ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-07 20:36:482024-02-14 06:04:58ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سوال اول فایل:
اگر اشتباه کردم، به طور ناخودآگاه ذهنم یادآوری می کند که ارتعاش منفی باعث این اشتباه شده است و در صورتی که حل خودم را خوب کنم و بتوانم ذهنم را کنترل بکنم وضعیت درست می شود، ولی کنترل ذهن در اینجور شرایط خیلی سخته، یکی از راه هایی که کمک می کند در اینگونه مواقع مسئله را هندل کنم این است که از قبل برای آن اشتباه آمادگی داشته باشم.
طبق تجربه، وقتی یک اشتباهی را انجام می دهم احتمال تکرار آن اشتباه زیاده، بهترین راه اینکه در صورت امکان برای چند ساعت و چند روز عقب بکشم، روی کار های دیگر تمرکز کنم و بعد دوباره تلاش بکنم، معمولا در این حالت مسئله را می توانم کنترل کنم.
با تشکر از استاد و خانم شایسته.
و با تشکر از دوستانی که با حضور در کامنت ها هم زندگی خودشان و هم زندگی ما را زیبا تر می کنند.
سلام خدمت استاد عزیز
1.اقا من همین دیشب یه اشتباه پر تکرار رو داشتم که در زمینه وسواس فکری بود مشکلم اینکه بیش از حد به یک موضوعی فکر می کنم در حدی که استرس منو در بر میگیره این مشکل رو من طی چند ماه اخیر بارها روش کار کردم اما باز هم دیشب این اشتباه رو انجام دادم
2 دیدگاهی که در مورد این اشتباه داشتم دیدگاه خوبی نبود و تقریباً خودم رو سرزنش کردم و توقعم از خودم بالا بود که چرا این اشتباه دوباره تکرار شد البته من روی خودم در این زمینه کار کردم و نسبت به قبل خیلی خیلی بهتر شدم اما تجربی دیشب به من گوشزد کرد که من باز هم در این زمینه نیاز به کار دارم و طی پیشرفت هایی که داشتم،بالاخره دیشب تونستم سرزنش کردنو کنار بذارم
3 احساسی که داشتم نسبت به این اشتباه احساس منفی بود اما نکته خوبش اینجا بود که این احساس نسبت به قبل کمتر منفی بود و خدا را شکر من در این زمینه پیشرفتهای خوبی داشتم و در نهایت تونستم احساسمو بهتر کنم
4 برای بهبود این مشکل و بازخورد من با این مشکل گفتههای همین فایل که استاد فرمودند خیلی به من می تونه کمک کنه و به جای سرزنش کردن خودم باید سریعتر خودمو پیدا کنم و راحت با مشکل برخورد کنم توقع بیجا از خودم نداشته باشم.
امیدوارم که تجربیات و تمرین من به شما عزیزانی که کامنت رو مطالعه میکنید کمک کرده باشید به امید بهترینها
به نام خدا
استاد سلام، امیدوارم حالتون عالی باشه
اشتباه اخیری که انجام دادم این بود که ، به خاطر اثباب کشی داشتم تمام وسایل رو تمیز میکردم و بسته بندی میکردم، اول گاز رو شستم و اومدم شیشه پشت گاز رو که شسته بودم سرجاش قرار بدم و شیشه رو روی صفحه گاز بخوابونم، یدفعه نمیدونم چی شد که قطعه لولای تاشو شیشه گاز شکست، با اینکه من صد بار این کارو کرده بودم و مشکلی هم پیش نیومده بود ولی خب این اتفاق افتاد. راستش تو لحظه ناراحت شدم و چون صدای شکستن یه مقدار بلند بود، ترسیدم و داشتم فکر میکردم باید بیشتر دقت میکردم و همیشه هر کاری رو که فکر میکنم دیگه حرفه ای بلدم انجام بدم بازم دقت کنم .
جالبه که به خاطر آموزش های شما، مقدار خودسرزنشی که داشتم کوتاه و سطحی بود ولی از صبح تا حالا که شب شده همش فکرش میاد و میره و میفهمم که چقدر ذهن میخواد به اشتباه پیله کنه.
خب عمدا حواسمو به انجام کارهای دیگه پرت میکنم و میدونم گوش دادن به این فایل بارها و بارها برام موثره
یه موضوع دیگه که میخوام بگم، اینه که بعد از شنیدن این فایل از خودم پرسیدم عکس العمل من در مورد اشتباهات بقیه چیه؟
دیدم من به راحتی بقیه رو میبخشم و کمک میکنم خودشونو ببخشند ولی در مورد خودم همش احساس میکنم باید سختگیر باشم و البته میدونم این طرز برخورد با خودم کاملا اشتباهه
مدت هاست دارم تمرین میکنم با خودم خیلی مهربون باشم و میدونم این تمرین باید همیشگی باشه….
بی نهایت از شما ممنونم استاد برای آماده سازی فایل های خودشناسی چون باعث میشه من با خودم در مورد خودم صحبت کنم…..
به قوله مریم جون خدا نگه دار و هدایت گر هممون باشه.
سلام و درود فراوان خدمت آرمی بزرگ و قدرتمند عباس منش،،،
چقدر برای من جالب بود که من به تازگی ی اشتباه خیلی بولد انجام دادم توی کارم و الان استاد دارن درباره ی اشتباه صحبت میکنن ،، خدایا شکرت که هر لحظه منو هدایتم میکنی به سمت کمال و نور ،،
خوب من اشتباه خودمو اولش نپذیرفتم و قصد داشتم تا لحظه آخرم هی توجیهش کنم ولی جالبه که قضیه داشت بد تر و پیچیده تر میشد تا جایی که دیگه خودم احساس کردم ن ،، این خودم نیستم ،، باید دست از گول زدن خودم بردارم و زدم بیرون گفتم من به یاری الله الرحمن الرحیم حلش میکنم ،، پذیرفتمش ،، دقیقاً عین گفته استاد عزیزم ،، خیلی حس قدرت بهم داد وقتی پذیرفتمش ،، بعد بلافاصله گفتم خوب الان چطور میشه حلش کرد ،، همینطور جواب میومد توی ذهنم این کارو کن اون کارو کن تا بالاخره تصمیم گرفتم و عمل کردم ،، و خیلی جالبه مسئله ای که داشتم به کل قیدشو میزدم حل شد فقط توی چند ساعت ،، واو ،، به همین آسونی ،، پذیرفتم ،، از خداوند یاری خواستم و بنگ ،، پاسخ گفته شد و حل شد ،، تمام ،،
خیلی مهمه که ما باید یادبگیریم هیچ موضوعی را حل نشدنی نبینیم ،، خیلی مهم که درک کنیم قدرتمندیم ،، خیلی مهمه خدارو حس کنیم توی لحظه هامون ،،
درس من از اشتباهم خیلی برام از نتیجه مهم تر بود اینکه نهایت سعی مو بکنم تکرارش نکنم ،،
و راز دل اشتباه خودمو کشف کردم ،، ترس ،، ترس از نشدن که به نظرم شِرک محض بوده و خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که درکش کردم و از خداوند میخوام همیشه و همیشه شرک و کفر رو از من دور کنه به بزرگی و کرمش ،،
توی مراحل بعدی نباید بترسم باید سعی کنم نهایت سعی خودمو بکنم تا بهترینم و ارائه بدم و الله و همیشه یار یاور خودم بدونم توی تمامی امورم ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این دوره ی فوقالعاده ،، به به چه دوره ای شد ایول خداقوت استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز ،، عشقید فرشته ها ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که توانستم از اشتباهم درسش رو بگیرم و دیگه تکرارش نکنم شکرت خدا جونم ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که ثروووووتتتتمند و شاد و تندرست و سلامت هستم ،،
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
سوال این قسمت:
به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟
– به دلیل انتقادهای نا جالب یکی از اشنایان نزدیک، واکنش گرا عمل کردم البته با شخص خودم نه با طرف مقابل به شکلی که امر بر او مشتبه شده بود که تماما حق به جانبش است و دق و دل چندین ساله را سر من خالی کرد و احساس قربانی شدن را نیز در من بیشتر بوجود اورد و با نصیحتها و راهکارهایی که به نظر خودش درست بود و با مقایسه هایی که من را با دیگران می کرد تماما مرا محکوم کرده در صورتی که خود ان شخص فاقد تمامی این ادعاهایی بود که برای من نام می برد و جالب بود که به من ایراد و پند و نصیحت می داد.
آیا احساس شما این بود که:
” اشتباهی است که رخ داده و اشکالی ندارد. ببینم چه درسی برایم دارد؛ ببینم چه تغییر یا بهبودی ایجاد کنم که در آینده این اشتباه تکرار نشود؛ ببینم چطور می توانم در این موضوع بهتر شوم”؛
– بسیار ناراحت شدم و هیچ درسی نیز برایم نداشت غیر از این که از ان شخص متنفر شده و دوست ندارم دیگر او را ببینم یا با او صحبت کنم و صحبت های او هیچ تغییر و بهبودی برای من نداشته و بیشتر جنبه ی حسادت و رقابت و چشم و هم چشمی داشت. از ان زمان بیشتر بر روی احساس لیاقت و عزت نفس خود کار می کنم و سعی می کنم بپذیرم که خودم مقصر بودم که دیگران چنین رفتاری با من داشتند .
آیا به شدت خود را سرزنش کردی!
– بله با اینکه بر روی احساس لیاقت و عزت نفس خود کار کرده ام با این حال عملکرد ضعیفی داشته و اجازه دادم دیگران بر روی من تاثیر گذار باشند و ذهن من را حتی با اینکه زمان زیادی از روی ان گذشته درگیر کنند که نشانه ی ضعف شخصیتی و باورهای نامناسب درباره ی خودم و عدم ارزشمندی و لیاقت و عزت نفس پایین است.
آیا آن اشتباه را به شخصیت خود وصل کردی و به احساس ناتوانی رسیدی؟!
– بله به شخصیت خود وصل کرده و احساس ناتوانی و به درد نخور بودن کردم.
آیا به این نتیجه رسیدی که کلا به در این کار نمی خوری؟!
– بله چون این شخص دایما مرا با دیگران مقایسه می کند و به من احساس نا جالب و به درد نخور بودن را می دهد.
یا اینکه تمرکز خود را بر درس ها و بهبودهایی گذاشتی که آن اشتباه می تواند برایت داشته باشد؟
– بله تصمیم گرفتم بر روی احساس لیاقت و عزت نفس با جدیت بیشتری وقت و انرژی بگذارم و روی نقاط ضعف خود کار کنم.
مرحله سوم:
با توجه به توضیحات استاد عباس منش درباره ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده در برخورد با اشتباه، به این موضوعات فکر کن که:
چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟
– نظر دیگران برایم اهمیتی نداشته باشد، بر روی بهبود شخصیتی خود بیشتر کار کنم، حرف مردم را نادیده بگیرم، با کمال احترام در جواب انها نظر خود را اعلام کنم، محدوده و مرزهایی در روابط برای خود ایجاد کنم، از افراد منفی دوری کنم، اجازه ندهم که دیگران بر روی ذهن من تاثیر گذار باشند.
این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟
– این اتفاق باعث شد که محکی برای من باشد تا بیشتر روی احساس لیاقت و عزت نفس خود کار کنم و اجازه ندهم هر کسی هر صحبتی را با من داشته باشد.
از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟
– چون دوره احساس لیاقت را شروع کرده بودم و با این تضاد روبرو شدم مشخص شد که در این حوزه بسیار ضعیف هستم و باید بیشتر از قبل بر روی باورهای خود در این زمینه کار کنم. احساس لیاقت و عزت نفس نیز مانند سایر توانایی ها نیاز به تمرین و تکرار مداوم و کسب مهارت دارد و به تدریج بهبود می یابد. دیگران تاثیری در زندگی من نداشته و نظر انها نیز هیچ اهمیتی ندارد و باعث رشد بیشتر من می شوند.
مرحله چهارم:
پس از تفکر و پاسخ به سوالات مرحله قبل، بنویس چه ایده ها و راهکارهایی داری تا آن درس ها و بهبودها را در عمل اجرا کنی؟
– تکرار فایل های صوتی استاد در زمینه ی احساس لیاقت و عزت نفس و انجام تمرینات آن با جدیت بیشتر از جمله نوشتن توانمندی ها و نقاط مثبت و خواندن آن در آینه از خود تعریف کردن تقویت این باور که دیگران هیچ تاثیری در زندگی ما ندارند و تعیین مرز و محدوده در روابط تمرکز بر نکات مثبت و کنترل ذهن
خدیا شکرت
عاشقتونیم
بنام رب العالمین
سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و همه همراهان
آخرین اشتباه من امروز عصر رخ داد،.
دیشب یه دوست قدیمی خانمم اومده خونه پدر خانمم و سراغشو گرفته مثل اینکه اونا هم گفتن که ما خونه نیستیم و دیگه تماسی هم با ما نگرفتن. واین خانم شماره تلفن خودشو داده که خانم من باهاش تماس بگیره که بیان خونه ما
امروز صبح ما مطلع شدیم، از آنجایی که ایشون همسر نماینده فعلی و کاندید مجلس هست من ب خانمم گفتم یه زنگی بهش بزن وازش دعوت کن بیاد خونه مون ،هم بخاطر اینکه دیروز خونه نبودیم وهم اینکه بلاخره نماینده مجلس هست و یه روزی بکارمون میاد.
خانمم گوشیشو برداشت و یه نگاهی سوال برانگیز کرد وبا تأمل گفت،
مگه خودت نمیگی قدرت دادن به هر کی وهر چیزی شرک است (حرفه استاد و بهش گفته بودم)
من فورا جواب دادم ن این قضیه فرق داره من که توکلم به اون نیست وایشون اومده سراغ ما رو گرفته شاید دستی از جانب خدا ست. برای ما و به هر حال ما انسانیم و خیلیا هم به ارتباط داشتن تاکید کردن. منظورم استاد عباس منش بود
خلاصه زنگ زد و ایشون جواب داد من گفتم اول بهش یه پیام بده و خودتو معرفی کن خانمم گفت بابا اونا الان سرشون اینقدر شلوغه که تلفن نگاه نمیکنن گفتم اشکال نداره تو یه پیام بده بهش.
میدونید من از این فرصت پیش اومده هدم این بود که به هرحال یه روزی خواستیم بهش زنگ بزنیم آشنای قبلی باشه
یعنی داشتم بهش قدرت میدادم (شرک)
خلاصه تماسی انجام نگرفت ، خانم دوباره بهم گفت که تو خودت اینجور ی میگی، بعدشم اینجوری؟!
ب خدا ایمان نداری
خودتو غول نزن
من این دفعه یه زره مقاومتم کم شد.به حرفش فکر کردم و یه جورایی خودم متوجه اشتباهم شده بودم چون دیگه هیچی بهش نگفتم
سکوت علامت تسلیم
اومدم گوشمو برداشتم ک پادکستهای که از استاد دارمو یه چن تاشو گوش کنم اصولا هم یه پادکست یه دقیقه ی رو پشت سرهم خیلی گوش میدم شاید بیشتر از 50 بار
تو یه پادکستی استاد میگن، هر جوری قدرتو به غیر خدا بدی از ثروت و سلامتی وخوشبختی خودتو دور میکنی
این دومین پاد کستم بود که داشتم گوش میدادم
گوشیو دادم خانم وگفتم ببین چه هدایتی چه هم زمانی رو
خانم گفت، من که از اول گفتم بهت، اینو بذار تو ذهنت دیگم این اشتباهو تکرار نکن
یه جوری بهم گفت مثل اینکه داشت بچه 5 ساله شو نصیحت میکرد، بی محلی هم بهم کرد
البته من قبلش خودم اینو متوجه شده بودم که رفتم سراغ هدایت از جانب خداوند و پاد کست های استاد که الهام بخش قلبم باشه
وهم اینکه احساس پشیمونی نسبت به این موضوع
این برام خوب بود که درک کنم و درک کنم که هواسمو بیشتر جمع کنم در مورد توحید و شرک
خداروشکر میکنم که هم خودم متوجه اشتباهم شدم وهم اینکه خدارو سپاسگزارم بخاطر خانمم که کنارم هست الهی شکرت
قبلا ایجوری نبودیم اگه اشتباهی میکردم سعی میکردم توجیه کنم ومفاومت میکردم اما الان دیگه ب لطف الله از اون زمانی که هدایت خواستم وبا استاد عباس منش آشنا شدم کلا آدم نرمی شدم، آگاهانه تو هر موضوعی عدم مقاومت دارم و اشتباهو راحت میپذیرم وخوده اشتباهو یه فرصت بهتر شدن میدونم واحساس بدی هم ندارم میگم پیش اومد و سعی و تلاش میکنم که تکرارش نکنم
بنظرم پذیرش اشتباه خودش یه موفقیت حساب میشه چون دیگه هر وقت خواستم دوباره این اشتباهو تکرار کنم ذهنم یه ارور بزرگی میده برای خوده من اینجوری هست.
قبلا ناراحت بودم که چرا اشتباه میکنم بخصوص در مورد توحید، اما الان خداروشکر هم اشتبام کم شده وهم اینکه احساس گناه ندارم وخودمو سرزنش نمی کنم میگم پیش اومده دیگه وهر روز این پیشرفت رو در خودم میبینم از الهاماتی که دارم واسونی ، هم زمانی ها واحساس خوبم
الهی شکرت کنترل ذهنم خیلی بهتر شده قبلنا که اصلان کنترل ذهن نداشتم
این درس خوب و ب موقع برام بود چونکه یه سفر دارم ک اسمشم گذاشتم هجرت عشق تو این سفر ک خارج از کشوره اونجا یه خواهر زاده دارم با خودم میگفتم اگه اون کشور مسئله ی هم باشه اون برام حلش میکنه
این اشتباه منو بزرگ کرد که آقا تو داری به خدا توکل میکنی یا به خواهر زادت
این چه فکر باطلیست که تو داری
هجرت عشق بدون بینش توحیدی به هیچ نمی ارزد
خدایا شکرت که منو هر روز می افزایی
من از استادمون سپاسگزارم که با این فایل ها مارو به خود شناسی بیشتر سوق میدن ومن خودم هر وقت سرم شلوغه ویا نمیتونم زیاد تو سایت استاد عباس منش باشم ویا کلا تنبلی میکنم این روند تکاملیم کند میشه یه جورایی چرخاش زنگ میزنه باید هروز بیام تو سایت استاد عباس منش اونم یه تایم زیاد تا روغن کاری بشم این یه حقیقته برای من هر وقت احساس کردم که دیگه بهتر شدم ویه زره شل کردم این روند یا کند شده یا کلن وایستاده
یاد گیری مثل تنفس کردنه نمیشه حبسش کرد باید ادامه داد وهر وقتم ایستادگی کردی وفکر کردی که دیگه خیلی می فهم، ذهنو قلب وافکار به علت نرسیدن آگاهی یواش یواش از کار می افتد
جهانی که هر روزه پشرفت داره، تو این جهان عدم آگاهی نو وابدیت یعنی عقب ماندگی یعنی پس رفت یعنی معلولیت تکاملی.
خدا یا شکرت که چه آسون کردی بر ما همه ی آسونی هارو
خدا یا شکرت بخاطر استاد عباس منش و گروه تحقیقاتی شون
الهی شکرت بخاطر این دوستان عزیز و همراهان عاشق
الهی شکرت بخاطر بچههای غار حرا به قول دوستمون سعیده خانم
الهی شکرت بابت همه ی آنچه این جا هست وما ازش استفاده میکنیم پروردگارا سپاسگزارم
استاد عباس منش ،خانم شایسته وگروه تحقیقاتی وهمه ی دوستان خوبم صمیمانه و صادقانه خیلی دوستون دارم
خانواده خوب من با قلبم تک تک شمارو می بینم و همهتونو به خدای رب العالمین می سپارد
شاد وسلامت باشین
به نام الله یکتا
استاد عزیز از شما و خانم شایسته بسیاار بسیاار سپاس گذارم که این سلسله برنامه که خودش یه دوره فوق العادس رو به صورت رایگان و هدیه در دسترس ما قرار دادید .استاد دقیقا پارسال همین موقع ها شما توی دوره عزت نفس به من یاد دادید که موقع اشتباه خودم رو سرزنش نکنم
من قبل از اون دوره وقتی اشتباه میکردم خیلییی واکنش تندی با خودم داشتم فوش و بد و بیرا به خودم میگفتم حتی اگه یه اشتباهی اگر به نظرم خیلی بزرگ بود میکوبیدم تو سر و کله خودم
ولی به لطف الله مهربان و آموزه های شما توی این موضوع خیلی خیلی بهتر شدم جا دارم که بهتر بشم اما از گذشتم صد ها لول بهترم
الان اگر اشتباهی کنم شاید اون چند ثانیه اول نتونم خودمو کنترل کنم اونم همیشه نه بیشتر وقتا به محض یک اشتباه میگم محمد عیب نداره .مثلا من اسنوکر خیلی بازی میکردم تا چندوقت پیش . اگر توی باز یک ضربه بد رو میزدم خیلی زود به خودم میگفتم محمد تو قبلا همین ضربه هم بلد نبودی بزنی اشکال نداره بعدی رو بهتر میزنی فقط تمرکز کن
خیلی مثال ها دارم از بعد از دوره عزت نفس که چقدددر نگاهم تغییر کرد در این زمینه و چقدرررر رشد کردم ولی دوست دارم زودتر برسم به اشتباهی که جدیدن کردم و درسی که ازش گرفتم
داستان از این قراره که من 2 3 روز پیش صبح موتورمو برداشتم رفتم بنزین بزنم (تو حالت احساسی خیلی خوب و فوقالعاده بودم ) توی مسیر من یک اشتباهی کردم یک سبقت از راست گرفتم ولی با سرعت خیلی کم در همون لحظه اون ماشین پیچید به راست
من سریع ترمز کردم و قالپاق اون بنده خدا گرفت به دنده موتور من و شکست (خداروصد هزار مرتبه شکر که نخوردم زمین )من سریع واستادم بغل پیاده شدم از موتور و رفتم از اون بنده خدا معذرت خواهی کردم در صورتی که ایشون از نظر قانونی مقصر بود چون از لاین وسط یک دفه کامل چرخید به راست ولی من خودم میدونستم که چیکار کردم
رفتم معذرت خواهی کردم و اون بنده خدارم آروم کردم و راه افتادم به سمت تعمیرگاه
پیش خودم میگفتم محمد این یه درس بزرگ بود که تو حواستو بیشتر جمع کنی توی رانندگی
بعدش یه نگاه دیگه ای که داشتم به این موضوع
گفتم من که در تلاشم ذهنمو کنترل کنم در تلاشم در مشیر درست باشم پس اگر یه اتفاق به ظاهر بد میوفته اون درونش هزاران خوبیه . گفتم محمد این اشتباه باعث شد شفت دندت بشکنه و اونو عوضش کنی خدا میدونه اون شفت دنده قرار بود کجا برات دردسر بشه که خدا با این تضاد کوچیک درستش کرد برات
زمانی که اون شفت رو عوض کرد گیریبکس موتورمم سرویس کرد گفتم خدا میدونه که شاید ممکن بود این گیریبوکس به ایراد بخوره ولی این تضاد کوچیک باعث شد سرویس بشه گیریبوکسمم و هیچ مشکلی نباشه دیگه
خداروشاکرم برای تمام نعمت هام
خداروشاکرم برای آگاهی های ناب محمدی شما استاد عزیزم و زحمات بی منت خانم شایسته عزیز که با عشق اینقدر خوب روی سایت کار میکنن
استاد دوست دارم اینم آخر این کامنت بگم برای قوی تر شدن ایمان بچه ها و خودم
استاد من توی این 3 هفته گذشته به راحتی یک موتور تریل خریدم به راحتیی
به راحتی یک ماشین پراید خریدم
استاد وقتی میگم به راحتی ینی واقعا به راحتی پولشون به راحتی اومد من هیچ زوری نزدم خود اون ماشین و موتور هم به راحتی پیدا شدن من فقط رفتم آوردمشون
عاشقتونم امیدوارم همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشید
به نام خدای مهربان
اما سوال این جلسه و خودشناسی که متوجه بشم توی این موضوع کجا قرار دارم
من وقتی داشتم به موضوع این جلسه فکر میکردم متوجه این شدم که یک کاری رو چندوقت پیشا با کلی به تعویق انداختن که دلیلش هم اتفاقا ترس از اشتباه بود شروع کردم و خلاصه یکم پیش رفتم ،،دوتا موضوع هعی منو ناامید میکرد که دقیقا مربوط به موضوع جلسات دو و سه هست اونم این موارد بود که
1.یا به یک مسئله بر میخوردم
2.یا یک اشتباهی توی اونکار میکردم
یعنی شاید نزدیک ده بار من هعی شروع میکردم اولش یکم ذوق وشوق داشتم اما تا یکم سخت میشد و باید میرفتم تو دل چالش دیگه ادامه نمیدادم یا اگر در حین مسیر اشتباهی میکردم باز دوباره احساس این بهم دست میداد که آقا قرار نیست بهبود پیدا کنه ،این اشتباه رو کردی قرار تا اخر همینطوری بمونی
یعنی من کلا نسبت به اشتباه کردن دید بدی دارم و اونم بخاطر دیدگاه کمال گرایانه که اونم بخاطر شکلی هست که بزرگ شدم دیگه چون اشتباه نباید میکردم و قطعا تنبیه داشت حالا تنبیه میتونه هرچیزی باشه دیگه میتونه تحقیر باشه میتونه القا کردن اینکه تو ارزشمند نیستی باشه اما خلاصه که این احساس رو به من از بچگی نسبت به اشتباه دادن
به همین دلیل ترجیح میدادم یا کاری رو انجام ندم یا بینقص انجام بدم و همین موضوع هم اتفاقا باعث اسیب هایی شده بود که حسابی منو عقب انداخت ولی مهم نیست الان وقت تغییره سینا تو میتونی از همین الان با دیدگاهی تازه شروع کنی و کاملا نتیجه متفاوتی نسبت به گذشته بگیری
حالا نکته دیگش هم این بود که من مثلا اشتباه میکردم و توی اشتباه کلا دنبال درس گرفتن نبودم یعنی اینم خیلی توی خودم میتونم ببینم که باید مهارت دیدن درس ها از اشتباهات رو در خودم بهبود بدم و خب خداروشکر توی این قسمت قراره حسابی روش کار کنم
خب پس برخورد من این بود که با اشتباه سریع جا میزدم و حتی اگرم به زور خودم رو نگه میداشتم از اون اشتباه اصلا درسی نمیگرفتم و دوباره و دوباره اونو تکرار میکردم واینقدر این تکرار میشد که کنترل ذهنم از دستم در میرفت و دیگه ادامه نمیدادم اما خیلی الان دوست دارم دیدگاه جدید رو در خودم ایجاد کنم و دوباره برم تو دل همون کار و دوباره کار رو شروع کنم الان خیلی امیدوار تر هستم نسبت به اون موضوع با شنیدن همین توضیحات ، و میخوام دیدگاه جدید رو تست کنم میخوام این گفتگو های ذهنی و اینکه چه درس هایی میتونم بگیرم رو تست کنم و به همین دلیل که خیلی ذوق وشوق دارم که دوباره کارم رو از سر بگیرم خیلی برام حیاتی و اساسی هست که بیام اینقدر با تراکم و تمرکز روی این موضوع کار کنم تا باور هاش رو بتونم در خودم پررنگ کنم
خیلی میخوام قدم های عملی رو دیگه شروع کنم چون میخوام ترمز ترس از اشتباه رو حذف کنم و البته یاد بگیرم در اشتباه کردن درس هاش رو فقط ببینم اشتباه اومده تا درس بهم بده اون معلم منه چرا باید ناراحت بشم ؟اینقدر باید قدرتمند باشم که اگر اشتباه کردم بازم برم با درس هایی که گرفتم دوباره تست کنم و بازم برم و بازم تست کنم و همینطوری هعی بریم جلو
توی بعضی از اشتباهات روزمره من خیلی این خودسرزنشی رو ندارم اما توی یکسری کارهایی که به مهارت میتونه مربوط باشه من خیلی زود میگم به درد این کار نمیخورم یا راهی نداره برای پیشرفت بیشتر
ولی برخورد غالب من نسبت به اشتباه اینه که دیگه اون کار رو انجام ندم چون ترجیح میدم دیگه به هیچ عنوان اون اشتباه رو نکنم تا اینکه برم و یادش بگیرم یعنی اینم توی ذهن من خیلی بولد هست که اقا تو کاری رو نکنی بهتره تا اینکه یک کاری رو اشتباه انجام بدی
خب پس تا اینجا همین سوال این قسمت و جواب دادن به اون کمکم کرد تا به این موارد در درون خودم آگاه بشم
1.خیلی زود ناامید میشم
2.درس هاش رو نمیگیرم و اونو تکرار میکنم و توی دیدن درس هاش باید روی خودم کار کنم
3.ترمزِ “راهی برای پیشرفت بیشتر نیست یا من نمیتونم بیشتر از این دیگه پیشرفت کنم “ رو پیدا کردم
4.دلیل ادامه ندادن هام دیدگاه اشتباهم نسبت به اشتباه هست
5.ترمزِ “ترس از اشتباه” رو در خودم پیدا کردم
6. ترمزِ “کمالگرایی” که میگه یا تو یک کاری رو نباید انجام بدی یا باید بینقص انجام بدی
7.ترمز و گفتگو محدود کنندهِ “به درد اینکار نمیخورم” در هنگام اشتباه در من غالب میشه
ایول تا همینجاش خوب خودمو شناختم خوشحالم که میخوام روی این موضوع حسابی کار کنم و ایشالا برم توی دل چالش ها و با این دیدگاه در مسیر از اشتباه نترسم و اگرم اشتباهی کردم درس بگیرم ازش ترکیب خیلی خوبی شد این جلسه با جلسه قبلی و خیلی میتونه برام کمک کننده باشه ممنونم استاد عزیزم چقدر این ویدیو ها و این کامنت ها یک حس نزدیکی برای من داره با استاد که خیلی حس خوبیه
تمرین این بخش رو توی گوگل کیپ ام انجام میدم و ایشالا اگر فرصتی رو مناسب دیدم خیلی دوست دارم بازم بیام کامنت بنویسم و روی خودم کار کنم
خدامیدونه چه تغییرات اساسی از همین فایل در شخصیت و اقدامات من رخ بده :)
خداوند یار و نگهدار هممون
به نام رب .
سلام استاد بزرگوار
اشتباه اخیر
همین امروز رفته بودم مدرسه پسرم والدین بعد از پر کردن فرم والنتییر گاهی میتوانند برای کمک به معلم سر کلاس بروند. من هم امروز رفته بودم معلم ازم خواست 4 صفحه پشت و رو براش کپی بگیرم. تقریبا دو ماه پیش بود که بهم یاد داده بود چه جوری از دستگاه کپی توی اتاق معلمها میتونم استفاده کنم ولی این بار دفعه اولی بود که خودم به تنهایی میخواستم این کارو انجام بدم دستگاه برای من جدید بود تازگی داشت و خیلی از منوهاش رو یادم رفته بود، گفتم میرم تو اتاق معلم ها اگه کسی بود ازش کمک میگیرم که هیچکس هم اونجا نبود پس مجبور شدم خودم انجامش بدم از هر چیزی که توی خاطرم مونده بود. دو صفحه اول را کپی گرفتم و دیدم صفحه ها بالا و پایین افتادهاند یعنی وقتی ورق را دستت میگرفتی صفحه اول درست بود و پشت ورق صفحه بعدی بالا پایین شده بود باید صفحه را میچرخاندی تا درست ببینی.
گفتم اشکالی نداره کاریست که شده دو صفحه بعدی را این بار تک تک گرفتم یعنی اول صفحه 1 را گرفتم ورقها را درآوردم و دوباره در دستگاه قرار دادم و بعد صفحه 2 را گرفتم بیشتر وقت گرفت اما موفق شدم صفحات را پیش معلم بردم و گفتم اگر میخواهید یک بار دیگر آن صفحههای اشتباهی را برایتان کپی بگیرم و گفت نه نیازی نیست اما 4 صفحه دیگر را به همین ترتیب برایم کپی بگیر.
این بار هم باز دوباره همون مشکل دفعه اول تکرار شد چون من میخواستم دوباره خودم را امتحان کنم و ببینم میتوانم همزمان دو صفحه پشت و رو را درست از آب در بیاورم و دیدم نه نشد. اما برای دو صفحه بعدی دیگر تلاشم را کردم و اشکالات کارم را پیدا کردم و موفق شدم دو صفحه را همزمان پشت و رو کپی بگیرم و درست از آب در بیاید. به خاطر همین دو صفحه قبل را هم دوباره کپی گرفتم و همه را با هم پیش معلم بردم ایشان تشکر کردند و صفحات اضافی را که اشتباهی شد کپی شده بود برای نقاشی بچهها گذاشتند.
اما در حین کار آن زمانی که اشتباه داشتم انجام میدادم یک بار فقط یک بار به خودم گفتم تو بیعرضهای نتوانستی از پس کار خوب بر بیایی اما همان موقع به خودم گفتم این اولین بار بود که انجام میدادی خیلی هم خوب انجام دادی قرار نیست همه چی پرفکت جلو بره همه ما داریم چیز یاد میگیریم اینکه رفتید تودل ترست و این کارو انجام دادی خیلی هم عالیه و همش به خودم دلداری دادم با اینکه دلم نمیخواست ورقهها رو که اشتباه کپی کرده بودم و نشون معلم بدم اما این کارو کردم اشتباهم نترسیدم فرار هم نکردم میتونستم ورقههای بیشتری رو بزارم توی دستگاه تا امتحان کنم و با تکرار یاد بگیرم اشتباه را بردم و گفتم این تصمیم را بهتر از خود معلم بگیرد نه من و برای دفعه دوم یاد گرفتم.
مثل سریال زندگی در بهشت که استاد نشان داد عملی ، وقتی چیکن شا را درست میکنند دفعه اول چه زمان زیادی میبرد تا درست شود اما برای دفعات بد خیلی سریعتر و بهتر این کار انجام میشود.
ولی نکته خیلی مهمتر اینکه من برای اولین بار که میخواستم انجام بدهم خودم و تواناییها و حافظهام تکیه کردم اما برای دفعه دوم که خواستم انجام بدهم از خدا هدایت خواستم و از او کمک خواستم و همین باعث شد که اشکال کارم را پیدا کنم کار درست از آب در بیاید نمیدونم چرا گاهی اوقات یا بهتر است بگویم بیشتر اوقات یادم میرود که برای کوچکترین کارهایم از خدا هدایت بخواهم او را صدا بزنم به این روش نادرست عادت کردم ولی الان میخواهم عادتهایم را عوض کنم.
آن چیست که برای خودم مهم بود اینکه در طول انجام کار حسم خوب بود خودم را سرزنش نکردم سلف تاک های منفی نداشتم و به خودم امیدواری میدادم.
احساس میکنم قدرت درخواست کردنم هم بالا رفته چون اگر کسی توی دفتر معلم ها بود حتماً ازش کمک میخواستم بدون اینکه احساس کنم کوچیک شدم یا خجالت بکشم از اینکه بلد نیستم.
فهمیدم قدرت پا گذاشتن توی مسیرو پیدا کردم چون یه بار میخواستم برم نزدیکترین اتاق معلمها در بزنم و ازش کمک بخوام اما این کارو نکردم و گفتم تا اونجایی که بتونم خودم انجامش میدهم میخواهم خودم انجامش بدم.
اینکه پا گذاشتم روی ترسم و انجامش دادم خیلی خوشحالم کرد و اینکه موفق شدم برای دو صفحه آخر قلق کار اومد دستم اشکال کارمو فهمیدم و درست و صحیح انجامش دادم اعتماد به نفسم رو هم بالا برد.
امروز توی تمرین ستاره قطبی از خدا خواسته بودم هم فرکانس بشم با آدمها شرایط و اتفاقات مثبت،(با تشکر از آقای اسدالله زرگوشی که اینو از کامنت ایشون یاد گرفتم)،اما نمیدونستم خدا اون فرکانسها رو پایین نمیاره در سطح تو ،بلکه تو رو بالا میکشونه در سطح اون فرکانسها با پله پله به چالش کشیدن خودت پا گذاشتن روی ترسهات و قدم گذاشتن در راه، به تو کمک میکنه بزرگتر بشی مدار بالاتری بری.
سپاسگزار و قدردان هستم ازتون استاد بابت این آگاهیهای با ارزشتون
خدایا شکرت که منو به این مسیر الهی هدایت کردی. شکرت که یادآوری کردی برای کوچکترین کارها باید صدات کنم و اگر هدایت تو نباشه تو همون کارهای کوچیک هم میمونم
الان فهمیدم وقتی تو میگویی حتی نمک غذاتون رو هم از من درخواست کنید یعنی چی
یا محول الحول والاحوال حول حالنا الی احسن الحال551
به نام خدا
اول سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته و همه دوستان
ضمن تشکر از شما مستقیم میرم برای پاسخ به سوال
بله من حدود 2 تا 3 سال پیش وقتی اشتباه میکردم شروع میکردم به خود سرزنشی حتی گاهی با ناراحتی و دعوا با خودم برخورد میکردم.البته که راجع به اشتباهات بقیه هم همین کار رو میکردم و همه رو و خودم رو به نحوی قضاوت میکردم
یه فایل استاد دارن بنام خودتان را هم قضاوت نکنین چه برسد به دیگران یه همچین چیزیه اسمش راجع به اون زدن هواپیمای اوکراینی توسط ایران بود اگه اشتباه نکنم
بعد استاد خیلی جالب توضیح دادن که این ممکنه برا هر کسی و هر موضوعی پیش بیاد
بعد من در یه شرکت کار میکردم مدیر با اینکه کم سن بود خیلی درک خوبی داشت
من رو گذاشته بودند مسئول عمران
من میگفتم مسئول قبلی ال کرده بل کرده اصلا نمیشه درستش کرد و از این حرفها
بعد گفت فلانی هر کی هر کاری کرده درست بوده الان شما هم کاری که درسته رو انجام بده
گذشت و من دوره عزت نفس رو خریدم و خیلی دیدم به این موضوع بازتر شد که حتی ممکنه بهترین افراد هم اشتباه کنن
اون برای یاد گیری لازمه و دست از سرزنش خودم باید بردارم چون من قلبا باید خودم رو بیشتر از هر کسی دوست داشته باشم
خب منم مثل همه اشتباه زیاد کردم اما درسهایی که از این اشتباهات گرفتم بسیار بزرگتر بوده از ضررهایی که در اثر اشتباهاتم کردم
من احساس میکنم در این مورد دارم خوب عمل میکنم میشه گفت نمره قابل قبولی بخودم میدم که خودم رو برخلاف گذشته ام سرزنش نمیکنم حالا گاهی هم از دستم در میره ولی برای همین از دستم در رفتن هم خودم رو سرزنش نمیکنم میگم اینم جزیی از مسیره
ممنونم که تا اینجا اومدین
والله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین