شیوه مدیریت انتقادات - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-03 00:47:452024-02-14 07:27:00شیوه مدیریت انتقاداتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند هادی و هدایتگر
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و مریم بانو عزیز .
یه ضرب المثلی هست که میگه گل بی خار خداست؛ و آدم کامل وجود ندارد و هر کدوم از ما ایراد یا ایراداتی داریم که باید همواره تلاش بکنیم و با خودمون در صلح باشیم تا اونا رو تا حد ممکن برطرف کنیم
اینکه ما چطور رفتار کنیم که اکثر آدمهای اطرافمان آزمون راضی باشن و ازمون انتقاد نکن هرگز پیش نمیاد .اکثریت آدمها حتی از خدا انتقاد میکنن چه برسه به ما.
استاد جان من چند روز پیش سر کار با صاحب کارم به مشکل خوردم.من داشتم سرامیک کف ساختمان رو انجام میدادم و همه سعی ام هم این هست که زیر سرامیک خالی نباشه تا بعدا لق نشن و زیر سرامیک رو با دوغاب سیمان حسابی پر میکردم و صاحب کارم وقتی دید من چیکار میکنم ازم انتقاد که که تو با این کارت داری به من ضرر میکنی و نباید دوغاب سیمان بریزی؛و واقعیتش این منو ناراحت کرد و هر چی براش توضیح میدادم اون تو گوشش نمیرفت؛تا جای که یه لحظه تصمیم گرفتم بقیه کار رو براش انجام ندم
بعد یا فایل گواردیولا افتادم که میگفت من باید سمت خودمو خوب انجام بدم روی توانایی های خودم کار کنم ؛من نمیتونم صاحبکار رو که یه بساز بفروش هست قانع کنم و مطمئن هستم جهان منو به جاهای بهتری هدایت میکنه
و از طرف دیگه انتقاد صاحب کارم طوری بود که اصلا باعث رشد من نمی شد
این فایل شما خیلی خیلی با ارزش و بجا بود برای من و امثال من
بینهایت ازتون ممنون و سپاس گذارم
به نام الله یکتا
سلام به استاد عباسمنش و مریم جان عزیز و دوستان عزیز این سایت بهشتی
استاد خیلی ممنون بابت توضیحات ارزشمندتون من معمولا خیلی خیلی کم مورد انتقاد قرار میگیرم البته قبلا یکم میشنیدم که اونم از وقتی دوره حل مسائل زندگی رو تهیه کردم و با توضیحات ارزشمند شما و مریم عزیز راجب کمالگرایی و جایگزین کردنش با بهبود گرایی تقریبا به این حرف شما رسیدم که من بی نقص نیستم و اگر کسی پیش بیاد که به ندرت ازم انتقاد میکرد با کمال میل گوش میکردم و میکنم و دقیقا مثل آموزه های این فایل،از اون شخص تشکر میکردم و اگه سازنده بود سعی میکردم تغییر رو تو خودم ایجاد کنم و اگر نه که بهش اهمیتی ندم،،تا اینجای ماجرا که خیلی خوبه تنها جای قضیه که منو خیلی تکون میداد انتقاد مادرم از مدل پوششم و لاک زدنم و این جور مسائل هست که هر چند وقت یکبار تکرار میشه ((البته من کاملا متوجه میشم اون لحظه مادرم به هوای خودش داره منو نجات میده از گناه و فکر میکنه باید به من هشدار بده))ولی گاهی وقتا که این مسائل رو به همسرم میگه و اونو تقریبا مقصر این موضوع میدونه که تو مردی تو باید زنتو جمع کنی من از کوره در میرم و عصبانی میشم البته با همه ی این حرفا با مادر دعوا نمیکنم یا صدامو روش بلند نمیکنم فقط کوتاه جوابشو میدم ،ولی بعد خودم رو اذیت میکنم و تا چند روز با خودم حرف میزنم و درگیری ذهنی دارم، در واقع مادر من خانواده مذهبی دارن و روز به روز که سنشون داره بیشتر میشه داره خرافاتی تر میشه و تقریبا داره از اون ور بوم میوفته من یه حجاب کاملا معمولی دارم و با لباس های معمولی و گاهی وقتا لاک میزنم(ولی انتظار مادرم(دوست داره) از من پوشش کامل هست ،یعنی موهات معلوم نباشه آستین مانتو هات کوتاه نباشه لاک نزن مانتو کوتاه نپوش و…تو زمان مجردی هم تو خونه به زور میگفتن باید چادر بزاری تا زمانیکه خونه ی ما هستی)البته از آخرین بار یکساله گذشته و دیگه مادرم با این موضوع کنار اومده که من خودم هر جور دوست دارم میپوشم و میگردم و این به کسی مربوط نمیشه البته فکر میکنم کار کردن رو خودم باعث شده مامان دیگه بهم کاری نداشته باشه چون هنوز با این مسائل مشکل داره ولی به من دیگه چیزی نمیگه
استاد خدا رو شکر با استفاده از فایل های ارزشمندتون تقریبا میشه گفت خیلی خیلی کم یا اصلا مورد انتقاد قرار نمیگیرم و کلا تو همه ی مسائل به یه حدی از صلح رسیدم که قابل توجه برای خودم و همسرم که باهام زندگی میکنه هست
ممنون استاد جان بخاطر وقتی که میزارید و فایلهای عالی برامون ضبط میکنید
در پناه الله یکتا باشید
سلام بر ربم
سلام بر استاد عباسمنش
سپاسگزارم از ربم به خاطر هدایتم به سمت شما وسپاسگزارم از شما استاد به خاطر همه این آگاهی هایی نابی که به من دادید سپاسگزارم استاد.
انتقاد
امروز من یاد گرفتم
جهان آئینه ماست
هر انتقاد ناخوشایندی که از ما میشه ریشه در خودمون داره ریشه در صلح نبودن با خودمون ،شاید اون ایراد رو من هروز از خودم میگیرم و میدونم وخودم دوسش ندارم وراجب بهش احساس گناه میکنم باید راجب اون مُسئله خاص با خودم به صلح برسم ،خودمو بپذیرم ،و روی اعتماد بنفسم کار کنم واگر اون اون مُسئله رو ایراد میدونم خودم برای همیشه یه بار حلش کنم وآرامش رو تو وجودم به خودم برگردونمو با خودم تو صلح باشم .
وانتقاد مغرضانه رو اصلا تحویل نگیرم وحتی بهش فکر هم نکنم وتمرکز م رو بازم بزارم روی خودم روی اعتماد بنفسم،روی باور احساس لیاقتم ،روی عالی تر شدن خودم.
جهان آئینه ماست .
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم استاد.
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
هود
وَیَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُم مُّلَاقُو رَبِّهِمْ وَلَٰکِنِّی أَرَاکُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ
ﻭ ﺍﻱ ﻗﻮم ﻣﻦ ! ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ [ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﺭﺳﺎﻟﺘﻢ ] ﻫﻴﭻ ﭘﺎﺩﺍﺷﻲ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ; ﭘﺎﺩﺍﺷﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ، ﻭ ﻣﻦ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝ ﺷﻤﺎ ] ﻃﺮﺩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ [ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﻭﻣﺎﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻴﺪ ] ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺩﻳﺪﺍﺭﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ [ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﻣﻘﺎم ﻗﺮﺏ ] ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﻳﺶ ﺍﻧﺪ . ﻭﻟﻲ ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻢ ﻛﻪ ﺟﻬﺎﻟﺖ ﻣﻰ ﻭﺭﺯﻳﺪ .(٢٩)
الهی به امید تو
استاد عزیزم باز این را به خودم یادآوری میکنم
و به خودم افتخار میکنم که شاگرد استادی چون شما هستم و برای این به خودم میبالم
و اینکه در این جمع نورانی و توحیدی دوستان حضور دارم
که مایه برکت زندگی من هست .
و تمام تلاشم را میکنم که با استفاده از این اموزشهای ناب و توحیدی و کامنتهای سراسر نور دوستان
راهم را هموارتر کنم و یه مقدار از دیروزم بیشتر به سمت توحید عملی و باورهای توحیدی حرکت کنم .
بعد از دیدن این فایل بینظیر و خوندن کامنت دوستان عزیزم سید علی خوشدل،و خواهر بزرگوارم سعیده عزیز و حمید جانم
نوری را در وجودم و در قلبم احساس کردم
و این چند ساعتی را که بهمشاهده فایل و خوندن کامنتها صرف کردم را نعمت و برکتی از جانب پروردگارم میدونم و از دوستان عزیزم کمال تشکر و قدردانی را دارم.
یاد مثالی از تجربه شخصی خودم افتادم
من در محل کارم یه مسئولی داریم که
برای اینکه برای همکارها یه برنامه روتین بزاره از تک تک ما مشورت گرفت.
که از این به بعد به این شیوه کار کنیم.
خلاصه همه پذیرفتند و بعد از حدود یک ماه انتقادها از ایشون شروع شد.
ولی من با دید باز بهشون گفتم این بنده خدا خودش از ما مشورت گرفت ،به نظرم بیانصافی که مورد انتقاد واقع بشه
خلاصه نتیجه این شد که هیچ کس هم جرات گفتگو کردن و نظر دادن به ایشون را نداشت که
شرایط را به حالت قبل برگردونه.
یه روز به صورت کاملا اتفاقی این بنده خدا و من و مسئول بالاتر از ایشون در یک جلسه ای بودیم.
که من با کمال احترام اول از زحمات این مسئول تشکر و قدردانی کردم و به ایشون گفتم که دوستان و بنده با این شرایط کاری موافق نیستیم.
و ایشون همون لحظه به من گفتند که ؛آقای خانکی کدومِشون اعتراض کردن
به من بگین
منم بهشون گفتم
هیچ شخصی اعتراضی نداشته و همون لحظه ازشون تشکر کردم که به فکر راندمان کاری بهتر هستند و باور نمیکنید به قول استاد
آب رو آتیش بود
که به من فرمودند
مشکلی نیست طبق روال قبلی کار میکنیم
و طوری بود که یه افِر هم برای ما در نظر گرفتند
الان در محل کارم این را کاملا متوجه شدم که به خاطر نعمت کنترل ذهنم به لطف الله
توانایی خیلی خیلی بالایی را در خودم میبینم
در گفتگو کردن با آدمها
و در هر موضوعی طوری به مسئله نگاه کنم که احساس بهتری را تجربه کنم و همون لحظه خداوند را مشاهده میکنم که همه امورات را به دست میگیره و کل مسئله را برام حل میکنه از طریق انسانهایی که با اونها در تعامل هستم و کاملا ورق را برام برمیگردونه.
مهم همون ایمانی هست (توجه و باوری ) که در وجودم من را به احساس بهتر میرسونه در موضوعات مختلف و باعث میشه من را هدایت کنه به انجام اعمالی
که اگر انجامش بدم
دیگه همه چیز به نفع من تموم میشه.
الهی صد هزار مرتبه شکر برای هدایت شدن به این فایل ارزشمند.
حق نگهدارتون باشه عزیزانم.
سلام استادجانم تشکر!
احساس عشق قلبی من رو پذیرا باشید
درود فراوان به شما عزیزان سایت
.
.
من متوجه شدم که من بیشتر این چیزایی ک استاد گفتن رو میفهمم فقط عمل نمیکنم!
الان فهمیدم که کسایی ک از من انتقاد میکنن دلیلش اینه که من بینهایت از خودم انتقاد میکنم تو ذهنم و برای همین هست ک بقیه اینقدر از من ایراد میگیرن
من بینهایت از استادم انتقاد میکنم از بقیه انتقاد میکنم همش ایراد میگیرم انگار ک خودم اون موضوع رو پرفکت بلدم
درحالی ک من شاگردم و استادم بیش از 15ساله کارش همینه اما من ذهنم از کاراش ایراد میگیره /:
.
عالی شد که مچ ذهنم رو بگیرم
و از انتقادهای سازنده اب ک دوستام بهم میکنن ناراحت نشم و خشمگین نشم !
این واقن عالیه ک فهمیدم
ولی من تو اعراض کردن از کسانی که میخان با انتقاد کردن عزت نفسم رو خورد کنن تقریبا خوب عمل میکنم و تقریبا بهشون محل نمیدم و میزارم هرجور میخان فکر کنن ولی بازم باید خیلیی روی این مورد هم کار کنم.
خداروشکر میکنم که شما استاد عزیزم رودارم
شما یدونه ای استاد عزیزم
تمرین:
.زیپ دهنمو میکشم وقتی ک میخام از کسی انتقاد کنم
.هروقت ذهنم خاست انتقاد کنه فوری توجه میکنم به کار درست و زیبایی ک طرف داره انجام میده.
.روباورهای عزت نفسم کار کنم و توانایی هام رو یاداور بشم
.نکات مثبت اطراف رو ببینم
.هرجور شده حالم رو عالی نگه دارم
.مثبت نگر باشم و منتظر اتفاقات عالیی باشم
.حتی کوچیکترین توانایی هام رو بنویسم .
سپاسگزارم از خداوند که منو به این سایت بینظیر هدایت کرد
از شما سپاسگزارم استاد عزیزم
عاشقتونم بچهای بینظیر این سایت
سلام به استاد گرامی و دوستان عزیز این سایت
خیلی از این فایل ممنونم. بهم کمک کرد دلیل اصلی عصبانیت را بفهمم.
وقتی کسی از من در مورد رفتار خاصی انتقاد میکند خیلی سریع بهم می ریختم .چند وقتی هست سعی میکنم آرامتر باشم و به این انتقاد درست اهمیت ندهم تا کمتر عصبانی باشم.
خیلی تو وجود خودم تلاش میکردم با روشهای مختلف خودم را آرام کنم. تا حدی هم موفق میشدم یعنی این انتقادات کمتر شد چون من کمتر از نظر احساسی بهم می ریختم. یعنی اگر قبلا هر هفته اتفاق می افتاد الان هر چند ماه یکبار رخ می دهد. اما دلیل اصلی پیدا نمی کردم.
استاد من میدونستم کمال گرا هستم اما نمیدونستم دلیل اینکه با انتقاد بهم میریزم بخاطر کمال گرایی هست. وقتی شما توضیح دادید انگار داشتید من توصیف می کردید. خدار وشکر که فهمیدم مشکل من این بود که وقتی کسی از من انتقاد میکرد همیشه شخصی سازی میکردم و فکر میکردم همه میخواهند من خراب کنند .اما الان فهمیدم این من هستم که همیشه میخام بی عیب باشم واسه همین عصبانی میشوم. اگر این مشکل حل کنم نشتی انرژی، که صرف میکردم خودم را آرام کنم ، از بین میرود.
امروز من یک قدم در شناخت خودم برداشتم.خداروشکر.
استاد بابت این فایل های جدید از شما ممنونم چون باعث شده است نقاط ضعفی که داشتم و میدونستم دارم برام واضح شود و سعی کنم تمام انرژی بذارم تا آنها را حل کنم.
برای شما بهترین ها را آرزو میکنم./
سلام استاد عزیز خیلی دوستتون دارم️ راستش این اولین کامنت من بعد از مدت ها عضویت در سایت شماست. من پریروز مورد انتقاد شدیدی قرار گرفتم و بسیار بسیار حسم بد شد. چرا؟ چون اون انتقادات حاصل عدم شناخت درست از من بود، یا بهتره بگم قضاوت یکطرفه! حالا واکنش من چی بود؟ برپایی کلی جلسه دادگاهی توی ذهنم و با خودم کلنجار رفتن و تلاش برای توضیح دادن موضوع و شرایطم بلکه اون اتهامات از من دور بشه. اما خدا چه کرد… دیروز به صورت ظاهرا اتفاقی وبسایت شما رو باز کردم و اولین پوستر صفحه، دقیقا همین فایل بود! وقتی بازش کردم دیدم هیچ نظری هنوز ثبت نشده و متوجه شدم احتمالا جزو اولین کسانی هستم که این فایل رو دیدم. متوجه شدم انتقادی که از من شد کاملا بجا بود و اگر منم به جای اون شخص بودم همین شکلی انتقاد میکردم (البته بماند که طرف میتونست خیلی بهتر انتقاد کنه). الان آرامش بیشتری دارم. خیلی آرامم به لطف خدا.
و اما درس هایی که از این اتفاقات گرفتم:
1. خدا همیشه حواسش به تک تک حالات ما هست. نه برای مچ گیری، بلکه برای دست گیری
2. با خودم مهربان تر باشم. چون من از اون آدمایی هستم که هم کمال گرایی بالایی دارم هم زیاد به خودم انتقاد میکردم
3. همواره تمرکزم روی زیبایی ها و نکات مثبت خودم و اطرافیانم باشه
4. هشیار باشم! من پیام هایی رو قبلا از طرف کائنات دریافت کرده بودم که باید عملکرد بهتری رو ارائه بدم اما بی توجهی به اون ها باعث این رفتار تند شد!
5. اگر همین روال رو ادامه بدم و قدمی برای بهبود خودم بر ندارم، ممکنه نتایج بد تری به بار بیاد
6. رفتار حق به جانب رو کنار بگذارم و بپذیرم که من عملکرد کاملی نداشتم
در این صورت، میتونم با قدرت بیشتری به مسیرم ادامه بدم. چون دیگه میدونم اگر کسی از من انتقاد کنه در جهت بهبود من داره قدم برمیداره. حتی اگر به ظاهر تلخ و تند باشه!
سلام خدمت استاد ودوستای عزیزم
در مورد این فایل فوق العاده که من هیچ وقت درموردش فکر نکرده بودم چون برام مسئله خاصی نبود و احساساتم رو برانگیخته نمیکرد
حالا چرا ؟
اگر کسی از من انتقادی میکرد من هیچ اهمیتی نمیدادم و در جواب میگفتم همینی که هست خیلی هم عالیه یا نظر شما اصلا برام مهم نیست تا اینجا موردی نداره
مورد اونجایی که تو ذهن خودم به این فکر نمیکردم که آیا این انتقاد سازنده هست یا نه؟آیا میتونه به من کمکی کنه؟
فقط میگفتم که نه اتفاقا من خیلی هم عالی ام ایراد از اونه نظر اون اینجوریه
اگر اون انتقاد یکمی حرصمو درمیاورد که توخلوت خودم شروع میکردم به پیدا کردن ایراد های اون طرف تو همون موضوع مثلا خودشم اون روز فلان کارو اینجوری انجام دادم خودشم فلان ایراد هارو داره بعد اومده از من ایراد میگیره
در واقع با این افکار داشتم خودم رو آروم و متقاعد میکردم که یه وقت تغییری تو خودم انجام نگیره
دلیلش کاملا واضحه باور ها و عادت های گذشته ی من نمیخوان موقعیتشون رو به خطر بندازن و برای تغییر مقاومت میکنند
امروز با این فایل یادگرفتم انتقاد ها رو بشناسم و واکنشم رو نسبت به اون انتقاد سنجیده شده نشون بدم و اگر انتقاد سازنده اس برای بهبود خودم ازش استفاده کنم
از طرفی یاد گرفتم که هرروز برای بهبود شخصیتم رفتارهام و باورهام تلاشم کنم و هرروز یک پله ارتقاع بدم
خداروشکر میکنم
از روزی تصمیم گرفتم که روی فایل ها و باورهام تمرکزی کار کنم خداوند هرروز داره هدایت میکنه خودم و باورهامو بهبود بدم
در واقع نوشتن کامنت ها برای خودم هستش برای شناخت بهتر خودم بیرون ریختن اون چیزی که خودش رو پنهون کرده که تغییر نکنه
به قول خانم شایسته عزیز تو این مسیر هدایت خداوند رو دست کم نگیرید
استاد مهربون و دوست داشتنی ازتون بی نهاااایت سپاس گذارم بابت این فایل فوق العاده
بی صبرانه منتظرم که دوستان کامنت هاشون رو سایت بالا بیاد و بخونم و استفاده کنم
دوستتون دارم
سلام به استادِجان و خانم شایسته مهربون
استاد من اگه بخام در مورد خودم بگم و شناختی که از خودم بدست آوردم درمورد این مسئله من در گذشته
بشدت عزت نفس پایینی داشتم و هر انتقادیو متاسفانه میپذیرفتم و واکنش من پذیرفتن این انتقادات بود بحدی که کل شخصیتمو میبردم زیر سوال و مثلا یکی بهم بهر دلیلی حسادت یا تخریب یا هر دلیل دیگه ای بهم میگفت مثلا تو چقد فرم صورتت کشیده است و خوشگلیتو کم کرده من دچار استرس میشدم بهش میگفتم آره درست میگی هی میرفتم جلوی آینه میگفتم کاش اینجوری نبود فرم صورتم بعد با کسایی که بیشتر باهاشون صمیمی بودم هی میپرسیدم میگفتم من صورتم چه شکلیه من خوشگلم و هزاران سوال دیگه و هی ذهنم درگیر اون انتقاد میشد یا مثلا میگفت تو صدا این مشکلو داره یا طرز صحبتت خیلی ضعیفه یا دستات کوچیکه قدت زبادی بلنده چقد سرکلاس بد توضیح دادی فلان درسو و…..
واین توی شخصیتم خیلی زیاد بود من با فایلای اعتماد بنفس رایگانتون اینارو فهمیدم استاد یه جمله وسط حرفاتون میگین که هروقت یادش میوفتم گریه ام میگیره اون جمله توی فایل یک اعتماد بنفسه که میگین بابا دست بردار دست بردار خودتو دوس داشته باش …. استاد وقتی قانون جذبی شدم و قانون جذبی بودن من از یه گروه که توش عضو بودم شروع شد بعد چون خیلی سریع میخاستم بفهمم داستان چیه برام جذاب بود هی صحبت میکردم با بچه های گروه و خب اونا براحتی ازم انتقاد میکردن و بهم میگفتن تو فلان مشکلو داری منم با تمام وجودم میپذیرفتم گاهی وقتی یاد اون تایم از زندگیم میوفتم میفهمم چقد تسلیم بودم و فقط میخاستم یاد بگیرم شاید خیلی تقلا میکردم خیلی سوال میپرسیدم ولی با تمام وجودم میخاستم تغییر کنم نتایج که کم کم وارد زندگیم شد اعتماد بنفسم رفت بالا و بالاتر بعد باز طبق عادتم میخاستم از بقیه کمک بگیرم و هی سوال بپرسم یهو گفتم مریم استاد داره میگه به ندای قلبت گوش بده فقط هدایت خدا رو دنبال کن و… از اون لحظه من یه مریم متفاوت شدم
کسی که دیگه فقط و فقط سعی کرد به حرف خدای درونش کنه و هر چیزیو قبول نکنه اونم بدون فکر ، معیار سنجشم شده بود قانون
اگه اون حرف طبق قانون و بررسی خودم درست بود میپذیرفتم و اگه نبود نمیپذیرفتم و دیگه عجله ای نداشتم برای رشد میگفتم به وقتش میفهمم
همه اینارو گفتم بگم استاد من آدمی بودم که احساساتی که بعد هر انتقادی بهم دست میداد عصبانیت نبود و اینکه دفاع کنم از خودم بلکه پذیرش بودو دچار استرس و شک درمورد خودم میشدم
انگار تمام هویت من نگاه دیگران نظر دیگران بود
استاد من به جرات میتونم بگم 80یا حتی90درصد این صحبتاتون توی این فایل رو ناخوداگاه دارم اجرا میکنم و بقدری آدم اروم و ریلکسیم که به سختی کسی میتونه احساساتمو بالاپایین کنه و مدیریت احساساتم کاملا در دست خودمه و باز هم با تمام وجودم میخام بهترو بهتر شم و میدونم خدای من هرلحظه منو هدایت میکنه به تبدیل شدن به بهترین ورژن خودم
عاشقتونم :)
درود
خدایا شکرت
امروز نیاز به کنترل ذهن زیاد داشتم.
خدا رو شکر خیلی توانستم این کار را بکنم اما یک جاهایی هم واقعا زورم نرسید و احساسات بر عقلم غلبه می کرد اما باز سعی می کردم با گفتگو خودمم را آرام کنم و خدا رو شکر در این کجدار و مریز حالم خیلی بهتر شد.
و خبر خوب این است که زمانی که کنترل ذهن می کنی و حالت خوب می شود اتفاقات بیرونی هم شکل و شمایلش تغییر می کند.
خدایا شکر امروز چقدر توانستم در مورد قانون صحبت کنم هم با خواهرم هم با همسرم.
وقتی می بینم کسانی را دارم که درباره این آگاهی ها می توانم با آنها صحبت کنم بسیار خوشحال می شوم.
وقتی با همسرم صحبت می کنم خیلی او را تحسین می کنم. همسرم مستقیم علاقه ای به فایل های استاد نشان نمی دهد. اما قبلا هم گفتم که وقتی من فایل ها را با صدای بلند گوش می کنم گوش هایش تیز می شود و خیلی خوب گوش می کند.
وقتی با او صحبت می کنم می بینم ناخوداگاهش و درونش خیلی خوب دارد این فایل ها را عمل می کند و از این بابت خیلی خوشحالم.
در کل وقتی ذهنت را کنترل می کنی خداوند هم پاسخ می دهد و تو را به سمت گفتگوهایی یا مکان هایی یا اتفاقاتی می برد که بهتر بتوانی ذهنت را کنترل کنی
واقعا دم خدا گرم!
درباره فایل امروز
راستش با اینکه در آن فایل کشف ترمزها ننوشتم که از انتقاد کردن ناراحت می شوم اما این موضوع در من هم هست اما نه به آن اندازه که براشفته شوم و خیلی احساسم بد شود.
یادم می آید قرار بود که بازی کنیم که در آن باید عیب یا ایرادهای هم دیگر را می گفتیم این موضوع برای دو سال پیش است که من یادم یم آید سریع گفتم نه از این صحبت ها خوشم نمیاد چون من خیلی بی جنبه هستم و ناراحت می شوم.
الان می فهمم که آن روز کارم درست بوده است چون دلیلی ندارد از این بازی هایی کنیم که بخواهیم دنبال عیب و ایراد هم باشیم.
اما الان متوجه شدم خب طبیعیه که آدم دوست دارد بیشتر تحسین شود تا مورد نقد قرار گیرد.
اما به قول استاد هر چه قدر که انسان رشد یافته تر باشد این غلیان احساسات و ناراحتی در او کمتر خواهد شد. هر چقدر روی عزت نفس خودش کار کرده باشد کمتر تعریف یا نقد دیگران احساساتش را درگیر می کند.
یادم می آید زمانی خودم ادعای روشنفکری داشتم و می گفتم آدمی باید انتقاد پذیر باشد، با این ادعا وقتی کسی حرفی به من می زد که نقد بود چه قصد تخریب داشت یا قصد بهبود در هر حال من ناراحت می شدم به حدی که از درون آتش می گرفتم اما تمام تلاشم را هم می کردم که این ناراحتی را در خودم نشان ندهم. با لبخند سعی کنم به بقیه نشان بدهم که من انتقاد پذیر هستم.
اما باز هم خبر خوب این است که اکنون خیلی خیلی زیاد این خصوصیت در من بهبود یافته است. اکنون وقتی نزدیک ترین کسانم بخواهند چیزی به من بگویند البته که بیشتر تحسین است و گفتن نکات مثبتم ولی اگر 1 در صد هم بخواهند ایرادی از من بگیرند خدا روشکر نسبت به گذشته اصلا حالم به آن شدت بد نمی شود. خدایا شکرت و سپاسگزار این استاد همه چیز تمام هستم که اموزش هاش واقعا یکتاست.