ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 22

569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسن شاه بزاز گفته:
    مدت عضویت: 3590 روز

    سلام استاد

    سلام دوستان

    من بعد از آشنایی با سایت عباسمنش و بخصوص استفاده از دوره عزت نفس توانایی خوبی در بخشیدن خود دارم نه که 100 درصد ولی از قبلا خیلی بهتر شدم. برای مثال وقتی ماشین رو به جدول زدم یا وقتی اشتباه در شغل خودم داشتم اولش حالم بد شد ولی زود تونستم خودم رو ببخشم و اشتباه در کار رو بخشی از کار دونستم که می تونم ازش درس بگیرم وتجربه بشه برام یا وقتی با ماشین به جدول خوردم یا تصادف کردم به خودم گفتم خدا روشکر که خودم صدمه ندید و ماشین هم که بیمه داره تازه تجربه شد که هنگام رانندگی برای یک لحظه هم از موبایل استفاده نکنم.

    ولی یه غول مرحله آخر دارم که تا حالا نتونستم حلش کنم. حدود 12 سال قبل(می دونم خیلی زیاده)به یک مصاحبه شغلی رفتم که حقوقش سه برابر کار فعلی من بود. دقیقا یادم هست که همش به خودم میگفتم تو قبول نمیشی یا به عبارتی احساس لیاقت برای اون شغل نمی کردم و نتیجه هم همونی شد که خودم گفتم. حالا هر وقت یه مشکل مالی پیش بیاد یا از شغلم به هر دلیلی خسته بشم همش خود رو سرزنش می کنم که تقصیر خودت بود که نشد. خیلی تلاش کردم خودم رو راضی کنم که گذشته ها گذشته و نمیشه براش کاری کرد ولی حل نشد.

    استاد همینطوری که داشتی مثال های مختلف از اشتباهات رو میزدی همش با خودم میگفتم که مثال های شما قابل تکرار و تلاش دوباره هستند ولی موقعیتی که من اشتباه کردم تکرار نشدنی هست و کل زندگی من رو تحت تاثیر قرار داده.

    ولی یهو به خودم گفتم چرا فکر میکنم که اون موقعیت تکرار نشدنی هست؟! من الان 15 سال تجربه کار دارم و جاهای زیادی هستند که به تجربه من نیاز دارند. دوباره میشه اتفاق بیفته و من اینبار با احساس لیاقت موفق می شم و شغل بهتری پیدا می کنم.

    جالبه تا الان هزار بار خودم رو سرزنش کردم بابت این. اشتباه ولی یکبار فکر نکردم که می تونه دوباره اتفاق بیفته.

    کار که می کنم اینه که از حالا تا جاییکه میتونم دلیل برای لیاقت خودم در جایگاه بهتر بیارم و برای خودم منطقی کنم و دوستانم که موقعیت بهتری پیدا کردند رو مثال بزنم تا یادم بمونه که موقعیت های بهتر تکرارشدنی و تمام نشدنی هستند و فقط باور من هست که باعث میشه اونها رو ببینم یا نه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  2. -
    سیر نگین گفته:
    مدت عضویت: 913 روز

    به نام الله یکتا که بی همتا و یگانه هستش

    عرض سلام و خسته نباشید به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم

    از شما عزیزانم بابت اینکه این فایل های بسیار زیبا آماده میکنید و ما هم با هدایت خداوند مهربان در این مسیر زیبا قرار می‌گیریم بسیار سپاس گزار هستم .

    و سلام میکنم به دوستان خیلی خوب و مهربونم که کامنت های خیلی باحالی گذاشتن و کلی از کامنت های قشنگشون نهایت لذت بردم

    خدارو هزار مرتبه شکرت

    خب میریم سراغ سوال این قسمت که اشتباه که اخیرا انجام دادم ؟

    همه ما دوستان باهم قبول داریم که تنها کسی که تو زندگیمون هوای مارو داره و همه جوره بهمون کمک میکنه خداوند بلند مرتبه و مهربانم هستش

    من به امید الله یکتا خرداد سال 1403 درسم تموم میشه و مدرک لیسانس میگیرم و میتونم راحت با مدرک دانشگاهم به راحتی تو مدارس تدریس کنم و مطمئنم خداوند مهربانم منو به بهترین مدرسه با شاگرد های خیلی خوب و عالی هدایتم میکنه

    ولی حدود چند روز پیش من دنبال کار جدید بودم و میخواستم توی ترم آخرم که درسم خیلی کمتره کنارش کار کنم و مستقل باشم

    واسه همین در اون لحظه وقتی کاری پیدا نکردم ناامید شدم و به اطرافیان گفتم که برای کار بهم کمک کنند

    که بدترین اشتباه ممکن انجام دادم چون خداوند مهربان زندگی منو رقم میزنه و اینو قبول دارم که ما تمام خواسته هامو باید از خداوند مهربانم بخوایم تا بهمون بده ولی من شرک کردم و کاش خداوند مهربان منو ببخشه که بسیار آمرزنده و مهربان هستش

    در واقع بعد از چند دقیقه به حرفای خودم فکر کردم و واقعا همون لحظه گفتم خدایا تو روزی دهنده منی و تو همه کس منی و من فقط تو رو تو این دنیا دارم و من هر جیزی که میخوام فقط از تو باید بخوام نه از بنده تو

    واسه همین اولش واقعا ناراحت شدم و کلی حس پشیمانی داشتم ولی سعی کردم کلی سر نماز با خداوند مهربان کلی درد و دل کنم و طلب آمرزش کنم و بعدش کلی آروم تر شدم و همون لحظه تو سایت قسمت نشان من زدم که الله اکبر همون لحظه وقتی فایلی که برام اومد دیدم جا خوردم که کاملا در رابطه با این موضوع بود تو قسمت روز شمار زندگی من فایل روز 3ام که همون لحظه فقط اون فایل گوش کردم و خیلی خداروشکر انرژی عالی دریافت کردم

    و همون لحظه از خداوند سپاس گزار بودن که همیشه توی هر لحظه از زندگیم برای رشد و پیشرفت و یادگیری من کمکم میکنه و کلی هدایتم میکنه به بهترین چیز ها

    از درس هایی که از این اشتباه خودم گرفتم این بود که برای هر خواسته زندگیم فقط به خداوندم توکل کنم و فقط از خداوند مهربانم بخوام و بعدش باعث شد که فایل روز شمار زندگی مجدد شروع کنم و بعدش کلی از لحاظ فرکانسی بسیار عالی تر شدم

    در آخر شما دوستان عزیز و استاد مهربان و خانم شایسته عزیزم به خداوند بزرگ و مهربان می‌سپارم و ایشالله که به امید خدا به تک تک خواسته ها و آرزو های قشنگتون برسید

    و بازم هزاران مرتبه از خداوندم سپاس گزارم که تا این لحظه زندگیم همیشه بهترین و قشنگ ترین اتفاقات برام رقم میزنه و همیشه به لطف پروردگارم هوامو داره و کلی کمکم میکنه و کلی همیشه میتونم به خداوند مهربانم همیشه تکیه کنم و همیشه مطمئنم بهترین نشانه ها سر راهم قرار میده خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      عادل مولانی گفته:
      مدت عضویت: 1637 روز

      سلام به شما دوست عزیز

      من کامنت شمارو هدایتی مطالعه کردم و نیاز دانستم یه نکته رو به خودم و بعد به شما یادآوری کنم

      اینکه ما یاد بگیریم توکل کنیم و فقط رو خدا حساب کنیم به این معنی نیست که یه گوشه بشینیم و بگیم فقط به خدا توکل کردم و از هیچ احد و ناسی درخواستی نمیکنم و اگه از بنده خدا درخواست کنم یعنی کفر

      و اگه با این ذهنیت پیش بریم مطمئنا میوه توکل رو در عمل نخواهیم چید

      بلکه توکل یعنی معاشرت و همکاری و درخواست کمک از همدیگر با این تفاوت که اعتبارشو بدیم به خدای خودمون و بنده خدارو دستی از دستان خدا بدانیم

      امیدوارم تونسته باشم منظورمو واضع رسونده باشم و شماهم بابت این درخواستی که از اطرافیان کردین خودتونو سرزنش نکنین

      در پناه و آغوش خدا باشید و شاد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سید عبداله حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    به نام الله یکتا و هدایت کننده.

    سلام به برادر عزیزم استاد عباسمنش.

    ■.به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن و

    در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت

    برخورد کردی؟

    من چند ماه پیش تو کلاس های رانندگی شرکت کردم برای اولین بار پشت فرمون نشستم و طریقه

    روشن کردن و راه اندازی ماشین را هم نمیدونستم

    و مدام هم اشتباه می‌کردم و مربی ام هم فکر می‌کرد که یه نکته بهم قبلا گفته من دیگه یاد گرفتم اما طرز فکر من جور دیگه ای بود یعنی من

    موقعی که دنده عوض بکنم بایستی اول نگاه میکردم بعد دنده را عوضش می‌کردم یعنی من

    تمام قسمت‌های داخل ماشین و کاربران راه را به

    طور هم زمان نمیتونستم کنترل بکنم و مربی ام

    از من انتظار داشت که زودتر یاد بگیرم و من

    اشتباهاتی را مرتکب می‌شدم.

    طبیعی هست که آدم اولین واکنشش نسبت به خودش منفی باشه، چرا بلد نیستی، رانندگی هم کار داره و این احساسم را بد می‌کرد، اما چون قانون تکامل یاد گیری را میدونستم و اتفاقاتی را که تو ذهنم می افتاد را قشنگ حس میکردم یعنی

    میدونستم باید به ترتیب همه را یاد بگیرم بعد از این احساسم به سمت خوب شدن پیش می‌رفت.

    باور من تو اشتباه کردن در مورد حرف مردم اینه که

    من اشتباه کردم که کردم درسش را یاد میگیرم

    مردم هر چی میخوان بگند اینقدر حرف میزنند تا

    خسته میشن،من با این باور، حرف مردم خیلی،

    خیلی کم ارزش‌ تر شده و خودم را می‌تونم به

    احساس بهتر برسونم.

    باور دیگه ای که من دارم اینه که اشتباه کردن

    قسمتی از مسیر هستش و من می‌توانم نقاط ضعفم را بهبود بدم، باعث میشه من قوی‌تر بشم

    و تو قدم های بعدی اشتباهات کمتری را انجام بدم و اصلا طبیعی هس که انسان اشتباه بکنه

    و هیچ کسی نیست که هیچ اشتباهی را انجام نداده باشه.

    ایده‌ ای که دارم به اشتباهاتم فکر نکنم و اون نکته

    جدیدی که یاد گرفتم را بهش تمرکز کنم که این

    قسمت را من اصلا بلد نبودم اما با تمرین کردن یاد گرفتم، مسیر جدید همینه آدما اشتباه میکنه

    و به قدم هایی که برداشتم نگاه میکنم.

    استاد عزیزم از شما ممنون هستم که این سلسله

    فایل ها را برامون آماده می‌کنید.

    پیروز و سربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 903 روز

    درودبه استادمهربانم ومریم جانم

    وهمه دوستان عالیم

    سوال این قسمت:

    به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟

    خداروشاکروسپاسگزارم بابت بودن کناراستادواین سایت طلایی سراسرآگاهی که توانسته ام دراین مدت یکسال آنقدرگوش به فرمان راهکارهای عالی استادباشم وروندبهبودی راارزشمنددانسته که به لطف خداوندوعشقی که به تغییرات درتمام ابعادوجودی وزندگیم داشته ام مرتکب اشتباهی نشوم وسعی کرده ام هرروزازخداوندبخواهم که راه راست ومسیرصحیح رابه من نمایان کندوتمام تمرکزم روی مثبت اندیشی وخودشناسی ام باشدمواردی که درگذشته نبودندوچقدرزندگی مشکلات منحصر به فرد خودراداشت وآنقدرذهن درگیرحواشی بودکه وقتی برای افکاروباورهای درست پیدانمی کرد،چقدرظلم به خودکردم وچه تاوانی پرداخت بایدمی شدتاجبران تمام سرگشتگی هاوگمراهی های گذشته ام باشد،همه اش درگیربودم اماااااااا

    شروع معجزه ای بایداتفاق می افتادوآن هدایت خداوندبودبه سمت شنیدن صحبت های لبریزازانگیزه ومثبت استادکه عجیب جرقه دروجودم زده شدوآرام آرام دراین مسیرخدایی قرارگرفتم وهمه چیزرابه جون خریدم

    دیگرظالمی نبودکه ظلم کندبه خودش ،،من باتمام وجودم به درگاه خداوندزانوزدم وتسلیم محض شدم ،تسلیم شدنی که تابه امروزباایمان وتوکل دست دردست باورهای استادش به پیش رفت وجزدستاوردهای عالی ویک زندگی که هرلحظه اش لبریزازاحساس وحال عالیست وخالی ازهرگونه اشتباه،چیزدیگری نبوده ،اشتباهات مربوط به مریم ناآگاه گذشته بود،دیگرتمام وجودوزندگیم رالبریزازخداوندکرده ام ومن پرازانرژی وحس ناب زندگی کردن هستم ،مگرکم است کنارچنین استادی تمام عیاروالگویی طلایی برای همه عمرزندگیم ،چه یادگرفته ام ازکتاب های پرازراهکار،دوره های بی نظیرو……،وقت وقت عمل کردن بودوادامه این مسیرزیباولذت بخش ومن هرروزبه عشق استادم ودریافت آگاهی های روزم زندگیم رانورافشانی می کنم وذهن وقلبم راآماده هدایت های بی بدلیل خداوندیکتایم ،عجیب همه چیزکنارهم بانظم وانضباط معجزه واری قرارگرفته اندومن فقط وفقط می گویم خدایابابت همه اتفاقات عالی که همگی خیرهستندوباعث رشدوپیشرفت عالی ترمن

    بی نهایت شاکروسپاسگزارم

    درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، عاشقتونم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1375 روز

    سوال این قسمت:

    به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟

    چه هم زمانی!

    دقیقا یک ساعت پیش همسایمون زنگ زد و گفت بیا ماشین رو جابجا کن درصورتی که جاش خوب بود!

    خلاصه من رفتم و یهو دیدم قفل درون قفل فرمون در اومد!

    من اومدم بالا سریع تو ذهنم اومد که بابا کاری نداره درست میشه

    خلاصه نتونستم درستش کنم

    بردم پیش فروشنده یعنی پدرم اینو برای روز تولدم خریده بود

    طرف هم زد زیر گارانتی و گفت قبول نیست و شروع به سرزنشم کرد که حتما بهش فشار اوردی فلان کردی و …

    من اومدم خونه و الان دارم کامنت مینویسم

    قبلا من به شدت خودم رو سرزنش میکردم ولی الان ذهنم حالت خنثی است تقریبا

    یعنی صدای نجوا خاصی نمیاد

    فقط این صدا هست که الان کلی زمانت که میتونستی روی خودت کار کنی یا مثلا آموزش ببینی سر این چیز بی ارزش تلف میشه و … که میخاد حالم بد کنه

    سریع یاد جلسه 4 قدم 5 افتادم که استاد میگه:

    بچه ها اگر دارین روی خودتون کار میکنین و یه اتفاقی میافته که به ظاهر بده دقیقا همون مسیریه که شمارو داره به خواسته میرسونه

    خب من الان مدت هاست حالم خوب بود (بهتر بوده نسبت به گذشته مثلا یک ماه قبل) و کلی تمرین و کامنت و کنترل ذهن داشتم

    پس حتما خیره ولی من نمیدونم چجوری!

    کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

    حکم جهاد بر شما مقرّر گردید و حال آنکه بر شما ناگوار و مکروه است، لکن چه بسیار شود که چیزی را مکروه شمارید ولی به حقیقت خیر و صلاح شما در آن بوده، و چه بسیار شود چیزی را دوست دارید و در واقع شرّ و فساد شما در آن است، و خدا (به مصالح امور) داناست و شما نادانید.

    آیه زیر هم بسیار به جا و کمک کنندست که خداوند میفرماید:

    وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ

    و بی تردید شما را به چیزی اندک از ترس و گرسنگی و کاهش بخشی از اموال و کسان و محصولات [نباتی یا ثمرات باغ زندگی از زن و فرزند] آزمایش می کنیم. و صبرکنندگان را بشارت ده.

    الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ

    همان کسانی که چون بلا و آسیبی به آنان رسد گویند: ما مملوک خداییم و یقیناً به سوی او بازمی گردیم.

    أُولَٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ

    آنانند که درودها و رحمتی از سوی پروردگارشان بر آنان است و آنانند که هدایت یافته اند.

    الان خدا به یه چیز 500 هزار تومانی داره منو امتحان میکنه و ذهنم میخاد منو شلاق بزنه که ببین اشتباه کردی ببین تو هیچی نشدی ببین این همه خدا خدا میکنی تو این وضع هواتو نداره و…

    ولی سریع دهنش بستم! ایه ها بالا رو کوبیدن تو دهنش ساکت نشست یه گوشه

    ولی ولش کنی شروع میکنه!

    نکته مثبتش اینه که نسبت به قبل یعنی همین دو سه ماه پیش از یه آدم به شدت سرزنش گر رسیدم به حالت خنثی و این نکته عالیه و پیشرفت خوبیه!

    بعضی وقت ها هم ترس ازین دارم که نتونم تو چالش ها خودم رو کنترل کنم ولی میگم خدا باهامه هدایتم میکنه من نمیدونم چطور خدا میدونه و بهم میگه

    دغدغه الان من اینه که نمیتونم تو این وضع ایران به جایی برسم

    از طرفی میبینم که دوستام همه دارن میرن

    از طرفی …

    حقیقتش ایمانم هنوز اینقدر قوی نیست راجب این موضوع

    یکمی هم از شرایط بیرونی تحت فشارم به طرق مختلف …

    از خدا میخام تو این زمینه کمکم کنه واقعا

    در کل توی این زمینه بهتر شدم

    ولی حالا حالا ها جا دارم…

    فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرًا

    انَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرٗا

    پس قطعا با هر سختى آسانى است

    البته با هر سختی آسانی است…

    أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ ۖ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ

    آیا پنداشته اید در حالی که هنوز حادثه هایی مانند حوادث گذشتگان شما را نیامده، وارد بهشت می شوید؟! به آنان سختی ها و آسیب هایی رسید وچنان متزلزل و مضطرب شدند تا جایی که پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده بودند [در مقام دعا و درخواست یاری] می گفتند: یاری خدا چه زمانی است؟ [به آنان گفتیم:] آگاه باشید! یقیناً یاری خدا نزدیک است.

    وَ أُخْرى‌ تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ «13»

    قطعا یاری خدا نزدیک است…

    بعضی وقت ها ذهنم میگه امید الکی داری

    چرا هیچ چیزی درست نمیشه پس؟؟!

    حقیقتش منطق قوی هنوز ندارم براش که اینطوری میاد جولان میده

    ولی خب بهتر از قبلم

    همین که به کمالگراییم اگاهم و سعیم رو میکنم که پیشرفتم رو ببینم خیلی پیشرفت خوبی برام محسوب میشه

    همین دیدن کنترل ذهن خیلی میتونه بهم بگه که دارم بهتر میشم دارم بزرگتر میشم …

    البته این کامنت رو دوروز بعد از نوشتن دارم اپلود میکنم

    به امید غلبه بر کمالگرایی و حرکت به سمت بهبود گرایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    امیر فرنود گفته:
    مدت عضویت: 1647 روز

    سلام استاد عزیز

    هزاران سپاس از لطف و مرحمت جنابعالی بابت نکات ارزنده

    گاهی اوقات وقتی اشتباهی از انسان سر میزنه، انگار منتظره که یک انگی به خودش یا دیگران بچسبونه ، انگار هنوز تو باغ نیست ، انگار در خودش گمشده ، انگار نمی دونه کجا ایستاده ، اصلا نمی فهمه این اشتباه بوده یا تلنگر هستی بوده ، وقتی انسان به نتایج زندگی فکر کنه و عمیق بشه ، گوش خودش رو بگیره و حواسش رو جمع کنه ، تازه اون موقع هست که می فهمه اصلا اشتباه از کجا آب خورده و گرنه احساسی نسبت به مسائل فکر می کنه و آنچه که از آمیگدال ذهنش می پره بیرون ، همون عکس العمل رو نشون میده ، من در گذشته همه تصمیماتم رو بدون فکر به بیرون از خودم یا به بی کفایتی خودم می گرفتم ، در صورتی که ریشه یابی اشتباهات می تونست ، مسأله رو حل کنه و از تکرارش جلوگیری کنه ، الان که فایلهای دانلودی رو بارها و بارها می بینم ، داره برام جا میافته که به جز خودم و دیگران یه چیز دیگه ای هست به نام سطح فرکانس که محصول باورهای منه ، باورهایی که از محیط گرفتم و البته از تفکر خودم ، اشتباه با تفکر و تعمیق می تونه حل بشه ، با بالا بردن سطح باورها و احساس لیاقت می شه فهمید اصلا اشتباه آیا اشتباهه یا درسه یا تجربه زندگیست ، آره اشتباه یعنی یه جایی ایراد داره بگردم و پیداش کنم ، ظرفیت رخ دادن اشتباه رو در خودم با آگاهی به خودم ایجاد کنم ، از اشتباه تشکر کنم ، از خدایی که کمک کرد که اشتباه رخ بده تشکر کنم تا بزرگتر بشم. یاد بگیرم که راه رشد در تجربه و تجربه و تجربه هست ، راه پیشرفت در پخته شدن هست ، تا آهن داغ نشه به فولاد تبدیل نمیشه ، تمام پیشرفتهای بشر با تکرار و تجربه و اشتباهات فراوان بوده ، پس بیاییم از این به بعد از اشتباهاتمون تشکر کنیم ، اشتباهات رو مثل استاد که داره به ما درس میده ببینیم ، و ترس از اشتباه رو در خودمون حل کنیم ، یعنی به اشتباه به عنوان یک غول نگاه نکنیم و اشتباهات رو برای پیشرفت خودمون دوست داشته باشیم.

    با اشتباهاتمون آشتی کنیم ،با عاملان اشتباه آشتی کنیم ، با کسانی که در انجام اون اشتباه کمک کردن ، آشتی کنیم ، چراکه همه آنها دستی از خداوند بودن برای آموزش ما ، اشتباهات رو با دیگران شخصی نکنیم ، به عاملان اشتباه به عنوان ید الهی که خواسته به ما درس بده نگاه کنیم، اگر عامل رو خودمون می بینیم ، اون رو هم به حساب درس بزاریم و نه از خودمون خورده بگیریم.

    با سپاس از استاد گرانمایه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  7. -
    Rouzbeh somayeh گفته:
    مدت عضویت: 1240 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته و دوستان برگزیده ام

    اشتباهی که جدیدا انجام دادم و واکنشم چه بوده

    با توجه به نتایجم عالی ام در روابط ، الان طوری زندگی میکنم که با آدم‌های مناسب زندگیم هستم ودر صورت نیاز بازم هدایت میخوام و هدایت میشم به سمت درست

    .

    چند روز پیش قرار بود مهمونی برگزار کنم و قرار گذاشتم با خودم که مهمانی عالی خواهد بود و سرآشپز خداست و من دستیارش( مثل همیشه)

    خداروشکر عالی بود و پر از احساس خوب

    اما مثل گذشته ( بعد مهمانی)، همیشه چیزی میخواست بهم بگه که اگر کیفیت بالاتر میبردی بهتر بود ( کمال‌گرایی) و چون پاشنه آشیل من در بسیاری از زمینه ها است، سعی کردم حالم خوب نگه دارم .

    این شد که تا دو روز این فکر میوند که دیدی بازم راضی نیستی و کی میشه دوباره بیان و …..

    درست جلوی چشمام ناتوانی و نوعی سرزنش که خوب عمل نکردی میومد

    ولی

    ولی

    ولی

    تو همه اون لحظه ها کفه ترازو به سمت حال خوبم بود اسیر نجواها نشدم و به خودم گفتم نکات مهم مهمونی رو دربیار

    * تونسته بودم به بهترین نحو پذیرایی کنم اونم تو مدت زمان کم آماده سازی

    کدی گذاشته بودم برای خنده و لذت با هم بودن ، حسابی با کیفیت و ارزشمند بود

    *نجوایی رو داشتم و از خداوند خواسته بودم و از همون بعد ظهر حذف شده و خداوند بشدت دلم رو آروم کرده بود

    *همکاری با خداوند زمانی که اون سرآشپز بود

    زمانی که اومدم آگاهانه تمرکزم رو بزارم رو جنبه های مثبت، نمیتونستم بشمرمش و از فضل خداوند انقد حالم خوب شد که یه چیزی برای همیشه بهم گفت:

    تو که همیشه و همیشه از پذیرایی کردن با کیفیت استقبال میکتی بیا و پرونده رو ببند :

    1_ قبل از هر دورهمی، با خودت جلسه بزار که چه چیزی و چه کاری حالت رو خوب میکنه

    2_ چطور میتونی آسایش بیشتری رو تجربه کنی

    3_ چطور میتوتی با حال خوبت الگو باشی

    چون همیشه انقد خسته میشیم که اصل یادمون میره و جوری نارضایتی ….( و من رضایت و حال خوب خودم با توجه به عشق علاقم بسیار مهمه)

    اره خیلی زود زود پرونده این فکر و تجربه بسته شد و من موندم و حال خوب و تعمیم به بخش های دیگه زندگی ….

    مورد دوم :

    در مورد چالش های فرزند 10 ساله ام

    اون قانون رو میدونه چون با هم شروع کردیم ولی تجربه اون با من فرق میکنه

    اون در حال تجربه و یادگیری

    من در حال یادگیری و به چالش کشیدن تجربه های قبیلم

    در کنار اون باید یادبگیرم چجوری غر نزنم ، قضاوت نکنمش و همراه باشم و ….

    تضادی که پیش میاد راجع به تلویزیون،

    تلویزیون اگر طبیعت یا ورزش یا آموزش باشه فبحا

    اگر نه……

    باوری که ساختم : هرچه فرزندم بزرگتر میشه، من راحت راحت تر میشم و تضادها کمتر و کمتر و لذت ما بیشتر و بیشتر

    این باور چندساله باعث شده ته دلم آروم آروم باشه و به خودم بگم روزانه چطور برخورد داشته باشم تا اونم یادبگیره و منم حال خوبم حفظ کنم

    در همه چالش هایی که با پسرم دارم

    مواظبم:

    چی میگم

    چه رفتاری دارم

    چه واکنشی نسبت به حرفها و عمل های پسرم دارم که مطابق با قانونه

    و شب وقتی به کل روزم نگاه میکنم بفهمم آیا طبق قانون خداوند پیش رفتم یا …..

    الان که 20 بهمن 1402 هست میتونم بگم خیلی خیلی باهم همراه شدیم اولش خیلی سخت بود اما با تلاش و استمرار احساس میکنم رو دور افتادیم و در حال تجربه حال خوب بیشتری هستم با تفاوت های نسلی که داریم

    ( با مثال بچگانه فقر، کمبود، ثروت و حال خوب و …. رو در هر مساله ایی که باشه باز میکنیم ، حالا ممکنه چیزی دیده یا شنیده باشیم یا تو رفتارمون باشه ، این چالش دیدن و باز کردن و حل مساله باعث شده بهتر عمل کنیم و حرف هامو بهتر بفهمیم )

    هزاران بار سپاسگزارم از استاد عزیزم بابت همه سخنان ارزشمندی که خاطر نشان کرد منی که ده هاراه رفته نیمه تمام رو تجربه کردم و ادامه ندادم بدلیل لینکه خیلی از فاکتورهای که دلیل ادامه ندادن بود رو ملاک قرار دادم برای نتوانستن ….

    توانایی انجام کاری یعنی: شور، اشتیاق و علاقه وافر که باعث بشه ادامه و ادامه بدی تو هر کاری که عشقش داری و باور کتی که میتونی……

    استمرار بعد اینهمه فاکتور میشه موفقیت

    و از خداوند میخوام کمک کنه من و همه عزیزان ، به سمت بهترین هایی که میخواهیم هدایت و کمک بشیم .( موفقیت در تمام جنبه های زندگی ، نور و حقیقت)

    در پناه خداوند ناب ترین هارو تجربه کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 874 روز

    به نام خداوند که رحمت اش همیشگی است

    سلام به استاد عزیزم دوستان خوبم

    در جواب به سوال شما بگم که آخرین بار که اشتباه انجام دادم سه روز پیش بود رفته بودم در یکی از ادارات دولتی و آنجا همه از مدارک های که داشتن کپی می گرفتن اما من وختی مدارکم را به مسول آن بخش دادم به من چیزی نگفت که باید کپی بیگیری یا نه

    منم که فردایش رفتم پیگیر کار هایم شوم دیدم که اصلا مدارکم نیامده در اول ذهنم شروع کرد به نجوا کردن و گفت اصلا اشتباه تو نبوده مسول آن بخش یک انسان بی عرضه بوده و می خواست بی اندازد گردن مسول همان اداره منم به هر طرف نگاه می کردم به رنگ ها نگاه می کردم ترکیب رنگ ها را تحسین می کردم اما ذهنم اصلا ول کن نبود خییلی به سختی توانستم ذهنم را کنترل کنم و خودم را آرام کنم و بعد به خودم گفتم اشکال ندارد دفه بعد بهتر عمل میکنم از اسناد ها کپی میگیرم و بیشتر مراقب می‌باشم و حالم را خوب کردم و فردا که میرفتم بیبینم چی شده کار هایم دیدم به شکل باور نکردنی تمام کار ها انجام شده و مسول آن بخش گفت دیروز ساعت چهار کار های شما تمام شده دقیقا همان زمان که من ذهنم را کنترل کردم و حالم را خوب کردم وختی که بیشتر دقت کردم به مکالمه خودم و ذهنم دیدم اگر من اشتباه کنم که کسی به جز خودم نفهمه اصلا هم خییلی راحت می گذرم اما وختی اشتباه کنم که بقیه با خبر شوند خییلی ذهن نجوا می کند و این یکی از پاشنه های آشیل من است حرف های مردم و باید خییلی روی این کار کنم تا بهتر و بهتر بشوم

    در کل بعد از دوره احساس لیاقت خییلی میزان سرزنش به خودم کم شده و بیشتر موقع که اشتباه میکنم مثل یک رفیق صمیمی با خودم صحبت میکنم یا نامه می نویسم و یا شرایط را به یادم می آورم که فکر می کردم به خاطری اشتباه کردم همه چیز تمام شده اما بخیر من بوده و همیشه به خودم میگم که حتما خیرت در این کار است

    الخیر فی ما وقع این جمله طلایی است خییلی به من کمک می‌کنه حالم را خوب نگه دارم

    خیییلی سپاسگزارم استاد عزیزم بابت تهیه این فایل های که ارزشش میلیارد دالر بیشتر خیییلی سپاسگزارم استاد عزیزم هنوز در جلسه سوم هستم همین که میایم کامنت می نویسم کامنت نی خوانم و خودم را بررسی میکنم میبینم که کلی اتفاقات خوب برایم افتاده از یکی که انتظار ندارم برایم پول می دهد کار هایم روان تر و ساده تر شده و خدا می داند وختی تا آخر این سلسله فایل چقدر در های نعمت هم برای من و هم برای دوستان متهعدم باز شود

    عاشق همه تان هستم در پناه شاد سالم ثروتمند سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    پروانه انوری گفته:
    مدت عضویت: 1995 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم

    و خانم شایسته مهربان عزیزم

    ودوستان سایت

    من هم هم درمورد کار و ورزش برام پیش آمده که گفتن اشتباه انجام میدیدشاید همون لحظه فکر کنم ولی بعد به خودم گفتم که من می تونم من توانمند

    وبا تمرین تکرار میشه و کسانی که این کار انجام میدن به ذهنم میاد وقتی کسی تونسته این کار و انجام بده پس منم میتونم

    وقتی باور داشته باشیم که خداوند به همه ما توانایی هر کاری داده و این ذهنیت که استعداد باید داشته باشیم از رهنمون بیرون بندازیم و این باور داشته باشیم که ما توانایی هر کاری داریم و شاید بارها اشتباه کنیم وبا درس گرفتن ازاون اشتباه سعی میکنیم که دیگه اون اشتباه تکرار نکنیم و از یه دید گاه دیگه اون مسئله رو حل کنیم

    استاد عزیزم خیلی از شما سپاسگزارم برای این چالشی که برای ما گذاشتید این باعث میشه که من باور هامو از دست ندم و ایمان داشته باشم به خداوند که هر لحظه با من

    حمایتم می‌کنه

    و هرروز یاد آور این میشه که من انسان با لیاقتی هستم من میتوانم هر روز بهتر شوم من آفریده شدم برای زندگی فوق‌العاده برای رسیدن به باورهای های ثروت ساز برای دیدن زیبایی ها این جهان برای رشد برای احساس خوب اتفاقات خوب واقعا از خداوند شما و خانم شایسته سپاسگزارم و کامنت دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    کورش گفته:
    مدت عضویت: 1412 روز

    با سلام ووقت بخیر خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و همه دوستان گرامی

    سپاسگذار استاد هستم برای این همه وقتیکه بری ما میگذارند

    خیلی خودمانی دوست دارم توضیح بدم در مورد اشتباه و اینکه چه اشتباهی را مرتکب شدیم

    درمورد خودم باید بگوییم اشتباهی که تازگیها مرتکب شدم و از این اشتبه خودم یه جورایی پشیمان هستم این است که چند وقت پیش یکی از اقوام ما به رحمت خدا رفته بود و فوت کرده بود و من هم باید میرفتم به خاکسپاری اون مرحوم و مرسم هم با خانه ما حدود 60 کیلومتر فاصله داشت و از طرف دیگه چون من در حاضرماشین ندارم مجبور شدم که با یکی از خویشاوندان نزدیکم برم به این مراسم . این خوایشاوند ما خیلی خیلی آدم بسیار خود ستیی هست و همیشه یه جورایی به دیگران سرکوفت میزنه که مثلا من این را دارم و تو نداری خلاصه این توی مسیر آنقدر به ما سرکوفت زد که حقیقتا کم مانده بود بگم بزن کنار من می خوام پیاده بشم و بقیه مسیر را با یک ماشین دیگه برم

    مرحله 1: باید بگوییم که ادب شدم با کسی که جنبه نداره حتی برای قدم زدن هم نرم جاییو باید بگوییم که در اون لحظات فقط و فقط سکوت کردم و به تواناییهام فکر میکردم – اصلا بعدش هم خودم را سرزنش نکردم و حتی به اندازه یک نوک سوزن هم به تواناییهام شک نکردم و یه جورایی ادب شدم که تا خودم ماشین نخرم با کسی جایی نروم چه مسافت دور باشه و چه نزدیک.

    مرحله 2 و 3 : درسی گرفتم که نباید با آدمهای ضعیف و بی جنبه برخورد داشته باشم حتی اگر خویشاوندت باشه و اینکه بیشتر تلاش کنم یک ماشین خوب و عالی بخرم . من از این زاویه به این مسئله نگاه کردم که درسته الان ماشین ندارم که اون هم بخاطر ین هست هنوز کارم رونق نگرفته ولی در آینده ماشینی خواهم خرید که فقط یک چرخش پول کل دراییهای اون باشه.

    مرحله 4: اینکه با افراد بی ظرفیت معاشرت نداشته باشم و همیشه و همه حال به تواناییهای خودم اضافه کنم و هر روز سطح زندگی خودم را بالا و بالاتر ببرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: