شیوه مدیریت انتقادات - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-03 00:47:452024-02-14 07:27:00شیوه مدیریت انتقاداتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت آقا معلم گل
دوستان عزیزم تو راه عشق و خودسازی
واقعا این حرفا راجع به قضاوت و انتقاد از ته وجود من برمیخواست چون من آدمی بودم که تا یکسال پیش اگه کسی راجع به خودم و کارم انتقادی میکرد تا حد سر یقه شدن پیش میرفتم باهاش ولی خداروشکر یک سالی هست تونستم رو خودم کار کنم که عجولانه واکنش نشون ندم لااقل یه فرصت چند دقیقه ای به طرف مقابلم بدم شاید یک درصد حق با اون بود شاید خیری تو این انتقاد قراره نصیب من بشه که من با واکنش عجولانه اونو از دست میدم این یعنی همون فرصت که خدا پیش روت میزاره برای بهتر شدن ولی من با جفت لگد ردش میکردم بعد گله میکنم چرا هر روز بدتر میشه حال و روزگارم بیایم از ای به بعد به خودمون قول بدیم هرکس ازما انتقاد کرد یه فرصت ببینیمش که خدا خواسته آدم بهتری ازما بسازه که در اکثر مواقع همینه طرف مقابل میشه اینه وما ایرادهای خودمون رو تو اون میبینیم و اگه زرنگ باشیم و فرصت طلب اون نقطه ضعف برطرف میکنیم واقعا دوستون دارم براتون آرزوی بهترینها رو دارم چه زن باشین چه مرد در پناه رب خوشحال ..ثروتمند ..پیروز ..موفق.. خوشبخت باشین
آقا معلم عاشقتم ……
سلام خدمت استاد خوش تیپ و خوشگل و خوش لباس و خانم شایسته عزیز
من قبل از اینکه با استاد آشنا بشم خیلی زیاد بقیه رو قضاوت میکردم و به نوعی از کار همه ایراد. میگرفتم و فکر میکردم چون دانشگاه رفته ام کار من درسته و به خودم اجازه میدادم که از بقیه انتقاد کنم
از پارسال تیر ماه که با شما آشنا شدم و فایل (خودمان رو هم قضاوت نکنیم چه برسه به دیگران)هر بار خاستم که از بقیه به خاطر عملکردشون انتقاد کنم قبلش از خودم میپرسم خودت اگه جای اون بودی بهتر عمل میکردی ؟
والان خیلی کم به خودم اجازه دادم که از بقیه انتقاد کنم چون من زمانی میتونم از کسی انتقاد کنم که طرف مقابل ته دلش نگه (بابا تو خودت توی زندگیت چکار کردی که اومدی از من داری انتقاد میکنی )
باید نتیجه داشته باشم که حرف من تاثیر داشته باشه روی طرف
بعدشم وقتی آدم توی زندگیش هدف داشته باشه و هر روز به فکر بهبود خودش در زندگیش باشه دیگه وقت وحوصله انتقاد و پیشنهاد رو نداره
اگه دوروبرمون هم نگاه کنیم اکثر افرادی که دارن از همه انتقاد میکنن به خاطر اینه که خودشون نتونستن توی زندگیشون به جای برسن برای اینکه تنبلی خودشون رو سرپوش بذارن میگن فلانی تو نباید اون کار رو میکردی فلانی تو باید این جوری که من میگم باید عمل میکردی جوری که مت خوشم میاد باید عمل میکردی
یه قضیه دیگه اینکه من اگه بخام انتقاد من روی طرف تاثیر داشته باشه و سازنده باشه باید در اون حوزه تخصص یا تحصیلات یا سابقه داشته باشم وگرنه هم خودم رو خسته میکنم و هم طرف رو گنگ
مثلن موقعی من میتونم راجب خوانندگی نطر بدم که یه چیزی حالیم باشه و سر دربیارم
موفق و موید. باشید در پناه پروردگار وهاب و رزاق و غفور.
به نام الله مهربان
سلام استاد زیبا و دوست داشتنی.
خدا رو شکر امروز هم درس بزرگی از شما یاد گرفتم سپاسگزارم.
البته قبلا بیشتر واکنش نشان می دادم از وقتی که روی خودم کار میکنم خیلی بهتر شدم واعراض می کنم.
امروز درسهای بهتری اموختم که انتقاد چند مدل هست واز سازنده اش می شود درس بگیری وبه بهبود من کمک می کند خیلی سپاسگزارم استاد واز خدایم سپاسگزارم که هدایتم کرده به زیباترین وصادق ترین موفقترین وبا ایمانترین فردی که تو زندگیم دیدم وشنیدم وهر روز باوت وجودت استاد عزیز سپاسگزار خدای خودم هستم.
موفق و سلامت باشی بهترین
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه دوستان در این سایت فوقالعاده اگاهی بخش، خواستم یه صحبت خیلی مهم رو اینجا کامنت کنم که دوست دارم هم استاد و هم بقیه دوستان نظرشون رو به من بگن، من بخاطر علاقم به موزیک هیپ هاپ و رپ که از بچگی علاقه مند شدم از 10 11 سالگی اولین موزیکای رپ رو که شنیدم بخاطر اون حسی که به من میداد و هنجار شکنی و تابو شکنی داشت در مقابل سنت ها و طرز فکر ها و اون حرفای کوچه خیابونیه باحال و گاهی اگاهی بخش و گاهی فان و اون روحیه ای که هیپ هاپ داشت جوری که جنگنده بود و باعث میشد موقع سختیا با اون موزیکا بلند شم و شکست رو نپذیرم به این سمت و سو کشیده شدم و خودم هم از 15 سالگی توی این سبک فععالیت داشتم و کلی تمرین کردم و زمان زیادی گزاشتم و الان که 23 سالمه با اختلاف خودم رو بهترین میدونم توی سبکم اما خب من هنوز کارام رو پخش نکردم و رسانه ای نشدم هنوز بنا بر دلایلی که توضیح میدم، همینجور که میدونید توی رپ و هیپ هاپ حتی توی خود امریکا که منشا این سبک هست گفتن یه سری از الفاظ و کلمه های رکیک یا فحش توی فرهنگ هیپ هاپ کاملا عادیه و آزاده و امریکایی ها معمولا اوکی هستن با این داستان نه به طور کل ولی تقریبا، خب دوستای گلم من توی زندگی روزمرم ادم بدن دهنی نیستم واقعا و همیشه خیلی خوش برخورد و مهربونم ولی خشمم روی توی موزیک خالی میکنم گاهی اوقات نه همیشه، به واسطه اینکه من گاهی از الفاظ و کلمات رکیک استفاده کردم توی اهنگای رپم که مقصود و هنر منو به شکل واضح تری از تجربیات و احساسم برسونه در اون مقطع، در وهله اول مورد انتقاد شدید خودمم و خانواده و یه سری از دوستان و بیشتر جامعه، یعنی میگن خب چرا نمیایی از کلمات بهتر استفاده کنی بجای فحش، مثلا وقتی توی چارچوب موزیک رپ وقتی با کسی مشکل داری نمیتونی بگی تو چقد پسر بدی هستی باید اون حس خشمتو برسونی،،، من طرفدار خشونت و هیچ نوع جنگی نیستم ولی این جنگ توی هیپ هاپ و بازی کلمات هستش، خلاصه که من بسیار بسیار با استعدادم و واقعا بهترینم توی سبکم، اما به واسطه این انتقادات درونی از خودم و بیرونی از سمت خانواده گاهی و یه سری افراد که بعضیا ادعای اگاهی دارن من فعالیت نمیکنم یعنی موزیک میسازم هرکی میشنوه میگه خیلی خفنه و عالیه حتی حرفای اگاهی بخش هم درونش هست اما من واقعا قفل کردم یجورایی و راکد شدم و حتی دو دل شدم که علاقم و این استعداد و این همه تلاش چند ساله برای یادگیری اهنگ خوندن و نوشتن و ساختن موزیک رو بیخیال شم و حقیقتا دو قطبی شدیدی برام ایجاد شده، من عمیقا این کار و سبک رو میپسندم و دوستش دارم با همه بدیایی که داره، اما خیلی احساس بدی دارم از وقتی که با یه سری قوانین اشنا شدم، اینکه ایا من چون رپرم خدا منو دوست نداره؟ و اینکه چون من فحش میدم توی موزیکم نمیتونم فرد شایسته ای باشم؟ که هستم البته من هم ورزشکارم هم موزیسین و هم مربی پرورش اندام، ولی واقعا خیلی سرزنش میکنم خودمو و میخوام از علاقم و این هدفم که بهترین رپر شم دست بکشم در عین حال که کاملا تبدیل شدم به اون فرد و امادم !!! رسیدم به هدفم 99 درصد کار، فقط باید خودمو به نمایش بزارم، ولی احساس گناه دارم و فک میکنم که نکنه واقعا کارم اشتباهه وتاثیر منفی بزارم! این هدف هدف اشتباهی باشه نکنه من مورد لطف خدا قرار نگیرم چون سبکم یه سری الفاظ داره، حتما که سعی میکنم کمتر و بهترش کنم هم سبک موزیکم و سبک زندگیم رو که اون بدیه کمتر شه، ولی من عاشق اون هیجان و شور شوق و قدرتیم که سبکم به من میده، من به شدت خودم رو انتقاد کردم و عزت نفسم واقعا کم شده توی این مورد، از طرفی هم فایلی از استاد دیدم که میگفتن هرجور که شما فکر کنید و باوری داشته باشید راجب هرچیزی کارتون یا خدا و و و اون همون شکله بنظر شما استاد و بقیه دوستان آگاه توی سایت بهتر نیست که من باورمو عوض کنم و باورم رو تغیر بدم نسبت به این موضوع؟ یعنی که قرار نیست من واقعا تاثیر منفی بزارم، مثل این میمونه یکی سیگار فروش باشه و بعد بگه نکنه سیگار میفروشم کارم گناهه؟ هرکی بخاد بکشه میاد میکشه هرکیم قدر سلامتیشو بدونه نمیکشه دیگه! موزیک رپم همینجوره هرکی بخاد گوش میکنه هرکی نه گوش نمیده، من فک میکنم باید باورمو تغیر بدم و بر این باور باشم که خداوند منو دوست داره خدا بخشندس و به من نگاه میکنه و ارزش من کم نمیشه بخاطر 4تا فحش توی موزیک و باور داشته باشم به مسیرم و کارم همونجور که اوایلی که شروع کردم داشتم با اینکه اون موقع واقعا ضعیف بودم توی کار ولی حالا که بهترینم دارم جلوی خودم رو میگیرم!! امیدوارم که هم برای خودم و بقیه مفید بوده باشه! ممنون از همگی که کامنت من رو میخونین و با گفتن نظراتتون به من بهم کمک میکنید، بهترین هارو براتون ارزو میکنم و امیدوارم از این گمراهی در بیام و بتونم به خودم کمک کنم به لطف خدای مهربون و بخشنده و یکتا،
سلام دوست عزیزم
من از کامنتتون یه ترمز قوی احساس کردم به نام احساس گناه که شما خودت احساس گناه نسبت به کلماتی که تو موزیکاتون هستن دارین و این باعث چنین رفتاری از اطرافیانتون شده چون جهان آیینه باورهای ماست اگر تو به خودت شغلت و هر آنچه که مربوط به خودته ارزش بدی جهان مجبور به کرنش کردنه جهان توجه نمیکنه که جامعه چی میگه جهان میگه تو چی میگی توووووو تو چی میخوای
یه مثال میزنم میدونین چقدر پورن استار داریم که چقدر ثروتمندن و چقدر مشهورن و چه اعتماد به نفس هایی دارن شاید به نظر خیلیا کاری که اونا انجام میدن گناهه وکلی کلمات رکیکی که بهشون نسبت میدن اما در مقابلش میدونید چند هزار نفر روزانه پول میدن واسه کارشون میدونید سایت پورن فقط تو سه دقیقه (دقیق یادم نیست شایدم سه روز)بازدیدش رسید به 1میلیون ولی کلی سایتای معتبر مثل آمازون و… روزها و ماه ها طول کشید تابه چنین بازدیدی برسن این در صورتیه که این کار خیلی پذیرفته نیست حتی در بین افرادی که خارج از دین و مذهب ما بزرگ شدن کار قشنگی نیست ولی میبینیم که این آدما بی توجه به عرف و نظر بقیه کارشونو انجام میدن چه درست چه غلط
من نمیگم چنین کسایی رو الگو قرار بدیم فقط مثال زدم که بگم جهان پذیرای هر کاری هر شغلی هر آرزویی هست و فرصتشو در اختیار ما قرار میده هرچی که باشه
تو یکی از قسمتای سریال سفر به دور آمریکا استاد میره موزه راک و در این مورد خیلی عااالی توضیح میده که راک چیز چندان پذیرفته ای نبوده اما یه سری افراد کم نیاوردن و ادامه دادن و الان چقدر این حوزه طرفدار داره اگر این قسمتها از سریال رو ببینید خیلی کمک کنندس براتون
دومین مورد اینه که خداوند نه میگه چیزی درسته نه غلطه خداوند مارو قضاوت نمیکنه خدا فقط این جهانو آفریده همه جهانو مسخر تو کرده تا تو فقط اونچه که میخوای گلچین کنی و به سمتش بری البته به شرطها و شروطها که این شرط هم مسیر بودن با قوانین جهانه
دوست من شما تاحالا موزیکای کاردی بی رو گوش دادی؟یا خیلی رپرایی مثل اون موزیک، ویدیوها شونو دیدین؟اونا چیزهایی میگن میشنون و به نمایش میزارن که خانواده من اگه ببینن میگن اینا قطعا پورنه ولی میبینیم که بعضی از این هنرمندا چقدرررر موفق مشهور و ثروتمندن و اگر مصاحبه های کاردی بی رو ببینید میفهمید چه اعتماد به نفس و اعتمادی به کارش داری و ذره ای به اونننننهمه انتقادی که بهش میشه نمیده اون فقط راه خودشو میره و نتایج خودشو میگیره اون داره از همون کسایی که ازش انتقاد میکنن پول در میاره چون اصلا همونا باعث شهرتش شدن
تتلو رو میشناسین چقدددددر سعی کرد همه رو متقاعد کنه که نه من بد نیستم و کارم خوبه و چقدرررر تلاش کرد و چقدر جدال در مجازی راه انداخت که همه جا پر بود از اسم و رسمش ولی تهش چیشد؟به هیچ جا نرسید همون یه ذره شهرت و هنری هم که داشت به باد فنا داد چون فقط سعی کرد به بقیه بگه من خوبم و کارم درسته
نه من و نه هیچکسی نمیتونه به شما بگه کارت درسته شروع کن یا نکن اون شمایین که باید تصمیم بگیرین اما اینو فراموش نکنید که اگر وارد خواستتون نشید و اونچه که آرزوی قلبی شماست بهش نرسید یا حداقل تلاشی براش نکنید باید باری به نام حسرتو تا آخرین لحظه عمرتون به دوش بکشین
موفق باشی دوست عزیزم اینا چیزهایی بود که احساس بهم گفت باهات به اشتراک بزارم
سلامی گرم همراه با عشق به استاد عزیز و دوستان گرامی ام
خواستم چرت چند دقیقه ای روزانه ام رو بزنم ولی با قطره اشکی ک از چشمم پایین اومد بیدار شدم گفتم وقتش عه ک بنویسی از انتقادهایی ک از تو شد و پروردگارت دلت را آنچنان قرص کرد ک نلرزیدی و ادامه دادی. الان ک فکر میکنم ب اون کارهایی ک کردم میگم سبحان الله من بدون تو نمیتونستم تو بوی ک دلهارو نرم کردی تو بودی ک توان شدی در پاهایم، کلام قدرتمند شدی در زبانم، ایمان شدی در پاهایم برای ادامه دادن، مینویسم از تجربه هایم و افتخار میدانم شان افتخار میکنم ب تک تک تصمیماتم و خلاف جهت رودخانه و خلاف عقاید خوانواده ام حرکت کردن را.
من از نوجوانی میدانستم ک نباید روی کسی حساب کنم،برخلاف خواهرهایم از هیچ کس توقع مالی نداشتم حتی پدرم، از هیچ کس توقع عشق نداشتم حتی مادرم چه برسد ب دوستی با پسرها.یک شخصیت محکم ساخته بودم حتی همان بچگی ام بیشتر دوست داشتم با خودم بازی کنم حتی در دوران مدرسه من تنها یک دوست داشتم.همیشه عاشق تنهایی ام بودم.حتی همان موقع ها ب من انگ افسرده، انگ خجالتی، انگ بی اجتماع بودن میزدن ولی من دوست داشتم تنها باشم.از تظاهر ب عشق و محبت متنفر بودم از بحث های بیهوده حرف های بیهوده منتفر بودم.خودم بودم همانطور ک میخواستم رفتار میکردم.اتفاقا من شاد بودن را در درون خودم داشتم.و از خیلی از آن آدمهای به اصطلاح اجتماعی اطرافم حالم بهتر بود.
تصمیماتی ک گرفته ام تاکنون مینویسم تا کم ارزش ندانم و باعث افتخارم باشد :
اولین برای ثبت نام کلاس کنکور و خواندن زیاد و کتابخونه رفتن و مهمانی نرفتن بود. چون من اولین دختر فامیل بودم ک میخواست برای کنکور بخواند و عزمم را جزم کرده بودم. میگفتن مگه تاحالا کسی تونسته از قوم ما ؟ این همه دختر تو طایفه ما هست مگر کسی درس خونده دانشگاه رفته (حتی خواهرهای بزرگ من هم نرفته بودن)آخرش ک چی میخوای ازدواج کنی چرا انقدر رنج میدی خودتو؟ ما اینجا غریب ایم کشور خودمون ک نیست( اهل افغانستان هستم).ولی بی توجه ب حرف هایشان و بدون ذره ای ذره ای حتی تشویق و چکار میکنی خسته نباشی عزیزم من ادامه میدادم درس های مدرسه و کلاس های کنکور را عالی میخواندم کل آن 9 ماه را بکوب خواندم خودم دنبال کتاب های دست دوم میرفتم.از این کتابخانه به آن یکی ک شاید تایم بیشتری بتوانم بمانم.حتی بعد از کتابخانه میومدم خونه و با ظرف شویی پر از ظرف روبرو میشدم.و آن سال من کنکور را رتبه 3 هزار گرفتم و به دلیل اینکه بلد نبودم انتخاب رشته کنم و خودم به تنهایی انجامش دادم اولیت دانشگاه آزاد تهران کامیپوتر قبول شدم.باز انتقادات این همه خوندی و آخرش دانشگاه آزاد ولی من می دونستم من تلاشم رو کرده بودم و ب خودم افتخار میکردم.باز بعد از یک ترم خوندن انصراف دادم چرا ک برام اتلاف وقت و اتلاف هزینه بود.باز انتقادات ک چرا .الان همه ب اون دانشگاه رفتن کلاس میزارن . کار بهت نمیدن با دیپلم.الان دیپلم حساب میشی. ولی برام مهم نبود.میخواستن ارزش وجودی من را ب مدرکم بدهند. از بچگی ارزوم بود ک روی پای خودم وایسم و خودم پول دربیارم به همین خاطر از سن 19 سالگی وارد حوزه کاری شدم با وجود ترس هایم از جامعه از رئیس از اینکه ب پدرم بگویم ولی بازهم سنت شکن شدم و محکم پای تصمیمم ماندم. و با اینکه تا چند ماه خانواده ام از عموهایم مخفی میکردن و خجالت می کشیدن و باعث شرمساری شان بود ک بگویند دخترشان سرکار میرود. ولی من ادامه میدادم من نیازی ب هیچ تشویق کننده ای نداشته ام و نخواهم داشت.
وارد شغل های مختلف شدم.خواستم برای خودم کار کنم. بعد از کار اداری ب بازار مولوی میرفتم و از این پاساژ ب آن پاساژ بدنبال جنس های عمده.پیچ کاری زدم پیج فروش لباس.خودم وخواهرم مدل شدیم.عکاسی و ادیت را در حد مبتدی یاد گرفتم. باز انتقادات و تمسخرها.
تصمیم گرفتم لباس ها رو در مترو بفروشم. ایده ای بود ک فقط باید انجامش میدادم.برای من سخت ترین کار دنیا این بود ک ب پدرم اعلام کنم.اصلا این ایده برای این بود ک من بتی ک از پدرم ساخته بودم را بشکنم. باید قدرت را از حرف های عمه و عمو و پدر میگرفتم و به رابطه ام با پروردگارم میدادم. هرگز اون لحظه ای ک میخواستم تصمیم ام رو اعلام کنم یادم نمیره. خدا دلهارا برای من نرم کرد. گفت تو فقط قدم اول رو بردار تو فقط اعلام کن بقیه اش با من. از چی می ترسی؟ قدرت رو به کی میدی ؟ و من فقط توی 2 واگن اعلام کردم جنس هام رو و برگشتم و انگار یک حسی ب من گفت تو از آزمایش سربلند بیرون اومدی. میگفتم حتی اگر کسی هم منو ببینه برام مهم نیست. و این تصمیم انچنان ب من اعتمادبنفسی اعتماد ب ربی داد ک تونستم تمرین اگهی رو به نسبت راحت تر در مترو انجام دهم.
ایده بعدی فروش لباس هایم در غرفه های کارآفرینان به صورت دست فروشی. این ایده هم انجام شد ب راحتی و من چقدرررر بزرگ شدم. چقدر تجربه کسب کردم و چقدر ب خودم افتخار میکنم از ثروتی ک ساختم.و چقدر لذت بخش هست آن نعمتی ک خودت با ایمان ب خدایت خلقش کردی.
تصمیم بعدی بیرون آمدن به کلی از کار اداری بود، باز هم انتقاداتی ک میخواهند مرا از تصمیمم منصرف کنند ولی من دیگر دلم نمیرود. و به کل این زنجیر را قطع کرده ام مگر هدایتی واضح به من بشود. در حال حاضر درحال اقداماتی برای کار خودم هستم و خیلی ذوق دارم به زودی از نتایجش میگم.
اقدام بعدی. من به مدت 9 ماه طبق شیوه قانون سلامتی عمل کردم و با اینکه دوره رو نخریدم و منطقی نداشتم ک توضیح بدم ب اطرافیان ولی میدانستم آن چیزی ک استاد بگوید آن نتایجی ک با چشم می دیدم برای من کافی بود.و وقتی عمل کردم آن قدر شیرینی انرژی سلامتی سبک بالی و… چسبید ک گفتم درست است همین است و بس. ولی چون از کار اداری ام اومدم بیرون فعلا متوقف کردم این رژیم رو و اتفاقا یک اهرم رنج قوی ای در من ساخته میشه ک بعدها پرقدرت تر ادامه بدم. و االن میفهمم چرا قدرش را بیشتر ندانستم چرا بیشتر و هر روز و هر لحظه سپاسگزارش نبودم.
چه با شروع رژیم از من انتقاد کردن آن هم بسیاااار همه و همه .چون اضافه وزن نداشتم .و من با لبی خندان جواب همه شان را میدادم.و فقط توی دلم میگفتم کل اگر طبیب بودی سر خود دوا فکندی.من نتیجه در دستم داشتم. و چه با قطعش ک انتقادها شروع شد ک دیدی نمیشه ب این سبک ادامه داد و … و من به همه شون گفتم من فعلا استپ کردم برمیگردم پرقدرت تر.البته باز حد و حدودی گذاشتم برای خوردنم چون میدونم چه چیزهایی سم است. و عاشقانه درخواست برگشت ب این رژیم را دارم. و عاشق شیپ بدن شما و خانم شایسته عزیز هستم خیلی تحسین برانگیز هست.
سپاسگزارم از استاد عزیز و دوستانی ک پیام من رو خوندن
به نام ایزد
سلام به استاد عزیز ودوست داشتنی
سلام به دوستان عزیز سایت
استاد فوق العاده ای توی همه چی توی اطلاعات توی روابط توی ثروت توی همه چی خلاصه الان هم که دیگه داری از درون مارو حسابی زیر و رو میکنی
واقعا جالب بود همه ی اینایی رو که میگفتی دقیقا درست بود این 3 ،4 تا فایل آخرتون انقلاب عجیبی در من ایجاد کرده نمیدونین دارین با ما چیکار میکنین من که مثل یک پرنده شدم و دارم پرواز میکنم عجیب دارم از درون خودم چیزای عجیبی کشف میکنم واقعا بعضی مواقع گریه ام میگیره نه از روی ناراحتی بلکه خوشحالی که دارم اینقدر خوب حضور خداوند رو توی زندگیم با بودن شما احساس میکنم از خداوند بینهایت سپاس گذارم که وقتی ازش کمک خواستم بهترین آدمشو یا بگم بهترین یاورشو برام فرستاد
ممنون به خاطر حضورتون
همیشه سبز و پایدار باشین
ای نام تو بهترین سرآغاز
از دست و زبان که برآیدکز عهده شکرت به درآید
سپاس خداوندی را که با هزار دستانش در این مجموعه سایت مرا یاری میکند به سوالاتم پاسخ می دهد نجواهایم را فرو می نشاند و امید را در قلبم جای میدهد و آیه ان مع العسر یسری را در گوشم زمزمه می کند و وعده نصر من الله و فتح قریب به من داده است .
سلامی از سر صدق و به نشانه ادب حضور استاد عباسمنش که کلامشان در هر مداری که باشم نوید روزهای خوش آینده را می دهد و چراغی در ظلمات افکار و باورهای سیاهم است و سلام بر مریم جان عزیز و دوست داشتنی که زیبایی صورت و زیبایی سیرت و زیبایی کلامشان مرا غرق در آرامش می سازد و می آموزم که همه چیز شدنیست .خدا شکر که این فایل پاسخی بر سوالات پر تکرار من و چرایی زود رنجی من از انتقادهای دیگران بود .استاد عزیزم من یکی از بزرگترین ترمز های ذهنی ام عدم انتقاعد پذیری و مقاومت در برابر انتقاد های دیگران است. به گونه ای که انتقاد های را که از من شود را بر نمی دارم و به شدت برایم برخورنده است و به نوعی انتقاد را حمله به شخصیت خودم تلقی می کردم که به لطف آموزه های این جلسه شما علت را فهمیدم و راهکارتان هم شاهکار بود استاد مهربانم .به خودم از همین لحظه قول می دهم که در مقابل انتقاداتی که از من بشود مقاومت نداشته باشم و با روی باز بپزیرم که البته دلیل آن هم این است که من از خودم خیلی انتقاد می کنم .دلم میخواهد همه اموراتم عالی باشد و کمال گرایی پاشنه آشیل من هست و خوب در بحث عزت نفس نیاز به جهادی اکبر در شخصیتم دارم که به مدد این جلسه از آموزه های شما متوجه این وجه کمال گرایی و کمبود عزت نفس در شخصیت خود شدم که سعی خواهم کرد خودم را بپزیرم وگام های کوچکم را در راه رسیدن به هدف ارج بنهم و احساس خوب را چاشنی اهدافم و همه اموراتم در طول روز بنمایم .با تشکر از شما که مرا اینگونه به خودم پیوند دادید و مسیر خودشناسی را برایم مسری دلپذیر ساختید.
سلام به استاد عزیز و مریم بانو و همه دوستان عزیز ،
استاد جان چقدر هر روز بیشتر حس می کنم و می بینم که هر چه نیاز ان روز می باشد به راحتی فراهم می شود و مهمترین این هم زمانی ها فایل های شما و موضوعاتی أست که در مورد ان صحبت می کنید .
مهمترین قسمت این فایل برای من این بود که انتقاد به معنی انتقاد به ان شخصیت نیست اعتراض به ان کار ان است در خیلی از موارد اگر این اصل را در نظر داشته باشیم با ذهن باز تر ان انتقاد را گوش مید هیم که چه بسا ان اعتراض از نوع سازنده باشه و باعث پیشرفت ما در ان کار بشه . من خودم در بچگی خیلی لج باز بودم اگر کسی اصرار می کرد کاری را انجام بدم اگر هم دلم می خواست انجام نمی دادم یا بر عکس ، می گفت انجام نده بیشتر انجام می دادم .
اولین انتقادی که به من شد در محیط غیر خانه ، زمانی بود که من دوم یا سوم راهنمایی بودم و چون ریاضی من خوب بود معلم من را گذاشته بود به بچه ها یاد بدم ، یک نفر اعتراض کرد و جمله ای گفت ، الان یادم نیست چی گفت ولی یادمه بهم برخورد و فکر کنم به معلم گفتم و بعد اون هم دیگه این کار را نکردم ، شاید برای همین از صحبت در جمع می ترسم . از زمانی که رفتم دانشگاه و کار و … خیلی انتقاد جدی بهم نشه که اذیت کنه من را یا بهم بر بخوره ، در همه محیطها من را ادم ارام و بسیارصبور می دانند . بیشتر حجم اعتراض بعد از ازدواج و از طرف همسر جان بوده ، اون هم همیشه از نوع سازنده ، به طوری که با اینکه در این مسیر و گوش دادن این فایل ها نیست ولی یک جاهایی قوانین را رعایت می کند ( البته خیلی درصد کم ) ،خلاصه میزان ایراد گیری اینقدر زیاد بوده و هست که حتی به به روش غذا خوردن و اب قورت دادن من هم ایراد میگیره ولی ایرادی که داره با لحن خوب و قابل پذیرش نمی گه ، اوائل که سریع بهم بر می خورد و به قول معروف اشکم دم مشکم بود ولی به مرور و به خصوص بعد این اموزشها بسیار صبور شدم ، اگر واقعا سازنده باشه اجرا می کنم.
و یک ایراد بزرگ من این بود که سریع می پریدم وسط انتقاد و می خواستم خودم را ثابت کنم که من درستم و تو اشتباه می کنی ، البته یک جور عادت بد بود (و هست ) این وسط حرف طرفم پریدن .
الان که با این درسها از قبل هم صبوتر شدم ،حالا با گوش دادن این فایل ، در صورت شنیدن انتقاد اول باید با صبوری گوش کنم و در نهایت تشکر کنم ، ببینم در کدام دسته أست سازنده هست یا مخرب ، اگر سازنده است در جهت پیشرفت کارم و بهبود شخصیت خودم استفاده کنم اگر مخرب است به راحتی shift+ delete و ذره ای از وقت با ارزشم را صرف ان نکنم .
یک اتفاق جالب در خصوص باور فرکانس و تبدیل به اتفاق که دیروز افتاد را خواستم اینجا بنویسم ، البته به موضوع فایل ربطی ندارد ولی در جهت تائید تاثیر افکار أست . دیروز تو ناهار خوری شرکت بودم تازه غذا را گرم کردم یک لحظه از ذهنم گذشت که الان فلانی میاد و میگه غذات چی هست و من بهش توضیح میدم و ازش میخوام تست کنه (اینجا چون از کشورهای مختلف هستند غذای ما براشون جالبه ) خلاصه دو دقیقه نشد که همان فلان شخص امد و همان اتفاق واقعا افتاد ،واقعا خوشحال بودم و با خودم می خندیدم و به خدا گفتم شکر برای این قوانین تو ، پیش خودم گفتم این جور حوادث عیارشون پایین هست و سریع اتفاق می افته مسائلی مثل ثروت و پول عیار بالاتر دارند و کمی دسترسی به ان سخت تر أست و باید قدرت این فرکانس خیلی بره بالا تا به مرکز مدار نزدیک و نزدیک تر بشه ولی همین حوادث کوچولو تایید می کنه می شود ، می شود انچه می خواهیم بسازیم ، شکر شکر شکر
شاد و ثروتمند باشید
سلام نسرین عزیز،
ممنونم بابت کامنت قشنگت و تبریک میگم بهت که شخصیتت داره بهتر و بهتر میشه. فقط یه جمله ای نوشتی که نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و چیزی نگم. آخر کامنتت نوشتی که:
خب من با توجه به آموزه هایی که یاد گرفتم کمی متفاوت فکر میکنم. همه ی خواسته ها باید راحت اتفاق بیوفته و فرقی بینشون نیست (بحث بزرگی و کوچیکی خواسته نیست که اون به تکامل و ظرف من برمیگرده) منظورم موضوع اون خواسته هست. من خودم به شخصه به خواسته های سلامتی و روابط و موضوعات عمومی مثلا خونه پیدا کردن و اسباب کشی که همین اخیرا اتفاق افتاد و دستان خدا خودشون پیشنهاد کمک میدن خیلی خیلی راحت میرسم اما برای من به هدف های مالی سخت تر میرسم اما به این دلیل نیست که کلا مسائل مالی فرکانس بالاتر میخواد. بلکه به نظر من و با توجه به شناختی که از خودم دارم من ترمزهای بیشتری توی این مورد دارم چون ورودی های غلط بیشتری در کل زندگیم دریافت کردم.
یه جمله ای که خیلی روی من تاثیرگذار بود که فکر کنم استاد تو جلسه ی دوم یا سوم کشف قوانین زندگی میگه اینه که اگه به خواسته ای سخت میرسی به این دلیل نیست که روالش همینه و چون همه اینطوری پیش میرن راهش همینه لابد دیگه. بلکه تو راهشو پیدا نکردی، حتما راه ساده و راحت و لذت بخش داره اما ترمزها نذاشته که به اون راه هدایت بشی.
تو مسائل مالی برای خیلی هامون مدارمون خیلی یواش یواش رشد میکنه چون ترمزهای بیشتر و قویتری داریم و وگرنه باید مثل خواسته های دیگه مثل اومدن همکار شما موقع ناهارخوردن اتفاق بیوفته.
به هر حال گفتم درک خودم رو تا به این لحظه به اشتراک بذارم امیدوارم که موفق و سلامت و ثروتمند باشید.
سلام بر نیمای عزیز ،
سپاسگذار شما هستم که وقت گذاشتید و نظرات من را خواندید و پاسخ ارزشمند نوشتید. مطالب شما بسیار ارزشمند و درست أست . با توجه به تعالیم و تئوری استاد در خصوص مدار ها من همیشه پیش خودم ای جوری تصور و توجیه می کنم که خدای یکتا که منبع همه قدرت و ثروت عالم أست در مرکز این مدار أست و نزدیک ترین مدار به این مرکز مداری أست که نعمت و ثروت فراوان روی ان قرار دارد و هر چه مدار پایین تر میاد میزان ثروت در ان کمتر و کمتر می شود تا به صفر برسد و زیر صفر هم که دیگه فقر و بدیختی است. من این طور تصور می کنم که مدار های بالا مقدس تر و معنوی ترند چون به خدا نزدیکترند و بر همین اساس کسب ثروت معنوی ترین کار است و به فرمایش شما ما ترمز ها و موانع زبادی (از نظر ذهنی و باور غلط) داریم تا وارد این مدار شویم ، طبق نظر استاد پول به سمت ما نمیاد ما باید وارد مدار پول شویم ، ما باید خودمان را به ان مدار برسانیم با کار روی باورهای غلط و جایگزین کردن ان با باور درست . باز هم از شما سپاسگذارم امیدوارم شاد و سلامت و ثروتمند باشید .
به نام خدا
سلام نسرین عزیز چقدر جالب قانون فرکانس توضیح دادید و چه دیدگاه مثبتی داشتید من بارها شده از این فکرها کردم و همان لحظه نتیجه را دیدم و به خودم انتقاد کردن این چه فکری هست چه اهمیتی داره از اگاهی که دادید سپاسگزارم
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش
استاد واقعا مسیری که شما اموزش میدهید وسایتی که شما مدیرش هستید برای کسی که بخواهد سعادت مند شود کافی ست
استادی که خود پرفکت هست وکار درست
سایتی که همه دوست دارند بزرگ شوند وموحد
مباحثی که خدا میداند تا حالا چند ها زندگی رو خوشبخت کرده
فضای ایزوله برای ساختن ارامش درونی
هر روز مطالب جدید ،این همه فایل رایگان
استاد ممنونم خداوند بهت ارامش بده وهمیشه دلت شاد باشه
اما انتقاد :
من کلا انتقادپذیرم تا جایی که به قول استاد جنس انتقاد اونی نباشه که خودم به خودم گیر داده باشم ،ادنجا چون با خودم در صلح نیستم اون انتقاد رو توهین تلقی میکنم
واینجا خیلی باید روی خودم کار کنم
اتفاقا امروز سر کارم مورد انتقاد قرار گرفتم اونم زمانی بود که من احترام به ریاست نگزاشتم وجواب درستی به یکی از همکاران ندادم واین خود بی احترامی بود در حالی که من قرار بود ارتقا بگیرم واین زیاد حرکت درستی نبود به قول رئیسم تو هنوز فاکتورهای لازم رو نداری
واین خودش حسم را بد کرد اما خوب من هم زیاد با حس خوبی روبه شرکت نرفته بودم وکلا درونم دنبال انتقاد بود
بعضی اوقات من خودم فضا رو به سمتی میبرم که مورد انتقاد قرار بگیرم
اما سعی کردم از ان درس بگیرم واگر میخواهم رشد کنم
جدیدا هم خیلی به ظاهر خودم انتقاد میکنم که چرا اون طراوت چند سال پیش رونداری واستایل ت ضعیف شده ولی دارم روش کار میکنم
اما در مقابل انتقاد های درست سعی کردم گوش بدم وفکر کنم تا رشد کنم
به نام خدای مهربانم خدای هدایتگرم در هر لحظه به سمتی که من میخواهم
خدایا مرا به سمته خوبیهای بیشتر انسانهای مثبت و اتفاقات بهتر هدایت کن خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم خدایا شکرت سپاسگزارتم
سلام بر استاد عزیزم سلام بر مریم بانوی زیبا
انتقاد کردن اگر از روی ناراحتی و کینه باشه اگر با احساسه بد باشه
یا اگر از روی مهربانی و خوبی دوست داشتن باشه در هر دو حالت از لحن طرف فهمیده میشه
حالا ما باید هواسمون باشه در این مواقع ذهن رو کنترل کنیم که سریع ما رو به طرف منفیها نکشونه بیایم ببینیم این انتقاد بدرد ما میخوره به ضررمونه یا منفعت و از خداوند هدایت بخواهیم زود با طرف برخورد نکنیم و آگاهانه قدم برداریم
به نظر من بهترین کار اینکه چیزی نگیم
اگر من یه ریز تا چیزی از کسی میبینم سریع بیام بدون اینکه موضوع رو بفهم انتقاد ازش کنم
پس باید قبول کنم که یه روز هم کسی پیدا میشه که از من انتقاد کنه
وقتی تعهد بدیم به خودمون که دیگه از کسی انتقاد نمیکنم و فقط روی خودمون کار کنیم جهان هم کاری میکند که مورد انتقاد قرار نمیگیریم
اگر ما بیایم و دیدگاهمون رو مثبت کنیم در همه زمینه ها و مسائل خیلی به نفع ماست و این دیدمثبت باعث میشه احساسمون بد نشه به انتقادات مردم
دیدگاه مثبت بهت آرامش میده
دیدگاه مثبت باعث میشه هدایت بشی و الهامات رو دریافت کنی
دیدگاه مثبت نمیذاره ذهنت به بیراهه بره و منفی بافی کنه
دیدگاه مثبت باعث میشه تو چاله نیفتی و کارهات به راحتی انجام میشه
دیدگاه مثبت باعث میشه اگر کسی حتی بر ضد تو کاری کنه آخر جهان کاری میکنه که به نفع تو تموم بشه
من خیلی دارم روی دیدگاهم کار میکنم که اگر در روز هر کسی چیزی گفت شنیدم و دیدم سریع و عجولانه تصمیم نگیرم با دید مثبت خودمو آروم میکنم و میگم همه چیز به نفع من تموم میشه خدایا شکرت
برای آگاهی امروزم که روزیم کردی
خدایا شکرت برای استاد عزیزم که چهرش و صداشو هر روز میبینم و میشنوم
خدایا شکرت من تسلیمم در برابر قدرت و عظمتت
خدایا من توانایی ندارم تو کارهامو تو مغازمو تو زندگیمو به راحتی و آسونی انجام بده
خدایا به من قدرت بده تا بتونم بیشتر روی خودم سرمایهگذاری کنم
خدایا شکرت سپاسگزارتم
استاد عزیزم و مریم جانم خدا یارو نگهدارتون
به نام هدایت الله
سلام خدمت خواهر عزیزم کبری دوست ارزشمند و توحیدی سایت
ازشما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی چقدر لذت بردم از این درک وآگاهی خوبت وخیلی ساده وروان انرژی خوبت رو من از نوشتن شما میتوانم حس کنم ولذت ببرم
آنقدر خوب بودی دختر که کامنت خوبی برای رد پا برای خودت به جا گذاشتی امیدوارم همیشه بدرخشید مثل ستاره های آسمان و ما هم لذت ببریم از نتایج خوبت
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله