ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 37

569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محبوبه قنواتی گفته:
    مدت عضویت: 1649 روز

    سلام سلام سلام

    خداوند رو سپاسگزارم بخاطر اینکه این دوره بی نظیر انقدر راحت در دسترس من و دوستان عزیزم قرار گرفته

    و بعد از استاد عزیز و خانم شایسته مهربان که خالصانه در این مسیر تلاش میکنن و آگاهی های نابشون رو در اختیار ما قرار میدن؛

    از نتایج این دوره تا به اینجا اگه بخوام بگم من تونستم برنامه ریزی کنم که هر شب بعد از اینکه دخترم خوابید در سکوت کامل شب ورزش کنم یا به گوش دادن به فایل ها و انجام تمرینات بپردازم که قبلا برام مقدور نبود،

    دختر دو و نیم ساله من از وقتی از شیر گرفتمش یعنی از اردیبهشت ماه تا الان که اسفند هست برخلاف نیاز بدنش و تلاش زیاد من، مقاومت زیادی به خواب عصرگاهی داشت الان چند روزه سر یه تایم مشخصی خوابش میگیره و می‌خوابه و بهمین صورت فرصتی برای استراحت میان روز من هم فراهم میشه.

    حتی جدیدا متوجه شدم بخاطر آرامش درونی خودم اگه یه ناخواسته ای در زندگیم رخ بده خیلی عاقلانه تر و آرام تر از گذشته برخورد میکنم و سعی میکنم برای کسی تعریف نکنم و در وجود خودم حلش کنم یا فراموشش کنم.

    چون من به خودم متعهد شدم بر اساس تمرین جلسه قبل خودم عمل کنم باید اشاره کنم که این تعهد صد در صد نبود ولی نتیجه داد الان که دارم تایپ میکنم بغض کردم تونستم برنامه ریزی کنم برای زندگی بهتر و جهان پاسخ داد. خداوندا سپاسگزارم …

    من از قبل اینکه بچه دار بشم همیشه با خودم میگفتم با فرزندم در آینده حتما خیلی مهربان رفتار میکنم خیلی با حوصله همه چیز رو لهش آموزش میدم نه خشونت کلامی دارم نه تذکر و همه چیز باید در کمال آرامش سپری بشه الان که دخترم دو سال و نیمه هست تا 90 درصد موفق بودم ولی وقتی یه جایی عصبانی میشم داد میزنم یا تذکر میدم خیلی خودم رو سرزنش میکنم احساس فوق العاده بدی پیدا میکنم ازش عذرخواهی میکنم و بهش قول میدم سعی میکنم تکرار نکنم گاهی اوقات هم از یادآوری دادی که مثلا ده روز پیش زدم حالم بد میشه به خودم حق میدم که عصبانی بشم ولی این حق رو نمیدم که برخوردی داشته باشم یا داد بزنم. با خودم میگم سری بعد در شرایط مشابه سعی میکنم داد نزنم آروم باشم یا محیط رو ترک کنم از دخترم دور بشم و عصبانیتم رو مثلا سر بالش خالی کنم گریه کنم تا آروم بشم و به نظرم اینطوری در جهت افزایش صبر و شکیبایی درونم گامی برداشتم که به رشد شخصیتم کمک میکنه.

    قسمت اول و دوم تمرین:

    امروز دخترم یه ظرف پر از روغن رو از کابینت برداشت و چون زورش نمی رسید حجم زیاد روغن روی لباسش و روی فرش ریخت خیلی عصبانی شدم دعواش کردم و حین تمیزکاری از شدت ندامت و عصبانیت به گریه افتادم.

    چون تازه حمام برده بودمش و به سختی لباس پوشیده بود حجم زیادی لباس شسته شده و پهن نشده داشتم که با این کار اضافه هم شد هر دو گرسنه بودیم و باید ناهار می خوردیم خیلی ناراحت شدم از ابراز عصبانیت خودم به اون شکل هیچ وقت فکر نمیکردم اون برخورد رو انجام بدم ولی خب باز در اون شرایط سعی کردم سریعتر از همیشه سکوت کنم.

    ولی هیچ وقت علیرغم احساسات بد درونیم حین عصبانی شدن حس نکردم به‌درد مادری کردن نمی‌خورم.

    قسمت سوم و چهارم:

    این یه اشتباه طبیعی از طرف من بعنوان یه مادر بود.

    مهربانترین مادرها هم گاهی براشون پیش میاد که تذکر بدن یا عصبانی بشن چون احساس دارن و حجم کارهای روزانه شون زیاده.

    فهمیدم که باید هم آگاهی هام رو بالاتر ببرم هم بیشتر روی خودم کار کنم بعضی کارهای روزانه رو برای خودم سبک تر کنم به تمیزی خونه کمتر اهمیت بدم تا تایم استراحت بیشتر بشه استراحت میان روز رو برای خودم در نظر بگیرم و با گوشی حتی الامکان کار نکنم تا ارامتر، شاداب تر و سرزنده تر باشم و کمتر عصبانی بشم و بتونم در کمال آرامش به دخترم آموزش های مختلف رو بدم نه اینکه عصبانی بشم چون در اون لحظه اولویت صرف ناهار بود نه تمیزکاری خونه. و ماحصل این آرامش اینه که‌ در لحظه منطقی تر تصمیم بگیرم.

    شب ها زودتر خوابیدن و در نظر گرفتن استراحت بیشتر به خودم، کنترل ورودی های ذهنم، تماشای فایل های ویدئویی سایت بجای فیلم های اجتماعی روزمره به افزایش این آرامش کمک‌ میکنه.

    .

    استاد عزیزم، مریم جان و دوستان حاضر در سایت در پناه الله یکتا شاد، ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    مسلم مرادی گفته:
    مدت عضویت: 868 روز

    به نام خالق هستی

    الهی صد هزار مرتبه شکرت بابت که خداوند این فرصت را بهم داده تا بتونم فایل های استاد عزیز را نگاه کنم و گوش بدم و هر لحظه هدایت میشم

    سلام وقت بخیر

    در مورد اشتباهات یکی از مشکلات من که واقعا اذیت میشدم نه گفتم به اطرافیان بود حالا چه سر کار یا بیرون و این کار باعث می شد که خیلی خود خوری کنم مثال ماشین میدادم به کسی خودم لازم داشتم ولی نه نمیتونستم بگم و میدادم و همش با خودم در گیر بودم که چرا دادی و خود خوری میکردم یا چیز های دیگه که این کار باعث می‌شد به‌خودم ارزش و اهمیت ندم واقعا جهان این کار را هی تکرار می‌کرد و من اذیت میشدم ولی از زمانی که نه گفتن را یاد گرفتم وقتی به زمان و وقت خودم ارزش و خود خوم ارزش قائل هستم و وقتی دلم رازی نیست راحت نه میگم و برآن مهم نیست که چه فکری طرف مقابلم میکنه چون خودم مهم هستم و این نه گفتم خیلی جاها پاشنه آشیل کارها بود و به لطف خدا و کمک های استاد یاد گرفتم که نه بگم

    نگاه به این مسئله نه گفتن اینکه دیگه مهم نیست که چی میگن ولی قبلا که نه نمیتونستم بگم همش ذهنم باهام صحبت می‌کرد و که طرف مقابل میخواد چی بگه و واز اینکه نه میخواستم بگم خجالت میکشیدم الان نه دیگه خجالتی در کار نیست و راحت نه میگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    حسن محمدی گفته:
    مدت عضویت: 555 روز

    به نام الله توانا

    حمد و ستایش مخصوص الله است که فرمانروا و صاحب اختیار جهانیان است

    سلامی به گرمی عشق خدمت استاد عباس منش عزیز و تیم تحقیقاتیشون

    من شغلم پیمانکاریه و بیشتر در زمینه سازه های بتنی فعالیت دارم چند وقت پیش به یاری خدا شروع کردم اما متاسفانه

    بابت ابزار هایی که وارد کارگاه شد بود سرپرست من اقدام به دریافت رسید از نگهبان نکرده بود.

    این سهل انگاری خیلی منو اذیت میکنه چون بی حساب کتاب دارایی که داشتم اونجا و اگه به هر دلیل اوجا مفقود بشه من

    نمیتونم چیزی از کسی طلب کنم.

    این در حالیه که همین اتفاق یا بهتره بگم این اشتباه توی کار من رخ داده و مسئول همه این ضضر ها و حال خراب فقط و

    تنبلی خودمه و بس

    چه احساسی داشتند زمانی که این اشتباه رو انجام دادید؟

    به شدت حس بی عرضگی داشتم که توان انجام این کار رو ندارم و به شدت خودم رو سرزنش کردمکه من لایق یشرفت و

    این نعمت خدا نیستم

    با چه نگاهی میتونی به این اشتباه نگاه کنی و چه درسی بگیری از این موضوع؟

    بعد از دو بار گوش دادن به حرف های استاد عزیز با خودم کنار اومدم که هر شخصی میتونه اشتباه کنه ولی نکتش اینجاس

    که امروز به این نتیجه رسیدم وقتی اشتباه خودم رو کامل خدا بهم نشون داد پس قطعا کمک میکنه که دیگه تکرار نشه

    دوم اینکه مثل دانش آموزی که تا درسی رو پاس نکنه به کلاس بالاتر نمیره خدا از من میخواد که این درس رو کامل بفهمم و

    امتحانش رو به یاری خودش قبول بشم که من رو به ارتقا بده ، من رو به مدار بالاتر هدایت کنه که اونجا با این اشتباه

    متحمل خسارت های بیشتر نشم

    چطور میتونیم که این بهبود ها رو در عمل اجرا کنیم؟

    من امروز به خودم و خدای خودم قول میدم که ر گاه پروژه ای خواستم انجام بدم نهایت تلاشم رو بکنم که موقع تحویل

    وسایل خودم حضور داشته باشم و از نگهبان رسید بگیرم و در کل به کارهام لباس نظمبپوشونم

    تمام تلاشم رو بکنم که کارهام رو به تعویق نندازم

    بی کران از خدای مهربان و بخشنده و رزق رسان و هدایت گر خودم سپاس گزارم که این بنده خودش رو به این سایت و این

    فایل های ارزشمند هدایت فرمودند

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند با حال عالی باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مرضیه قادری گفته:
    مدت عضویت: 705 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم، بسم الله النور..به نام خدایی که گفت:هر وقت درباره ی من از تو پرسیدند،بگو من نزدیکم واجابت می کنم دعای هرکسی که مرا بخواند…سلااام و ارادت خدمت محظر شما خوبان عالم،استاد عزیزم و خانم شایسته در پشت صحنه…می خام اینجا به سوالی که مطرح کردید جواب بدم،اینکه نحوه ی برخوردم با اشتباهم چگونه است،اینکه چه واکنشی رو نشون دادم به اشتباه بزرگی که اخیرا انجام دادم؟باورم نمیشه،این منم،امروز میخام نسبت به اشتباهی که انجام داده ام اعتراف کنم که قبلا مطرح کردنش برام خیلی سخت بود،اونم توی سایتی که چندین هزار نفرمخاطب داره.ولی می خوام،بنویسم،آقا من دنبال تغییرم،دنبال بهبودم.وقتی این مطالب رو می شنوم به خودم می گویم،کاش چندین سال پیش این مطالب رو می شنیدم،اما من‌جزو اون دسته افرادی هستم که اول طعم باختن رو شنیدم وبعد هدایت شدم به این آگاهی ها،من سال گذشته آزمون قبول نشدم وبه دروغ به خاطر فشاری که ازطرف دیگران به من بود،گفتم من قبول شدم،واین اشتباه مربوط به یک سال ونیم پیش است،که تا چندین ماه نتونستم خودم رو ببخشم،همش خودم رو ازدید دیگران قضاوت می کردم،اینقدر توی احساس گناه وسرزنش خودم فرو رفته بودم که اصلا به بهبود فکر نمی کردم،تا اینکه ازخدا هدایت خاستم وخداوند هدایتم کرد،وشش ماه واندی می‌شود که خدا پرده ازقلبم برداشت وگوش جانم شنید این آگاهی های ناب رو،کم کم ازاحساس گناهم کم شد،بی خیال آزمون وموقعیت تحصیلی شده بودم،دراون شرایط بدجور احساس ضعف وناتوانی برمن غلبه کرده بود،ازخودم گریزان بودم.اما این لحظه با راهنمایی هایی که خداوند ازطریق دستانش انجام داد،دارم برای این آزمون تلاش می‌کنم.وخدارو بی نهایت شکر میکنم.اما درپاسخ به این سوال که این اشتباه چه فرصت هایی برای بهترشدن دارد…راستش چیزی که باعث آرامش من می شود این است که این اشتباه بودکه باعث شد ازهمه نا امیدشوم،ازهمه دست بکشم وازخداوند هدایت بخاهم،به واسطه این اشتباه بود که من با قوانین واین سایت بهشتی همراه با عطر وفضای بهشتی آشنا بشم.به خاطر این اشتباه بود که بهم یاد داد،حرف ونگاه مردم برایم کمتر مهم باشد،به واسطه ی این اشتباه بودکه فهمیدم من هم می توانم آرزوهایم را از گلیمم درازتر کنم،من هم می توانم خواسته های بزرگتر داشته باشم.،یادم داد به خودم احترام بزارم وبرای خودم ارزش قائل باشم،یادم دادهدفم بهبود زندگی شخصی خودم باشد.اما از راهکار هایم که بنویسم،اولیش این بود که تنهایی را به وقت گذراندن با افراد بدبین انتخاب کردم..دومین هم این بود که من همیشه دلسوزی فراوان نسبت به اعضای خانواده داشتن ویه جورایی غصه شون رو خوردن که فکر می کردم کارخوبیه،اما این روزها نسبت به این مسئله بهترشدن.راستش بیشترین تغییر ی که برای من لازم بود انقلاب ذهن وانقلاب درونی بود،انگار پیچ ومهره های ذهنم اشتباه بهم بسته بودن،اگر قبلا هدفم ازدرس خواندن،ثابت کردن خودم به بقیه بود ولی الان هدفم رشد خودم وبهبود شخصیت خودمه….نمی دونم چقدر این کلماتی که اینجاتایپ کردم،چقدر باسوال وتمرین درارتباطه،اما ممنونم ازشما برای پرسیدن این سوال ها،خدایا شکرتتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سید مهدی جزایری گفته:
    مدت عضویت: 2086 روز

    سلام استاد

    سلام دوستان

    من صحبت‌های اصلی استاد در این فایل رو تایپ کرده‌ام و اینجا می گذارم تا به صورت نوشتار جلوی چشم باشد و راحت استفاده کنیم

    تقدیم به شما:

    سوال)

    وقتی که شما کاری را درست انجام نمی دهی یا اشتباه می‌کنی – هر کاری اعم از کار و شغل و آشپزی و سرمایه‌گذاری و ورزش و …. – نحوه برخورد شما با اشتباهات چگونه است؟

    به اشتباهی که اخیراً مرتکب شده ای فکر کن و ببین که چه برخوردی با خودت داشته ای:

    • آیا این احساس رو داشتی که اشکال ندارد از آن می‌توانم درس بگیرم و فرصتی است برای یادگیری و پیشرفت و راحت بودی با اشتباه کردن

    • یا این که به شدت خودت را سرزنش کردی و این اشتباه را وصل کردی به شخصیتت، انگار که من اشتباه هستم و من بی عرضه و ناتوان هستم

    (پاسخ من شخصی است. بماند استیکر لبخند)

    افراد شکست خورده با اولین اشتباه پا پس می کشند و می‌گویند این فاجعه است و من به درد این کار نمی خورم. ولی آدمی که ذهنیت قوی دارد می‌پذیرد، آدم که در شکم مادرش همه چیز رو بلد نیست که

    باورهای محدودکننده درباره این موضوع:

    1. اگر من در کاری اشتباه می‌کنم به این دلیل است که در انجام درست آن کار ناتوان هستم.

    انگار توانایی، یه چیز ثابتی است و اگر طرف نداشته باشد دیگه انگار نمی‌تواند آن را بهبود ببخشد.

    در حالی که ما می‌توانیم خودمان را بهبود بدهیم، در هر زمینه ای. هیچ زمینه ای نیست که شما نمی توانید در آن بهبود پیدا کنید، مثل ورزش یا ریاضی یا نجاری یا آشپزی …..

    هیچ چیزی اینطور نیست که بگید من به درد این کار نمی خورم.

    اصلاً مغز این توانایی را دارد که می‌تواند یاد بگیرد در هر چیزی که بخواهد و بهرت و بهتر شود و در این مسیر اشتباه هم می‌کند، هیچ اشکالی ندارد. اشتباه قسمتی از مسیر است

    2. اگر من اشتباه کنم مردم دیگه من رو خیلی حساب نمی کنم یعنی از واکنش دیگران می ترسیم که مبادا اشتباه کنیم.

    مردم اصلاً نظرشان مهم نیست. ما برای مردم زندگی نمی کنیم نظرات مردم در مورد رفتار و تصمیمات ما خیلی مهم باشد، این به ما ضربه می‌زند.

    تا جایی که ممکن است سعی کنید نگاه مردم و حساسیت این که مردم در مورد شما چه فکری می‌کنید را کمتر و کمتر کنید.

    مهم این است که خودم می‌دانم دارم پیشرفت می‌کنم و رو به جلو هستم. دنبال توضیح دادن به آنها و یا قانع کردن آنها نباش.

    3. افراد می‌گویند اگر من در چیزی و کاری اشتباه کنم یعنی من به درد این کار نمی خورم، و کلاً بعدش به این قضیه فکر نمی کنند و از آن فرار می‌کنند.

    نه، هر کاری را شما شروع کنی احتمالش هست که در آن اشتباه کنی. این بدان معنا نیست که شما به درد آن کار نمی خوری به این معناست که یک سری درسها را هنوز بلد نیستی و آن درس ها قابل یادگیری است و آنها را یاد می گیری و تکرار و تمرین می‌کنی و ادامه می‌دهی و بهتر می شوی.

    هر چه بیشتر روی یک موضوعی کار کنی، مغز در آن زمینه قوی تر و قوی تر می‌شود…

    این قانون یادگیری است، به شرطی که نترسی از اشتباه کردن، خجالت نکشی اگر اشتباه کردی خودت رو سرزنش نکنی و فکر نکنی بی عرضه هستی چون اشتباه کردی

    تمرین این جلسه

    به یک اشتباهی که اخیراً مرتکب شده ای فکر کن و آن را با جزئیات بنویس (آشپزی، کار در شرکت، در ارتباطات یا هر چیز دیگه ای)

    در قسمت دوم بنویس که چه واکنشی نشان دادی و چه احساسی داشتی وقتی آن اشتباه رو انجام دادی

    در قسمت سوم بنویس که چه درسی من از این اشتباه می‌توانم بگیرم برای این که بهتر بشوم و دیگر آن را تکرار نکنم.

    در قسمت چهارم بیا بنویس که چطور آن درس هایی را که از اشتباه اخیر گرفته ای، به چه شکل در عمل از آنها استفاده کنی.

    در نهایت هم ذهن تان را مانیتور کنید که هر وقت اشتباه می‌کنید چه واکنشی نشان می‌دهد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    اکرم خاکپور فخرآبادی گفته:
    مدت عضویت: 853 روز

    به نام خدای خوبیها و زیباییها

    سلام و صد سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی ام و به همه هم خونواده ایها و همراهان عزیزم.

    استاد عزیزم خدارو میلیاردها بار شاکرم که من رو تو مسیر درست قرار داد تا با یاری خداوند مهربونم و با کمک شما تو این مسیر قدم بردارم و هر روز موفق تر و سربلند بشم من نمیدونم کجا چه کار خیری انجام دادم که خدای مهربونم شمارو سر راه من قرار داد تا درست زندگی کردن رو یاد بگیرم خدایا شکرت

    من طی هفت سال گذشته یک اشتباه رو دوبار تکرار کردم و البته نتیجه این اشتباه رو خیلی سخت زندگی بمن پاسخ داد من هفت سال پیش از همسرم بعلت مصرف مواد مخدری که داشت جدا شدم بعد از مدت کمی با اینکه میدونستم هنوز مصرف میکنه برگشت داشتم و بعداز دو سال باز مجبور به جدایی شدم و الان با پادرمیونی خونواده واصرار همسرم باز هم قصد داشتم برگردم با گوش کردن به این فایلهای ارزشمند ذهنیت قدرتمند کننده با خودم گفتم ببیییین تو یک اشتباه رو چند بار میخوای تکرار کنی مگه نه اینه که تو دنبال آرامش هستی والان که به لطف خدا تو آرامشی چرا بازم میخوای تکرار کنی اشتباهتو

    درسته وضعیت مالیت خوب نیست و یکم سختیها هست ولی آیا برگشتت این مشکلو حل میکنه و یا بدتر میشه اوضاع. امروز که استاد جونم فایل شمارو گوش کردم به خودم گفتم تو موهبتی تو با وصل به خالق یکتا توانمندی پس این آرامشتو از دست نده و به خاطرش سپاسگذار باش دستتو به زانوت بگیر و همت کن و با تکیه به قدرت بی انتهای خداوند خودت مشکلاتت رو حل کن. استاد عزیزم قبلا با هر مشکلی که پیش میومد اونقدر خودم رو سرزنش میکردم و اونقدر خودم رو دست کم میگرفتم که احساس افسردگی بمن دست میداد ولی الان با نگاه به زندگیی که تنها رهبریش میکردم میبینم چقدر من انسان ارزشمندی هستم که تونستم به تنهایی وبا تکیه بر خداوند مهربونم از پس مشکلات بربیام با این تفکر خدارو بیشتر از قبل سپاسگذارم و با اقتدار و توکل به دل سختیها میرم و همه مشکلاتمو حل میکنم بقول یکی از هم دوره ای هام خدا میخواد منو به بالا صعود بده برای همین من باید مشکلاتمو حل کنم تا زندگی بهتری داشته باشم نباید آشغالهارو بذارم زیر فرش و الکی خودمو دلخوش کنم که همسرم میاد تو زندگیم و مشکلات منو حل میکنه که البته اگر میخواست حل کنه همون دفعه قبل حل میکرد و چه بسا آرامشی رو که الان دارم هم از من بگیره. استاد عزیزم عاشقانه دوستون دارم و خدارو شاکرم که من رو به مسیر نور هدایت کرد مسیر خودش مسیر نعمت و زیبایی سپاسگذار شما و مریم عزیزم هم هستم بخاطر این آگاهیها.

    در پایان لازم دونستم بگم ارزش این فایلها خیلی زیاده چرا که زندگی افراد رو متحول میکنه و این دست و دلبازی شما بخاطر رایگان بودن این فایلها که من و هم سطح های من هم بتونیم از دیدگاههای شما برای پیشبرد زندگیمون استفاده کنیم از ارزش این فایلها نه تنها کم نمیکنه بلکه محبت شما رو نسبت به هم خونواده های خودتون میرسونه بینهایت سپاسگذارم از شما. شاد و سربلند باشین در دنیا و آخرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    Raz گفته:
    مدت عضویت: 2428 روز

    به نام خدای بخشنده

    سلام به استاد

    و سلام به دوستان

    امروز من یه اشتباهی تو کارم داشتم یه سری مدارک باید میدادم به همکارم که کارهاش را صبح انجام بده ولی متاسفانه فراموش کردم و تقریبا ساعت یک بود که اونهارا به همکارم دادم

    مدیرمون ناراحت شد و غر زد که چرا این اتفاق افتاده و باید صبح زود این مدارک را به همکارم میدادم

    احساس من بعد این اتفاق یه خونسردی خاصی بود

    اگه قبل بود خیلی خودخوری میکردم ناراحت میشدم و همش تو ذهنم خودم را سرزنش میکردم و دائم این کلمه رو با خودم تکرار میکردم (لعنتی،لعنتی،لعنتی)

    اما هیچ کدوم از این کارها امروز انجام نشد

    و من بعد از واکنش مدیرمون با خودم گفتم که خب حالا چیکار کنم اتفاقیه که افتاده ، فراموشم شده که صبح بدم این اتفاق ممکنه برای همه رخ بده همه ممکنه انجام یه کاری را فراموش کنند من اولین نفر نیستم و همینطور آخرین نفر .

    همین و تمام شد اصلا هیچ فکر منفی به ذهنم نیومد و اصلا خودم را ناراحت نکردم و در لحظه تمام شد

    استاد از شما سپاس گذارم

    و خدایا شکرت برای مسیری که در آن قرار گرفتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    آتنا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 606 روز

    سلام استاد

    با توکل به خداوند تمرین امروز رو شروع میکنم

    من یه اشتباهی کردم و خب تصمیم گرفته بودم خودمو کنترل کنم و عصبی نشم و نق نزنم موفق هم شدم اما یه دفعشو خیلی داشتم فوران میکردم اما بعدش با خودم حرف‌زدم گفتم اوکی اشکال نداره و آتنا ببین تو الان اگه حالت خوب باشد اتفاقات خوب میافتد و بلعکس

    و از اونجا به بعد درس گرفتم و بیشتر خودمو کنترل تونستم بکنم.

    تو یه مورد دیگه هم شکست خوردم و دوباره دارم واسش تلاش میکنم و از اشتباهات گذشتم درس گرفتم و خوشحالم که اون اشتباهات رو کردم تا ازشون درس بگیرم و الان خداوند من آگاهی مو نسبت به قبل هزااااار برابر کرده و خداوند رو هزاران مرتبه شکر میگم که بهم درس و آگاهی داد.

    تمرین:

    جواب سوال اول

    من یه آزمونی داشتم و داخلش درصدای خیلی بدی گرفتم

    چه واکنشی نشون دادم؟

    اول یکم گریه کردم چون گفتم چرا چرا؟

    من که خونده بودم ،شاید هوشش رو ندارم

    ولی بعد گفتم نه آتنا تو تلاش درستی نکردی

    شیوه اَت اشتباه بود، تو هر روز تست نزدی هر روز نخوندی ،تمرکز نداشتی،آزمون تحلیل نکردی …

    چه درسی از این اشتباه گرفتم

    فهمیدم که بااااید تمرکزم رو فقط بذارم روی یه چیز و به صورت مستمر براش تلاش کنم و تعداد تستمو باید بالا تر ببرم چون آزمون تستیه

    نه اینکه فقط بخونم و یه تعداد کمی تست بزنم

    به چه شکل میتونم این بهبود هارو در عمل بیارم

    من دارم هر روز درس میخونم و فقط جمعه ها رو به خودم استراحت میدم و متمرکز تر شدم و از اهرم رنج و لذت رو هم که به تازگی به لطف الله یاد گرفتم استفاده میکنم و هر روز حداقل 20تا تست میزنم و چند روز یه بار 10تا تست از آزمون سال های گذشته تحلیل میکنم و نتیجه رو سپردم به خداوند انشاالله ایندفعه نتیجه عاااااالی میشه و فوق العاده آزمونم رو به یاری یکتا خالق شکست ناپذیرم میدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    اسرا عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 820 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیزم

    من حدودا تا چند ماه پیش این مدلی بودم که

    بعضی وقت حتی به عمد اشتباهات کوچیکی انجام میدادم مثلا مثل سوتی در صحبت کردن یا رفتاری کلاچیزای کوچیکی که خیلی هم مهم نیستن

    برای چی حالا ؟!

    برای اینکه جدیدا مد شده بین دوستانی که هستیم این سوتیا یا خنگولی بازیا ،کیوت نام گذاری شده یا بامزه

    چند ماه که متوجه شدم همین اشتباهات کوچیک گاها واقعی و بعضی وقت عمدی

    باعث کاهش عزت نفس من میشه

    و عمقش به مرور تاریکی در وجودم میاره

    و باعث میشه جاهای که باید کاملا درست کارمو انجام بدم ناخوداگا اشتبا میکنم

    ولی دیگ برام خنده داره نیست یا بامزه

    چون دوست دارم اون تواناییه واقعی که دارمو نشون بدم

    نه فقط برای خندیه لحظه ای و شنیدن چقدر کیوت و بامزه ای ،بخوام خودمو ناتوان نشون بدم

    و در اخر این مدل ادمها کیوت نشون داده میشن

    مثال: همیشه نیاز دارن یکی مراقبشون باشه موقعه راه رفتن , حتی این چیز ساده

    وشاید همین رفتارها هم از نبود عزت نفسم بوده و کم کم این شکلی شده که یه کار اشتباه کنم بقیه بخندن و توجه کنن به من

    خداروشکر متوجه این رفتارم شدم

    و چند وقتیه دارم روش کار میکنم

    و از این لحاظ که بعد اشتباه چه رفتاری با خودم دارم ..

    ممکن لحظه ای کوتاه پشیمونشم بگم چرا

    ولی بعدش میدونم که لازمه کارمه و باعث پیشرفتم میشه

    و قبلا وقتی بازخورد منفی از بقیه بابت کارم میگرفتم حالا هر کاری مخصوصا اگر اون شخص ،شخصی مهمی بود برای ذهن من

    دیگ دس میکشیدمو ادامه نمیدادم یا حین ادامه دادنش کلی سوال میپرسیدم که مبادا بازم اشتباه کنم و ضایع بشم جلو بقیه

    هم چنان دارم روی این باورم کار میکنم که خب چه اشکال داره اشتباهی بشه ،مگه بقیه هم مثل من انسان نیستن! اونام اشتباه میکنن ،ولی من چون عزت نفس نداشتم جوری نشون میدادم که بی عرضه ام اما اونا نه ،اشتباهشونو با حرف زدن طوری جلوه میدادن که، خیلی هم حالیشونه و کار بسیار خوبی کردن و عالین همیشه اما میدیدم که از درون و با توجه به رفتارهای بعدیشون ،از درون خورد شدن انگار،اما بازم خداروشکر من از درون میدونستم هم چی کار بدیم نکردم که ..

    و خلاصه اینکه خداروشکر که هستم در این مدار که این فایلهای عالی رو بشنوم

    شاد و ثروتمند باشید

    دوستون دارم

    به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    رضیه واحداصل گفته:
    مدت عضویت: 865 روز

    درود ب استاد عزیزم و مریم قشنگم

    درود ب دوستای هم فرکانسیم

    جواب سوالی ک شما پرسیدین ک راجب اشتباهی ک اخیرا کردم ..اشتباهم این بود ک از سر احساساتی ک فوران کرده بود و نجواهای بیش از اندازه ی ذهنم مربوط ب یک مسئله ای ک میتونستم نادیده بگیرم اونو اما

    نتونستم جلوی خودمو بگیرم و هرکاری کردم

    ک خودمو اروم کنم نشد

    و تبدیل ب یک مشاجره ی وحشتناک

    ک اصلا ارزش اینو نداشت ک بخوام اینجوری بهم بریزم امااا

    بعدش ک اون دعوای غیرقابل تصورم تموم شد

    بعد چندساعت ک اروم شدم

    خیلی باخودم کلنجار رفتم ک

    کارت اشتباه بوده خودمو سرزنش کردم

    ولی خیلی از اونکارم درس گرفتم ک بار دیگه

    اگر همچین مسئله ای رخ بده باید بیشتر روی خودم تسلط داشته باشم و زود از کوره در نرم

    من خیلی زود عصبانی میشم و احساساتم بیشتر وقتا برام تصمیم میگیرن..و جلوی خشممو نمیتونم بگیرم اکثر اوقات

    اما اینو یاد گرفتم ک خودمو بیشتر کنترل کنم وبعدش ب عاقبت اون اشتباهی ک کردم فکر کنم

    دقیقا وقتی ک اون اشتباه رو کسی ب روی من بیاره و ب من بگه تو فلان کارو نباید میکردی اشتباه بود

    واقعا حالت تدافعی میگیرم و ممکنه بد رفتار کنم

    ک ن کارمم خیلی درست بوده و تو داری اشتباه میگی

    حاضر نیستم حتی حرفای اون طرف رو بشنوم ک چ چیزی داره میگه

    ممکنه ب نفع من باشه اما همیشه حرف اون شخص رو قط کردم و قبول نکردم حرفاشو

    ولی درکل ادمی نیستم ک از اشتباه کردن بترسم

    و اینو بگم ک ب درد اینکار نمیخورم چون همیشه وقتی توی هرکاری اشتباه بکنم میفهمم ک اره این شیوه غلطه

    و باید بیشتر فکر کنم و حتما راه دیگه ایی هست ک اونو باید پیدا کنم و چندتا راه جدید بهم الهام میشه و اونو انجام میدم و نتیجه میگیرم بعدش همکارا ازم میپرسیدن ک ما ب این مشکل برخوردیم و نمیدونیم واقعا چکار کنیم داریم دیوانه میشیم

    منم راهشو بهشون میگفتم و خیییلی خوشحال میشدم ک من اونو تونستم حل کنم و ب بقیه هم کمک کنم

    کلا کمک کردن ب بقیه رو خیلی دوس دارم

    الان در حال حاضر مسئله ای ک دارم

    توی زندگی مشترکم هست و هربار ب یک موردی بر میخورم ولی خداروشکر ی راهی پیدا میکنم ب لطف خدای مهربونم

    و حتی توی بچه بزرگ کردنم و تربیت و رفتاری ک بادخترم دارم

    چون بچه اولم هست و تجربه ی کافی ندارم برای بعضی از رفتاراش یا کارایی ک میکنه

    ولی ازاشتباهاتم همیشه درس میگیرم و میرم سراغ یک راه دیگه وبعد پیدا میکنم اونو

    میرم برای کامنت خوندن بقیه دوستای عزیزم

    لذت بخش ترین کاری ک میتونم بکنم

    همینه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: