شیوه مدیریت انتقادات - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

414 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1721 روز

    سلام استادان عزیزم.

    سلام استاد عباسمنش عزیزم و استاد شایسته عزیزم.

    استاد بینهایت ازتون سپاسگزارم بخاطر این سایت الهی تون. خداروشکر میکنم بخاطر قرار گرفتن توی این مسیر.

    استاد من حرف نمیزنم. اینا را از ته دلم مینویسم. واقعا من شما را دوست دارم چون زندگیم عوض شده است. چون به خدای یکتا نزدیک و نزدیک تر شده ام.

    حق مطلب اینه براب من که توی هر فایلی هر کامنتی که می‌نویسم سپاسگزار شما باشم. بلکه گوشه از الطاف شما را جبران کنم.

    خداروشکر. خیلی حالم خوبه. اینقدر امروز حالم خوب بود و واسه خودم ارزش قائل شدم که تقریبا نیمی از کارهای عقب افتاده ام را انجام داده بودم. یکی از اون کارها شستن پرده آشپزخانه بود که 4 سال بود میخواستم بشورم ولی همیشه به این فکر میکردم چطور؟ خیلی مسخره است ولی همین چطوره نمیذاشت عمل کنم. اما شکر خدا امروز عمل کردم و انجامش دادم و بینهایت خداروشکر که انجامش دادم.

    استاد عزیزم دیروز اتفاقا من با پدرم بحثم شد. بی نهایت باعث شد احساس نازیبا بهم دست بدهد که من نتونستم خودم را کنترل کنم اونم جلوی پدرم. خودم را بخشیدم و گفتم این نشون میده که من باید اینجا یا یه مرز و محدوده ای واس خودم شکل بدهم و یا این یه الگوی تکرار شونده است.

    خلاصه الان خداوند منو هدایت کرد به این فایل. که دقیقا بهم بگه بشین تا بهت بگم باید کجا را تقویت کنی. خدارو بینهایت شکر و سپاس. خداروشکر. خیلی خوشحالم و خیلی حالم خوب شد که هدایت شدم به این فایل بی نظیر.

    نکته اینجاست که من با این فایل بهتر میتونم خودم را بشناسم یا بهتر میفهمم که با اون انتقادات برخورد کنم.

    استاد در مورد شفاعت هم من این آیات از قرآن را خوندم که واسم جالب بود:

    وَ‌ اسْتَعِینُوا‌ بِالصَّبْرِ‌ وَ‌ الصَّلاهِ‌ وَ‌ إِنَّها‌ لَکَبِیرَهٌ‌ إِلاَّ‌ عَلَى‌ الْخاشِعِینَ

    (45)

    از‌ صبر‌ و‌ نماز‌ یاری‌ بجویید.‌ و‌ قطعاً‌ نماز‌ دشوار‌ است؛‌ مگر‌ بر‌ فروتنان؛

    الَّذِینَ‌ یَظُنُّونَ‌ أَنَّهُمْ‌ مُلاقُوا‌ رَبِّهِمْ‌ وَ‌ أَنَّهُمْ‌ إِلَیْهِ‌ راجِعُونَ

    (46)

    همان‌ کسانی‌ که‌ یقین‌ دارند‌ با‌ پروردگارشان‌ ملاقات‌ می‌کنند‌ و‌ نزد‌ او‌ باز‌ خواهند‌ گشت.

    یا‌ بَنِی‌ إِسْرائِیلَ‌ اذْکُرُوا‌ نِعْمَتِیَ‌ الَّتِی‌ أَنْعَمْتُ‌ عَلَیْکُمْ‌ وَ‌ أَنِّی‌ فَضَّلْتُکُمْ‌ عَلَى‌ الْعالَمِینَ

    (47)

    ای‌ بنی‌اسرائیل،‌ نعمت‌ مرا‌ که‌ به‌ شما‌ ارزانی‌ کرده‌ام،‌ یاد‌ کنید‌ و‌ این‌ که‌ من‌ شما‌ را‌ بر‌ جهانیان‌ برتری‌ دادم.

    وَ‌ اتَّقُوا‌ یَوْماً‌ لا‌ تَجْزِی‌ نَفْسٌ‌ عَنْ‌ نَفْسٍ‌ شَیْئاً‌ وَ‌ لا‌ یُقْبَلُ‌ مِنْها‌ شَفاعَهٌ‌ وَ‌ لا‌ یُؤْخَذُ‌ مِنْها‌ عَدْلٌ‌ وَ‌ لا‌ هُمْ‌ یُنْصَرُونَ

    (48)

    و‌ خود‌ را‌ از‌ روزی‌ حفظ‌ کنید‌ که‌ کسی‌ به‌جای‌ شخصی‌،‌ حقی‌ را‌ ادا‌ نمی‌کند‌ و‌ شفاعتی‌ از‌ او‌ پذیرفته‌ نمی‌شود‌ و‌ جایگزینی‌ از‌ او‌ گرفته‌ نمی‌شود‌ و‌ یاری‌ نخواهند‌ شد.

    آیات بالا همگی به سیستمی بودن رب العالمین اشاره داره.

    در آیه 45 خداوند داره به صبر و تمرکز کردن اشاره میکند، این آیه بعد از آیاتی اومده که به بنی اسرائیل گفته است خودتون مردم را به آیات‌کتاب توصیه میکنید و میدونید اما خودتان عمل نمیکنید؟

    در ادامه در این آیه خدا گفته از صبر و توجه کردن و کنترل کانون تمرکز استفاده کنید. و اینکار سختیه به غیر از کسی که خاشع باشه.

    خاشع را فروتن معنا کرده اند اما مفهوم خاشع به نظرم اینجا به این معناست کسی که در برابر خداوند و هدایت هایش فروتن باشه و به این جمله الخیر فی ما وقع ایمان داشته باشه.

    2. در آیه 46 در ادامه خداوند داره به ایمان به آخرت اشاره می‌کند و ایمان به ادامه دار بودن انسان بعد از مرگ. یعنی همون که می‌فرمایند کسانی که به یکتا بودن خدا، روز آخرت ایمان دارند. قطعا رستگار می شوند. به این افراد نعمت داده می شود.

    3. در آیه 47 خدا داره میگه ذکر نعمت هایی که به ما داده شده است باعث فزونی نعمت هامون میشه.

    در حقیقت خداوند عملا میگه وقتی شما سپاسگزار نعمت ها باشی من نسبت به کل جهانیان شما را برتری می‌دهم.

    4. آیه 48 نظر من چیزی که خدا الهام میکنه بهم، این هست که همواره ذهنتون را کنترل کنید، برای روزی که کسی بجای کسی نمی‌تواند حقی ادا کند و شفاعتی (همین شفاعت که میگند امام ها میکنند)، وجود ندارد. چقدر زیبا بعدش میگه: قشنگ نگاه سیستمی.

    جایگزینی برای عدالت نیست. و کسی یاور شما نیست.

    قشنگ میگه فرکانس های الانت را با تقوا با کنترل ذهن حفظ کن، اگر نکنی نتیجه اینه:

    ● در آخرت از جهنمی ها هستی.

    ● شفیعی وجود ندارد خودتو مسخره نکن.

    ●عدالت اینجوری نیست که با فرکانس نا مناسب جواب خوب باشه.

    ●کسی که خودشو و ذهنشو همواره کنترل نکنه هیچ نصری باهاش نیست از سمت خداوند و جهان هستی.

    بینهایت ازتون سپاسگزارم استاد عزیزم.

    خداروبینهایت شکر و سپاس که منو هدایت کرد در این سایت الهی قرار بگیرم.

    دیگه عملا خدا اینجا داره با خودم صحبت میکنه.

    خداروشکر. خداروشکر. خداروشکر.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    خوشبخت ترینم گفته:
    مدت عضویت: 793 روز

    سلام به همه و سلام به استاد عزیزم

    استاد عزیزم چقدر من به این فایل احتیاج داشتم چند روزی میشه که به خاطر انتقادات یک نفر حالم بد بود .نمیدونم چطور با انتقادات برخورد کنم ولی امروز که فایل شمارو گوش دادم به این نتیجه رسیدم که وقتی یه نفر از ما انتقاد میکنه چند جنبه داره .ویکی از اون دلایل و جنبه ها اینه که طرف از روی غرض ورزی و به حساب اینکه میخواد به ما بگه تو کافی نیستی .تو نمیفهمی یا تو آدم بدی هستی(برای اینکه اعتماد به نفسمون رو له کنه این کار رو انجام میده و من چقدر خوشحالم که امروز جواب سوالم رو گرفتم همون موقع به خودم رجوع کردم و لیستی از نکات مثبت خودم رو نوشتم و یادم اومد که من کی هستم و چقدر خودم رو سر این جریان انتقاد غیر سازنده ناراحت کردم و زندگی رو به خودم حروم کردم .وجنبش ی دیگر انتقاد انتقادی هست که طرف از روی نا آگاهی به تو انتقاد میکنه و خودش هم متوجه نیست در این صورت به نظر من بهترین کار اینه که آدم اعراض کنه و سعی کنه با همچین آدمایی اصلا روبه رو نشه و ارتباطش رو کم کنه حتی اگر نزدیک ترین شخص زندکیه آدم باشه البته من قطع ارتباط و کم کردن ارتباط رو موقعی جایز میدونم که طرف از شرایط تو به اندازه ی کافی اطلاع داره و تو هم توضیحاتی دادی اما دوباره شروع میکنه به انتقاد کردن .و اینکه استاد میگن براتون اصلا مهم نباشه شما تمرکزت رو بذار روتواناییای خودت .وبهشون فکر نکن و کنترل ذهن کن تا به آرامش برسی .همه چیز کنترل ذهن ،کنترل ذهن ،کنترل ذهن هست ،هر لحظه باید با خودمون در صلح باشیم و نظر و انتقاد دیگران برامون مهم نباشه … خدایا شکرت خیلی خوشحالم امروز بعد چند روز که حالم خراب بود باز بهتر شدم به لطف خداوندم ووبنده ی خوبش اسناد عباسمنش امروز یادم افتاد که من کلی توانایی دارم کلی خوشی دارم کلی خوشبختی تو مسیر زندگیم و واقعا تو زندگیم هست که باید قدرشون رو بدونم …من باورهای خیلی بدی دارم که باید روشون کار کنم باورام در مورد همه چیز باید آبدیت بشه حس میکنم به خاطر همین اینقدر زود بهم‌میریزم و کلی باید مراقبه داشته باشم که به زندگی و حس عالی برگردم خدایا شکرت شکرت. دوستون دارم دوستای خوبم دوستون دارم هم فرکانسی های عزیزم دوست دادم خدای قشنگم و همینطور استاد گلم خدانگهدارتون باشه ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      امین زندی گفته:
      مدت عضویت: 1049 روز

      سلام

      کامنتتون عالی بود

      موفق باشید شما هرچقدر که میتونید کامنت بخونید این کامنت خوندن مسیر آدمو هی بهتر میکنه اصلا همه بچهای سایت کامنت خوندن مسیرشون رو عالی تر کرده من روزم رو با کامنت خوندن سعی میکنم شروع کنم و شبم کامنت میخونم و چقد حالم بهتره چقد درسهای بهتری میگیرم واقعا لذت میبرم از بودن در این مسیر کنار شما دوستان موفق باشید در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سید سجاد رجبی گفته:
    مدت عضویت: 2310 روز

    سلام خدمت همه دوستان عزیز

    تشکر می کنم از استاد عزیز و خانم مریم شایسه

    من اولش یه لحظه فکر کردم این در مورد من هم هست؟ بعد که گوش کردم دیدم این مورد دومی بود که میخواستم در موردش ترازنامه تهیه کنم.

    و واقعا ممنونم از دوستانی که صادقانه کامنت گذاشتن و الگوی تکرار شوندشون رو گفتن. من واقعا از این الگوی خودم داشتم اذیت می شدم، همیشه اذیت شدم، چون نتونستم مدیریت کنم.

    چقد من رنجیده خاطر شدم، من بوده ماه ها سعی کردم خودم رو ثابت کنم به بقیه که به خدا من خوبم تو اشتباه می کردی! و یه جوری حرف زدم که خواستم خودم و ثابت کنم.

    حالا با انجام این تمرین من یا فیدبک میگیرم و بعدش به جای اینکه بخوام خودم و ثابت کنم رو خودم کار می کنم، یا تشکر می کنم و می گم خیلی خوبه ممنون بابت راهنماییتون و بحث و کوتاه می کنم. دیگه نه رنجش می گیرم و نه دنبال ثابت کردن خودمم.

    1. چه باورهایی در فرد باعث می شود که مرتبا مورد انتقاد قرار بگیرد.

    کمالگرایی(من باید بی نقص باشم، یا حداقل به بی نقصی تظاهر کنم)

    قضاوت کردن خود و دیگران(خود:من نباید هیچ خطایی بکنم)(دیگران: من وقتی کسی و قضاوت کنم خودم رو پاک کردم، خودم و بهتر نشون می دم) با قضاوت کردن من به آدم بهتری تبدیل می شم. و با این کار من در مدار قضاوتگران قرار می گیرم.

    من نباید شکست بخورم

    من باید مثل دیگران(بهترین حالتشون) باشم

    یعنی اصولا چه جنس از توجه (فکر، صحبت، رفتار)، ما را در مداری قرار می دهد و با افرادی مواجه می کند که نتیجه اش مورد انتقاد قرار گرفتن، تقلا برای توضح دادن، دفاع کردن و رفع انتقاد کردن از خود است.

    وقتی من عزت نفس ندارم، فرکانس و مدار که صد درصد کار خودش رو می کنه، اما در رفنارم میام کارهایی می کنم، که مورد انتقاد قرار بگیرم، سوتی میدم، سفره دلم و پیش همه وا می کنم، خیلی از خودم تعریف می کنم، از خودم این آدرس و می دم که بیا من و تحقیر کن، بیا ازم انتقاد کن.

    2. چطور ریشه ی این جنس از توجه را در خود بشناسیم و در این باره کنترل کانون توجه خود را به دست بگیریم؟

    جواب دادن به این سوالات

    کار کردن روی باورها و رفتارهایی که در جواب سوال یک دادم

    و کسب مهارتهایی که در این فایل آموزش داده شد.

    3. چطور انتقادات سازنده را از انتقادات تخریب کننده تشخیص دهیم؟

    صداقت طرف و بررسی کنم

    وقتی طرف توی حالت احساسی بد قرار داره قطعا داره فرافکنی یا تخریب یا حسادت می کنه

    خودم و بررسی کنم ببینم شاید واقعا حرفش درسته و ممکنه به درد من بخوره؟ رزومه خودم و نگاه کنم میفهمم.

    4. چطوراز قدرت سازنده ی انتقادات، به نفع خودمان بهره برداری کنیم؛

    وقتی دیدم انتقاد درسته، تشکر کنم و بیام روش کار کنم.

    5. چطور از انتقادات مخرب، اعراض کنیم؛

    با یه تشکر ساده و اینکه نخوام بحث و کش بدم یا خودم و ثابت کنم.

    ریشه ای روش کار کنم، جواب سوال 2

    درود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    زهره آرزومندی گفته:
    مدت عضویت: 1690 روز

    بنام خالق ثروت افرین

    سلام به یادآوران نعمات زندگیمان و سلام به دوستان خوبم دراین مسیرالهی

    ازتمام دوستانی که باکامنت هاشون باعث ایجاد این چنین فایل هایی ارزشمندی میشه بسیار سپاسگذارم

    واز استادعزیزم برا این چنین فایل هایی ارزشمندبسیارسپاسگذارم

    یادمه اولین روزی که با استاد از طریق دوست بسیار عزیزم اقای دکتر یعقوبی اشنا شدم در بدترین شرایط روحی ممکن بودم

    دقیقا حسی که من داشتم این بود که من جام اینجا نیست ی جورایی احساس قربانی شدن داشتم

    اون زمان کل درامد من میشود دوره عزت نفس استاد

    یادمه اولین پیشنهاد دوست عزیزم خرید این محصول بود بهم میگفت استاد میگه عزت نفس بالاترین اولویت در موفقیت افرادداره

    همیشه فکرمیکردم من اعتماد بنفس خوبی دارم ولی وقتی دوره تهیه کردم دیدم نه اونجور که فکرمیکنم نیستم

    واقعا دوره عزت نفس پیش زمینه تمام دوره هاس

    درسته هنوز نتونستم تمرین پیام بازرگانی رو اجراکنم ولی خیلی با این دوره من بهترشدم

    و خیلی جاداره برابهترشدنم

    درمورد این الگو تکرارشونده که دوستان گفتن واقعیتش من خیلی درمعرض انتقادات قرارنگرفتم

    یادمه درگذشته بخاطر پایین بودنه عزت نفسم

    خودم از دیگران میپرسیدم که من چجور ادمی بنظرمیام ؟

    البته این استاد برمیگرده به زمان هایی خیلی دور

    از وقتی با افرادی که اعتماد بنفس خوبی داشتن کارکردم انگار کارکردن با اون افراد رو منم تاثیر مثبت گذاشته و این نظر پرسیدن برامن بی اهمیتترشدواصلا به جایی رسید که دیگه نمیپرسیدم

    یاحتی یادمه بعضی افراد بهم میگفتن توارتباط اول باهات بنظرخیلی مغرورواز خودراضی میای

    ولی وقتی باهات بیشتر اشناشدیم دیدیم نه اتفاقا تو جزو بهترین دوستان ما شدی اینارومن میشنیدم و شنیدنش نه باعث خوشحالی من میشود نه باعث ناراحتی من بخودم میگفتم منکه خودموبهترمیشناسم پس مهم نیس نظردیگران

    درواقع عزت نفس من ی بخشیش برمیگرده به شاغل شدنم با افرادمختلف که درست شد و ی بخش زیادش با دوره عزت نفس بهبود پیداکرد

    ولی درکل استاد من خیلی درمعرض انتقادات قرارنگرفتم میتونم بگم اصلا

    یکی از دلایلش دقیقا گفته شماس استاد عزیزم اینکه من خودم اصلا انتقاد از کسی نمیکنم و حتی ازخودم

    هیچوقت سرزنش نمیکنم کسیووحتی خودمو این اجازه رو بخودم نمیدم و هیچکس در ذهن من کامل نیس جزمعبودم

    درواقع کاری به کسی ندارم هرکسی هرجوری که دوست داره زندگی میکنه واین هیچ ارتباطی به من نداره

    جهان ایینه درون توست

    من زوجی ومیشناسم که همیشه درحال انتقاد از دیگران هستن یعنی ندیدم و نشنیدم که اینا ی جا برن وبیان از خوبی اونا بگن همیشه درحال بدگویی و انتقادات بسیار کوبنده هستن

    خب وقتی همچین فردی از من انتقاد کنه خب معلومه من تمام صحبت هایی این فردو دایورت میکنم اعراض میکنم بکل از زندگیم این فردوحذف میکنم چون میدونم پس ذهنش چیه چون میدونم این فرد کسی هست که خودش پرازضعفه

    و همیشه من به این زوج میگفتم چیکاردارید به زندگی دیگران تمرکزتونوبزارید روزندگی خودتون که پراز چاله چولس

    اینکه میومدن پیشه ما میگفتن این منواذیت میکرد دیگه کاربجایی رسید که اومدم بکل حذفشون کردم از زندگی خودم

    یعنی میخوام بگم اینکه چه کسی ازمن انتقادمیکنه مهمه اگر ببینم اون فرد خودش موفقیتی کسب کرده با دل و جون درمورد اون انتقادفکرمیکنم وبرنامه ریزی میکنم درجهت بهبودش

    ولی اگر ببینم اون فرد خودش پراز ضعفه اون فردواز زندگیم حذف میکنم یا صحبت هاشودایورت میکنم

    استاد صحبت درمورد لایو 35شد این لایو بینظیربود بینظیر

    چقدر از صحبت های شما و تمام راه حل هایی که گفتید لذت بردم استادعزیزم ازتون بینهایت سپاسگذارم

    پایدارباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    حاج عباس گفته:
    مدت عضویت: 1297 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام و درود و تشکر صمیمانه خدمت استاد سید حسین عباسمنش و استاد مریم شایسته

    و سلام به همه دوستان عزیز و گرامی

    در رابطه با موضوع انتقاد باید بگم که من در مورد یک مسئله خاص از خودم انتقاد میکردم

    جالب بود که در همان مسئله خاص ازم انتقاد میشه

    و با توضیح استاد متوجه این موضوع شدم

    و کلا یک دید انتقادی دارم که شرط کردم اصلاحش کنم و اصلاحش میکنم

    مثال :در کامنت های دوستان من بعضأ موفقیت ها و شکستهاشون رو نمیدیدم و میگفتم این یک امر طبیعی است واصلا از موفقیت هایشان تعریف نمیکردم

    ولی اگه در کامنت ها حرفی میزدند که با روحیات من سازگار نبود سریع تذکر میدادم و گارد میگرفتم

    ولی چند روز پیش که متوجه شدم دیدم انتقادی است تصمیم گرفتم به موفقیت های دوستان توجه کنم و دیگه انتقاد و یا تذکری در میان نباشد . و خدا رو شکر موفق شده ام

    موضوع بعدی اینه که میبینم دوستان چه قدر راحت به اصطلاح خود افشائی یا بیان احساسات و یا از آرزوهاشون میگن یا نقاط ضعف شون رو بیان میکنن

    کاری که من جرأت هچ کدومشون رو ندارم

    و اینجا جا داره یه تبریک به اون دسته از دوستان بگم تبریک و احسنت بر شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به اساتید عزیز و دوست‌داشتنیم و همه دوستان بزرگواری که در این مسیر از تک تک صحبت‌ها و لحظات حضورم در کنارشون به تمام معنا از خدای خودم سپاس‌گزارم هستم

    حال این روزهای من حال غیرقابل وصفیه. وقتی انسان می‌خواد از قوانین صحبت کنه یا احوالتش رو بیان کنه بیشتر پی به دقت و عظمت قرآن میبره که چطور میشود به این زیبایی و با این دقت این قوانین و احساسات رو در قالب کلمات توصیف کرد. به لطف هدایت خداوند به دوره کشف قوانین این روزها تونستم یکی از مهم‌ترین خواسته‌های خودم رو محقق کنم و بسیار بسیار از این بابت خوشحال هستم، نه فقط صرفاً برای تجربه این خواسته، بلکه برای تجربه بیشتر خودم، تجربه بیشتر هدایت، کشف و اجرای دقیق‌تر قوانین بدون تغییر خداوند و احساس موحدانه بیشتر، تجربه ایمان بیشتر، دیدن معجزات و دستان بیشمار خداوند و عدم محدودیت جهان برای اعطای نعمت‌ها. اینکه چقدر همه چیز ساده است. چقدر آسان و چقدر لذت‌بخش. این روزها جریان زندگیم به‌طور محسوسی تغییر کرده. من با این دوره تمام خودم را زیر سوال بردم. جای تعجب نبود که چرا روند به‌شکل دلخواه پیش نمی‌رفت. بار کج هیچگاه به منزل نخواهد رسید.

    این دوره داره من رو با ابزار تفکر بیشتر آشنا میکنه. با معجزاتی که در درون خودم هست و ازش بی‌خبر بودم. با قوانینی که به‌راحتی تو را به هر آنچه که می‌خواهی می‌رساند، به‌شرط ایمان به‌شرط باور. ایمان به اینکه من هستم که تمام اتفاقات کوچک و بزرگ زندگیم را خلق می‌کنم. خدایا برای این احساس چه قیمتی میشه گذاشت؟

    وقتی به روند زندگی استاد نگاه می‌کنم می‌بینم ایشون از هیچ حرکتی برای بهبود دریغ نمی‌کنند پس من هم به‌عنوان شاگرد این مسیر باید طریقه استاد رو در پیش بگیرم، نمونش همین نوشتن کامنته. نوشتن کامنت برای من تبدیل‌به جدی‌ترین و مهم‌ترین تمرین زندگیم شده، از زمانی‌که تصمیم گرفتم که کامنت بنویسم بیشتر خودم رو وادار به فکر کردن می‌کنم بیشتر خودم رو میریزم بیرون و بیشتر با خودم صادق هستم و البته قوانین رو بهتر درک می‌کنم و روند رشد خودم رو بهتر متوجه میشم.

    وقتی به تحقق خواسته‌ها فکر می‌کنم متوجه میشم تمام خواسته‌های که تو زندگیم تجربه کردم بدون استثنا از باب صلح با خود محقق شده، یعنی به این دلیل اون خواسته رو داشتم که با خودم در صلح بودم. این در صلح بودن از احساس لیاقت داشتن گرفته تا سخت نگرفتن، رها بودن، توکل ، تعهد و ایمان، تحسین و سپاس‌گزاری، همه این موارد رو شامل میشه. وقتی با خودت به صلح میرسی به مسیرهای آسان هدایت میشی. وقتی با خودت به صلح میرسی قلبت باز میشه و صدای خداوند رو بهتر متوجه میشی. وقتی با خودت به صلح میرسی عطر و بوی حضور خداوند رو در تک تک لحظات و اتفاقات زندگیت حس میکنی. وقتی با خودت به صلح میرسی آرامی، آسان میشی برای آسانی‌ها. وقتی با خودت به صلح میرسی حس میکنی بنده خدا هستی و خدا با تمام عظمتش در خدمت توست. وقتی با خودت به صلح میرسی صدای طبیعت رو میشنوی، بو میکنی، جریان هدایت رو لمس میکنی. وقتی با خودت در صحل هستی عاشق خودت و دیگر مخلوقات هستی از کسی گله‌مند نمیشی و توجهت فقط به بهبود بیشتره خودته. وقتی با خودت در صلحی نگران هیچ چیز نیستی.

    آخ که این نگرانی کلیدواژه ناهماهنگی فرکانسی با خواسته است. نشانه بزرگ شرک و عدم اعتماد به رب.

    نگاه من به فایل‌های استاد این نیست که خوب الان ایشون دارن در مورد یه موضوع قشنگ صحبت می‌کنند برم ببینم چی گفتن. نه. نگاه من اینکه این دقیقاً همون چیزیه که الان باید بهش توجه کنم، درکش کنم، اصلاحش کنم. من یه درخواست‌هایی دارم که از مسیر اصلاحاتی محقق میشه که الان دارم ازش آگاه میشم.

    من آدمی بودم که همیشه در مقابل انتقاد به شدت مقاومت داشتم یعنی باوجود اینکه سعی می‌کردم اعراض کنم اما به شدت احساس ضعف نشون میدادم اما حالا متوجه میشم که خیلی بهتر شدم، یعن طبق گفته استاد که میگفتن من در مواجه با اتفاقات متوجه میشم که چقدر عزت‌نفسم بالا رفته من هم در این شرایط متوجه میشم که چقدر از این بابت رشد کردم اما هنوز هم جا داره که بهتر بشه. اصلاً تقریباً گاهی یه فضایی رو ایجاد می‌کنم خصوصاً در مورد کسانی که به‌تازگی باهاشون آشنا میشم که نظر بدن. دیدگاهاشون رو نسبت‌به مسائل و حتی دید خودم میشنوم. خدا میدونه که چقدر چیزهای خوبی من از همین انتقاد یاد گرفتم. اصلاً وقتی به این باور میرسی که آقا هر اتفاقی که برای من بیفته برای کمک به منه چه در جهت مثبت ازت انتقاد بشه چه در جهت منفی دیگه دید نامناسبی بهش نداری. اگه منفی باشه که بهت میگه که چقدر پیشرفت کردی یا باید روی عزت‌نفست بیشتر کار کنی و اگر مثبت باشه که باز هم باعث میشه مسیرت رو اصلاح کنی و باگ‌هات رو از بین ببری. پس در هر دو صورتش میتونه سازنده باشه.

    در اوایل آشناییم با قوانین خیلی زیاد از من انتقاد میشد و نکته‌ای که ازش فهمیدم این بود که بسیاری از این افرادی که دارند از من انتقاد می‌کنند به خاطره حسادتشونه چون بارها متوجه شدم که همون افراد اتفاقاً دارند برنامه‌ها و کارهای من رو دنبال می‌کنند، حتی دقیق‌تر و بهتر از کسانی که موافق من هستند.

    یادم میاد استاد کاری خودم انقدر از من انتقاد میکرد که واقعاً دیگه گاهی دلم می‌خواست سرم رو بکوبم به دیوار اما همون انتقادها باعث شد من مستقل بشم و کسب‌وکار خودم رو ایجاد کنم، شخصیت خودم رو بسازم، اونجوری که خودم دوست دارم نه اونجوری که مورد دلخواه دیگرانه. چقدر خوشبختند کسانی که به این شیوه زندگی میکنند. این مصداق بارز توحیده و چقدر این افراد محبوب‌تر و دوست‌داشتنی‌تر هستند.

    واقعاً حقیقته محض اینکه دلیل بسیاری از انتقادهایی که از ما میشه اینکه ما خودمون دائماً داریم از خودمون انتقاد می‌کنیم، یعنی خود من استاد بزرگ این کار بودم که به لطف خدا و آموزه‌های استاد الان به جایی رسیدم که ساعت‌ها عکس خودم رو نگاه می‌کنم و قربون صدقه خودم میرم. از بچگی انقدر به‌خاطر کارهای اشتباه کوچک کل شخصیتمون زیر سوال رفته که فکر کردیم قانونش اینه. ما همون آدم به دردنخوره هستیم که هیچ کاری بلد نیست و همش خطا میکنه. اما این‌طور نیست. خداوند همچین نگاهی به ما نداره. خداوند آگاهه به ما.خداوند به ما برچسب نمیزنه، قضاوتمون نمیکنه. انقدر عادله که یه پلتفرمی رو ایجاد کرده که اگر کار خوب کنی نتیجش رو میبینی و اگر کار اشتباه باز هم نتیجش رو میبینی اما نمیگه که تو زیاد اشتباه کردی دیگه حق بازی نداری، میگه اگه اشتباهت رو تکرار نکنی میتونی در مسیر دست قرار بگیری و من اصلاً کاری به اشتباهاتت ندارم، اتفاقاً همون اشتباهت میتونه باعث بشه بیشتر به من ایمان بیاری. بیشتر من رو بشناسی.

    چطور وقتی یه رفیقی یه خطایی میکنه هرچقدرم باهاش شوخی داشته باشیم اما میدونم وقتی احساسش بده بهش میگیم عزیزم ناراحت نباش چیزی نشده درست میشه تو خیلی کارت درسته و یه جوری با یه حرفی و یه کاری سعی می‌کنیم دلش رو بدست بیاریم و از اون فضای ناراحت‌کننده به سمت فضای بهتر هدایتش کنیم، خوب بیاییم همین کارو با خودمون هم انجام بدیم، وقتی اشتباه میکنیم وقتی طبق برنامه پیش نمیریم بیایم همینجوری با خودمون رفتار کنیم.

    این روزها از خدا درباره مسائل روابط و کاریم هدایت می‌خوام و فقط دارم میشنوم بیشتر خودت رو دوست داشته باش، بیشتر به خودت عشق بورز. قبلاً اصلاً نمی‌پذیرفتم که این موضوع یعنی چی اما حالا دارم میفهمم که بابا من نشانه خدام، چی می‌خوام از این بهتر. چند روزه روی جلسه دو دوره کشف قوانین دارم کار می‌کنم امروز جلسه 2 که تموم شد دیدم نزدیکه اذان صبحه و یه صدایی عمیقاً بهم گفت برو مسجد نماز بخون. حالا من یادم نمیاد که آخرین بار کی رفته بودم مسجد و چرا همچین حسی رو دریافت کردم اما مطمئن بودم که باید برم. ساعت 3 راه افتادم یه مسجد نزدیک خونمون هست، نمیدونم باور کردنی نبود برای خودم همینجوری سرم پایین بود داشتم راه میرفتم که یهو رسیدم به کوچه مسجد و چشم خورد به اسم کوچه دیدم نوشته احسان. بعد نگاهم افتاد به آسمون دیدم ماه مثل یه قرص کامل داره میدرخشه، یه چند قدم اومدم جلوتر جلو در مسجد وایسادم و ماهو نگاه کردم یه دفعه نگاهم رفت اون سمت خیابون دیدم اسم اون کوچه روبرویی هم احسان غربیه بعد یه پلاک یه خونه که 44 بود توجهم رو خیلی به خودش جلب کرد. به خودم گفتم خدای من تو چقدر نزدیکی و من ازت دور بودم. شکرت. برای این احساس. برای این نشانه‌های بارز هدایت شکرت. ساعت 3 صبح منو کشوندی که بگی آقا احسان هر طرف بری هر کجا باشی 4 چشمی حواسم بهت هست، نگران هیچی نباش. توکلت به من باشه به یاد من باش منو حس کن تا عرش کبریا میارمت بالا. نگاهت فقط به من باشه.

    این جفای خلق با تو در جهان

    گر بدانی گنج زر آمد نهان

    خلق را با تو چنان بد خود کنند

    تا تو را ناچار رو آن سو کنند

    خدای من همه این اتفاقات، همه این انتقادها، همه این پستی بلندی‌ها نه از روی خصم بلکه از روی محبت بود. تا من حواس و توجهم از دیگران برداشته بشه و برای تو زندگی کنم.

    ما رایت شیئاً الا و رایت‌الله قبله و معه و بعده و فیه.

    درباره این خواسته اخیرم که رخ داد وقتی که همه ایده‌ها رو امتحان کردم و دیدم خبری نشد اما امیدوار بودم به خدا گفتم (همونجور که استاد گفتند نپذیرید وقتی یه چیز داره سخت پیش میره) خدایا نباید سخت پیش بره اینکه داره سخت پیش میره نه برای اینکه قانونش سختیه، نه، برای اینکه من حواسم یه جا غیر از تو پرته. من سپردمش به تو، طبق قانونت باید از جاهایی بدی که من فکرش رو نمیکنم. به خدا قسم فکر کنم حدود ساعت 12 بود اینو گفتم و خوابم برد ساعت 1:30 برخلاف عادت بیدار شدم و یه پیامی رو از دوست دیدم که اولش توجهی نکردم، یکم ناآروم شده بودم قرآن رو باز کردم و آروم که شدم گفتم بذار ببینم این دوستم چی گفته رفتم پیامش رو باز کردم دیدم بله، خداوند شاهکار کرده، از جایی که واقعاً نه تنها من بلکه هیچ‌کس دیگه‌ای فکرش رو نمی‌کرد منو به خواستم رسوند اونم چجوری. من اصلاً تا صبح خوابم نمی‌برد فقط اشک میریختم برای اینکه چقدر خوشبختم که دارم توحید رو می‌فهمم و اجرا می‌کنم.

    خدایا شکرت. مارو در این مسیر ثابت قدم کن و ما رو در این مسیر بمیران.

    استاد عزیزم واقعاً از شما سپاس‌گزارم. هربار که می‌خوام فراوانی رو بهتر درک کنم و فرکانسم رو تنظیم کنم میام تو سایت و این عادت غالب روزهای زندگی من شده. انقدر آگاهی هست انقدر فایل هست که نمیدونم کدوم رو ببینم کدوم رو تمرین کنم. دم شما گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    ماهورا قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1242 روز

    استاد من عاشقتوننننننننممممممممم

    اغلب افسردگیه بی دلیل می اومد سراغم

    وقتی یاد سرزندگی و شور و شوق زندگیه شما می افتادم میگفتم پس خدا هست یادت نره

    و واقعا در کسری از ثانیه انگار بهم مواد شادی و نشاط تزریق می کردن از این رو به اون رو میشم و کلی دستاورد بدست میارم

    اون روزهای شلوغیه ایران اوایلش سعی میکردم اهمییت ندم ولی بعد ناخواسته تو فرکانس حال بد ادمها قرار گرفتم طوری که از ناراحتیه مردم خموده شدم

    و وقتی شما گفتین به هرچیز تمرکز کنید همون به شما داده میشه

    به خودم گفتم حواست رو جمع کن

    و روزهای ضاهراً بشدت بدی بود اما من با حرفهای شما در مورد زمان شاه و نارضایتیه مردم و این زمان و دوباره نارضایتیه مردم

    فهمیدم واقعا تا زمانی که خودت رو مسئول زندگیت ندونی هیچ تغییری نمیکنی بلکه هر روز بدتر از دیروزت میشه

    هیچ وقت دیگه از دولت شکایتی نکردم بلکه برای همشون طلب خیر و برکت کردم

    و این خیلی تو زندگیم سازنده بود

    دوستانم رو میدیدم که شاکی هستن و توسط دولتی ها چقدر بهشون بی احترامی میشدو…

    و یکی دیگه اینکه من به بی فرهنگیه مردم خیلی حساس هستم و همیشه جلوی چشمام میبینمشون

    اما باز با صحبتهای شما متوجه شدم خودم اونهارو با توجه کردن به ناخواسته هام به سمت خودم کشوندم

    استاد از تمام فایلهاتون یه ردی تو زندگیم از شما توی پیشرفت و آگاهیم مونده

    و نمیدونم چطور شادی و هیجانم رو خالی کنم

    میخوام از خوشحالی جیغ بکشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    امیر جباری گفته:
    مدت عضویت: 1434 روز

    به چه نکته خوبی اشاره کردند استاد: اگر ما به یک استاد دانشگاه که به یک موضوعی مسلط هست انتقاد کنیم که اون موضوع رو بلد نیست، اون استاد اصلاً توجهی به اون انتقاد نمیکنه! چرا؟؟! چون از خودش مطمئنه و با خودش اوکیه و شکی از خودش نداره.

    حالا همینو بیا به یک آدمی که به همون موضوع تسلط کافی نداره (و شایدم استاد دانشگاه باشه و شایدم به ظاهر تسلط داشته باشه) بگو و ازش انتقاد کن … حالا، طرف اگه با مسلط نبودنش اوکی باشه و اینو قبول داشته باشه، اصلاً برانگیخته نمیشه ولی اگه فک کنه که بلده، حتماً بهم میریزه و قاتی میکنه.

    یا در مورد قیافه ظاهری: از قیافه ظاهریِ طرف انتقاد میکنی که مثلاً کچلی! حالا اگه طرف ((احساسِ خودارزشی)) رو در خودش نداشته باشه، حتماً صدمه میبینه و …

    یا مثال معتادِ توی جوب رو استاد خیلی خوب زدند: که به یه معتادی که هر لحظه داره خودش بخاطر افتادنش در دام اعتیاد سرزنش میکنه بگی طرف میریزه بهم! چرا؟! چون ننشسته با خودش این قضیه رو حل کنه که منم یه آدمم که با دستِ خودم به این دام افتادم و میتونم به زودی و به راحتی ازین شونه‌ی خاکیِ جاده باز دوباره برم تو مسیر اصلی!

    یه مثال دیگه از یه آدم بیکار: که خودش رو سرزنش میکنه که من بیکارم و فلان …! حالا کافیه یه «خُردسال» بیاد بهش بگه «بیکار!» احتمال بسیار زیادی بهم میریزه! چون با واقعیت کنار نیومده که بابا! منم که خالق شرایطمم نه قربانیِ شرایطم!!

    یا مثلاً نصیحت کردن: که آقا تو بیا اینکارو بکن که برات بهتره، پر سودتره و … طرف بهش برمیخوره که چرا فلانی منو نصیحت کرد و راجع به من فکرِ بیخود کرد که برمیگردیم باز دوباره به نظرِ دیگران در مورد ما و نبودنِ «احساسِ خودارزشی» در خودمون!

    اگه من «احساسِ خودارزشی» رو در خودم بالا ببرم، دیگه نه حرفِ دیگران برام مهمه، نه نصیحت‌هاشون و نه انتقادهاشون و نه هیچ چیز دیگه‌ای!

    راهشم اینه که عزت نفسمون رو بالا ببریم؛ به این معنی که با تمام خطاها و درستی‌هامون، با خودمون اوکی باشیم، خودمونُ دوست داشته باشیم و به قولِ استاد تو یکی از فایلهاشون، با خومون « خُشکِل » برخورد کنیم:)

    بدونیم که آقا، همه‌ی آدمیزادهای طول تاریخ اشتباه داشتن، نقص داشتن، دارند و خواهند داشت؛ هیچکس کامل نیست و فقط <> کامله. نکته‌ی بعدی اینکه این «من» هستم که خالق زندگیم هستم و میتونم خودمُ بهبود بدم، نه هیچکسِ دیگه. حالا این وسط هر کی از منظرِ خودش به قضیه نگاه میکنه! یکی ممکنه با «شخصیت» ما حال کنه، ممکنه هم نه! در نهایت، این وظیفه‌ی خودِ ماست که خودمونُ بهبود بدیم به سمتی که «بهش رسیدیم!» ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    Afsontorbati گفته:
    مدت عضویت: 2132 روز

    سلام به همگی

    وای که من چقد میخام بهترین باشم

    چقد بحث میکنم دلیل میارم

    توجیح میکنم

    که به این دلیل به اون دلیل

    خوب منم ادمم اشتباه میکنم

    باید اشتباه کنم بقول استاد یه نقاش رپز اول نقاش نبوده

    چرا میخام با سختی دادن به خودم بگم من بی نقصم

    باید اعتراف کنم که من خیلی تو این قضیه مشکل دارم

    خیلی داغونم همش تو مقاومتم

    قبول نمیکنم اشتباهاتم رو صبر نمیکنم فکر نمیکنم

    فقط دفاع میکنم

    هم خودم و خسته میکنم هم اطرافیانم رو مقابل خودم قرار میدم

    اصلا تحمل حرف ندارم

    تحمل ایرادات تو کارم رو ندارم

    اگه کسی به شکل و قیافه و لباسم ایراد بگیره زیاد درگیر نمیکنم خودم و

    ولی همیشه میخام بگم تو کار ایراد ندارم یا شاید میخام بگم من کمکاری نکردم

    اخه یکی نیست بگه وقتی میخای کاری و یاد بگیری هم باید ازمون و خطا کنی تا یاد بگیری

    نمیدونم استاد فقط میدونم از ما سوال که میپرسید مارو زیرو میکنید سوالهای شما باعث میشه شخم بزنیم خودمون رو و یه حشرات و کرم و موجودات مزاحم ته وجودمون هست که اصلا دیده نمیشه و مثل خوره داره جونمون و میخوره

    حشرات و کرمای وجودمون و میارید بالا وقتی میبینمشون هم چندشمون میشه هم خوشحال میشیم.

    مرسی از شما استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    سهیلا سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 948 روز

    سلام ودرود بر استاد عزیزم وهمه ی همفرکانسیهای دوست داشتنی ام

    استاد امروز که فایل جدیدتونا دیدم زمانی بود که ساعت 9صبح ومن پسرم را برای کلاس زبان برده بودم آموزشگاه که حدودیش را توی آموزشگاه که منتظر تعطیل شدن پسرم نشسته بودم دیدم استاد هر چیزی راکه ما یاد میگیریم انگار کائنات دست به کار شده وشرایطی را برامون بوجود میاره که ما محک بخوریم وبفهمیم چند چندیم وامروز وقتی همسرم اومد دنبالمون وهوا هم به شدت گرم وآموزشگاه هم همه تعطیل وبی نهایت شلوغ وقتی با پسرم از آموزشگاه خارج شدیم همسرم که جای پارکی ظاهرا نبوده وما به دنبال او که پیداش نمیکردیم یهو توی خیابون وبا لحنی خشمگین بلند داد زد وگفت من اینجاهستم وما هم خسته بودیم وانتظار این برخورد را نداشتیم البته استاد عادتی که همسرمن داره خودش حرفشا میزنه بعد هم سکوت ودیگه به حالت قهر والبته این الگوی رفتاری در ایشون تکرار وتکرار ومن باید روی خودم کار کنم

    استاد من به شدت عصبانی شدم ولی چیزی نگفتم وتا خونه اعصابم خورد بود توی خونه بقیه ی فایلتون را گوش دادم وچنان آرامشی گرفتم که نگو این هم نوعی انتقاد بود چون به من میگفت چرا منا ندیدی چرا نگاه نکردی ومن احساس خیلی بدی پیداکردم هم خشم وهم دلخوری وهم احساس بد نسبت به خودم که چرا باید وابسته به ایشون؟

    اما وقتی بررسی کردم طبق گفته های شما خیلی چیزها دستگیرم شد ومهمتر از همه دوست داشتن خودم واینکه بدانم که هیچ انسانی کامل نیست وقرار نیست که از ما اشتباهی سر بزنه استاد حسم را خوب کردم وبه آرامش رسیدم برای همتون عزیزان آرزوی داشتن آرامش وسلامتی را دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: