم چالش نداشم هیچ وقت حرکت نمیکردم هیچ وقت با شما آشنا نمیشدم هیچ وقت به فکر پیشرفت نمیوفتادم

    اگر زندگی گذشته من فقط چند درجه بهتر بود من اینهمه لذت رو که از کار کردن روی خودم تجربه کردم تجربه نمیکردم

    من از اون آدمهایی هستم که باید چک و لگد بخورم تا به خودم بیام پس چالش برای من خوب بوده و از این به بعد هم خوب خواهد بود فقط دیگه یاد گرفتم که الکی غصه نخورم چون همه مسائل حل شدنیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    رازق سروری گفته:
    مدت عضویت: 1658 روز

    با احترام به استاد و دوستان همراه،

    می‌خواستم تجربه‌ام را در اینجا به اشتراک بگذارم.

    برای مدت دو سال، قصد داشتم گواهینامه رانندگی بگیرم، اما به دلیل ضعف در زبان آلمانی یا ترس از دروس تئوری، مواجه به تعویق افتادم. اغلب از شروع کردن منصرف می‌شدم یا اگر شروع می‌کردم، به سرعت کنار می‌گذاشتم.

    اما استاد در دوره عزت‌نفس به من یادآوری کرد که باید یک کار را شروع کنم و تا آخر پیش بروم، بدون اینکه سراغ کارهای دیگر بروم. او تأکید داشت که چالش‌ها منجر به رشد می‌شوند.

    از این پند استفاده کرده و به طور پی‌درپی تئوری گواهینامه رانندگی خود را در طی سه هفته به پایان رساندم، با اینکه زبان آلمانی‌ام ضعیف بود. این تجربه باعث شد که اعتماد به نفس بیشتری به خود داشته باشم.

    اکنون چالش جدیدم یادگیری زبان آلمانی است. هدفم این است که هر روز پنج لغت جدید یاد بگیرم و پانزده دقیقه به مطالعه اختصاص دهم.

    با اینکه مشوق‌هایی برای مواجهه با باورهای قدرتمند و محدودکننده در مسیر یادگیری زبان دوم هستم. خوشحال می‌شوم اگر استاد نظر خود را در مورد این مسئله به اشتراک بگذارند.

    با تشکر از همه و بهترین آرزوها برای شما، شاد، سالم و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: