ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 43
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-04 20:39:222024-02-14 06:06:02ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد و دوستان عزیز
من واکنش اولیه ام تقریبا همیشه منفیه ومیگم:بیخیال،الان کی وقت اینه و … از این جور نگاه ها
از وقتی که با شما آشنا شدم همیشه با برخورد به یه چالش سعی کردم که نگاهی داشته باشم که آرومم کنه
نگاه هر اتفاقی که بیفته خیره خیلی بهم کمک میکنه ولی هنوز به ثبات نرسیده
در کل در طول مسیر با تکرار عبارات و مثالهایی که قبلا اتفاق افتاده و مسائلی که حل شده یواش یواش و به مرور آرام میشم و خیالم راحت میشه
هنوز به اونجا نرسیدم که وقتی چیزی پیش میاد بگم بیخیال بابا هرچی که باشه خوبه و دیگه بیخیالش بشم. بستگی به اینم داره که مسئله چی باشه بعضی هارو راحت تر و زودتر ول میکنم بعضی هم دیرتر
مثلا در مورد بیمارستان رفتن مقاومت شدید دارم و ترجیح میدم حتی اگه کس نزدیکمم اونجا باشه نرم انقدر که بدم میاد.ولی همین چند روز پیش مجبور شدم پدرمو ببرم،بعدشم به مطب دکتر و … وقتی دیدم مجبورم دیگه بیخیال شدم و از خدا کمک خواستم.نتیجه این بود که کارها به سادگی انجام شد،خداروشکر پدرمم مشکل جدی نداشت،منم کلی چیز یاد گرفتم،کلی اعتمادبنفسم بالاتر رفت که تونستم اوضاع رو مدیریت کنم،باعث شد که به سلامتیم بیشتر فکر کنم و احتمالا درس های دیگه ای که شاید خودمم متوجه نشده باشم.
به کم کاری برخوردم و خیلی نسبت به دفعات قبل بهتر عمل کردم و آروم تر بودم.باعث شد که سپاسگزار تر باشم،بیشتر به چیزهایی که دارم توجه کنم،بیشتر حواسم به خرج هام باشه و پول الکی خرج نکنم،زود جیبم رو خالی نکنم.
کانال یوتیوب زدن یه چیز عجیب و خیلی مشکل بود برام ولی شروع کردم به یادگیری و کانال زدم و کلیم چیز در مورد ویدیو درست کردن و گذاشتن یادگرفتم.بعد این اتفاق خیلی حس خوبی داشتم،خیلی به خودم افتخار کردم و از اون پروسه هم لذت بردم. فهمیدم فقط کافی بود برم تو دلش و خدا خودش هدایت میکنه،کارهارو آسون میکنه و مسیرو لذتبخش
در مورد مدل های جدیدی که تا حالا ندوختم برام میاد ترسم بیشتره چون کم میدونم در موردش ولی از خدا کمک میخوام و این ترس و نگرانیمو کمتر میکنه
در مورد سفر رفتن و مسیر هم خیلی مقاومت دارم.کلا تو ماشین بودن رو دوس ندارم،مسیرهای طولانی رو دوس ندارم ولی وقتی که مجبور بشم از خدا میخوام که مسیرو لذتبخش کنه و وقتایی میشه که با گوش دادن به یه کتاب صوتی اصلا مسیرو نمیفهمم
من آدمیم که در مقابل چالش ها و تغییراتی که باید انجام بشه مقاومت دارم وترس و نگرانی زیاد دارم ولی هرچیزی که در پیش بیاد میگم خدایا برام آسونش کن و هربار به لطف خدا دارم بهتر میشم.
به نام خدای هدایتگرم
سلام و درود بی پایان خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان گلم
همین الان که دارم این کامنت را مینویسم در حال دست و پنجه نرم کردن با بزرگترین چالش زندگیمم و باید تصمیم بزرگی بگیرم. اولش خییییلی بهم ریختم ولی خوشبختانه این چالش همزمانی داشت برای من با قدم هفتم آموزشهای این قدم خیلی به من کمک کرد و من الان بدون استرس و نگرانی دارم فایل میبینم و تقسیم وظایف کردم با خدا تمام کارهایی که من باید انجام میدادم را انجام دادم و نتیجه را به خدا سپردم چون نتیجه وظیفه خداست. و اتفاقا به این نتیجه رسیدم که اگر من این چالش را درست و با احساس خوب پشت سر بگدارم من از لحاظ مالی و شخصیتی به یک پیشرفت عظیمی میکنم و این چالش خیلی عالیه برای من. و با قدرت دارم میرم توی دل این چالش و وقتی خدا هدایتگر من هست پس مطمینم من را به بهترین مسیر هدایت میکند
و به این باور رسیدم که اگر با احساس خوب به جلو حرکت کنم بهترین اتفاقات برام رخ میده
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و سایر همسفران این قطار خوشبختی و آگاهی.
در جواب عکسالعمل خودم نسبت به چالشها باید بگم که هر وقت چالشی داشتم در مورد کارها و پروژههام و در مسیر کاری خودم همیشه با چالشها به راحتی روبرو میشدم میپذیرفتم و با تمرکز و توکل طبق فرمایشات استاد یک گام به جلو رشد میکردم و این موضوع تقریباً در تمام جنبههای زندگیم بوده و موفق بودم فقط تنها جایی که کم آوردم تو چالشهای مالی بود که میشه گفت 40 درصد موفق و 60 درصد ناموفق بودم و چالش بزرگ منه و حدود 10 سال نمودار سینوسی دارم دائم کم و زیاد میشه و دنبال راه حلی برای موضوع هستم که امیدوارم به زودی با هدایت الهی حلش کنم.
اما در مورد چالشی که تو زندگی داریم و از آن فرار میکنیم میتونم بگم چالش خاصی جز همین موفقیت مالی برام وجود نداره و امیدوارم که با این سلسله آموزشهای جدید استاد بتونم از این چالش هم به سلامت و موفقیت عبور کنم و اتفاقات خوبی رقم بزنم مرحله دوم که باید بگم من در تمام زمینههایی که پیش روم اتفاق میافته مثل شغل مورد علاقم که ساخت و ساز بیش از 25 سال سابقه ساخت و ساز دارم و یا فرصتهای سرمایهگذاری و یا پیشنهادهای کسب و کار متفاوت
سعی کردم از اون چالشها و پیشنهادها استقبال کنم و پس از بررسی و تشخیص اولیه اینکه مفید هست با تستهای کوچک اون کارها و اون فرصتها رو بررسی کنم و وارد بشم امیدوارم که بتونم بهترین راهها رو توسط هدایت الهی پیدا کنم
مرحله سوم هم که تقسیم کردن چالش هست من سعی کردم به جای تمرکز روی یک مورد روی دو سه مورد که در یک راستای هستند کار رو ادامه بدم و بتونم از چند جبهه به این درآمدزایی خودم کمک کنم.
البته یک مشکلی که فکر میکنم برای من بزرگ شده شرایط سنی منه که منو به عجله وا میداره و اجازه نمیده موفقیتهای کوچیک رو برای خودم نشون بدم و کمالگرایی رو و سرعت بالا رو هدف قرار دادم که باید روی این ترمزها کار کنم و با ادامه آموزشها براین چالش هم پیروزمندانه فائق بیام.
ازخداوند طلب ثروت سلامتی عاقبت بخیری برای استاد وتمام عزیزان این سایت دارم.
IN GOD WE TRUST
به نام الله یکتا
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و دوستان خوبم
امیدوارم حال دلتون عالیه عالی باشه
امروز صبح اومدم بازم جلسه دوم رو برا خودم مرور کنم دیدم جلسه سوم رو گذاشتین
با خوشحالی و دقت جلسه دوم رو نت برداری کردم و الان دارم کامنتش رو می نویسم
تمرین این جلسه وقتی یک مسئله ای در زندگی شما به وجود میآید چه واکنشی به ان نشان میدهی
اول از همه این رو بگم وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم، قشنگ اینو متوجه میشم هر جایی توی زندگیم رشدی کردم، پیشرفتی کردم، نتیجه برخورد با یک چالش و مسئله ای بوده که اونو حلش کردم و از اون چالش عبور کردم
جالبه ادم وقتی به یه تضاد و چالشی بر میخوره، سریع اولش بهم میریزه و یا یه کمی حالش بد میشه
ولی وقتی وارد اون چالش میشه، و یا وقتی داره اون مسئله رو حل میکنه، متوجه میشه حل اون مسئله براش خیلی راحتتر از اون چیزیه که فکر میکرده
البته به نظرم درستش این هست که،
اینجا ادم به توانایی های خودش پی میبره
به این که قدرت حل این مسئله رو داشته
و کلا برای عبور از چالش ها خیلی توانا هست
خدا رو شکر من هم نگاهم نسبت به مسائل و چالش ها این هست که یه فرصته برای تغییر. یه فرصته برای بهتر شدن و بهتر عمل کردن
شاید در لحظه اول کمی بهم بریزم، ولی این نگاه که بخوام ازش فرار کنم یا بترسم رو اصلا ندارم. و راحت میتونم خودم رو کنترل کنم
خیلی وقتها هم به خودم میگم این مسئله رو خدا برات بوجود اورده که توی این زمینه خودت رو رشد بدی و یا بهتر و عالی تر عمل کنی،
چون باز هم جای بهبود و رشد رو داری و این اتفاقا خیلی هم خوبه برات
اگه مسئله ای برات به وجود اومده، یعنی قدرت حل اون مسئله رو داری. تواناییش رو داری و میتونی ازش عبور کنی
و با حل اون میتوانی یه پله یا حتی چند پله بالاتر بری و پاداش جهان رو دریافت کنی
بعضی وقت ها هم وجود مسئله رو هم برای این میبینم که مشخص کنه من دقیقا چی رو میخوام و هدف و خواستم رو برام بهتر و واضح تر مشخص کنه.
و هر چی خواسته من واضح تر باشه، راحتتر و سریع تر میتونم به سمتش حرکت کنم و اونو بدست بیارم
من هر چقدر بتوانم مسائل بیشتری رو توی زندگیم حل کنم،
هر چقدر بتونم توانا تر باشم برای گذر از چالشها،
به اعتماد به نفس و توانایی خودم بیشتر پی میبرم.
و به خود باوری بیشتری میرسم و خودم رو توانا تر و قوی تر میدونم برا حل مسائل اینده
و یه جورایی امادگی بیشتری دارم برای دریافت پاداش های بیشتر جهان
با حل هر مسئله و چالشی تجربه های بیشتر و ابزار های بیشتری برا خودم ذخیره میکنم.
که توی اینده و در هر جایی برا حل مسائل بزرگتر، از اون ابزار ها میتوانم استفاده کنم و به راحتی مسیر خودم رو جلو برم و لذت ببرم.
چون جهان خیلی هوشمندانه عمل میکنه و طبق خواسته و هدف من، میدونه توی اینده به چه تجربه ها و ابزار هایی نیاز دارم.
و با به و جود اوردن مسئله ای که بتونم حلش کنم، و چالشی که بتونم ازش عبور کنم،
هم منو برای اینده داره قویتر میکنه،
و هم توانایی منو دائما یادم میاره
و هم به خواسته های من شکل و جهت زیباتر و بهتری میده
این رد پا رو از خودم گذاشتم چون دارم یه مسئله ای رو حل میکنم که اولین باره به یه همچین چالشی بر میخورم
و توی اینده متوجه میشم این چالش هم مثل بقیه چالش ها که حلشون کردم خیلی ساده و راحت هست
و من باید از مسیر رشدم لذت ببرم و شکرگزار خداوند باشم
استاد عزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم
این اموزش ها ظاهرش رایگانه ولی میلیون ها ارزش داره
در پناه الله یکتا سربلند و ثروتمند باشین
سلام به استاد عزیزم و مریم جان
سلام به تمام خانواده بزرگم در سایت
سوال =وقتی با یک چالشی برخورد میکنید چه واکنشی دارید؟
جواب= قبلا از چالشها فرار میکردم و یا از دیگران میخواستم آن را حل کنند چون فشار ذهنی زیادی بر من وارد میکرد و اعصابم رو بهم میریخت
اما از وقتی روی خودم کار میکنم متوجه شدم که دیگه فرار نمیکنم اعصابم بهم نمیریزه بلکه دلم میخواد حلش کنم تا راحت بشم تا آرامش داشته باشم
تازه متوجه شدم که این چالشها باعث میشه که من چه خواسته ای دارم و در بعضی مواردباعث میشه شفاف سازی بشه که دقیقا چه چیزی میخواهم مثلا من خانه میخواستم اجاره کنم اما پول خیلی کمی داشتم و خداوند کمکم کرد در خانه یکی از بستگان دامادمون سکونت کنم این یک خانه دربست قدیمی بود که پله زیاد داره اوایل خیلی راضی بودم اما با مشکل زانو دردم متوجه شدم که این مشکل باید حل بشه و بدون اینکه ناراحت بشم و بگم این چه خونه ای برعکس تحسین میکنم و به خودم میگم این خونه فوقالعاده خوب و زیبا هست اما باید بتوانم پول بسازم و خانه جدیدی بگیرم که پله نداشته باشه و مشکل زانو دردم خوب بشه پس تلاش میکنم تا این مسئله را حل کنم
تمرین این جلسه =
سوال : چه چالشی دارم که دارم ازش فرار میکنم ؟
جواب مرحله اول = بدهی های مالیم که مبلغش زیاده (بخاطر ورشکستگی در کارم )
جواب مرحله دوم = من متوجه شدم که تنها خودم هستم که باید بشینم و این مشکل رو حل کنم (البته بعداز یکسال که دارم روی خودم کار میکنم چون قبلا حتی نمیخواستم این چالش رو ببینم و یا بشنوم در کل فرار میکردم ) و باید برای آن راهکار پیدا کنم و باید بتونم از همین شغلی که درآن مشغول هستم (بنگاه املاک) پول بسازم (که خود این شغل کلی باورهای غلط هم توش داره مثلا بازار خرابه مشتری نیست ) بجای نگاه کردن به نیتجه نهایی به این توجه کنم
1= چه نعماتی برایم دارد : آشنا شدن با افراد موفق و ثروتمند و بسیار عالی که براحتی وقتی سوالی در زمینه کاریم دارم با آغوش باز توضیح میدن و اطلاعات منو بالا میبرن ، و اینکه میبینم چقدر ثروت وجود داره
2= مهارت ارتباط گرفتن را یاد میگیرم که چگونه با مشتری ارتباط برقرار کنم و چه صحبتهایی بکنم و مشاوره و آگاهی های لازم در امور ملکی بدهم
3= قبلا با اضطراب با مشتری حرف میزدم که نکنه قبول نکنه نکنه اشتباهی یه حرفی بزنم همش افکار منفی اما با تلاش الان نمیترسم و با قدرت صحبت میکنم و توضیحات میدم اگر هم چیزی ندونم میگم اینو اطلاع ندارم برای شما میپرسم تا آگاهی درستی به شما بدهم و تا حد زیادی بر ترسهام غلبه پیدا کردم
4= توکلم به خدا زیاد شده و به خودم میگم انجام میدم خدا هم کمکم میکنه و راه رو بهم نشون میده پس نگران نباش و آرام باش و حرکت کن
5= مهارت ارتباط برقرار کردن با دیگران الان براحتی میتونم هرکجا باشم درمورد خودم و کارم صحبت کنم هر جایی هم ضعیف عمل بکنم بخودم میگم اشکال نداره همه که از اول ماهر بدنیا نیومدن کم کم مهارت بیشتر میشه مطالعه میکنی از دیگران میپرسی و جواب رو پیدا میکنی
6= من متوجه شدم که به کار ملک و اطلاعات ملکی علاقه دارم و دیگه دنبال این نیستم فقط پول دربیارم و بدهی بدم و راحت بشم الان دلم میخواد تو اینکار پیشرفت بکنم و با علاقه کارمو انجام بدم پول بقول استاد خود بخود وارد زندگیت میشه پس از کارم لذت ببرم و با عشق کارمو انجام بدم وقتی کارم ، عشق و توجه منو ببینه اونم جواب میده و پول و ثروت بطور طبیعی وارد زندگیم میشه
7= این علاقه من به کارم و یک چالشی که تازگی در کارم باهاش روبرو شدم باعث این خواسته شد که دفتر کار خودمو داشته باشم تا بتونم حرکتهای بیشتری در این زمینه داشته باشم و ارتباطم را با مشتریها بیشتر کنم تا موفقیت های زیادی بدست بیارم
من مطمئنم که خداوند بهم کمک میکنه تا موفق بشم
مرحله سوم تمرین :
برای حل این چالشی که دارم ( پرداخت بدهی ها)
باید پول بسازم /پس :
قدم اول= بتونم یک واحد را اجاره بدم و یا بفروشم
که به لطف خداوند اینکارو انجام دادم و تونستم قرارداد ببندم
قدم دوم= بالا بردن آگاهی و اطلاعات مربوط به ملک که به لطف خداوند با تلاش تونستم اطلاعات خوبی کسب کردم حتی نسبت به کسانی که بیش از 20 ساله در این شغل هستن در حالیکه من 5 ساله در این شغلم
قدم سوم= با خراب شدن یک قرارداد که قبلا ناراحت میشدم الان به خودم میگم اشکالی نداره باید ببینم چه درسی میتونم از این چالش و مسئله بگیرم
قدم چهارم =با افراد موفق و ثروتمند زیادی آشنا شدم که از هرکدام یک درس و آگاهی بگیرم کلی به تواناییها و آگاهی من اضافه میشه
قدم پنجم= جهان سرشار از فراوانیه و ثروت
پس فقط من باید باورم را روی فراوانی بزارم و کانون توجه م روی نکات مثبت مسیرم باشه و با توکل به خدا حرکت کنم
خداوند را سپاسگذارم که در این مدت یکسال که با استاد و این سایت بی نظیر آشنا شدم و روی خودم کار کردم خیلی بر ترسهام غلبه کردم و بقول استاد تو دل ترسهام رفتم و آرامش بسیار عالی بدست آوردم و قبلا با ناامیدی سرکار میرفتم اما الان با احساس خوب میرم و با آرامش کارمو انجام میدم و باور دارم خدا کمکم میکنه
من وقتی از این چالش بیرون بیام انسان بسیار قویتر و بزرگتری نسبت به قبل از ورشکستگی م میشم
چیزی که دلم میخواد بگم اینه که همه این راه ، توکل به خدا و باور اینکه خودمان خالق زندگیمان هستیم و جهان سرشار از فراوانی و ثروت .
من از صبح تا شب در مسیر رفت و آمدم فایلهای استاد رو گوش میدم و هر دفعه یک نکته رو متوجه میشم که قبلا نشنیده بودم که این نشان دهنده تغییر باورها و مداری که درآن هستم را نشان میدهد.
استاد برای این فایلهای جدید بسیار سپاسگذارم .
هر فایلی که میزاری سعی میکنم کامنتی بنویسم که به تمریناتش عمل کرده باشم و نتیجه هرچند کوچک هم باشد را ببینم بعد کامنت بزارم چون نمیخواهم الکی چیزی بنویسم و یا بخواهم بیام جملات قشنگی بنویسم که خودم بهش عمل نکردم .
من خیلی تغییرات داشتم به کمک شما و لطف خداوند
خدایا شکرت
استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و دوستان عزیزم همگی در پناه الله یکتا شادو سالم و ثروتمند باشید
با آرزوی موفقیت برای همگی
سلام به استاد عباسمنش و همه دوستان
استاد اصلا نمیتونم توصیف کنم حالم رو که چقدر عالی شدم از زمانی که دو قسمت از ویدیو هارو دیدم اصلا انگار برای من گفته شده تا ببینم در درونم چی میگذره . میخوام قدم به قدم کامنت بذارم تا ببینم چند مرده حلاجم!
سوال اول که چه واکنشی در مقابل چالش ها نشون میدم رو میخوام جواب بدم؟
من در مقابل چالش ها به شدت استرس میگیرمو میگم من که نمیتونم!!پس بیخیال و مثل بقیه مسایل نصفه و نیمه ول میکنم
خیلی اذیت میشم وخودم رو سرزنش میکنم و احساس ناامیدی بهم دست میده و میگم چرا من همش باید مشل داشته باشم
من کسیو ندارم کمکم کنه من تنهام و از همین قیبل فکرها که آزارم میده
عصبی میشم با همه دعوا میکنم گریه میکنم و از مشکلاتم و چالشام فرار میکنم
_ چه چالش و مسیله ای هست که سعی میکنم فرار کنم ازش ؟
ساده ترین چالش من رانندگی هست که ترس توی تک تک سلولام میاد در اون لحظه
چه جوری ذهنیتم رو تغییر بدم در رابطه با این مسیله؟
من اگر این چالش رو حل کنم خیلی راحتتر زندگی میکنم . . مامانم رو هر جا بخواد میبرم چون مشکل رفت و امد داریم
اعتماد به نفس و خود باوریم بالاتر میره و خودم رو خیلییییییی تحسین خواهم کرد
نمیخوام دیگه از چالش هام غول بسازم باید به عنوان یک فرصت نگاه کنم تا پیشرفت کنم
توکلم 1000 برابر میشه
_ چه کارایی باید برای این چالش بکنم؟
میخوام برنامه ریزی کنم و قدم به قدم پیش برم
اول ) روی ذهنم و توانایی بالام کار کنم مطمین هستم که میتونم
دوم) ویدیو اموزشی قبل از تمرین ببینم
سوم) سه روز در هفته تمرین رانندگی داشته باشم و تماام خودم رو بذارم و روبرو شم با ترسام
چهارم) توی خونه مرور کنم در تصوراتم کلاچ و دنده رو چجوری بگیرم
و سعی میکنم توی هر جلسه پیشرفت هامو ببینم و خودم رو تحسین کنم که افرین مهساااا تو تونستی دیدی هیچی نبود دیدی راحت شدی دیدی چقد خداااا بزرگه دیدی چیزی نبود این چالش . .
افرین به خودم که دارم روی خودم کار میکنم
دوستتون دارم … در پناه خدای بزرگ باشید انشالله
سلام مهسای عزیز تحسینت میکنم به خاطر تلاشی که برای غلبه به ترس هات داری
منم الان اومد سایت که در مورد بزرگترین چالش زندگیم که همون رانندگیه کامنت بزارم که کامنت شما رو دیدم
منم چند روزه که با توکل به خدا شروع کردم به رانندگی البته الان از ساعت های خلوت در مسیرهای خلوت شروع کردم قبلا همش اه و ناله میکردم که تنهام هیچکس همراهم نیست و میترسیدم تنهایی برم الان موقع رانندگی خدارو همراه خودم میبرم و سپاسگزار خدای عزیزم هستم که هر روز همراه من به رانندگی میاد
با خودم عهد بستم که عجولانه رفتار نکنم و با ارامش و پشتکار ادامه بدم که نا امید نشم و خودم با هیچکس مقایسه نکنم من ایمان دارم که هردومون با توکل به خدا و پشتکار موفق میشیم0برات ارزوی بهترین ها رو دارم 0
سلام زهرا جان امیدوارم که خوب و سلامت باشی
ممنون بابت کامنتت که برای منی که بار دوم کامنت میذارم خیلیییی ارزشمنده . . این هم یک نشونه از طرف خداوند که ببین مهسا خیلیا در شرایط تو هستن و میترسن ولی دارن غلبه میکنن و یاد میگیرن و قدم به قدم جلو میرن تا پیشرفت کنند .
خیلی امید و انگیزم بیشتر شد
حالت رو درک میکنم و از خدای بزرگ میخوام که یک روزی بیای و بگی من یک راننده حرفه ای شدم و خیلیییی راضی هستم از شرایط . . اون روز دیر نیست
خدا هرلحظه و هرجا از رگ گردن به ما نزدیکترهست پس دیگه نباید بترسیم و ازین چالش عبور کنیم و درس بگیریم از لحظه به لحظش. .
منتظر نتایج فوق العادت هستم و این رو بدون که من مطمینم توی این مسیر خیلی چیزها برات اسونتر میشه
به خدای بزرگ میسپارمت زهرای عزیز
درود دوست عزیز و تبریک
من هم در 26 سالگی که اقدام کردم برای گرفتن گواهینامه دقیقا همین حال و روز را داشتم بعد از گرفتن گواهینامه متعهد شدم باید رانندگی کنم من که در کودکی و نوجوانی با دوچرخه همه جا می رفتم الان چرا نتونم با چهار چرخ برم مگه چه فرقی کرده دوچرخه که امنیتش کمتر از ماشینه و هزاران هزار پیام دیگه از این دست به خودم دادم. حتی همسرم هم برای اینکه همراهی کنه برای عبور از ترسهایم یکبار همراه شدم ولی انقدر خودش استرس کشید و به من هم منتقل کرد( یکی از جملات خنده دارش این بود: در اوج عصبانیت و داد و بیدا د: سودی دیگه الان این داشبورد رو می جوم اخه این چه وضعیه؟ در اون استرس واقعا خودم هم خنده ام گرفت از تصور جویدن داشبورد) تصمیم گرفتم تنهایی برم خیابانهای خلوت تنهایی برم به خانواده ام سر بزنم و از مسیرهای کوچک شروع کردم که زودتر برگردم به مقصد بعد هی مسیرها رو طولانی تر و سخت تر کردم الان دیگه مسافرت هم میرم.
از صمیم قلب براتون ارزوی موفقیت دارم در سلامتی – رانندگی -ثروت سازی و رابطه خوب و هر آنجه که قصد انجامش را دارید.
سلام سودابه ی عزیز
ممنونم بابت به اشتراک گذاشتن تجربه خودتون از رانندگی
دوست خوبم منم تنهایی رانندگی میکنم الان یه مدت که تنهایی اولای صبح هرروز حدودنیم ساعت در خیابان خلوت رانندگی میکنم اما ذهنم خیلی مقاومت داره و از خیابان شلوغ فراری هستم مثلا من عادت کردم8صبح برم تمرین
اگر ساعت9بشه نمیتونم و از خیابان های شلوغ به شدت میترسم
هم روی ساعت مقاوت داره ذهنم هم خیابان اصلی پر تردد
شماهم اینطور بودین؟بعد چه مدت ترستون ریخت اما من هنوز ترس دارم
ممنون میشم که من و راهنمایی کنین0
درود زهراجان
توانمندی و هوشمندی ما کار خودشو میکنه
لوح نویسی مدرسه یادتونه چقدر سخت بود قلم بدست گرفتن و دایره و خط مستقیم و خط مورب بعدا خوشنویس هم شدیم. رانندگی هم همینطور اگر مقاومت زیاد پاش نریزیم خودبخود درست میشه بقول استاد در زمان رانندگی به چی توجه میکنی ذهن رو قدرتمند میکنه یا برعکس
حالا آگاهانه توجه رو بذاریم روی اینکه خوب رانندگی میکنم و بهتر و بهتر شدم
ا آلان توی خیابون شلوغم
کنترل اوضاع دستمه
بهتر از این نمیشه
دیدی هیچی نداره بیخودی میترسیدی
و اینگونه میتونی برای پایه 1 هم اقدام کنی
در پناه خداوند
سلامت
موفق
ثروتمند و سعادتمند باشید
سلام خانم قربانی
خواستم از رانندگی بگم که اعتماد بنفستون بالا بره
چون هنوز راننده نیستیت ازش یک غول ساختید
منم وقتی برای آموزش میرفتم و داشتم رانندگی میکردم به مربی میگفتم احساس نمیکنم منم که دارم رانندگی میکنم چون همیشه مسافر بوده ام هنوزم فکر میکنم یکی دیگه داره رانندگی میکنه من نیستم بهم گفت ترمز کن ترمز کردم گفت حالا گاز بده گاز دادم
گفت دیدی تویی که داری میرونی
اولش همش حواست هست که کی به سرعت گیر رسیدی که بدی دنده سنگین کی باز حرکت کنی و بدی دنده سبک
ولی طی مدتی ذهنت برنامه ریزی میشه که الان این کارو بکن الان اون کارو بکن
یکی از عموهام همیشه میگفت
من وقتی رانندگی میکنم اصلا حواسم نیست که کی میرسم خونه یعنی ذهن و بدنم خودشون برنامه ریزی شدن که رانندگی کنن و من اصلا به فکرم نمیرسه که کی چیکار کنم
فقط با تمرین بیشتر عادت میکنی ترسی نداره و اگه این همه آدم و خصوصا خانم تونستن تو هم میتونی
من مدتهاست راننده ام و برام عادی و تکراریه
ضمنن وقتی موفق شدم راننده بشم خیلی اعتماد بنفسم بالا رفت
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام و درود به استاد عزیزم خانم شایسته عزیز و دوستای گلم.
در مورد اینکه چه نوع برخوردی با چالش های زندگیم دارم میتونم بگم که عکس العمل های متفاوتی داشتم:
در نگاه اول،
-از بعضی از اونها خیلی استقبال میکنم و خیلی قدرتمندانه اونها رو پشت سر میزارم.
-در مواجهه با بعضی از اونها تنبلی میکنم.
-و در برابر یکی از اونها ترس و نا امیدی رو تجربه کردم.
در برابر گروه اول که همیشه پیروز بودم.
در مورد گروه دوم در نود درصد مواقع بر تنبلی خودم غلبه میکنم و کار رو پیش میبرم.
و در مورد مهارت ارتباطی و به خصوص رابطه عاشقانه ترس و شکست رو تجربه کردم اما بعد از گذشت مدتی تونستم خودم رو پیدا کنم و برای پشت سر گذاشتن این چالش شروع به یادگیری و حرکت کنم.
در حال حاضر داشتن یک رابطه ی عاشقانه، چالش پیش روی من هستش که مدتهاست قدم به حل این چالش برداشتم.
و اعتراف میکنم این چالش نقطه عطفی در زندگی من بوده که باعث شده تا اینجا یک سفر شگفت انگیز به درون خودم داشته باشم و باورهای محدود کننده رو در خودم بشناسم و اونها رو تغییر بدم و از تغییراتی که در خودم میبینم ودر دنیای اطرافم میبینم خوشحال و شگفت زده باشم.
در ابتدای امر به این دلیل نا امید شدم که فکر میکردم، سرنوشت من اجازه ی چنین امری را به من نمیدهد و من قدرتی برای تغییر این سرنوشت ندارم.
مدتها بود که از احساس شادی دور شده بودم و به انگیزه ی پیدا کردن شادی کتابی در دستانم قرار گرفت که راجع به قدرت اراده ام در راستای قدرت الهی و یکی بودن آنها، برایم سخن میگفت و بارقه هایی از امید رو در دلم زنده میکرد.
به راه خودم ادامه دادم و در مسیر با کتاب هایی آشنا شدم که هرکدام بابی از خودشناسی را به رویم میگشود تا اینکه با استاد عباسمنش عزیز و محصولات ارزشمند ایشون آشنا شدم.
در این مسیر یاد گرفتم که:
“خودمان خالق بی چون و چرای زندگی خودمان هستیم”
“خداوند و سرنوشت ما میخواهد که ما بهترین نعمتها را داشته باشیم”
“ما میتوانیم یک رابطه ی عاشقانه را تجربه کنیم”
“میتوانیم خودمان را دوست داشته باشیم و به خودمان عشق بورزیم”
“ما موجوداتی با ارزش هستیم که لایق بهترین نعمتها هستیم”
“اگر با خودمان در صلح باشیم و در هر لحظه احساس بهتری داشته باشیم، نعمتها به طور طبیعی وارد زندگیمان میشود”
و یکی از زیباترین مواردی که یاد گرفتم این بود که:
چطور میتوانم با اطرافیانم بهتر ارتباط برقرار کنم و به آنها عشق بورزم و با تمرکز بر خصوصیات خوب آنها احساس بهتری نسبت به آنها داشته باشم.
و شاهد تغییر رفتار آنها با خودم باشم و همین طور رفتار متفاوتی که از ارتباطات جدیدم دریافت میکنم.
یعنی جدای از اینکه با چه آدمی و با چه ویژگی هایی مواجه میشوم میتوانم یه ارتباط خوب و گاها قابل قبول برقرارکنم و این تحول بزرگی در من هستش.
تا الان رویارویی با این چالش:
_ نعمت تجربه ارتباطی دوستانه و دو طرفه با اطرافیانم رو به ارمغان داشت.
_ تقویت قوه تجسم و تخیل و لذت بردن از دنیایی که پیش روی خودم میبینم
_ تبدیل تعداد زیادی از باور های محدود کننده به باورهای قدرتمند کننده
_ شجاعت قدم گذاشتن به خلق خواسته ها.
_ دیدن نتایجی که توکل و ایمان من رو برای رسیدن به خواسته ها قویتر کردند.
برای جواب به مرحله سوم تمرین این جلسه باید بگم که:
-کاری که در حال حاضر باید انجام بدم این است که روابطم را گسترش بدهم.
من آدمی هستم که اصولا ترجیح میدهم همه ی کارهایم را از جمله ورزشم و شغلم و … را در خانه انجام بدهم و از ارتباطات بسیار محدودی برخوردار هستم. به خصوص از ارتباط با جنس مخالف دوری میکنم.
شاید میترسم درگیر احساسات شوم!
به هر حال به نظر میرسد قرار است دنیای جدیدی را تجربه کنم.
– قدم دیگری که باید بردارم این است که روی باور خودم کارکنم:
“پسرهای زیادی هستند که با خودشان در صلح میباشند”
” وقتی که من دارم روی خودم کار میکنم، جهان من رو هدایت میکنه به انسانهای درست و شرایط درست و مسیر درست”
استاد عزیزم بابت این محصول الهام بخش متشکرم
درود خانم جعفری عزیز
اول بگم که چقدر عکستون و منظره و طبیعت پشت سرتون زیباست
چه جاده ی قشنگی چه درختان زیبایی حتی هواشو هم احساس کردم…خودمو اونجا احساس کردم…
و این جمله و باور بنظرم بنیادی ترین اصل هست عین ریشه ی همون درختان هست که دیده نمیشن زیر زمینند، و تمام تنه و شاخ و برگ ها از اون ریشه ها هستند
و اون باوریه که تا درست و تقویت نشه هیچ باوری درست نمیشه هیچ تلاشی جواب نمیده
و اینقدر اون باور لذت بخش و زیبا و قدرت بخشه که نگو
عین حروف الفبای یک زبان هست که با اون هر کلمه ای رو میشه تلفظ و ادا کرد و بعد میشه با اون ها هر جمله ای رو ساخت تا بی نهایت…
و اون این ترمز هست که من نمیتونم تاثیری بر سرنوشتم بزارم و نمیتونم هر درخواست و آرزویی از خدا داشته باشم. و جهل در این موضوع که من فکر کنم مگه من میتونم هر چی از خدا بخوام؟
مگه اجابت میشه؟
مگه تو این زندگی و دنیا که همه (اکثریت) دارن خودشونو محدود میکنند میشه جور دیگه فکر کرد و نتیجه گرفت؟!
بله میشه
خود خدا فرموده.
نقطه عطف و تغییر اساسی اون لحظه و اون روزیه که فهمیدم من میتوانم هر درخواستی داشته باشم و تاثیرگذار بر سرنوشتم…
حالا سرنوشت یعنی چی؟؟
یعنی چیزی که آینده ای که (دور و نزدیک) با سر (ذهن و فکرم) بنویسمش، ثبتش کنم تو زندگیم و رقم بزنم.
سر + نوشت
باید سر بنویسه نه جامعه نه دیگران نه شرایط نه محیط نه فرهنگ نه عوامل ظاهری دیگر…
و چه خوب اشاره ای کردید و چون امروز به همین موضوع داشتم فکر میکردم به کامنت شما هدایت شدم و اومدم یسر بزنم به کامنت خودم در این قسمت که چند روز پیش نوشته بودم و با متن شما روبرو شدم…
شایسته خانم عزیز و ورزشکار
همواره در جاده شادمانی و آرامش و عشق و مودت پیش برید و خوب باشید..
من هم درود میفرستم به شما
و تبریک میگم بهتون بابت نگاه مثبت نگری که دارین و توصیف زیبایی که از منظره ی پروفایل داشتین.
بله، اعتقاد به اینکه ما خالق زندگیمون هستیم و هر آنچه را که تجربه میکنم حاصل باورهای خود ماست و به عبارت دیگر خودمان مسئول همه جنبه های زندگیمان هستیم، یکی از بنیادی ترین باورهایی است که بر همه جنبه های زندگیمان تاثیر گذار است.
امیدوارم در خلق خواسته هاتون موفق باشین.
سلام به استاد و راهنمای عزیز،
خداوکیلی انقدر تو دوره ها و فایل های رایگانتون رو این اصل تاکید کردید که باید بریم تو دل ترسها، باید بریم تو دل چالشها، باید عملگرا باشیم و به ایده ها و الهامات عمل کنیم که این موضوع در من نهادینه شده. من جدیدا از هر چالش جدیدی استقبال میکنم و به خودم میگم حتما یا این چالش راه رسیدن به هدفمه یا درسی برام داره پس حتما باید برم تو دلش.
انصافا تو این 2 ساله (به خصوص از بعد از دوره دوازده قدم) خیلی چالشهای جدیدی رو واردش شدم که همشون سود بودن برام.
حالا نخوام بگم همشون منجر به یه نتیجه ملموس و فیزیکی در زندگی من شدن، حداقل تاثیری که داشتن این بود که من بزرگتر شدم، اعتماد به نفسم بیشتر شد و یا درسهای زیادی گرفتم و اصلا فهمیدم خواسته من چیه و چه چیزهایی رو نمیخوام.
تو محل کار که یاد ندارم صحبتی شده باشه در مورد کاری و من خودم رو وارد اون کار نکرده باشم. حتی خیلی کارها و ایده ها هست که خودم مطرح میکنم و انجامشون میدم.
چالشهایی که تو زندگی آگاهانه واردشون شدم شاید مهمترینهاشون مهاجرت برای بار دوم، تغییر رشته تحصیلی، وارد شدن به یک شغل جدید، تلاش برای یادگیری طراحی وبسایت با وردپرس، یادگیری برنامه های مختلف مثل فوتوشاپ، تلاش برای یادگیری زبان اسپانیایی و الان هم چالش جدیدم بهبود زبان انگلیسی و نوشتن مقاله برای وبسایتم هست.
خیلی از این کارها رو شاید سالها پیش ازشون واهمه داشتم. مثلا یکیش مهاجرت بود که دقیقا از قدم 6 دوره دوازده قدم جسارتش در من ایجاد شد و خداوند درهاش رو به روی من باز کرد و من قدم به قدم پیش رفتم که در دل اون هم چالشهای دیگه ای بود، مثل چالش امتحان زبان که خدا رو شکر تمامی چالش ها به لطف خداوند با موفقیت طی شد.
یا مثلا چالش طراحی وبسایت زمانی واردش شدم که گفتم من دلم یه کسب و کار آنلاین میخواد، پس باید یاد بگیرم چطور میتونم یه وبسایت داشته باشم و از اونجایی که از استاد یاد گرفتم صاحب یه کسب و کار باید خودش از تمامی بخشهای کارش آگاه باشه و در ابتدا بیزینس رو با سرمایه کم شروع کنیم، منم گفتم پس حتما باید این کار رو تجربه کنم و شروعش کردم و هر روز یه چیز کوچیک یاد میگیرم و خودم رو تحسین میکنم.
در مقابل چالشهایی که باهاشون مواجه میشم شاید در اول کار کمی دستپاچه میشم. اما کم کم خودم رو پیدا میکنم. تغییری که الان نسبت به قبل داشتم اینه که در گذشته فکر میکردم چالشها یعنی مشکلات غیرقابل حلی که از سمت خداوند برای مجازات من فرستاده شدن اما الان این حس رو ندارم و فکر میکنم چالشها اومدن تا من رو رشد بدن. البته که همیشه از خداوند میخوام کارهام ساده و روون انجام بشن اما دیگه مثل قبل از چالشها فرار نمیکنم.
استاد از خداوند براتون بهترینها رو آرزو میکنم که زندگی من و هزاران نفر دیگه رو تغییر دادید.
سلام استاد جون
دفعه قبلی که اومدم کامنت بنویسم یادمه که کلی نوشته بودم ولی یهویی کامنتم پرید و دیگه نتونستم بنویسم !!
این اولین باری بود که این اتفاق رخ میداد ولی من دوباره دارم کامنت رو مینویسم با این تفاوت که فهمیدم وقتی که میخوام یه کامنتی برای سایت بنویسم حتماً باید یه دفتری کنارم باشه افکارمو به طور کلی روی یه برگه کاغذ خالی کنم و بعدش توی سایت بسط و گسترشش بدم..
– با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
خوشبختانه از وقتی که با شما آشنا شدم همیشه تلاش کردم که در مقابل چالشها بایستم چون اونها باعث میشن که من یک مرحله بزرگتر بشم توی این زمینه دارم خوب عمل میکنم اما باید بگم گاهی وقتا هم هستش که در و دیوار را از مسیر خارج میشم و یه مدت طولانی طول میکشه که به مسیر برگردم پس نیاز دارم که طبق قانون تکامل سعی کنم اگر میرم توی در و دیوار زمانش کم باشه و زود مسیرمو اصلاح کنم و برگردم
همیشه تلاش میکنم که راه حلش رو از هر راهی که شده پیدا کنم و پاداشش رو بگیرم…
– بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
استاد در حال حاضر چند تا چالش توی زندگیم هستش که دارم تمام تلاشمو میکنم حلشون کنم… میدونم که ممکنه یکم زمان ببره ولی مطمئنم که بالاخره من راه حلشو پیدا میکنم میخوام یکم بیشتر راجع بهش بنویسم…
چند ماه پیش بود که داشتم خیلی خوشحال و خندون از اولین روز دانشگاهم برمیگشتم چون بالاخره توی دانشگاه دلخواهم قبول شده بودم و تلاشهام نتیجه داده بود.. همینجوری که توی ترافیک وایساده بودم یهویی یکی از پشت به ماشینم زد و بنگ….
چون که این برخورد جزئی و کوچیک نبود باعث شدش که من با یه چالش عجیب روبرو بشم …
اینجا دو تا راه داشتم یا اینکه از حقم بگذرم و اون پول ناچیزی که بیمه بهم پیشنهاد داده بود رو قبول کنم و بقیه خسارتم از جیب خودم بدم…
یا اینکه برای گرفتن حقم از تلاش کردن و حل کردن چالش نترسم و برم از راه قانونیش اقدام کنم…
من راه دومو انتخاب کردم…
به علت اینکه نتونستم ذهنمو خیلی خوب کنترل کنم یه مدتی هم از مسیر خارج شدم و به خاطر همین کنترل نکردن علفهای هرزه ذهنم رشد کرد…
ولی مسئله مهمی که من دوباره به مسیر برگشتم، و دارم تموم تلاشمو میکنم که این چالشو به زودی حل کنم..
نکته جالبی که وجود داره اینه که لحظه برخورد یه صدای بزرگی توی ذهنم میگفتش که خیریت تو در این بوده و اصلاً ناراحت نباش و این باعث شد که من یه آرامش خیلی عجیبی داشته باشم و به این حرفی که تو وجودم تکرار میشد اعتماد کنم …
– برداشتن توجه از روی نتیجه و نگاه کردن به مسیر، دستاورد ها:
در طول مسیر تا اینجای کار احساس قوی بودن بیشتری دارم و فکر میکنم که اصلاً اون آدم چند ماه پیش نیستم بلکه چند لول تونستم به جلو قدم بردارم فکر میکنم که تونستم توانایی تمرکز به نکات مثبتم را تقویت کنم و همینطور به نعمتهای مادی که توی راه به دست میارم وابسته نباشم… اگه یاد گرفتن ماده و قانونا رم جز مهارت حساب کنیم میشه بگم که مهارت جدیدی هم یاد گرفتم تونستم صبر خودم رو تقویت کنم تونستم انعطاف پذیری خودم رو تقویت کنم با شرایط جدید خودم رو وفق بدم ظرفیتهای بیشتری درونم برای مدیریت کارهام به وجود بیارم و تونستم به این موضوع بیشتر تکیه کنم که خدا داره کارهامو برام انجام میده و هیچ وقت منو رهایی نکرده و من رو هدایت میکنه و به من آرامش میده…
نکتهای که باید بهش توجه کنم اینه که بیشترین درسی که از این موضوع گرفتم اینه که باید واقعاً در زمینه مالی پیشرفت کنم و این پیشرفت میتونه برای من عوض کنه…
تهیهی لیست از کارهایی که باید انجام بشه:
برای شروع کردن مسیر پیشرفت مالی لازم دارم که یه اهرم رنج و لذت خیلی قوی تنظیم کنم، هر روز حتماً روی خودم کار کنم ورودیهای ذهنم را کنترل کنم ذهنیت ثروت سازمو تقویت کنم و الگوهای زیادی رو نشون ذهنم بدم… نعمتهایی که دارم رو ببینم و شکرگزارش باشم چون که شکر نعمت نعمتت افزون کند:))))
به نام خدای مهربانم.
سلام به استاد بی نظیرم و مریم بانوی مهربان .
سلام به عزیزان همراه .
حقیقتا دوبار این فایل رو گوش کردم و در آخر تصمیم گرفتم بنویسمش و تمرناتشو انجام بدم تا بهتر درکش کنم .
استاد من اول فقط برای چند لحظه از چالش به وجود آمده میترسم و حس خستگی میکنم ولی با عنایت الله و آموزشهای بی نظیر شما سریع خودم رو جمع و جور میکنم و اولین کلمه ای که به زبونم میاد اینه که حتما و قطعا خیره .
من این جمله رو از ته دل و با ایمان قلبی میگم چون تا به حال خیلی مسائل بزرگ توی زندگیم پیش اومده که هر بار و هر دفعه خیر بوده .البته من اینو بعد آشنایی با آموزشهای شما یاد گرفتم و هربار دنبال خیر هر مسأله میگردم و خیلی زود پیداش میکنم و هر روز ایمانم قویتر میشه به الله .
درباره چالش جدیدی که دارم اینه که ، در حال حاضر من توی قدم دهم دوره خارق العاده 12 قدم هستم و توی مدت یک سال و یک ماهی که این قدم ها رو طی کردم واقعا زندگی من متحول شده و به خواسته هایی به راحتی آب خوردن رسیدم که خودم حتی وقتی بهش فکر میکنم باورم نمیشه .
به معنی واقعی زندگی من از هر جهت رویایی و دل به خواه خودم هست .
شرح کل ماجرا خیلی از حوصله بحث ما خارجه اما در همین حد میتونم بگم منی که حتی اجازه بیرون رفتن بدون همسرم از خونه رو نداشتم وسختگیریهای شدید همسرم به صورت معجزه آسا الان شغل جدیدی برای خودم افتتاح کردم و حدود دوماه هست شروع به کار کردم . تمام این مراحل که تا اینجا اومدم قدم به قدم طی شد و من هر لحظه با هر چالش جدید گفتم عیب نداره دارم تکامل طی میکنم و موفق تر از روزهای پیش میشم . میشه گفت تمام چالشهامو با شادی و امید طی کردم با یاری الله و کمک از فایلها و آموزشهای شما .
چالش فعلیم گرفتن مشتری هست و ترس از اینکه نتونم خواسته مشتری رو برآورده کنم . کارم یه شاخه از رشته های آرایشگری هست درباره ابرو .
با انجام تمرین این جلسه متوجه شدم من خیلی کمالگرا هستم و انتظار دارم همه چی عالی باشه و زیادی به خودم سخت میگیرم برای اینکه مشتری از کارم راضی باشه .
در صورتی که تا به حال سه نفر مشتری رو با کمال رضایتشون کار انجام دادم اما بازم میترسم با قدرت خودم رو به مشتری معرفی کنم همش میگم اگه عالی نباشم و نتونم رضایتشو جلب کنم چی ؟
واسه همین به هیچکسی اصرار نمیکنم که بیاد واسش کار انجام بدم .
این ترسه باعث شده با قدرت بامشتری صحبت نکنم و در واقع وقتی میبینم حتی طرف اصراری نداره و در آخر میگه حالا بعدا خبر میدم یه نفس راحتی میکشم و میگم حالا میان عجله ای نیست کم کم سرم شلوغ میشه .
اما امروز با انجام دادن تمرین شما متوجه شدم چیزی که من خودمو آروم میکنم و میگم طبیعیه آدم ماه اول و دوم مشتری نداشته باشه ریشش ترس درونی منه و بقول معروف من دارم زمان میخرم و از شروع کار شونه خالی میکنم .
الان با انجام این تمرین متوجه مشکلم شدم و نوشتم که اگه این مسأله رو حل کنم و فرار نکنم چه نتیجه های خوبی میگیرم .
برای تبلیغ کارم با هدایت الله و تمرینات دوره عزت نفس کارتهای زیبایی درست کردم و کارم و هنرم رو توی اون کارت نوشتم و تزیینات زیبایی همراه با یه هدیه کوچیک درست کردم و میخواستم توی مترو اتوبوس بین خانمها پخش کنم . اولین بار در حد مرگ میترسیدم همش میگفتم اگه مسخره بشم چی؟ اگه ازم قبول نکنن چی ؟ و مشکل دیگه م میگفتم اگه بخاطر حجابم و چادرم طرد بشم چی ؟ خیلی واقعا واسم سخت بود اما با تمرینهای مجدد عزت نفس دل به دریا زدم و این کارو شروع کردم . هر بار ترسم بیشتر ریخت و کارتها هی زیباتر و معرفی من بیشتر شد .
بر عکس فکر و ترسهایی که داشتم خیلی هم از این کارم استقبال شد .
هر بار ترسیدم و خجالت کشیدم گفتم من دارم برای پیشرفت خودم تلاش میکنم و معرفی کار و هنرم که عیب و ننگ نیست .
ما توی مشهد زندگی میکنیم و اصلا این نوع تبلیغات توی شهر ما طبیعی نیست و من تنها کسی هستم که با کمک دوره عزت نفس شما چنین جسارت و جراتی به خرج دادم و مطمینم پاداش این غلبه بر ترسم رو حتما به لطف الله خواهم گرفت .
همش دوستم میگفت پس چرا این تبلیغات جواب نمیده .حالا امروز متوجه شدم یه اشکال دیگه کارم اینه که من درونم ترس دارم از شروع کار و این فرکانس هست که مشتری رو نمیتونم به درستی پرزنت کنم .
با انجام تمرین امروز امیدوارم با هدایت الله و آموزشهای شما و پیگیری تمرینها خیلی سریعتر به نتیجه مطلوب برسم .
در قسمت سوم تمرین تصمیم گرفتم اینقدر محکم و با اطمینان با مردم صحبت کنم که به من اعتماد کنن توی کارم حرفه ای هستم
و با شروع و انجام هر چقدر کار کم بتونم بر ترسم غلبه کنم و به مرورزمان توی کارم و پرزنت مشتری خبره بشم انشاالله .
ممنونم استاد از آموزشهای بی نظیرتون و هر روز دعای خیر ما پشت سر شما هست .