شیوه مدیریت انتقادات - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-03 00:47:452024-02-14 07:27:00شیوه مدیریت انتقاداتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
استاد همین فایلی که مربوط به شلوغی های اخیر بود با آقای عرشیانفر لایو داشتین، شروع من با شما و سایت بود. البته من آنلاین ندیدم یک ماه بعدش از روی سایت دیدم … از اون فایل اولین نتیجه رو از آموزه های شما گرفتم و دیگه خیالم راحت شد که میتونم وارد دوره ها بشم.
در مورد انتقاد دیگران ….
واقعا این کمال گرایی یکی و دو تا به آدم ضربه نمی زنه. من اینو با تمام وجود حس کردم که اینقدر من از خودم توقع داشتم و تلاش کردم که بعدش اگر کسی انتقاد کرده فکر کردم داره به شخصیت و تلاش من حمله میکنه.
من این اواخر دو تا از اساتیدم جداگونه بهم انتقاد کردن یکیشون گفتن که فرزانه داری چیکار میکنی فلانی و بهمانی کاراشونو کردن مهاجرت کردن الان کانادا آمریکا دارن کار میکنند حتی خانم ایکس ترینر برتر شده بهش جایزه دادن تقدیر کردن… تو داری دور خودت می چرخی آیا؟
یه مدت رو حرفش مکث کردم و در اون مدت خودمو زیر نظر گرفتم همین سه روز پیش مچ خودمو گرفتم که من در ظاهر میخوام مهاجرت کنم در باطن چسبیدم بد جوریم چسبیدم .. خواستگارایی داشتم که فقط به خاطر اینکه تهران زندگی میکردن گفتم نه و هزار تا داستان سر هم کردم که مگه شهر خودم چشه که پاشم برم تهران، من پامم اونجا نمیزارم …حتی با اینکه در ظاهر دوس داشتم برم آمریکا متوجه شدم نسبت به همونم مقاومت دارم یعنی ریشه اینجاست که من تو این مورد ترسو هستم خیلیم ترسوعم چسبیدم به نقطه ی امنم چسبیدم به آدمایی که میشناسم محیطی که آشناست و جلوی خواسته های خودم ایستادم. و نقد استادم کاملا درسته…
حتی یادمه یه بنده خدایی بود سر پایان نامم باهاش صحبت کرده بودم برای آنالیز داده هام که اگه بشه به جای SPSS از روشای رشته ایشون استفاده کنم … تو اوج کرونا چقدر از دست من حرص خورد که بابا تو چرا اقدام نمیکنی و من با این شرایط مهاجرت کردم این کارو کن اون کارو کن و من متوجه نبودم ایشون داره اشکال واقعی و درست منو میبینه و داره در حقم لطف میکنه اینقدر این نصیحتا از ایشون و مقاومت من بالا گرفت که دیگه کار به جایی رسید که ارتباط ما کلا قطع شد. اما شنیدم ایشون با همون شجاعتش از اروپا رفت کانادا و چقدر پیشرفت کرد. منم دور سر خودم چرخیدم تا هفت ماه پیش که الان کم کم دارم پیشرفت میکنم و ترموزامو در میارم. یعنی اون زمان بهانه میاوردم که من که مقاله ندارم! الانم که مقاله دارم اتفاقا آمریکا هم چاپ شد کاری نکردم. یعنی این ذهن اینقدر قشنگ چرت و پرت میگه وقتی مقاومت داره که حد و اندازه نداره کنتور هم نمی ندازه…
واقعا خوشحالم که یکی یکی دارم با موانع درونی خودم ملاقات میکنم. نمی دونم به چه مسیری هدایت میشم اما همین که پذیرفتم و با این ترس مواجه شدم خوشحالم و خدارو شکر میکنم و از استاد ممنونم.
و دارم حرکت میکنم ببینم به چه راهی هدایت میشم.
فعلا رفتم بانک حسابامو جز اونی که الان دارم ازش استفاده میکنم بستم، کارمندای بانک میگفتن چرا میبندی این حساب ای تسهیلاتو داره فلان بهمان من خودم متوجه ترس درونیم بودما قشنگ داشت در تمام وجودم موج میزد اما گفتم چون دیگه قرار نیست اینجا باشم …
و بعد اومدم سر وقت وسایلم و کتابام اونا رو هم پاکسازی کردم کمشون کردم.
زبانم که به خاطر فایل یک عزت نفس و تمرین انجام کارای عقب افتاده یه مدت دارم میخونم.
و نرم افزارهایی که میدونم تو کشورای پیشرفته باید بلد باشم از دیروز دارم وقت میزارم بهتر یاد بگیرم.
مدارک تحصیلیمم آزاد کردم و درخواست کردم که دانشگاه بهم تحویل بده.
تو تمام همین اقدامات کوچیک ترس با من بوده همین الانم هست…
از ابتدا دارم فایل های دانلودی رو گوش میدم از مصاحبه با استاد شروع کردم که بتونم باورای درست استاد رو در این زمینه بگیرم که اینقدر از جا به جا شدن و محیط جدید نترسم. اینقدر بهونه نیارم … قسمت اول استاد گفتن بچه ها میگن بز و گوسفندا رو چیکار میکنین وقتی نیستین جواب من اینکه از خدا خواستم کارمو راحت کنه و می سپارم به خودش. همین فایل اول از دیروز بارها دیدم هنوز دارم به عمقش فکر میکنم … به عمق ایمان …
یعنی هفت ماهه من اینجام و استاد هم آمریکا هستن و مباحث مهاجرت چقدر زیاد هست توی سایت و ذهن من عجب ماهرانه پیچونده داستانو تا الان که انتقادات جدیدی دریافت کردم و ظرفیت پذیرفتنشو پیدا کردم.
حرکت میکنم و مطمئنم خدا هدایتم میکنه (همینم دارم با ترس میگم. ترس و ایمان با هم یکجا نیستن اما دارم تمرین میکنم). و از ملاقات با تاریکی ها و نورهای درونم دارم لذت میبرم چونکه اینطوری میتونم بهبودش بدم.
در پناه الله به بهترین مسیر ها هدایت بشین
سلام دوست عزیزم :)
چقدر عالیه که توهم داری روی خودت مخصوصا برای توکل به خدای یگانه و مهاجرت به جاهای ناشناخته کار میکنی…مطمئن باش وقتی فقط و فقط بی شک و شبهه بی ترس و دلهره و بی کتمان هدایت خداوند فقط فقط اون خدای هدایتگر توکل میکنی اون خودش تورو به بهترین مسیرها هدایت میکنه و دربهترین زمان و بهترین مکان بهترین چیزهارو به تو نشون میده فقط کافیه باورش کنی و البته ازش بخوای:)
دوستت دارم
همیشه در پناه حق موفق و شاد و سالم باشی:)
سلام به فرزانه عزیز
بسیار خوشحال شدم که توانستید ترمزهای ذهنی خودتون رو شناسایی کنید و در صدد رفع آنها اقدام موثری بعمل اورید ،و از اونور هم آنچه که در ذهنتون هست رو صادقانه بر زبان میارید و سعی در تقویت باور صحیح دارید
امید است در پناه الله مهربان بتوانید به بهترین شرایط خالق زندگی خویش باشید و روز به روز نعمتها و خواسته هایتان پشت سر هم قطار وار تیک تایید بخورند و سراسر زندگیتان از ارامش و صلح لبریز گردد
منم جاهایی بوده که ترس داشتم و بعدا که اقدام نمودم دیدم که یه ترس واهی بیش نبوده و فقط درگیری ذهنی برایم درست کرده است و با اقدام عملی از بین رفته ،،
تنها راه از بین بردن ترسها و نجواهای شیطانی ،اقدام عملی است و.رفتن به دل آنها
به امید اینکه روزهای آتی از موفقیتها و مهاجرتتون به بهترین شکل ،کامنت بزارید و ما هم خانواده صمیمی عباس منش اون رو بخونیم و قوت قلبی برای اقدامات ما بشود
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز
سلام به همه دوستان ارزشمندم
خدایا ازت سپاسگزارم که لایق دریافت این آگاهی های ارزشمند هستم
چقدر در صلح بودن با خودمون مهمه
و اگه بیایم در صلح بودن با خودمون رو اصل قرار بدیم
اونوقت بهتر میتونیم با موضوعات برخورد کنیم و واکنش نشون بدیم
هروقت همسرم تو کار از من یه انتقادی میکرد و از کارم ایراد میگرفت من اصلا نمیتونستم بپذیرم
زود بهم بر میخورد و واکنش نشون میدادم عصبی میشدم
نمیتونستم انتقاد و بپذیرم
بعد که به خودم نگاه کردم دیدم یکی از دلایلی که تو کارم پیشرفت نمیکنم همینه
دیدم خوب همسرم تجربه اش تو کار خیلی خیلی از من بیشتره و اصلا خودش همه چیز و به من آموزش داده پس اگه انتقادی میکنه به خاطر اینه که من کار و بهتر انجام بدم
من پیشرفت کنم
پس بپذیرم و سعی کنم دفعه بعد اون کار و بهتر انجام بدم
با زود بهم برخوردن و با مغرور بودن من به جایی نمیرسم
سعی کردم نگاهم و تغییر بدم و بپذیرم و خودم و تو کار بهبود بدم
اگه همسرم ازم انتقادی میکنه بگم چشم دفعه بعد سعی میکنم بهتر انجامش بدم
اگه ایرادم و بهم نگه که من نمیفهمم کارم ایراد داره و درستش نمیکنم
و چقدر دارم میبینم همه چیز تغییر کرد وقتی من تغییر کردم
نه تنها رابطه مون بهتر شد بلکه من چقدر تو کارپیشرفت کردم و خوب وقتی من هرروز بهتر میشم قطعا انتقاد هم از من کمتر میشه چون کار درست انجام میشه
یه مورد دیگه هم در مورد اینکه انتقاد و بپذیریم و جبهه نگیریم اینه که
چند وقت پیش مامانم راجب یه رفتارم ازم انتقاد کرد
و اولش هم کلی ازم تعریف کرد و بعد حرفش و زد که من ناراحت نشم
من اون موقع داشتم رو دوره عشق و مودت کار میکردم
وقتی مامانم داشت میگفت اگه قبلا بود ناراحت میشدم یا میخواستم بحث کنم و از این حرفا
ولی همون لحظه ذهنم و کنترل کردم
و من این و درک کردم که اگه همون لحظه ذهنم و کنترل کنم همه چیز خوب پیش میره ولی اگه نتونم و بهش اجازه بدم نجوا کنه دیگه یا نمیتونم کنترلش کنم یا خیلی برام سخت میشه
و با کنترل نکردم ذهنم یه رفتارهایی رو انجام میدم که بعد پشیمون میشم
اون روز اون انتقاد مامانم رو پذیرفتم و بحثی هم نکردم و
بعدش که فکر کردم دیدم اصلا این انتقاد میخواست یه ترمزی رو من تو خودم بفهمم
گفتم خدایا من ازت سپاسگزارم که از این طریق به من کمک کردی من ایرادم رو بفهمم
چون من فکر نمیکردم که اون رفتارم یه ایراده فکر میکردم درسته
ولی اگه نتونسته بودم ذهنم و کنترل کنم
اگه قهر میکردم اگه بحث میکردم
هم خودم ناراحت میشدم و پشیمون میشدم و هم مامانم رو ناراحت میکردم با رفتارم
و من با احساس قربانی بودن به مامانم هم احساس گناه میدادم که ای کاش اصلا نمیگفتم
پس این درس و گرفتم که اینجور مواقع ذهنم و کنترل کنم و آروم بشم
به قول استاد اگه بتونی ذهنت و کنترل کنی میتونی دنیات رو کنترل کنی
یه وقتایی هم هست که ازم انتقاد شده و یه چیزایی هست که میدونم مسیرم درسته میدونم روشم درسته
پس بحث نمیکنم و اهمیت نمیدم
بازم اینم برمیگرده به اینکه آدم با خودش در صلح باشه
مثلا این که چرا آرایش نمیکنی؟ چهره ات بی روحه
این واقعا یه مسئله شخصیه و کسی که بهم این حرف و میزنه من اصلا جوابی نمیدم بحثم نمیکنم فقط لبخند میزنم
چون اگه بحث کنم تمرکز کردم روش و از مسیر دور میشم
و اینم بگم که من خیلی رو این قضیه کار کردم یعنی قبلا اصلا اعتماد به نفس نداشتم اصلا خودم و دوست نداشتم و خوب با آدم هایی برخورد میکردم که ازم انتقاد میکردن یا نظر میدادن
مخصوصا راجب ظاهرم
ولی از وقتی سعی کردم با خودم در صلح باشم
سعی کردم رو عزت نفسم کار کنم
واقعا با افرادی برخورد میکنم که تحسینم میکنن
اصلا الگو شدم براشون
مثلا همینکه آرایش نمیکنم میگن چقدر سادگی زیباتره
چقدر لذت میبریم از این سادگی
و کلی تحسیین میکنن
این همیشه داره برام اتفاق میفته ولی خوب شاید گاهی پیش بیاد یکی هم با من هم نظر نیست و فکر میکنه آرایش کردن یعنی برای خودت ارزش قائل باشی و به خودت برسی و میاد اینو بهم میگه
که یه ذره به خودت برس و از این حرفا
دیگه اینجا اگه قانون و بلد باشیم اعراض میکنیم
در کل همه چیز برمیگرده به خودمون و اینکه خودمون و بشناسیم
خدایا ازت سپاسگزارم که بهم فرصت نوشتن دادی
استاد و خانوم شایسته ازتون سپاسگزارم
به نام خدا
ردپای 65
سلام به استادی که هر روز ماشالله هزار ماشالله جوان تر و زیبا تر میشه
استاد عزیز کاشکی به راه راست هدایت شم و انقد خودم تو دردسر و تنش نندازم
یعنی ،آشنایی من با سایت حکمت خدا بود که من خودم با این حجم از استرس به خاطر عدم تکامل یه کشتن ندم
واقعا با توکل به خدا ادامه میدم دیگه خخخخ از شوخی گذشته، درس بزرگی بود که بفهمم همه این رفتن و نرسیدن به خاطر عدم تکامل بود
به خاطر عادت سازی و باور سازی نکردن بود
دلم نمیخواد گذشته و زیرو رو کنم ،یه آدم جدید با ویژگی های جدید
که نخوام انقدرررررر اذیت بشم که کار به جاهای باریک بکشه
قبلا هم از هیوج بودن پروژه نسبت به خودم گفتم ، پس طبیعی بود که الان این حجم از استرس تحمل کنم
وسط استرسای تحمیل کرده به خودم یه جمله شنیدم که واقعا کن فیکون شدم!
از گفت و گو دو نفر دیگه شنیدم که میگفت، وقتی من تلاشم کردم ،خدارو هم دارم دیگه چه استرسی داشته باشم
اصلا انگار کل جهان پازل جوری چیده بود که من یادم بیاد کیو دارم !
البته که اول راه خیلی سخته این میزان از ایمان،اما واااااااققعا احساس میکنم فقط خدا رو دارم که میتونه کمکم کنه
تا یه ساعتی از روز با همین امید زندگی میکنم،اما وسطای روز نجواها میاد بالا جوری که واقعا میترسم از شدت تپش قلب و..
خب میتونم برنامه جوری بچینم که وسط روز قبل از دست به کار شدن نجوا ،یه بار بنویسم و شکرگزاری کنم
شاید اصلا واس همینه خدا سه بار تو روز نماز گذاشته
چون من واقعا وسط روز حس میکنم از منبع جدا شدم به خاطر حجم استرس
چون با اراده و عدم تکامل تو این کار پیش میرم،ذخایر تموم میشه!
واقعا احتیاج دارم وسط روز تجدید قوا کنم
حکمت خداروشکر
خدایا مارو به راه راست هدایت کن ،خودت هوامونو داشته باش،خودت از قبل همه چیو بچین،خودت بهمون قدرت بده که ادامه بدیم
منو هم آدم کن که انقد جهشی قدم برندارم ،خیلی دوست دارم
در پناه خدا باشید
سلام فاطمه خانم
خیلی خوشحالم از اینکه خیلی خوب و جدی دارید روی خودتون کار میکنید و مرتب در سایت فعالیت میکنید
نمیدونم دقیقا منظورتون از استرس و تپش قلبی که دارید چیه اما دقیقا منم روز های قبل این حال را به خاطر نجواهای شیطان تجربه کردم و در یکی از کامنت های قبلیم در سایت مقداری بهش اشاره کردم
به طوری تپش قلب داشتم و احساس عجیبی در درونم بود که میگفتم خدایا نکنه یکوقت سکته کنم و دوست داشتم یکدفعه داد بزنم و بگم بسهههههههههه اما میدونستم که این حالی که دارم تجربه میکنم به خاطر باور های خودمه
شاید باورت نشه در روز های پیشین به خاطر ساکت کردن نجواهای شیطان در جایی از گوشیم شاید اندازه 3 کتاب برای خودم نوشته ام و با تکرار مداوم جملاتی مثل:
نگذار هیچ چیز بیرونی حالتو خراب کنه(که این جمله را خداوند توسط برنامه ای به نام گنج حضور از زبان استاد پرویز شهبازی که شعر های مولانا و حافظ را ترجمه میکنند شنیدم و ساعت ها به برنامشون گوش دادم و انگار خدا داشت فقط با من صحبت میکرد) و همچنین تکرار این جمله که: در لحظه عمل کن و فقط این لحظه هست که وجود داره و نه آیندهای هست و نه گذشته ای ؛ خودم را آرام و احساسمو خوب کردم و اینکه هرچیزی که ذهن میگه رو انجام نده و بی محلش کن تا کنترل ذهنت بیاد دست خودت و نزار ذهنت تورو کنترل کنه البته با اقدام کردن هست که باور ها قوی تر و قوی تر میشن
الان به این همه جمله ای که واسه خودم برای ساکتی نجواها در گوشیم مینوشتم و فشار ذهنی که روم بود واقعا خنده ام میگیره و میفهمم در یک توهم بودم و ذهنم میخواست منو کنترل کنه و فقط داشتم خودمو اذیت میکردم و نمیگم الان کاملا از این تضاد رد شدم و یک لحظاتی نجواها نمایان میشن اما سریع محوشون میکنم به لطف خدا
وقتی نجواهای ذهن میرن کنار و کنترلشون میکنم با این راه حل هایی که قبلتر نوشتم میفهمم که نه بابا من خیلی هم خوب روی خودم کار کردم و پیشرفت خوبی داشتم
خدا فقط میخواد احساست خوب باشه و در لحظه عمل کنی و انسان ها و هیچ چیز بیرونی رو واسه خودت مهم نکنی یعنی فقط سعی کن هر دفعه یک قدم به سمت جلو برداری و اگر هم اشتباه کردی و نشد خوب عمل کنی فدای سرت سخت نگیر فرصت ها بی نهایت هستند
نزار به هر دلیلی احساست بد بشه حالا میتونه انتقاد دیگران باشه یا نجواهای بیخود ذهنی باشه یا ….
نمیدونم میتونی منظورمو بفهمی یا نه چون من طوری مینویسم که انگار دارم بیشتر برای خودم مینویسم و برای راضی کردن و تایید کسی نمینویسم اما امیدوارم شما متوجه شده باشی:)
راستی چهرتون خیلی دلنشین و زیبا هست
خیلی دوستت دارم
سلام امیدوارم خوب باشی علی عزیز
خیلی ممنونم بابت پیامت ،چه باورهای عالی نوشتی
بله تپش قلب منم منشاء نجواهای شیطانی داره و حاصل افکار و باورهامه ،زیادی سخت گرفتم
خوشحالم که تجربه ات در مقابله با نجوا گفتی ،حتماااا از باورهات استفاده میکنم
و خداروشکر که پیروز این نبرد بودی
ممنونم بابت لطفت زیبایی تو قلب آدمایی که مهربانانه به هم دیگه کمک میکنن
در پناه خدا باشی
خدا فقط میخواد احساست خوب باشه و در لحظه عمل کنی و انسان ها و هیچ چیز بیرونی رو واسه خودت مهم نکنی یعنی فقط سعی کن هر دفعه یک قدم به سمت جلو برداری و اگر هم اشتباه کردی و نشد خوب عمل کنی فدای سرت سخت نگیر فرصت ها بی نهایت هستند
سلام دوست عزیز ممنونم بابت نوشتن این گاهی
واقعا ارامش دهنده است وقتی میفهمی که فرصت ها بی نهایتند
وکاش این که( به خودت سخت نگیر فرصت ها بی نهایتن) رو با اعماق وجود درک کنیم وبهش عمل کنیم
زمانی به این درک میرسیم که خودمونو ازاد ورها ببینیم
سپاسگزار ربی که مرا در این مسیر الهی قرار داد
یا حق
سلام فاطمه جان امیدوارم خوب باشی عزیزم
چیزهای رو نوشتی که این روزها منم تجربش کردم و به دلم افتاد که بیام این رو برات بفرستم ولی واقعیت چند بار فرار کردم .ولی حس میکنم باید بگم و یبارددیگه از گفتنش سود ببریم برو و سوره ضحی رو بخون و هرکسی هر مکانی و هرچیزی که خواست وعده فقر بده وعده هر چیز اشتباهی رو بهت بده اینو تو قلبت بیار و به خودت افتخار کن که بهت میگه آنقدر بهت میده که راضی بشی. در مورد صلاه هم همونطور که استاد عباسمنش خودشون میگن منم بهت توصیه میکنم بری قرآن رو با دقت بیشتری مطالعه کنی و تایم صلاه ها رو در بیاری چون اون گلدن تایما خدا برات طلا های گذاشته کنار که مخصوص این دنیات و صلاه خیلی برای زندگی ما لازمه و مستقیم از خدا خواهی گرفت . امیدوارم هممون مورد غفران و رحمت خدا قرار بگیریم در پناه خدا باشی عشق بهت️
سلام آقای رجبی
خیلی ممنون بابت پیامتون
اتفاقا امروز مدام هدایت میشدم به فایل ها در وصف فراوانی و باور نکردن محدودیت ها
و جالب تر اینکه دیشب که این پیام مینوشتم، صدای استاد توی گوشم بود اونجایی که میگفت خدا آنقدر بهت میده که لعلک ترضی بشی
همزمانی بودکه باعث شد دوباره یادآوری بشه ،چقدر خدا و قوانین درست و بی نقص
اگه تو چیزی عمل نمیکنه مشکل خودمونیم
باور هامونه
ممنونم بابت پیامتون در پناه خدا باشید
سلام بر دوست عزیز و هم فرکانسی
تحسینت میکنم به خاطر درکی که از قانون پیدا کردی و تعهدی که توی این راه داشتی و با اینکه 80 روزه ثبت نام کردی 91تا کامنت گذاشتی و نتیجه هم گرفتی بهترین ها رو برات ارزودارم و دوست دارم روز به روز بر موفقیت هات اضافه بشه و خوشحالم که در کنار شما توی یک کلاس دارم قانون زندگی رو یاد میگیرم
سلام
ازتون ممنونم ،باعث افتخار بودن در این جمع ،تفاوت زندگی قبل و بعد از آشنایی با استاد ،دلیلی که متعهدانه به فعالیت ادامه میدم
از ویژگی های مثبت دیگه ،دوستای خوبیه که برای بقیه طلب خیر و خوبی میکنن ،سپاسگزارم
موفق باشید
وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ ۗ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ
آنان که علم بهشون داده شده که تشخیص بِدن چی حقِ و از طرفِ خداست و بهش ایمان دارند و دل هاشون در برابرش خاشعِ و خداوند هدایت میکنه مومنان را به راه راست
سلام استاد جونم
از صبح چند بار فایل و گوش دادم و فکر کردم
وقتی تجربه هامو مرور اجمالی کردم دیدم از وقتی که آگاهی های فایل ها رو درک کردم و تبدیل به عملم شده ،دیگه نه از کسی انتقاد کردم نه مورد انتقاد قرار گرفتم خداروشکر
این در حالیکه که همیشه تو ذهنم میز محاکمه برپا بود تا آدمها رو محکوم کنم و پیروزِ پرونده خودم باشم
البته گاهی این خصلت دالی میکنه اما خداروشکر در لحظه مچ شو میگیرم و هدایتش میکنم به راه راست .
این و مینویسم شاید چراغ راهی باشه برای کسی که انرژی حالِ خوبش و دریافت کنم .
من چون خیلی بقیه رو انتقاد میکردم البته بصورتِ موزیانه در ذهنم ، همیشه نگرانِ قضاوت و انتقاد بقیه بودم
من این قانون و الان با تک تک سلول هام درک کردم که به هر چی توجه کنم ( مخصوصا گفتگوهای درونی)
همون و تو زندگی ام گسترش میدم
هزار بار امتحانش کردم از مسایل پیش پا افتاده تا چیزهای مهم
به محض اینکه توجه من به حدی رسید یعنی احساسات درگیرش شده ، بلافاصله نتیجه شو دیدم
تو بحث انتقاد هم به این نتیجه رسیدم
اگه انتقاد سازنده باشه ،احساس خوب بهم میده
اگه احساس بد داد باید سریع دکمه اعراض و زد
تو آیه ایی هم که نوشتم خدا میگه کسانی که بهشون علمش و دادم تشخیص میدن چی مسیر راه راست و چی نیست
من خودم اگه تقوی داشته باشم خدا خودش بقیه کار ها رو برام آسون میکنه دیگه
فعلا که لیزر فوکوسم روی هدفم ، وقت ندارم به انتقاد بقیه فکر کنم
اما از خدا خواستم خودش درجه تقوی و در من بالا ببره که در شرایط مشابه تشخیص بدم که راه راسته یا باید اعراض کنم
استاد جونم خیلی سپاسگزارتونم که عاشقانه تدریس میکنید
مریم بانو ، ملکه پارادایس دوستت دارم که با قلمِ زیبات مینویسی
عشقت و از تک تک کلمه هایی که مینویسی با قلبم دریافت میکنم عزیزم
استاد ی چیز خنده دار بگم
از روز شنبه که تصمیم گرفتم ذات مرد و تحسین کنم و توجه کنم به وجه زیبای ذات مرد ، خیلی شدید مورد لطف و عنایت آقایون قرار میگیرم
بخدا تحسین کردن غوغا میکنه
استاد خیلی خیلی خیلی خوشحالم که هدایت شدم به راه کسانی که خدا بهشون نعمت داده
وقتی کامنت بچه ها رو میخونم فقط سپاسگزاری میکنم بابت وجود این همه آدم بینظیر
و البته این سایت روزی رویا و خواسته ی شما بوده که خداوند اجابت کرده
طبق قوانین ثابتِ خداوند منم رویاهام و باور دارم
الهی بینهایت شکر
خدا جونم به اندازه قطره های بارونت عاشقتم
به نام رب العالمین یکتا و هادی))!
سلام استاد جان)!
دقیقاا به این فایل نیاز داشتیم!
تا حالا ندیده بودم کسی انقدررر قشنگ درمورد انتقاد صحبت کنه!
دقیقا در تمام جنبه ها برسی اش کردید!
کامل الان فهمیدم موضوع چیه،فهمیدم مشکلم چیه!!
من قبلا اگر کسی ازم انتقاد سازنده هم میکرد باهاش کمی مخالفت میکردم چون فکر میکردم اون موضوع درست نیست و بعدا فهمیدم که باید تسلیم تر میبودم و الان به نفعم شده و باعث شده
در جهت رشد و بهبود خودم ازش استفاده کنم!
فهمیدم که خیلی کمالگرا بودم و به خودم میگرفتم و انتقاد از رفتارم رو به شخصیتم گره میزدم و میخواستم بی نقص باشم…!!
در خیلی موارد دیگه مخصوصا شغل و حرفه ام سعی میکنم انتقاد های سازنده رو با آغوش باز بپذیرم و خودمو هر دفعه بهبود بدم و کتی از بقیه بپرسم که ایراد های منو بهم بگن که درستش کنم و بهتر از قبلم بشم چون کار من هر دفعه یک قدم بهبود به سمت جلو هست (در تمام جنبه های زندگی)
که الان فهمیدم بازم خیلی خیلی جای کار دارم و یه جوری به عنوان پاشنه آشیل بهش نگاه کنم توی این مورد خودمو آزمایش کنم و بهبود بدم
1.اولا که نباید نه خودم رو قضاوت کنم و نه دیگران رو؛
چون جهان آینه است و هرکاری کنم همون رو بهم نشون میده و همون رو جلوی راهم میزاره!!
2. دوما کسی که به توانایی خودش باور داره، انتقادات براش مهم نیست و با کسی بحث نمیکنه؛
چون خودش میدونه که چه ارزشی داره،چون خودمون رو باور داره و بقیه براش مهم نیست!
3.بعضی انتقادات سازنده است و دلیل بهبود ما میشه؛
ما باید نوع انتقادات رو بشناسیم ،اگر سازنده بود…
ما باید اون رو بپذیریم و در جهت بهبود و رشد خودمون ازش استفاده کنیم!
4.به انتقادات فضای مجازی هیچ توجهی نکنیم چون همشون بیهوده هستند
و انتقاد های سازنده ای نیستند و فقط باید اعراض کرد و با تغییر افکار و نگاهمون ،به احساس خوب برسیم!
5.بعضی انتقادات از کمبود اطلاعات هست، اگر توضیح ما بهشون کمک میکنه، میتونیم محترمانه توضیح بدیم!
6.اتتقاد از رفتارمون رو به انتقاد از شخصیتمون و ارزشمندی مون وصل نکنیم، و کمالگرا نباشیم!
تو آدم اشتباهی نیستی و قرار نیست هیچوقتم اشتباه نکنی،ممکنه فقط اون کار رو درست انجام نداده باشی که میتونی دوباره انجام بدی و خودت رو بهبود بدی!به خودمون رو نگیریم و خودمون رو اذیت نکنیم!
7.کمالگرا نباشیم! ما قرار نیست هیچوقت اشتباه نکنیم! ما با اشتباه کردن رشد میکنیم،پیشرفت میکنیم وباید بهبود گرا باشیم نه کمالگرا!!
8.زاویه دیدمون رو عوض کنیم و از دید انتقاد کننده نگاه کنیم و خودمون رو جای اون بزاریم!
و با عوض کردن زوایه دید به احساس خوب برسیم!
9. با خودمون مهربون باشم، و احساس خودمون رو خوب کنیم و خودمون رو آروم کنیم و به خودمون حرف های خوب بزنیم!
10. زود تصمیم نگیریم و از انتقادات عصبانی نشبم و نفس عمیق بکشیم و خودمون رو آروم کنیم!و با اینکار خودمون رو به شرایط بهتر میاریم!
ترفند ها در این شرایط:
از طرف مقابل بخوایم برامون دلیلش رو توضیح بده که بدونیم سازنده است یا غیر سازنده؛
به دلیل هاش گوش کنیم و گارد نگیریم که از خودمون دفاع کنیم،شاید در جهت بهبود ما بودند!
از طرف مقابل بابت انتقادش تشکر کنیم!
دلیل انتقاد ها و ریشه اش رو بررسی کنیم،ببینم که سازنده است یا غیرسازنده،به ما میتونه کمک کنه یا نه؟!
و سعی نکنیم که اگر حقیقته ، ازش فرار کنیم و باهاش روبرو بشیم و خودمون رو بهبود بدیم!
انتقاد ها رو به نفع خودمون استفاده کنیم، برای قوی کردن خودمون!!!
از بقیه بخوایم که نقاط ضعف مون رو بهمون بگن که برای بهتر کردن شخصیتمون ازش استفاده کنیم!
جواب انتقاد ها رو ندیم و از انتقاد های غیر سازنده هم اعراض کنیم و جواب ندهیممم!
نفس عمیق بکشیم و قبل از هر تصمیم اشتباه خودمون رو آروم کنیم و زود تصمیم نگیریم!
از شما یادگرفتم، که هر چیزی که گذشتگان و بقیه گفتند نپذیرم و گوسفند وار عمل نکنم و دنبال بقیه راه نیوفتم…
خودم عمل کنم و راه درست رو پیش بگیرم،حتی اگر کل جهان با من مخالف باشن،من باید راه درست رو برم؛
من باید فکر کنم ،تعقل کنم… که چیزی که سالیان سالیان مردم دارن عمل میکنن و نتیجه نمیگرن رو پیش نرم ، و همرنگ جماعت نباشم!
#تجربیات من:
یکی از تجربیاتم، یه انتقاد از طرف پدرم بود که بابام بهم همیشه میگفت که چرا دیروقت میخوابی، و هربار جواب نمیدادم یا دلیل منطقی میاوردم،(چون بعضی اوقاتم مجبور بودم) و بعضی اوقاتم بهونه!
خیلی تکرا میشد، و سعی میکردم که جواب ندم ولی دیگه بعضی اوقات هم واکنش نشون میدادم که رفتار من درسته و مشکلی نداره و گارد میگرفتم…
دیگه آخرین بار کاملا تسلیم شدم گفتم اوکی،حق باشماست، یکبار انجام میدم ببینم چجوریه!
من عمل کردم و یکم زودتر خوابیدم و عادت کردم به صبح زود بیدار شدن و کمبود بیخوابی من برطرف شد و فهمیدم یه انتقاد سازنده بود ولی من گارد میگرفتم!
چون خودمم خیلی دلم میخواستم به اندازه بخوابم پلی برای پروژه هام نمیشد ولی با یاری الله و با برنامه ریزی وقتی خواستم شد!!
الان نکته جالب اینجاست که… خود پدرم که اینو میگفت الان دقیقا، این اتفاق براشون افتاده و تا نصف شب بیدارن و نمیتونن بخوابن!
برای همین این درسم یاد گرفتم که هیچوقتت از هیچکس انتقاد نکنم!!
مخصوصا وقتی خودم از موضوعی نتیجه نگرفتم یا عمل نکردم،مخصوصا درمورد فابل ها و این مباحث با کسی صحبت نکنم و خودمو خسته نکنم!
خیلی ها خودشون توی فرکانس شما بودن و اومدن ازم پرسیدن و منم سایت رو بهشون معرفی کردم و تمام!!!
استاد این فایل خودش یه دوره بوووود!
خیلی ممنون از وجووود پاک تون! بی نهایت بابت این هدیه ارزشمند سپاسگزارمممم! و بابت این دوره بی نظیرر که دارم به لطف خدا جذبش میکنم!
…~
سلام حدیث عزیز
چکیده مطالب فایل رو در این کامنت با ظرافت هر چه تمامتر بر روی صفحه اوردی و ما رو مشتاقتر کردی که دوباره با علاقه وافر و تامل بیشتر فایل رو گوش بکنیم
مطلبی که در رابطه با خواب پدرتون اشاره کردید بسیار جالب بود و انسان رو به این سمت سوق میده که واقعاً بحث انتقاد رو هیچوقت با هیچکسی مطرح نکنه وجهان به مانند آیینه عمل میکند بدون شک
منم به شخصه بارها برامپیش اومده که از دیگران انتقاد کردم و بعد خودم دقیقاً به همون موضوع مبتلا شدم و آنوقت فهمیدم که به حقیقت نباید هیچکسی رو تحت هیچ شرایطی نه انتقاد کرد و نه قضاوت
بدرستی فقط خدا میداند شخصیت انسان با ترک این دوویژگی منفی چقدر پیشرفت میکند و چه رشد سراسر زندگی انسان و فرا میگیرد
امید است با توکل بر الله یکتا و مطالب فوق العاده استاد عزیز وپشتکار خودمون و کامنتای دوستان این سایت الهی هر روز پیشرفتهای چشمگیری در شخصیت ما بوجود آید
دست مریزاد حدیث عزیز براتون از خداوند ارامش ،ثروت و نعمت و سلامتی در هر دو دنیا خواستارم
به نام خداوند رحمان
پناه میبرم از شر شیطان وسوسه گر
پناه میبرم از افکار وسوسه گر
به خداوند عشق و مهربانی لبخند میزنم
عاشقتم استاد عزیزم که در هر فایل باعث رشد و تکامل ما میشی
ای بنازمت استاد این نکته اندازه 1000هزار کتاب ارزش داره
اگر یه نفر ازت انتقاد میکنه دردت میاد به خاطر اینه که خودت داری خودتو انتقاد میکنی
((به خاطر همون احساس بدی که سر انتقاد کردن خودت تجربه کردی ))
ای بنازمت استاد این پاشنه آشیل من و شاید خیلی از بچه های این سایت باشه
این ریشه داستان دور ودرازی داری
این پاشنه آشیل از دوران بچگی شکل گرفته تا الانم ادامه دار بود
و تغیر دادنش نیاز به زمان زیادی داره
ما ها خیلی دوست داریم به نتایج مختلف برسیم
و قاعدتا خیلی سخت گیر شدیم که رفتار های درستی انجام بدیم
افکار درستی پرورش بدیم و متاسفانه یه ذره شخصیت کمال گرایی هم داریم
و این سخت گیری باعث شده که یه اشتباه رفتاری یا افکاری میکنیم
خودمون جریمه کنیم یا با خودمون خیلی بد برخورد کنیم
یا بنا بر هر دلیلی ممکنه یه سری نتایج به ظاهر بد در زندگی ما رقم بخوره
چند وقت پیش داشتم قرآن میخوندم
خیلی برایم جالب بود
گناه کار ترین فرد قران فرعون هست
فرعونن کیه فرعون قاتل 12000 هزار کودک مظلوم هست
اون بود که دستور داد 12000 هزار کودک بی گناه کشته بشه
موسی میخواد بره پیش فرعون خدا بهش میگه
یا موسی فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَىٰ
و با او کمال آرامی و نرمی سخن گویید، باشد که متذکر شود یا بترسد
با اینکه این همه گناه کرده
اما ببین خدا داری چه جوری با بنده اش برخورد میکنه
بد ما سر یه سری ااتفاق هایی که اشتباه مکنیم
چه قد خودمون سخت مورد انتقاد قرار میدیم
و چه قد سخت خودمون میبخشیم
این ریشه دوران بچگی ماهاست
که در جامعه با سختی به اشتباهات ما پاسخ میدادن حالا ما هم یاد گرفتیم که اینگونه خودمون بد انتقاد قرار بدیم
تا دفه بد این کار نکنیم
تا دوباره مرتکیب این اشتباه نشیم
اما باز چون الگوی باوری داریم دوباره همون اشتباه مکنیم
و دوباره خودمون فقط مورد انتقاد قرار میدیم
احساس بد تجربه مکنیم
و دیگرانم قشنگ میان مارو مورد انتقاد قرار میدن
احساس بد تجربه میکنیم
و قشنگ میرن رو اعصابت
و قشنگ در همون لحظه دوست داری ……….( برای هر کسی یه جوریه )
عجب سیکل قشنگیی
اینجاس که مفهمیم باور های چه قد ریشه میتونه در زندگی ما اثر بزارن
خیلی دوست دارم سجاد عزیزم
اگر هزارم اشبتاه کنی
اگر هزارم خطا کنی
اگر هزارم بدونی که نباید اون کارو کنی اما باز مرتکب میشی
اگر هزار بار دیگه هم اشتباه کردی
بازم دوست داشتنی و ارزشمند هستی
عاشقتم عزیز دلم
در پناه خداوند رب العامین (ان کسی که هر لحظه هواسش به شماس )
یه عالمه عشق و مهربانی و لبخند آرزو میکنم
سلام اقا سجاد.
چقدر خوب نوشتین.
ممنونم برای کامنت خوبتون.
مخصوصا از گفتگوی آخر پیام با خودتون، خیلی لذت بردم.
مطمینم مهربون بودن، قشنگ صحبت کردن با خود هم روند تکاملی داره.
یعنی با همین نوشتن ها و تمرین ها شروع میشه و هر لحظه بهتر و بهتر میشیم.
امروز در موقعیتی بودم که به دلیل پیش زمینه ی ذهنی از فردی که قبلا انتقاد میکرد، یا صحبتهایی که میکرد یه جور حس ناخوشایند داشتم و اصلا نمیخواستم با این ترسم روبه رو شم…
به خدا گفتم من نمیدونم، تو میدونی.
تو هدایتم کن…
ورق برگشت.
اون فرد رو دیدم.
متوجه شدم اگه چیزی میگه از روی نیت بد نیست…
صحبتهای استاد در این فایل، رو به قدرِ درکم پیاده سازی کردم.
حالم خوب بود و لذت بردم از معاشرت.
در صلح بودم با خودم.
خدا رو خیلی شکر میکنم برای این فایل خوب، فایل انتقاد، که عمیقا بهش نیاز داشتم.
چقدر راهکارهای فایل عالیه.
بررسی اینکه فرد منتقد با چه هدفی انتقاد میکنه؟
مغرضانه است یا مفید؟
اعراض کنم یا بپذیرم یا تشکر کنم برای توجه فرد به خودم…
اگه مفیده، رفتارمو بهبود بدم و …
انتقاد از رفتارم و عملکردم رو از شخصیتم جدا کنم.
احساس ارزشمندیمو جدا کنم از اشتباهاتم.
با خودم مهربونتر شم.
نفس عمیق بکشم تا کنترل ذهن کنم تا واکنش احساسی و هیجانی بروز ندم.
چقدر مثالهاتون خوبه استاد جان، ممنون و سپاس گزارتونم تا همیشه.
چقدر آگاهی های این فایل دلچسبه، چقدر راهکارها عالی هستن، عین نقشه ی راه هستن، مرسی که سخاوتمندانه در اختیارمون قرار میدین این آگاهی های ناب رو.
بی نهایت نعمت هر ثانیه وارد زندگیتون بشه استاد جانم.
خدایا عاشقتم، شگفت انگیزی، سپاس گزارتم تا همیشه.
قربونت بشم من
عاشقتم
عاشق این چهره ی فوق العاده قشنگ و مهربانت
با اون لخندی که به من هدیه دادی
یه عالمه ازت تشکر میکنم
چه قد از تجربه ات استفاده کردم
دوباره همه چیز برایم تکرار شد
واقعا ما یه کمی کنترل ذهن میتونم شهد اون رابطه قشنگ (حتی اگر فرد مریض روانی هم باشه )
تجربه کنیم
چه قد قدرت مند میشیم وقتی کنترل ذهن کنیم و عشق کنیم
عشق کنیم عشق کنیم و کیف کنیم
خیلی ممنونم ازت
از خدا وند رب العامین (آنکس که لحظه ای هواسش از ما پرت نمیشه )
یه عالمه لبخند بیشتر
یه عالمه مهربانی و عشق
یه عالمه احساس خوشبختی بدون دلیل
براتون ارزومندم
سلام سجاد جان، برادر و دوستِ خوب و مهربونم.
در درست ترین زمانِ ممکن، وقتی در تلاش برای کنترل ذهن به سر میبردم برای مسئله ای (در حیطه ی روابط) دایره ی جذاب آبی جلوی چشم هام خودنمایی کرد و پیام قشنگت به دستم رسید.
میدونی اولین چیزی که سریع از قلبم با صدای بلند فریاد زده شد چی بود؟
خدا داره عشق و توجهش به من رو، از زبون سجاد جان، بهت منتقل میکنه.
بلافاصله گفتم خدایا شکرت.
خدایا عاشقتم.
قبلش دقیقا به دلیل فایلهای جذاب استاد، برای کنترل ذهنم و تغییر فرکانسم از تنش به آرامش سریع دفترمو باز کردم شروع کردم به نوشتن سپاس گزاری، تحسین آدم ها و …
و ایمان داشتم به حرف استاد که فرکانس سپاس گزاری به شدت بالاست و قوی و سریع عمل میکنه…
همینطورم شد…
اول پیام شما رسید دستم…
بعد ماجرا به گونه ای دیگه جلو رفت…
نه تنها کدورت تازه ای به وجود نیومد، بلکه کل ماجرا انگار 180 درجه برعکس شد…
چرا؟
شاید چون تو نوشته هام دقیقا تحسین کردم اون بنده خدایی رو که شاید تولید حساسیت کرده بود برام…
البته که بعدش متوجه شدم همش سوتفاهم بود.
میخوام ازت خیلی تشکر کنم که دست خدا شدی و عشق خدا رو بهم هدیه دادی با پیام قشنگت.
با جملاتِ زیبات.
با تحسینت.
با توجهت به من، چهره ام، لبخندم و کامنتم.
سپاس گزارم و تحسینت میکنم که انقدر زیبا و خالصانه کامنت نوشتی.
بی نهایت ممنونم ازت و برات یه دنیا عشق، صفا، صمیمیت، دوستی، مهر، محبت، حس خوب میفرستم.
و از خدا میخوام برات که دقیقا اونجایی که نیاز به عشق و آرامش داری، برات بهترینش رو بفرسته از طریقِ دست های مهربونش.
در آغوش گرم و پر از امنیتِ خدا باشی همیشه آقا سجادِ مهربون و باصفا.
یادِ یه چیزی افتادم که خالی از لطف نیست برات بنویسم:
من تو اوریگامی، یه شاگرد داشتم به اسمِ سجاد، حدودا 8 الی 9 ساله.
به شدت بااستعداد، باصفا، مشتی و مهربون.
وقتی دیدم شما پیام فرستادی با این متنِ زیبا و حال خوب کن، یاد شاگردم هم افتادم و شادیم مضاعف شد.
بهترین ها برای تو و قلبِ پاک و مهربونت.
یه لطفِ دیگه هم بهم کردی با پیامت:
یادم انداختی خودمم به خودم بگم:
سمانه جان عاشقتم.
دوستت دارم.
قربون صورتِ همچون ماهت برم.
قربونِ لبخندِ قشنگت برم.
قربونت برم که انقدر مهربونی.
قربونت برم که داری تلاش میکنی، اقدام میکنی برای رشد و بهبودت و هر روز قدم بر میداری، هر ثانیه قدم بر میداری.
این دایره ی کوچولوی آبیِ جذاب، چه معجزه هایی رو هر لحظه داخل خودش منتقل میکنه به آدم ها، خدایا شکرت برای کامنت های سایت
خدایا میدونم و ایمان دارم که خیلی زمان بندی و چیدمانت عالیه، برای همین به تو توکل میکنم تو همه چیز، چه تو مواردی که ساده تر باور میکنم چه مواردی که سخت تر باور میکنم و باید بیشتر تمرین کنم رو باورهام. مرسی که تو زندگیمی خدای هدایتگرم و سمانه عاشقته.
سلام به سمانه عزیز و دوس داشتنی خودم.
سمانه عزیزم چقدر دوست دارم.
چه فرکانسی داری!
فرکانس آرامش
یه آرامش عمیق و لذت بخش.
مثل حس خوب دراز کشیدن به پهلو کنار یه پوشش گیاهی پر از گل های زیبایی که گلبرگ های سفید کوچولو داره و وسطش زرد.
وبقیشم برگای سبز کوتاهی زمین پوشونده و این گلا بلندترن .و ی رطوبت و خنکی ملایم دوس داشتنی تو هوا احساس میکنی و میبینی که وای ببین گلا چه جوری دارن ظریف و زیبا تکون میخورن روبروی چشمات این صحنه زیباست و ی لبخند خیلی خیلی کامل و شاد رو لبت.و میگی خدایا عاشقتم.(من مطمعنم که این مدل لحظات برات پیش اومده) شما کامنتات این شکلی انقدر زیبا و آرامش بخش و حال خوب کن و خدایا عاشقتم گو کن.
(نمیدونم چرا یهو همچین توصیفی اومد جلو چشمم)
سمانه جان
چقدر تحسین میکنمت چقدر خوشحالم برات.
چه قدر رابطت با خدا زیباست.چقدر صمیمی هستید با هم.
منم ارزوم همچین دوستی با خدا داشته باشم هدایتاش و نشونه هاش و کمکاش متوجه شم.
عزیزدلم سمانه دوس داشتنی من ممنونم که مینویسی
به طرز شگفت انگیزی آرامش بخش مینویسی!
من ایمیلم فعال کردم رو کامنتای شما تا غرق اون آرامش زیبات بشم و ازت یاد بگیرم.
چقدرم ادبیاتت
و شکل نوشتنت
فاصله گذاریات
بولد کردنت عالیه.
چقدر زیبایی!
ای خدا شکرت برای داشتن سمانه دوس داشتنی تو زندگیم .خدایا سپاس گذارم.
باید بهش میگفت که چقدر دوسش دارم.و چقدر سپاس گذارش هستم.
خدایا عاشقتم.
سلام مهتا جانم
چقدر اسم زیبا و خاصی داری.
اجازه بده از داستانِ پاسخت برای خودم بنویسم:
امروز تو ایمیل متوجه شدم برام پیام فرستادی:
چندین بار زدم روی لینک تا مثلِ همیشه و بقیه ی پاسخ های ارسالی باز شه تا بخونم، آخه پیامت رو از داخل سایت متوجه نشدم.
پیامی نشون داده نشد و همون بالای این صفحه فقط نشون داده میشد، در حالیکه بقیه پاسخ هامو که میزدم قشنگ منو میبرد سر پیام دوستان عزیزم و میخوندمشون.
برام عجیب بود چرا پیام مهتا جان با اینکه تو ایمیلم اومده ولی باز نمیشه؟
به خیر برداشت کردم.
عصر مجدد تست کردم بازم هیچی.
با خودم گفتم شاید پیامت رو حذف کردی که کلا نمایش نمیده.
خلاصه پاسخ های دیگه رو خوندم، کیف کردم، سومین پاسخی که اومد یه ساعت قبلش ایمان داشتم که میاد…
بعدش هم باز هم گفتم پاسخ جدید میاد سمانه، بازم هست، امشب هدیه زیاد گرفتی، یه پاسخ دیگه هم تو راهه …
که خلق شد، الان اومدم تعداد کامنتهایی که امروز نوشتم رو ببینم و بشمارم که دیدم پایینشون که پیامهای دریافتیم رو میاره، اسم تو و پیامت چشمک زد…
ذوق کردم.
گفتم بالاخره دسترسی ام به پیام و مدارِ مهتا باز شد.
آخ جون.
بریم سراغِ پیامِ دوست داشتنی ات.
مهتای نازنینم خیلی ممنونتم با این کامنت دلربایی که برام نوشتی.
با این عشقی که برام فرستادی.
ممنونتم برای تک تک تحسین هات و انرژی خالص و نابی که برام فرستادی و بهم هدیه دادی.
هر روز بیشتر و بیشتر لمس و حس میکنم خدا رو، هدایت هاشو، قوانین ثابت و بدون تغییرشو، حسِ خوب=اتفاقات خوب رو، معجزات سپاس گزاری و تحسین رو، تاثیر باورهای امیدبخش و سالم در زندگیم رو…
برات آرزو میکنم هر لحظه غرق شی تو عطرِ خدا، لحظه هات پر از حضور خدا بشه، بشی رفیقِ خدا…
از خودش بخواه، حتما که میشه…
سال 99 استاد از هدایت گفت و من شنیدم…
غرق شدم از اون موقع تا حالا تو این معجزه ی هدایت.
برات غرق شدن تو معجزه ی هدایت خدا رو آرزو میکنم.
مهتا جانم، تا قبل از کامنت نویسی تو سایت، علاقه مند نوشتن بودم برای همین عاشقِ کپشن نویسی تو اینستاگرام و پستهام بودم.
از وقتی خداحافظی رسمی کردم از اونجا و رسماً پیوستم به اینجا خیلی خوشحالم…
نوشتن اونجا کجا و نوشتن اینجا کجا…
هر چقدر هم صادق، اونجا یه نقاب کوچولو ناخوداگاه داره آدم…
اما اینجا…
امان از اینجا…
از این سایت به قولِ استاد جانِ عزیز دلم الهی
امان از این سایت توحیدی
با استاد نمونه اش
با مریم جانِ نمونه
با اعضای سایتِ نمونه…
که سخاوتمندانه همگی آگاهی هاشونو به اشتراک میذارن با هم.
که بی دریغ همو تحسین میکنن.
که آگاهی های ناب رو یادآوری میکنن برای هم.
سپاس گزارم از خدای قشنگم که منو آورد بین شماها، همه تون، تک به تک تون.
از هر کدوم یه چیز یاد گرفتم و میگیرم…
مهتا جان چقدر تعبیر و تصویرسازی ات زنده بود، خودمو روی چمن تصور کردم…
مهتا جانم، دوستت دارم و بهت افتخار میکنم که انقدر قشنگی، قشنگ و خالصانه و مهربانانه نوشتی.
خنده ی روی لبم بعد از خوندن پیامت، هدیه ی امشب تو به من بود.
حسِ خوب بهم دادی، بی نهایت حس خوب بیاد سمتت.
امیدوارم تک تک ثانیه هات عید باشه و خوشی و سلامتی و ثروت.
عاشقتم که انقدر با خودت در صلح و آرامشی.
نوشتن این کامنت از کسی برمیاد که با خودش در صلحه، نگاهِ زیبایی داره به جهان.
ممنون و سپاس گزارم ازت که زمانت، دست هات، قلمت رو به من اختصاص دادی و برام نوشتی.
هدیه ای که بهم دادی صاف روی قلبم نشست، گوشت شد به تنم، شیرینی شد به روحم، انرژی شد به زندگی و لحظاتم.
بی نهایتش بگرده به خودت و زندگیت عزیز دلم.
در آغوش گرم و نرم و امن خدا باشی.
ماچ به روی همچون ماهت.
یه خواسته ی دیگه هم دارم، یه هدیه ی دیگه هم میخوام از خدا:
دلم میخواد امشب یه پاسخ داشته باشم از زهرا جانم، زهرا جان نظام الدینی…
دلم براش تنگ شده و دوست دارم بخونم پیامشو…
خدایا سپاس گزارم برای دوستی های ناب داخل این سایت، خدایا مرسی برای دوستانِ توحیدیِ عزیزی که در این سایت بهم هدیه دادی.
به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی
سلامی پر عشق بر همه عزیزانم، سپاسی عاشقانه از دستان الهی عزیزانی که پیغام هایی ارزشمند جاری کرده و با دیدن دایره آبی حسی زیبا را به من هدیه میدهند.
همیشه سر بزنگاه برایم پیغام آوری الهی بودید، کلامتان ، فایلهایتان همیشه در یک همزمانی الهی به سمع و نظرم رسیده و هربار برایم یادآور در زمان مناسب و در مکان مناسب بودن است.
چندین لحظه پیش بود که با انتقادی مواجه شده و تمام سعی ام را کردم جهل هایم را کنار گذاشته و طبق تعهدم مبنی بر با قدرت نه گفتن در مقابل هرچیزی که با استاندارهایم مغایرت دارد عمل کرده گرچه هدف آن انتقاد سعی بر برانگیختن احساساتم و عمل به خواسته های مغایر با استانداردهایم بود و لحظه ای بر آن شد حالم را منقلب کند، اما با احترام سریع فضا را ترک کرده و به طبقه خودم برگشته و به ادامه پاکسازی و گوش دادن فایلهایم پرداختم.
در حال پاکسازی درب و پنجره ها بوده و در بازی های ذهنی ام هرگونه نیازم به مورد سرزنش و انتقاد گرفتن را رها میکردم.
که لحظه ای به استراحت نشسته ام و با تعجب متوجه شدم در ساعتی غیر از همیشه فایلی جدید بر سایت قرار داده اید
برایم هدایت الهی هربار پر معنا تر میشود ، هربار بیشتر برایم قانون تصدیق میشود که وقتی تو یک قدم برای رسیدن به حال خوب برداشته خدا و جهان به یاری ات شتافته تا در مسیر رسیدن به لا تخف و لا تحزنیاری ات رساند.
و این فایل و کلام گوهربارتان همان امداد الهی است.
باید رهایش کنم ، هرگونه نیازم به مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفتن را.
سدی است عظیم ،جلوی راه موفقیت و پیشرفتهایم.
گرچه هنوز هم مرا به هم ریخته و برایم افت فرکانسی ایجاد میکند، اما در حال تکامل برای حل کردنش هستم.
خصوصا وقتی با قانون آشنا میشوی و از خودت انتظار نداری که خطا و اشتباهی کنی.
فراموش میکنی پیامبر هم با آن جایگاهش به خاطر اشتباهاتش مورد خطاب الهی قرار گرفته و امر به استغفار میشد.
فراموش میکنی که موسی بعد از چهل روز هم کلامی با خدا و دریافت علوم تورات و زمانی که از کوه طور برگشته با دیدن اولین شرایط نا دلخواهش تورات را کنار گذاشته و از موی سر هارون میگیرد و سپس سریع استغفار میکند.
فراموش میکنی موسی هم که باشی مدام باید ایرادهای بنی اسرائیلی را بشنوی و اطرافیانت منتظر هستند،به رود نیل برسی و دریا را بسته ببینی.
فراموش میکنی که خدا در پس همان تضادها و انتقادها نشسته تا ایمان تو را سنجیده و در همان گلوگاهی که همه میگویند کارش تمام است خدا با من است و به زودی مرا هدایت میکند را بشنود.
فراموش میکنی خضر هم باشی و طبق هدایت و امر الهی عمل کنی ، موسی تو را مواخذه کرده و به باد سرزنش و انتقاد میگیرد.
ولا جناح ها را فراموش میکنی، انسان است و ذات نسیان گری اش، شیطان است و قوی ترین سلاحش احساس گناه دادن با انتقادها و سرزنش هایش.
هربار بلندگویش را در دهان یکی قرار میدهد.
حتی اگر تارک الدنیا شوی و از همه دوری کنی ، وز وز هایش را در گوشت بلند میکند.
این پاشنه آشیل ترس از مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفتن آنقدر پر رنگ است که هنوز هم ذهن مرا درگیر شک و تردید برای عمل کردن به هدایتهایی میکند که به وضوح پیغام انجامش را گرفته بودم.
خرداد پارسال بود، پس از تذکرات و درخواست های لسانی ، اقدامات لازم قانونی برای دریافت حقوق الهی ام را انجام داده بودم، اما پروسه به تعویق افتاده بود.
روی کارکردن برای رسیدن به استقلال و آزادی مالی بودم ،
مدتها بود، به خاطر خرید فایلهای استاد با تحریم هایی مواجه شده بودم، و مخارجم با کنترلی مواجه شده بود تا دوره ها را نخرم.
شنیدن همین جمله که ،اگر من نباشم از گرسنگی میمیری و یخچالت خالی میمونه ، کافی بود تا خط قرمزی رد شود و یاد توحید عملی شما در مواجه شدن با هر فردی که به شما این مورد را بگوید که اگر من نباشم بیوفتم.
چه زیبا توحید را به من آموزش دادید. چه زیبا خط قرمزهای توحیدی را به من آموزش دادید.
و جواب در ذهنم این بود ، اگر به غیر از خدا او پر کننده یخچال خانه من است که اگر نباشد …..پس میخواهم که او نباشد.
همان جمله کافی بود که آنقدر رگ غیرت مرا بیرون بزند که با خود عهد ببندم که من باید هدف به استقلال مالی رسیدن را تیک بزنم.
شروع کردم از پس اندازهایی که داشتم خرج کردن.
تعهداتی مکتوب و خط قرمزهایم را پر رنگ تر کردم.
باید توحید را در عمل اجرا میکردم.
برای او جمله ای بود که سالهای متمادی تکرارش کرده بود ، اما من دیگر آن نفیسه ناآگاه به توحید نبودم.
گرچه همچون سابق هر روز به محض بیرون رفتن از خانه با عشق مایحتاجم را پرسیده که برایم تهیه کند. اما من باید یک درسی به خود میدادم.تا حساب نکردن روی خرده نانهای دست بقیه را یاد بگیرم.
هر روز جواب من به سوال چیزی بیرون میخوای برات بگیرم؟ نه بود.
داشتم روی ارزشها و احساس لیاقتم برای استفاده از وسایلی که در زندگی مشترک متعلق به من هم بود کار میکردم.
به خاطرم آمده بود به خاطر احساس عدم لیاقت هایم چقدر خود را از استفاده از بهترین ماشینهایی که با ورود من به زندگی علی وارد شده بود محروم کرده بودم.
همه چیزی که طبق قانون نصفش برای من بود ، اما من آن حق را انکار کرده و جهان هم چاره ای نداشت که همان را به من برگرداند.
هربار وقتی به پیشنهاد خودش که میخواست ماشین را دستم بدهد تا رانندگی با آن را تمرین کنم ، به ارزشهای بی ام و و بنز و لندکروز فکر کرده و از ترس اینکه مبادا به خاطر مبتدی بودن من خسارتی به ماشین برسد ، از آن تجربه صرف نظر کرده و در اصل خود را از آن محروم میکردم.
بخواهم ریشه اش را بررسی کنم به همان ترس از انتقاد و سرزنش کردن برگشته در صورتی که بارها خودش تصادفات سنگین با هر سه مدل ماشین داشته ، اما من این حق را به خود نمیدادم زیرا از مورد انتقاد قرار گرفتن ترس داشتم.
برای اصلاح این باورهایم و اینکه به خود یاد بدهم من هم از این اموال سهم و حقی دارم ،صبح ها سوییچ را برداشته سوار لندکروز شده و با احتیاط کامل در پارکینگ آن را جابجا کرده و سعی بر راحت شدن و اجرای تکاملی داشتم که برای رانندگی با آن لازم بود طی کنم.
و البته بیشتر قصدم مبنی بر آن بود به خودم درسی از احساس لیاقت بدهم.
در عین حال از خود سوالات ذهنی پرسیده که چطور از این راحت تر پول بسازم .
از آنجا که پس اندازهایم رو به اتمام بود و قرض کردن و چیزی فروختن خط قرمزم باید پول میساختم.
در پیاده روی هایم به یک اتو گالری بسیار معتبر و معروف در اندرزگو هدایت شده بودم که روی شیشه اش نوشته بود نماینده فروش خانم ، این را هدایتی دیدم و داخل شدم.
دیدم چند خانم دیگر هم آنجا مشغول به کار بوده و بخشی از آن فضا به خانم ها تعلق دارد.
وارد دفتر مدیریت شده و با مدیریت آنجا که پیر مرد متشخص و مهربانی بود مصاحبه را انجام دادم.
شرایط کاری خوبی بود.
هنوز مردد بودم که این هدایت الهی است یا خیر.
واکنشهای علی را برای بیرون کار کردن آن هم در آن محیط مردانه میدانستم.
از خدا نشانه ای خواستم ، بسیار واضح آن را شنیدم ،اگر سوییچ ماشین را گرفت و دیگر اجازه نداد سوار ماشین شوی ، برای کار به آنجا برو.
دقیقا فردای آن روز شنیدن این هدایت الهی بود ،
اجازه نداد سوییچ لندکروز را برداشته و از آن استفاده کنم.
عزمم را جزم کردم با همه ترسهایم آن هدایتی را که شنیدم عملی کنم.
برایش یادداشتی گذاشته توضیحاتی دادم که بخاطر عملکرد خودش در نپرداختن حقوق الهیم این تصمیم را گرفته و به آن گالری رفته و استخدام میشوم.
ساعتی از حضورم در آن گالری نگذشته بود که پدرم تماس گرفته با ترسها و انتقاداتش مرا مواخذه کرده و خواست مرا متقاعد کند به خانه برگردم.
اما قلبم آروم بود ،انگار فقط میگفت همین یک روز این کار را انجام بده.
هنوز آن ثبات قلبم در انجام آن ایده را به خاطر دارم.
انتقادات و سرزنش های پدرم که هدفش خیر مطلق بود ، مرا نلرزاند.
همیشه انتقادهایش خیرخواهانه بوده، اوج نگرانی و خیرخواهی اش را در پس هر انتقاد و سرزنش درک میکنم.
لحظاتی نگذشته بود که علی خودش را به آن گالری رساند، اینکه با چه شرایطی و چه گذشت را عنوان نکنم بهتر است ، در همین حد بگویم که صاحب آن گالری اسلحه کشیده و یک شرایط ناهنجاری پیش آمد و من را اخراج کرده و علی دستم را گرفته و با یک شرایط افتضاحی بیرون کشاند.
هنوز هم هربار خاطرم می آید از ته قلبم به خاطر آن حرکتش سپاسگذارش هستم.
قصدش حفاظت از من در صدفم بود.خط قرمزش بودم.
حتی با تحریم های مالی اش هم قصد داشت مرا حفظ کند.
تا آخرین لحظه به هر دری زده تا من دیگر فایلهای استاد را گوش ندهم بلکه به همان سبک سابق برگشته و نفیسه مون در دستش شوم.
مرا از جایی بیرون کشاند که به هیچ عنوان با من هماهنگ نبود.
گرچه در ابتدا به ظاهر همه چیز عالی و امنیت برقرار بود. و من تا قبل از آن چیزی به غیر از محبت و ادب و احترام و نصیحت های پدرانه از صاحب آنجا که تمام سعی اش بر آن بود به من کمک کند ندیدم.
اما دیدن آن صحنه برایم مسجل کرد که من نباید آنجا میماندم.
و خدا توسط علی مرا از آن فضا خارج کرد.
آن روزها طوفان انتقادات امانم را بریده بود ، مخصوصا که اجازه بیرون رفتن حتی سر کوچه را هم نداشتم.
با آن که مطمئن بودم طبق به نشانه ها عمل کردم و مطمئن هستم که برای اجرای پلان الهی باااااااید به آنجا میرفتم.
همان روزها بود که به سرسپرده بودن شما فکر میکردم ، به اینکه آنقدر با خود در صلح بودید که اگر برای عمل به هدایتی که برای در شک و تردید نماندن ، مصمم به انجامش شدید نتیجه اش شما را به دره ها و یا ورشکستگیها ببرد، برایتان این باور را دارد که حتما یک درسی داشته که باید آن را میگرفتید، برایم تحسینی شگرف از داشتن عزت نفستان را به همراه دارد.
این نهایت صلح درونی تان برایم شگفت انگیز است.
وقتی آن سرقت مسلحانه انجام شد ،اولین مظنون همان صاحب اتو گالری بوده و من ،
به خاطر درگیری و اسلحه کشیدن او را برده و تا آنجا که اطلاع داشتم با وثیقه آزاد بود.
اما خدا به آنها اجازه نداد حتی نزدیک من بشوند. و اینجا خدا به من طعم بردا و سلاما را چشاند.
آن روزها در مقابل هجمه انتقاد ها و سرزنش ها و تهدیدها و تهمت ها و قضاوتها ،فقط ابراهیم س را از خاطر میگذراندم و بت شکنی هایش.
موسی یادم می آمد و رفتنش شبانه به سمت رود نیل
گرچه تمام سعی ام این است به هدایتهایی عمل کنم که اذیت نشوم. زیرا من زن هستم و کل قرآن برآن بوده که به من بفهماند اذیت شدن برای من نیست.
خدا از قصد خیر من آگاه بود و آن تضاد هم در نهایت به نفع من شد و کلی از آن درس گرفته ولی هنوز هم نمیتوانم بگویم از ذهن انتقادگرم بابت شک و تردید هایی که برای انجام آن کار برایم ایجاد کرده خلاص شده ام.
هربار لازم است بشینم برایش مثال بیاورم و برایش توضیح دهم ، حتی گاهی وقتی خسته شده با پر رویی تمام بگویم ، کردم که کردم ناز شصتم آن هم بخشی از تکاملم بود باید درسهایش را میگرفتم.
با خود بت شکنی مخفیانه ابراهیم را یادآوری کرده و به یاد تابو شکنی او ، مرهمی بر قلب خود از یادآوری آن هجمه انتقادات میگذارم.
آیا ابراهیم اگر آن تابو شکنی را نمیکرد طعم بردا و سلاما را میچشید؟
چقدر بعد از آن اتفاق خود را در آغوش کشیده و بوسیدم و به خود یادآوری کردم تو بهترین کاری را انجام دادی طبق نشانه ها که فکر کردی درست است.
هرچه آنها بدترین انتقادات را انجام داده من بیشتر خود را به آغوش میکشیدم و کودک نگران و ترسان خود را که کمرش زیر بار تهمتها و انتقادات و توهینها خورد شده بود التیام میدادم.
کاغذها پر کرده و در ذهنم با آنها صحبت کردم به علی حق دادم ، به صاحب اتوگالری حق دادم.
شاید من هم جای علی بودم با آن روحیات فکر میکردم که همسرم با صاحب گالری دست به یکی کرده اند تا آن سرقت را ترتیب دهند.
شاید من هم در آن شرایط بودم به در و دیوار میزدم که ثابت کنم همسرم با آن مجموعه رابطه نادرست داشته.
شاید من هم جای او بودم در خانه شنود میگذاشتم.
هر روز در ذهنم او را در آغوش کشیده و بخشیده و رهایش میکنم.
آن روزها مهمترین کار زندگی ام همین بود، زیر دوش آب در تصورات ذهنی ام او را همچون کودکی ترسان و آسیب دیده ببینم و در آغوشش گرفته و به خاطر همه چیز او را ببخشم و رهایش کنم و در ذهنم دور شدنش را نظاره گر باشم.
زیرا به وضوح دریافته بودم کینه، خشم ،قضاوت ، همچون سربیست که تو را در سیکل معیوب رابطه نگه میدارد.
هنوز هم از یادآوری آن خاطرات درد را در پس قلبم حس میکنم ، نوشتم بلکه مقاومتهایم را با به تحریر درآوردنش رها کنم.
همچنان به پاکسازی ادامه میدهم.در حال بخشش باقی مانده جهیزیه ام هستم.
با هر بار بخشیدنش گویی سربی از پایم باز میشود.
زیر دوش حمام با شامپوی بدن ، بدنم را شسته و در ذهنم هرگونه نیازم به مورد تهمت قرار گرفتن ، سرزنش کردن، سرزنش شدن و انتقاد کردن و انتقاد شدن را رها میکنم.
دوشهایم را میشویم و بارها را از دوشم بر میدارم.
این فایل که کلامی الهی بود را به بند بند وجودم تزریق میکنم.
گویا با نوشتن مقاومتهایم کمتر شده و به صلح بیشتری رسیدم.
سجده شکر بر خدایی که به وعده حقش عمل کرده و وضعنا عنک وزرک الذی انقض ظهرک را محقق کرد.
سلام دوست خوبم.
ممنون از کامنت زیبا و طولانیت.
تضادها خیلی خوبن.
شاید منم اگ مث شما به یه تضادی میخوردم زودتر تصمیم میگرفتم ازینکه شرک بورزم بخداوند و ثروت ساز نباشم و امیدم به جیب شوهرم باشه فاصله بگیرم.
گاهی میگم فک کن این مرد هیچی بهت نده،فک کن اصلا نیس،فک کن تنهایی،اونوقت چیکار میکنی؟
بازم اینقد وقتتو به بطالت میگذرونی و اینهمه میخوابی؟
من ازین تضادها ندارم،یعنی همسرم منتی سر پول دادن به من نداره.
من به سختی تصمیم گرفتم ک درامدزا باشم.
از تضادها سوخت بگیر برای حرکت.
موفق باشی دوست من
هزاران درود به شما نفیسه ی نفیس خداوند
عاشق این مکالمه شمس و مولانا هستم که :
مولانا شمس را گفت پس زخم هایمان چه میشود؟! و او پاسخ داد نور از محل آنها وارد میشود…
وقتی توی این جمله عمیق میشم ناخودآگاه اشک هام سرازیر میشه که خداجانم ای پروردگار مهربانم تو چقدرررررررررررررر نسبت به ما عشق میورزی و لطف داری که حتی اگر بر اثر ناآگاهی زخمی به خودمون وارد کنیم باز تو همون زخمها رو بهانه ایی قرار میدی برای ورود نور به وجودمون…
الهی من چه دارم بگویم در برابر این عظمت جز این که به درگاهت سجده کنان بگم الهی العفو…
ببخش اون رفتارهایی رو که زخم زدیم بر وجودمون، بر روح پاک الهی مون ، بر تار و پود احساس مون…
خدایا ببخش کج فهمی های ما رو..
ببخش ناسپاسی های ما رو…
ما رو بر ناآگاهی هامون ببخش و بر ما خودت رو ارزانی بدار واضح و نورانی…
نفیسه جان کامنتت رو با قلمی شیوا ، ادبی و وزین نگارش کردی و جدای از متن و موضوعش که موحد بودنت رو تحسین میکنم، هزاران آفرین ویژه ایی تقدیمت میکنم بابت نوع نگارشت ، کاش برای کار به جای رفتن به گالری پشت میز اتاقت مینشستی و رمان یا کتاب یا مقاله مینوشتی..(استیکر چشمک و لبخند و بوسه)…. ولی بیتعارف می گم قلم زیبایی داری بانو جان باوقار و متین مینوسی هزاران آفرین به شما…
در نهایت چقدر لذت بردم از حسن ختام این کامنت:
سجده شکر بر خدایی که به وعده حقش عمل کرده و وضعنا عنک وزرک الذی انقض ظهرک را محقق کرد…
برایت سراسر عشقی از جنس نور الهی
رو طلب میکنم که بر وجودت آرامش و سعادت و خوشبختی رو هدیه بده دوست من*
سلام نفیسه ی عزیز
اصلا زبانم قاصره که چطور این همه توحیدی بودن رو درک کنم شما کاملا ابراهیمی عمل کردی و گفته ی خدا گوش دادی که میگه فقط از من حساب ببرید تا نعمتم را به شما تمام کنم
چقدر نگاه زیبایی داری از اینکه با شوهرت حق میدادی و از زاویه ی درست و مثبت به هر رفتارش نگاه میکردی
چقدر باید یاد بگیرم از این توحید
چقدر اولش حتی با خوندن کامنتتون مشکل داشتم ولی الان فکر میکنم باید چند بار دیگه بخونمش
درود بر شما نفیسه عزیز
چقدر قشنگ
ترس از انتقاد و سرزنش کردن
رو شرح دادین، ما بعضی از کار ها و تصمیمات رو از ترس اینکه مورد انتقاد قرار بگیریم انجام نمیدیدم
اتفاقی ک توی زندگیتون افتاده بود
هدایتی ک دریافت کرده بودین
و یه انتخاب بین موندن در شک و تردید ک آیا واقعا هدایت خداست
یا اطمینان از اینکه هدایت خداست و انجامش
دومی رو انتخاب کردی
و وقتی ک نتیجه مورد دلخواهت نبود باز خودت رو سرزنش نکردی بلکه خودت رو آروم کردی و نذاشتی با انتقاداشون عزت نفست رو ازت بگیرم
و خودت رو جای همسرت گذاشتی و بهش حق دادی،
و ب خودت گفتی درسته ک نتیجه خوب نبود ولی من کلی تجربه کسب کردم، حتما درسی باید یاد میگرفتم
اینقدر مهربون بودی با خودت
وقتی نوشتی ک خودم رو در آغوش گرفتم
منم ناخود آگاه خودم رو درآغوش گرفتم و ب خودم گفتم عاشقتم و چه حس فوق العاده ای رو تجربه کردم
و همینطور یاد گرفتم ک نباید خیلی ب خودم سخت بگیرم حتی پیامبر هم با اون مقامش اشتباه کرده و خدا بهش گفته استغفار کن
حتی حضرت موسی یکی از سربازان فرعون رو میکشه
حتی حضرت ابراهیم ماه و خورشید رو خدا میپنداره
ولی اگه خودمون رو دوست داشته باشیم و بپذیریم ک منی ک دارم روی خودم کار میکنم
منی ک دارم رو ب جلو حرکت میکنم
ممکنه یه اشتباهاتی هم بکنم ک باعث بزرگتر شدن من بشه
ک باعث بشه
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾
آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم ﴿١﴾
سینه ی ما گشاده بشه، ظرفیت ما بیشتر بشه
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۶﴾
(آری) مسلّماً با (هر) سختی آسانی است ﴿۶﴾
اون سختی هایی ک سختی بودن، الان میشن آسانی
یعنی یه تکاملی رو نشون میده
ممنونتم نفیسه خانوم عزیز
ممنونم استاد عباسمنش و استاد شایسته ی عزیز
سلام نفیسه جان
متن را دوباره برگشتم و خواندم
حس و حالی عجیب داشت
و پر از نکته بود و درس
عاشق فایلهای استاد و بعد کامنتها هستم
و نوشته شما بینظیر بود
چقدر عالی نوشته بودی که ما انسان هستیم
و ذهن عصیان گریش انتقاد و سرزنش و احساس گناه است
چقدر خوب نوشته بودی و عمل کرده بودی به توحید فکر کردی و اینکه به خودت احساس لیاقت داده بودی و زمانی که با توجه به هدایت اتفاقی ناجالب افتاد
جا نزدی و آن را نشانه و دلیل دانستی
چقدر خوب توانستی انتقادات را بشنوی و آرام باشی
من بودم نمی توانستم و کم میآوردم
تو عالی بودی و خدا و توحید را در عمل اجرا کردی
و نخواستی به خاطر راحتی مالی چشم به غیر خدا بیندازی و از خدا خواستی کاری کند و خودت را آرام کردی در برابر انتقادات
ابراهیم شدی در زندگی خودت
و چه خوب بخشیدی با تمام حرفهای که شنیدی
عالی بودی دوست من
میدانم اتفاقات عالی برایت میافتد
میدانم نتیجه خوبی میگیری و استقلال مالی عالی تجربه میکنی
و برایت بهترینها را آرزو میکنم
تو لایق بهترینها هستی
شاد وموفق و پیروز باشی
«وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا ؛ فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّىٰ عَن ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا»
ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻭ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﮔﻤﺎﻥ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ، ﻭ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﮔﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﺣﻖ، ﻫﻴﭻ ﺳﻮﺩﻱ ﻧﻤﻰﺩﻫﺪ ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﻣﺎ ﺭﻭﻱ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺟﺰ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﺭﻭﻱ ﺑﮕﺮﺩﺍﻥ.(نجم 28-29)
سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته گرانقدر. و سلام و درود به دوستان نازنینم. پیشاپیش عید سعید 4th of July بر شما و همه عاشقان و ساکنان سرزمین ایالات متحده مبارک.
این جمله جهت فان بود ولی فردا چهارم جولای سالروز استقلال آمریکا از بریتانیا ست در سال 1776. روزی که مردم این سرزمین تونستن سیزده کلونی رو متحد کنن و استقلال سرزمین شون رو از بریتانیا اعلام کنند.
(ما این حقایق را بدیهی میدانیم که همه انسانها برابر آفریده شدهاند و برخی حقوق غیرقابل انکار توسط پروردگار به آنها اعطا شده است، از جمله این موارد حق زندگی، آزادی و جستجوی خوشبختی است.) این جمله شاید درخشان ترین جمله در متن اعلامیه استقلال باشه. رؤسای جمهور مختلفی از این جمله به عناوین مختلفی استفاده کردن، منجمله اونها آبراهام لینکلن در سال 1864 برای تصویب متمم سیزدهم قانون اساسی و لغو برده داری. همه اتفاقات و قوانین خوب و زیبا در ابتدا از یک انتقاد شروع شد. وقتی به جورج سوم پادشاه بریتانیا به حق انتقاد شد که حکومت بریتانیا از این سیزده کلونی فقط مالیات میگیره و اونها از هر گونه حقوقی محرومند حتی داشتن نماینده در مجلس عوام ، و این انتقاد با بی اعتنایی شخص پادشاه و پرت کردن درخواست مردم ایالات متحده مواجه شد ، این انگیزه در نمایندگان مردم شکل گرفت که الان وقت اعلام استقلال از بریتانیاست.
Do not look for comfort. Do not resent challenges or opposition. Kites rise highest against the wind, not with it,” Sir Winston Churchill
«بدنبال راحتی نباشید. نگران چالشها و نظرات مخالف نباشید، بادبادک خلاف باد اوج میگیرد نه موافق آن» (سر وینستون چرچیل)
شاید اگه ادعا کنیم، تمام پیشرفت های بشر از دل بذر یک انتقاد جوانه زده باشه این جمله به گزاف نباشه. نمونه اش انتقاداتی که از استاد عباس منش شده ولی امروز هزاران نفر شاگرد دارن(بماند که خیلی از بقیه استادان هم چراغ خاموش و ناشناس شاگردی استاد عباس منش رو میکنن ولی بعداً به اسم خودشون کلی شاگرد جمع میکنن)
من میخوام توی کامنت ها مثال هوافضایی نزنم ولی خداوکیلی نمیشه، من چیز دیگه ای بلد نیستم آخه (ایموجی خنده به مقدار لازم)
یه هواپیما رو تصور کنید چهارتا نیرو به بدنه اش وارد میشه، دوتا موافق و دوتا مخالف. نیروی پیشرانه موتورها که هواپیما رو به جلو هل میده، نیروی بالابرنده بال ها که هواپیما رو به پرواز درمیاره و میبره بالا ، نیروی باد مخالف که در برابر هواپیما ایستادگی میکنه و نیروی جاذبه که همیشه هواپیما رو به طرف پایین میکشه. اگر دو نیروی باد مخالف (درگ) و جاذبه که مانع از پرواز هواپیما نباشن هیچوقت هواپیما به پرواز در نمیاد. باید بتونیم به جاذبه غلبه کنیم ولی برای شناوری روی هوا کماکان به جاذبه احتیاج داریم. باید بتونیم به نیروی باد مخالف غلبه کنیم ولی برای پرواز و کنترل و روشن نگه داشتن موتورها هنوز به همون باد مخالف نیاز داریم. هواپیمای بدون نیروی های مخالف هیچوقت به پرواز در نمیاد…
حمید امیری که اینقدر قشنگ از آیروداینامیک هواپیما مثال انتقاد میزنی، چرا وقتی ازت انتقاد میکنن اینقدر برآشفته میشی؟؟ اگه ازت انتقاد نمیشه، یا اونقدر آدم مهمی نیستی که ارزش انتقاد کردن داشته باشی، یا اونقدری بداخلاقی که ترجیح میدن ازت انتقاد نکنن. حکومت هایی توی دنیا بودن که اجازه انتقاد نمیدادن، و الان باید توی موزه های تاریخ دنبالشون بگردیم. مثل کمونیست شوروی و نازیسم آلمان.
در مثال قرآنی ابتدای کامنت، افرادی با امر الهی مخالفت میکردن، یا بهتره بگم لجاجت احمقانه میکردن. اینجاست که خداوند به پیامبر امر میکنه از آنها اعراض کن و روی بگردان. چون این لجاجت ها و انتقاداتِ مغرضانه فقط جنبه کینه توزی و تخریب داره و عاقلانه نیست.
چند وقت پیش از من خواسته شد موضوعی آموزشی رو برای چند نفر توضیح بدم، در ابتدای جلسه صدای یکی از حضار رو شنیدم که به بغل دستیش میگفت بعد از بیست سال سابقه کار الان باید بیام سر کلاس این بشینم. من خنده ام گرفت. آخه شب قبلش صورتمو اصلاح کرده بودم و baby face اومده بودم سر کلاس و تصورشون این بود که این الف بچه میخواد بهمون آموزش بده. یه جایی که دیدم شیطنت کودک درون دوستان داره بالا میره بهشون گفتم: دوستان عزیز، منم یکی هستم مثل خودتون، شاید فردا از شما خواسته بشه که موضوعی رو آموزش بدین اون موقع من باید بیام سر کلاس شما بشینم. من فقط تجربه آتش نشانی دارم و قراره در مورد آتشنشانی با هم گفتگو کنیم و از همدیگه چیزهایی یاد بگیریم. همه شما متخصصان رشته خودتون هستین با چندین سال سابقه کار. که به وقتش باید تخصص خودتون رو تدریس کنید. و در ادامه یه شوخی کردم و گفتم بترسید از دار مکافات روزگار ، من خودم وقتی شاگرد باشم سر کلاس همینجوری استاد رو اذیت میکنم، الان گیر شما افتادم دارین اذیتم میکنید، یه روزی هم خودتون استاد میشید همین اتفاق براتون میافته. و خلاصه اینکه اینها تا پایان آموزش ساکت نشستن و من بدون مسئله آموزش دادم. یکی شون هم پا شد در مقام انتقاد یه سوال چالشی پرسید من بهش گفتم سوالت از دو جنبه قابل بررسی، حالت اول این این این ، حالت دوم هم این و این به فلان علت ، خود من هم تا وقتی فلان حادثه اتفاق نیافتاده بود آموزشش رو ندیده بودم. دیدم طرف داره تمام تلاشش رو میکنه منو محکوم کنه. منم گفتم اکی حق با شماست. و رفتم توی فاز اعراض. باز ادامه داد. بعداً فهمیدم تا این بنده خدا از این آدمهاست که میخواد با بحث کردن با بقیه ابراز وجود کنه. و نهایتا وقتی کلاس تموم شد همون دوستانی که ابتدای جلسه توی گارد بودن با کلی لبخند و محبت و تشکر ازم خداحافظی کردن. و البته وقتی سابقه کارم رو پرسیدن و بهشون گفتم چقدر سابقه دارم تعجب کردن. (نامبرده مواد نگهدارنده اش خوب بوده، ورزش و سبزیجات تازه خیلی مهمه)
استاد عباس منش مثال ایلان ماسک رو زدن. توی موفقیت های طلایی ایلان ماسک و کارهای مفیدش هیچ جای شکی وجود نداره. ولی خب یه عده هم با انتقاد کردن از ایلان ماسک قصد دارن کسب شهرت کنن.
در ادامه استاد انتقاد رو از جنبه های مختلف بررسی کردن. که خیلی ارزشمند و آموزنده بود برای من و واقعا ازتون ممنونم استاد. اینکه «یاد بگیرم خودم رو جای طرف مقابل بذارم». اینکه «یاد بگیرم کمال گرایی رو بذارم کنار و بپذیرم یه سری ضعف ها در نحوه اجرای کارها دارم. و انتقاد به معنی خصومت و حمله به شخصیت ما نیست».
و در پایان، استاد من بخوام ازتون انتقاد کنم، از زبان حافظ شیرازی بهتون میگم : «جز این قَدَر نتوان گفت در جمال تو عیب ؛ که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را» یا شاید هم از زبان سعدی شیرازی که میگه: «دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم ؛ باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی»
از صمیم قلبم دوستتون دارم استاد عباس منش عزیزم. ازتون سپاسگزارم استاد. (ایموجی اشک شوق) و همچنین ارادت و تشکر از استاد شایسته گرانقدر. واقعاً قدردان ثانیه به ثانیه تلاشهای ارزشمندتون هستم. و همینطور قدردان و سپاسگزار دوستان نازنینم توی این سایت. تا پیش از شما زندگی خیلی برام کسل کننده بود چون تقریباً هیچ دوستی نداشتم.
خدایا ازت ممنونم
الهی صد هزار مرتبه شکر.
خداوند همه چیز میشود همه کس را.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
حمیدِحنیف عزیزم،سلام برووووی ماهت
مرررسی که مثل همیشه دست به قلم که نه :) دست به نت گوشی شدی و برای ما نوشتی
حقیقتا اگر امکانش بود و علم پزشکی انقدر پیشرفت کرده بود که بشه مغز یکی رو بریزی توی دایره و تشریحش کنی توش چه خبره …و در عین حال به سلامت اون فرد آسیب نزنی،خیلی دلم میخواست که اینکارو با مغز شما میکردم :)))
بعد دیده میشد که درحالیکه یک طرف این مغز،رئیس جمهوری از آمریکا درحال سخنرانیه،سمت دیگه ش آقای راس،دوست استاد با شما در حال ساخت یک هواپیماست که با سلول های خورشیدی کار میکنه،همزمان صدای آهنگ
God bless America, land that I love
Stand beside her and guide her
Through the night with the light from above
From the mountains to the prairies
To the oceans white with foam
God bless America, my home sweet home
داره پخش میشه :)))
اون گوشه مووشه ها هم اطلاعاتی از آتش نشانی و تجهیزاتشم به چششم میخوره:)))))))))
همراه با دست نوشته هایی از اساس نامه های کنگره ی آمریکا
پسرررر چه خبره توی مغز شما :))))))
حقیقتا هرچقدر تحسین کنم این هوش و اطلاعات عمومیت رو کمه !
دست مریزاد که انقدر خوب از سلول های خاکستری مغزت استفاده کردی … :)
برات بهترینِ بهترین هارو میخوام از خدای متعال و یگانه …
دعا میکنم بزودی عکسی روی پروفایلت باشه با بکگراندwelcome to florida :)))))
به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت حمیدِحنیف سایت عباسمنش دات کام :)
«بسم الله الرحمن الرحیم ؛ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ؛ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»
سلام و درود و رحمت و برکت و نور هدایت رب العالمین بر قلب منور انسان موحد و سعیده نورانی پروردگارم. الهی که در بهترین زمان و مکان و شرایط این کامنت رو دریافت کنی.
سعیده عزیزم، از صمیم قلبم برات بهترین نعمتها رو درخواست میکنم.
ببین این دستگاهی رو که گفتی ساخته شده تقریباً ، با این تفاوت که مغز رو میبرن زیر اسکن و از شخص میخوان که کارهای مختلفی رو انجام بده و همزمان اسکن مغزی ادامه داره و با پایش جریان خون و افزایش تغییرات دما متوجه میشن کدوم قسمت از مغز داره فعالیت میکنه. اینا رو که نوشتی برام یاد یه موقع هایی افتادم که به خودم میام و میبینم توی تخیلاتم یه موتور توربین هواپیما (Gas Turbine) طراحی کردم که با همه توربین های گذشته فرق داره و توی یه جلسه دارم به زبان انگلیسی از طرحم دفاع میکنم که این توربینی که من طراحی کردم به این دلیل و این دلیل بسیار ایمنتر و پاک تر از مدلهای قدیمیه و یه تحولی در صنعت هوایی محسوب میشه ، و یهو به خودم میام میبینم عسلویه ام ، شبکارم، ساعت 4:00 صبحه، و من توی ماشین آتشنشانی نشستم و فقط صدای تاسیسات پالایشگاه داره میاد.
میگن ویژن ها و تصورات ذهنی در واقع پلن خداست بر اساس توانایی های انسان، که تو میتونی این باشی.
ممنونم از تک تک کلمات زیبات، از این همه احساس خوبی که بهم هدیه دادی، سعیده جان شما خیلی انسان توحیدی و تحسین برانگیزی هستین. و قطعاً لایق دریافت بهترین نعمتها هستین و هدایت به بهترین سرزمینها. من هم در پاسخ به دعای خیرتون الهی آمین میگم و من هم دعا میکنم بزودی عکس پروفایل تون رو با تابلوی ورودی ایالت فلوریدا آپلود کنید.
در پناه هدایتهای سراسر نو رب العالمین نور علی نور ، همواره بر جریانی از نور در هدایت باشی.
سپاسگزارم.
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام به بنده خاص و مخلص و موحد و مومن و خداجویمان حمید حنیف و عزیز
هیچ رویایی متولد نمی شود مگر آنکه قابلیت و توان تحقق آن رویا، قبل از آن در ما به وجود آمده باشد.
میگم به رشته هوا فضا صنعتی شریف فکر کردید؟
برای شروع البته
سلام و درود فراوان به رضوان عزیز و دوست داشتنی. سپاسگزارم از لطف و محبت شما و این راهنمایی ارزشمندی که برام نوشتی.
نمیدونستم صنعتی شریف این رشته رو داره و البته من هم مقاومت دارم برای پذیرش این موضوع که میتونم توی این رشته و این دانشگاه قبول بشم.
از درگاه خداوند هدایت و حمایتش رو درخواست میکنم تا به چیزی هدایت بشم که خیر و برکت و فراوانی رو به ارمغان بیاره.
ازت ممنونم ،در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی خواهر بزرگوارم.
به نام خداوند توانا و مهربان
سلام عرض می کنم خدمت شما دوست عزیزم سعیده خانم
آقا من دیگه دارم دیوانه میشم
چقدر شما دوستان شگفت انگیزید؟؟…
شما علم و توانایی های حمید جان رو تحسین می کنی
من خودم یه آدمی ام که ادعای قوه تخیل قوی و داستان سرایی دارم
ولی انصافاً سوپرایز شدم؟!
یعنی به خدا همین الان که دارم می نویسم اشک شوق توی چشمامه
سعیده جان ؟!
چطوری اینقدر خلاقانه تجسم می کنی؟!!!
چطوری اینقدررررر خلاقانه داستان سرایی می کنی؟؟؟!!!!
چطوری اینقدرررررر خوب می نویسی که منِ مطالعه کنندهی مطلب می توانم با جزییات اون چیزی که شما تجسم کردی رو تجسم کنم؟؟؟
به خدا دارم دیوانه میشم از خوشحالی
یه چیزی حمید توی صحبت هاش آخرهای حرفاش گفت در مورد دوستی و این ها…
مطمئنم باورتون میشه که…
من شما و حمید رو به جرعت میگم اینقدر دوستتون دارم که دوست هایی که از نردیک باهاشون در ارتباطم رو دوست ندارم
یه ویژگی شخصیتی ای که من مشترک با استاد دارم اینه که
خیلی دوست دارم آدم های ارزشمند زندگیم رو در آغوش بکشم:)
و به این شکل ازشون تشکر کنم
یه ویژگی فوق العاده ارزشمند دیگه ای هم که دارم اینه که همیشه از دوستانی که خیلی ازشون چیز یاد گرفتم به نیکی یاد می کنم
باورت میشه تاحالا چندین و چند بار از توانایی هایت
مثلاً همین قلم روان و شیوا و جذابی که داری پیش دوست ها و همکار هام
چه دختر چه پسر تعریف کردم؟؟
اصلاً من کارم اینه یعنی احساس می کنم این عادت داره خیلی خوب در وجودم ریشه میزنه و شکل میگیره که از آدم ها پشت سرشون و جلوی خودشون به نیکی یاد کنم :) و از این بابت بی نهایت خوشحالم و سپاسگزار خداوندم
به نظرم ایجاد این عادت در درونم یکی از با ارزش ترین سرمایه گذاری هایی هست که دارم انجام میدهم
خود استاد هم به این سرمایه گذاری در لایو شماره 34 اشاره می کنه…
اصلاً می دونی چیه دارم کمکم به این نتیجهی منطقی میرسم که دلیل اینکه میگم شما ، حمید و چند تا از دوستان دیگمون در سایت رو خیلی خیلی خیلی دوستتون دارم اینه که… بسیار از شما درس ها یاد گرفتم و زمان هایی که دست و پاهام می لرزید و داشتم روانه میشدم به سمت ناسپاس شدن و شرک ورزیدن با خوندن کامنت های شما یا داستان هدایتت قلبم آروم شده و به مسیر درست برگشتم
آره…
دلیلش همینه
به همین دلیله که اینقدر به نیکی پشت سرت ازت یاد می کنم :)
نمیدونم توی دیدگاه های قبلیم گفتم یا نه
ولی توی این عکس بی نهایت زیبا شدی خواهر عزیزم
به دستان توانمند خداوند مهربان می سپارمت (ایموجی قلب)
محمد حسین عزییییزم سلاااام به روی ماهت …
از قلبم برات مینویسم …میدونم که به قلبت میشینه …
مرررسی که برام نوشتی عزیزم
داشتن یک نقطه ی آبی ازشما،بسیار بسیار برای من ارزشمنده و خوشحالم میکنه …
من عاشق این شخصیتت و این صلح درونتونم که انقدر قششنگی هاش رو با تحسین دیگران منعکس میکنی…
تو فوق العاده ای پسر…
از خط به خط کامنتات میشه نوری از خداوند دید …
میدونی از دیروز که نقطه ی آبیتو دریافت کردم،چقدر بی قرار بودم زودتر جوابتو بدم..؟
بالاخره الان فرصتش پیش اومد …الان دارم برات مینویسم که عمیقا از تکه ای از قلبم که نور پروردگار جاریه دوستت دارم و برات بهترینِ بهترینا رو از خدای متعال میخوام …
آبی لاجوردی دریای آروم شمال رو همراه نسیم خنک …با عشق برات میفرستم …
امیدوارم هروقت این نقطه ی آبی رو دریافت کردی …صورتت غرق آرامش و لبخند خدایی باشه …
برای همه چییییز ازت سپاسگزااارم بی نهایت …
به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان
قلب فراوان برای تو بنده فوق العاده ی خدا
درود به شما دوست عزیزم سعیده جان خوشبخت
چقدر معنی اسمت رو دوست دارم خوشبحت
امیدوارم در کنار کانون گرم خانواده حال دلت فوقالعاده عالی باشه و شاد باشی و غرق در نعمت های بی نهایت خداوند مهربونی ها
چقدر چقدرررر چقدرررر شما فوقالعاده و دلنشین حرف میزنی
اتفاقاً پیامت رو بهترین موقع دریافت کردم
همین الان توی یکی از شیک ترین و مثبت ترین کافی شاپ های قم بوک گاردن
یه عاشقانه آروم (اسم نوشیدنیش تو منو بود ، ایموجی خنده با اشک) خودمو تنهایی مهمون کردم
در حالی که داشت یه ریمیکس خیلی خیلیییی شاد از شادمهر پخش میشد
صدای خنده و غه غه دختر و پسر ها هم تو محیط پیچیده بود
خود کافه من (یه آقای جوون فوق العاده خوش اخلاق و با خوش فرکانس) هم نشسته بود داشت با دوتا از دوست های دخترش پاسور بازی می کرد
داشتم نوشیدنی می خوردم و با عشق دیدگاه شما و حمید عزیز رو می خواندم
اونقدر اونقدر خواندن دل نوشته های شما دو نفر برای من شیرین و لذت بخشه که اشک توی چشمام جمع شده بود
مرررررسی ، مرسی که هستی
مرسی که با قلب زلال و پاکت اینقدر دعاهای قشنگ برای من می کنی
اونجایی که نوشتی: میدونی از دیروز که نقطه ی آبیتو دریافت کردم،چقدر بی قرار بودم زودتر جوابتو بدم..؟
بی نهایت خوشحال شدم و خدا رو شکر می کنم که اینقدر پیام های من برای شما فرکانس مثبت داره
دوباره
اونجایی که نوشتی:
من عاشق این شخصیتت و این صلح درونتونم که انقدر قششنگی هاش رو با تحسین دیگران منعکس میکنی…
خیلی به خودم امیدوارم شدم و خودمو با عشق تحسین می کنم که یه همچین شخصیت فوقالعاده ای از خودم ساختم
صحبت های شما برای من خیلی با ارزشه
وقتی شما اینجوری میگی خیلی به خودم تبریک میگم و قدرت میگیرم و انرژی میگیرم برای ادامه دادن این مسیر زیبا
اونجایی که گفتی:
آبی لاجوردی دریای آروم شمال رو همراه نسیم خنک …با عشق برات میفرستم …
اینقدرررر خوشحال شدم و اشک توی چشمام اومد همینجوری که توی کافی شاپ بودم چند ثانیه کاملا حس کردم توی ساحل نشستم
من صدای موج ها رو شنیدم :)
من نسیم خنک رو و اون بوی خوب ساحل و دریا رو استشمام کردم :)
خداااااااایاااااا شکرت
امیدوارم به زودی زود از نزدیک ببینمت
و کلی راجع به اتفاقات خوب و زیبایی ها صحبت کنیم
و یک عالم آگاهی کسب کنیم
خیلی دوستت دارم خواهر عزیزم
به دستان مهربان پروردگار یکتا می سپارمت
سلام و درود فراوان به شما محمد حسین عزیز دلم.
خیلی خیلی دوستت دارم محمد حسین. سپاسگزارم ازت. ممنونم که اینقدر عالی و توحیدی و مثبت و مهربان هستی. و اینقدر در مورد من خوب و مثبت حرف میزنی. این از بزرگواری و بزرگمنشی شماست.
محمد حسین عزیزم ،من یه حسی نسبت به کامنت های شما دارم و اونم اینکه یه رشد و بلوغ و تکامل رو میشه در اونها دید که با کامنت های گذشته شما فرق داره و این نشون دهنده اوج گرفتن شماست به مدارهای بالاتره. و بسیار بسیار تحسینت میکنم و امیدوارم نتایج طلایی و ثروتها یکی یکی هویدا بشن.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
درود خدای مهربونم به شما دوست عزیز و ارزشمندم حمید عزیز
ممنونم به خاطر پیام پر مهرت
بهت تبریک میگم پسر
بهت تبریک میگم که اینقدر خوب روی خودت کار کردی… یه شخصیت تحسین کننده و زیبا بین و زیبا ایندیش از خودت ساختی
آره من دارم به لطف الله مهربون رشد می کنم و این رشد رو خودم هم به وضوح درکش می کنم
ولی
اینکه از شما که از دانشجو های ممتاز استاد هستی بشنوم یه چیز دیگست
شمایی که اینقدر ارزشمندی و هر بار که دیدگاه می نویسی افراد مختلف به شما پاسخ میدهند و تشکر می کنند و اذآن می کنند که چقدر در دیدگاه های شما آگاهی هست…
که البته یکی از اون افراد هم خودم هستم
وقتی از زبان شما این رشد و پیشرفت خودم رو می شنوم بی نهایت خوشحال میشم و انرژی می گیرم و انگیزه میگیرم و قدرت می گیرم برای ادامه دادن این مسیر زیبا و کسب نتایج بزرگ تر و شگفت انگیز تر
سپاسگزارم که برای من نوشتی
چند روز پیش هم این موضوع رشد من رو در یه دیدگاه دیگه مطرح کردی
بابت اون هم سپاسگزارم
خیلی خوشحالم و افتخار می کنم در کنار آدم های ارزشمندی همچون شما دارم در بهترین دانشگاه توحید و موفقیت درس می خوانم
راستی این هم بگم
این نقطهی آبی از شما
در بهترین زمان و مکان به دستم رسید و کلی از خواندنش به وجد اومدم
اومدم مجتمع تجاری تفریحی بازار شهر
بازار شهر در جاده قدیدم قم اصفهان و چسبیده به پردیسان هستش
یکی از لوکس ترین و گران قیمت ترین و مدرن ترین و خفن ترین بازارهای کل ایرانه
معماری این مجتمع تجاری آب نماهایی که داخلش هست و … مثل یه سری از مجتمع های کیش و تهران و … است
اومده بودم طبقهی بالا
Book Garden
(بوک گاردن در عین حال که کتاب فروشیه یه سری مبل و میز و صندلی هم داره و کافی شاپ هم هست)
همینجوری غرق حال خوب بودم و خودم یه عاشقانهی آروم تنهایی مهمون کرده بودم داشتم پاسخ های شما عزیز های دلم رو می خواندم
شما، سعیده خانم، آقای رضا احمدی و جالبه همه توی کافی شاپ دو یا سه نفری اومده بودن و البته میان :)
من به خاطر تمرین های دوره عزت نفس به خودم قول دادم خودم تنهایی با خودم عشق کنم
خودم تنهایی برم مسافرت رستوران و کافی شاپ و استخر و…
خودم با تنهایی خودم حال کنم و ببینم چه نتایج شگفت انگیزی برام رخ میده چقدر همه عاشقم میشن و بهم پیشنهاد مختلف برای بیرون رفتن میدهند و دعوتم می کنند به مهمونی و پارتی های مختلف
خلاصه اینکه وقتی نشسته بودم داشتم نوشیدنی فوق العاده ام (که اسمش یه عاشقانه آروم بود) رو نوش جان می کردم احساس می کردم با شما و سعیده خانم نشستیم پای میز (آخه میزش هم دقیقاً سه تا صندلی داشت) داریم گپ می زنیم و راجع به زیبایی ها و آگاهی های کیهانی صحبت می کنیم
خیلی دوستت دارم و به دستان قدرتمند و مهربانِ پروردگارِ یکتا می سپارتم ایموجی قلب و لبخند به مقدار لازم :)
درود بر تو دوست عزیزم آقا حمید عزیز
حمید جان امشب دوباره رفتم پروفایل شما رو باز کردم و داستان هدایتت رو خواندم
چقدررر چقدر برای من درس داره این داستان
هیچ وقت فکر نمی کردم اینقدر علاقه مند به مطالعه داستان زندگی افراد باشم و اینقدر برای من این مدل مطالعه کردن ها جذاب باشه
ولی موضوع اینجاست
من هدفم از مطالعهی داستان هدایت شما وقت گذروندن به صورت مفید نیست!!
هر وقت سست و دل سرد میشم
صفحهی داستان هدایت شما و چند تا از دوستای دیگمون میشه خونهی امن من
من درس توحید ازت یاد میگیرم
درس اخلاق
مفید بودن و ارزش خلق کردن
با امید و شور و اشتیاق زندگی کردن…
سپاسگزاری و قدرشناسی در وجودم رخنه کرده
من احساس خوبی دارم یا تشکر و قدردانی
باور کن
اگه قوانین سایت اجازه بده
صد بار دیگه هم بیام پروفایلت رو بخوانم دوست دارم بیام و به یه شکل متفاوتی ازت تشکر کنم
چقدر بهت تبریک میگم که بیش از 520 روز هستش که عاشقانه تک تک روزهایت رو با استاد عباس منش و آموزش هایش گذروندی
این تعهد و استمرار شما که حتی 1 روز هم تعلل نکردی و با وجود بالا پایین شدن احساساتت ادامه دادی و حا نزدی
جای تحسین و تشویق داره
دمت گرم
به خودت افتخار کن ، جدی میگم…
چقدر ازت یاد میگیرم حمید جان
چقدر تحسینت می کنم که میگی قدردانی اون دکتر x هستی و به نیکی ازش یاد می کنی
همچنین اون علی آقا که شما استاد صداش می کردی
از ایشون هم به نیکی یاد می کنی
این شخصیت سپاسگزاری که ساختی
این شخصیت مسؤلیت پذیری که ساختی
واقعاً جای تبریک و تحسین داره
سپاسگزارم که اینقدر صادقانه و با نیت پاک داستان هدایتت رو نوشتی
به دستان قدرتمند خداوند مهربانی ها می سپارمت
سلام بر دوست عزیزم
آقا حمید آتش نشان
آقا حمیدی که مثل ابراهیم میره توی دل آتش و آتش را گلستان میکنه…
بعضی موقع ها هم خودش باعث و بانی آتش میشه ، و با نوشته هایش آتشی به جان ما می اندازد ، آتشی از جنس خدا…
یادمه در یکی از کامنت هایتان در فایل های گذشته از کهکشانی گفتین به اسم Pinwheel Galaxy که دیوانه کننده بود
کلا من وقتی به نجوم فکر میکنم دیوانه میشوم
دقیقا مثل ابراهیم که خدا در قرآن در موردش میگه
(فَنَظَرَ نَظۡرَهࣰ فِی ٱلنُّجُومِ)
[سوره الصافات 88]
خلاصه نجوم شناسی عجیب انسان را به توحید و خداپرستی میرساند…
واقعا پیشرفت و تعهد و استقامت شما را در طی این مسیر تحسین میکنم
این تسلط شما را بر قرآن و مباحث فیزیکی و تاریخی و اشعار بزرگان تحسین میکنم
آینده ای بسیار زیبا در انتظار شماست و من پیشاپیش آن لحظه ای را که وارد این بهشت دنیوی خودتان میشوید و فریاد
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ
(آیه34، فاطر)
سر میدهید را به شما تبریک عرض میکنم…
در پناه پادشاه جهانیان باشید همان پادشاهی که از زبان مولانا به همه ما میگه
تو مبین که بر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
به نام خداوند مهربان و توانا و قدرتمند
سلام عرض می کنم خدمت شما آقای احمدی عزیز
شما فوق العاده ای
قبلاً دیدگاه های شما رو مطالعه کردم
خیلی زیبا و روان و قابل فهم می نویسی
خیلی هم مطالب ارزشمندی مینویسی
سپاسگزارم
اینجا هم من از این دل نوشتهی شما بی نهایت لذت بردم
اینکه اینقدر عالی می توانی جملات رو کنار هم قرار بدهی و متن های تاثیر گذار بنویسی
و اینکه اینقدر عالی آقا حمید رو تحسین کردی و به ایشون وعدهی بهشت رو دادی
واقعاً من رو منقلب کرد
به حدی که وادارم کرد بنویسم
و ازتون به این شکل قدردانی کنم
به دستان قدرتمند خداوند مهربان می سپارتمون
سلام آقا محمد حسین عزیز
چه فامیل قشنگی داری “تجلی”
قشنگ داره یادآوری میکنه که
تو تجلی عظمت خدایی
همان خدایی که آسمان ها و زمین گنجایش پذیرش خدا را نداشتند اما قلب شما گنجایش او را داشت
و او آمد و از بین بی نهایت موجود خود ، شما را انتخاب کرد و از روح خودش در شما دمید و در شما ساکن شد تا در شما تجلی گری کند
شما بی نظیرید و یکی یدونه پادشاه جهانیان هستید
تحسین میکنم این نام زیبای شما را
و پیشاپیش تبریک میگم به شما روزی را که با گام هایی استوار که نشان دهنده تجلی عظمت خدا هست ، وارد جمعی میشوید
و چنان هاله فرکانسی قوی در اطراف شما وجود دارد که همه سکوت میکنند و مات و مبهوت میمانند از تماشای شما دقیقا مثل یوسف نبی که به جمع زنان مصر وارد شد
و به برکت حضور شما و انرژی شما؛دیگر کسی جرات نکند از منفی ها حرف بزند و تمام آن جمع شود بهشت دقیقا مثل
(لَّا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَـٰمࣰا)
[سوره مریم 62]
در پناه تنها پادشاه جهانیان باشید که از زبان مولانا به همه ما میگه
آن را که منم چاره ؛ بیچاره نخواهد شد
درود مجدد به شما دوست عزیز و ارزشمندم
بی نهایت بی نهایت خداوند رو شاکرم و احساس خوشبختی عمیقی دارم
چرا که در بهترین دانشگاه توحید و موفقیت در حال تحصیل هستم
اینجا آگاهی هایی که نمونش رو در هیچ کتاب و هیچ دانشگاه و هیچ وب سایتی نمی توانم ببینم و کسب و کنم ، نوش جان می کنم
کجای این دنیا آدم هایی اینقدرررر با اخلاق اینقدرررر خوش فرکانس اینقدرررر مثبت اندیش اینقدرررر دوست داشتنی و خوش قلب و مهربان مثل شما هست
افتخار می کنم به خودم که این مسیر رو در کنار آدم های ارزشمندی همچون شما با عشق طی می کنم
آقای احمدی
دل نوشته ی شما وجود من رو زیر و رو کرد
قلبم سرشار از عشق و نور و امید شد
این زیبا ترین شرح حال و تعریفی بود که در کل زندگیم خواندم
بی نهایت سپاسگزارم
به دستان قدرتمند و مهربانِ پروردگارِ یکتا می سپارتمون
سلام و درود فراوان به آقا رضا گل و خوشتیپ و جذاب.
آقا بینیهات ممنونم از این همه محبت و بزرگواری شما و این کامنت دلچسبی که برام فرستادین.
مخصوصاً شهد گوارا و دلچسب قرآن. دو تا آیه که نماد قدرت و وعده بخشندگی رب العالمین هست به اهل ایمان.
بینهایت ازت ممنون و سپاسگزارم آقای احمدی عزیز. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام آقای امیری عزیز. ای ماوریک وطنی!
ماشاالله هزار ماشاالله به اینهمه هنر. در نگارش. در شوخ طبعی. در جمع آوری اطلاعات مربوط به بحث. در شعر. در تاریخ. در تحلیل فیزیک و آیروداینامیک. و درک و شناخت صحیح از خودتون در مورد این مساله.
من اولین باره برای شما می نویسم. با اینکه نزدیک 2 ساعت از زمان خوابم گذشته و چشمام در حال انفجاره ولی نتونستم دست از کامنت خوندن بردارم و همینجا روی کامنت شما دیگه قفل شدم.
چقدر عالی رفتار کردید سر کلاس آتش نشانی. یادم میاد دختر 27-8 ساله ای بودم با 48 کیلو وزن (البته درستش جرم هست. وزنم میشد حدود 470 نیوتن) در مقابل 35 تا پسر دانشجویی که تازه از هنرستان اومده بودن دانشگاه.
به همون اندازه ای که من عاشق فیزیک بودم اونا ازش متنفر و فراری! کنترل کلاس وقتی سخت می گرفتم سخت تر بود و انتقاد درونی خودم از خودم بیشتر. ولی وقتی باهاشون شوخی می کردم و رفاقتی میرفتیم جلو انگار دیگه انگیزه ای برای شیطنت نداشتن. چون در درون خودم راحت بودم. وقتی خودم خودمو قضاوت می کردم که آخه تو دختر یه وجبی مگه میتونی اینهمه پسر رو کنترل کنی؟ آخه مگه تو تا حالا کلاسداری کردی که بتونی کلاس دانشگاه رو بچرخونی؟ اینجا بود که قمر در برج عقرب قرار می گرفت و یا دعوا میشد یا نفرات حاضر سر کلاس کمتر میشدن. ولی وقتی خودم رو مثل یکی از اونها تصور کردم و گهگاهی میزدم به شوخی یا اینکه به شوخیهای اونها که انصافا هم بامزه بود می خندیدم اونا هم دیگه گاردی نسبت به من نداشتن و به درسم هم بیشتر توجه می کردن.
خیلی خوب یادم آوردید که نتیجه منقبض کردن خودم در مقابل شیطنت دیگران چه انتقاد باشه و چه اذیت کردن چی بوده. و در مقابل وقتی بپذیریم ما هم کامل نیستیم طرف مقابل هم بقول استاد خلع سلاح میشه.
در پناه خدای هدایتگر شادکام و همیشه درحال بهبود باشید.
به نام خداوند قدرتمند و توانا و مهربان
سلام به شما سعیده خانم عزیز
سپاسگزارم به خاطر دیدگاه ارزشمندتون
توضیحش یه کمی برام سخته که بگم چه درکی از دیدگاه شما داشتم
ولی برای من دیدگاه شما تکمیل کنندهی دیدگاه آقا حمید بود
و خیلی خیلی بهم کمک کرد که یه سری رفتار های نامناسب دیگران با خودم رو
که اتفاقاً همیشه هم اون ها رو مقصر میدونستم!!
ریشه هاش رو در خودم پیدا کنم!!
چندین بار تجربه این رو داشتم که سر کلاس درسی بودم و استاد ازم خواسته آقای تجلی شما که با تجربه تری و قدیمی تر صحبت کن
یا خودم کلاس درس برگزار کردم و یه سری بازخورد ها اون چیزهایی نبوده که خودم دوست داشتم…
(منظورم تمسخر و گارد گرفتن افراد هستش)
دلیل این بازخورد های بر میگرده به احساس عدم لیاقتی که در درونم بود
مدتی هست که من دارم روی احساس لیاقت و ارزشمندیم کار می کنم و پاسخ های خیلی خوبی هم از جهان گرفتم
ولی یه بخش دیگه اش که آقا حمید و بعد از ایشون هم شما به خوبی اشاره کردید
و موضوع برای من شیر فهم شد اینه که اگر من می خواهم
یه کلاس درسی رو برگزار کنم و آموزش بدهم
گارد نداشته باشم و نگاه از بالا به پایین نسبت به اون دانشجو ها نداشته باشم و …
بقیه موارد که شما و آقا حمید به خوبی توضیح دادید
البته برای اون زمان ها هم که گارد داشتم یا نگاه اشتباه و… خودم رو سرزنش نمی کنم ها…!!!
بلاخره اولین بارهای من بوده که داشتم آموزش میدادم و کاملاً در این امر بی تجربه بودم :) طبیعیه
ولی
پس از گذشت چندین ماه از این موضوعات که من به غیر از کارکردن روی احساس لیاقتم
میدونستم که انگار یه جای دیگه کارم هم می لنگه
امروز با خواندن کامنت آقا حمید و بعدش هم خواندن کامنت شما
یه چراغ؟؟ که نه…. یه پرژکتور تو ذهنم روشن شد (ایموجی خنده به مقدار لازم)
واقعاً ازتون سپاسگزار و قدردانم
خواهش می کنم اگر باز هم تجربهی ارزشمند دارید بنویسید
من با عشق مطالعه می کنم
و
البته که عکس پروفایلتون هم بی نهایت زیبا و دلنشیه
من خیلی کیف می کنم وقتی از بچه های سایت می بینم دوستان عکس پروفایلشون عکس خانوادگی هستش
کانون خانوادتون گرم
دلتون شاد
به دستان توانمند خداوند مهربان می سپارمتون
سلام به روی ماهت برادر محمدحسین خان عزیز
اولا که متشکرم از حسن توجهت به نوشته های من
دوما اینکه منم دارم در کنار اساتید و از کامنتهاشون می آموزم.
هر روزی که به تعداد روزهای عضویتم در سایت داره افزوده میشه انگار بیشتر متوجه میشم که کمتر میدونم و بیشتر مشتاق میشم که از بزرگترهام یاد بگیرم. بزرگتر در تجربه و احساس عمیق نسبت به خود و خدا.
دقیقا همون نگاه از بالا به پایین که قبلا داشتم و حالا داره کمرنگتر و کمرنگتر میشه و همین باعث میشه نور چشمام برای دیدن حقایق جهان هستی و شناخت درونیات خودم بیشتر بشه.
من اصلا نمی دونستم زیر پوستم چه خبره چه برسه به عمق ذهنم. الان یواش یواش دارم با موجودی به نام سعیده رضایی آشنا میشم. دارم ترسهاش رو میشناسم. دارم خیلی تاتی تاتی علاقه هاش رو درک می کنم. چیزایی که عصبانیش میکنه. چیزایی که شارژش میکنه. حتی متوجه شدم من خیلی دلم مولانا میخواد و از خودم دریغش کردم. نمی دونم چرا؟ دلم میگه به زودی یه مثنوی معنوی میاد تو خونه ام.
در مورد عکس پروفایل هم متشکرم. منم برای شما کانون گرم خانوادگی همیشگی رو آرزو می کنم همونطور که حسش کردید.
به نام او
سلام بر حمید و دوستان حمید و استادان حمید (شایسته و عزیز دلش)
حمید جان کامنتت رو خوندم و لذت بردم
باهات موافقم یه تعداد از اساتید به صورت ناشناس اینجا هستند
در رابطه با انتقاد از ایلان ماسک برای به شهرت رسیدن این یک حقیقت است
یاد مرحوم طیب افتادم بهش گفتند جرا با همه سر دعوا داری ؟
گفته بود: من با کسی کاری ندارم طرف میخواد اسمش روی زبون ها بیوفته !!!!
میاد آویزون من میشه که بگن فلانی با طیب در افتاده
خیلی از انتقادها ناتوانی منتقد رو میرسونه نه ناتوانی انتقاد شونده
شاد باشید
سلام بر حمید حنیف خوش ذوق… واقعا این اسمی که سعیده جان برات انتخاب کرده عالیه…
حمیدجان چه کردی با این کامنتت! چقدر اطلاعات داری تو، واقعا تحسینت می کنم. راستش خودم یکم خجالت کشیدم، من بیشتر از 8 ساله امریکا هستم ولی هیچ وقت نرفتم متن اعلامیه ی استقلال رو بخونم:)) چقدر جالب بود، فکر کن بیش از 200 سال قبل از این که من بدنیا اومده باشم اومده میگه حق زندگی، آزادی و جستجوی خوشبختی حقی است که پروردگار به همه داده… خیلی لذت بردم. مرسی که شیر کردی بامون اینا رو. جمله ی چرچیل هم که عالی بود، کایت و بادبادک که فقط بر خلاف باد هست که می تونن اوج بگیرن. آفرین به فرکانست، به نگارشت و به این ذهن زیبایی که داری.
چقدر قشنگ سرکلاس ذهنت رو کنترل کردی و کلاس رو اداره کردی.
حمیدجان واقعا از کامنتات لذت می برم بخصوص که همونطور که بقیه بچه ها هم اشاره کردن ترکیب زیبایی از آیات و اشعار دلنشین رو داری تو کامنتات. بسیار تحسینت می کنم. می دونم که مقصد دلخواه همه ی دوستای سایت برای اومدن به امریکا، فلوریداست بخاطر دو فرشته ی نازنینی که اونجا ساکن هستن. ولی از صمیم قلب می گم اینو، اگر تو برنامه ی اومدن به اینجا، گذرت به ایالت میشیگان خورد، رو یه دوست کوچیک که اونجا در شهر نوای داری حساب کن و بدون که بسیار خوشحال میشه اگه بتونه پذیرای تو باشه. قول می دم ببریمت موزه ی فورد که کلی تاریخچه ی هواپیما و هوافضا رو داره علاوه بر ماشین ها.
امیدوارم خدای مهربونم آسانترین مسیر رو نسیبت کنه برای رسیدن به خواسته هات.
سلام و درود به شما خانم زمانی گرانقدر. از این همه لطف و محبت و سخاوتمندی شما بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم.
آره خدا خیرش بده ، سعیده خانم یه اسمی برام انتخاب کرد، منو برند کرد، از خداوند درخواست میکنم من رو لایق صفت حنیف بودن قرار بده.
بسیار بسیار تحسینتون میکنم و چقدر ذوق کردم از اینکه شما 8 ساله ساکن این سرزمین هستین. این کشور بسیار بسیار ارزشمند که امسال وارد 248 مین سالگرد تأسیسش شد. برآمده از مردم و برای مردم. نمیدونم چرا من فکر میکردم ساکن کانادا هستین.
یه وقتایی رو یادم میاد توی شیفت شبکاری که زمانم آزاد بود، ساعتها در مورد تاریخ آمریکا میخوندم. شاید خیلی از مردم ایران تا حالا اسم رئیس جمهور تفت یا وودرو ویلسون ، یا کلیولند یا هاردینگ رو نشنیده باشن. حتی خیلی ها نمیدونن دوتا رئیس جمهور روزولت داشتیم. یا رئیس جمهور های 1 ماهه و چهار ماهه. حتی کنجکاوی اینکه چرا عکس الکساندر همیلتون روی ده دلاری بوده با اینکه رئیس جمهور نبود. پدران بنیان گذار چیکار کردن. چقدر در مورد جان آدامز سرچ میکردم، و کارهای بزرگی که انجام داده، چقدر سخنرانی های ریگان رو روی یوتیوب دیدم. روزهایی که من تازه بدنیا اومده بودم چنین انسان بزرگ و ارزشمندی رییس جمهور آمریکا بوده. اینها بخشی از کنجکاوی من بوده، نمیدونم اصلا اینقدر کنجکاوی در مسائل سیاسی و اتفاقات تاریخی خوب بوده یا نه، ولی بعید میدونم ندونستنش چندان جای اشکال باشه. مطمئنم شما تجربیاتی دارید که من روزها و ساعتها باید بشینم و شاگردی کنم و ازتون یاد بگیرم. جالب اینجاست من در مورد تاریخ خود ایران چیز چندانی نمیدونم با اینکه رشته ام علوم انسانی بوده. صفویه و زندیه و افشاریه رو نمیدونم کدوم قبل از اون یکی دیگه بوده.
من در مورد میشیگان زیبا سرچ کردم، چقدر زیبا و دیدنی بود، و شهر دیترویت که نماد صنعت خودروسازی آمریکاییه. (نه فقط صنعت بلکه هنر خودروسازی)
میشیگان زیبا که یازدهمین ایالت به لحاظ جمعیته، و چهاردهم رتبه اقتصادی در آمریکا.
اسم میشیگان رو زیاد شنیده بودم ولی جاشو نمیدونستم کجای نقشه آمریکا ست و وقتی دیدم شمال کشوره، فهمیدم قطعاً زمستونهای خیلی سردی خواهد داشت. مشتاقم میشیگان زیبا رو ببینم. مشتاقم این سرزمین زیبا و توحیدی رو ببینم. شاید هیچوقت مردم این کشور لا اله الا الله نگفته باشم ولی در عمل جوری زندگی میکنن که چشم امید به دیگری ندارن و توحید رو در عمل اجرا کردن.
از درگاه خداوند میخوام منم بتونم به آمریکا مهاجرت کنم. و البته خیلی مشتاقم داستان مهاجرت و هدایت تون رو هم بدونم. قطعاً درسهای خوبی برام خواهد داشت.
از صمیم قلبم از خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو براتون درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام حمید عزیز حنیف. که قطعا لایق این صفت هستی. چقدر خوشحالم و لذت بردم از پاسخ همراه با لطفت. و چقدر دوباره چیزایی که نمی دونستم و نوشته بودی در مورد امریکا رو یاد گرفتم از کامنتت. دلیل اینکه فکر کردی کانادا هستم اینه که ما سه تا خواهر هستیم که تو سایت هستیم و دوتا خواهرم نسیم زمانی و یاسمن زمانی هردو کانادا هستن. و البته که مامانم (فاطمه سلیمی) هم هستن تو سایت و از همه ی ما دختراش هم جلوتر و با فرکانس بالا تری هستن :) جالبه که هر چهارنفرمون چندین ساله با آموزشهای استاد همراهیم ولی زیاد اهل کامنت گذاشتن نبودیم. و تقریبا همزمان یهو وارد فاز کامنت زیاد خوندن و کامنت نوشتن شدیم که واقعا خدا رو شکر می کنم ، چه دنیاییه این دنیای کامنتا، خیلی اتفاق قشنگیه که هر روز که با اسکایپ صحبت می کنیم کلی راجع به فایلا، نتایجمون و کامنتا و بچه های نمونه مثل شما صحبت می کنیم :)
خیلی برام جالبه این حد از کنجکاوی برای امریکا و تحسینت می کنم برای داشتن اینهمه اطلاعات. این ویژگیت شبیه سام، همسرم هست، در مورد هرچیز و هرچی بپرسی یهو می شینه تاریخچه شو میگه :))) اینکه کنجکاو باشی و بری دنبال جواب برای کنجکاوی بسیار جای تحسین داره. خیلیا سوال تو ذهنشون ایجاد میشه ولی حالشو ندارن برن ببینن جواب چیه و خیلی زود فراموشش می کنن. خلاصه که قدر بدون این ویژگی خوبت رو.
از توحیدی بودن مردم اینجا نوشته بودی، قطعا همینجوره، یادمه اون اوایل این حد از اعتماد و بنا رو بر درست بودن انسانها گذاشتن، برام عجیب بود. اینجا اصل بر اینه که همه راست می گن و اگر عکسش بود باید دلیل و مدرک بیاری. حرفت کافیه و همین یه اعتماد به نفس قشنگی به همه می ده. خونه ها دیوار و حصار و نرده ی بالای دیوار نداره… یادمه تازه اومده بودیم خونه ی جدیدمون که تو یه شهرک کوچولوه ( subdivision ) و یه سفر چند روزه رفتیم کانادا پیش خواهرام وقتی برگشتیم دیدیم در گاراژ کلا باز مونده بود اون چند روز !!! و خب در داخل گاراژ به خونه هم قفل نبود، ولی خدا رو شکر هیییچ اتفاقی نیفتاده بود. خلاصه که از این مثالها و انسان دوستی آدمهای اینجا و «توحیدی بردنشون» تا صبح می تونم بنویسم. به امید الله مهربانم بزودی خودت میای و می بینی.
داستان مهاجرتمون هم به امریکا رو [اومدم بنویسم یبار سر فرصت می نویسم تو قسمت داستان هدایتم ولی دلم گفت یه خلاصه ای بنویسم برات] راستش من تهران دانشجوی دکترای شیمی بودم که با همسرم آشنا شدم (اولین آشناییمون هم تو کنسرت استاد شجریان (خدا رحمتش کنه) و همایون شجریان اتفاق افتاد. بعد از مدتی باهم ازدواج کردیم و ایشون خیلی عشق امریکا بود، رشته ی تحصیلیش هم حقوق بین الملل بود و کارمند حقوقی بانک. بعد دو سال که درسم داشت تموم می شد خیلی تشویق می کرد برای اپلای برای پستداک در امریکا یا کانادا. خب رشته ی شیمی از این نظر قابلیت خوبی داشت ولی من دوتا مقاومت داشتم یکی خونوادم که ازشون دور می شدم و دیگه با اینکه دانشگاه تهران درس خونده بودم از نظر علمی اعتماد به نفس کافی نداشتم فک می کردم اونایی که امریکا درس خوندن خیلی بیشتر از من بلدن… خلاصه اپلای می کردم و طبیعتا (الان درک می کنم خب) جوابی نمی گرفتم، تا اینکه برای یه دوره ی پستداک دوساله رفتیم کشور قطر . حسنش این بود که بغل گوش ایران بود و از طرفی یه رفاه نسبی داشت برامون اما همسرم نمی تونست اونجا درس ادامه بده یا کار مرتبط پیدا کنه و شروع کرد خوندن برای زبان و اپلای دانشگاههای امریکا. آخرای اون دو سال بود که دخترم تینا بدنیا اومد و سه ماهه بود که ما برای درس همسرم رفتیم لس انجلس. من هم که مشغول تینا بودم. با پس اندازی که داشتیم یکسال اول رو گذروندیم و دیگه من شروع کردم دنبال جاب گشتن، با توجه به اعتماد به نفسی که از نظر علمی داشتم (یعنی نداشتم) در مدار یک استاد ایرانی قرار گرفتم که متاسفانه انسان منصف و درستکاری نبود و با وعده هایی که بعدا عمل نکرد و همش سرخرمن بود، ما موو کردیم به ایالت نبویورک، شهر Ithaca که دانشگاه Cornell اونجا بود. من انقدر اون زمان آدم مشرکی بودم و تو ذهنم به آدمها قدرت داده بودم که وقتی رفتم و دیدم که دروغ گفته بهم در مورد فاند و اینها، سریع راهمو نکشیدم برم ( البته که بچه و سختیهاش بهونه ی خوبی بود برای ادامه ی شرک) و کم کم چک و لگد جهان هستی بود که روانه ی ما شد و بعد از یکسال و چندماه تونستیم خودمون رو از اون فضای باتلاق وار بکشیم بیرون. ولی اعتماد به نفسم بدتر از قبل شده بود و باور نداشتم استاد دیگه ای بخواد که من براش کار کنم. اینو تو پرانتز بگم که من واقعا آدم سخت کوشی هستم و ریسرچ رو دوست دارم، اراده م هم بد نیست و شاید همون به ذره اراده و ایمان به خدا کمک کرد و رفتم با استاد دیگه ای در دپارتمان دیگه کار کردم که نقطه ی مقابل استاد اول بود! انسان، فهمیده، صبور، زندگیم براش مهم بود، کارم ارزش داشت و قدردانی می کرد. هروقت سام رو می دید می گفت تو باید به خانومت افتخار کنی… داره آزمایشگاه منو می چرخونه و از این حرفا. حالا خنده دارترین موضوع داستانو بگم. همسرم که مدتی بود شروع کرده بود به گذروندن دوره ها و امتحانای real estate ( کار املاک)، همون استاد ایرانی ازش خواست خونه ش رو براش بفروشه من گفتم اصلا ولش کن و باش کار نکن ولی همسرم نظرش این نبود و اون کارو انجام داد و در آخر اون استاد ایرانی چندتا فایل صوتی به سام داده بود و گفته بود تو آدم موفقی میشی بیا اینا رو گوش بده!!! و خب مطمئنم الان حدس می زنی فایلا چی بودن :)) بله فایلای استاد عباسمنش! فایلای قانون آفرینش بود که فرستاده بود. همسرم هم اونا رو گذاشت تو گروه خانوادگی که داریم و خواهرام و مامانم هم شنیدن ( البته که بعدش دوره رو خریداری کردیم) هممون گوش کردیم و انگار از یه دنیای دیگه اومده بود این حرفا و عجیب به دل می نشست. اینجوری شد که ما بعد یه مدت گشتیم و سایت رو پیدا کردیم، فک کنم یاسمن بود که عضو سایت شد اول و بعدم دیگه ما دوباره متولد شدیم :)
بعدم که جاب گرفتم میشیگان و ما دو سال پیش موو کردیم یه ایالت میشیگان…
خب من داستان هدایتم رو به پروفایلم اضافه کنم شما لازم نیست بخونیش حمیدجان. چون همشو اینجا نوشتم:) قراربود داستان مهاجرت باشه ولی اینجوری شد دیگه…
یقین دارم که تو با فرکانسی که داری و تعهدی که در کار کردن رو خودت داری مثل آب خوردن مهاجرت می کنی و امیدوارم که اینجا از نزدیک ببینیمت و حضوری در مورد زیبایی های این کشور پهناور و جذابیتهاش برات بگیم.
به خدا می سپارمت و ازش آرامش و سلامتی و ثروت و سعادت برات می خوام :)
سلام و درود مجدد به شما خانم زمانی گرانقدر.
من هم کلی ذوق زده شدم هم کلی متعجب. با حدس و گمان احتمال میدادم سه تا خانم زمانی خواهر هستن، ولی اصلا نمیدونستم خانم سلیمی مادر گرانقدر تون باشن. خدا حفظتون کنه، واقعا شما خانواده تحسین برانگیزی هستین. الهی شکر، الهی شکر ، الهی شکر. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر تک تک نتایج طلایی و ارزشمند تون.
عجب داستان هدایت بی نظیری . واقعاً منو شگفت زده کرد و چقدر که تحسینتون کردم. اینکه توی مقطع دکترا تحصیل میکردین. بی اختیار همسرمو صدا زدم (با اینکه ایشون توی مدار من نیستن و صحبتهای استاد رو قبول ندارن) و گفتم ببین ببین، خانم زمانی دکترای شیمی هستن و الان هم ساکن میشیگان هستن و کلی موفقیت دیگه. و چقدر جالب آدمی که عدم صداقتش بهتون ثابت میشه، نهایتاً میشه دست خداوند برای هدایت شما به این سایت توحیدی.
یبار داشتم شکرگزاری مینوشتم، هدایت شدم به آیه ای از قرآن که خداوند به پیامبر میگه«شیاطین برای سلیمان غواصی و بنایی میکردن» توی دفترم نوشتم خدایا ، وقتی تو بخوای به اهل ایمان نعمتی رو بدی حتی شیطان هم فرمانبر تو میشه.
بینهایت سرگذشت هدایتتون تحسین برانگیز و الهام بخش و زیبا بود.
اینو برای خواهرتون یاسمن خانم هم نوشتم برای شما هم مینویسم.
الهی که (بقول استاد) با عزیز دلم بیایم آمریکا و به شما و کل خانواده دوست داشتنی و موفق زمانی سر بزنم و از نزدیک گفتگوهای توحیدی داشته باشیم و از هدایتها و موفقیت ها حرف بزنیم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط در کنار توحیدی ترین انسانها.
سلام به حمید عزیز!
عجیبه که این جواب رو تا امروز ندیده بودم، و امروز از طریق ایمیل فهمیدم چون کامنتای شما رو فالو می کنم. کلی ذوق کردم با اینکه لذت دیدن نقطه ی آبی از شما رو کنار اسمم نداشتم ولی واقعا خوشحال شدم. بسیار ممنون از جوابت حمیدجان. بله من، نسیم و یاسمن سه تا خواهر هستیم. البته یه خواهر چهارم داریم نسرین که هر سه خواهرام در کانادا هستن و من امریکا. مامانم (فاطمه سلیمی) هم که با بابا در ایران هستن و هرازگاهی میان کانادا برای دور هم بودن. بله واقعا نعمتیه که باهم داریم کار می کنیم و لذت می بریم از صحبتهای هر روزه مون راجع به نتایج، فایلها و کامنت دوستان عزیزی چون شما… خدا رو هزاران بار شکر …
بی صبرانه منتظر اون روز هستیم حمیدجان که پذیرای شما و عزیز دلتون باشیم اینجا در میشیگان. قول می دم که خوش می گذره بتون :) مطمئنم که دور نیست و مطمئنم کللللی نتایج چشمگیر داریم همه مون تا اون موقع تا راجع بهش حرف بزنیم :)
به خدای مهربون می سپارمت.
درود و سلام خدمت آقا حمید امیری عزیزMaverik( مستقل)
شما چقدر اطلاعات تون نسبت همه چی قوی هستش شما خودتون کلا ی پا استاد هستید ممنونم که در این فایل چنین اطلاعات هوا فضای جاذبه و باد مخالف و نیروهای موافق و مخالف رو در هواپیما هواپیمای بدون نیروی های مخالف هیچوقت به پرواز در نمیاد… ومتحد شدن 13 کلونی نیروهای مخالف بریتانیا و همچنین آیه (نجم 28-29) در مثال قرآنی ابتدای کامنت، افرادی با امر الهی مخالفت میکردن، یا بهتره بگم لجاجت احمقانه میکردن. اینجاست که خداوند به پیامبر امر میکنه از آنها اعراض کن و روی بگردان. چون این لجاجت ها و انتقاداتِ مغرضانه فقط جنبه کینه توزی و تخریب داره و عاقلانه نیست. و همچنین گارد گرفتن شاگردی که موقع تدریس شما در کلاس آتش نشانی رو توضیح می دادید و در نهایت آن کسانی که باید هدایت می شدند با سکوت و توجه به گفته های شما هدایت شدند و در نهایت تشکر و قدردانی کردند اون یکی شخص در نهایت با اعراض به موقع شما کنار گذاشته شد و اینها همش نشان دهنده ی مهارت شما در آموزش وتخصصی در رشته و حرفه ی مقدس آتش نشانی بوده خواستم تشکر و قدردانی کنم بابت این کامنت سرشار از اطلاعات و نکته های ظریفی که خیلی ماهرانه در این کامنت گنجانده اید تشکر و قدردانی می کنم همچنین در توضیح مخالفان ایلان ماسک
که عده ای هم با انتقاد کردن از ایلان ماسک قصد دارن کسب شهرت کنن. همانند آون شاگرد شیطون شما خخخ
آقای امیری عزیز فورت آف جولای همه مبارک باشه و از اینکه اون نامه ی مخالفت با پادشاه رو همراه با ترجمه نوشتید ممنون و سپاسگذارم
Do not look for comfort. Do not resent challenges or opposition. Kites rise highest against the wind, not with it,” Sir Winston Churchill
«بدنبال راحتی نباشید. نگران چالشها و نظرات مخالف نباشید، بادبادک خلاف باد اوج میگیرد نه موافق آن» (سر وینستون چرچیل
هواپیمای بدون نیروی های مخالف هیچوقت به پرواز در نمیاد…
راستی چقدر خوبع شما مدام عکس پروفایل تون رو بروزرسانی می کنید شب قبلش صورتمو اصلاح کرده بودم و baby face اومده بودم سر کلاس و تصورشون این بود که این الف بچه میخواد بهمون آموزش بده.نامبرده مواد نگهدارنده اش خوب بوده، ورزش و سبزیجات تازه خیلی مهمه) ایمجی کف کف هورااااااا
ممنون و سپاس آقای Maverik عزیز سپاس در ضمن ببخشید دستم خورد به 4 ستاره که یهو دیدم سِند شد و رفت وگرنه شما لایق بهترینع بهترین ستاره ی طلایی چلنج تلنت هستید
مممنون و سپاس برای اشعار زیباتون که برای استاد عزیزمون فرستادید .. همیشه بیشتر و قشنگتر بدرخشید
سلام و درود به شما خواهر بزرگوار و گرانقدر. بسیار از لطف و محبت شما ممنون و سپاسگزارم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر که از این کامنت لذت بردین و از پاسخ مثبت و ارزشمند تون بسیار ممنونم.
عکس پروفایل داستان داره. قبلاً باید از توی سایت وردپرس این کارو میکردیم که چون فیلتر هست یه کمی زحمت داشت. ولی الان از توی سایت gravatar دات کام. این سایت فیلتر نیست، به راحتی تا عکس با رزولوشن 10 مگ رو میشه اینجا آپلود کرد. اینجا که آپلود کنید بلافاصله میشینه روی سایت.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید دوست عزیزم.
درود و سلام خدمت آقا حمید عزیز ممنونم بابت پاسخگویی تون
در مورد عکس پروفایل تون میشه کمی بیشتر توضیح بدید….
راستش من هر کاری می کنم نمی تونم عکس پروفایل مو نصب کنم چند بار یکی از دوستان که به کارهای کامپیوتر وارد هستند اومدند و از وردپرس انجام دادند ولی نشد دوستان دیگری در سایت راهنمایی کردند که با WPN قوی وارد بشم ولی باز هم نشد .. الان وی پی ان سایفون نصب کردم ولی هنوز اقدام نکردم برای عکس پروفایل … میشه منو راهنمایی کنید که چطوری انجام بدم
ممنون و سپاسگذارم
سلام و درود مجدد به شما
اگه بخواین از توی سایت وردپرس اقدام کنید به VPN نیاز دارید ولی باید توی ساعات ابتدایی صبح یا آخر شب اقدام کنید که ترافیک شبکه اجازه بده، توی ساعتهای پیک مصرف اینترنت به سختی میشه این کار رو کرد.
من از توی همون وردپرس روی یه لینک زدم هدایت شدم به یه سایت دیگه بنام Gravatar. این رو با دات کام بنویسید تا بتونید وارد بشید. من بخوام لینک بذارم سرور لینک رو پاک میکنه.
وارد این سایت بشید ، بدون نیاز به VPN و برای همون ایمیلی که دادین به سایت استاد عباس منش عکس پروفایل آپلود کنید و اونجا آپلود میکنید میاد میشینه اینجا توی پروفایل تون.
درود و سلام خدمت آقا حمید عزیز ممنون از راهنمایی های عالی تون .. اتفاقا رفتم توی گوگل سرچ کردم و لینگ شو پیدا کردم و تمام مراحل شو یادداشت کردم ولی من پسورد ایمیل مو فراموش کردم چند تا پسورد ی که قبلانا جایی نوشته بودم رو امتحان کردم ولی درست نبود حالا نمیدونم چیکار کنم
خیلی ناراحت شدم .. حالا راهی هست که پسوردمو پیدا کنم؟؟
ممنون میشم راهنماییم کنید البته اگر امکان پذیر هست.
ممنون و سپاس
به نام خداوند مهربانی
سلام و عرض ادب و احترام دارم خدمت شما دوست عزیز و ارزمشندم حمید عزیز
امروز هدایت شدم که بیام این فایل رو گوش بدهم و بعدشم بیام و دیدگاه های دوستان رو بخوانم
حمید جان ازت ممنونم که اینقدر در نوشتن و مثال زدن توانمندی
ممنونم که در دل نوشته هایت اغلب مثال هایی از زندگی روزمرهی خودت می نویسی که خیلی کمک کننده و آموزنده است
حمید جان در پایان دیدگاهت نوشتی تا پیش از این زندگی برای شما کسل کننده بوده
کم و بیش برای من همین بود
ممنونم که تو این خانواده صمیمی حضور داری و اینقدر اکتیو و فعال هستی
ممنونم که چاشنی فان را در حد نیاز در دل دل نوشته هایت میاری و این باعث میشه که اون مطلب بسیار گیرا و تأثیر گذارتر باشه و من اشتیاق بیشتری برای مطالعهی دیدگاه های شما داشته باشم
ممنونم که با مثال های هوا فضایی که در اکثر کامنت هایت داشتی باعث شدی من هم کم و بیش به این حوضه علاقه مند بشم
این چند وقته فعالیت هایت رو کم و بیش دنبال می کنم و متوجه سدم که متمرکز هستی روی دورهی احساس لیاقت
دمت گرم که داری ارزمشند ترین سرمایه گذاری زندگیت رو انجام می دهی
امیدوارم به زودی پس از تمام شدن دوره ، یه فصل جدید از سفر به دور امریکا شروع بشه و…
دیدگاه نوشتن شما و بقیه دوستان و بگو بخند ها و شوخی هامون توی کامنت ها هم شروع بشه
کتمان نمی کنم یکی از انگیزههای روزانهی من مطالعهی دیدگاه های دوستانم بعد از منتشر شدن یک قسمت از سریال هست
چون اون کامنت ها سرشار از حس خوب و آگاهی هستش
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر هممون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
سلام و درود محمدحسین جان. خوبی داداش ، الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه. بینهایت ازت متشکرم که لطف کردی و برام کامنت گذاشتی.
آره واقعا حق با شماست، روزهای سفرنامه خیلی خوش میگذره و کامنتها خیلی دلچسبه و البته محل تاخت و تاز و شیطنت های کودک درون حمید امیری…
نکته ماجرا اینکه استاد عباس منش و استاد شایسته عاشق سفر هستن و بازم بزودی میزنن به دل جاده. اصلا استاد بارها توی آموزش ها میگه: «من از یکجا موندن خوشم نمیاد؛ همش دوست دارم توی حرکت باشم»
بازم به لطف و هدایت رب العالمین میرن سفر ما هم باهاشون همسفر میشیم.
ازت بینهایت سپاسگزارم محمدحسین عزیز ، از درگاه خداوند متعال بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و احساس خوب و مثبت برات درخواست میکنم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
سلام به حمید عزیز
همیشه کامنت های عالیت رو میخونم و از آیه ها و اشعاری که میزاری لذت میبرم و درس میگیرم.
حمید جان دیدم عکس جدید گذاشتید ،رفتم که ببینم و دیدم داستان هدایتت رو گذاشتی
بسیار لذت بردم از هدایتت ،عالی بود
در مورد ارزش انتقاد کردن گفتی
یه نکته یادم اومد که اگر وقتی از ما انتقاد میکنن ،یه لحظه فکر کنیم ،متوجه میشیم که چقدر مافرق کردیم چقدر تغییر کردیم چقدر نسبت به بقیه ی جامعه متفاوت فکر و عمل میکنیم و راهمون درسته و راه مستقیم خداوند رو پیش میریم و چه اراده ی قوی داریم که اینقدر تغییر کردیم
اونوقت در مقابل انتقاد هاشون برافروخته نمیشیم و اصلا برای تغییر حرفشون ،خودمون رو به زحمت نمیندازیم که توضیح بدیم
و میگیم تو درست میگی
ممنون از کامنت زیبات
امیدوارم به جاهای فوق عالی برسی
سلام و درود به شما لیدا جان
انسان ارزشمند و توحیدی و تحسین برانگیز.
خیلی ممنونم از لطف و محبت شما. آره من یاد گرفتم چطوری بدون نگرانی از فیلترینگ عکسهایی با رزولوشن بالا تر از 10 مگابایت رو آپلود کنم. اگه دیدین روزی پنج بار عکس پروفایل عوض کردم تعجب نکنید خخخخ
یه سایت هست بنام Gravatar دات کام. که وقتی توی وردپرس عکس آپلود میکنید میره توی همین سایت. نمیتونم لینک بذارم چون پاک میشه. خودتون سرچ کنید، این سایت فیلتر نیست. و میتونید چندین عکس رو آپلود کنید و هر بار یکیشون رو تایید کنید تا خیلی سریع بشینه روی پروفایل تون.
در مورد انتقاد شنیدن از جامعه گفتین، واقعاً حق با شماست من دیگه مثل اون حمید گذشته واکنش های تند به انتقادات نمیدم و مدت زمان خیلی بیشتری آرامشم رو حفظ میکنم. ولی خب خیلی بیشتر از اینا از خودم انتظار دارم. دوست دارم مثل استاد عباس منش باشم. آرام و مثبت و توحیدی.
از شما خیلی ممنونم بخاطر کامنت ارزشمند تون. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و درود،،دوست و برادر گرامی،اقا حمید،،لذت بردم از خوندن کامنتت،،اقا این چهره رو خوب اومدی،،منم قبل دوره قانون سلامتی ،هرکی منو میدید میگفت بهت میخوره متولد 59،،60 باشی،،هرچی قسم میخوردیم بابا ب خدا 67 ایم،،باورشون نمیشد،،اما بعد از دوره و پیاده روی کردن و ورزش کردن و تغذیه درست،،و 35 کیلو وزن کم کردن،،منو با پسر عموم که 13 سال از خودم کوچکتره اشتباه میگیرن،،ب خصوص وقتی صورت رو اصلاح کنم ،ک یه پسر کوچولو میشم،،ممنونم از کامنتت داداش،ک باعث شد این مسئله رو مطرح کنم،،
سلام و درود به شما حمید جان. برادر عزیزم. امیدوارم در کنار خانواده عالی عالی باشین. دریا گلی ما حالش چطوره؟ دور چهره ماهش بگردم الهی چقدر زیباست. خدا رو صد هزار مرتبه شکر. «فالله خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین »
حمید جان خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر اینکه به لطف قانون سلامتی اینقدر تأثیر مثبت تونستین ایجاد کنید و سلامتی تون رو بهبود ببخشید.
آره این ریش برامون دردسر میشه یه وقتایی ، ریش میذاریم میگن پیرمرد ، اصلاح میکنیم میگن پسر جون …خخخخ
الهی که حال دلتون عالی و مثبت باشه ، یه آهنگ نی انبون هم بذار برای دریا گلی تا کلی برای خودش کیف کنه.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید حمید عزیز.
سلام و درود فراوان به حمید آقای عزیز یا بقول همه دوستان حمید حنیف
اولا بزار بهت بگم حمید آقا که چی شد که اومدم کامنتت رو دوباره خوندم و تصمیم گرفتم براتون دیدگاه بزارم: من خب کامنتاتون رو با دقت پیگیری میکنم و اون گزینه که وقتی دیدکاه بزارین برام ایمیل ارسال بشه رو فعال کردم و توی ارشیو علاقه مندی هامم شمارو گذاشتم حمید آقای عزیزم ;)
خب من ازونجا که کامنتتون رو قبلا خونده بودم همین الان داشتم سفر به دور امریکا قسمت 3 رو نگاه میکردم یک نشونه مشترک از اون فایل بود که شما توی این کامنت گفته بودید و منو دقیق یاد این کامنت انداخت(اگر وقت کردید برید سفر به دور امریکا قسمت 3 رو نگاه کنین خودتون متوجه میشین چرا یاد کامنتتون افتادم)
بعد که اون نشونه رو دیدم دنبال این دیدگاه از توی پروفایلتون گشتم و پیداش کردم و دوباره خوندمش و کلی لذت بردم از این ذهن خلاقتون و آمادتون و این مثال های عالیی که برامون میزنین و خواستم بگم که تمام دیدگاهاتون رو با عشق میخونم درضمن چقدر پروفایلتون قشنگه واقعا وقتی که قضیه سایت gravatar به خودم یاداوری کردم همیشه راه حل های ساده تر و راحتتر برای همه چیز وجود داره. بقول خودتون دیگه اینقدر راحت شده که اگه ازتون دیدیم هرروز دارین پروفایل عوض میکنین نباید تعجب کرد و خب منم دوست دارم روی ماهتون رو نگاه کنم ماشالا خیلی زیبا هستید.. حمید آقا عزیز شما توی یکتا پرستی، تسلیم بودن و… الگو من هستین مشتاق خوندن دیدگاهاتون هستم
منتظر خبر های خوبتون هم هستم
در پناه رب العالمین شاد باشید
سلام و درود به سینا جان عزیزم. خوبی داداش گلم. الهی که حال دلت عالی عالی باشه و هر موقع کامنت من رو دریافت کردی این کامنت احساس خوب و مثبت و توحیدی به قلب نازنینت بده.
سینا جان منو ببخش که کامنت ارزشمندت رو با تاخیر پاسخ میدم.
از این نشانه ای که گفتی استفاده کردم و رفتم قسمت سوم سفرنامه رو دیدم.
4th of July
دقیقا همون نکته مشترک این کامنت با اون فایل بود.
از مهربانی شما ممنونم که ایمیل رو فعال کردین ، امیدوارم پرحرفی های من باعث نشه غیر فعالش کنید. ازت ممنونم سینا جان. بسیار بسیار تحسینت میکنم انسان ارزشمند. برام جالب بود تقریباً مدت زمان عضویت ما خیلی نزدیک به همه.
اینکه محبت و بزرگواری دارید و من رو الگو خطاب کردین، ازتون ممنونم. امیدوارم بتونم توحیدی عمل کنم. ولی تا استاد عباس منش رو داریم ، چرا شاگرد آماتورش بخواد الگو باشه.
سینا جان ، از خداوند برات بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم عزیزم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
سلام آقا حمید دوست ارزشمندم احسنت به شما که اینقدر قشنگ جو آن کلاس آموزشی را به نفع خودتون تغییر دادین حمید آقا آن مثالهای هوا فضاییتون هم نمک کامنتتون هست میدونید هر وقت کامنت های شما را میخونم چند احساس را باهم تجربه میکنم آن آیات قرآن که به آدم آرامش گاهی از حرفاتون پراز آگاهی ولی مجبوری به این شیوه نگارش ناخود آگاه لبخند بزنی وحتی گاهی وقتها قهقه خلاصه که حمیدآقا ممنون که هستی و مینویسد وما هم لذت میبریم
بهترین بهترینها را برات آرزو میکنم
سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم خانم زارع گرانقدر. الهی که همیشه در پناه رب العالمین احساس خوب و مثبت و توحیدی داشته باشید.
خیلی ممنونم از شما بخاطر کامنت ارزشمند تون.
خدا کنه که همیشه در مسیر صراط مستقیم و هدایت رب العالمین باشم تا بتونم چیزهایی رو بنویسم که احساس خوب و مثبت رو به قلب دوستانم و خنده رو به لباشون بیارم. یاد خدا رو در دل اعضای سایت زنده کنم. خدا کنه حضورم مثبت و سازنده باشه.
از شما خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم خواهر عزیزم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
به نام خدای مهربان
سلام رفیق شفیق من
سلام حمید عزیز
اول از همه بگم این عکس خیلی خوشگله و این بی بی فبسی چقدر هم بهت میاد خخخخ
آقا کلا نمیتونی توی هوا فضا بری نه؟!!!!!
ماشاالله چقدر اطلاعات داری رفیق دمت گرم
آقا من هنگم هنوز از مثال هواپیما باید برم باز هم بخونم تا متوجه بشم
در کل دمت گرم که با توضیحات قشنگت مثال میزنی حرف های استاد رو به نثر و روان توضیح میدید
ایول رفیق دمت گرم
دلم برای دیدن روی ماهت تنگ شده بود که الان دیدم خداروشکر
زیر سایه رب العالمین شاد و سلامت و خندان باشی رفیق
سلام و درود جوااااااااد جااااااانم
خوبی داداش
کجایی داداش ، کم پیدایی .
دورت بگردم الهی ، یه کامنت جواب نداده پیش من داری هنوز ، منو ببخش. باور کن اینقدر لطف و بزرگواری بچه های گل سایت زیاده که نمیرسم همه رو جواب بدم.
خیلی خوشحالم ازت کامنت دریافت کردم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
سلام حمید عزیزم
خوبی برادر
هستم عزیزم ولی فقط بیشتر کامنت میخونم و حقیقتا تنبلی میکنم برای کامنت نوشتن
ولی هستم توی سایت و کامنت اکثر بچه های عزیز
رو میخونم و ستاره میدم
دم همه بچه ها کرم با این کامنت های عالی و خوب
خدایا شکرت
سلام حمید عزیز همیشه زیبا مینویسی با این فیس زیبا و جذابت
چقد قابل تحسینی و درک زیبا داری از تمام موضاعات زندگی نشانه ها رفتار ها و چقد خوب اینقد با خودت در صلحی و همیشه در کامنت هات خودتی همیشه کامنتهاتو میخونم و لذت میبرم و حتی عدد 777(ب قول خودت تعدادی ایموجی خنده)
ولی از وقتی این ایموجی ها برداشته شد چقد کیفیت متن ها سایت زیباتر و بهتر شده
نمیدونم واقعن نمیدونم باید استاد عزیز تحسین کنم برای این دانشجوهای فوق العاده ای که جذب کرده یا خود شما دوستانمو که بسیار قابل تحسین هستین تحسین کنم
خداروشکر برای این نظم هماهنگی و این سایت زیبا
آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم براتون
سلام و درود به شما امیر جان.
از این همه لطف و محبت شما ممنون و سپاسگزارم.
الهی که همیشه همیشه حال دلت عالی و توحیدی باشه.
همیشه حق با استاد عباس منشه ، ولی یه وقتایی واقعاً جای خالی چندتا ایموجی خالیه ، مثلا یه خنده یا یه قلب.
ممنونم امیر جان برای پاسخ ارزشمندت. عزیز دلی.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
سلام آقای امیری ..
عالی بود کامنت زیبای شما.بایدبگم لذت که هیچ فقط درس گرفتم چقد جالب گفتید از پرواز و چه نیروهای مخالفی که باعث اوج پرواز میشن.ونیز تاریخ امریکا
جناب امیری خوشحال میشیم باز هم بشنویم از آگاهی های شما دوست عزیز..
در پناه حق موفق باشید..
سلام و درود به شما جناب صفی خانی بزرگوار.
از لطف و محبت شما سپاسگزارم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر که از این کامنت لذت بردین و از فیدبک مثبت تون بسیار ممنونم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید دوست عزیزم.
حمید جان درود به شما و درود به شغل ارزشمندت که این شغل و این حرفه با وجود انسان های ارزشمند و توحیدی مثل شما رنگ عشق به خودش گرفته .
حمید عزیزم چقدر زیبا موضوع کلاس خودتون رو حل کردین با صحبت به اینکه دنیا چرخش داره و باید بدانیم که چه موضوعی برای ما سازنده هست و چطور می توانیم یک مدرس عالی یک مربی تاپ مثل استاد عباس منش را در وجودمون پرورش بدیم تحسینت می کنم رفیق عزیزم .
از کامنتی که نوشتی لذت بردم و پر از عشق و آگاهی بود برای من چراغ راهی بود در ادامه راه من که در حوزه آموزشی فعالیت می کنم احسنت به شما و البته توقع بیش از این ها هم هست با داشتن استادی مثل عباس منش چنین شاگردانی توانمند .
عاشقانه برای شما سلامتی و آرامش و در کنارش رزق بغیرالحساب اربابم رو می خوام .
سلام و درود به شما آقا مهدی گل. بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون. و البته تحسینتون میکنم بخاطر موفقیت هاتون و کنجکاو شدم بدونم تو چه زمینه ای کار آموزشی میکنید.
آره واقعاً همینطوره با وجود داشتن نعمت ارزشمندی چون استاد عباس منش باید همه مون بهترین باشیم.
چند وقت پیش با یکی از دوستان صحبت میکردم. و میگفتم واقعاً توی هر جزئی ترین موضوع استاد عباس منش بهترین و توحیدی عمل میکنه . و با تعجب میگفتیم خدایا این انسان ارزشمند چقدر روی خودش کار کرده که اینقدر توحیدی شده.
از کامنت شما بسیار ممنون و سپاسگزارم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید مهدی جان.
به نام خداوند جان و خرد،کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای،خداوند روزی ده رهنمای
سلام به استاد زیبای خوشتییپ نازننینم
و سلام و سر سلامتی به دوستان عززیز توحیدی من
خداروصدهزارمرتبه شکر …یک روز دیگه زنده م ..نفس میکشم ..شمارو میبینم …به صداتون گوش میدم ..و قدم های تکاملی برای بهبود شخصیتم برمیدارم …
استاد جانم …قبل از هرچیز یک درخواست و خواهش داشتم ازتون …میشه لطفا به استاد شایسته بگید حداقل یکبارتواین ویدئو ها… از پشت سرتون رد بشه :) …ما ببینیمشون …؟میدونید چقدددر دلتنگ روی ماهش هستیم …؟
این انصاف نیست ما جامونده های دوره کشف قوانین …صدا و تصویر نازنین ترین مریم دنیارو مدت هاست نداریم …
استاد شایسته اگر صدای منو میشنوی … بنمای رخ که خلقی واله شوند وحیران بااابااا : ))))) دلمون حساااابی براتون تنگه …
استاد جانم …صدای سعیده رو از پست کشیک شبکاری میشنوی …تازه روزم رو شروع کردم اما پربرکت …
ی جایی تو قدم نهم استاد میگه من ندیدم آدم از خودم توحیدی تر …آره استاد …من ندیدم از شما توحیدی تر…
اینو از رفتار شاگردتون میفهمم …من که میخوام بخوابم برای خدا مینویسم عششقم من میرم بخوابم برمیگردم :) بیدار که میشم میپرپممم سر دفترم میگم سلاااام عشششق من …من اومدم :)))))
کی یادم داده این عشق بازی رو..؟کی یادم داده زندگی توحیدی رو …؟
سی سال همه جا دنبالش گشتم نبببووووود ….
اینجا پیداش کردم …
اینجا طعم خوووشبختی رو با سلول به سلول بدنم چشیییدم …
انقدر غرررق لذت شدم که همیشه بهش میگم …پسسسر همین الان اگر بگی برگرد پیشم …من منتظر فرشته ی مرگ نمیمونم …خودم ازین جسم جدا میشم و مییپرم بغلت ….
آره استاد من …ندیدم استاد از شما توحیدی تر …که زندگی سعیده رو اینطوری کن فیکون میکنی …
صداتون توی سرم میپیچه …تو قدم اول …با لذت تمااام …غرق آرامش میگید …
این مسیر خیییلی خوبه …خیلی …این مسیر همه چیز بهتون میده …همه چیز …
اون موقع نگاه به چهره ی پر از آرامش و فرکانس بالای صداتون میکردم …
غرق ناامیدی بودم …اما …
ایمان آوردم به این کلام …به این صدا …
یکی آمد که حرف عشقو با ما زد ….
اون موقع نمیدونستم چه جوری ممکنه …یکروز من هم بتونم انقدر غرق آرامش بشم …
آلرردی …الان هستم … :)
غرق عشششق …آرامش …نووور…تسلیمِ تسلیم ….
سرت سلامت استاد قشنگم …من رو به ایمان دعوت کردی… لبیک گفتم و الان اینجام … :) به قول قرآن شدم لعلک ترضی …
استاد عباسمنش عزیزم …
درمورد موضوع فایل بگم براتون…
الحمدالله بعد ازآموزش های شما …خیلی وقته نه کاری به کسی دارم …نه برام مهمه بقیه دارند چیکار میکنند …قبلا هم شخصیت انتقادی نداشتم خیلی …اما انقدرم بیخیال نبودم …
ازونجا که کله ی مبارکم روی تن خودمه نه توی زندگی دیگران …بقیه هم خیلی کاری بهم ندارند …که اگر هم داشته باشند …من تموم تلاشم رو میکنم انتقاد سازنده رو بپذیرم …یا اگر قصد و غرضی داشته باشند بیخیال باشم و بسپرمشون به الله…
اما از اجرای قانون سلامتی بگم براتون …
اون سعیده ی مثبت هفتاد کیلویی :) …که آرزوش بود یک روز معجزه بشه تا عدد 60 رو …روی ترازو ببینه …
الان عیین کرره شده همش 50 کیلو : ))))))
صحیح و سلااامت …پر از انرژی …پر از اعتماد به نفس…پر از تمرکز …
روزی صدبار اینارو میشنوم استاد…
مثلا از همکارام:
وااای سعیده!تو چرا انقدر لااغر شدی..؟
وااای داری میمیری که!داری محو میشی!چی موند ازت…!
تو فتوسنتز میکنی…؟یعنی چی نمیای با ما غذا بخوری؟
من قول میدم همینجوری پیش بری،چند ماه دیگه میمیری : )))))))
بعد من بلندد بلند میخندم میگم نگرااان نباشید …حلواتون رو که نمیتونم بخورم اما …مطمئن باشید بیشتر از شما زنده میمونم و لذذذت میبرم از زندگیم : ))))))))
چرا انقدر راحتم با این انتقاد ها …؟چون دارم میبینم اونور داستان،یک مشت آدم به قول استاد رها شده در دریا که مووج هر طرف میبرتشون …نه هدفی دارند …نه انگیزه ای …یک مشت آدم پر از بیماری…پر از درد های اسکلتی …پر از مشکلات واضح و روشن که به عنوان بخشی از زندگی که همینه که هست پذیرفتند …
مگه منِ سعیده مغززز حیوان نجیب خدارو خوردم بخوام خودمو با این اراجیف ناراحت کنم یا بخوام مقابله به مثل کنم …..
همین دیشب سوپروایزرمون،بعد مدت ها منو دید گفت عههه تو چقدرررلاغر شدی : ))))چند کیلو کم کردی …؟
خندیدم و با افتخار و لذت گفتم مثببت بیسسست کیلوووو :)
بعد شروع شد که آهااا رژیم کتو گرفتی آره؟چه جوری میتونی نون نخوری؟چه جوری میتونی از میوه های فصل بگذری…؟
من اصلا همچین رژیمی نمیپسندم …اصلا قبول ندارم این مدل زندگی رو …
من فقط خندددیدم استااااد
بعد تودلم گفت دااادااااش چرا فکر میکنی نظر تو اصلا برای من اهمیتی داره : ))))))))))
این واکنش های آرامش بخش من در مقابل این انتقاد های بیخورد از کجا میاد استاد؟
به قول شما …از نتیییجه
اگر کل جهان بیان به من بگن،سعیده داری اشتباه میکنی،من نتااایجم رو میکوبم توی صورتشون : ))
حرف رو که همه بلدن بزنن!
با نتیجه هاتون حرف بزنید با من :))))
حالا این موضع پر ازآرامش من یکم در مقابل خانواده مخدوشه …مثلا وقتی مادرم با چشم های نگران ..پرازعصبانیت ..پر از خشم …که چرا انقدر لاغر شدی …مریض میشی و ال بل …
من خیلی نمیتونم آروم باشم …
یعنی تموم تلاشمو میکنم احترامش رو حفظ کنما …سکوت کنم …
اما نمیدونم چرا یکم آرامشم بهم میریزه …
باید روش کار کنم …به همون اندازه رها باشم …
و نزارم یک عامل بیرونی با انتقاد غیر سازنده …حتی یک ثانیه منو بهم بریزه …به امید الله..
از خداوند طلب هدایت میکنم،برای کسب نتایج فوق العاده در تموووم جنبه های زندگیم …
تا هیچ انتقادی غیر سازنده ای…در هرهیچ زمینه ای برای هیچکس از اطرافیانم پیش نیاد …یا اگرم اومد …بخاطر نتایجم برام هیییچ اهمیتی نداشته باشه…
استاد جانم …قدم به قدم …پاهامو روی رد پاهایی که سال ها پیش از خودت بجا گذاشتی میزارم …تا بزودی برسم به قله ی توحید …همونجا که شما بهش رسیدی اولین بار و پرچمت رو محکم کوبیدی …
قله ای که برای همه قابل فتحه …برای همه جا داره …
خدایا ازت …خودِخودِ خودت رو میخوام …
عشق توحیدی…ثروت توحیدی …زندگی توحیدی …
خدایا من رو به راه راست هدایت کن ….کمکم کن زندگی بسازم که همه جاش رنگ و بوی شمارو داشته باشه …
سپاس گزارم ازت استاد نازنینم …
به امید دیدارشما در بهترین زمان و مکان …با کوهی از نتایج : )
دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خَلقی والِه شَوَند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
از حسرتِ دهانش آمد به تنگ جانم
خود کامِ تنگدستان کی زان دهن برآید
گویند ذکرِ خیرش در خیلِ عشقبازان
هر جا که نامِ حافظ در انجمن برآید
«بسم الله الرحمن الرحیم ؛ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ؛ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»
سلام و درود فراوان به شما انسان ارزشمند و توحیدی و زیبا. بنده شایسته و نورانی پروردگارم، سعیده نورانی.
بسیار بسیار تحسینت میکنم که اینقدر توحیدی هستی و اینقدر مشتاق پروردگار ولی خداییش یه جوری دیگه عشقت به خداوند رو توصیف کن. از اتاق فرمان اشاره میکنن اعضای سایت به حضور شما نیاز دارن.
یه جایی در مورد نتایج ارزشمندت از قانون سلامتی گفتی. بسیار تحسین تون میکنم. من قانون سلامتی رو ندارم ولی خب یه چیزایی ازش فهمیدم و با توجه کردن به سبک غذایی استاد و نکاتی که توی کل فایلها میگفتن و البته یه نکته ای که توی دوره شیوه حل مسائل خانم شایسته میگفتن یه تغییراتی توی سبک غذا خوردنم ایجاد کردم. برای پایش سلامتی مون رفتیم پیش کارشناس تغذیه توی پالایشگاه یه دستگاه بادی آنالیزور داشتن که میری بالاش دوتا سنسور کف پا قرار میگیره، دوتا سنسور توی دوتا دست، فکر کنم خودت با این مدل دستگاه ها آشنایی داشته باشی. اکثر بچه های آتش نشانی اضافه وزن داشتن 8کیلو و 13 کیلو اضافه وزن. مورد داشتیم فقط 13 کیلو چربی اضافه داشت. تنها ایده آل آتش نشانی من بودم. با عین حال همون کارشناس تغذیه میگفت سبک تغذیه تو اشتباهه و باید مثل بقیه غذا بخوری. از طرفی میگفت بچه های آتش نشانی به نسبت بقیه خیلی متناسب هستن. باید بقیه رو ببینی که از چه مصیبتی رنج میبرند. ما از پیش کارشناس که برگشتیم یکی یکی بچه ها پرسیدن حمید تو چیکار کردی که تونستی تو این مدت کوتاه 11 کیلو وزن کم کنی. (در حال حاضر شده 13کیلو. و نکته اش اینکه بیشترش از چربیها بوده و بافت عضلانی موردی نداشته) من وقتی اشتیاق شون رو میدیدم برای دونستن بهشون میگفتم من اینجوری و اینجوری غذا میخورم. ولی به نظرت آیا اینها خواستار تغییر بودن؟ مشتاق بودن بدونن، ولی مشتاق ایجاد تغییرات نبودن. یکی میگفت من بدون نون و برنج میمیرم. یکی بود میگفت من باید از زنم اجازه بگیرم. یکی میگفت من نگرانم طراوت پوست صورتم کم بشه، یکی میگفت شاید برای تو جواب بده برای من هیچی جواب نمیده و هزار جور تمسخر دیگه…
این قصه ای که گفتم که اینو بگم آدمها دلشون یه چیزی رو میخواد ولی بدون پرداخت بها.
حمید امیری پوست دستش پینه بسته از بس بارفیکس و دمبل زده. تازه من جدی ورزش نمیکنم. من بدنم اونجوری که دلم میخواد نشده. عضلات شکمم اونجوری که دوست دارم فرم نگرفته. هیچکدوم از همکارای من حاضر نیستند توی گرما و شرجی بوشهر برن پیاده روی توی ساحل. کمتر کسی میاد توی باشگاه تمرین کنه. منم انتقاد نمیکنم ازشون، اتفاقا خیلی هم تحسین شون میکنم که برام مایه عبرت گرفتن هستن.
آدمها فکت و نتیجه هم دستت باشه بازم حاضر به تغییر نیستن ، حتی اگه رمز موفقیت شما رو هم بدونن، انکار و تحقیر و تمسخر میکنن.
پس میرسیم به همون جواب استاد عباس منش که میگه به بعضیها که حوصله ندارم توضیح بدم میگم من خوش شانس بودم.
یه فایل انگیزشی میشنیدم از یه آقایی بنام David Goggins که نیروی عملیات ویژه دریایی آمریکا بوده.(خودشون بهش میگن نیروهای Navy Seal یه جور تکاور دریایی یا نیروی عملیات ویژه دریایی، فرق داره با اون تفنگداران دریایی، به اونها میگن Marine Corp). این شخص یه وزن 140-150 کیلویی داشته و رسیده به 70-80 کیلو همه بهش میگفتن غیر ممکنه. میگفت وقتی بهم میگفتن غیر ممکنه، تو فقط خودتو شکنجه میدی آخرش هم انصراف میدی. میگفتم حالا اگه ممکن شد چی؟؟ یه جمله قشنگی رو میگفت«آدمها ناتوانیهای خودشون رو میبینن و شما رو قضاوت میکنن. وقتی به شما میگن نمیتونی در واقع این جملات یه آینه است که داره واقعیت خودشون رو بازتاب میده»
جا داره اینجا یه اشاره ای کنم به کامنت سیدعلی عزیز. پیغمبر خدا باشی از دست حرف مردم آسایش نخواهی داشت.
و در پایان غزل زیبای 233 حافظ رو نوشته بودی که چقدر اینو دوست دارم.
«دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید ؛ یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید»
«بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر ؛ کز آتش درونم دود از کفن برآید»
در پناه نور هدایت نور علی نور رب العالمین باشی.
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَعَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ ۚ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ ۖ تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ
بار الها، تو مرا از سلطنت (و عزت) بهرهداری و از علم رؤیا و تعبیر خوابها بیاموختی، ای آفریننده زمین و آسمان، تویی ولی نعمت و محبوب من در دنیا و آخرت، مرا به تسلیم و رضای خود بمیران و به صالحانم بپیوند.
آیا من میتونم قبل از نوشتن برای برندِ سایت،حمید حنیف از احساسم پیروی نکنم،وضونگیرم و از قرآن براش طلب هدایت نکنم …؟
never ever!
سلام به حمید عزیزم …به تجلی نور خدا …
بی نهایت سپاسگزارم ازت که با این آیه توی تموم کامنتات …من رو غرق نور الله کردی …
چقدر دلم میخواد غرق ترجمه ی این ایه بشم ….دلم میخواد روحم بین کلماتش به پرواز دربیاد…
خدا نور آسمون ها و زمینه …
نوری که توی چراغه …
چراغی که توی یک شیشه ست …
نوری که بدون هیچ آتیشی هیچ وقت خاموش نمیشه …
نوری روی نور …
و خدا هرکیو بخواد به این نور هدایت میکنه ….
حمید جان …پسر توحیدی غرق نور خدا …نمیدونی چقدر همتون رو تکه ای ازین نور میبینم …
هر بار که برام نقطه ی آبی میاد انگار تلالویی ازین نور برام اومده …
من اسم این سایت رو چی بزارم بنظرت …؟
الان که دارم برات مینویسم …نشستم پشت میز و لپ تاپم …دریای بیکران لاجوردی با موج های آروم که انتهاش وصل شده به آسمون آبی خدا که پر از ابرهای پنبه ای که غرق نور نارنجی خورشید شده …
آیا منِ سعیده توانایی شکرگزاری همین تیکه از بهشتی که هر روز میبینم رو دارم …؟درتوانم هست …؟
دارم فکر میکنم ابراهیم چه جوری تونست از عهده ی شکرگزاری پروردگارش دربیاد که خدا گفت
إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّهً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِیفًا وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ
شَاکِرًا لِأَنْعُمِهِ ۚ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ
آیا منِ سعیده میتونم یک روز از عمرم مثل ابراهیم باشم …؟میشه خدا ازم راضی باشه …؟
نمیدونم …واقعا اگر خدا هدایتمون نکنه ….و دستمون رو نگیره …ما غرق گمراهی میشیم …
حمید جان..سپاسگزارم که وقت ارزشمندت رو گذاشتی و برام نوشتی …همیشه توی خط به خط کامنتت غرق میشم و یک علامت سوال دور سرم میچرخه که این پسرر چطوری اینقدر فوق العاده ست و انقدر خوب میدونه و مینویسسه …؟
حقیقتا اون ایستگاه آتشنشانی خیلی خوش شانسه که شمارو داره ….
اون موقع که استاد تو دانشگاه بندرعباس بود…مسئولین دانشگاه نمیدونستن چه در و گوهری رو توی صدفشون دارند …وقتی این مروارید رو از دست دادند ،حسرتاشون شروع شد که چرا بیشتر از حضورش …استفاده نکردند …
حمید عزیز من این تصویر رو واضح و روشن میبینم
روزی که همکارات نشستن دورهم و با تعجب از خودشون میپرسند…این انسان فوق العاده که علمش جهانی شده و همه دارند ازش صحبت میکنند …همون حمید امیری ایستگاه خودمونه …؟
چطور در کنار ما بود و ما نفهمیدیمش :)
من به تصویر های ذهنیم ایمان دارم …میتونی روش حساب کنی پسر :)
پرنده ی خوشگلی داره جلوی پنجره ی خونه پرواز میکنه و صدای مهستی از اسپیکر خونه در حال پخشه …
بیا بنویسیم روی خاک رو درخت
رو پر پرنده رو ابرا
بیا بنویسیم روی برگ روی آب
توی دفترِ موج رو دریا
بیا بنویسیم که خدا ته قلب آینه است
مثل شور فریاد یا نفس تو حصار سینه است
با همیشه موندن وقتی که هیچی موندنی نیست
اوج هر صدای عاشقه که شکستنی نیست
با صدام میام همه جا تو رو مینویسم
روی آینۀ گریه هام گونه های خیسم
ای که معنی اسم تو آسمون پاکه
ریشۀ صدا نبض عشق زیر پوست خاکه
……
قسم میخورم میتونم ساعت ها اینجابشینم و به همین تکه از تصویر بیرون زل بزنم تا انقدر تاریک شه که چیزی ازش معلوم نباشه :) ی وقتایی از بعد زمان و مکان خارج میشم ….
مخصوصا اگر السماالحسنی یا ایه الکرسی در حال پخش باشه …
من فکر کنم همسایه هامون فکر میکنند یک دیوونه تو این خونه ست که خودشم دقیقا نمیدونم کدوم وریه :) درعرض یک ربع هم صدای قرآن از خونه ش میاد… هم صدای مهستی :))))
نه اینکه برام مهم باشه نظر بقیه ها … میخوام بگم وقتی از بعد زمان و مکان خارج میشی دیگه
میشی تعبیر این شعر
با سوره ى دل، اگر خدا را خواندى حمد و فلق و نعره مستانه یکیست
این بى خردان، خویش خدا مىدانند اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق، هرچه گرفتند به کار در خلقت تو و بال پروانه یکیست
گر درک کنى خودت خدا را بینى درکش نکنی، کعبه و بت خانه یکیست
باز من شروع کردم برات نوشتن و جمله ها پشت هم اومدن … :)
هرجای این کره ی خاکی …زیر آسمون بینظیر خدا هستی …غرق نور باشی حمید حنیف عزییزم
به خدایی میسپارمت که نور آسمون ها و زمینه ….
خدایی که مدیریت کیهان با اونه و به قول خودش اصلا براش کار سختی هم نیست:)
اجابت تموم درخواست هات آرزومه …
قلب فراوان از شمال تا جنوب برای بنده ی حنیف خداوند
به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان
سلام و درود سعیده جان.
چقدر این کامنتت زیبا و دلنشین بود برام. بی اختیار اشکام سرازیر شد. واقعاً وقتی توی هر کلامی توحید رو جاری ببینی ، چه قرآن پخش کنی و چه شعر ، وقتی با هر چیزی بیاد خدا باشی.
وقتی صدای آواز یه پرنده میشه تسبیح خدا. وقتی صدای امواج دریا میشه حمد و تسبیح. وقتی صدای رعد و برق میشه «یسبح الرعد بحمده» آره ، واقعاً وقتی«با سوره دل اگر خدا را خواندی ، حمد و فلق و نعره مستانه یکیست»
ممنونم از قیاس من با استاد عباس منش. خیلی بهم انگیزه و انرژی داد. و آره مشتاقم برم و یه کار بزرگ در جهان رقم بزنم. صرف نظر از اینکه بعداً چی پشت سرم میگن، مهم نیست. مهم اینه بقول ویلیام مک راون «دنیا بعد از اینکه ما تغییرش دادیم چه شکلی خواهد بود؟»
من هم ازت یاد گرفتم توی زمانی که حالم خوب نیست اسماءالحسنی و آیت الکرسی گوش میدم. واقعاً حالمو خوب میکنه. یه وقتایی هم دعای افتتاح. واقعاً منو از بعد زمان و مکان جدا میکنه.
ازت ممنونم
بخاطر این کامنت پر از انرژی مثبت و نور توحید. خیلی حالمو خوب کرد.
ازت ممنونم سعیده نورانی.
ممنونم که پیام آور توحید هستی.
ممنونم که اینقدر عالی روی خودت کار کردی و این چنین انسان بینظیری رو خلق کردی.
در پناه رب العالمین باشی
سلام وصدسلام به استاد عزیز ومریم بانوی عزیز وهمه اعضای سایت
وبه دوست گرامی وبی نظیرم سعیده عزیزم
چقققققققدر کامنتت زیبا بود وبی نههههایت دلم بردی به اون دریای لاجوردی وزیبای مواج که تهش به آسمون منتهی میشه
دلم رفت به شعری که از مهستی نوشتی خدای من یک لحظه از خودم جدا شدن رفتم جای دیگه
چقدر زیبا وعالی توحید رو توصیف میکنی دل آدم رو بی قرار میکنی
چقدر زیبا وتاثیر گزاری ومیتونی نور به قلب ادم بیاری چقد خوبه لذت بخش که آدم تا به این حد توحیدی باشه همه چی رو از منظر خدای یکتا که نور آسمانها و زمین هست نگاه میکنه و خودشم وصل این نور بیکران بشه
و باعث میشه حرفهای انسان هم تبدیل به در وگوهر بشه و رنگ نور داشته باشه وبوی محبت و صفا وعشق بده چقد تحسین برانگیزه
چقدر زیبا به دوست گرامی گوشزد کردید که قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری
چقدر بی نظیر ایمان دارید برای پیشرفت ورسیدن به مدارج بالا برای دوست عزیزمون واینقدر قشنگ وزیبا امید دادین وای که من قلبم به تپش افتاد نمیدونی یه لحظه چه حالی شدم از این حجمه از ایمان وآرزویی که برای این دوست گرامی داشتید
دلم خواست که برای من هم از این امیدها و آرزوها داشته باشید
خیلی تحسین میکنم شمارو آفرین وخدارو هزاران بار شکر که شما اینقدر غرق توحید هستید خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم آفرین به شما وبی نظیری
دوست دارم دوست عزیز خوشگلم
وآرزوی بهترینها برای شما وبرای همه اعضای سایت
به نام اله واحد
سعیده جون سلام به روح نازنینت و اون صورت شیرینت با اون چشمای غرق نورت
فتبارک الله احسن الخالقین که تو رو آفریده. می دونم من رو هم مثل تو آفریده ولی من الان کجام و تو الان کجایی!
میان ماه من تا ماه سعیده شهریاری تفاوت از زمین تا آسمان است.
این حجم از عشق به الله و توحید و معنویت رو در وجود هیچکسی در زندگیم ندیدم. تا بحال نه دیده بودم و نه شنیده بودم و نه خودم تجربه کرده بودم که کسی به خدا بگه شب بخیر عزیزم من میرم بخوابم صبح برمی گردم پیشت و دوباره صبح از جاش بپره و به خدا بگه سلام عشششق من! من برگشتم پیشت. بیا بغلم!
من هر روز صبح به لطف خدای لطیفم و با آموزشهای استاد جانم با لبخند رضایت بیدار میشم و شکر می کنم که زنده ام و این نور آفتاب و آسمون آبی رو از پنجره اتاقم می بینم. نفس می کشم و یه فرصت دیگه برای زندگی دارم، ولی جنس توحید شما فرق میکنه. خیلی عمیقتر و خالصتره. شما دقیقا مصداق حرف سهراب سپهری هستی که میگه سنگ از پشت نمازم پیداست. اصلا یه جورایی من دارم عارف مسلک بودن رو از شما یاد می گیرم.
در عین حال چقدر شوخ طبعی و تصویرسازیهات رو دوست دارم. دلم می خواد کامنتت تموم نشه. دلم می خواد تا ابد با حس بی نظیر عشق بازی با پروردگار همراهیت کنم.
نمی دونم الان نزدیک نیلا نیکای گلت هستی یا نه. ولی اگه نیستی و هنوز ازت دورن که باید یه تبریک n به توان بی نهایت (علامت بی نهایت ریاضی رو پیدا نکردم) بهت بگم که انقدر قوی و باایمان هستی که با وجود دوری از فرزندانت اینقدر پرانرژی و مثبت هستی. اینقدر روی رشد و معنویت خودت تمرکز گذاشتی که بمب هم تکونت نمیده. ماشاالله به تو!
در مورد مادرت دلم می خواد تجربه شخصی خودم رو بگم. ما چون در ابتدای زندگیمون دنیامون خلاصه میشده در اول مادر و بعد پدر، حرف و نظر اونها برامون به منزله قانون و وحی منزل بوده. یادته مثلا سال اول دبستان وقتی با خانم معلم اختلاف نظری پیدا می کردیم با حرف مامانمون مقایسه می کردیم و می گفتیم نهههه خانوم مامانم گفته اینجوری، نه اونجوری.
یواش یواش با بزرگتر شدنمون فهمیدیم که آدمهایی متفاوت از مادرمون هم تو دنیا هستن ولی باز هم اولویتمون با نظر مادرمون بود. پس اگه بخوام خلاصه اش کنم هرچقدر که تغییر کنیم و باور کنیم مادرمون داناترین و کاملترین آدم کره زمین نبوده و اونم ندانسته ضربه هایی به رشد شخصیتمون زده، ولی باز هم یه جاهایی قبولش سخته. اونم احتمالا بخاطر عشقمون به مادره.
یه جاهایی هست که پاشنه آشیلمونه و آثارش ته ذهنمون باقی مونده. واسه همینم هست که چون اون وابستگی به نظر همکار و دوست و رفیق رو نداریم در مقابل انتقادشون هم خم به ابرومون نمیاد. ولی مادر…. قضیه اش فرق میکنه. ته دلم مادرم هنوز همونه که حرفش واسم سند بوده. همونه که چون عمیقا دوستش دارم جلوش نقطه ضعف دارم. تغییر جلو هرکسی آسون باشه جلوی اون که نظرش واسم از همه مهمتره زانوهام میلرزه. و چون میخوام رو حرف خودم وایسم این تضاد منو عصبی یا عصبانی میکنه.
من ادعا نمی کنم در این زمینه خیلی خوبم. منم حتما یه جاهایی پام میلنگه ولی به نسبت بهتر از قبل شدم.
ولی یه مثال خیلی آشنا برات دارم که از من بهتر می شناسیش. سید علی خوشدل.
یادته یه جایی گفته بود وقتی تصمیم به مهاجرت گرفتم به مادرم گفتم مادر، در یک قلب دو عشق نمی گنجه و باید با این مساله کنار بیای وگرنه خودت اذیت میشی.
مگه اون مادرشو دوست نداشت؟
مگه استاد یا مریم جان شایسته مادرشونو دوست نداشتن؟ ولی اجازه ندادن ناراحتی مادرشون بشه نقطه ضعفشون.
شما خواهر گل دوست داشتنی من اونقدر دانا و موحد و قوی هستی که خودت حتما بهترین مسیر رو پیش می گیری تا نتایجی به مراتب بزرگتر و گواراتر از الانت بسازی و من خودم به شخصه از دنباله روهای شما هستم.
به قول خودت پا جای پای استاد می گذاریم و میریم بالا تا به قله شادی و سلامتی و توحید و ثروت برسیم.(هرچند من فکر می کنم قله ای وجود نداره بلکه یه مسیر بی انتهاست)
و در این راه گاهی دست همدیگه رو می گیریم تا به کسی فشار نیاد. چون استاد گفته این مسیر قراره راحت و لذتبخش طی بشه.
ممنونم که هستی و حس قشنگت رو با ما به اشتراک میگذاری تا ازت یاد بگیریم.
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
طس ۚ تِلْکَ آیَاتُ الْقُرْآنِ وَکِتَابٍ مُبِینٍ﴿١﴾
به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی
طاء، سین. این آیاتِ [با عظمتِ] قرآن و کتابی روشنگر است (1)
هُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿٢﴾
[که سراسر] هدایت کننده [انسان ها] و برای مؤمنان مژده دهنده است. (2)
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿٣﴾
همانان که نماز برپا می دارند و زکات می پردازند، و قاطعانه به آخرت یقین دارند؛ (3)
سعیده ی نازنینم سلام بروی ماهت
سلام به رفیق توحیدی من پر از نورخدا که قلبم از خوندن کامنتت بسیار بسیار روشن شد…
قبل از نوشتن کامنت …وضو گرفتم و از قرآن طلب هدایت کردم برای نوشتن در پاسخ شما که ای آیات بینظیر سوره نمل اومد …
دوست نازنینم …زبان از تشکر قاصره …واقعا من کجا و این لطف و محبت و عشق شما کجا …
من که هیچ اعتباری از خودم ندارم سعیده جانم …نه یک سلول ازین بدن رو خودم ساختم ..نه عرضه ش رو دارم یک دونه ضربان قلب رو خودم مدیریت کنم …نه توانی دارم بخوام جلوی اراده ی خدار رو بگیرم اگر نخواد دیگه نفس بکشم …حالا چی باعث بشه من فکر کنم این لطف و مرحمت شما …اعتبارش از منه …؟
سپاسگزار الله ی هستم که من رو غرق نور و عشق شما کرده …همتون تکه هایی از آینه هستید که نور خدارو منعکس میکنید …
هرچقدر شکر این سایت و این نعمت و این مسیر و این رفقای توحیدی رو به درگاه جانِ جانان بجا بیارم …بازهم نمیتونم ادای دِین کنم …
فقط میتونم برات نور خداروبخوام دوست قشنگ من ..همیشه و همیشه بر فراز نور و هدایت پروردگار باشی جانم
برای تموم راهنمایی هات جهت کنترل ذهن در برابر اعضای خانواده خیلی خیلی ازت ممنونم …خیلی کمک کرد به صلح بیشتر با خودم و اطرافیانم دربیام …
دوستت دارم سعیده …بی نهایت …
امیدوارم بزودی در بهترین زمان ومکان ببینمت و در آغوش بکشمت …
در پناه خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
سعیده… ای سعیده ای سعیده…
سلااااام و عشق بیکران با یه دنیا بغل دوستانه پر از حرفهای دخترونه که الان دیگه جنسش فرق کرده.
همش شده از عشق و توحید گفتن.
همش شده نتیجه ریز و درشت رقم زدن و ذوق کردن.
جنسش شده شوق رهایی از من قدیم و خزیدن در آغوش من قدیمتر. همون کسی که موقع تولد بودیم و فراموشش کردیم.
نمی دونم چرا وقتی کامنت هاتو می خونم شعرهایی که بلد بودم رو یادم میاد. همش در وصف عشق به خدا. مثل این:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتریست معرفت کردگار
آخه می دونی الان ترانه رو آوردم پارک توی این فضای بهشتی پر از دار و درخت کرج با این نسیم خنکی که صورتمو نوازش میکنه، نشستم رو زمین به خاک بازی کردن ترانه نگاه می کنم که غرق کودکانگیشه.
قصه من و این سایت و استاد عزیزتر از جانم شده عین جنینی که نمیتونه دقیقه ای جدا از رحم مادرش باشه. نفسش از نفس مادرشه. تغذیه اش از خون مادرشه.
اون مادر البته خداست و این آگاهیها حکم بند ناف رو داره. منو وصل کرده منو اسیر خودش کرده. و چه اسارت زندگی بخشی!
این شعر از وقتی پاسخت رو خوندم داره تو سرم می چرخه اونم با آواز بهشتی شجریان:
سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست
*گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست دوستتر از جان ماست*
دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان
گونهٔ زردش دلیل ناله زارش گواست
مایهٔ پرهیزگار قوت صبر است و عقل
عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست
دلشدهٔ پایبند گردن جان در کمند
زهرهٔ گفتار نه کاین چه سبب وان چراست
مالک ملک وجود حاکم رد و قبول
هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست
تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام
کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست
گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر
حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست
هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
عهد فرامش کند مدعی بیوفاست
سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست
سعیده جان روحی رو به سبب اتصالت به حق در من زنده کردی که مدتها فراموش کرده بود چقدر از این دست اشعار می خونده.
از خودت و استاد یکی یه دونه مون یاد گرفتم که اعتبارش رو به دوست بدم و از اون بابت هدایتم به دوستانی مثل شما تشکر کنم.
از خدا خواسته بودم منو با دوستانی از جنس خودش دوست کنه که منت گذاشت و به بهترینها هدایتم کرد.
عاشقتم رفیق. می بوسمت هزاران تاااا
سلام دوست جونیم انقدر جاب کامنتت راجع به مادر واسم حل مساله بود که هر چی میخوندم میگفتم مرسی که جوابت نوشتی و تو دلت نگه نداشتی خیلی زیاد بهم کمک کردی
باعث شدی یه بار دیکه به خودم بیام و پاشنه اشیلامو روش کار کنم
منم نسبت به مادر پدر نقطع ضعف دارم خیلییی بهتر شدم خیلی تو ذهنم ایگنور میکنم یا فقط اون لحظه ای که عصبی میشم با لبخند و سکوت جلوی خودم میگیرم میگم از دید مادر پدر نگاه کن بی شک فکر میکنن چیزی که میگن بهترین و درسترینه
خودت یاد بیاد قبلا هرچی میگفتی باور داشتی که درسته
درسته الان تغییر کردی چون خواستی ولی کسی که مسیر درست ندونه نمیدونه که اشتباهی فکر میکنه تا بخواد اصلاح کنه
بپذیر هرکسی عقل کل زندگی خودشه(دارم به خودم میگم که همیشه یادم باشه)
عاشقتونم خوشحال شدم با خوندن جوابتون به کامنت سعیده جون
زهرا جانم سلام به شما. عاشقتم که دقت کردی و از دقت خودت به جواب سوالت رسیدی. آگاهیها همیشه در جهان اطراف ما هستن و فقط منتظرن تا مثل یک میوه بهشتی از درختی که خودش شاخه اش رو آویزون کرده که در دسترس ما قرار بگیره بشن هلو بپر تو گلوی ما. ولی ماها حواسمون به اطرافمون نیست. به محض اینکه کمی حواس جمعتر و کنجکاوتر بشیم قشنگ جواب تیک میخوره و ما انگشت به دهن می مونیم که چقدر ساده بود. چقدر دنیا سریع عمل کرد. سریع الاجابه بودن خدا رو همین امروز دو بار تجربه کردم و هنوز غرق لذتشم.
برات نور و آگاهی آرزو می کنم دوست گلم.
سلام بر سعیده عزیز دوست هم فرکانسی
خیلی خوشحالم برای نتایجی که گرفتی و توحیدی که در عمل داری چند تا از کامنت هات رو خوندم و داستان مهاجرتت رو هم شنیدم که پا روی ترسات گذاشتی واقعن در محیط بیمارستان که هر لحظه با بیمار ها سر کار داری کنترل دهن کار سختیه که موفق شدی و از درون آرامش داری برات آرزوی بهترین ها رو از خدای وهاب دارم
سلام آقا مرتضی عزیز
سپاس گزارم وقت ارزشمندتون رو برام گذاشتید و نوشتید
باهاتون موافقم که محیط بیمارستان محیط پرتنشیه …همین سعیده ای که خودش و تموم کشیک هاش غرق آرامشهه …قبلا به شدت کتک خورش ملس بود :)
به قول استاد …تا وقتی که میگفتم خودم میدونم و خودم بلدم …خدا هم میگفت بخور تا بیاد :)))))
تا اونجا که زانوهام مثل موسی خم شد و گفت خداااایاااا غلط کردم :)))) من فقیرم بهت …
و بعد ….نوری از الله جاری شد که ثانیه به ثانیه ی زندگیم رو روشن کرد …
الان من همون سعیده م …بیمارستان هم همون بیمارستانه …
اما خدا همیشه مراقبمه …و من دارم از لحظه به لحظه ی زندگیم لذت میبرم …
سپاسگزارم ازتون بی نهایت
شما رو به خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ میسپااارممم
سلام دوست عزیز،،عجیب هدایت شدم ب کامنتت امروز،ک از قانون سلامتی گفتی،،هدایت خداوند رو دریافت کردم ،،منم دوست عزیز از 20 اسفند 1400 دوره رو شروع کردم،،یعنی همزمان با شروعش،،با قد 196 سانت،و وزن 118 کیلو،،به خاطر 10،،12 تا عوارضی ک داشتم،،از خرو پف و تعرق شبانه و….بعده 3 ماه ک مو ب مو عمل کردم،،ب وزن 85 رسیدم،از 3 ایکس لارج، ب ایکس لارج..با چ انرژی عالی،،اما متاسفانه انگیزمو از دست دادم،،ب خاطر حرف دیگران،،ی مدت تو درو دیوار بدم،،دوباره خوب پیشرفت کردم،،ولی دوباره رفتم تو درودیوار،،مثل یو یو،،پایین بالا میشدم،،وزنم از 83 میومد تا 87 دوباره میومد پایین،،دوباره بالا،،هرچی تعهد میدادم میدیدم بازم تقلب میکنم،،هدایت خواستم،،با ابدیت دوره کشف قوانین و بحث هدف و تمرکز و سوالاتی ک خانوم شایسته مطرح کردن،ب لطف خدا،از دیروز استارتشو زدم و ی تعهد قوی دادم که این سبک رو ادامه بدم،،با انگیزه،،من حدود 10،،12 تا مشکل ک داشتم حل شد،،منتهاش یادم رفته بود هدف اصلی من از شرکت در دوره چی بود،،شما شاید آشنایی داشته باشید با ،تالاسمی مینور،ی نوع کم خونیه ارثیه ک میگن درمان نداره،،ولی من این هدفو گذاشتم ک با استفاده از این دوره ،درمانش کنم،،با این انگیزه میرم جلو،،و انشاا میخوام با نتیجه بیام و تو دنیا یه تحول عظیمی بپا کنم،بگم با استفاده از قانون سلامتی،من اینو درمان کردم،،و این کامنت شما نشانه بود،برای مسیر درستم،،تو فامیل ما ک هیچ کس قبول نداره این سبکو ک هیچ،تو روستایی ک زندگی میکنم با 5 هزار جمعیتم کسی قبول نداره و مسخره میکنن،،میگن چی شد اون هیکل،،نصف شدی،،چه مرضی گرفتی،،من میخندم،،تو دلم میگم،مسیر درسته، ،و پیش میرم..
سلام به آقا حمید عزیز…
سپاسگزارم برای وقتی که گذاشتی و برام نوشتی …
استاد یک مثالی دارند از کشتی که به سمت مقصدش درحرکته …که روی یک خط صاف نمیتونه بره ..یکم منحرف میشه…یکم تو مسیر مستقیم …ولی چون مدت زمان بیشتری توی مسیر مستقیمش میمونه در نهایت به مقصدش میرسه ..
این نجواها …این ناامیدی ها …برای همه ی ما بوده …
مهم اینکه دست از مسیر درست برنداشتیم و ادامه دادیم و ادامه دادیم …
جهان همیشه به انسان های شجاع و با اراده پاسخ میده …بالاخره در برابر تموم خواست های ما به کرنش درمیاد … :)
همیشه استمرار…ایمان ..توکل …جوابه …
5هزار نفر که چیزی نیست :) 5 میلیارد آدمم بیان بگن شما اشتباه میکنی شما نتیجه دستته …
چه اهمیتی داره نظر 99/9 درصد جامعه که اگر از هزار نفر بری سوال کنی چیزی از هدایت خدا میدونی …یک نفر نیست که بدونه و ازش استفاده هم کرده باشه :)
راستی منم مینووورممااا …خیلی چیز بی اهمیته:)خونمون شاید کمتر باشه اما کیفیتش بیشتره:)))))))
براتون از نور آسمون ها و زمین …احساس عمیق خوشبختی میخوام …
ممنونم برای همه چیز…ماچ به صورت ماه فرزند قشنگتون
در پناه الله یکتا
قلب فراوان
سلام مجدد،خدمت شما سعیده خانوم عزیز. ،،ممنونم از پاسختون..مثال کشتی عالی بود،،عالی گفتید،،خون کمتر،کیفیت بهتر
،،سپاسگذارم از شما،،خداوند فرزندان شمارو هم حفظ کنه. .درپناه خدا…سلامت و ثروتمند و شاد باشید..در کنار خانواده محترم…
حرف دل منو زدی سعیده قشنگم، والا منم انقدر دلم برای مریم نازنینم تنگ شدههههه.
سعیده توحیدی و مهربونم که قلبت پر از نور و مهره، چقدر زیبا مینویسی، امکان نداره یخ کامنت ازت بخونم و اشک تو چشام جمع نشه، چه قشنگ از خدای عزیزم میگی، قلب بزرگ و قرمز برای تو دوست نازنین و ارزشمندم
سلام به روی ماه زیباترین عاطفه ی دنیا …
سپاسگزارم ازت که برام نوشتی
دور چشم های قشنگت آخه …مرررسی که هستی …
ممنونم ازت برای تموووم خوبی هات …برای قلبت که پر از نور خداونده …
همیشه غرق نور و عشق خدا باشی زیبا
همیشه اشکات از سر شوق و صورتت پر از لبخند آرامش بخش مثل عکس دلبر پروفایلت
قلب فراوان
سلام سعیده عزیز
چقدر این بحث سلامتی که مثالشو زدید برام آشنا و قابل لمس بود.
چقدر تونستم تو این زمینه به همین نقطه برسم
یه جیزی کا تو کامنتتون برام خیلی جذاب بود همین بود که واقعا یکبار بجای اینکه از انتقادها بهم بریزیم ببینیم کی داره انتقاد میکنه؟
بابا تویی که داری به من انتقاد میکنی به قول استاد هیچ غلطی تو زندگیت کردی اصلا؟
حالا چرا اصلا باید بهم بر بخوره؟
چون تازه فهمیدم که با خودم در صلح نیستم خودمو دوست ندارم
چون کمالگرایی تو رو از خودت ناامید میکنه
چون نتایجتو نمیبینی رشدتو نمیبینی درگیر بازی بقیه میشی.
ولی اگر بتونی این بیماری تو وجودت کنترل کنی رسیدن به نتایج فعلی چنان احساس خوبی بهت میده که مثل همون سلامتی با بند بند وجودت بهش ایمان داری و اگه دنیا بهت ایراد بگیره تو فقط میخندی.
براتون بهترینها رو آرزو میکنم
سلام به آقاحمیدرضای عزیز
سپاسگزارم ازتون که وقت با ارزشتون رو برام گذاشتید و نوشتید …
واقعا که این قانون همه جا جوابه …هرجا دیدی دارن ازت انتقادغیر سازنده میکنند …قبل ازینکه خاطر عزیزت رو مکدر کنی،ی نگاه به طرف مقابلت کن ببین اصلا ارزشش رو داره بهش فکر کنی…؟یا باید بهش بخندی و بگذری…؟حیف شما و قلبتون که برخلاف نودونه درصد جامعه پر ازنور خداونده، نیست که بخواد لحظه ای از صلح با خودِ عزیزش دربیاد …؟
من هر بار فکر میکنم ی تکیه از روح خدا توی وجودمه …میخوام بال دربیارم پرواز کنم …:) چه برسه که افسار ذهنم رو بدم دست یکسری انسان که به قول قرآن توی قلبشون بیماریه …وااالاااا بخدااا :)
همین دیشب،ساعت 1 صبح،یک گل پسر 97 ساله:) پذیرش کردم از اورژانس ..سنش رو گفتم که باهم باورهامون در برابر زندگی سالم و بدون بیماری تقویت شه ..بعد اون پرستاری که از اورژانس آوردش ICU از دوستان قدیمیم بود که توی یک بخش باهم کار میکردیم و مدت ها همو ندیده بودیم …
وقتی اومد داخل و منودید،جای اینکه شرح حال مریض رو بهم بده،5دقیقه با دهن باز بهم زل زده بود که چرا تو چرا انقدر لاااغر شدی …؟یعنی چی..؟چرااا؟؟واسه چی؟؟چه معنی میده ؟؟معتاد شدی؟چیزی میکشی:) بس کن چرا داری ادامه میدی :))))
حالا جاش بودبگم عززززیزدل من …من تاحالا بهت گفتم شما چرااا دوبار دماغت رو عمل کردی؟دوبار بلفارو پلاستی کردی؟کل پوست صورتت رو هم کشیدی و الان که دارم نگات میکنم حس میکنم مجسمه میبینم جای آدم:))))) ؟
ولی نگفتم که :))) به من چه آخه!
طبق معمول خندددیدم بهش فقط..گفتم زودتر شرح حال مریضو بگو برو ردِ کارت :)))))))
آره خلاصه …هیچ چیز در این دنیا ارزشش رو نداره آدم بخواد جایگزین نور خداوند کنه …و خدایی نکرده حتی لحظه ای بره توی سایه …
ببخشید سرتون رو به دردآوردم … :)
به دستان خداوندی میسپارمتون که نور آسمون ها و زمینه …
همیشه غرق احساس عمیق خوشبختی باشید برادر عزیزم
درود بر شما سعیده جان
حال خوب موحدانت روح آدم رو تازه میکنه
عشق واقعی یعنی همین
یعنی بیقرار لمس و ارتباط معبودت در هر بعد و کالبدی
بوی خدا رو در کلام شما بهخوبی میشه حس کرد
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
این حال خوب خودش بزرگترین نتیجست چه نیازی به اثبات به دیگران؟!
یه استادی تعریف میکرد من همیشه لبخند روی لبمه و بلند میخندم بعد یکی اومد گفت برای چی میخندی؟
استاد میگه تو چرا ناراحتی که من میخندم
وقتی حال دلت خوب باشه هر کسی هم بخواد هر چی بگه دیگه چه اهمیتی داره
واقعاً لذت میبرم از دوستانی چون شما که انقدر خدای درونتون رو خوب پیدا و باور کردین
به نام الله مهربان
سلام خواهر عزیزم سعیده جان
نمیدونم شما و دیگران دوستان از کجا این کلمات رو میارید
اما قطعا از قلب پاک شما هاست و این از لطف خداوند بزرگ هست
چقدر تحسین میکنم شما دوستان عزیزم رو که چنین درکی از خدا و قوانین پیدا کردید
و چقدر لذت میبرم از پیام های شما
(( این جمله طلایی هست و من از خودش همین رو میخوام
خدایا ازت …خودِخودِ خودت رو میخوام ))
واقعا همه چیز در خودش خلاصه میشه
دیدی وقتی که عشقش توی قلبت هست چقدر آرامی ؟؟؟
دیدی وقتی که با خودش عشق بازی میکنی چقدر حالت خوبه؟؟؟
دیدی وقتی که باهاش با حون و دل صحبت میکنی و اشک شوق میریزی از اینکه بهش وصل شدی چقدر حالت خوبه؟؟؟
با اینکه شاید به اون آرزوی های دور و درازت هنوز نرسیدی اما دلت نمیخواد از این حال خوب و اتصال عمیق و آرامشی که در اون لحظه داری بیای بیرون
دلت میخواد فقط باهاش حرف بزنی و از خودش بگی از خودت
وااای که چقدر این حس ناب و الهی هست
خدایا من و ما فقط و فقط از تو خود خود خودت رو میخوایم قلب ما رو به عشق خودت سرشار کن
ممنونم سعید جان
موفق باشی زیر سایه پروردگار مهربان
من منتظر فرشته ی مرگ نمیمونم …خودم ازین جسم جدا میشم و مییپرم بغلت ….
سلام به سعیده عزیز
چه چینش کلماتی ،،،چه رقصی به این واژه ها دادی دوست هم فرکانسی
واقعاً لذت بردم از حس و حالتون که از لابه لای جملات و واژه ها برامون بیانکردی ،که یقین میدانم کلمات و جملات قاصرند از تعریف حس و حالتون ،هزاران مرتبه شکر برای الله یکتا ،،
این حس و حال روبرای همه انسانهای کره خاکی بخصوص برای اعضای خانواده دوست داشتنیمان خانواده عباس منش از الله خواستارم
چقدر شکر خدا عالی عمل میکنید در بحث انتقاد ،واقعا بینظیر هستید ،دست مریزاد سعیده عزیز ،
در میان این همه منتقد افسار ذهن چموش روگرفته اید و پایبند به قوانین جهان هستی رو به قله سعادت و خوشبختی با روی خندان و چهره دلگشا با سرعت مطمئنه در حال حرکت هستید و دستی تکان میدهید که ای دوستان هم فرکانسی بشتابید که خوشبختی همین نزدیکیاست و الله از رگ گردن به ما نزدیکتر ،
کافیست قدرتش را به اندازه وجودش باور کنیم و خود را به او بسپاریم تا هیچ قدرتی توان گزند به ما رو نداشته باشد ،،چرا ؟؟
چون او تنها فرمانروای کل جهان هستی است
این جمله زیباتون برام چقدر با ارزش بود و چه درسهایی میتوان ازش یاد گرفت اگر کمی تامل کنیم؛؛؛؛؛؛؛
««ازونجا که کله ی مبارکم روی تن خودمه نه توی زندگی دیگران …بقیه هم خیلی کاری بهم ندارند »»
واقعاً زیبا وسنجیده به اصل مطلب اشاره کردید و چه مضمونی رومیتوان ازش استنباط کرد ،، ادبیات این کامنت شما من رو به حال و هوای شعر و شاعری دهه های 6و7هجری برد که کسی توانمقابله با ابیات شاعرانه اون زمان رو نداشت ومن با تمرین زیاد در درس تاریخ ادبیات سر کلاس اونا روحفظ میکردم و همچنان لابه لای ذهنم اون ابیات زیبا ماندگارند و همه آنها حاوی تشریح قوانین زیبای جهان هستی اند که سعادت رو در هر دو دنیا برامون به ارمغان میارن
دمت گرم سعیده جان ،ازت مطالب و چیزهای قشنگی یاد گرفتم و با اونا میتونم قدرت باورهای ساحته شده ام رو چند برابر کنم ،،
از الله ،خالق زیباییها ،میخواهم تمام لحظه به لحظه زندگیتون سرشار از ارامش و نعمت و ثروت و سلامتی باشه دوست عزیزم
سلام به برادر عزیزم آقا مجید
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به جسم و جان وروح توحیدی عزیزتون
بینهایت سپاسگزارم که وقت ارزشمندتون رو گذاشتید برام نوشتید،صبح امروزم روبا نقطه ی آبی پربرکت شما شروع کردم،صبحی که با نورِ خدا شروع بشه،پراز خیر و برکته
شما دست خداوند شدید تا هم از لطف شما،مستِ عشق الله بشم و هم هدایت بشم به کامنت خودم …
هنوز سال تموم نشده و من هیچ ربطی به اون سعیده ندارم…
هرچقدر بیشتر پیش میرم،سرعت اتفاقات خوب،بیشتر و بیشتر میشه …
ولی نکته ی جالب اینکه هنوز هم به همون میزان که حرف مردم برام بادِ هوا هم نیست در مقابل انتقادات خانواده م ضعیفم!
پاشنه ی آشیل!
باید بیشتر و بیشتر روش کار کنم…
ممنونم آقا مجید که به ندای قلبتون گوش کردید و برام نوشتید.
در پناه نورِ آسمون ها و زمین،غرق احساس خوشبختی بی قید و شرط باشید.
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست.
سلام سعیده جان
خوشحالم که توانسته اید تغییرات اساسی و بنیادین رو در خودتون بوجود آرید ،و هر روزتان بهتر از دیروزتان است ،
خدای من چقدر خوشحال میشم که صدای چهچه بلبل موفقیت اعضای خانواده عزیزم رو میشنوم
ایشالا به امید ایزد منان و الله یکتا که هر روز با اتفاقات بینظیر زندگیمون رو قشنگتر میکنه ،زندگیتون سرشار از نور الهی و غرق ثروت و نعمت و سلامتی باشه .
از الله میخام در جهت بهبود شخصیتمون و کم و کاستی هایی که در روانمون هست ما را یاری دهد .
ایشالا کامنتی رو ازتون بخونم که بر این پاشنه آشیل هم غلبه پیدا کرده باشین و نور امید از لابلای کلمات کامنتتون چشمان زیبای همه اعضای خانواده مون رو بیناتر بکنه
سلام سعیده جانم!
چه لذتی بردم از احساساتی که بیان کردی…و چقدر خودم هم همین حس رو دارم در مورد خدایی که توی این سایت پیدا کردم! منم خیلی وقت ها توی دفترم که میخوام شروع کنم به نوشتن، مثلاً اگر یک شب قبلش به دلایلی ننوشته باشم، اولش می نویسم “سلام خدا جان، خوبی؟ من اومدم دوباره”
چند روز پیش داشتم یه آهنگ تو ماشینم گوش میدادم، “حس عاشقی” مال حامد همایون…یه جاش میگفت “حسی که بین من و تو اتفاق افتاد، زندگیم بی تو فلج بود با تو راه افتاد” …
باورت نمیشه، یه لحظه فکر کردم دیدم الان این حرفو من فقط به خدا میتونم بزنم و همون لحظه با این آهنگ دالام دیمبولی که داشت پخش میشد :)))) من اشک تو چشمام جمع شد و پر شدم از احساس خوب و عشق به خدا… از اینکه داشتم اینو به خدا میگفتم…
زندگیم بی تو فلج بود با تو راه افتاد!
خدایا شکرت!
بهت تبریک میگم که با قانون سلامتی تونستی به وزن دلخواهت برسی و انقدر خوب به اظهار نظرات دیگران در این مورد بی توجهی.
منم با اینکه خودم لاغر بودم قانون سلامتی رو اجرا کردم (شاید بگم در حد 5% مودیفای شده) و با اینکه لاغرتر هم شدم اما این انرژی و این عدم احساس خواب آلودگی در طول روز که دلیل اصلی من برای رفتن سراغ این دوره بود، انقدر برام جدید و جذاب و شیرینه که هر چی هم بقیه بهم میگن تو دیگه داری محو میشی و اینا، اون لذته بیشتر برام میچربه!
عاشقتم سعیده جان، مرسی که انقدر خوبی و انقدر خوب مینویسی!
در پناه خدا بهترین ها رو برات آرزو میکنم! بوس :-*
سلام به خواهر توحیدی عزیزم سعیده
واقعا حظ کردم و تحسینت میکنم بخاطر ارتباطی که با خدا داری و لذتی که میبری و غبطه خوردم و دلمممم خواس!!!!!
من خودم تازه دارم باهاش ارتباط درست میگیرم ولی هنوز خودم رو کامل بهش نمیسپارم و دست به اقدام نمی زنم هنوز براش تو ذهن محدودم دنبال چگونگی خلق هواسته هام میگردم و نتایجم هم کوچیکه که خب بابت همینا هم خیلی سپاس گزارم ازش چون قبلا نبود …..
نکته مشترکی که بین افرادی که دارن خوب نتیجه میگیرن میبینم استفاده از دوره 12 قدم هست که من اصلا ازش استفاده نکردم تاحالا و نمیدونم محتوی اون چیه ؛چون ذهن منطقی قوی دارم بیشتر دوره کشف قوانین و قانون افرینش و… رو کار میکنم که بتونم به صورت فرمولی موفقیت رو کشف کنم ولی متوجه شدم که من باید توحیدی بشم و خودمو بسپارم دست خدا و اون هدایتم کنه در هر قدم و این آگاهی ها همه خودشن و دنبال چیزی بیرون از خودش نگردم چون پول و خوشی و لذت و رابطه عاشقانه و همه خواسته هام و… همه خودشن و من باید با خدا جیک تو جیک بشم و اینا خودش میاد ؛واقعا فایل رابطه ما با انرژی که خدا مینامیم استاد منو متحول کرد به طوری که یک ماهه گیجم و از صبح تا شب تو سایتم و پیگیر محصولات و دارم نگاهمو تغییر میدم نسبت به خدا و ادما و نعمت هاش و… خیلی راه دارم ولی خوشحالم و شکرگزار که منو داره هر روز بهتر از دیروز میکنه و همه اینا از روزی اغاز شد که استاد گفت تا احساس عجز و ناتوانی در برابر خدا نکنی و غرورت رو نزاری کنار ودرخواست هدایت نداشته باشی حالا حالا ها باید سختی بکشی اونموقع بخاطر اینکه راحت پول دربیارم و کار ها رو بندازم رو دوش خدا این کار رو کردم و بلافاصله نتایج ظاهر شد ولی در پله های بعدی رشد مالیم دارم به چگونگی خلق اون عدد توسط خدا فکر میکنم که همین کار این روند رو متوقفش کرد و خدا بهم فهموند که هنوز باورات راجع به من نیاز به کار داره عزیزم درامدت همینجا میمونه تا رو خودت کار کنی…
و بعدش بود که فهمیدم که اصن باید چطور زندگی کنم و نیومدم دنیا دنبال خونه و ماشین و زن و بچه و کار و پول باشم من باید به خدا نزدیک بشم باید توحیدی بشم و به هیچ بودن خودم و حقیقت لا حول ولا قوه الا باالله پی ببرم و هرچی رشد مالی داشته باشم یه پله بهش نزدیک ترم چون بی نیازی مالی فکر منو ازاد میکنه و ثروت که خودشه هر چی بیشتر بیاد تو زندگیم یعنی من مقرب ترم برای همین ثروت مند شدن معنوی ترین کار دنیاست و حالا میفهمم این مطلب رو .. … خداراشکر
از دیروز به خودم قول دادم دیگه کسی رو نصیحت نکنم مگر تو اون مورد نتیجه گرفته باشم و با نتایجم فقط حرف بزنم و الا زیپ دهنم باید بسته باشه باید خودم رو بسپارم دستش و بزارم اون کار رو پیش ببره و رها کنم خودمو از اینکه قراره چطوری بشه و از چه طریقی و…. فقط برم تو بغل خدا و از مسیر لذت ببرم و رابطه مو باهاش قوی کنم و تو هر کار کوچیکی هدایت بخوام ازش
برای نمونه همین دیروز برای اولین بار برنج پختم و وسطای کار واقعا داشت خراب میشد کار که گفتم خدایا تو هدایتم کن چیکار کنم و من عاجزم از درست انجام دادن این کار و خداراشکر برنج رو که میخاستم زیرش رو خاموش کنم هم حتی به دلم می افتاد که الان نه یکم دیگه صبر کن … تا بالاخره تموم شد و وقتی خواهرم اومد گفت چیکار کردی پختی ؟ گفتم برو ببین خوب شده یه کم خورد و گفت دفعه اولته پختی ولی واقعا عالی درست کردی …
اینارو گفتم که بهت بگم امثال تو وسید علی خوشدل نشونه های خدا برای من هستین که داره بهم میگه ببین اینا خودشون رو سپردن دست من و من چه حالی دارم بهشون میدم تو ام باید اینجوری باشی
ازت سپاسگزارم که با کامنت زیبات دلمو روشن کردی خواهر عزیزِ من و برات رابطه بینهایت عمیق با خداوند رو خواستارم .
سلام سعیده جان
ممنون بابت کامنت زیبات کلی باهاش اشک ریختم
حالم خوب شد با حال خوبت با خدا
چقدر تحسینت کردم من خیلی وقته کامنتای شما را می خونم و همیشه لذت بردم و تحسینتون کردم خواستم بدونی وقتی کامنت می زاری کسانی هستند که از شما شاگردان واقعی استاد هم درس می گیرند انگار که خدا ما ها رو دابل چک می کنه یک بار با حرفای استاد یک بار کامنتای شما شاگردان توحیدی استاد
همیشه پر توان باشی و در مسیر خودت پر از استقامت و حال خوب باشی بهترینها را برات آرزو می کنم
مرضیه ی عزیزم،سلام به روی ماهت …دوست عزیز توحیدی من
سپاسگزارم برای تموم لطف و محبتت
خدا سر سعیده منت گذاشته که شما کامنتای من رو میخونی …من کجا و این لطف و محبت شما کجا…
مرسی که هستی عزیزم
برات از خداوندی که نور آسمون ها و زمینه …حال خووش و خووشبختی و سعادت میخوام …در این دنیا و در سرای آخرت
به دستان الله بینظیرم میسپارمت دختر
سلام سعیده جان ،
سعیده جانم چقدر زیبا می نویسی ، همیشه کامنت های شما را می خونم و گاهی با اون گریه می کنم ، البته گفته بودی همیشه انشا های خوب می نوشتی اینجا که دیگه غوغا کردی
هم توحیدی و هم زیبا می نویسی ، تبریک بابت همه دستاوردهای قشنک و زیبات ، نوش جونت ، بر عکس شما من همیشه از انشا فراری بودم ، اینجا هم گاهی به افرادی مثل خودت که اینقدر زیبا در این سایت می نویستد حسودیم میشه ، انشالله من هم بتونم هم در این مسیر هم در نوشتن پیشرفت کنم، به قول خودت الله یکتا باید اجازه بده ، الهام کنه تا بنویسم ،
شاد و ثروتمند باشید
نسرین عزیزم سلام بروی ماهت ..
سپاسگزارم که برام وقت گذاشتی و نوشتی …
ممنونم ازت برای لطف و محبتت ..
یک نکته ای هست …شاید من قبلا انشای خوبی داشتم …اما اینجا ..این جهان مجازی توحیدی …خیلی با استعداد ها کاری نداره دوست خوبم …فقط انرژی خداونده که میتونه کمک کنه برای نوشتن …بارها و بارها تلاش کردم بنویسم و نشد …یا نوشتم و ی گوشه ای ثبت شد و خیلی هم خونده نشد …
اما اون نوشته ای که با هدایت خدا همراهه همیشه راه خودش رو پیدا میکنه …
یعنی اگر جایی کامنت خوبی دیدی حتما اعتبارش با خداونده …
پس حتما تلاشت رو بکن و بنویس …و حتما قبلش از خداوند طلب هدایت کن تا به دستانت جاری بشه …و عزیزدلم یادت نره …قانون تکامل همیشه و همه جا جوابه …
دوستت دارم و به دستان خداوند نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ میسپارمت …
سلام سعیده زیبا
هم اسمت خیلی زیباست که من بارها تو سایت دیدمت هم تصویرتون خیلی زیباست
چقد زیبا گفتی ما هم خیلی دلتنگ مریم عزیز هستیم و منتظر ی فایل جذاب دیگه از پردایس
نمیدونم از چی بگم کدوم تحسین کنم خیلی عالی نوشتم تویی که اینقد با خودت در صلح از کامنت روان نوشتنت معلوم اینقد لا خودت دوستی حرف کسی برات مهم نیست این آرامشی که داری به خودت برگشتی به خدای درونت
چی واقعن میتونه این نتیجه رو داشته باشه کدوم حرف مردم
چقد رابطت با خدای مهربان خوبه
از 12قدم نوشتی و این مسیر همه چیز بهم داد 12قدمی که فایل صوتی کتاب قران چقد این دوره زندگی منو گلستان تر کرد خدایا شکرت
تحسینت میکنم برای دوره سلامتی که پر از Benefitبرات سلامتی که این دوره به ادم میده واقعن معجزس فقط کسی که تجربه کردم حرفمو درک میکنه
در اخر خیلی خیلی تحسینت میکنم برای این رابطه عاشقانه ای که با خدا داری
و باز هم از متنهای زیبات برامون بنویس
آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم براتون
سلام سعیده جان دوست خوبم
چند روزه نتونستم درست بیام توسایتو کامنت بخونم فقط فایلهای استاد عزیزمو گوش میدادمو تمام ..امروز همش منتظر بودم وقتم آزاد بشه بیام کامنت دوستان رو بخونم اومدم توسایت دیدم استاد فایل جدید گذاشتن فایلو دانلود کردمو گوش دادم اومدم دیدم به به سه تا کامنت منتخب زیر فایل بچه زرنگای کلاسن شاگرد اولیا..سید علی خوشدل عزیز،سعیده شهریاری گل و آقای امیری عزیز..گفتم نه دیگه امروز این کامنتا خوندن دارن نمیشه از خوندشون گذشت..کامنتهای شما 3عزیز یه جنس دیگس بوی خدا میده خیلی خودمونی و راحت و درعین حال قشنگ می نویسید از خودتون می گید از قرآن می نویسید از حافظ میگید ببین چه ترکیبی میشه نور علی نوره ..خدارو شکر می کنم که در این سایت هستم شاگرد استاد عباسمنش عزیزم استاد شایسته نازنینم که خیلی دلم واسه دیدنشون تنگ شده خدارو شکر که دوستای نابی مثل شما دارم براتون آرزوی سلامتی و موفقیت توهمه مراحل زندگیتون دارم.
پایدار باشید
سلام سعیده عزیزم واقعا لذت بردم از خواندن کامنت زیبا و پر از آگاهی و چقدر خندیدم از مدل نوشتن طنز گونه ات که واقعا تحسین برانگیز هستین و چقدر هم خوشخالم که با شما هم دوره ای هستم در دوازده قدم و چقدر هم تحسین می کنم که به وزن دلخواهت رسیدی و تحسین می کنم انقدر زیبا انتقادها رو به شکل طنز با خودت بیان می کنی امیدوارم که دوباره کامنت های قشنگتون رو ببینم و از خواندنشان لذت ببرم.
سلام به آقامهدی عزیز
سپاسگزارم که وقت ارزشمندتون رو گذاشتید و برام نوشتید
برای تموم تحسین هاتون که نشون دهنده ی جلای قلب خودتون هست سپاسگزارم
منم خیلی خوشحال و خرسند و خوشبختم برای حضور دراین جهان توحیدی …و هم دوره بودن با شما بندگان خوب خدا …
به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمتون
و براتون بهترینِ بهترین هارو میخوام
غرق نور خدا باشید همیشه
سرکار خانم شهریاری چقدر زیبا وروان نوشتید همه شرح حالتون روازقدمی بزرگ که در راه اهداف تون برداشتید و چقدر الگوی خوبی هستید برای اینکه اصلاً انتقاد دیگران ونظرشون وقتی سازنده نیست برای شماهم مهم نیست.
من به شخصه عشق کردم وقتی با نتیجه میکوبید تو صورت ذهن هاشون..درضمن اشعاری که انتخاب کردید هم بسیار بجا وعالی بودند..
لطفاً بازم بنویسید خیلی هم لذت میبریم و هم اموزندست..
در پناه عشق ازلی همیشه پاینده باشید..
سلام به برادر عزیزم
سپاسگزارم از شما که وقت ارزشمندتون رو گذاشتید و برام نوشتید …
برای تموم تحسینتون که تجلی نور قلب خودتونه ازتون سپاسگزارم
براتون از الله بینظیر،بهترینِ بهترین هارو میخوام …
چقدر خوب که مارک خریدار این محصول کنار اسم شریفتون هست…این یعنی لیاقتی داشتید که ما جامونده ها نداشتیمش …براتون بهترین نتیجه رو از آپدیت دوره کشف قوانین میخوام …بزودی بیاید و برامون از معجزات خداوند بنویسید …
به دستان قدرتمند پروردگار عالم میسپارمتون
غرق نور باشید همیشه
به نام خداوند مهربانی ها
سلام و عرض ادب و احترام خدمت دوست موحد و عزیزم سعیده خانم گرامی
الهی هر جا که هستی بی نهایت حال دلت خوب باشه ساز دلت کوک باشه و غرق در آرامش الهی باشی
چقدر این عکس پروفایلت زیبا و خودمونیه
چقدر من بارها از دیدگاهیت حس خوب گرفتم ، الهام گرفتم برای انجام کاری قوت قلب گرفتم برای اینکه مسیرم درسته باید ادامه بدهم
خدا خیر و دنیا آخرت رو بهت بده ، ممنونم :)
چند روز پیش یه کامنتی داشتم می نوشتم یه جایی توی کامنتم نوشتم به قول سعیده خانم شهریاری فلان… اصلا یادم نیست موضوع چی بود کامنتِ کجا بود :))) ولی می خواهم بگم من در این حد یه ویژگی های مثبت شما و چیزهایی که ازت یاد گرفتم فکر می کنم
و واقعاً خوشحالم که با حضورت در این خانواده ، جمعمون رو صمیمی تر و زیبا تر کردی :)) خدا برا نیکا و نیلا حفظت کنه
سعیده جان امروز هدایت شدم اومدم این فایل رو دیدم و بعدشم گفتم بیام چند تا از کامنت ها رو بخوانم و اگه یه حسی بهم گفت بنویس ، می نویسم
حسم گفت بیام برای شما از تغییرات چند وقت اخیر بنویسم
احساس می کنم به طرز چسم گیر و ملموسی موحد تر شدم:)
چرا
چون ترس های و دغدغه های ذهنیم کمتر شده
یعنی نگرانی ام از آینده کمتر شده و بیشتر می توانم در لحظهی اکنون زندگی کنم
خیلی کمتر روی آدم ها حساب باز می کنم
بیشتر سپاسگزاری می کنم و نام خدا روی لب هایم جاریه و بیشتر خودم رو به خدا محتاج و نیازمند می دونم
و به طور کلی آرامشم یه کمی بیشتر شده و فکر می کنم این آرامش بیشتر به این دلیله که بیشتر در مسیر هدایت الهی قرار گرفتم
راستی یادم اومدم چه دیدگاهی بود که یه نقل قول از شما داشتم ، اون مورد هم در مورد توحید بود
لینکش رو می گذارم اگه دوست داشتی برو بخوان
abasmanesh.com
فعلاً خدا نگهدار
سلام سعیده نازنین سعیده توحیدی
چقدر روحم تازه شد از خوندن کامنتت. چقدر الان بیشتر و بیشتر درک میکنم حست رو به خداوند.
منم تو دوره دوازده قدم خدا رو از زبون استاد یه جور دیگه شناختم. یعنی اصلا قبلا شناختی نداشتم. این روزا مثل عاشقا باهاش حرف میزنم. قلبم براش پر پر میزنه، اسمشو از عمق وجودم صدا میزنم و چقدررر چقدررر صداش رو میشنوم که باهام حرف میزنه. هر روز صبح تا چشمم رو باز میکنم میگم سلام خدا جونم. تو دفترم مینویسم و باهاش حرف میزنم، میرم تو پارک جلوی خونمون فایلی که خودم درست کردم و باهاش عشقبازی کردم میذارم گوشمو میرم تو یه دنیای دیگه. اصلا زندگیم عوض شده، قلبم روحم حسم، اصلا یه آدم دیگه ای شدم.
یه شب خواب دیدم سر یه مساله ای با تمام وجودم صداش کردم، بعد یهو انگار از زمین کنده شدم، صدای خودمو که تو کائنات پیچیده بود شنیدم. یه حسی داشتم انگاری کل کائنات به تکاپو افتاد که کار منو انجام بده. انگار رفتم پیش خدا، تنهای تنها شدم ولی مطمئن بودم که اون هست… خیلی خواب عجیبی بود، هنوزم که ازش حرف میزنم اشکم جاری میشه.
ازون موقع تا یکم بهم میریزم سریع میگم، مگه میشه صداش بزنی و جوابتو نده، یاد خوابت بیفت.
الان که کامنت شما رو خوندم دقیقا حستون رو درک کردم. هر صبح و شبم رو با نام و یاد خودش، خداوند یکتای بی همتا، شروع و تموم میکنم و با هدایت خودش روزم رو پیش میبرم.
خلاصه که همه چیز خیلی خیلی خوب عوض شده. مثل خودت هرچی که ازش میخوام رو هم از جنس خودش میخوام، خوشبختی، ثروت، موفقیت، روابط عالی… به قول همسرم الان تو خونه ما سه نفر هستن، خودم و خودش و خدا.
این روزا این جملات منو خیلی آروم میکنه، گفتم براتون بنویسم:
خداوند، نور آسمانها و زمین است
این نور تو خونه هایی که خدا اجازه داده هر روز بیشتر میشه
خونه هایی که صبح و شب اسم خدا آورده میشه و تسبیح خدا رو میگن
نور خدا تو خونه ماست، تو وجود ماست
پس نگرانیمون واسه چیه
تنها قدرت آسمانها و زمین حامی و پشتیبان ماست
پس ترس تو دل ما جایی نداره
ما فقط رو خودش حساب میکنیم و خدا قول داده ما رو از همه کس و همه چیز بی نیاز میکنه و غرق در نعمتها و ثروتهای بی انتهای خودش
دوست توحیدی نازنیم
درسته تاحالا ندیدمت ولی اون نوری که از خدا تو قلبت و کلامت حس کردم خیلی نسبت بهت، بهم حس نزدیکی داد
امیدوارم یه روز که خیلی نزدیکه همه دوستای توحیدیم که اینجا هستن رو تو یه جمع کنار استاد عباسمنش عزیزم و مریم جانم ببینم
میبوسمت عزیزم
استاد عباسمنش بینظیرم، مریم بانوی گل، اگه هر روز و هر لحظه شکرگزار خداوند برای وجود شما تو زندگیم و قدردان زحماتتون باشم بازم کمه. عاشقتووونم
به نام رب جهانیان
سلام خواهر توحیدی من
چون من به صورت واقعی هم خواهرم سعیده شهریاری است.
ممنون بابت تلاشهای عالی و کار کردن روی خودتون و نتایجی که که دیگه حرف همه رو بی اعتبار میکنه.الله اکبر اللّه اکبر
هر وقت کامنت شما رو میخونم سرشار از امید و آرامش میشم .
به محض شروع به خوندن کامنت شما اشکم در میاد.میگم بابا بزار حالا ببینم چی نوشته بعد چشمان نازنینم امان نمیدهند چون از جای دیگری دستور میگیرند.
خدا رو شکر که شما هستید و ب ای من شاگرد تنبل استاد و گوشه نشین کلاس عشق و خوشبختی استاد مایه دل گرمی و امید میشوید.
خداوند به شما خیر و برکت بدهد
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
سلام سعیده جانم با اون قلم شیوا و قلب مهربونت چقدر واقعا آرامش گرفتم .
هر لحظه با خودم میگفتم خداکنه کامنتش ادامه داشته باشه .
چند لحظه قبل از خوندن کامنتت با خدای خودم درد دلی داشتم و شکر گزارش بودم بابت همراهی و هدایتی که باعث آرامش و تمرکز بیشتر روی ذهنم میشه که باز هم معجزه کرد و به کامنت شما هدایت شدم واقعا پر از آرامش بودو این آرامش رو به منم انتقال داد و چقدر زیبا بود نوشته هایی که قبل خواب و بعد بیداری به خدای خودت میگی واقعا لذت بردم و الهام گرفتم .
چقدر حسرت میخورم از اینکه این رابطه عاشقانه با خدا رو چرا یک عمر ازش دور بودم چه حس زیبا و آرامش بخشیه که بدونی یکی همیشه حواسش بهت هست و تا تو توجه کنی بهش عین نفس تو سینته و به سرعت بهت آرامش میده .
وجالب تر اینکه هر لحظه که صداش کنی حضورش رو بهت ثابت میکنه .
قبل اینکه بیام سراغ کامنتها توی دفترم داشتم میگفتم خدا جونم قربونت برم که هر لحظه با منی و حواست بهم هست یهو عطر سیبی که روی میز بود صد چندان شد و توی فضا پیچید .به نظرم اومد این یه نشونه بود و تائید نوشته من اینکه من کنارتم اگر تو توجه کنی و تو بخوای و این اوج عاشقیییی بود که جواب گرفتم و مطمئن شدم راهم رو دارم درست میرم .
کامنت زیبای شما هم تائید بعدی و هر چه بیشتر توجه میکنم عشق بیشتری دریافت میکنم از سمتش که این فقط از اون بر میاد و بس .
بازم ممنونم بابت کامنت زیبات عزیزم .
هر ثانیه موفق تر و در آرامش و شادی بیشتر باشی انشاالله.
سلام
سعیده ی عزیز چقدر جنس کامنت هاتون رو دوست دارم الهی همیشه سلامت باشی ودرمسیر توحید وزندگی توحیدی باشید
کاملا مشخصه آرامش ونشاط خاصی در کامنت شما وجود داره براتون خوشحالم
امید وارم نتایج شما روز به روز بیشتر بشه
ودرکارتون موفق باشید به خواسته های قشنگتون از راحترین وآسانترین ولذت بخش ترین مسیرها با شادی برسید
سلام سعیده جان
چقدر کامنت عالی داشتید و چه اعتباری داشت خداوند
اینکه عشق بازی هر روز هست
نه گاه گاه عالی بود
بهتون تبریک میگم و بابت سلامتی هم بهتون تبریک میگم
اینجا خواستم از تمام دوستانی که جواب کامنت میدهند و خوب می نویسند تشکر کنم
تمام عزیزان من فقط امتیاز دادم به جوابها و یه جواب مینویسم و از دوستان دستان خدا تشکر میکنم
و از شما که جواب اکثر بچه ها رو دادید
در این جوابها هم دریای از درس بود و بس
پدر و مادر 2فرشته ای که عزیزند
هر وقت ناراحت میشویم ازشون یه لحظه بگیم منم بودم با بچه ام اینکار دو میکردم اینو می گفتم
مصلما به جواب آنها می رسیم
و اینو بدونیم طبق قانون بدون تغییر جهان وقتی رو حرکت و رفتار یکنفر تمرکز میکنیم یل قضاوت مثل اون رو جذب میکنیم
یا خودمون اون رفتار رو تکرار میکنیم
پس بدونیم قدرتی محافظ ماست که بالاترین قدرت است
قدرتی همراه ماست که بالاتر از اون رو نداریم
و دوستی در کنارمان است که بهترش موجود نیست
برای همگی لحظاتی سرشار از عطر خدا میخوام
اگر بسیار از همگی
سلام به سعیده ی عزیزم و تمام دوستان توحیدی سایت زیبای استادعباسمنش..امیدوارم همیشه ودرهرجا بدرخشید…ی سوال دارم .. (من هنوز موفق به خریدمحصولات استادجان نشدم) منظورازتمرینات در تمامی دوره هاومحصولات چیه؟منظور نوشتن دردفتر هست؟؟؟تشکرفراوان ازپاسخگویی شما عزیزم…شادوسالم باشی
به نام خدایی که ثروتمند ( غنی ) یکی از صفات اوست
سلام به استاد خوش چهره و خوش پوش، خانم شایسته عزیز و همه رفقای عزیزم که دیدگاه هاشون رو با عشق میخونم
در تمام عالم هرکسی به چیزی افتخار می کنه و اون افتخار باعث میشه زندگیش قشنگ بشه!
من یاد روزی میفتم که برای خرید اولین محصول سایت استاد بیشتر از 4 ماه فایل های رایگان رو با جدیت گوش دادم و با اولین درآمدم اول کتاب های بی نظیر استاد و در ادامه اولین قدم دوره 12 قدم رو خریداری کردم و انقدر مسیر لذت بخش برام شیرین بود که امروز دیدم بیشتر از 1890 روزه عضو سایت استادم!
خدا من رو از نقطه ای به نقطه ای رسوند که امروز همه ی دوره های استاد رو خریداری کردم به عنوان یک گنجینه داخل گوشی و لب تابم ذخیره کردم!
و خواستم به خودم تبریک بگم که همه تو عالم کلکسیون دارن و من هم بلاخره اولین کلکسیون ارزشمند زندگیم رو کامل کردم…
اونم وقتی این کارو کردم که مبلغ بزرگترین دوره کمتر از درآمد یک روزمه!
این روز ها بعد از 5 سال متوجه شدم که من تعداد زیادی از دوره هارو داشتم ولی به دلیل همین فایل که خیلی وقتی شاید دلم نمی خواست تغییر بکنم و دست بزنم به بخش هایی از وجودم که اشتباهاتم هست و برای همین با اینک دوره های گنجی مثل عزت نفس – ثروت 1 و 2 رو داشتم هیچ وقت گوششون ندادم :)) که خب الان داستان بازی تغییر کرده من متوجه یک مساله بی نظیر شدم!
فرض کنین من و شما تو یک شهر هستیم و این شهر کنار یک کوهه خیلی بزرگه و همه تو این شهر می دونن اسم این کوه، عادت کوه هست …
بعد یک آدمی از همین شهر پیدا میشه که سالیان سال ( بیش از 20 سال!!!!!! ) از زندگیشو میزاره که از این کوه رد بشه و متوجه میشه پشت این کوه گنجه و به همه آدم ها میاد میگه که آقا اگر از این کوه رد بشین پشتش گنجه و نقشه گنجش هم خیلی قیمتش کمه ( دوره های سایت ) و فقط باید طبق نقشه پیش برین بعدش خودتون متوجه میشین!
ولی آدم های اون شهر دلشون نمیاد به سمت کوه عادت برن و ردش کن چون خیلی تو ذهنشون سخته از اون کوه رد بشن!
آخه نوشابه خیلی حال میده بعد غذا!
آخه سیگار میچسبه…
آخه صبحا تا لنگ ظهر خوابیدن خیلی دل چسبه!
و آخه هایی که همه و همه رو ما می خوایم داشته باشیم!
ولی وقتی که یک نفر رو میبینیم که با کنار گذاشتن اون آخه ها تجربه های خوبی داره رو می بینیم میگیم خوش به حالش! چه حالی می کنه چه بدنی توپی داره چه ایمانی داره و … کاش ما هم اون رو داشتیم…
ولی نکته اینجاست که این آدم ها هم خر و می خوان هم خرما!
همه می خوان پرداخت بها نکنن و هم چیزی به دست بیارن!
خیلی جالبه من بعد از مدت ها تحقیق در مورد قانون sacrifice متوجه این قضیه شدم که از ابتدای خلقت همیشه فدا کردن و قربانی کردن بوده!
در خیلی از ادیان خون میدادن برای اینکه نشان بدن به یک چیز علاقه دارن …
برادر ها با خون با هم دیگه عهد و پیمان میبستن و …
حالا همه این هارو در نظر بگیرین که چه قدر مردم برای رسیدن به خواسته هاشون فدا کردن های عظیمی می کردن
بعد حالا یک نفر (استاد) میاد میگه آقا من راه رسیدن به خوشبختی ها و رو پیدا کردم اینم راه حلشه ولی خب ما متاسفانه فک می کنم نمی خوایم اون خواسته هارو!
چون کوه عادت دوپامین لحظه ای داره!
کوه عادت خوشی داره و به نظرم خیلی سخته تغییر کردن و برای همین باید پذیرفت که 99 درصد آدم ها قرار نیست به خواسته هاشون برسن چون تمایلی براش ندارن!
من می خوام به این برسم که ما همیشه فکر می کنیم انتقاد در گفتگو هست ولی همین فایل ها و دوره ها خودش نوعی انتقاد سازنده و رشد دهنده هست و اگر واقعا مدتی به صورت جدی بهش عمل کنیم چه قدر اتفاقات بی نظیر و شاهکاری میفته برامون!
و چه قدر خوبه که بفهمیم ذات انتقاد کردن و انتقاد شنیدن باید بر اساس اصولی باشه که نه به ما آسیب بزنه و نه به دیگران…
واقعا این کلام استاد دقیقا صحیحه که وقتی ما به خودمون اجازه میدیم دیگران رو مورد انتقاد سخت قرار بدیم – دچار انتقاد سخت میشیم! به قول معروف جهان سخت میگیرد بر انسان های سخت کوش!
ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ
[ النحل: 125]
خدا در این بسیار عالی و شفاف از پیامبر می خواد که به روش های بسیار صحیح و درستی انسان هارو به راه خدا دعوت کنه که بر اساس و پایه شندین و گفتگو هست و از طرفی باید بر اساس پایه محتوا باشه!
و اگر واقعا بتونیم بر این اساس خیلی از کلمات و حرف هارو بفهمیم و سعی کنیم تشخیص بدیم کلام زیبارو هیچ وقت از هیچ چیزی ناراحت نمیشیم!
به نظرم ما وقتی ناراحت میشیم که یا دوست نداریم تغییر کنیم یا کلا دلمون می خواد بقیه حرف دلخواهمون رو بزنن!
من واقعا میفهمم دلیل اینکه درآمدم x برابر شده ولی 2x برابر نشده چیه!
چون هیچوقت اجازه ندادم صحبت ها و کلام استاد تا بطن وجودم بره و عمیق گوشش بدم و شاید خیلی جاها ظاهر داستان رو گرفتم ولی وقتی که بیشتر و بیشتر حرف های استاد رو گوش دادم بیشتر فهمیدم که نقش ترمز ها و خیلی از مسائل پر رنگه فقط من کور رنگی داشتم به دلیل اینکه یه سری چیز هارو نمی خواستم تغییر بدم!
مثلا مثل اینه که یک نفر به شما تفنگ میده میگه برو شکار بعد میری بیرون و برمی گردی میگی چیزی نبود!
میگه چرت نگو! اینجا پر خرگوشه تو هیچی نزدی؟!
بعد میگی مگه خرگوش رو هم شکار می کنن؟!
می خوام بگم همیشه داستان همینه که وقتی ما می خوایم تغییر کنیم میریم سراغ چیز هایی که اصل نیست و مثلا طرف اومده دوره روابط و عشق و مودت رو گرفته همش دنبال رابطه عاشقانست بعد هنوز رابطه ساده خودش رو با پدر مادرش حل نکرده انتظار داره رابطه عاشقانه داشته باشه!
به قول استاد ببین دوست من شما وقتی نتونی رابطه عمیقی که با خانوادت داری که رابطه عاشقانه هم نوعی از اون هست رو حل کنی نباید انتظار داشته باشی خیلی اتفاق خفنی بیفته! چون عدالت خدا باز هم حکم میکنه انسان ها هم شکل با هم در رابطه باشن
خیلی جالب بود برام داشتم رانندگی میکردم به سمت شهر زیبای akyaka برای ناهار
بعد بعد شنیدن فایل با خودم فکر میکردم که وقتی توجه زیاد به انتقاد ها میکنی مثل اینه که می خوای تو یک جاده زیبا مثل همین جاده ای که بودم از مسیرت لذت ببری
ولی چون داری یکم یواش میری همش حواست به آینه ها باشه که کی می خواد سبقت بگیره کی می خواد تند بره و شاید باورتون نشه وقتی با همین حالت رانندگی کردم دیدم وااااو من اصلا با این حرکت عضله های مغزم تحت فشارن!
و اصلا از این زیبایی ترکیب کوه تمام سبز و دریای پهناور نمی تونم استفاده کنم! چون بوق راننده ها برام مثل انتقاد ها هستن!
و حتی ممکنه پام رو بزارم رو گاز و دوربین جریمم کنه! و نه لذت ببرم از مسیرم و هم مجبور به پرداخت جریمه بشم و زندگی هم همینه!
وقتی زیاد به قضاوت ها توجه کنی همیشه در حال حرکتی هست که به نفعت نیست و بقیه هم یادشون نیست!
اونی که بوق میزنه و میره در نهایت نه پلاک تو یادشه نه یادش مونده توکی بودی فقط این تو هستی که جریمه شدی و باختی!
امیدوارم از مسر رسیدن به خواسته هامون لذت ببریم ونه برای کسی بوق بزنیم و نه همیشه سرمون تو آینه وسط باشه و فقطططط به جلو فکر کنیم….
وَلَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا ۚ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
چه قدر این آیه 65 سوره یونس قشنگه!
گفتار مخالفان، تو را غمگین نسازد. زیرا عزّت، به تمامى از آن خداوند است و او شنوا و داناست.
کفّار همیشه به پیامبر نسبتِ شاعر، کاهن، ساحر ومجنون مىدادند، علاوه بر اینها، گاهى مىگفتن :
آره دیگه به قول خودت تو بر ما امتیازى نداری ، بلکه انسانى مثل ما هستی . «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا» گاهى مىگفتن:
حرفهاى او را گروهى ساخته و پرداخته و به او القا مىکنند. «أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ»
گاهى مىگفتند: ما نیز اگر بخواهیم مثل قرآن را مىآوریم. «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا»
گاهى مىگفتن: حرفهاى او داستانهاى پیشینیان است. «أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ»
و دربارهى پیروان او نیز مىگفتند: آنان افراد فرو مایهاى هستند. «ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا»
ولى خب خبر نداران که ارادهى خداوند بر این است که در برابر همه اون تحقیر ها پیامبر و مؤمنان عزیز باشند.
«عزّت» ذاتا به معناى نفوذناپذیرى است.
هم خداوند چنین است، هم پیامبر، هم مؤمنان، «وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ»و هم مکتب. «وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ»
خلاصه که زیاد به حرف مفت بقیه گوش ندین حتی پیامبر هم مصون نبوده !
از زندگیتون لذت ببرید و با آرامش فایل هاتون رو گوش بدین و به ندای پروردگارتون گوش بدید و در این زندگی جزو السابقون السابقون اولائک المقربون باشید!
خیلی مخلصم
سلام و درود و رحمت و برکت وهاب عالم بر سید علی خوشدل ، مرد بزرگ و انسان توحیدی. سیدعلی عزیز بسیار بسیار تحسینت میکنم.
غروب رفته بودم پیاده روی توی ساحل بوشهر، هوا گرم و شرجی بود به حدی که آدم دلش میخواد همون تیشرت رو هم از تنش دربیاره، ولی نامبرده اینقدر دیوونه است که به همین گرما و شرجی علاقه داره. اصلا شما بوشهر رو با یه خط مستقیم وصل کنی به آمریکا دقیقا میرسی به فلوریدا.بخاطر همین اینقدر دوستش دارم.
کامنت شما رو خوندم و کلی هم لذت بردم. هدایتها و مثالهای قرآنیت بینظیر بود، واقعاً این حجم از تسلط به آیات و با این دقت وصل کردن نشانه ها واقعا شگفت انگیز بود، و میخواستم برات پاسخ بنویسم ولی از شدت گرما گفتم بذار برسم توی ماشین کولر رو روشن کنم همونجا توی ماشین بشینم و بنویسم. خلاصه اینکه دو دل بودم اینکه بنویسم یا نه موقع رد شدن از خیابون یه ماشین جلوی پام یه لحظه زد ترمز. پلاکش 777 بود. من یه سری اعداد رو برای خودم قرارداد کرده بودم. مثلا 77 و 777 رو میگفتم نماد خداست، یا یاد خدا. برحسب اتفاق دیدم یبار شما هم توی کامنت همینو نوشته بودی که ماشین توی مسیر تون بوده و پلاکش 777 بوده گفتم پس باید برای سیدعلی کامنت بنویسم اینم نشانه، رفتم یه کمی جلوتر یه ماشین دیگه دیدیم اونم 777 بود گفتم خدایا، چشم حتماً برای سید علی کامنت میذارم.
انسان ارزشمند و تحسین برانگیز. سید علی عزیز اینجوری که شما پیش میری تا قبل از 2024 فکر کنم توی پارادایس با استاد مصاحبه داشته باشی. هزار ماشاالله به این حجم از عملگرایی و ایمان. خداوند حمایتگر و هدایتگر تو و همسرت باشه. سیدعلی از صمیم قلبم دوستت دارم و تحسینت میکنم و از خداوند برات بهترین ها رو میخوام.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط در کنار توحیدی ترین انسانها.
777
سلام بر مرد خداگونه و بزرگ
آقا از خوندن کامنتت همیشه کیف می کنما
مخصوصا اون قسمت 4 ام جولای که چه قدر دقیق اطلاعات رو نوشتی و واقعا برام جذاب داستانش مخصوصا اون تیکه متن استقلال!
در موردد عدد 7 هم بگم عالم دور این عدد میچرخه دیگه
ما هم دورش میگردیم …
نشانه های عددی همیشه نشان دهنده ظهوری هست که از پس نظم حضور خالق میاد ..
خلاصه که برات نظم حضور در عین ظهور رو از خدا می طلبم
و می خوام حالا که خدا برات تو زندگیت حضور پیدا کرده مزه ظهور رو هم خیلی بچشی و با نشانه های بصری هدایت بشی
دکلت نفتیت زندگیت آباد و فعال…
سلام به روی ماه شما،سید علی خوشدل عزیز،تجلی نور خداوند
The best of the best
ی جایی توی دوازده قدم استاد میگه:مهم نیست چقددر قششنگ درمورد قانون حرف میزنیم،مهم اینکه چقدر به قانون عمل میکنیم
هروقت شمارومیبینم…کامنتاتون رو میخونم
جدا از اینکه …
چقدررر ازت یاد میگیرم
چقدرر برام الگویی
چقدرر تحسینت میکنم
منو یاد حرف این استاد میندازی پسر…
شما دقیقا همون شاگردی هستی که نتنها خیییلی قشششنگ درمورد قانون صحبت میکنه،بلکه قششنگتر از اون بهش عمل کردی و میکنی ….
مرررسی که هستی
مرررسی که مینویسی
مررررسی برای تموم نتایجت
مررررسی برای همه ی هدف هات
مررررسی برای رد پاهایی که میزاری که تا ما هم حواسمون باشه از کدوم مسیر راحت تر میشه قله ی توحید رو فتح کرد…
بی نهایت قابل تحسینی …
به خدایی میسپارمت که نُّورٌ عَلَى نُورٍ
غرررق نووور باشی همیشه …
هم شما …هم قشنگترین عادله ی دنیا
سلام و بانو سعیده عزیز
به به خیلی متشکرم از دیدگاه قشنگتون
شما هم the best of bests هستین
خیلی دیشب دیدگاه قشنگتون رو خوندم کیف کردم و براتون آرزوی بهترین هارو کردم
چه قدر قشنگه آدم هرجا هست از شغلش لذت ببره و انقدر عاشقانه کیف کنههه
امیدوارم همیشه همینقدر شاد باشید و انتقادات غیر سازنده براتون مثل وز وز مگس باشه
سلام سید خوشدل که اسمت به خودت میاد
لذت برم از نوشته هات همیشه گوشه ی ذهنم دارم تورو و برای خودم در شرایطی که نجوا ها میان مثالت میزنم و میگم بابا برا سید علی خوشدل شده اون تونسته منم میتونم.
جالبه که من همیشه حتی قبل از آشنایی با استاد عزیزم و دوستانم کلمه عزت رو دوست داشتم و از خداوند سپاس گذار بودم که به من عزت داده چون من همیشه مورد احترام بودم همیشه تحسین میشدم البته بوده جاهایی ام که انتقاد داشتم اما بالای 80 درصد تحسین بوده چون خودم واقعا همیشه تحسین میکردم دوستانم رو همیشه بهشون انرژی میدادم پس لاجرم خودم هم تحسین میشدم.
اما نکته جالب این کلمه عزت بود، امشب الان ساعت 2 من رو به نوشتن هدایت کرد .
عزت که در اصل از ((عزاز)) گرفته شده, سرزمین محکم, و نفوذناپذیر را گویند ((إرض عزیزه)) یعنى زمینى که آب در آن راه نیابد, و از نظر اجتماعى و رفتارى حالتى است که از شکست انسان پیش گیرى مى کند, (حالت شکست ناپذیرى) و مانع مغلوب شدن انسان در مقابل دشمنان مى گردد, بر عکس ((ذلت)) نقطه مقابل عزت به معناى شکست پذیرى, نبود عزت و شرافت است.
بعد یادم افتاد که کلمه عزیز هم همین معنا را میدهد و چه جالب گاهی خداوند نقاط را بهم متصل میکنه و تورا هدایت میکنه
عزت همه اش نزد خداوند است و خداوند است که به انسان عزت میدهد نه هیچ عامل بیرونی دیگر. عزت رو ما کجا دنبالش میگردیم!؟
غافل از این که عزت درون ما نهادینه شده ما از ابتدای خلقت عزیز آفریده شده ایم یعنی شکست ناپذیر مگه وقتی 2 ماهت بود برات مهم بود که دارن ازت انتقاد میکنن یا تعریف . ما از ابتدا نفوذ ناپذیر بودیم یعنی خداوند درون ما بوده و هست و کسی که خداوند رو پیدا کنه اصلا جایی برای چیز دیگه پیدا نمیشه چون همه میشه خدا .
حالا انسان عزیز انسانی که عزت داره، از حرف های منتقدان که احساسش بد نمیشه اگه بفهمه انتقاد از روی حسادت یا هر چیز سؤ دیگری بوده میگه اینها که روی زندگی من تاثیری ندارند و من خودمم زندگی خودم رو میسازم من شکست ناپذیرم من حرف های و رفتار دیگران نمیتواند در من نفوذ و زندگی مرا تغییر دهد مگر این که من خودم اراده کنم .
اگر هم انتقادی شد و دیدی واقعا بابا من یه مشکلی دارم که باید تغییرش بدم اونمنه به خاطر نظر دیگران واسه خودم که گاری کهنه رو از خودم باز کنم ،اینجا دیگه عصبی نمیشی و میگی خدایا شکرت که من ترمزی روپیدا کردم درونم خدایا شکرت که با دستانت بهم نشون دادی مسیرو و اتفاقا شکرگذار تر میشی.
الان که دارم این کامنت رو میزارم سر بالکن روی پتوی خوشگلم تکیه دادم و قرص ماه کامل، برام اینجارو روشن کرده و جلوم برگ درختانی که وقتی باد بهش میخوره صدای بهشتی میده ، خنکی اینجا اینقدر لذت بخشه که نمیتونم براتون توکلام توصیف کنم و این نسیم خنک میخوره به دفتر ستاره قطبیم و برگ هاشو ورق میزنه ومیگه ایمان بیا اتفاقات خوشگل امروزتوبنویس وای که امروز خداوند چقدر نعمت وارد زندگیم کرد
سید علی کامنتت من رو تا کجاها که برد ،برادر عزیزم بازهم از سواحل زیبایی که هستی با حال خوب برای ما دستان زیباتو حرکت بده و بنویس که زیبا مینویسی زیبااااااااا.
سپاسگذار از همه
من برم ستاره قطبی
فعلا.
ایمان
به نام خداوند توانا و مهربان
درود به شما آقا ایمان عزیز
من دیدگاه سید علی عزیز رو کامل خواندم
همیشه دیدگاه های ایشون رو میخوانم
درس ها یاد میگیرم و فوقالعاده از شیوه نگارش خودمونی و هر از گاهی همراه با طنز ایشون لذت می برم
ولی….
بین تمام پاسخ هایی که تا این لحظه به دیدگاه سید علی ارسال شده
پاسخ شما از همه تأثیر گذار تر بود
چقدر خوب و زیبا ریشهی کلمهی عزت رو پیدا کردید و نوشتید
چقدر شیوه نگارش شما رو دوست دارم
چقدر شما خودتی ؟؟ چقدر بی آلایشی ؟؟
بهت تبریک میگم به خاطر اعتماد به نفست
راستی قبلاً هم دیدگاه های شما رو مطالعه کرده بودم و لذت برده بودم
باز هم برامون بنویس آقا ایمان که خیلی زیبا می نویسی
راستی عکس پروفایلت هم خیلی شیک و با کلاسه
یه جذبه خاصی داری
البته که خودت هم خیلی زیبا و خوشتیپی
من خودم دارم برای عکاسی می خوانم هدفم و رسالتم رو عکاسی قرار دادم
به همین خاطر به عکس پروفایل هم خیلی دقت می کنم
و اون هایی که زیبا باشند هم از نظر ژست هم از نظر قواعد عکاسی به صورت درست اون عکس ثبت شده باشه
خیلی تحسین می کنم
در پناه خداوند مهربان و توانا باشی دوست عزیز و هم فرکانسی من
دوستت دارم
سلام خیلی خوب و جالب راجع به کلمه عزت نوشتید و بابت این تعریف تشکر می کنم، عزت و عزیز بودن مال خداست و هرکس در مسیر خدای عزیز باشه قطعا می تونه عزت رو به دست بیاره و ارزشمندی رو تجربه کنه.
اگر ما توجه مون رو بر روی خواسته ها و کسانی که خواسته مارو دارند بذاریم و از اون افراد به نبنی یاد کنیم قطعا ماهم جزئی از اون نتایج رو به دست میاریم
امیدوارم شاد پیروز و سربلند باشید
سلام آقای خوشدل
خدا قوت
خیلی خوشحالم از اینکه کامنت های زیباتون رو میخونم و ازشون درس میگیرم
تا اعلان نظرتون در جیمیلم اومد گفتم ببینم سید دوباره چه مطلب ارزشمندی آورده واسمون
هر قسمتی که از نظراتتون نیازم باشه کپی میکنم و در تلگرامم ذخیره میکنم
خداراشکر بابت حضور دوستانی چون شما در سایت که میتوانیم به عنوان الگو و انگیزه ای ازشون درس بگیریم و به سمت جلو حرکت کنیم
راستی کامنت قبلیتون که در مورد آشنا شدنتون با خانم عادله(فامیلیشون رو فراموش کردم فکر کنم خانم عادله کیانی فر هستند) رو تعریف کردید خیلی خیلی لذت بردم به طوریکه تا دقایقی مات و مبهوت مونده بودم و این رو در تلگرامم نوشتم که:
اون خدایی که سید علی و عادله رو به هم رسوند، من رو هم خیلی سریع به رابطه عاشقانه رویایی و هرچیزی که بخوام میرسونه
سپاس از شما و آرزو میکنم در کنار خانواده محترم هرلحظه شاد و عاشقانه زندگی کنید و عرض شود خدمتتون که ما بیشتر مخلصیم آقا.
سلام دوست عزیز
واقعا واقعا واقعا کامنتت فوق العاده بود….خیلی لذت بردم خیلی انرژی گرفتم. خیلی بهم چسبید. دمتون گرم….دم استاد عزیزمون مریم جان
گرم که ماها رو اینجوری پرورش روحی وفکری میدن…..خداروصدهزار مرتبه شکر که توفیق پیدا کردم کامنت شما روبخونم
خداروشکر که شاگرد استاد عباسمنش هستم
خداروشکر که خدا همیشه بهترین آدما رو تو مسیرم قرار میده
واقعا احساس میکنم من خیلی خوشبختم وخیلی خدا منو دوس داشته که منو با استاد آشنا کرده…..چون من اصلا هیچ شناختی از استاد قبلنا نداشتم.. آشنایی با استاد و ثبت نام تو سایت کاملا اتفاقی ویهویی بود…
سید علی جان ممنون…
روزگارت پر ازاتفاقای خوب
سلام به سید علی عزیز دوست خوشدل من
سپاس سپاس سپاس از وجود شما در این سایت توحیدی
میدونی چقدر کلام و صحبتهای شما را من دارم درک میکنم حس میکنم جاده ها را رفتم بدون اینکه لذت واقعی ببرم
چقدر پشت ماشین میشنم و فقط گاز میدم چون سرعت را دوست دارم ولی از جاده و بودن بچه ها کنار استفاده نکردم و لذت نبردم
ولی خدا روشکر در حال حاظر بهترین هدایت را شدم و با تغییر نگاهم و تغییر هدفم چند روز خدا هدایتم کرده
و خدا روشکر در جمعی هستم که همه تلاش میکنند به همنوع خودشون کمک کنند
سید علی زبان من قاسره که بخوام به شیوایی و رسایی قلم شما بنویسم
ولی اینو میدونم تو حرف زدن با افراد و حتی دیدگاه نسبت به روز اول خیلی پیشرفت کردم این یعنی حرکت این یعنی بهبود
خدا روشکر سید علی که هستین و برامون مینویسن
یک دیدگاه مینویسم برای امروز که چه شد دوست دارم بخونید
در پناه الله
سلام آقای خوشدل عزیز اولا چقدر پروفالتون قشنگه دوماا چقدر کامنت های شما جنس خدایی داره واقعاا شمارو تحسین میکنم شما جز الگو های هستید که هر توی تمرین جلسه دوم کشف قوانین زندگی به جواب سوالم توی دفترم نوشتم و هر شب به خودم تکرارا میکنم که اگر شما تونستین منم میتونم
چقدرر مثال کوه که زدین فوقالاده بود این یکی از ترمز های منم است که تغییر عادت ها و باورها رو برام سخت کردم اما من واقعا عاشق پیش رفتم من انسان با اراده ای هستم که خودم را به خواسته هایم میرسونم و باور ها و عادت هایم را تغییر میدم
تحسین میکنم شمارو که همیشه به فکر مثال های عالی هستین برای باور ساختن و همیشه به فکر پیشرفت هستین اتا وقتی رانندگی میکنید
براتون آرزوی ثروت سلامتی آرامش و پیشرفت بینهایت رو دارم الهی همیشه لذت ببرید و شاد باشید
سلام
مثل همیشه عالی من هنوز فایل را گوش نکردم و لی اول پیام شما دا خوندم شما که که چراغ راه هدایت استاد را روشن کردید و عالی و عملی شدید مفسر ما برام شدید ضرب مثل برای خودم میگم ببین عمل به صحبت ها چقدر عالیه سید علی و ببین چقدر خوب عمل کرده موفق شده و به قول استاد وقتی یکی تونسته کاری و انجام بده پس منم میتونم این سید علی عزیز به حرف استادش خوب گوش کرده خدا رو شکر راهش و پیدا کرده و داره لذت میبره و جلو میره سپاس از تو شاگرد عالی که چراغ راه را روشن میکنی تا ما هم هدایت شویم به این جاده ی زیبا همیشه شاد و پر برکت باشید با این نوشته های عالی که به قول استاد هر کدامش خودش یه کتابه در پناه خدای مهربان در مسیر خوشبختی گام برداری و به رویاهات برسی تو فوق العاده ای ازت ممنونم
و از این امکان عالی سایت هم سپاس گزارم که تونستم کاملا اتفاقی و هدایتی متوجه بشم میتونم تنظیم
کنم که هر وقت سید علی پیام گذاشت متوجه بشم و بپرم بیام بخونم و بعد اون فایل و که نظر روش گذاشته رو دانلود کنم
خدایا شکرت که هر لحظه مرا هدایت میکنی
به نام خدای مهربان و هدایتگرم.
سلام سید علی عزیز.
عجب چیزی نوشتین:
چون کوه عادت دوپامین لحظه ای داره!
انگار سیلی خوردم…
یه مسئله ای این روزها منو درگیر کرده که دنبال راه حلم…
جوابم تو کامنت شما پیدا شد…
خیلی دردم اومد ولی حقیقت داره…
من دچارِ بها ندادن برای رسیدن به خواسته ام شدم…
مدتهاست که میخوام بنویسم ازش ولی نتونستم، روم نشد، خجالت کشیدم، مخصوصا از استاد…
مسئله ام در موردِ عدمِ رعایت دوره سلامتیه و افزایشِ وزنم و بازگشت یه سری علائم از سلامتیم که دوباره برگشتن به حالتِ قبل از دوره قانونِ سلامتی…
دیوانه وار غذا میخورم، اونم غیر مجاز…
تا وقتی متعهد هستم عالی عمل میکنم.
اما لحظاتی هست که کنترل ذهن ندارم و هوسِ خوردن خوراکی غلبه میکنه بر من…
دوپامین لحظه ای که نوشتین انگار سیلی خوردم…
نوشتین پرداختِ بها، انگار سیلی خوردم…
خیلی سعی میکنم با سرزنش با خودم روبه رو نشم…
میدونم سرزنش چیزی رو حل نمیکنه، بدتر میکنه…
فکر میکنم یه چیزی از درونم تولید استرس کرده که رو آوردم به خوردن زیاد بدون گرسنگی…
باورهای مخرب دارم.
از کمبودها ترسیدم…
دارم رو فراوانی کار میکنم…
توقعم از خودم زیاده، اگه اشتباه کنم سرزنش میکنم خودمو، در ظاهر میگم اشکالی نداره سمانه ولی از درون میفهمم سرزنش میکنم، حس لیاقتم رو پایین میارم و …
مسئولیت همه شون با منه.
دنبال راه حل بودن، وظیفه ی منه.
تمامِ تلاشمو میکنم برگردم تو مسیر…
ولی انگار داره میشه الگوی غلط و تکرارش داره بیشتر میشه…
سمانه، اگه اون فرمِ زیبای کمرت رو میخوای، شکم و پهلوهای بدون چربی رو میخوای، باید بهاشو بدی…
برام سخته بنویسم، ولی مینویسم…
با همه ی نوسان های روحی، جسمی میام تو مسیر…
مثلا چند بار فستینگ رفتم…
اما خودمم میدونم اصل باید درست شه…
چیزی در فکر من داره مخرب عمل میکنه….
من اراده ی خیلی خوبی دارم، تو این 5 ماه در دوره سلامتی به شگفت انگیزترین وزن ممکن خودم رسیدم ولی متاسفانه الان طی مدت کوتاهی مقداری بازگشت وزن داشتم…
دقیق نمیدونم گیرِ کارم کجاست…
یعنی انگار هم میدونم هم نمیدونم و این کلافه ام میکنه…
وقتی عالی رعایت میکنم، عالی نتیجه میگیرم…
الان حساسیت ام برگشته (عطسه، آبریزش بینی، اشکِ چشم، خارش)
اینا هم برام تولیدِ ناراحتی میکنه…
اینجا روم نمیشد بنویسم، چون فکر میکردم اشتباه کردم، و طاقت اشتباه نکردن رو ندارم.
این الگوی تکرار شونده ی منه که ناراحتم میکنه.
ترس از قضاوت هم دارم…
برای همین تا الان ننوشتم.
اما الان مینویسم…
میخوام قربانی کنم این حسِ بی پایه و اساس رو که سمانه خطا و اشتباه نمیکنه…
بقیه بفهمم چی میشه؟
چی میگن؟
میگن اراده اش سسته؟
از پسِش بر نمیاد؟
حیفه، دوباره چاق شی…
استاد کاملا درست میگن، تمام چیزهایی که فکر میکنم و دیگران میگن، قبلش خودم به خودم گفتم و میگم بارها…
عینِ یه نوارِ تکرار شونده ی مزاحم…
دقیقا وقتی تو این فایل استاد از انتقاد گفتن، که یعنی خودمون انتقاد میکنیم زیاد که باعث میشه دیگران هم از ما انتقاد کنن، دقیقا منه، من اینکارو میکنم هم در حق خودم و هم دیگران…
این باگِ منه.
اول میخوام و باید با خود حقیقیم روبه رو شم با همه ی باگ ها، ضعف هام…
منم آدمم، اشتباه هم دارم…
هیچکس جای دیگری نیست، درک درستی از شرایط یا افکار هم نداریم، پس نمیتونیم قضاوت کنیم همو…
با همه ی این باورهای آسیب زننده و ترمزهام، باز دستم رو پیش خدا دراز میکنم تا دستمو بگیره، کمکم کنه، هدایتم کنه…
بهم گفت صد بار اگر توبه شکستی باز آ.
گفت درست میشه، تو سرزنش نکن خودتو، تو ادامه بده، درست میشه…
تو تسلیم باش،گوش کن به هدایت، توجهت رو بردار از خوردن غذا، توجهت رو بردار از افزایش وزنت، توجهتو بردار از سرزنش کردن خودت و ….
درست میشه.
خدارو شکر که خدا تو زندگیم هست…
اینجا انقدر احساس امنیت میکنم که بنویسم…
اینکه کسی چیزی بهم بگه درباره غذا خوردنم، روی مخم راه میره…
الان یاد گرفتم ببینم کی داره میگه؟ هدفش چیه؟ داره سرزنشم میکنه یا نیتش خیر هست؟
بشنوم، تشکر کنم از توجهش…
اما در نهایت خودم باید با خودم حل کنم مسئله رو.
میفهمم دارم سخت میگیرم، و همین سخت گیری نسبت به خودم باعث بدتر شدن اوضاع شده…
یه مدت انرژی ام در این رابطه بالاست خوب رعایت میکنم، بعد کنترل ذهنم از بین میره از مسیر خارج میشم…
یه جاهایی مرز بین سرزنش نکردن خودم، کنترل ذهن رو درست درک نمیکنم، رها میکنم بعد حس میکنم نکنه دچار کج فهمی شده باشم و اتفاقا در خلافِ مسیر اصل حرکت میکنم؟
آخیش، خوشحالم که نوشتم.
من که فقط رشد و بهبود نیستم تو زندگیم.
نوسان هم دارم…
دیگه نمیتونم اون نقابِ سمانه ی گوگولی و بدونِ خطا رو بزنم.
خسته شدم از دستش، میخوام نقابم تو این زمینه بیفته، من به واسطه ی عدم پرداخت بها و عدم کنترل ذهنم تو این شرایط هستم، میپذیرم، هیچ عاملی خارج از من نیست…
نمیشه که یه کاری بکنم و مسئولیتش نپذیرم، بهاشو ندم…
برای رسیدن به هر خواسته ای باید بهاشو داد…
سمانه خانم فقط شعار دادن نیست که.
در عمل چطوری مسئولیتش رو پذیرفتی؟.
اگه اشتباه کنی، ولی بازم عاشق خودت بمونی یعنی عمل کردی به آگاهی ها.
تو حرف که نیست فقط بگی سمانه دوستت دارم، تحسینت میکنم، باید تو عمل هم نشونِ سمانه بدی که دوستش داری با تمامِ نوسان هاش، مهارت ها و اشتباهاتش، تمامِ تلاش ها و ضعف هاش…
الان ندا اومد:تمرکز کن روی خوبی ها و زیبایی های سمانه.این یه تکلیف کاملا جدی و اورژانسی هست برای من.
چی میشه اگه نقابت رو بندازی؟
میترسی دوست داشتنی نباشی تو چشم و نظر بقیه؟
میترسی به جایگاهت خدشه وارد بشه در نظر مردم؟
یه جایی کم کم از مسیر خارج شدم که خودمم نفهمیدم از کجا خوردم…
آخه هر روز دارم کار میکنم روی خودم، تمرینامو انجام میدم با عشق، یه چیزی تو تمرینهام کمرنگ شده که باعث شده باورهای مخرب فرصت بالا اومدن پیدا کنن…
الان تنها مسئله ام با خودم همینه تو سایر زمینه ها حس و حالم به شدت عالیه، عشقم به خدا، ارتباطاتم، تو حیطه های دیگه داره عالی تمرین میکنم از خودم راضیم.
سمانه این همه تلاش رو نمیبینی فقط افزایش وزن رو میبینی؟
فکر نمیکنی بی انصافی میکنی در برابر سمانه؟
فکر نمیکنی توجهت رو باید برداری از وزن و بذاری روی محاسن و زیبایی ها و نکات مثبتت؟
مگه کم داری؟
نه والا…
نمیبینی تو حیطه فراوانی و خلق ثروت و ارزش داری قدم برمیداری، تلاش میکنی چشم میگی به هدایتهای خدا و مسیرت روشن شده؟
نمیبینی سمانه چقدر مهربونه، همراهه؟
آخ آخ امان از افکار مسموم که یهو عینِ کِرم سر و کله شون پیدا میشه و روانِ آدمو آسیب میزنن…
این تضاد در تغذیه و سلامتیم، البته حُسن داره.
فهمیدم که این شرایط رو نمیخوام.
من سلامتیمو میخوام همیشه.
اندام متناسبمو میخوام همیشه.
باید بهاشو بدم…
بهاشو میدی سمانه؟
گاهی صدای والدِ سرزنشگر درونم انقدر بلند میشه که صدای کودکِ درونم رو نمیشنوم.
نمیفهمم از چی ناراحته، چی اذیتش میکنه، چی باعث بروزِ هیجانش میشه؟ که منجر به فعال شدن سازوکارهای دفاعیش میشه، که یکیش غذا خوردن بدون گرسنگی، یا از روی عادته، یا غذا خوردنهای عصبی…
این حرفها چیزی از مسئولیت من، در برابر خودم کم نمیکنه…
میرم که بنویسم از نکات مثبت و زیبایی های سمانه برای سمانه.
الان فهمیدم: چیزی که کمرنگ شده و بهم داره آسیب میزنه فراموش کردنِ دوست داشتن خودمه، بی قید و شرط، بی دلیل…
تحسین کردن حقیقی خودمه...
تحسین کردن دیگران رو خوب دارم تمرین میکنم، باید موازیش خودمو هم خوب و عالی و تپل تحسین کنم برای دونه به دونه ی تلاش هام….
سید علیِ عزیزِ خوشدل
مرسی که نوشتی و باعث شدی منم بنویسم و با خودم حرف بزنم
همیشه تحسینت کردم وقتی کامنتهاتو خوندم.
برای خودت و عادله جان و عزیزانت بهترینها رو میخوام از خدا.
مرسی که دستِ خدا شدی تا شجاعت پیدا کنم و بنویسم از چیزی که نوشتنش برام سخت بود…
خداوندا، من به هر خیری از سمتِ تو محتاجم.
آفرین به تو سمانه شجاع و ارزشمند ، آفرین که خودت را با هر شرایطی و در هر وضعیتی آگاهانه پیدا کردی و در آغوش محبت گرفتی ، چه زیبا نوشتی ، امان از فرافکنی و عدم مسئولیت پذیری و بتعویق انداختن انهم زمانی که میفهمی داری خودت رو سرزنش میکنی ، ولی وقتی تصمیم گرفتی ، با ترسهات روبرو شدی دیگه تمام ، سختی کار شجاعت بخرج دادن ، حالا این هر اقدامی میخواد باشه مهم ، در راستای خواسته حرکت کردنه هر چند گامی کوچک باشه ،
از خدای مهربان بهترین ها را برات آرزومندم . و بزودی رسیدن بوزن دلخواهت را کامنت کنی تا نشانه ای ایمان و عمل باشی برای همه دوستان
سلام نسرین جان.
خیلی ممنونم برای تحسینت.
محبتت به دستم رسید و خوشحالم کرد.
شادی و سلامتی و ثروت ورود کنه به ثانیه ثانیه ی زندگیت.
امروز حالم با خودم خیلی بهتر بود.
سپاس گزار خدا هستم که هم جواب رو میده، هم راهِ رسیدن به جواب رو.
خوشحالم که اینجا مینویسم از احساسم و باعثِ بهبودم میشه.
استاد جانم ممنونم که این سایت رو راه اندازی کردین تا برای تک تک ما عین یه دانشگاه باشه و ما هم دانشجوهاش باشیم.
دنبالِ بهبود باشیم، دنبالِ راه حل ها باشیم.
نسرین جان ممنونم که کامنتت رو هدیه دادی به من.
برقرار باشی همیشه.
خدایا همیشه با هدایت هات خوشحالم کردی، میدونم همیشه هدایتم میکنی و خوشحال ترینم. سپاس گزارتم بی نهایت.
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
سلام سید خدااا سلام به تو مرد توحیدی
سید علی دیشب داشتیم با حمید حرف تورو میزدیم چقدر قشنگ این جهان هستی چقدرررر الهی شکر برای همچیز…
سید علی واقعا برام خیلی جالب اینقدر دقیق به همچیز نظاره میکنی و ازشون الهامات میگیری..
اینقدر قشنگ با خدا حرف میزنی و باهات حرف میزنه(با همه ماها حرف میزنه) اینقدر قشنگ صداشو میشنویی هر لحظه و هر دقیقه و ثانیه..
منم اینروزها خیلی قشنگ میشنوم صداشو اما لحظه ای اما..
وقتی میام کامنتهای بچه هارو میخونم خیلی لذت میبرم اینقدر ایمان اینقدر توحید تو وجود بچه ها هست خیلی وقتا که مشینم فکر میکنم اشک از چشم میاد…
چقدر خوبه که هستید
چقدر خوبه که وجود دارید تو این کلاس(زندگی) و ازتون تقلب میگیریم و چقدر خوبه که راحت و بدون اینکه دست بزارید رو برگتونمیگید حسین بنویسی هر چیزی که من مینویسم رو ولی خودت بدون چیااا رو باید کجا جا بدی که بتونی نمره خوب رو بگیر .
مرسی از وجود تک تک شماها
سید خدااااااااا دوستت دارم.
چقدر این عدد هفت رو که شما و حمید عزیز گفتید برام جالب..
من واتر پلو بازی میکردم (الان فقد شنا میکنم گاهی وقتاهم با بچه ها دوگل (واترپلو میزنیم)
همیشه تویه مسابقات کللا ه شماره هفت رو سرم میکردم اینقد قشنگ بود برام.الان که تویه کانت حمید خان نوشتی…
همه عالم دو راین عدد میچرخه ماهم دورش میچرخیم……
متوجه شدممم و الان میدونم چقدر اون کلاه برام با ارزش بوده
سید علی به امید روزی که ببینمت و بغلت کنم همیجور دورت بدم تو هوااااا و بگم بینهایت مشتاق دیدارت بودم…
اون تصویر تو استاد هم دارم مبینم که دارید تو پاردایس قدم میزنید و استاد یه فایل گذاشت میگه بچه ها یه سوپرایز دارم براتون و من اونجاست گه میگممممم
سیددددددددددددددددددددددددددددددد علیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی در کنار همسر عزیزت
سلام بر مرد بزرگ روزگار
رفیق خوش چهره
من همیشه با خوندن کامنتات بسیار شاد و خفن میشم
هم عاشق عکسای شاد و پر انرژیتم
هم کلامت برام دنیای از انرژیه
ممنونم انقدر لطف داری رفیق
انشالله در بهترین زمان و مکان در کتار هم قرار میگیریم وبابت تصویر زیبایی که از دیدار من و استاد ساختی متشکرم
خیلی ممنونم رفیق دمت به دم خدا گرم باشه و به قول علی تنورت دلت گرم باشه سلطاان
به نام پروردگار عالم
سلام
سپس فرستادگان خود و کسانی را که ایمان میآورند، نجات میدهیم و همین گونه، بر ما حق است که مؤمنان رهایی بخشیم!
بگو: «ای مردم! اگر در عقیده من شک دارید، من آنهایی را که جز خدا میپرستید، نمیپرستم! تنها خداوندی را پرستش میکنم که شما را میمیراند! و من مأمورم که از مؤمنان باشم!
در پناه حق
سیدعلی عزیز
چه خوب وعالی مثال زدی
استاد موضوعی روتوضیح میده وشاگردای عالیش، روی اون مثالای ملموسی میزنن که یهترتوی ذهن بشینه ودرک بشه
دوست خوبم امروزتوی کامنتم برای این فایل نوشتم که من لایق بهترینهاهستم که اساتید عالی عالم رو سرلوحه خودم یافتم ودوباره میگم که من لایق بهترینهاهستم که شاگردای استاد هم اینقدرعالی ودرجه یک هستن ودستاوردهاشون به ادم انگیزه وانرژی میده.ودرستی مسیروتایید میکنه.
ازاینکه برخلاف خیلی ازجوونا قران راستین رودرک کردی وایه های همسو باکلام استادو مثال میزنی ممنونم.
توی کامنت قبلیم ازت پرسیدم نقش ومدل گفتن جملات تاکیدی رو چطور وچقدرمیدونی وخودت استفاده میکنی؟البته که سرت شلوغه ولی اکه بهم جواب بدی سپاسگزارم .وازخداهدایت فهمشو میخوام.
عاشقانه به شما وعادله جون که زوج توحیدی ذهنم هستید درود میفرستم.
سلام دوست عزیزم
چه قدر متشکرم از اینکه دوستانه و با محبت برای من کامنت میزارین
راستیتش من هنوزدرکیاز جملات تاکیدی ندارم و در حال تست کردنش هستم و جزو تجربه های من نبوده که باهش بهترین ها برسم
بیشتر عمل کردم به مباحث نتایج بزرگ برام رقم زده
برای من این پر رنگ ترین نقش روداشنه و شاید هیچ وقت اونقدر جملات تاکیدی زندگی من رو تغییر نداده به اندازه عمل کردن به آگاهی و مخفی کاری نکردن
و باز هم شاهکاری دیگر از سید علی خوشدل.
سلام به شما روح الهی که پیوند عمیق ذهنت با فطرت الهی پاکت اینهمه شهد و شکر رو از زبانت جاری میکنه.
من اصلا از روی کامنت شما همیشه تفسیر فایل استاد رو دریافت می کنم. با توضیحات ملموس شماست که برای خودم هم میتونم نمونه عینی پیدا کنم.
نمی دونم همه این آیات رو حفظی و درجا از حافظه ات بازخوانی میکنی یا سرچ میکنی ولی هرچی هست ستودنیه. اینقدر سند و مدرک معتبر جمع می کنی و ماهرانه کنار هم میگذاری و ازش نتیجه منطقی می گیری.
وجود دانشجوی ارشدی مثل شما برای من مبتدی واقعا باعث دلگرمیه و حرفاتون دقیقا یه کلاس کمک آموزشیه در کنار استاد.
من وقتی به ریشه ناراحت شدنم از انتقاد فکر می کنم می بینم دقیقا همش بر می گرده به عزت نفس و از طرفی اعتماد بی چون و چرام به خانواده ام. بچه ای که فقط از پدر و مادرش داره الفبای زندگی رو یاد می گیره و والدینش براش در نقش خدا هستند هرچی اونا بگن رو در مورد خودش باور میکنه.
بنابراین یادم میاد هرجا مادرم ازم تعریف کرده یا پدرم بعنوان مزیت من جلوی جمع عنوان کرده برام منطقیه و حتی اگه ازم انتقاد بشه نمی پذیرمش و اصلا واکنش نشون نمیدم. ولی برعکس هرجا اونها ازم انتقاد کردن و بعنوان نقطه ضعفم در نظر گرفتن هم خودم قبولش کردم و هم در مقابل انتقاد دیگران برانگیخته شدم. چون دقیقا دست گذاشته روی نقطه ضعفم.
به لطف الله از وقتی این آموزه ها به خورد ذهنم رفته با اینکه دوره عزت نفس رو هنوز نگرفتم ولی همین 12 قدم و فایلهایی از این دست تاثیرش رو گذاشته.
علاقه ام به اونچه که هستم خیلی نرم و مخملی بیشتر شده و همین پذیرش خود باعث شده بهتر و قویتر هم بشم.
دیروز تو کامنت قدم 4 جلسه 4 نوشتم اصلا بدون اینکه متوجه بشم یا فشاری بهم بیاد ساعت خوابم خیلی بهتر از قبل شده. انرژی روزانه ام فوق العاده بهتر شده. این در حالیه که تمام عمرم در مقابل انتقاد از خوابالو بودنم زجر می کشیدم. الان که پذیرفتم اشکال از خودمه که حرف دیگران رو برای خودم بت کردم و عین همون کوه عادت که شما کفتی پذیرفتم که همینه که هست، اصلا راهی هم برای تغییرش نداشتم. تا اینکه شیوه حل مسائل کمکم کرد کویر شب دیر خوابیدن رو تشخیص بدم و تغییرش بدم به دو ساعت زودتر خوابیدن. و اصلا سعیده بشه یه آدم دیگه. تمام روز سرحال. فرصت بیشتر دارم واسه هرکاری. ساعت خواب بچه تنظیم. همین الان آوردمش کلاس ژیمناستیک و از وقت انتظار دارم بهترین استفاده رو می کنم. اصلا امیدم نسبت به تغییرم مهمترین و دلچسبترین نتیجه ایه که رقم خورده.
اصلا جالبه که دیگه انتقادی هم ازم نمیشه. یادم نمیاد کسی توی این یک سال گذشته انتقاد تندی ازم کرده باشه. انقدر رفتار همه باهام محترمانه تر شده از مغازه دار گرفته تا همسر و خانواده همسرم تا همسایه ها و غریبه ها. حتی ترانه عزیزم هم خیلی رفتارش عالیتر شده.
توی یه سمینار شنیدم که استادی کفت این 3 کلمه بسیار خطرناکه
I know that
هروقت افتادی توی باتلاق من میدانم بدون که باختی.
من دارم شاگردی کردن رو هر روز بیشتر تمرین می کنم. از استادهام و از شما و سایر شاگرد زرنگای کلاس یاد می گیرم و اینجوری نتایجم داره ملموستر میشه. چون تا قبل از این جمله «تو نمیدونی» برام یه انتقاد وحشتناک بود. تو ساده ای یا دیر می گیری یا تو باغ نیستی برام تخریب کامل شخصیت با wrecking ball بود. ولی الان اولا پذیرفتم من نمی دونم و باید یاد بگیرم. دوما هرکی میگه نمیدونی خوشبحالش که میدونه. پس تشریف ببره پیش داناها و ما رو تنها بذاره با مدرسه مون. ما اینجا خوشیم.
اینی که اعتراف کردم نمی دونم خیییییییلی واسم ترمز بزرگی بوده ها. شاید شما از روی نوشته ام به عمق فاجعه پی نبرده باشی ولی خودم می دونم که چه ترمز وحشتناکی بوده. به لطف خدا و استاد و شما امروز کشف و ضبطش کردم.
خدا خیرت بده پسر خوب و شیرین.
می درخشی مثل الماس/تو هم عاشق شدی پیداس!
سلام به سید علی عزیز
من هم مثل دوستان همیشه دنبال کامنت شما میگردم که درس بگیرم و از مثال های جالبتون استفاده کنم.
اول که عکس جدیدی که میزارید رو نگاه میکنم ،چه جای قشنگی هست ،خوش باشید همیشه
چقدر مثال هاتون جالب و دقیق بود
واقعا همینطوره ما نمیخوایم تغییر کنیم یا مثلاً برای دوره قانون سلامتی که طرف اراده نداره و نمیخواد تغییر کنه ،اونی که طبق این قانون عمل میکنه رو ،مورد انتقاد قرار میده
من و همسرم طبق این قانون پیش رفتیم و با وجود تغییر بزرگی که داشتیم مورد انتقاد قرار میگرفتیم که توجه نکردیم.
الان همون افراد اومدن و از ما میپرسن چیکار کردید که لاغر شدید
به قول استاد که گفتن گاهی وقتی داخل اینستاگرام حرف نا مربوطی میزدن ،میگفتن حتما اینا بچه هستن
ما هم به خودم بگیم ،اینا از قانون سر در نمیارن پس نمیخواد باهاشون بحث کنیم و نمیخواد توجه کنیم به حرفهاشون
اینقدر واضح هست زندگیاشون با این طرز فکرشون که دیگه جای حرفی نیست.
امیدوارم هر روز موفق تر نسبت به روز قبلت باشی
سلام به سید علی عزیز
سید جان ماشاءالله نه تنها خوشدلی بلکه خوشفکر و خوش نویس و خوش کردار و خدا میدونه چقدر خوش…های دیگه هم هستی خدا رو شکر
بسیار تحسینت می کنم که چنین انسان توحیدی و مرد عمل به قوانین الهی هستی و دقیقاً زندگی خودت رو بر اساس این قوانین تنظیم می کنی و با سرعت جت هم ماشالله داری پیش میری
به شما تبریک میگم که کلکسیون ارزشمند دوره های استاد رو کامل کردی
چقدر حس خوبیه که اینقدر روی خودت کار کرده باشی و نتیجه گرفته باشی و ببینی که مبلغ بزرگترین دوره ای که خریدی از درآمد یک روزت هم کمتره
ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست
سپاسگزارم که این مطالب خوب و ارزشمند رو می نویسی
سپاسگزارم که الگوی ما در مسیر پیشرفت هستی
در پناه خدا موفق و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
بنام خداوند بخشنده مهربان.
سلام به شما!دوست عزیزم…
سید علی خوش قلب.
اولین فایلی که استاد میزارن.خیلی خوشحال میشم، اولین کامنت شما رو میبینم.
واقعا تحسینتون میکنم تحسینتون میکنم تحسینتون میکنم.
از اینکه.این نوشتهای زیبا رو با ما منشن میکنید…
واقعا همینه..
یادمه دم دمهای اشنا شدن با این بهشت…ینفر افراد نزدیکمون به من انتقادی کرد.(من بسیار تو اینکار پاشنه دارم.خیلی سعی میکنم بهترش کنم ولی الان دارم تمرکزی کار میکنم.)
من خیلی خیلی از درون برانگیخته شدم ..ولی جلوی طرف مقابلم سکوت اختیار کردم.
فقط به این درک رسیده بودم احساس خوب اتفاق خوب..
یه خودکنترلی زیادی درونمو گرفت.فقط از اون محیط ندای قلبم اومد ترک کن…
و الان متوجه هستم.که خودمم داشتم خودمو و دیگرانو انتقاد میکردم.اینم بصورت نا خودآگاه.
همون گفتگوهای ذهنی که استاد اشاره میکنن.
همون شب در یکی از ایه های قرآن خداوند بهم گفت!
در برابر گفته های کافران شکیبا باش…
چشمم که بهش خورد فهمیدم این دقیقا صحبت خداوند با منه…من باید بیشتر دوری کنم…این انتقادا.یا یه چیزی تو درون منه.مشکل داره..و دقیقا همین بود…
هر چی از این نوشته های شما دوستان.تحسین کنم کمه.
صحبتهای استاد عزیزم که وقت میزارن این فایلهای بهشتی رو با عشق برای ماها میزارن.
من همینجا سپاسگزار تک به تک و ثانیه به ثانیهای این صحبتها و پیامهای شما دوستان عزیزم هستم..
چقدر این نعمت پروردگار زیباست..که هر کدوم از ماها رو کنار همدیگه جمع کرده و ما رو با هم هم فرکانس قرار داده!
من بازم از تمام نعمتهای پروردگارم سپاسگزار که اینقدر قانونش درست عمل میکنه.
هیچ چیز توی این قانون عجله ایی نیست.
هر چیزی که درون ما رو قلبمونو از بین ببره.بقول قرآن رگهای قلبشونو قطع کردیم..زندگیمون ناجالب میشه..
و در ادامه…
خداوند دوستداره بنده هاش، قوی باشن.جسارت داشته باشن.
و باید بهای رسیدن به این جسارت رو پرداخت کنن…بخاطر همین بقول شما دوست عزیز 99/.تو خواب خیالن…
و این بها هم بهمون تکامل ما نیازمنده!
اگه خداوند اراده کنه و ما در مسیرش که لذته! جلو بریم…همه چیز درست میشه…و
دوره های استاد برای ماها هم مثل آب خوردن میشه…
چون خداوند پر از نعمت و برکته.و دوستداره بنده هاش همیشه سطح زندگیشون در تمام جنبهاشون..بهترین باشه!…
هیچ وقت این روح بزرگشون که همون روح خداونده..
در عذاب و من منه نباشه..
همیشه با اقتدار و سربالا و احساس خوب زندگی کنن.
در برابر صحبتهای پوچ و بی ارزش شکیبا باشن.و احساسشونو خوب بگیرن.انشالله این بت بزرگ در درون ما که میدونم نهادینده شده.بتونیم نابودش کنیم.
تا جزو السابقون السابقون اولیک المقربون باشیم.به امید و توکل و ایمان به خودش..
سپاسگزارم از این خداوند بزرگ که همه این صحبتها پاشنه های چند سال از عمرمونو شکوند.و دنیامون گسترش داد.
خدایا شکرت
درود بر شما علی جان
درک، تسلط و عملگرایی که نسبتبه قانون در خودت ایجاد کردی واقعاً قابل تحسینه، هر چند که سالهاست استاد دارند آموزش میدن اما دوستانی مثل شما ثمرات ارزشمند و بزرگ این راه هستند چون انقدر اعتمادبهنفس و فروتنی داری که از نتایجت میگی و این شمارو از بسیاری از دوستانی که نتیجه میگیرند در خلوت جدا میکنه، واقعا آفرین به شما
خداروسپاسگزارم که با حضور دوستانی چون شما منطقها قویتر و بهانههای ذهن کمتر میشه.
گاهی فکر میکنم فاصله فرکانسی من و خیلی از دوستان با درک و آموزههای استاد قابل توجه اما وقتی دوستانی مثل شما وارد عمل میشوند این مسیر بسیار هموارتر و دسترسپذیرتر میشه.
پشت تک تک کلمات شما انرژی، تفکر و عمل نهفته است و برای همینم هست که تأثیرگذاره
خداقوت
انشالله که هر روز شاهد موفقیتهای بیشتری از شما باشیم
سلام علی جان
عالی هستی مثل همیشه
علی جان کامنت هات خیلی عالیه و واقعا باید چندین بار آدم بخونه
خیلی ساده و روان کاربردی همه چی رو میگی و آدم کیف میکنه
تو شاهد زنده ما هستی
از اینکه میشه از جای امنمون در بیایم
مرسی داداش خیلی ممنون
امیدوارم هر روز عالی بشی
و منتظر خبر های خوبت هستیم.
علی جان مممنون
سلام سید علی خوشدل عزیز
من چایی رو به خاطر قندش دوست دارم! اصلا به هیچ دلیل دیگه ای چایی نمیخورم.
اصلاً شارژ اینترنت همراه میخرم به خاطر این سایت و سید حسین عباسمنش و… کامنت میخونم، به خاطر سید علی خوشدل!
چیدمان کلماتت، مثل همیشه عالی بود، یره! اعتراف کن که یه حالت اتو مد داری، واسه نوشتن کامنت!
خب….منم همین فرمون تو جلو میرم تا اتو مد را پیدا کنم، چون عاشق نوشتنم! الان به تاسی از قرار و مدار شما، توی 27 مین روز کامنت نوشتن و کامنت خواندن جدی هستم! یه چیزایی داره تغییر میکنه. شایدم کلا به جای قند و چایی و اینا، خودم یه نوشیدنی جدید دادم دست مردم!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.
سید علی عزیزم سلام
چقدر عکس پروفایلاتون زیباست
از دیدن چهره زیبای شما لذت میبرم و از خوندن کامنت های قشنگتون احساسم دگرگون میشه .
منم خیلی دوستدارم عکسم رو بزارم رو پروفم اما نمیدونم چرا هنوز دست و دلم نمیره نمیدونم چرا/:
چقدر مثال قشنگ و دقیقی زدید
اونایی ک از ما انتقاد میکنن یادشون نمیمونه ولی اگه ما از اون انتقاد بگذریم خیلی راحت خودمون در ارامشیم مثل الان من
اما اگه مثل گذشتم جبهه بگیریم و ناراحت بشیم و اجازه بدیم احساسمون بد بشه تنها کسی ک اسیب میبینه خودمونیم
انشاالله یروز میرسه منم تمام دوره های بینظیر استاد عزیزم رو به خودم هدیه میدم وروزی برسه ک درامدم به جایی برسه ک با 1/4 درامدم در روز بشه بالاترین محصول استاد رو خرید .
عاشقتم همیشه ثروتمند و موفق باشی
از موفقیت هایت احساس شگرفی دارم ک انگیزه رو در من فووران میکنه که منم میتونم
در پناه الله یکتا باشی
سلام سید جان
وتقعا افتخار می کنم در این مکتب سر کلاس استاد عباس منش هستم و مهم نیست انتهای کلاس نشستم و یا گوشه کنار زمین و یا روی نیمکت اول مهم این هست که هستم و با شاگرددانی آگاه و سخاوتمند و مهربانی هم چون شما هم کلاس هستم و خوشحالم در دوره دوازده قدم حضور دارم جای که شاید چندین ماه پیش شما از آن فارق شدین و تحسین می کنم رابطه قشنگ و توحیدی که با عزیز دلت داریر تجربه می کنی و نحسین می کنم کسب درامد بالای که برای خودت ساختی و این مسیر را با لذت در حرکت هستین برو داداش که ملهم پشت سر شما در حرکت هستیم نه صرفا فقط پول برای آرامش در پر توی آگاهی و تگانه پرستی و داشتن ثروتی که از منیع خیر خداوندد جاریست عاشقانه دوستون دارم
سلام جناب خوشدل عزیز
چی نوشتی این سری شما ؟
ببین آقا من به خودم گفته بودم فعلا هیچ دوره دیگه ای از سایت استاد جان تهیه نمیکنم ولی وسط خوندن کامنت شما رفتم دوره کشف قوانین زندگی رو خریدم …
خیلی ممنونم از قلم خوبتون . اصلا افکاری که اون چند دقیقه تو ذهنم موج زد درست بازتاب اونچه بود که یاد گرفته بودم :
به خودم گفتم تو از وقتی دوره ثروت رو شروع کردی چقدر ورودی ثروت و خلق ثروت داشتی …
به خودم گفتم ببین الان به اندازه همه دوره های استاد پول تو حسابت هست و با خرید این دوره بینظیر مطمین باش بیشتر هم میشه ورودی هات …
ببین آقای خوشدل من به اندازه قیمت دوره های استاد رو میرم در عرض چند ساعت کمتر راحت راحت برای خودم خرج میکنم .
گفتم پس چراالان دوره کشف قوانین رو نخرم و خریداری شد و میدونم که میتونم کمی بهتر کار کنم با همونطی تکامل عزیز خودم ( مسیر تکاملی خوشگل من )
میدونی دوست من مبحث فراوانی نعمتها خیلی خوب تو ذهنم جا افتاده و اعتراف میکنم که خوب هم عمل میکنم . نتایجم اینو میگه که من قبلا اینقدر راحت پول خرج نمی کردم ولی الان هر چی برای لیلا لازم باشه سریع تهیه میکنم .
خیلیییییی عالیه . خدا رو هزار بار شکر
مرسی که هستید و می نویسید
بنویس آقا بنویس
بنویس که خیلی کارت درسته
چقدر هم لذت بردم از داستان آشنایی تون با عادله جان.راستش خیلی کنجکاو این آشنایی بودم .مرسی که نوشتید و چقدر دایره عشقم( ویژگی های محبوب مورد نظرم رو نوشتم) مسیرش بهتر شد واقعا کامنت اون روز شما جواب خداوند بود به سوال من که خدایا یک یار عباس منشی میخوام هدایتم بکن و باورتون میشه دیدم ویژگی هایی که منم نوشتم تعدادشون 31 بود و این رو یک نشونه در نظر گرفتم دوست من…. خداروشکر برای رابطه بسیار زیبا و توحیدی شما دو عزیز
امیدوارم همه بتونیم روابط عالی و درست خلق کنیم
به امیددیدار
به نام خالق زیبایی ها
ممنونم از استاد عزیزم شایسته خانوم عزیزم و سید علی خوشدل عزیزم الگوی جوان
استاد واقعا دمتون گرم به خاطر ست لباس و کلاه و ساعت انصافه خیلی حقه
یه جمله ای از جول اوستین خونده بودم که فرزندش بهش میگفته بابا چطوری از روی عکس جلد کتابت با اینکه سنت هی میره بالا جوان تر میشی شما هم استاد عزیزم دقیقا همین گونه ای هر روز جوانتر شاداب تر و زیبا تر تحسینتون میکنم
آقا سید علی خوشدل عزیز درود بر شما موقع اومدن این فایل هنوز کامنتی نبود یه حسی بهم گفت احتمالا سید علی خوشدل دوباره کامنتش برتر میشه( این برتر میشه رو با حسادت توی ذهنم گفتم) همون لحظه اعتراف میکنم حسادت کردم بعد مچ ذهنمو گرفتم و شروع کردم به تحیسین کردنتون
همیشه دنبال الگوی های جوونی بودم که موفق باشن که شما خدا رو صد هزار مرتبه شکر شدی الگوی من
منی که یه ساله با استادم و 47 روزه متعهد جدی همیشه به خدا میگم خدای عباسمنش و سید علی خوشدل و هزاران فرد موفق دیگه خدای منم هست پس غمت نباشه و سعی کن فقط به معنای واقعی کلمه لذت ببری
آقای خوشدل عزیز از تمام درون و بیرون ام میگم دمت گرم و تحسینت میکنم هم بابت تک تک نتایج خارق العادت هم درک فوق العاده عالی از فایل ها و ترکیبشون با قرآن
به دلم افتاده بود دوره دوازده قدم رو استارت بزنم ولی به خاطر اینکه نجوای ذهنم میگفت تو هنوز توی وسط سربازی هستی بزار به درآمد بالاتر رسیدی تهیه اش کن که امروز با کامنت شما درباره استارتتون از این دوره مصصم شدم به یاری رب العالمین تهیه اش کنم
واقعا ازت ممنونم ممنونم ممنونم و از صمیم قلبم امیدوارم 2X چیه x به توان بی نهایت رو در درآمدت تجربه کنی
بدرود
سلام به همه دوستان
و سلام به آقای خوشدل عزیز
این کامنتت باز هم تلنگری به من بود
که چرا منم مثل بقیه بچههای موفق سایت زمان نمیذارن برای: فکر کردن، کامنت گذاشتن، کار کردن روی خودم و …
البته امروز صبح از 8 که چشم باز کردم قبل از هر کاری اومدم ایمیل هایی که نظرات شما و چند تا از دوستان رو که دنبال میکنم رو خوندم
جالب اینه که من خیلی مواقع(شاید وقتی که کمتر روی خودم دارم کار میکنم) اول میرم سراغ شبکههای مجازی (البته فقط چیزایی که حس خوب بهم میده مثل کانال طبیعت گردی و … خلاصه چک می کنم کسی پیغامی گذاشته باشه یا نه که اعتراف میکنم گاهی وقت زیادی ازم میگیره) بعد هم میام توی سایت
اما امروز گفتم نه اول سایت
و البته کامنتهایی که بهم ایمیل شدن
و الان حدود 2 ساعته که دارم کامنت می خونم و لذت میبرم خیلی گرسنه شدم اما دوس دارم بازم بخونم
تا به این کامنت شما رسیدم و با خودم گفتم پری به خودت بیا برای خودت زمان بذار برای کار کردن روی خودت زمان بذار این کار مهمترین کار توئه
جالب اینجاست که خودمم میدونم چقدر تاثیرگذاره چون روزی که فکر میکنم به قوانین یا کامنت میذارم یا با دقت بیشتری فایلها رو گوش میدم تغییرات رو در زندگی خودم به وضوح میبینم اما مهمترین کار استمرار هست و تعهد. سعی میکنم در این مسیر استقامت بیشتری به خرج بدم
واقعا ازتون ممنونم
دم شما هم گرم که با کار کردن روی خودتون دارین به هزاران هزار نفر هم کمک میکنید کاری که استاد انجام داد
از استاد و عشق زیبام مریم عزیزم که نمیدونم چطور تشکر کنم بابت این فضایی که فراهم کردن هم سپاسگزارم. واقعا عاشقانه دوستتون دارم و خیلی احساس خوشبختی میکنم که اینجا هستم.فداتون بشم
بازم سپاسگزارم علی آقای موفق.عشق و لذت و خوشبختی سهم هر روز شما باشه
سلام آقا علی عزیز چقدرقشنگ این موضوع انتقادروتوضیح دادین بخصوص درموردآینه ها
اصلابه ڱذشته نگاه نکن چطوربودی وچی گذشت ازهمین لحظه میتونی همه چی روتغییربدی
چقدردوست دارم تحسینتون کنم که اینقدرخوب روی خودتون کارکردین که اینقدرباخودتون درصلح هستین شاگرداول کلاسین عشق منی خیلی دوست دارم
سلام داداش خوبم همیشه بی صبرانه منتظر خوندن کامنتت هستم عالی اصلا کامنتهایی کع از شما میخونم آگاه ترم میکنه میدونم که این کلام تز سمت خداس خدایا سپاس گذارم برای وجود همچین دستی در خانواده عباس منش که من خیلی درس میگیرم از کلمنتهایی که میذاره الهی شکر یا رب ممنونم ازت علی جون در پناه رب باشی سالم سلامت ثروتمند و سعادتمند یا حق
سلام به علی عزیز
پسر چقد تو فوق العاده ای
چقد خودت هستی
چقد توحیدی هستی
چقد خوبه خودت اینقد میشناسی و اینقد با خودت در صلحی اصلن نظر کسی برات مهم نیست چیزی باشه میای میگی
همیشه از خوندن کامنتهات لذت میبرن
تحسین میکنم برای شجاعت تغییرت تحسین میکنم برای نتایج مالی عالی که بدست اوردی
آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب دارم برات
سلام بر سید علی واقعا چه مطالبی رو گفتید که اگر چند بار بخونیم قطعا چراغی میشه واسه ادامه زندگی ولذت بردن بیشتر ممنونم ازتون که اینقدر دقیق وموشکافانه مطالب رو مشکافید واقعا لذت بردم اکثر اوقات کامنت های شما رو چند بار ممنونم و خیلی وقتا از تو کامنت ها تون جواب سوالاتم داده میشه انشاله همیشه همین طور چراغ هدایت الله باشید
سلام آقای خوشدل عزیز و گرامی
انقدر از خوندن کامنت هاتون لذت میبرم که حد نداره
کلی تو ذهنم تحسینتون کردم و به حال الانتون غبطه خوردم همیشه تو خوندن کامنتا اول دنبال کامنت های بینظیر شماهستم
اینبار دیگه به خودم گفتم باید اونچه که تو دلت میگذره بنویسی و این حس شعف و شادمانی رو انتقال بدی به بقیه عزیزانت
الان که دارم تایپ میکنم اشک از چشمام سرازیر شده چون بعدازینهمه مدت تازه فهمیدم راهی که شما رفتین رو رفتم و ازین بابت خدا میدونه چقدر خوشحال شدم و از این شباهت نظر به خودم میبالم
منم بعداز مطالعه ی فایل های دانلودی سایت اول کتاب های استاد رو خریدم و بعد دوره ی بینظیر دوازده قدم رو خریدم الانم قدم پنجم هستم
این موضوع رو به فال نیک گرفتم و تصمیمم این شد که بعنوان نشونه دربارش بنویسم که یادم بمونه
خداروشکر خیلی اوضاعم بهترشده از لحاظ مالی پیشرفت چشمگیری نداشتم خودم خانه دارهستم ورودی های پول و مبالغشون برای همسرم بیشتر و بهتر شده
ولی به اون جایگاهی که تو ذهنم ساختم هنوز نرسیدم اینم بنظرم از کمال گرایی من هست که باید روش کارکنم
متاسفانه گاهی ذهن نجواگر میگه تو این دوسال نه خونت عوض شد نه ماشینت نه طلاهایی که فروخته بودی برگشت چه فایده
ولی سریع مچ خودمو میگیرم که نه اونام عوض میشن حتما هنوز جاداره تکاملم بیشتر طی بشه
همینکه دیگه اون آدم قربانی قبل نیستم برام کلی پیشرفته
خداروهزارمرتبه شکر
بازم ازتون ممنونم بابت اینکه نتایج عالی تون رو با ما به اشتراک میزارین
امیدوارم هرروز بیشتر از قبل مثل شما عمل کنم تا نتایجم مخصوصا تو بخش ثروت بهتروبهتر بشه و بیام اینجا براتون بنویسم
در پناه امن خدای مهربون کنار همسرعزیزومحترمتون خوشبخت ترین باشین
آفرین مرحبا واقعا لذت بردم پسر چقدر زیبا نوشتی ببین اینقدر حرفات زیبا بود که حتی ذهن انتقاد ناپذیر من جلو حرفات ایستاد ومکث کرد و دوباره ودوباره حرفاتو خوند ونوشت وچقددددر زیبا گفتی وچقدر زیبا مثال زدی آفرین به استاد که همچین شاگردایی مث تو داره واقعا همه حرفات آگاهی بود باید حرفاتو بنویسم و دوباره ودوباره تکرار کنم چه خوب گفتی که وقتی انتقاد ناپذیری یعنی که ذهنت مقاومت داره دربرابر حرفها و راههای جدید چقدر عالی گفتی که خدا به پیامبرش گفته برپایه درست دعوت کن، انتقاد سازنده ،خدایا چه حرفهای قشنگی زدی پسر دمت گرررررررم