سریال زندگی در بهشت | قسمت 263 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1764 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌

    به نام خداوند بخشنده مهربان‌

    وَ الضُّحى‌ «1» وَ اللَّیْلِ إِذا سَجى‌ «2» ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى‌ «3» وَ لَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولى‌ «4» وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى‌ «5»

    «1» به روشنایى آغاز روز سوگند. «2» به شب سوگند آنگاه که آرامش بخشد. «3»

    پرودگارت تو را وانگذاشته و خشم نگرفته است. «4» همانا آخرت براى تو بهتر از دنیا است. «5» و به زودى پروردگارت آن قدر به تو عطا کند که خشنود شوى.

    أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوى‌ «6» وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدى‌ «7» وَ وَجَدَکَ عائِلًا فَأَغْنى‌ «8» فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ «9» وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ «11»

    «6» آیا تو را یتیم نیافت، پس پناه داد و سامانت بخشید. «7» و تو را سرگشته یافت، پس هدایت کرد. «8» و تو را تهى‌دست یافت و بى‌نیاز کرد.

    «9» (حال که چنین است) پس بر یتیم قهر و تندى مکن. «10» و سائل را از خود مران. «11» و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو کن

    =================================

    خدای عزیز و مهربونم سپاسگزارم برای فرصت یه روز دیگه زندگی و بندگیت

    شکرت برای همه ی هدایتهات

    شکرت برای بیشمار نعمتی که در زندگی بمن عطا کردی

    پروردگار بخشنده و مهربونم من همیشه محتاج هدایت و کمکت هستم و به هر خیری از سمت تو فقیرم

    برای این کامنت هم به کمکت نیاز دارم

    تو بگو تا بنویسم

    ———–

    سلام به استاد جان جانم و استاد مریم جان بغایت دوست داشتنی ام و دوستان نازنین هم خانواده ام

    الهی که حال دل همگی مثبت پلاس پلاس پلاس باشه

    و با آرامش الهی از لحظه های زندگیتون لذت ببرید

    خدا کنه که استاد جانم جلسه ی بعدی دوره هم جهت با جریان خداوند رو کمی دیرتر بزاره تا بیشتر روی این فایل از هر نظر زیبا کامنت گذاشته بشه و ما بخونیم، چون این فایل ارزشمند واقعاً کمتر از جلسه ها نیست، و تعداد خیلی بیشتری از اعضای خانواده ی عباسمنش اینجا حضور دارن

    دوباره تا شروع کردم به کامنت نوشتن،بارون رحمت خدا هم شروع به باریدن کرد

    و من در حال سپاسگزاری دارم می نویسم

    خدا رو میلیاردها بار شکر

    البته که اول صبح هر دو جلسه ی مراقبه رو گوش کردم

    دیروز دو سه ساعت داشتم البومهای عکسهامونو نگاه می کردم

    عکسهایی از سی سال پیش، زمانی که تازه رفته بودیم قطر(بخاطر مأموریت 9 ساله ی همسرم)

    چقدر خاطره های زیبا برام مرور شد، چقدر از خودم و همسرم و بچه هام عکسهای قشنگ و دلپذیری دیدم

    چقدر عکسها فراوون بود،

    از این آلبوم های کوچیک عکاسی فکر کنم نزدیک به صدتا داریم

    چقدر با نگرش از دید قانون عکسها رو یه جور دیگه می بینم و به وضوح مسیرمو تا حالا می بینم

    هم خودمو هم همسرمو هم فرزندانمو بسیار تحسین کردم!!

    مخصوصاً خودمو که از اول سبک زندگی شخصی خودمو داشتم و نظر دیگران برام مهم نبوده

    و تو بعضی از کامنتهام گفته بودم

    و این عکسها شاهدی بر ادعای من بود

    اونجا ما پیکنیکهای یک روزه ی زیادی داشتیم با دوستان اعزامی، از ارگانهای مختلف، ما که بانکی بودیم و بجز ما دو خانواده دیگه هم بودن،و خانواده هایی از آموزش و پرورش، و هواپیمایی، و… بخصوص سفارتیها

    و هر خانواده ناهار خودشو میاورد

    اینا خانوماشون همه با چادر مشکی میامدن،

    نه از روی اعتقاد یا علاقه، که خیلی هاشون اصلاً اعتقادی به حجاب نداشتن،

    ولی چون در اون موقعیت و مسئولیت بودن نگران نظر بقیه بودن

    ولی من با اینکه به حجاب کاملاً اعتقاد داشتم و همیشه رعایت می کردم و چادر مشکی سرم می کردم،

    در هنگام پیکنیک و پارک رفتن با مانتوی بلند می رفتم … یه عکسی بود من و یکی از خانومها که میخواستیم روی یه لبه ی دیوار مانند بریم،من بامانتوی بلند کرم رنگ روشن و اون دوستم چادر رو جمع کرده بود زیر بغلش و خب راحت نبود ولی جرأت نمیکرد چادرشو برداره…

      

    دیشب ایمیل  اومد برام که آقا حمید جان امیری عزیزم( همون حمید حنیف خودمون) برای دخترم سمیه ی زمانی در جلسه ی 9 مراقبه فراوانی پاسخ داده

    رفتم و خوندم

    بینهایت خوشحال شدم و لذت بردم، و حال خوبم خوبتر و عالیتر شد

    اون رو با اجازه ی آقا حمید جانم اینجا کپی می کنم چون بنظرم خیلی درس آموزه:

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَهً وَاحِدَهً کَذَٰلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلًا»

    (ﻭ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﭼﺮﺍ ﻗﺮﺁﻥ ﻳﻚ ﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻧﺎﺯﻝ ﻧﺸﺪ؟ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ [ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻰﻛﻨﻴﻢ ] ﺗﺎ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺳﺎﺯﻳﻢ ، ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻬﻠﺖ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﺪﻳﻢ)

    (٣٢ فرقان)

    ————————————————————————

    سلام و درود به شما

    سلام و درود به شما خانم زمانی بزرگوار. امیدوارم که حالتون عالی و مثبت و توحیدی باشه و در پناه رب العالمین باشید.

    واقعاً از صمیم قلب ازتون عذرخواهی میکنم که اینقدر دیر و بعد از یک ماه دارم کامنت شما رو جواب میدم.

    این یک تلاش آگاهانه ست برای اینکه بتونم دوباره توی سایت کامنت بنویسم. بارها و بارها تلاش کردم کامنت بنویسم و نشد. تقریباً برای همه جلسات دوره هم‌جهت با جریان خداوند و کامنتها توی یادداشت گوشی باقی موند و نیومد توی سایت. (و نهایتاً گوشی هم رفت تعمیر، فکر کنم خیلی کامنت توش ذخیره شده بود)

    پناه میبرم به خداوند از شر نجوای شیطان و از شر شرک و ظلم به خود، که انسان رو جوری به حاشیه می‌بره که گویی هیچوقت نور توحید رو تجربه نکرده. تو این مدت تلاش خودمو کردم فقط توی مومنتوم منفی نرم. و البته اتفاقات و نشانه های مثبت به سراغم اومد. آیات و هدایت‌های خیلی لذت‌بخش و امید دهنده ای رو دریافت کردم؛

    دیشب که از خداوند درخواست کردم که بتونم دوباره کامنت بنویسم کامنت شما رو یادم آورد و گفت با پاسخ به کامنت شما شروع کنم. این مدت علیرغم اینکه فایلها رو کار میکردم، برای پیشگیری از مومنتوم منفی خودمو مشغول یه پروژه هم کردم. پروژه یه کمد MDF برای یکی از اقوام. (میگم یه کمد ولی حدوداً سه متر در سه متر به عمق 70 بود؛ و برای یه نفر تنها واقعاً سنگین بود) روزها شده بود که با ابزار کار میکردم و همزمان یا قرآن گوش میدادم یا فایلهای استاد. تا بتونم مومنتوم مثبت رو حفظ کنم. اینقدر سوره یوسف رو گو دادم که فکر کنم بزودی بتونم حفظی بخونمش.

    خلاصه اگه می‌بینید کامنتم خیلی حس مثبتی نداره به بزرگواری خودتون ببخشید، نامبرده تازه از غار تنهایی خودش در اومده و هنوز وارم آپ نشده.

    ——————————————————————————

    خانم دکتر زمانی من بینهایت بینهایت تحسینتون میکنم و وقتی از چت جی‌پی‌تی در مورد شما پرسیدم از شدت تعجب و ذوق زدگی دهنم باز موند. واقعاً شما فوق العاده اید.

    «دکتر سمیه زمانی یک شیمی‌دان پلیمر ایرانی است که

    در زمینه توسعه باتری‌های لیتیومی فعالیت می‌کند …. تخصص‌های او شامل الکترولیت‌های ژلی، جداکننده‌های هیبریدی پلیمر/سرامیک، و مواد گرافنی برای نسل جدید باتری‌های لیتیومی است. او نویسنده 16 مقاله علمی، 22 ارائه در کنفرانس‌ها و دارای 3 ثبت اختراع است… » مقدار زیادی ایموجی چشمای قلبی و هیجان و ذوق زدگی.

    من چند هزارتا سوال دارم در مورد باتریهای لیتیومی ، امیدوارم بزودی بتونم ببینمتون و سوالاتمو بپرسم. نامبرده بسیار کنجکاوه چیزی در حد یه کودک دبستانی.

    واقعاً واقعاً تحسین برانگیز هستید و این حجم از موفقیت شما در مقیاس جهانی ستودنیه. خدا رو صد هزار مرتبه شکر. الحمدلله. براتون موفقیت های بیشتر و بیشتر رو می‌خوام.

    ————————————————————————————

    براتون از درگاه خداوند متعال بینهایت نعمت و برکت و ثروت و سلامتی و آرامش رو درخواست میکنم.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    ——-

    دیشب دیروقت بود و همسرم خوابیده بود

    به دخترام هم تو گروه واتس اپ فمیلی مون چیزی ننوشتم چون خوابم دیر میشد..

    امروز برای همسر جان تعریف کردم، و پاسخ آقا حمید جانمو بهش نشون دادم

    ایشون خیلی آقا حمید جان رو تحسین کرد ، گفت ماشاءالله چه درک و معرفتی داره نسبت به خدا و توحید و قرآن…

    و همچنین خیلی خورسند شد از وضعیت سمیه جانم

    و برای دخترام فرستادم و نوشتم همه تونو تحسین می کنم و بهتون افتخار میکنم

    همسرم هم نوشت

    بعدش می خواستم بنویسم که خودم و پدرتون  رو تحسین می کنم و به وجود هر دومون افتخار می کنم

    (و البته به همسرجان گفته بودم)

    ایشون گفت نه دیگه ننویس اینجوری انگار تحت الشعاع قرار میدی و کمرنگ می کنی!!

    من هم گفتم راست میگی، بعداً که تماس تصویری  میگیریم بهشون میگم

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر برای یه صلات دیگه

    خدا رو شکر برای وجود همه تون

    عاشقتونم و از همگی سپاسگزارم

    هر روز بیشتر و بیشتر هم جهت با جریان خداوند باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1273 روز

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

      «إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ»

      (ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ [ ﻫﺪﺍﻳﺖ ] ﻣﺮﺩم ﺑﻪ ﺣﻖّ ﻭ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ؛ ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﻪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻳﺎﻓﺖ ، ﺑﻪ ﺳﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪ ، ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻣﻰﺷﻮﺩ؛ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﻭ ﻛﺎﺭﺳﺎﺯ ﻧﻴﺴﺘﻲ)

      (۴١ زمر)

      ————————————————————————————

      سلام و درود فراوان خانم سلیمی جان. امیدوارم که حالتون عالی باشه و همیشه شاد و سلامت و تندرست باشید. از درگاه پروردگار عزیز الوهاب برای شما طول عمر پر خیر و برکت درخواست میکنم.

      از این همه لطف و محبت شما واقعاً ممنون و سپاسگزارم. اگر من ویژگیهای مثبت شما و خانواده محترمتون رو تحسین کردم این فقط ذره ای از شناخت من بوده، و مطمئناً ویژگیهای مثبت شما و موهبت‌هایی که خداوند به شما عطا کرده بسیار فراتر از شناخت منه. و این از نتایج و عملکرد شما کاملاً مشهوده. الهی صد هزار مرتبه شکر.

      آشنایی با شما و خانواده محترمتون ، و همچنین محیط این سایت و آشنایی با دوستان عزیزم در این سایت یکی از موهبت‌های بزرگ خداوند به زندگی من بود، و یکی از دلایل سپاسگزاری منه. اینکه میتونم با انسانهای بسیار توحیدی و نورانی گفتگو کنم خودش یه نشانه ست از اینکه من از مدار پر از سختی و تقلای گذشته ام فاصله گرفتم. از طرفی این یه فرصته که بیشتر و بیشتر ازتون یاد بگیرم. این یعنی حضور شما برای من چندتا موهبت همزمان محسوب میشه. از خداوند می‌خوام کمکم کنه انسان سپاسگزارتری باشم و قدر موهبت‌های زندگی و حضور بندگان توحیدیش رو بیشتر بدونم.

      خیلی هدایتی این کامنت رو خوندم و بی پاسخ گذاشتن اون رو یه جورایی کفر نعمت میدونستم؛ خداوند در سوره نساء به پیامبر میفرماید : «وَإِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ حَسِیبًا» یعنی اگر درود و تحیتی به شما رسید نیکوتر یا همان مقدار رو پاسخ بدین، خداوند بر همه چیز حسابرسی می‌کنه. از این جهت پاسخ به کامنت پر مهر شما برام خیلی مهم بود.

      وقتی از قرآن هدایت خواستم برای نوشتن پاسخ هدایت شدم به آیه 41 زمر‌، از طرفی قلبم می‌گفت آیه 10 فاطر رو بنویسم. «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»

      اگر عزت بخوایم همه مطلق عزت از آن خداست، پس باید با خداوند همراستا و هم جهت بشیم تا عزت رو تجربه کنیم. اگر هدایت بشیم همه مطلق هدایت از آن خداست ، پس هدایت حقیقی در هم جهت شدن با جریان خداست. کلمات پاک و مطهر ، افکار پاک و مثبت ، عمل صالح و نیکو به سمت خداوند اوج میگیره، خود خداوند این قانون رو گذاشته. هر جا با خدا همراستا شدیم خدا عزت داد ، آبرو بخشید، نام نیک برامون قرار داد. هر جا خودم به خودم ظلم کردم، و مشرک شدم و درگیر کفران نعمت و نجواها شدم ، حرفهای منفی شنیدم و تحقیر شدم، رفتارهای اشتباه ازم سر زد و خودم به خودم آسیب زدم.

      من این مدتی که نتونستم کامنت بنویسم و تقلا میکردم که از احساس منفی در بیام همه ش بخاطر یه اشتباه خودم بود که مشرک شده بودم. یکبار شرک ورزیدن ارتباط قلبی منو قطع کرده بود و توی این مدت تلاش میکردم حداقل از این که هستم پایینتر نرم و احساس خوبمو نگه دارم.

      اینها رو توضیح دادم که بگم همه مطلق عزت و حال خوب ، همه ش با خداست، اعتبار همه چی با خداست. یه زمانی فکر میکردم منم که دارم کامنت می‌نویسم و میگفتم بازم پرحرفی کردم ، ولی 20-30 روز هر کاری میکردم یه کلمه نتونستم توی سایت بنویسم ، اگر راست میگم و فکر میکنم منم که می‌نویسم ، بسم الله بیام بنویسم دیگه … ولی نه ،به الله قسم اعتبار همه چیز با خداست و من هیچی از خودم ندارم.

      کامنت نوشتن که جای خود داره، اعتبار یه پلک زدن ساده و دم و بازدم مون هم با خداست. بی اذن و اراده الهی یه قطره آب از گلومون پایین نمیره. از خداوند می‌خوام که بتونم این منیت ها رو به درگاه خودش قربانی کنم و همه خدا باشه و خدا و خدا و خدا.

      یاد این بیت شعر می افتم از سنایی غزنوی: «ز یزدان دان نه از ارکان که کوته دیدگی باشد ؛ که خطی کز خرد خیزد تو آن را از بنان بینی»

      از شما بینهایت ممنونم خانم سلیمی جان ، که همیشه اینقدر نسبت به من بزرگواری و محبت دارید.

      در پناه رب العالمین همیشه شاد و سلامت و تندرست باشید.

      «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
      • -
        فاطمه سليمى گفته:
        مدت عضویت: 1764 روز

        بسم الله الرحمن الرحیم

        إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَـٰٓئِکَهُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّهِ ٱلَّتِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ (٣٠)

        بى تردید کسانى که گفتند: پروردگار ما خدا است؛ سپس [در میدان عمل بر این حقیقت] استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنان نازل مى شوند [و مى گویند :] مترسید و اندوهگین نباشید و شما را به بهشتى که وعده مى دادند، بشارت باد

        نَحۡنُ أَوۡلِیَآؤُکُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَهِۖ وَلَکُمۡ فِیهَا مَا تَشۡتَهِیٓ أَنفُسُکُمۡ وَلَکُمۡ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ (٣١)

        ما در زندگى دنیا و آخرت، یاران و دوستان شما هستیم، آنچه دلتان بخواهد، در بهشت براى شما فراهم است، و در آن هر چه را بخواهید، براى شما موجود است

        نُزُلࣰا مِّنۡ غَفُورࣲ رَّحِیمࣲ (٣٢)

        رزق آماده اى از سوى آمرزندۀ مهربان است

        (وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلࣰا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحࣰا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ) (٣٣)

        و خوش گفتارتر از کسى که به سوى خدا دعوت کند و کار شایسته انجام دهد و گوید: من از تسلیم شدگان [در برابر فرمان ها و احکام خدا] هستم، کیست ؟

        ——‐—-

        هزاران سلام و درود به آقا حمید جان حنیفم

        الهی که همواره در احسن الحال باشی، مثل یه کودک شاد و رها باشی، جسم و ذهنت سلامت باشه، روحت از هر گونه آلایشی پاک باشه و سالهای طولانی متنعم از نعمتهای گوناگون و بیشمار خداوند باشی

        آیه ی 33 سوره فصلت که جزو چند آیه ی اول کامنتم برای شما نوشتم یکی از چندین آیات مشابه و نوید دهنده ای هست که از دیروز که شروع کردم برای شما جواب بنویسم روی صفحه ی گوشیم میاد

        بسیار بسیار خوشحال شدم از نقطه آبی و پاسخ پر مهرت

        حمید جانم  هر چی که درباره من و این سایت الهی نوشتی دقیقاً و تماماً نظر من در مورد شما و سایت همین هست، اگه من تحسینت کردم  فقط بخاطر مقدار خیلی کمی از شناخت منه، در حد همین کامنتهایی که از شما می خونم و دوسه پیامی که بیرون از سایت از شما دیدم، و اینا فقط یه نشونه است از ویژگیهای مثبت فراوون شما

        فقط خدا می دونه که من چقدر خوشحال و شکرگزارش هستم که با انسانهای نازنین و توحیدی و شایسته ای همچون شما ارتباط دارم و میتونم گفتگو کنم

        قبلاً هم بشما گفتم خیلی شباهتها بین خودم و شما می بینم

        من این آیه رو خیلی دوست دارم

        «وَإِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ حَسِیبًا» و 90% بهش عمل می کنم سعی می کنم بهتر اون چیزی که سلام و تحیت بمن گفته میشه جواب بدم

        من هم  کامنتهای نیمه کاره تو گوشیم زیاد دارم و نزدیک بود گوشی رو بفرستم تعمیر و حافظه ی گوشیم پر شده که خدا رو شکر هر بار تونستم یه ذره خالی کنم، هر چند که زود دوباره پر میشه

        خیلی وقتها خواستم کامنت بنویسم تو تمرین ستاره قطبی تو دفترم نوشته بودم ولی جور نشده و تازگیها رها هستم هیچ ناراحت نمیشم میگم خدا رو شکر که چنتا فایل رو با دقت گوش کردم

        بنویسم، خیلی هم عالی، ننوشتمم الخیر فیما وقع

        به امید خدا جور میشه و می نویسم…

        چقدر هم پاسخی که به سمیه دادی هم پاسخت به من خیلی واضح تمرین جلسه های درس استاده، من دیروز(یکشنبه) دو بار جلسه ی 2 و امروز(دوشنبه) هم دوبار جلسه ی 3 دوره همجهت با جریان خداوند رو گوش کردم

        و نشانه ی دیروزمم گفتگو با دوستان34 بود که عنوانش (نگاه گذرا به کلیت زندگی) بود

        و در هر سه این فایلها بخصوص گفتگوی 34و جلسه ی 3استاد جانم موضوع رو خیلی خوب توضیح داده؛ البته استادمون همیشه خیلی عالی توضیح میده ولی من هر بار که گوش میدم درک بهتری پیدا می کنم

        استاد تو اون فایل گفتگو با دوستان میگفت (قانون تکامل اون اصلیه که من خیلی خیلی بش اعتقاد دارم، و از یه جایی که اعتقادم زیاد شد و هی روش کار کردم هی شرایط زندگیم بهتر شد،

        توقعم از خودم از نتایج از خدا خیلی منطقی تر شد نگاه درستتری شد…

        (جای شما و دوستان خالی الان یک باد خیلی قشنگی تو درختها پیچید و شاخه ها رو برقص در آورد! حس لطیف و خیلی زیباش  تقدیم شما)

        و دلیل اینکه اینقدر من روی قانون تکامل تأکید دارم و بنظرم درکش مهمه اینه که این بزرگترین قانونیه که شما تو طبیعت می تونید ببینید، که هیچ چیزی یکشبه بوجود نیومده و هیچ چیزی هیچ انسانی یکشبه تغییر نکرده،نیاز به یک تکاملی داره،

        —–

        تا اینجا رو عصری نوشته بودم بعد نسیم تماس تصویری گرفت و پسرش علیرضا جان که 25 ساله و نوه اولم هست خونه بود و اومد، امروز(دوشنبه) تو کانادا تعطیل، بوده  و بعد هم یاسی و پس از اون دختر اولم نسرین جوین شدن،  سمیه سر کار بود نشد بیاد و لیلی قند عسل هم نبود، این شد که گفتگوها و مباحثات شیرین و جذابی داشتیم!..  و اختلاف نظرهای کمی داشتیم، اینجور وقتها من میگم بین علما اختلاف افتاد(خخخ)

        ادامه صحبتهای استاد:

        حالا این تکامله میتونه سرعت پیدا کنه اگه عواملی بهش اضافه بشه ولی حتماً باید طی بشه…

        ———-

        تا این جا رو در دو مرحله دیروز یعنی دوشنبه نوشته بودم..

        و ادامه صحبتهای استاد خلاصه اش اینکه وضعیتهای متفاوت ما درباره ی آموزه های استاد و افت وخیزهای ما و اینکه اگه جاهایی شرک ورزیدیم اینها هم قسمتی از تکامله…

        من هم  یه وقتهایی شده که دو روز هیچ نتونستم کامنت بنویسم هیچی به ذهنم نیومده،با اینکه قصدشو داشتم، انگار چیزی بر قلبم جاری نمیشد،چندین مورد برام پیش اومده که مثلاً یه تعادلمو نتونستم حفظ کنم و خیلی آروم و به پهلو روی کف اتاق افتادم و…

        یا مثلاً آب دهنمو نتونستم قورت بدم

        اینا همونطور که شما گفتی نشونه اینه که ما از خودمون هیچی نداریم و هیچی هم نیستیم اعتبار همه چیزمون با خداست…

        خلاصه حمید جان دلم روشنتر شد دیدن تلگرافت و از گفتگو با شما

        خیلی خیلی ازت ممنونم

        الهی که از همه ی نعمتها در همه ی موارد بهترینها نصیب قلب پاک و نورانی به نور توحیدت باشه

        دوست دارم از جنس دوست داشتن مادر به فرزندش

        و به خدای مهربان میسپارمت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        حسین عبادی گفته:
        مدت عضویت: 1840 روز

        بنام خداونده بخشنده ومهربانم….

        وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَىٰ عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

        و برای آنان کتابی [عظیم و با ارزش] آوردیم که آن را از روی دانشی [گسترده و دقیق] بیان کردیم، در حالی که برای گروهی که ایمان آوردند، سراسر هدایت و رحمت است.

        سوره اعراف 52

        سلام به حمید امیری عزیز…

        سلام به حمید قشنگ قلب و هدایت شده خدا…

        حمید چقدر موهبتهای الهی زیادی به ما داده شده به لطف الله…

        چقدر قشنگ این موهبت الهی رب..

        که همیشه و هر جا و هر ثانیه محتاج خودش هستی…

        برای من این یک موهبت الهی …

        عزت و همچیز دست خودش حمید کی قلبهاربو نرم میکنه برای ما کی میتونه هااااا…

        دیروز داشتم سوره نمل رو میخوندم…

        زمانی که تخت بلقیس رو برای سلیمان اوردن…

        یکی میگفت من تا شما از جات بلند شی تخت زیر پات و یکی دیگه گفت تا پلک به هم بزنی دخت زیر پات…

        الله اکبر از این همه بززرگی که به فرمانش چه اتفاقاتی که نمیوفته وقتی دلت رو بهش بدی تماممم…

        نمیدونم چراااا ما با این همه اگاهی ناب الهی بازم یه جاهایی سست میشیم….

        میدونم انسانم و پر از افکار و نجواهای شیطان اره ولی ….

        با این همه عشقی که الله نسبت به ما داره ترس برای چیه دیگه؟؟؟

        اره حمید عزیزم همچیز دستت الله قشنگ ماست….

        کی که بجز به فرمان او باران از اسمان ببارد؟؟؟

        کی که شب به راحت چشمات رو میبندن و صب باز میکنه؟

        کی که از یک نطفه کوچیک یه انسان رو خلق میکنه؟؟

        کی به قول خودت صاحب خونه کی؟؟

        کی که میبردت و برت میگردونه؟؟

        کی که نفسهات رو نتظیم کرد؟؟

        کی که ضربان قلبت رو توری تنظیم کردخه که مو لا درزش نمیره؟؟

        کیه که انسانهارو به هر چیزی که میخواد میرسونه؟؟

        کی که از رگ گردن به ما نزدیکتر؟؟؟

        .

        کیه که زیر وعدش نمیزنه؟؟؟

        کی که چشمات رو بینا کرده؟؟

        کیه که میتونه روز رو برگردون و شب رو؟؟

        کی کی میتوه با یک چشم بهم زدن جهان رو از انسانها پس بگیره؟؟

        کی که میتونه با یه چشمک زدن هر چیزی رو که میخوای برات فراهم کنه؟؟

        کیه که اینقدر مخلوقاتش رو دوست داره؟؟

        کیه که هدایت مارو به عهده گرفته؟؟؟

        کی حمید؟؟؟؟؟؟؟؟؟

        جز رب عرش عظیم هیچکس نیستتتتتتتتتتتتتت

        الهی رب من لی غیرک…..

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        در پناه جان جان ربالعامین شاد سلامت و ثروتمند باشی…

        با عشق حسین عبادی بنده خوب و لایق خدا…..

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    بهار بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1675 روز

    به نام نقاش هستی

    خدای بخشنده و مهربان

    خدای اجابت گر.

    استاد جانم سلام، مریم جان بهشتی سلام

    چشمم روشن شد با سریال زندگی در بهشت.

    استاد جانم، شما به من یاد دادید زندگی میتواند در از معجزه باشد و خبر خوب اینکه زندگی ام معجزه‌وار شده و به قول معروف گفتنی «من به معجزات خداوند عادت کردم.»

    نمونه اش همین که دلم قسمت جدید سریال میخواست و از no where ظاهر شد.

    خدایا از تو سپاسگزارم که همیشه مرا مورد لطف و رحمت خودت قرار دادی.

    اگر در این سایت هستم، اگر سریال زندگی در بهشت میبینم و اگر میتوانم بنویسم.

    سپاسگزارم ، سپاسگزارم ، سپاسگزارم

    استاد جان درآمدم شصت هزار لیر ماهانه شد.

    استاد جان حیاط خانه‌مان تر و تمیز شد و سبزیکاری شد، بدون اینکه من دست بزنم.

    استاد جان، نقشه های دیگران برایم نقش بر آب شد و من در راحتی و استراحت پول ساختم.

    چقدر این قسمت را دوست داشتم. چقدر این خانم در صلح با خودش و جهان هستی بود.

    حامله باشی و تا روزهای آخر این چنین سرحال باشی.

    اینقدر شجاع و متوکل که در استخر آب و با قابله وضع حمل کنی.

    یک ماه فقط در جایی ساکن باشی و بعد دوباره بری سراغ ماجراجویی

    دو فرزند بزرگترت را این چنین مستقل، دانا و فهمیده و مسولیت پذیر بار بیاری

    اینها فقط توحید میخواهد.

    حدی از توحید که دهان مرا باز نگه میدارد.

    چقدر تحسین برانگیز هست این خانم و این خانواده.

    چقدر مریم جان و استادم تحسین برانگیز هستید. مدارتان حد بالایی از توحید را نشان میدهد.

    چقدر قشنگ دنیا کبوتر با کبوتر باز با باز را خوب رعایت میکند.

    مریم جانم، سپاسگزارم که لطف کردی و از میان هزاران ویدیویی که در گوشی تان داشتید اینها را تدوین کردید.

    الان تازه درک میکنم وقتی استاد می‌گفت که شما عاشق ویدیو گرفتن هستید.

    خدایا از تو برای برکت بی نظیری که به زندگی ام دادی ممنونم.

    همین که الان اینجام و می‌نویسم یعنی من همه چیز دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  3. -
    سمیه زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2227 روز

    اعراف:11

    وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ

    و هر آینه ما شما را آفریدیم، سپس شما را [تدریجاً از خاک و نطفه تا انسان کامل] شکل دادیم، 9 سپس به فرشتگان گفتیم به آدم سجده کنید [=همگی در خدمت رشد و کمال او باشید]، پس [همه فرشتگان] سجده کردند مگر ابلیس که از سجده کنندگان نبود. 10

    $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$

    سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته ی دوست داشتنی که بی نهایت دلمون برای دیدن روی ماهتون تنگ شده ولی با شنیدن صداتون هم کلی کیف کردیم.

    سلام به دوستان عزیز و همکلاسی های این بهشت الهی…

    آخ که چقدددر این فایل خوب بود و درس داشت… بخصوص برای من که دخترم لیلین الان 15 ماهه هست…

    اسم این پسرک زیبا و دوست داشتنی و شیرین Theolani (ثیولانی) هست که Theo یعنی هدیه ای از خدا و Lani یعنی بهشت یا آسمون… که یه سرچ کردم ظاهرا اوریجین Hawaiian داره…

    اول خدا رو شکر می کنم برای خلق این فرشته های کوچولوی نازنین… برای این پسرک با چشمایی که بسیار خوش رنگ بودن… برای اون مادر با اونهمه احساس لیاقت و صلح درونی.

    خدارو شکر برای این آرامش و زیبایی و صلح که در این خونواده موج می زد… چقدر مادر آرامش داشت… چقدر من الگو گرفتم و دقیقا خواسته ی این روزهای من از خداوند این بوده که کمکم کن بیشتر با خودم و جهان اطرافم در صلح باشم. تو برخورد با لی لی و تینا، تو برخورد با همسرم یا با آدمایی که گاها یکم مقاومت هم بشون دارم… و خلاصه از این بهتر خداوند عزیزم نمی تونست هینت بده بهم… خداجونم عاشقتم باشه؟

    من در حد خودم تلاش می کنم که تو برخوردم و بزرگ کردن لی لی و تینا تا جایی که می تونم از این موارد رو رعایت کنم که البته خیلی کمه و از اول تو ذهنم این می گذشته که قرار نیست من مثل عموم جامعه برخورد کنم. اگر مامانای دیگه تا منو می بینن می گن اسلیپ نرینش کردی دیگه؟؟ اسیر نجوای ذهن نشم که عه؟؟؟ من مثل بقیه اینکارو نکردم… عقب افتادم… یا چه می دونم مثلا پرستارش که از صبح تا ساعت 1 پیشش هست تا حالا چندبار گفته بچه بیدار میشه یه ژاکتی جلیقه ای چیزی تنش کن سردش میشه یا زیر یکسال پرتقال بدی بچه آلرژی می گیره… یعنی هزاران هزار باید و نباید هست که خیلی وقتا ضد و نقیض هم هست که بقیه بهت می گن و من می دونستم که راحت تحت تاثیر قرار می گیرم اگر حواسم جمع نباشه. و از خدا خواستم و کمکم کرده خیلی به بقیه کاری نداشته باشم. ولی خیلی دلم می خواد که خیلی بیشتر از اینها متفاوت از عموم جامعه برخورد کنم و فکر کنم و در عمل انجامش بدم.

    یکشنبه که به لطف هوای خوب قرار بود والیبال رو تو هوای آزاد و روی ماسه بازی کنیم، گفتیم بذار ما همگی بریم که لی لی و تینا هم یکم از هوا لذت ببرن. یه تایمی که سام لی لی رو رو شنها نگه داشته بود و من تو بازی بودم یهو گفت گلی بچه شن خورد!! (منو گلی صدا می کنه بیشتر)… من رفتم و دیدم دورتادور دهن لی لی شنیه… گفتم طوری نیست قاعدتا قورت نمی ده، چون دیگه سنی هست که می فهمه اینی که تو دهنشه نرم نیست یا خوردنی نیست… خلاصه با آب دور دهنش رو شستم بعدم یکم زبونشم که میاورد بیرون شستم و بعدم بهش آب دادم بخوره… سام گفت مطمئنی اکیه؟ گفتم آره بابا اصلا شن و ماسه برای تصفیه آب و این چیزا هم خوبه نگران نباش می ره معده ش رو هم تر و تمیز می کنه خخخخ حالا از چیزی که می گفتم مطمئن نبودم ولی می دونستم که بخاطر تخلخلی که دونه هاش داره تو فیلترینگ و اینا کاربرد داره… بعدم با اون آفتاب کلی ضدعفونی شده بوده :)))) خلاصه بعدم رفتم ادامه ی بازی. یا یکی دوماه پیش به محض اینکه هوا خوب شد و از سردی درومد لی لی رو می بردم تو حیاط رو چمن می ذاشتمش. البته هنوز دوست نداره رو چمن راه بره انگار حس خوبی بهش نمی ده ولی کلی با چمنا و خاک و اینا بازی می کنه… جالبه تو امریکا خییییلیا اعتقاد دارن بچه باید تو طبیعت باشه خاک و چیزای کثیف رو هم اگر بخوره ایمیونیتی بدنش ساخته میشه و کمتر مریض میشه. هنوز که هنوزه ذهنم مقاومت داره با اینکه ببینم و اکی باشم مثلا داره از زمین بیرون چیزی برمی داره بذاره دهنش بخوام چیزی نگم ولی تلاشم رو می کنم که اینطور باشم. تینا که ده سالشه الان بزرگترین تفریحش بازی کردن با کرمای تو باغچه س! تا ببینیم لی لی خانوم چه علایقی خواهد داشت…

    آرامش دختر و پسر بزرگ خانواده بسیاار دلنشین بود… دقیقا با خودشون در صلح بودن. ذهن نجواگر من از اون موقع تا حالا داره میگه هوم سکول بودن و دائم تو سفر بودن باعث میشه بچه ها دوست صمیمی نداشته باشن!! ولی بهش می گم عزیز دلم اون بچه ها انقددددر نکته و اسکیل و مهارتهای مختلف یاد گرفتن انقدر شخصیتشون ساخته شده که براحتی هر وقت که بخوان می تونن با هر کسی دوستی برقرار کنن. ضمن اینکه من خودم در مورد تینا همش می بینم شاید یکی دوتا دوست داشته باشه از مدرسه که صمیمی هست. اما قطعا این قضیه درسته که مادر خانواده خیییلی بزرگه که هم مادره و هم معلم بچه هاشه. کار راحتی نیست…

    اصلا آرامش و صلح مادره که باعث شده بچه ها آروم باشن…

    یه نکته ی دیگه اینکه چقدر دوستی استاد و مریم بانو با این دوستان رو دوست داشتم که تو سفر و توی یه پارک اینها رو ملاقات کردن و دوستیی شکل گرفته که بعد از اون چندین بار همو دیدن و باهم ارتباط دارن… اینم درس خوبی بود برام…

    خلاصه که خیلی لذت بردم و کلللی درس گرفتم و نکات مهمی برام یاداوری شد. خداجونم ممنونم ازت که منو در مدار دیدن این زیبایی ها قرار دادی.

    استاد شایسته ی عزیز و دوست داشتنی سپاس فراوان از رزقی که امروز برامون فراهم کردین… بوس به کله ی مبارکتون مریم بانوی شایسته :)))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  4. -
    مونا روشنا گفته:
    مدت عضویت: 1428 روز

    سلام به عزیزای دل سایت

    استاد دل ها و مریم شایسته ی عزیزم

    اول بگم که دلمون براتون خیلی تنگ شده بود خداروشکر که یه قسمت دیگه از سریال زندگی در بهشتو میتونم ببینم

    اول بگم که دلمون برای پارادایس زیبا و این هوا و طبیعتش یه ذره شده بود. خانم شایسته دقیقا اون لطافتی که میگفتید رو ما هم از اینجا حس کردیم. چقدر پارادایس زیباست. خدارو شکرت.

    چقدر این فایل برای من درس داشت. واقعا نگاهم به پروسه بزرگ کردن بچه ها کاملا تغییر کرد. من خودم خیلی از این پروسه چیزی نمی دونستم اما الان خیلی خوشحالم که متوجه این موارد شدم. مهم ترین چیزی که منو شگفت زده کرد به قول خانم شایسته در صلح بودن این خانواده با خودشون و اطرافیانشون و نهایت ساده زیستیشون بود. همین الان که دارم مقایسه میکنم روندی که انگار جامعه و مهمتر از همه عادت های گذشتگان کردن توی مغزمون چه الگوریتم هایی رو داره اون لایه ی زیری ذهنمون ران میکنه. واقعا بسیاری از مقاومت هام شکست. و متوجه شدم روند طبیعی معنی واقعیش یعنی چی. اینکه اجازه بدی هر چیزی به طور طبیعی بری جلو و نخوای با ذهن منطقی هی انگشت کنی توش به بهانه ی بهتر کردنش. چقدر این طبیعی بودن و طبیعی زندگی کردن دلچسبه. چقدر همه چی راحت تره. الهی شکر که با این آگاهی ها صبحمو شروع کردم.خدایا شکرت که متوجه شدم بچه دار شدن یه مانع نیست. خداروشکر که متوجه شدم پروسه حامله بودن روند زندگی رو میتونه به هم نزنه.

    خدایا شکرت. الان زندگی ها یه جوری شده که یه مهمونی دادن کوچیک و پذیرایی و میزبانی از یه سری آدم برای فقط یه وعده کل زندگی رو متلاشی میکنه و از کار و زندگی میندازتت. اما یه سری تو دنیا هستن که زایمانو حاملگی و بزرگ کردن بچه رو انقدر آسون گرفتن که هم به خود بچه راحت تر همه چی میگذره هم به اطرافیانش.

    من سراسر این فایل تحسین بودم و کلی بازم مقاومت هام زیر و رو شد که می شود جور دیگری زندگی کرد.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      سولماز ستاری گفته:
      مدت عضویت: 2270 روز

      با سلام خدمت شما دوست خوبم؛

      خیلی خیلی خوشم اومد که گفتین حتی یه مهمونی کوچک برای یه تعداد ادم زندگی رو متلاشی میکنه .

      دقیقا دقیقا این حال و روز من بوده ،وقتی خواهرم و بچه و شوهرش مهمونمون باشن،یعنی کلا سه تا مهمان.

      دیگه اینقدر سخت به خودم و همسرم میگیرم که نگو ،قشنگ تا حدود دوهفته درگیر هستیم.

      جالبه که همسرم هم به خاطر باجناقش خیلی خودش رو اذیت میکنه و همش تو حالت رودربایستی هس ،چون راه دوری هستیم و و قتی خونه مون میان میخواهیم بهترین پذیرایی بشن.

      اما خداشاهده که من دیگه از خستگی بعد از مهمونی جون ندارم و البته همسرم.

      نمیخوام بگم که مثلا سفره اونچنانی می اندازیم یا چند نمونه غذا درست میکنم نه ،اصلا ،یه نمونه غذا درست می کنم ،ولی خیلی بع خودمون سهت می گیریم ،و اینو بگم که با اینکه خواهرم هستن ولی برای همون یه وعده اینقدر تو اشپزخونه ظرف جمع میشه که نگو ، و فقط خستگی برامون می مونه.

      درسته که اخلاق های خواهرم و شوهرش خاص هس،ولی در طول این سال ها فهمیدم که من و شوهرم هستیم که اعتماد به نفسمون خیلی پایینه و همش میخواهیم تو اون روز مهمونی فقط و فقط در خدمت مهمونا باشیم .

      حتی شاید خود ابجیم و شوهرش اینقدر توقع نداشته باشن ،اما ،ما اعتماد به نفسمون پایینه که اینقدر خودمون رو اذیت می کنیم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مونا روشنا گفته:
        مدت عضویت: 1428 روز

        سولماز عزیزم

        ممنون که برام نوشتی

        این معضل رو دقیقا توی خانواده ام احساس کردم. مادرم هر موقع میخواد یه مهمونمعمولی بیاد زیر سه نوع غذا درست نمی کنه. یعنی عیب میدونه کمتر از این جلو مهمونش بذاره . به یاد ندارم که مهمونا غذارو شروع کرده باشن و مادرم هم باهاشون سر سفره باشه یعنی تا لحظه ی اخر داره از تو یخچال یه چیزی میاره. 50 نوع ترشی 100 قلم دورچین و خلاصه خودشو وقف مهمون میکنه . اونجایی قضیه دردناک میشه که به خودم نگاه میکنم و میبینم که منم همینجوریم. انگار که رفته توی ناخوداگاهم . این احساس که همیشه فکر میکنم یه چیزی کمه نابودم میکنه. اینکه باید خیلی بریز بپاش کنی که مهمونت بفهمه که داری ازش پذیرایی میکنی. اصلا حواسمون نیس که بابا مهمونه گشنه نمونده که اومده خونه ی تو. اومده تو روببینه و با تو وقت بگذرونه و وجود خود توعه که براش اهمیت داری نه متراژ میزی که براش میچینی. متاسفانه چه ضربه ها به خودم نزدم و چه لذت هایی رو از خودم دور نکردم. سر اینکه باید کلی غذا درست کنم واسه مهمونم و الان شرایط این بریز بپاشو ندارم نه تنها مهمونی نمیگرفتم حتی گاهی مهمونی هم نمی رفتم که نخوام جبران کنم.

        امیدوارم خداوند همه مونو به راه راست هدایت کنه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    آگاهی ناب از جنس خدا گفته:
    مدت عضویت: 3927 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم مهربانم و همه دوستان خوبم

    دیدن این خانواده‌ی همیشه‌در‌سفر با اون کوچولوی 9 ماهه‌شون، برای من فقط تماشای یه فیلم نبود؛ یه تلنگر بود، یه درس زندگی.

    کوچولویی که با آزادی کامل روی چمن‌ها غلت می‌زنه، طبیعت رو با همه‌ی وجودش لمس می‌کنه، مزه می‌کنه، بو می‌کشه…

    کاری که خیلی از مادرها ممکنه خطرناک بدونن، اما این خانواده انتخاب کرده که به جای ترس، به کودک‌شون اعتماد کنن و بهش اجازه‌ی تجربه کردن بدن.

    زندگی‌شون پر از سادگی، همکاری، صمیمیت و همدلیه. بهم یاد دادن که تربیت فرزند فقط مسئولیت مادر نیست. یه کار جمعیه، یه پروژه‌ی عاشقانه‌ی خانوادگی.

    تصمیم گرفتن خودشون رو به مکان و شهر خاصی محدود نکنن؛ ساده‌زیستی و صلح با طبیعت رو انتخاب کردن، درست وسط دنیایی که غرق تجملاته.

    آرامش اون مادر، آزادی اون کودک، همدلی بین‌شون… همه‌اش منو برد به دنیایی که شاید همیشه دلم می‌خواسته تجربه‌ش کنم.

    و یادم انداخت که می‌شه جور دیگه‌ای هم به زندگی نگاه کرد. زاویه‌ی دیدتو که عوض کنی، ترسات کم‌کم محو می‌شن و جای خودشون رو به لذت می‌دن.

    از وقتی با همسرم به روش‌های جایگزین تحصیل فکر می‌کنیم، دیدن این خانواده برام یه نشانه بود. پسرم قراره امسال وارد کلاس اول بشه، اما شاید مسیر ما فرق داشته باشه…

    ما تو ایرانیم، اما بچه‌هام بدون حتی یه جلسه کلاس زبان، انگلیسی رو مثل زبان مادری صحبت می‌کنن.

    پس چرا نه؟ چرا نذارم یادگیری‌شون هم مثل بازی کردن‌شون، آزاد و سرشار از لذت و تجربه باشه؟

    ممنونم ازتون که با هر بار دیدن این زیباییها من رو به خود درونیم نزدیکتر میکنید و باعث میشه بیشتر خودم رو بشناسم و روح زندگی رو در من زنده میکنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      سولماز ستاری گفته:
      مدت عضویت: 2270 روز

      با سلام خدمت شما دوست خوبم؛

      انشالا سایه تون بالای سر بچه هاتون باشع و به بهترین مسیرها برای اموزششون هدایت بشوید.

      برام جالب بود که گفتین بچه هاتون ،در خانه ،انگلیسی حرف میرنن،منم عاشق این هستم که بتونم لااقل در حد مکالمه بتونم انگلیسی حرف بزنم ،و کما بیش زبان میخونم،اما واقعیت در بحث مکالمه ،خیلی ضعف دارم ،ممنون میشم بگین از چه روشی برای بچه های گلتون استفاده کردین.

      با تشکر فراوان از کامنت زیباتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        آگاهی ناب از جنس خدا گفته:
        مدت عضویت: 3927 روز

        سلام و درود به شما دوست عزیز و مهربون

        خیلی ممنونم بابت پیام پرمهر و دعای قشنگتون، دلتون همیشه روشن و لبتون خندون باشه.

        در مورد آموزش زبان به بچه‌هام، باید بگم که هیچ کلاس خاصی براشون نرفتن و تمام یادگیری‌شون کاملاً در فضای خونه و از طریق بازی، فیلم و گفتگو شکل گرفته.

        ما از وقتی کوچیک بودن براشون کارتون‌ها و انیمیشن‌های انگلیسی‌زبان پخش می‌کردیم بدون زیرنویس، بستگی به سن و شرایطشون داشت

        بعد کم‌کم خودشون علاقه‌مند شدن و شروع کردن به تکرار کردن. بازی‌هایی مثل فلش‌کارت تصویری، کتاب‌های مصور انگلیسی، آهنگ‌های کودکانه‌ی انگلیسی خیلی کمک کردن.

        اما چیزی که بیشتر از همه موثر بود، این بود که ما هیچ وقت بهشون فشار نیاوردیم؛ زبان براشون یه تفریح بود نه یه درس. با علاقه یاد گرفتن، چون باهاش ارتباط گرفته بودن.

        شما هم اگه با همین شیوه، حتی برای خودتون، زبان رو وارد لحظات ساده‌ی روزمره‌تون کنید، مکالمه‌تون خیلی زود رشد می‌کنه. از جملات ساده شروع کنید و کم‌کم گسترده‌ترش کنید. هر روز فقط 5 دقیقه بلندبلند با خودتون انگلیسی حرف بزنید، حتی اگه ساده و اشتباه باشه… این معجزه می‌کنه، باور کنید.

        براتون از صمیم قلب آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم خیلی زود به تسلطی که دلتون می‌خواد برسید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          سولماز ستاری گفته:
          مدت عضویت: 2270 روز

          با سلام خدمت شما دوست خوبم و تشکر ویژه بابت کامنت پر مهرتون.

          خیلی روش عالی در پیش گرفتین.

          دقیقا همانطور است که فرمودین، چون روش بازی و سرگرمی بوده و تکرار شده به واسطه انیمیشن و فیلم،تاثیرگزار بوده است.

          حالا این در حالی هس که من با اینکه علاقه خیلی زیادی به مکالمه دارم ،اما ذهنم با روش خشک ،فقط اموزش با روش مستقیم مقاومت نشون میده.

          یعنی مثلا صد پله میره بالا،و مجدد برمی گرده سر جاش.

          به خاطر اینکه روشم رو برای خودم و ذهنم شیرین نکردم.

          مثلا من میدونم که یادگیری زبان خوبه و عالیه ،اما با روش قبلی جواب نمی گیرم.

          مثلا با گوش دادن داستان ،ذهنم مقاومتش کم میشه و این عالیه.

          بازم بسیار بسیار سپاسگزارم بابت وقتی که گذاشتین و راهنمایی کردید.

          بهترین ها رو براتون میخوام.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    محبوبه گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    سلام و درود

    امیدوارم حال دلتون عالی باشه

    لحظه به لحظه قسمت 263 سریال زندگی در بهشت برایم هیجان انگیز هست چقدر پردایس زیباست دوست دارم با همان صندلی سفید در سبزه ها زیر باران ارام ساعتها مراقبه کنم چه قدر سرسبز و قشنگ و پرطراوته و بروونی در حال لذت بردن از طبیعت و من هم مانند پرنده ای که در کنار بروونی پرواز کرد دلم پر کشید به سمت پردایس زیبا

    چقدر انسانهایی وجود دارند که با خودشون در صلحند و انسانی که آرام باشه و با خودش و جهان در صلح باشد چنین فرزند سالم و خوشکل و شاداب می‌تونه در بدنش رشد کند هزار الله اکبر چقدر این کودک زیبا وباهوشه

    چه زیبا وتامل برانگیزه که این مادر اینقدر زندگی را راحت گرفته که زندگیش در مسافرت میگذره و حتی دوران حاملگی هم در سفر بوده و فقط یک ماه ساکن شدند تا فرزندشون بدنیا بیاد و در خانه وضع حمل کرده بازهم زیبا و آسان گرفتن ، خیلی زیبا و هیجان انگیزه البته بگم دور از ذهن من چون الان در اطرافمون میبینیم یا خانمها به خاطر تغییر سبک غذا و زندگی و… نمی‌توانند باردار شوند ویا اکثرا که حامله بشوند مراقبت‌هایی باید بشند و زندگی به حالت نیمه تعطیلی میشه تا فرزندشون بدنیا بیاد

    وبعد که بدنیا بیاد چه سیسمونی حتی در سطح خانواده‌ای که توان مالی آنچنانی ندارند ولی چون رسمه انجام میدهند و بسیاری از وسایل شاید سالها استفاده نشه برا نوزاد میگیرند

    خدا رو بینهایت سپاسگزارم برای این فایل زیبا که بهم نشون داد که چه زیبا میتونم فرزند داشته باشم و دور دنیا هم بگردم و چه ساده میتونم زندگی کنم

    فکر کن یکی بهمون میگفت یه فرزند خانواده ی آمریکایی از اسباب بازی فقط دوتا دونه داره اونم هدیه بهش دادند تعجب میکردیم آیا این به جز ساده گرفتن زندگی هست و وقت خودشون و کودکشون را با ارتباط با طبیعت پر میکنند و چه زیبا که مادر خانواده به ورزش اهمیت میدهد وچه زیبا همکاری در بینشون هست و فرزندان و پدر همکاری میکنند و کودک را نگهداری می‌کنند و اگر لازم شد پوشک بچه هم عوض میکنند

    این فایل را باید بارها بارها ببینم چه کشور آزادی ،چه راحت خانم حامله شنا کرد و چه آزادانه بود ولی تعهد عالی بین خانوادشون هست چه عالی که فرزندان اجازه دارند در این کشور که در خانه تحصیل کنند یا در مدرسه و چه شگفت انگیز که مادر هم مادر هست هم معلم و هم همسر این موضوع را چنان بولد کردند انگار فقط مادران ایرانی می‌توانند همواره چند مسولیت را باهم انجام بدهند ولی در آمریکا اگر میگفتند برام دور از ذهن بود ولی چقدر زیباتر و رهاتر این خانم انجام داد چقدر جلو دوربین راحت بود اعتماد به نفس بالا و صلح درون در مادر این خانواده موج میزد

    خیلی خیلی فایل زیبایی بود من عکس مادر و فرزند خانواده را اسکرین شات گرفتم و هر دفعه که نگاه میکنم یادم میاد چه آزادانه مادر می‌گذاشت فرزندش با طبیعت ارتباط بگیرد و ذوق میکنم وقتی متوجه میشم این خانواده ها وجود دارند چنین انسانهایی وجود دارند از خداوند بزرگ میخواهم که من رو هدایت کند به سمت انسانهای عالی و ایده های عالی

    خداوندا سپاس به خاطر وجود سایت و استاد عزیز و مریم بانوی مهربان و پردایس زیبا و خانواده ی مهربان و زیبا و رها و فرزند زیباشون و….

    خداوندا شکرت شکرت شکرت

    خداوندا هزاران بار سپاس

    ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم الصراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  7. -
    مهری جزایری گفته:
    مدت عضویت: 838 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام می‌کنم به استاد عزیزم و مریم شایسته بسیار بسیار مهربان و بزرگوار

    این فایل خودش به اندازه یک کتاب هزار صفحه‌ای ارزشمند و برای من نکته داشت و به من کلی درس داد

    هرچه که بیشتر می‌گذره بیشتر عاشق این مردم و این کشور میشم البته مطمئنم اگر استاد هر جای دیگه‌ای از دنیا هم می‌رفتن و زندگی می‌کردند انقدر اونجا رو برای ما زیبا نشون می‌دادند که عاشق اون قسمت از دنیا هم می‌شد

    چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم که خانم شایسته یک قسمت دیگه از سریال زندگی در بهشت رو گذاشتند فوراً بازش کردم و تقریباً 4 بار نگاه کرد

    البته که هنوز هم دوست دارم نگاه کنم و هر بار ازش یه نکته جدید یاد بگیرم

    من یک مادرم و خیلی خوب درک می‌کنم که مادر دوست داره بچه‌هاش به بهترین شکل ممکن بزرگ بشن تربیت بشن و برای بچه‌هاش بهترین‌ها رو می‌خواد

    تربیتی که این مادر انجام داده کاملاً شبیه به دوره 12 قدمه وره‌ای که من الان تو قدم هشتمش هستم و هر قدم به من یاد میده که تفکرات گذشته چطور تو زندگی من تاثیر گذاشت و هرچه که زندگی رو راحت گرفتم و دست برداشتم از اون همه زد و بندها و تجملاتی که به خاطر حرف دیگران تو زندگیم قرار داده بودم ،زندکیم زیباتر،شیرینتر،وعالیتر شد

    وقتی پسر بزرگم به دنیا اومد همه فامیل کنار من بودن و هر کدوم ،به توصیه‌ای می‌کردند ه اگر بچه‌تو اینطوری بزرگ کنی بهتره

    مرتب ساعت رو باید نگاه می‌کردم تا ببینم بچه‌ام کی باید شیر بدم و خوب بچه من ساعتی گریه می‌کرد که اون موقع شیر نمی‌خواست یه چیز دیگش بود

    خیلی جالب بود اینکه این خانم گفت من هر بار به خاطر اینکه بچه‌ام بخوابونم بهش شیر نمیدم یقاً حرف درستی زدند چون بچه‌ها همیشه به خاطر گرسنگی گریه نمی‌کنند ولی چون مادران ما همیشه ما رو شرطی کرده بود که غذا خوردن روش برای آروم شدن هست این تو بزرگی ما هم نمود می‌کنه الان من تو این سن که 42 سالم هستش نوز وقتی می‌خوام آروم بشم شروع می‌کنم به خوردن…..

    اینکه مرتب به بچه‌ها نگیم نکنید بشینید این کارو نکن اون کارو نکن و بزاریم خودشون دنیا رو جستجو کنند و فقط ما مراقبشون باشیم خیلی درس بزرگی بود یعنی هیچ چیزی به اندازه این فایل نمی‌تونست من رو متقاعد کنه که دست از تکرار اشتباهات بردارم

    واقعا مثال زدن بهترین راهه و این فایل فوق العاده بود

    اونجایی که این مادر به جای اینکه 9 ماه روی گوشه ای بخوابه در مسافرته،، خودش بزرگترین دلیل اینه دلیل بر اینه که اگر ذهنه آرام داشته باشی می‌تونی کل دوران بارداریتو ورزش کنی شنا کنی و مسافرت بری…و بهترین نوزاد ا بدنیا بیاری….

    زایمان کردن داخل آب ه اون هم دوباره برمی‌گرده به اینکه این بانو خودش رو در دوران بارداری و قبل از اون به وسیله ورزش و شنا کردن آماده همچین زایمانی کرده فوق العاده است

    و بچه‌ای به این سرحالی زیبایی سلامتی و باهوشی به دنیا آورده ‌..

    یکی از چیزهایی که خیلی برای من جالب بود اینه که در خانواده‌های آمریکایی یا لااقل اون‌هایی رو که شما به ما نشون دادید در سریال زندگی در بهشت این نکته نمود داره که همه خانواده با هم در زندگی مشارکت می‌کنند و این نیست که فقط مادر خانواده موظفه که همه کارها را انجام بده و هیچ وقتی برای خودش نگذاره به خاطر همینه که مادران اینقدر سرحال و قبراق هستند و روحیه خوبی دارند

    یکی از کارهای زیبای این بانو این بود که یک ساعتی رو برای خودش داشت ریلکس می‌کرد ش می‌کرد و به بچه‌هاش یاد می‌داد که باید از برادر کوچکترتون مراقبت کنید چون شما هم قسمتی از این خانواده هستید و این مسئولیت دادن به اون‌ها باعث میشه که قتی بزرگ شدن انسان‌های مسئولیت پذیری باشند….

    جدای از اینکه این کار باعث میشه که حجم و سنگینی فشار کار از روی پدرو مادر برداشته بشه…

    اینکه اجازه می‌داد فرزند کوچیکش همه چیز رو تست کنه و کثیف بشه و امتحان کنه نکته بسیار مهمی بود

    علت هوش زیاد این بچه همین بود…

    یکی دیگه از نکات بسیار مهم اینکه این مادر به بچه‌هاش خودش درس می‌داد من دوستی دارم که بچه‌اش اصلاً مدرسه رو دوست نداره و برای رفتن به مدرسه هر روز این‌ها چند ساعتی رو باید کل خانواده اعصاب خوردی بکشن

    این باور که خودم به بچه‌ام درس می‌دم و بچه من خودش انتخاب می‌کنه که تا چه مقطعی درس بخونه چی بخونه کجا بخونه نکته بسیار مهمیه که اگر همه ما بتونیم رعایتش کنیم بچه‌های ما هم در آینده انسان‌های فوق العاده‌ای خواهند شد،اما به خاطر ترس از اینکه حالا فامیل چی میگن حالا فامیل در موردم چه فکری می‌کنند بچه‌ها رو به مدرسه می‌فرستیم و بچه هیچی یاد نمی‌گیره فقط میره و میاد ک مسیری رو طی می‌کنه تا عمرش رو بگذرونه….

    اینکه این بانو همیشه در سفره نکته بسیار مهمیه که من که خودم یک زن هستم فهمم که مسافرت حتی اگر با بزرگ‌ترین اتوبوس‌ها باشه باز هم چالش‌ها ی خودش رو داره،بانو انقدر قشنگ و مدیریت کرده که بچه‌ها عاشق سفر شدند و همونطور که خودشون گفتن تو سفر کلی چیز یاد گرفتن و تجربه کسب کردن خانواده خیلی موفقی هستند

    خیلی خیلی ممنونم از بانو شایسته عزیز به خاطر این فایل فوق العاده برای من هزار تا درس داشت که هر کدومش رو می‌خوام تو زندگیم اجرا کنم و همچین زندگی شاد و پر از ذابیتی رو برای خانواده‌ام به ارمغان بیارم

    در پناه خداوند متعال باشید خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  8. -
    هلنا گفته:
    مدت عضویت: 2688 روز

    بنام خدایی که زنده می‌کند بعد از آنکه میمیراند

    سلام بر اهالی بهشت

    خدارو شاکرم بابت اینکه روزی دیگه برای زندگی کردن و جان و نفسی دوباره برای نوشتن کامنتی دیگه ( بعد سالها دوری از بهشت ) بهم داد

    خدا رو شکر میکنم بابت پرادایس رویایی خدارو شاکرم که همچنان زنده ام و چشمانم سوی دیدن دارند و دستانم توانایی نوشتن

    خدا رو شاکر و سپاسگذارم بابت وجود ارزشمند و پاک و مقدس خودم

    خدا رو شاکرم بابت اینکه اوست نویسنده و انجام دهنده کارها

    چه خانم زیبایی به به

    چه آب زلال و شفافی چه نی نی خوشگلی

    خدایا ازت میخوام با تمام وجودم ازت میخوام کمکم کنی ردپای جدیدم رو بعد سالها دوری از بهشت بزارم و از خدا میخوام کمکم کنه بتونم مداومت کنم به کار کردن روی خودم الهی امین

    خدایا شکرت بابت فصل زیبای بهار و زنده شدن طبیعت مرده

    الهی شکرت بخاطر صدای آشنای خانم شایسته عزیزم

    الهی شکرت بخاطر این بادی ک میوزد الهی شکرت بخاطر شارژ ده درصدی گوشیم

    خدایا شکرت بخاطر ویوی زیبایی ک دارم از طبیعت میبینم الان روبروم و صدای شادی و خنده بچه ها رو میشنوم از ساختمان روبروم

    الهی شکرت بخاطر اینکه توانایی نشستن دارم توانایی کار کردن مجدد رو خودم دارم

    خدایا همونطور که طبیعت مرده رو زنده کردی من رو هم زنده کن ای زنده کننده مردگان

    خدایا شکرت بخاطر اینکه کمکم میکنی کانون توجهم رو بزارم روی زیبایی ها و قشنگی های جهان اطرافم ازین ببعد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
  9. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2008 روز

    به نام خدای زیبای قدرتمند

    سلام و صد درود خدمت خانم شایسته گل گلاب. چقدر دلم هوای شما و زندگی در بهشت رو کرده بود. یک دنیا سپاسگزارم که به حرف دلتون گوش دادید و باز هم ما رو مهمان بهشتتون کردید.

    هوا که هوای پاک بهاریه، در قلب این بهار بارانی و لطافت اعجاب انگیزش چقدر زیباتر شده که میزبان چنین دوستان ارزشمندی هم شدید.

    قبل از پرداختن به داستان مهمان پرادایس می خوام یه دست مریزاد اساسی به خانم شایسته نازنینم بگم بابا فیلمبرداریهای حرفه ای و تدوین فوق حرفه ایشون که هر تصویر یا ویدیوی مرتبط با موضوع رو از آرشیوشون پیدا کردن و درست سرجای خودش قرار دادن. انصافاً باید به مستندسازیتون اسکار داده بشه.

    اصلا داستان زندگی و بخصوص سبک فرزندپروری این خانم برای من شگفت انگیزه. چه درسهای منطقی من از این سبک رفتار گرفتم.

    اول از همه احساس ارزشمندی بی قید و شرط این مامان رو دریافت کردم که براش یه خونه ثابت داشتن و زرق و برق این دنیای مادی ارزشی نداره و در عوض رفته دنبال علاقه اش که جهانگردیه. یعنی در ذهن ایشون هیچ کاری نشد نداره اگر بخواهیم دنبال علاقه شخصی و سبک زندگی ایده آل خودمون بریم.

    همونطور که دیده شد بچه ها تحصیل خودخوان دارند و مادرشون مسئولیتش رو به عهده گرفته. بنابراین محدودیت و بهانه مدرسه بچه ها دیگه وجود نداره.

    بچه ها مستقل و خودساخته بار اومدن چون بهشون مسئولیت سپرده شده. از جمله نگهداری از فرزند آخر که حتی تعویض پوشکش هم باید در زمان مسئولیت اون خواهر یا برادر انجام بشه.

    این باز هم برمی گرده به احساس ارزشمندی اون مادر که همه مسئولیتها رو به تنهایی به دوش نمیکشه و با تقسیم کار هم به بچه هاش درس مسئولیت پذیری و همکاری میده و هم وقتی رو برای خودش آزاد میکنه تا به امور شخصیش برسه. از جمله ورزش کردن. که دقیقا داره احساس لیاقت این مادر رو نشون میده. اگر به اندازه کافی خودش رو لایق نمی دونست که بدنش رو سالم و قوی نگه داره بهانه های خوبی داشت. اما راه وقت خالی کردن رو به گونه ای پیدا کرده که هم برای خودش لذتبخشه و هم برای بقیه اعضای خانواده. چون همین نگهداری از فرزند کوچیک در وجود خواهر و برادر بزرگتر داره اعتماد بنفس هم ایجاد میکنه پس لذتبخش میشه.

    از طرف دیگه رفتار با خود اون نی نی کوچولو هست که تا حد امکان آزاد گذاشته میشه که جهان اطرافش رو کشف کنه. ماها معمولا انقدر بچه رو با اسباب بازی سرگرم می کنیم که از دنیای واقعی فاصله می گیره. در واقع ما میشیم اسباب بازی شرکتهای اسباب بازی فروشی.

    اما این خانم در نهایت آگاهی و عزت نفس بچه رو با طبیعت عجین کرده که بچه جهان واقعی رو لمس کنه. سرما و گرما رو بچشه، پاش با خاک و گل و آب و چمن و موکت و زمین زبر تماس پیدا کنه، بجای اینکه مدام در کفش و جوراب پوشونده شده باشه. روح این بچه آزاده و مسلمه که وقتی به دوران بلوغ و نوجوانی میرسه هیچ جنگی با جهان اطرافش نداره و روحش سراسر صلح و آرامشه.

    از همه جالبتر برام این بود که فقط از شیر مادر تغذیه میکنه و این مادر با اطمینان از سلامت و کافی بودن این روش هیچگونه غذای کمکی حتی اونهایی که با قانون سلامتی سازگاری دارند رو به بچه نمیده. و بچه کاملا سالم و حتی قویتر از عموم بچه هاییه که از 6 ماهگی یا حتی کمتر بهشون غذای کمکی داده میشه. من خیلی از این موضوع درس گرفتم برای بچه خودم.

    مدتیه که خودم دارم به قانون سلامتی عمل می کنم و شروع کردم به بچه ام هم در حد محدود از همون غذاهای مجاز میدم، بصورت پوره یا له شده گوشت میدم، یا آب قلم. بجای حریره بادوم و فرنی و برنج و ….

    و دیدن این ویدیو مهر تاییدی بود به روشی که پیش گرفتم بخصوص که دیدم این مادر به بچه اش فقط شیر میده و لاغیر.

    به یاد این آیه از قرآن افتادم:

    (233 بقره)

    وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ ۖ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضَاعَهَ ۚ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ لَا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَا تُضَارَّ وَالِدَهٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ

    {و مادران باید فرزندانشان را دو سال کامل شیر دهند. [این حکم] برای کسی است که می خواهد دوران شیرخوارگی [کودک] را تکمیل کند. تأمین خوراک و پوشاک مادران شیردهنده به طور شایسته و متعارف بر عهده پدر فرزند است. هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نمی شود. نباید مادری به خاطر فرزندش زیان بیند، و نه پدری برای فرزندش دچار ضرر شود}

    یکی از برداشتهایی که از این داشتم و مرتبط با رفتار اون خانم بود اینه که مادران می توانند دو سال کامل فقط به فرزندشون شیر بدهند. و اگر نخواستند یا نتوانستند میشه جایگزینش به روش دیگری بچه رو سیر کرد.

    چقدر زیباست که خداوند حتی در مورد رسیدگی به فرزند که پاره تن پدر و مادر هست و از هر لحاظ وابسته و نیازمند پدر و مادرشه، می فرماید که اصلا نباید مادر یا پدر بخاطر بچه به رنج و زیان بیفتند. بلکه باید سلامت و آرامششون حفظ بشه، کاری که این مادر داره انجام میده با وجود اینکه تغذیه فرزندش فقط و فقط شیر مادره.

    این یعنی همه چیز راه حل داره و هیچ کاری نیست که راه ساده و لذتبخشی نداشته باشه.

    حتی در بارداری هم میشه فعالیتهای عادی داشت و تا آخر با سلامتی به فعالیتهای عادی پرداخت. خدا رو شکر می کنم که من جزء اون دسته از کسانی نبودم که بارداری رو مانعی برای زندگی روزمره بدونم، هم کارهام رو طبق روتین همیشگی انجام می دادم، هم استخر می رفتم و هم رانندگی و بقه مواردی که قبل از اون هم داشتم سرجاش بود. با وجود اینکه دکترم می گفت سرکار نرو، رانندگی نکن و فقط بگیر بخواب تو خونه. من سبک خودم رو عوض نکردم، بجاش دکترم رو عوض کردم و از زندگیم لذت بردم.

    چقدر این پسر ناز و زیباست خدایا! شکرت!

    چقدر اون دختر و پسر نوجوان در صلح و آرامش هستند. خدایا شکرت!

    چقدر خوب و قشنگه که خانواده ای اینقدر منسجم و عاشق هم باشن و همه جنبه های زندگی رو ساده بگیرن. خدایا شکرت!

    چقدر من این سفر کردنها و دور دنیا رو گشتنها رو دوست دارم. و از خدا می خوام که این آرزوم رو محقق کنه که من هم تمام گوشه کنارهای این جهان زیبا و پهناور رو از نزدیک ببینم، تجربه کنم، لمس کنم و هر روز عمیقتر، داناتر، سپاسگزارتر و در مقابل خداوندم سر به زیرتر بشم.

    الهی شکر که این اوقات خوش برای مریم خانم شایسته بزرگوار در کنار دوستان فوق العاده شون به وجود اومد و برکت و نعمتش هزاران کیلومتر اینورتر به دست ما هم رسید.

    خانم شایسته عزیزم باز هم ممنونم که به ندای قلبتون عمل کردید و اینهمه درس و زیبایی رو به قلبهای ما روانه کردید.

    خدا حفظتون کنه. من عااااشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      مریم پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 2028 روز

      سلام سعیده جانم

      من چند روزی هست که قصد داشتم پسرمو از شیر بگیرم الان یک سال وهشت ماه رو تموم کرده خودم هم شیرفراوان خدای مهربان در وجودم قرار داده ولی یکم دودل بودم به خدا گفتم خداجون خودت هدایتم کن الان بگیرم هنوز هوا خیلی گرم نشده یا اخرشهریور که دوسالگی کامل بشه که خدای مهربون من رو باکامنت دوستان که باعث وبانیش هم این قسمت از سریال زندگی دربهشت بود چندین بار به این آیه هدایت کرد وتصمیم گرفتم که تا دوسالگی کامل بهش شیر بدم .محاله از خدا هدایت بخواهی وبه طریقی بهت نرسه.ممنون سعیده جان بابت کامنت قشنگت

      جالبه همین که کامنت شما رو هم دیدم هدایتی بود دیدم 24صفحه کامنت هست گفتم خدایا خودت بگو کدوم صفحه رو بزنم که 12 رو زدم ودوباره به این آیه که درکامنتتون نوشته بودم رسیدم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2008 روز

        سلام مریم جانم

        خدا شما و پسر گلتو حفظ کنه

        خداوند به هر طریقی هدایتمون میکنه و همواره در حال ارسال سیگنالهای هدایته، فقط ای کاش ما بتونیم بیشتر و بیشتر روی طول موج دریافتش قرار بگیریم.

        من در مورد آیات مربوط به شیر دادن به فرزند یه تحقیق کوچولو کردم و دیدم فقط 3 آیه در این باره وجود داره.

        می تونید خودتون یه سرچ ساده کنید و با معنی و تفسیر بخونیدشون تا کاملا متوجه بشید.

        آیات 233 سوره بقره، 14سوره لقمان و 15 سوره احقاف.

        که دوران شیردهی رو حداقل 21 ماه و بطور معمول 2 سال تمام ذکر کرده.

        در پناه لطف خدا تندرست و کامروا باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1764 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌

    به نام خداوند بخشنده مهربان‌

    وَ الضُّحى‌ «1» وَ اللَّیْلِ إِذا سَجى‌ «2» ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى‌ «3» وَ لَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولى‌ «4» وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى‌ «5»

    «1» به روشنایى آغاز روز سوگند. «2» به شب سوگند آنگاه که آرامش بخشد. «3»

    پرودگارت تو را وانگذاشته و خشم نگرفته است. «4» همانا آخرت براى تو بهتر از دنیا است. «5» و به زودى پروردگارت آن قدر به تو عطا کند که خشنود شوى.

    أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوى‌ «6» وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدى‌ «7» وَ وَجَدَکَ عائِلًا فَأَغْنى‌ «8» فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ «9» وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ «11»

    «6» آیا تو را یتیم نیافت، پس پناه داد و سامانت بخشید. «7» و تو را سرگشته یافت، پس هدایت کرد. «8» و تو را تهى‌دست یافت و بى‌نیاز کرد.

    «9» (حال که چنین است) پس بر یتیم قهر و تندى مکن. «10» و سائل را از خود مران. «11» و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو کن

    ==================================

    سلام به استاد عزیزم و استاد مریم جان زیبا رو و زیبا سیرتم و دوستان نازنین هم خانواده ام

    روز و روزگارتون خرم و سرشار از نور الهی باد

    ادامه ی کامنت قبلی

    امروز هم طبق معمول این روزها دوتا فایل مراقبه ی فراوانی و مراقبه ی سپاسگزاری رو پشت سر هم گوش دادم

    و الان هم قبل از شروع این کامنتم داشتم به جلسه ی یک گوش میدادم

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که من با کار کردن بیشتر روی خودم و استمرار درگوش کردن و عمل کردن به آموزه های استاد جانم هر روز حال و احساس خوبم خوبتر و عالیتر میشه، و اتفاقات خوب و شیرین هر روز بیشتر وارد زندگیم میشه

    و در دوره ی همجهت با جریان خداوند شیبش بیشتر شده و اتفاقات خوب بیشتری برام رخ میده

    و هر چقدر که جلوتر میریم و استاد جانم جلسه ی بعدی رو میزاره، اتفاقات زیبا و نعمتهای معنوی و مادی مثل بارون یا حتی سیل پشت سر هم و یکسره داره به زندگیم سرازیر میشه

    همه اش در عشق و حال خوب و شیرین و الهی بسر میبرم

    کلاً داره خوش میگذره

    همزمانی ها و هماهنگی های خیلی زیادی داره رخ میده

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر

    ما(منو همسرم) دیروز از  طالقان بسیار زیبا با اون هوای پاک ولطیفش اومدیم تهران،

    الآن که دارم کامنتمو می نویسم یه بارون تند و خیلی زیبایی اومد و هوا رو حسابی تلطیف کرد

    قبل از بارون هم چند بار رعد و برق زد و یهو یک صدای غرش شدیدی بلند شد که شبیه انفجار بود و حتی برای من که نمیترسم از این چیزها کمی ترسناک بود،

    دستمو ناخودآگاه روی سینه ام گذاشتم و گفتم خدایا شکرت که در حفظ و حمایت تو هستم

    و قلبم بیشتر آرامش پیدا کرد…

    دیروز تو کامنتی که برای همین فایل نوشتم(که هنوز منتشر نشده) به چند مورد از شباهت های رفتاری و نمودهای ظاهری خودم با این خانوم نازنین، مامان ثیولانی(Theolani) گفتم، که من هم در زمان بارداریهام پف یا ورم نداشتم و براحتی کارهای روتینمو انجام میدادم

    و نه تنها وزن اضافه نداشتم بلکه چند کیلو کم داشتم

    و شکمم جمع و جور و در حدی بود که وقتی 9 ماهه بودم  بقیه فکر می کردن چهار یا پنج ماهه هستم،

    و درباره ی تغذیه صحیح گفتم، و…

    ——

    اینجا میخوام یکی دو مورد دیگه  رو بگم:

      اینکه من هم تجربه ی تدریس در خونه رو به دخترم یاسمن داشتم،

    کتاب سال اول دبستان رو خودم بهش تعلیم دادم

    و خوندن نوشتن رو یاد گرفت، قبل از رفتن به دبستان

    و یادمه همون موقع خودم از شبکه ی آموزش تلویزیون ایران به آموزش زبان المانی گوش میکردم و یه دفتر هم اختصاص داده بودم به نوشتن کلمه ها و جمله ها و انجام تمرینها

    الآن هم هنوز از شماره ی یک تا ده یادمه و اینکه تو بعضی از جمله ها اسم آقای رحیمی وجود داشت که میشد هِغ غحیمی

    اعداد یک تا ده:

    آینس، سوای، دغای،فییِغ، فُنف، زِکس، زیبِن، آخت، ناین، تسین

    و تو خونه جوری رفتار کرده بودم که وقتی دوقلوهام بدنیا اومدن، دختر بزرگم نسرین جان که سنش 6 سال بود با کمال رضایت قسمتی  از کارها رو بعهده گرفت

    یکی رو من شیر میدادم و اون یکی رو نسرین شیشه ی شیر بهش میداد

    یکی رو اون روپاش میزاشت و می خوابوند و اون یکی رو من می خوابوندم

    البته شیر سینه ی من خوب بود و تا چند ماه براشون کافی بود  ولی چون دوتا بودن لازم شد که از شیر کمکی استفاده کنم

    چند ساله که من هر روز پیاده روی می کنم

    و بجز در موارد استثنایی خیلی کمی، هفته ای شیش روز ورزش تقویت عضلات قانون سلامتی رو انجام میدم….

    ——-

    خدا رو میلیاردها بار شکر که با بندگی خدا و هدایتش  و با استاد بینظیرمون و با همراهی استاد مریم جونمون داریم هر روز رشد  و پیشرفت می کنیم

    هر روز نقاشی زندگیمونو قشنگتر می کنیم و هر روز چیزهای جدیدی بهش اضافه می کنیم

    خدا رو شکر برای یه صلات دیگه

    آخیییش اللهم آخیییش!!

    خودم و همگی رو به آغوش گرم و نرم خدای مهربون میسپارم

    هر روز بیشتر و بیشتر هم جهت با جریان خداوند باشیم

        

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1318 روز

      سلام و درود به خانم سلیمی عزیز خودمون..

      خوبیین مادر زیباییم..!!!

      .مومنتمی جلسه هم جهت شدن با خداوند چقدر تفکر همه بچه ها رو زیرو رو کرده..

      خداوند داره تصادعدی همه ماها رو هدایت میکنه..

      با وجودیکه هنوز وارد این دوره نشدم.خداوند یه روز بهم نشانه داد به وقتش که اماده باشی هدایتت میکنم..

      فعلا زمانتو بزار روی همون دوره هات..و اتفاقاتی که داره وارد زندگیت میشه…

      الان وقتش نیست…

      خانم سلیمی چند روزه یه خاسته ایی تو درونم شکل گرفته ..

      که بشینم سفت و سخت انگلیسی رو شروع کنم.

      خیلی دوستدارم این روند رو ادامه بدم و بتونم تعامل خوبی رو انشالله در اینده بخاطر شرایط:کاریم انجام بدم..

      یه حسی از روز گذشته طبق مدارم..وارد درونم شد..که بیام زبان رو از همون فیلم های انیمیشنی که با زیر نویس فارسی هست شروع کنم.

      تا امروز صبح یه لحظه اومدی تو ذهنم…

      از خداوند هدایت خاستم برای اینکه زبان رو شروع کنم..

      و همین الان به کامنت شما هدایت شدم..

      که منم با همین برنامه تمام کلمات رو بنویسم و مدام تکرار و تکرار کنم.

      خیلی متشکرم از صحبتتون!..که زبان المانی رو از تلوزیون داشتین تمرین میکردین..و این صحبتتون باعث شد تا مسیر برام واضحتر بشه..

      که اینم لطف خداوند هست…

      بازم سپاسگزار خداوندم که هر لحظه پاسخ میده به خاستهامون.اینقدر اینروزا اشعه الهی در این دوره هم جهت با خداوند بر قلبمون رخنه کرده..

      که هر چقدر پیش میرم بیشتر درک میکنم نیازمند این نور الهیم..

      و این زندگی نرم و روان هستم…

      چند روز پیش روز دوشنبه بعد از 4 الی 6 سال.آنتراگ!!! هدایت شدم به یه نمایشگاه از اداره.بعنوان کسبکار کارآفرینان…

      و…. بیزنس الهامیم که اوایل سال گذشته هیچی نداشت..یادمه وقتی گذاشتمش تو نمایشگاه قابلیت استفاده نداشت..

      ولی بعد از یکسال خورده ایی با 6 ورژن با سه سایز عالی…با یه عزت نفس بالا ک با یه اگهی بازرگانی عالی انجام شد…

      اینهمه اتفاقات خوب بخدا مگه کی میتونه بهمون بده!!!

      فقط خدا…

      اونجا!! تو اون نمایشگاه معنای شرک و یکتاپرستی رو درک کردم!!!

      و.

      نکته خیلی مهم تر….ازادی زمانی و پاشنه سالها خرابکاری در روند کاریمون پیدا کردم..

      4 ساعت تو نمایشگاه بودم..اندازه 40 سال برای من درس داشت…

      کی میتونه بهمچنین دقتی برات انجام بده!؟..

      هیچکسی….

      فقط خداوند…

      خانم سلیمی عزیز..آیه ایی از سوره ضحی .چند روز پیش همون روز نمایشگاه خداوند از طریق یه شخصی برام فرستاد..

      یه ارامش فراگیری درونم را گرفت..

      و هدایتها مثل بمبب میومد..که فقط جز ارامش و احساس خوب ..چیز دیگری نبود..

      بازم سپاسگزار خداوندم که دوستان عزیزی مثل شما دارم و هر روز.هر لحظه،” ما در مسیر راه درست قرار میده..

      بازم براتون ارزوی خیرو سلامتی میکنم…

      و بازم سپاسگزار خداوند برای این دقت و برنامه ریزیش.که همیشه سر موقع خودشو میرسونه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        فاطمه سليمى گفته:
        مدت عضویت: 1764 روز

        سلام به نرگس جانم

        ای الهی قربونت برم که هدیه ی ارزشمندی بمن دادی خیلی خوشحال شدم

        الهی که حال دلت عالی و پر از آرامش باشه

        من هم خدا رو شکر عالی عالی هستم !

        از این بهتر بازم میشه بازم میشه!(این عبارت تأکیدی جدید منه!)

        آره نرگس جانم کامنتهای بچه ها واقعاً گنجینه ای بسیار ارزشمنده که آدم از خوندنشون سیر نمیشه و هر روز هم بهتر میشه

        انشالله به همین زودی کامنتهاتو تو دوره ببینم

        خدا رو شکر برای وجود ارزشمندت

        خدا رو شکر برای بیزنست و رشد و پیشرفتش

        خدا رو شکر برای عزت نفست و احساس لیاقتت

        بینهایت تحسینت می کنم که یه آگهی بازرگانی عالی رو انجام دادی

        بینهایت ممنونتم عزیز دلم

        من یکی دوبار هم تو کامنتام نوشتم که وقتی که قطر بودیم مثلاً بعضی از شبکه های عربی فیلمهای انگلیسی اکثرا رومانتیک و لطیف رو به زبان اصلی پخش می کردن. من خیلی هاشو نگاه می کردم و همزمان با دستگاه ویدئو ضبط می کردم،

        خب یه مقدارشو متوجه میشدم خیلیهاشو هم نمی شدم.

        بعد ویدئو رو تیکه تیکه پلی میکردم و پاوز میکردم، یه دیکشنری هم بغل دستم میزاشتم، بعضی لغتها یا جمله ها رو چندین بار بازپخش می کردم تا اسپلشو متوجه بشم و بعد از دیکشنری پیدا می کردم.همه رو تو دفتر می نوشتم.

        بعد چند بار هی از اول تا آخر می دیدم؛ البته نه اینکه یکسره باشه، هر موقع که وقتم آزاد بود، و به این ترتیب یه فیلم سینمایی کامل رو متوجه میشدم و چون تو دفتر می نوشتم و تکرار می کردم بهتر تو ذهنم نقش می بست و کلی کلمات و اصطلاحات جدید یاد می گرفتم…

        غیر از اون هم هر وسیله ای که می خریدیم،فرضاً یخچال، لباسشویی، تی وی،جارو برقی ویدئو پلییر و ریکوردر،دوبین فیلمبرداری و چرخ خیاطی و و و…اینا همه دفترچه راهنما داشت که عربی و انگلیسی بود

        من عربی هم بلد بودم ولی دوست داشتم که انگلیسیشو هم بفهمم،

        هر لغتی رو که نمی دونستم از دیکشنری پیدا می کردم و یادداشت می کردم…

        و اینجوری شد که زبان انگلیسی رو در حد خودم یاد گرفتم و تا حالا هم بهبودش میدم

        خدا رو صد هزار مرتبه شکر

        اتفاقاً امروز(که هیچ چیزی اتفاقی نیست) داشتم البومهای عکسامونو نگاه می کردم، یه عکس از تلویزیونمون بود که نوشته های ابتدایی یکی از همون فیلمها بود

        نرگس جانم ای گل خوشبوی من

        دوسِت دارم و از روشنی قلبم برات نوشتم

        الهی که به قلب نازنینت بشینه

        الهی که زندگیت پر از خیر و برکت نعمتهای گوناگون باشه

        الهی که سرشار از نگاه خداوند باشی

        و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      سحر زیبا گفته:
      مدت عضویت: 876 روز

      سلام به شمابزرگوار

      فاطمه عزیزم،مادرگرانقدر

      خییییلی خیلی احساس عالی دارم زمانیکه کامنتهای عالیتون رومیخونم وتوی دلم فقط تحسین پششت تحسین،اینم برای اینکه ک شمایکی ازخاص ترین ادمهایی هستین ک میشناسم

      مخصوصاک همیشه میگین ادم خوش بینی هستین واون انرژی مثبتی ک دارین خداخودش گواهه ک من ازاینجااک کیلومترهااباهم فاصله دارین،اون انرژی خوبتون رودریافت میکنم وتقریباهرشب ک کامنتهای خوبتون برام توقسمت ایمیل میاد این حس خوب رودارم وحتاا تا ساعتهایی بامنه …

      بااجازتون یکی ازالگوهای خوبم شدین وامیدوارم ک همیشه درسلامت وصحت کامل باشین

      ان شالله ک روی شونه ی خداوندمسیرزندگیتون به سمت زیباییها،نوروعشق باشه

      درپناه خداوندمنان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        فاطمه سليمى گفته:
        مدت عضویت: 1764 روز

        سلام به سحر جان زیبا رو و زیبا سیرتم

        خییلی خییلی ممنون از نقطه آبی که بمن هدیه دادی

        بینهایت سپاسگزارم از پاسخ قشنگ و مهر و لطفت

        چه همزمانیهایی! اتفاقاً( که هیچ اتفاقی اتفاقی و شانسی نیست) امروز با خواهرام توی گروهمون تو واتسپ(سه خواهر) من یه عکس خونه ی کاخ مانند و بسیار لاکچری و خیلی زیبایی رو گذاشتم به همراه توضیحاتش که همسرم تو گروه فمیلی(Family) مون با دخترام گذاشته بود، و مطلبی بود به این مضمون:

        خانه داریم در تهران که قیمتش متری یک میلیارد و سیصد میلین تومان است/ گرانتر از تگزاس، واشنگتون، شیکاگو و منهتن

        روزنامه ایران نوشت:

        خانه داریم ماهانه بین 100تا110 واحد مسکونی در شهر تهران عرضه می شود که قیمت هر متر آنها یک میلیارد تومان یا بالاتر است. این واحدها در بازار مسکن و در میان فعالان بازار به عنوان”سوپر لوکس” شناخته می شود

        بعد یکی از خواهرام فکر کرده بود من این مطلب رو به عنوان انتقاد و با دید منفی گذاشتم،منم بهش توضیح دادم که نه بابا من با احساس خوب و خوشحالی زیادی اینو گذاشتم یعنی اینکه چقدر ثروت و چقدر ثروتمند و فراوونی ثروت تو تهران و تو همین ایران خودمون هست!

        و گفتم من همیشه خوشبین بودم و همیشه هم هر جایی که که رفتم یا سر و کار داشتم همه آدمای صادق و درستکار و خیلی شریف ونازنین بودن

        و مثال آوردم از سی و خورده ای سال پیش که به شهرداری مراجعه کرده بودم، (این عقیده رایج بود که کارکنان شهرداری تا رشوه و زیرمیزی نگیرن کاری رو انجام نمیدن)و گفتم من جز صداقت و درستکاری از اونا چیزی ندیدم و بدون هیچ توقع و چشمداشتی کار منو به بهترین شکل انجام دادن!

        کلاً در همه ی زندگیم و در تمام موارد همینطور بوده و همچنان هست!

        خدا رو صد هزار مرتبه شکر

        صد البته که خودم قبل از همه و ابتدا به ساکن فرد با صداقت و درستکار بودم و همیشه خیلی برام مهمه!

        سحر جانم من هم با اینکه از نظر سنی فکر کنم از همه ی خانواده عباسمنش بزرگتر هستم، از خیلی از بچه ها یاد گرفتم و میگیرم و در زندگیم بکار میبرم

        خیلی دوست دارم نازنینم و روی ماهتو می بوسم

        الهی که همواره روی دوش خدا باشی

        الهی که در دریای نعمتهای خداوند غوطه ور باشی

        و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: