درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش - صفحه 11

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرزانه الهی گفته:
    مدت عضویت: 2584 روز

    باسلام به همه رهروان مسیر الهی ، استاد عزیز و خانم شایسته گرامی

    نکات این فایل برای من

    1.مسیر لذت و خوشی را همیشه تصویر سازی کنیم تا زندگیمان چنان شود که تصورش کرده ایم.

    2.غرور و منیت رو بذاریم کنار و افتاده باشیم تا مانعی برای جریان قدرت و هدایت خداوند نباشیم و نیز مانعی برای جاری شدن عشق بندگان خدا از سوی خدای مهربانم.

    3.بوی ترس مارا جهان حس می‌کند و به طور سیستمی از همان نقطه وارد عمل میشود و آنچه می ترسیدیم برایمان نمایان می شود.

    4.از داشته های الانمون ، از زیبایی های زندگی حال حاضر لذت ببریم و همش به فکر فردا نباشیم ،

    خیلی جالب بود برام تو این کارتون سگ کوچیکه از دعوای خانوادگی خرس‌ها لذت می‌برد و انگار می‌گفت اگر دعوایی هست یعنی خانواده ای هست که اختلاف نظر هم توش ممکنه باشه.مهم نعمتی به عنوان خانواده هست.

    5.احساس ما با تعبیر و تفسیر ما از اتفاقات تغییر می‌کنه . لنز ذهنمون رو روی نقاط روشن زندگیمان بگذاریم تا اون روشنی گسترش پیدا کنه.حتی در بدترین اتفاقات میتوان زاویه دید خوبی پیدا کرد.

    6.رفتار طبیعت با ما مثل رفتار ما با طبیعت است

    بخند تا گل‌ها بروت بخندند .ایموجی خنده به میزان لازم

    7.و نکته آخر که مریم جان گفتن طلایی بود همیشه کلید هدایت رو بزنیم نه هوش و درایت.

    دیروز داشتم مقالمو ریوایز میکردم به جایی بود که کارپیش نمی رفت ، یه ربع هرچی فکر کردم به جایی نرسیدم آخرش گفتم خدایا من تسلیمم من به هر خیری از شما محتاجم ، خدا شاهده اینو گفتم گام به گام هدایت شدم اول به گوگل ترانسلیت و بعد سایتی که عین راه حل مشکلم توش بود

    چقدر هدایت شیرینه به شرطی که اول درکش کنیم و دوم تمام اعتبار ش رو به خدا بدیم و شکر بسیار کنیم.

    ممنون که از انیمیشن هم به ما درس توحید می‌دین.

    خدایا شکرت که منو به نوشتن این کامنت هدایت نمودی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    علیرضا فدائی گفته:
    مدت عضویت: 917 روز

    به نام یگانه خالق جهان هستی ، آنکه جان بخشید

    استاد، خانم شایسته و دوستان عزیزم ، سلام به روی ماه تک تکتون

    استاد ، اصلا هر بار که سایت رو باز می کنم و می بینم یک فایل جدید اومده رو سایت کلی خوشحال میشم و به خودم میگم خدا می دونه قراره چقدر درس بگیرم، چقدر لذت ببرم ، چقدر حالم خوب بشه …

    استاد لباس سفید چقدر بهتون میاد ، با لباس رنگ روشن زیباتر می شید

    استاد واسم خیلی جالب و ارزشمنده که شما از یک انیمیشن نگاه کردن هم درس می گیرد ، یعنی حتی از کارهایی که شاید در ظاهر واسه سرگرم شدن باشن هم کلی چیز یاد می گیرید و منم دارم سعی می کنم که بتونم اینو خیلی بهتر از الانم عمل کنم و هر لحظه و هر کاری که انجام میدم علاوه بر لذت بردن ازش درس بگیرم و در راستا بهبود زندگیم ازش استفاده کنم

    دوستان عزیزم پیشنهاد می کنم حتما حتما انیمیشن Soul یا همون روح رو هم تماشا کنید

    این انیمشین هم درس های خیلی خوبی داشت ، خودم مهمترین درسی که از این انیمیشن فوقالعاده گرفتم این بود که زندگی رو جوری زندگی کنم که وقتی مردم حسرت نخورم که ای کاش یکم بهتر زندگی می کردم ، ای کاش از چیز های کوچیک زندگیم لذت می بردم

    واقعا بهترین و فوق العاده ترین انیمیشنی بود که دیدم

    و اما درس هایی که میشه از این فایل گرفت :

    درس اول (مغرور نشو)

    ما آدما عادت داریم وقتی یکم پیشرفت می کنیم و یکم نتایج خوب می‌گیریم کلا مسیر رو فراموش می کنیم و مغرور میشیم و با خودمون فکر می کنیم که من الان دیگه بی نقص هستم ، من الان دیگه شکست ناپذیرم ، من الان دیگه نیازی به بهتر شدن ندارم و هزاران من منم دیگه…

    ودیگه روی خودمون کار نمی کنیم ، دیگه خودمون رو بهبود نمی دیم ، دیگه سپاسگزار نیستیم و حتی گاهی انقدر مغرور می شیم که فراموش می کنیم همه این کار هارو خدا برامون کرده

    و اون جاست که با سر سقوط می کنیم

    استاد همون طور که گفتید دلیل نتایج پایدار شما عمل کردن مستمر به آگاهی هاست.

    درس دوم (در برابر مشکلات تسلیم نشو)

    خیلی از ما ها نثل همین گربه چکمه پوش وقتی به دلیل عملکرد و اعمال خودمون و باور های خودمون شکست می خوریم توی زندگی ، در برابر مشکلات تسلیم میشیم و تصمیم می گیرم شرایط نا دلخواه رو بپذیریم ، مثل همین گربه که پذیرفت یک گربه خونگی و معمولی باشه …

    درس سوم ( زندگی رو آسون بگیر تا آسون بگذره)

    دنیا همون جوری باهات رفتار می کنه که تو بهش نگاه می کنی

    به قول حضرت حافظ:

    دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

    و از شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

    گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع

    سخت می گردد جهان بر مردمان سخت کوش

    پس اگه فکر می کنی زندگی سخته ، درست فکر می کنی

    اگه فکر می کنی زندگی لذت بخشه بازم درست فکر می کنی

    چقدر خوبه که ما هم مثل اون سگی که داخل انیمیشن به همه چیز به زیبایی نگاه می کرده و خیلی خوش بین بوده ، سعی کنیم به همه چیز خوب نگاه کنیم و حتی اتفاقات بد رو جوری ببینیم که حس بهتری به بده

    درس چهارم (سعی کنیم قوانین رو درک کنیم)

    گاهی اوقات آدم ها مسیر های مشابه رو طی می کنند ولی نتایج متفاوت می گیرند

    برای مثال ممکنه دو نفر که دقیقا در یک بیزینس و در یک مکان یکسان دارن فعالیت می کنن نتایج کاملا متفاوت بگیرن و یک نفر خیلی موفق بسه ولی اون یکی همش شکست بخوره

    توی این شرایط آدم هایی که قانون رو نمی دونن میگن طرف شانسش خوبه ، طرف حتما یک جا آشنا داره ، پارتی داره و …

    ولی نمی دونن که افراد فقط نتیجه باور های خودشون رو دارن می گیرن

    دقیقا مثل همین سگ و گربه ای که ظاهرا داشتن توی یک مسیر حرکت می کردن ولی اتفاقات متفاوت براشون رخ میده

    کلمه ظاهرا رو نوشتم که بگم این مسیری که داریم بهش در بعد فیزیکی نگاه می کنیم شاید مشابه و حتی یکسان باشه ولی مسیر اصلی زندگی افراد با باور های اونها تمیز داده میشه

    درس پنجم (ترس هات رو از بین ببر قبل از اینکه ترس هات تو رو از بین ببرن)

    استاد همون طور که شما بار ها و بار ها توی فایل هاتون بهش اشاره کردید ما اگه نتونیم جلو ترس هامون رو بگیرم اگه نتونیم ترس هارو کنترل کنیم ، دیگه نمی تونیم به مسیر ادامه بدیم و اون ترس ها که خودش یک نوع شرک محسوب میشه مارو به سمت پس‌رفت می کشانند

    استاد نکته ای که واسم جالب بود اینه که این گربه چکمه پوش هم یک جایی از چک و لگد خوردن خسته میشه و غرورش رو کنار میزاره و سعی می کنه درک کنه که دلیل شکست ش چی بوده

    خیلی خوبه که ما تحملمون دربرابر بچک و لگد خوردن از جهان هم کم باشه ، به محض اینکه دو تا چک و لگد خوردیم ، بگردیم و دنبال منشأ اون ها درون خودمون باشیم

    به نظرم من عزرائیل توی این فیلم مثل شکست و بدبختی توی زندگی ما می مونه

    وقتی بدبختی ها بوی ترس ، بوی تردید ، بوی نگرانی و به طور کلی بوی شرک رو از وجود ما حس می کنن بهمون نزدیک ک نزدیک تر میشن ، هر چقدر احساسات بدمون بیشتر باشه ، به همون میزان هم فلاکت نزدیک تر میشه

    و هر چقدر احساسات و ویژگی های خوبمون مثل ایمان ، شادی ، اعتماد به نفش و … بیشتر میشه ما خوشبخت تر خواهیم شد

    خلاصه بگم وقتی از خودت ایمان داری وقتی به خدا باور داری، وقتی از خودت شجاعت نشون میدی هیچ مشکل و بدبختی و فلاکتی جرئت نمی کنه بهت نگاه کنه چه برسه بیاد سمت‌ت

    درس ششم (با چسبیدن به خواسته هایت، داشته هایت رو فراموش نکن)

    همون طور که استاد عزیزم گفتن اون دختر تمام مدت اون خانواده فوق العاده رو داشت ولی همش نگاه می‌کرد به خانواده انسان های دیگر می خواست مثل اون ها خانواده آدم داشته باشه و انقدر به داشته های دیگران توجه کرده بود که حتی فراموش کرده بود خوشد اون نعمت هارو داره

    یک جمله طلایی از گربه چکمه پوش:

    همین یک زندگی که دارم برام کافیه به شرطی که با عشق زندگی کنم

    وقتی این دیالوگ هارو می شنوم یاد درس های زیبای انیمشین Soul میوفتم ، پیشنها می کنم حتما حتما نگاهش کنید

    استاد ، جدیدا بار ها در طول روز میگم خداروشکر که همین الان خیلی چیز ها دارم و خانواده ام نیاز های من رو تامین می کنم و خدایا شکرت بابت اینکه خانواده ام همه خواسته های من رو تامین نمی کنن و این باعث میشه تضاد هایی پیش بیاد و خواسته هایی در من شکل بگیره و در نهایت باعث بشه که من بیشتر حرکت کنم و تلاش کنم تا خودم همه چیز رو بدست بیارم

    خانم شایسته یک جمله بسیار زیبا گفتن:

    گفتن وقتی مفهوم توحید رو نمی دونستم فکر می کردم استاد خیلی بیش از حد متواضع هستن ولی وقتی که مفهوم توحید رو متوجه شدم فهمیدم استاد چقدر باهوش هست که اعتبار همه داشته هاش رو به خداوند میده

    و چون استاد اعتبار رو به خداوند میده به همون میزان هم نعمت های بیشتر وارد زندگیش میشن

    و یک نکته زیبای دیگه هم این بود که که اگه میخوای هدایت شی توسط خداوند ، عقل منطقی رو خاموش کن و فقط توکل کن به او تا هدایت بشی

    و چیزی که من به عنوان دادن اعتبار به خداوند از صحبت های استاد و خانم شایسته عزیز درک کردم اینه که نعمت های خداوند رو ببینی و شکرگزار باشی و حواست باشه که هر چی که توی زندگی ت داری از کیه

    و این سوال رو از خودم بپرسم

    تو مگه واسه خون توی رگ هات ، مغز توی سرت ، قلب توی سینه ات ، و بدنی که داری کاری کردی که واسه بقیه نعمت هات کاری کرده باشی؟

    نه خیر پسر خوب، تو بدون خدا هیچی نیستی

    نقطه سر خط.

    استاد این جمله تون چقدر آگاهی بخش بود و واقعا درک کردم وقتی میگید این حرف ها بهتون الهام میشه یعنی چی

    خداوند میگه هر چقدر سپاسگزار تر باشی به همون میزان من ظرفت رو بزرگتر می کنم تا بتونی از نعمت هایی که هر لحظه داره به سوی شما سرازیر میشه ،

    بیشتر استفاده کنی

    استاد وقتی می گید من هرچی کمبود داشتم توی زندگی ، خداوند بهم داد ، یک امید بزرگ در دلم زنده می مونه که اگه الان خواسته هایی داری ، نگران نباش چون با عمل به آگاهی ها در آینده به همشون خواهی رسید

    استاد خیلی ممنونم ازتون بابت این فایل زیبا

    وقتی داشتم این رو کامنت می نوشتم عنوان درس هایی رو که گفته شد رو می نوشتم انگار بقیه جملات نوشته می شد …

    ممنون از تمام دوستانی که این کامنت رو تا اینجا خوندن امیدوارم مفید بوده باشه

    خدایا ازت سپاسگزارم بابت همه چیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      رها گفته:
      مدت عضویت: 925 روز

      سلام اقای فدائی

      سپاسگزارم از کامنت پر محتوا و عالیتون

      چقدر نکات رو به زیبایی دراوردید

      داستان ترسها

      و غرورها

      بی ایمانیها

      و ناسپاسی هااا

      که مانع لذت بردن تام از زندگی میشه

      دیشب تا حالا درحال بررسی خودم هستم

      غرور

      ترس

      بی ایمانی

      کجاهاداشتم

      بیشترین چیزی که پیدا کردم بی ایمانی من در گذشته بوده

      که بدنبالش ترس و غرور میومده

      بی ایمانی خیلی مسایل رو بدنبال داره

      بی ایمانی عزت نفس رو نشانه میره

      عزت نفس هم که نباشه

      خیلی چیزای دیگه درست کار نمیکنن

      ادم حقیر میشه

      کوچیک میشه

      ترسو میشه

      وابسته میشه

      مردد میشه

      ممنون و سپاسگزارم از شما دوستان که اینقدر با دقت و. حوصله کامنت میزارید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        علیرضا فدائی گفته:
        مدت عضویت: 917 روز

        سلام به رها عزیز

        واقعا همین طوره به قول استاد اگه آدم ایمان داشته باشه ، اگه توحیدی عمل کنه همه چیز خود به خود درست میشه

        اصلا ما لازم نیست کاری برای بقیه چیزها انجام بدیم ، فقط ایمان مون رو قوی کنیم و بعد شاهد نتایج فوق‌العاده در همه جنبه های زندگی خواهیم بود

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    وجیهه بانو گفته:
    مدت عضویت: 1828 روز

    با یاد تو ای لطیف

    سلام به دو استاد عزیز و بزرگوارم

    و سلام به همه دوستان همراه و هم قدمم در این مسیر سبز…

    استاد بزرگوارم و مریم بانوی دوست داشتنی،

    بی نهایت ممنون و سپاسگزارم از شما دو عزیز که عاشقانه تجربه های شیرین زندگیتون رو با ما به اشتراک میزارید..

    تجربه هایی که درون هر کدومش چراغی رو برای این مسیر سبز مون روشن میکنه.

    خدا رو شکر میکنم بابت این فایل عالی و همزمانی اون با امروزِمقدس.. روز جمعه..

    که فرصت مناسبی بود برای دانلود انیمیشن «گربه چکمه پوش» و دیدن اون در کنار خانواده عزیز..

    وقتی اول فایل زیباتونو در اون بهشت زمینی دیدم و توضیحات مفید و عالی شما رو شنیدم و بعد رفتم سراغ دیدن انیمیشن

    متوجه شدم :

    میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است…

    و تازه به اهمیت کانون توجه و فوکوس کردن روی یک موضوع پی بردم…

    از خودم سوال کردم اگر من قبل از شنیدن این فایل ، انیمیشن رو میدیدم آیا باز هم برداشت من به همین میزان دقیق و لذت بخش و بر اساس قوانین بود؟؟؟!!!!

    مسلما که پاسخ خیر است :(

    پس برای یاد آوری به خودم میگم :

    _وجیهه جان نتایج رو بر اساس قرعه کشی یا کیلویی یا شانسی تقسیم نمیکنن….

    _قوانین کیهانی با کسی تعارف نداره….

    _کانون توجهِ توعه که بازتابش رو در زندگیت نشون میده…

    وقتی به یک فیلم یا انیمیشن در حد تفریح و دور همی نگاه کنی ، فقط تفریح و یک دورهمی با خانواده نسیبت میشه( صد البته خدا رو شکر)

    ولی وقتی خان نعمت و برکت الهی پهن هست چرا به نون پنیر قناعت کنیم آخه؟؟! و مثلا گوشت بریونی رو بر نداریم !!!! :))

    و این اولین درسی بود که از دیدن انیمیشن و شنیدن فایل با ارزش شما عزیزان دریافتم…

    دومین درسی که درک کردم ، پذیرفتنِ گربه چکمه پوش،پنچه طلا،دختر و سه خرس و حتی جک کوچیکِ درون وجودم بود!!!!!!

    چه غرور هایی که داشتم از سر جهل

    چه قضاوتهایی که کردم از سر منیت

    چه بی توجهی به نعمتهایی که کردم از سر ناسپاسی

    چه ندیدن برکاتی که در همه ابعاد زندگیم داشتم از سر طمع….

    و…..

    همه اینها با منِ انسان هست زمانی که توحید رو فراموش میکنم و منیت بجاش میشینه….

    زمانی که با غفلت ، قلبم از یاد خدا خالی میشه و ترس جاشو پر میکنه…

    زمانی که هیچیییییی نیستم چون خدا رو ندارم….

    چقدرررررررررررررر باید حواسمون جمع باشه.

    چقدرررررررررررررر باید مراقب شرکی که مثل مورچه تو تاریکی شب رو سنگ سیاهِ ذهنمون راه میره باشیم….

    چقدر باید هر لحظه خودمونو بازبینی کنیم و اشراف لحظه به لحظه به ذهنمون داشته باشیم و از خودش کمک بخوایم… ..

    به قول حافظ عزیز:

    آلوده ایی تو حافظ فیضی زِ شاه درخواه

    کان عنصر سَماحَت بهر طهارت آمد

    (سماحت= جوانمردی، بخشنده گی)

    ما با توجه به آگاهی های این سایت،این مأمن الهی

    با توجه با وجود استاد خردمندمون

    با توجه به تجربه های دوستان عزیزمون در این جمع «عنصر سماحت » رو داریم…

    باید ثابت قدم باشیم برای طهارت…برای پاکی روح… برای توحیدی بودن…. برای مسیر ابراهیم حنیف و محمد امین رو رفتن….

    خدایا کمکمون کن که خوب میدونیم با کریمان کارها دشوار نیست…

    و در نهایت به قول جناب خواجه عبدالله انصاری:

    یا رب دل پاک و جان آگاهم ده

    آه شب و گریه سحرگاهم ده

    در راه خود اول ز خودم بیخود کن

    بیخود چو شدم ز خود به خود راهم ده

    استاد جانم ممنونتونم

    استاد بانوجان ممنونتونم

    و سپاس از همه دوستان دوست داشتنیم

    الهی که همگی تون سراسر غرق عشق و نور الهی باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2065 روز

      سلام بر آبرومندترین بانوی سایت

      سلام بر وجیهه ترین وجه خدا

      درک این حقیقت سخته که انسان با تمام عظمتش اگر جایگاه و مقام والاشو (حتی در نزد خودش )،براش ارج و قرب و ارزش قائل نشه و به اصطلاح عزت نفس نداشته باشه، عملا هیچی نداره و حتی ارزش یاد کردن هم نداره چه رسد به سجده

      باید از خودمون بپرسیم چه کسی این آبرو و عزت رو به ما داده و چطور و به چه سبب؟

      اون بار امانتی که آسمان نتونست بکشه چی بود؟

      خدا چرا به خودش احسن الخالقین گفت ؟

      چرا به فرشتگان و ابلیس فرمان سجده داد؟

      از کدوم مقام حرف میزنیم؟

      خب بله« آدمیت»

      اما حتی تعریف درستی از آدمیت نداریم

      تعریف آدمیت سادست : امانت داری همون باری که بر دوشمون دادند

      «اختیار»و « اعتبار »و «مقام عاشقی»

      و هیچ موجودی چنین مقام و موقعیتی نداره

      خب کافیه تو این چند روزه زندگی به امانت خیانت نکنیم.

      خیانت چیه؟

      اینه که تو این جایگاه عظیم و این مقام شامخ و این شأن و منزلتی که خدا بهت داده رو حفظ کنی و خلیفه الله باقی بمونی

      کافیه این آبرویی که خدا بهت داده و با آبروی خودش گره زده رو ،حفظ کنی

      میدونم خیلی سخته اما تو عزیز دلم از پسش بر اومدی

      تو مقام و منزلت عشق رو در وجود خودت به زیبایی شناختی و زنده و پویا نگه داشتی

      تو یادم دادی که عاشقت باشم تا از لذت بی وصف عشق نهایت حظ رو ببرم

      یادم دادی فراموش نکنم انسان بدون عشق به حیوانیت نزول میکنه

      و در اکثر اوقات پایین تر

      از آبرو تو بود که آبرو گرفتم چون چندین سال در گمنامی و گمراهی صبورانه ایستادی تا خودمو پیدا کنم و سرگشتگی در بیام

      منم سرگشته حیرانت ای دوست

      کنم یک باره جان قربانت ای دوست

      خلیل آسا ز شوق وصل کویت

      دهم سر بر سر پیمانت ای دوست

      دلی دارم در آتش خانه کرده

      میان شعله‌ها کاشانه کرده

      دلی دارم که از شوق وصالت

      وجودم را ز غم ویرانه کرده

      من آن آواره ی بشکسته بالم

      ز هجرانت بتا رو بر زوالم

      منم آن مرغ سرگردان و تنها

      پریشان گشته شد یکباره حالم

      سحر سر بر سر سجاده کردم

      دعایی بهر آن دلداده کردم

      باشد تا رستگارشویم،(ان شاءالله)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مهدی سابقی نژاد✨🤍 گفته:
    مدت عضویت: 2108 روز

    سلام استاد عزیزم چقدر دلم براتون تنگ شده بود وقتی با تمام قلب و وجود داشتم فایل گوش میدادم گوله گوله اشک از چشم هام میومد و نمیتونستم حتی تصور کنم این شخصیت گربه چکمه پوش منم

    من همون پسری هستم دوس داشتم صبح تا شب انقدر رو عزت نفسم کار کنم که همه منو دوس داشته باشن همه به من احترام بذارن همیشه حرف من باشه همیشه من بگم چی درسته چی غلطه و بقیه اصن آدم نیستن و فقط من آدم هستم

    هر جای زندگیم که عزت نفس باعث شده بود من محبوب بشم دیده بشم آدم به ظاهر جذابی باشم

    با غرور زیادم همیشه میگفتم

    من از همه بهترم

    من از همه جذاب ترم

    من از همه خفن ترم

    همین نگرش چنان بدهی برام بالا آورده بود که خانواده ام و خودم رسیده بودیم

    به منفی 250میلیون بدهی

    غرور چنان منو ترکوند که دیگه گفتم خدایا غلط کردم

    خدایا نمیخوام هیچی فقط کمکم کن صفر بشم

    همیشه میخواستم بهترین شاگرد استاد باشم

    میخواستم کامنت بنویسم همیشه جز پر بازدید ترین کامنت ها باشم بگم دیدی کامنت هات مثلا 500تا لایک میخوره حتما از همه بهتر هستی

    با اینکه همه بهم میگن نابغه هیچوقت قانع نبودم این شخصیت جاه طلب من میخواست از همه بهتر باشه

    تو هر جمعی میرفتم بخاطر عزت نفسی داشتم همیشه محبوب بودم

    همیشه دلم میخواست از همه پولدارتر جذاب تر خوش اندام تر باشم

    با اینکه تو سخنوری میتونم 16ساعت درمورد ی موضوع صحبت کنم بصورت بداهه بدون اینکه مخاطب خسته بشه

    اماااا ی روزی به اینکه نتیجه رسیدم این نگاهی که من دارم درسته باعث رشد انفجاری من تو کارم شده

    اما غرور باعث شده من خیلی دوستای زیادی نداشته باشم بیشتر اوقات تنها باشم

    تازه به تنهایی خودم افتخار کنم بگم من تو تنهااای دنیارو میترکونم نتیجه ش هم مشخصه دیگه

    از وقتی این موضوع حل کردم سعی کردم با خودم به صلح برسم و با هیچکس رقابت نکنم و فقط وفقط از زندگیم لذتت ببرم

    فقط 4ماه طول کشید کل بدهی به روی راحتی پرداخت بشه انقدر پرداخت بدهی 250میلیونی منو خوشحال کرده بود دیگه حتی نمیخواستم از کسی بالاتر باشم

    دیگه حرفی نزدم که جذاب بنظر برسم فقط سعی کردم خودم باشم

    همون مهدی ماه هاست که سکوت کرد و هیچی نگفته کامنت ننوشته داد نزده

    با اینکه خیلیا از موفقیت های من خوشحال نبودن و با جعل هویت من رفتن خیلی کار های اشتباه کردن

    تصمیم گرفتم سکوت کنم و گذشت کنم ببخشم و بگذرم

    کاری که من نکردم نخوام ثابت کنم

    به مرور زمان حقیقت بر میلا میشه آدما با قضاوت هاشون فقط خودشونو از ی زندگی لذت بخش دور میکنن

    سعی کردم آدما هارو با هر جایگاهی هستن دوست داشته باشم حتی اگر اذیتم کردن مسخره ام کردن

    اتفاقاا اونای که مسخره م کردن خیلی دوست داشتنی هستن چون باعث شدن جدی تر عمل کنم جدی تر تلاش کنم

    لونای که موفقیت هامو دروغ میدونن باعث شدن بیشتر به توانایی هام ایمان داشته باشم و تو انتخاب ادما و مکان ها دقت کنم و هرچی هر جای نگم

    تنها جای که میتونم صادقانه از موفقیت هام یگم این سایته

    تنها جای میشه با قلبم بنویسم دارم آدم بهتری میشم همینجاست

    دیگه به گذشته دردناکم افتخار نمیکنم گذشته مال گذشته ست

    مهم اینه که الان فهمیدم من غرور داشتم غروز باعث شده کلی عقب بمونم کلی بدهی بالا بیارم

    اصن همین نگرش که من باید تلاش کنم از همه بهتر باشم آرامش ازم گرفته بودم

    چرا از دیروزم بهتر نشم

    خیلی دوس دارم استاد جانم روزی بیام آمریکا که بگم به درآمد یک میلیون دلار رسیدم و فقط خودمو با خودم مقایسه کنم

    همونطوری بدهی ،250میلیونی تو 4ماه پرداخت شد برای خدا کاری نداره کمک کنه به یک میلیون دلار برسم

    و تو 6 روز رکورد فروش 500میلیون زد شد بیشتر هم میشه اگر بیشتر کار کنم

    میخوام ی چالش برای خودم بذازم با آموزش های شما استاد جان به این عدد برسم

    میدونم این حرفم کلی تعهد میخواد همونطوری شما تونستی منم با تمام وجودم ادامه میدم ایمان دارم میتونم

    عاشقتم استاد جانم مرسی که هستی

    یکساله هر روز زندگیم هیجان انگیزه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 414 رای:
    • -
      فرزانه ارزشمند گفته:
      مدت عضویت: 730 روز

      بنام خداوند بخشنده مهربان …

      خدایی که هر لحظه نگهبان و حامی ماست و نور آگاهی و عشق و ثروت و مهربانی و رحمتش رو دست و دلبازانه به زندگی ما بخشیده..

      الهی شکرت خدای خوبم …چقدر ما خوشبختیم بخاطر داشتن خدایی چون تو!!!

      عاشقتم معبودم…

      آقا مهدی نازنین ، کامنت خالی از غرور و ساده و دلنشین و سراسر توحیدی و آگاهی شما رو خوندم …چقدر به دلم نشست…

      دوست دارم تحسینتون کنم مهدی جان….

      دوست دارم شمارو بمباران تحسین و تقدیر کنم ، چون لایقش هستین‌‌…

      آقا مهدی عزیز…تحسین می‌کنم شمارو بخاطر اینکه خودتون رو شناختین و دارین مهدی سابقی نژاد رو به مدارهای بالا میرسونید..

      تحسین می‌کنم شمارو که جسورانه نوشتید از گذشته ای که بخاطر غرور..از دست دادین و آینده آیی که میخواین در پرتو توحید بسازید…

      تحسین می‌کنم شمارو بخاطر شجاعتتون…

      تحسین می‌کنم شمارو عزیز دل…که توی 4 روز بدهی 250 میلیونی رو صاف کردین..

      تحسین می‌کنم شمارو بخاطر اینکه …توی کمتر از یک هفته رکورد 500 میلیونی رو شکوندین…

      تحسین می‌کنم شمارو پسر خوب خدا، که دارین جهان هستی رو شخم میزنید و ثروت می‌سازید…

      تحسین می‌کنم شمارو که هدفمند هستین…

      تحسین می‌کنم شمارو مهدی جان که قصد سفر به آمریکا رو دارید ….

      آقای مهدی عزیز …

      انسانی چون شما شایسته تحسین و تقدیر و لطف و عشق و پروردگار هست….

      از صمیم قلبم …درودها به شما می‌فرستم و هر آنچه از انرژی خوب الهی در قلبم وجود داره ..به سوی شما می‌فرستم ….

      پسر خوب خدا …کامنتی که نوشتی …1000 امتیاز ویژه داره…

      و مهمتر از همه امتیاز این کامنت به خداوند برمیگرده که به ما این فرصت رو داد تا بنویسیم از الله یکتا….از خدای خوبی ها‌‌‌‌….

      تا بدونیم هرجا شکست خوردیم بخاطر چی بود..

      و هرجا به قله رفتیم از خدا بود!!!!!!

      ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

      نروم جز به همان ره که توام راهنمایی!!

      همه توحید تو گویم که به توحید سزایی!!!

      الهی شکرررررت خدای خوبم..دوستت دارم …خدایا بنده هات به هر خیری که از تو میرسه فقیرترین هستن…

      آقا مهدی عزیز … براتون از خدای بزرگ …ذوقی از سر رسیدن به خواسته هاتون آرزو مندم…

      همیشه شاد باشین و توحیدی..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 62 رای:
      • -
        مهدی سابقی نژاد✨🤍 گفته:
        مدت عضویت: 2108 روز

        سلام فرزانه جان

        چقدر لذت بردم از نوشته بی نظیرت

        بهت افتخار میکنم تو این مسیر عالی هستی

        منم تحسینت میکنم به واسطه شخصیت عالیت که عادت کردی موفقیت ها رو ببینی و تحسین کنی واقعاا اینکه تمرکزت رو نکات مثبت بقیه ست عالیه

        راستش پرداخت بدهی تو 4 روز نبود حدود 4ماه زمان برد

        البته دیروز داشتم کامنت مینوشتم نصف کامنت خودمو پاک کردم و خلاصه شو منتشر کردم

        مرسی بخاطر قلب مهربونت با عشق کامنتت خوندم حالم خیلی عالی تر شد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
        • -
          فرزانه ارزشمند گفته:
          مدت عضویت: 730 روز

          سلام مهدی جان دل…

          پسر تحسین برانگیز فایل گربه چکمه پوش….

          اگه قرار باشه ….روی این فایل ، مثالی زده بشه برای شفافیت موضوع،، مهدی سابقی نژاد بهترین الگو می‌تونه باشه!!

          داشتم فکر میکردم اینجا کجاست که همه فارغ از جنسیت ،همدیگه رو تحسین میکنیم، قوت قلب هم میشیم و به همدیگه کمک میکنیم، رشد می‌دیم و عشق می‌دیم و………!!!!

          این روزا حال دلم خیلی خوبه ..بیشتر از همیشه بخاطر تضاد بدی که چند روز پیش توش گیر کرده بودم و خدا حسابی از خجالتم دراومد…(( البته اگه غرق منیت شدم..کار خدا نبود، نتیجه باور های خودم بود)) منظورم اینه که هدایت های خدارو ندیدم…

          به خدا نزدیک شدم…متعهد تر نزدیک سحر بیدار میشم…و به خدا وصل میشم و ازش هدایت میخوام و….!!!

          همین نیم ساعت با اینکه هنوز توی تضاد هستم ، اومدم گوشی رو برداشتم..بله کامنت پر از عشق مهدی سابقی نژاد عزیز.. چشمام پر از ستاره شد!!!!!

          مهدی جان بهت افتخار میکنممممممممممممم، تو باعث شدی این دنیا قشنگ تر از قبل بشه …

          هرچقدر تحسین کنم کمه…

          یادم اومد نوشتی که قبلاً دوست داشتی کامنت پر امتیازی بگیری.

          .!!!

          اما اینبار نخواستی از بس تسلیم بودی و … اما ترکوندی!!!!

          الهی شکرررررت

          خداروشکر میکنم که کامنتی که نوشتم و همش لطف بی کران الله هست، تونسته حال دلتو بهتر کنه…

          مهدی جان، اونقدر موقع خواندن کامنتت ،قلبم پر از شوق و تحسین و الله اکبر شد…که همون لحظه هرچی تحسین توی قلبم بلند شد رو باید میپاشیدم به وجود نازنینت..

          (( تازه اینا یه اپسیلون تحسین ها بود…باقیش رو گذاشتم واسه بقیه نتایج فوق العاده یی که همین روزا برامون مینویسی)))

          مهدی نازنین میدونم که توی 4 ماه بدهی رو صاف کردین..اشتباه تایپی بود!!!!!!!

          پرقدرت در حال کشف ثروت و آرامش باشی و بدرخشی ‌‌پسرخوب خدا، زیر سایه لطف بیکران پروردگار…

          امیدوارم در آینده ای نزدیک ، برامون باز هم از نتایج شگفت انگیز و پرستاره ت،، برامون بنویسی.

          با درود و قلب فراوااااان….

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1905 روز

        سلام به فرزانه ی نازنینم.

        به فرزانه ی خوش قلب.

        به فرزانه ای که انقدر زیبا تحسین میکنه.

        و این زیبایی ها از درونِ خودش میاد.

        فرزانه جانم، دلم میخواست برای کامنت روحانی و توحیدی که برام نوشته بودی پاسخ بذارم، دکمه ی پاسخ نداشت، گفتم خدا خودش میگه کجا برات بنویسم و چه زمانی…

        این چه زمانی و چی نوشتن خیلی مهمه.

        چون وقتی خدا میگه بنویس، خودش میگه چی بنویسم و مطمئنا بهترینها تایپ میشه توسط انگشت‌های من.

        منبع و اعتبار نوشته ها از خودشه.

        اینجا، این صفحه، محلیه که هدایت شدم بنویسم برای تو.

        در ظاهر اومدم کامنتِ برتر این صفحه رو بخونم از آقا مهدیِ سابقی نژادِ عزیز که تحسین برانگیز هستن، اما متوجه شدم مقصد من کامنتِ تو بود…

        میخوام تحسینت کنم برای این کامنت …

        چقدر قلبت صیقلی و شفافه که اینطوری فکر میکنی و اینطوری مینویسی.

        بهت افتخار میکنم.

        به خودت افتخار کن.

        میدونی دقیقا قبل از اومدن به این صفحه هدایت شدم چه کنم؟

        تو نوتِ موبایلم از نکات مثبت، زیبایی ها، تغییرات و بهبودهای سمانه مینوشتم، که یادم بمونه لطفِ خدا باعثِ به دست آوردن، خلق یا داشتنِ چه نعمتهایی برای من شده…

        چیزهایی که نداشتم ولی تو مسیر رسیدم بهش.

        میدونی چرا؟

        چون دیروز با این فایلِ نابِ گربه ی چکمه پوش2 بهم تلنگر خورد اینکه قبلا به واسطه ی غرور و منیتت، ناسپاسی ات، ندیدن نعمتهایی که خدا از فضلش به تو داده، باعث شدی نعمتها رو از دست بدی مهم نیست…

        گذشته…

        درس اش رو گرفتی…

        هر چند که دردت میاد…

        اما الان مهمه…

        بجنب سمانه

        بیا و یادآوری کن برای ذهنت که چی داری الان، چیا عوض شده، چه بهبودهایی در تو ایجاد شده که با هیچ پولی برابری نمیکنه…

        دیروز پاسخِ آقا حمیدِ حنیفِ نازنین رو میخوندم که برای پاکیزه جانِ زیبا و نازنین نوشته بود و خیلی لذت بردم و تلنگری مجدد شد برام:

        آقا حمید نوشته بود آسم داشته اسپری میزده اما از وقتی تو این مسیرِ رشد و بهبود قرار گرفته، آسمش پر زده رفته، دو تا قوطی اسپری اش هم تاریخشون گذشته…

        یعنی چی؟

        یعنی سلامتی…

        به قول خودشون، چه پولی برابری میکنه با این نعمت برای آقا حمید؟

        و سمانه…

        آرامشی که الان دارم با هیچ پولی برابری نمیکنه…

        درسته من دنبال پول هم هستم کنارِ همه چیز.

        اما باید دقت کنم همه ی داشته هامو بدارم روی میز، نه فقط نداشته ها و کمبودهارو…

        داشته ها انقدر زیادن، خودشون میز رو پر میکنن جا واسه کمبود و نداشته ها نمیمونه لاجرم تو ذهنم…

        و نوشتم از خودم و حتی ذخیره اش کردم تو گوگل درایوم…

        وای خدایا، چقدر این فایلها و کامنتها تو عمقِ جانم نفوذ میکنن و درس های تو رو میرسونن به دستم…

        فرزانه جانم:

        من، تو و همه…

        از پَسِ هر چیزی بر میایم تو زندگیمون.

        چون دستِ خدا روی شونه هامونه …

        گاهی پیش میاد که میوفتیم تو یه چالشِ نفس گیر…

        کلافه میشیم، از شرایط، از خودمون…

        از ناتوانی و ضعف مون…

        اشکال نداره فرزانه

        منم کلافه شدم از خودم و ضعفهام

        تو هم شاید بشی…

        اما همیشه، همیشه کی برنده میشه؟

        من و تاریکی هام؟

        یا نورِ خدا….

        البته که نورِ خدا…

        خودش روزنه ای باز میکنه.

        نور خودش رو میتابونه به قلبهامون…

        همون چیزی که خودتم اشاره کردی، منظره زیبایی که از شیشه ماشین دیدی روزنه ی تو بود…

        خدا رو شکر که خدا هست و دستمون رو میگیره…

        خدا میدونه ما داریم تاتی تاتی میکنیم تا یاد بگیریم، خودش همیشه اون کنار ایستاده، ناظر هست، خودش راهنمایی مون میکنه…

        برای قلبِ نازنین و قشنگت کلی نور آرزو میکنم فرزانه جانم.

        ماچ به روی همچون ماهت دخترِ خوب، فرزانه جانِ ارزشمندِ خدا.

        ممنونم ازت برای تک تک واژه های زیبایی که تو کامنت برام مینویسی، همه اش از زیبایی درونت بیرون میاد.

        ممنونم با اعماقِ وجودم برای مهر و عشق فراوانی که هر بار میفرستی سمتم و بهم هدیه میدی.

        من خیلی خیلی خوشحالم برای گفتگوهامون، با تو، با همه ی بچه های سایت.

        از بس که اینجا امن و شریفه، همه مون از خودمون مینویسیم، با شجاعت، چون میدونیم اینجا چقدر شریفه، چقدر اَمنه.

        فرزانه جان، دریافتِ نقطه آبی، و پیکی که پیام تو و بقیه ی دوستای قشنگ و نازنینم رو به من میرسونه، که منو یاد محبت خدا بهم میندازه، همیشه باعثِ خوشحالیمه.

        خدایا شکرت.

        استاد جان، سپاس گزارم.

        الهی شکرت.

        یهدی الله لنوره من یشاء

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
        • -
          فرزانه ارزشمند گفته:
          مدت عضویت: 730 روز

          بنام خداوند بخشنده مهربان…

          سپاسگزارم از درگاه خدای بزرگ بخاطر اینکه منو لایق این سایت بهشتی با یاران بهشتی و در رأس همه اینا استاد بهشتی که کلامش وحی منزل هست…قرار داد..

          الهی شکرررررت خدای مهربونم..

          سمانه عزیزم، یار بهشتی من، زیباروی نورانی درود می‌فرستم به نگاه قشنگت ، که اینقدر دست و دلبازانه ..در حال بذل و بخشش نور و آگاهی الهی هستی…

          دوست نازنینم….قبل از صحبت کردن ، اول محکم بغلت میکنم و صورت ماهتو بووووس بارون میکنم..باشد که آرام جانی…

          سمانه نازنینم ..هربار که کامنتی برام میزاری…خدای بزرگ رو گواه می‌گیرم که همون چند لحظه قبلش من درگیر گفتگو و تضاد هستم …

          وقتی کامنت شمارو باز میکنم…الله اکبر …

          جواب رو خدا به من رسونده…!!

          من فقط باید سکوت و تعظیم کنم در مقابل این همزمانی ها!!! که درست و به موقع و بجا از دست خدا( سمانه نارنینم) به من وحی میشه!!!!

          سر تعظیم فرود میارم مقابل درگاه الله..

          قلبم باز شده..حالم دگرگون شده…

          خیلی دوستت دارم عزیزدلم که برام نوشتی….

          سمانه عزیزم چند روزی ست مهمان خونه خواهرم هستم و چون اینجا دوست ندارم جلوی کسی توی دفترم بنویسم و بخاطر همین توی نت گوشیم … تمرینات رو انجام میدم..( حالا فهمیدم چقدر جانم به جان تو نزدیکه) ..

          سمانه عزیزم نمی‌دونی چقدر دوست دارم پیشم می‌بودی و باهم پیاده روی می‌رفتیم و برام گل میگفتی و گل می‌شنیدم…!!!

          عزیزدلم ، قشنگممممم اونجایی که نوشتی:

          «« فرزانه جانم:

          من، تو و همه…

          از پَسِ هر چیزی بر میایم تو زندگیمون.

          چون دستِ خدا روی شونه هامونه …»»

          همین قسمت باعث شد باور کنم که خدای خوبم دوباره از زبان سمانه قشنگش بهم یادآوری کرده…همه چیز درست میشه!!!

          اشک توی چشمام جمع شده…

          هیچ چیزی نمیتونم بگم ..جز شکر و سپاس به درگاه رب العالمین….

          خودش بهتر می‌دونه چیکار کنه..من که از سر راهش کشیدم کنار..هرشب بهش میگم خدا جونم..فرمون دست توهه..هرجا دستور بدی اطاعت میکنم!!!

          سمانه نازنینم یارو همدم دلنوشته هام…از اینکه اینهمه به من عشق و محبت داری ، متشکرم….

          تحسینت میکنم عزیزدلم بخاطر قشنگی وجود نورانی ت….

          دلم میخواد بدرخشی…اونقدر بدرخشی که آوازه درخششت رو توی سایت بهشتیمون ، همه ببینن و تحسین کنن..

          عاشقتم …بوس به روی ماهت خواهر خوبم

          الله یکتا پشت و پناهت باشه

          با قلب فراوووننن

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1905 روز

            به نام خداوند بخشنده و مهربان.

            به نام خداوندِ روزی رسان به همه ی مخلوقات.

            سلام به فرزانه جانم.

            دقت کردی فرزانه جان، اینکه ما یه درخواستی داریم و راهنمایی میخوایم از خدا، خدا چقدر زیبا جواب میده.

            (سریع یا کند بودنِ زمانِ رسیدنِ جواب خدا بهم دست خودمه، جوابها ارسال میشن بلافاصله، من باید دسترسی هامو باز کنم.)

            اینکه میخوای و میشه یعنی ارتباطت با خدا نزدیک و نزدیکتر داره میشه.

            الهی شکر.

            از فضلِ خودشه که ما مستفیض شیم از توجهش بهمون.

            گاهی به صورتِ یه حس خوب، گاهی به صورتِ نشانه ها، بارون، ورود نعمت، پاسخِ یه سوال، توجه به قشنگی ها، درکِ یه آگاهی و عمل بهش، دریافتِ محبت از دیگران و …

            میخوام بگم هر چی میاد سمتم خودم ساختم از قبل، خودم فرستادم…

            همه چیز اَعم از خیر و شر…

            خیرها که اعتبارشون از الله یکتاست میاد، شرها از درونِ خودم و شرک هام.

            بما کسبت ایدیهم

            هر چی میاد سمتت، خودت ساختی…

            وقتی حس های خوب میان سمتت یعنی خودت کنترل ذهن کردی، خودت رفتی تو مدار توحید که الان داری میوه هاشو میچشی…

            حالا به نطرت ما همیشه تو خوبی و خیر هستیم؟

            نه

            آدمیم خُب…

            حتما ناآگاهی هم داریم اما تلاش می‌کنیم که بهتر شیم پله پله

            آسان شو بر آسانی ها…

            اینو فقط من نمیگم، کامنتِ بقیه ی بچه هارو هم خوندم…

            تو با عشقی خالص میری برای بچه ها کامنت میذاری.

            داخلت صلحه که اینکار رو میکنی.

            خداوند از فضلش بهت داده، تو هم انقدر هوشمند و ارزشمندی که داری استفاده میکنی…

            تو تحسین میکنی بقیه رو، به همین دلیل هم تحسین میاد سمتت هم چیزهای خوبِ دیگه…

            مثلا اون تضادی که اومده و ذهنت رفته سمتش، واسه اونم پاسخ میاد برات تا گره ی ذهنیت باز شه…

            پس از سمت خدا خیر میاد و خیر و خیر…

            تو به واسطه ی عملت، این خبرها رو بیشتر میکنی برای خودت…

            انگار که خدا میگه فرزانه بچه ی خیر و خوبی طلبی هست برای جهان، پس منم هی بیشتر و بیشتر بهش میدم…

            باز تو بیشتر عاشقِ خدا میشی و این سیکل ادامه پیدا میکنه، نعمتهای بیشتر و بیشتر…

            خیلی جالبه که فوکِسِ این روزها رفته روی سپاس گزاری

            به خودم (قلبم) میگه.

            به دوستام میگه برام بنویسن سمانه سپاس گزاری.

            خودمم که دارم در ظاهر برای تو مینویسم، باز تو کامنت اسمِ سپاس گزاری میاد…

            ببین از تجربه ی شخصیم بگم، من واسه تست کردن، به‌ حرف استاد در رابطه با توجه به زیبایی ها گوش کردم پارسال و ادامه دادم و کاملا راضی ام و خوشحال…

            چرا که زیبایی ها سرریز شدن تو زندگی و احوالاتم.

            حالا میخوام به سپاس گزاری هم توجهِ ویژه کنم، مطمئنم شک ندارم نتایج شگفت انگیزی میاره برام…

            البته که همین الان هم دارم، اما میدونم بهتر و بهتر میشه، جا داره تا همیشه واسه بهتر شدن.

            کامنتت که به دستم رسید، خب ذوق کردم مثل همیشه، مثل وقتیکه کامنت همه دوستام میرسن به دستم…

            و فرداش صبح تو پیاده روی خطاب به تو گفتم فرزانه الان داریم با هم پیاده روی میکنیم…

            بوس و بغلی عاشقانه، خواهرانه، خدمتِ تو فرزانه ی نازنینِ ارزشمند…

            کیف میکنم پاسخِ بچه های سایت رو برات میخونم…

            همچین که مینویسن فرزانه جان…

            میگم بَه بَه، این فرزانه جان رفیقِ خودمه که لحظه به لحظه مدارش داره بهتر و بالاتر میاد.

            احسنت بهت…

            میدونی چیه؟

            ذهنِ من خطا میکنه وقتی فکر میکنه به دلیلِ x و y لایقِ خوشحال بودن، لذت بردن از زندگی، تحسینِ خودش، لذت بردن از وجودِ خودش با هر چی که الان داره یا نداره نیست…

            سمانه، خدا وقتی تو رو خلق کرد، دکمه ی لیاقت رو پیش فرض داخلت گذاشت، پس تو و همه ی بنده ها پیش فرض لایق هستین، لایقِ همه چی.

            این از سمتِ خدا.

            سمتِ تو اینه، دکمه ی لیاقت رو اکتیو کنی…

            چطوری…

            با عشق به خودت و پیرامونت هر چی که هست…

            یادت میده خدا…

            تو دکمه رو اکتیو کن خدا خودش میگه چیکار کنی، چطوری فکر کنی، باقیش با خدا…

            تو یه آدمی با مجموعه ویژگی های انسانی…

            ممکن الخطا هستی…

            راهِ توبه بازه.

            مسیر توحید بازه.

            از فضلِ بی انتهای خدا نسبت به همه مون هم هر چی بگم کمه…

            خدا که اینهمه بهم لطف داشته و داره، نان استپ داره از فضل خودش بهت میده، هر چی میخوای از خودش بخواه…

            از ماژیکِ اکریلیِ پیکاسو گرفته تا بهبود در مدارِ توحید و ….

            مادی و معنوی رو ترکیب کن، همه رو با هم از خودش بخواه….

            نه تنها از دیگری نخواه، حتی از خودتم نخواه…

            فقط روی خدا حساب کن…

            مگه وقتی یه گشایشی برات اتفاق میوفته دیگران بودن یا خودت؟

            نه.

            همه اش از اونه.

            شروعش با خودشه.

            وسطش با خودشه.

            انتهاش با خودشه.

            بینش هم با خودشه.

            فقط دخالت هات رو قطع کن، هر چی بهتر رها شی و بی وابستگی به جسمت، راحت تر و سریعتر میرسی…

            مرسی که بهم انگیزه و عشق دادی برات بنویسم و به تحلیل خودمم هم بپردازم.

            همه اش از فضل و مهربانیِ اللهِ یکتاست…

            اینکه سمانه و فرزانه داخلِ یه مدار میرن با استاد و سایرِ دوستانِ سایت، خیلی بزرگه، خیلی ارزشمنده، اعتبارش از اللهِ یکتاست…

            خدارو شکر برای هم مداری ها

            میدونم در حالت کلی فرکانس و مدارم با استاد فاصله داره، اما مطمئنم یک مدار مشترکی دارم با استاد که الان اینجام و هر روز فایلهاشونو گوش میدم و در مسیرم…

            خدا رو شکر که تو مسیرم.

            برسی به خواسته های قلبت فرزانه جان.

            خدای من، داشتم متنم رو میخوندم برای اصلاح و ویرایش، این تکه یهو بولد شد چون جوابِ مستقیمِ خودمه…

            انگار یهو هوشیار شم…

            یه نور بیاد کنارِ این قسمت…

            الله اکبر

            این تیکه:

            فقط دخالت هات رو قطع کن، هر چی بهتر رها شی و بی وابستگی به جسمت، راحت تر و سریعتر میرسی…

            خدایا سپاس گزارتم برای بهبودِ صلحِ درونیم.

            الهی الحمدالله که از فضلِ بی انتهای خودت، بهمون نعمت میدی.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          فاطمه پارسا گفته:
          مدت عضویت: 893 روز

          به نام خداوند یکتا..

          سمانه ی عزیزم چقدر لذت بردم از کامنت شما..

          اینکه منم چند روزیه بخاطر درد جسمم، حالم بد شده و برنامه ریزیم بهم خورده و کلافه بودم..

          ساعتی قبل خداوند هدایتم کرد که فاطمه ،حالا که بعد دیدن این فایل استاد، رفتی انیمیشن گربه چکمه پوش رو دانلود کردی و دیدی..

          برو ببینین بقیه بچه ها ، چه نکات جدیدی رو ازش دریافت کردن..

          و از رو کامنت های پر امتیاز ، شروع به خواندن کردم..

          همه شون عالی بودن..چون خودمم اینبار مغرور شدم و پس گردنی خوردم..

          ولی خواندن کامنت تو ، که بازم هدایت خدا بوده.. منو از نا امیدی یه پله بالاتر کشید..

          بخصوص اونجایی که گفتی …

          در آخر ، من و تاریکی هام پیروز میشیم ؟! یا نور خداوند!؟

          معلومه که همیشه نور خداوند پیروزه .

          و اونجایی که گفتی خدا خودش ناظره همیشه و می‌دونه که ما اول راهیم و هنوز داریم تاتی تاتی میکنیم.و.مارو هدایت می‌کنه…

          آره خداوند غفور و رحیمه..میبخشه..

          دستمونو که از تو دستش رها کردیم، خودش دوباره میگیره و ما رو به جلو می‌بره..

          مثل همین امروز که از طریق کامنت شما ،بهم حرفشو زد و گفت که من خبر دارم از درونت..از تاریکی هات ،از نجواهات، از تلاشت و انگیزت برای بهتر شدن..پس به من امید داشته باش من هرگز رهات نمیکنم..ببین منو….من همیشه باهاتم..کنارتم..فقط امیدتو به من حفظ کن..و ادامه بده..دلسرد نشو.. من همیشه هستم..

          من خدایی هستم که هرگز نمی‌میرد و تو رو به فراموشی نسپارده است..

          خدایا شکرت..

          خیلی ممنونم ازت مهربونم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد دِرخشان گفته:
      مدت عضویت: 1921 روز

      سلام مهدی جان

      چقدر داستان زندگیت شبیه سرگذشت من بوده

      عالی نوشتی پسر

      منم یه روزی میخواستم همه ازم تعریف و تمجید کنن،در نظر دیگران باحال و پرانرژی دیده بشم

      از همه داناتر،عالی‌تر به نظر برسم،یعنی من دو وجه بودم در یک جسم،یک وجه مرا که مردم میدیدن و وجه دیگرم را خودم میدیدم و خودم دیگه خوب میدونستم که من اون آدمی که تظاهر میکنم نیستم

      چقدر یاد گذشتم اوفتادم و یاد تغییراتی که تا حالا کردم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
      • -
        مهدی سابقی نژاد✨🤍 گفته:
        مدت عضویت: 2108 روز

        سلام محمد جان عشق منی میدونی که خیلی دوستت دارم همین الانم خیلی جذاب و عالی هستی کلی بهت افتخار می کنم میدونی قشنگی مسیر همین که خودمون رو میشناسیم و تو مسیر حرکت میکنیم

        باورت میشه من الان هیچ تلاشی نمیکنم برای دیده شدن حتی تو سایت راحت میشه دیده شد

        دیروز وقتی میخواستم کامنت بذارم نصف کامنت پاک کردم

        چون هر جا میرم همه دوست دارن با من دوست بشن

        ی مدت 9ماهه هم از مردم فراری بودم اگه میدونستم کار کردن روی عزت نفس برام یکم درد سر سازه روش کار نمی کردم بیش از حد

        قلبی محمد عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      ام البنین بیگدلی فر گفته:
      مدت عضویت: 3073 روز

      سلام آقا مهدى عزیز

      چقدر خوب نوشتید.

      منم مثل شما موقع گوش کردم فایل فقط اشک میریختم ، چون خودم رو میدیدم ، جواب سوالى که یه مدت دنبالش بودم رو گرفتم .

      خیلى تحسین میکنم شما رو که تونستید به صلح برسید و تبریک میگم. مشخص خیلى خوب روى خودتون کار کردید که تو ۴ ماه تونستید بدهى تون رو پرداخت کنید .

      بهترینها رو براتون آرزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        مهدی سابقی نژاد✨🤍 گفته:
        مدت عضویت: 2108 روز

        سلام ام البنین جان

        مرسی بخاطر قلب مهربونت که برام کامنت تونستی

        درمورد پرداخت بدهی همش لطف خدا بود وگرنه تا قبلش کلی ایده اجرا کردم نتونسته بودم پرداختش کنم

        با قلبم تمام کامنت هاتو میخونم میدونم و ایمان دارم امسال رکورد میزنی

        خیلی خوشحال میشم بیشتر تو سایت فعال باشی حضورت خیلی ارزشمنده

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      الهام رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 1462 روز

      سلام مهدی جان تحسینت میکنم بخاطر موفقیتت مرد

      واقعا بخشش قلب ها را ارم میکند

      چقدر خوشحالم که خودتون رو درک کردید پیشرفت کردین و الان خوشحالید

      واقعیت من هم خیلی زیاد به ستاره های کناره اسمم در سایت اهمیت میدادم بطوری که کاملا وارد حاشیه شدم

      اما دیدن شما دوست عزیزم مهدی جان

      خیلی خیلی حالم رو بهتر کرد و بیشتر به خطایی که کردم پی بردم

      و چه اموزشی بهتر از دیدن الگو ها

      دیدن این رفتار و درکتون بسیار برامیم مفید و فرح بخش بود ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        مهدی سابقی نژاد✨🤍 گفته:
        مدت عضویت: 2108 روز

        سلام الهام جان

        خیلی خوشحالم بخاطر وجود ارزشمندت

        ارزش انسان به میزان ستاره های کنار اسمش نیست میدونی من توانایی اینو دارم کامنت های بنویسم که کلی بچه ها دوست داشته باشن هزاران نفر تحسینم

        اما هیچوقت هدفم این نیست و نبوده هدفم از نوشتن کامنت رشد خودم هستش

        پر شدم ازش بنظر من اگر ما تمرکزمون رو از روی مورد توجه قرار گرفتن برداریم بذاریم رو اینکه ارزش خلق کنیم حتی اگر اوایل دیده نشیم ولی ثابت قدم باشیم دیده میشیم بالاخره

        اگر واقعااا دوس داری مشهور بشی آدمی باشی که کلی مخاطب داره توجه تو از روی همه بردار بذار روی خودت فقط خودتو جذاب ببین

        زمانی به شهرت و محبوبیت میرسی که دیگه برات مهم نباشه

        و در کنارش باور های شهرت بساز

        افرادی تو جهان مشهور شدن که اصن دنبالش نبودن

        مرسی که برام کامنت نوشتی تا این متن برای خودم بنویسم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          شکوه دوراندیش گفته:
          مدت عضویت: 963 روز

          بنام خدای مهربان

          وسلام به استاد مهربان و بانوی مهربان سایت

          وسلام به دوست گرامی آقا مهدی عزیز

          بسیار تحسین برانگیز هستید و لایک دارید

          آفرین به شما که رو شناخت وپیشرفت خودتون با جدیت کار کردید

          خدارو شکر میکنم که تونستید در 4 ماه بدهی هارو پرداخت کنید والانم تونستید تجربه زیبایی از برخورداری مالی داشته باشیدسپاسگزار خداوندم وامیدوارم هر لحظه موفق تر باشید

          من هم غرور و تکبر ومنیت هام فوران داره

          واینکه همیشه دوست داشتم همه جا ودر مورد همه چیز تک باشم و خاص باشم وبه تضادهایی هم برخوردم ولی نمیفهمیدم از کجاس ؟ اما با این فایل بسیار زیبا دریافتم مسائل از کجا آب میخورن

          اما البته هرجا که از طرف افراد تمایلی به افت شخصیتم بوده خیلی جاها خدا چنان از طریق افراد نوازشم کرده ومحبت بهم داشته وباعث سرافرازیم شده که شکرگزارش بودم وهستم و اینجاها تونستم تشخیص بدم که از طرف خدا بوده و من در اون لحظه مورد عنایت ومهربانی خودش قرار داشتم

          خدارو بی نهایت شکرگزارم

          اما دوست دارم بدونم شما چه تمریناتی وچجوری انجام میدیدبرای رشد فردی واجتماعی خودتون وبا ما به اشتراک بزارید سپاسگزارم از شما برای کامنت زیباتون

          وسپاسگزارم برای این سایت بی نظیر

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1271 روز

      سلام و درود فراوان آقا مهدی عزیز و گرانقدر. از خوندن کامنت شما خیلی لذت بردم و خیلی تحسینتون میکنم. و صد البته که مشتاقم از نتایج طلایی تون بیشتر و بیشتر بخونم.

      الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر احساس خوب و مثبت و عالی این لحظه تون.

      الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر اینکه خدا رو پیدا کردین. نعمت و ثروت بینهایت نتیجه موندن توی مدار خداست. اگه خدا رو نداشتیم، چقدر ثروت میخواست جای خدا رو برامون پر کنه؟؟

      الهی شکر که در مسیر توحید قرار گرفتین و خداوند جلوه‌هایی از ثروتش رو به روی شما باز کرده و بیشتر و بیشتر و بیشتر در راهه.

      این مدار، مداریه که از قبل نتایج اونجا قرار داده شده. فقط کافیه ما به حرکت توی این مدار ادامه بدیم.

      الهی صد هزار مرتبه شکر.

      تحسینتون میکنم.

      در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      امیر تهرانی گفته:
      مدت عضویت: 870 روز

      سلام به مهدی عزیز

      برتری طلبی ویژگی ای هست که خودم به طور شدیدی درگیرش بودم که ریشه اش میتونه در عقده های دوران کودکی و خشم نهفته ای باشه که ما داریم از اینکه بی عرضه و ناتوان خطاب شدیم یا افرادی رو با ما مقایسه کردن و موفقیتاشون رو تو سرمون کوفتن

      و عزت نفس پایین ما هم باعث شرطی شدن ما شده که اگر اول باشی فقط میتونی خودتو دوست داشته باشی و گرنه حالم از خودم بده …

      تایید طلبی و نیاز به شنیدن تحسین و حس قربانی شرایط بودن که منجر به تقلا برای اثبات خودمون به دیگران بشه هم میتونه از عوامل قدرت طلبی و جنون نفر اول بودن و شهرت و سروری بر دیگران باشه …

      خودم شدیدا درگیر این مسئله بودم به طوری که الان پس از 6 ماه کار کردن رو خودم این برتری طلبی از 100 به 20 رسیده و دیگه به طور ناخوداگاه بدون اینکه حالم بد بشه موفقیت دیگران رو تحسین میکنم و براشون ارزو بهترین ها رو دارم و از این که بگن فلانی از تو بهتره و زرنگ تر و فلان کمتر بهم میریزم؛ واقعا خدارو شکر

      من داشتم فکر میکردم که برتری طلبی با توحید هم مشکل داره و شرک به خداست ؛ چون تنها کسی که سزاوار سروری و نفر اول بودنه خداست و به خودم گفتم اگر تمام کشورای اروپا بشن یک کشور و تو پادشاهش باشی نمیتونی بگی من پادشاه و سرور مردم این مُلک هستم چون خدا امثال نمرود و فرعون و…. رو مثل اب خوردن دخلشون رو اورد و باید بگم این امکان رو خدا به من داده که اداره امور این کشور به عهده من باشه و برنامه هامو پیاده کنم و من با یک شهروند عادی هیچ تفاوتی ندارم و یکسانم .

      باید مثل یوسف نبی باشم که گفت خدا منو عزیز مصر کرد به خودش اعتباری نمیده ،سلیمان نبی هم همینطور ؛نه که بخوان تواضع به خرج بدن و تعارف تیکه پاره کنن … نهههه… اینا واقعا میگن: ایها الناس ما باید بفهمیم هیچه هیچیم به طور مطلق .

      خدا 1 هست و بقیه صفر ؛ تمام.

      برتری طلبی وجود نداره وقتی همه صفرن وقتی یه قدرت هست اونم خداست همه وابسته به اونن به هیچ صفری نباید

      اعتبار و قدرت داد حتی اگر درامدش روزی 1 میلیارد دلار باشه

      تصورش هم سخته که من در دیدار با فردی مثل جف بزوس نلرزم و نترسم و برخوردم باهاش عین برخورد با یه کارگر ساده باشه و هیچ فرقی نکنه و احترام ویژه تری بهش نزارم و عین سایر مردم ببینمش …. کاری که انبیا انجام میدادن و با حاکمان سرزمین ها و پولدار ترین ادمای قومشون محکم صحبت میکردن و هیچ ترس بر اونها نبود زیرا عددی حسابشون نمیکردن و فقط خدا درنظرشون قدرت داشت .

      و بعدم که موفقیتی بدست میاوردن همه رو از خدا میدونستن و هیچ اعتباری به خودشون نمیدادن .

      اینکه درک کنیم صفر مطلقیم خیلی نعمت بزرگیه و از خدا میخوام درک کنم این حقیقت رو چون از درکش عاجزم

      اینجوری دیگه غرور معنا نداره بعضی از ما ها کد نویسی هامون که درست درمیاد و تو دوره کشف قوانین تمرینات رو انجام میدی خیال میکنیم ما داریم سلطنت میکنیم و دیگه واقف شدیم به امور و بازی خلق خواسته ها رو یاد گرفتیم و به خودمون غره میشم که ما ساز و کار جهان رو فهمیدیم و حالا فقط میخواییم تخت گاز بریم و مغرور میشیم که هر چی میخوامو خودم دارم میسازم .. در صورتی که منه بدبخت نمیدونم خدا این سازو کار رو راه انداخته و ایجاد کرده و منو از هیچ افریده و بین این همه ادم تو جهان منت سرم گزاشته این اگاهی ها رو بهم فهمونده و حالا من فکر میکنم خودمم که دارم خلق میکنم و من خالقم !!!! نه من فقط دارم تو مسیر طراحی شده خدا گام برمیدارم و همه رو اون انجام میده و قدم برداشتن منم از اونه نه خودم

      چند روزیه به این فکر افتادم که من سپاسگزاری میکنم که پول بیشتری بیاد برام یا با خدا صمیمی تر شدم که نعمت بیشتری چنگ کنم در صورتی که اینجوری دارم خدا رو پله میکنم برای پول و شهرت و لذت و رابطم با خدا ابزاری برای پول بیشتره در صورتی که من فقط بی قید و شرط باید خود خدا رو بخوام اصن به پول دادنش فکر نکنم به خواسته هام نچسبم فقط بخوام روز به روز به خدا وابسته تر بشم بیشتر عاشقش بشم و باهاش حرف بزنم و به منبعش وصل بشم، این لذت ابدی هست که میتونم داشته باشم و اونموقع به خودم میام و میبینم که ازادی مالی دارم روابطم عالیه و موقعیت اجتماعیم فوق العاده شده و همه خواسته ها خیلی راحت و خود به خود محقق شدن درست همون موقع که فقط خدا رو برای خودش خواستم و باهاش عشق بازی میکردم .

      خدایا شکرت بابت اینکه متوجه شدم باید تو رو برای خودت بخوام و داری هر روز رابطمو با خودت عمیق تر میکنی و منو به خود وابسته تر میکنی

      دوستت دارم عشقم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
      • -
        Nafis گفته:
        مدت عضویت: 1065 روز

        سلام امیر آقا

        واقعا نمی‌دونم چی بگم جمله به جمله کامنتتون پر از نکته بود

        یه حقیقتی رو از خودم بخوام فاش کنم اینه که من درگیر مقایسه ام ،مقایسه تعداد روزی که افراد عضو سایت شدند و کامنت‌های پر محتوایی که می‌گذارند.

        ببینم من چند روز طول می‌کشه تا به این سطح از آگاهی‌ها برسم در صورتی که اشتباه محض است و خودم رو باید فقط با خودم مقایسه کنم با پیشرفت‌های خودم اینو فقط گفتم که بهتون تبریک بگم بابت درکتون از قوانین و فهمتون و مدارتون ‌.

        در قسمت نت گوشیم جملاتی است دوستان که بهم کمک می‌کنه توی حس خوب بمونم توی مدار توحیدی یادداشت می‌کنم و در طی روز بهش مراجعه می‌کنم تا از آگاهی‌های ناب دوستان و الهاماتشون بهره‌مند باشم از کامنت شما خیلی قسمت‌های مهمی برام بولد شد اما این تیکه را یکبار دیگر اینجا می نویسم چون من به دنبال ثروت اومدم تو سایت ثبت نام کردم بدون اینکه خیلی فایل دانلودی ببینم یا از استاد چیزی بدونم ولی متوجه شدم گم شده من خداست توی زندگیم و برای همین فایل‌های ثروت و کنار گذاشتم و الان دنبال درس‌های توحیدی هستم.

        چون تازه فهمیدم توحید همه چیز است .

        در صورتی که منه بدبخت نمیدونم خدا این سازو کار رو راه انداخته و ایجاد کرده و منو از هیچ افریده و بین این همه ادم تو جهان منت سرم گزاشته این اگاهی ها رو بهم فهمونده و حالا من فکر میکنم خودمم که دارم خلق میکنم و من خالقم !!!! نه من فقط دارم تو مسیر طراحی شده خدا گام برمیدارم و همه رو اون انجام میده و قدم برداشتن منم از اونه نه خودم…………..تا آخر

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1905 روز

      سلام آقا مهدیِ عزیز و نازنین.

      برادرِ خوبم، بهت افتخار میکنم.

      تحسینت میکنم که از غرور و منیت عبور کردی، زیرِ پات لهش کردی و وارد مسیرِ سبز و زیبا شدی…

      در مورد خودم:

      این غرور و منیت، اینطوری نیست که الان نابودش کنم و خیالم راحت شه، دائم باید دقت کنم به خودم و مسیرم و افکارم و اعمالم…

      گاهی انقدر غرق میشم که اصلا یادم میره یا متوجه نمیشم افتادم تو باتلاقِ منیت…

      الان داشتم با مادرم صحبت می‌کردم تلفنی، خیلی خوشحال بود، برای دو موردِ خیلی خوب…

      از زبونِ مامانم الهی شکر نمیوفته هیچوقت، با قلبش میگه همیشه، از بچگیم یادمه الهی شکر گفتن هاشو…

      ادا نداره، یکی از بهترین سپاس گزارهای نعمتهای خداست که من اطرافم دیدم…

      داشت میگفت نیت کرده برای انجام یه کارِ خیر و …

      (محفوظ بین خودش و خدا)

      یه لحظه فکر کردم:

      خدا که همیشه و دائم، نان استپ، داره نعمت میده بهمون، منتها ما وقتی چشمِ قلبمون باز میشه تازه متوجه نعمتهاش میشیم و هیجان زده میشیم و سپاس گزاری می کنیم.

      این سوال برام پیش اومد:

      وقتی انقدر هیجان زده میشم از نعمات خدا و چشمهام به روی نعمتهای خدا باز میشه، چه کنم که مراتبِ سپاس گزاریِ قلبی مو به خدا نشون بدم؟

      – همون گفتنِ الهی شکرت با تمومِ وجودم.

      – اینکه ببینم خدا هر لحظه بهم چی میگه، همونو چشم بگم و انجام بدم، هم میشه یه راهِ سپاس گزاری از خدا.

      – اینکه خدا به دلم میندازه کاری رو برای کسی انجام بدم، چشم بگم، با عشق انجام بدم، (با احساس لیاقت و بخشندگی نه احساسِ دلسوزی- دستِ خدا بودن)، میشه سپاس گزاری به درگاهِ خدا.

      – اینکه دائم توی ذهنم و قلبم از نعمتهایی که خدا بهم داده و میده هر لحظه یاد کنم و تشکر کنم، میشه سپاس گزاری از خدا.

      – اینکه لذت ببرم از داشته هام، استفاده شون کنم، میشه سپاس گزاری از خدا.

      یه نکته ی مهم هم درک کردم:

      سپاس گزاری از خدا یعنی: اعتبارِ هر چیز خوبی از اللهِ یکتاست.

      اینطوری با یه تیر چند نشان رو زدم:

      – خودِ سپاس گزاری

      – خوب کردن حسم، چون وصل میشم به فرکانسِ خدا که خیلی خالص و قویه.

      – از غرور و منیت هم فاصله میگیرم، چون دارم اعتبارِ همه چیز رو میدم به خدا.

      سپاس گزاری باید بره تو شخصیتم، اینطوری نتایجش تو زندگیم آشکار میشه.

      الهی شکر برای همه چیز، برای همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1905 روز

      سلام آقا مهدیِ عزیز و نازنین.

      برادرِ خوبم، بهت افتخار میکنم.

      تحسینت میکنم که از غرور و منیت عبور کردی، زیرِ پات لهش کردی و وارد مسیرِ سبز و زیبا شدی…

      تحسینت میکنم برای کار کردن روی خودت و باورهات، که به سمتِ بهبود و آرامش رفتی.

      بی نهایت براتون موفقیت، سلامتی، ثروت و آرامش رو آرزو میکنم.

      در پناه خدا باشین همیشه.

      تو کامنتت اشاره کردی به اینکه:

      همیشه میخواستم بهترین شاگرد استاد باشم.

      میخواستم کامنت بنویسم همیشه جز پر بازدید ترین کامنت ها باشم بگم دیدی کامنت هات مثلا 500تا لایک میخوره حتما از همه بهتر هستی

      و یهو دیدم ای دلِ غافل، منم گاهی اینطوری فکر میکنم…

      منیّت همون شرکه…

      گاهی انقدر پنهان میشه که آدم شاید متوجهش هم نشه، فکر کنه نه، من که غرور ندارم، من که منیت ندارم…

      اما یهو پرده ها کنار میره و آدم خودشو میبینه.

      همیشه استقبال میکنم از تمام لحظاتی که پرده ها کنار میرن و من متوجه داخل و درون خودم میشن، هر چند سخت و دردآور….

      این غرور و منیت، اینطوری نیست که الان نابودش کنم و خیالم راحت شه، دائم باید دقت کنم به خودم و مسیرم و افکارم و اعمالم…

      گاهی انقدر غرق میشم که اصلا یادم میره یا متوجه نمیشم افتادم تو باتلاقِ منیت…

      الان داشتم با مادرم صحبت می‌کردم تلفنی، خیلی خوشحال بود، برای دو موردِ خیلی خوب…

      از زبونِ مامانم الهی شکر نمیوفته هیچوقت، با قلبش میگه همیشه، از بچگیم یادمه الهی شکر گفتن هاشو…

      ادا نداره، یکی از بهترین سپاس گزارهای نعمتهای خداست که من اطرافم دیدم…

      داشت میگفت نیت کرده برای انجام یه کارِ خیر و …

      (محفوظ بین خودش و خدا)

      یه لحظه فکر کردم:

      خدا که همیشه و دائم، نان استپ، داره نعمت میده بهمون، منتها ما وقتی چشمِ قلبمون باز میشه تازه متوجه نعمتهاش میشیم و هیجان زده میشیم و سپاس گزاری می کنیم.

      این سوال برام پیش اومد:

      وقتی انقدر هیجان زده میشم از نعمات خدا و چشمهام به روی نعمتهای خدا باز میشه، چه کنم که مراتبِ سپاس گزاریِ قلبی مو به خدا نشون بدم؟

      – همون گفتنِ الهی شکرت با تمومِ وجودم.

      – اینکه ببینم خدا هر لحظه بهم چی میگه، همونو چشم بگم و انجام بدم، هم میشه یه راهِ سپاس گزاری از خدا.

      – اینکه خدا به دلم میندازه کاری رو برای کسی انجام بدم، چشم بگم، با عشق انجام بدم، (با احساس لیاقت و بخشندگی نه احساسِ دلسوزی- دستِ خدا بودن)، میشه سپاس گزاری به درگاهِ خدا.

      – اینکه دائم توی ذهنم و قلبم از نعمتهایی که خدا بهم داده و میده هر لحظه یاد کنم و تشکر کنم، میشه سپاس گزاری از خدا.

      – اینکه لذت ببرم از داشته هام، استفاده شون کنم، میشه سپاس گزاری از خدا.

      یه نکته ی مهم هم درک کردم:

      سپاس گزاری از خدا یعنی: اعتبارِ هر چیز خوبی از اللهِ یکتاست.

      اینطوری با یه تیر چند نشان رو زدم:

      – خودِ سپاس گزاری

      – خوب کردن حسم، چون وصل میشم به فرکانسِ خدا که خیلی خالص و قویه.

      – از غرور و منیت هم فاصله میگیرم، چون دارم اعتبارِ همه چیز رو میدم به خدا.

      سپاس گزاری باید بره تو شخصیتم، اینطوری نتایجش تو زندگیم آشکار میشه.

      آقا مهدیِ عزیز، مرسی که به هدایت گوش دادی و این کامنتِ خوب رو نوشتی.

      الهی شکر برای همه چیز، برای همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      احسان شهرکی گفته:
      مدت عضویت: 857 روز

      ب نام رب فرمانروای جهانیان

      سلام مهدی عزیز

      درود برتو داداش دمت گرم ک فهمیدی پات رو ترمزه و شناختیتش و حل کردیش

      بهت افتخار میکنم با تک تک جملاتت بغض کردم

      استاد عزیزم هر وقت صداتو میشنوم میخوام گریه کنم

      ممنونم استاد عزیزم ک راه درست زندگی کردن رو ب ما آموختی .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1250 روز

      به نام خداوند مهربان

      مهدی جان، ممنونتم بابت حرفه های زیبای که از قلب برآمده و بر قلبم نشسته،

      خدا رو شکر بابت این آگاهی های که در این مسیر بودن به ما عنایت شده،

      انسان در سیر تکاملی ش به سمت توحید و شناخت خداوند ، باید طی مسیر کنه، من هم مثل شما و خیلی از آدمها دنبال این بودم که خودم رو تو هر جمع ای بالاتر نشون بدم و تمام حرفهایت به دلم نشست ، چون خودم هم این حرفها رو در دل داشتم ،

      درک قوانین خداوند وقتی به دست میاد که ما درخواست هدایت داشته باشیم، خیلی خوشحالم که در این جمع هستم ، در پناه آلله یکتا، شاد، سالم، خوشبخت ،ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشیم آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      عادل حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2907 روز

      سلام ب استاد عزیز و اقا مهدی و دوستان

      اقا مهدی تحسینتون میکنم ک واقعا 250 میلیون رو توی 4ماه پرداخت کردی خیلی خیلی خیلی تحسینتون میکنم .

      دلیل اینکه وادار شدم به نوشتن کامنت

      وقتی میخوندم در مورد مغرور بودنت نوشتی وقتی میخوندم

      در مورد اینکه همیشه و همه جا خواستی بر دیگران برتری داشته باشی

      و این غرورهای که داشتی

      منم هی داشتم که خودمو میدیدم

      و انگار تلنگری شد این کامنتت

      که منم خیلی مغرور هستم

      خیلیییییییییییییی

      و همیشه داشتم سعی کنم بر دیگران پیروز باشم بر دیگران برتری داشته باشم

      و رقابت با دوستان و هم سن سالهای خودم میکردم و هی درحال رقابت و مقایسه و نگرانی و ترس دلهره

      نکنه تو فامیل بگن مثلا فلانی خیلی زرنگ هست تازه عروسی کرده و چقدر وضعش خوب شده

      وهمیشه در این حالت بودم و غرور داشتم

      با خوندن کامنتت خیلی خودم برام واضح شد .

      و اصلا شایت خیلی از ناکامی هام خیلی از خواسته هام بخاطر همینا بود یعنی شایت 100درصد بخاطر اینا بوده

      چون این غرور ها این مقایسه شدن ها این رقابتی ها دلهره و نگرانی ها. همشون با هم احساس بد رو میارن .

      و این احساس بد نتیجه جز اتفاقات بد رو نداره.

      خیلی ممنونم بخاطر این کامنت زیبات .

      و از خدا تشکر میکنم ک هدایتم کرد ب این صفحه و بهم نشون داد ک دلیل اصلی ترسیدن ب خواسته هات

      همیناست ک خروجیش احساس بد .

      و ما فقط با احساس خوب میتونیم در مسیرخواسته هامون قرار بگیریم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      یگانه ثروت گفته:
      مدت عضویت: 1759 روز

      قال هذا رحمه مِن ربی: گفت این رحمتی بود از جانب پروردگار من.

      سلام مهدی عزیز. از خوندن کامنتتون سرشار از شعف و شادی شدم و چشم هام پر اشک شد.

      سپاسگزارم، بی نهایت سپاسگزار و قدردانم که این کامنت رو نوشتی.

      خیلی تحسینتون می کنم.‌ خیلی تحسینتون می کنم که لایق این تحسین هستید.

      می دونی مهدی جان؟ راستش من الان بدون اینکه فایل رو ببینم و هیچ اطلاعی از داستان فایل و صحبت های استاد داشته باشم، بلافاصله هدایت شدم به کامنت شما. و از همون سطر اول انقدر احساس نزدیکی کردم که نتونستم برم سراغ فایل و کامنت های دیگه. و اومدم که براتون بنویسم.

      بعد می رم فایل رو می بینم.

      مهدی جان وقتی کامنتتون رو خوندم انگار شرح حال خودم بود. شرح حالی که به این وضوح و شفافیت ازش آگاه نبودم و لازم بود بیام اینجا و شما مثل آینه اون رو به من نشون بدید.

      من هم همیشه یه غرور خاصی داشتم و البته دارم. همیشه دوست دارم در هر گروه و هر جمع و مهمونی و هر جایی بهترین باشم، از لباسم گرفته تا درسی که مثلاً در یک دوره آموزشی ارائه می دم تا غذایی که درست می کنم و…

      اتفاقاً در دوره ای که این اواخر برای یادگیری سایت شرکت کردم، دلم می خواست تکلیفم رو زودتر و بهتر از بقیه ارائه بدم. و با اینکه به زعم خودم سعی می کردم با بقیه ارتباط بگیرم و بهشون کمک می کردم، ولی تنها بودم و کسی خیلی با من ارتباط نمی گرفت. انگار ازم خوششون نمی اومد.

      در جاهای دیگه هم همینطور، همیشه تنها بودم و هستم. همیشه مورد توجه رئیس هام و معلم هام بودم و هستم و خیلی تأیید و تشویقم می کنن ولی با هم‌ردیف های خودم رابطه خوبی ندارم. حس می کنم آدما از من خوششون نمیاد.

      تا الان فکر می کردم دلیلش اینه که بهم حسادت می کنن. به خودم می گفتم انقدر من خوبم و کارم عالیه که بقیه بهم حسادت می کنن. واسه همین نمی تونن هم‌سطح من باشن و بیان پیشم و تکلیفم رو لایک نمی کنن. واسه همین توی هر جمعی تنها هستم، چون سطحم و کلاسم از اونا بالاتره!

      ولی الان نظرم با خوندن کامنت شما عوض شد.

      در مورد کامنت نوشتن توی سایت هم همینطور بودم. یه زمانی برام مهم بود که کامنتم جزو کامنتای منتخب بشه و همه لایک کنن. هر بار کامنت می ذاشتم ده دفعه می اومدم چک می کردم ببینم چقدر لایک خورده.

      بعد از مدتی به خودم اومدم و دیدم من دارم از اصل دور می شم. از هدف دور می شم. کامنت می ذارم که بقیه به‌به و چه‌چه کنن. واسه اینکه تحسین بشم.

      بعد به خاطر همین دیگه نیومدم. یه مدت کامنت نذاشتم. کار می کردم، فایل ها رو گوش می کردم ولی کامنت نه.

      الان بهتر شدم. تمایلم به تاپ شدن و اول شدن خیلی کم شده‌ در سایت که دیگه اصلاً اینطوری نیستم و اگه کامنتی بذارم، به خاطر اینکه بهم گفته می شه، کامنت می ذارم. به لایک کاری ندارم.

      ولی هنوز خیلی راه دارم مهدی جان.

      کامنتت رو باید ده بار دیگه بخونم تا بتونم از مسیر هدایتت الهام بگیرم.

      خیلی ذوق کردم که در چهار ماه بدهی 250 میلیونی رو پرداخت کردی و در شش روز پونصد میلیون تومن فروش کردی. ماشاالله، ماشاالله. خدا رو هزار مرتبه شکر که اینطور ظرف وجودی شما رو بزرگ کرد و تونستید در مدار ثروت و زیبایی قرار بگیرید. و خدای ارحم الراحمین رو هزاران بار شکر که من رو به کامنت شما هدایت کرد تا اینطور قشنگ بتونید ضعف و مشکل من رو بهم نشون بدید.

      برات بهترین ها رو از خداوند وهاب طلب می کنم. همیشه سلامت و در احساس خوب، غرق نعمت و شادی و آرامش باشی دوست عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2973 روز

      بنام نامی الله

      سلام مهدی عزیز

      خداراسپاسگزارم که به کامنت ارزشمندت هدایت شدم البته که من پریروز هم کامنت شما را خوانده بودم ولی تمرکزی نداشتم فقط چون مهمان داشتم خواستم بتونم نجواهای ذهنم را کنترل کنم وامروز هرچی خواندم کلمه به کلمه اش برام جدید بود در حین خواندن کامنت چقدر تحسین کردم تسلیم شدنت را

      چقدر تحسین کردم تعهدت وعملگراییت

      تمام مواردی که در کامنتت اشاره کردی همه ماها تجربه کردیم مسخره شدیم تحقیر شدیم ولی حالا با آشنایی با استاد وکار کردن روی خودمون یاد گرفتیم که در برابر هر مسئله یا هر شخصیت از چه زاویه ای نگاه کنیم والبته وصدالبته که اگر از زاویه تحسین،بخشش وگذشت باشه نتایج عالی آن مال خود ماست

      سپاسگزار وجود ارزشمندت هستم ممنون که هستی ونوشتی ودستی از دستان خداوند شدی جهت رشد بیشتر ما

      در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    محسن فصاحت گفته:
    مدت عضویت: 857 روز

    با سلام و یاد و نام خدای مهربان

    و تشکر و قدردانی فراوان به استاد عزیز و همسر ایشان که لحظات زیبایشان را با ما تقسیم کردن و باعث شدند با ثبت اونها این لحظات توحیدی باشد به یادگار

    من تحسین می کنم که چگونه با دیدن یک انیمیشن و نگرش توحیدی و آموختن درسهای زندگی و نشر آن آگاهی ها به رشد خودتان و جهان کمک می کنین

    من هم یک فیلم دیدم به نام

    معجزه سیب

    که بسیار لذت بخش بود و علاوه بر اینکه کلی خندیدیم و در جاهایی از خوشحالی اشک ریختم باورهای افراد را در این فیلم زیبا به نظاره نشستم راحت میتونین در گوگل سرچ کنین

    پخش آنلاین فیلم سینمایی معجزه سیب

    و لذت ببرین واقعا ما میتونیم از طبیعت و محیط اطرافمون درس بگیریم و نگاه زیبا بین داشته باشیم.

    مثل سگ مهربان داستان ما وقتی به نقشه نگاه می کرد و مسیر راحت و زیبا را می دید.

    با آرزوی بهترینها

    متشکرم سپاسگزارم و قدردان این لحظات زیبا هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  6. -
    ترنم گفته:
    مدت عضویت: 1277 روز

    سلام استاد توحیدی من و مریم جان فوق العاده ی من و بچه های سایت مخصوصا سید علی خوشدل که با هر کامنتش یه انقلابی در درونم میشه

    استاد جانم بعد از مدتها میخوام کامنت بنویسم و دعا میکنم خدا کمکم کنه آنچه به قلبم میاد و براتون بنویسم

    استاد به غیر ازین فایل الهی که سراسر درس بود برای من میخوام راجب ساعتتون بگم که خیلی منو تکون داد. استاد من دقیقا همین ساعت شما رو با همین طرح و رنگ دارم یعنی دقیقا خودشه ولی ازش استفاده ای نمیکنم و با دیدنش چندتا جمله توی ذهنم پشت سرهم پلی شد

    1_ توانایی هایی که برای رسیدن به خواستت میخوای و همین الان داری تفاوت تو و استاد اینه که استاد از اون توانایی ها(شناخت قوانین و بکاربردنشون در عمل) استفاده میکنه ولی تو استفاده نمیکنی درست مثل ساعتی که استاد گذاشته تو دستش و داره ازش استفاده میکنه ولی تو گذاشتی توی کمد خاک بخوره.

    2 اگر تو تونستی ساعتی که استاد دستش گذاشته رو به صورت دقیق داشته باشی پس میتونی همون ماشینا و خونه هایی که مدنظرته و استاد داره رو با همون دقت تشابه که انگار خودشه رو داشته باشی.

    3 همونجور که برای رسیدن به این ساعت هیییییچ تقلایی نکردی و رها بودی برای رسیدن به سایر خواسته هات هم نیاز به هیچ تقلایی نداری و فقط کافیه لذت ببری و رها باشی.

    4 خدایی که انقدر دقیقه که قبل ازینکه تو ساعت استاد و ببینی و دلت بخواد رو با همون رنگ و همون شکل بهت داده پس بقیه چیزها رو هم بهت داده به قول پروین

    گفت پروین زین چه فکر باطل است

    رهرو ما اینک اندر منزل است

    خواسته رو داده انجام شده خدا داره با چشم عقل می بینه چون تو با چشم عقل نمیبینی حسش نمیکنی یا شاید نیازه رهاتر باشی اجازه بدی تکاملت طی بشه

    5 خدایی که بهم قبل ازینکه من درخواست ساعت کنم با این دقت با استاد ست میکنه و بهم میده پس خواسته هایی که من با ویژگی کامل براش نوشتم و چجوری و با چه دقتی میخواد بهم بده

    خدا به بنده هاش ظلم نمیکنه قبول دارم که خودم به خودم ظلم کردم با جهالت و نااگاهیم خدایا کمکم کن و هدایتم کن به صراط مستقیم صراط الذین انعمت علیهم، غیر المغضوب و الضالین….خدایا کمکم کن در این مسیر خوب گوش بدم خوب بفهمم خوب تکاملم و طی کنم و به آسانی و راحتی برسم به وصالت….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 66 رای:
  7. -
    آذر عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1169 روز

    به نام خالق هستی بخش

    سلام استادهای عزیز م ودوستان گلم

    استاد جان شما هر موضوعی که در مورد اون صحبت میکنی چه شعر پروین اعتصامی باشه وچه کارتون گربه ی چکمه پوش وهر چیزه دیگه ای رو انقدر خداوند رووقوانینی رو که خدا در این جهان قرار داده رو در این موضوع ها خوب توضیح میدین که کلا آدم روبا این نگاه بیشتر آشنا می کنی که همه چی بر میگرده به این نوع نگاه کردن به همه ی موضوع ها.

    به ما یاد میدین که در مورد هر چیزی به دیدی خوش بینی نگاه کنید. برای اینکه خوشبختی رو تجربه کنیم نیاز به هیچ جادویی نداریم.

    شما به ما یاد میدین که در مقابل خدا فروتن باشیم و اگه به چیزی یا جایی رسیدیم گردن کلفتی نکنین واعتبارش رو بدیم به خدا.

    درزندگی امیدمون به خدا باشه واز هیچ چیز و هیچ کسی نترسیم.

    برای رسیدن به آرزو ها وخواسته مون سعی کنیم که از مسیر لذت ببریم وبه هر چه که داریم از خانواده و شغل و شهر و موقعیت های زندگیمون شکر گزار این نعمتهاباشیم . با این کار ظرف وجود ما بزرگ تر خواهد شد ونعمت های بیشتری رو دریافت خواهیم کرد.

    از خدامی خوام که همیشه این ها رو به ما یاداوری کنه تا ما سـپاس گزار تر شیم. وسعی کنیم که زیبایی ها رو ببینیم تا دنیا هم روی زیباش رو به ما نشون بده.

    ما وقتی بپزیریم که اونه که هدایتمون می کنه واونه که کارها رو انجام میده وهمه چیز اونه به آرامش خواهیم رسید.

    خدایا در این مسیر مارا یار ی فرما وبه ما کمک کن که استمرار داشته باشیم. وبتونیم قوانین رو اجرا کنیم وهمه چیز را در وجود تو ببینیم.

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  8. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به اساتید و دوستان بهشتی خودم در این بهشت زیبا

    سپاس‌گزار خدایی هستم که مرا به زیبایی و آسانی هدایت می‌کند؛ اگر ساده باشم به‌سمت سادگی‌ها و اگر سخت باشم به سمت سختی‌ها

    دیروز یه صحبتی در خانواده شد که خیلی قابل تأمله و مرتبط با موضوعی که مطرح شد و اون هم تعریف موفقیت و افراد موفق در دوست و آشنا و فامیل بود. یکی میگفت آره به‌نظرم فلانی از همه موفق‌تره چون اینو اینو اینو داره، یکی دیگه میگفت نه فلانی رفته فلان جا فلان ازدواج رو کرده فلان مدرک رو گرفته فلان شرکت رو راه انداخته، بعد من پرسیدم که بین همه این مثال‌هایی که زدید کدومشون وقتی دو دقیقه پیشش میشینی حالت رو خوب میکنه؟ انرژی و کلام خوبش چنان تو رو در برمیگیره که اصلاً نمیتونی لب به گله و شکایت باز کنی؟

    سال‌ها فکر میکردم که موفقیت یعنی فلان دانشگاه قبول شدن، فلان مدرک رو گرفتن، فلان شرکت رو تأسیس کردن و بی‌رقیب بودن، با فلان کس ارتباط داشتن، فلان و فلان جا سفر کردن. واسه همین من هم دویدم دنبال فلان چیز و فلان کس اما دیدم هر چه تندتر میدوم بیشتر دارم نفس نفس میزنم تا اینکه نشستم سر این کلاس که یکی صحبت از توحید کرد، صحبت از سپاس‌گزاری، صحبت از توجه به نکات مثبت، صحبت از زندگی در لحظه، صحبت از اعراض از نازیبایی‌ها، صحبت از انا اقول کن فیکون، صحبت از خلق زندگی به‌وسیله کانون توجه و افکار غالب ذهن، صحبت از اینکه تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا نتیجه فرکانس‌های ارسالی خودمون به جهان هستی است، صحبت از رب و عدالتش.

    توی این چند سالی که از خدا عمر گرفتم به جز عزیزانی که تو این سایت هستند به‌ندرت آدم‌هایی رو پیدا کردم که حالشون با زندگیشون خوبه و از ته دل سپاس‌گزار هستند و از کلام و انرژیشون روحت شاد میشه.

    چه بسیار افراد مشهوری که جلوی دوربین ظاهر شدند و برای نیفتادن از تکاپو و خارج نشدن از کانون توجه مردم خودشون رو همرنگ جماعتی کردند که خودشون هم نمیدونند در زندگی به‌دنبال چه چیزی هستند و اصلاً برای چی هستند. طبیعیه که نفهمیم موفقیت و خوشبختی رسیدن نیست. یک جریانه.

    خانم مسنی در همسایگی ماست که تنها زندگی میکنه و دیروز رفته بودن جایی و تو راه یه بستنی با دوستشون خورده بودند که صاحب مغازه گویا اشتباهاً نردیک چهار میلیون تومان اضافه کشیده بود از کارت ایشون و اومدن در خونه و از من خواستند که برم و پولشون رو بگیرد. تو راه که داشتیم میرفتیم گفتم خدایا این بنده تو اومده پیش من فکر کرده که میتونم بهش کمکی کنم اما من که میدونم قدرتی ندارم و قدرت دست توست خودت کارش راه بنداز. بعد تو ذهنم داشتم این رو میپروروندم که آره الان میرسیم و صاحب مغازه خیلی راحت پول رو برمیگردونه (به این خانم گفته بود که نمیتونم الان برگردونم پول رو). بعد که رسیدیم شروع کردم خیلی آروم با طرف صحبت کردن اولش می‌گفت باید تا فردا صبر کنید و اینا، بعد همون موقع گفتم خدایا خودت کار ما رو راه بنداز، بعد به ثانیه نشد یه دفعه یکی از دوستاش رو دید گفت فلانی ما اینجا اشتباه کارت کشدیدم داری فلان قدر بزنی برای ایشون و اون بنده خدا هم زد. بعد که داشتیم برمیگشتیم تو راه این خانم همسایه کلی تعریف و تشکر و اینا. یه لحظه به این فکر کردم من که میدونم این کار من نبود. درسته من رفتم قدم رو برداشتم اما میتونست نده، هرچقدرم قلدربازی در میوردی اما میتونست اون لحظه یجور دیگه‌ای عمل کنه اما اینکه یه دفعه انقدر نرم شد و این همزمانی اتفاق افتاد که دوستش رو ببینه که کار کی میتونه باشه غیر از خدا؟

    وقتی که برگشتم خونه خیلی فکر کردم به این موضوع. با خودم میگفتم ببین ما آدم‌ها به‌واسطه جایگاهی که پیدا میکنیم چقدر میتونیم فراموش کنیم مسیر رو که کی این جایگاه رو به ما داده و برعکس با یادآوری توحید چقدر میتونیم بهشتی کنیم جایی که داریم زندگی میکنیم رو. فرقی نداره نقش ما در زندگی خود و اطرافیانمون چیه، پدر، مادر، دوست، پیمانکار، تمام این‌ها به‌واسطه قدرتی است که خداوند به ما داده، مسیری است که برامون روشن کرده و ما رو از تاریکی به‌سوی نور رهنمون ساخته و میکنه.

    خود سپاس‌گزاری نعمتی است که هر کسی از آن مطلع نیست. دیروز داشتم به مدارها و صحبت‌های خانم شایسته در جلسه 3 کشف قوانین که میگفتن وقتی رو خودت کار میکنی نه قدم به قدم، بلکه مدار به مدار رشد میکنی فکر می‌کردم. چقدر این تئوری مدارها هماهنگه با مفهوم لازدینکم، لازم نیست تلاش طاقت‌فرسا کنی یا زندگی رو یه میدان مبارزه ببینی کافیه دستت رو بذاری تو دستای خدا به جا اینکه پارو رو سفت نگه داری.

    اعتراف میکنم که خود من درخصوص آسانی خیلی مقاومت دارم و خیلی برام البته قابل درک‌تر شده که آسانی بنای جهان هستی است.

    دیشب با یکی از دوستان داشتیم در مورد مفهوم ان مع‌العسر یسری و جریان هدایت صحبت می‌کردیم و بهش گفتم، از اونجایی که فوتبالی هم هست، تا حالا دقت کردی که مسی و رونالدو چقدر آسان در موقعیت گلزنی قرار می‌گیرند؟ به‌قول استاد انگار بقیه بازیکنا مسخ میشن و یه راهی برای این‌ها باز میشه که خیلی آسون برن گل بزنن. چجوریه بقیه بازیکنا هم که دارن تو همین تیمی بازی میکنن و از نظر بحث‌های فنی خیلی استانداردهای بالایی دارند اما جلوی این‌ها حرفی برای گفتن ندارند، همون راموسی که هیچ‌کس نمیتونه ازش رد بشه جلوی مسی دریبل میخوره یا رونالدو یه جوری تو نقطه‌ای به پرواز در میاد که هیچ‌کس حتی 1% هم به عقلش نمیرسه که بشه توپ ازونجا بره تو گل. آیا غیر از اینکه این افراد دارند هدایت میشن؟ چرا هدایت میشن حالا؟ چون خودشون رو باور دارند، باور دارند که میتونن به این نقطه برسند و رسیدن به این نقطه دشوار نیست.

    یه مصاحبه‌ای از رونالدو میدیدم که ازش مصاحبه‌گر پرسید چه حسی داری از اینکه رکوردها رو یکی پس از دیگری پشت سر میگذاری و گفت من به‌دنبال رکوردها نیستم رکوردها به‌دنبال من هستند، من از کاری که انجام میدم لذت میبرم و همه این‌ها خودش اتفاق افتاده.

    بعد به این فکر کردم که دقیقاً بقیه بازیکن‌ها و خود ما تو زندگی داریم خلاف این عمل می‌کنیم و تو زندگی همش دنبال رکورد زدن هستیم، الان فلان کارو انجام بدم الان فلان عدد تو حسابم ایجاد کنم الان فلان چیزو داشته باشم، که چی؟ که با کی مسابقه بدیم؟ لحظه مرگ کدوم یک از این‌هارو میتونیم با خودمون ببریم؟ آخرین باری که یه کاری برای خودت کردی که فقط برای خودت مهم بود و ازش لذت بردی که بود دقیقاً؟

    چند وقت پیش یک فضایی پیش اومد که با چندتا از بزرگان صنعت و الگوهایی که من تو کارم خیلی فکر می‌کردم خفن هستن و اینا یه جلسه‌ای داشتیم و باورم نمیشد که انقدر حوصله‌سر باشن، یعنی انتظار من این بود که الان میرم کلی انرژی مثبت هستند و کلی چیزای خفن ازشون یاد میگرم و اینا، یاد گرفتم اما نه اونجوری که فکر میکردم. یاد گرفتم که مسیری که خدا برات روشن کنه چقدر تفاوت داره با مسیری که خودت بخوای روشن کنی. یاد گرفتم که زندگی یعنی لذت بردن با کارت عشق کردن، سپاس‌گزار بودن، نه اینکه دو تا چیز به کار و زندگیت اضافه بشه و دیگه خدا رو بنده نباشی (این رو هم بگم که من از این بابت سراغ این افراد رفتم که تو ذهنم آدم‌های موفقی بودند و اصلاً کاری ندارم با اون کسایی که هیچی ندارند و تو زندگیشون و فکر می‌کنند هر که در این وادی مقرب‌تر است جام بلا بیشترش میدهند). یاد گرفتم اصل اینکه حال دلت خوب باشه و این زمانی که همه چیز خودش طبیعی اتفاق بیفته. چقدر خدارو سپاس‌گزاری کردم که چقدر مسیر رو درست اومدم چون خدا هدایتم کرده. این‌ها الگوهای زمان ضلالتم بودند زمانی که فکر میکردم موفقیت تعریفیه که بقیه دارند اما از زمانی که مسیر رو برام روشن کرد عباس‌منش‌ها رو نشونم داد، ابراهیم ها رو نشونم داد، ایلان ماسک‌ها رو نشونم داد، بزوس‌ها رو نشونم داد، رونالدو ها رو نشونم داد. کسانی که زیبا زندگی کرده و جهان رو جای زیباتری برای زندگی می‌کنند.

    این اون چیزیه که من به‌دنبالش افتادم.

    یه مصاحبه‌ای رو از ایلان ماسک میدیدم که میگفت بسیاری از بیلیونرها جلف‌ترین نمایش رو از ثروت دارند. ماشین‌های گرون قیمت، هواپیمای شخصی، یات‌های چند میلیونی، این‌ها چیزهایی نیست که به رشد دیگران کمکی آنچنانی بکنه، ثروتمند واقعی کسیه که بتونه جهان رو با حضورش جای بهتری برای زندگی بکنه.

    اینه همان هدایت خدا که نشی قارون، فکر کنی ثروتت به‌واسطه علمه خودته، این علم همون هدایت خداست که اگر به‌یاد داشته باشی پایدار خواهی ماند و همیشه بهتر میشی و اگر فراموش کنی همون غرقت میکنه.

    وَإِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَٰهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ ۚ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ ۚ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلَا أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ ۚ إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ

    و آن گاه که خدا گوید: ای عیسیِ پسر مریم، آیا تو مردم را گفتی که من و مادرم را دو خدای دیگر سوای خدای عالم اختیار کنید؟ عیسی گوید: خدایا، تو منزهی، هرگز مرا نرسد که چنین سخنی به ناحق گویم، چنانچه من این گفته بودمی تو می‌دانستی، که تو از سرائر من آگاهی و من از سرّ تو آگاه نیستم، همانا تویی که به همه اسرار غیب جهانیان کاملاً آگاهی.

    مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ ۚ وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ ۚ وَأَنْتَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ

    من به آن‌ها هرگز چیزی نگفتم جز آنچه تو مرا بدان امر کردی، که خدای را پرستید که پروردگار من و شماست، و من بر آن مردم گواه و ناظر اعمال بودم مادامی که در میان آن‌ها بودم، و چون روح مرا گرفتی تو خود نگهبان و ناظر اعمال آنان بودی، و تو بر همه چیز عالم گواهی.

    خدایا سپاس‌گزارم که دروازه‌های رحمت و آگاهی‌ خود را به رویمان گشودی، ما را در پناه خودت حفظ بفرما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 435 رای:
    • -
      فرزانه ارزشمند گفته:
      مدت عضویت: 730 روز

      بنام خداوند بخشنده مهربان

      درود خداوند به احسان عزیز توحیدی ، مرد خوب خدا..

      احسان جان ، کامنت شما دریایی از آگاهی بود…

      چقدر قشنگ ، هرچی از دوره ها یاد گرفتی ..با ذکر مثال ..

      توی پاراگراف های جداگانه ، توضیح دادین…

      هر بند گویی یه دوره از خدا شناسی و خود شناسی بود…

      تحسین می‌کنم شمارو بخاطر. تعهدی که به ایمان و این سایت دارین

      اعتراف میکنم اگر هر کدوم از ما این کامنت رو درست حسابی بخونیم و تک تک کلمات رو درک کنیم..می‌تونه شخصیت مون رو زیر و رو کنه….

      ..

      از ابتدای کامنت تا وقتی موضوع پیرزن همسایه رو لطف خداوند به دست شما حل کرد..یه درس توحیدی بی نظیر بود…

      چون یاد میگیریم…اول اول اول ….فارغ از اینکه کی هستیم چی هستیم ..مشکل چیه…در خونه خدارو بزنیم و فقط روی خدا حساب کنیم..

      بعدم که مشکل حل شد..بنده فراموشکار الله نباشیم و… سپاسگزار باشیم…!!!

      توی یک مثال ساده…یاد دادین که اول چطوری توکل کنیم بعدم چطور سپاسگزاری کنیم و فقط روی خدا حساب کنیم…!!!!

      …الهی شکررررت خدای خوبم ….

      پارگراف بعدی در مورد ….اثرات ایمان به خدا…اعتماد به هدایت الله و خودباوری زیر سایه خداشناسی هستش….

      مثالی که از رونالدو و مسی زدین..

      نشون داد که به هدایت ها اعتماد کنیم و تسلیم باشیم و خودمون رو باور کنیم که میتونیم انجام بدیم‌‌‌…

      این پارکراف سراسر درس عزت نفس بود!!!!!!

      وقتی عزت نفس دارداریم…دیگه دنبال چیزی نمیدویم..دیگه دنبال خودنمایی و رکورد زدن نیستیم..

      بلکه تمام تمرکزمون روی اینه که از مسیر لذت ببریم…

      دیگه موفقیت ها خودشون دنبال ما میدون….چون ما خودمون رو لایق دیدیم.!!!!!!

      تحسین می‌کنم شمارو آقا احسان عزیزدل..‌‌‌‌که اینقدر خوب به قوانین مسلط هستین و اینقدر خوب نوشتین و جمع بندی کردید..

      پارگراف های بعدی به ما میگه که ای انسان به جا رسیدی ، امتیازش برای الله یکتاست ..مغرور نشو و گرم دنیا نشوو و خدارو فراموش نکن…

      .. احسان عزیز ، بزرگ مرد…از شما بی نهایت متشکرم که می نویسید و با نوشتن قلب مارو هم باز میکنید..حضور بین شما دوستان توحیدی سایت الهی عباسمنش..سعادتی از جانب لطف الله مهربان به بنده هستش…

      کامنتم رو با شعری از مولانای جان به پایان میرسونم..

      با علی گفت آن یکی در رهگذار

      از چه باشد جامه ی تو وصله دار

      ای امیر تیــزرای ٍ تیــزهوش

      جامه ای چون جامه شاهان بپوش

      کس ندیده، ای جهانی را پناه

      جامه ی صدوصله بر اندام شاه

      گفت:صاحب جامه را بین؛جامه چیست؟

      دیــد بایــد در درون جــامــه کیـسـت

      ظاهر زیبا نمی آید به کار

      حرفی از معنی اگر داری بیار

      مرد سیرت را، به صورت کار نیست

      جامه گر صد وصله باشد عار نیست

      کار ما در راه حق کوشیدن است

      جامه زهد و ورع پوشیدن است

      زهد باشد، جامه پرهیزکار

      کار دنیا را به دنیا واگذار

      «مولانای جان»

      دوستتون دارم

      در پناه الله یکتا ، توحید قلبتان سر به آسمان بزاره‌.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
      • -
        Ehsan Moqadam گفته:
        مدت عضویت: 1929 روز

        درود بر شما فرزانه جان

        سپاس‌گزارم از نام و نوشته ارزشمند شما

        شعری که ذکر کردید من رو یاد یه موضوعی انداخت که یادآوریش خیلی کمک‌کنندست

        در جایی استاد در مورد ثروت بیان کردند که متوجه شدند بسیاری از باورهای بیمارگونه‌ای که در این‌باره وجود داره توسط افرادی ایجاد شده که خودشون به ثروت نرسیدند و گفتند حالا که نرسیدیم پس ثروت اخه

        حالا این موضوع رو میشه در مورد تعریف و شاخص‌های موفقیتی که توسط جامعه تعریف شده هم سنجید، انقدر همه به‌دنبال این بودند که با رسیدن به یک جایگاه، عدد، افراد یا اشیا خاص به موفقیت برسند و حال خوبی رو تجربه کنند، بعد با این ایده و فرضیه که رسیدن به این موارد حال مارو خوب میکنه با هزار بدبختی رسیدن به این چیزها اما درنهایت اون حال خوبه حاصل نشده و فقط خواستن که یه سری از خلاهای درونیشون رو پر کنند، همه ما اینگونه هستیم و کم پیش میاد هدف واقعی کسی از تجربه خواسته‌هاش صرفاً رسیدن به احساس خوب و نه پر کردن خلاهای درونی باشه.

        به همین منظور وقتی صحبت از حال خوب و رسیدن به خواسته‌ها از طریق حال خوب میشه همه میگن تو که انقدر حرف قشنگ میزنی دنبه این حرفات کو؟ خونه و ماشین و ویلات کجاست؟ تو باید اول چهارتا چیز داشته باشی بعد اصن به حال خوب داشتن فکر کنی.

        درصورتی‌که قانون جهان احساس خوب=اتفاقات خوبه.

        به‌نظر من استاد علاوه‌بر اینکه انسان بسیار توحیدی هست بسیار باهوش هم هست چون از زمانی که این مسئله رو درک کرد فقط همین موضوع رو تمرین کرد. خود من اعتراف میکنم با اینکه این همه زمان تو این مسیر بودم اما ذهنم هنوز دنبال چیز جدیده فکر میکنه نه یه چیزای دیگه‌ای هم هست برای رسیدن به خوشبختی، درحالی‌که خوشبختی یعنی تکرار همین حال خوب، کنترل همیشگی کانون توجه، نه اینکه تا وقتی رو خودمون کار میکنیم حالمون خوب باشه یه ذره نتیجه بگیریم بعد رها کنیم و فکر کنیم که خب این‌ اتفاق‌ها همیشه میفته، بله میتونه بیفته اما تا زمانی که تو همیشه روی خودت کار کنی چون بیش ازینکه ما این آگاهی‌ها رو شنیده باشیم ورودی‌های منفی رو دریافت کردیم.

        باز هم از شما دوست عزیزم سپاس‌گزارم و امیدوارم که همیشه در این مسیر پایدار باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
        • -
          مهدی نامجوفر گفته:
          مدت عضویت: 1371 روز

          سلام احساس جان نمیدونم اما ی جورای از وجودت واقعا لذت میبرم

          واقعیتش من بلد نیستم مثل 99 درصد بچه های سایت خوب بنویسم و جمله های رو اسافاده کنم تو نوشتنم دلیلش هم این هست من خیلی اهل درس خوندن نبودم و شاید کل زندگیم تا قبل از هدایت شدنم به مسیر توحیدی و صراط مستقیم کلان چی بگم والا 10 دفتر پر نکرده باشم .

          خدایاشکرت من خیلی باورهلی اشتباه دارم و میدونم هم دارم یکی از همین باورهام غرور الکی که دارم و نمیتونم خودم باشم با اینکه خیلی سعی می کنم خوب خیلی بهتر از قبل شدم اما پاشنه اشیلم هست که باید رو خودم کار کنم.

          در جواب به نوشته خانم ارزشمند یک جمله ای رو به کار بردین که من فکر نمی کردم پاشنه آشیلم باشه و تازه دارم ی کوچولو قانون تکامل و باورها و مدارها رو درک می کنم همون جمله معروف استاد عزیزمون رو که میگن من حرف هام برای همه نیست اونی که میشنوه و درک می کنه و ی عده هم میشنون ولی بعد درک می کنن . بعد از گذشت 1 و نیم سال الان یکی از جملات ارزشمند استاد رو درک کردم و فهمیدم پاشنه آشیل من هست. جمله استاد این موضوع بود که شما هم بهش اشاره کردین

          جلسه 4 از قدم دوم راجب بحث ثروت . استاد گفتن وقتی روی خودشون کار می کردن و انقدر قرق آرامش بودن که انگار هیچ نیازی به هیچ چیزی نداشتن و وفتی راجب این مباحث در مساجد و مدارس به صورت رایگان صحبت می کردن افراد به شکل های مختلف که به استاد برنخوره میرسوندن که توی که از این خدا صحبت می کنی پس پولت کو مسافرت های خارجیت کو ماشینت کو و استاد اینجا ی جمله طلای گفتن در ادامه صحبتشون که من حرف اون آدم ها رو تعید می کردم هر باری که این جلسه رو گوش میدادم و استاد گفتن ( اون ها هم خوشبختی و آرامش رو در ساعت فلان مارک و کت و شلوار و پول میدیدن ) و من می گفتم با خودم که خوب مگه غیر از اینه درست گفتن موفقیت و خوشبختی یعنی پول داشتن مثال شما بود مهر تعید این باور غلط منبعد از یک و نیم سال کار کردن و گوش دادم به فقط قدم دوم جلسه چهارم که شما هم گفتین

          به همین منظور وقتی صحبت از حال خوب و رسیدن به خواسته‌ها از طریق حال خوب میشه همه میگن تو که انقدر حرف قشنگ میزنی دنبه این حرفات کو؟ خونه و ماشین و ویلات کجاست؟ تو باید اول چهارتا چیز داشته باشی بعد اصن به حال خوب داشتن فکر کنی.

          درصورتی‌که قانون جهان احساس خوب=اتفاقات خوبه.

          و تحسین برانگیزی شما احسان جان

          مخصوصا مثال رونالدو که بعد از سوال مجری گفت . من از کاری که انجام میدم لذت میبرم رکورد ها خودشون دونبال من میان .

          وقتی حالت خوبه وقتی باور داری ثروت جزء ی از خداونده و با وحود ثروت تو انسان توحیدی تری میشی وقتی با عشق و با توکل و با این باور که خداوند هدایتم می کنه و اون کاری که باهاش حالت خوبه انجام میدی فارق از نگاه مردم اون موقع هست که کنفیکون میشه برات.

          احسان جان عاشقتم

          از خانم ارزشمند هم واقعا سپاسگزارم و تحسین می کنم ایشون رو که انقدر خالصانه و با ذوق تحسین میکنن و مینویسن با دیده دل دمتون گرم

          خدایاشکرت به خاطر این همه آگاهی و این جایزه ای که امشب به من دادی پیدا شدن یکی از مهم ترین پاشنه های آشیلم در زمینه موفقیت مالی نه موفقیت در خوشبختی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
          • -
            Ehsan Moqadam گفته:
            مدت عضویت: 1929 روز

            درود بر شما مهدى جان

            سپاس‌گزارم برادر عزیزم که انقدر زیبا و با تمام وجودت نوشتی

            اولش فکر کردم خود استاد برام نوشته عکستون خیلی شبیه استاد هست

            وقتی به موضوع ثروت فکر می‌کنم اولین چیزی که به ذهنم میاد کاربردشه یعنی ما اینکه میگیم خدایا بهمون ثروت بده یا امیدوارم که ثروتمند بشی یعنی چی دقیقاً؟

            به یاد استاد در ثروت2 میوفتم که درباره ثروت میگن ما ثروت رو برای آزادی می‌خوایم چون احساس می‌کنیم داشتن پول به ما آزادی میده، درواقع ما آزادی رو می‌خوایم نه خود پول رو

            بعد من با خودم میگم که خب اگر داستان اینکه هست همین الان هم من ثروتمند هستم،

            همینکه من میدونم که داشتن آزادی یعنی ثروت خودش من رو چقدر خوشحال میکنه، کسانی رو در نظر بگیر که بسیار پولدار هستند اما آزادی رو احساس نمی‌کنند بس که سرگرم چیزهای بیهوده هستند.

            اینکه میدونم من هرچقدر خونه و ماشین و زمین و قدرت داشته باشم صاحب هیچکدامش نیستم و صاحب اصلیش خداست و بهترین حافظ خودشه و برای همین هم اگر از دستشون بدم نگران و ناراحت نمیشم چون صاحب اصلیش صلاح دونسته که نباشه تو زندگیم چون قراره بهترش رو بهم بده یا اصلاً خود نبودش شاید اون بهتره باشه همین نگاه چقدر آدم رو آزاد میکنه، کسانی که دو تا اسباب‌بازی تو زندگیشون دارن و صبح تا شب فکر اینن که چجوری دو تا رو بکنند سه تا و سفت مالشون رو بچسبند که اتفاقی براش نیفتاده یا دائم نگران این که کسی چپ به زن و بچشون نگاه نکنه یکی نیاد مخ زن و شوهر و بچه و پدر و مادر و دوست بزنه بدبختش کنه یا اتفاقی براشون نیفته.

            همینکه میدونم جریان طبیعت جریان سلامتیه و هیچ بیماری نیست که زائیده ذهن نباشه به‌جای اینکه اسیر دوا و این دکتر و اون دکتر باشم میام گره‌های ذهنیم رو باز میکنم و نگرانی‌هام رو کم میکنم تا سیستم بدنم به‌راحتی خودش رو ترمیم منه چون خدای من چیز ناقص و ابتر خلق نمیکنه و خودش بهترین طبیب هاست خودش اون کسی که مرده رو زنده میکنه اگرم مسئله‌ای پیش بیاد خودش هدایتم میکنه به بهترین فرو و امیدم تنها به خودشه.

            میدونم روزی دست خداست و من باید سمت خودم رو انجام بدم به همین خاطر به این فکر نمی‌کنم که صبح تا شب چجوری فروشم رو بیشتر کنم و چجوری اینو به مشتریم ارائه بدم که بپسنده و یه جوری راضیش کنم و مخش رو بزنم، نه کارم رو انجام میدم و اعتماد میکنم به خداوند میگم اگر من بهتر بشم لاجرم اوضاع من هم بهتر میشه پس اگر من هنوز دنبال قالتاق بازی هستم و نگران خرج اجاره و زندگی و زن و بچه و فردا چی میشه یعنی هنوز این موضوع رو درک و باور نکردم.

            میدونم همه آدم‌ها روح خدا هستند و اگر من محبت کنم فارغ از اینکه چه بازخوردی میگیرم جهان من رو با آدم‌های بهتر هم‌مدار میکنه تا عشق بیشتری رو دریافت کنم بنابراین خودم رو وابسته به کسی نمی‌بینم و از کسی هم توقعی ندارم که در حقم کار خیر و شری انجام بده چون میدونم جهان قانون کبوتر با کبوتر رو به‌خوبی رعایت میکنه اگر آدم نامناسب تو زندگی من هست نشونش اینکه من هنوز آدم مناسبی که فکر میکنم نیستم

            اگر هنوز این نگرانی‌ها رو دارم نشونش اینکه من هنوز رو باورهام خوب کار نکردم و فکر می‌کنم که دارم رو خودم کار میکنم

            همه این‌ها از نقطه به صلح رسیدن با خود شروع میشه

            همینکه به خودت به‌عنوان مخلوق خوب خدا نگاه میکنی و عشق میورزی و احترام میگذاری جهان روی دیگه‌ای رو بهت نشون میده

            همینکه به خودت سخت نمیگیری و برای اشتباهات خودت رو سرزنش نمیکنی جهان هم بهت آسون میگیره و موقعیت‌هایی رو‌ برات ایجاد میکنه که خودت رو سرزنش نکنی

            همینکه میدونی خدا ما رو خلق نکرده تا کارهای عجیب غریب انجام بدیم و پدر خودمون رو دربیاریم و هدف عبادته و برای بهتر شدن تنها باید سپاس‌گزار باشیم خودش زندگی رو برامون چقدر آسون‌تر و لذت‌بخش‌تر میکنه چقدر ما رو از قید و بند مقایسه جدا میکنه و میبرتمون تو دنیای قشنگ خودمون

            حالا این‌ها ثروت واقعی هستند یا چهارتا صفر تو حساب بانکی؟!

            این جریان هدایت و صراط مستقیم و این باور که من خالق زندگی خودم هستم و برای لحظات زندگیم سپاس‌گزارم و سعی میکنم ازشون لذت ببرم و مرگ جز طبیعی جهان مادی است و هر وقت خداوند اراده کنه من رو میبره یه جای بهتر نزدیک‌تر پیش خودش تا هر روز با این نگاه که فکر نکنم جهان دائمیه تقلا نکنم یا دائماً ترس مرگ نداشته باشم و و مسیر به این زیبایی و استاد و دوستان به این خوبی ثروته یا چهارتا خونه و‌ماشین و سفر وآهن؟!

            به‌همین خاطره اگر باور داشته باشی همه چیز برای خداست و تنها روی نیازت به او باشه و شاکر باشی خودش ظرفت رو بزرگ میکنه چون همه این‌ها رو از قبل قرار داده تو این دنیای قشنگ

            یه دعایی جدیداً میکنم که خودش بهم الهام کرد و گفت اینجوری بخواه که خدایا جوری به من ببخش و ظرفم رو بزرگ کن که شایسته بنده‌ای باشه که روی نیاز و نگاهش تنها به‌سوی توست

            از شما دوست عزیزم بسیار سپاس‌گزار و دوستدارتان هستم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
            • -
              مهدی نامجوفر گفته:
              مدت عضویت: 1371 روز

              احسان جان چقدر من خوش سعادت هستم که شبیه به استادم هست چهره من تو این عکس و چقدر قشنگ مثال زدی راجب ثروت و من در صحبت های شما متوجه قانون رها بودن رو احساس کردم که واقعا اگر باورت راجب هر چیزی درست باشه چه زنان پاک و فراوان چه مردان پاک و فراوان چه ثروت به شول پول و فراوان چه احساس زیبا بودن چه ایده های برای راحت تر زندگی کردن وو انتهای نداره و بدونیم که اینها همه وجود داره و هر روز هم داره بیشتر و بیشتر میشه چون بامنطق به اینکه جهان باید رشد کنه در تمام ابعادش و من این باور رو داشته باشم که لایق بهترین ها هستم در تمام ابعاد دنیای مادی و مهم ترین موضوع رها باشم فارق از چطور و چگونگیش لاجرم من در مدار دریافتش با اون اتفاق های زیبا و خواسته های که حتی فکر نمی کنیم وجود داشته باشه چه برسه بخوایمش برخورد می کنیم پس خیلی آزاد تر زندگی می کنیم این ها پاشنه های آشیل من هست احسان جان .

              خیلی خیلی سپاسگزارتم به خاطر پاسخی که به کامنت من دادی و بسیار سپاسگزارم به خاطر دعای قشنگی که بهت الهام شده و پای کامنت من مهر امضاء زدی بهترین ها لایق تو باد

              خدایا جوری به من ببخش و ظرفم رو بزرگ کن که شایسته بنده‌ای باشه که روی نیاز و نگاهش تنها به‌سوی توست

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد دِرخشان گفته:
      مدت عضویت: 1921 روز

      سلام احسان آقای گل

      چه کامنت پرمحتوا و زیبایی

      کامنتی که همش توحید را گوشزد می‌کرد

      کیف کردم واقعا خصوصا اونجایی که گفتید داشتم میرفتم پول همسایه را پس بگریم و همه کارها را سپرده بودم دست خدا و به خودم اعتباری نمی‌دادم و همه چیز را لطف خدا و از طرف خدا میدونستم یا به قول استاد اعتبار همه چیز را به خدا میدادم

      انشالله همیشه همینطور عالی پیش بری

      ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      سیدعلی خوشدل گفته:
      مدت عضویت: 2629 روز

      سلام به احسان خوش قلم

      دستات خسته نشد؟ :))) دمت گرم که امقدر با عشق نوشتی و این نوشتن چه قدر بهت برکت میده

      تبریک میگم با شیوه نگاه زیبات و تفکر بلندت به این دلیل که هر کسی که دیدم اینطوری فکر کرده به موفقیت رسیده…

      لا به اای حرفات یک نکته رو دیدم که خواستم بهش اشاره کنم چرا فک می کنی کار اون پیرزن راه افتاد؟ یعنی بزار اینطوری بگم..

      چرا تونستی اون مرد رو راحت رام کنی قلبش رو؟

      چون رها بودی و به احتمال زیاد برات اهمیت نداشت نتیجه و این فرمول رو هرجا اجرا کنی جواب میده…

      من در ابتدای این هستم که اولین محتوام رو بزارم تو سایتم پ اولین ویدئوم رو بارگزاری کنم ولی مدیونی با اینکه شک ندارم درآمد داره و کار بی نظیری هست دارم دست و پا میزنم!

      چون کمال گرایی بزرگی جلو راهمه و دو خیلی عجله دارم و‌خلاصه کنم برام مهمه

      اگر واقعا کیفشو ببرم خیلی خیلی راحت حل میشه

      اسم خوبی براش انتخاب کردم لوگوش 2 روزه آماده شد و‌همه چیزش عالی جور شد…

      ولی چشمام کوره چرا چون عجله دارم …

      باورت میشه حتی اگر 1 میلیون کاربر داشتم تو سایت جدیدم بازم حس و حالم همین بود!

      داشتم امشب با خدا صحبت می کردم که با کی در حال مسابقه ام و چرا نمی تونم شل کنم!

      منم خواب استاد عباسمنش رو می خوام اون خوش خوابی بی نظیر

      منم اون حال خفنی که رفته چادر زده تو جنگل رو می خوام

      منم اون حالی که استاد تنها شبا میرفته قدم میزنه رو می خوام چون شک ندارم بالا ترین ارزشش بوده ولی متاسفانه در تکاپو هستم و می خوام بگم هرکجا که شما هستی از گنج احظش استفاده‌کن که بهترین ها برات آباد میشه و بزرگان صنعت برات کوچیکان‌خلقت میشن!

      ارادتمندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 67 رای:
      • -
        Ehsan Moqadam گفته:
        مدت عضویت: 1929 روز

        درود بر شما سیدعلی جان

        اتفاقاً به این موضوع خیلی فکر کردم که چرا انقدر ساده این موضوع اتفاق افتاد، درحالی‌که خود اون خانم در تلاش قبلی موفق نشده بود به این کار که پولش رو پس بگیره، بعد ازینکه کارمون تموم شد و پول رو پس گرفتیم لابه‌لای صحبت‌هاش گفت اتفاقاً 1-2 روز پیش تو صف نانوایی بودم یه چند نفر داشتن درباره اینکه آره مغازه‌دارها کارت مشتری‌هارو میگیرن و اضافه‌تر میکشن صحبت می‌کردن بعد همین بلا سر منم اومد، بعد همون موقع با خودم گفتم عه پس همینه توجه کردی و تجربه کردی و همون موقع متوجه شدم که:

        1. من اون پیش‌فرضی که این خانم داشت درباره مغازه‌دارها رو نداشتم یعنی تو ذهن من هیچ‌کس آدم کلاهبرداری نیست اگر کسی ازش کلاه‌برداری میشه چون در مدار این موضوع قرار داره

        2. حس و تصویر پاکی که از این خانم تو ذهنم بود باعث میشد مطمئن بشم که خدا کار اینسون را راه میندازه(چقدر این احساس گناه و لیاقت داشتن در مورد تحقق خواسته‌ها نقش پررنگی داره)

        3. باور داشتم که این اتفاق میفته و حتماً از عمد نبوده و در محله ما شکرخدا اصلاً همچین چیزایی وجود نداره و کسی که بخواد این کارهارو انجام بده در اینجا جایی نخواهد داشت. یعنی هیچ مقاومتی نداشتم که نشه

        و اما در مورد سایتت باید بگم که خیلی خوشحالم و دوست دارم که بیشتر درباره فعالیت‌هات بدونم اما چون من هم خودم شرایطی شبیه شما رو دارم اوایل خیلی عجله داشتم و فکر میکردم اصلاً دنیا دیگه منتظر اینکه من سایتم بیاد بالا و دیگه بترکونم و کاربریه که از سر و کول سایت میره بالا اما وقتی که قانون تکامل رو بهتر درک کردم متوجه شدم که دنیا هرگز همچین اجازه‌ای به تو نمیده(اگه دوست داشته باشه) چون تو هرچقدرم در جاهای دیگه یا روی پروژه‌های دیگه موفقیت کسب کرده باشی باید رو پروژه جدید هم تکاملت رو طی کنی، همونجوری که آمازون طی کرد(مصاحبه‌های سال‌های قبل بزوس رو پیشنهاد می‌کنم ببین) یا گوگل یا خیلی‌های دیگه یا حتی سایت خود استاد عباس‌منش

        یه شرکت ساختمون‌‌سازی رو در نظر بگیر، هرچقدر پروژه‌های غول‌پیکر ساخته باشه اما وقتی می‌خواد یه پروژه جدید اجرا کنه نمیاد بگه خوب من از طبقه صدم شروع می‌کنم به ساختن، هرگز این اتفاق نمیفته.

        درسته تجربه و مهارت و سرمایه و نیروی انسانیش بهتر شده و پیشرفت کرده اما این‌ها دلیل نمیشه که بخواد قانون تکامل رو دور بزنه.

        من خودم همیشه وقتی یه چیزی فکرم رو مشغول میکنه میرم قدم میزنم و میرم تو پارک و بازی بچه‌های کوچک رو میبینم، یعنی بی‌خیال همه مباحث موفقیت، دیدن رفتار و هیجانات این بچه‌ها خودش خود خود موفقیته، وقتی بازی میکنن نه حواسشون هست پدرشون کیه مادرشون کیه چقدر تا حالا زمین خوردن وضع مالیشون چطوره چقدر خندیدن ، با یه حالت سرمستانه‌ای فقط تو لحظه زندگی میکنن، اصلاً دنیارو آب ببره اینا متوجه نیستن انقدر که غرق بازی هستن، تا حالا چند تا بچه دیدی وقتی داره بازی میکنه با اولین باری که پدر مادرش صداش میزنه بی‌خیال بازی کردن میشه؟ باید صدبار صداش بزنه که اکثرشم آخرش دیگه به ضرب و زور تهدید و قهر بچه بی‌خیال میشه، چرا اینجورین بچه‌ها؟ چون دارن عشق میکنن، تمام وجودشون تو اون لحظه غرق شده، هرچقدرم ناراحت بشن به ثانیه نمیکشه قه قه میخندن و کینه‌ای از هم به دل نمیگیرن.

        حالا چون در این فایل هم صحبت سگ شد این رو هم اضافه کنم که وقتی داشتن بچه‌ها بازی میکردن (شاید بالا60-70 تا بچه) یه عدشون با توپ بازی میکردن که یه سگی اومد و شروع کرد با اینا بازی کردن، سگه توپ اینارو میگرفت اینا هی توپ رو از زیر سگه میزدن قه قه میخندیدن و سگ رو میدیدی قشنگ میفهمیدی داره کیف میکنه

        همون سگ یه جا اومد نزدیک یکی از مادرا مادره یه جوری ترسید از سگه که خود سگه از تعجب وایساد. بچه‌ها از هیچی نمیترسند اگر بزرگا نترسوننشون.

        قشنگ هم قانون تکامل رو رعایت میکنند. اون‌هایی که یکم بزرگ‌تر هستن بینشون از کوچیک‌ترا حمایت می‌کنند و سطح بازیشون رو جوری تنظیم میکنند که اون‌ها هم بتونن بازی کنند.

        باز هم سپاس‌گزارم علی عزیزم امیدوارم که هر روز بیشتر از حال خوبت بشنویم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 75 رای:
        • -
          ژیلا موسوی گفته:
          مدت عضویت: 1199 روز

          سلام به آقا احسان مقدم

          این قسمت متن شما رو من تو زندگیم دارم لمس میکنم که گفتی

          بچه ها از هیچی نمیترسن اگه بزرگا نترسونندشون

          مادر من یجوری از حیوانات می‌ترسه که نگو مثلا مار تو تلویزیون میبینه فریاد میزنه آاااای ماااار

          گربه رو هم که هروقت ببینه پیشته میکنه حتی این اواخر از این تن پوش عروسکی ها که گاها جلو مغازه‌ها وایمیایستن برا تبلیغات میبینه عکس العمل بدی نشون میده

          حالا ببین دیگه من چی شدم از تموم پرنده ها و چرنده ها ترس دارم تا چند سال پیش گربه که واقعا نقش یه جن رو برام داشت حتی با دیدنش از چند متری هم وحشت میکردم

          بعد که این جمله رو درک کردم که بچه ها از چیزی نمیترسن مگه اینکه ما میترسونیمشون

          گفتم من با دخترم اینجور رفتار کنم

          یذره ترس از حیواناتم رو نذاشتم دخترم متوجه بشه الان دختر 6ساله من آنقدر با حیوانات دوسته با سگ یکی از دوستان انقدر بازی کرد

          با گربه دختر خالم انقدر مهربونه انقدر بازی کرد خداروشکر

          البته منم دارم روخودم کار میکنم دیگه اون وحشت رو ندارم حتی تو فاصله نیم متری هم رفتم

          بازم خدارو شکر میکنم برای بودن تو این سایت خدایی

          این روزا واقعا از ته دلم اول برای هدایتم به این سایت خدارو سپاسگزارم بعد از نعمتهای زیادی که خدا بهم داده و بعد هم در حال پاک سازی محیط زندگیم هستم دارم خلوت میکنم محیط خونه رو از اسباب و اثاثیه اضافی که سالها کاریش نداشتیم فقط ازین خونه به اون خونه کشیدیم

          هی نجوای شیطان میاد که نکن نده نفروش میخایی یه زمانی لازمت میشه گرون میشه بعدا چجوری میخای بخری

          ولی خدا رو شکر افتادم تو این خط

          نمیدونید با هر وسیله اضافه ای که میره بیرون انقدر سبک میشم اصلا فکرم باز میشه نفس راحت میکشم چقدر اینا از آدم انرژی میگرفتن

          خدا رو شکر هزااااارااان بااار

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        سمانه سادات گفته:
        مدت عضویت: 996 روز

        سلام بر سید علی خوشدل

        اینجا می‌نویسم چون هدایت شدم اینجا

        زمانی که به من گفتین ده مورد استفاده خوب و بد را بنویس و بدها بیشتر بودن من به این نتیجه رسیدم که بگم تمام کنیم

        حتی با پدرشون هم تک و تنها صحبت کردم گفتم بیاین به یه نتیجه برسیم و با احترام از هم جدا بشیم

        ایشون حدود چند ماهی میشه مدارک منو برداشتن و بهم نمی‌دن چون ترس داره که من مهرم را جرا بزارم

        در صورتی که چندین باره گفتم انجام نمیدم

        میدونید امروز چی متوجه شدم اینکه ایشون دارن اموالی که به نامشون هست را به نام کسی دیگه میکنند و حتی پلاک ماشین هم تغییر دادن و همش میگه صبر کن هر چیزی بوقتش و فقط داره تهدید می‌کنه

        که تازه من متوجه شدم و میخواد اذیت کنه

        من اینقدر غرق کار کردن رو خودم بودم و کار جدید که شروع کردم و اصلا به این فکر نمی‌کردم که میخواد این کارها را انجام بده

        من به غیر از یه کم طلا هیچی ندارم که بخوام برم جدا زندگی کنم

        حالا از یه طرفی اگه ایشون هیچی به من نده و هیچ جایی برای زندگی ندارم خونه مادرم هست ولی نمیخوام برم

        می‌خوام بدونم من زمانی که رفتم بدون هیچی اون موقع تسلیم هستم در مقابل خدا و الان هم هستم و ایمان دارم کمکم می‌کنه

        از یه طرفی قسمت 13 جلسه کشف قوانین استاد چیز دیگه میفرمایند که تو حالت را عالی و تجسم کن تا خلق بشه

        حالا دو مسیر متفاوت هست

        در پناه الله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1220 روز

      سلام احسان جان

      پسر تو چقدر خوب و بینش عمیق مسائل تحلیل کردی و با چشم ریز بین خودت درست مثل استاد عباس منش همه چیزو تحلیل میکنی

      لذت بردم از مبحث مصاحبه های که از رونالدو و ایلان ماسک تحلیل کردی و برداشت خودتو با ما به اشتراک گذاشتی

      واقعا منو به خودم آورد که ملاک موفقیت رسیدن به یه سری نتایج نیست بلکه لذت بردن از مسیر و قدرت رو دادن به رب ،مثل تمام افراد موفقی که ما میشناسیم و در عمل اجراش کردن و نتیجه خودش دنبالشون میره ..

      همون توپی که دقیقا میره جایی که رونالدو و مسی هستن و گل میشه ،همون الرزق رزقان میشه برای ایلان ماسک و جف بزوسها

      خدایا سپاسگزارتم بخاطر وجود دوستان آگاهی مثل شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      رسول خانکی گفته:
      مدت عضویت: 1120 روز

      سلام به احسان عزیز و مرد دوست داشتنی و توحیدی

      احسان جان با خوندن کامنتت واقعا اشک شوق ریختم.

      واقعا دمت گرم برای رسیدن به این درک و احساس زیبای توحیدی.

      واقعا لذت بردم.

      چقدر با این جمله شما حال دلم خوب شد که گفتی

      آیا پیش کسی رفتی حال دلت خوب شد بهت احساس خوبی دست داد ،تو را یاد خدا انداخت.

      و واقعا من خودم معیارم از آدمها و ارتباطم با اونها همین یه جمله هست که آیا با یه نفر هم کلام میشی تو را یاد خدا میندازه یا تو را به جاده خاکی دعوت میکنه.

      یاد حرف استاد قمشه ای تو یکی از سخنرانی‌هاش افتادم که میگفت

      تمام تلاش بشر اینه که از کثرت به وحدت برسه که همون توحیده.

      تمام قدرت اوست و من هم توانمندم، فوق العاده ام ،بینظیرم،دوست داشتنی ام ،ارزشمندم،هدایت شده خدا هستم ،

      عزیز دردونه خدا هستم و به هر چی بخوام میرسم

      چون قدرت و رحمت اون پشت منه.و هرچه هست اوست.

      اللهم ما بنا من نعمت فمنک.

      حال دلما خیلی خوب کردی مرد نیک خدا.

      خدا حفظت کنه داداش گلم.

      همیشه سالم و ثروتمند باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      رها گفته:
      مدت عضویت: 925 روز

      درود بر آقای مقدم

      سپاسگزارم از این حجم از آگاهی بینظیر

      سپاسگزارم

      چه زیبا با مثال و تجربه نکات کلیدی ایمان و توحید رو باز کردید

      با داستان خانم همسایه

      یک لحظه به این موضوع اگاه شدم که اینروزها من در حال خدمت به عزیزترین و قابل احترام ترین موجود روی کره زمین درزندگیم هستم، این من نیستم همه اش خداست

      خداست که بساط ارامشی را فراهم میکنه

      لیوان ابی به دست عزیزم میرسونه

      خداست که میشنوه و چشم میگه

      مگر نه همه این سفر رو خودش فراهم کرد

      مگر نه خودش اسان کرده

      مگرنه برای برای برگشتش هم خودش تدارک اسانی دیده برام

      اعتبار همه اش از خداست

      بدون او هیچکدوم ممکن و میسر نبود

      و چه درس بزرگی داره برام

      چنین نگاهو نگرشی ساختن مهمترین کارم باید باشه

      سپاسگزارم از شما

      .

      چقدر این اگاهی عالی هست که “یاد گرفتم که مسیری که خدا برات روشن کنه چقدر تفاوت داره با مسیری که خودت بخوای روشن کنی”

      یک دنیااا نکته هست

      اصل همینه

      همیشه زور و تلاش برای روشن کردن مسیرمون داشتیم

      غافل ازاین که مسیر میتونه خیلی اسان و زیبا روشن بشه

      اونم توسط کسیکه تماما روشنیه

      خدایا شکرت

      ممنونم که داری من رو اگاه میکنی به اصل و اساس جهان هستی

      و هر لحظه به شکلی در میای تا روشنی بخش مسیرم بشی

      سپاسگزارم ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سیدجابر سجادی گفته:
      مدت عضویت: 1909 روز

      سلام احسان عزیز

      خیلی لذت بردم از دیدگاه فوق‌العاده ت

      کامنت های عالی وخوبی را ازتو میبینم توی سایت خدایاشکرت

      بااین دیگاه خیلی حال کردم

      *

      توی این چند سالی که از خدا عمر گرفتم به جز عزیزانی که تو این سایت هستند به‌ندرت آدم‌هایی رو پیدا کردم که حالشون با زندگیشون خوبه و از ته دل سپاس‌گزار هستند و از کلام و انرژیشون روحت شاد میشه.*

      ماخیلی ازموقع ها فراموش می‌کنیم که جز هدایت شدگان هستیم واقعا وناسپاسی

      میکنیم وجز اقلیت جامعه هستیم

      ووقتی که توی جامع حتی با آدم‌هایی که از دید ما موفق هستند برخود میکنیم

      وهم کلام میشیم

      اون موقع میفهمیم که خداوند رحمان ما را به چه مسیری هدایت کرده

      وبا چه آدم‌های فوق‌العاده هم کلام وهم کلاس هستیم

      خدایا شکرت که ما راهدایت کردی به راه راست به راه درست به راه صحیح

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1905 روز

      سلام آقا احسانِ عزیز و نازنین.

      آقا عجب کامنتِ خوبی نوشتی.

      ممنونم ازت که به هدایتِ خدا چشم گفتی و نوشتی و نوشتی و نوشتی…

      بی نهایت لذت بردم از خوندن تک به تک واژه ها و جملاتِ این کامنت.

      از قلب اومده و لاجرم بر قلب میشینه‌.

      خیلی خوشحالم و سپاس گزارِ خدا که در مدارِ دریافتِ این کامنت قرار گرفتم.

      قبلا درکی از مدار نداشتم، فکر میکردم انتخاب می‌کنم این کامنت رو میخونم، اینو نمیخونم، اینو دوست دارم، اینو دوست ندارم، این طولانیه، با این کامنت ارتباط برقرار میکنم یا نمی کنم و …

      هر چی درکم نسبت به مدار و فرکانس بهتر شد، بیشتر سپاس گزارِ خدا شدم که داخلِ مدارِ خوبی، نیک، زیبایی، هدایت، خیر و شادی، سلامتی، ثروت، آرامش و … قرار گرفتم.

      همین اواخر به واسطه خوندن پیام های دوستان، با شما آشنا شدم و اتفاقا دو روز پیش ایمیلم رو روی اکانت شما فعال کردم و اینکه امروز به کامنتِ شما رسیدم که جزو سه کامنتِ برترِ این صفحه است، برای خودم خیلی جالبه و نشونه ی جذابی.

      کامنتتون و مثال هاتون رو خیلی دوست دارم.

      ماجرای کمک به خانم مسن همسایه و اینکه خدا خودش چطوری جلو برد ماجرا رو…

      به سادگی و شیرینی.

      حتما که بانوی مسن، باور توحیدی داشتن که مسئله شون با دست های خدا به سادگی و شیرینی حل شد.

      و البته برای شما این یه هدیه بود که در جریانِ این ماجرا هم حضور داشته باشین هم بتونین دستِ خدا باشین.

      اینکه بهتر با مثال درک کنین قدرتِ خدا رو، هدایت هاشو و از همه مهمتر برای من: اینکه بیاین این داستان رو تو کامنت بنویسین و به همه مون کمک کنین ایمانمون به توحید، به خدا و قدرتِ بی انتهاش بالا و بالاتر بره.

      کیف کردم که به نقل قول از مریم جان گفتین: پله پله جلو نمیریم، مدار به مدار جلو میریم…

      فقط کافیه تو مسیرِ درست باشیم، تو ریلِ اصلی باشیم، بقیه شو خدا آسان میکنه.

      من هم ذهنی دارم که در گذشته مخصوصا، تا قبل از مهر 1401 گارد داشت، مقاومت داشت، تعصب داشت زیاد، یه ذهنِ سفت و سخت و به قولِ خودم منطقی بیشتر تا احساسی …

      هنوزم هستم اما…

      این 10 ماه که تمرکزی تر کار میکنم روی خودم با فایلهای استاد، ورژنِ بسیار منعطف تری از خودم رو شاهدم، یه طوریه که خودم هم تعجب می‌کنم.

      بی نهایت سپاس گزارِ آرامشی هستم که خلق کردم به واسطه ی افکار و اعمالم، که همه شو از خدا دارم، اعتبارش از اللهِ یکتا هست نه سمانه.

      من هیچ، همه تو

      یه سوالِ ذهنی داشتم در رابطه با قدرت خدا و قدرت من در رابطه با خلقِ زندگیم توسط خودم…

      تا اینکه متوجه شدم، بله، من قدرتِ خلق دارم، با نهایت قدرت و کیفیت میتونم خلق کنم هر چیزی رو که دلم میخواد واسه زندگیم…

      دچار دوگانگی شدم که این منم منم ها خودش شرک نمیشه؟

      بعد کاشف به عمل اومد برام که دختر خوب، تو قدرتِ خلق رو از کی گرفتی؟

      کی بهت دادتش؟

      خب، تو به پشتوانه قدرتی که خدا بهت داده میتونی خلق کنی، این قدرت رو به همه داده، این آپشن رو به همه داده، دکمه ی خلق، پیش فرض به محضِ تولد به همه مون داده شده، حالا بستگی داره کی و کِی به این آگاهی میرسه که اکتیوش کنه…

      من به پشتوانه و قدرتی که الله بهم داده، میتونم و قدرت دارم زندگیمو هر طور که خودم دوست دارم خلق کنم، در مسیر خدا بهم کلی کمک میکنه، هدایت میکنه، به شرطِ باور…

      مسئولیت زندگیم، با هر چیزی که خلق می کنم به عهده ی خودمه ولاغیر، چه زیبایی خلق کنم چه نازیبایی.

      خداوند انتخاب رو داده به دست خودم.

      خودش دخالت نمیکنه تو انتخاب های من.

      اگه کمک بخوام راهنماییم میکنه. (هدایت)

      الهی شکرت، الهی شکرت، الهی شکرت.

      یه نمونه از آرامشم امروز صبح که خودمم رگ به رگ شدم از آرامشم و ورژنِ جدیدم:

      آب ریختم تو قابلمه که بذارم روی گاز بجوشه.

      بی دقتی کردم قابلمه کج و کوله شد، مقداری از آب ریخت روی گاز و زمین…

      واکنش سمانه ی قدیم:

      اَه، ایش، لعنتی…

      چرا؟ اعصاب خوردی، حس بد، سرزنش و ….

      واکنشی که سمانه خلقش کرده به لطف خدا، واکنشی کاملا آمده از درونم نه اَدا و اطفار و نمایش:

      اِ

      خیره

      آب روشنیه

      اشکال نداره

      سمانه بپر برو تی رو بیار، حالا که خیس شده زمین، از آب استفاده کن و کف آشپزخونه رو تی هم بکش…

      الان که مینویسم هم خوشحالم، هم سپاس گزارم، هم خنده ام میگیره که خدایا عجب واکنشِ خفنی…

      سمانه چی بودی، چی شدی…

      همه اش از فضل خداست…

      این آرامش. با هیچ مبلغی قابل اندازه گیری نیست…

      من وسواس داشتم، حساسیتم بالا بود به آب، به پاکی و نجسی، به طهارت و …

      الان ریلکس شدم…

      آب از بالای ساختمون بریزه پایین که رد میشم میگم، آب، روشناییه، پاکه، خیالت راحت…

      من و امثالِ من، درک میکنن از حساسیت بالا، از وسواسِ فکری برسی به این مرحله از آرامش یعنی چی…

      یعنی انگار داری پرواز میکنی تو زندگی…

      خدایا شکرت.

      استاد جان، این یکی از بی نهایت تغییرات و نتایج منه که آموزش ها و فایلهای شما باعثش شده، سپاس گزارتونم تا همیشه.

      آقا احسانِ عزیز و ارزشمند:

      ممنونم از کامنت توحیدی، گیرا و شفاف تون.

      در پناه خدا باشین همیشه.

      الهی شکر برای حضورم در مدار و مسیرِ آگاهی و رشد و بهبود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
      • -
        Ehsan Moqadam گفته:
        مدت عضویت: 1929 روز

        دورد بر شما سمانه جان

        سپاس‌گزارم که انقدر زیبا و ریزبینانه قانون رو متذکر شدی و این یادداشت زیبا رو نوشتی

        این روزها عمیق‌تر از گذشته به کاربرد و مفهوم سپاس‌گزاری و قانون مدارها فکر می‌کنم، در همین فایل کامنتی رو از دوستی خوندم که از آقای عطار روشن نقل می‌کردند که در یکی از فایل‌ها زندگی در بهشت نوشته بودند همه مرغ و خروس دیدن و داشتن اما استاد عباس‌منش یه‌جوری با اون‌ها رفتار میکنه آدم عاشق مرغ و خروس‌ها میشه، هممون یه دوش آب، یه سقف که زیر اون باشیم داریم اما جوری که استاد عباس‌منش از این امکانات استفاده میکنه و باهاشون رفتار میکنه آدم رو عاشق میکنه.

        توی بررسی‌های که در قرآن داشتم هیچ جا ندیدم که پیامبری درخواستی مادی از خداوند داشته باشه، یعنی برای خرج زندگی یا روابطش از رب درخواست کرده باشه چون به‌نظرم اولین قدم برای ورود به وادی این آگاهی گذر این موضوعاته، نه اینکه ثروت یا روابط مهم نباشه اما این افراد عبور کردند از این موضوع در زندگی چون رزاقیت خدا را باور کردند.

        یاد جمله استاد در قدم اول افتادم که میگفتن شما اگر یکی از این باورها رو عمیقاً باور کنید زندگیتون متحول میشه، بعد گفتن خدایا من خودم یه نفر اگر عمیقاً فقط روی باور به رزاقیت خداوند کار کنم و سعی کنم درک کنم این باور رو هرگز دیگه نگران هیچ موضوع مادی نخواهم شد، هرچند که رزق صرفاً جنبه مادی نداره اما دست‌کم اون جنبه مادیش برای ما خیلی میتونه کمک کننده باشه.

        اگر ما واقعاً باور داشته باشیم که روزی دست خداست و این شغل و این مشتری همه نشانه حضور خدا در زندگی است چقدر فارغ از اینکه کسب‌وکارمون رشد کرده یا نه سپاس‌گزارتر میشیم به‌خاطرش. به خدا گفتم خدایا این همه من بین باورهای ثروت و توحیدی دنبال این بودم که ترمزم رو پیدا کنم که چیه اجازه نمیده این آهوی خوش‌خرامان پیش بره، بعد متوجه شدم که من حالم با کارم خوب نیست، فکر میکنم عاشق کارم هستم اما عاشقی رو گره زدم به حضور مشتری، تا زمانی که مشتری باشه شادم و نباشه غمگین، این چه عشقیه، درک نکردم که عزیز من این شغل یه راهیه که خدا برات روشن کرده تا به‌وسیله اون استعدادهات رو شکوفا کنی، خودت رو کشف کنی، به خودت و دیگران خدمت کنی و جهان رو تبدیل به جای زیباتری برای زیستن کنی، چرا این همه نعمت رو سپاس‌گزار نیستی.

        وقتی این شهود رو دریافت کردم و شروع کردم به سپاس‌گزاری برای کارم و مسیری که خداوند برام روشن کرده به وسیله این شغل جای شما خالی یه قهوه برای خودم درست کردم و گفتم از همین لحظه میخوام برای همه چیز سپاس‌گزار باشم، تا اومدم لب بزنم به قهوه یه مشتری خیلی خوب باهام تماس گرفت، یه انسان بسیار پاک و همون موقع به خودم گفتم این یه نشونست. یه نشونه عالی.

        خداوند بی‌نهایت دست داره من نباید نقشه بکشم که چیکار کنم که پولدار بشم. گفتم تو آرامش خودت رو حفظ کن و با آرامش و توکل به الله کارت رو انجام بده کاری هم نداشته باش که این خرید نخرید، روزی دست خداست، شاید الان به این وسیله شاید به وسیله بهتر و بیشتر و هزاران مسیری که تو الان ازش بی‌خبر هستی. به خودم گفتم یک عمر به این نعمت خدا بی‌توجه بودی و حالا یاد گرفتی که باهاش خوب باشی، چطور توقع داشتی توقع بهش بدی و عشق دریافت کنی؟ می‌خوای کارت حالت رو خوب کنه؟ بهش حال خوب بده. سپاس‌گزار باش. بگو خداروشکر که خدا این توفیق رو به من داد که به بندگانش(هم خودم و دیگران) به وسیله این کار خدمت کنم، خودش هم افراد مناسب رو با من هم‌مسیر میکنه، خودش هم ایده‌ها رو میده، چون این کار برای من نیست، راهیه که خدا برام روشن کرده هر زمان هم که نیاز باشه من رو هدایت میکنه به یه مسیر بهتر.

        کجا استاد عباس‌منش اومده اصرار کرده که بچه‌ها بدوین بیاین این محصول رو بخرید برعکس پیشنهاد میکنه نخرید اگر آمادگیش رو ندارید. این رفتار از کجا میاد؟ آیا استاد بدش میاد محصولاتش به فروش برسه؟ آیا بدش میاد آگاهی ما بره بالاتر؟

        هرگز، استاد قانون رو میدونه، میدونه که روزی دست خداست، این مسیر مسیر خداست و خودش افراد مناسب رو هم‌مدار میکنه با این مسیر. تمرکز نمیگذاره چیکار کنه که فروشش بره بالاتر چون میدونه خدا براش میفروشه، تمرکزش رو میگذاره رو اینکه جریان هدایت رو بهتر درک کنه و از سر راه خدا میره کنار. مشکل ما اینجاست که از خدا می‌خوایم اما جلو راه خدا وایسادیم اجازه نمیدیم برامون بفروشه، اجازه نمیدیم بهترین فرد رو وارد زندگیمون کنه، اجازه نمیدین ببرتمون زیبایی‌های جهانش رو نشونمون بده، اجازه نمیدیم بهترین ملک رو برامون پیدا کنه، اجازه نمیدیم شیرین‌ترین لذت‌ها رو روزیمون کنه.

        دقیقاً بحث مدارهایی که میفرمایید همین موضوعه، همین کامنت‌های دوستان خودش یه دریچه جدیدی از هدایت و آگاهی رو برام باز کرده و من خیلی خیلی سپاس‌گزارتر از گذشته هستم.

        این همان چیزی است که خدا از ما میخواد. سپاس‌گزاری. یعنی در عمل از نعمت‌ها استفاده کنیم و تو کارش دخالت نکنیم، از زندگی لذت ببریم و وابسته ندونیم لذت رو به یه موضوع خاص و اجازه بدیم خودش چیزهایی رو وارد زندگیمون کنه که باعث لذت بیشتر در زندگیمون میشه چون همه این نعمت‌ها همین الانم هستند فقط کافیه ما قلبمون رو باز کنیم تا هدایت بشیم.

        باز هم از شما دوست عزیز برای نوشتت بسیار سپاس‌گزار هستم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1905 روز

          به نامِ اللهِ یکتا

          به نام خداوندی که روزی دهنده ی همه ی مخلوقاته.

          به نام خداوندی که به زیبایی و با جزئیات هدایت میکنه.

          سلام به همه ی نازنینانِ سایت.

          سلام به برادرِ ارزشمند و دوست داشتنی ام، آقا احسانِ عزیز.

          آقا احسان، جنسِ کامنتهات خیلی نابه، بی نهایت لذت بردم از خوندنِ کامنت هات.

          هم کامنتهات به صورتِ مستقل و هم کامنتی که لطف کردی پاسخ برای من گذاشتی.

          سپاس گزار خدا هستم که تو مدار دریافت این کامنتها و آگاهی ها قرارگرفتم.

          من متحیّرم از حجمِ وسیعِ برکت و روزی هایی که این فایل و کامنت هاش، همینطور همه ی فایلهای استاد و کامنتها، برام به ارمغان آورده…

          الهی شکرت.

          امروز با شگفتی و سورپرایز آغاز شد، ساعت 4:15 دقیقه بامداد در حالیکه تازه بیدار شده بودم (از لطف و هدایتِ خدا) و هدایت شدم به سایت، نقطه آبی رو دیدم و پیامِ شما همراهِ دو پیام دیگه از دوستانِ نازنینم…

          دقیقا چند دقیقه قبلش داشتم به روزی و نعمت و برکت (از منظرِ مادیات) فکر میکردم و اینکه خداوند چه پِلَنی برای ما داره؟

          بعد، کامنت شما رو خوندم که دقیقا اشاره کردین به روزی، به رزاق بودنِ خداوند، همونجا لبخند روی لبم نشست، عاشقِ این سیستمِ به شدت دقیق و منظمِ خداوندم…

          کامنت تون رو بسیار دوست داشتم و دارم.

          لازم دارم چند بار بخونم تا بهتر حسش کنم.

          بهتر درکش کنم.

          بهتر عینِ عسل، شیرینی اش بره داخلِ قلبم بشینه.

          ممنونم که با کامنت تون بهم یادآوری کردین:

          اصل اینه که تو زندگی، سپاس گزار باشم، لذت ببرم از همه چی…

          وقتی میگم همه چی یعنی دقیقا همه چی…

          از لحظه ای که از خواب بیدار میشم و زندگیِ مجددم که معجزه است آغاز میشه تا وقتی که میخوابم…

          من یه کشفی در مورد خودم کردم…

          تو پیاده روی امروز، یه پرده کنار رفت و من داخل خودمو دیدم دوباره:

          اینکه من بلد نیستم به صورت بنیادین، یعنی به حالتی که تو شخصیتم رفته باشه و بشه رفتارِ پیش فرضم، در لحظه لذت ببرم از داشته هام، از نعمت هام…

          گاهی رعایت میکنم، سپاس گزارم در لحظه برای نعمتی که اون لحظه گرفتم که میتونه هر چیزی باشه: مادیات، معنویات، سلامتی، ارامش، حس خوب و …. همه چیز.

          ولی آگاهی ام نسبت به خودم منو بیدار کرد که تو بلد نیستی در لحظه زندگی کنی، یعنی خیلی کم بلدی، گاهی یادت میاد ولی فراموش میکنی…

          و فکر غالبِ تو اینه که چقدر خوب بود قبلا که اینو داشتم، یا اینطوری بود، اینو به دست آوردم و …

          (یعنی ناراحتی از گذشته)

          یا حالت دومم: یعنی اگه فلان چیز تموم شه چی میشه؟ چیکار کنم؟ اگه با توجه به چیزی که الان میبینم شرایطش نباشه فراهم کنم چی؟؟؟

          (یعنی ترس از آینده)

          سمانه جان:

          گذشته که گذشته، اگه خوب بوده تکرارش کن وگرنه ولش کن بذار بره.

          آینده هم که هنوز نیومده، اینجاست که توکل و امید به خدا کامل در وجودت خودشو نشون میده…

          میرسم به اصلِ کنترلِ ذهن

          که در هر صورت کنترل ذهن کنم و طوری فکر کنم که بهم حس خوب بده و کمکم کنه تونستم کم کم این باگ رو در خودم اصلاح کنم.

          لحظه ی حال، فقط لذت بردن از الانِ زندگیمه، با هر چی که دارم، که نه تنها کم نیستن بلکه فراوان هم هستن.

          در لحطه ی حال نه ترسی وجود داره و نه غم و ناراحتی.

          دقیقا همون فلا خوف علیهم و لاهم یحزنون

          یعنی برای هر دردی، درمان هم وجود داره.

          یعنی با هر سختی، آسانی هست.

          ان مع العسر الیسری

          به عبارتی حس میکنم قرآن برای انسان حکمِ شفاخانه رو داره، داخلِ قرآن راهکارهای درمانِ انسان وجود داره.

          من که خیلی تازه کارم، شناختم از قرآن خیلی خیلی کوچولو هست، اما برای همین اندازه هم خیلی خیلی سپاس گزارم.

          چون قبلا همین هم نبود و الان به شدت قدر دانِ ارتباطِ فعلیم با قرآن جان هستم.

          الله جان، خودش دستورِ کار، درمان رو داده به بشر از طریق قرآن، کلامِ نورانی و زیبای خودش.

          یادِ شخصیتِ توله سگ تو انیمیشنِ گربه چکمه پوشِ 2 افتادم و دقتش به زندگی در لحظه و لذت بردن از هر چی که داره.

          اینکه همونی که الان داخلشه، براش شگفت انگیزه، دوستش داره، ذوق میکنه براش…

          من وقتی انیمیشن رو دیدم بلافاصله متوجه فاصله فرکانسی خودم و استاد شدم و اومدم بنویسمش ولی خجالت کشیدم ننوشتم…

          الان مینویسم: استاد از منظرِ بسیار زیبایی نگاه میکنه به همه چیز و زیبایی ها رو از تو دل هر چیزی، هر چیزی، بیرون میکشه و در موردش صحبت میکنه…

          همینطور مریم جون…

          سمانه جان، خیلی خیلی خوش بین تر و زیبا بین تر شده نسبت به گذشته اش …

          کاملا درک میکنم این حاصلِ روندِ تکاملیِ استاد و مریم جان هست در مورد توجه به زیبایی ها و دیدن هر چیزی از منظری که به آدم حس خوب بده، حس امید بده و به صورت کلی به آدم کمک کنه…

          چقدر خوبه که فایلها منو وادار به تفکر در مورد خودم میکنن، خیلی آسان و ساده و شیرین.

          الهی شکرت، استاد جان مرسی.

          چقدر لذت بردم از این قسمتِ کامنت:

          این همان چیزی است که خدا از ما میخواد. سپاس‌گزاری. یعنی در عمل از نعمت‌ها استفاده کنیم و تو کارش دخالت نکنیم، از زندگی لذت ببریم و وابسته ندونیم لذت رو به یه موضوع خاص و اجازه بدیم خودش چیزهایی رو وارد زندگیمون کنه که باعث لذت بیشتر در زندگیمون میشه چون همه این نعمت‌ها همین الانم هستند فقط کافیه ما قلبمون رو باز کنیم تا هدایت بشیم.

          و یه قسمتِ جذابِ دیگه:

          خداوند بی‌نهایت دست داره من نباید نقشه بکشم که چیکار کنم که پولدار بشم. گفتم تو آرامش خودت رو حفظ کن و با آرامش و توکل به الله کارت رو انجام بده کاری هم نداشته باش…

          اگر ما واقعاً باور داشته باشیم که روزی دست خداست و این شغل و این مشتری همه نشانه حضور خدا در زندگی است چقدر فارغ از اینکه کسب‌وکارمون رشد کرده یا نه سپاس‌گزارتر میشیم به‌خاطرش.

          ممنونم آقا احسان برای این کامنتِ به موقع و دوست داشتنی، ممنونم از این هدیه ی عالی.

          بی نهایت رزق و روزی فراوان در همه ی جنبه ها وارد زندگیتون شه هر لحظه.

          الهی شکرت برای کامنتهای دوستانِ نازنینم، کامنت‌هایی که با هدایت خودت مینویسم، برای این هدیه های ناب و خالص.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
        • -
          مریم شمسا گفته:
          مدت عضویت: 2000 روز

          سلام به شما آقای مقدم عزیز

          کامنتتون در جواب دوست عزیزمون چقدر عالی بود و پر از نور و نعمت

          شما و آقای عطار روشن راست میگید ما خودمون تو حیاطمون مرغ و خروس داریم و درختان میوه باورمی کنید ،از وقتی استاد و مریم جان دیدم که از تک تک مرغ و خروسهاشون صحبت می‌کنند و اسم براشون گذاشتن و از پرادایس و زیبای اش با عشق شکرگزاری می‌کنند منم کلا دیدم به باغمون و حیوانات عوض شده باهاشون حرف میزنم کلی سپاسگزار خداوند هستم به خاطر همه این نعمتها

          و آگاهی بعدیتون در مورد رسیدن به رزاقیت خداوند می باشد که واقعا اگر ما اعتمادمون به خدا صددرصد باشه میگیم خونه داشتن و ماشین و… که طبیعه از بخشندگی و لطف خدا و اعتماد به هدایتها بهمون میرسه و گام فراتر برمیداریم و دنبال اون رزق های به غیر الحساب میریم اون علمی که نزد اوست ارتقای مقام انسانیتمون و پی بردن به رسالت الهی مون و قرب الهی

          و به قول شما دیگه خوشحال بودنمون به مشتری و یا به یه آدم خاص و یا زندگی در یک مکان خاص یا کسب موقعیت خاص وابسته نمی کنیم ،چرا که ایمان به رزاقیت خداوند یعنی همه اینها به علاوه اون آگاهی ها‌‌‌‌..

          لازم می دونم بهتون بگم که این کامنت شما هم رزق من بود که ازش کلی آگاهی کسب کنم

          از خدای مهربان ممنونم که به این کامنت هدایتم کرد

          و از شما بابت کامنتهای پر از آگاهیتون سپاسگزارم

          قلبتون پر از نور الهی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مرضیه ایزدی گفته:
      مدت عضویت: 1516 روز

      سلام آقا احسان عزیز

      عجب کامنت زیبایی گذاشتی چقدر به موقع بود چقدر مثالهات خوب بود به قول استاد از قول انیشتن گفتند که تنها راه آموزش مثال زدن است و این مثالها چقدر در ذهن می مونه

      چقدر حالمون خوب می شه وقتی می یایم داخل سایت

      چقدر حرفتون در مورد رابطه با آدما قشنگ بود چقدر دلم این نوع رابطه را می خواد که ساعتها با کسی حرف بزنم که در کنارش احساس کنم که روحم شاد می شه وقتی که از خدا و انرژی اش می گیم از معجزاتش از اینکه الان با قانون آشنا شدیم و چه چیزی بهتر از این می تونه برامون باشه

      آقا احسان خیلی کامنتتون دلی بود خیلی به دل نشست نمی دونم چی بگم فقط خواستم بگم وقتی اینجور کامنتهارو می خونم احساسم اینقدر خوب می شه چون احساس می کنم خدا باهام حرف می زنه و بهم یادآوری می کنی نکاتی که باید تو زندگیم بگیرم

      چقدر از کامنت آقای خوشدل برای شما خوشحال شدم که خیلی راحت برای شما نوشتند و تحسینتون کردند در حالیکه کامنت ایشون هم پربازدید بود و برام جالبه که اینقدر مکالمات قشنگی بین شما ایجاد شد و چقدر اینا برای ما درس داره

      خدا را شاکرم بابت حضورم در سایت و خوشحالم که دوستانی دارم در این سایت که همش حال خوب می گیرم ازشون و درس یاد می گیرم

      همیشه سلامت و شاد باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      علی یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 960 روز

      خدایاسپاسگزارم ک دروازه های رحمت واگاهی خودت را ب رویمان گشودی خدایا مارا در پناه

      خودت حفظ بفرما آمین یارب العالمین.سلام احسان جان این بار اول کامنت شماروخاندم ک اینهم هدایت خدابود هنوز کامتو باز نکرده ب دلم نشست ی حسی خوبی بهم گفت بخون مال تویه اشک از چشام جاری شد دقیقا شخصیت داغون قبلی وشخصیت عالی الان من بود

      ازوقتیکه خدا دروازه رحمتش رو ب روم بازکرد تواین سایت خدارو شکر همه چیز توزندگیم عالی شده برای شخصیت قبلی من زندگی همش ذلت خاری ترس وغم اتفاقهای بد پشت سرهم بود

      بزرگترین دشمنم خدابود میگفتم بخت بد بهم داده هزاران فوش میدادم تاکه دیگه خسته شدم تاکه خدا با دامادمون اشنا کرد باهم صحبت کردیم ی سایت برام داد سایت عباسمنش دادکام ازهمون لحظه زندگی کم کم خوب شد خداروشکر شخصیت الان من زندگی براش فقط فقط وفقط لذته سلامتیه ارامشه زیباییه ثروته خوشحالیه شادیه خلاصه همه چیز عالیه دیگه اون خدای غضبناکی که ب ما معرفی کرده بودن حالاشده خدای مهربونتر ازمادر خدای زیبائیها خدای ارامش خدائیکه فقد خوبی میده وخوبی منومیخاد خدایا میلیارها بارشکرت که منوبااین سایت اشنا کردی اینجا واقعا خود بهشته احسان جان ازخدا برات وبرای همه مون تو این سایت بهترینهارو میخام آمین یارب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زهرا سرلک گفته:
      مدت عضویت: 887 روز

      سلام و درود آقا احسان بنده توحیدی خدا

      چقدرزیبانوشتین قلب من باتک تک کلماتتون به تپش افتاد،باخوندن کامنت اکثربچه ها می‌خوام دیوونه بشم چرا که اینقدر آگاهی میگیرم،واقعاخیلی شما واکثربچه هارو تحسین میکنم که اینقدر روی توحیدتون کارکردین وبه این مدار خالص رسیدن،امروز کامنت شماقلبم رو نورانی کرد و اون انرژی که باید می‌گرفتم رو گرفتم،دقیقاصحبتهای شما راجب به کارتون پاشنه آشیل منم بود،دیگه عجله ای ندارم برای رسیدن فقط می‌خوام دستمو رهانکنه حتی برای یه لحظه،ازتون خیلی سپاسگزارم که واسطه شدین حرفهای پروردگارمهربونم رو به گوشم برسونید،اون جریان خانم همسایه برای منم دیروز اتفاق افتاد اما طوردیگه،اماالان با صحبتهای شمامتوجه شدم که باید بسپارمش به ربم‌ که خودش درستش کنه،ازپروردگار مهربانم می‌خوام بهترین اتفاق هارو براتون رقم بزنه که با نوشته های خدایی تون حال من رو دگرگون کردین،هم شما وهمه بچه های عزیزی که اینقدر زیبامینویسن،دستمریزاد به همتون،الحق که دانشجوهای استاد چیزی کم از خودش ندارن،اگرغیراز این بود جای تعجب داشت،این سایت خداگونه ست،بازهم ازتون سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رویا طالبی گفته:
      مدت عضویت: 1695 روز

      درود و خدا قوت به استاد عزیزم و مریم جان

      و آقای مقدم عزیز

      چقدر کامنت شما آرام بخش بود

      و چقدر تو نوشته هاتون از قانون بدون تغییر صاحب اختیار زیباییمان سخن گفتی دوست عزیز

      هر وقت کامنت شما رو میخونم یک آرامش عجیبی پیدا میکنم از بس که نگاه توحیدی دارید واقعا عالی هست از خدای قشنگم میخوام همه مارو به اندازه ابراهیم متعهد به توحید کنه که وقتی میریم به دیدارش شرمنده و سر افکنده نشویم

      هفته پیش که یک آزمون داشتم اون بازه زمانی که منتظر ماشین بودم هدایت شدم یکی از کامنت های شما رو خوندم واقعا قبلا اون آزمون باور های رو شناختم که باعث شد آروم تر بشم

      از خدای مهربانم سپاسگزارم که این فضایی معنوی رو در اختیارمان گذاشته تا روز به روز بهش نزدیک بشیم

      و از استاد عزیزم و از شما سپاسگزارم

      در پناه الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مهدیه سلطانی گفته:
      مدت عضویت: 771 روز

      سلام دوست عزیز

      خیلی کامنت زیبایی نوشتید ممنون بابت اینکه این آگاهی ها و حس خوب رو با ما به اشتراک گذاشتید

      چقدر این سوالتون خوب بود

      آخرین باری که دقیقا کاری رو انجام دادی که فقط برای خودت بود کی بود؟

      در مورد خودم باید بگم همه کار هام ناخالصی داره چون وقتی نگاه میکنم میبینم همه جا توی هر کاری این توحید یه نقشی داره

      و من کارهام یه جورایی یه بخشی ازش واسه خودمه و بازم یه بخشی ازش واسه اثبات خودم به دیگرانه و حتی شاید بیشتر هم واسه بقیه اس و یکم واسه خودم!!!!!

      ولی با همه این ها خوشحالم چون قبل از اینکه دوره رو شروع کنم و روی خودم کار کنم همین یه بخشی هم واسه خودم نبود کلا واسه بقیه بود زندگیم؛ این خیلی خوشحالم می کنه که یکم بهتر شدم همین یعنی اینکه خدایی که من رو یاری کرده هدایت کرده و حمایت کرده که همین قدر تغییر رو هم ایجاد کنم و همین قدر هم بهتر باشم بازم همون خدا رو داره دستم میگیره و می‌تونه بازم منو بهتر کنه من که همینشم نداشتم همینم کار خدا بود همینم لطف خودش بود خودش من رو به قوانینش هدایت کرد و خودش وقتی ازش خواستم بهم قدرت داد که بتونم عمل کنم لااقل تا حدی که در توانمه واقعا ممنون خدای من

      و بین همه کارهایی که انجام میدم در حال حاضر اون چیزی که بیشتر از همه ازش لذت میبرم و بیشتر برای خودمه کارکردن روی دوره ها ست انگار هر بار که یه قدم کوچیک بر می دارم حالم بهتره و خوشحال تر هستم و به خصوص اون جاهایی که نقش خدا رو تو زندگیم پررنگ تر میبینم و بیشتر حضورش رو کنارم حس میکنم و حس میکنم که تنها و رها شده نیستم و یه راهنما دارم خیلی برام لذت بخشه واقعا خداروشکر خداروشکر

      واقعا خداروشکر که با همه ناخالصی های که تو وجودم دارم آروم آروم دارم بهتر از قبل میشم واقعا وقتی به قبل از کار کردن روی خودم نگاه میکنم میبینم من همین ایمانی که ناخالصی داره رو هم قبلاً نداشتم همه اش ترس بود ولی الان یه ایمانی حتی شده کوچول موچولو هم دارم واقعا قبلاً همینشم نبود اینم کار خدا بود

      وقتی به قبلاً نگاه میکنم همین یه کوچولویی هم که الان برای خودم زندگی میکنم هم نبود همه‌اش واسه بقیه بود اصلا کلا همه چی واسم بقیه بودن

      واقعا خدا نجاتم داد خدا هدایتم کرد خدایا واقعا شکرت خیلی خوشحالم واقعا خوشحالم

      همین که نسبت به قبل که کلا حالم خوب نبود الان اگه یه دفعه حالم بده سه دفعه خوبه خدایا شکرت واقعا قبل کار کردن روی خودم همین هم نداشتم و چه جالبه که چه زود آدم فراموش می‌کنه که خدا چه قدم هایی واسش برداشته چه زود آدم یادش می‌ره که کجا بوده و الان کجاست واقعا منم یادم می‌ره ولی بازم خداروشکر این کامنت باعث شد به خودم یاد آوری کنم که کجا گازش رو گرفتی می ری می خوای یه شبه ایمان حضرت ابراهیم رو به دست بیاری و یه شبه افکار و باور هات بشن مثل استاد خودت صبر کن بابا بزار تکامل کار خودش رو بکنه بازم خدارو شکر که یادآوری شد واسم و کلی حالم بهتر شد با نوشتن این کامنت واقعا خدایا صدهزار مرتبه شکرت

      بازم سپاس گزارم بابت کامنت فوق العاده تون

      در پناه ایزد یکتا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        Ehsan Moqadam گفته:
        مدت عضویت: 1929 روز

        درود بر شما مهدیه جان

        سپاس‌گزارم برای نگاه و نوشته زیباتون

        دیروز داشتم به پا گذاشتن روی ترس‌ها و رها کردن دلبستگی‌ها فکر می‌کردم و همش داستان ترک ابراهیم از همسر و فرزندش تو ذهنم مرور میشد.

        با خودم میگفتم حتی الان هم تصورش دشواره که تو یه خونه یا محلی که داری زندگی میکنی یه لحظه به دور از همسر و فرزندت باشی چه برسه اون موقع و در بیابان فقط برای یک الهامی که دریافت شد و حرکت کرد.

        شوق ابراهیم به هدایت رب و ایصال به معشوق در همون سال‌های ابتدایی که از بین ماه و ستاره و خورشید رب اصلی خودش رو پیدا کرد چنان شعله‌ای رو در وجودش روشن کرد که هرگز خاموش نشد همان شعله‌ای به وقتش زبانه‌های آتش رو تبدیل به گلستان کرد و کعبه شد برای هاجر و اسماعیل و ما.

        کامنت شما دقیقاً یادآوری همین موضوع برام شد.

        اگر به‌یاد بیاریم که در شروع کار و قبلش کجا بودیم و جفتک میزدیم برای خودمون خیلی بیشتر قدر لحظه به لحظه این دیدار رو میدونیم.

        معشوقی که در هر لحظه صدا میزنه:

        غم مخور جانا که غمخوارت منم

        این جهان و آن جهان یارت منم

        بر سر بازار ملک کاینات

        اول و آخر خریدارت منم

        رو به داروخانه درد من آر

        چون شفای جان بیمارت منم

        گر به دوزخ می‌کشندت خوش برو

        چونکه در آتش نگهدارت منم

        ور به جنت می‌روی بی ما مرو

        چون فروغ باغ و گلزارت منم

        می‌روی هر جا که می‌خواهی برو

        بازگشت آخر کارت منم

        تمام این کائنات به‌خاطر وجود نازنین من و شما ایجاد شده و معشوقمون هر لحظه داره ما رو صدا میزنه اما این ترس‌ها مانع میشن و اجازه نمیدن که بوسه بر صورت مبارک یار بزنیم

        وقتی که به‌یاد میاریم مسیر رو و امدادهای الهی رو در این جان دم مسیحایی میزنیم و دوباره با عشق و انرژی سرشار ادامه میدیم،

        هر ترس و مقاومتی که پیدا میشه و اقدام و ایمانی که ایجاد میشه در واقع همان دم مسیحایی است بر کالبد این نهال سر از خاک برآورده وجودمان دمیده میشه

        معلومه که باید سپاس‌گزار باشیم و شاد

        از شما دوست عزیزم بسیار سپاس‌گزارم و از خدای مهربان برای شما بهترین‌ها رو خواستارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          مهدیه سلطانی گفته:
          مدت عضویت: 771 روز

          سلام وقت تون بخیر باشه آقای مقدم عزیز

          چه پاسخ به موقعی خدا به من داد این شعر زیبا که گفتید واقعا خیلی با این روزام که دارم روی توحید کار میکنم هماهنگ و البته دلنشین بود

          حس میکنم اینم یه نشانه از طرف خداست که بهم میگه که در مسیر توحید و در مسیر درست داره من رو هدایت و حمایت می‌کنه خداروشکر همیشه خدا سر بزنگاه رسیده و جایی که لب پرتگاه بودم دستم رو گرفته و نذاشته بیافتم واقعا شکرت خدای من البته از وقتی که نگاهم رو بهش تغییر دادم و سعی ام رو کردم که طی روند تکاملی باورم رو نسبت بهش قوی کنم و اینم یه نشانه و یه نمود عینی دیگه که تا چه حد قوانین خداوند دارن دقیق عمل میکنن و هر زمان اون چیزی رو که نیاز داری بدونی تا قلبت آروم بشه رو بهت میگن شکرت خدای بزرگم

          ممنون بابت دعای زیباتون منم از خدا براتون توحید عملی روز افزون می‌خوام

          در پناه ایزد یکتا باشید

          خدا یار و نگهدارتان

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زکیه لرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1730 روز

      سلام احسان جان دوست عزیز و ارزشمندم

      چقد کامنت شما فوق العاده بود

      چ آگاهی های نابی داشت

      چقد توحیدی بود و میشد روح پاکتونکبا ذهنتون هماهنگ شده رو دید و حس نابی ک ب خدای درونتون دارین و لمس کرد

      الهی صد هزار بار شکرت

      چقد لذت بردم

      چقد تحسینت کردم

      و

      بهت افتخار کردم

      بهت تبریک میگم از صمیم قلبم

      چقد عالی روخودت کار کردی ک وقتی پیرزن همسایه ازت درخواست کرد ک بری پولشو پس بگیری

      اولین چیزی ک اومد تو ذهنت این بود ک:

      گفتم خدایا این بنده تو اومده پیش من فکر کرده که میتونم بهش کمکی کنم اما من که میدونم قدرتی ندارم و قدرت دست توست خودت کارش راه بنداز. بعد تو ذهنم داشتم این رو میپروروندم که آره الان میرسیم و صاحب مغازه خیلی راحت پول رو برمیگردونه

      اینکه قدرت و تو ذهنت ب خدا دادی و ابراز عجز کردی ک من نمیتونم خودت درستش کن

      چقد درس داشت برای من و دیدم ک خدا چقد سریع جواب درخواستت و داد

      چقدخوبه اینقد فروتنی در مقابل الله

      خییلی تحسینت میکنم

      واینکه بازم بعد اتمام کار یادآوری کردی ب خودت ک من انجام ندادم خدای من از, طریق من کار ایشونو انجام داده

      چقد حس خوبی گرفتم الهی شکرت

      چقد خوشم اومد از این قسمت ک:

      یه مصاحبه‌ای از رونالدو میدیدم که ازش مصاحبه‌گر پرسید چه حسی داری از اینکه رکوردها رو یکی پس از دیگری پشت سر میگذاری و گفت من به‌دنبال رکوردها نیستم رکوردها به‌دنبال من هستند، من از کاری که انجام میدم لذت میبرم و همه این‌ها خودش اتفاق افتاده.

      چقد قشنگ قانون احساس خوب مساوی با اتفاق های خوب و یاد آوری کردی بهم

      اینکه دنبال رکورد زدن نباشم و فقط از مسیر لذت ببرم و تو لحظه باشم و حسم و خوب نگه دارم

      بقیه چیزا خودش اتفاق میفته وقتیک رها باشم و فقط احساسمو خوب نگهدارم

      چقد این نکات فوق العاده بود:

      یاد گرفتم که مسیری که خدا برات روشن کنه چقدر تفاوت داره با مسیری که خودت بخوای روشن کنی. یاد گرفتم که زندگی یعنی لذت بردن با کارت عشق کردن، سپاس‌گزار بودن، نه اینکه دو تا چیز به کار و زندگیت اضافه بشه و دیگه خدا رو بنده نباشی

      اینکه مسیری ک خدا بخواد برات روشن کنه

      چقد تفاوت داره با مسیری ک خودت بخوایی برای خودت روشن کنی

      چقد معنا داشت این جمله

      اینکه بیام فقط ب حرف خدای درونم ب الهامات و احساسم گوش بدم

      چقد منو جلو مینداره و موفقم میکنه تو دنیا وآخرت

      ولی اگه بخوام خودم دست بکار بشم و کورکورانه تقلید کنم کل جنبه های زندگیم رو

      فقط خدا میدونه سراز کدوم ناکجا آباد درمیارم

      احسان عزیز

      خیییلی ازت سپاسگزارم

      برای این دلنوشته ی نابت و خداروشکر میکنم ک منو هدایت کرد ک ببینم و دریافت کنم

      ان شاالله ک بتونم ب تک تک ابن آگاهی ها عمل کنم وثابت قدم باشم تو این مسیر الهی

      ب الله یکتا میسپارمت و ازش بهترین ها رو میخوام برات دوست خوبم ا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      داود نیکزاد گفته:
      مدت عضویت: 1907 روز

      سلام آقای مقدم

      از اینکه سطح مدارم انقدر بالا رفته که به کامنتهایی به مثال شما بر میخورم خیلی خوشحالم

      تو این فایل استاد دوستان از بس مثالهای جالب از غرورهاشون میزنن آدم همه منم منم هاش میریزه

      به قول دوستی که فروشنده بود و بهش گفتن امروز فروش چطور بود گفت تا وقتی من فروشنده باشم فروش همیشه عالی خواهد بود و روی خودم حساب کردم نگفتم به لطف خداست و از اون موقع دیگه ورق برگشت

      وقتی در این کامنت گفتی

      (فرقی نداره نقش ما در زندگی خود و اطرافیانمون چیه، پدر، مادر، دوست، پیمانکار، تمام این‌ها به‌واسطه قدرتی است که خداوند به ما داده، مسیری است که برامون روشن کرده و ما رو از تاریکی به‌سوی نور رهنمون ساخته و میکنه.)

      این باور برام ساخته شد که وقتی دارم برای همسرم خدمتی انجام میدم یا برای دخترم چیزی میخرم هم باید اعتبارشو به خدا بدم این من نیستم خداست که داره بهشون خدمت میکنه

      و حتی به منم منم های خیلی نزدیک پی بردم

      وقتی گفتین

      (بعد به این فکر کردم که دقیقاً بقیه بازیکن‌ها و خود ما تو زندگی داریم خلاف این عمل می‌کنیم و تو زندگی همش دنبال رکورد زدن هستیم، الان فلان کارو انجام بدم الان فلان عدد تو حسابم ایجاد کنم الان فلان چیزو داشته باشم، که چی؟ که با کی مسابقه بدیم؟ لحظه مرگ کدوم یک از این‌هارو میتونیم با خودمون ببریم؟ آخرین باری که یه کاری برای خودت کردی که فقط برای خودت مهم بود و ازش لذت بردی که بود دقیقاً؟)

      خیبیبیلی تامل کردم

      و جای که گفتین

      کم پیش میاد هدف واقعی کسی از تجربه خواسته‌هاش صرفاً رسیدن به احساس خوب و نه پر کردن خلاهای درونی باشه.

      بینهایت تاثیر گرفتم و تاییدش کردم

      قبلاها به کامنتهای خوب نمیخوردم و میدونستم که مدارم پایینه وگرنه کامنتهای عالی زیاده من نمیبینم

      الان با خواندن هر کامنت عالی به کامنتهای عالیتر میخورم و مثالی که استاد در کتاب رویاها برای مایک زد یادم میاد که هرچه از الماسها بردارم و به دیگران نشان بدم الماسهای بیشتر و با کیفیتتر پیدا میکنم

      عاشقانه منتظر کامنتهای شما با مثالهای فوق العادت هستم آقا احسان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد گفته:
      مدت عضویت: 1252 روز

      سلام احسان جان

      خدا قوت

      لذت بردم از خوندن کامنت قشنگت

      مثال های قشنگی زدی و پر از نکته

      منم این روزا دنبال ادم هایی هستم که حال دلشون خوبه و فارغ از هر احساسی که داری کنارشون اروم میشی ادم هایی که بوی خدا میدن

      به لطف خدا این ادم ها را کنارم دارم میبینم

      بازم سپاسگذارم که این نکته را به من یاداوری کردی

      ممنون از کامنت های زیبات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      غزل عطائی گفته:
      مدت عضویت: 2399 روز

      سلام جناب آقای مقدم عزیز

      سپاسگزارم که انقدر زیبا خودتون رو در جریان هدایت خداوند قرار دادین تا انقدر قشنگ بهتون الهام بشه و بنویسید برامون .

      کامنتتون انقدر عالی بود که یک لحظه احساس کردم دارم یک کتاب پرفروش فوق العاده ی سال رو که توسط یک نویسنده مشهور نوشته شده میخونم .

      خیلی عالی و قابل فهم دریافتهاتون رو نوشتید . خیلی تحسینتون میکنم و بینهایت شکر میکنم که هدایت شدم تا متنتون رو بخونم و ازتون یاد بگیرم

      نکات مهمی که در متنتون هست رو باید یادداشت کنم تا بعدا در نوشتن تمریناتم ازشون استفاده کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      شکوه دوراندیش گفته:
      مدت عضویت: 963 روز

      بتام خداوند مهربانی ورأفت

      وسلام ودرود فراوان به استاد مهربان ورئوف وعزیز دلمون خانم شایسته مهربان

      وسلام به دوست گرامی آقای احسان

      حرفهای زیباتون خیلللللی دلنشین بود چقددددر تحسینتون میکنم چقدر احترام قائلم براتون

      چقدر دقیق و درست گفتید

      وقتی استاد عزیز میگن که حرفهای کامنت ها از صدها کتاب موفقیت با ارزشتر وگرانبهاتر هست چقدر درسته چون دلنوشته ها از صمیم قلب لاجرم به قلب هم میشینه

      مسائلی که شاید در وجود همه ما باشه اما به علت مخفی بودن و غفلت از نظر ما پنهان مونده و خوندن کامنت ها دقیقا میزنه به هدف

      اینکه خوشبختی واقعی چیه

      ودنبال ی سری افراد دویدن برای خود بزرگ جلوه دادن خودمون و برای چشم دیگران و برای اینکه از بقیه عقب نمونیم وجامون کسای دیگه پر نکنن ومسابقه برای خودمون ترتیب میدیم واینکه اعتبار همه چی رو به غیر خدا میدیم خدارو این ما بین فراموش میکنیم خیلی عالی وزیبا بیان کردید

      تحسینتون میکنم و آرزوی موفقیت های بالاتر براتون دارم

      تمام فایلهای استاد بی نظیر ویکی از یکی بهتر هست اما این فایلهای اخیر عجیب بی نظیرتر وشگفت انگیزتر هستن و تمام باطن انسان رو میاره بالا

      درست مثل ی حوض آب که به ظاهر تمیزه و گل ولای نداره اما وقتی سنگی داخلش انداخته میشه یا مورد نظافت قرار میگیره تمام گل ولای ولجن ها میاد بالا وتبدیل پر از آلودگی و رنگ دیگه ای میشه

      فایلهای استاد این وآلودگی ها و ناخالصی ها رو از ما میریزه بیرون

      و بسیار سپاسگزارم از استاد جان

      وبسیار سپاسگزارم از خدای جان برای هدایتهای شگفت انگیزش

      آرزوی بهترینهارو برای همتون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ولی اله افتخاری گفته:
      مدت عضویت: 853 روز

      سلام به استاد عباس منش عزیز و همه دوستان گلم

      استاد همیشه میگه تا میتونید کامنت های دوستان رو بخونید که این کامنت ها از صدتا کتاب موفقیت هم بهتره خداییش این کامنت از نظر من یکی از اون کامنت ها هست آقا احسان بهتون تبریک میگم اینقدر قوانین و درست درک کردید واستون و واسه همه دوستان گلم و استاد عزیز بهترینها رو آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1316 روز

      سلام و درود بشما آقا احسان گل گلاب..

      همیشه کامننتتون عالیست.

      امروز به محض اینکه از طرف خداوند هدابت شدم به این فایل کارتون همین که استاد معرفی کردن.نگاه کردن..

      بسیار زیبا بود..

      اون فردی که بنام جک بود..بسیار مغرور..لحظه ایی که روی ستاره قرار گرفت..کسی بود که کوتاه نیومد.حتی هر چی همون ملخه روی شونش نشسته بود بهش میگفت .ولی گوش نمیکرد..

      تا اینکه موقع از بیین رفتنش.انگشت اشارش بخودش بود..

      دقیقا یادم بنام بما قدمت ایدیکم افتاد..

      واقعا این کارتون عالی بود…مخصوصا موقع جنگ با اون گرگ روی ستاره…

      من سپاسگزار این خداوندم و این سایت بهشتی.که همچنین فرشته هایی رو دور همدیگه جمع کرده..تا امروز شاهد باشم.که توحید رو بیشتر درک کنم..

      احسان عزیز..اسم زیباتون مثل خودتون نیکو و زیباست..

      مرسی ممنونم از کامنت عالیتون .برای همیشه پیام های الهی و نورانی بزاریید!…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      FARANAK گفته:
      مدت عضویت: 1029 روز

      با نام خدا و با سلام به همه ی دوستان و شما دوست عزیز

      امروز کامنت شما رو خوندم واقعا عمیق و دقیق بود

      بسیار بسیار ازش یاد گرفتم

      گاهی اوقات حس میکنم بعضی کامنت ها انگار خودش یه مبحث آموزشیه اینقدر که تاثیر گزار و به جاست

      خداوند رو هزاران بار شاکرم برای علم و آگاهی هایی که برای شما سرازیر شده

      ان شاءالله زندگیتون همیشه پربرکت و پر از احساس حضور خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    عارف رفيعي گفته:
    مدت عضویت: 795 روز

    ️به نام خداوند مهربان️

    سلامت خدمت استاد عزیز و بانو شایسه و دوستان هم فرکانسی

    چقدر ما میتونیم از یه انیمیشن درس زندگی بگیریم من خودم این انیمیشن رو تازگی دیدم به دوستان پیشنهاد میکنم حتما حتما ببینید که همین انیمیشن اندازه کتاب ها و دوره های زیادی ارزشمند هست و میتونه براتون مفید باشه

    در ابتدای انیمیشن دیدم گربه چکمه پوش که به خاطر غرورش هر بار یکی از جون هاش رو از دست میداد یدفعه یاد داستان فرعون افتادم در ابتدا سوره نازعات که غرور گرفتش و گفت: من پروردگار برتر شماها هستم و بعد دیدیم که کسی که پیش خدا گردن کشی کرد خدا چطور گردن اون رو شکوند

    اون قسمتی از انیمیشن که اون سگ مهربان داستان زندگیش رو تعریف میکنه و بعد از اون همه ظلم هایی که خانوادش به او کردند میاد میگه من در عوض یه جوراب دارم که منو از سرما محافظت میکنه و فکر میکرد که هنوز توی بازی قایم موشک با خانوادش هس و اینقدر مثبت نگر بود باز یاد داستان حضرت یوسف افتادم که برادرنش که دارند میندازندش توی چاه بهشون میگه لباس هایم رو بدید بپوشم و برادرانش میگند تو که الان میفتی تو چاه و بعد میمیری و یوسف میگه لباس هایم رو بدید اگه زنده موندم که لباس تنم هست و اگه هم مردم میشه کفنم و برادرانش قبول نمیکنند و لباسش رو نمیدند بعد یوسف میگه پس لااقل بذارید ببوسمتون و بغلتون کنم برادرانش میگند ما میخوایم تورو توی چاه بندازیم تو میخوای مارا ببوسی و بغل کنی؟!

    یوسف میگه اره چون شاید این اخرین دیدار من با شماها باشد

    چقدر یه نفر با تمام ظلم هایی که بهش میکنند باز هم میتونه توی دل همون اتفاقات بد نکات مثبت در بیاره چقدر میتونه توی دل همون اتفاقات بد خوشبین باشه

    یاد یه روایت از حسین بن علی افتادم که میگه شمر داشت تو گودال قتلگاه سر حسین رو میبرید و حسین داشت گریه میکرد و شمر پرسید برای چه گریه میکنی؟برای اینکه به حکومت نرسیدی؟

    حسین میگه دارم برای تو گریه میکنم من که تورو میبخشم آرزو میکنم خدا هم از سر این گناهت بگذره

    چقدر آدم میتونه بخشنده باشه و راحت اطرافیانش رو ببخشه

    چقدر درس گرفتیم از این انیمیشن

    به استاد و دوستان عزیز پیشنهاد میکنم حتما حتما انیمیشن جدال مرد و زنبور هم نگاه کنند

    که با بازی مستربین هم هست خیلی خیلی قشنگه و مفهوم کلی این داستان هم اینکه هرچقدر بیشتر به منفی ها توجه کنید بیشتر بیشتر سرتون میاد و این هم خیلی نکات مهم زندگی رو میشه ازش دریافت کرد و من دیگه بیشتر توضیح نمیدم درموردش و میذارم خودتون برید ببینید که از جذابیت انیمیشن کم نشه

    آرزو میکنم برای تک تک دوستان که بتوانیم از تک تک اتفاقات و صحبت ها و فیلم ها و تجربه افراد دور و برمون درس های بزرگی بگیریم و از آنها استفاده کنیم

    به قول شاعر که میگه تجربه رو تجربه کردن خطاست و باید از تجربیات دیگران استفاده کنیم

    یادم میاد زمان دبیرستان مدیرمون اومد بالای صف و گفت میدونید تفاوت امتحان های مدرسه و امتحان های جهان چیه؟!

    مدرسه اول بهتون درس میده بعد ازتون امتحان میگیره ولی جهان هستی برعکس هستش اول ازتون امتحان میگیره بعد بهتون درس میده

    پس هرکس درس هارا از فیلم ها و مصاحبه ها و مستندها و … زود تر یاد بگیره امتحانای جهان هستی رو یکی پس از دیگری تند تند با نمرات خوب قبول میشه

    آرزو میکنم توی امتحانات زندگیتون سربلند بیرون بیاد

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      کیمیا رضایی گفته:
      مدت عضویت: 1934 روز

      سلام به آقا عارف عزیز

      چیزی که باعث شد بیام این کامنت رو برای شما بزارم این توجه و دقت شما و مقایسه قشنگی که کرده بودید بین این انیمیشن و داستان های پیامبران و امامان بود چقدر قشنگ و دقیق بهش نگاه کردی زمانی که کامنت شمارو خوندم انگار داشتم از به دریچه دیگه به این داستان نگاه میکردم و خیلی خیلی لذت بردم از خواندن این کامنت زیبا

      از شما ممنونم برای نوشتن این کامنت خیلی زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1790 روز

    سلام ب استاد عزیزم

    و مریم بانوی دوسداشتنی

    استاد میدونم ک میدونید این فاااایل چقدرررررررززز ب موقع و درزمان درست صبط شد

    و اگاهی های نابش

    اول بگم حرفهای شمارو گوش دادم و با نگاه شما بعد انیمیشن رو دیدم

    و من عاااااشق انیمیشن هستم

    و چقدرررررر زیبا بود ک همه مانعمتهایی رو داریم خوشبختی رو داریم الانم اما دنبال چیز دیگه هستیم برای خوشبختی

    در صورتی ک من الان همه چیز لازم رو دارم و همین لحطه هم میتونم از زندگیم لدت ببرم و چیزهای فراوانی برای سپاسگداری دارم ک نمیبینم

    و اما بگم از همزمانی این فایل با زندگی من:

    تقریبا 8ماهی هست شایدم 9ماه

    ک پروسه ای برام شروع شده

    مثل کلاس درس

    ک قراره من بزرگتر.توحیدی تر.موحدتر .متوکلتر.رهاتر بشم

    و بینهااااااایت زیبا این پازل برام چیده شد

    ماجرا از یک تصاد عاطفی شروع شد

    بارها ماجراشو تعریف کردم

    مختصر میگم:

    خلق 1رابطه زیبا درتاریخ موردنطر با تمام ویزگی های مدنطر و حتی خصوصیاتی ک نداشت بعدا بدون تلاش و درخواست من در طرفم ایجاد شد

    روزهای زیبا و قشنگ

    لحطه های شاد رقم خورد

    طبق حواسته من

    والبته بکم از اول درخواستم این بود شخصی بیاد با ویزگی های من میخام مدتی دوست باشیم و بعد ازدواج کنیم

    از درو دیوار نشانه ازدواج و … ومنم تایید کننده و همه رو ب فال نیک میگرفتم

    ب تصادهای کوچیک میخوردم همه اش میگفتم من باید ب این توجه کنم من چی میخام

    تصاد چه درسی داره و…

    تا 1تصاد دیگه اومد و من کمی ناراحت

    خدای درونم گفت میترسی از دستش بدی

    گفتم نه

    گفت پس بگو یا خود واقعیت باش یا تمام

    و منم نوشتم

    ورق برگشت

    واین اقا یهو اومد گفت تصمیم گرفته ازدواج کنه با1 دختر دیگه ک گویا تو معازشون زیاد میاد و میره

    والبته بگمم ک خودشم شاک شده بود از رفتارش و نمیدونست داره چیکارمیکنه و چرا تادیروز ک ماخوب بودیم یهو عوص شد همه جی….

    وقت سر کلاس رفتن و بزرگتر شدن من بود

    کلاس من از فرداش شروع شد

    اولش بیتابی کردم

    اصلا انتطار این اتفاق رو نداشتم

    بعدش خودمو جمع و جور کردم و تلاش کردم مثل استادم نگاه کنم و درخواست توحیدی بودن دادم مثل 1شاگرد خوب سرکلاس بشینم

    این وسطها هم دلتنگ میشدم و بیقرار

    اما….

    سعی کردم ادامه بدم

    اعتمادکنم بهش

    و هرچی از استادم یاد گرفته بودم رو اجرا کنم

    وقت عمل بود

    رفتم تو دل تنهایی تو 1باغ و شب وسط1باع بی درو پیکر خابیدم

    داستانشو تو 1فایل نوشتم…

    کلاسها یکی یکی شروع شدن

    اولین کلاس:

    دوست داشتن خودم بود.لایق دیدن و ارزشمند بودنم بود

    فایل استاد ک سرمایه اصلی شماچیسیت کمی بیدارم کرد

    بزرگترین پاشنه اشیل من اینکه ارزشمندی خودمو ب عوامل بیرونی میدادم بود)

    کلاس بعد لایق دونستن خودم بود

    کلاس بعد خالق بودن من( این کلاس هم برااین بود ک من فکرمیکردم بقیه میتونند ب هرچی میخان برسن جز من)

    کلاس بعد شناختن خدایی ک منو خلق کرده

    کلاس بعد توحید و تکیه کردن فقط روی خدا و تنها از خودش خاستن بود

    کلاس بعد هرچی بخای بهت داده میشه تو باید بخای زیاد بخای (درخواست کردن یاد نداشتم و فکرمیکردم ک نمیشه و خدابمن نمیده)

    کلاس بعد رهایی بود از خاسته ها

    کلاس بعد لدت بردن از لحطه ها بود

    و تیکه اخر این پازل شگفت انگیز بعد از اتفاق دیشب ک اون بنده خدارو با نامزدش دیدم بود(بگمم ک تواین مدت هنوز ایشون عقد نکرده و خییییلی جالبه با تمام دوستانش ک قبلا باهم همگی بیرون میرفتیم قطع رابطه کرده و نمیره)

    دیشب وقتی دیدم تو شهر باهم

    حالم دگرگون شد

    گفتم من بهت ایمان دارم

    نمیدونم قراره چی بشه اما من میدونم تو تموم نشدی ک بخام ماتم بگیرم

    قحطی پسر نیومده ک بخام گریه کنم

    و ایمان دارم همه چی ب نفع منه

    و برگی بدون ادن تو ب زمین نمیافته

    اما نمیدونم چرا تواین همه مدت من ندیدمشون

    اما این چند روز اخر 3بار دیدمشون

    هرجور بود دیشب خودمو اروم کردم و از شام خوردن با دوستم وبا اتفاقات اطراف سرمو گرم کردم.

    وقتی اومدم خونه فقط اینو تکرار میکردم

    خداوند از هرراهی خودش صلاح بداند خاسته منو بهم میده

    و امروز این فایل استاد و دقیقه 32

    اعتبار همه چیز مال اونه ن من

    تیکه اخر پازل و کلاس اخر بود

    متن تمام کلاسهام این بود:

    من تورو خلق کردم و قطره ای از وجودمو درون تو کداشتم.و بهت ارزشمندی دادم .چون تیکه ای ازمن هستی.نهایت ارزشمندی و لیاقت

    ارزشمندیت ب درونته ن بیرون

    ب پول و ماشین وقیافه و اعتبار و جایگاه اجتماعیت نیس.

    تورو خلیفه خودم قراردادم و قانونی برجهان گداشتم ک هرجور میخای خلق کنی و لدت ببری

    همیشه کنارتم و بیشترازتو میخام ب خواسته هات برسی

    خودتو لایق بدون

    خودتو ارزشمتد بدون

    زیاد بخاه

    من هدایتت میکنم ب هرچی میخای برسی

    اماااااا فراموش نکن فقط باید از من بخای

    فقط رو من حساب کن

    و فراموش نکنی تو بدون من هیچی نیستی!!

    خدایا اعتبار همه چی مال توست.

    ومن بدون تو هیچ هستم

    ازصبح این شعر تو ذهنم میچرخه

    سالها با جور لیلا ساختی من کنارمت بودمو نشناختی…

    گفت ای دیوانه لیلایت منم

    در رگ پنهان و پیدایت منم

    سال‌ها با جور لیلا ساختی

    من کنارت بودم و نشناختی

    عشق لیلا در دلت انداختم

    صد قمار عشق یکجا باختم

    کردمت آواره‌ی صـحرا نشد

    گفتم عاقل می‌شوی اما نشد

    سوختم در حسرت یک یا ربت

    غیر لیلا بر نیامد از لبت

    روز و شب او را صدا کردی ولی

    دیدم امشب با منی گفتم بلی

    مطمئن بودم به من سر می‌زنی

    در حریم خانه‌ام در می‌زنی

    حال این لیلا که خوارت کرده بود

    درس عشقش بی‌قرارت کرده بود

    مرد راهش باش تا شاهت کنم

    صد چو لیلا کشته در راهت کنم…

    انگار روزهام شده مثل 1انیمیشن ک از جلو چشمام میگدره

    و الان رسیدم قطعه اوج داستان و سکانس اخر…

    من بدون تو هیچی نیستم

    خدایا من تسلیمم

    باتمام وجودم

    همه چی توهستی

    اول و اخر

    درسته منم خالقم

    اما بدون تو هیییییچی نیستم

    و تویی ک تمام کارها رو انجام میدی و من فقط تسلیم این همه عطمت و بزرگی ام

    1قطره در کنار بینهاااااایت هیچی نبس

    و چقدرررر حرف استادم زیبا بود ک اعتبار همه چی فقط برای اونه

    منی ک حتی نمیتونم 1کارکوچیک براخودم بکنم

    راحت نفس میکشم

    مینویسم

    میبینم

    میشنوم

    میخورم.میخابم.عشق میورزم

    اگه تو نباشی ک من هییییییییچی نیستم

    منی نبود اکر تو نبودی

    من خفته بودم در خابگاه عدم

    عشق تو امد و بیدارم کرد…..

    بینهااایت سپاسگدارم استاد عزیزم

    بابت این همزمانی فوق العاده و نگاه زیبا و اشنایی من با خالق خودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 74 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 915 روز

      به نام الله مهربان

      سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی

      سلام ب دوستان عزیزم

      ملیحه جانم سلام

      از وقتی کلیپ استاد رو دیدم قبل از کامنت گذاشتنم گفتم کامنت دوستان رو بخونم

      کامنت سید علی خوشدل عزیز احسان عزیز فرزانه عزیز زهرای عزیز و … رو خوندم گفتم خدایا دوست دارم کامنتم پاسخ ب کامنت این دوستان باشه اینقدر ک زیبا کامنت گذاشتن

      و ناگهان هدایت شدم ب کامنت شما

      میخوام تحسینت کنم دختر

      افرین من تحسینت میکنم ک اینقدر شهامت داری

      تحسینت میکنم ک با یک جهاداکبر داری ادامه میدی

      تحسینت میکنم ک اینقدر زیبا داری روی خودت کار میکنی

      من تحسینت میکنم ک اینقدر خوب داری خودت رو میشناسی

      من تحسینت میکنم بابت آگاهی هایی ک داری

      من تحسینت میکنم بابت شجاعتت و رفتن تو دل ترسهات

      من تحسینت میکنم بابت ایمان و توکلت

      ملیحه جانم عشق از آن خداست معشوق واقعی فقط خداست

      تحسینت میکنم بابت شعر زیبایی ک نوشتی

      شما ی دختر فوق العادده ای به نظرم .من رنگ و بوی حضور خدا رو توی کامنتت احساس کردم

      تغییر برات اتفاق افتاده

      چقدر زیبا تسلیم خداوند شدی .

      تحسینت میکنم بابت رهایی

      تحسینت میکنم ک شایسته تحسین هستی لایق و ارزشمندی شما

      توی این راه فقط ثابت قدم و صبور باش

      شگفتی ها واست اتفاق می افتن ب امید روزی ک بیای و از نتایج فوق العاده ات برامون بنویسی دختر خوب

      اما در خصوص کلیپ استاد هنوز دارم روش فکر میکنم

      من همیشه نقش اون سگ خوش بین روی توی زندگیم بازی کردم اما الان احساس میکنم درونم یه گربه چکمه پوش مخفی بوده

      چیزی ک همیشه انکارش کردم.تازه دارم میفهمم چقدر مسیر رسیدن های من سخت بوده

      من ک اکثرا دنبال حال خوشم

      من ک به راحتی به همه اعتماد میکنم .من ک به همه چیز خوش بینم .

      چون من درونم چیزهایی مخفی شدن

      ک تازه دارم میشناسمشون

      غرور

      من از همه بهتر میفهمم

      من از همه بهتر انجام میدم

      من باید خودم حلش کنم

      من تنها کسیم ک میتونه حل کنه

      من خودم صلاحش رو بهتر میدونم

      تصمیم من بهتره.

      از ی سوی دیگ

      هر زمان کاری میخوام انجام بدم برای دیگرانه

      برای اینک دیگران خوششون بیاد

      این پاشنه آشیل منه

      گاهی وقتی میخوام کامنتی بذارم دقیقا ذهنم میگ ببین اینا رو بگو ک بقیه بگن به چ کامنتی گذاشته

      اینجور بنویس ک دیگران اینجوری دوست دارن

      و من تمام اون روزها کامنت نذاشتم تا به این نجواها پاسخ منفی بدم و بگم ساکت.

      من دوست دارم بنویسم چون قلبم میخواد چون احساسم خوب میشه

      ببین کامنت بقیه بچها رو پر از توحیده پر از حرف خدایی هست و برای همینه ک اینقدر لایک میخوره و بازخورد میگیره

      هر چی ک از دل بر میاد به دلم میشینه.

      ماریا تو فقط بنویس برای خودت برای رد پایی از خودت ک یه روز بدونی چ دیدگاههایی داشتی و توی چ شرایطی بودی

      چیزی ک کل خانواده در خصوص من قبول دارن همینه ک من واقعا ب بهترین شکل ی کاری رو انجام میدم.

      اما اگر داره سخت پیش میره برای ذهنمه

      برای نجوایی هست ک همیشه با منه.

      توجه دیگران

      حرف دیگران

      و ترسهام ترس ترس

      احساس عدم لیاقت

      خدایا توی این مسیر منو هدایت کن

      با توکل به خودت روی خودم کار میکنم و میدونم ک بی اذن تو برگی از درخت نمی افته

      منو هدایت کن ک تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

      منزهی تو

      خدا رو شکر بابت کامنتی ک تونستم بذارم.

      خدایا سپاسگزارم ازت

      در پناه الله مهربان باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        ملیحه نصیری گفته:
        مدت عضویت: 1790 روز

        سلام ب دوست عزیزم ماریا

        واااای ک اشک منو دراوردی

        بینهاااایت سپاسگدارم ک این همه منو تحسین کردی

        انگار خدا داشت تحسینم میکرد

        و چقددرررر در زمان درست این کامنت رو خوندم

        بینهااااایت سپاسگدارم سپاسگدارم سپاسگدارم

        و الان میفهمم هرچی رهاترباشم همه چی عالی تر جلو میره

        ماریای عزیزم…

        فهمیدم همه ما درونمون گربه چکمه پوش

        شعبده باز

        دختر یتیم

        و اون خانم گربه رو داریم

        اما باید دوستشون داشته باشیم

        چون جزیی از ماهستن

        ما بادیدگاه قبلی مون اونارو ساختیم

        با دیدگاه جدیدمونم میتونیم تعییرشون بدیم

        فقط نباید باهاشون بجنگیم

        درصلح و ارامش تعییربدیم.با نگاه جدیدمون

        با باورهای درست

        همون نقاط خراب باعث شدن الان همه مون اینجا توپارادایس استاد عزیزمون باشیم

        و گرنه ک هرکسی الان سرگرم روزهای خودش بود بدون استاد….

        پس بقول استاد درفایل 9کشف قوانین…

        ماریای عزیز…

        ارام باش.از زندگیت لدت ببر.

        از داشته هات لدت ببر.همه چی بهت داده میشود وقتی سپاسگدارتر و ارامتر باشی

        در پناه تنها قدرت جهان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          مریم گفته:
          مدت عضویت: 915 روز

          به نام خداوند هدایتگر و مهربان

          خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم

          حمد و ستایش مخصوص خداوندی است ک ما رو آفریده و به ما قدرت خلق داده

          چقدر خوشحال شدم از کامنتی ک نوشته بودی ملیحه عزیزم

          خدا رو شکر ک به ندای قلبم گوش دادم و آنچه گفته شد انجام دادم

          هر چی بیشتر کامنت بچها و صحبتهاشون با هم رو میخونم بیشتر ایمان میارم ک توی سایت استاد واقعا داره معجزه اتفاق می افته

          من به کامنت شما آنچه شما لازم است بدانید رو میگم و شما در پاسخ به من آنچه من لازم دارم و این ها فقط از سوی خداوند امکانپذیر هست.

          (((ارام باش.از زندگیت لدت ببر.

          از داشته هات لدت ببر.همه چی بهت داده میشود وقتی سپاسگدارتر و ارامتر باشی)))

          و اینجا

          ((فهمیدم همه ما درونمون گربه چکمه پوش

          شعبده باز

          دختر یتیم

          و اون خانم گربه رو داریم

          اما باید دوستشون داشته باشیم

          چون جزیی از ماهستن

          ما بادیدگاه قبلی مون اونارو ساختیم

          با دیدگاه جدیدمونم میتونیم تعییرشون بدیم

          فقط نباید باهاشون بجنگیم

          درصلح و ارامش تعییربدیم.با نگاه جدیدمون

          با باورهای درست))

          سپاسگزارم

          به آغوش پر مهر خدا می سپارمتان.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      دختر توحیدی گفته:
      مدت عضویت: 1209 روز

      سلام دوست عزیز و هم فرکانسیه من ..

      خیلی قشنگ نوشتی خیلی زیاد ازت سپاسگزارم … منم دقیقا همین تجربه رو توی رابطه عاطفی داشتم با پسری اشنا شدم که خیلی از خصوصیاتی که میخواستمو داشت همه چیز عالی بود خیلی خوشحال بودیم یهو یه روز اومد گفت ما قسمت هم نیستیم ما با هم خوشبخت نمیشیم و رفت این پسر تا دیروزش رفتارش خیلی خوب بود و یک آن تغییر کرد …

      دارم منم مثل شما این درسا رو میگیرم از وقتی ایشون رفتن من خیلی متعهدانه دارم روی خودم کار میکنم ..

      کامنت شما درس های بزرگی رو یادم انداخت .. خیلی متشکرم …

      دوست عزیزم هر نتیجه ای گرفتین در خصوص روابط عاطفی به هر نحوی خوشحال میشیم بشنویم و استفاده کنیم و ایمانمون بیشتر بشه .

      اگر نتیجه ای گرفتین در روابط در همین قسمت برامون بنویسید ..

      مررسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        ملیحه نصیری گفته:
        مدت عضویت: 1790 روز

        سلام ب فاطمه عزیزم

        خییییلی خوشحالم ک کامنتم مفید بوده

        حتماااااااااا میام مینویسم

        حتماااااااااااا

        و البته ک بنطر خودم 2تاحالت داره

        یا من قراره خیییییلی عزیزتررررر بشم

        یا قراره شخصی فوق العاده ترررررر بیاد

        و قطعا من نتیجه رو مینویسم

        بینهاااایت سپاس از شما دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          دختر توحیدی گفته:
          مدت عضویت: 1209 روز

          سلام دوست گلم برات ارزوی بهترینا رو دارم

          پرازاگاهیه این کامنت

          و اینکه من دیدم شما توی این مسیر استقامت کردید

          عزیزم میخواستم بپرسم نتیجه رابطتون چیشد؟

          من در یک تضاد عاطفی هستم و میخواستم از شما الگوبرداری کنم

          کامنتتون واقعا پرمحتواست

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            ملیحه نصیری گفته:
            مدت عضویت: 1790 روز

            سلام ب دختر مهربون

            اول از خودت برامون عکس بزار ببینیم اون چهره ماه رو

            انقدررررر تو این مسیر رشد کردم ک نگم براتون

            هر روز تلاش میکردم توحال خوب بمون

            دوره لیاقت رو برای خودم خریدم و چقدررررررر منو رشد داد

            پیشنهاد میکنم حتما تهیه کنید عاااالیه

            بزارید یکم از داستان تعریف کنم:

            خدا همون اولایل رفتن نشانه هایی بهم داد

            مثلا فهمیدم رفتن ازمایش

            اما خدا گفت اصلااا خودتو ناراحت نکنی هاااا همینطوری رفتن

            قرار نیس اتفاقی بیافتع

            و واقعا هم الان1سال و نیم شده اتفاق نیافتاده

            خدا دختری سرراهش گداشته نقطه مقابل من

            یعنی من کل جهانو میگشتم نمیتونستم دختری نقطه مقابل خودم پیدا کنم و سر راهش بزارم

            نگم براتون ک توی تک تکلحطه ها من جلو چشمش بودم

            و چقدرررررر خصوصیات عالی ک ساختم و خودم ندیدم بچشم بنده خدا اومده

            ازاینطرف با دوره لیاقت چقدررررررر بچشم خودم اومد این ویژگیهام

            چقدرررررررر من رشد کردم

            ایمانم

            توکلم

            رهاترشدنم…

            دوست عزیزم

            بنطرم هرکسی 1 پاشنه اشیل داره

            شایدم چندتا

            اما همون پاشنه اشیل رو درست کنی رشد میکنیو تو رفع همون پاشنه اشیل میفهمی چه خدایی کنارته و توحیدی تر میشی

            انگار همه تصادها برای رشد کردن منه و شناخت بیشتر خودش….

            17خرداد ماه قبل دوستم بهم زنگ زد

            گفت وسط1 شلوعی عجیبی ام اما خدا بشدددت اصرار کرده بهت زنگ بزنم

            منم گفتم خیره

            حرف بزن ببینم یاتو قراره بمن حرفی بزنی

            یامن بتو..

            خلاصه حرفها ب 2 نهال انگور رسید ک دوستم از خاهرش بهش رسیده بود

            2 نهال زخمی یکی کمتر یکی بیشتر زخمی و اسیب دیده

            دوستم میاد نهال هارو تو باغچه خونه اش بکاره

            همسرش میگه اینکه کمتر اسب دیده ممکنه جوانه بزنه

            اما اینکه خیلی وصعش خرابه بهش امید نداشته باش

            دوست من میگه نه تو بکار

            من مطمنم هردوتاشون خوب میشن…

            خلاصه ک ایمان کار خودشو میکنه و هر دودرخت حتی اون زخمی خراب جوانه میزنند

            درسش برای من این بود

            ))) تو شرایطی ک هیییییچ نشانه ای از جوانه زدن نباشه

            ایمان همه کار میکنه برات))))

            و فردای اون روز اون بنده خدا بمن پیام داد….

            همون ایمانی ک قیافه اش اصلا جوری نبود ک بخاد پیام بده

            اما ایمان و اطمینان ب شدن

            و حال خوب

            و سپردن بخدا کارشو کرد…

            نگم برات ک منو چقدررررررر عزیزتر کرده براش

            چقدرررررر خاطراتم هرلحطه جلوی چشماش مرور شده

            چقدررررررر فهمیده من کی بودم و قدر ندونسته

            ازاینطرف ماجرا منم خودم فهمیدم کی هستم و چه کوه الماسی خدا جون از من ساخته و من ندیدم….

            این پروسه ب اینجا رسید با کامنت علی ملکی عریز

            در فایل چه موصوعی را باور کرده ای

            ک حتما برو بخون کامنتهای این پسر روک محشره و پراز اگاهی

            با خوندن کامنت علی تار موی اخر رو پاره کردم و رهاش کردم

            و توی 1 موتورسواری ناب

            خداجون گفت:

            حالا چندتا این ادم میخای تا فدات کنم

            و من در جواب

            بمن اقیانوس نشون دادی من دیگه ب برکه راصی نیسام…..

            دوست عزیزم

            ارام باش

            قلبتو باز بزار

            ازش هر لحطه هدایت بخاه

            حال خوب بخاه

            بخاه از هرکسی و هرچیزی رهات کنه

            وقتی ب رهایی برسی همه چی عالی میشه

            خودتو بشناس

            عاشق خودت بشو

            خوبیهاتو هرروز بنویس و بخون

            با خودت تواینه حرف بزن

            بشو رفیق صمیمی خودت

            با خدا رفیق تر شو

            بخدا کاری میکنه همه عاشق بشن

            اونوقت تو دیگه ب برکه راضی نیستی

            اقیانوس خودشو میخای…

            برات حال خوبمو ارزو میکنم

            پراز رهایی

            اطمینان

            در لحطه زندگی کردن

            تو قراره بزرگ بشی

            ببین این تصاد چی میخاد بهت یاد بده

            درسهاتو بگیر

            رشد کن

            ب برکه نچسب

            اندازه ما اقیانوسه نه برکه

            الان ب لطف خداجون و دوره های اسناد

            ب جاییرسیدم ک سپردم ب جریان هدایت

            من شادی بیشتر میخام

            چه این ادم چه هرکسی دیگه

            من اون ویژگیهای مدنطرمو نوشتم و ب تنها قدرت جهان سپردم

            الان دیگه چیزی میخام تو حال خوب بودنه

            باخودش صمیمی تر شدنه

            ما انسانیم و نیازهای انسانیمون طبیعیه و سرزنشی در کار نیس

            اما تا به اصل و خودمون وصل نشیم

            و شادی رو از درونمون پیدا نکنیم

            اومدن اون ادم

            خرید ماشی.خونه و… حالمونو خوب نمیکنه

            دیدن نعمتهای زندگی تو این لحطه ب حال خوب میرسونتت

            و طبق قونون

            لااااجررررررم اتفاقات خوب خاسته هومون بصورت کاملا طبیعی و بدیهی میان

            فقط تو حال خوب بمون

            از خودش بخاه کمکت کنه

            هر روز تو ستاره قطبی حال خوب بخاه

            تو مسیر موندن بخاه

            قدرت سپاسگداری بیشتر و عمیقتر بخاه

            دیدن نعمتها و زیبایی های زندیگتو بخاه

            اتفاقت خوب خودشون میان وقتی تو حالت خوبه

            منتطر اومدنشون نباش

            اتقدررررر سرگرم لدت بردن از زندگی الانت بشو ک یادت بره خواسته ات

            یهو میبینی اومد و داریش

            اینارو بیشتر براخودم نوشتم مهربون جان

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              فاطمه محسنی گفته:
              مدت عضویت: 462 روز

              وای دوست عزیزممم با کامنتتون گریه کردم اشکم دراومده خیلی خیلی بهتون تبری‌ک میگم فوق العاده تحسینتون میکنم خدارو صدهزار مرتبه شکر بابت وجود شما خدارو صدهزار مرتبه شکر بابت هدایتش

              این باوری که برام ساختین از قدرت خدا

              اونجایی که گفتین اون دختر نقطه مقابل شما بود

              شما ایمان ساختید و مصداق عملی قانونید

              شکرت خدای من

              خدایا شکرت

              خداوند تنها قدرت جهانه تنها وکیلمونه تنها کفیلمونه

              اونه که حق ما رو میگیره و کمکمون میکنه

              من مصمم تر از قبل این مسیرو ادامه میدم و عاشقتونمم

              انشالله خیردنیا و اخرتو ببرید

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      امین زندی گفته:
      مدت عضویت: 1046 روز

      سلام

      چقد قشنگ بود کامنتت خواهر عزیزم

      آفرین بر تو ای ملیحه شجاع آفرین بر تو واقعا قابل تحسین هستی تو نشون دادی چقدر شجاعی و چقدر زیبا گفتی که اعتبار همه چی به خداونده خدایا شکرت برای داشتن همچین خانواده ای

      سپاس گذارم و تحسین میکنم ملیحه جان آفرین تو واقعا قوی هستی در پناه خداوند رب سلامت وسعادتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ملیحه نصیری گفته:
        مدت عضویت: 1790 روز

        سلام ب دوست مهربان امین جان

        بینهااایت سپاسگدارم از تحسین کردن من

        بینهایت سپاسگدارم

        بینهااااایت سپاسگدار خداوندی هستم ک منو ب این مکان درست برای رشد کردن هدایت کرد

        بینهاااایت سپاسگدار استاد عزیزم و مریم بانوی دوسداشتنی هستم برای تدوین چنین فایلهای نابی و ایجاد چنین بستر فوق العاده ای

        براتون بهترینهارو ارزو میکنم امین جانم

        روزهاتون پرازشادی و لحطه هاتون پراز ارامش الهی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: