درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-04 05:51:392023-08-04 05:53:32درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلاااااام سلااااااام سلامی به گرمی رابطه ی بسیار زیبا این دو فرشته مهربون
سلامی به زیبایی پرادایس بی نظیر
سلامی به گرمی نگاه پر از مهر استاد عزیزمون
سلام استاد جااااان سلام خانم شایسته عزیز که انقدر قدرتمندانه کنار استاد عزیزمونه و دوربین به دست و خستگی ناپذیر هم هست قطعا که خداوند در وجود شماست قطعا ک خداوند از قدرتش به دست های بانو شایسته داده و از نفوذ کلامش به استاد عزیزمون که صحبت هاش مثل قران حقه و تگه مثل وحی منزل قبولش کنیم قطع به یقین زندگیمون عوض میشه
استااااد واقعیت من یکبار متن نوشتم و آماده بود برای ارسال منتها دستم خورد برگشت به صفحه قبل و متن کلا پاک شد اولش ناراحت شدم چون واقعا با کای اشک نوشته بودمش ولی بعد با خودم فکر کردم حتما خیری هست حتما نشانه ای هست و وقتی بیشتر فکر کردم متوجه شدم آخر متن به عشق دلم گفتم یه متنی نوشتم که میشه متن انتخابی ،دینگم خورد فهمیدم با وجود اینکه کلی مطلب راجع به حرف مردم در متن قبلی نوشته بودم اما خودم هنوز درگیرشم و مت جه شدم این متن باید برای خودم بنویسم نه اینکه بشه متن انتخابی
خداااایا عااااشقتم که در هر لحظه مارو هدایت میکنی با نشانه هات بهم میفهمونی که کار درست چیه
من با دیدن این فایل خدامو پیدا کردم ،همون خدایی که همیشه یلدای کوچولوی خودش سوار بر دوشش میکرد و با خودش میبرد و تو مسیر دست رو هرچیزی میزاشتم نه نمیگفت چون یادگرفته بودم تسلیم باشم و از مسیر فقط لذت ببرم و کارامو بسپرم دست خدا من فقط شکرگزار نعمتاش باشم و بزارم خدا کارارو درست کنه انقدر به نتیجه نچسبم انقدر با عقل کوچیک خودم نخام کارارو درست کنم
واااای که چقدر این گرمی دست خدا که دستمو گرفت رو دارم حس مسکنم میکنم چقدر خوبه دوباره رو دوش خدا سوار بشم با موهاش بازی کنم مثل بچه کوچولوهایی که میرن گردن باباشون ،این حس دارم الان ،
خدایا منو ببخش که تورو فراموش کرده بودم
خدایا منو ببخش که وهابیت تو یادم رفته بود
خدایا منو ببخش که یادم رفته بود که تسلیم تو باشم خدایا منو به خاطرتک تک لحظه هایی که به تو شرک ورزیدم ببخش
استاد جااااان تو با من چه کردی با این فایل تحولی در من ایجاد کردی که که گمشده امو پیدا کردم
یافتم یافتم سقراط که میگن دقیقا الان منه ،یافتم من انقدری ارزشمنده که نمیشه با هیچ چیزی مقایسه کرد
خدا انقدر منو دوس داره و عاشق من که میخواد منو به خواسته هام برسونه،اون ور دنیا به بنده ی نازنینش الهام میکنه که یه انیمیشن ببینه و با اون انیمیشن با بندش صحبت میکنه، جلاالخالق
این فایل مختص مختص منه یعنی دقیقا برای من ساخته شده ،خدایا شکرت به خاطر تک تک انسان هایی که شدن دستت تا منو به تو برسونن
استاد جان با دیدن این فایل کلی منقلب شدم و به وضوح دیدم که چقدر جالبه که همه ی ما این شخصیت هارو در درونمون داریم هر سه شخصیت گربه چکمه پوش ،سگ مثبت اندیش و دختر گلدی لاکس
گربه چکمه پوش شخصیتی که ترس در وجودش هست ،مغروره،کارارو میخواد خودش انجام بده و روی توانایی هاش حساب کنه در صورتی که باید روی خدا حساب کنه ،از مسیر زندگی و هدفش لذت نمیبره فقط به هدف فکر میکنه و نتیجه و همه ی ایناس که باعث میشه با زور به همه چی برسه و هر چی جون داره از دست میده
،شخصیتی که غرورش اجازه نمیده حتی رابطه ای عاطفی رو برقرار کنه
شخصیت دختر گلدی لاکس
شخصیتی که نعمت هایی که تو زندگیش هست رو نمیبینه و میره که یه چیز دیگه ای رو پیدا کنه ،خانواده ای که داره و بدنبال خانواده است به قول شاعر میگه آب در کوزه و ما گرد جهان میگردیم
و اما شخصیت سگ مثبت اندیش
شخصیتی که آروم و بدنبال لذت بردن از زندگی و نگاهش به زندگی همیشه مثبت هستش و از لحظه لحظه زندگیش لذت میبره و میدونه که کسی هست که کاراشو انجام میده و اون فقط باید تسلیم باشه و آروم باشه اونباید فقط لذت ببره فقط باید پارو بزنه به قول شاعر که میگه
کسی آمد که حرف عشقو با ما زد !
دل ترسوی ما هم دل به دریا زد !
به یک دریای طوفانی دل ما رفته مهمانی …
چه دوره ساحلش از دور پیدا نیست …
یه عمری راهه و در قدرت ما نیست …
باید پارو نزد وا داد ! باید دل رو به دریا داد !
خودش می بردت هر جا دلش خواست …
به هر جا برد بدون ساحل همونجاست …
به امیدی که ساحل داره این دریا !
به امیدی که آروم میشه تا فردا !
به امیدی که این دریا فقط شاه ماهی داره !
به عشقی که نمی بینی شباشو بی ستاره !
دل ما رفته مهمانی به یک دریای طوفانی …
باید پارو نزد وا داد ! باید دل رو به دریا داد !
خودش می بردت هر جا دلش خواست …
به هر جا برد بدون ساحل همونجاست ..
.
یه آیه از قران هم هست
مَنْ یسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اَللّٰهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اِسْتَمْسَک بِالْعُرْوَهِ اَلْوُثْقیٰ وَ إِلَی اَللّٰهِ عٰاقِبَهُ اَلْأُمُورِ
و هر کس تسلیم خدا شود و با تمام وجود به پرستش او روی آورد قطعاً به محکم ترین دستاویز چنگ زده است و فرجام کارش نجات و رستگاری است، چرا که فرجام کارها به سوی خداوند و در اختیار اوست.(لقمان- 22)
تسلیم بودن بهترین شخصیتی که میشه هرکسی داشت و این در سگ مثبت اندیش بود حتی نگاهش انقدر زیبا بود که گل های گوشتخوار برای اون شده بودن وسیله ای برای راحت شدن مسیر مثل گلستان شدن آتش برای ابراهیم
مثل شکافته شدن دریا برای موسی
واآی که چقدر میشه از یک انیمیشنی که براحتی میشه ازش رد شد و فقط به عنوان یک کارتون تماشا کرد ین همه ازش آگاهی دریافت کرد
عاااااشقتونم استاد سپاسگذارم به خاطر وجود شما که وجودتون از وجود خداست
حالا میخوام تجربه خودم بگم و بگم چرا این فایل مختص منه ،من و عشق دلم اسفندماه پارسال یه تصمیمی گرفتیم البته بیشتر تصمیم من بود اینکه خونه رو تحویل بدیم و وسیله هارو بفروشیم و مهاجرت کنیم اینکارو کردیم اول عشق دلم فرستادم ترکیه و بعد هم قرار شد منم برم قضیه اونجوری که ما میخواستیم نشد و عشق دلم مجبود شد بعد از سه ماه برگرده ایران و ما چون خونه نداشتیم رفتیم خونه ی مادرم اینا
تک تک این شخصیت هارو من تو این چندماه تجربه کردیم شدم گربه چکمه پوش چنان غروری منو گرفت و گفتم با توانایی هایی که دارم خودم میسازم شبانه روز کار کردم بدون هیچ لذتی از مسیر فقط با خودم میگفتم باید پول بسازم ،باید همه چید درست کنم یه هدف گذاشتم ففط به نتیجه فگر کردم تازه یادم رفت که خدایی هست من بایدبسپرم به اون ،نه اینکه با این عقل کوچیکم مشکلاتم خودمو حل کنم از کسی کمک نمیگرفتم میگفتم خودم این غرور لعنتی به خاک سیاه میکشونه و تمام جون هایی که داری میگیره باعث میشه آدم هایی که دوسد دارن نبینی چون به قول اون گربه یک کسی بیشتر از اون دوسد دارن و اونم غرورت
انقدری مغرور شدم که میگفتم من ،من انجام میدم خدایا منو ببخش که در برابر تویی که قدرت مطلق هستی قد علم کردم واااااااامصیبتا به من، یادم میافته از خدا خجالت میکشم
و واقعا از ته قلبم توبه میکنم از خدا طلب آمرزش میکنم خدایا منو ببخش ،مثل گربه چکمه پوش ترس وجودم گرفت ترس من از نوع ترس از حرف مردم بود ترسیدم گفتم بخوام بیام برگردم بزارم دیگران به من کمک کنن مردم چی میگن ،یا بخام بیام تو اون منطقه خونه بگیرم مردم چی پشت سرم میگن وااااای از این ترس ، واگه با ترسات روبرو بشی خدا بهت پاداش میده ،واقعا فهمیدم که من بدون خدا هیچم هیچ،همه چیو باید بسپرم به خدا و فقط فقط روی خدا حساب باز کنم ولاغیر
شخصیت دختری که خانواده داشت ولی دنبال خانواده بود ،فردی که نعمت هایی که جلو چشمش نمیبینه و ناسپاس ،این نو خصلت رو هم داشتم خانواده ام همیشه پشت من بودن همیشه همیشه هوامو داشتن ولی انقدر که شرایط سخت رو برای خودم سخت تر کرده بودم که محبت های خانواده رو نمیدیدم تا حرفی میزدن به خودم میگرفتم و ناشکری میکردم ما بعد اینکه عشق دلم اردیبهشت اومد رفتیم خونه مادرم اونجا با ناشکر هایی که داشتم همش گیر میدادم به خانواده ام که شما به من اهمیت نمیدین دقیقا مثل گلدی دنبال چبز دیگری بودم
ااااای خدا منو ببخش به خلطر ناسپاسی ام
منو ببخش که نعمت بزرگی مثل خانواده بهم دادی و ندیدم
خدایا من توبه میکنم توبه ام بپذیر
خدایا منو ببخش که دست هایی که فرستادی دستمو بگیرن ندیدم وفقط غر زدم منو ببخش
و اما خداروشکر میکنم که شخصیت سگ مثبت اندیش رو داشتم ،با توجه به محصولاتی که از سایت استاد خریده بودم و فایل های رایگان شخصیت مثبت اندیشی هر ازگاهی کار میکرد
مادامی که کنترل ذهن میکردم
مادامی که توکلم به خدا میکردم
ما امی که حالم خوب نگه میداشتم
مادامی که از مسیرمون لذت میبردم
نتایج خودشون نشون میدادن
به خاطر اینکه روی محصول کشف قوانین زندکی و ثروت یک از لحاظ مالی درامد ماهیانه 15 میلیون رو داشتم و قرارداد داشتم
دلیلش این بود که توشرایط سختی که بود شروع میکردم به شکرگزاری،به خودم یادآور میشدم که باید حالمو همیشه خوب نگهدارم
چون قانون بدون تغییر خداوند همینه
احساس خوب=اتفاقات خوب
احساس بد=اتفاقات بد
و همیشه به خودم متعهد میشدم که من هستم که با افکارم زندگیمو را میسازم به خاطر همین هر زمانی که این قانون هارو رعایت میکردم شخصیت سگ مثبت اندیش دز من پدیدار میشد وشرایط بهتر میشد
خدایا شکرت که استاد عزیزم ،پیامبر زمانمون رو با هدایت به یک انیمیشن دستمو گرفتی و منو از تاریکی ها بیرون اوردی
خدایا شکرت که قدرت درک بهم دادی و منو هدایت کردی
خدایا شکرت که فهمیدم من بدون تو هیچم
خدایا شکرت فهمیدم من هیچ وقت با عقل کوچیکم نمیتونم زندگیمو درست کنم و باید بسپرم به تو
خدایا شکرت که من هم نظرکرده ی توام که تگر هم یه مدتی میرم تو خاکی میای و دستمو میگیری و میاری تو صراط مستقیم
خدایا شکرت
خدایا ما رو ببخش و بیامرز و مارو هدایت کن به مسیر انسان هایی که به آن ها نعمت دادی نه گمراهان
خدایا ای خدااااای مهربان و وهاب من ،من فقیر توام
سلام وقت بخیر
عرض وادب احترام به شما دوستان عزیز
ان شاءالله که هر جایی هستید حال دلتون عالی باشه
حقیقتا من زیاد کامنت نویسی ندارم
و هر جا که الله مهربان بگه همونجا مقاومت شکسته میشه
تشکر فراوان از کامنت زیبایی که حال دلم رو خوب کرد
اینجا نوشتید
بسیار بسیار لذت بردم و اشکام جاری شد
از اون آیه قرآن که چقدر به جا خوندم
و بسیار زیبا و تحسین برانگیز کامل توضیح داده بودید و من به شخصه
کامل خوندم و بسیار هم لذت بردم
از اینکه دستی از دستان خدا شدید
برای اینکه من بتونم این آیه قرآن رو ببینم
برای شما طول عمر با عزت از خداوند متعال آرزو دارم
سلام و احترام به دوست عزیزم ممنون که وقت گذاشتین و کامنت بنده رو خوندین ،انشا… که موفقیت های روز افزونتون اینجا بنویسین
کامنت نوشتن و کامنت خوندن خودش یکی از راه های کار کردن روی خودمون ،منم خودم زیاد اهل نوشتن نیستم دوس دارم نتیجه های بزرگ بگیرم بعد بیام بنویسم و این اشتباه ،از کوچیکترین چیزهایی که درک میکنیم باید بنویسیم با نوشتن و کامنت گذاشتن صدر صد تمرکزت میره روی نوشته و آگاهی هایی که درک کردی و این خودش یعنی تمرین باعث میشه کنترل ذهنت قویتر بشه ،من خودم تجربه کردم مادامی که تو سایت هستم کامنت میزارم کامنت میخونم مقاله هایی که خانم شایسته زحمت کشیدن ،از عقل کل استفاده میکنم نتایج خیلی زودتر و واضحتر اتفاق میافتع واقعو اینو با پوست و گوشت و استخونم درک کردم ،خوشحالم که شدم دستی از دستای خداشدم تا بتونم آیه ای از قران رو اینجا بنویسم بشه نشانه ای برای شما خداروشاکرم
همیشه همیشه گفتم وقتی با هر حرکتی دستی از بنده ای رو میگیری مطمن باش دست دیگه ات تو دست خداست
راستی دوست عزیزم باورتون نمیشه موقعی که این کامنت نوشتم انقدز اشک ریختم که زلال شدن قلبم رو حس میکردم ،اشکام بند نمیومد حس خیلی قشنگی بود انگار سرم گذاشته بودم تو دامن خدا داشتم باهاش حرف میزدم اونم دست نوازشش رو سرم میکشید میگفت چیزی نیست خودم درستش میکنم قربونت برم ،خیلیییییی حس عجیبی …
برای شما دوست عزیز این حس و حال رو از خدا براتون میخوام
به نام هدایت الله
درودخداوند برشما برادر خوبم
تبریک میگم بهت پسر دیدگاه مفیدی که نوشتی برای من یک هدیه خداوندی بود واقعا سپاسگزارم ازت
کامنت شما آنقدر من رو غرق خودش کرده بود که دیگه نتونستم جلوی اشکامو بگیرم
الان که دارم مینویسم با حال زار و نزارم برای شما مینویسم اشک امونم رو بریده
چکار کردی پسر با احساسات ما خلاصه دمت گرم نگاه من رو بهتر از قبل باز تر کردی تا خدا را بهتر صداش کنم
شادی تو شادی ماست الاهی همیشه شاد وسرزنده باشید انشاالله
سلام استاد توحیدی من و مریم جان فوق العاده ی من و بچه های سایت مخصوصا سید علی خوشدل که با هر کامنتش یه انقلابی در درونم میشه
استاد جانم بعد از مدتها میخوام کامنت بنویسم و دعا میکنم خدا کمکم کنه آنچه به قلبم میاد و براتون بنویسم
استاد به غیر ازین فایل الهی که سراسر درس بود برای من میخوام راجب ساعتتون بگم که خیلی منو تکون داد. استاد من دقیقا همین ساعت شما رو با همین طرح و رنگ دارم یعنی دقیقا خودشه ولی ازش استفاده ای نمیکنم و با دیدنش چندتا جمله توی ذهنم پشت سرهم پلی شد
1_ توانایی هایی که برای رسیدن به خواستت میخوای و همین الان داری تفاوت تو و استاد اینه که استاد از اون توانایی ها(شناخت قوانین و بکاربردنشون در عمل) استفاده میکنه ولی تو استفاده نمیکنی درست مثل ساعتی که استاد گذاشته تو دستش و داره ازش استفاده میکنه ولی تو گذاشتی توی کمد خاک بخوره.
2 اگر تو تونستی ساعتی که استاد دستش گذاشته رو به صورت دقیق داشته باشی پس میتونی همون ماشینا و خونه هایی که مدنظرته و استاد داره رو با همون دقت تشابه که انگار خودشه رو داشته باشی.
3 همونجور که برای رسیدن به این ساعت هیییییچ تقلایی نکردی و رها بودی برای رسیدن به سایر خواسته هات هم نیاز به هیچ تقلایی نداری و فقط کافیه لذت ببری و رها باشی.
4 خدایی که انقدر دقیقه که قبل ازینکه تو ساعت استاد و ببینی و دلت بخواد رو با همون رنگ و همون شکل بهت داده پس بقیه چیزها رو هم بهت داده به قول پروین
گفت پروین زین چه فکر باطل است
رهرو ما اینک اندر منزل است
خواسته رو داده انجام شده خدا داره با چشم عقل می بینه چون تو با چشم عقل نمیبینی حسش نمیکنی یا شاید نیازه رهاتر باشی اجازه بدی تکاملت طی بشه
5 خدایی که بهم قبل ازینکه من درخواست ساعت کنم با این دقت با استاد ست میکنه و بهم میده پس خواسته هایی که من با ویژگی کامل براش نوشتم و چجوری و با چه دقتی میخواد بهم بده
خدا به بنده هاش ظلم نمیکنه قبول دارم که خودم به خودم ظلم کردم با جهالت و نااگاهیم خدایا کمکم کن و هدایتم کن به صراط مستقیم صراط الذین انعمت علیهم، غیر المغضوب و الضالین….خدایا کمکم کن در این مسیر خوب گوش بدم خوب بفهمم خوب تکاملم و طی کنم و به آسانی و راحتی برسم به وصالت….
به نام الله یکتا
سلام به هم خانواده ای های عزیزم
سلام بر استادم و خانم شایسته عزیزدل
چقدر لذت بردم از فهمیدن اینکه فایل جدید اومده
نرسیده به اواسط فایل، رفتم انیمیشن رو دیدم.
واقعا فوق العاده و تحسین برانگیز بود.
چقدر هوشمندانه تمام صحنه های خاص و خنده دار رو داشت.
اما نکات استخراجی من طبق آموزه های استاد عزیزم
قبلش میخوام تشکر کنم که این دید رو ایجاد کردید در من که اینطور به اون چیزی که نگاه میکنم، توجه کنم. به درس ها و نکات.
خب، جدای از نکاتی که شما گفتید، اگر به آرزوها و درخواست های بعضی از شخصیت ها توجه کنیم،میبینیم که در پس اون آرزو، یک خلاء وجود داره.
مثلا اون پسر تپل، از اونجایی اون خواسته درش شکل گرفت که تمام جادوهای جهان رو در اختیار بگیره که در کودکی اش وقتی نمایش اجرا میکرد برای فروش شیرینی ها، دکه کناری کارای بامزه تری انجام میداد و دیگه کسی به جک کوچولو توجه نکرد و اون اعتماد بنفسش رو در این باره از دست داد ومثل یک عقده شد براش و خواست که تمام جادوها و بامزگی ها و…. برای خودش باشه.با وجود اینکه بعدها کسب و کار خیلی موفقی تو زمینه شیرینی داشت هنوز هم دنبال این بود ک تمام جادو های جهان رو مال خودش کنه.
خود گربه چکمه پوش، چرا آرزو داشت جون هاش رو پس بگیره؟ چون از مرگ میترسید، میخواست شکست ناپذیر و قهرمان و یه جوری همیشه تو چشم باشه. با یک جان، دیگ نمیتونست اون قهرمان بازیا رو انجام بده و همه رو تحت تاثیر قرار بده.
میرسیم به اون حرف استاد…در قسمت یک راهنمای عملی دستیابی به رویاها.
اگر خواسته ای دارید، اول برو ببین انگیزه ات برای داشتن اون خواسته چیه؟! واقعا برای خودت و دل خودته یا میخوای باهاش پز بدی؟
اون ماشین مدل بالاهه رو واقعا برا خودت میخوای یا میخوای به بقیه نشونش بدی؟ اگر بت بگن ماشینو بت میدیم ولی وقتی سوارش میشی کسی نمیبیندت و کسی نخواهد فهمید این ماشین رو داری، آیا بازهم اون ماشین رو میخوای؟!
اگر در دنیا هیچکس نبود که جادو های جک رو ببینه آیا بازهم اون درخواست جادو ها رو داشت که باهاشون توجه هارو جلب کنه؟
اگر گربه چکمه پوش اجازه نداشت با 9تا جونش بازم روند قبل رو پیش بگیره ایا بازم 9تا جون رو میخواست؟!
که آخرش میبینیم که گربه، شخصیت خودشیفته ای ک توجه میخواست رو میزاره کنار و اونجا میبینه که با یک جان هم میشه از، زندگی لذت برد و یه جورایی اون خلا جلب توجه رو میزاره کنار.
و نکته بعدی…
تو رابطه عاطفی کیتی و گربه چکمه پوش.
وقتی گربه چکمه پوش به کلیسا نمیره، کیتی ناراحت میشه و….
در حالی که بحث اصلا این نبود که گربه چکمه پوش کیتی رو نخواد! اون به خاطر ترس خودش نرفت!
خیلی ها تو رابطه، وقتی به تضادی برمیخورن، به خودشون میگیرن؛ یعنی دنبال یک مشکل در خودشون میگردن، احساس قربانی شدن میکنن، احساس میکنن چیزی در خودشون کمه یا جالب نیست! اما نه!مثل همین مورد! کیتی چیزی کم نداشت؛ گربه چکمه پوش هم خیلی دوستش داشت ولی ترس توی وجودش مانعش شد.
این یک نمونه بارز برای نگاه کردن به قضیه، از جنبه ایه که به ما احساس بهتری بده و نکته مهم تر اینکه، این خود گول زدن نیست! مثل این مورد که اتفاقا عین اتفاق رخ داده بود. یعنی کیتی میتونست این نگاه رو داشته باشه که حتما من رو دوست نداره که نیومد، یا اینکه بگه دوستم داشت ولی بخاطر ترس خودش نیومد. این دوتا تعریف احساس های متفاوتی رو در فرد ایجاد میکنن.
مثل اینکه به کسی زنگ بزنید و اون جواب نده، میتونید بگید ک اره به من بی توجه و هیشکی دوسم نداره و بی معرفتن، میتونیدم بگید حتما دستش بند بوده نتونسته جواب بده و هر یک از این نگرش ها نتایج کــــــــاملا متفاوتی برای شما ایجاد خواهند کرد.انگار که وقتی جواب نداد اون طرف، یه دوراهی جلوت باز بشه که یکی میره به مخدوش بودن روابط و دیگری میرسه به روابط ارام و سرشار از حس خوب. و انتخاب با توئه که به کدوم راه بری.
البته بنظر من، وقتی به درک عمیق تری از قانون برسیم،دیگه دنبال یافتن علت بیرونی نیستیم! چرا این کارو کرد! چرا فلان شد! چرا بهمان شد! میگیم “تو فرکانس هم نبودیم” دقیقا هم همینه!
کیتی یه فرد عاشق و فروتن میخواست اما گربه چکمه پوش سرشار از غرور بود، برای همین از زندگیش نیومده خارج شد! و زمانی این ها کنار هم قرار گرفتن که دیگه از اون شخصیت مغرور خبری نبود(خواسته خود کیتی!)
وقتی به روند جهان اعتماد کنیم، میدونیم که همه چیز طبق فرکانسه.و من با ایجاد احساسات بهتر فرکانس های بهتر رو ارسال میکنم و اتفاقات زببا خلق میکنم. یک جمله ی استاد، خیلی خیلی قلب منو قرص کرد،«شما با تغییر افکارتون؛ حتی یک ثانیه بعدتونم میتونید تغییر بدید،حتی یک ثانیه بعد».
سپاسگزار بودن در این مسیر همراه استاد عزیزم و همه شما هستم.
سلام فاطمه جان.
تحسین میکنم عکس پروفایل زیبات رو چقدر عکس پروفایلت رو متفاوت کردی.
و باید بگم که دقت تون توی تحلیل شخصیت ها و نگرش ها عالی بود
خیلی خوشم اومد، سپاسگزارم ازت
این نشون میده که قانون رو خوب درک کردی و انسان عملگرا هستی.
به نام خدای هدایتگرم
دوست عزیز فاطمه جان کامنتت چنان در جانم نشست .باوجود اینکه این آگاهی ها را همه ما کمو بیش میدانیم، اما گاهی« در لحظه گویی دری در وجودمان باز شده و آن آگاهی که برای ما لازم است را دریافت میکنیم .»
مثل آخر کامنت شما
البته بنظر من، وقتی به درک عمیق تری از قانون برسیم،دیگه دنبال یافتن علت بیرونی نیستیم! چرا این کارو کرد! چرا فلان شد! چرا بهمان شد! میگیم “تو فرکانس هم نبودیم” دقیقا هم همینه!
که این تیکه از کامنتتون باعث آرامش من در همین لحظه شد و خداروشکر میکنم که هدایت شدم به خوندن این کامنت زیبا از شما دوست بهشتی .
سلام فاطمه جان واقعا از تحلیلت لذت بردم
ممنون که اینقدر نکات جالب و زیبایی را گفتی
برام خیلی درس داشت مخصوصا که به این نکته
خواسته هامون اشاره کردی که طبق صحبتهای استاد واقعا انگیزه مون
برای خواسته هامون چیه
و اینکه گفتی وقتی یک فرد رفتاری نشون می ده که مطابق
میل ما نیست دنبال علت بیرونی نباشیم و
بگیم تو فرکانس هم نبودیم و اینکه گفتی که کیتی یک فرد فروتن می خواست برای همین گربه چکمه پوش در زندگی اش نیومده خارج شد و بدونیم آدمهایی هم که کنارمون هستند در فرکانس ما هستند و نجنگیم با آدمها خودمون را تغییر بدهیم و خواسته هامون برای انتخاب آدمها را چون اگر واقعا اون چیزی که باید نباشند جهان به راحتی اونها را از فضای فرکانسی ما خارج می کنه واقعا ممنون از این تحلیل زیبایت
همیشه شاد و سلامت باشی
سلام دوست عزیز
چ تحلیل ظریف و جالبی لذت بردم از دیدگاهتون
وقتی به روند جهان اعتماد کنیم، میدونیم که همه چیز طبق فرکانسه.و من با ایجاد احساسات بهتر فرکانس های بهتر رو ارسال میکنم و اتفاقات زیبا خلق میکنم. یک جمله ی استاد، خیلی خیلی قلب منو قرص کرد،«شما با تغییر افکارتون؛ حتی یک ثانیه بعدتونم میتونید تغییر بدید،حتی یک ثانیه بعد
ثانیه ثانیه هات با افکارو فرکانسهای عالی سرشار از اتفاقات زیبا باشه فاطمه عزیز
به نام خداوند هدایتگرم
سلام به استاد نازنینم و خانم شایسته عزیز و همه بچه های سایت عباسمنش
ساعت پنج صبح قبل پرواز وارد سایت شدم و این فایل رو دیدم و دانلود کردم تا در طول پرواز نگاش کنم و الان کامنتم رو از یه جای متفاوت از همیشه دارم مینویسمش در حالی که خورشید طلوع کرده و آسمون در قشنگترین حالت ممکنش قرار داره و ویو خیلی فوق العاده ای رو میبینم دارم مینویسمش
ترس ، خیلی خیلی درکش کردم در این چند روز زمانی که با کلی کار کردن روی خودم و کلی خوب کردن احساسم دقیقا به همون غرور رسیدم که دیگه من خیلی میدونم و به یه درجه خیلی بالایی رسیدم دقیقا همون زمان بود که به شکل عجیبی دچار مشکل شدم اون موقع که نفهمیدم این مشکلات که الان پیش اومده برای چیه و منی که اینقدر دارم روی خودم کار میکنم چی شد که اینطوری شد ولی الان میفهممش
دقیقا همون موقعی که همه چی خوب پیش میرفت من بیمار شدم و عجیبترش این بود که هر روز بدتر میشدم و دیگه کم کم ترس داشت بیشتر میشد حرفایی دکترا و خانواده داشت تاثیر میذاشت هرچی میخواستم ذهنم رو کنترل کنم که چیزی نیست هر روز بدن مولکول جدید میسازه و کافیه خودم ذهنم رو کنترل کنم اما نمیشد دیگه خبری از حس خوب نبود و مدام یاد آدمایی میوفتادم که با همین بیماری به بیمارستان رفتن و کارشون به عمل و گاهی مرگ کشیده و هر روز حالم بدتر میشد بعد حدود یک هفته که سفرم رو هم بخاطرش به تاخیر انداخته بودم بلاخره تونستم ذهنم رو کنترل کنم و توجهم رو از روش بردارم البته کار اسونی نبود و اوایل همش بهش فکر میکردم اما مسافرتم رو شروع کردم و دقیقا از همون جایی که من شروع کردم به بی توجهی به این بیماری خیلی عجیب من هدایت شدم به فایل ده کشف قوانین اصلا قرار بود من اون موقع فایل روابط رو گوش کنم نمیدونم چیشد که کشف قوانین رو گوش کردم همینطور که داشتم گوش میدادم و آماده میشدم استاد گفتن معده هر ماه داره دوباره ساخته میشه و اگر تو هنوز مشکل داری بدون از درون خودته و از ذهنت هست اصلا انگار اون لحظه این حرف برای من بود گفتم اینکه من هدایت بشم به این فایل اینو گوش کنم این کلام خدا برای من بوده و دقیقا از همون موقع سعی کردم فقط توجهم رو نکات مثبت سفرم باشه فقط لذت ببرم الان که در حال برگشت از سفر پر از خاطره و قشنگی هستم و هر لحظه بیشتر بیشتر به قانون بدون تغییر خدا پی میبردم الان دیگه خبری از اون دل درد و معده درد و بیماری عجیب غریب که کلی اسم های مختلف داشت رو ندارم بعد این موضوع بیماری من بیشتر توجهم به نعمت سلامتیم بود که قبلاً داشتم ولی توجی بهش نداشتم درست مثل کاراکتر های این انیمیشن که اون چیزایی که میخواستن رو داشتن ولی توجهی بهش نداشتن
خیلی وقت پیش فایلی رو گوش دادم استاد این رو گفتن که تو خود پای در راه بده خود راه گویدت که چون باید کرد الان دیگه خیلی کامل درک میکنم مفهوم این شعر رو و کافیه توکل کنیم تسلیم خدا بشیم و اقدام کنیم راه درست خودش معلوم میشه برامون کافیه شجاعتمون رو نشون بدیم
خدارو سپاسگزارم برای اینکه میتونم این فایلها هارو ببینم و گوش کنم و بفهممشون خدارو سپاسگزارم برای اینهمه نعمت و ثروت فراوانی که در اختیار ما قرار داده کافیه ببینیم کافیه بخوایم ازش تا بهمون بده خداروشاکرم که شدم خالق زندگی خودم و میکلانژ زندگی خودم و دارم همونطور که میخوام مینویسمش و اتفاق میوفته روابطم رو سلامتیم رو کارم رو و…
خب دیگه ما فرود اومدیم خدانگهدار
خدایاشکرت
سلام دوست عزیز
ممنون از کامنت زیباتون و تحسینتون میکنم بابت تعهدی که دارید.
دقیقا همینطوره وقتی با یه تضادی توجه میره به ناخواسته و وارد سیکل معیوبش میشیم و اطرافیان و از همه بدتر کنترل، دست ذهن نجواگر میفته تعهد بسیار بالا میخواد که توجهمون رو جهت بدیم به سمت زیبایها، من خودمم برام پیش اومده، ولی وقتی بسمت زیبایها جهتش میدیم اولش یه آرامش از جنس خدایی میاد بعد کم کم ایده ها شروع میکنند به تراوش، مخصوصا وقتی بیشتر وقتمو تو این سایت الهی میگذرونم و ذهنم رو بمبارانی از زیبایی ها و کامنتای دوستانی مثل شما میکنم.
همیشه شاد و سلامت و تندرست باشید.
سلام به آقای حیدری عزیز
از شما ممنونم برای کامنت قشنگی که برای من گذاشتید، استاد راجب تضاد در یکی از فایل ها توضیح دادن که تضاد اصلا چیز بدی نیست و باعث میشه شما خواستتون روشن تر بشه و واضح تر بشه اما به قول شما تعهد میخواد برای اینکه بتونیم اون لحظه ذهنمون رو کنترل کنیم و توجهمون رو ببریم سمت خواسته، اما قسمت خوب ماجرا اینجاس که همیشه جهان پاسخ مثبت میده یعنی همون زمانی که شما تصمیم میگیری و عمل میکنی و قدم اول رو برمیداری همون موقع جهان هم، پاسخ هم فرکانس با خواسته و توجه شما رو میاره در زندگیتون.
من عاشق این قانون بدون تغییرم که هیچ موقع اشتباه تو کارش نیست .
امیدوارم همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشید و مثل همیشه کامنت های عالیتون رو بخونم و لذت ببرم از وجود دوستانی مثل شما که اینقدر کامنت های زیبا در سایت میزارن و کلی از نتایج و حس حال خوبشون لذت میبرم
سلام مجدد کیمیا عزیز
انقدر جنس کامنتای دوستان مخصوصا شما زیباست حیفم میاد جواب ندم و انقدر با نوشتن قانون برام مرور میشه حس فوق العاده ای میگیرم، منم دقیقا با صحبتهای طلایی شما موافقم عاشق قانون بدون تغییر خداوندم اینکه از همون لحظه شروع کنم توجه به زیبایها جهان روی خوشش رو بهم نشون میده و بقول قرآن صدق بالحسنه بشم، استاد تو اکثر دوره هاشون این قانون رو خیلی قشنگ توضیح دادن که تو قدم پنجم و هشتم و دوره کشف قوانین و دوره زیبای عشق و مودت توضیح دادن
اتفاقا امروز تو دوره عشق و مودت کامنتی گذاشتم در مورد همین موضوع، همینجا همون مطلب رو عنوان میکنم
قانون وضوح از طریق تضاد
با تضادها دوست باشیم اونارو نفرین خداوند ندونیم
واقعا همینطوره 99درصد انسانها به یه تضادی بر میخورن تمرکزشون میره رو اون ناخواسته، خود منم این پاشنه آشیلم هست و دارم بهبودش میدم، و اما تمرینی که برای خودم دادم اینکه هر روز، هر لحظه از خودم میپرسم حمید تو چی میخوای، چه اتفاقاتی بیفته بهت حس لذت و خوشی بیشتر میده، یا دوست داشتی فلان اتفاق افتاد،چطوری بود بیشتر احساس رضایت میکردی، قانون وضوح از طریق تضاد، واقعا معجزه میکنه، و درنهایت این باور طلایی رو دارم تو ذهنم جا میندازم که هر اتفاقی بیفته تو جهت رسیدن من به خواسته هام هست، تمام شرایط، تمام انسانها دستانی از خدواند هستند که من رو به خواسته هام برسونند.
براتون از خداوند باعشق بهترینهارو میخوام همیشه تنور دلتون پر از نور الله باشه.
کیمیای عزیز سلام
خیلی خوشحالم خدا رو شکر میکنم برای هدایتم به سمت کامنت تو
چقدر کیف کردم و خوشحال شدم واست
خیلی تحسینت میکنم برای تعهدی که برای توجه به زیبایی ها داشتی برای بیشتر به تاخیر ننداختن سفرت برای سفر لذت بخشت و پاداشی که دریافت کردی
هر لحظه ات سلامت تر و توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب العالمین دوست ارزشمندم
سلام به روی ماه زینب دوست داشتنی ام، مرسی ازت بابت تایمی که گذاشتی و کامنت منو خوندی و برام نوشتی قشنگ ترین کار برای من اینه که صبح بیدار بشم بیام کامنت ها رو بخونم و کلی انرژی بگیرم حسمو خوب کنم و کارم رو شروع کنم
راستش تعهد من هنوز خیلی جای کار داره ، اما زمانی که یک نتیجه میگیری مثل همین سلامتی خیلی با انگیزه و اعتماد بنفس و تعهد بیشتری برای هدف های بعدی قدم بر میدارد چون ذهن راحت تر قبول میکنه که فلان زمان تونستی پس الآنم میتونی .
مرسی ازت برای این دعای قشنگی که برام کردی امید وارم همیشه در شادی سلامتی عشق و ثروت باشی دوست خوبم
بنام خدای مینو سرشت.
سلام دارم خدمت خواهر و جواهر ارزشمند کیمیای توحیدی
کامنت تو خوندم و کلی لذت بردم. ایول دختر
که اینقدر شجاع هستی ، و تونستی بر ترس هات غلبه کنی…
بله امروز شما نشون دادی ، می تونی …
و این گوی و این میدان
جای تحسین داره …
اینجاست که باید به حرفای استاد عمل کنیم. پس کی ؟
انشاءالله معمار زندگیت باشی .
سلامتی و حال خوب رفیق همیشگیت.
ای فرشته ی متعهد
سفرتونم به سلامت
امضای الله مهربان
پای تک تک آرزوهات.
منتظر کامنت های فوق العاده خوبتون هستیم .
ای دختر شجاع و نترس
سلام به آقای بساطیان عزیز
اینقدر حس خوب و حال خوب با کامنتتون بهم دادین که اصلا روزم رو ساخت مرسی برای این انرژی مثبت مرسی برای این دل مهربونی که داری و اینقدر خوب میتونید حال خوبتون رو به دیگران بدید
باید بگم بله از زمانی که با پا گذاشتن تو ترس هام با نتایج کوچیک نسبتا بزرگش رو برو شدم خیلی خیلی اعتماد بنفسم برای کار های بزرگتر بیشتر شده و انشالله بزودی میام مینویسم از هدف هایی که بهشون رسیدم
امیدوارم همیشه شاد ثروتمند سلامتباشید و حس حال خوب تو زندگیت جریان داشته باشه دوست خوب من
بنام خالق یکتا
می نویسم با قشنگ ترین احساسم .
برای بهترین و زیباترین
خواهرم
نقطه ی آبی شما رو دریافت کردم و کلی حال خوب ،
کلی احساس خوب ،
خواهر توحیدی و شجاع
کامنت های که براتون می نویسن بچه ها ارزش داره ،
با پول نمیشه خرید ”
این نوشته ها رد پای شماست و باقدرت ادامه بده، و از نتایج خوبت برامون بنویس
منتظر خبر های مسرت بخشت هستیم،
ما با نتایج مون هم خودمون و هم استاد خوبان رو خوشحال میکنیم.
ثابت قدم بمون.
دوستدار و دعای گوی شما هستم .
تقوا داشته باش،
و خود رو برای مسیر ی که خداوند برات مهیا کرده، آماده ساز
اندازه ی اون حس قشنگت دوست دارم .
سایتون برقرار
و لطفتون مستدام
سلام بر کیمیای ناب سایت
کامنت تون اینقدر زیبا بود که دلم نمیخواست به این زودیا فرود بیاین
(تو کامنتام به یک عروج بعد تصادف اشاره کردم که موجب درک و شهود بسیاری از قوانین و حقایق این جهان و بینهایت جهان(جهان های موازی) شدم.
چیزی که میخوام بگم اینه که به ازاء پیشرفت و تعالی و رشدمون ما به سمت بالا میریم و هر واحد پیشرفت (تعالی و آگاهی) مارو به جهان بالاتر میبره بدون اینکه متوجه این جابجایی بشیم
پس هیچ فرود اومدنی درکار نیست و هر پله که بالا میریم جهان زیر پامون پاک میشه و ما ناگزیریم به بالا رفتن و رشد
تنها کسانی که اجازه داشتن به پایین بیان همون ارواح بزرگ و مطهری بودند که برای گرفتن دست در راه ماندگان به پایین میومدند و بزرگترین روح این عالم بانویی بود که در شب بعد از عروج به پایین اومد
به من گفت اگر نمیترسیدی میتونستی منو ببینی
اما در عین حالی که حضورشو درک میکردم نمیدیدمش چون میترسیدم
و….
(البته من 20 سال پیش در خواب دیده بودمش)
او بزرگترین بانوی همیشه زنده این عالم « حضرت فاطمه » بود
اونجا بود که فهمیدم چرا قبر نداره
چون اصلاً نمرده
همه تاکیدش این بود که (أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ )
فقط ما همانیم که (فراموش نکردیم که) باید باشیم.
خب اگر توحید رو به درستی درک کنیم
دیگه نگران شرک نخواهیم بود و بزرگترین دستان خدا هم به کمک ما خواهند آمد.
هر چند « الیس الله بکاف عبده»
باشد تا رستگار (شویم ان شاءالله)
سلام به آقای حافظان عزیز که همیشه از خواندن کامنتاش فقط میشه لذت برد
دوست خوب و هم فرکانسی من مرسی برای این که کامنت منو خوندید و ممنونم از شما برای این کامنت زیبایی که گذاشتید
چقدر خوب بود توضیح شما راجب پیشرفت و رشد که فقط داریم به مرحله بالا تر میریم چه خوب شد که الان این موضوع بهم یادآوری شد برام مثل نشونه بود این حرف
آخر کامنت نوشته بودین خدا برای بندش کافیه واقعاً هم کافیه اصلا این توکل کردن و تسلیم شدن در برابر خدا معجزه ها کرده در زندگی من اینکه خدا اصلا از راهی که نمیدونیم و فکرشو نمیکنیم دستانش رو برامون همیشه آورده تو زندگیمون کافیه اعتماد کنیم بهش و باور داشته باشیم که برامون کافیه
همیشه شاد ثروتمند سلامت باشید و در حال پیشرفت
سلام ب استاد عزیزم
و مریم بانوی دوسداشتنی
استاد میدونم ک میدونید این فاااایل چقدرررررررززز ب موقع و درزمان درست صبط شد
و اگاهی های نابش
اول بگم حرفهای شمارو گوش دادم و با نگاه شما بعد انیمیشن رو دیدم
و من عاااااشق انیمیشن هستم
و چقدرررررر زیبا بود ک همه مانعمتهایی رو داریم خوشبختی رو داریم الانم اما دنبال چیز دیگه هستیم برای خوشبختی
در صورتی ک من الان همه چیز لازم رو دارم و همین لحطه هم میتونم از زندگیم لدت ببرم و چیزهای فراوانی برای سپاسگداری دارم ک نمیبینم
و اما بگم از همزمانی این فایل با زندگی من:
تقریبا 8ماهی هست شایدم 9ماه
ک پروسه ای برام شروع شده
مثل کلاس درس
ک قراره من بزرگتر.توحیدی تر.موحدتر .متوکلتر.رهاتر بشم
و بینهااااااایت زیبا این پازل برام چیده شد
ماجرا از یک تصاد عاطفی شروع شد
بارها ماجراشو تعریف کردم
مختصر میگم:
خلق 1رابطه زیبا درتاریخ موردنطر با تمام ویزگی های مدنطر و حتی خصوصیاتی ک نداشت بعدا بدون تلاش و درخواست من در طرفم ایجاد شد
روزهای زیبا و قشنگ
لحطه های شاد رقم خورد
طبق حواسته من
والبته بکم از اول درخواستم این بود شخصی بیاد با ویزگی های من میخام مدتی دوست باشیم و بعد ازدواج کنیم
از درو دیوار نشانه ازدواج و … ومنم تایید کننده و همه رو ب فال نیک میگرفتم
ب تصادهای کوچیک میخوردم همه اش میگفتم من باید ب این توجه کنم من چی میخام
تصاد چه درسی داره و…
تا 1تصاد دیگه اومد و من کمی ناراحت
خدای درونم گفت میترسی از دستش بدی
گفتم نه
گفت پس بگو یا خود واقعیت باش یا تمام
و منم نوشتم
ورق برگشت
واین اقا یهو اومد گفت تصمیم گرفته ازدواج کنه با1 دختر دیگه ک گویا تو معازشون زیاد میاد و میره
والبته بگمم ک خودشم شاک شده بود از رفتارش و نمیدونست داره چیکارمیکنه و چرا تادیروز ک ماخوب بودیم یهو عوص شد همه جی….
وقت سر کلاس رفتن و بزرگتر شدن من بود
کلاس من از فرداش شروع شد
اولش بیتابی کردم
اصلا انتطار این اتفاق رو نداشتم
بعدش خودمو جمع و جور کردم و تلاش کردم مثل استادم نگاه کنم و درخواست توحیدی بودن دادم مثل 1شاگرد خوب سرکلاس بشینم
این وسطها هم دلتنگ میشدم و بیقرار
اما….
سعی کردم ادامه بدم
اعتمادکنم بهش
و هرچی از استادم یاد گرفته بودم رو اجرا کنم
وقت عمل بود
رفتم تو دل تنهایی تو 1باغ و شب وسط1باع بی درو پیکر خابیدم
داستانشو تو 1فایل نوشتم…
کلاسها یکی یکی شروع شدن
اولین کلاس:
دوست داشتن خودم بود.لایق دیدن و ارزشمند بودنم بود
فایل استاد ک سرمایه اصلی شماچیسیت کمی بیدارم کرد
بزرگترین پاشنه اشیل من اینکه ارزشمندی خودمو ب عوامل بیرونی میدادم بود)
کلاس بعد لایق دونستن خودم بود
کلاس بعد خالق بودن من( این کلاس هم برااین بود ک من فکرمیکردم بقیه میتونند ب هرچی میخان برسن جز من)
کلاس بعد شناختن خدایی ک منو خلق کرده
کلاس بعد توحید و تکیه کردن فقط روی خدا و تنها از خودش خاستن بود
کلاس بعد هرچی بخای بهت داده میشه تو باید بخای زیاد بخای (درخواست کردن یاد نداشتم و فکرمیکردم ک نمیشه و خدابمن نمیده)
کلاس بعد رهایی بود از خاسته ها
کلاس بعد لدت بردن از لحطه ها بود
و تیکه اخر این پازل شگفت انگیز بعد از اتفاق دیشب ک اون بنده خدارو با نامزدش دیدم بود(بگمم ک تواین مدت هنوز ایشون عقد نکرده و خییییلی جالبه با تمام دوستانش ک قبلا باهم همگی بیرون میرفتیم قطع رابطه کرده و نمیره)
دیشب وقتی دیدم تو شهر باهم
حالم دگرگون شد
گفتم من بهت ایمان دارم
نمیدونم قراره چی بشه اما من میدونم تو تموم نشدی ک بخام ماتم بگیرم
قحطی پسر نیومده ک بخام گریه کنم
و ایمان دارم همه چی ب نفع منه
و برگی بدون ادن تو ب زمین نمیافته
اما نمیدونم چرا تواین همه مدت من ندیدمشون
اما این چند روز اخر 3بار دیدمشون
هرجور بود دیشب خودمو اروم کردم و از شام خوردن با دوستم وبا اتفاقات اطراف سرمو گرم کردم.
وقتی اومدم خونه فقط اینو تکرار میکردم
خداوند از هرراهی خودش صلاح بداند خاسته منو بهم میده
و امروز این فایل استاد و دقیقه 32
اعتبار همه چیز مال اونه ن من
تیکه اخر پازل و کلاس اخر بود
متن تمام کلاسهام این بود:
من تورو خلق کردم و قطره ای از وجودمو درون تو کداشتم.و بهت ارزشمندی دادم .چون تیکه ای ازمن هستی.نهایت ارزشمندی و لیاقت
ارزشمندیت ب درونته ن بیرون
ب پول و ماشین وقیافه و اعتبار و جایگاه اجتماعیت نیس.
تورو خلیفه خودم قراردادم و قانونی برجهان گداشتم ک هرجور میخای خلق کنی و لدت ببری
همیشه کنارتم و بیشترازتو میخام ب خواسته هات برسی
خودتو لایق بدون
خودتو ارزشمتد بدون
زیاد بخاه
من هدایتت میکنم ب هرچی میخای برسی
اماااااا فراموش نکن فقط باید از من بخای
فقط رو من حساب کن
و فراموش نکنی تو بدون من هیچی نیستی!!
خدایا اعتبار همه چی مال توست.
ومن بدون تو هیچ هستم
ازصبح این شعر تو ذهنم میچرخه
سالها با جور لیلا ساختی من کنارمت بودمو نشناختی…
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم
کردمت آوارهی صـحرا نشد
گفتم عاقل میشوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانهام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم…
انگار روزهام شده مثل 1انیمیشن ک از جلو چشمام میگدره
و الان رسیدم قطعه اوج داستان و سکانس اخر…
من بدون تو هیچی نیستم
خدایا من تسلیمم
باتمام وجودم
همه چی توهستی
اول و اخر
درسته منم خالقم
اما بدون تو هیییییچی نیستم
و تویی ک تمام کارها رو انجام میدی و من فقط تسلیم این همه عطمت و بزرگی ام
1قطره در کنار بینهاااااایت هیچی نبس
و چقدرررر حرف استادم زیبا بود ک اعتبار همه چی فقط برای اونه
منی ک حتی نمیتونم 1کارکوچیک براخودم بکنم
راحت نفس میکشم
مینویسم
میبینم
میشنوم
میخورم.میخابم.عشق میورزم
اگه تو نباشی ک من هییییییییچی نیستم
منی نبود اکر تو نبودی
من خفته بودم در خابگاه عدم
عشق تو امد و بیدارم کرد…..
بینهااایت سپاسگدارم استاد عزیزم
بابت این همزمانی فوق العاده و نگاه زیبا و اشنایی من با خالق خودم
به نام الله مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی
سلام ب دوستان عزیزم
ملیحه جانم سلام
از وقتی کلیپ استاد رو دیدم قبل از کامنت گذاشتنم گفتم کامنت دوستان رو بخونم
کامنت سید علی خوشدل عزیز احسان عزیز فرزانه عزیز زهرای عزیز و … رو خوندم گفتم خدایا دوست دارم کامنتم پاسخ ب کامنت این دوستان باشه اینقدر ک زیبا کامنت گذاشتن
و ناگهان هدایت شدم ب کامنت شما
میخوام تحسینت کنم دختر
افرین من تحسینت میکنم ک اینقدر شهامت داری
تحسینت میکنم ک با یک جهاداکبر داری ادامه میدی
تحسینت میکنم ک اینقدر زیبا داری روی خودت کار میکنی
من تحسینت میکنم ک اینقدر خوب داری خودت رو میشناسی
من تحسینت میکنم بابت آگاهی هایی ک داری
من تحسینت میکنم بابت شجاعتت و رفتن تو دل ترسهات
من تحسینت میکنم بابت ایمان و توکلت
ملیحه جانم عشق از آن خداست معشوق واقعی فقط خداست
تحسینت میکنم بابت شعر زیبایی ک نوشتی
شما ی دختر فوق العادده ای به نظرم .من رنگ و بوی حضور خدا رو توی کامنتت احساس کردم
تغییر برات اتفاق افتاده
چقدر زیبا تسلیم خداوند شدی .
تحسینت میکنم بابت رهایی
تحسینت میکنم ک شایسته تحسین هستی لایق و ارزشمندی شما
توی این راه فقط ثابت قدم و صبور باش
شگفتی ها واست اتفاق می افتن ب امید روزی ک بیای و از نتایج فوق العاده ات برامون بنویسی دختر خوب
اما در خصوص کلیپ استاد هنوز دارم روش فکر میکنم
من همیشه نقش اون سگ خوش بین روی توی زندگیم بازی کردم اما الان احساس میکنم درونم یه گربه چکمه پوش مخفی بوده
چیزی ک همیشه انکارش کردم.تازه دارم میفهمم چقدر مسیر رسیدن های من سخت بوده
من ک اکثرا دنبال حال خوشم
من ک به راحتی به همه اعتماد میکنم .من ک به همه چیز خوش بینم .
چون من درونم چیزهایی مخفی شدن
ک تازه دارم میشناسمشون
غرور
من از همه بهتر میفهمم
من از همه بهتر انجام میدم
من باید خودم حلش کنم
من تنها کسیم ک میتونه حل کنه
من خودم صلاحش رو بهتر میدونم
تصمیم من بهتره.
از ی سوی دیگ
هر زمان کاری میخوام انجام بدم برای دیگرانه
برای اینک دیگران خوششون بیاد
این پاشنه آشیل منه
گاهی وقتی میخوام کامنتی بذارم دقیقا ذهنم میگ ببین اینا رو بگو ک بقیه بگن به چ کامنتی گذاشته
اینجور بنویس ک دیگران اینجوری دوست دارن
و من تمام اون روزها کامنت نذاشتم تا به این نجواها پاسخ منفی بدم و بگم ساکت.
من دوست دارم بنویسم چون قلبم میخواد چون احساسم خوب میشه
ببین کامنت بقیه بچها رو پر از توحیده پر از حرف خدایی هست و برای همینه ک اینقدر لایک میخوره و بازخورد میگیره
هر چی ک از دل بر میاد به دلم میشینه.
ماریا تو فقط بنویس برای خودت برای رد پایی از خودت ک یه روز بدونی چ دیدگاههایی داشتی و توی چ شرایطی بودی
چیزی ک کل خانواده در خصوص من قبول دارن همینه ک من واقعا ب بهترین شکل ی کاری رو انجام میدم.
اما اگر داره سخت پیش میره برای ذهنمه
برای نجوایی هست ک همیشه با منه.
توجه دیگران
حرف دیگران
و ترسهام ترس ترس
احساس عدم لیاقت
خدایا توی این مسیر منو هدایت کن
با توکل به خودت روی خودم کار میکنم و میدونم ک بی اذن تو برگی از درخت نمی افته
منو هدایت کن ک تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
منزهی تو
خدا رو شکر بابت کامنتی ک تونستم بذارم.
خدایا سپاسگزارم ازت
در پناه الله مهربان باشید.
سلام ب دوست عزیزم ماریا
واااای ک اشک منو دراوردی
بینهاااایت سپاسگدارم ک این همه منو تحسین کردی
انگار خدا داشت تحسینم میکرد
و چقددرررر در زمان درست این کامنت رو خوندم
بینهااااایت سپاسگدارم سپاسگدارم سپاسگدارم
و الان میفهمم هرچی رهاترباشم همه چی عالی تر جلو میره
ماریای عزیزم…
فهمیدم همه ما درونمون گربه چکمه پوش
شعبده باز
دختر یتیم
و اون خانم گربه رو داریم
اما باید دوستشون داشته باشیم
چون جزیی از ماهستن
ما بادیدگاه قبلی مون اونارو ساختیم
با دیدگاه جدیدمونم میتونیم تعییرشون بدیم
فقط نباید باهاشون بجنگیم
درصلح و ارامش تعییربدیم.با نگاه جدیدمون
با باورهای درست
همون نقاط خراب باعث شدن الان همه مون اینجا توپارادایس استاد عزیزمون باشیم
و گرنه ک هرکسی الان سرگرم روزهای خودش بود بدون استاد….
پس بقول استاد درفایل 9کشف قوانین…
ماریای عزیز…
ارام باش.از زندگیت لدت ببر.
از داشته هات لدت ببر.همه چی بهت داده میشود وقتی سپاسگدارتر و ارامتر باشی
در پناه تنها قدرت جهان
به نام خداوند هدایتگر و مهربان
خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم
حمد و ستایش مخصوص خداوندی است ک ما رو آفریده و به ما قدرت خلق داده
چقدر خوشحال شدم از کامنتی ک نوشته بودی ملیحه عزیزم
خدا رو شکر ک به ندای قلبم گوش دادم و آنچه گفته شد انجام دادم
هر چی بیشتر کامنت بچها و صحبتهاشون با هم رو میخونم بیشتر ایمان میارم ک توی سایت استاد واقعا داره معجزه اتفاق می افته
من به کامنت شما آنچه شما لازم است بدانید رو میگم و شما در پاسخ به من آنچه من لازم دارم و این ها فقط از سوی خداوند امکانپذیر هست.
(((ارام باش.از زندگیت لدت ببر.
از داشته هات لدت ببر.همه چی بهت داده میشود وقتی سپاسگدارتر و ارامتر باشی)))
و اینجا
((فهمیدم همه ما درونمون گربه چکمه پوش
شعبده باز
دختر یتیم
و اون خانم گربه رو داریم
اما باید دوستشون داشته باشیم
چون جزیی از ماهستن
ما بادیدگاه قبلی مون اونارو ساختیم
با دیدگاه جدیدمونم میتونیم تعییرشون بدیم
فقط نباید باهاشون بجنگیم
درصلح و ارامش تعییربدیم.با نگاه جدیدمون
با باورهای درست))
سپاسگزارم
به آغوش پر مهر خدا می سپارمتان.
سلام دوست عزیز و هم فرکانسیه من ..
خیلی قشنگ نوشتی خیلی زیاد ازت سپاسگزارم … منم دقیقا همین تجربه رو توی رابطه عاطفی داشتم با پسری اشنا شدم که خیلی از خصوصیاتی که میخواستمو داشت همه چیز عالی بود خیلی خوشحال بودیم یهو یه روز اومد گفت ما قسمت هم نیستیم ما با هم خوشبخت نمیشیم و رفت این پسر تا دیروزش رفتارش خیلی خوب بود و یک آن تغییر کرد …
دارم منم مثل شما این درسا رو میگیرم از وقتی ایشون رفتن من خیلی متعهدانه دارم روی خودم کار میکنم ..
کامنت شما درس های بزرگی رو یادم انداخت .. خیلی متشکرم …
دوست عزیزم هر نتیجه ای گرفتین در خصوص روابط عاطفی به هر نحوی خوشحال میشیم بشنویم و استفاده کنیم و ایمانمون بیشتر بشه .
اگر نتیجه ای گرفتین در روابط در همین قسمت برامون بنویسید ..
مررسی
سلام ب فاطمه عزیزم
خییییلی خوشحالم ک کامنتم مفید بوده
حتماااااااااا میام مینویسم
حتماااااااااااا
و البته ک بنطر خودم 2تاحالت داره
یا من قراره خیییییلی عزیزتررررر بشم
یا قراره شخصی فوق العاده ترررررر بیاد
و قطعا من نتیجه رو مینویسم
بینهاااایت سپاس از شما دوست عزیزم
سلام دوست گلم برات ارزوی بهترینا رو دارم
پرازاگاهیه این کامنت
و اینکه من دیدم شما توی این مسیر استقامت کردید
عزیزم میخواستم بپرسم نتیجه رابطتون چیشد؟
من در یک تضاد عاطفی هستم و میخواستم از شما الگوبرداری کنم
کامنتتون واقعا پرمحتواست
سلام ب دختر مهربون
اول از خودت برامون عکس بزار ببینیم اون چهره ماه رو
انقدررررر تو این مسیر رشد کردم ک نگم براتون
هر روز تلاش میکردم توحال خوب بمون
دوره لیاقت رو برای خودم خریدم و چقدررررررر منو رشد داد
پیشنهاد میکنم حتما تهیه کنید عاااالیه
بزارید یکم از داستان تعریف کنم:
خدا همون اولایل رفتن نشانه هایی بهم داد
مثلا فهمیدم رفتن ازمایش
اما خدا گفت اصلااا خودتو ناراحت نکنی هاااا همینطوری رفتن
قرار نیس اتفاقی بیافتع
و واقعا هم الان1سال و نیم شده اتفاق نیافتاده
خدا دختری سرراهش گداشته نقطه مقابل من
یعنی من کل جهانو میگشتم نمیتونستم دختری نقطه مقابل خودم پیدا کنم و سر راهش بزارم
نگم براتون ک توی تک تکلحطه ها من جلو چشمش بودم
و چقدرررررر خصوصیات عالی ک ساختم و خودم ندیدم بچشم بنده خدا اومده
ازاینطرف با دوره لیاقت چقدررررررر بچشم خودم اومد این ویژگیهام
چقدرررررررر من رشد کردم
ایمانم
توکلم
رهاترشدنم…
دوست عزیزم
بنطرم هرکسی 1 پاشنه اشیل داره
شایدم چندتا
اما همون پاشنه اشیل رو درست کنی رشد میکنیو تو رفع همون پاشنه اشیل میفهمی چه خدایی کنارته و توحیدی تر میشی
انگار همه تصادها برای رشد کردن منه و شناخت بیشتر خودش….
17خرداد ماه قبل دوستم بهم زنگ زد
گفت وسط1 شلوعی عجیبی ام اما خدا بشدددت اصرار کرده بهت زنگ بزنم
منم گفتم خیره
حرف بزن ببینم یاتو قراره بمن حرفی بزنی
یامن بتو..
خلاصه حرفها ب 2 نهال انگور رسید ک دوستم از خاهرش بهش رسیده بود
2 نهال زخمی یکی کمتر یکی بیشتر زخمی و اسیب دیده
دوستم میاد نهال هارو تو باغچه خونه اش بکاره
همسرش میگه اینکه کمتر اسب دیده ممکنه جوانه بزنه
اما اینکه خیلی وصعش خرابه بهش امید نداشته باش
دوست من میگه نه تو بکار
من مطمنم هردوتاشون خوب میشن…
خلاصه ک ایمان کار خودشو میکنه و هر دودرخت حتی اون زخمی خراب جوانه میزنند
درسش برای من این بود
))) تو شرایطی ک هیییییچ نشانه ای از جوانه زدن نباشه
ایمان همه کار میکنه برات))))
و فردای اون روز اون بنده خدا بمن پیام داد….
همون ایمانی ک قیافه اش اصلا جوری نبود ک بخاد پیام بده
اما ایمان و اطمینان ب شدن
و حال خوب
و سپردن بخدا کارشو کرد…
نگم برات ک منو چقدررررررر عزیزتر کرده براش
چقدرررررر خاطراتم هرلحطه جلوی چشماش مرور شده
چقدررررررر فهمیده من کی بودم و قدر ندونسته
ازاینطرف ماجرا منم خودم فهمیدم کی هستم و چه کوه الماسی خدا جون از من ساخته و من ندیدم….
این پروسه ب اینجا رسید با کامنت علی ملکی عریز
در فایل چه موصوعی را باور کرده ای
ک حتما برو بخون کامنتهای این پسر روک محشره و پراز اگاهی
با خوندن کامنت علی تار موی اخر رو پاره کردم و رهاش کردم
و توی 1 موتورسواری ناب
خداجون گفت:
حالا چندتا این ادم میخای تا فدات کنم
و من در جواب
بمن اقیانوس نشون دادی من دیگه ب برکه راصی نیسام…..
دوست عزیزم
ارام باش
قلبتو باز بزار
ازش هر لحطه هدایت بخاه
حال خوب بخاه
بخاه از هرکسی و هرچیزی رهات کنه
وقتی ب رهایی برسی همه چی عالی میشه
خودتو بشناس
عاشق خودت بشو
خوبیهاتو هرروز بنویس و بخون
با خودت تواینه حرف بزن
بشو رفیق صمیمی خودت
با خدا رفیق تر شو
بخدا کاری میکنه همه عاشق بشن
اونوقت تو دیگه ب برکه راضی نیستی
اقیانوس خودشو میخای…
برات حال خوبمو ارزو میکنم
پراز رهایی
اطمینان
در لحطه زندگی کردن
تو قراره بزرگ بشی
ببین این تصاد چی میخاد بهت یاد بده
درسهاتو بگیر
رشد کن
ب برکه نچسب
اندازه ما اقیانوسه نه برکه
الان ب لطف خداجون و دوره های اسناد
ب جاییرسیدم ک سپردم ب جریان هدایت
من شادی بیشتر میخام
چه این ادم چه هرکسی دیگه
من اون ویژگیهای مدنطرمو نوشتم و ب تنها قدرت جهان سپردم
الان دیگه چیزی میخام تو حال خوب بودنه
باخودش صمیمی تر شدنه
ما انسانیم و نیازهای انسانیمون طبیعیه و سرزنشی در کار نیس
اما تا به اصل و خودمون وصل نشیم
و شادی رو از درونمون پیدا نکنیم
اومدن اون ادم
خرید ماشی.خونه و… حالمونو خوب نمیکنه
دیدن نعمتهای زندگی تو این لحطه ب حال خوب میرسونتت
و طبق قونون
لااااجررررررم اتفاقات خوب خاسته هومون بصورت کاملا طبیعی و بدیهی میان
فقط تو حال خوب بمون
از خودش بخاه کمکت کنه
هر روز تو ستاره قطبی حال خوب بخاه
تو مسیر موندن بخاه
قدرت سپاسگداری بیشتر و عمیقتر بخاه
دیدن نعمتها و زیبایی های زندیگتو بخاه
اتفاقت خوب خودشون میان وقتی تو حالت خوبه
منتطر اومدنشون نباش
اتقدررررر سرگرم لدت بردن از زندگی الانت بشو ک یادت بره خواسته ات
یهو میبینی اومد و داریش
اینارو بیشتر براخودم نوشتم مهربون جان
وای دوست عزیزممم با کامنتتون گریه کردم اشکم دراومده خیلی خیلی بهتون تبریک میگم فوق العاده تحسینتون میکنم خدارو صدهزار مرتبه شکر بابت وجود شما خدارو صدهزار مرتبه شکر بابت هدایتش
این باوری که برام ساختین از قدرت خدا
اونجایی که گفتین اون دختر نقطه مقابل شما بود
شما ایمان ساختید و مصداق عملی قانونید
شکرت خدای من
خدایا شکرت
خداوند تنها قدرت جهانه تنها وکیلمونه تنها کفیلمونه
اونه که حق ما رو میگیره و کمکمون میکنه
من مصمم تر از قبل این مسیرو ادامه میدم و عاشقتونمم
انشالله خیردنیا و اخرتو ببرید
سلام
چقد قشنگ بود کامنتت خواهر عزیزم
آفرین بر تو ای ملیحه شجاع آفرین بر تو واقعا قابل تحسین هستی تو نشون دادی چقدر شجاعی و چقدر زیبا گفتی که اعتبار همه چی به خداونده خدایا شکرت برای داشتن همچین خانواده ای
سپاس گذارم و تحسین میکنم ملیحه جان آفرین تو واقعا قوی هستی در پناه خداوند رب سلامت وسعادتمند باشی
سلام ب دوست مهربان امین جان
بینهااایت سپاسگدارم از تحسین کردن من
بینهایت سپاسگدارم
بینهااااایت سپاسگدار خداوندی هستم ک منو ب این مکان درست برای رشد کردن هدایت کرد
بینهاااایت سپاسگدار استاد عزیزم و مریم بانوی دوسداشتنی هستم برای تدوین چنین فایلهای نابی و ایجاد چنین بستر فوق العاده ای
براتون بهترینهارو ارزو میکنم امین جانم
روزهاتون پرازشادی و لحطه هاتون پراز ارامش الهی
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و دوستان همسفر
امروز بعد از دیدن بین فایل تصمیم گرفتم با تفسیری که شما از این کارتون برامون کردید این کارتون رو ببینم
مدت هابود فیلم یا کارتونی ندیده بودم
و امروز تصمیم گرفتم این کارتون رو ببینم و درک خودمم هم بنویسم
نمیدونم اگر این کارتون رو قبل صحبت های شما میدیدم چه برداشتی داشتم ولی یه چیزی رو خوب فهمیدم که از شما یاد گرفتم که توی هر اتفاقی و هر چیزی دنبال ردی از قانون باشید
منیت و غرور
نقطه مقابل اعتماد به نفس واقعی
منیت چیزی که خیلی هامون درگیرش میشیم
و یادمون میره اعتبار کارها دست کیه
یه چیزی خطرناک تر از غرور حتی
و هر روز باید از خدابخواهیم که پامون سر نخوره و خودش هدایتمون کنه ک دستامون رو رها نکنه
تو فایل فقط روی خدا حساب باز کن
یادمه گفتید حتی رو خودتونم حساب نکنید
اونجا بود گفتم پس یعنی چی
مگه استاد نمیگه به توانایی هات باور داشته باش
رو خودمم حساب باز نکنم پس چی
ولی بعد ها فهمیدم اشتباه متوجه شدم
بازم کج فهمی
من رو قدرت خدا حساب باز میکنم رو اینکه هدایتم میکنه اون وقت به توانایی هام و داشته هام باور دارم و قدم برمیدارم
این منیت و من من کردن منو از خدا دور میکنه و خدا اون روزو برای کسی نیاره که رهاش کنه و به حال خودش بسپاره
وقتی به این فکر میکنم که اگر برای چند لحطه خون به یکی از کوچک ترین مویرگ های مغزم نرسه چه اتفاقی میافته میفهمم که قدرت دست کیه
ما آدما فراموش کاریم بعصی وقتا منم منم داریم ولی خدا آنقدر مهربون پا رو زود متوجه اشتباهمون میکنه
وقتی ترس رو تو چشم های این گربه دیدم و دیدم چطوری تسلیم حرفای اون دکتر شد و خودشو باخت و به اون زندگی معمولی راصی شد
یه صحنه هایی از زندگی ام از جلو چشمام رد شد
وقتی ازدواح کردم بهم میگفتن دیگه راه پیشرفت و درس خوندن بسته شد باید بشینی سر خونه زندگیت و زندگیت رو کنی و بچه داری و همسر داری
به زندگی روزمره رصایت دادم و تسلیم شدم
باور کردم این زندگی من
هر روز کارای تکراری
تا اینکه نقشه گنج رو دیدم
فهمیدم یه ستاره آرزویی هست
امید در دلم زنده شد
ولی منم مثل گربه ی داستان یه مسیر سخت و سنگلاخ دیدم
واسه همین میترسیدم اصلا واردش شم
ولی چقدر سگ مثبت اندیش درس داشت تو این داستان
اونجا که کتی گفت پس مسیری که این دید باید راحت بود ولی گل ها بهشون حمله میکرد
در واقع منم گرفتار این موصوع شدم
فکر میکردم تو این مسیر دیگه هیچ مشکلی وجود نداره هیچ اتفاق بدی نمیافته
همش صاف و هموار
تا یه مشکلی برمیخوریم غر زدن ها شروع میشد که ای بابا من که دارم رو خودم کار میکنم پس کو اتفاق های خوب
ولی این سگ خیلی خوشگل نشون داد اون چالش های تو زندگی رو نجنگ باهاش باهاشون دوست شو و حلشون کن تو رو میبرن به مرحله بعد
یه سری اتفاقا تو زندگی میافته که خارج از دست ماست
ولی صد درصد عکس العمل ما نسبت به اون اتفاق دست ماست
اینکه گربه تصمیم گرفت شجاع بمیره تا با ترس
انتخاب اون بود و در نهایت نتیجه رو کلی تغییر داد
چقدر ر کارها تو زندگیم هست که بخاطر ترس انجامش نمیدم و ندادم
خیلی وقت ها هم دچار منیت شدم که من فلان کارو کردم و چقدر اتفاقا عوض شد
در صورتی که اعتبار همش با خدا بود و بس
وقتی تاره با قوانین آشنا شده بودم دچار منیت شدم
که ببین من چقدر خوب بودم که با این مسیر آشنا شدم
شدم یه ادم قصاوت گر
هر کی رو میدیدم که خلاف قانون عمل میکنه قصاوت میکردم در صورتی که خودم یکی بودم مثل اونا
اونا بخلطر باوراشون این رفتار رو دارن و من حق ندارم قصاوتشون کنم
و اگر من تو این مسیر هستم همش و همش هدایت خداوند
که شامل حال اونا هم میشه
خیلی تلاش میکنم که این رفتارم رو درست کنم ولی ریشه های تو وجودم داره که خیلی باید رو خودم کار کنم
و از خدا کمک میخام تا خودش هدایتمون کنه که پامون سر نخوره
به نام خداوند بخشنده مهربان…
سلام از قلب منقلب شده ام به زینب عزیزم….که با هر خط از کامنتی که نوشته بودی..احساس کردم داری از خودم میگی….
عزیز دلم زینب نازنینم …. تحسینت میکنم اینهمه تعهدی که به این مسیر داری ، و اول رفتی کارتون رو دیدی ..بعدم اینقدر تحت تاثیر قرار گرفتی که قانون هارو مو به مو ازش کشیدی بیرون و زیبا به تصویر کشیدی
من که این کارتون رو ندیدم..انگار خودم دیدم وقتی شخصیت هارو قشنگ تجزیه تحلیل کردین…
عزیز دلمممممم ، همه ماها یه جاهایی اون گربه تسلیم شدیم….
و شکست خوردیم….
اما منم از وقتی که تصمیم گرفتم دیگه تسلیم حرفای دیگران نشم ..و برای زندگیم به ریسمان ایمان به خدا چنگ زدم و توکل کردم…. از همون موقع …بزرگترین دستاوردم …بریدن پای همه ی انسان هایی بود که منو تا امید میکردن!!!؛
میدونی چرا!!!!!!
چون دیگه تنها نبودم چون دیگه روشون حساب نکردم و به خدا اعتماد کردم و زیر سایه لطف خدا در کنار همه سختی ها ….موفق شدم !!!!!!!
موفقیتم رو دیدن وساکت شدن….
و منو با خدای خودم و مسیری که انتخاب کردم تنهام گذاشتن…
همینجا به درگاه خدا سجده میکنم….اولا بخاطر قدرتی که من داد تا بتونم نجواهای شیطان رو خاموش کنم توی مسیر سرنوشت سازی که انتخاب کرده بودم…قدرت داد شجاعت داد و شدم گربه ای که حاضر شد با شجاعت بمیره ولی با ترس زندگی نکنه…!!!!
به خدا تکیه کردم و ترکوندم…(( یه نگاه به خدا میندازم ومیگم دور سرت بگردم حواسم هست که امتیاز همش مال توهم))
زینب عزیزم دلم میخواد با تمام وجودم باور کنم و حتی یه ذره شک نکنم توی روی خدا حساب کردن!!!
اما ما انسان ها فراموش کاریم!!!!!
اونجایی که اشاره کردین..استاد گفتن حتی روی خودتون هم حساب نکنید…واقعا شوکه شدم..و تکونم داد…
روی خودمون هم نباید حساب کنیم!!!!
الله اکبر…
دقیقا تضادی که من چند روز پیش سخت توش گرفتار شدم و دچار منیت شدم….و با اینکه خدا کنارم بود قشنگ هدایت هاشو میفرستاد دونه دونه…ولی من بزدلانه… چشمامو بستم و روی خودم حساب کردم و حسابی تحقیر و غرق شدم توی منیت!!!!
تحسین میکنم شمارو زینب عزیزم …بخاطر اینکه اینقدر روی خودتون کار کردین که قشنگ قوانین رو کنار هم گذاشتین و بهم ربظ دادین…
دوستت دارم …
مااااااچ به روی ماهت دخترخوب خدا
از خدای مهربونم سپاسگزارم که منو به این کامنت الهی هدایت کرد تا امروز بفهمم …حتی روی خودم هم حساب نکنم…
الله اکبر سبحان الله….
در پناه الله یکتا …شاد و سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید
سلام فرزانه عزیزم
ممنونم ازت بابت تک تک کلماتی که برام نوشتی
خدا رو هزار بار شکر میکنم بخاطر وجود دوستان نازنینی مثل شما توی زندگیم
خدایی که این روزا از زندگیم دارم میشناسم میدونی قشنگیش چیه
وقتی دچار منیت میشی ولی از همون لحطه که برمیگردی سمت خدا و اعتبارش رو میدی به خدا با آغوش باز منتظرته و همیشه د های رحمتش به سمت ما بازه
اما ما به قول شما انسان فراموش کار یادمون میره که اعتبار کارهامون با کیه
انشا الله خداوند هممون رو به راه راست هدایت کنه و خودش هدایتمون کنه که ما هیچی بلد نیستیم
به قول استاد خدایا من نمیدونم چطوری توومیدونی ما ناآگاهم تو آگاهی تو بهم بگو تو راه نشونم بده
برات بهترین ها رو از خدای مهربون میخام دوست قشنگم میبوسمت از راه دور
سلام زینب عزیزم. تحسینت میکنم دوست خوبم به خاطر کامنت زیبایی که نوشتی چقد دقیق وریز بینانه توضیح دادی عشقم. نمیدونم چطوراز خدا تشکر کنم به خاطر هدایتم به این سایت واشنایی با شما عزیزان. واقعا همینه وقتی یه کاری رواز خدامیخوایم برامون انجام بده وانجام میده یادمون میره یا اینکه میگیم خودم انجامش دادم. وخدا سلام چقد مهربونه که بازم هوامونو داره .
سلام دوست عزیزم زینب جان
ممنونم بابت کامنت پر مهرت
استاد همیشه یه مثالی میزنن از اینکه یکی جای پارکمیخاد میگه خدایا جای پارک برام پیدا کن همون لحطه یه ماشین از پارک میاد بیرون میگه نمیخاد خدا خودم پیدا کردم
دقیقا حکایت خیلی از ما آدماست
از خدا خواسته رو میخواهیم ولی تا برآورده میشه یا اعتبارش میدیدم به خودمون یا آدم های دیگه
خیلی وقت ها یادمون میره کی کارها رو برامون خوشگل چید
انشا الله که خدا هممون رو هدایت کنه و این اصل مهم رو فراموش نکنیم
برات بهترین ها رو از خدای مهربون میخام دوست قشنگم میبوسمت از راه دور
زینب عزیز
چقدر این نگاهتون زیباست که با اتفاقات زندگی دوست شو. واقعا کل داستان همینه.
اگر ترسهامون رو برداریم و عین اون گربهها با شمشمیر به جون گلها نیافتیم، میتونیم کم کم و کم کم با مسائل زندگی دوست بشیم و باهاشون کنار بیایم. خدایا شکرت در جمع این دوستان و این آگاهیهای ارزشمند هستیم.
براتون آرزوی سلامتی و ثروت میکنم.
سلام آقای خدا بخشی عزیز
ممنونم بابت کامنتتون که یه نکته ی مهم رو بهم یاد آوری کرد
با ترس هامون نباید بجنگیم و یا ازشون فرار کنیم
باید بریم تو دلشون
وقتی تو این انیمیشن دیدم گربه همش از مرگ فرار میکرد ترس داشت ولی اونجایی که گفت میخام شجاع بمیرم و مبارزه کرد گرگ جلوش کم آورد و گفت زندگیتو کن
چقدر ترس هاتوی زندگیم بوده که وقتی رفتم تو دلش دیدم چقدرم لدت بخش بوده امیدوارم خدا کمکمون کنه تو دل همه ترس هامون بریم
چون جایی که ترس باشه ایمان نیست
زینب عزیز
دقیقا همینطوره که گفتین
ترس تمام اون چیزیه که محدودمون کرد و میکنه. از خدای منان خواستارم که ترسهام رو کمکم کنه تا بر اونها غلبه کنم. همه ماها ترس داریم از چیزی و کسی که میگه نمیترسه مسلما هنوز ترسهاش رو پیدا نکرده.
اونم خودش یجور ترسه!
ترس از اینکه نکنه ترس داشته باشه. نتیجش میشه غرور….
در واقع غرور همون ترس هست به شکل دیگه…ترس همه کار میکنه…ترس درون گرا میکنه…ترس پرخاشگر میکنه…الله اکبر از این آگاهیها امیدوارم در همه جوانب زندگی بتونیم از ترس بگذریم
ترسهارو بزارم کنار و واقعیت رو ببینم مثل اونجا که گلها رو باید بو کنم نه پرخاشگری الکی
ترس رو بزارم کنار و حتی با جون ام از اون مرحله رد بشم. البته که این مرحله رشد میخواد
امیدوارم قبل اینها بتونم سپاسگذار و آرام باشم
به نام او که هر چه دارم از اوست.
استاد جانم سلام
«هیچ معجزه ای لازم نیست، تو خوشبختی مورد نظرت را داری»
استاد بگذارید بگویم خوشبختی مورد نظرم دو سال بود با من بود ولی من دنبال چیز دیگری بودم.
مثل آن دختر که خانواده ای عاشق داشت اما دنبال خانواده ی دیگری، خانواده ی بهتری بود و خانواده ی خرسی اش آنقدر خوب بودند که به دختر گفتند ما برای خوشی تو کمکت میکنیم تا خانواده ی بهتر را پیدا کنی.
استاد جان من هم داشتم. من هم در زندگی ام مردی داشتم که دو سال برایم صبر کرد. دو سال تمام گره های ذهنی مرا دید و صبر کرد تا من آنها را باز کنم. هر بار به من گفت:« من برایت صبر میکنم», « اگر با فرد دیگری هم ازدواج هم کنی بدان من برای ازدواج با تو صبر میکنم.»، « تو برو تمام دنیا را بگرد و بدان وقتی برگشتی، من برای با تو بودن آماده ام، هر قدر طول بکشد، من هستم.»
و من همچنان دنبال چیز دیگری بودم.
چشمانم را روی صبرش، محبتش، عشقش، تلاشش، خانواده دوستی اش، سوپرایزهایش و … بسته بودم و روی کاستی هایش باز کرده بودم.
و امروز دقیقا امروز مصادف با زمانی که این فایل در حال آپلود بوده ، غرورم را گذاشتم کنار. غرورم که میگفت تو از او سرتری، غروری که میگفت اگر با این مرد ازدواج کنی جواب بقیه را چه خواهی داد.
فکر کردم اگر در یک جزیره بودم آیا حاضر به ازدواج با او می بودم و جواب بله بود.
مردی مهربان
خانواده دوست
متعهد
درستکار
توحیدی
پر تلاش
عامل به قانون
خوش تیپ
قد بلند
تمیز
مستقل
با اعتماد به نفس
فایل به آزادی
بدون قضاوت
و
و
و
استاد امروز به هزارمین بار درخواست ازدواجش جواب «بله» دادم.
استاد من مردی که میخواستم را داشتم و دنبال بهترش بودم.
استاد انگار بار بزرگی از دوشم برداشته شد.
راحت تر میتوانم به مسایلم تمرکز کنم.
استاد گوشه ی ذهنم آزاد شد.
استاد یکی از اهداف امسالم را تیک زدم.
داشتن رابطه ی عاطفی تیک خورد.
امروز تیک خورد.
خدایا شکرت برای قوانین ثابت.
استاد جانم شما جانید و جانان من
سلام بهار مهربانم
الان ساعت 6.5 صبحه و این اولین کامنتی هست که امروز دارم میخونم دختر روز منو ساختی
خیلی خیلی برات خوشحال شدم جوری که اشکهای شوقم جاری شده
از صمیم قلبم برات آرزوی خوشبختی میکنم هر چند که تو راه خوشبخت زیستن رو پیدا کردی
لی لی عروسک من
سپاسگزارم برای ابراز محبتت
برای تبریکت
سپاسگزارم برای خدایی که دوستانه همچون تو به من هدیه داد که با دیدن نامشان سراسر ذوق میشوم.
خدا را هزاران بار سپاسگزارم.
برایت از یگانه قدرت کاینات، زیبایی، ثروت، عشق، خنده نعمت، نعمت و بی حد و حصر نعمت خواستارم.
بهار عزیز
تبریک و تبریک و تبریک.
چقدر از شنیدن این رابطه و تحقق درخواست خوشحال شدم و برای شما زندگی سراسر آرامش و شادی خواستارم.
امشب این خوشترین کامنتی بود که خوندم و در جمع این خانواده صمیمی برای شما عزیزان شادی و خوشحالی بیشتر آرزومندم.
سلام مصطفی عزیز
چقدر اسم شما و قصه ی هدایتتان الهام بخش است.
سپاسگزارم برای تبریک های تان
خداوند را سپاسگزارم که دنیا را مملو کرد از مردانی
پاک
متعهد
درستکار
صادق
خوش قلب
توحیدی
زیبا صورت
زیبا سیرت
مثل شما
از خدای بی نهایت رزاق، بی نهایت وهاب برایتان بهترین روزی ها را خواستارم
سلام بهار عزیزم
بهار توحیدیِ با ایمانِ شجاع
بهار دوست داشتنیِ مستقل و خودساخته
امیدوارم حال دلت خوبِ خوبِ خوب باشه…
البته که با شنیدن این خبرِ قشنگ و این انتخاب آگاهانه ی شما که صد البته هدایت الله مهربان بالای همه ی این عوامل بوده ، صحرا با تمام وجوددددش برایت خوشحالی کرد.
دختر تو لایق بهترین بهترین هایی ، تو ارزشمند و دوست داشتنی هستی ، تو همان دختر شجاع شکر گذاری هستی که اقدام به مهاجرت کردی ، تو همان دختر توحیدی هستی که در دل ترس هایت رفتی و کارت رو گسترش دادی ، تو همان دختر با ایمانی هستی که آگاهانه رد پای شرک هایت رو میجویی و در عمل توحید رو اجرا میکنی .
تو همان دختر موفقی هستی که در مدار انسان های موفق قرار گرفتی…
یادته زمانی که ایران بودی ، از طبیعت زیبای جمشیدیه ، از آزادی مالی و مکانی و زمانی ، از اون خانه ای که در دل طبیعت بود ، ازصاحبخانه ات که باور فراوانی داشت گفتی ، از فراوانی مردان درستکار زیبا اندیش ، ثروتمند و مستقل و توحیدی برایمان نوشتی…
آخ که چقدر اون کامنت قلب منو باز کرد و رفتم در دفتر شکرگذاری خودم نوشتم و با خوندش شجاعت پیدا کردم که منم میتونم و از زبان خودم رویاهامو نوشتم…
تو همان دختر خودساخته مستقلی هستی که آزادی مالی و مکانی و زمانی داره که بهترین تجربه ها را برای خودش خلق میکنه.
آره با تو هستم بهار قشنگم ، وقتی کامنت هایت رو میخوانم قند تو دلم آب میشه و فول انرژی میشم و گویی آینده خودمو در تو میبینم ، که البته خداوند بی نهایت راه بلده تا منو هدایت کنه ، به شرطی که منم بندگیش رو کنم…
خدا همیشه با من صحبت میکنه ، به شرطی که من چشم هایم ، گوش هایم ، قلبم و تمام وجودم با او باشد.
به شرطی که منم بندگی او را کنم و از بند شیطان رها باشم و شرک های مخفی رو با توحید جایگزین کنم ، ترس های ریز و درشتم رو واکاوی کنم و شیرجه بزنم تو دلشون…
فعلا من همان دختری هستم که لبه استخر ایستاده ، به آب نگاه میکنه، دوست داره شیرجه بزنه چون شنا رو دوست داره گاهی هم شنا کرده ولی به محض اقدام برای رفتنش ، بوی ترسش رو گرگ قصه ما میشنوه و…..
اما آگاهانه داره تلاش میکنه که قدرت خداوند رو با ترس های واهی جا به جا کنه و توحیدی تر در عمل قدم برداره.
خدای خوبم ممنونم که بر قلب و دست و اندیشه من جاری کردی تا بنویسم و ابراز کنم آنچه را که دوست داشتم ، تبریک منو پذیرا باش بهار توحیدی عباس منشی
دوستت دارم
الهی که همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و آرامش باشی.
سلام صحرا جان
کامنتت برای من فراتر از پاسخ بود، برایم کامنتی بود در از درس…
به شرطی که منم بندگی او را کنم و از بند شیطان رها باشم و شرک های مخفی رو با توحید جایگزین کنم ، ترس های ریز و درشتم رو واکاوی کنم و شیرجه بزنم تو دلشون…
صحرا جان کلید همین است. شیرجه زدن در دل ترس ها. اخیرا خیلی با خودم فکر میکنم که چرا من زودتر از بقیه ی کسانی که طولانی مدت عضو سایت هستند نتیجه گرفتم . با برخی از بچه ها صحبت کردم. فقط و فقط یک چیز را پیدا کردم.
« رفتن تو دل ترس»
من این کار را انجام میدهم. من خودم را به چالش میکشم. من نقاط تاریک وجودم را پیدا میکنم و بهبود میدهم.
دیدم دورم شد پر از آدمهای قوی که در کنار من موش میشوند، واکاوی کردم، گشتم، گشتم و بعد دیدم من اینقدر با یاد دادن هر آنچه بلدم خودم را قوی و دانا نشان میدهم که بقیه ناخودآگاه موش میشوند.
صحرا جانم به محض پیدا کردن، دیگر دهانم را بستم.
به خودم میگویم تو مسول هدایت او نیستی، تو دانایی ولی برای خودت نگه دار، اجازه بده طرف مقابلت هم خودی نشان دهد و تو فقط یاد بگیر و …
آری صحرای من
چاره رفتن در دل ترس هاست.
و تو چقدر قشنگ گفتی.
ببین«رفتن» یک فعل است، یک عمل است.
میخواهم بگویم چاره عمل کردن است.
صحرا ی زیبای من، دختر در صلح و زیبا بین، عاشقانه دوستت دارم و فرکانس عشق و موفقیتت را حس میکنم.
بدرخشید عروسک
سلام بهار توحیدی و آگاهِ من
الهی که حال دلت خوبِ خوبِ خوب باشه.
ممنون برای پاسخ ارزشمندت
ممنون برای وقتی که گذاشتی
ممنون برای وجود ارزشمندت در این جهان هستی و بودنت در این مسیر توحیدی
خدایا شکرت شکرت شکرت برای داشتن این دوستانِ بی نظیر
ی مدت اون تعداد روزهای عضویت احساس نازیبایی بهم میداد ولی بلافاصله مچ ذهنم گرفتم و…
تعداد روزهای ارزشمند ما روزهایی که آخر شب به خودمون بگیم…
دمت گرم صحرا امروز ی قدم کوچولو برای هدفت برداشتی…
دمت گرم که رفتی تو دل ترس هات…
دمت گرم و دمت گرم های پی در پی….
بارها شده که با انرژی خوب شروع کردم ولی به خاطر عجول بودن و عدم رعایت تکامل فِسْ شدم اما…
اما الان آگاه شدم به این الگوی تکرار شونده و به قول خودت به محض متوجه شدن دیگر دهانم رو بستم و کمربند رو محکم کردم و شروع کردم به رفتن در دل ترسام…
وای خدای من چه انرژی خوبی جریان داشت…
خدای خوبم کمکم کن ، هدایتم کن که متعهد باقی بمانم…
این هفته خیلی خوب بود و چالش رو سربلند اومدم بیرون و مشت محکمی بر دهان نجواها زدم…
و چقدر زیبا خداوند از طریق بینهایت دست مرا هدایت کرد…
صحرا به شکل یک مشاهده گر در کارگاه مادر و کودک که مدرسش یک خانوم توانمند و پرانرژی و بسیار موفق و زیبا اندیش و…
صحرا به شکل یک تماشاگر در صحنه تئاتر و لذت بردن از کودکانی که روی تشکچه بودند و غرق در اجرا و کارگردان و دستیارش انسان های بی نظیرِ بی نظیرِ دوستی داشتنی و درستکار و خوش انرژی و موفق و…
صحرا به شکل یک پژوهشگر و تسهیلگر نمایش و قصه که میدونه خوش انرژیِ و مهارت کلامی و ارتباطی خوبی داره ولی خیلی خیلی بهتر از قبل خودش باور کرده که یک انسان ارزشمند ، توانمند و خلاق هستش و در مدار انسان های آگاه و سالم و شاد قرار داره خوب خودش رو پرزنت کرد که مدیر خانه بازی مشارکتی یک خانوم بسیار بسیار دوست داشتنی که گفت من مدت هاست که به این همکاری فکر کرده ام و شما الان روبروی من هستی…
داستان ، داستان هدایت الله مهربانی هاست که به دلت میندازه الان این ساعت ظهر ، برو این موسسه ، زنگ بزن ، اینو بگو و….
خدای خوبم ، من جاهل و نادانم ، تو منو هدایت کن
خدای خوبم من ضعیف و ناتوانم تو برای من تصمیم بگیر
خدای خوبم هدایتم کن به راه درست ، مسیر درست ، انسان های درست با باورهای درست…
صحرا جان ، حالا که آگاه شدی ، آرام آرام قدم بردار و دندان عجله رو با صبر و رعایت تکامل جابهجا کن.
صحرا جان قدم های مورچه ای مستمر رو با نمودار سینوس کسینوس ناپایدار جا به جا کن
صحرا جان توکل و امید رو چاشنی اصلی مسیرت کن…
بهار عزیزم حالا این اول راهه ، خدا داند که چه اتفاق های زیبایی در راهه…
ممنون برای راهنمایی و پاسخ ارزشمندت
ممنون برای این سایت توحیدی و این دوستان فوق العاده…
الهی که همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت و شادی و لذت و آرامش باشی .
سلام به گل همیشه بهار سایت عباسمنش
چقدر از خوندن کامنتت لذت بردم ، چقدر از اینکه تصمیم درست گرفتی لذت بردم
تحسینت میکنم بهار عزیزم ، من و همسرم همیشه کامنتهات رو میخونیم
خیلی خوشحالم برات که یکی از اهداف رو با افتخار تیک زدی و ما رو هم در شادی خودت سهیم کردی
مبااااارک باشه عروس خانم زیباااا
برات بهترینها رو آرزو دارم و امیدوارم که هر روز بر پله های موفقیت ببینمت بهار جان
احسنت به تو که داشته هات رو دیدی و با احساس لیاقت به سمتش دویدی
زندگیِ پر از عشق داشته باشی
سلام سحر زیبای من
سپاسگزارم برای اینکه با نوشته ات هزاران نشانه برایم بودی.
خدا را سپاسگزارم که دوستانی دارم زیبا سیرت و زیبا صورت، خوش قلب.
زوج های عاشق و عامل به قانون
عاشقتم و ممنونم.
برایت عشقی از خداوند میخام که لحظه لحظه پربارتر شود.
نعمتی که روز به روز افزون تر
سلام بهارم
عاشقتم
کاملا هدایتی الان اومدم کامنت زیبایت را خواندم
امروز روز 14 مرداد است
روزی که همیشه منتظر خبرهای خوب هستم
بهارم ، این چندمین خبر خوب در روز بود که بهم رسید
اما این خبر ازدواج شما منو خیلی سر ذوق آورد
الان با این انرژی مگه خوابم میبره
امیدوارم لحظات زیبایی را با عشقت تجربه کنی
بهارم ازتون سپاسگزارم
سلام مریم جان
عاشقتم و سپاسگزارتم.
خیلی برایم همیشه تحسین برانگیز بودی و هستی،
اعتماد به نفست
صلح درونی ات
ثروتت
مشتریانت
بهبود دایمی ات
احسنت و احسنت
برایت از خداوند بسیار رزاق، فراوانی در عشق در نعمت در ثروت آرزومندم.
به امید دیدار روی ماهت
سلام به استاد عزیز وخانم شایسته نازنین که این روزها غیر از استاد از خانم شایسته ودوستان خیلی چیزها یاد میگیرم
صداقت ش اولین کامنتم در فایلهای دانلودی است
واولین کامنت دانلود ی زینب عزیزرا خوندم
خداروشکر هدایت شدم به فایل عزیز
خداروشکر هدایت شدم به کامنت دوست عزیز
خداروشکر در مدارش بودم
قبلا اعتقاد ی به کامنت خوندم نداشتم
چند روزه فایلهای دوره کشف قوانین زندگی را گوش میکنم قانون داره برام واضح تروقابل باور ترمیشه
کامنت های دوستان دوره که خوندم فهمیدم چقدر من غافل بودم
مثالهای واقعی ودلی تجربه های دوستان خیلی داره به من کمک میکنه
خداروشکر حس میکنم داره روزبه روز مدارم بالاتر میره وبه چیزهای عالی تر هدایت میشم
ان شالله خدا به همه مون کمک کنه این راه را بدون شک ادامه بدیم
خداروشکر دوروزه دارم کارهای نیمه تمام را تمام میکنم که قبل دنبال فرصت خواص بودم
الان میفهم خالق زندگی خود بودن یعنی چه
با دیدن این فایل باور کردم از زندگی واین لحظه لذت بردن یعنی چه
خداروشکر
قبلاً کامنت دوستان نمیخوندم چون دنبال فرمول ومعجزه خاصی بودم
میگفتم استاد میگن کافیه
الان میفهم استاد میگه حرفهای من رو وحی منزل بدونید یعنی چه
استاد خیلی باهوش هستند
وهیج کاری رو در سایت بدون دلیل انجام نمیدن
بادیدن این فایل چیزی یادم اومد در مورد ترس ومرگ و ایمان وتوکل
خواستم براخودم یاداوری کنم دوستانی که در مدارش هستند استفاده کنند
پسربزرگم از بدوتولدش مشکل بیماری مادرزادی قلبی (تک بطنی)داره
از روز اول دکتر اطفال داخل بیمارستان گفتند امیدی نیست وچیزهای دیگه که دوست ندارم تکرار کنم که دلم شکست پسرم بود
پروفسور قبل کودکان وانژیو و عمل باز وووو
نذر ونیاز ودخیل هر چه شما فکر کنید
خیلی نا امید بودم شبها همش گریه وچرا شفاهش نمیدن (شرک)
نوری از خدا در دلم اومد که بسپار به خدا
فوقش خدا داده خودش هم میگیره دیگه خسته شده بودم تسلیم شدم
از مرگش میترسیدم
گفتم دیگه دکتر نمیبرم چون بی نتیجه بود
فقط استرس وترس بهمون میدادند
موقع ای که از خداوند کمک خواستم
موقع ای که امیدم به خداوند شد
خداروشکر با استاد اشناشدم
که خدایا صد هزارمرتبه شکر
خانومم بطرزمعجزه اسایی با یه خانوم مشهداشناشدداروگیاهی به پسرم دادراه رفتنش بهتر شدالان خداروشکرپسرم١٢ سالشه نمره دومه باهوش مهربون رفیق خودم است
5ساله دکترنرفته
خدا روشکر
خانومم میگفت من دختر میخوام
من میترسیدم خیلی اذیت شده بودیم
دوست نداشتم دوباره قضیه پسرم تکراربشه
اخه ما پسر عمو دختر عموهستیم
همه میگفتند بخاطر همین است که پسرتون مشکل داره
خودمون هم باور کرده بودیم وعذاب وجدان داشتیم وپسرمون اذیت میشد میگفتیم مقصرماهستیم
خانومم گفت بریم آزمایش ژنتیک پناه برخدا هرچه گفتند رفتیم آزمایش دادیم باور نمیکردیم هیچ گونه مشکلی نداشتیم فقط گفتند کمی خانومت کم خون است ولی ایرادی نداره برا بارداری
قلبم میگفت زیر نظررفیقش مشهد باشه فقط از داروهای گیاهی برای بارداری مصرف کنند
چون براپسرم نتیجه گرفته بودیم و نشانه خوب ودست خدا میدونستم
خدا شاهده قبل بارداری حتی حین بارداری قرص اهن ووووفقط از رفیقش داروی گیاهی میگرفتندوبه کسی نمیگفتند
خداروشکر
الان یکسال است خداوندیه پسر سالم خوشکل باهوش شیطون بهمون داده
که باورش برامون سخته
ما که هیچ امیدی نداشتیم
الان این را معجزه وقدرت خداوندمیدونم
وقتی ترس را کنار گذاشتیم وپسر اولمون را به خدا سپردیم خدا یک فرشته دیگه بهمون داد
روحیه خانومم پسر م بی نهایت فرق کرده
اینقدراین دوتا باهم خوبن که من میگم مثل موسی و هارون هستند
خانومم گفت میخوام اسمش بزارم حسین
که هم اسم استاد هستند که استاد راهم معجزه خداوند هستند
که این پسرسالم رانتیجه تغییر فکرخودم با فایلهای استاد وقدرت بزرگ خداوندمیدونم وهمیشه سپاسگزارم
همیشه به خودم میگم خداکه
میتونه تو اوج ناامیدی
یه بچه سالم وزیبا بده
هر چیزدیگه هم بخوایم بهمون میده
فقط کافیه به قدرت ش ایمان داشته باشیم
خدا روشکر بافایلهای استاد
توحیدی شدم
عزت نفس م داره بالا میره
ثروت داره وارد زندگی ام میشه
خدا روشکر
سلام به شما دوست عزیز وتوحیدی. نمیدونم چجوری از شما تشکر کنم به خاطر این کامنت زیبا
ایمان من روبه خدا هزار برابر بیشتر کردید واقعا تحسینتون میکنم شما بینظیرید. این اتفاق چی میتونه باشه غیر ازمعجزه
معجزه ی که میتونه خیلی راحت یادمون بره.
دوسدارم روزی هزار بار به ذهنم اینارو بگم.بگم قدرت خداست خدایی که میتونه انقد قشنگ این مسائل روحل کنه خیلی راحت خیلی راحت همه کارهاروانجام میده برامون
به شرط ایمان
به شرط پاکی دل
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بینهایت از شما سپاسگذارم وامیدوارم که همراه با خانواده لحظه به لحظتون شادی وسلامتی وارامش باشه
ممنون زینب عزیز دوست عباس منشی
خدارو شکر میکنم که کامنت م اول برا خودم بعد برا شما مفید بود وحالتان رو خوب کرد
معجزه چیزهای غیر طبیعی وکارخواصی نیست
همین که در لحظه از زندگی مون لذت ببریم وتوجه مون به خوبی ها وداشته مون باشه از نعمت هایی که داریم سپاسگزاری کنیم
زندگی کردن لذت دیگه ای داره
قبلا هم خداوند در زندگی ما بوده
خیلی کمکمون کرده ولی ازبس دنبال نداشته بودیم چیزی نمیدیدیم
خداروشکر بابت این همه زیبایی
آقا محسن عزیز سلام
همین الان تازه سایت رو باز کردم تا چند تا کامنت از دوستان ارزشمندم برای این فایل بی نظیر بخونم که خداوند مستقیم من رو میخکوب کرد روی کامنت شما
خیلی خوشحالم واستون که تونستید سر پسر اولتون همه چی روبسپارید به خدا و اونم پاداشش روبه بهترین نتیجه بهتون داد همونطور که خودش گفته
ادعونی لاستجب لکم
نوشوجودتون باشه این نعمت هایی که دریافت کردید
هر روزتون هر لحظه تون توحیدی تر باشه وثروتمندتر در پناه رب العالمین
ممنون زینب عزیز
خداروشکر که کامنت م براشما مفید بود
خداروشکر از کامنت شما هم خیلی استفاده کردم
خداروشکر میکنم خداوند مارا به راه درست هدایت کرد
که با دوستان همفرکنس زیادی داریم زندگی میکنیم
که غر نمیزنن
ناشکری نمیکنن
توحیدی هستند امیدشون به خود خداست
به خوبی ها پاکی ها توجه میکنن
خداروشکر
راهی که سعادت دنیا واخرت است
راهی که ارامش وثروت و سلامتی هست
راهی که ادم از به دنیا امدن راضی وخوشنوده
خداروشکر دنیا با تغییر فکر وباورهامون تغییر میکنه وزیبا وزیبا تر میشه
خدارو شکر ماخالق زندگی خومان هستیم
خداروشکر بابت این همه حس و حال خوب
خداروشکر بابت استادعباس منش ودوستان واقعی
سلام استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی
چقدر جالب و قشنگ، اراده من در امتداد اراده خداوند قرار گرفته ، اراده میکنم و میشود…
همین دو سه شب پیش بود، که یه ارزیابی کلی کردم از خودم و حس و حالم ، چون یادم دادین حس و حال منه که مشخص میکنه چقدر دارم به قوانین عمل میکنم. نتیجه این شد که دیدم حسم دقیقا اون چیزی هست که تو فایل های انگلیسی گفته بودین ، mixed frequency!
یعنی من دقیقا دارم دوتا فرکانس میکس میفرستم و گاهی اوقات حالم خوبه و گاهی اوقات بد ، و توی این یک ماه روندم یکم نزولی بوده یعنی داره حالم بدتر میشه… اومدم علتش رو پیدا کنم به دو موضوع برخوردم :
1. شبکه های مجازی ، من با اینکه همههههه ی شبکه های مجازیم رو پاک کردم، یوتیوبم رو نگه داشتم چون برای زبان لازمش دارم و همون که میرم ویدئو های زبانم رو ببینم ، ویدئو های متفرقه هم میبینم . هرچند که من اگاهانه ویدئو های نامناسب رو رد میکنم، اما انگار حتی ویدئو های مناسب هم راندمان مغزی من رو پایین میاره و بی دلیل باعث احساس افسردگی و بی حالی من میشه که امروز دیگه پروندشو بستم و به هر روشی بود یوتیوبمو غیرفعال کردم ، که اگر موردی رو هم نیاز داشتم از سایتش ببینم و ویدئوهای متفرقه باز نشه برام
2. ترس! خب ایشون که از 5 سالگی با من بود
من از همون سن کم ، اگاهانه مبدونستم که میترسم و این ترس رو انگار تبدیل کرده بودم به یک واکنش دفاعی! مثلا من از بابام و قدرتش میترسیدم پس ساکت میموندم و حرفامو نمیزدم، چون هروقت حرف میزدم و اظهار نظر میکردم اتفاقات بدی میافتاد پس من یاد گرفتم که ترس خوبه و ازم محافظت میکنه
بعد ترس از اب، ترس از تاریکی، ترس از معلم ها، ترس از کنکور، ترس از پارتنرم، ترس از استاد دانشگاه، حراست دانشگاه، رئیسم سر کار، ترس از دولت، ترس از مراجعینم و مریض هام! و ترس از سازمان نظام پزشکی هم در امتداد ترس های اولیه ایجاد شد
اصلا همین ترس بود که من رو سمت استاد اورد… منی که متعصبانه و در واقع بی عقلانه استاد رو تکذیب میکردم بدون اینکه بشناسمشون، وقتی یکی از همکارام تهدید کرد که روزگارتو سیاه میکنم تصمیم گرفتم به حرف استاد بزرگوار بی طرفانه و بدون تعصب گوش بدم و ببینم این ادمی که ادعا میکنه از رئیس جمهور هم نمیترسه واقعا چی میگه!
نتیجه این شد که چون واقعا میترسیدم اوایل خوب هم حرفای استاد رو اجرا میکردم و اونی که منو تهدید میکرد هررررر کاری کرد به نفع من شد و به ضرر خودش…
اما اما اما ، من یاد نگرفتم ! که کار کنم روی این ترس، روی این که هر روز و هر لحظه چیزی هست که ازش بترسم و این بزرگ ترین ضعف منه
تا اینکه باز یکی از مراجعینم خیلی خیلی بد تهدیدم کرد و به ناحق، منم گفتم برو هرکاری میخوای بکن
در نتیجه این شد که با پارتی بازی و … برای من پرونده درست کردن و ممنوع الکار شدم!
وقتی این اتفاق افتاد یادمه روزای اولش همش میگفتم چرا من؟ منی که همیشه انصاف و وجدان رو توی کارم رعایت کردم؟ چرا فقط دست گذاشتن رو من و منو اذیت کردن؟
چون نخواستم جواب رو ببینم، که خودم با فرکانس هام اون موقعیت رو ساختم، چون نخواستم قبولش کنم، بی جواب گذاشتمش
و ترسش با من اومد و اومد، و بعد 3 ماه من هنوزم شبا بی دلیل کابوس میبینم چون برآیند حالم در طی روز خوب نیست! هرچند که بسیار بهتر شدم، دارم سعی میکنم از این تضاد ، پله بسازم واسه پیشرفت و… اما هنوز اون سارای خوشحال و رها نیستم
تا دو سه روز پیش که فهمیدم بله، مشکل از ترسمه که شرک رو در وجودم حسابی تقویت کرده! بعد از اون اتفاق ، من باااااور کردم که ادم ها میتونن به من ضربه بزنن پس من هر لحظه میترسم… و از خدا خواستم هدایتم کنه که یاد بگیرم بدون ترس زندگی کنم
و در فاصله دو سه روز هدایت شدم به این فایل فوق العاده! که رو سایت دیده بودمش ولی اصلا یادم رفته بود، چون در مدارش نبودم
اما هرچی ترس ها زندگی رو بهم سخت تر کردن خسته تر شدم ، تا دیگه امروز گفتم خدایا بسمه
خسته شدم
از اینکه یکی دوساعت حالم خوب باشه و بعد به هم بریزم
از اینکه ترس ها انقدر اذیتم کنن که نتونم خوب نفس بکشم
خستم از این وضعیت! نمیخوام اینجوری باشم
و هدایت شدم به این فایل، استاد واقعا یادم دادین که شجاع باشم… اون تیکه که راجب ترس و شجاعت گربه چکمه پوش حرف زدین دقیقا حس کردم این فایل رو فقط به خاطر درخواست من از خدا ضبط کردین، کلا این دو سه هفته انگار هر فایل جدیدی که میذارین دقیقا جواب هر سوالی هست که از خدا میپرسم
و من تصمیم گرفتم که شجاع باشم، اگاهانه
میخوام یاد بگیرم که نترسم، هرچند سخت و دردناکه و بهش عادت کردم ولی واقعا حاااااالم داره از ترسو بودن به هم میخوره، از ضعیف بودن دارم نفرت پیدا میکنم از عزت نفس کم بدم میاد
میخوام یه دختر قوی باشم استاد، کسی که بتونم بهش افتخار کنم
من که اخرش میمیرم، پس حداقل بذار با شجاعت بمیرم نه ترس… خلاصه که پروژه جدیدم شد پیدا کردن ترس هام و تلاش برای کمرنگ شدنشون و برگردوندن عزت نفس به خودم
بارها و بارها این فایل رو گوش میدم استاد، مطمئنم روزای خوبی واسه من تو راهه چون با وجود پستی و بلندی ها باز هم ول نکردم ودارم ادامه میدم و هر روز دارم برای بهتر شدن تلاش میکنم
امیدوارم بتونم این مشکل رو برطرف کنم و واقعا شاد و با آرامش زندگی کنم
به امید اون روز :)
سارا جان کامنت خیلی پر و پیمونی نوشتی ! تحسینت میکنم که خود افشایی کردی و معلومه قشنگ اراده داری میکنی برای تغییر ! منم این تجربه رو داشتم که فکر کنم بقیه به من اسیب میتونن بزنن و یک جنگ عظیمی واسه خودم ساختم که بر اساس یه وعده پوچ بودش ! بعد ها که یکم ذهنم بازتر شد ، دیدم حتی با اینکه این همه بلا سر امام حسین اوردن ولی اخر سر کی موندگار شد و کی ناپدید شد ؟! وقتی که مثلا پیامبرو از شهر انداختن بیرون و ادیت کردن کی اخر سر نابود شد اسلا و محمد یا اونا ؟ من خیلی سر این موضوع کار کردم و ریشه جالبی هم داره : احساس گناه . توی جلسه سه عزت نفس استاد میگه نه شما میتونین به زندگی بقیه اسیب بزنین و نه بقیه میتونن به زندگی شما اسیب بزنن یعنی میشی یه فرد ضد ضربه ! یادتون باشه که توی روزای سخت ایمان نعنی پیدا میکنه توی خوش خوش مستون همه بادن بگن ما عاشق خدامونیم و روش حساب میکنیم !
سلام اقا ماهان عزیز، من همیشه کامنت های شمارو تو فایل ها میخونم و الان چقدر خوشحال شدم که کامنت شمارو دیدم
به تازگی دوره عزت نفس رو با تعهد بالا استارت زدم و چقدر جالب، همون جلسه 3 رو من حداقل 10 بار گوش دادم اما اینی که شما میگین رو اصلا نشنیدم!
یعنی دو نفر میتونن به یک فایل یکسان گوش بدن اما بر اساس فرکانسشون موارد مختلفی رو متوجه بشن… چقدر خوشحال شدم و حتما با دقت بالاتری این جلسه رو گوش میدم
ممنون از شما که نشانه امروز من بودین
و واقعا سعی میکنم تو این روزای سخت ایمانم رو بیشتر نشون بدم تا بتونم یه مومن واقعی بشم…
در پناه الله ، شاد و ثروتمند و سلامت باشید ممنونم که برام نوشتین
سلام و وقت بخیر خانم صمدی پور عزیز.
اوضاع و احوال شما ، خیلی شبیه وضعیت من بود( البته ترسهای من مدلش فرق داشت)، و متاسفانه هر ماه یا هر هفته از همون نوع ترس وارد زندگی من میشد، از زمانی که به سایت آقای عباس منش و فایلهای بی نظیرشون مخصوصاً فایلهای توحیدی مقدس آشنا شدم ، بعد از چندبار گوش کردن ، فهمیدم مشکل من شرک هستش، با اینکه مثلاً من فردی معتقد هستم ، ولی خودم جای خدا نشسته بودم ، و میخواستم تمام زندگی خودم و اطرافیان رو سروسامان بدم و مطمئنا در همه موارد( منظورم مرگ عزیزان و یا بیماریهای لاعلاج آنها و….) من کار خاصی نمیتونستم انجام بدم ،ولی خودمو موظف کرده بودم برای همه ، همه کار بکنم به نیت خیر البته ، و چون من توان کمک و یا انجام تمام کارها را نداشتم ، باعث از بین رفتن عزت نفس ، و ترسی وحشتناک در من شده بود، به طوریکه حتی از کارهای خودمم عقب افتاده بودم.
الان که با خدای واقعی دارم آشنا میشم، اون شده بزرگترین حامی من، من تمام کارها رو به خودش سپردم و مطمینا خداوند بلند مرتبه بهترین وکیل برای تمام کسانی که بهش اعتماد کردند هستش.
ازون روز واقعا حس سبکی و آرامش روح دارم. یادگرفتم دیدم رو به بعضی از مسایل عوض کنم تا زندگی روی خوشش رو نشونم بده.
امروز یک کلیپی دیدم که خالی از لطف نیست بهتون بگم ، گفتند طبق آیه قران، خداوند کسانی که دوست میدارد دو چیز را از آنها میگیرد ترس و غم.
دعا میکنم روزی برسه که از اولیای خدا شوید و شویم.
سلام خانم دکتر
خداروشکر که به این مرحله رسیدین که مشکل کارتون کجاست و قبول کردین که خودتون مقصرین این خودش باعث میشه که بفکر حل مشکل باشین.فقط خیلی حواستون باشه که حتی در روبرو شدن با ترسهاتون و رفتن تو دلشونم باید قانون تکامل رو رعایت کنین و پله به پله و از برطرف کردن کوچکترین ترس شروع کنید تا هم اعتماد به نفستون افزایش پیدا کنه و هم اینکه برای روبرو شدن با ترسهای بزرگتر آماده تر بشین.
براتون از خدای بزرگ و هدایتگر آرزوی موفقیت دارم.
سلام دوست عزیز کانتی که گذاشتین خیلی عالی بود من هنوز فایل گوش ندادم
میدانم که خیلی عالی هست
واقعاً از وقتی که تصمیم میگیری روی ترس هات کار کنی عزت نفست چند برابر میشه و به خودت افتخار می کنی میگی چرا زودتر
پا روی ترس هام نگذاشتم
دوست عزیز میسپارمت به آغوش گرم پروردگار
سلام به مرد توحیدی اولین کسی که در زندگیم توحید واقعی رو به من آموخت شما بودید و این لطف فرمانروای کیهان بود که منو با شما آشنا کرد و همواره سپاسگزار شما و خداوندم الهی شکرت .
چقدر زیباست هدایت پروردگار الله اکبر دیروز با عزیز دلم مائده در مورد توحید صحبت کنم و بگم همچیز توحید هست همچیز باورهای توحیدی هست و این فایل مستقیم ربط داشته باشه به توحید و باورهای توحیدی الله اکبر .
7 صبح جمعه بیدار بشم هدایت بشم به سایت استاد گلم عباسمنش و اونوقت این هدایت رو دوباره از شما بشنوم االله اکبر همین دیروز قدم 6 فایل اول 12 قدم بودم که شما در مورد هدایت صحبت کردید اینکه هدایت الله حتی میتونه از طریق تک تک سلول های بدن صورت بگیره و امروز مهر تایید این حرف شما خورد اره خورد .
من 7 صبح پاشم و هدایت بشم از طریق تک تک سلول های بدنم به سایت شما…الله اکبر .
شما از کلام خدا در قران به من اموختید ای آدم و حوا به زمین فرو آیید و حتما هدایتی از جانب من به شما خواهد آمد و هم به بنی آدم…..
خدایا شکرت هر لحظه داری هدایتمون میکنی به مسیر راست به مسیر کسانی که به آنها نعمت دادی نه آنان که غضب کردی و نه گمراهان .
این فایل اون گربه دقیقا من بودم اره من بودم چرا که در زندگیم بخاطر فشار مالی تمام اعتماد به نفسم رو از دست دادم و مهارتی که 5 سال زمان گذاتشه بودم رو کلا فراموش کردم و رااننده وانت شدم اما به لطف الله این پرسه 1 ماه طول کشید و فشار مالی به لطف خدا درست شد فشار مالی که سالها امانم رو بریده بود…
و من مجدد دوباره شدم همون مهدی رحیمی متخصص در کارش اما مهدی رحیمی که من من نمیکنه…..میگه اگر من الان منم لطف خداست که شامل من شده وگرنه من هیچی نیستم اگر من متخصصم در کارم این لطف خداست این رحمت خداست اره اینها لطف و رحمت خداست و ما بدون خدا هیچی نیستیم حتی بقول شما قلبی که مارو میتپه هوایی که تنفس میکنیم خونی که در جریانه سلول هایی که در هر لحظه میمیرند و زنده میشوند همش و همش خداست اره خداست ما هیچی نیستیم فقط داریم بی نهایت بخشندگی و مهربانی خدا رو تجربه میکنیم …..
الله اکبر
استاد تو فایل ازتون یاد گرفتم تواضع در برابر خدا یعنی شکرگزار بودن یعنی احترام گذاشتن به خدا یعنی قدرت دادن به تنها قدرت کیهان ….
این فایل درسهای زیادی داشت ولی درس من متواضع بودن در برابر نعمت های خدا هست.
خدایا ای فرمانروای کیهان راضیم ازت راضیترینم