توحید عملی | قسمت 8 - صفحه 31

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1764 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد جانم

    سلام به مریم جان نازنینم

    و سلام به دوستان و خانواده عزیزم

    الله اکبر از این همزمانیها و هدایتهای الهی خدایا چی میتونم بگم جز اینکه سپاسگزار تو باشم؟

    من روز قبل از اینکه این  فایل روی سایت قرار بگیره، توحید عملی قسمت 6 رو گوش کردم که سید علی خوشدل ما تو کامنت قبلیش بش اشاره کرده بود خیلی جذاب بود و با خودم قرار گذاشتم که برم فایلهای توحید عملی رو از اول گوش کنم

    و فرداش دیدم فایل جدید اومده و عنوانش توحید عملی هست!

    چقدر از این همزمانی خوشحال و شگفت زده شدم

    چقدر برام نشونه بود

    همون اول صبح بود که از خدا خواستم هدایت هاشو واضح نشونم بده تا لِیَطمَئِنَّ قَلبی بشم

    و خدای نازنین من چه زیبا نشونم داد دلمو پر از نور هدایت کرد

    از زبان استاد دوباره بمن گفت که آره همون توحید عملی مهمترین چیزه و تو این راه استمرار داشته باشم و باورامو تقویت کنم که خداوند همه چیز می شود همه کس را  بشرط باور توحید

    چند روز پیش بعد از نماز ظهر چند دقیقه ای سر جانمازم نشسته بودم و درباره زندگیم فکر می کردم

    و هدایتهایی رو از خدا دریافت کردم

    متوجه شدم که چند ماهه من همه فکر و ذکرم این شده که فایل جدید رو ببینم و تا دیر نشده براش کامنت بنویسم و کامنت بیشتری از دوستان بخونم و براشون پاسخ بنویسم  قبل از اینکه فایل بعدی بیاد و وقت زیادی رو صرف این کار می کنم

    درسته که این کارو خیلی دوست دارم و ازش لذت می برم ولی نباید از جنبه های دیگر زندگیم که اونها هم برام مهم هستن غافل بشم و کمتر لذت ببرم

    و تصمیم گرفتم این حالت ماراتون و عجله رو که چند وقته دارم کنار بزارم از لحظه حالم بیشتر لذت ببرم

    با همسرم بیشتر وقت بگذرونم و از همراهی همدیگه بیشتر لذت ببریم مگه من خبر دارم که خودم یا همسرم چقدر قراره تو این دنیا عمر کنیم؟ چرا همین حالا از نعمت وجود همدیگه بیشتر استفاده نکنیم؟ دوباره مثل قبل همراهش تو باغچه برم که با هم علفهای هرز رو بکنیم باهم بگیم و بخندیم و آلبالو گیلاس بچینیم سیب و زردآلو بچینیم شاتوت خوشمزه بخوریم سبزی خوردن بچینیم و لذت ببریم

    دوباره بیشتر باهم پیاده روی بریم

    دوباره بیشتر برم تو تاب وسط باغچه که همسرم با عشق برام درست کرده بشینم تاب بخورم و از مناظر و زیباییهای اطرافم لذت ببرم و در تک تک زیباییها خدا رو ببینم

    و دیدم که چقدر از این تصمیمم راضی تر هستم اصلاً شب که می خواستم بخوابم احساس می کردم که یه باری از رو دوشم برداشته شده و سبکتر شدم

    بعد از خوشحالی و سر ذوق اومدن از عنوان فایل اون رو پلی کردم

    و دوباره روحم به پرواز در اومد از این منظره زیبای پارادایس با این موزیک هماهنگ و فوق العاده و باز هم اشکام جاری شد

    توحید یعنی فقط خداوند رو قدرت مطلق بدونم و در مقابلش شرک یعنی قدرت دادن به هر عامل بیرونی غیر از  خودم

    خدا رو شکر که با کنترل ورودیهام خیلی کمتر از قبل از (یافته های دانشمندان) با خبر میشم خبردار بشم هم برام مهم نیست مگر اینکه بمن کمک کنه

    مهم نیست دانشمندا چی میگن

    باید ببینم چه فکری چه باوری به من کمک می کنه

    احساس نا امنی یا احساس امنیت؟

    من احساس امنیت رو باور کردم و تجربه اش کردم

    دو سه بار شب تا صبح در خونه باز مونده ماشین هم تو پارکینگ جلوی در بوده هیچ اتفاقی نیفتاده

    یا تو شهرستان که ساختمون خونه مون هنوز نیمه کاره بود طرف کوچه کلاً دیوار نداشت کلی وسائل هم تو خونه بود که از پنجره دیده میشد و سه ماه زمستون اصلاً یه بار هم سر نزدیم هیچ اتفاقی نیفتاد

    چقدر قبلاً تحت تأثیر این عوامل بیرونی بودم مثلاً سردرد داشتم می گفتم ارثیه دیگه از پدرم ارث بردم کاریش نمیشه کرد ولی از وقتی که فهمیدم خدا قدرت خلق زندگیم رو به خودم داده و عوامل بیرونی کوچکترین نقشی در زندگیم ندارن جسارت پیدا کردم باورامو تغییر دادم و اقدام کردم و حلش کردم

    گسترش و فراوونی رو باور کردم، باور کردم که همه جا مردم اوضاعشون داره بهتر میشه و تجربه اش کردم

    یادم نمیره پارسال که به روستا رفته بودیم و من می خواستم یه سوپری پیدا کنم که از این بسته های پودر قهوه فوری یا کاپوچینو بگیرم همسرم گفت اینجاها که از این چیزا پیدا نمیشه رفتم داخل مغازه که بپرسم دیدم صاحب مغازه داره برای خودش اسپرسو درست می کنه!  یه دستگاه اسپرسوساز خفن تو مغازه اش گذاشته برای خودش که هر وقت دلش خواست قهوه درست کنه بخوره و لذت ببره

    من باید این باور توحیدی رو روش کار کنم و تقویت کنم که قدرت مطلق فقط خداست و این خدا قدرت خلق زندگیم رو به خودم سپرده

    و هیچ عامل بیرونی کوچکترین تأثیری در زندگی من نداره

    فقط منم و خدا

    در پناه رب العالمین دلهاتون سرشار از نور الهی باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      یاسمن زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2398 روز

      مامانِ قشنگم!

      خیییییییلی از خوندن کامنتتون احساساتی شدم و اشک تو چشمام جمع شد! خدا رو شکر که هدایت شدین به اینکه بیشتر از لحظه لحظه ی زندگیتون لذت ببرین!

      این مفهوم توحید انقدر لطیفه که توی بعضی لحظه ها آدم احساس میکنه ظرفیت پذیرشش رو نداره! چقدر قشنگ توصیف کرد حمید حنیف عزیز توی یکی از کامنت هاش، مثل یه سطل آبی که زیر جریان شدید آب قرار گرفته و میخواد ول بشه!

      چقدر برام جالب بود داستان اون مغازه دار توی روستا که ماشین اسپرسو ساز داشت :)))) البته که برام خیلی هم عجیب نبود که برای شما اتفاق بیوفته با این انرژی و خلوصی که تو وجودتون هست!

      عاشقتونم (قلب قلب قلب)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    علی میرفخررجایی گفته:
    مدت عضویت: 1499 روز

    استاد عزیزم سلام

    اومدم یه خبر خوش هم به شما و هم به دوستان بدم،

    همین سه روز پیش، در رقابت های بهترین بهترین های بوکس کشور کمربند طلایی رو به لطف الله مهربان آز آن خودم کردم

    و اما بریم ببینیم چطور این نتیجه ایجاد شد و به خاطر چه باور توحیدی این نتیجه اتفاق افتاد،

    تقریبا همین یک سال و خورده ای پیش بود که من به صورت کاملن هدایتی با یک مربی بوکس حرفه ای تو شهر خودم آشنا شدم و تقریبا 3 ماه زیر نظر ایشون کار کردم،واقعا بعد از 12 سال تمرین هنر های رزمی این استاد کسی بود که خیلی خوب پازل مشت زنی منو تکمیل کرد و به خواسته قلبیم که میخواستم این بوکس رو به صورت تخصصی بفهمم خدارو شکر فهمیدم،و واقعا یه چیز عجیب غریبی شده بودما،هرکس جلوم وای میستاد دستش بهم نمی‌رسید که هیچ از چپو راستم بهش مشت میزدم،و ناک اوت میکردم،

    خلاصههه گذشت و من غرق در دریافت آگاهی های سایت و دوره دوازده قدم بودم و هر روز گوش میکردم،

    بعد از دو سه ماه من دیدم هرچی تلاش میکنم نمیتونم پول کلاس این استادو بدم و یه جورایی هم اذیت میشدم اما اون استاد انتظار داشت که هم ادامه بدم هم خب بالاخره حقشو پرداخت کنم،

    اما من این نتونستن پرداخت هزینه این استاد رو یک نشونه میدیدم،

    به نظرم پرفکت ترین استادی بود که می‌تونستم تو بوکس تا به الان تجربه کنم،

    اما دیدم یه سری رفتار ها یه سری باور ها در وجود این استاد بود که اگر من ادامه میدادم در من هم رخنه میکرد همون‌طور که تو شاگردهای قبلیش رخنه کرده بود و یه جورایی انگار خدا بهم کمک کرد که من به این الگو پی ببرم،

    باوری مثل اینکه نمییییشه،نااااداوریییه همش،حقتو همش میخورن،باید پارتی داشته باشی تا بری تیم ملی،این حرفارو از زبون شاگردیش می‌شنیدم که وااااقعا از دید من میتونست تو بوکس حرفه ای بازی کنه،اما تا صحبت کرد گفتم گرفتم داستان چیه،

    البته این رو هم بگم که استادم از عمق وجودش باور داشت که من قهرمان آسیا و جهان میشم به راحتی،و من این باورو خوب پذیرفتم،

    خود استادم احساس قربانی بودن میکرد می‌گفت من بهترینم اما حقمو خوردن فلان کس رو گذاشتن سر مربی تیم ملی،به من قول داده بودن،همه گفتن ما پشتتیم،تو انتخابات شرکت کن ما بهت رای میدیم،بعد وسط کار همه رای رو داده بودن به یکی دیگه،

    و من اونجا دقیقا فهمیدم حساب کردن روی آدمها چه نتیجه ای میده و حساب کردن رو خداوند چه نتیجه ای میده،

    چرا یه استادی که کلن 5 ساله مربی گری رو شروع کرده اما الان شده سر مربی تیم ملی،بدون هیچ پارتی بدون هیچ رانتی؟چرا؟

    من با این استادی که الان سرمربی تیم ملی هست آشنا هستم و مدتی پیششون تمرین کردم،بسیاااار آدم فوق العاده و با عزت نفسی هستن،یه جورایی سرشون تو کار خودشون بود و پر قدرت داشتن کارشون پیش میبردن،و من اصلن یکبار هم کلام منفی از دهن این استاد نشنیدم،که نمیشه و پارتی بازی و فلان،خودش عضو اسبق تیم ملی بود،

    خلاصه من تو حین تغییر مدار و فرکانس با گوش دادن به دوره ها و فایل ها،هی نشونه میدیدم که علی جات اینجا نیست،

    رفتارهایی میدیدم که انگار اصلن اعتمادی بین دو نفر نیست،ولی پس ذهنم این نجوا داشت زمزمه میکرد که اگه این استاد نباشه پس کی؟این استاد بهترینها و فلان،

    حتی در قبال اینکه من با این استاد شروع کردم به تمرین کلی از بچه ها فهمیدن و دویدن با این استاد کار کردن،اما هیچکدوم نتیجه منو نگرفتن،

    مسابقات انتخابی تیم ملی پیارسال بود که واقعا فرصت خوبی بود که من بتونم عضو تیم ملی بشم،اما واقعا انگار این باور هام رو هم اثر گذاشت و انگار من هم مشرک شده بودم نمیدونم،اما خلاصه نزاشتن من توی قهرمانی استان بازی کنم،

    گفتم اشکال نداره،رفتم برای یه شهر نزدیک خودمون بازی کردم اونجا قهرمان شدم،اما باز هم اونجا با هیت شهر ما ارتباط برقرار کرده بود و گفته بودن که این بازیکن شهر شماست،و خلاصه اونا هم منو نبردن،

    اول یکم حس قربانی شدن داشت میومد سراغم،اما گفتم حتمااااا خیریتی توشه،

    گذشتو یه کوچولو دیگه با استادم تمرین کردم اما یه حسی از عمق وجودم می‌گفت علی جات اینجا نیست باید بری،تازه ما داشتیم کارامونو میکردیم که بوکس حرفه ای بازی کنیم،

    رسید به بستن قرارداد فی مابین،خب قرار داد رو تنظیم کرده بودن و برای قرار داد باید یک چک 40 میلیونی نمی‌دونم دقیق یادم نیست به عنوان ضمانت می‌دادیم به استاد برای بستن قرار داد،

    منم از اونجایی که تازه ضربه ی خیلی بدی خورده بودم از پرداخت چک،و استاد هم بارها گفته بود چکو بندازین دور،

    من پیش خودم گفتم خدایا من یه نشونه میزارم اگر قبول کردن بدون چکو صفته و این داستانا من ادامه میدم،اگر قبول نکردن میگم خداحافظ،

    و خدارو شکر خدا این شجاعت و در دلم انداخت که تارفو این داستانا و بزارم کنار ،و وقتی استاد برای بار چندم گفت که اگر تا جلسه بعد قرارداد رو تکمیل نکنید و چک ضمانتو نیارید دیگه کار نمیکنیم،منم همونجا گفتم که استاد ببخشید اما من نه چک میتونم بدم نه صفته،گفت خب پس نمیتونیم ادامه بدیم،همونجا با استادم دست دادم و گفتم خداااافظ،

    قلبم آروم شد ،احساسم خوب شد ،انگار دقیقا باید این راه جدا میشد،

    و اما بعدش،

    بعد از تقریبا یک ماه به لطف خدا شرایط مهاجرت ما به راحتی به تهران باز شد،و ما مهاجرت کردیم به تهران که قبلن هم گفتم که چطور شد و نوشتم دقیقا توضیحاتشو،

    خلاصه بعد از رفتن من از پیش اونا،اونا پیش خودشون میگن که تو بدون ما موفقیتی کسب نمیکنی،و من تموم تلاش ذهنیمو کردم که بگم همون خدایی که منو با اون استادآشنا کرد همون خدا راه های بعدی رو هم بهم نشون میده‌،

    قبلن هم گفتم که توی جایی که زندگی میکنم هدایت شدم پیش یه استادی که انگار دقیقا همون کسی بود که خدا برام در نظر داشت برای برداشتن قدم های بعدی،دقییییقا همونجایی که ما زندگی میکنیم،دستان خدا دستان خدا همهههه جا هستن،

    و بعد از اون، قهرمانی تو انتخابی برای یک تیم بسیار معتبر کشور به وجود اومد به لطف خدا،

    و من کلیییی تا همین الان رشد کردم تو همون بحث آموزش دادن بوکس،کلی به علمم اضافه شد،کلییی الان شاگرد دارم،درآمدم تقریبا 30 برابر روز اولی شده که اومدم تهران،

    و اما بعد از یه مدتی من پیش همین استادی که اینجا هستن که بسیاااار انسان فوق‌العاده ای هستن

    من حس کردم که از لحاظ فنی اصلن رشدی نمیکنم و گفتم که بهتره فعلا ذهنمو بگذارم روی پیشرفت شغلیم و علمم و درآمدم،

    قرار بود یک بازی بهترین بهترینها برگذار بشه که دقیقا مسئول برگذاریش همین استادی هستن که این تو شهرستان ما هستن،

    خلاصه ایشون به من می‌گفت که آره من یه کاری میکنم تو بازی کنیم بالاخره یه نفر باید از خودمون بازی کنه و اینا،

    من ته قلبم دوست داشتم واقعا کسی که حقشه تو این رقابت بازی کنه چون تو هر وزن فقط یک بازی برگذار میشه و اون هم یکیش نفر اول تیم ملی و یکیش نفر منتخب کشور،

    اما بازهم سپردم به خدا گفتم اگر قرار باشه بازی کنم بازی میکنم خیلی هم عالی،البته نا گفته نماند که من قبلن دوبار با یکی از سنگین وزن های تیم ملی بازی کرده بودم و برده بودم،من که یک وزن پایین تر از سنگین وزن هستم،و این احساس لیاقت در من بوده و هست که من لایق بهترین هام،لایق کاپیتانی تیم ملی،لایق دریافت کمربند بهترین سازمانهای بوکس حرفه ای،

    خلاصه گذشت و این مسابقه برگذاریش به تاخیر افتاد،که زمانش مشخص نبود،حتی یه بار این استاد یه جورایی گفت آره یه 20 میلیون پولاتو جور کن بالاخره می‌خوام بازیت بدم یه کمکی هم کرده باشی،

    من همونجا پیش خودم گفتم عمرنننن،اینم یه جور رشوه و شرکه،

    و همین دو سه ماه پیش تصمیم گرفتم که دیگه نرم این باشگاه البته با هدایت قلبم،

    گذشتتتت و من سرگرم کار خودم و رشد خودم و آموزش دادن بودم و یه جورایی هم اون استاد گله مند از اینکه من نیستم و حتی بعضی از بچه های اینجا میومدن پیش من تمرین می‌کردم و کلاس میگرفتن،که من به همشون میگم اول به استادتون میگین بعد میایم پیش من،

    تااااا من پوستر برگذاری بازی بهترین بهترین هارو تو اینستاگرام دیدم،حتی یک درصد هم ناراحت نشدم که من توشون نیستم یا چرا استاد عکس منو نزده،چون اصلن نه انتظاری داشتم از کسی نه اصلن آمادگی داشتم برای این رقابت،گفتم پیش خودم به وقتش میرم تو دل همشون،

    خلاصه من حتی زنگ زدم به استاد تبریک گفتم که بالاخره تونستید بازی رو برگذار کنید و کلی آرزوی موفقیت براشون کردم و گفتم که حتما میام کمکتون هم میکنم،یعنی هیچ اشاره ای به اینکه چرا من تو بازی نیستم نکردم،فقط آرزوی موفقیت و تحسین،

    قرار بود روز پنجشنبه من با کت و شلوار برم کمکشون تو سالن و یه جورایی مدیریت کنم،

    من صبحش تمرین کرده بودم و بعدش تا ساعت 3 ظهر شاگرد داشتم،و بعد با کلی خستگی گفتم زود برم خونه لباس بپوشم برم سالن،

    آماده شدم داشتم از در خونه میرفتم بیرون استادم زنگ زد گفت لباساتو آوردی؟گفتم آره دیگه کتو شلوارو پوشیدم،گفت نهههههه لباسا تمرینو مبارزتو آوردی ؟گفتم نه ,بیارم؟ گفت آره بیار باید بازی کنی،

    گفتم عه با کی؟گفت چیکار داری بیا باید بازی کنی فکر کن با فلانی،(من از این اخلاق استادم خیلی خوشم میاد واقعا انرژی مثبتی فوق العادس و اصلن حریف براش مهم نیست میگه هرکی میخواد باشه باید بری بزنی)

    منم اصلن نزاشتم ذهنم نه بیاره،

    آخه خداییش فرض کنید بدون هیچ آمادگی ذهنی و جسمی بگن باید همین چند ساعت دیگه تو یکی از سخت ترین رقابت های بوکس ایران شرکت کنی؛!!!!

    برای همین ذهنم هی میخواست در بره از زیرش گفتم ساااااکت خدا خواسته که بازی کنی یالاااا،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر دیگه به سطحی رسیدم که اعتماد به نفسم عالی باشه تو این موضوع،واقعا رفتن توی رینگ بوکس اونم تو چه بازی مهمی،واقعا کنترل ذهن و کنترل استرس میخواد که الحمدالله تو این مورد خوبم ,و به خودم گفتم علی چیزی نیست فکر کن داری میری بالا تو رینگ یه سه راند با شاگردان مبارزه تمرینی کنی،

    اینم بگم که اصن چی شد که استادم به من زنگ زد گفت باید بازی کنی،

    یکی از بازیکن های سنگین وزن که نفر اول تیم ملی بود حاضر نشده بود،همون استادی که بهتون گفتم الان شده سرمربی تیم ملی و من یه چند روزی پیششون تمرین کردم،ایشون هم تو سالن حضور داشتن و رهبری بازیکن های تیم ملی رو برعهده داشتن،وقتی میبینن این فایتر سنگین وزن حاضر نشده،این استاد به یکی از هم باشگاهی های من میگه که باباااااا به رفیقتون بگید بیاد علی رجایی،چون این استاد خبر داشتن که من اومدم تهران و تو این منطقه بعضی موقع ها با هم صحبت میکنیم،

    بعد همباشگاهیم می‌ره به استادم که مسئول برگذاری این مسابقاته میگه که استاد به علی رجایی بگید بیاد با فلانی بازی کنه،استادم میگه علی آماده نیست قبول نمیکنه و اگر هم بیاد این حریفه سنگینه دستاش قویه آمادس میزنه علی رو میکشه،دوست من میگه ترووووخدا بگو بیاد علی میزنه،خلاصه اینطور شد که به من زنگ زد و گفت بیا بازی کن،

    بازی من آخرین بازی بود،تقریبا ساعت 9 شب،من که به هیچکس نگفته بودم اصلن مسابقه دارم چون اصلن خودمم نمیدونستم قراره مسابقه بدم،

    کلی از بچه های این منطقه که تو سالن بودن از بچه های بوکس بگیر تا کله گنده های شهر منتظر بازی من بودن،واقعا انگار بازی حرفه ای بود منظورم از این بازی های که تو آمریکا برگذار میشه و هزاران هزار تماشاگر داره،

    قبل از بازی سعی کردم با ذهنم تجسم کنم لحظه ی آخر رو که من برنده شدم دستمو داور برده بالا و کمربندو انداختن دور کمرم و همه دارن باهام عکس میگیرن،و احساسم خوب خوب خداروشکر،استرس اصلن نداشتم،و سعی میکردم که بدنمو گرم کنم و ضربان قلبم و بالا ببرم،

    تا اینکه نوبت من شد و رفتم تو رینگ،1 دقیقه اول کاملن معلوم بود که اصلن من تو این فضا نیستم،

    و گاردمو بستم و حریف که وااااقعا دستاش سنگین بود و حداقل 10 کیلو از من سنگین تر بود چندین مشت تو گارد من زد که اونجا داور استپ داد و اولین ناک دانی رو برای من شمرد،و من هم متعجب گفتم چی شده؟! و تقریبا تموم دوستان و تماشاچی ها نا امید که الان علی رجایی شهید میشه،

    خلاااصه موتور من از اونجا روشن شد و گفتم خدایا به امید تو،و من تا آخرین راند با ذهنم تاکید میکنم با ذهنم فقط بازی کردم چون اصلن از لحاظ فیزیکی آمادگی بالایی نداشتم و اگر زور میزدم خسته میشدم،و به لطف الله خلاقیت ها تو رینگ شروع شد و تماشاچی ها نمیدونستن فقط چطور بیشتر دادو فریاد کنن و خوشحالی کنن،واقعا چقدرررررر خداوند تو طول این مسیر به من لطف داشته،و اینجایی که من غریبم تو این شهر اینقدر طرفدار و آدم رو دور من جمع کرده بود که منو تشویق کنن،

    منم کم نگذاشتم،تا تونستم جاخالی دادمو زدمش،

    و در نهایت نتیجه چی شد؟!

    حریفی که نفر دوم تیم ملی بود و همه روش حساب میکردن و سنگین وزن بود و حداقل 10 کیلو از من سنگین تر بود تو راند سوم ناک اوت شد به لطف الله مهربان،و من اونجا از عمق وجودم فریاد زدم و خوشحالی کردم و با تماشاگر ها کلی ابراز شادی کردم،

    به جرعت میگم و خیلی ها هم گفتن که هیجان انگیز ترین بازی به این مهمی همین بازی من بود اینقدر که تماشاچی هارو به وجد آورده بودم، و جنگیدم تا آخرین نفس جنگیدم،و من مبارزه نکردم!!!خدا مبارزه کرد،خدا مشت میزد خدا جاخالی میداد من کاری نکردم،

    و بعد از اون هم همون تجسمی که قبل از بازی کردم کمربند قهرمانی رو به دور کمرم بستن و باورتون شاید نشه نزدیک به 45 دقیقه فقط مردم داشتن باهام عکس میگرفتن و من هم با عششششق تا وقتی که خسته نشده بودم باهاشون عکس گرفتم دیگه بعدش واقع خسته بودم و دیگه عذرخواهی کردم ازشون،و چقدر حسشو دوست داشتم چقدر اون خوشحالی تماشاگر ها رو دوست داشتم که موجب خوشحالیشون من بودم ،واقعا لذت بخش بود،

    و اینطور شد که خداوند از اون طریق که خودش صلاح میدونست به من عزت داد شهرت داد محبوبیت داد،و این تازه شروع کاره،

    من بااااور داشتم خودمو،و این باور درکم بیشتر شد که اگر من تونستم با ذهنم از پس همچین مسابقه مهمی بدون هیچ آمادگی ذهنی یا تمرین خاصی یا مربی خاصی این نتیجه رو بگیرم پس قطعا به یاری الله میتونم قهرمان دنیا بشم،

    فقط دیگه یاد گرفتم که تسلیم باشم توکلم فقط و فقط به تنها معبود جهان هستی باشه به تنها قدرت هستی باشه،و من این قدرت رو در درونم احساسش میکنم و چقدر توحیدی بودن احساس قدرت به آدم میده شجاعت میده جسارت میده ایمان میده ،خدارو شکر میکنم،

    اما اغراق میکنم که هنوز توی ذهنم خیلی بعضی آدم ها مهمن ،خیلی گندشون کردم تو ذهنم ،خیلی نگران نظرشونم،خیلی حواسم به اوناست،

    و دارم سعی میکنم که هروز کمرنگو کمرنگ ترش کنم،به یاری خدای خودم،خدایی که به شدت برام کافیست،به یاری خدایی که تو همین یکساله موفقیت های برام رقم زده که همه انگشت به دهن موندن همه متحیرن،

    یکی از استادانی که از دوستانمون هست که مطرح هستن تو کشور بعد از مسابقه منو استوری کرده بود،بعد فرداش بهم زنگ زد گفت علی استوریتو که گذاشتم حال خیلیااا بد شد،

    گفتم استاد اونا دارن خودشونو از موفقیت دور میکنن،و من نتیجه تحسین موفقیت افراد و قهرمان هارو دارم میبینم،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر،

    من همیشه بعد از هر قهرمانی از اساتید گذشتم تشکر و قدر دانی میکنم و با پیام قهرمانیم اونارو خوشحال میکنم،

    اما همشون فکر میکردن که من اگه از پیششون برم به هیچ جا نمی‌رسم و دقیقا برعکس شد،

    به همون استاد آخریم پیام دادم و تشکر کردم از زحماتشون طی همون سه ماه،گفتم خیلی چیزا ازتون یاد گرفتم،

    بعد تشکر کرد ولی اینم بهم گفت که شما این جارو فقط اشتباه کردی که خیلی چیزا از من یاد نگرفتی شما هرچی تو بوکس داری از من داری و تجربه نشون داده که تاوان داره این کارا،

    بعد من پیش خودم خندیدم گفتم باشه،و تشکر کردم و دیگه هیچی نگفتم،با این که من هرجا آموزش دیدم بهای آموزشمو کامل پرداخت کردم،

    ولی نمی‌دونم چرا خیلی از اساتید انگار اسیر گرفتن انگار یه نفر که می‌ره پیششون باید تا آخر عمر پیش اونا بمونن،

    من اگر دارم نتیجه میگیرم به خاطر حرکت های قبلیم بوده،به خاطر این بود که بعد از 10 سال از اون استادی که دیگه برای من پیشرفت نداشت جدا شدم و حرکت کردم،دقیقا اونجا هم قلبم بهم داشت می‌گفت که باید این کارو بکنی

    و باز هم به خودم گفتم علی هر خیری که به تو میرسه از طرف خداونده ،هر استادی هر نکته ای هرچی به تو میرسه از طرف خداونده،هر پیروزی،هر قهرمانی از طرف خداونده،

    و خداوند وعده داده به صابرین،به کسانی که ایمان میارن و حرکت میکنن،

    قبل از مسابقم کلی به خودم گفتم خداوند به شجاعان پاسخ میده وداد،

    الهی شکر،

    انشاالله تو کامنت بعدی مفصل به سوالات استاد پاسخ میدم،

    به خودم و استادم و همه دوستانم این پیروزی رو تبریک میگم،

    در پناه الله باشیم همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 205 رای:
    • -
      فرنگیس محمدی گفته:
      مدت عضویت: 2652 روز

      سلام به دوست هم فرکانسی ام

      خیلی زیاد تبریک می‌گم موفقیت تون رو

      همیشه بدرخشی،

      چقدر خوب که با جزئیات همه رو نوشتید،من اصلا روحیه نگاه کردن به مسابقه ات بوکس رو ندارم و اولین باره که دارم یک مسابقه رو با جزئیات تو ذهنم تجسم می‌کنم و تشویق تون میکنم . چقدر عالی که تونستید قدرت ذهن رو به کمک جسم بیارید و بدرخشید ،و به موقع از این آگاهی ها به نفع خودتون استفاده کنید

      یاد تجسمات هادی ساعی قبل مسابقه های افتادم

      داستان‌ موفقیت های دوستان توحیدی عزیزم رو که می‌خونم انگار برای من اتفاق افتاده ،خیلی ایمانم قوی‌تر می‌شه آفرین به کنترل ذهن شما ،من که کلی ذوق کردم ، چقدر عالی تونستید جلوی نجواهای ذهنتون رو بگیرید و اتفاقاً از ذهنتون کمک بگیرید برای پیروزی

      من هم این روزها به شدت روی باورهای توحیدی کار می‌کنم تا همین چند دقیقه پیش در حال ضبط یک سری از باورهای خوب توحیدی بودم و بلافاصله کامنت شما،یه نشونه عالی بود برای من

      مرسی، مرسی که این تجربه ارزشمند رو با ما به اشتراک گذاشتید

      واقعاً توحید همه چیزه ،خدا همه چیز میشود همه کس را به شرط توکل

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        علی میرفخررجایی گفته:
        مدت عضویت: 1499 روز

        سلام فرنگیس خانوم عزیز،چه اسم قشنگی

        خیلی ممنونم از تشویق و تحسینتون

        مطمئنم اگر ای رینگ مسابقات من بشینید عاشق بوکس میشید :)

        بله واقعا این پیروزی برای من خیلی ارزشمند بود چون آگاهنه با کنترل ذهنم انجام شد و خدای من که همیشه داره کارهارو انجام میده کارو تموم کرد،اصلنننن خیلی خفن بود جاتون خیلی خیلی،

        ولی سعی کردم اون حسه شورو شوق رو قشنگ توضیح بدم که بچه ها درک کنن،باز هم ممنونم از شما براتون آرزوی بهترین هارو دارم فرنگیس خانوم عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فائزه گفته:
      مدت عضویت: 1797 روز

      دورد بهتون علی اقاا

      به به چه کردین واقعاااا

      کامتتون واقعا لذت بخش و پراز احساس بود و من تصورکردم خودمو اونجاا..

      خیلی بهتون تبریک میگم و تحسینتون میکنم که شجاعت و ایمانتون رو نشون دادین.

      نوش جون و گوارای وجودتون این موفقیت..

      مطمئنم که به موفقیت های خیلی گنده ترم میرسین.. چون لایق بهتریناهستین.

      اینکه تو اون شرایط ذهنتون رو کنترل کردین و لحظه قهرمانیتون رو تصور کردین اینکه با خودتون تکرار کردین خدا به شجاعان پاسخ میده…اینکه قدرت رو از حریف و دیگران گرفتین و دادین به خدا..همش ستودنی بود. واقعاااا عجب کنترل ذهن اگاهانه و هوشمندی:)

      مرسی که تجربتون رو ب اشتراک گذاشتین لذت بردم.

      بهتون افتخار میکنیم و تبریک میگم بهتون‌‌…

      انشالله قهرمانی جهانیتون به زووودی هورااااا.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        علی میرفخررجایی گفته:
        مدت عضویت: 1499 روز

        سلام دختر بهاری عزیز خیلی ممنونم بابت تحسینتون ،

        بله خدارو صد هزار مرتبه شکر تو این مورد خوب عمل کردم و به نظرم رسیدن به قهرمانی جهان دقیقا از همین میگذره،کنترل ذهن

        که به لطف خدای مهربان هدایت شدم به این سایت توحیدی تا خداوند راهه قهرمان جهان شدن رو هم یادم بده الهی شکر،

        باز هم از انرژی مثبت شما سپاسگذارم انشاالله هزار برابرش تو زندگی خودتون برگرده

        براتون آرزوی بهترین ها رو دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حامد احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1679 روز

      سلام و عرض احترام به دوست عزیز و همفرکانسی علی آقا.

      واقعا لذت بردم از کامنت زیبا تون و تبریک میگم بهتون بردتون رو

      امید وارم که هر روز پیشرفت کنی و پله های طرقی رو یکی پس از دیگری طی کنی و به زودی قهرمان ایران و کاپیتان تیم ملی و قهرمان جهان بشی.

      با آرزوی موفقیت برای همه بچه سایت عباسمنش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        علی میرفخررجایی گفته:
        مدت عضویت: 1499 روز

        سلام آقا حامد عزیز خیلی ممنونم به خاطر تبریکتون و تحسینتون

        من هم برای شما آرزو بهترین هارو دارم

        بله بله انشاالله به یاری خدا کاپیتانی تیم ملی و قهرمانی جهان انشاالله چرا که نه،

        به لطف خودش هیچ کاری نشد نداره،

        باز هم ممنونم بابت تبریکتون براتون آرزوی بهترین هارو دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رویا عبداله پور گفته:
      مدت عضویت: 2727 روز

      سلام علی آقا خداقوت انشاالله همیشه موفق باشید تبریک میگم بهتون

      خیلی خوشحال شدم و خیلی لذت بردم از اینکه اینقدر قشنگ موضوع شرک را بیان کردی

      وچقدر از این جملت لذت بردم خداوند به شجاعان پاسخ میدهدوابن جمله زیبا که هر خیری به تو میرسه از طرف خدوانده

      خداروشکر تحسینتون میکنم امیدوارم در تمام مراحل زندگیتون شاو موفق وتندرست باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        علی میرفخررجایی گفته:
        مدت عضویت: 1499 روز

        درود بر رویا خانوم عزیز خیلی ممنونم از محبتتون

        من هم خیلی خوشحالم که تونستم دوستانم رو خوشحال کنم،

        بله به نظرم جمله تاکیدی فوق العاده آیه که بهم قدرت میده

        و چیزی جز این نیست که هر خیری که به ما میرسه از طرف الله مهربانه،

        براتون آرزوی بهترین هارو دارم رویا خانوم عزیز باز هم ممنونم بابت تبریکتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سونا شریف نژاد گفته:
      مدت عضویت: 1512 روز

      سلام به دوست عزیزم آقای علی رجایی

      چقدر کامنت زیبایی بود .خداروشکر که امروز به کامنت شما برخوردم و از خوندن کلمه به کلمه ی نوشته هاتون لذت بردم وگاهی هم از شوق پیروزی اشک ریختم . از ایمانتون به خداوند و عمل به اموزش های بینظیر استاد بزگوارمان آقای عباسمنش لذت بردم و تحسینتون میکنم و افتخار میکنم که در جمع این سایت و دوستان عزیزی چون شما هستم چقدر با خدا بودن خوبه ، چون خدا همه چی برای آدم میشه

      بخاطر پیروزیتون تبریک میگم انشالله همیشه موفق باشید و ما را با پیروزیهاتون شاد کنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        علی میرفخررجایی گفته:
        مدت عضویت: 1499 روز

        سلام سونا خانوم عزیز درود برشما

        خدارو شکر میکنم که خبر پیروزی من احساس شادی و سپاسگذاری رو در شما و دوستانم به وجود آورده و ممنونم به خاطر محبت شما و دوستان عزیز بابت تبریک هاتون،

        انشاالله در این مسیر هممون ثابت قدم باشیم و توکلمون فقط و فقط به رب جهانیان باشه،

        براتون آرزوی بهترین هارو دارم سونا خانوم عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Ramak Ahmadi گفته:
      مدت عضویت: 979 روز

      درود ب شما دوست و همراه گرامی، خیلی خیلی خوشحال شدم واقعا از ته دلم بهتون تبریک میگم، همونطور ک گفتید خداوند با صابرین است و پاداش بزرگی داره صبر، امیدوارم همه بتونیم این دیدگاه رو داشته باشیم ک صبر و توکل اصل زندگیه ک مارو ب هر کجا ک میخوایم میرسونه ، من افتخار میکنم ک همراهانم این چنین درسهایی از استاد گرفتن، خداروشکر هزاران بار شکر، بازم بهتون تبریک میگم و مطمئنا ادامه در این مسیر شمارو ب درجات بالاتری خواهد رسوند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فرشته شریفی گفته:
      مدت عضویت: 1284 روز

      سلام علی عزیز

      چقدر از خوندن کامنتت و شنیدن موفقیت هات خوشحال شدم

      بهت تبریک میگم عزیزم

      جسارتت ایمانت عملکرد هات و استمرار و عشقی ک داشتی و داری قابل تحسینه

      اگه علی تونسته موفق بشه و تو شهری ک هیچکسی رو نمیشناسه مردم دورش جمع بشن پس فرشته هم میتونه

      انشالله خبر موفقیت های جهانیتو بشنوم دوست عزیز من

      در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سلامت باشی و همچنین موفق (:

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2227 روز

      به نام تنها یاری دهنده ی بی منت

      سلام به پهلوان علی مومن و موحد

      تبریک فراوان مرا پذیرا باش. و تشکر و سپاس بخاطر اشتراک گذاری این حس و حال زیبایی الهی.

      به حول و قوه الهی ان شاءالله همیشه برنده ی میدان باشید.

      برای تان از خدای مهربان قدرتی الهی آرزومندم.

      در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      عارفه محمودی گفته:
      مدت عضویت: 1439 روز

      سلام درود به برادر عزیزم آقای رجایی

      تبریک میگم قهرمان تون چقدر خوشحال شدم وقتی اول کامت تون خبری به این زیبایی نوشته بودید‌.ممنون که وقت گذاشتید تجربه تون رو از توحید دراختیار ما گذاشتید.

      براتون آرزوی موفقیت های روز افزون دارم. سلامت پایدار شاد باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سحر براتی گفته:
      مدت عضویت: 1367 روز

      سلام آقای رجایی عزیز، قهرمان بوکس

      اول از همه قهرمانیتون در مسابقات بوکس رو تبریک میگم و امیدوارم بیشتر از اینها بدرخشید وبه هرانچه که آرزومندش هستین برسین و لذت ببرین.

      کامنتتون رو خوندم ایمان و توکلی که به خدا داشتید و دارید رو بسیار تحسین میکنم و بسیار ازتون یاد گرفتم امیدوارم هرکجا که هستید همیشه موفق و سربلند و همین قدر توحیدی باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سینا سبزواری گفته:
      مدت عضویت: 1252 روز

      سلام علی عزیز

      وظیفه خودم دونستم برات دیدگاه بزارم و بگم:

      پسسسرررر تو فوق العاده ایی

      نمیدونی با همین دیدگاهی که گذاشتی چه شور و شوقی در من به وجود اوردی اون لحظه که قهرمانیت رو توضیح میدادی منم داشتم تجسم میکردم و ناخودآگاه اشک در چشمانم جمع شد.

      چقدررررر این جمله طلایی بود:

      من مبارزه نکردم خدا مبارزه کرد

      منو یاد این آیه از قرآن انداخت:

      فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللهَ‌ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ‌ رَمى وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللهَ‌ سَمیعٌ عَلیمٌ [17]

      این شما نبودید که آن‌ها را کشتید؛ بلکه خداوند آن‌ها را کشت. و این تو نبودى [اى پیامبر که خاک و سنگ به صورت آن‌ها] افکندى؛ بلکه خدا افکند. و [خدا مى‌خواست] تا مؤمنان را از این طریق به خوبى امتحان کند؛ خداوند شنوا و داناست.

      چقدر داستانت الهام بخشه

      چقدر داستانت به این اشاره داره که قوانین خلق خواسته یکسانه و بسیار هم سادست مهم نیست خواسته چیه

      اون توحیده میسازه اون خواسته رو

      اون ایمانِ

      اون اجرای قوانین

      وقتی این اصل های ساده رو بیاریم توی زندگیمون همه از موفقیت های ما جا میخورن از سرعت پیشرفتمون تعجب میکنن

      چقدر این کامنتت نشون میده که

      مردم درگیر شرک شدن

      از اون قسمت پول بزار کنار بگیر تا اینکه استادت فکر میکرده با اون میتونی به جایی برسی

      و خب نتیجش هم مشخصه!

      این یکی از ارزشمند ترین کامنت هایی بود که تا الان خونده بودم

      به شدت خوشحالم از موفقیتت

      چقدر زیبا این کامنتت از طرف خدا بود برای من… جالبه وقتی ک من این کامنت رو خوندم مدت عضویتت دقیقا 777 هستش اینم یک نشونه میتونیم بگیریم از حضور خدا اصلا همین عدد باعث شد من بخونم کامنتت رو تا اخر چون گفتم اینو خدا سر راه من قرار داده

      وای که بارها و بارها باید کامنتت رو بخونم و بازم درس بگیرم

      خوشحالم از موفقیتت

      چون تو لایق ترین این جایزه الهی بودی

      خدا به همرات منتظر دیگر نتایج فوق العاده ات در اینده خیلی نزدیک هستم

      در پناه الله شاد و سلامت باشی

      خدانگهدارت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا علیپور گفته:
      مدت عضویت: 960 روز

      سلام علی جان

      موفقیتت رو تبریک میگم خیلی خوشحال شدم ازاینهمه پیشرفتت درحرفه ای که داری

      چقد از خوندن کامنتت لذت بردم احساس شادی که درتمام کلماتت بود رو میشه حس کرد

      واقعا تحسینت میکنم بابت اعتماد بنفست بابت ایمانت به خدا و توکلت

      خوشحالم که به کامنتت هدایت شدم چونکه برام کلی نکته داشت و برای منم مشخص شد که برای هدفم باید تلاش بیشتری بکنم و این مسیر تو دقیقا چیزی بود که مد نظر منم هست ودوست داشتم تایید بشه از طرف خدا که خیلی عالی بهم گفته شد

      ممنونم که اینقد زیبا تمام اتفاقات رو بیان کردی

      خوشحالم که درجمع شما هستم و خداروشکر میکنم بابت وجود استاد توحیدیم که معنی توحید رو اینقد زیبا بیان کردند .

      منتظر قهرمانی در جهان هستیم

      درپناه الله باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سپیده احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1682 روز

      عللللللللیهههههه رجااااائیییییییی

      .

      .

      آقا تبریک و دوصد تبریک برادررررر موحد

      خداروشاکرم بابت پیروزی شما

      من جاخالی نمیدادم خدا جاخالی میداد

      و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی

      ایولای خدا بر شما

      چقدددررررر کیفور شدم

      انگار داشتم فیلم سینمایی میدیدم

      خیلی خیلی تبریک برادر

      قطعا همه ی اساتید دستان خدا بودن

      آفرین به شجاعت شما تو جداشدن ازشون آفرین

      خیلی خیلی تحسین و تشویق

      و چقدرررر استاد خوشحال میشن

      استاد مرسی برای راهنماییاتون ک به همه ی ما درس زندگی میدین

      و نرسی خانم شایسته ی مهربانم

      و همه ی بچه های توحیدی سایت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فروزان گفته:
      مدت عضویت: 2275 روز

      سلام علی جان دوست هم فرکانسیم

      موفقیتت رو هزاران بار تبریک میگم.

      اولین کامنتیه که خوندم وباهاش اشک ریختم چون جواب سوالامو پیدا کردم،فوق العاده بود واین شعر رو به ذهنم آوردکه:

      با خدا باش وپادشاهی کن

      هدایت الله بود که این موقع شب که مشغول کتاب خواندن بودم ناخودآگاه گوشیم رو بر دارم وارد سایت بشم وکامنت زیبای شما رو بخونم که جواب سوالم وهدایتم رو توی نوشته هات پیدا کنم.

      به امید موفقیت های بیشتر ودرخشش بیشترت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1056 روز

      بنام خدای هدایتگر و مهربون

      سلام به روی ماهت علی جان

      از صمیم قلبم بهت تبریک میگم و خیلی لذت بردم از کامنتت

      من عاشق ِ بوکس هستم و خیلی بازی هیجان انگیزیه

      فقط روی رب العالمین حساب کن و با اقتدار برو تو زمین

      خدایی که تنها فرمانروای جهانیانِ خودش حمایتت میکنه

      خداوند همه کس را همه چیز می‌شود به شرطِ ایمان

      در پناه رب العالمین سربلند و سعادتمند باشی مردِ جوان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ابراهیم خانلرپور گفته:
      مدت عضویت: 2139 روز

      سلام علی آقا

      تبریک میگم موفقیتت رو و تحسینت میکنم برای این کنترل ذهن ، اون همه تلاش و ممارستی که به خرج دادی و اینکه دستان خدا رو در لحظه لحظه اتفاقاتت میبینی .

      آفرین به هوش و ذکاوتت . قطعا لایق این موفقیتها هستی و چقدر خوب تعریف کردی و حس و حال مسابقه و سالن اجرای بازی رو برامون تشریح کردی انگار خودمم اونجا بودم . امیدوار همیشه سالم و موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سعید گوشه ای گفته:
      مدت عضویت: 2572 روز

      علی جان موفقیتت رو بهت تبریک میگم ، شنیدنش برای ما آسونه اما …

      عمل کردن ، توحیدی بودن ، صبر کردن خیلی سخته و خیلی باید ذهنتو بتونی کنترل کنی … در شرایط سخت و دشوار

      تو تونستی و موفق شدی

      و مطمئنن بیشتر موفق خواهی شد

      خیلی خوشحال شدم دوست من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا و محمد گفته:
      مدت عضویت: 1195 روز

      من مبارزه نکردم خدا مبارزه کرد خدا مشت زد خدا جاخالی داد…!!!!

      و منی ک مبهوت با چشمانی خیس از اینهمه توحید وتوکل وایمان…

      دوست عزیز سلام

      باخوندن کامنتتون از صمیم قلب خوشحال شدم وبهتون تبریک میگم واس این پیروزی ومهمتر از همه واس اینهمه توکل وایمانوکنترل ذهن

      ویک دنیا ممنون ک اینقدر زیبا نوشتید وباور دادید ک« باخدا »میشه

      خدایا هزاران مرتبه شکر

      استاد جانم عاشقتونم بی نهایت سپاسگزارم واس وجودتون، سخنان گهربار تون ،سایت الهی و اینهمه شاگرد موحد ک تربیت کردین …

      واقعاً دمتون گرم

      منم دقیقاً درچنین شرایطی ک بینهایت نیاز دارم ب توحیدی عمل کردن هستم، انشالله ک بتونم سربلند ازین معرکه بیرون بیام( پیش خدای خودم)

      در پناه خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      جهانگیر گفته:
      مدت عضویت: 1724 روز

      سلام علی عریز

      بهت تبریک میگم قهرمانی را

      پسر چقدر لذت بردم از پیامت و مسیر توحیدت که طی کردی،

      واقعا اگه میخوام توحید و فقط روی خدا را حساب کن را بطور کامل درک کنم باید پیام تو و این مسیری توحیدی که طی کردی را هر روز بخونم و مرور کنم ،

      چقدر اشک ریختم پسر با خواندن پیامت از اینکه خداوند همه چیز میشود همه کس را، به شرط ایمان، به شرط پاکی دل، به شرط معامله نکردن با ابلبس.

      آنجا که گفتی من مبارزه نمی کردم خدا داشت مبازه می کرد با تمام وجودم خدا را احساس می کردم.

      خدایا شکرت بخاطر هدایت شدن به پیام دوستمان علی، و این توحیدی ترین پیامی بود که خواندم.

      علی عزیز پیشاپیش قهرمانی جهان را بهت تبریک میگم.

      پسر بهت افتخار می کنم

      درود بر تو درود بر تو

      آرزوی موفقیت روزافزون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      شیرین انصاری گفته:
      مدت عضویت: 1295 روز

      سلام علی عزیزم خداروشکر وای چقدر خوشحال شدم علی جان من هنوز نصف کامنت شما رو نخوندم ولی هیجانی شدم وگفتم حتما باید بهت افرین بگم با خدا باش وپادشاهی کن دنیا دنیای باورها ولیاقتهاست مطمعن هستم با اعتماد به رب قهرمان دنیا میشی علی جان منم باتمام وجودم برات کف میزنم وباور کن ضربان قلبم بالا رفت به امید موفقیت وشادکامی واحساس خوب .شادباشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علیرضا عظیمی گفته:
      مدت عضویت: 806 روز

      تبریک میگم بهت علی اقا

      خیلی خوشحال شدم وقتی موفقیتتو گفتی.

      دمت گرم

      افرین به جنمت وغیرتت

      مرسی که موفقیتتو با ما ب اشتراک گذاشتی از صمیم قلب ب ات خوسحالم و خیلی قشنگ و زیبا بیان کردی که حتی اون شور و حال تماشاچیا و پیروزی عالی خودتو درک کردم بازم دمت گرم و افرین به تو

      و انشالله همیشه در هر مرحله زندگیت موففق باشی دوست خوب من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        علی میرفخررجایی گفته:
        مدت عضویت: 1499 روز

        سلام دوست خوبم علیرضا جان

        خیلی ممنونم به خاطر محبتت

        الان که فکرشو میکنم

        من هر قهرمانی که کسب کردم به خاطر توحید و ایمان بوده

        این یکی دیگه سوپر توحیدی بود که اول نمیدونستم کجا کامنتش کنم که باز هم الله هدایت کرد که اینجا بنویسم و خودش گفت و من نوشتم و خدارو شکر میکنم که چقدر به دوستان کمک کرد این کامنت الهی شکر،انشاالله با همین فرمون قهرمان جهان شم بیام بنویسم ایمان بچه ها منفجر بشه

        در ضمن ورودتو به سایت تبریک میگم انگار منم همین دیروز بود که وارد سایت شدم اما این همهههه نتیجه گرفتم،

        فقط توکل به الله و بس

        باهمین فرمون روبه جلو

        برات آرزوی بهترین هارو دارم دوست خوبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهره زیدآبادی گفته:
      مدت عضویت: 1386 روز

      سلام خدمت علی آقا و قهرمان مسابقات کیک بوکسینگ ایران

      سلام به مرد عمل و سلام به مردی که شجاعانه در مسیر کنترل ذهن گام برمیداره تا لحظات طلایی زندگیش رو به بهترین شکل ممکن رقم بزنه

      سلام به مرد خودساخته و گام نهاده در مسیر عشق و عمل

      سلام به قهرمانی که کمر بند طلایی رو عزتمندانه از آن خودش کرد

      سلام بر مردی که عاشقانه گام برداشت و درآمدش رو به سی برابر افزایش داد

      سلام بر مردی که به ندای قلبش گوش کرد و هر لحظه خودش رو با درونش چک کرد تا زیباترین جاده رو آگاهانه انتخاب کنه و در این مسیر حال خوبش رو با هیچی عوض نکرد

      سلام بر مرد عمل

      سلام بر مرد عمل

      سلام بر مرد عمل

      سلام بر مرد عمل

      نتیجه ی درخشان این مسابقه رو به کل ایران ، به استاد عزیز ، به شما و به تمام بچه های خانواده صمیمی عباسمنشی تبریک میگم

      نوش جونت علی جان

      نوش جونت آقای فخر رجایی

      نوش جونت حال خوبی رو که داری تجربه میکنی و این است پاداش صابران و متعهدان

      منتظر شنیدن پیروزی های بعدیه شما هستم

      در کل عالم بدرخشی عزیز خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        علی میرفخررجایی گفته:
        مدت عضویت: 1499 روز

        سلام بر زهره خانوم عزیز

        چقدر دل نوشته زیبایی ،

        ممنونم از محبت شما و تموم دوستان که این پیروزی رو به من و خودشون و به این خانواده تبریک گفتن،

        میدونید شماها با این تحسین‌کردناتون دارین از همین جنس اتفاقات و موفقیت هارو وارد زندگیتون میکنید؟!

        من خیلی قهرمان های رشته خودمو تحسین کردم قلبن و از صمیم قلب براشون آرزوی موفقیت کردم و الان یکی یکی داره وارد زندگی خودم میشه

        خدارو شکر بابت این موفقیت ها و خوشحالی ها و خدارو شکر که خداوند به من فرصت داده این خوشحالی هارو با شما به اشتراک بگذارم

        براتون آرزوی بهترین خوشحالی های دنیا و دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم مهدوی فر گفته:
      مدت عضویت: 906 روز

      درودبه علی آقای همیشه قهرمان

      واقعاباعث فخرخداوندی شده ایدکه به خودش افتخارکردوشمارآفرید.

      تبریک صمیمانه خودم رابه شماتقدیم کرده وخوش به حال من که استادم چنین شاگردان پرتلاش وموفقی داردوهردم ازاین باغ بری می رسد……

      خدایابی نهایت شاکروسپاسگزارم که این شرایط فوق العاده رابرایم رقم زده ای که می توانم باداشتن زمان کافی وآزادتک تک پیام‌ها رابخوانم ووازتغییرات،تجارب وپیروزی های دوستانم درتمام زمینه هابه خودببالم وشادباشم وازته قلبم باتمام وجودم برایشان ازخداوندم طلب خیروبرکت داشته باشم.

      ازوقتی فایل های توحیدی راگوش کردم چقدراین بیانات شیوای استادم دراین مورد بخصوص، طوفانی درذهن وزندگیم به راه انداخت که آثارآن تبدیل به باران ونتایج آنهارنگین کمانی ازخوشبختی درتمام زمینه هابرایم رقم زده است.

      دیشب خودم واین دوستان موفق وعالیم راتصورمی کردم درجایی سرسبزورویائی نشسته واستادعزیزومریم جان هم روبرویمان هستندوهرکدام باعشق نتایج عالی خود رابیان می کنیم واستادومریم عزیزبرای تک تک مان دست می زنندوهمه شادوسرمست سجده شکرمی گذاریم ،خدایاشکرت بابت سلول به سلول داشته های مادی ومعنوی واین سطح ازآگاهی که ازطرف استادعزیزمان برقلبمان جاری شده است وهرلحظه جریان داردوهرکدام چقدرموفقیت های عالی راهرروزتجربه کرده ولذت می بریم .

      علی آقابازهم تبریک می گویم ودعامیکنم که موفقیت های روزافزون عالی تری هم تجربه کنیدوزودبه زودتجارب خودرابیان کرده وستاره های طلائی بیشتری بگیرید.

      درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید.

      خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

      متشکرم متشکرم متشکرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی شمس گفته:
      مدت عضویت: 3842 روز

      علی جان دمت گرم که داستان خودت را با ما به اشتراک گذاشتی

      من با خواندن کامنتت برای اولین بار کلی اشک ریختم

      خیلی ایمانم قوی تر شد

      خیلی حالمو خوب کرد

      توحید همه چیزه

      خداروشکر که خدا را داریم , فقط کافیه موحد باشم

      خیلی گُلی قهرمان

      منتظر خبر قهرمان شدنت در جهان هستم

      همیشه موفق و پیروز باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      اسماء منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1897 روز

      سلام به شما آقا علی رجایی

      انشاالله با همین فرمون به بهترین شکل به تمام خواسته هاتون برسین و هر روز بهتر از دیروز باشین

      تحسینتون میکنم از عمق وجودم برای این موفقیت های فوق العاده ای که داشتین، برای پیروی از هدایت های خداوند و برای اینکه اینقدر عالی اومدین تجربتون رو با ما به اشتراک گذاشتین.

      خیلی از خوندن تجربیات شما لذت بردم، من عاشق فضای ورزش هستم و چقدر عالی الان فرصت خوندن تجربیات عالی یک ورزشکار حرفه ای عباس منشی رو دارم، خداروهزار مرتبه شکر

      و چقدر عکس زیبا و حال خوب کنی دارین

      کامنتتون واقعا حالم خوب کرد

      چقدر عالی کاربرد کنترل ذهن رو توی رینگ گفتین و چقدر عالی با دو اسلحه اعتماد به نفس و کنترل ذهن تونستید به این موفقیت های عالی برسین

      مجدد بتون تبریک میگم آقا علی انشالله که در این مسیر توحیدی پایدار باشین و هر روز بهتر از دیروز باشین و موفقیت بغیرالحساب رو کسب کنید.

      در پناه الله یکتا باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2199 روز

      درود و سلام خدمت قهرمان بوکس تیم ملی عزیزمون آقای علی میر فخررجایی

      چقدر مایه ی افتخاره که اینجا با یک قهرمان ورزشکار هم فرکانس هستم

      چقدر خوشحالم که در این سایت اینقدر. صفا و صمیمیت هست که می شود همه چیز رو با جزییات بنویسیم و برای همدیگر مفید باشیم و موفقیت هامون رو جشن بگیریم..

      چقدر زیبا توضیح دادید. انگار داشتم از نزدیک صحبت های شما رو گوش می دادم .. چون خیلی هیجان زده شدم..

      چقدر خوش شانس بودم که به کامنت زیبا و پر محتوا تون هدایت شدم

      نمی‌دونید. چقدر تحسین تون کردم

      نمی‌دونید چقدر براتون خوشحال شدم

      از اینکه از قدرت ذهن تون گفتید و اون باورهای توحیدی رو در عمل نشان دادید واقعا جای شکرگذاری داره. هر چقدر تبریک و تشویق و تمجید و تحسین تون کنم بازم جای شوق و ذوق داره خدارو شکر گذارم و خدا قوت. برای وجود پر نعمت تون

      واقعا خداوند به شجاعان پاسخ میده ( سوت کف )

      خداوند وعده داده به صابرین،به کسانی که ایمان میارن و حرکت میکنن، واقعا خداوند شما رو به مسیر موفقیت هدایت کرد . بخاطر تضادی که برای پرداخت پول به اون مربی تون ایجاد شد بخاطر اون مسعله. تاخیر و فی ما وقع یعنی باید مسیرتون رو تغییر می‌دادید و این خودش یک نشانه ی بزرگی بود بقول استاد عزیزمون تضادها. دوستان واقعی ما هستند

      از اینکه اینقدر قشنگ قوانین رو درک کردید. و با خودتون مرور کردید جای تحسین داره خدارو شکر و خداوند بهترینه بهترین برنامه ریز هست.

      از اینکه انسان قدر شناسی هستید و همیشه از اساتید قبلی تون تشکر می کنید این خودش یعنی قانون جذب .. یعنی همانطوری که شما از اساتید تون تشکر و قدر شناسی می کنید دوستارها و طرفداران باشگاه هم بابت این پیروزی از شما قدرشناسی شایسته ای بعمل آوردند و این نشان میدهد که شما در مسیر درستی هستید بخصوص با اون باورهای توحیدی و تسلیم بودنی که دارید این تشویق ها نقطه ی عطف شما برای رشد و پیشرفت به مدارهای بالاتر است خدارو بی نهایت شکر که چنین قهرمان با ایمان و توحیدی داریم

      علی آقای عزیز محبوب. واقعا ممنون و سپاسگذارم که این پیروزی و موفقیت تون رو با ما به اشتراک گذاشتید و با ریز جزییات مسیر حرکت و قدم به قدم حرکت هاتون. رو برامون

      نوشتید. و ما رو در جشن این پیروزی دعوت کردید و نتیجه رو اعلام کردید…

      حریفی که نفر دوم تیم ملی بود و همه روش حساب میکردن و سنگین وزن بود و حداقل 10 کیلو از من سنگین تر بود تو راند سوم ناک اوت شد به لطف الله مهربان،و من اونجا از عمق وجودم فریاد زدم و خوشحالی کردم و با تماشاگر ها کلی ابراز شادی کردم،

      بهترینه بهترین رشد و موفقیت رو در مسیر اهداف و خواسته های مقدس الهی تون رو آرزومندم و براتون سلامتی و تندرستی کامل جسم و جان و روح و ذهن مقدس تون رو آرزومندم

      موفق و پایدار باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رسول بنادری گفته:
      مدت عضویت: 1426 روز

      علی عزیزم تو فوق العاده هستی

      چقدر حس خوبی گرفتم از کامنتت

      اونجایی ک گفتی از استادت جدا شدی و فکر میکرد ک بدون اون هیچی نمیشی و تو اون استاندارد های خودت رو حفظ کردی، دسته چک ندادی،

      و وقتیم رفتی تهران میخواستن ازت رشوه بگیرن و تو، تومسیر درستت موندی خدا اینجوری بهت پاسخ داد ک همه شرایط رو اماده کرد ک مسابقه بدی و برنده شدی

      من اون هیجان و استرس قبل مسابقه ک بهت گفتن و تو فضای مسابقه نبودی و میخواستی از زیرش در بری منم الان تجربش کردم

      گفتی خدا خواسته این کار رو بکنی، پس یالا

      ب خودت یاد آوری کردی ک خدا با شجاعانه، منم آروم شدم

      واقعا من توی اون فضا قرار گرفتم باریک الله بهت مرررد

      قهرمانیت رو بهت تبریک میگم

      و لذت بردم از توحیدی عمل کردنت

      ک قدرت رو از استادت گرفتی و ب خودت و خدای خودت دادی

      و گفتی درسته من نمیتونم هزینه ی همکاری با این استاد رو بدم و تازه چک هم باید بدم

      ولی من این رو نمی پذیرم م استاندارد های خددم رو زیر سوال ببرم

      من ب خدا ایمان دارم و همین طور ک این استاد بی نظیر رو سر راهم قرار داده

      یکی بهتر از این رو هم سر راه من قرار میده

      ب شرط باور

      ب شرط ایمان

      ب شرط توحید

      دوست دارم اقا علی مواظب خودت باش

      و ارزوی موفقیت دارم برات زیر سایه ی الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اصغر و پرسیلا گفته:
      مدت عضویت: 1493 روز

      بانام خداوند رحمان ورحیم

      سلام برشما مردعمل مردتوحیدی علی آقای گل میرفخررجایی

      وای که داستان قهرمانی ات لرزه براندامم انداخت دیوانه شدم الان هرچه مینویسم خارج ازکنترل وفکرمه صرفا ازروی احساسات است چونکه نمیتونم صبرکنم تابعدازریکاوری برات بنویسم صرفا میخوام ازته دل ازصمیم قلب این پیروزی غرورآفرین روبهت تبریک بگم ازآنجاکه من آدم ورزشکاروورزش دوستی هستم شرایطت روخیلی خوب درک کردم بنظرم تودردوجبهه جنگیدی اول درجبهه مقابله با شیطان ونجواها وشرک که خیلی خوب ازپسش برامدی ودوم هم درمبارزه فیزیکی که بازم به عقیده من اصل مبارزه همان مبارزه اول بود انجایکه گفتین تورینگ “من نبودم جاخالی میدادم خدابود من نبودم ضربه میزدم خدابود “یاد صحبت استادافتادم دریکی ازفایلهای قبلی توحید عملی اشتباه نکنم فایل “فقط روی خداحساب کن “که دریکی ازجنگها خدا خطاب به پیامبرمیگه ای محمد تونبودی که تیر انداختی مابودیم

      بازم تبریک میگم این ایمان وتوکلت روبه خدای وهاب

      این ایمانی که فقط روی خداحساب کردی

      تبریک تبریک تبریک ای مردتوحیدی این روزها چقدربه چنین کامنتی نیازداشتم که خدای خوبم هدایتم کرد به سمت داستان شگفت انگیز شما

      خدایاشکرت

      خدایاشکرت

      خدایاشکرت

      بهترین‌ها روبرات آرزو دارم

      درپناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      الناز و هانیه گفته:
      مدت عضویت: 1910 روز

      سلام قهرمان خدا قوووت

      چقدر کامنت شما زیبا و لذت بخش بود چقدر احساس خوبی را در من به وجود آورد

      اشک شوق از چشمانم جاری کرد و توحید را در دلم قوت بخشید و مرا یاد خاطراتی انداخت که برای خودم هم بارها و بارها اتفاق افتاده

      بهتون صمیمانه تبریک میگم چقدر شجاعت چقدر ایمان چقدر توحیدی عمل کردید

      به این شکل ادامه بدید بهترین ها برایتان اتفاق خواهد افتاد و این جز در سایۀ توکل و ایمان به قدرت الله به دست نمی آید

      شک و تردید را که از ناحیۀ شیطان است کنار بگذارید و فقط و فقط ایمان را که از ناحیۀ خداست جایگزین کنید

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    امیرحسین روشنگر گفته:
    مدت عضویت: 1745 روز

    سلام استاد جان و مریم جان واقعا برای تمام این زحمتهایی که میکشید برای اگاهیای عالی که بمن و دوستانم میدید ازتون سپاس گزارم.

    استاد 99درصد اینکه باعث میشه این حرفا گولمون بزنه و نتایجمون یویو باشه 9999999999999درصدش حرف و چرت پرتای بقیس/واقعا این مسیر یک رونده و هرچی میگذره من بیشتر میفهمم حرف مردم فقط لباس پوشیدن وسایل خونه خریدن یا شغل اینا نیست/قلب صحبتهای شما ازحرف مردم اینکه قانون بهش عمل نکنیم و جوگیر نشیم همچیو خراب کنیم و به عقب برگرددیم….

    استاد من 7 ماهه دارم دوره روانشناسی ثروت کار میکنم هر موقع میرسیدم به قسمت استعداد و کسب مهارت یا شغل قلبم درد میگرفت ولی سعی میکردم گوش کنم به حرفتون و این اگاهیارو تکرار کنم و اعراض کنم از ورودی منفی/تا قبل از شکستن این باور استعداد من دنبال یکاری بودم پول درارم دنبال وانت بار برای بار کشی رانندگی وقتی شما گفتید که کار کن رو باورات هدایت میشی به چیزی که عاشقشی من فکر میکردم به رانندگی علاقه دارم نگو نشات میگرفته بخاطر پول چون کار ساده هست و من دنبال چیزی که واقعا خوشم میومد نمیرفتم فقط بخاطر این باورا که/

    1/سنت از دانشگاه گذشته

    2/اگر الان بخوای شروع کنی به یاد گیری کو تا پول دراری

    3/همه مسخرت میکنن

    4/بقیه چی میگن میگن کار نمیکنه پول دراره و غیرههه

    و علاقه من کامپیوتر بود با این باور رفتم شروع کردم که مگه بیل گیتس دانشگاه رفت مگه اصلا ایه نازل شده که هرکی 27 سالشه نمیتونه برنامه نویسی طراحی وب امنیت شبکه یاد بگیره من ایه نازل شده و به همین سادگی شجاعتی در دلم افتاد و با همون چیزی که داشتم رفتم برای یادگیری و اموزش و الگو گرفتم از جف بزوس که در شروع کسب کارش گفتید ما تا 20 سال اینده به سود دهی فکر نمیکنیم منم به خودم گفتم تا 3سال اینده به درامد فکر نمیکنم و صدمومیزارم متخصص شم تو این کار و بخودم 3سال زمان میدم هرچی که داشتم میپوشم اگر نداشتم نمیپوشم هرچی داشتم میخورم اگرم نداشتم دیگ یک نون بربری که میتونم بخرم با پنیر بخورم /گوبابای حرف مردم و شروع کردم…

    استاد واقعا سپاس گزارم ازت واقعا تو همچی ازت الگو میگیرم عکستو زدم رو چوب زدم اتاقم هروز نگات میکنم و وقتی گات میکنم قانون و تعهدام یادم میفته واقعا ازت سپاس گزارم این سایت بی نظیره عاشق دورهای 12قدم و ثروت هستم واقعا عالیه واقعا ادمو عوض میکنه واقعا …

    درود برهمه دوستانی که کامنتو خوندید ودرود به استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
    • -
      رویا عبداله پور گفته:
      مدت عضویت: 2727 روز

      سلام امیر واقعا تحسینتون میکنم دنبال علاقتون رفتید انشالله که موفق باشید

      واینکه به در آمد فک نمیکنید و فقط تمرکزتون روی متخصص شدن کارتونه واین خیلی عالیه و اینکه وقتی کارت را باعشق انجام بدی پول خودش دنبالت میاد.

      انشالله که موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    امیر ارسلان شیری گفته:
    مدت عضویت: 1536 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان گلم،

    یا خدا وقتی دیدم نوشته توحید عملی 8 احساس داشتم که قسمت جدید گلادیاتور اومده بیرون :) استاد شما خیلی محکم صحبت میکنید تا انسان ها باور کنند و بپذیرند این حرف هاس شما را اما به قول خود شما این حرف ها را تنها کسانی متوجه مشوند که توی مدار آن باشند.

    من خودم تا همین چند سال پیش از این موضوع توحید و شرک به سادگی رد میشدم و میگفتم خوب دیگه من سعی میکنم فقط روی خداوند حساب کنم اما قضیه خیلی جدی تر ا زاین حرف ها است واقعا. هر بار که در باورهای خودم ریز میشوم و منشا مشکلات و مسائلی که با آن ها برخورد میکنم را جویا میشوم نهایتا به شرک میرسم، به قدرت دادن به غیر از خداوند. واقعا این شرک خیلی مخفی است، مانند یک ویروس کوچک که میشینه روی باورهای ما و آرام آرام آن ها را خراب میکنه و ما را از مسیر رشد و پیشرفت دور میکنه.

    یک مثال از شرک میزنم که همین اخیرا برای خودم اتفاق افتاده:

    استاد من توی زمینه موسیقی فعالیت میکنم و یا بهر بگم سعی میکنم که فعالیت کنم. این که میگم سعی میکنم به خاطر اینه که بعد از سال ها تلاش کردن به موفقیت خاصی در این زمینه نرسیده ام. این در صورتی است که سایر خواسته هام را خیلی راحت بدست می آوردم و رشد و پیشرفتم توی خیلی از موارد در زندگیم خیلی خوب بوده اما این موسیقی که بیخی توش افتاده. خلاصه من ریز شدم که متوجه بشم بابا آخه من چه ترمزهایی دارم که باعث میشه توی این مورد اون طوری که میخوام رشد نکنم و یکی از ترمز هایی که پیدا کردم #ترس# بود.

    ترس از نظام، ترس از پلیس و رژیم ایران. چرا این ترس را دارم؟ چونکه از بچگی شنیده بودم که فلانی که خواننده شده گرفتنش کردنش تو گونی و اطلاعات اومده سراغش، فلان رپر را گرفتن، فلانی فراری شد. من این را باور کردم که اگر توس اسران معروف بشی و خواننده یا موزیسین بشی میفتی زندان. من قدرت را به همین راحتی واگذار کردم به دولت و نظام و … من خودم با دستان خودم قدرت را از خودم و خدای خودم گرفتم و این بلا را سر خودم آوردم.

    چرا نیومدم اون هزاران خواننده و هنرمندی را ببینیم که توی ایران دارند کنسرت میزارند و معروف و مشهور هم هستند و به خوبی و خوشی دارند پول های عالی در می آوردن و لذت میبرند؟

    چون ذهن من یک ذهن فقیر بود، ذهنی که دنبال بهانه گشتن برای نارسایی ها بود، ذهنی که نمیخواست حرکت کنه و یکم به خودش فشار بیاره و باورهاش را یکبار عوض کنه و تصحیح کنه مسیرش را و از زندگی لذت ببره و هم خودش به خواشته اش برسه و هم الگو و افتخار بشه . با این ذهن مشرک تعجبی نداره که انسان نمیتونه موفق بشه، اصلا موفق شدن عجیبه وقتی تو شرک داشته باشی. این نمیشه!!!

    امیدوارم این مثال کمک کرده باشه تا دوستان مفهوم شرک را بهتر متوجه بشوند. وقعا شرک خیلی مخفیه و ما باید خیلی مواضبش باشیم.

    استاد چه هیکلی زدی به هم دمت گرم خداییش هر روز بهتر و بهتر میشی :)

    با تشکر از آموزش های شما و دوستان گلم در این مسیر الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
  5. -
    آرمین جانم گفته:
    مدت عضویت: 948 روز

    سلام خدمت استاد عزیز خیلی عاشقتم

    استاد عزیز چقدر حرفاتون راجب شرک راجب ماها که نوجوانیم 18 و 17ساله ایم رواج داره و بارزترین مثالش همین اندرو که ماتریکس انداخت تو دهن مردم و گفت شما تحت کنترلید و من وقتی اینارو شنیدم سعی کردم که دور بشوم و هنوز واقعن نمیتونم ادعا کنم که مومن کاملا اصلا نمیتونم چون خودم میدونم شرک هایی تو وجودم دارم ولی ایمان دارم با تکامل و کارکردن روی خودم میتونم آرام آرام پاکشون کنم…و از پاک کردن این جور مسائل و تقویت باورهای توحیدی

    خیلی خیلی لذت میبرم ….واقعن لذت بخشه مسیر پیشرفت فقط باید تکامل را طی کرد و ناامید نشد

    من یکسری باورهای شرک آلود که من داشتم و ممکنه هنوزم داشته باشم میگم که دوستان هم فرکانسی یکم بهتر از شرک های درونشون آگاه بشوند و برای از بین بردنش اقدام کنن

    یکی از رایج ترین باورهای شرک بین مردم زمان کرونا بود..هنور انموق با مباحث قانون جذب اینا اصلا آشنا نبودم‌..میگفتن این واکسن ها یکسری چیپ هایی داره که گنده های جهان میخوان تو وجود همه تزریق کنن و بعدش به موقع یک دفع یک دکمه بزنن همه تحت کنترل بشن و من آنموقع چون آگاهی نداشتم این همون شرکه باورش کردم و وقتی با سایت شما اشناشدم هنوزم که هنوزه دارم روش کار میکنم تا باورهای توحیدی ام قوی شود

    دومیش راجب ژنتیک بود..من باشگاه تکواندو میروم و میگفتن انسان ها یکسری عضلات تند انقباض دارن یکی کند انقباض و میگفتن چون تو قبلن ورزش قدرتی میرفتی الان کند انقباضی و سرعتت ضعیف و اینجور حرفا.. و دیگع درست نمیشه باید از اول این ورزش میومدی تا تند انقباض میشدی..تندی انقباض عضله تقویت کننده سرعت است و میگفتن چون تو کندی بخاط اینه که تند انقباض نیستی…ژنتیک و پیش تعیین شده و نمیتونی تغییرش بدی..من باورش کردم و نمیدونستم بازهم اینم شرکه ولی بارها به این ایده شک کردم چون درطول تمرین گاهی اوقات سرعتم از خیلی از اونایی که ادعای بدن سرعتی داشتن هم زیاد تر میشد میگفتم عه پس این عملکرد چیمیگه این باور جیمیگه .وهروقت هم شکست میخورم یکچیزی تو وجودم میگفت چون تو ذاتا کند انقباضی بخاطر همین شکستات بیشتره‌‌…دیدم یکسال با این باور خودمو محدود کردم که نمیتونم سرعتم را زیاد کنم و و وقتی فهمیدم اصل اصل شرک قدرت دادن به هرچیز بیرونی حتی یک تاندون..عضله..ژنتیک هم شامل میشه خداراشکر کردم و گفتم به یاری خدا و همتم خودم تمام شرک های درونم با رعایت تکامل و آرام آرام از ذهنم پاکش کنم..

    امیدوارم استاد و همسرشون همیشه و همیشه شاد و سرحال و ثروتمند باشند

    شادباشید و شکرگزار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  6. -
    amene nasiri گفته:
    مدت عضویت: 3907 روز

    استاد عزیزم و خانواده بی نظیرم سلام

    چقدر این جمله استاد ادمو تکوون میده که خداوند کفر رو میبخشه و شرک رو نه!!!!

    ومن بارها فکر میکنم به مواردی که مشرک بودم ونمیدونستم که هستم و خدایا ممنونم ازت که منو آشنا به این آگاهی هاای ناب کردی که چه طور باید بشناسمت و چه طور باید ریشه های بسیار مخفی و ظریف شرک رو تو وجودم ببینم و با توحید جایگزینش کنم الهی هزاران بار شکر

    چقدر صحبت هاتون استاد در مورد توحید یهههه جور دیگه شیرین تر به دل آدم میشینه و چه قدر وجود من تشنه شنیدن از توحیده

    سوالی که باید از خودمون بپرسیم این بود که چه باورهایی داشتیم که عواملی بیرون از خودمون تعیین کننده سلامتی و شادی و خوشحالی و آرامش مابوده و این باورها چه نتایجی داشته؟

    1_ مثلا من باور داشتم که الهی شکر که من شبیه طایفه پدریم هستم که بسیار سالم و خوش هیکل بودن وتنها بیماری که داشتن مریضی قلبی بوده مثلا عموهام و پدرم

    وخیلی بابد مراقب باشم که منم چکاپ بدم که قلبم سالم باشه

    حالا نتیجه این شد که این باور باعث شد دوبار که من از ناراحتی و استرس تپش قلب کرفتم رفتم پیش دکتر و تقاضای اکو کردم و پزشک گفتن نتایج نوار قلبت عالی بوده و نیازی به اکو نیس وفقط به خاطر استرسته اما من گفتم چون پدرم بیماری قلبی دارن میخوام چکاپ بشم و ایشون پذیرفتن و اکو دادم وهمه چی خوب بود شکر خدا و فقط به خاطر استرس بود

    و یا بار دیگه که مساله ناراحت کننده ایی برام پیش اومد به قدری زیر قلبم دردگرفت که از ترس زنگ زدم اورژانس و رفتیم بیمارستان و هر لحظه من فکر میکردم که الان تو سن 30سالگی سکته میکنم و بعد کلیییی چکاپ خودم متوجه شدم که فشار عصبی روده ام بوده نه قلب ویک باور اشتباه چه بلایی سر آدم میاره.

    2_باور اینکه هرررکاری کنی هرچقدر به دندونات برسی همش ژنتیکیه و تازه ممکنه حساس تر بشه دندونات بببین فلانی کمتر مسواک میزنه اما دندوناش سالم تره

    همین باور باعث شد که من خیلی برای دندونهام هزینه کنم و بارها علاوه براین هزینه دندون خودمم از دست دادم وهمش باخودم میگفتم چراااا واقعاوهی از دکترا میپرسیدم که یعنی من جنس دندونام بده ؟!والان خیلی رغبتی به رسیدگی دندون هام ندارم

    3_باور اشتباهی که میگفتن دخترها تو دوران پریود نجس هستن خیلیییی حس بدی به تمام دخترها میداد و باعث میشد اون دوران از خودشون متنفر باشن و حس ناپاکی بهشون دست بده و اینکه حتی دعاهاشونم برآورده نمیشه که یادمه یکبار مامان یکی از دوستانم گفته بودم کی این حرفو زده اتفاقا دعای دختران تو دوران پریودشون خیلییی زودتر برآورده میشه و من چقدر حس خوبی بهم دست داد با این باور

    4-یا باور اینکه مادربزرگم میگفت کلا ما شانس نداریم هرکی میاد تو خانواده ما خوشبخته و هرکی از خانواده ما میره بدبخته چون زحمات ما دیده نمیشه و به چشم نمیاد ببین این دخترمو ببین اون یکی رو و تمام مثال ها درست بودن

    این حرف باعث شد منم همیشه فکر بکنم که تلاش ها و زحماتم به چشم همسر وخانواده همسرم نمیاد و ما شانس نداریم وماهمه چیو به دست میاریم اما با سختییی فراوون.

    5-یا باور اینکه لطف نکن چون بعدا میشه وظیفه برات و این باور باعث شد بارها تجربش کنم و برام بسیار مسائل ساخت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  7. -
    مجید حمیدی گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    سلام به استاد عزیزم.

    خیلی لذت میبرم از شما،از سبک زندگی کردنتون ، از پارادایسی که ساختید..

    این چند وقتی که جزوی از خانواده هستم خیلی دقت موقعی که از توحید میگید از اصلمون میگید خیلی خیلی با جدیت تمام حرف میزنید قشنگ از تو صحبت کردنتون اینو میفهمونید که بابا چجوری بگم توحید چجوری بگم باور والا که تمام نتایج من از توحید.ایمان و باور به خالقی که قدرت خلق زندگیمونو بهمون داده.حرص میخورید ازینکه میبینید میشنوید از غریب و آشنا که با اینکه شمای الگو رو میبینن که نتایجتون فقط و فقط از توحید از باور به خلق بودن خودمونه ولی باز دم از ژنتیک دم از فلان کشور فلان پول فلان آدم میزنن باز قدرت رو به غیر خدا میدیم.

    اتقدر با جدیت و باور تمام حرف میزنید اصلا زیبایی دریاچمون زیبایی این پارادایسمون زیبایی استایل بینظیرتون در کنار این جدیت صحبت از توحید هیچ.

    قشنگ حس کردم از طرز حرف زدن ک نگاهتون اینو که دیگه چجوری بگم همه چی توحید همه چی.

    واقعا بینظیر.

    خیلی سپاسگزارم از توحید عملی 8.

    من قبل ازینکه جزوی از خانوادمون باشم هروقت قدرت به دلار و به ژنتیک و اینجور مسائل میدادم، هرکاری میخواستم انجام بدم فقط و فقط استرس داشتم و داستان یهودیا رو منم شنیده بودم داستان اینکه فلان سال جهان تموم میشه زمین نابود میشه شنیده بودم خیلی سال پیش ها و تمام وجودم استرس میگرفت و چون حس بد اتفاقات بد بوجود میاورد ذهنم میرفت به این سمت که دارم امتحان میشم

    البته تو سال2023 هم همچنان ازین مسائل زیاد هست تا میبینم تو محل کار یا جایی که هستم راجع به این چرتوپرتا میگن سریعا مسیرمو عوض میکنم اجازه نمیدم نعمت شنوایی که لطف خداست آلوده بشه به شرک.

    و الان که قدرت را فقط الله وهابم میدونم خدایی که انصافا انصافا با اینکه قبلا هم شرک خفی داشتم ولی وقتی به عقب نگاه میکنم میبینم خیلی خیلی خیلی جاها ، همه جا در اکثر شرایط هوامو داشته مگه اینکه من خودم با شرکم با باورهام جلوی ورود رحمتش به زندگیم گرفته باشم. بما کسبت ایدیهم ، بما کانو یعلمون ، بما قدمت ایدیهم.

    همینکه اسم توحید میاریم و یا میشنویم دقت کنید چه لبخندی میاد رو لبمون نا خودآگاه. چه آرامش و حس خوبی بهمون دست میده و نقطه مقابل وقتی کلمه شرک به زبون میاریم و میشنویم انگار یه چیزی درونم جبهه میگیره حسم اون لحظه بد میکنه حتی به زبون آوردنش پس وای بر ما که در اعمالمون نشون بدیم.

    الهی شکر 100هزار مرتبه شکر که همواره داریم راه مستقیم هدایت میشیم راه کسانی که خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرتن.

    یه راهکار،پیشنهاد:

    دوستان گلم ما که عضو این خانواده هستیم دیگه راهو میدونیم دیگه فرمولو میدونیم چیه، من وقتی میخوام برم سمت شرک میخوام برم ، قدرت بخوام بدم دست غیر خدای رزق و وهابم ، نجواها میان سراغم فورا تلنگر میخورم یجوری انگار میفهمم سریع این جمله رو با خودم تکرار میکنم:

    توحید،همه کس را همه چیز میشود، به شرط ایمان

    بنظرم اینو مثل ذکر هر روزی تکرار و تکرار و تکرار کنیم

    بنظرم بنویسم تایپ کنیم قاب کنیم و بچسبونم همه جا که چشممون بهش بخوره، صبح چشم باز میکنیم این جمله رو ببینیم..

    توحید پدر و مادر خواهر و برادر، همسر و فرزند، پول و ثروت، مونس و همدم ،شغل و درامد فراوان، خونه، املاک، سرمایه گذاری های موفق ، آرامش، عشق ، زیبایی، مهاجرت، امنیت، روابط عالی،سلامتی، آزادی و استقلال مالی، آزادی زمانی ، آزادی مکانی و … همه اینا هست واسمون ولی به شرط ایمان به شرط باور.

    عاشقتونم. سپاسگزارم استاد گل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  8. -
    مهدی نامجوفر گفته:
    مدت عضویت: 1373 روز

    به نام خدای که روزی 100 بار شرک می‌ورزم و باز هم هوای من و داره خدایا توبه

    سلام به استاد توحیدیم که هر چی جلو تر میام بیشتر میفهمم توحید یعنی چی اصلا چرا شما انقدر توحیدی هستین

    گفتن جمله خدا خدا گفتن خدایا من من من به تو ایمان دارم همش حرف مفت هست اگر در عمل جوری دیگه رفتار کنم و به قول شما استاد توحیدم در لایه لایه افکارم قدرت دست کسی دیگه دادم.

    ی داستان کوتاه و جالب میخوام تعریف کنم از خودم

    همین الان که داشتم روی خودم و باورهام کار می کردم به یک باره به من الهام شد

    داشتم روی باور پول و ثروت و توحید کار می کردم یعنی فکر می کردم توی ذهنم جوابش رو خدا داد.

    چند وقت پیش یک شاگرد 2 ماهه داشتم

    توافق کردم با صاحبش مبلغ 12 میلیون خیلی کمتر از دیگر مربیان تو دهنم بود که دارم دریافت می کنم برای آموزش به این سگ که در پانسیون پیش خودم آموزش ببینه

    از اونجای که هنوز لیاقتم کم هست منی که قول داده بودم فقط نقد کار کنم و با همین باور ارزشمند بودنم و بالیاقت بودنم مشتری های را خداوند در مسیرم قرار میداد که قبل از ملاقات من پول کلاس ها رو نقد به حسابم واریز می کردنند.

    اما این مشتری وقتی آمد و گفت آقای نامجو من نصف مبلغ رو چند روز دیگه واریز می کنم و نصف دیگه رو زمان بردن سگ خودم خدمت شما پرداخت می کنم

    گفتم اوکی و این قبول کردن من دو علت داشت یکی این که یک نفر آمده و به اندازه 3 تا مشتری یکجا از اون پول میسازم و یک مورد دیگه نداشتن لیاقت و کم ارزشمند دونستن کارم بود که به این روش نسیه کار کردم و از تعهدی که به خودم داده بودم تخطی کردم.

    کوتاه کنم داستان رو که به این شکل من شروع کردم بهآموزش

    از اونجای که تنها کار می کنم و مشتری های دیگه ای هم حضوری میروم برای آموزش دارم مجبور شدم سگ این شخص رو در پارک سگ قرنطینه کنم تا با سگ خودم دچار مشکل نباشه تا من بیام

    ی روز که حدود 4 ساعتنبودم و از اونجای که در مدار خوبی بودم زمان برگشت به خانه تمام جهان دست در دست هم داده بودن که از راننده تاکسی تا خلوتی خیابان ها من زود برسم خونه ام

    اولش متوجه نشودم و با خودم می گفتم که چرا انقدر این رانندها عجله دارن

    خلاصه رسیدم خونه دیدم که توله مشتریم نیست کمی گشتم متوجه شدم قلاده ای که دور گردنش بوده گیر کرده به گوشه ای از میله های پارک که خودش با دندان کنده بود و جدا شده بودن از جوش بدنه و قلاده دور گردنش قلاب شده بود و این سگ با تقلا تلاش کرده خودش رو نجات بده که باعش شده بود قلاده تنگ بشه و سگ در حالت خفگی رفته بود که تا تح داستان بفهمید چی می گم .

    خلاصه سریع بازش کردم و کلی موارد اورژانسی دادم و چقدر از خدا سپاسگزاری کردم که این بچه زنده مانده بود.

    تا اینجای داستان

    هی در ذهن خودم تکرار می شد اگر این توله اتفاقی ب اش می افتاد اعتبار و آبروی من زیر سوال می رفت.

    خلاصه دوره تمام شد و این بابااون نصف دیگه پول رو که قرار بود پرداخت بکنه هنگام اتمام دوره به ما نداد و منم فهمیدم علت از خودم بوده نداشتن اعتماد به نفس و عدم لیاقت و کم ارزشمند دیدن کارم بود.

    خلاصه 15 روز گذشت دیروز یکی از دوستان عزیزم رو هنگامی که داشتم میرفتم بیرون نهار بخورم جلوی در منزلم دیدم ی خانمبسیار محترم و با شخصیت و صحبت کردیم و 40 دقیقه باهم حرف زدیم و من ب ای اولین بار بود ناناستاپ صحبت کردم بدون تپق و چقدر هم به خودم تبریک گفتم و تحسین کردم.

    اما این پایان ماجرا نبود

    دوستم راجب سگی که داره صحبت کرد و گفت که برای رفتن به یک تور تفریحی از یک پانسیون دار خواسته بوده سگ این دوستم رو نگهداری کنن که صاحب پانسیون جوری جواب داده کاملا از نگاه من منطقی که به مزاج این دوستم خوش نیومده بوده.

    و من داستان این توله سگی که برای آموزش پیشم بود رو خلاصه فقط حادثه ای که داشت رخ میداد رو تعریف کردم و در پایان این تعریف داستان گفتم ببین نسیم اگر خدای نکرده برای این بچه اتفاقی می افتاد این سگ میشد سگ سلطان عربستان و بسیار ارزشمند و صاحبش اعتبار و ابروی من رو زیر سوال میبرد و من کاری نمیتونستم بکنم و خلاصه این گفتمان تمام شد رفت.

    الان که داشتم روی باورهام کار می کردم و در حال چای خوردن بودم دیدم بله من مشرکم من قدرت رو دست همه دادم قدرت دست این بابا بود که نه پول من رو داد تازه من رو میتونست نابود کنه

    و خدارو شکر که الان بعد از گذشت این مدت فهمیدم البتهفقط فهمیدن مهم نیست عمل کردن و تکرار باور درستش

    خداوند عظت دستش است خداوند به من عظت میدهد

    اعتبار از ان خداوند است خداوند به من اعتبار می دهد

    قدرت مطلق خداوند است و هیچ کسیهیچ قدرتی در زندگی من ندارد مگر من باور کنم

    وقتی من با صداقت و درستی کارم را انجام بدهمهر اتفاقی بی افتد به نفع من است و خداوند من را یاری می کند

    خداوند است که تنها منیع رزق و روزی تمام جهانیان است و هیچ کسی قدرتی ندارد مگر من قدرت بدهم

    این باران رحمت الهی بی انتهاست و من باید سطل خودم رو بزرگ تر بکنم و به برم زیر باران نه اینکه ظرف کوچکم را زیر سطل یکی دیگه بگیرم شاید قطره لی هم داخل طرف من بی افتد

    ای خدا ای تنها قدرت حاکم جهان سپاسگزارتم که هدایت شدم و از هدایت شدگان هستم این را امروز با الهام این موضوع به من یاداوری کردی ازت سپاسگزارم

    خدایا ای رب هدایتگرم توبه من را بپذیر و من را کمک کن تا از گمراهان نباشم .

    خدایاشکرت به خاطر این استاد و این همه رفیق صمیمی و توحیدی که هر حرفی میزنند مسبر درست زندگی من را چراغانی می کنند سپاسگزارتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  9. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1287 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَلَا تَحْوِیلًا

    بگو: «کسانی را که غیر از خدا (معبود خود) می‌پندارید، بخوانید! آنها نه می‌توانند مشکلی را از شما برطرف سازند، و نه تغییری در آن ایجاد کنند.»

    أُولَٰئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ ۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا

    کسانی که آنان می پرستند [خود آنان برای رفع نیازمندی هایشان] به سوی پروردگارشان وسیله می جویند، تا کدامشان نزدیک تر باشد، و به رحمت او امید دارند، و از عذابش می ترسند؛ زیرا عذاب پروردگارت شایسته پرهیز است.

    سلام به روی ماه استاد نازنینم و زیباروی پشت لنز دوربین که عطر بهشتیش به مشامم میرسه حتی اگر سعادت دیدارش رو نداشته باشم ….

    سپاسگزار خداوندی هستم اجازه داد در پست توحید عملی که اصل و اساس جهان و آموزش های استاد هست بنویسم.

    نیمه ی کمالگرای سعیده درحال فریاده که بیخیال ٣روز گذشته چی میخوای بنویسی ؟نیمه ی بهبود گرای دانشجوی خانم شایسته میگه اشکال نداره،شما بنویس …به قول حمیدِ حنیف فکر کن دفتر مشقته …

    استاد عزیزم،به عنوان پرستار ،جز اولین کارهایی که در زمان پذیرش مریض باید انجام بدیم،پر کردن برگه ی ارزیابیه ،از مشخصات فرد ،تا قد و وزن،علائمی که داشته ،داروهایی که تا الان می‌خورده ،بیماری هاش و…

    و شاید براتون جالب باشه از سوالات اساسی این فرم اینه

    FAMILY HISTORY!

    که کدوم یک از اعضای خونواده ت دچار بیماری هستند؟

    حالا استاد شما میخوای به این جامعه ثابت کنی ژنتیک دخیل نیست،درحالیکه اونا مستند می‌خوان از طرف که بیا بگو تو ژنتیکتون چیا دارید :) حالا بنده ی خدا حتی وقتی خودش دیابت نداره،باید بگه مادرم ولی داره ها!!! اینم لحاظ کنید:)

    درمورد تحقیق دوقولو ها،به عنوان مادری که دوقلوی همسان داره،اونم از نوع یک جفت !یک کیسه! انقدر شبیه بهم از نظر ظاهری که بعد 6سال پدرشون هنوز ازشون می‌پرسه تو نیلایی یا نیکایی؟؟؟

    این دوتا نعمت خدا هیچ ربطی از نظر اخلاقی باهم ندارند!

    مثلا یکی عاشق نقاشی!

    یکی عاشق کاربرگ مدرسه حل کردن!

    یکی جزئی نگر!

    یکی کلی نگر!

    یکی قِرتی و دنبال لاک و مدل مو و لباس های مختلف

    یکی بیخیال و راحت و بی اهمیت !!!

    این تفاوت های که همش رو نگفتم !درمورد دوتا موجودیه که کلا یک عددسلول بودند ،تقسیم شدند،تو یک کیسه باهم بودند ،از یک جفت تغذیه شدن !!!!

    بنظرم نیلانیکا رو میتونند مثال نقض اون مقاله ی خنده دار کنند اصلا !!!!! :))))

    بگذریم !

    استاد واژه ی توحید انقدر برای من سنگینه و مقدسه که می‌خوام ازش بنویسم احساس میکنم بدنم توانایی نداره….

    اما میتونم ادعا کنم هر روز که نه ! هر ساعت از روز دارم تموم تلاشم رو میکنم که توحیدیتر از یک ساعت قبل عمل کنم حتی !

    استاد از نتایج زندگیم میفهمم تلاشم داره نتیجه میده،الان که دارم براتون مینویسم احساس میکنم وسط همون جنگل وعده داده شده تو کتاب رویاها نشستم و جلوی چشمم دارم میبینم درخت ها چه جوری با ناز دارند از زیر خاک درمیان …بدون هیچ زحمتی … من فقط نشستم وسط این زیبایی ها و هوای مهربونی خدارو نفس میکشم …

    استاد 56٠ روز دارم تموم تلاش میکنم رو که همین جمله ی ساده ی شمارو باور کنم

    جهان اطراف من،بازتاب باور های منه

    جاهایی که تونستم این کد رو درست توی مغزم جا بدم،خداوند کارهایی برام انجام داده که به قول خودتون اگر مثل موسی برام دریا رو باز میکرد انقدر ایمانم زیاد نمیشد…

    و هرجا نتونستم این کد رو درست تثبیت کنم،نتایجم هم سینوسی بوده ! یک روز عالی …یک روز خوب …یک روز هم نادلخواه …

    ولی من ازتون یاد گرفتم حتی تو روزهای با نتایج نادلخواه هم با خودم تکرار کنم هر خیری که میرسه از الله ست…هر شری که میرسه از خودته سعیده ….

    تو باید تغییر کنی نه هیچ چیز دیگه …

    استاد تو زمینه ی خودشناسی به این موضوع رسیدم که من وقتایی که به تضاد می‌خوردم خیلی انرژی میگیرم برای رسیدن به خواسته هام …

    تضاد عاطفی

    تضاد کاری

    تضاد تو نگهداری بچه ها

    تضاد تو ثروت …

    این باعث شده که اگر اتفاق ناخواسته پیش میاد ،من سعی میکنم بیشتر از روز های خوب ایمانم رو نشون بدم …

    البته که دوره فوق العاده ی ارزش تضاد خیلی خیلی تو درک این آگاهی بهم کمک کرد !

    (دوستای قشنگم،بهتون پیشنهاد میدم این دوره ی فوق العاده که هزینه ش اصلا اندازه یک روز نتیجه ای که باهاش کسب میکنید قابل مقایسه نیست،رو بخرید از سایت،باور نمیکنید بعد اون دوره چه اتفاقات فوق العاده ای برام افتاد :))

    استاد همین امروز باید از گرگان میومدم تا فریدونکنار ،ظهر هم کشیک بودم،با اینکه همیشه این راه رو راحت میومدم،امروز هی اتفاقات عجیب غریب میفتاد!یک دونه ازین اتفاقا میتونست سعیده ی سابق رو به مرز جنون برسونه ،امروز سعیده تموم راه رو با لبخند اومد… با نگاه پر از عشق به آسمون …با صدای آیه الکرسی …

    این همه تسلیم بودن و آرامش از کجا اومد ؟

    چون من زبان خدارو دیگه یاد گرفتم،امروز باعث شد من فرکانس های قویتری بفرستم برای داشتن ماشین شخصی!

    نقطه ی عطف ماجرا اینکه بعد از اون اتفاقات عجیب غریب،بعد ٣ساعت من تازه رسیدم بابل !

    باز باید ی ماشین دیگه می‌گرفتم تا فریدونکنار !

    تموم این مدت که ماشین گیرم بیاد با ی کیف و کوله ،تو گرما وایسادم کنار خیابون اصلی …گفتم بلدی مثل استاد وایسی اینجا ماشین های شخصی رو تحسین کنی …؟

    نه به زبونت …میتونی از قلبت سپاسگزار خدا باشی که بقیه ماشین شخصی دارند ؟

    پس شروع کردم … چند دقیقه گذشت … هم ماشین گیر خودم اومد … هم الله سریع الجواب پاسخ داد …

    از طریق دست بینظیرش …

    قبل اینکه سوار اسنپ بشم ،یک sms اومد به گوشیم از کسی که روحشم خبر نداشت من الان کجا و تو چه وضعیتیم! توش نوشته بود!

    یهو یه حسی ته قلبم گفت سعیده بزودی ماشین میخره

    :))))))))))

    این همزمانی ها کار کدوم انرژیه؟؟؟

    خدارو که نمیتونم بغل کنم… اما گوشیمو میتونم بزارم روی قلبم بگم عاشقتم خدا ….عاشقتم ….

    اتفاق جالب بعدی توی مسیر بابل تا فریدونکنار بود،این از نتایج آگاهی های دوره عزت نفس …

    تازه نشسته بودم توی ماشین ،راننده گفت خانم میشه سفر رو لغو بزنید که کمیسیون ندم؟

    از تو آینه نگاش کردم گفتم من نقدی باهاتون حساب میکنم ولی همچین چیزی ازم نخواید،عذر می‌خوام ،نمیتونم

    ی لحظه خودمو نشناختم ،این همون سعیده که اگر پول کرایه هزار تومان بود ،و ده هزار تومنی میداد به راننده،روش نمیشد بگه بقیه پولم رو بده :)))))

    بعد راننده گفت:حالا لطفا انتهای مسیر این لغو رو بزنید

    به حرفش که فکر کردم فهمیدم این آقا فکر کرده من نگران امنیتمم :))) میخواستم بگم دااااداااااش اینجا یک عدد جوجه توحیدی 56٠روزه نشسته :))) شما قصدشم داشته باشی نمیتونی به من آسیب بزنی …

    میخواستم بهش بگم من اصل و اساس زندگیم رو بر پایه صداقت گذاشتم،کمسیون حق سازمان اسنپ که انقدر کار رو هم برای راننده هم برای مسافر راحت کرده ..

    حالا من بیام حقش رو بزارم زیر پا رو چه حساب …؟

    اینارو توی دلم میگفتم همزمان دلشوره هم داشتم دیگه …همش به خدا میگفتم خدایا خواهشا ی کاری کن وقتی نزدیک مقصد شدیم دیگه درخواست نکنه ! واقعا این نه گفتن برام سخت بود!

    ولی انگار الله امروز کمر همت بسته بود،عزت نفس من رو رشد بده:)

    آقا ما رسیدیم ورودی فریدونکنار،ایشون دستش رفت روی ضبط که صدای آهنگ رو کم کنه من دوزاریم افتاد گفتم خدایا ی توان بهم بده من ازین امتحانم سربلند بیام بیرون

    و دوباره درخواست ایشون با اصرار که الان رسیدیم میشه سفر رو لغو بزنی …؟

    با تموم اضطراب ته قلبم، ی نه محکم بهش گفتم و گفتم من نمیتونم همچین کاری بکنم،اینم هزینه ی شما ،انشالله براتون برکت داشته باشه …

    و وقتی پیاده شدم احساس کردم یک سروگردن از سعیده ای که همین نیم ساعت پیش سوار ماشین شد بالاترم…

    ی تمرین ساده تونست انقدر بهم خودباوری بده،پس اگر تمرین آگهی بازرگانی رو انجام بدم دیگه چه شود….

    چقدررر این تمررریین سخته برام …چقدر مقاومت دارم ….

    خدا کمکم کنه برای انجامش :) مثل تموم اتفاقات فوق العاده ی زندگیم که خودش رقم زده :)

    سخن کوتاه کنم و برم شیفت …

    الهی که هر چشم نازنینی که این کامنت رو خونده ،هرجای دنیا که هست الله قلبش رو پر از نور و عشق کنه …

    الهی که همیشه خیروبرکت براتون جاری باشه …

    دوستان عزیزتر از تموم فامیل های سببی و نسبی …

    خیلی خیلی خیلی دوستون دارم

    قلبِ فراوانِ فراوان رفقای غارحرای من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 175 رای:
    • -
      میثم شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1771 روز

      به نام تنها مالک هستی

      سلام سعیده خانم

      سلام خواهر توحیدی من

      خدایا شکرت بابت این دوستان توحیدی.

      احسنت تبارک الله به سعیده خانم که اینقدر خوب تونستی ذهنتو کنترل کنی.

      و احساستو خوب نگه داری با وجود تضاد. خیلی جالبه من وقتی یک روز معمولی یعنی تقریبا بدون تضاد رو سپری میکنم میگم میثم دمت گرم چقدر عالی شدی تو پسر.

      اما در روزهایی که با تضاد روبرو میشم میبینم نه هنوز خیلی خیلی جا داره که کار کنم روی خودم.

      و دمت گرم بابت اون نه گفتنت خداییش که همین کار چه تمرین عالی برای بالاتر رفتن اعتماد به نفس شما شد .

      ممنون که این تجربه روزانه و نتیجه تمرینی که خودت در دل تضاد برای خودت ساختی رو با ما به اشتراک گذاشتی.

      آرزوی شادی،سلامتی و ثروت و نعمت بی حد و حساب برایتان دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1906 روز

      سلام سلام

      عاشقتم سعیده ی قشنگ و با عزت نفس و شجاعم.

      تحسینت میکنم به شدت.

      می فهمم وقتی میگی سختت بوده بگی یعنی چی…

      درک میکنم.

      و می فهمم چقدر جذابه خودتو میبینی که انقدر تغییر کردی، رشد کردی، بزرگ شدی.

      کیف کردم از عملکردت و آزمون عزت نفس که سربلند اومدی بیرون.

      هم تو رو تحسین میکنم برای موفقیتت در این آزمون، هم خودمو تحسین میکنم برای آزمون های خودم که سربلند میشم، هم هر کسی که از آزمون هاش سربلند میشه رو تحسین میکنم.

      می پذیرم گاهی سربلند میشم از آزمون هام، گاهی تو کارنامه ام میخوره نیاز به تلاشِ بیشتر

      فدای سرم، خب تلاش بیشتر میکنم. مسئله ای نیست، تمرین بیشتر تا تو ازمونم سربلند شم نزدِ خدا.

      امروز به مامانم میگفتم:

      دقیقا متوجه شدم الان تو آزمون قرار گرفتم، یعنی دقیقا قراره خروجی آموزش ها و آگاهی ها رو تو عملم نشون بدم:

      ازمونِ عزت نفس

      آزمون عدم توجه به قضاوت و نظر مردم در مورد خودم…

      آخ که بعضی وقتها پوستم داره کنده میشه.

      درد داره، شیرینی هم داره.

      چون چند پله بزرگتر میشم.

      قشنگ حس میکنم مدارم جابه جا میشه…

      امروز تو گفتگو با مادر، از زبان مادر و خودم کلی آگاهی رو شنیدم…

      چیزهایی که لازم بود بشنوم…

      مادرم یادآوری کرد بهم، برای این تلاش های 8 ماهه ات سپاس گزار خدا و خودت باش…

      عجب تذکر به جایی.

      توقعم بالا رفته بود و نمیدیدم خودم و تلاش ها و تغییراتمو…

      رگِ کمال گرایی ام بالا زده بود که چرا نقص داری، چرا خطا داری؟؟؟؟؟

      چرا؟

      نباید اینطوری باشه، چرا اینطوری هستی؟

      خوشحالم و سپاس گزار خدا برای دریافت اگاهی ها که روزیِ غیر حساب امروزم بودن …

      امروز پاشنه آشیل هام خودشونو نشون دادن بالاخره بعد این همه مدت:

      شتاب

      ترس از قضاوت و نظر مردم در موردم

      برام شفاف و عیان شد همین دو تا بزرگوار، واسم کلی آسیب ریز و درشت خلق میکنن.

      اینا سرشاخه هستن.

      رو اینا کار کنم تعداد بیشماری از آسیب هام قطع میشن.

      اگه به این دوتا غذا ندم، زیر شاخه هاشون از گرسنگی میمیرن…

      خدایا شکرت برای رسیدن به این نقطه.

      کار زیاد دارم با این دو تا…

      گفتی اسنپ، منم امروز یه تجربه باحال داشتم مشابه.

      تپسی گرفتم، مغایرت پلاک داشت، گفتم، گفت خانم خودمم دیگه، گفتم نه ممنون، داشت یه چیزهایی میگفت متوجه نشدم دیگه، اومدم لغو رو زدم…

      تو گزینه های لغو مغایرت پلاک ندیدم، دلایل دیگر زدم…

      به قولِ تو، شاید سمانه قبلی سختش بود اعلام انصراف کنه، یا حتی اگه سوار نمی‌شدم هم با ناراحتی و عذاب وجدان بود برای خودم و سختی.

      اما امروز عینِ کَره، بسیار رک و صریح و ساده و راحت با این مسئله روبه رو شدم.

      الهی شکر برای تک تک تغییرات و بهبودهای خودم و همه ی دوستان نازنینم.

      استاد جانم، فایل 9 دوره کشف قوانین زندگی، آبی بود بر آتشِ درونم، تا همیشه سپاس گزارتونم، خیر و سلامتی و ثروت نامحدود برای شما با تمامِ قلبم. آرامشی که از چهره، چشم، کلام شما بهم منتقل شد امروز خیلی ناب بود، و باز هم شما دستِ مهربان خدا شدین که ارامش برگرده سمتم و یادم بیاد: احساسِ خوب= اتفاقاتِ خوب

      خدایا شکرت که مثل همیشه کنارم هستی، تشکر ویژه دارم ازت خدایا برای دیشب و امروز کامل، خودت میدونی چرا.

      خدایا ممنونم بعد از دو روز، روزی ام کردی کامنت بذارم تو سایت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      علی میرزایی گفته:
      مدت عضویت: 1585 روز

      سلام خانم شهریاری

      ممنون بابت کامنت فوق العاده ای که گذاشتید مخصوصا آیه ای که اینجا آوردید که خیلی به جا و مفید است. یکی از بهترین آیه های است که من تا به حال شنیدم

      این آیه بهمرای ترجمه اش را باید چاپ کنم روی دیوار نصب کنم تا برام یادآوری بشه که هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی به غیر از خدا دل نبندم تا کاری برای من انجام دهد و برعکس فقط و فقط باید از خدای وهاب بخوام- توحید و دوری از شرک خیلی از مهمترین کارها است که باید با تمرین بصورت تدریجی به اون طرف پیش بریم تا روزی برسه که کمتر دچار شرک و قدرت دادن به عوامل بیرونی بشیم- این برمیگرده بازم به قول استاد کنترول ورودی هامون – و کانون توجه

      برای خودتون و دوقلوههای عزیزتون آرزوی سلامتی میکنم

      موفق و کامگار باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 816 روز

      به نام الله مهربان

      چرا هر وقت کامنت می نویسی منو دست به قلم میکنی. دختر خوب …

      من عاشق شما هستم …

      سلام بر دختر شجاع و توحیدی.

      چه ها کشیدیم از نه نگفتن ها…

      یه روز با بچه ها رفتیم تفریح

      چهار نفر بودیم یه نفر مون گفت سرم درد میکنه، گفتم قرص سردرد از کجا بیاریم.

      البته ناگفته نماند جای که ما نشسته بودیم خانواده های زیادی بودن، یکی شون گفت ببینم کی روش میشه بره سلام علیک کنه. بگه خانم ،آقا ببخشید قرص سردرد ندارید .من گفتم عمرن من برم. یکیشون گفت من میرم… اون یکیم گفت من نیستم. اون یک نفری که عزت نفس داشت گفت من دست خالی بر نمیگردم. حالا ما داشتیم نگاه میگردیم و میخندید یم.

      خلاصه موفق شد .و همون شخص الان برا خودش کسیه… تو جامعه

      حال روز من

      چطور بگم قرار داد بنویسیم

      چطور بگم برای تجهیز نیرو پول میخام.

      کسی به من نگه مهندس همون سید بگید بهتره

      الله اکبر…از کمبود عزت نفس

      چه ها کشیدیم از کمبود عزت نفس…

      این شد نتیجه هامون…

      یک چک یک گرمی ، زور منو گرفته بود آدم 79 کیلویی، ایمان داشته باش، بابا شرک نورز، خانم شهریاری من فایلها ی (نتایج دوستان از آموزش های استاد ) مال آقا رضا عطار روشن را خیلی خیلی گوش میدم.

      سلام و عرض ادب دارم

      خدمت خواهر و یک نقطه میذارم پایین میشه جواهر ارزشمند سعیده بی نظیر

      حالتون عالی و متعالی

      بسیار کامنت تون عالی بود و منم خیلی خوردم و حسابی خوردم از نه نگفتن …

      مرسی که نوشتید و باعث شد این حرف ها گفته بشه،

      .

      .

      .

      توی کامنت قبلی نوشته بودی ، آقای بساطیان دو ستون دارم ….

      حالا منم میگم من بیشتر خانم شهریاری (دکتر )

      سایتون برقرار باشه.

      انشاءالله بهترین ماشین رو بخری… با عشق

      سلامتی و ثروت رفیق همیشگیت…

      فرشته ی عاشق سعیده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      فاطمه سليمى گفته:
      مدت عضویت: 1764 روز

      سلام سعیده نازنین

      بانوی توحیدی 565 روزه

      ممنونم که به سعیده کمالگرا اجازه ندادی مانعت بشه و باز هم یک کامنت عالی و تأثیرگذار نوشتی

      کامنتی که پر بود از باورای توحیدی

      چقدر خوب داری پیش میری بنده توحیدی خدا

      چقدر لذت بردم و تحسینت کردم برای (نه) قاطع و محکمی که به راننده اسنپ گفتی

      من هم امروز یه تجربه مشابه داشتم

      جاریم برام پیامک داده بود که(نذر حدیث کسا داریم 40 مرتبه شما می تونید شرکت کنید)

      من هیچوقت تمایل و اعتقادی به این برنامه ها نداشتم ولی هربار که چنین تقاضایی از من میشد بر خلاف میلم می پذیرفتم

      ولی امروز یه جور دیگه عمل کردم و بلا فاصله جواب دادم(عذر خواهی می کنم نمی تونم شرکت کنم) و چقدر از این جوابم احساس عزت نفس کردم

      سعیده جان خیلی دوستت و همیشه مشتاق خوندن کامنتای توحیدی و قشنگت هستم

      در پناه خدا به همه آرزوهات و خیلی بیشتر از اونها برسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1343 روز

      سلام سعیده خانم نازنین

      از بچه های دوقلوتون گفتین

      باید بگم که من و برادرم باهام دوقلو هستیم

      برادرم هم توی سایت هستش زودتر از من عضو شد

      از بچگی خیلی شبیه هم بودیم

      بابت همین هر کسی هم مارو میدید نمیتونست تشخیص بده کی حسن کی محسن!

      و من همیشه تعجب می‌کردم

      بخاطر اینکه ما اصلاً شبیه هم نبودیم

      براتون چند تا مثال میزنم

      من اصلاً علاقه ی چندانی به کارهای گرافیکی ندارم

      اینکه بخوام خودم یک نرم افزار گرافیکی بسازم رو دوست دارم ولی اینکه بخوام کار گرافیکی کنم رو اصلاً دوست ندارم

      حالا برعکس برادرم محسن عاشق کارهای گرافیکی خفنه

      از بچگی هم فقط دنبال اینطور چیزها بود

      یا من قبلاً ها که درس میخوندم خیلی تلاش میکردم که توی درس خوب باشم

      یادمه برای کنکور تصمیم گرفتم طوری بخونم که حداقل نفر هزارم توی کشور بشم :)))

      حالا فکر کن دیگه من با اینکه از محسن بچه درس خون تر بودم پیش خودم میگفتم حداقل نفر هزارم بشم این دیگه عالیه

      هیچی خلاصه کنکور سال 91 رو دادم

      جوابش که امد کُپ کردم و خیلی خوشحال شدم

      توی کنکور نفر 8 کشوری شدم

      البته دانشگاه هم رو توی همون کاردانی بیخیال شدم ولی در کل این توانایی من توی درس خوندن بود

      در حالیکه محسن اصلاً حوصله درس خوندن نداشت و کلاً هم اصلاً دوست نداشت

      یه بار یادمه کتاب درسی شو دستش گرفته بود 5 دقیقه بعدش روی صورتش افتاد

      نگو خوابیده بود :))

      خلاصه الان هر جفتمون 28 سالمون شده دیگه کاملاً به این ایمان راسخ رسیدم که اصلاً و ابداً ما شبیه هم نیستیم

      یادمه توی قرآن خونده بودم که خدا توی یکی از آیه ها گفته بود ما همه ی شما رو از یک واحد خلق کردیم

      بعد که فهمیدم خدا کیه و چه عظمتیه

      فهمیدم که وقتی که این انرژی ( خدا ) یکتاست این یعنی اینکه هر کسی و هر چیزی که در جهان از همین انرژی خلق شده باید یکتا باشه یعنی نمیتونه دو چیز شبیه هم باشند

      هیچی خلاصه شروع کردم به تحقیق کردن

      (من آدم تحقیقاتی ای هستم بابت همین استاد هر تمرینی برای پیدا کردن الگوها و فراوانی توی دوره ی روانشناسی ثروت یک و فایل های دانلودی داده رو به راحتی رفتم تحقیق کردم توی همین ایران یک موجی از ثروت بینهایتی رو در هر صنعتی پیدا کردم و تحقیق کردم اگر بگم شاید باورت نشه )

      خلاصه سعیده جان

      تَه هر چیزی که نشونه ای از یکتایی بود رو در آوردم

      بحثش خیلی خیلی مفصله و به یک درک و آگاهی قابل توجه ای نیاز داره

      فقط همین رو بهت بگم که در جهانی که همه چیز از این انرژی یکتا و بی نهایت شکل گرفته شده حتی یک سلول از بدن با سلول کناریش فرق داره کاملاً فرق داره و هیچ چیزی در دنیا هیچ چیزی و هیچ کسی ذره ای شبیه هم نیست حتی سلول ها

      و هر چیزی و هرکسی کاملاً یونیکه کاملاً

      و این دیگه بهم ثابت کرد که چقدر این خدا عظیمه و چقدر به یگانگی و یکتایی اش ایمان آوردم

      خلاصه همه ی این چیزهایی که در مورد ژنتیک و اینطور چیزها گفته شده کاملاً چرت و پرت

      چرت و پرت محض

      هیچکسی شبیه هم نیست و هیچ ژنتیکی ارثی وجود نداره

      همش الکیه

      تمام مخلوقات خداوند یکتا هستند مثل خودِ خدا که یکتاست

      دوست خوب و ارزشمندم سعیده جان بابت تجربیات زیبایی که برامون مینویسی و درکی که از آموزش های استاد و قوانین الهی مینویسی

      ازت سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      یاسمن زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2398 روز

      سلام سعیده جانم!

      به قول خودت این تلگراف رو :)))) در حالی برات دارم مینویسم که روی یک تخته سنگ توی آب نشستم و پاهام تا زانو تو آبه و دارم از خنکی آب لذت میبرم زیر آفتاب!

      چقدر خوب کردی که به نیمه ی بهبودگرای وجودت گوش دادی و اومدی و نوشتی…

      خیلی برام جالب بود تفاوت هایی که نیلا و نیکا با اینکه دو قلوی یکسان هستن دارن! خدایا شکرت، اینم یه الگوی واضح دیگه از بی تاثیر بودن ژنتیک یا هر عامل خارجی دیگه روی ویژگی های ما و قدرت ما برای خلق زندگیمون!

      این جمله ت خیلی به دلم نشست و خیلی تحسینت میکنم:

      هر ساعت از روز دارم تموم تلاشم رو میکنم که توحیدیتر از یک ساعت قبل عمل کنم!

      توحید عملی

      توحید عملی

      توحید عملی

      چیزیه که این روزا دارم خیلی بهش فکر میکنم..

      خیلی دارم فکر میکنم که چقدر دارم در عمل به این آگاهی ها، به توحید عمل میکنم…خدا خودش هدایتم کنه!

      چقدر حس شیرینه وقتی خودت رو با گذشته ت مقایسه میکنی و میبینی در برخورد با ناخواسته ها اصلاً یه آدم دیگه شدی!

      خیلی تحسینت میکنم که سعی کردی با قلبت ماشین های آدما رو تحسین کنی…در حالی که خودت ماشین نداری…نکته ش همینه، با قلب، نه با زبون…من خودم هنوز تو این زمینه کار دارم (ایموجی زدن روی پیشانی با دست)

      یعنی مثلاً وقتی یه زوج گوگولی میبینم که خیلی باهم خوش هستن و میگن و میخندن، تحسینشون میکنم ولی اون گوشه موشه های ذهنم یه حسرت کوچولو هم میاد…همون موقع سعی میکنم به خودم یادآوری کنم جمله های استاد توی دوره ی عشق و مودت رو…

      اگر ما فاصله ی ذهن و روحمون رو کم کنیم، هرررر آنچه بخواهیم به ما داده میشه!

      پس دیگه حسرت چرا؟ وقتی ایمان داشته باشی که وعده ی خدا حقه، دیگه میدونی با کار کردن روی خودت بهش میرسی، به همون یقین و قطعیتی که میدونی بعد از شب، روز میاد…مگه تو شک میکنی به این؟!

      خنده م میگیره از اون راننده که گفته سفر رو لغو کن تا من کمسیون ندم!! (بازم ایموجی زدن روی پیشانی با دست) ببینننن چقدرررر آدما محدود فکر میکنن، و البته خودِ من هم ادعایی ندارم، شاید هنوز هم این افکار رو به شکل دیگه ای دارم، ولی این ترفند دیگه برام خیلی جالب بود!

      و آفرین به تو! که نه گفتی! چقدررر لذت بردم، خدا خدا میکردی که دیگه اون درخواست رو نکنه، ولی وقتی کرد، به جای اینکه بگی “اَی بابا، خدا چرا خواسته مو برآورده نکردی؟!” میگی “الله امروز کمر همت بسته بود،عزت نفس من رو رشد بده”

      چقدر قشنگه این همه چیز رو خیر دیدن، وقتی داری روی خودت کار میکنی

      ممنونم از دست و قلب نازنینت که نِوِشت و چشم نازنین ما خوند و عشق کرد :)))

      در پناه خدا بهترین ها رو برات آرزو میکنم، بوس :-*

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1287 روز

        سلام به یاسِ من ،سلام رفیق دلبر من

        خدا می‌دونه من چقدر دوستت دارم،چقدر کیف میکنم وقتی ازت نقطه ی آبی دارم

        چقدر لذت میبرم از خوندن جمله به جمله ی کامنتت

        مرررررسی که هستی ،مررررسی که برام مینویسی ،مرررررسی برای قلب توحیدییت،مرررررسی برای تموم قشنگی های بی نظیر صورت و سیرتت

        یاسِ من ،قبلا یک کامنت ازت خوندم که برای حمیدِ حنیف نوشته بودی از قهوه و انجمن معتادان گمنام

        ازون موقع دل دل میکنم تا برات این خاطره ی خودم رو تعریف کنم :))))

        مجددا سلام ،سعیده هستم یک عدد معتاد :))))

        ببین ی روز من خیلی فکرم درگیر بود ،اصلا نمیتونستم ذهن رو کنترل کنم ،بعد نمی‌دونم من چندتا شات قهوه خوردم

        شاید در عرض سه،چهار ساعت

        من دوسه بار دبل اسپرسو کافئین صد خوردم :))))))

        (خودت پایان هر جمله من کلی شکلک خنده ی اشکی بزار)

        بعد با خودم گفتم ،چه وضعشه ،خدای من

        من هی دارم این قهوه رو میخورم ،ذهنم رو کنترل کنم

        اینجوری که نمیشه

        بعد به ذهنم رسید برم از نشانه ی روزانه م کمک بگیرم

        امان ازین نشانه ی روزانه :)))امان از فرکانسی بودن این سایت:))))

        بِبببییییییییین:))))

        ی فایل مصاحبه با استاد اومد،که خانم شایسته و استاد دارند درمورد انجمن معتادان گمنام صحبت میکنند :)))))))

        بِبببییییییییین یاسمن

        من انقدر خندیدم انقدر خندیدم که خدا میدوونه:)

        هیچی دیگه به همین راحتی خداوند من رو ازون فرکانس درآورد و حالم عالی شد :))))

        دوست داشتم برات تعریف کنم :))))

        الهی که به صورت قشنگت لبخند اومده باشه

        دووووسسست دارم بی نهایت

        قلب فراوانِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          یاسمن زمانی گفته:
          مدت عضویت: 2398 روز

          سلام به سعیده ی نورانی!

          اینم باید برای تو بِرَند کنیم: سعیده ی نورانی :)

          شنیدم در تدارک بِرَندِ جدید برای حمیدِ حنیف هستی :))))))))))

          عاشقتم عزیزم با انرژیی که داری! با نوری که از نوشته هات میباره و قلب آدمو روشن میکنه! منم بی نهایت ذوق میکنم وقتی ازت نقطه ی آبی دارم (مقدار لازم ایموجی ذوق)

          خیلی خندیدم از خاطره ای که تعریف کردی :)))) واقعاً این نشانه ی روزانه نعمتیه توی این سایت…من خودم به اندازه ی مناسبی ازش استفاده نمیکنم (ایموجی به فکر فرو رفتن). باید بیشتر قدرش رو بدونم!

          مرسی سعیده جانم که برام نوشتی، تو حرفی هم نزنی من فقط با دیدن اسمت لبخند به لبم میاد (چشمان قلبی)

          برات بهترین ها رو در پناه پروردگار یکتا آرزو میکنم که لایقش هستی! بوس :-*

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مبینا حیدری گفته:
      مدت عضویت: 2188 روز

      سلام سعیده نورانی من

      سلام دوست توحیدی ام

      سلام به روی ماهت زیباروی

      شده تا حالا با یه نفر که نمی شناسیش ،نمی دونی کجاست،نمیدونی در چه حاله ،،،فقط و فقط نوشته هایش رو خوندی…اینقدر احساس نزدیکی کنی که فکر کنی چقدر دلخواهته،همون خواهر نداشتته و ساعت ها باهاش حرف بزنی و چای بنوشی،ساعت ها با هاش بخندی و از خنده ریسه بری و اشکت دربیاید

      سعیده عزیزم،خواهر نورانی ام،عاشق توحیدتم،عاشق دلدادگی آن به پروردگارم،عاشق توحید عملی ات هستم.

      همین چند روز قبل یه کاری پیش اومد،من شیفت بودم،حسم بهم میگفتی پاس بگیرم و برو دنبال اون کار،یه حسم می‌گفت خودش انجام میشه ،،،اما انگار من باید در این پروسه یه درس های رو یا می گرفتم.

      خلاصه پاس گرفتم و رفتم ترمینال مسافربری جایی که مربوط به تحویل و تحول بار بود،پر از مرد پر از راننده،،،اگر مبینای قبل بود،ور میشد از تشویش و اضطراب و خودش رو سرزنش میکرد که تو اینجا چیکار می‌کنی…اما اون روز خودم از آرامش خودم تعجب کردم ،دنبال یه بسته بودم ،از هرکسی پرس و جو میکردم اطلاعی نداشت و انگار بسته من آب شده بود،ظهر بود و هوا به شدت گرم،اماانگار واسه من یه جور بازی بود

      رفتم سراغ مسؤل اون قسمت ،گفت دست من میست،گفتم کجا برم راهنمایی ام کرد سمت اتاق نظارت

      تا وارد اتاق شدم یه آقایی رو دیدم که بسیار خوش برخورد بود و حسم گفت کار تو همین جا و با همین آقاست،به قول شما اگر خود موسی با عصاش دریا رو می‌شکافت اینقدر ایمانم قوی نمیشد،

      بعد از اینکه کارم رو بهش توضیح دادم اون بنده خدا شروع کرد به تلفن زدن و قرار شد یه نفر دیگه پیگیری کنه و بهش خبر بده،پس منم باید منتظر میمونم

      در همین حین ازم پرسید شما کجا کار میکنید و شغل تون چیه،منم توضیح دادم که پرستار اتاق عمل هستم،یه دفعه گفت پدرم چند روز قبل عمل شده و من جواب پاتولوژی رو باید به دکتر نشون بدم،اما دکترش رفته مرخصی ،شما میتونید به یکی از پزشکا نشون بدین

      خدا شاهده تا این حرف رو زد فهمیدم ماموریت من این بوده،،،خدا از تو شیفت به من بگه پاس بگیرم برو خودت دنبال بسته ات،بعد بسته من پیدا نشه،منم الخیر فی ما وقع باشم،بعد بیام و جواب پاتولوژی بابای اون بنده خدا رو پیگیری کنم،،،،الله اکبر

      خلاصه بسته من که پیدا نشد،پاسم داشت تموم میشد،منم ریپورت پاتولوژی رو گرفتم و اومدم سر کار

      وقتی از سر کار اومدم خونه دیدم بسته من تو خونه است،،،داداشم رفته بود و بسته رو گرفته بود

      فکر کن،خدا اینجوری کارای بنده هاش رو انجام میده…بنده هاش رو ها

      عاشقتم سعیده

      نوشته های پر از درک و آگاهی ات رو دنبال میکنم و منم سعی میکنم تا لایق شوم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1287 روز

        مبینای عزیزم‌

        سلام‌بروی‌ماهت رفیق عزیز من

        نمیدونی با خوندن کامنتت چقدر قلب من روشن شد

        ممنونم ازت برای همه لطفی که بهم داشتی،همش روشنی قلب خودت رو میرسونه

        عااااشقتم دختر

        عاشق این روحیه تسلیمی و‌توحیدی بودنت

        همیشه خدارو برای داشتن نعمت دوستانی مثل شما ،بارها و بارها شکر میکنم

        بی نهایت سپاسگزارم که وقت گذاشتی و برام نوشتی

        به امید داشتن نقطه ی آبی ارزشمند دیگه ای از تو

        به دستان قدرتمند الله میسپارمت

        قلبِ فراوان‌ِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2229 روز

      سلام و درودی با عشق برای سعیده جان خواهر عزیزم

      میدونی چقدر دوست داشتم دیدگاه بنویسی اینجا تا بیام بخوانم ؟!

      وقتی اومدم دیدم دیدگاه نوشتی بی نهایت خوشحال شدم و با عشق نشستم به خواندن

      الان ساعت 2:30 شبه

      سعیده جان از داستان توحیدی عمل کردنت تو این چند روزه ‌ی اخیر گفتی

      من هم می خواهم از توحیدی عمل کردن امشبم بگم که هم درس عبرتی باشه برای خودم هم شما و دوستان دیگه ای که این دیدگاه رو می خوانند

      امروز عصر یه بازدید از واحد اجاره ای با یک همکار داشتم

      تو ماشین که داشتم با این همکارم میرفتم

      بهش گفتم رضا

      من واقعاً توکلم به خداست

      بهش گفتم رضا

      من به خدا میگم من دوست دارم که این قرارداد بشه و خیلی خوشحالم میشم اگه بشه:)

      ولی به خدا اینم میگم که میدونم توی از بی نهایت طریق روزی منو میدهی ممکنه از طریق این مشتری و این ملک باشه، ممکنه از طُرُق دیگه باشه:)

      اگه این قول نامه بشه خوشحال میشم و اگه نشه؟؟!!!

      و اگه نشه ناراحت نمیشم :)

      خلاصه اینو گفتم و سعی کردم در بقیه روز هم حالمو خوب نگه دارم و توکلم به خدا باشه

      اون قول نامه هنوز در حالت معلقه یعنی مشتریه که یه عروس و داماد بودن دیدن نسبتاً هم پسندین ولی جواب قطعی هنوز تا امشب ندادن حالا فردا گفتم همین دوستم رضا پیگیریش بکنه ببینه نظرش چیه

      امشب ساعت 9:30 یه قول نامه‌ی خرید و فروش فیش داشتم با یکی از همکارهای دیگه

      قبلش ساعت 8:30 احساس کردم که ذهنم داره یه کم نجوا می کنه

      اومدم از دفتر املاک بیرون اومدم توی پارک وارد سایت شدم دیدم به به آقای عطار روشن دیدگاه نوشته برای همین فایل توحید عملی قسمت 8 و در همین دیدگاه لینک دیدگاه خودش در فایل توحید عملی قسمت 6 هم گذاشته بود

      شروع کردم به کامنت خوندن به قول معروف صلاه کردن

      و بعدش هم داشتم می اومدم سمت دفتر دوباره با خدای خودم حرف زدم و همون حرفای عصر رو گفتم…

      گفتم خدایا من بهت به شدت محتاجم من نمیدونم تو میدونی

      توکلم به خودته و ازت می خواهم برای من این قرارداد رو‌‌ جور کنی

      ولی اینم میگم که اگه بشه خیلی خوشحال میشم و اگه نشه هم راضیم به رضای تو و ناراحت نمیشم

      چون میدونم تو بی نهایت دست دادی برای روزی دادن به من

      باورت نمیشه سعیده جان

      خیلی راحت اتفاق افتاد و فقط با چند تا تلفن

      تازه زمان قرار داد هم من تقریباً نشستم و نظاره کردم:) با اینکه من کارشناس قرارداد بودم تقریباً تو کل مدت قرارد که یه ساعت و ربع طول کشید من 10 درصد صبحت کردم و کار انجام دادم :)

      حالا نکتش اینجاست اگه اون قول نامه اجاره بعد از ظهر میشد…

      حدود یک میلیون تو حساب من می اومد که خدا بده برکت (اعداد رو طبق حدس و تجریبات قبلیم میگم ها، اون قول نامه هنوز اتفاق نیافتاده و شاید فردا که به لطف خدا اتفاق بی افته‌ بیشتر هم کاسب بشم) خدا رو شکر

      ولی این قول نامه فیش یک و ششصد هفتصد میاد و تازه باورهایم هم خیلی قوی تر شد که فیش خرید و فروش کردن هم راحته

      چون اولین قول نامه‌ی فیش مسکن ملی بود که من کارشناسش بودم

      خدایا شکرت

      واقعاً اجرای توحید در عمل همه چیزه

      این یه فکت بزرگ بود برای من که وقتی به خدا توکل می کنی و ایمان داری، خدا برایت همه کارها رو انجام میده به قول معروف میری روی دوش خدا می نشینی :)

      به قول استاد اگه میگم به خدا ایمان دارم، باید احساسم خوب باشه،‌ ایمان بدون احساس خوب اصلاً معنا نداره

      سعیده خانم ازت ممنونم به خاطر دیدگاه زیبایی که نوشتی

      و دوست دارم بیشتر از موهبت های ارزش تضاد بهم بگی

      در پناه فرمانروای یکتا‌ی جهان هستی باشی

      پایدار باشی و ثروتمند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      نسیم زمانی گفته:
      مدت عضویت: 1616 روز

      به به سلام به سعید جان توحیدی 566 روزه:)

      خانوم خوش برگشتی از غیبت صغری:)

      چقدر عشق کردم از اونجایی که درباره دوقلوت گفتی… خدا حفظشون کنه

      و همینطور اون کنترل ذهن و همزمانی و اس ام اس:) چقدر قشنگ بود… منم خیلی وقتا واقعا دلم میخواد خدا رو بغل کنم و ازش تشکر کنم

      و تبریک میگم بابت موفقیتت تو نه گفتن… همین موفقیتهای به ظاهر کوچیک چقدر به اعتماد به نفسمون کمک میکنن

      انشالا تمرین آگهی بازرگانی هم هدایت میشی به بهترین و راحت ترین شکل و در مناسبترین مکان و زمان انجام میدی دوست قشنگم

      شب و روزت به خیر و نیکی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مریم زینلو گفته:
      مدت عضویت: 2363 روز

      سلام و درود

      سعیده عزیزم کلی کیف کردم و لذت بردم از نوشته هات جوجه توحیدی رو خوب اومدی کلی خندیدم مدت زمان من در این غار حرا بیشتر از شماست اما میبینم که عملکرد شما و نتایجت از من بیشتره

      نتایج هیچ وقت دروغ نمیگه

      امیدوارم هر چه زودتر در کمال آرامش وسلامت ماشین دلخواهت رو بخری پارس لذت ببری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      حسین امیری گفته:
      مدت عضویت: 1391 روز

      سلام بانوی مهربان الاهی همیشه غرق در اگاهی و التاف خداوند باشی چقدر غرق در ارامش هستی که هر کلامت به قلبم آرامش میده همیشه موقع خوندن کامنتهای شما و حمید نازنین به قول شما حمید (حنیف)یه آرامش خواصی تمام وجودم رو میگیره و انگار به خداوند نزدیکتر میشم از شما سپاسگزارم که برامون مینویسی و امیدوارم دعاهایی که کردی میلیاردهابرابرش تو زندگیت جاری بشه خدایا آسانمان کن برای آسانیها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سعيده رضايى گفته:
      مدت عضویت: 2008 روز

      سلام به دوست عزیز و نازم

      عاشقتم عاشقتم که این پروبال توحید گرفتن چقدر بهت میاد. چقدر حرفات عمق و صداقت توش موووج میزنه.

      به لطف الله دارم درک میکنم حس قشنگ جا گذاشتن لباس قدیمی و پوشیدن یه لباس نو رو که توی داستان راننده اسنپ به زیبایی تعریفش کردی.

      چون خودمم تو کوچه پس کوچه های همین شهر هستم آدرس دادنات واسم آشناست. لذت میبرم از تمرین کردنها و نتیجه گرفتنها و بزرگ تر شدنهات.

      جهان داره عین یه رستوران که مشتری خوبش سفارش غذا داده همه آشپزها و پیشخدمتها و مدیر داخلیش رو بکار می گیره تا بهترین دستپختشون رو هرچه زودتر براش آماده کنن و با صدای گوشنواز موسیقی هم بهش حس آرامش بدن تا گذر زمان رو حس نکنه. بعد اون نعمت بهشتی رو با افتخار تو سینی زرین بیارن تقدیمش کنن.

      اون مشتری ارزشمند شمایی و اون رستوران تمام کائنات رب العالمینه که خود فرمانروا از قبل دستور اکید داده اگه مشتری خوبمون اومد و سفارش داد معطلش نکنید. بهترینتون رو با احترام نثارش کنید تا لعلک ترضی بشه.

      ماشین شخصی از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیکتر است!

      یه بوق هم به نیت ما بزن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سیده سمانه گفته:
      مدت عضویت: 1956 روز

      سلام سعیده ی توحیدی و باعزت نفس بابت کامنت های زیبات و پر از درس و حس عالیت از تو سپاس گذارم.

      بابت دعاهای قشنگت

      از تو ممنونم.

      منتظر خبر خریدن ماشینت هستم که نوش جونته واقعا.

      همیشه ازت حس خوب دریافت میکنم.

      چقدر زیبا گفتی رفقای غار حرا خیلی لذت بردم.سپاس از تو که جانانه روی خودت کار میکنی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ابراهیم آقا Brj_auto_glass گفته:
      مدت عضویت: 2207 روز

      سلام خانم شهریاری عزیز

      واقعا از کامنتهاتون لذت میبرم

      اول بگم خیلی زیبا جملات رو بیان میکنید

      واقعا اگه اسنپی به من می‌گفت روم نمیشد بهش نه بگم . با اینکه چند بار تمرین آگهی رو انجام دادم

      ولی شما خیلی عالی این کار رو انجام دادید . با اینکه همیشه سعی میکنم سنگ دل باشم در مواجهه با آدمهای زیاده خواه

      اونجا که گفتید پیام دوستتون اومد که بزودی ماشین می‌خرید . واقعا قلبم باز شد . که خداوند چقدر سریع پاسخ میده به شرط رها بودن و حال خوب

      در ضمن بی صبرانه منتظر کامنتت درمورد خرید ماشین شخصی و درمورد انجام آگهی تبلیغاتی هستم چون می‌دونم میتونی انجام بدی و خیلی زیبا میای تعریف می‌کنی. . اگه شد برو النگ دره انجامش بده چون اونجا خیلی جای زیباییه و موقعیت برای این کار فراهمه

      ممنون خداوند و استاد و شما دوست عزیز هستم که آنقدر دارید توحید رو برام شفاف میکنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زهرا وثوقی گفته:
      مدت عضویت: 1242 روز

      به نام خدایی که براش می‌میریم

      سعیده سعیده سعیدهمههههههه

      دختررررررررر من عاشقتمممممممممممممممممممممممم اونقدری که توصیف نمیشههههههههههههههههههههههههههههه

      مگه میشه کامنت های تورو خوند رو قلب آدم پر از نور و عشق الله نشه مگه میشه؟؟؟؟؟؟؟ البته که نه

      سعیده عزیزم منم چند روز پیش اینستامو حذف کردم و بعدش اومدیم شمال هی پیش خودم میگفتم خدایا مامانم به خاله هام نگه که اینستا مو حذف کردم تا اینو گفتم به خودم یه لحظه استپ یعنی چی که نگه؟؟؟؟؟

      اصلا به اونا چه من دوست داشتم حذف کردم

      به خودم ببین زهرا اگر نگی یعنی حرفشون برات مهمه وتو این همه روی عزت نفست کار کردی ((که بازم باید بکنی)) بعدش اصلا خودم گفتم هرچقدرم گفتن دلیلش چیه گفتم همینجوری

      من هم خودم رو برای این عزت نفس خیلییییی امتحان میکنم

      چون میدونم زمانی که عزت نفس نداشته باشی موفقیتم کسب نمیکنی سادس

      خلاصهههههه عاشقتممممممممممممممممممممممممممم سعیده عزیزم عاشقققققققققققققق

      میدونی همین که من الان کامنت هات رو میخونم و برات مینویسم یعنی مدارم اومده بالا

      چون قبلا کامنت هاتو میدیدم و اهمیت نمی‌دادم چون توی مدارش نبودم:))

      به قول خودت از قلبم برات مینویسم به قلبت بشینه امیدوارم این نقطه آبی رو در بهترین زمان در بهترین مکان دریافت کنی و همچنین من هم در بهترین زمان در بهترین مکان ببینمت که مطمئنم میبینم عاشقتمممممممممممممممممممممممم

      خداجونم عاشقتم که عاشقمییییییی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1287 روز

        زهرای نازنین من،زیبای دل انگیز

        سلام بروی ماهت رفیق توحیدی من

        سلام به قلب مهربونت

        سلام تجلی نور خدا

        بی نهایت بی نهایت سپاسگزارم ازت

        برای این انرژی فوق العاده ت

        برای تحسینت که تجلی روشنی قلبته

        برای روحت که وصل شده به سرمنشا…

        ممنونم ازت که لطف میکنی و نوشته های منو میخونی …

        ممنونم که لطف میکنی و برام مینویسی …

        ممنونم دختر

        منم عاشقتم

        و برات بهترینِ بهترین هارو میخوام

        صورت ماهت رو میبوسم

        قلب فراوان برای تو نازنین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      علی میرفخررجایی گفته:
      مدت عضویت: 1499 روز

      سعیده جان سلام

      امید وارم هر جا هستی حالت عااالی باشه دختر توحیدی

      چقدر این خداوند خیلی قشنگ هدایت میکنه،

      ازونجایی که من داخلی این صفحه کامنت نوشتم و خبر قهرمانیم رو دادم و بچه ها کلی تبریک و انرژی مثبت فرستادن،

      این صفحه تو مرورگرم باز بود،الان قبل از خوابم اومدم یکمی کامنت بخونم نمی‌دونم چطوری رو کامنت شما بود تازه وسطاش دقیقا اونجایی که نوشته بودی دوره ارزش تضاد فوق العادس بخرین،

      همونجا یه لحظه استپ کردم،من دقیقا سر همین ماشین همین یک ساعت پیش به تضاد خوردم ،که عصبانی شدم یکم و سعی کردم خودمو آروم کنم،

      بعد چشمم به کامنتت افتاد ،گفتم آرههههه پسر،همینه تو چرا عصبانی شدی؟؟!! به جاش درخواست کن بگو خدایا من ازت ماشین می‌خوام وظیفه بدی و دهنتو کنترل کن به جای این که خودخوذی کنی و خودتو اذیت کنی،

      آخه من وقتی سر تمرینم دوست دارم تمرینمو کامل انجام بدم و دوست ندارم کسی باعث بشه من تمرین نکنم یا نصفه کاره ولش کنم ،عمرننن،

      بعد خواهرم کلی زنگگگ که بیا مامان فلان جای می‌خوام برم دنبالش،منم خودمو اذیت نکردم جوابشو ندادم و زود تمرینمو کردم و رفتم،که یه مقدار احساس بد در من به وجود اومد،اما حالا گفتم عههههه این همه قانون تضاد رو در موردش شنیدی پس چی شد؟ حال بدی ندارد بیا قشنگ دهنتو کنترل کن و باورش کن و به چگونگیش هم کاری نداشته باش،

      این که قشنگ خدا بهم پاسخ داد این از این،

      دختر دمت گرم،همین موضوعی که شما میگی راننده اسنپ بهت گفته لغوش کن و شما نه گفتی!!!

      دقیقا همین مورد همین چند وقت پیش برای من هم اتفاق افتاد و یه پسر بچه ای هم بود همون اولش از من درخواست کرد و درست متوجه نشدم بعد چند دقیقه دوباره گفت میشه لغوش کنی هزینه رو بزنی به کارتم؟

      گفتم نه من لغو نمیکنم ولی هزینه رو میزنم به کارتت،محکم،

      ناراحت بشه بشه به من چه،عصبانی میخواد بشه بشه به من چه من یاد گرفتم کار درست رو انجام بدم،سعی میکنم،

      میخواستم یه نصیحتیشم بکنم گفتم ولش کن انشاالله خدا هدایتش کنه،

      بعد گفتم پیش خودم من این موضوع رو به پشتیبانی اسنپ هم اطلاع میدم،

      به ذهنم اومد منو بترسونه می‌گفت پسره آدرسه خونتو بلده یه هو میاد اینجا دیوونه بازی در میاره،

      گفتم جمع کن برو بابا من خودم روزی ده نفر و تو رینگ کتک میزنم میخوای منو بترسونی اون ازین بچه،

      حالا به فرض این هم که بخواد ضربه به من بزنه،مگه خدا روشو کرده اونور؟؟؟ اون بهترین نگهبان من از هر مصیبت و بلایی،من باید این موضوع رو به پشتیبانی اطلاع بدم،

      آدمی نیستم که خیلی بخوام اذیت کنم یا سوسه بیام،اما نمی‌دونم چرا قلبم میگفتم اگه ایمان داری انجام بده،

      اگر علی قبل از آشنایی با استاد بودم شاید این کارو میکردم و میگفتم حالا گناه داره بزار اینم یه نونی بیشتر گیرش بیاد،

      اما الان به خودم گفتم اگر به فرض مثال این بیزینس اسنپ مال خودت بود دوست داشتی همچین کارمند های داشته باشی؟دوست داشتی افراد این موضوع رو نادیده بگیرن و چیزی نگن؟! یا دوست داری مردم همکاری کنم و کمک کنم تا راستی و پاکی تو کسبو کارت بیشتر بشه؟

      همه مردم میگن این اسنپ ماله سپاه و از این حرفا دارن دزدی می‌کننو میدونین چقدرررر درآمد دارن؟!

      و خدارو شکر تموم اینارو از ذهنم پاک کردم و کاری نداشتم این بیزینس مال کیه گفتم هر کس که هست دمش گرم داره خدمت بزرگی به جامعه می‌کنه و چقدر کارو راحت کرده برای ما و کلی ثروت خلق کرده کلی شغل ایجاد کرده و دمش گرممم نوش جونش،

      و اومدم خونه و پیام دادم به پشتیبانی و این موضوع رو اطلاع دادم،بعد از چند ساعت هم پیام تشکر اومد برام که خیلی ممنونیم که در راستای بهبود کیفیت خدمات به ما کمک کردین،

      الهی شکر،خدارو شکر میکنم که همیشه سعی کردم تو زندگیم راه درست رو برم امید وارم اگر جایی هم خطا کردم خدای من ببخشه،

      اما قطعا دلیل اینکه من و شما سعیده جان و بقیه دوستان تو این سایت هستیم به خاطر قلب مهربونه و پاکمون و خدای گونمون بوده،که اونم باز به خاطر خودشه،

      باز هم خدارو شکر میکنم که چشمم افتاد به کامنتت ،برات آرزوی بهترین هارو دارم سعیده جان،

      انشاالله بیای و خبر خرید ماشین آخرین مدلت رو به ما هم بدی تا ماهم خوشحال بشیم،

      در پناه خداوند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2229 روز

      به نام خداوند مهربانی ها

      سلام و عرض ادب خدمت خواهر توحیدی گلم سعیده خانم عزیز

      سپاسگزار خدایی هستم که هدایت هایش خیلی دقیق و بدون عیب و نقصه

      به یه تضادی برخورده بودم و درونم یه کم ناآروم بود دنبال نشانه ای از هدایت های الهی بودم

      حسم بهم گفت بیام توی سایت و بیام توی این صفحه و بیام دیدگاه زیبای شما رو بخوانم ….

      اونم نه یه خواندنِ سرسری

      خواندنِ با آرامش همراه با سپاسگزاری

      سعیده خانم یکی از دلایلش که دیدگاه های شما رو دوست دارم و زمان های بسیار زیادی برای من تاثیر گذارِ و نشانه ها از درونش دریافت می کنم … اینه که شما با نتایجت داری صحبت می کنی

      و

      حرفی که از قلب برآید لاجرم بر قلب نشیند این قانونشه

      امشب و دیشب که به لطف این لب تاب خوشگل نوی نو که جلوم هستش فعالیت در سایت چند برابر شده و دارم همین الان با قلبم می نویسم متوجه دو نعمت بزرگ شدم

      به قول یکی از دوستای عزیزم که از اعضای فعال سایت هستش (علیرضای عزیز) ما بندگان هدایت شدهِ خداوند هستیم که اینجا هستیم و دسترسی داریم به این همه آگاهی ناب و این دوستان فوق العاده ارزشمند و آگاه

      این نعمت اول

      و نعمت دوم هم این که چقدر لب تاب خوبه و چقدر کمک می کنه با لذتی چندین برابر قبل ساعت ها بشینم توی سایت فعالیت کنم و کیف کنم

      این لب تاب محل کارم هست که در اختیارم هست

      از خداوند می خواهم از جایی که گمون نمی برم هدایتم کنه به یه لب تاب خوشگل و با کیفیت…

      می دونی همین الان چی بهم الهام شد

      اینکه همین الان این دیدگاه رو که تموم کردم برم تو دیجی کالا سرچ کنم ببینم با باورهای الانم چه لب تابی داشتنش برای من منطقی تره و همون رو انتخاب کنم و بعد برم تو بازار پیداش کنم و لمسش کنم و حسش کنم

      احساس داشتنش رو تجربه کنم

      خدا بهم گفت اگه ایمان داری که من بی نهایت دست دارم و بهت می رسونم پس خواسته ات رو واضح بگو

      خدایا شکرت خدایا شکرت

      خواهر عزیز و توحیدی من امیدوارم در زمان مناسب و در فضایی مناسب هدایت بشم ببینمت و کلی راجع موضوعات مختلف گپ بزنیم و چیز یاد بگیریم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      عاطفه نوری گفته:
      مدت عضویت: 1958 روز

      درود و عشق و برکت بینهایت به شما سعیده جان عزیزم

      الهی صد هزاران بار سپاس من هدایت شدم به این کامنت و حسم گفت بنویس

      الهی صد هزاران بار سپاس تمرکزی خیلی عالی دارم ادامه میدم

      الهی صد هزاران بار سپاس برایم الگوترینی سعیده جان زیبا یاد گرفتم پر قدرت بنویسم رد پا به جای بگذارم صلات هایم رو مکتوب کنم و این شخصیت رو خیلی زیبا بسازم و بعد برگردم و مرور کنم که کجا بودم و در چه شرایطی بودم و الان کجا هستم و تمام اعتبار به هدایتهای الله و صلاتهای مستمر هست…

      سعیده جانم وقتی در اوج تضاد بودی و گفتی الان میتونی تحسین کنی ماشین های شخصی رو قطعا که در اون حالت قرار گرفتن اگر کنترل ذهن تقوی توکل و اگاهی ها نباشه سریع ذهن میره سراغ کفران نعمت و بدگویی کردن ولی چقدر قشنگ این قسمت رو کنترل ذهن کردی و تحسین کردی و به همون نسبت مدار و فرکانست خداوند بهت جواب داد این انرژی این خدا این ربی ک اماده ی پاسخگویی فرکانسهای ماهست و سریع جواب میدهد و هدایت میکند و هدایت بر عهده ی اوست…

      بارها پیش اومده در سخت ترین شرایط بودم و گفتم خب عاطفه کنترل ذهن کن تقوی کن میتونی خب انجام بده و بعد دیدم ک چقدر خوب عمل کردم با اینکه وحشتناک وحشتناک ناتوان کننده بوده اما به نسبت راضی بودم و گفتم من تسلیمم پروردگار و شمایی ک مالک کیهان هستی و همه چیز در دستان شماست و من تسلیمم

      بارها شده شرایط انقدر ناتوان کننده و پرتضاد بوده مخصوصا روزهایی ک مادرم اصلا خوب نبودن و ما درگیر بیمارستان بودیم و من گفتم این برای رشد منه این برای هدایت منه و همه چیز تحت فرمانروایی خداوند هست و من تسلیمم من توکل میکنم و ادامه میدهم به عشق توحید ب عشق مادرم به عشق این مسیر و تمام این احوالات تحت نظارت پروردگار هست و هیچ برگی بدون اذن او بر روی زمین نمی افتد و حتما حکمتی خییریتی دارد این اتفاق و ما تسلیمیم تسلیم و بهترین الگو برای من مثال ابراهیم ک به امر پروردگار میخواست فرزندش رو قربانی کند تسلیم بودن محض…

      شدت تسلیم بودن رو تلاش کردم و انجام بدهم

      الهی صد هزاران بار سپاس

      سعیده جانم چقدر من باور قلبی دارم به مقام و منزلت و پاداشهایی ک پروردگار به ماها بندگان مومنش میدهد من خیلی ایمان دارم من مینویسم مکتوب میکنم ک چند صباحی بعد ک میخوانم و مرور میکنم بگم خدایا دمت گرم خیلی بزرگی خیلی مهربانی خیلی بخشنده ای خیلی وهایی خیلی کریم کریمانی…

      مصداق بارزش ایه قران: پروردگار شما کریم کریمان عالم است…

      الله اکبر یعنی چی!!!!!!

      اون روز شما کنترل ذهن انجام دادی تحسین کردی سعیده جان و امروز هم در بهترین مکان و زیباترین نعمتهارو ماشین هارو میبینی و به مدارت نزدیک تر هست و تحسین میکنی و قطعا تجربه میکنی و لذت میبری و چقدر فرزندانت افتخار میکنند به داشتن چنین مادر قوی موفق ثروتمند زیبایی و چقدر باعث افتخاری و هستی و بیشتر خواهی بود…

      توحید همه چیزه انچنان بنیان ساختاری شخصیت و زندگی انسان رو میسازه ک از فرش به عرش خودش میرسونه چقدر زیباست جهاد کردن برای توحید

      چقدر زیباست تقوی کردن برای توحید

      چقدر زیباست هرچند سخت به نظر میرسه اما زیباست سختی اش مثل تلخی قهوه ست بینهایت دلچسب و زیباست…

      سعیده جان عزیزم بینهایت تحسینت میکنم و بینهایت سپاسگزارم ک هستی مینویسی مکتوب میکنی و من یاد گرفتم قوی تر مکتوب کنم و صلات در این مکان امن و مقدس و پناهگاهم…

      الهی هر نفس در جزیره بیشتر و پر قدرت تر به توحید و هدایت و برکت و رشد غنی شدن و بینیازی برسی و هرلحظه شکوفا شوی

      الهی امین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    نسترن زارع بی نهایت آزادی گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    اول سلام به استاد ومریم جون وهمه دوستان .

    خیلی خیلی خیلس ذوق زده شدم وقتی میبینم

    که فیلم جدید اومده ،واقعا ممنون وسپاس

    واقعا خیلی خیلی خوشحالم بخاطر این هم زمانی

    به خاطر اینکه من الان در این زمان که استاد

    فایل جدید میزارن من هستم توی این مدار

    ودنبال میکنم فایل هارو

    این روزها خیلی برام جالبه که زندگی من بر توحید و شرک میگذره

    سال که اوایل بیماری همه گیری به قول خودشون زمانی که برای اولین بار اسمتونو

    سرچ کردم که ببینم این سید حسین عباس منش که میگن کیه؟؟؟

    فقط یه اسم شنیده بودم و یک روانشناس و یک قانون جذب همین

    جالبه اون کسی که در مورد شما بامن صحبت کرد

    دیگ اصلا باشما کار نمیکنه و به قول خودش میگه

    استاد خیلی واضح حرف نمیزنه و یه چیزی هست نمیگه (از بس که ساده ،نمیخواهیم باور کنیم)

    خلاصه که برات قشنگ شب بود ،تنها تو خونه بودم وسرچ کردم با فایلی روبرو شدم

    فقط روی خدا حساب کن

    چندبار گوش دادم و اومدم بیرون ،بازم فردا شب

    همین فایل گوش دادم و اشنایی من وحتی همسرم همین شد

    دیگ از اون شب که تا صبح تو گوشمم زمزمه میشد عاشقی من باشما وسایت شما شروع شد .

    الان بعد سال ها زندگی و همراهی با شما

    به این نقطه رسیدم که خدا بهم از نشانه های

    مختلف که فقط روی خودم حساب کن .

    بعد این همه کسب اگاهی و تغیر من ،که البته

    کلی راه دیگ دارم و ادامه دار ولی با کلی اقدام

    وبا کلی اگاهی وتغیر ،برگشتم به نقطه اول

    اینکه باور کنم همه چی زندگی من دست خودمه

    اینکه من یاد بگیرم همه چیز خدا

    فقط روی اون حساب کنم

    وهمزمانی فایل شما با نشانه های مختلفی .که خدا فقط داره میگه توحید

    استاد عزیز من فقط چندبار اونم توشعر که در مورد

    نبوت وامامت و….توحید شنیده بودم ولاغیر .

    نه تنها توحید یادنگرفته بودم بلکه شرک خیلی

    خیلی منتطقی خیلی عالی یاد گرفتم

    استاااد زمانی که برای اولین بار فهمیدم مسله شرک وتوحید قشنگ هنگ کرده بودم

    این دیگ چیه استاد میگه ؟؟توحید ؟؟؟شرک؟؟

    یه عالم جدیدی روبروی من باز کرد

    اگه بگم همه چیز توحیده .

    پول توحیده

    سلامتی توحیده

    روابط عاشفانه توحیده

    اصلا همه چیز توحیده

    اشتباه نکردم و100 درصد همینه

    خلاصه الان بعد چندسال به این رسیدم همه چیز توحیده ،بابا روی اون باید کار کنی

    باید شرکتا پاک کنی.

    باید یادبگیری این مسله

    من هی از خدا خواستم کمکم کنه هی بانشونه های مختلف گفت پاک شو از شرک .

    گفت توحید عملی کن

    یه روزی بهم گفت ربط داره اینکه باور کنی همه چیز دست خودته و توحید

    فهمیدم بابا اینک من همه چیز دست خودمه

    توحیدی ترین حالت ممکنم

    خدام همین میخاد

    دیگ الان اگه پول ندارم نمیگم شوهرم درامد عالی نداره.پدرم پولدار نبوده ،چون دخترم نمیشه

    چون متاهلم نمیشه ،چون سرمایه اولیه ندارم چون مدرک تجصیلی تدارم نمیشه

    درسته یکسری باور ها انقدر توی من قوی

    ولی همون خدایی که با نشانه ها بامن حرف زد

    همون خدا کمکم میکنه که باور کنم قدرتشو

    کمرنگ کنم شرک هارو وجهان به دستم بگیرم

    استاد چقدر مسله شرک وتوحید مهمه

    هرچقدر بیشتر شکست خوردم هرچقدر پول از دست دادم فهمیدم که بیشتر شرک دارم

    ای کم ایمانان چرا هراسانید

    چون ایمام نداریم به خدا چون میترسیم

    چون نمیتونیم درک کنیم خدا کمک میکنه

    ولی اگ بابام بگه کمکت میکنم من شاد میشم

    وخوشحال اما نمیتونم بار زندگی بزارم رو دوش خدا وبگم بریم حال کنیم تو درست کن

    من لذت میبرم تو همه چی درست کن

    ذهن نمیپذره که وظیفه من حال کردنه

    همه کاره اونه بابا

    به خودم میگم برگشتم به نقطه ای که باید یادمیگرفتم اما یاد نگرفتم

    نقطه ای که همه چیتو سر شرک از دست دادی

    شدی صفر صفر صفر

    اما بازم یاد نگرفتم شرک نداشته باشم

    بنظرم کلیدی ترین مسله ،مسئله شرک وتوحید

    که وقتی استاد درباره توحید حرف میزنی

    من بیشتر بهت ایمان میارم ،به درستی راهت

    استاد دراین همه زمانی فایل ،خدا بهم گفت که باور کنم قدرتشو

    بهم گفت بابا نسترن مالک تو کیه

    مالک این همه پول کیه

    مالک کارها وشغل ها کیه

    وارث اصلی جهان کیه ؟؟؟

    اما من چی

    من همش ترس ،همش اضطراب

    چون یاد نگرفتم یگانگی خدارا ،توحید ،یکناپرستی

    درعوض هرچی شرک خوب بلدم

    خدای من ممنونم که بهم نشونه هارا نشون دادی

    ممنون از استاد عباس منشی که حرف هایی میزنه

    که توی کل زندگیم هرگز حتی از 1نفر نشنیدم

    حرف های که باعث رشد وکمال وپیشرفت میشه

    خیلی وقتا میگم بابا این دیگ کیه ؟؟؟!!!

    ینی منظورم استاده

    میگم این دیگ کیه که از توحید وخدا میگه

    این واقعا چجوری به این حد رسیده؟؟؟

    اما چیزی که این روزها دارم یاد میگیرم

    ینی قشنگ خدا داره میگه قدرتمو باور کن .

    خیلی خوشحالم انقدر نشونه واضح میبینم

    تنها چیزی که مهمه اینکه ما باید شرک پاک کنیم

    ممنونم که. توراه شرک وتوحید همراه ماهستی استاد

    ممنونم از این همه اطلاعات مهم

    گنج زندگی من تو واموزهات هستن

    ممنون بابت این همه همراهی

    این همه انرژی خدایی ومثبت

    ممنونم

    ممنونم

    ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای: