ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 5 - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-20 08:13:572024-02-20 08:31:07ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند بخشنده مهربان
با درودفراوان خدمت استاد عباس منش عزیز
و خانواده بزرگ عباس منش
قبل از هر چیز باید خدمتتان عرض کنم الان که من دارم جواب این سوال شما رو مینویسم چند ماهی هست که دارم به آموزشهای شما گوش میدهم و تمرین میکنم . پس حتما باید نسبت به قبل تغییراتی در افکارم واعمال و گفتارم صورت گرفته باشد .
میخواهم مثالی در مورد خودم بزنم تا منظورم را بهتر برسانم من در دوران نوجوانی در برقراری ارتباط با دیگران بسیار مشکل داشتم تقریبا همه اهل محل و کل فامیل در مدرسه و هر جایی که من در آنجا حضور داشتم از طرف من مشکلی پیش می آمد که پدر و مادر من بسیار ناراحت میشدند این مسئله بقدری بود که حتی نمیگذاشتند بچه هاشون با من ارتباط داشته باشند بلکه خودشون هم از من دوری میکردند تقریبا من هرجای که بودم در آنجا اتفاقی می افتاد که من یک طرف قضیه بودم . یک نمونه فقط به عنوان مثال من یک بار کل کلاس درس آتش زدم و همه چیز در آتش سوخت.
دیگه خودمم از این شرایط خسته شده بودم و تصمیم به تغییر گرفتم کار خیلی سختی بود از کار های کوچک شروع کردم و یواش یواش با سلام کردن به دیگران یا خداحافظی کردن یا تعارف کردن همینطور ادامه داشت که البته برای من کار آسونی نبود.
خدمت سربازی و دوسال دوری از دوستان و آشنایان فرصت برایم ایجاد شد که من قدمهای بزرگتری و بیشتری روی خودسازی خودم بردارم که به لطف خدا و شرایطی که برایم ایجاد کرد و افراد خاصی که سر راهم در زندگی قرار داد و الگو برداری از همین افراد بعد از چند سال در شرایطی قرار گرفتم که خدا شاهد همه فامیل آرزو داشتند که بچهاشون با من در ارتباط باشند و بعضی از آشنایان می آمدند پیش من و از من میخواستند که با فرزندشون صحبت کنم که اینطور یا آنطور باشند در این مسیر لطف خدا همیشه شامل حال من بوده و همچنان هم هست .
در مورد استعداد من اصلا استعداد در این مورد نداشتم فقط خواستم و از تمرین کردن و تلاش کردن برای رسیدن به هدفی که انتخاب کرده بودم هرگز خسته و ناامید نشدم و با گذشت چندین سال از آن روزهای زندگی من . بعضی از دوستان که از سالها قبل مرا میشناسند هنوز در تعجب هستند که من چگونه توانستم به این همه تغییر برسم و من در جواب میگویم خواستم و خدا هم کمکم کرد تا به خواسته ام برسم . و الان چند سالی هست که وقتی با افراد جدید به واسطه شغلم وارد صحبت و ارتباط میشم تقریبا یک سوم این افراد از نوع رفتار و گفتار من بقدری خوششان می اید که به زبان می اورند و فکر میکنند که من روانشناسی خوانده ام و از من مدرک تحصیلی ام را میپرسند جالب اینکه تا چند سال پیش من حتی دیپلم هم نداشتم و وقتی واقیعت را در مورد مدرک تحصیلی ام به آنها میگفتم آنها میخندیدند و باور نمیکردند .️
پس خواستن ،آموزش دیدن ،و تمرین همراه باعشق و علاقه و توکل بر خداوند حتما نتیجه خواهیم گرفت حالا ممکن است یک نفر برای رسیدن به یک مهارتی نیاز به 100بار تمرین و تکرار دارد نفر دیگر باید 500بار یا بیشتر تمرین کند و این موضوع کاملا طبیعی است فقط باید خسته نشویم و دست از تلاش برنداریم و از یاد خدا هم غافل نشویم .
هیچ کس موتورسوار. اسکیت باز.شیمی دان .نقاش مکانیک بدنیا نیامده است همه با آموزش دیدن و تمرین و تمرین و تمرین به مهارت میرسند
امیدوارم که این نظر و تجربه من بتونه مفید باشه و در آخر هم تشکر میکنم از استاد و گروه فنی که این قسمت دیدگاه رو در سایت قرار داده اند که ماهم بتوانیم نظر خود را ابراز کنیم . از خداوند متعال بابت آشنای من با استاد عباس منش و خانواده بزرگ عباس منش هزاران بار تشکر میکنم و
سالی پر از نعمتهای الهی برایتان آرزو مندم ️️
سلام
پاسخ به سوال این بخش
آیا فکر میکنید با تمرین و تکرار در زمینه خواصی مهارت نداریم میتونیم خیلی خیلی موفق بشوم ؟
هیچ چیز خواص نیست
همه آنچه را که اگر تلاش ذهنی کنم و روی آنها کار کنم و باورم را نصبت به آن عوض کنم .میتوانم موفق بشوم
ذهن من اول که من نوزاد بودم یک ذهن خام و بدون هیچ استعدادی بوده .و طبق دیدن و علاقه مند شدن در هر زمینه ای که میخواستم باشم
پیش رفتم و در نهایت موفق شده است
همه استعداد ها از علاقه بیرون میاد
من علاقه دارم که کار آفرین باشم
و دوست دارم سر منشع ثروت ها باشم
و برای همین الان یک شرکت موفق دارم که افرادی در این شرکت برای من کار میکنند
و این استعداد در من ایجاد شده که یک فرد کار آفرین باشم
و حالا اگر بخواهم در کار دیگه ای موفق بشوم
فقط با تمرین و یاد گیری قوانین آن کار میتونم موفق بشوم و هیچ شانسی و استعدادی هم وجود ندارد
سلام استاد عزیزم ،بله من توی رانندگی هیچ استعدادی نداشتم ولی با تمرین وتکرار وتلاش تونستم خیلی خوب رانندگی رو یاد بگیرم بارها ماشین رو خاموش کردم ،بارها توی امتحان رد شدم رفتم کلاس مربی گرفتم ولی وقتی همه میگفتن استعداد نداری ولی من به خودم ایمان داشتم چون چیزی دردرونم بهم میگفت ادامه بده،یا توی زبان من علاقه داشتم واستعدادم خوب بود یعنی خیلی زود یاد گرفتم ،اصلا این کلمه که استعداد داشتن ونداشتن اصلأ درست نیست چون جلوی تلاش وپیشرفت رو میگیره،
سلام استاد عزیز
سلام خانم شایسته ی دوست داشتنی
من همیشه با خودم تکرار میکنم :بخواه تا ببینی که می شود
و معتقدم اگر انسان بخواهد و اراده کند ،قادر به انجام هرکاری هست
مهم این خواستن هست
من هر وقت با اراده انتخاب کردم هدفی رو با عشق به سرانجام رسوندمش و اگر نشده قطعا کمدماری یا ترمزهای ذهنی من بوده
قوی بودن رو دوست دارم
از هیچ چیزی واهمه ندارد و هرچه پیش میاد خیر منه چون من در آغوش امن الهی هستم
من تا زنده ام رسالتم تجربه گری و داشتن یک خال خوب و تلاش برای بهترین بودن هست.
هرروز به شما متصلم،ذهنم رو و قلبم رو به شارژ میزنم و سراسر برای من خیر و برکت در زندگی جاری هست
در پناه نور و عشق الهی باشید
سلام به همگی .سپاسگذارم استاد عزیزم
آیا فکر میکنی با تمرین و تلاش میتوانی در مواردی پیشرفت کنی که الان در آن مهارت خاصی نداری؟یا معتقدی اگر در آن زمینه استعداد نداشته باشی تلاش و تمرین نمیتواند باعث پیشرفتت شود؟
با اینکه اول کار ممکنه برام راحت نباشه اما با تلاش و استمرار میتونم توی کاری که تصمیم میگیرم انجامش بدم و البته تکاملم هم طی میکنم موفق میشم .مثل رانندگی که از 10 سال پیش گواهینامه گرفته بودم اما چون همسرم صبح ماشین رو میبرد سر کار و شب میآورد نمیشد که درست بنشینم و زمان بگذارم و توی این کار مهارت کسب کنم .یه زمانی پیش اومد که همسرم برای رفتن به محل کارش یک هفته با ماشین خودش میرفت و دوستشو که نزدیک خونمون بود با خودش میبرد و با دوستش به این توافق رسیده بودند که هفته ی بعد هم دوست همسرم ماشینشو بیاره و بیاد دنبال همسرم و با هم برن سر کار و اینطوری ماشین ما یک هفته در میون به مدت 7 روز درِ کوچه پارک بود .
توی این مدت روزهایی که من میخواستم برم بیرون و کار داشتم باید با خط واحد یا مترو یا اسنپ میرفتم و واقعا برام مثل فحش بود که ماشین جلو در باشه و من گواهینامه داشته باشم اما با اسنپ یا …برم .من از رانندگی کردن هم خیلی زیاد ترس داشتم .
بارها هم شده بود که از همسرم خواسته بودم شب ها بیاد یه مقدار با من کار کنه تا راه بیفتم ولی چون خسته بود یا …نمیومد .
دیدم واقعا اینطور نمیشه با پس انداز کمی که داشتم رفتم حدود یه9، 8 جلسه با یه مربی گرفتم و دور از چشم همه تمرین کردم .و به لطف خدا توی اون روزها(منظورم همین امسال هست) که داشتم کلاس می رفتم باز از همسرم در خواست کردم که شبها رو باهام تمرین کنه و یه 3،4باری رو لطف کرد باهام اومد و خیلی تعجب میکرد هر بار ،که چقدر دارم بهتر میشم و خوب یاد میگیرم و وقتی میرسیدیم خونه با ذوق برای بچه هام تعریف میکرد که مامان چقدر خوب تر داره رانندگی میکنه.
و به لطف خدا واقعا به لطف خدا تونستم بعد از اینکه کلاس هام تموم شد تنهایی بدون حضور مربیم و همسرم با ماشین جاهای مختلفی رو برم که هرگز به خودم نمیدیدم بخوام تنهایی رانندگی کنم .
برای خودم پلن گذاشتم که اول خونه ی فلانی که نزدیکه بعد فلانی که یه کم دورتره بعد ….و به همین شکل پیش رفتم و حتی خونه یکی از خواهرام که حدود یه 20 دقیقه با شهر فاصله داره هم رفتم و واقعا به خودم افتخار کردم .
خدای عزیزم وقتی خواستم برگردم با دست خواهرم یه سری برگه آورد به من نشون داد و از زبان خواهرم بهم گفت این برگه ها مال زمانی هست که میرفتیم جلسات نارانان و نمیدونم چکارشون کنم خواهرم احتمالا حدود 2 ،3سال و من 7 سال توی اون جلسات شرکت کردیم .
بعد حس کردم پیغامی از طرف خدا برای من توی اون برگه ها باشه .بهشون که نگاه کردم دیدم بالای یکیشون پررنگ نوشته بود با خدا همه چیز ممکن است .
و دقیقا با خداوند همه چیز ممکن است .این رانندگی واقعا برای من سخت بود ولی با تلاش و پشتکار و همراهی هر لحظه ی خداوند با من، تونستم این کار رو انجام بدم .
البته خیلی وقته که باز همسرم ماشین رو میبره و من نتونستم رانندگی کنم و امیدوارم شرایط جوری فراهم بشه که بتونم دوباره رانندگی کنم و نخوام از اسنپ و …استفاده کنم و اینکه خدا کمکم کنه بتونم از خودم یه ماشین داشته باشم که هر زمان که خواستم با ماشینم همه جا برم و این ترس برای همیشه از وجودم بیرون بره.
در مورد موضوعاتی مثل رقص که مهارت ندارم(همین الان خدا به یادم آورد) و البته استعداد آنچنانی هم توش ندارم یه مدت خیلی کمی زمان گذاشتم و بهتر شدم و رشدمو دیدم ولی به خاطر هدف های مهم تری که داشتم اونو بی خیال شدم ولی شک ندارم که اگه زمانش فراهم بشه و تصمیم بگیرم که براش وقت بگذارم میتونم خیلی خوب به امید خدا یادش بگیرم .
باز در مورد کارم که بازی با بچه هاست همین دو سه هفته قبل نسبت به صحبت های استاد توی دوره احساس لیاقت و الهامی که دریافت کردم تصمیم گرفتم بنشینم و یه تعداد حیوانات کوچولو با خمیر بازی یاد بگیرم و به بچه ها آموزش بدم و تا دیروز 12 تا درست کردم و اصلا فکر نمیکردم بتونم به این زیبایی و خوبی و با مزززه ای درستشون کنم و کلی به خودم افتخار کردم و کلی ذوقشون کردم .
حالا باز تصمیم دارم نقاشی هم تمرین کنم البته من هیچ وقت نقاشیم خوب نبوده و توی این کار هم هیچ مهارت و استعدادی نداشته ام ولی به امید خدا مثل همین خمیر بازی و رانندگی خیلی خوب از پسش برمیام .میخوام حدود 10،20تایی نقاشی هایی که نسبتا ساده باشه و مناسب سن بچه های کوچیک باشه یاد بگیرم .
همیشه دوست داشتم اینکار رو انجام بدم ولی هیچ موقع شرایطش جور نشده بود ان شاءالله امروز ،فردا شروع به کار میکنم .
مرسی از استاد و دوستان عزیزم با کامنتهای های فوق العاده شون
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد جان، سلام به خانم شایسته عزیز و سلام به دوستای عزیزم در خانواده صمیمی عباسمنش، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
سوال: آیا فکر میکنی با تمرین و تکرار و مداومت میتوانی در مواردی پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی؟ یا اینکه معتقدی اگر در زمینهای استعداد نداشته باشی، تلاش و تمرین نمیتواند باعث پیشرفت و مهارت در آن موضوع شود؟
استاد جان، من چیزی که از خودم میدونم اینکه من توی مهارتی که بهش علاقه دارم و فکر میکنم که کمی توش استعداد دارم، چند باری تمرین میکنم، بعد خیلی عجولم، دوست دارم سریع نتیجه بگیرم، قانون تکامل رو نمیخوام رعایت کنم، مدام به نتیجه نهایی نگاه میکنم و خیلی زود ناامید میشم و بعد اون مهارت رها میشه و این موضوع باعث شده توی زمینههایی که علاقه دارم و استعداد هم دارم یه کمی وارد شدم، از هرکدوم یه چیزی بلدم و از این شاخه به اون شاخه پریدم.
درخصوص کارهایی که اصلا استعدادی توشون ندارم، که اصلا حرکتی انجام نمیدم، مثلا الان بخوام برم سراغ نوازندگی گیتار یا مثلا یه رشته ورزشی مثل تکواندو یا تنیس یا مثلا یه رشته هنری مثلا بازیگری یا کالی گرافی، فکر میکنم ذهنیتم محدودکننده هست و بنا رو بر این میذارم که استعداد و علاقه ندارم و حرکتی انجام نمیدم و پیشرفتی رخ نمیده.
به نظرم کلمه استعداد دم دست ذهنم هست تا تمرین و تکرار، توی هر مهارتی اسم بیارم، ذهنم راحت میره سراغ کلمه استعداد و میگه شاید استعداد نداری، اصلا ولش کن و اصلا یکی از پاشنههای آشیل من اینه که خیلی برام سخته که یه کاری رو بطور پیوسته و دنبالهدار انجام بدم، یعنی یه کاری رو یکی دو بار میتونم انجام بدم، اما بعد رها میشه و باور ندارم که با تمرین و تکرار توی یک مهارت جدید میتونم خیلی خیلی پیشرفت کنم.
استاد جان باز هم عالی بود، فایل فوقالعادهای بود، خدا رو شکر که در مدار دریافت و شنیدن این آگاهیها قرار گرفتم:
استاد جان، امروز نشستم نقاط ضعف شخصیتی و نقاط قوت خودم رو لیست کردم، یه مورد این بود که من توی عمل کردن و تمرین انجام دادن مشکل دارم. الان اومدم تمرین انجام بدم. یکی از نقاط قوتم اینه که اراده خیلی خوبی دارم. قبلش بگم که چه آگاهیهایی از این فایل یاد گرفتم:
استعداد اصلا مهم نیست، اون چیزیکه مهمه تلاش ماست، ایمان و حرکت کردن ماست، ادامه دادن ماست که مهمه.
چقدر دیدیم افرادیکه خیلی استعداد داشتن اما عامل تلاش و ایمان رو نداشتن، استاد توی یه فایلی مثال یکی از اقوامشون رو زدن که این فرد همینطور استعداد ازش میپاشید بیرون، من بهش میگفتم من اگر استعداد تو رو داشتم الان مریخ رو فتح کرده بودم، جان من، حرکت کن رو به جلو، اولین نامههایی که از خارج از کشور میومد به روستای ما، مال این اقوام ما بود، یه فردی سرشار از استعداد، اما ایمان و تلاش نداشت.
چقدر دیدیم افرادیکه استعداد داشتن، اما اون عاملی که باعث موفقیتشون شده میزان تلاششون بوده و نه استعدادشون توی فلان مهارت، مایکل فلپس کسی هست که به قول استاد 365 روز سال رو تمرین میکرده، توی مصاحبهای دیدم کریستینا رونالدو میگه من توی رشته خودم میخوام شماره یک باشم، نه شماره دو یا سه، شماره یک و من خودم رو فدای فوتبال کردم.
چقدر دیدیم افرادیکه استعداد خاصی نداشتن، اما ادامه دادن و توی زمینهای جزو بهترینها شدن. یه مثالش دکتر وین دایره، توی کتاب ندای درون، مینویسه: من نمراتم توی درس ادبیات کم بود، اما شما الان میتونید تایید کنید که من یه نویسنده هستم. یا یه کتابی گرفتم به اسم اعتماد بنفس از خانم باربارا دی آنجلیس، نوشته بود: اعتماد بنفس واقعی یعنی من میتونم هر کاری رو انجام بدم، حتی کارهایی که الان هیچی ازشون نمیدونم، مثال میزد، از من پرسیدن: چرا اینقدر برنامههای تلوزیونی شما پرطرفداره و اینقدر قشنگ صحبت میکنید، گفتم دلیلش اینه: برید اولین ویدئوهای هم توی برنامه تلوزیونی رو ببینید، یه لبخند هم نزدم، یه لباس درستی هم نپوشیدم و واقعا یه چیز افتضاح بوده، اما ناامید نشدم و ادامه دادم، حتی خودم هم بعضی روزها میشینم و اون ویدئو رو میبینم تا یادم بیاد از کجا به کجا رسیدم، یا اولین کتابی که نوشتم، یادم نمیره، ویراستار یک کلمه در میون زیر کلمات کتاب من خط قرمز کشیده بود و برام فرستادش، من خیلی گریه کردم، اما نشستم دوباره نوشتم، دوباره ویراستار کتاب رو برام برگردوند، اینبار با خطاها و غلطهای کمتری نسبت به قبل، بعد همینطور ادامه دادم، بطوریکه کتابهای من الان بدون ویراستاری خاصی منتشر میشن و بعضی از اونها مثل همین کتاب اعتماد بنفس که خیلی هم کمحجمه جزو پرفروشترین کتابها شدن.
مثال دیگه انیشتینه که توی دروس عمومی نمراتش پایین بوده و تونسته اینقدر موفق بشه، مثلا میشد به خودش بگه خب، من استعداد درس خوندن ندارم، یه املا رو درست نمینویسم، اصلا استعداد الهیات ندارم، کلا درس خوندن رو ول کنم برم سراغ یه کار دیگه، یا ادیسون که دیگه معروفه توی مدرسه بهش میگفتن خنگ و بیاستعداد، اما چه مخترع بزرگی شده. پس استعداد مهم نیست، اون تلاش و پشتکاره که مهمه.
استاد چه نکته خوبی رو گفتید که بچههامون رو و دیگران رو بخاطر میزان تلاششون تحسین کنیم، فارغ از اینکه نتیجه دلخواه رو بگیرن یا خیر، بخاطر استعدادش فرزندمون رو تحسینش نکنیم، چرا؟ چون اون فکر میکنه با این استعداده بدنیا آمده و اینه که مهمه و دیگه تلاشی نمیکنه و خودش رو بهبود نمیده، و این استعداد تا یه جایی جواب میده و زمانیکه به یه سد و مانعی برخورد کرد، دیگه از اون بالاتر نمیره و فکر میکنه خیلی افرادی هستن که از اون توی اون رشته بهترن و زمانی هم که به یه مشکل برخورد کنه به کل اون استعدادش شک میکنه. فرزندانمون رو بخاطر میزان تلاششون تحسین و تشویق کنیم.
کارکرد مغز اینجوریه که توی هر کاری اگر تمرین کنه، بهتر و بهتر میشه و میتونه یاد بگیره، اما وقتی تو میگی من استعداد اون کار رو دارم، میگی این استعداد تا اینجا جواب میده، یا بدتر از اون میگی من استعداد فلان کار رو ندارم و دیگه ذهنت رو با یک بار یا دو بار تلاش کردن و نتیجه نگرفتن بستی که من استعداد ندارم، پس پیشرفتی هم نمیکنم.
مواردی بوده که یک نفر گفته مثلا من از ریاضی خوشم نمیاد چون من استعداد ریاضی ندارم، بعد معلم عوض شده یا روش یادگیری عوض شده و اون فرد یاد گرفته و بعد علاقهمند شده و بعد دیده استعداد داره. مثلا ریاضی رو با آهنگ به یه فردی یاد دادن و اون یاد گرفته، درحالیکه تا قبل از اون فکر میکرده استعداد ریاضی نداره. پس استعدادی در کار نبوده، اون روش برای اون فرد خاص جواب نمیداده، روش رو که عوض کرده دیده چقدر هم خوب یاد میگیره، بعضی موارد ما چون خودمون رو نمیشناسیم، نمیدونیم چه روشی برای ما جواب میده، یه نفر ممکنه شنیداری یه مطلبی رو یاد بگیره، یه نفر دیداری، یه نفر عملکردی.
تمرین این جلسه:
یک مهارتی که فکر میکنی استعدادی توی اون زمینه نداری رو انتخاب کن، مهارتی باشه که بدردت بخوره
من مهارت بدنسازی رو برای خودم انتخاب کردم، چون خیلی دوست دارم بدن قوی و ورزیدهای داشته باشم و این موضوع توی ذهنم هست که من بدرد کارهای نرمافزاری و پشت میزی و کار با کامپیوتر میخورم، توی این زمینهها استعداد دارم، اصلا هم آدم ورزشی نیستم، بیشتر اهل پیادهروی هستم، یادمه رفیقم بهم گفت: رضا، تو فیزیکت هم به کارهای فکری میخوره، نه کارهایی که عملی یا فیزیکی باشه و من این موضوع رو باور داشتم. حتی میگفتم بدن من قابلیت عضلانی شدن رو نداره.
یه هدف قابل دستیابی براش انتخاب کنید
این هدف که من میخوام در وهله اول بدنم محکم و سفت بشه.
برای این هدفتون تحقیق کنید، ببینید چه روشی برای شما مناسبه، حرکت کنید، پیشرفتهاتون رو هرچقدر هم کوچک باشه توی یه دفتری بنویسید و بعد که تلاش کردید و پیشرفتها حاصل شد، بگید: دیدی تلاش کردم این تغییرات رو داشتم، دیدی استعداد نبوده، حالا میرم سراغ یه هدف یه ذره بزرگتر
خدا رو صد هزار مرتبه شکرت.
ان شاء الله میام و از نتایجم مینویسم.
شاد و سلامت باشید.
سلام به استاد عزیز و مریم جان پر مهر و دوستان همراه سایت
سوال: آیا باور شما اینه که تو بعضی از کارها استعداد ندارین و حتی با تمرین و تلاش هم نمیتونین توش پیشرفتی بکنید ؟
من چند سال پیش اینجوری فکر میکردم که واقعاً تو بعضی چیزها استعداد ندارم و باید بپذیرم و وقتم و براشون نزارم ولی بعد از آشنایی با شما و مطالعه پررنگ کردن واژه ی ادامه و ادامه تو زندگیم فهمیدم اینجوری نیست و حتی در مورد یه کاری در مورد خودم بهم ثابت شد که میتونم با تمرین انجامش بدم مثلاً همیشه فکر میکردم من نمیتونم خیاطی کنم و استعدادش و ندارم ولی الان با تجربه هایی که دارم مطمئنم اگر روزی نیم ساعت فقط مداوم تمرین کنم خیاط خوبی میشم فقط علاقه نداشتم که انجامش ندادم و توجیه کردم خودم و یا پارسال یه کاری رو شروع کردم نقاشی روی چوب که همش فکر میکردم من نمیتونم انجامش بدم حوصله ی این کارارو ندارم و تو ذهنم چیده بودم که من کار چوبی و میسازم و دوستم رنگش و انجام میده و خیلی روش حساب کرده بودم ولی اون نیومد و من مجبور شدم خودم انجامش بدم و وقتی تو ذهنم پذیرفتم که این کار رو خودم باید انجام بدم و چاره ای ندارم به بهترین نحو انجامش دادم و حتی خودم شوکه شده بودم از توانایی خودم فهمیدم که فقط خودم و توجیه میکردم که من توان و حوصله و استعدادش و ندارم .
الان پیانو رو شروع کردم سازی که همیشه برام دست نیافتنی بوده و با تمرین در عرض دو هفته از یوتوب تونستم یک قطعه بزنم بدون معلم و دوباره فهمیدم چقدر تو زندگیم با این باور اشتباه که هر کاری استعداد میخواد وقتم رو تلف کردم خیلی خوشحالم که الان این باور درست رو جایگزین کردم تو ذهنم که من هر کاری رو که اراده کنم با تکرار و تمرین میتونم انجامش بدم .
ممنون استاد نازنین برای این سری فایل های ارزشمند.
ترمزمو پیدا کردم …………………………
ولی راه حلشو نه ………………………….
ذهنم میگه کشورهای دیگه اختراعات و کارای مهمو انجام دادن پس ما حق استفاده نداریم . ما فقط مصرف کننده ایم. اسب گوسفند و گاو و گیاه و درخت رو که خدا آفریده چرا خودمو لایق داشتن اینا هم نمیدونم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فایل 5
به نام خدا و سلام و سپاس به استاد عزیزم و همه دوستان عزیز
آیا فکر میکنی بتونی توی زمینه ای که به قول معروف استعدادهای توش نداری با تمرین مهارت کسب کنی یا نه؟ فکر میکنی استعداد ذاتیه یا اکتسابی؟
من واقعا فکر میکنم که اگر با تمام وجودم اراده کنم و بخوام یه کاری رو که علاقه دارم و یادگرفتنش برای زندگیم یا کسب و کارم مفید هست رو شروع کنم و تمرین کنم و استمرار داشته باشم میتونم توش مهارت کسب کنم. ولی با این حال این کارو نمیکنم. یعنی یا شروع نمیکنم یا شروع میکنم استمرار ندارم
پس بیا یک کاری رو که فکر میکنی توش استعداد نداری رو انتخاب کن یک هدف قابل دستیابی برای بهبود اون درنظر بگیر و ایده های قابل اجرا رو بنویس قدم های کوچک براش بردار مثلا درموردش مطالعه کن. بعد کوچکترین موفقیت هات رو ببین و ثبت کن. لیست بهبودهای خودت رو دوباره مرور کن و دائم به خودت بگو که ببین تو این کار که فکر میکردی اصلا استعداد نداری چقدر پیشرفت کردی؟ پس استعداد مهم نیس بلکه تکرار و استمرار با ایمان مهمه. پس تو هر کار دیگه ای هم که بخوای میتونی با همین روش پیشرفت کنی.
مهارت در علم تمرین
مهارت در تغذیه
مهارت در فعالیت در فضای مجازی
برای مهارت در علم تمرین و تغذیه هر روز حداقل یک ساعت فایلهای آموزشی فدراسیون بدنسازی رو ببینم و نت برداری کنم.
دوم روزی یک ساعت حرکات پیج های بدنسازی فیتنس رو ببینم.
برای مهارت در فضای مجازی باید اولا تو این فضا فعال باشم ضمن اینکه همزمان آموزش هم ببینم.
اول از آموزشهای رایگان استفاده کنم اگر نیاز شد حتما یک دوره آموزشی بخرم.
نحوه کار پیج ها و کانالهای مشابه موفق رو هم روزی چند دقیقه ببینم و ایده بگیرم.
فعلا اینها ایده های فعلی قابل اجرا هست که دارم انجامشون میدم و باید استمرار داشته باشم تا ذره ذره پیشرفت کنم.
چون من برای آموزش مکالمه زبان انگلیسی هم از همین روش استفاده کردم. یک دوره آموزشی خوب ثبت نام کردم. هر هفته یک جلسه رو هر روز میخونم. و الان بعد از 10 ماه واقعا خیلی پیشرفت کردم. حالا میتونم از همین الگو برای کارهای دیگم استفاده کنم.
با قدم های کوچیک مستمر میشه به اهداف بزرگ رسید.
به نام خدای مهربان
سلام بر استاد عزیزم، مریم بانوی عزیز و دوستان گرامیم در این سایت الهی
در پاسخ به سوال باید بگم که من در این مورد، نه خیلی خوبم و نه خیلی بد. یعنی اگه بخوام کاریو یاد بگیرم و فکر کنم استعداد ندارم اینجور نیستم که کاملا بی خیالش بشم و اینجور هم نیستم که باور داشته باشم در اون کار می تونم عالی بشم.
مثلا در مورد رانندگی من خیلی دیدگاه کمالگرایانه داشتم و می خواستم از اول خیلی خوب باشم. خب واضحه که این انتظار من برآورده نمی شد و من اشتباهاتی در رانندگی داشتم و این مساله موجب شد که فکر کنم استعدادم در رانندگی پایینه ولی هیچوقت ناامید نشدم و کاملا رانندگی را کنار نذاشتم هر چند که چندین سال طول کشید تا بتونم پشت فرمون بشینم. چندین بار تلاش کردم و این ذهنیت کمالگرایی باعث می شد که ولش کنم ولی ادامه دادم تا الان که دیگه رانندگی می کنم ولی چون باورم شده که استعدادم در این زمینه کمه همش به خودم می گم من که نمی خوام راننده فرمول یک بشم. همین که در حد نیازم بتونم رانندگی کنم بسمه.
الان از صحبتهای استاد فهمیدم چقدر این خودگویی اشتباهه و مانع پیشرفت من میشه. این نکته هم بگم که بودن در این سایت و حرفهای استاد باعث شد که بفهمم علت یاد نگرفتن رانندگی این نیست که مشکلی دارم بلکه اینه که کمالگرام و با تغییر این باور تونستم پشت ماشین بشینم و اگه هم مساله ای پیش اومد بگم اشکالی نداره و طبیعیه همه اشتباه می کنن.
در مورد استعداد که استاد می گفتن یاد آقای امیر جعفری که از بازیگران خوب هستن افتادم. ایشون در یکی از مصاحبه هاشون می گفتن که اول کار بازیگری هرجا که برای تست می رفتن بهشون می گفتن که تو اصلا استعداد بازیگری نداری و برو پی یه کار دیگه و خودشون خیلی بامزه می گفتن که من اینقدر پر رو بودم که از رو نمی رفتم. و الان هم نتیجه تلاش و استمرارشون رو دارن می بینن.
الان که در آغاز مسیر جدیدی برای کارم هستم این آگاهی ها خیلی برام مفیده که اگه مشکلی پیش اومد نگم من بی استعدادم و از پس این کار برنمیام بلکه با قدرت ادامه بدم.
در مورد تمرین این جلسه در فایل تغییرات هم گفتم که می خوام در زمینه ارتباط برقرار کردن در خودم تغییر ایجاد کنم و خودمو بهبود بدم. متاسفانه از خیلی سال پیش این باور در منه که نمی تونم خوب با بقیه ارتباط برقرار کنم و استعدادشو ندارم و حتی این ذهنیت در خونواده من هست که ما در این زمینه ضعیفیم و این مساله ارتباطات یه جورایی ارثیه. من از صحبتهای استاد در فایلهای مختلف فهمیدم که ارتباطات یک مهارته که باید کسب بشه. یکی از خواسته هام اینه که بتونم دوره عشق و مودت را تهیه کنم ولی متاسفانه الان امکانش برام نیست. می خوام بشینم و یه برنامه بریزم و با توجه به چیزایی که تا الان از استاد یاد گرفتم این مهارتو یاد بگیرم و پیشرفت کنم.
ازتون ممنونم استاد مهربان که اینطور سخاوتمندانه آگاهی هاتون را در اختیار ما قرار می دید.
انشالله روزبروزعملگراتر بشم.