توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2438 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست

    ســــــــلام

    وای خدای من، همین دیروز بود که دیدم یه کامنتی از یکی از دوستان ارزشمندم واسم اومده وقتی بازش کردم دیدم مربوط به کامنتم زیر یکی از همین قسمت های توحید عملی بود و چـــــــــقدر خوشحال شدم که باعث شد برگردم اون کامنتم رو بخونم و اهمیت بی نهایت موضوع توحید در عمل رو واسه خودم مرور کنم و چه احساس عجیبی در وجودم شکل گرفت که چی میشه اگر یه جلسه جدید از توحید بیاد روی سایت و الان که سر کار هستم که چند تا کامنتت بخونم دیدم اِ یه جلسه جدید از توحید روی سایت اومده و چه ذوقی کردم من، خدایا شــــــــکرت که اینقدر این جهان فرکانسی رو دقیقِ دقیقِ دقیــــــق خلق کردی

    من هنوز نوش جان نکردم این جلسه رو ولی دوست دارم قبلش هم بنویسم و همین نوشتن چــــــقدر بیشتر بهم کمک میکنه از بس که فرکانس بـــــــــــی نهایت نابی داره، خدایا شکرت که در مدار نوشتن هستم، خدایا شـکرت برای در مدار سپاسگذاری قرار گرفتنم

    درمورد سوال این جلسه از توحید، اگر بخوام درمورد آخرین اتفاقی که افتاد و نحوه بازخورد من دررابطه با اون بگم مربوط به همین هفته و همزمان با زایمان خواهرم بود که خودم همراهی اش کردم و برای اولین بار تو عمرم یه بچه یک روزه رو تو بغل گرفتم که وقتی به خودم دقت کردم هم درخصوص نجواهای ذهنی خودم و هم وقتی دیگران سوال میکردن میگفتم، این کار من نیست من اصلا تو عمرم هـــــــــیچ وقت فکرشو نمی کردم بتونم بچه یک روزه رو بتونم تو بغل بگیرم، این کار خداست

    و اما درمورد تجربیات دیگه ام، به لطف خداوند و این مسیری که هستم و کار کردن روی خودم از یه جایی به بعد هر دستاوردی کسب میکردم در هر سطحی به طور ناآگاهانه ای، این صحبت در وجودم طنین انداز میشد که خدایا این کار تو هست، من که بدون تو هـــــــــــیچ قدرتی ندارم؛ من که به هر خیری که از طرف تو بهم برسه، فقیرم

    در مجموع بخوام بگم، خـــــیلی خوشحالم و خداروشکر میکنم که تواضعم در برابر الله یکتا، به مرور بیشتر و بیشتر شد،

    مثلا یکی دیگه از تجربیاتم درخصوص عکاسی ام هست که کاملا هدایتی به سمتش رفتم و الان که بهش فکر میکنم یاد اون صحبت های استاد در سمینارهاشون که خیلی راحت به شرکت کننده ها میگفت من هیچ مدرکی تو حوزه روانشناسی ندارم؛ درمرود عکاسی ام حدود دو سال پیش به اداره ای که الان مشغول به کار هستم وقتی اضافه شدم تصمیم گرفته شد دوربینی خریداری بشه که همون موقع من به مدیر بخشی که هستم گفتم من عکاس نیستم و هیچ دوره ای نرفتم و اون گفت باشه و خریداری شد و در اختیار من قرار داده شد، به اندازه ای من سررشته نداشتم که حتی نحوه روش و خاموش کردنش رو بلد نبودم اصلا هیـــــــچی، ولی براحتی در اختیارم قرار گرفته شد و شروع کردم عکاسی کردن تو برنامه های مختلف ورزشی استان و یکی از برنامه هایی که عکس گرفتم، بعد برنامه رئیس اون هیأت ورزشی استان که از قهرمانان پاراالمپیک جهان هست بهم گفت راستش رو بخواید من اصلا فکر نمی کردم شما چنین عکس های قشنگی بگیری، یا مثلا همون دوربین رو من خیلی وقتها با خودم میبردم خونمون درحالی که یه بار یکی از همکارانم وقتی دوربین رو دید گفت فلان نعاون سازمان یه خودکار بخوای ببری بیرون اداره باید امضا بهش بدی چطوری تو دوربین رو با خودت میبری و وقتی به خودم مراجعه میکردم دقت میکردم که اعتبار همه این ها (توانمندی هایی که کسب کردم، رفتار جهان و آدما با من و ….) رو به خداوند می دادم

    خدایا شــــــــــکرت

    استاد عزیزم و مریم بانو جان بی نهایت از شما عزیزان دلم برای تهیه و بارگذاری یک فایل ارزشمند دیگه سپاسگذارم

    دوسِتون دارم

    هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 117 رای:
  2. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1311 روز

    سلام بر خدای مهربانم

    سلام بر استاد عزیزم و مریم خانوم و دوستان گلم

    تو این سحرگاه که درمونده شده بودم …و این فایل که خداوند برام آماده کرده و اشکم و جاری کرده…

    خدایا منو ببخش که باد به غبغب انداختم و فکر کردم منم که دارم میرونم

    منو ببخش که با غرور راه رفتم

    منو ببخش که اینقدر سرکشی کردم که سیلی خوردم

    خدایا منو ببخش که صدات و نشنیدم

    داستان از این قراره که …

    من ده روز پیش ماشین و برداشتم و به شهر دیگه ای رفتم

    با غرور از ماشین پیاده شدم و خوشحال از اینکه ببین عجب درجه ی یکم که ماشین و به تنهایی آوردم

    تو راه برگشت به شهر خودمون…..نزدیک شهر ماشین یاتاقان زده بود و من نفهمیدم

    با اینکه یه صدایی درونم گفت وایسا …اما من نشنیدم

    پا رو گاز گذاشتم و رفتم

    جوری ماشین داغون شد که یه تعمیر اساسی افتاد گردنمون

    و من چقدر درمانده بودم

    آخه تازه تونسته بودیم پول های مورد نیاز واسه خرید ماشین جدید رو جور کنیم و واقعا جایی برای هزینه ی مجدد نبود

    تمام دیشب رو از خدا هدایت خواستم و بهش گفتم خداجونم بچه میترسونی….من تو رو دارم…سیلی خوردم سر غرورم…اشکال نداره…درسش و میگیرم و ازت میخوام دستم و بگیری و بلندم کنی

    طبق عادت همیشه با هندزفری خوابیدم و ساعت دو نیمه شب با صدای لبیک گفتن این فایل بی نهایت گرانبها از خواب بیدار شدم

    خداوند بمن لبیک گفت

    من از عظمت خداوند لرزه به بدنم افتاد

    الله اکبر

    خدایا شکرت که صداتو شنیدم

    شکرت که قلبم بازه و مهر بر قلبم نخورده و هدایتت و دریافت کردم

    خدایا ازت ممنونم که مهر بر گوشهایم نیست،شکرت که مهر بر چشمهایم نیست…

    خدایا رو شونه ی تو میشینم و میرم جلو

    دلم قرصه به حضورت

    وقتی دیروز ….تمام روز رو با ذهن دنیاییم داشتم فکر میکردم ..خدایا چیکار کنم…چی و بفروشم که خرج ماشین کنم

    گفتم

    یه حسی بهم گفت طلاهات و بفروش

    اما من …اون طلاها رو با باورهای خراب گذشته …برای روز مبادا گذاشته بودم

    احساس کردم باید دستام خالی خالی باشه و بسازم ثروتم رو

    چند وقت پیش هم الهام شد بمن و…من رفتم ارثیه ام رو واگذار کردم به خواهر هایم

    انگار خداوند میخواد من صفر صفر بشم

    چون من سالها پیش قبل اینکه تو سایت بیام هم ایمان داشتم که خدا پشتمه

    و…مهریه ام رو بخشیده بودم

    همه بهم میگفتن بیچاره شوهرت طلاقت میده…گفتم بده

    میگفتن اون مهریه پشتوانته….اما من گفتم نه خدا پشتمه

    خدایا ازت متشکرم

    خدایا بخاطر حضور استاد گلم و تمام بچه ها متشکرم

    خدایا ممنون که مواظب پیامبر زمانمون هستی

    عاشقتم

    رزا عزیز میگفت: اگر ما وا بدیم و اجازه بدیم خدا ببرتمون، نباید پارو زد، باید دل رو به دریا زد، من به خدا میگم: خدایا من نمیدونم، تو میدونی، من ضعیف و ناتوانم، تو عالمی، من نمیفهمم، تو میدونی، تو بهم بگو چی کار کنم؟

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 130 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 963 روز

      سلام و درود خانم فرشته عزیز ودوست داشتنی

      شجاعت و سخاوتتو تحسین میکنم که چطور با اون نجواها و حرفای اطرافیانت تونستی دوام بیاری و بری ارث تو واگذار کنی و مهریه اتو ببخشی البته که زیباترین کار دنیا رو کردی که خیلی دل و جرات میخواد در برابر هجمه های منفی دهن بشه دوام آورد و اینجوری ایمانتو به خودت ووجهانت نشون بدی و چه میشوووود این ایمان اگه بتونی کنترل ذهن داشته باشی بعد اینکار خدا برات کولااااااک میکنه صدرصدددد کولاکه خیلی لذت بردم از کامنتتون برای همین یه حسی بهم گفت جواب بدم و حرف دلمو بهتون بگم و بگم که کارتون خیلییی دل و جرات میخواد مخصوصا برای شمایی که خانمی و با یسری محدودیت ها که جامعه ساخته هرچند برای عباس منشی ها زن و مرد نداره ووهیچ محدویتی وجود نداره اینو گفتم که بگم چه کار مهمی کردی که حتما انرژی اش الان بهت رسیده و جواب توحیدی ات را گرفتی .انشالله از موفقیتتون بیشتر اینجا بخونیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3110 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام وهزاران درود بر استاد عباسمنش عزیز و تشکر فراوان برای برای این فایل هدیه ای ارزشمند

    چقدر زیبا استاد بیان کردن که انسان پس از مدتی که در هر کاری حرفه ای میشود مغرور شده و با غرور کاذبی که پیدا میکند به خودش لطمه میرساند وانگار که این پیام را به جهان هستی ارسال میکند که که من دیگر احتیاجی به یاری خداوند ندارم،واکثر تصادفات سنگین جاده ای نصیب راننده های مغرور و با تجربه میشود،چقدر زیبا استاد عباسمنش بیان کردن که در هرکاری که انسان از خداوند هدایت بخواهد به مسیرهای عالی هدایت می‌شود و مثال مدیر فنی سایت،آقا ابراهیم عزیز را بیان کردن که به محض توکل کردن مشکلات سایت را با موفقیت حل کردن…

    من خودم فعلا برای این که بیکار نباشم با ماشینم در تاکسی های اینترنتی فعالیت میکنم،یه مدت بود که خیلی در طول روز دچار تصادف،خرابی ماشین ودرگیری با انسان های بیمار میشدم ولی مدتی است که این مشکلات حل شده به خاطر اینکه اول شروع کار با خودم می‌گویم یا رب العالمین خودت اتومبیل من را از تصادف،جریمه،خرابی وپنچری توقیف شدن در امان نگاه دار….و خودم واتومبیلم را صحیح و سالم به مقصد برسان…..

    شکر خدا دعایم مستجاب میشود و اتفاقات ناگواری را دیگر تجربه نمیکنم،وهمان گونه که در قرآن آمده است که به پیغمبر می‌فرماید که هرگاه از من پرسیدن بگو من نزدیک هستم و اجابت میکنم دعای درخواست کننده را….

    من پس از گوش دادن به فایل ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده،که استاد عباسمنش بزرگوار گفتند که در آن زمینه ای که به شما گفته اند که استعداد ندارید سعی کنید بهتر شوید،تصمیم گرفتم که در سن 32سالگی در مقطع کاردانی ادامه تحصیل دهم و همان گونه که استاد عباسمنش در این فایل گفتند که با هدایت خداوند به رتبه ای تک رقمی رسیدن من هم از شروع پروژه ای ادامه تحصیلم به خاطر اینکه به خداوند توکل کردم تمام مسائل ام شکر خدا در حال حل شدن هستند و با وجود اینکه از طرف دوستان و خانواده خیلی مسخره شدم اما تمام کارهایم در مورد ادامه تحصیل در رشته ای مورد علاقه ام با موفقیت صورت می‌گیرد…

    در پایان به خواهر گرانقدر استاد عباسمنش تبریک میگم که پا روی ترس های خود گذاشته و شروع به رانندگی کرده است و برای ایشان آرزوی موفقیت های زیادی را دارم…

    ودر پایان مجدداً به خاطر این فایل هدیه ای ارزشمند از استاد عباسمنش نهایت تشکر را دارم و برای خودشان و خانواده محترمش و عزیز دلشان ومدیر فنی سایت وتمام کاربران سایت استاد عباسمنش نهایت خوشبختی و سعادت را آرزومندم….

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 137 رای:
    • -
      ارشیا گفته:
      مدت عضویت: 2148 روز

      سلام دوست عزیز

      تحسین میکنم شمارو که سعی دایرد فروتن باسید، سعی دارید رو ذهن کارکرده و وضعیتتون رو بهبود بدید و همین نتایج کوچیک مثل درست موندن چرخ ماشین و یا حذف شدن افرادنامناسب به عنوان مسافر خیلی مدرک واضحی برقوانین هست.

      تحصیل در سن 32 سالگی و رتبه تک رقمی تو آزمون با هدایت هم چیزی بود که فکرشو نکرده بودم که نتیجه حاصل میشه با حساب کردن روی خدا و پیروی از هدایتش.

      شاد و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        حامد حسامی گفته:
        مدت عضویت: 3110 روز

        سلام دوست عزیز،بسیار سپاسگزارم زحمت پاسخ دادن به کامنت من را کشیدید و با نوشته تان به من انگیزه و دلگرمی دادید،همان گونه که استاد عباسمنش با قدرت شهود و هدایت به تمام خواسته های خود رسیدن ما نیز میتوانیم با درک این درست این موضوع،به خواسته ها و آرزوهای خود برسیم….

        خدانگهدار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    احسان شهرکی گفته:
    مدت عضویت: 857 روز

    بنام خدا

    سلام ب استاد عزیز و مهربانم و خانم شایسته مهربان

    استاد اول اینو از ته دلم بگم واقعا دلم براتون تنگ شده بود

    استا عزیزم سپاسگزار شما هستم بابت این فایل

    چ تلنگر خوبی بود واقعا احتیاج ب این پس گردنی داشتم از طرف خدا ک ب لطف بندش انجام شد

    دقیقا برای منم همین بود اون اوایل حدود یک سال پیش ک خیلی جدی و تمرکزی وارد این فضا شده بودم چقد حضور خدا برام پررنگتر بود چقدر ب قول شما روحم لطیف تر بود

    اما بعد از چندین ماه ک آرزوم بود یکی از دوره های شما رو بخرم وارد دوره 12 قدم شدم و وسط های کار نفهمیدم چطور حضور خدا کمرنگتر شد و منم منم میکردم و مغرور بودم ی نگاه از بالا ب پایین داشتم چون چن تا آگاهی دریافت کرده بودم و ی چیزایی از قانون میدونستم ی جورایی مغرور بودم و اگه مشکلی هم پیش میومد میگفتم واسه من ک پیش نمیاد

    اما ب لطف خدا و با وجود دوره 12 قدم هر بار ک زمین میخوردم یجورایی ی چیزی منو بلند میکرد و دستمو میگرفت و منو میکشوند ب قدم بعدی و اینم بگم چون منم راستش تا قبل از قدم 7 جدی پیگیر کامنتها و نت برداری نبودم و روندم ی جورایی سینوسی بود و خداروشکر زیاد نموندم تو اون غرور کاذب

    استا عزیز چقدر فایل بی نظیری بود بارها اشکم سرایز شد و دلم هوای اون احسان اوایل کار رو کرد ک چقدر توحیدی تر بود

    البته خداروشکر مث قبل با حسرت یاد یک سال قبل رو نکردم و اینو نمیگفتم بخودم

    ک یعنی میشه دوباره بشم همون ادم قبلی

    چون شک ندارم راهم درسته و باید تعهد بیشتری بدم و ورودی هامو کنترل کنم

    ک لطف پروردگار و با استفاده از آموزه های شما احساس خودسرزنشی من کم تر شده

    و واقعا چقدر ما انسانها فراموش کار هستیم ک از کجا ب کجا رسیدیم

    یادم میاد قبل از آشنایی با شما ب جرات میتونم بگم ک هر باری و ب مشکل بزرگی برمیخوردم ک خودم نمیتونستم حلش کنم ( چون اون موقعا ها ک مشکل کوچیک و خودم حل میکردم نگو ک همون مشکلات کوچیکم یکی دیگه حل میکرد و من کریدیتش رو ب خودم میدادم ) میگفتم خدایا تو همین مشکل رو حل کن من دیگه چیزی نمیخوام چطور ب مشکلی برمیخوردم زار زار گریه میکردم ولی همین ک مشکلم حل میشد چند روز بعدش دقیقا میشدم همون احسان قبلی

    خدایا من تا اخر عمرم از هر خیری از طرف تو ب من برسه من فقیرم

    ممنونتم ک گوشمو میپیچونی تا راهو زیاد کج نرم

    استاد عزیزم سپاسگزار شما هستم بابت انتشار آگاهی های دوره 12 قدم و الان ک مخصوصا قدم 9 هستم و هماهنگ شده با دیدن این فایل

    میتونم ب جرات بگم اگه کسی تا آخر عمر این ها رو تکرار کنه بازم کمه

    چون بعد یک سال و با طی کردن تکاملم نسبت ب قبل بیشتر متوجه این میشم ک همه چی توحید هست

    همه چی رهایی هست

    همه چی توکل

    همه چی این اعتماد ب خداوندی هست ک هر روز فرمون رو بدی دستش و خیالت راحت باشه

    در چه صورتی میتونی فرمون رو بدی دست کسی ؟

    در صورتی ک قبولش داشته باشی

    درصورتی ک بهش ایمان داشته باشی

    درصورتی ک بگی من نمیدونم تو میدونی

    خانم شایسته عزیز بی نهایت ممنونم از شما بابت همه چی چقدر زیبا و بجا بود اخر فایل . شما بی نظیر هستید

    چقدر این فایل برای من مهم و باارزش بود

    همین امروز ب خدای خودم گفتم تو بهترین شرایط و زمان ممکن منو قرار بده

    و الان ک حدود 4 صبح هست دارم کامنت میزارم و همه اینها چیزی نیست جز هدایت الله

    برای چ کسی ؟

    برای کسی ک اجازه بده ک خدا هدایتش کنه

    و در آخر با تمام وجودم سپاسگزار شما هستم استاد عزیز دل و خانم شایسته مهربان

    در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 133 رای:
    • -
      کامران جباری گفته:
      مدت عضویت: 1022 روز

      سلام به دوست عزیز اقا احسان گل واقعا دیدگاه شما انگار برای من بود و من هم تو چنین شرایطی هستم و از خداوند هرلحظه طلب هدایت به خوبیها آرامش و زیبایی ها را دارم‌ طبق فرمایش شما باید به خداوند اعتماد داشته باشیم و فقط از خداوند طلب نعمت و ثروت و سلامتی بکنیم و من هم مانند شما در قدم دهم هستم و درحال کار روی خودم هستم و از فایلهای بسیار گرانبهای استاد عزیزم برای خودسازی بهره می‌برم و از درگاه خداوند برای خودم و شما و همه دوستان و استاد عزیز آرزوی سلامتی و شادی را طلب دارم در پناه خداوند شاد و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        احسان شهرکی گفته:
        مدت عضویت: 857 روز

        بنام خدا

        سلام اقا کامران

        سپاسگزار شما هستم بابت کامنتی ک گزاشتی

        برادر عزیزم خیلی خوشحالم ک بلند شدی و سعی ب تغییر زندگیت گرفتی

        تحسین میکنم شما رو بابت تعهدت ب تغییر

        کامران عزیز هیچ چیزی نشد نداره برادر گلم

        حتما کسی ک از خدا طلب نعمت و ثروت کنه هم تو این دنیا تو بهشته هم اون دنیا

        کامران داداش ی چیزی بگم

        ب الانت فکر نکن

        چشماتو ببند یک سال بعدتو ببین

        شک نکن ی کامران دیگه شدی

        فقط کامران عزیز تعهد بیشتری بده ب کنترل ورودی هات و وقت بیشتری بزار برای فعالیت توی سایت

        همه چی درست میشه

        بزار اون بالایی کارشو انجام بده

        توحید در عمل برای ما ک اوایل کاریم خیلی مفیده

        حتما سعی کن روزی حداقل یک فایل توحید در عمل گوش کنی

        و در نظر بگیر داداش گل مهم نیست قدم چندم هستیم یا چ مدت عضو سایت هستیم یا چقدر آشنا ب قانون هستیم

        مهم

        عمل ب آگاهی ها و آموزه هایی ک کسب کردیم

        کامران شاید خودت ندونی ولی برای من ی قوت قلبی بودی ک کامنت گزاشتی خیلی مسائل بهم یادآوری شد

        سپاسگزارتم مهربانترین رفیق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1271 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر و همه عزیزانم

    استاد هر بار که یه فایل توحیدی روی سایت قرار می گیره چنان شور و شوق و اشتیاقی وجود ما را فرا می گیره که دوست داریم دست از هر کاری بکشیم و فقط محو آگاهی ها و این کلام توحیدیتان شویم. انگار همه اعضای سایت هم متوجه شده اند که همه چیز توحید است. این فقط یه جمله کلیشه ای نیست که بزبان بیاوریم، بلکه باوری عمیق است که هر چقدر بهش تکیه کردیم و تقویتش کردیم، درهای نعمت و ثروت و آرامش و رحمت برویمان گشوده شده است. اصلا مگر می شود کسی همنشین و همجوار منبع قدرت و نعمت و ثروت و خوشبختی و سعادت باشد و از آن بی بهره بماند! آنهم کسی که به فرموده خودش بخشندگی و مهربانی صفات بارزش هستند. (الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ)

    از لحظه ای که متوجه شدم فایل روی سایت اومده تا بحال دوبار بصورت صوتی و دوبار هم بصورت تصویری فایل رو نگاه کردم و الان به محض برگشتن از سر کار بدون اینکه احساس خستگی کنم، پای لپ تاب اومدم تا ردپایی از خودم برای این فایل ارزشمند و آگاهی هایش بگذارم.

    استاد همین چهارشنبه که عید بود. هوای ایلام ابری و بارانی بود و هوا هم نسبت به روزهای قبل خیلی خنکتر شده بود و من خیلی دلم می خواست که بعد یکماه بتونم در طبیعت چایی میل کنم و بیشتر لذت ببرم از زیبائیهای طبیعت بهاری استانم. و بعد از نهار به همسرم و دخترم گفتم که آماده بشن تا بریم بیرون. دلیل این تصمیمم حس خوبی بود که داشتم و بهم الهام شد که یه مسیری رو برم و بچه ها رو هم با خودم بردم. همسرم وقتی از تصمیمم مطلع شد با تعجب پرسید که تو این وضعیت می خوای بری بیرون؟! و منم گفتم آره فوقش تو ماشین دور دور میزنیم و بر می گردیم. به محض اینکه آماده شدیم و از منزل زدیم بیرون باران نم نم دوباره شروع به باریدن کرد و موزیک باز کردم و شاد و خرم به سمت مسیری که بهم الهام شده بود حرکت کردم. هنوز از شهر دور نشده بودیم که باران به حدی شدت گرفت که برف پاک کن های ماشین عین ملخ بالگرد به حدی با سرعت می چرخیدن که نمیشد حرکتش رو واضح دید. همزمان رعد و برق های شدید و ترسناک میزد. (به قول گلچین گیلانی عزیز تندر دیوانه غران مشت می زد ابرها را…) و لایه ای آب روی جاده گرفته بود که قطره های باران وقتی میزد شدت باران را میشد لمس کرد روی جاده. این بارش ها در مناطق زاگرس نشین معمولا هست و چیزی طبیعی است ولی شدت باران و وزش همزمان باد شرایطی رو بوجود آورد که اکثر خودروها تصمیم گرفتند که در اولین جای ممکن دور بزنند و به سمت ایلام برگردند. و درخواست همسرمم همین بود. در آن لحظه دقیقآ همین جملاتی که شما در این فایل گفتی رو در دلم با خداوند در میان گذاشتم و گفتم خدایا اگه رفتن ما در این شرایط به صلاح ما نیست به من بگو و افکاری که به ذهنم اومد بلافاصله این بود که حتی اگه جاده رو سیل ببره تو در امان هستی زیرا تو خالق شرایط و اتفاقات زندگیت هستی و افکار مثبتی که داری میفرستی برایت اتفاقات خوب رو رقم خواهد زد. مگر قانون من غیر از اینست؟ و همان لحظه ولوم آهنگ های شادی رو که در حال پلی شدن بود دادم بالا و با اطمینانی که خدا در دلم گذاشت گفتم نترسید به راهمون ادامه میدیم و بزنید و برقصید! پس از حدود 10 دقیقه که به مسیر ادامه دادیم باران بند اومد و هوا بقدری لطیف و مطبوع شد که نگو . بارش باران چنان لطافتی به طبیعت داده بود که آدم حظ می کرد. و جریان باد هم قطع شده بود و ابرها بقدری زیبا بودن که بی اختیار زبانمان را به محد و ستایش پروردگار می گشود. و سپس به مکان مورد نظر رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم و چایی خوردیم و کلی عکس گرفتیم و در دلم گفتم این پاداش خداوند بود بهمون برای نشان دادن ایمانمان و عمل به الهامم. و وقتی که شب مرور کردم خواسته هامو در ستاره قطبی دیدم نوشتم :خدایا هدایتم کن به یه جای زیبا و بکر! و وقتی که فایل رو گوش دادم بهم الهام شد که یکی از همون عکسها رو بزارم پروفایل تا هم ردپایی برای خودم بشه و هم عزیزان بتونند اون فضا رو ببینند.و اینکارو انجام دادم تا هر بار که نگاهم به این عکس افتاد ایمانم بیشتر شود و توحید را به خودم یادآوری کنم.

    تجربه رانندگی با الهامات الهی رو دقیقآ مثل گفته های شما استاد در برگشت از سفر چند ماه گذشتم به تهران تجربه کردم که در کامنتی اتفاقاتی رو که مثل شما تجربه کرده بودم رو آوردم.

    X_X نمونه ای از مواردی که به الهامات و نشانه های خداوند عمل نکردم و نتیجش رو دیدم بگم این بود که در این ایام به مناسبت عید نوروز مجوز برگزاری جشن نوروز در جای جای استان صادر شده بود و من هم دوست داشتم در یکی از این جشن ها شرکت کنم. وقتی که پرسیدم متوجه شدم مراسم برای روز چهارشنبه 8 فروردین ماه راس ساعت 15 فراخوان شده است. این نشونه خوبی نبود زیرا یه روز کاری برای من بود و من باید چند ساعت مرخصی می گرفتم و از محل کارم راهی مکان یاد شده که 20 کیلومتری ایلام بود می رفتم. اشتیاقم سبب شد این نشونه را نادیده بگیرم. همسر و دخترمم مایل به همراهی من نبودن چون هر دو گفتند خسته اند و این نشونه دیگه ای بود .همسرم گفت میخوای با خواهرزادت برو و وقتی که پیام دادم به خواهر زادم اونم جواب داد که کاری دارم که باید انجام بدم و دیدم که همه نشونه ها دارند بهم میگند که بی خیالش شو ولی من دوست داشتم که برم. به همین دلیل زدم به جاده و در کمال حیرت در همان خروجی شهر با چنان ترافیکی مواجه شدم که در عمرم ندیده بودم! و نه راه پیش داشتم و نه راه پس! دو ساعت رو در ترافیک شدید موندم و فقط 5 کیلومتر جلو رفتم. در این مدت برایم دلیل آن نشانه ها هویدا شد و تصمیم گرفتم که از خر شیطان پیاده بشم و به الهام بعدی خداوند عمل کنم و در اولین خروجی به سمت ایلام دور زدم و برگشتم. بعدش متوجه شدم که خیلی ها که به مسیرشون ادامه دادند نه تنها به مراسم نرسیده اند بلکه شده اند شب رو در شهرستانهای اطراف سر کنند و روز بعدش برگردند.و حتی کسانی که صبح هم راه افتاده بودند هم تو ترافیک و بی نظمی حاصل از عدم پیش بینی این جمعیت اذیت شده بودند. و این هم درس بزرگی برام شد و خداوند را سپاسگزاری کردم که مرا به سمت مسیر برگشت هدایت کرد و گرنه با زبان روزه نه تنها کلی اذیت می شدم بلکه معلوم نبود کی بتونم برگردم خونه!( که عزیزانی که دوست دارند می تونندبرای دیدن فیلم و تصاویر این مراسم عبارت” برگزاری جشن باشکوه نوروز در روستای کارزان ایلام” را سرچ کنند)

    ======================================================

    نکات کلیدی این فایل:

    🟥 تواضع در برابر خداوند رو همیشه داشته باشیم. تو هر موضوعی؛ تو هر کاری که می خواهیم انجام بدیم.

    🟩 هی به خودمان بگوئیم که: خدایا؛ من اگه تو هدایتم نکنی، هیچی نیستم. اگه راه رو بهم نشون ندی، من هیچ راهی رو بلد نیستم. تو هستی که بلدی.من نمی دانم تو میدانی. تو هستی که علیمی. تو هستی که رزاقی.هر رزق و نعمت و برکتی در زندگی من است بخاطر رزاقیت توئه؛ بخاطر حضور توئه؛ به خاطر رحمت توئه.

    🟨 این نگاه رو سعی کنیم در تمام جنبه های زندگیمون ازش استفاده کنیم و همواره بگیم:خدایا تو بهم بگو چکاری رو باید انجام بدم؟ چکار کنم؟ و بپذیریم که خودمون چیزی نمی دونیم! بپذیریم آن علمی که داریم در برابر آگاهی های خداوند ناچیزه و هیچی نیست.

    🟥 دقت کنیم وقتی که تو موضوعی تازه کاریم، چقدر می چسبیم به خداوند و ازش طلب کمک می کنیم.چقدر متواضع بودیم؛ چقدر خاضع بودیم؛ چقدر نیازمندیم و فقیریم به هر خیری که از جانب تو بهم برسد. وقتیکه فکر میکنیم که من دیگه راننده حرفه ای هستم؛ من بلدم؛ من بی نقصم؛ من حالیمه، من ثروتمندم؛ من خفتم و.. یعنی داریم پیغام میدیم که خدایا من به تو دیگه نیازی ندارم ها!!! وقتی که خداوند در قرآن مثال میزنه از کسانی که اینجور گفتند و مغرور و متکبر شدن از شیطان مثال میزنه از فرعون مثال میزنه از قارون مثال میزنه و…

    🟢 تو هر زمینه ای این رو بخودمون گوشزد کنیم که «من بدون هدایت خداوند، هیچی نیستم» و خداونده که داره منو هدایت میکنه.خدایا خودت منو هدایت کن. برای هر کاری که در زندگیمان انجام می دهیم.همین گفتنش باعث میشه که آدم یکم تامل کنه؛ یکم فکر کنه؛ یکم بپذیره؛ یکم درها رو باز کنه برای دریافت الهامات!

    🟡 ما و کل کیهان همواره در حال دریافت الهامات خداوند هستیم.درست مثل یک فرستنده رادیوئی. اما ما زمانی دریافت می کنیم که در فرکانس مناسبش باشیم! اگر الهامات رو دریافت نمی کنیم ایراد از فرستنده (پروردگار) نیست بلکه ایراد از گیرنده است! (خودمان) زیرا روی طول موج مناسب دریافت الهامات نرفته ایم.

    🟥 هر چقدر که در برابر خداوند بگوئیم «نمی دانم!» بیشتر هدایت و الهامات خداوند را دریافت می کنیم! و خداوند هدایت ها و الهاماتش را به من واضحتر و دقیقتر میگه و به همان نسبت هم ما زندگی راحتتر و بهتری داریم.و این سبب میشه در برابر دیگران، اعتماد به نفس بالاتری داشته باشیم و سرمان بالا باشه و حالمون خیلی خوب باشه. و احساس گرفتار شدن یا گیر کردن تو موضوع یا زمینه ای رو نداریم.و همیشه احساس اطمینان و آرامش داریم که خدا هدایتمون میکنه؛ خدا کمکمون میکنه.و خیالمون راحته.چون پذیرفتیم که نمی دونیم!

    🟩 چی میشه که به خدا می گیم بهم بگو؟ موقعی که فکر نمی کنیم خودمون می دونیم! موقعی که فکر نمی کنیم دیگران می دونند و بمن میگند! وقتیکه فکر می کنیم حالیمونه،یا کسی هست که کمکمون میکنه، آنوقت دیگه از خداوند کمک نمی خواهیم. باید باور داشته باشیم که بهمون گفته میشه؛ باید باور داشته باشیم که هدایت میشیم.

    🟨 این ویژگی رو سعی کنیم همیشه در زندگیمون داشته باشیم که هر کاری رو میخواهیم انجام بدیم بگیم:إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ.«(پروردگارا) تنها تو را می‌پرستیم، و تنها از تو یاری می‌جوییم و بس.تو ما را به راه راست هدایت فرما. هر روز که از خواب بر می خیزیم روزمان را با همین آیه شروع کنیم.هر کاری که میکنیم قبلش این آیه رو بخونیم.

    🟥 اگه ما زرنگ باشیم و خیلی باهوش باشیم، دستمونو میدیم دست خدا و میگیم بذار فرمون دست تو باشه! خدایا من هیچی نمی دونم؛ تو همه چی و میدونی، خودت هدایتم کن.

    🟢 وقتی که یکسری جوابها رو از مسیرهای مختلف می گیریم، آنوقت ممکنست به اون مسیرها یا ابزارها بیشتر از خداوند اعتماد کنیم و آنوقت به جایی میرسیم که توش می مانیم و گیر میکنیم. زیرا به اونها بیشتر از خداوند قدرت داده ایم! در حالیه که وقتی فرمان زندگیمون رو بدیم دست خدا، در همه جنبه ها و زمینه ها چرخ زندگیمون روانتر پیش میره. و هر چقدر بیشتر اعتماد کنیم، میتونه راحتتر از اینم پیش بره. در حالی که خیلی ها هر روز یه مساله و مشکل در زندگیشان دارند. علت تفاوت برمیگرده به میزانی که اعتماد داریم به خداوند؛ به میزانی که باور داریم خداوند داره هدایتمون میکنه!

    🟡 اگه ما تو هر زمینه و هر جایی بیایم اینو اعتراف کنیم و بگیم که خدایا من اینو نمی دونم، خدایا تو هستی که می دونی. حتی اگه می دونیم هم بگیم که تو هستی که عالمی، تو هستی که آگاهی، اگه جواب بهتری هست منو هدایت کن! بهم نشونه ای نشون بده. این یک عضله است در مغز که هر چقدر با تکرار تقویت بشه، راحتتر الهامات رو دریافت می کنیم!

    🟥 به محض اینکه یه ذره داریم از مسیر دور میشیم؛ خداوند یه پس گردنی میزنه بهمون تا بخودمون بیایم!

    🟩 هر وقت که یه غروری منو می گیره که آقا من بلدم؛ من حالیمه؛ من ماهرم؛ من قوی ام و اینکه کاری نداره و من میبرمش، یه بلایی سرم میاد. مثال عینی اش مسابقات شنای کارکنان دولت در بهمن ماه پارسال بود و من پارسال قهرمان شده بودم و غرور منو گرفته بود که امسالم براحتی اول میشم ولی وقتی خط پایانو زدم در عین تعجب دیدم دوم شدم و آنوقت بود که دلیل باختم رو فهمیدم و متوجه شدم بخاطر غرور، به اصطلاح با دل سیری مسابقه دادم و تمام توانم رو نگذاشتم.در حالیکه پارسال دست به دامن خدا شده بودم و تمام توانم رو گذاشتم و اول شدم. هر چقدر در زمینه ای حرفه ایتر شدین، اینجور نباشه که کمتر از خدا کمک بخواهین بلکه سعی کنین بیشتر از خدا کمک بخواهین.

    ممنون و سپاسگزارم از استاد بابت این هدیه ارزشمند که تیک خوردن خواسته من در تمرین ستاره قطبیم بود و یه مورد دیگه ام استاد که اینروزها زیاد برام پیش میاد اینست که هر دفعه میرم طبیعت یه چیزی پیدا میکنم و این برام خیلی عجیبه و تو تفسیرش موندم! استاد موضوع توحید بقدری ارزشمند و اصل اصل است که اگه تمام آموزش ها و آگاهی های شما فقط در همین زمینه بود باز من با جون و دل شما رو تا آخر عمر دنبال می کردم و مشتاق کسب آگاهی در این زمینه بودم. در پناه خداوند سلامت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 131 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2973 روز

      بنام خداوند بخشنده ومهربان

      سلام وسلامتی ونور وعشق الهی به دوست ارزشمندم

      اسداله عزیز ممنون از سخاوتی که به خرج دادی عجب فضای دلنشینی ولذت بخشی چه آرامشی بر این فضا حکمفرماست

      اسداله جان جدا از آگاهیهای کامنت بی نظیرت که مثل همیشه عالی بود واین ویژگی شما ستودنی است

      سخاوت شما وعشق ومحبت شما به دوستان نیز ستودنی وتحسین برانگیز هست از شما صمیمانه سپاسگزارم که این زیباییها را با ما به اشتراک گذاشتی ودیدن این طبیعت زیبا عطش من را برای تجربه این زیبایی ها دوچندان کرد

      سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود دوستان ارزشمندی چون شما که هرروز در کنار شما دارم چیزهای جدید یاد میگیرم

      درپناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1271 روز

        سلام و درود خداوند بر فهیمه جان

        امیدوارم در پناه الطاف بیکران الهی حال دلتون عالی باشه.

        ممنونم از مهر و محبت و احساس خوبی که همیشه منتقل می کنید که قطعآ صدها برابرش به خودتون باز خواهد گشت.

        نوش روح و روانتان این زیبائی ها که در مدار دریافتش بودید و قطعآ به زیبائی ها و نعمت های بیشتر هدایت خواهی شد.و دلیل آن تضادهائی است که در زندگی باهاشون برخورد می کنیم. امیدوارم در چنین ایامی میزبان شما باشیم و از زیبائی ها و نعمت های طبیعی الهی کمال بهره را ببرید.

        احساس من به اعضای این خانواده بهشتی، احساسی فرکانسی و قلبی و الهی و فارغ از نگاه عامه و نگاه جنسیتی است.برایتان سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیزم.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      مهشید گفته:
      مدت عضویت: 1637 روز

      سلام به آقا اسداله زرگوشی عزیز

      آقا اسداله یکی دو روز بود که به دلم افتاده بود که برای یکی از کامنتهای شما پاسخی بنویسم اما هر کاری میکردم چیزی برای گفتن به ذهنم نمیومد.

      امروز من خیلی توی سایت بودم و همش داشتم کامنت میخوندم. چند تا از کامنتهای شما رو هم خوندم اما ظاهرا قسمت بود اینجا از شما تشکر کنم. چقدر توی کامنتاتون واضح و ساده توضیح میدین و چقدر خوب نکات رو خلاصه برداری میکنید و با ما به اشتراک میذارید.

      الان هم توی این کامنت، هم اون تجربه بارون و جاده رو، خیلی دلنشین تعریف کردین، هم نشانه هایی که توی تجربه دومی نوشته بودین رو خیلی خوب ذکر کردینو هم نکات صحبتهای استاد رو خیلی خوب دسته بندی کردین و با بولد کردن بخشهای مهم، توجه خواننده رو هم به اون بخشها بیشتر جلب میکنید.

      چقدر تمرین این فایل رو دقیق و خوب انجام دادید.

      من اینقدر از دیدن فایل جدید ذوق زده بودم که اصلا متوجه متن زیر فایل نشده بودم و حالا که اومدم کامنتهای دوستان رو بخونم دیدم که زیرش تمرین نوشته شده.

      یه نکته بامزه هم بگم:

      امروز داشتم یکی از کامنتهاتون میخوندم که یه لحظه توجهم به عکس پروفایلتون جلب شد. یه حسی بهم گفت روی عکس کلیلک کنم که بزرگ شده اش رو ببینم. بعد به خودم گفتم: نه… انگار این عکس رو قبلا دیدم..(نمیدونم شاید قبلا هم یکی از عکسهای پروفایلتون توی طبیعتی شبیه به این بوده).

      خلاصه، حالا که کامنتتون رو خوندم دیدم دقیقا نوشتین که عکس جدیده و این هم شد تجربه من از گوش ندادن به الهامم :)))

      در پناه خدا و در کنار خانواده قشنگتون شاد و تندرست باشید ان شا الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1271 روز

        سلام و درود خداوند بر بانو مهشید عزیز

        ممنونم از لطف و مهر و محبت و احساس خوبی که منتقل کردید. فایل های توحیدی واقعآ چنان فرکانسی دارند که به وضوح میتوان دریافت که به منبع و سرچشمه هستی متصلند. برای همین هر چقدر هم که ببینیم و گوش بدیم باز تشنه و تشنه تر میشیم برای دریافت این آگاهی ها.توی کامنتم گفتم که این فایل رو 4 بار گوش کردم و دیدم ولی خیلی از آگاهی ها رو موقع نوشتن دریافت کردم چون سبک و شیوه یادگیری من با نوشتن است. با این وجود از کامنت دوستان متوجه شدم که چند دقیقه پایانی فایل رو اصلا ندیدم! یا اینکه منم مثل شما متوجه کپشن این فایل نشدم ولی از آنجا که همیشه در نوشته هام سعی کردم مطالبی که میگم مرتبط با موضوع فایل باشه ، شما تصور کردین که من کپشن فایل رو مطالعه کردم و طبق اون کامنت نوشتم. خوشحالم که این آگاهی ها مورد استفادتون قرار گرفته است. بولد کردن نکاتی که برایم مفیدترند سبب میشه که راحتتر اون آگاهی ها رو پیدا کنم و با خودم مرور کنم و به نوعی یجور چکیده نویسی است برایم.

        این کامنت شما و خاطره بامزه ای که تعریف کردین نشان از هم مداری زمانی ما دارد.زیرا دقیقآ چنین اتفاق مشابهی برای من و در همین زمان رخ داد و من در کامنتم در جلسه هفتم قدم اول دوره 12 قدم به آن اشاره کردم و برایم تائیدی بود بر اینکه خداوند همواره در حال هدایت ماست و بلافاصله به درخواست های ما پاسخ می دهد. و این به تقویت باورهای ما کمک می کند و تعریف کردن این خاطره هم اتفاقی نیست زیرا هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست و پشت هر اتفاقی هزاران رمز و رموز است که هر چقدر بیشتر به سرچشمه توحید نزدیکتر بشیم، بیشتر میبینیمشان و درکشان میکنیم. همانطور که این اتفاق براتون الهام بخش بوده و پیام داشته، می بینی که برای منم پیام داشته! و خداوند دارد طبق یک سیستم بی نقص و دقیق اینگونه جهان را مدیریت می کند. باز هم ممنونم مهشید جان از اینکه به ندای درونتون عمل کردید و مایه خیر و برکت و اشاعه توحید شدید. بهترینها روزی هر روزتان.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1748 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم…

    سلام بر استادِ نازنین و بانو شایسته و همه دوستانِ عزیزم در این مجمع زیبا…

    چقدر من این سلسه فایلهای توحید عملی را دوست دارم…

    حکایت تواضع در برابر خدا ، مثل همان تواضع ساحران فرعون که تواضع به خرج دادند و….

    چقدر من این تواضعِ ساحرانِ فرعون را تحسین میکنم که قدرتِ خدای موسی را دیدند و گفتند….

    (قَالُوۤا۟ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَـٰلَمِینَ ۝  رَبِّ مُوسَىٰ وَهَـٰرُونَ)

    و ساحران فرعون گفتند که ما به پادشاه جهانیان ایمان آوردیم ، به همان کسی که پادشاهِ موسی و هارون است….

    [سوره الشعراء 47- 48]

    براستی که آنان در آن لحظه چه دیدند که‌ چنان ایمانی به خدا آوردند که با تهدیدهای فرعون هم متزلزل نشد و این در‌حالی بود که فرعون هم آنچه را که آنان دیدند ، دید ولی او منیّت به خرج داد و خود را کسی دید در برابر خدای متعال و در‌ گمراهی خویش ، گمراهتر شد؟؟؟!!!

    یعنی میشه ما هم یه کوچولو از قدرتِ خدای موسی را ببینیم و مثل آنان ، تسلیم خدای او شویم و….؟؟؟!!!

    حضرت موسی کسی است که نامش در قرآن با تعداد 136 دفعه تکرار ، در رنکینگِ نامِ پیامبرانِ ذکر شده در این کتابِ آسمانیِ نازل شده بر حضرت محمد ، با اختلاف زیاد نسبت به شخصِ دومِ حاضر در این رنکینگ ، یعنی حضرت ابراهیم با 69 دفعه تکرار ، در رتبه اول قرار دارد….

    این نکته از نام حضرت موسی ، برای ما چه پیام مهمی دارد؟؟؟

    چرا خدا نام او را زیاد تکرار کرده است؟؟؟

    خب یه کوچولو فکر کنیم در این امر که درس ها و نکته ها در این امر نهفته است…

    نام حضرت موسی در قرآنی که بر حضرت محمد نازل شده ، به عنوان یک بِرَند استفاده شده…

    حال سوال این است که…

    آیا حضرت موسی در سمینار بِرَندینگ شرکت کرده بود و تکنیک یاد گرفته بود تا با استفاده از این تکنیک ها نام خود را بِرَند کند؟

    آیا حضرت موسی در کلاس بازاریابی و شیوه های تبلیغات و فروش شرکت کرده بود تا با استفاده از این شیوه ها ، بتواند نام خود را به جهانیان عرضه کند و داستان خود و قومش را به عنوان یک کتاب داستان مشهور به جهانیان عرضه کند؟

    او که چوپانی بود که گوسفندانِ حضرتِ شعیب را به چراگاه می برد و از این تکنیک های بِرَندینگ و فروش و بازاریابی خبر نداشت….

    بیاییم فکر‌کنیم که چه شد که  اینگونه نامِ او در این کتابِ آسمانی بِرَند شد و کتاب داستانِ او و قومش ؛ یعنی بنی اسرائیل ، عنوانِ پرمخاطب ترین داستان را به خود اختصاص داده؟؟؟

    مسلما در این تفکر ، نشانه های زیبا و باورهایِ توحیدیِ قشنگی را کشف میکنیم….

    داستان او را در دوران نوزادی اش میدانیم که چگونه خداوند او را از فرعونی نجات داد که همه نوزادان را میکشت و محبت او را در دل همان فرعونی میاندازد که قصد کشتنش را داشت ولی از این کار منصرف میشود و او را مهمان قصر مجلّل و باشکوه خود میکند….

    حال او بزرگ میشود و وقتی تکامل خود را طی میکند ، شایسته دریافت حکمت و علم از سمت خدا میشود

    وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥ وَٱسۡتَوَىٰۤ ءَاتَیۡنَـٰهُ حُکۡمࣰا وَعِلۡمࣰا…

    و هنگامی که موسی به بلوغ جسمی رسید و بر قوای نفسانی خود مسلط شد ، به او حکمت و علم عطا کردیم…

    [سوره القصص 14]

    و در یک روز که در جمع مردم حاضر میشود ، شاهد دعوای دو نفر میشود که یکی از آنها از طرفدارانش است و دیگری از دشمنانش ، حال در این لحظه او وارد عمل میشود و با یک مُشت آن شخص را که از ماموران فرعون بود ، میکشد

    …فَوَکَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَیۡهِ…

    …پس موسی مشتی محکم بر او زد که او را از پای درآورد و کُشت…

    [سوره القصص 15]

    بعد از این اتفاق از خدا طلب مغفرت میکند و خدا هم او را به سادگی و راحتی میبخشد ، چقدر زیبا….

    (قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمۡتُ نَفۡسِی فَٱغۡفِرۡ لِی فَغَفَرَ لَهُۥۤۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ) [سوره القصص 16]

    بعد به او خبر میدهند که بخاطر اینکه مامور فرعون را کُشتی ، الان سخت بدنبال تو هستند تا تو را دستگیر کنند و به حسابت رسیدگی کنند

    (وَجَاۤءَ رَجُلࣱ مِّنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِینَهِ یَسۡعَىٰ قَالَ یَـٰمُوسَىٰۤ إِنَّ ٱلۡمَلَأَ یَأۡتَمِرُونَ بِکَ لِیَقۡتُلُوکَ فَٱخۡرُجۡ إِنِّی لَکَ مِنَ ٱلنَّـٰصِحِینَ) [سوره القصص 20]

    و او پا به فرار میگذارد و از شهر مصر خارج میشود به امید اینکه جانش در امان باشد و به سمت شهری بنام مَدیَن حرکت میکند….

    (وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلۡقَاۤءَ مَدۡیَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّیۤ أَن یَهۡدِیَنِی سَوَاۤءَ ٱلسَّبِیلِ) [سوره القصص 22]

    در آنجا با گروهی از چوپانانِ مرد مواجه میشود که به گوسفندان خود آب میدادند و در بین آنها دو خانم را مشاهده میکند که در گوشه ای ایستاده اند و منتظرند که همه بروند و بعد آنها وارد عمل شوند تا گوسفندان خود را آب دهند ، موسی که چنین صحنه ای را میبینید از ویژگیِ مرد بودن خودش استفاده میکند و به آنها کمک میکند و گوسفندانشان را آب میدهد و بعد به سمت سایه ای میرود و در آنجا خسته و درمانده خدای خودش را صدا میزند که…

    (فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰۤ إِلَى ٱلظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَاۤ أَنزَلۡتَ إِلَیَّ مِنۡ خَیۡرࣲ فَقِیرࣱ) [سوره القصص 24]

    آری ، او خسته و درمانده بود از همه تدبیرهایش برای نجات خودش از دست مامورانِ فرعون و با آن خستگی اش در برابر خدا تسلیم میشود و به او میگوید که “خدایا تو بساز ، تو بسازی قشنگتره”

    و همین تسلیم بودنِ او در برابر خدا ، سکوی پرتاب او بود برای بِرَند شدن و معروف شدن تا در تاریخ ماندگار شود و چراغ راهی برای مردم شود

    نکته و اصل این است که:

    ×تسلیمِ جریانِ هدایتِ خدایی باشیم که هدایت را بر خود واجب کرده…

    (إِنَّ عَلَیۡنَا لَلۡهُدَىٰ) [سوره اللیل ١٢]

    ×تسلیمِ جریانِ هدایتِ خدایی باشیم که زنبور عسل را قدم به قدم هدایت میکند و نتیجه تبعیت از چنین هدایتی ، ماده ای میشود بنام عسل که در قرآن از آن به عنوان “شفاء” یاد میشود…

    (وَأَوۡحَىٰ رَبُّکَ إِلَى ٱلنَّحۡلِ أَنِ ٱتَّخِذِی مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتࣰا وَمِنَ ٱلشَّجَرِ وَمِمَّا یَعۡرِشُونَ ۝  ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ ٱلثَّمَرَ ٰ⁠تِ فَٱسۡلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلࣰاۚ یَخۡرُجُ مِنۢ بُطُونِهَا شَرَابࣱ مُّخۡتَلِفٌ أَلۡوَ ٰ⁠نُهُۥ فِیهِ شِفَاۤءࣱ لِّلنَّاسِۚ إِنَّ فِی ذَ ٰ⁠لِکَ لَـَٔایَهࣰ لِّقَوۡمࣲ یَتَفَکَّرُونَ) [سوره النحل 68 – 69]

    چه زیبا خدا در انتهای آیه مهرِ “إِنَّ فِی ذَ ٰ⁠لِکَ لَـَٔایَهࣰ لِّقَوۡمࣲ یَتَفَکَّرُونَ” میزند تا به ما بگویید که در این نشانه فکر کنید و ببینید که من با زنبور عسل صحبت میکنم و او را هدایت میکنم ، شماها که گل سرسبد مخلوقات من هستید ، با قدرتِ اختیار خویش به سمت من بیایید تا شما را هدایت کنم تا شاهدِ نتایجی شیرین مثل عسل باشید….

    ×تسلیمِ جریانِ هدایتِ خدایی شویم که با همه ما صحبت میکند ، همانگونه که با حضرت موسی صحبت میکرد…

    ….وَکَلَّمَ ٱللَّهُ مُوسَىٰ تَکۡلِیمࣰا [سوره النساء ١64]

    مثلا چه زیبا با موسی صحبت کرد که برای رهایی از ظلم و ستم فرعونیان ، به او گفت که به سمت دریا برو ، حال موسی از این هدایت اطاعت کرد و به سمت دریا رفت و وقتی که در برابر دریا قرار گرفت ، هدایت بعدی آمد و با او صحبت کرد که عصایت را به دریا بزن…

    (فَأَوۡحَیۡنَاۤ إِلَىٰ مُوسَىٰۤ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡبَحۡرَۖ فَٱنفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرۡقࣲ کَٱلطَّوۡدِ ٱلۡعَظِیمِ) [سوره الشعراء 63]

    حال نتیجه همان شد که همه ما میدانیم که او و یارانش به سلامت از دریای شکافته شده عبور کردند و فرعونیان غرق شدند

    (در اینجا شایسته است که یک مستند قرآنی را معرفی کنم بنام “فرعون ، رامسس دوم” که دیدنش میتواند برای شما بسیار زیبا و یقین آفرین و باور ساز باشد ، خوشا به حال آنانکه در مدار دیدنش باشند)

    پس کل داستان در همین هدایت و صحبت کردن خدا با همه ماست….

    آره ، خودِ خودِ خودشه ؛ کل داستان در این نکته است که باور کنیم که خدا با تک تک ما صحبت میکنه و در این صحبت های خود ما را هدایت میکند به قول عطار عزیز….

    دوست یک دم نیست خاموش از سخن

    گوش    کو     تا    بشنود    گفتار    او؟

    مثلا همانگونه که به موسی گفت به سمت دریا برو ، به ما هم میگوید…

    “در لحظه کنونی برو به فلان جا و فلان کار را انجام بده…” یا مثلا میگوید “فلان طراحی را انجام بده و آن را تبدیل به یک کارت ویزیتی برای خود کن و…”

    حال اگر من از این هدایت و سخن او تبعیت کنم ، نتیجه ای را میبینم که بسیار شیرین است ، مثلِ شیرینیِ همان عسلی که از زنبوری تولید میشود که در اثر تبعیت از هدایت خدا ، بوده است.

    حال سوال این است که او چگونه با ما صحبت میکند و چگونه باید صدای او را بشنویم؟؟؟

    جواب این است که…

    (وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحۡیًا أَوۡ مِن وَرَاۤىِٕ حِجَابٍ أَوۡ یُرۡسِلَ رَسُولࣰا فَیُوحِیَ بِإِذۡنِهِۦ مَا یَشَاۤءُۚ إِنَّهُۥ عَلِیٌّ حَکِیمࣱ)

    برای هیچ بشری ممکن نیست که مورد خطاب مستقیم خداوند واقع شود مگر از طریق وحی یا از ورای حجاب یا از طریق فرستاده ای که آنچه را که میخواهد بر او وحی کند ، همانا او بلندمرتبه و حکیم است

    [سوره الشورى 51]

    ما هم از جنس بشر هستیم و با استناد به این آیه ،لایق همصحبتی با خدا هستیم و در اینجا باید دائم این نکته را به خود یادآور باشیم که…

    “او اکنون در حال صحبت با من است و من باید حواس خود را جمع کنم تا از برکت این لحظه و هم صحبتی با او غافل نباشم”

    آری ، خدا صحبت میکند و بهترین مشاوره ها را به همه ما میدهد…

    او با تک تک ما صحبت میکند و میگوید که چه کنیم ، مثلا در داستان هابیل و قابیل تامل کنیم ، وقتی که هابیل توسط قابیل کشته شد ، نمیدانست که با جسد برادرش چه کند؟ در همین لحظه خدا با یک کلاغ با او صحبت میکند که چه رفتاری را انجام بده…

    فَبَعَثَ ٱللَّهُ غُرَابࣰا یَبۡحَثُ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُرِیَهُۥ کَیۡفَ یُوَ ٰ⁠رِی سَوۡءَهَ أَخِیهِ… [سوره المائده 31]

    حال کمی بیشتر تامل کنیم که قابیل در آن لحظه مرتکب گناه شده بود و بخاطر حسادتِ خود ؛ برادرش را کشته بود…

    حال زیبایی خدای من در این است که در ان لحظات ، با شخصی که قتل انجام داده بود ، صحبت کرد ؛ حال با کسی که تمام تلاشش این است که در مسیر او باشد و هر لحظه ذکر “یا رب” به لب دارد ، چه میکند؟؟

    من در آنجا نبودم و ندیدم ولی قطع به یقین ، در آن لحظات سختی که قابیل در حال تجربه کردن بود و با جسدِ کشته شده ی برادر خود مواجه بود ، از ته دل خدا را صدا زد که الان باید با این جسد چکنم؟! و چون در برابر خدا تواضع به خرج داد ؛ خدا از طریق یک کلاغ ایده ی خاک کردن برادرش را به او الهام کرد….

    آری ، او صحبت میکند با ما و خودِ خودِ خودش میداند که چگونه پیامش را به ما برساند ، فقط مساله این است که…

    آیا من در حالِ تواضع در برابر خدا هستم یا در حال گردن کشی و منم منم منم کردن در برابر او؟

    آیا موج وجودی من بروی الله هرتز تنظیم است یا بروی حواشی هرتز؟؟؟!!!

    آیا من در حال کار بروی شخصیت خودم هستم یا درگیر حواشی بدردنخوری هستم که جز خسارت برای من چیزی ندارد؟! ، مثلا بجای تمرکز بروی قدرتِ رزاقیت خدا ، درگیرِ افزایش قیمتِ خیارسبز از 10 هزار تومان به 11 هزار تومان شده ام و جوری این افزایش قیمت را تحلیل میکنم که انگار کارشناس مسائلِ اقتصادی بانک جهانی هستم….

    اگر که فرکانس وجودی ام بروی او تنظیم باشد که نوش جانم ولی اگر که بروی حواشی گمراه کننده تنظیم باشد ، باید خود را آماده کنم که دیر یا زود ؛ طعم جهنمِ این دنیا را بچشم….

    و حسن ختامی بر این نوشته ها ، تفکر در این سوال باشد که…

    وَمَا لَنَاۤ أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَانَا سُبُلَنَا؟؟؟!!!

    و چرا ما بر خدا توکل نمیکنیم و به او دل خوش نمکینیم در حالیکه او راه را به ما نشان داده است؟؟؟!!!

    [سوره إبراهیم ١٢]

    چقدر تفکر در این سوال ، زیباست مخصوصا اگر آمیخته با این مثال از زندگی ما باشد که…

    اگر به بانک های موجود در کشورمان دقت کنیم ، متوجه یک امر میشویم و آن این است که…

    تمامی بانک ها با ارائه تسهیلات و طرح های سودآفرین ، در حال قدرت نمایی خود هستند برای ما و هدف آنها از این امر این است که اعتماد ما را جلب کنند تا ما به آنها اعتماد کنیم و پولهای خود را به آن بانک ها ، تقدیم کنیم…

    و در این جا ما با دیدن قدرت نمایی آن بانک ها ، به آن ها اعتماد میکنیم و حاضر میشویم تا تمامی سرمایه خود را تقدیم آنها کنیم ولی‌…

    ولی مرا چه شده است که قدرت نمایی خدا را در تک تک سلولهای بدنم و گردش خون در رگ هایم و….میبینم ولی حاضر نمیشوم به او اعتماد کنم و از سر راه او کنار روم و تمام وجودم را به او بخشم…

    خوش به حال کسی که خودش را تقدیم به او کرد و به او زنده شد…

    خوش به حال کسی که در برابر این نیروی قدرتمند ، تواضع به خرج داد و منم منم منم را کنار زد و فقط تو تو تو کرد…

    خدایا شکرت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 142 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1282 روز

      سلام سلام ب شما دوست عزیزم، رضاجان

      چقدر زیبا چقدر سلیس و روان درک میکنید قرآن رو، با چه انسجامی مطالب قرآنی و درک تون از قرآن رو ترکیب میکنید، واقعا آدم لذت میبره، چقدر جای تحسین داره این ادراک، سپاسگزارم بابت انتشارشون، لطفا باز هم بنویسید‌. توی این دوره از زندگیم خیلی عاشق خوندن قرآن شدم، احساس میکنم خیلی بهتر از قبل میفهمم، و دقیقا مثل یک کتاب برام گویا و واضح عه و قشنگ متوجه قوانین میشم وقتی میخونم اش، واقعا یک کتاب تقلب برای ساختن زندگی عالی داریم، همین یک کتاب رو بخونم و ب دستوراتش عمل کنم، بهشت رو در همین دنیا تجربه خواهم کرد‌. چی از این ساده تر و لذت بخش تر !؟

      در رابطه با پروفایل تون هدایت شدم ک سرچ کنم این مصراع رو، هدایت شدم ب کل شعر و خواندنش با معنی از سایت دیدارِجان. چقدررر هماهنگ بود با مطالب این فایل.از خونه زدم بیرون گفتم باید درفضای روحانی این شعر و این کامنت را مجدد بخونم، و حالا بالاپشت بوم روبروی ویوی کوه ها و سمفونی پرندگان و نسیم بهاری نوش جان روحم کردم این آگاهی هارو.

      داشتم ب خودم میگفتم خدایا خدایا چه لیاقتی نصیبم کردی، چنین استاد استادی، چنین دوستانی، چنین سایت و آگاهی هایی، چنین قلبی ک پرده از رویش برداشتی، چنین عشقی ک با خواندن مثنوی مرا ب آسمان ها میبری، همان اشعاری ک قبل ترها فکر میکردم من لیاقت درک این اشعار رو ندارم، این اشعار فقط برای روحانیون و عارفان هست و همیشه دوست داشتم درک کنم اون حالت عرفانی و عاشقی رو.جالبه چند شب پیش با آهنگ جدید علیرضا قربانی ک از مثنوی بود حالتی زیبا گرفتم و درک هایی ب قلبم وارد شد و امروز با این شعر.خداروشکر

      این کار برایم لذت بخش ترین کار دنیاست اینکه هرکاری ک مرا ب تو نزدیک تر کند، هر آگاهی ای ک قلبم را ب سوی تو متمایل کند، هر حسی ک مرا یاد تو بی اندازد.

      چه خوشبختیم نه !؟

      چه لیاقتی ک فقط خودمان ارزشش را میدانیم، شاید برای خواهرم ک آماده رفتن ب مهمانی با دوستانش میشد و شادی و خوشی را در بیرون جستجو میکرد نهایت خوشی و لذت اون کار باشه، ولی برای من آماده شدن و بطری آبی برداشتن و ب پشت بام آمدن و نوش جان کردن این شعر و اون حالت عرفانی و نزدیکی ب خدا نهایت رضایت از زندگی باشه. واقعا هرکس خدا را ندارد پس چه دارد !؟؟

      از شما یاد گرفتم کسی را قضاوت نکنم، قاضی فقط خداست. همه ما در مسیر تکامل و دارمای خویش هستیم، و چه مسیری است مسیر عاشقی!!! خوشا ب سعادت ما ک بهشت را در همین دنیا تجربه میکنیم.خدایا شکرت ک مارو با خودت آشنا کردی، شکرت ک اولین کلمات عاشقانه رو ب تو ب خودمون بیان کردیم، اول از عشق درون لبریزمون کردی سیرمون کردی ک کاسه گدایی دست نگیریم پیش بنده هات، این چه توفیقی عه الله اکبر، هرچه سپاس بگی کمه. حال خوبی دارم، حالم عالیه باهاش با خودم، بهش میگم من کنارت حالم خیلی خوبه هاااااا، باهات عاشقی میکنم زندگی میکنم… این اشعار برای امروز من بود قوت قلبی دیگر برای ایمانم.

      جز تو ، پیشِ کی برآرَد بنده دست ؟ / هم دعا و هم اجابت از تو اَست

      هم ز اوّل تو دهی میلِ دعا / تو دهی آخِر دعاها را جزا

      اوّل و آخِر تویی ما در میان / هیچ هیچی که نیاید در بیان

      سیل بود آنکه تنم را در ربود / بُرد سیلم تا لبِ دریایِ جُود

      من به بویِ آب رفتم سویِ سیل / بحر دیدم ، دُر گرفتم کیل کیل

      طاس آوردش که اکنون آب گیر / گفت رَو ، شد آبها پیشم حقیر

      شربتی خوردم ز اَللهَ اشتَری / تا به محشر تشنگی نآید مرا

      آنکه جوی و چشمه ها را آب داد / چشمه یی در اندرونِ من گشاد

      این جگر که بود گرم و آب خوار / گشت پیشِ همّتِ او آب ، خوار

      کافِ کافی آمد او بهرِ عِباد / صدق وعدۀ کهیعص

      کافیَم ، بدهم تو را من جمله خیر / بی سبب ، بی واسطۀ یاریِ غیر

      کافیَم بی نان تو را سیری دهم / بی سپاه و لشکرت میری دهم

      بی بهارت نرگس و نسرین دهم / بی کتاب و اوستا تلقین دهم

      کافیَم بی داروَت درمان کنم / گور را و چاه را میدان کنم

       تا بر آنجایی ببینی خارزار / پُر ز کژدم هایِ خشم و پُر ز مار

      چون فرود آیی ، ببینی رایگان / یک جهان پُر گُل رُخان و دایگان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
      • -
        رضا احمدی گفته:
        مدت عضویت: 1748 روز

        بسم الله الرحمن الرحیم

        سلام بر شما دوست بزرگوارم ، ناعمه خانم…

        ناعمه ، اسمی بسیار زیبا و دارایِ مفهومی والاست که حکایت از گروهی از انسان ها دارد که….

        (وُجُوهࣱ یَوۡمَئذࣲ نَّاعِمَهࣱ)

        و چهره هایی که در آن روز باطراوت و شاداب و غرق در نعمت هستند…

        [سوره الغاشیه 8]

        باشد که تمامی لحظاتتان ، به شایستگی نام زیبایتان ؛ غرق در نعمت و فراوانی باشد…

        چه لحظاتِ زیبایی را تجربه کردین که با سمفونی خالص فرکانس طبیعیت و چاشنی ابیاتی از مولانا همراه بود…

        گاهی اوقات با خودم تفکر میکنم که یک سری لحظات در زندگی انسان ها وجود دارد که به آن لحظات ، لحظات وصل میگویند و این لحظات شیرین هم حاصل نمیشود جز به اذن پروردگار و اذنِ پروردگار زمانی برای ما حاصل میشود که خودمان را به او ثابت کنیم…

        مثلا از لذت های نازیبا بخاطر خدا بگذریم و با این کار ؛ این سیگنال را به پیشگاهِ او ارسال کنیم که من میخواهم لذت هم نشینی با تو را تجربه کنم….

        مثلا از یک صحبت نازیبا و قضاوت نابجا بگذریم و کنترل ذهن کنیم و دهانِ خود را بسته نگه داریم یا…

        و آن موقع است که خدا چنان شیرینی ای را در وجودمان جاری میکند که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست…

        و در این لحظات است که یک یا الله گفتنِ ما چنان قدرتی پیدا میکند که قبل تر ها با خواندنِ ختم فلان سوره و فلان دعا و… حاصل نمیشد…

        چنین لحظاتی را برای شما و خودم و همه دوستان خواستارم…

        و این بیت زیبا از مولانا که از زبان خدا با ما سخن میگوید ، تقدیم به شما…

        به ذاتِ  پاکِ من  و آفتاب  سلطنتم

        که من تو را نگذارم، به لُطف بردارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      اشرف پورعینی گفته:
      مدت عضویت: 796 روز

      بایاد الله یکتا باسلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و دوستان محترم سلام آقای رضا احمدی تشکر از زحمتی که

      میکشید واز دریای کتاب قرآن حکیم برای ما سوغات می آورید

      خداوند برما وبرمن کمک کند

      وهدایت خودش را داشته باشیم واز بهشت برینش که شما شاگرد

      اول سایت از همان منبع برای ما سخن می آوریدپناه ببریم ویاد بگیریم وخودمان را در دنیا وآخرت بیمه کنیم دست گلتون پر قوت والهی همیشه دراین سایت الهی شاگرداول باشی ومن هم از خداوند جان می خواهم

      قرآن را معنی راستین قرآن را یاد بگیرم از کدام سایت من کم سواد میتونم بهتر معنی قرآن رو یاد بگیرم لطفاً راهنماییم کنید ممنون میشم خداوند نگهدارتون باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        رضا احمدی گفته:
        مدت عضویت: 1748 روز

        بسم الله الرحمن الرحیم

        سلام بر شما دوست نازنین و بزرگوار…

        اول از همه سپاسگزار لطف و محبت شما هستم بابت پیام های زیبایی که برای من مینویسید و در مرحله دوم ، تشنگیِ شما را در راستای درک و فهم معارف قرآنی تحسین میکنم…

        در‌ حقیقت همه ما تشنه یِ درک این مفاهیم قرآنی هستیم و تلاش میکنیم تا به اندازه ظرفِ وجودی مان از این اقیانوسِ بی کران علم و آگاهی ، بهره مند شویم…

        دوست دارم از اندیشه و باوری که خودم نسبت به مفاهیم قرآنی دارم ، بنویسم و امیدوارم چنین باورهایی برای شما مفید باشد…

        قبل از ورود به آن بحث ، لازم است که یک اعترافی را در اینجا ثبت کنم که در 12 سال قبل یعنی در سال 1391 ، من در یک دوراهی گیر کرده بودم که رشته مهندسی نفت را انتخاب کنم یا به رشته علوم قرآن و حدیث بروم

        حال از آنجایی که تشنه ی حقیقت معارف قرآنی و دینی بودم ، به رشته مهندسی نفت پُشت کردم و وارد رشته ی علوم قرآن و حدیث شدم…

        و در اینجا اعتراف میکنم که در بین آن همه کتابُ و درسُ و بحث و اساتیدِ قرآنی ، چیزِ زیادی یاد نگرفتم و برای همین برخلافِ دیگر دوستانم رفتار کردم و بعد از اتمام دوره کارشناسی ارشد ، در امتحان دکترا شرکت نکردم و مسیرِ خود را جدا کردم….

        ولی در یکی از همان شب هایی که در دانشگاه بودم ، یکی از دوستانم که صوت زیبایی در تلاوت قرآن داشت ، یک نکته ای را به من گفت که خیلی به دلم نشست و آن نکته یک سخن زیبا از امام محمد باقر بود که میفرمایند…

        مَن عَمِلَ بِما یَعلَمُ عَلَّمَهُ الله ما لا یَعلَمُ

        هر که به آنچه مى داند عمل کند، خداوند به او آن بیاموزد که نمى داند

        این سخن برایِ من حکم طلا را داشت که بیایم و به آنچه که از قرآن میفهمم عمل کنم تا خدا آن چیزهایی را که از قرآن نمیدانم ، به من بیاموزد…

        با خود گفتم که الان من کلاس اولی هستم و باید جمع و تفریق و ضرب و تقسیم را یاد بگیرم تا آماده شوم برای درس های بالاتر که همان انتگرال و تابع های ریاضی است ، پس اگر من الان  معادلاتِ انتگرال و تابع های ریاضی را نمیفهمم ، بدین معنا نیست که هیچ وقت نخواهم فهمید بلکه باید الان با مسائل ساده ای مثل 2 ضربدر 2 که میشود 4 ، خودم را قوی کنم تا آماده دریافت آگاهی های مربوط به معادلات انتگرال شوم

        حال یک سری آیات در قرآن برای من قابل فهم است  مثل این آیه که میگوید ، غیبت نکنید و پشت سر همدیگر حرف های نازیبا نزنید…

        …وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًا… [سوره الحجرات ١٢]

        خب این آیه که خیلی ساده است و فهمِ آن نیاز به تفسیر خاصی ندارد و به ما میگوید که پشت سر همدیگر ، حرف های نازیبا نزنید ، پس من الان باید به این آیه عمل کنم و زیپ دهانِ خود را ببندم و جز برای حرف های زیبا باز نکنم تا عمل کننده به این آگاهی باشم تا ظرف خود را بزرگتر کنم برای رفتن به مدارهای بالاتر و درک معانی آیاتی که معانی سخت تری دارند… ، مثل این آیه…

        (وَٱلسَّمَاۤءِ ذَاتِ ٱلۡحُبُکِ)

        و سوگند به آسمانِ دارایِ ماهیتِ استحکام و زیبایی

        [سوره الذاریات ٧]

        خب خدایا یجوری بگو که ما هم بفهمیم ، آخه “ذَاتِ ٱلۡحُبُکِ” در این آیه یعنی چی؟؟؟!!!

        و در اینجا باید به خود یادآورم شویم که این آیه ای را که الان من نمیفهمم ، حکم همان معادله انتگرال را دارد و برای دریافت مفاهیم این آیه باید همان مسائل ساده ی ضرب و تقسیم و جمع و تفریق را یاد بگیرم ، مثل همان مسائل غیبت نکردن و…. تا آماده شوم برای فهمِ این مفاهیم بالاتر…

        و بعد از عمل به آن آگاهی هایی که میفهمم ، ظرفِ وجودی من بزرگتر میشود و آماده میشوم برای رفتن به کلاسِ بالاتر…

        حال وقتی که به کلاسِ بالاتر رفتم ، لایقِ دریافت مفاهیمِ بالاتر میشوم و مساله مهم این است که….

        خودِ خودِ خودِ خدا ، از طریق دستانش به من می آموزد مفاهیم بالاتر را….

        آری ، همان خدایی که در لحظاتِ اولیه ی ورودم به این سیاره خاکی ، معلم من شد و به من آموخت که چگونه شیرِ مادر را بخورم ، قادر است که در این لحظه هم معلم من شود و مفاهیم نهفته در آیات قرآن را به من بیاموزد

        وَٱللَّهُ أَخۡرَجَکُم مِّنۢ بُطُونِ أُمَّهَـٰتِکُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ شَیۡـࣰٔا…

        و این خدا بود که شما را از شکم مادرانتان خارج کرد در حالیکه هیچ چیز نمیدانستید…

        [سوره النحل 78]

        آری ، همان خدایی که در حال هدایت خون در رگ های من است ، قادر است که وجود مرا هدایت کند به فهمِ دقیق آیات قرآنش…

        آری ، همان خدایی که هدایت را بر خودش واجب کرده ، قادر است که هدایتگر من باشد برای آگاهی های ناب قرآنی که برای هدایت بشریت بر حضرت محمد نازل کرده است…

        (إِنَّ عَلَیۡنَا لَلۡهُدَىٰ)

        همانا هدایت بر عهده ما می باشد

        [سوره اللیل ١٢]

        پس باید به او روی آوریم و ساکن کوی او شویم و او را معلمِ خود کنیم تا معارفِ قرآنی را بچشیم…

        خدا ، یک معلم توانایی است که از هزاران طریق به من می آموزد ، مثلا از طریق یک کلیپ کوتاهی که در اینستاگرام مشاهده میکنم یا از طریق یک خط نوشته بروی یک دیواری قدیمی یا از طریق حنجره یکی از دوستانم یا…(او خودش میداند که چگونه پیامش را به ما برساند ، به شرطِ اینکه عالم را محضر او بدانیم و خود را در محضرِ او حاضر بدانیم)

        اوست خدایی رحمان که مرا خلق کرد و به من شیوه های بیان آموخت….

        (ٱلرَّحۡمَـٰنُ ۝  عَلَّمَ ٱلۡقُرۡءَانَ ۝  خَلَقَ ٱلۡإِنسَـٰنَ ۝  عَلَّمَهُ ٱلۡبَیَانَ)

        [سوره الرحمن 1 – 4]

        اوست خدایی که به من آموخت آن چیزهایی را که نمیدانستم…

        (عَلَّمَ ٱلۡإِنسَـٰنَ مَا لَمۡ یَعۡلَمۡ)

        [سوره العلق 5]

        او به هزاران طریق در حالِ آموزش به من است و نکته در این است که آیا من شاگرد زرنگِ کلاسِ درس خدا هستم یا نه؟؟؟!!!

        نکته در این است که آیا اسمِ من جزو افرادِ حاضرِ کلاسِ خدا ثبت است یا جزو غائبین؟؟؟!!!

        خدایا خودت ما را دریاب و به ما بیاموز آن چیزهایی را که نمیدانیم

        و در اینجا تشکر میکنم از بزرگوارانی که مرا به درک درستِ قرآن هدایت کردند که مهمترین آنها استاد عباس منش و آقای مسعود ریاعی و مهندس بازرگان بودند…

        (آقای مسعود ریاعی یک سایت بسیار زیبایی دارند که ترجمه قرآن را به صورت صوتی و تصویری دارند که جستجو کنید و استفاده کنید و آقای مهندس بازرگان هم یک اپلیکیشن قرآنی بنام قرآن حکیم دارند که میتواند در ترجمه های قرآن یاری بخش شما باشد)

        و حسن ختامی بر این نوشته که یک اتفاقی بود که چند روز پیش در ماه رمضان  اتفاق افتاد و آن این بود که لحظات قبل از افطار بود و من تلویزیون خانه را همینجوری روشن کردم که با یک برنامه قرآنی مواجه شدم بنام محفل که در آن یک پسر معلول را آورده بودند بنام “پرهام فروتن” که وقتی من او را دیدم که…(خودتان در اینترنت عبارت پرهام فروتن و برنامه محفل را جستجو کنید و ببینید)

        فقط مات و مبهوت بودم جلوی تلویزیون که آخه چگونه این بچه ای که معلولیت ذهنی دارد ، بدون هیچ معلم و استادی مسلط به قرآن شده و در آن لحظات این عبارت حافظ جلوی چشمانم بود که

        نگارِ من به مکتب نرفت و خط ننوشت

        به  غمزه  مساله آموز  صد  مدرس  شد

        در‌پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید ، اشرف خانم بزرگوار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
        • -
          ابراهیم گفته:
          مدت عضویت: 1396 روز

          بنام خداوند پاک و زیبا

          آقا رضای عزیز و دوست داشتنی و جان

          بسیار سپاسگزارم از نوشتار بسیار زیبایتان و در واقع این نوشته های نوش قلبمان می‌شود و زنگارهای دلمان را کم کم می‌تراشد و انشالله روزنه های نور پیدا می‌شود.

          فقط برای عرض ادب و قدردانی نوشتم

          سپاسگزارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          اشرف پورعینی گفته:
          مدت عضویت: 796 روز

          خدایا به بینهایت بودنت شکرگزارم باسلام وخیلی خیلی ممنون از آقای رضا احمدی که بابی نهایت مثال من رو راهنمایم میکنید مثلاً دراین کامنت به من غیبت نکردن رو یاد آوری کردید

          ودیگری اشاره کردید مثلاً باآیه های کوچک شروع کنم

          واشاره کردید هر لحضه درحال باشم واز مهرش وازبامحبت بودنش وازهدایت وراهنماییش استفاده کنم به خواستن از خودش که هر کاری می‌خوام انجام بدم اول خودش هرچیزی می‌خوام

          اول خودش فقط خواستن از خودش وفقط آماده باید باشیم برای دریافت هدایت

          از اول که من قرآن خواندن رو خودم با تکرار وتمنا به درگاهش یاد گرفتم وخیلی عالی نه ولی بدون غلط همیشه میخونم باهدایت خودش می‌خوام که درست بخونم مثل یاد گیریمان درکلاس اول مدرسه دیگه

          اونقدر خوندم ومفاتیح رو هم اونقدر خوندم خدارو شکر یاد گرفتم خوندش رو ولی خوندن کجا ومعنی کردنو و فهمیدن آیات کجاخلاصه چون مادرم خیلی بد بین ومذهبی قدیمی که دختر نباید دیده بشود ..؟خدارحمتش کندچون خودش آفتاب ندیده بودومن روهم نزاشت برم مدرسه یاد بگیرم چون درجمهای گمراه بزرگ شدم وقت وعمرم

          تا حالا بیهوده گذشته خدارا هزاران بار شکر گزارم که براه خودش هدایت شدم از خداوند متعال میخواهم این هدایت را در وجودم یک درخت قدرتمند مثل درخت وجود حضرت موسی ع بکند تا همیشه ازیاریش آبیاری شودوخیلی ممنون و متشکر از وجود شما دوست قرآنی که از اول انس با قرآن رو داشتیددرهر لحظه خداوندیارشما باشد خدا حافظ

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          بازیار گفته:
          مدت عضویت: 884 روز

          سلام آقای احمدی عزیز

          امروز صبح بعد نماز من رفتم سراغ قرآن اولین آیه، آیه 148 سوره نسا بود که من رو به فکر برد و بعد از آن هدایت شدم به کامنت شما در جواب خانم اشرف پور عینی.

          خدای من چقد این آیه با آیه ای که شما اشاره کردین مثل هم بود.

          و من این را واقعا به عنوان هدایت خدا دونستم که باید تحت هر شرایطی دهانم را ببندم و در مورد هیچ کس حرفی نزنم چون متاسفانه این عادت دارم و ناخودآگاه در دورهمی ها حتی شروع کننده حرف پشت سر دیگران بوده ام و از خدا میخوام کمکم کنه که بجای این کار در مورد نکات مثبت و خوبی های دیگران حرف بزنم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          حسین عبادی گفته:
          مدت عضویت: 1838 روز

          بنام خداونده بخشنده و مهربانم….

          یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ(ایه انشقاق6)

          ای انسان البته با هر رنج و مشقت (در راه طاعت و عبادت حق بکوش که) عاقبت حضور پروردگار خود می‌روی.

          سلام به عزیز کرده خدا اقا رضا احمدی…

          این ایه مصداق شماست که از دفترم به صورت هدایتی اومد برای شما…..که تلاش و کوشش میکنی در راه الله

          اقا رضا چقدر سادست وصل شدن به الله و هدایتهای الله چقدر سادست برای رسیدن تمام اگاهیاااا…خدایا شکرت برای این قانون ساده و بدون تغییرت الهی شکرت

          خدایا عزمتت رو شکرر…..

          (حال یک سری آیات در قرآن برای من قابل فهم است مثل این آیه که میگوید ، غیبت نکنید و پشت سر همدیگر حرف های نازیبا نزنید…)

          اره این رو فهمیدم ایا عمل کردم که بتونم بقیه مسیر رو بدونم؟؟؟

          چقدر خوب گفتی که اول یه جمع و تفریق ساده رو یاد بگیریم و بعدش ضرب و انتگرال رو خودش یادمون میده..

          چقدر قشنگ که بعد از عمل کردن به ان چیزایی که میدونی ظرف وجودمون بزرگ وبزرگتر میشه و خود به خود خودشون میان خودشون میان …

          اری همون خدای معلم ..

          چقدر خوب بود این کامنتتون چقدر خوب بود داستان عمل کردم به اون چبزاریی که میدونی و قانون گفته دیگه کار به بعدش نداشت باشیم و خود خدا راه میشه برامون خود خدا اموزگار میشه برامون….

          به شرط عمل کردن به اموزهایی که یاد گرفتی اره عمل عمل عمل….

          اقا رضا نوش جانت این همه اگاهی ناب …

          ممنونم از اقا رضای گل ممنونم الهی که همیشه حال دلت به خدا وصل باشه الهی شکرتتتت خدای من شکرتتت…

          در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشید

          با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ریحانه رحمتی گفته:
      مدت عضویت: 1417 روز

      سلام به دوست عزیز توحیدی ام

      من اولین بار هست که کامنت شما رو میخونم با اینکه مدتی در این سایت عضو هستم ولی تا به الان شما را نمی شناختم و الان از طریق کامنت دوست خوبم سعیده شهریاری عزیز به کامنت شد هدایت شدم . حتما الان زمانش بوده که من جواب سوال خودم رو که دیروز از خدای خودم پرسیدم ،بگیرم .و چقدر خداوند از طریق کامنت شما جواب من رو عالی داد داد و برای ذهنم رو خاموش کرد .

      امروز صبح که از خواب بلند شدم و تو تمرین ستاره قطبی ام نوشتم :خدایا من امروز میخواهم دربست در اختیار تو باشم و تو هر لحظه من رو هدایت کن .

      آقای احمدی عزیز تک تک جملات شما از جنس نور بود و در آخر پیامتون که در مورد وام بانکی گفتید ، حجت بر من تمام شد .

      من هر آن چه که استاد عزیزمون می فرمایند برای خودم وحی منزل میدونم و می پذیرم. در مورد سود بانکی هم پذیرفته بودم اما یک دلیل روشن تر میخواستم تا با ایمان 100 درصد برسم . در مورد کردیت کارت به ایمان 100 درصد رسیده بودم و برایم منطقی شده بود اما در مورد سود بانکی به یقین نرسیده بودم که امروز به لطف پروردگارم از طریق کامنت شما آقای احمدی عزیز رسیدم . خدایا شکرت

      عجب روز پر برکتی هست امروز .

      شما مثالی در مورد هدایت خداوند برای قابیل زدید، چقدر زیبا و عالی بود. و یه هم زمانی شد با اتفاقی که امروز صبح برای من افتاد .خداوند هم چون قابیل ، کلاغی رو به سمت پنجره اتاقم هدایت کرد که در دهانش لقمه غذایی بود و همون لحظه به من گفته شد که امروز تو (یرزق من لا یحتسب) داری ، الله اکبر من چگونه سپاسگزار این همه نعمت تو باشم .نعمات الهی از صبح سرازیر شده .خدایا بی نهایت شکرت

      بسیار بسیار سپاسگزارم از کامنت فوق العاده شما آقای احمدی عزیز

      و خداوند رو بی نهایت سپاسگزارم که با دوست توحیدی چون شما آشنا کرد ، الهی شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      رویا محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 1106 روز

      سلام جناب احمدی عزیز

      من کامنتتون رو تا اونجایی خوندم که گفتین خوش بحال اونایی که در مدار دیدن این مستند باشن

      و یه چیزی گفت بقیه ی کامنت رو ول کن برو این مستند رو ببین بدون فوت وقت

      خیلی خوشحالم

      خیلی ممنونم از شما

      قلبم باز شد ایمانم چند برابر شد

      قدرت الله در نظرم خیلی خیلی بزرگتر شد

      به قول استاد این یه روند تکاملیه اینکه قدرت رو از دیگران بگیری و به الله بدی و این مستند منو چندین پله برد جلو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      آرزو گفته:
      مدت عضویت: 1298 روز

      سلام به همه عزیزان

      آقای احمدی هزاران سپاس از شما به خاطر این قلم شیوا که اینقدر زیبا و رسا خدا رو در قالب کلمات به ما معرفی می‌کنید

      چه انس عجیبی دارن با نوشته هاتون با قرآن پیدا میکنم

      من هر وقت میام قرآن میخونم از خدا میترسم و احساس گناه میکنم

      خدای من قربون مهر ومحبت بشم که داری در قالب آقای احمدی قرآن به من میفهمونی

      خیلی ازتون ممنونم دوباره بنویسید بنویسید تا من تشنه جرعه جرعه بنوشم از این شراب ناب الهی تا این تن خشکیدم با این عشق جان بگیره

      خیلی ممنونم خیلی …..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مصطفی حسنی گفته:
      مدت عضویت: 722 روز

      سلام خداوند بر آقا رضای عزیز

      سپاس گزار خداوندی هستم که منو هدایت کرد به این کامنت

      سپاس گزار رضای عزیزی هستم که چقدر زیبا نوشتی و من کلمه به کلمه کامنتت رو با قلبم حس کردم،

      اومدم بگم فلان جا و فلان جا چقدر خوب نوشتی دیدم واقعا همش عالیه، همش توحیدی

      این فایل نشانه امروزه من بود

      هدایت من بود و کامنت شما چقدر هدایت فوق العاده ای بود برای منی که فقیر و محتاجم به هرخیری که از طرف رب العالمین به من رسد

      همون تیکه که گفتی خداوند هدایت میکند از طریق وحی یا از پشت حجاب یا از طریق فرستاده ای،،

      اون فرستاده تو بودی و کامنتت رضا جان

      فک کنم این کامنت تو به دل هیچکس اینقدر نچسبید و اینقدر درکش نکرد حتی خودت، چون من واقعا اون چیزی که میخاستم تو کامنت تو بود و چون خداوند هدایتم کرده بود به کامنتت، خیلی خیلی خیلی عالی فهمیدمش و درکش کردم، به امید رب رحمانم که این توضیحات و آگاهی ها همیشه یادمون بمونه، من مدارم خیلی بالاست، خیلیییییییییییی بالاست چون هم چنین فایلی واسم اومد هم هدایت شدم به چنین کامنتی

      واقعا ازت سپاس گزارم رضای عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 963 روز

      سلام و درود بر داش رضای گل

      که مزه کامنتی که برادر خانم کوچیک و دوست داشتنی اش درباره کد پولسازی با مثال زیبای اکسیزن هوا و میلیاردها ثروتی که خدا بدون هیچ تقلایی به ما میده هنوز زیر زبونم هست رضا جان وقتی اسمتو دیدم گفتم آخ جووون قراره آگاهی ناب دیگه بمن تزریق بشه دو روز پیش به یاد اون کامنتت افتادم الان به کامتت جدیدت رسیدم که بایدددد بگم جل الخااق الله اکبر به این کامنت زیبا واین آگاهی ناب توحیدی رضا جان هر دفعه کامتتت برام سوپرایز داره بی نظیری رفیق بخدااااا بی نظیری دوستت دارم بخاطر رشد معنوی عالی که داری تحسینت میکنم عجب تشنه شدم هرچی کامتتو میخونم تشنه تر میشم و اصلااااا دوست ندارم تموم بشه مثل کامنت محمدحسین عزیز کامنت رضاروشن عزیز کامتت زیبای آقای مصطفی پور تنها کامنتایی که اصلاااا دلم نمیخواد تموم بشه ایکاش ادامه دار بود این کامنت ولی دمتگررررررم پیامتو گرفتم پیام توحیدی بودن خدارو گرفتم عشقی رضا جان عشقیییی

      همه کلمات کامتتت زیبا بود خصوصا اینجا که موسی به خدا گفت:

      خدایا تو بساز که تو بسازی قشنگتره

      زیباترین جملات تاکیدی مثبت توحیدی همینه خلاصه و بسیااااااااار مفید

      خداجونم تو زندگیمو بساز از امروز میخوام سازه زندگیمو بدم دسته تو خدای من میخوام تو معمار زندگیم باشی .باش تا منم باشم.

      دوستت دارم خدا

      دوستت دارم داش رضای احمدی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سامان سادین گفته:
    مدت عضویت: 1681 روز

    بسم رب من معبودم یگانه قادر تمام جان من الله اکبر استاد دیشب دقیقا بعد از کلی تقلا که داشتم مناجاتی کردم و همه چیزو دست ربم جانم عشقم سپردم تسلیم بودنم و در مقابل هدایت های خدا اعلام کردم هفته هاست تمام وجودم و برای این تسلیم بودن گذاشتم ولی دیشب کندم تمام شو والله اکبر که امروز با این هدایت روبه روشدم مدتی هست که دارم هم مینویسم و هم تکرار میکنم که نمی‌دانم به هر خیری از ربم جانم گدام ولی تا دیشب این موضوع هنوز کامل نبود فقط در بیانم بود مدتیه همش در حال صحبت کردن با خدامم و برای هر چیزی دارم طلب هدایت میکنم سپردن به خدا شجاعت میخواد که به ناتوانی و دست و پازدن پایان بدیم وشکر این هدایت تعیید بر قدم هام شده استاد دلم عجیب براتون تنگ شده بود بااین که کلی فایل هست و دارم چندین باره میشنوم تابه نقطه درک برسم وعمل کنم به حق که هرچه گوش میدم میتونم قسم بخورم انگار بار اولمه بعد فایل اول سال امسال سال توحید و ایمان برای خودم هدف گذاری کردم وبا بند بند وجودم اشتیاق دارم تا این هدف را به دست بیارم قسم به خود خدا که لحظه ای رهایم نکرده و هر لحظه داره هدایتم میکنه وبا لطف و کرمش پرورش داده منو تا لایق بندگی لایق عشق خدا ثروت و نعمتش شوم هر چه هست همه جهانم از خداست و چشم به خودش دوختم و فقط به خودش دل بستم هر لحظه دارم سوره حمد و تکرار میکنم و بارها شهادت خواندم که اشهد ان لا اله الل الله‌ وبارها میگم آیا کعنع بدو وآیا کنستعین با تمام وجودم میدانم تنها راه راه تسلیم بودن و توحید که میتونه نجات دهنده من باشه و چه راه باشکوهیه این راه خدای که هرچه خواستم را به من داده و من فراموش کار باز شک میکنم وتسلیم نمیشم چند وقتی تو شرایطی بودم که قشنگ دیدم همین آب خوردن همین حمام توالت در خانه چه نعمتی هست که هست و من حتی یادم رفته نفهمیدم چه نعمتیه که اگر تا آخر عمرم شکر گذاری کنم نمیتونم قدر دانی کرده باشم استاد دلت روشن که حضورت ون آینه ایمان و توحید در راه خداست بی نهایت متشکرم بینهایت سپاس و شکر که راه نمای راه راست راه فراوانی و دریافت آغوش خدا شدین برام مثل یه تشنه چشم به راه دوره جدیدم دوره شکر گذاری که دارید آماده میکنید استادم جان دلم عاشقانه دوست تان دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 148 رای:
    • -
      فرشته کوهستانی گفته:
      مدت عضویت: 1311 روز

      سلام سامان جان

      من هنوز این فایل رو گوش نکردم و اول کامنت شما رو خوندم

      دوست داشتم اول شما رو تحسین کنم به خاطر کامنت فوق العاده و راه توحیدیتون

      الان که اومدم تو سایت …گرفتاری مالی برام پیش اومده بود و دنبال جواب میگشتم

      جواب تو کامنت شماست….

      بخدا بسپار

      بخدا ایمان داشته باش

      تسلیم باش

      من ازتون ممنونم بخاطر کامنت زیباتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        سامان سادین گفته:
        مدت عضویت: 1681 روز

        متشکرم از شما خانم کوهستانی قطعا مشکل رفع میشه واین وعده رب العالمین هستش که لحظه ای تنهامون نگذاشته فقط به قول استاد ما باید اجازه بدیم که نور خدارو دریافت کنیم اونم با باور به نزدیکی و هدایت خدا که نتیجش آرامش هست این و برای خودم هم دارم میگم تا یادم بمونه باور کنم عمل کنم نعمت اللهی رو حتی نمیتونم درک کنم دارم حرکت میکنم تا درک کنم ببینم و سپاس گذار باشم این فایل و کلا فایل های توحیدی استاد اوج بندگی کردنه وشکر که شنونده این هدایت ها هستیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 660 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    به نام رب العالمین

    سلامی از جنس نور و عشق بر محضر استاد عزیزم و خانم شایسته و تمامی عزیزان مسیر توحید؛ کسانی که با کار کردن روی خودشون، روی شخصیتشون دارن بهترین خدمت رو به این جهان میکنن

    استاد فایل اشک منو در میاره وقتی می‌بینم کجاها مغرور و فراموشکارم….

    در کل زمانی که داشتم فایل رو گوش می‌دادم یاد جمله‌ای افتادم که خانم شایسته در فایل درس‌هایی از انیمیشن گربه‌ چکمه‌پوش گفتن: وقتی روی عقل و هوش و توانایی‌های خودمون حساب می‌کنیم دکمه هدایت خاموش میشه

    واقعا همینه ،،، وقتی دکمه منم منم خاموش میشه، من از پشت فرمون زندگیم میرم و خدا میاد پشت فرمون زندگی من

    وقتی این ( من‌ِ همه چیز دانِ مُتِوَهِم زده ) بره کنار خدا میتونه بیاد چیزهایی رو نشونم بده که تا قبل از این نمی‌دیدم!

    مثالش مثال یه بچه لجبازه که میخواد یه کاری رو انجام بده؛ مامان باباش میخوان کمکش کنن بعد بچه هی دست مامان باباشو هُل میده میگه نه خودم خودم و بعد خرابکاری میکنه

    استاد خدا خیرت بده چه امیدی در دل ما کاشتی وقتی گفتی : این تسلیم بودنه، این عجز و ناتوانی در برابر خدا، یه عضله‌ست توی مغز هر چی بیشتر تمرین کنی بیشتر تقویت میشه

    آدم باهوش اجازه میده خدا کار ها رو انجام بده

    ———————————————————————————

    سپاسگزار خدای هدایتگرم هستم که امروز زنده هستم و توفیق بودن در مسیر توحید را دارم

    استاد عزیزم از اینکه پیام خدا رو به من رسوندید بی نهااااایت سپاسگزارم، از قلب پاک و مهربان و خدایی‌تون سپاسگزارم

    الحمدالله رب العالمین

    ———————————————————————-

    استاد من برای دانشگاه اومدنم یعنی همین تابستون 1402 داشتم با تمام توانم زور می‌زدم که پشت کنکور بمونم چون روی عقلم حساب می‌کردم و فکر می‌کردم رشته‌ای که قبول شدم خوب نیست!!!! ولی خداوند منت بر سرم گذاشت…. غرور من رو که باعث می‌شد نشانه‌هاشو ندید بگیرم بخشید و حالیم کرد که باید بری ،،، اولش که اعلام نتایج اومد و دیدم چی قبول شدم نجواها انقدر زیااااد شد که کاری جز عجز و ناتوانی نتونستم انجام بدم همینکه گفتم خدایا من تسلیمممم, حالا من میرم کاری به بعدا ندارم؛ چون تمااااام نجواهام در مورد نگرانی از آینده و غم گذشته بود ،،، استاد بعد اینکه اومدم دانشگاه اتفاقاتی برای خونواده‌ام افتاد که خونه‌ی ما دیگه جای درس خوندن نبود! یعنی اگه می‌موندم کنکور کنسل بود! نمیگم دیگه راهی نبود ولی میدونم خداوند به بهترین راه ممکن هدایتم کرد …. هر وقت یادم میوفته اشک سپاسگزاری توی چشم‌هام حلقه میزنه و میگم خدایا هزاران بار شکرت که آنچه تو میخواستی شد نه آنچه که من میخواستم….

    ——————————————————————-

    پرده پرده، آنقَدَر از هم دریدم خویش را

    تا که تصویری وَرای خویش دیدم خویش را

    خویشِ خویشِ من هم اینک از درِ صلح آمده است

    بسکه گوش از خلق بستم تا شنیدم خویش را

    خویشِ خویشِ من مرا و هر چه من ها بود سوخت

    کشتم آن خویش وُ زِ خاکش پروریدم خویش را

    معنی این خویش را از خویشِ خویشِ خود بپرس

    خویش بینی را گَزیدم تا گُزیدم خویش را

    مِی شدم، ساقی شدم، ساغَر شدم، مستی شدم

    تا زِ تاکستان هستی خوشه چیدم خویش را

    سردی کاشانه را با آه گرمی داده ام

    راه را بر خورشید بستم تا دمیدم خویش را

    برده داران زمانها چوب حراجم زدند

    دست اول تا برآمد، خود خریدم خویش را

    بَزم سازان جهان مِی از سَبوی پُر خورند

    من تُهی پیمانه بودم سَر کشیدم خویش را

    اشک و من با یک ترازو قدر هم بشناختیم

    ارزش من بین که با گوهر کشیدم خویش را

    شمعم و با سوختن تا آخرین دَم زنده ام

    قطره قطره سوختم تا آفریدم خویش را

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 153 رای:
    • -
      مجید کدخدایی گفته:
      مدت عضویت: 1970 روز

      سلام زهرای عزیز

      واقعاً زمانیکه روی توانایی محدود خودمان حساب میکنیم و قدرت الله یکتا رو فراموش میکنیم همه چی خراب میشه و بر خلاف آنچه که می‌خواستیم رقم میخوره.

      بدون شک تسلیم خدا بودن و خود را به اون سپردن بهترین گزینه برای همه لحظه ها و همه موقعیت ها است .

      فقط کافیست اظهار ناتوانی کنیم و خود را به دستان پر مهر او بسپاریم ،معجزه ها از راه خواهند آمد و نتایج شگفت انگیز میشود و رزق و روزی حالا هر چیزی که باشد از جایی سراغمان میاد که خود فکرش را نمی‌کنیم .

      لذت بردم از نوشته زیباتون ،چقدر زیبا خودتون رو تسلیم الله یکتا کردید و چه توکل عالی داشتید و در نهایت تصمیمی گرفتید که سراسر خیر و برکت بوده است ،مثال زیبایی بود تا بیشتر و بهتر بتوانم مفهوم تسلیم شدن در برابر الله را درک کنم و از آن استفاده بکنم

      به امید موفقیت روزافزون شما خانواده عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    بنام خدایی که همین جاست

    بنام خدایی که تنها قدرت اوست

    بنام خدایی که برای بنده اش کافیست

    سلام به روی ماهت استاد عزیز و توحیدی ام

    استاد با این فایل قلبم به آتیش کشیدین

    صبح اومدم برم پیاده روی ، خواستم پاکدست انگلیسی گوش بدم ، اما چند دقیقه که گذشت احساس کردم اصلا نمیفهمم چی میگه ، همون موقعه قلبم گفت برو تو سایت ببین نشانه امروز چه فایلی بهت پیشنهاد میده اون و گوش کن

    و سایت و که باز کردم ، قلبم خندید

    استاد من از همزمانی های هر روز ، هر ساعتی که برام رخ میده دیوانه شدم بخدا

    موضوعی که گفتین دقیقا گفتگوی دیروز ظهر با خودم بود

    به خودم یادآوری کردم که هرجا مغرور شدم به توانایی و علم خودم ، همه کارها تو هم گره خورد و هرجا که گفتم خدایا من نمی‌دونم ، من تسلیمم ، من محدودم

    خدایا تو آگاهی به امور ، خدایا خودت هدایتم کن

    خدایا من در برابر تو هیچم ، خدایا من به هر خیری از تو فقریم

    تمام کارها به آسانی انجام شده

    حالا چند تا مثال از تجربه های خودم مینویسم که یادآوری کنم به خودم که تنها قدرت و آگاه به امور خداست و لاغیر

    از اول آپریل هدایت شدم به یک کار جدید که تا حالا هیچ تجربه یی در این مورد نداشتم و زمانیکه یک ماه پیش حرفش زده شد ، به خدا گفتم اگه قرار من وارد این پروسه بشم خدایا کارها رو خودت انجام بده

    اگه قرار نیست خودت منحل کن

    خداروشکر همه کارها طی چند روز به راحتی انجام شد و از اول آپریل استارت کارم خورد و من که خیلی سریع یاد می‌گیرم ، همون هفته اول اینقدر پیشرفت کردم که همه مات و مبهوت بودن

    خلاصه که دیروز روی عقل خودم حساب کرده بود که من خیلی باهوشم ، یهو دیدم کارها داره سخت میشه و همه چی تو هم پیچ خورده ، ده دقیقه نشد که خدا باهام صحبت کرد که سارا تا وقتی از من کمک بخوای و تسلیم باشی امور راحت پیش میره

    منم سریع گفتم خدایا غلط کردم من و ببخش

    خودت آسانم کن برای آسانی ها

    استاد باورتون نمیشه ، در چشم بهم زندی همه چی آرام و راحت شد

    همون که خدا در قرآن میگه ، ساعت در دست ماست

    برای ما مثل چشم بهم زدنی میمونه

    حین کار ، گریه ام گرفت از وحی خداوند و اجابتش در لحظه

    صبح که فایل شروع شد همون 10 دقیقه اول من مثل ابر بهار اشک هام جاری شد

    آخه خدایا چقدر حواست به من ِ

    اصلا اجازه نمیدی گمراه بشم

    در لحظه هدایتم میکنی

    اینقدر این فایل به عمق وجودم نفوذ کرد که دوبار پشت سر هم گوشش دادم اما هنوز تشنه اش بودم

    استاد نوش جونت هر لذتی که داری تو زندگیت

    آخه چقدر خوب خدا رو شناختی و چقدر بینظیر عمل میکنی به هدایت تنها قدرت جهان

    شاید خیلی ها به ثروت شما ، رابطه رویایی شما ، زندگی شما غبطه بخورن ، اما من به ایمان شما غبطه میخورم

    خداروشکر که هستین و الگویی ناب برای میلیون ها آدم

    استاد خیلی ماها خوشبختیم که مثل بقیه سرگردان نیستیم

    استاد این فایل آخرش که دعای حج بود ، من و به اوج آسمان‌ها برد

    چقدر زیباست ، چقدر باشکوه ، چقدر به قلب آدم نفوذ میکنه

    احساس کردم تمام سلول هام از هم باز شد

    خدایا حمایتمون کن که در عمل ، توحیدی باشیم

    استاد ایمان دارم به اینکه هر چقدر در مقابل خداوند خاشع هستم در مقابل غیر خدا گردن کش و با جذبه ام

    اصلا این خشوع به آدم اعتماد به نفس میده

    هر جا روز عقل محدود خودم حساب کردم فقط ضرر ، ناراحتی و سختی بوده

    من از 17 یا 18 سالگی رانندگی کردم و دست فرمون هم عالیه

    اینجا وقتی امتحان عملی دادم ، من و رد کرد

    خودم متعجب بودم که چرا ؟؟؟؟

    من با گواهینامه ایرانم اینجا 6 ماه رانندگی کردم ، چرا آخه ؟؟؟

    بهم گفت به آینه ها نگاه نمیکنی

    اما بعد ها فهمیدم چون به خودم مغرور شدم ، این اتفاق افتاد

    اصلا استاد من یاد گرفتم هر روز صبح تو ستاره قطبی مینویسم

    خدایا تمام امور زندگی ام و به خودت واگذار می‌کنم

    خودت آسانم کن برای آسانی ها

    استاد باورتون نمیشه هر چی که صبح مینویسم تا شب همش انجام میشه

    اگه کاری باشه که نیاز به زمان داشته باشه ، یا خبری ازش میاد یا ایمیلی در باره اش دریافت می‌کنم

    خیلی خوشحالم که خداوند نجاتم داد از گمراهی و سیاهی و سختی و

    هدایتم کرد به آسانی ، نور و خالق بودن

    استاد جونم میدونم از فرکانسم دریافت میکنید دوست داشتنم رو

    استاد ارزشمندم سپاسگزارتم

    راستی به مریم گلی خیلی سلام برسونید و از طرف من ببوسیدش

    دوستتون دارم ی عالمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 150 رای:
    • -
      آقای2026 گفته:
      مدت عضویت: 2471 روز

      سلام و درود

      سلام بر سارای دوست داشتنی و با جذبه

      ممنونم از اینکه حس قشنگ تون را اینجا برای ما تحریر کردی

      نوش جانت این ارتباط ات با توانمند و شکست ناپذیر

      بیشتر بیشتر از این حس قشنگ ات بنویس و ما را شریک لحظات خوش زندگی ات کن

      مبارکت باشه این احساس الهی گونه ات

      هر جای این سیاره مقدس هستی لحظات خوش عباسمنشی برات آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    حامد امیری گفته:
    مدت عضویت: 2461 روز

    سلام خدمت شما استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان در این سایت الهی

    نمیدونم چطور بگم که این فایل چقدر به موقع بود و در زمان مناسب من آماده دریافت این فایل ارزشمند بودم. استاد جان انصافا که شما لایق و شایسته این هستید که در مورد توحید و یکتاپرستی، در مورد خداوند و هدایت‌های خداوند صحبت کنید. به جرأت میتونم بگم که این فایل ارزشمند باعث شد یک بروزرسانی اساسی در ایمان من ایجاد بشه. یک بروزرسانی و یک یادآوری اساسی بود از اینکه حواسم باشه که روی چه نیرویی باید حساب کنم.

    استاد جان راستش خیلی دلم براتون تنگ شده بود ولی مطمئن بودم در زمان درست میاید جلوی دوربین و فایل آماده می‌کنید. و اما عجب فایلی عجب آگاهی‌هایی. چقدر باعث شد که من این چند روز مروری داشته باشم بر مسیر خودم و به یاد بیارم که هر آنچه خوبی و خیر بوده در زندگی من فقط و فقط به واسطه هدایت خداوند بوده و فقط و فقط به واسطه اعتماد به این جریان هدایت بوده. این چند روزه فقط دارم در مورد این فایل فکر میکنم و یک جورایی نزدیک پرتگاه هم بودم و همونطور که گفتید احساس گیر کردن داشتم. استاد جان من بسیار شما رو تحسین میکنم که این چنین تونستید از هدایت‌های خداوند استفاده کنید و این راه رو هم به ما نشون بدین. من از وقتی با شما آشنا شدم از بیشترین قسمتی که نتیجه گرفتم و در زندگی عملی کردم و کارها برام آسون شده همین توحید عملی بوده. یعنی من هر چقدر به یاد میارم هر کجا که گفتم خدایا من نمیدونم تو میدونی تو منو هدایت کن و با من صحبت کن و راه رو به من نشون بده همونجاها من خیلی کارها برام راحت پیش رفته و احساسمو خوب نگه داشتم و دیدم که کلی هدایت شدم و اتفاقات خود به خود و به صورت طبیعی رخ داده. خیلی دوست دارم در مورد این فایل بنویسم و اتفاقا مثال‌های تاز‌ه‌ای هم دارم. مدتی بود که کامنتی روی سایت نذاشته بودم چون من بیشتر در حال کار کردن روی دوره‌ها هستم و هر چقدر که دارم جلوتر میرم می‌‌بینم که اتفاقا من باید بیشتر و بیشتر به خداوند اعتماد کنم و روی ایمان خودم به خداوند کار کنم.

    این رو به این دلیل میگم که چند وقتی بود که احساس کردم بعضی جاها کارهام داره سخت پیش میره و حتی این باعث شد که اشتباهات مالی داشته باشم و توی کارم هم سختی داشته باشم. به خاطر همین میگم واقعا این فایل خیلی به موقع بود چون من داشتم به لبه پرتگاه نزدیک می‌شدم و خداوند در این لحظه از زمان به من گوشزد کرد که حواست باشه اگر اعتماد به خداوند رو فراموش کنی اوضاع سخت پیش میره. و من از شما استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم که با این کلام آرامش بخشتون باعث شدید این یادآوری در من به صورت اساسی ایجاد بشه. که فکر میکنم حتی به خیلی از ما یادآوری بشه که باید روی چه نیرویی حساب کنیم. و این موج از آگاهی توی سایت به راه افتاده و متوجه شدم که هر چقدر که بگم من بلدم و من میدونم بیشتر گمراه میشم اتفاقا و هدایت‌های خداوند رو فراموش میکنم.

    مثل همین که من روند پول ساختن و کسب درآمد از کاری که عاشقش هستم خیلی خوب داشت پیش میرفت چون خیلی بیشتر و بیشتر چسبیده بودم به این ریسمان الهی و مخصوصا اینکه شروع کسب و کار خودم بود و تازه از همه جا استعفا داده بودم و میخواستم که دیگه بیزینس خودم رو راه اندازی کنم و پیش برم. اون شروع اوایل کار فقط چسبیده بودم به خداوند و فقط میگفتم من خداوند هدایتم میکنه راه‌ها رو بهم نشون میده مشتری‌ها رو خودش برام میاره، خودش پول‌ها و سرمایه‌های مورد نیازم رو برام جور میکنه. به خاطر همین من در شروع کار هرگز سختی نکشیدم و خیلی راحت همه چیز پیش میرفت خیلی راحت کارها انجام میشد مشتری‌ها از بی‌نهایت طریق خیلی راحت منو پیدا می‌کردن و من همینجوری پیش میرفتم و به شدت انگیزه‌هام هم بالا بود. ولی این چند وقته احساس کردم اون روند کند شده و مثل اول کار نیست و برسم به جایی که ندونم باید چیکار کنم و یه احساس گیر کردن داشته باشم. به خاطر همین میگم یادم اومد که من چقدر بیشتر به هدایت‌های خداوند اعتماد داشتم و بیشتر داشتم به خودم میگفتم که خدا خودش هدایتم میکنه و من لذت میبرم و احساسم خوبه و کارم رو به درستی انجام میدم و خداوند هم سمت خودش رو انجام میده. من از یه جایی به بعد توی مسیر کسب درآمدم به من میدونم افتادم و اینکه الان من دیگه راه‌های پولسازی رو بلدم الان من دیگه شیوه بازاریابی رو بلدم الان دیگه میدونم چطور بفروشم الان دیگه میدونم چطور خدماتم رو عرضه کنم و کسب درآمد کنم الان دیگه مشتری دارم و یه غروری انگار داشت منو می‌گرفت که الان من دیگه میدونم چطور بیزینس کنم. اینجاست که انسان فراموش کار میشه و یادش میره در شروع کار داشت خدا خدا می‌کرد داشت روی توکل خودش به خداوند کار میکرد داشت روی ایمان کار می‌کرد و خداوند بهش رزق داد برکت داد و از جاهایی که فکرش رو نمی‌کرد و گمان نمی‌کرد بهش رزق داد برکت داد نعمت داد پول داد. خلاصه بگم خدا کم نمیذاره برای کسی که داره واقعا بندگی میکنه. رزق میره دنبال کسی که بندگی خدا رو میکنه. ولی غافل از اینکه فراموش میکنی داشتی روی چه چیزی کار میکردی که خداوند هدایت میکرد؟ اصل یا فرع؟‌ حتی زمانی هم دوره روانشناسی ثروت 3 رو تهیه کردم دیدم همون جلسات اولیه‌اش در مورد ایمان به خداوند و هدایت‌های خداونده و استاد جان جسارتا من اون موقع با خودم گفتم شوخی می‌کنی؟ من دوره روانشناسی ثروت مخصوص کسب و کار گرفتم نکنه اینجا هم قراره در مورد ایمان و دین صحبت کنیم؟ ولی وقتی برای اولین بار اون دو فایل جلسه 2 و 3 روانشناسی ثروت 3 رو گوش دادم متوجه شدم که دلیل این همه تفاوت نتایج شما با بقیه کارآفرینان چیه و من از اون موقع دیگه این دو فایل رو سعی کردم اصل قرار بدم توی کسب و کارم و متوجه شدم من اگه روی جریان هدایت خداوند توی کسب و کار حساب نکنم واقعا کم میارم و گیر میکنم.

    به نظرم دوره روانشناسی ثروت 3 یک دوره الهی و مقدسه که شرط اولش اینه اول به نیرویی باور کنی که میتونه تو رو به هر چی که میخوای برسونه.

    حالا این مثالی بود از اینکه هدایت خدا رو فراموش کردم و به سختی افتادم. ولی من وقتی این فایل رو گوش دادم به خودم گفتم منم میخوام مثل استاد جان دیگه از این به بعد اجازه ندم برم دورهام رو بزنم بعد هدایت بشم. و منم میخوام از همون اول خدا بهم هشدار بده و من هم آماده باشم همیشه و همیشه برای دریافت هدایت‌ها. اما وقتی این فایل رو با تمام وجود چند بار مرورش کردم به خودم تعهد دادم که دیگه اجازه ندم برم دورامو بزنم. چون این الگویی که استاد جان به مدیر فنی گفتن دقیقا مثال من بود. انگار هر بار داشت تکرار میشد که من میرم کلی راه حل رو امتحان میکنم دورامو میزنم بعد تازه متوجه میشم نه بابا من هیچی نمیدونستم و داشتم با کله خودم راه میرفتم. حالا متعهد میکنم خودمو و سعی میکنم این شخصیت رو بسازم مثل استاد جان که از همون اول هدایت بخوام و بگم من نمیدونم و به هر خیری از جانب تو به من برسه من فقیرم.

    حالا یک مثال داغ و تازه بزنم از ایده‌ای که جدیدا خداوند بهم گفت انجام بده. این ایده خیلی دور نیست از کاری که دارم انجامش میدم و عاشقش هستم. اتفاقا کاری هست که سال‌ها توش اطلاعات دارم و از بچگی بهش علاقه داشتم و تحصیلاتم هم در مورد همین موضوع مورد علاقه بوده. همین چند وقت پیش یه حسی بهم گفت این کار رو انجام بده و شروعش کن. و قشنگ احساس کردم یه الهامی بود یه حسی بود نمیدونم یه حسی که گفت تو هم میتونی این کار رو انجام بدی. من به خودم میگفتم آخه من هیچ سرمایه‌ای ندارم چطور میگی انجام بدم هیچ شرایطی الان نشون نمیده که من باید انجامش بدم ولی بازم این حس بهم میگفت تو از همین جایی که هستی و با همین امکاناتی که داری شروع کن انجامش بده نگران نباش. باور کن من از همون اولش سعی کردم به این ایده اینجوری نگاه کنم و بگم که این ایده از طرف خداونده و من باید انجامش بدم خودش بهم میگه بقیه مسیر رو چطور بدم. وقتی که من این ایده رو شروع کردم به انجام دادن همه‌اش به خودم داشتم میگفتم خدا خودش بهم گفته و خودش هم هدایتم میکنه بقیه مسیر رو چطور پیش برم. من نمیدونم خدا میدونه. باور کنید الان داره اصلا آدم‌ها میان شرایط میان موقعیت‌های پولساز میان و بعد من متوجه شدم اصلا با هدایت خداوند چه کارهایی میشه انجام داد. بعد از یه چند روزی به مسیری که طی کردم نگاه کردم به خودم گفتم واقعا هیچ چیز غیر از هدایت خداوند نبود و هر کاری انجام شد هدایت خداوند بود اون کمکم کرد. الان هم فقط دارم میگم خداوند قدم بعدی رو میگه خودش بقیه مسیر هدایتم میکنه و توی این کار جدید خیلی بیشتر دارم به هدایت‌های خداوند اعتماد میکنم و خیلی بیشتر احساس بهتری دارم و رها هستم. الان دارم متوجه میشم که استاد جان توی جلسه دوم روانشناسی ثروت 3 میگه که در یک لحظه میتونه یه ایده‌ای بهت بگه که به فکر تحلیل تحلیل‌گران دنیا هم نرفته باشه. یعنی کل تحلیلگران رو جمع کنی نمیتونن ایده‌ای که خداوند میگه رو تو را به سرراست‌ترین مسیر ببره. الان من واقعا احساس میکنم به اندازه کسی که سال‌ها توی این بازار هست چیز یاد گرفتم فقط به این دلیل که از همون اول این نگرش رو در خودم ایجاد کردم که من فقط میخوام این کار و این ایده جدید رو بر پایه هدایت خداوند بچینم و جلو ببرم.

    این فایل توحید عملی جدید که اتفاقا اولین فایل سال جدید هم هست به معنای واقعی کلمه یک بروزرسانی در ایمان من برای اهداف بعدی و کارهایی که میخوام انجام بدم رو در من ایجاد کرد و جمله به جمله صحبت‌های استاد جان رو توی دفترم نوشتم. دوباره داره یادم میاد از وقتی که من روی هدایت‌های خداوند حساب کردم و کارها رو بهش سپردم چقدر همه چیز عالی پیش رفته. مثلا من زمانی که میخواستم به تهران مهاجرت کنم هم به همین شکل بود. یعنی با اینکه اصلا هیچ ایده و حتی پول زیادی هم نداشتم ولی خیلی این اطمینان توی وجودم بود که تو حرکت کن و برو بقیه‌اش درست میشه. الان داره حال و هوای اون موقع یادم میادم وقتی این فایل رو گوش دادم یادم اومد که من اون موقع چقدر زیاد داشتم فایل‌ها توحید عملی استاد رو گوش میدادم و هر آنچه که توی سایت بود در مورد توکل به خداوند و هدایت‌های خداوند من داشتم گوش میدادم و می‌نوشتم و صبح تا شب و شب تا صبح فقط داشتم روی این موضوع کار میکردم که بعدش حرکت‌ها اتفاق افتاد و من در عرض کمتر از 3 سال به هرآنچه که از مهاجرت به تهران میخواستم رسیدم و کلی اتفاقات خوب تجربه کردم و کلی در مسیر خواسته‌هام قرار گرفتم. خوشبختانه من در این مورد همیشه به خودم یادآوری کردم که همه‌اش کار خداوند بوده همه‌اش هدایت خداوند بوده.

    الان که دارم این مثال‌ها رو از خودم میزنم متوجه میشم هر کجا که اعتبار هر موفقیت و دستاورد و نعمتی رو به خداوند میدم من در اون زمینه پیشرفت‌های صعودی داشتم و هیچوقت به نقطه‌ای نرسیدم که بخوام پسرفت کنم و چیزی رو از دست بدم. و هر کجا که یادم رفته و ناسپاس بودم و گفتم من بلدم اون نعمت و اون دستاورد توی زندگیم کمرنگ شده. اونجاهایی که گفتم من الان دیگه مشتری دارم من الان دیگه میدونم چیکار کنم همونجاها بوده که اتفاقا هدایت خداوند رو فراموش کردم و کمتر روش حساب کردم. و بعدش دیدم که کاسه چه کنم چه کنم دستم گرفتم وای الان مشتری چطور میخواد بیاد؟ وای چطور بفروشم؟ چطور فروشم رو زیاد کنم؟ وای چطور درآمدم رو بالاتر ببرم و چطور سرمایه بیشتر بسازم وای چطور کارم رو گسترش بدم؟‌ این گفتن چطورها نشون میده که هدایت خداوند فراموش شده. ولی وقتی بگم من نمیدونم خدا میدونه و هدایتم میکنه دیگه نمیگی چطور که. یه اطمینانی داری از اینکه مسیرها باز میشه و در زمان و مکان مناسب بهم گفته میشه و هدایت میشم. این فایل باعث شد اون اطمینان در من زنده بشه.

    خدایا سپاسگزارم که توی این فایل کلی آگاهی به ما دادی و باعث شد عجب آگاهی‌هایی به یاد ما بیاد و مسیرمون یک بروزرسانی اساسی بکنیم و بفهمیم که کجای داستان هستیم. آیا داریم همچنان روی خداوند حساب می‌کنم یا یادم رفته؟

    خدایا سپاسگزارم که در زمان مناسب منو آماده دریافت آگاهی‌های ناب و ارزشمند این فایل کردی

    خدایا سپاسگزارم که من آماده شنیدن آگاهی‌های ارزشمند این فایل بودم

    خدایا سپاسگزارم که من رو در زمان مناسب در مکان مناسب با استاد عباسمنش آشنا کردی

    خدایا سپاسگزارم که تا به اینجای مسیر هر هدایت و هر خیری که بوده از جانب تو بوده و من تا ابد به هر خیری که از جانب تو به من برسه فقیر و نیازمندم

    خدایا سپاسگزارم خدایا شکرت که ما رو به راه راست هدایت میکنی راه کسانی که به آنها نعمت و ثروت و برکت دادی

    تنها تو را بندگی می‌کنیم و تنها از تو یاری می‌جوییم

    در پناه خداوند شاد و سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 155 رای:
    • -
      الهه سوادکوهی گفته:
      مدت عضویت: 2781 روز

      سلام حامد جان وقتت بخیر و شادی

      وای ک چقدر کامنتت فوق العاده بود..

      جانا سخن از زبان ما میگویی

      وقتی داشتی از ایمان و شرایط بیزنست در اوایل کار توضیح میدادی، انگار داشتی شرح واقعه از زبان من میکردی

      واقعا همینه..ایمان به هدایتهای خدا

      و این ایمان چنان شور و شوق و انگیزه ای در آدم ایجاد میکنه ک میتونه کوه رو جابجا کنه. هیچ مانعی رو نمیبینی. فقط میخوای رو به جلو بری..فقط میخوای رشد کنی و لذت میبری از مسیرش واقعاااا لذت میبری

      خداروشکر ک در مدار خوندن کامنتت قرار گرفتم و سِیوش کردم

      در پناه تنها قدرت جهان باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: