دلیل نتایج پایدار - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-09 05:51:142023-07-09 06:20:30دلیل نتایج پایدارشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام و درود بر استاد و خانم شایسته
سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟
من از وقتی که با استاد آشنا شدم و ادامه دادم دیگه سردردهای طولانی مدتم قطع شد،افسردگی مقطعی ایم قطع شد،وضعیت مالی همیشه بدم بهتر شد،انرژی و حال خوبم بهتر و بهتر شد،امید به زندگی و ساختن آینده رویایی در درونم شکل گرفت،رفتار با بقیه بهتر شد،حرف زدن و لحن صحبتم بهتر شد،با خودم به صلح رسیدن و با هیچ شخصی دیگه بحث نکردم
سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟
اوایل مسیر که متعهد نبود و هرازگاهی جاده خاکی میرفتم خودم درک میکردم که دارم اشتباه میرم و حالم گرفته اس و اتفاقات بد داره برام اتفاق میفته پشت سر هم،قشنگ خودم میدیدم و درک میکردم و دوباره سعی میکردم به مسیر درست برگردم و هر چقدر زمان میگزره و آدم متعهدانه کار میکنه نتایج هم بهتر میشه
سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟
شاید دلیل اصلی اینکه ما مسیر درست را مثل سابق با انگیزه و پر شور ادامه نمیدیم اینه که انتظار نتایج فوق العاده را تو مدت زمان کم داریم انتظار داریم که درختی را که 1 ماه پیش کاشتیم همین امسال بار بده و ما ثمراتش را ببینیم میخوایم یکساله از شرایط بدهی به شرایط مولتی میلیاردی برسیم
سلام به استاد عزیزم و مریم مهربانم
همزمانی آگاهی های این فایل با قسمت دوم دوره کشف قوانین برای من نشانه محکمی از هدایت خداونده
این فایل رو با دقت گوش دادم و چقدر ترمزهای ریز و درشتی رو از دیدن این فایل متوجه شدم
رفت و آمد سینوسی از بد به خوب و از خوب به بد همیشه به صورت معناداری در من وجود داره اما نمیدونستم این پاشنه آشیل به عدم لیاقت و تعیین سقف ذهنی من برمیگرده
من هیچوقت تا این حد به این الگوی ذهنی فکر نکرده بودم که «باید همیشه بهتر و بهتر بشم » تو ذهن من موفقیت و کسب ثروت یک سقف مشخص داره و برای همین مدتی هست که تو رکود هستم
امروز داشتم فکر میکردم منی که درآمدم تا روزی هفتاد میلیون رسیده بود چرا دو روزه که هیچ درآمدی ندارم و بدتر اینکه چرا اصلا نسبت به این قضیه واکنشی نشون نمیدم ؟
چرا به خودم نمیام و فکر نمیکنم که چرا از اون درآمد الان رسیدم به نقطه صفر و هیچ تکانی به خودم نمیدم ؟
تو ذهن من اینه که خب محیا خانم … حساب بانکیت پره ، خیالت جمع باشه
میتونی تا یه مدت بدون نگرانی از نبود مشتری از پولت لذت ببری …
واقعا چرا از خودم نمیپرسم که چرا بهتر نشی ؟
تویی که روزی هفتاد میلیون تومان درآمد داشتی چرا این درآمد رو به روزی صد میلیون نمیرسونی ؟
اینجا باید آلارم های جهان رو گوش بدم
این تفکر و این تعیین سقف و بهتر نشدن فقط میتونه اوضاع رو برام بدتر کنه
چقدر مثال شما برام آگاهی بخش بود استاد عزیزم
اگه جهان رو مثل ابمیوه گیری در نظر بگیرم ، نمیتونم به جهان سیب بدم و آب انگور تحویل بگیرم
وقتی ورودی بی خیالی و ترس و عدم تعهد رو به جهان بدم ، نمیتونم ثروت و آرامش و خواب خوب و سلامتی تحویل بگیرم
من تونستم با کارکردن روی دوره کشف قوانین و ثروت 1 به شرایط مالی خوبی برسم و از منفی صفر درامد روزانه مو با کمترین تلاش فیزیکی به روزی هفتاد میلیون برسونم
یادمه که چقدر نه ماه تمام فایل هاتون و سایت رو خوردم و روی اونها وقت گذاشتم
اما این جمله شما رو من به عینه تجربه کردم « احساس کردم که خوشی به من نیومده
و اینکه انقدر آسون دارم پول میسازم ، حتما یک جای کار میلنگه »
این نجواها به شدت ذهنم رو درگیر کرده و باعث شد که از فضای سایت فاصله بگیرم و به همون نرمی که جریان پول به زندگیم وارد شده بود
به همون نرمی هم خارج شد …
عبور از ترس ها و فکر کردن به ترمزها و ایجاد راه حل برای رفع اونها یکی از مسائلیه که فعالیت ذهنی زیادی میخواد و باعث میشه که تعهدم به انجام تمارین کم بشه
حتی روند کاهش وزنم از 72 کیلو به 66 کیلو که با ورزش و تغذیه مناسب برام توی مدت کمی شکل گرفت رو نتونستم بپذیرم
ذهنم تعجب میکرد
و تغذیه مناسب رو یکی دو روز رها کردم ولی احساس سنگینی و بی انرژی بودن اذیتم کرد و زود به خودم اومدم
زمزمه ی «مگه میشه انقدر راحت لاغر شد ، مگه میشه با سالم خوری انقدر انرژی داشت ، چقدر حالم خوبه ، مگه میشه انقدر حالم خوب باشه ؟»
این زمزمه ها دوباره من رو به خطا برد
تا اینکه دو شب پیش به خودم اومدم و گفتم البته که میشه
وقتی ورودی تو کنترل کنی و تغذیه درستی داشته باشی ، البته که میشه …
با گوش دادن به این فایل کمی ذهنم باز شد ؛ من این حد از تغییر رو دارم اما چرا سینوسی بهبود پیدا میکنم ؛
1؛ اولین و مهمترین مسئله احساس عدم لیاقتم هست
من برای متوسط بودن برنامه ریزی شدم
هیچ وقت به این فکر نکردم که میتونم بهترین باشم
هیچ وقت فکر نکردم که من شایسته بهترین ها هستم ؛
بهترین روابط
بهترین اندام
بهترین سفرها و هتل ها
کسب ثروت از راحت ترین شیوه و داشتن ازادی زمانی و استقلال مالی
جایگزینی این کد مخرب برای من باید به این شکل باشه که ؛ من نامحدودم
من موظفم از پتانسیل های درونی که خداوند در وجودم قرار داده استفاده کنم و بهترین ها رو تجربه کنم
2 ؛ دومین مسئله برای من خلاهای درونی عزت نفس هست ؛
من انگیزه هامو از تایید و تشویق مردم میگیرم
تا وقتی دیگران تحسینم کنند ادامه میدم و وقتی تغییراتم برای مردم عادی بشه و دیگه از سمت اونها تحسین نشم ، رها میکنم و انگیزه مو از دست میدم « خدای من ! دارم چه بلایی سر خودم و زندگیم میارم »
3؛ سومین مسئله که شما تاکید ویژه ای روی این مورد در دوره «کشف قوانین زندگی » دارید اینه که من هنوز به این ایمان و یقین نرسیدم که زندگی مو خودم دارم با افکارم خلق میکنم
هنوز در ناخودآگاهم این کد مخرب به شدت کار میکنه که زندگی و اتفاقاتش ممکنه شانسی باشه /خب حالا شاید بعضی جاهاشو من خلق کنم ، ولی بعضی اتفاقات رو من خلق نمیکنم … خدا برام میخواد …./
این داستان زمزمه های مکرر نجواهای ذهنمه ؛
با وجود اینکه هر موقع لیزری مینشینم پای تمارین و تمارین رو انجام میدم و بلافاصله نتیجه شو توی توکل و داشتن حال خوب و گرفتن هدیه و اتفاقات خوب میبینم
من هنوز به این قطعیت نرسیدم که خودم سازنده هستم ، خودم دارم خلق میکنم …
باید میلیارد بار به خودم بگم که تو شایسته ی بهترین ها هستی
انقدر باید روی این جمله تاکید کنم تا همونطوری که شما گفتید جزئی از شخصیتم بشه
میلیارد بار باید دوره ثروت و کشف قوانین و عزت نفس رو ببینم و روی اونها تعمق کنم تا جزئی از زندگیم بشه
انگیزه هامو با استفاده از اهرم رنج و لذت درونی کنم و نخوام که به خاطر نگاه و تایید و تحسین دیگران زندگی کنم
باید متعهد باشم تا نتیجه بگیرم و میلیارد بار به خودم بگم که تو هستی که داری خلق میکنی
خدا رو سپاسگزارم به خاطر حضور ارزشمند شما و دریافت این آگاهی ها
از خداوند مهربان کمک میخوام تا این اگاهی ها رو جزیی از زندگیم کنم
سلام استاد عزیز خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسیم
مینویســـــم برای خودم.
مینویســـــم در سایت چون صبح تا شب در سایتم چون همیشه باهامه چون دفتر نیست که گم بشه پاره بشه چون همیشه دسترسی دارم تا وقتی زنده هستم.
مینویســـــم تا همیشه به خودم یادآوری کنم مسیر درست رو.
مسیر درست؟؟؟
مسیری که بیش از 600روزه با وجود اینکه نتایج واتفاقات خوبی رقم زدی رو ذهنت کوچیک بدونه تعهد دادم که ادامه بدم
با وجود اینکه مسخره بشی که دیوونه شده
با وجود اینکه نجواهای ذهن رو که وقتی رفتی تو درودیوار و مثل وزنه صدکیلوگرمی تو مغزت سنگینیشو احساس میکنی بتونی خاموش کنی
باوجود اینکه هیچ کسی رو دورو برت نبینی که این مسیرو میره
باوجود اینکه خانوادت بگن ما اون ناصر قبلی رو میخوایم و به مسیری که میدونی درسته ادامه بدی
باوجود اینکه فردی رو میبینی و ذهنت میگه داره دروغ میگه ،فتوشاپه ،الکیه،ساختگیه ادامه بدی چون قلبت تاییدش میکنه قلبت تایید میکنه این مسیر رو
چرا ادامه بدی؟
چون از وقتی شروع کردی نشانه هایی دائما دارن تکرار میشن هرروز بارها و بارها تکرار میشن و وقتی اون نشانه هارومیبینی که هیچ کسی نمیبینه قلبت آروم میشه
چون از وقتی شروع کردی به طرز باورنکردنی جسمت روز به روز سالمتر میشه
وقتی صبحت رو با دیدن زیباییها و سپاسگذار بودن داشته هات شروع میکنی میبینی تا شب همینجور اتفاقات خوبی برات میفته
چون از وقتی شروع کردی دیدی که اون تصادفاتی که میدیدی دیگه خبری ازشون نیست
اون افرادی رو که تو خیابونا دعوا میکردن خبری نیست و نمیبینی
وقتی پشت فرمونی اون افرادی که بوق میزدن ناراحت و عصبانیت میکردن خبری نیست
تو دفتر صبح مینویسی چی دوست داری بخوری ظهر یا شبش میبینی اون غذا رو میخوری
مینویسی که یکی از دوستات زنگ بزنه بهت باوجود اینکه 4ساله خبری نبوده همون روز زنگ بزنه
میخوای یکی از فامیل هاتو ببینی چجوری بشه که اون روز پیاده بیای بیرون و فردی رو ببینی که 2ساله ندیدیش
همون لحظه ای که از خدا نشانه بخوای که بهت بگه این مسیر درسته یا نه 30ثانیه هم طول نکشه که یک نشانه ای بده که 1ساعت گریه کنی که آخه چجوری میشه.
هرجا میری صدای آواز پرنده هارو بشنوی گل های رنگارنگی ببینی با خودت بگی این گل ها این پرنده ها کجا بودن قبلن
افرادی رو ملاقات کنی که دارن ازت تشکر میکنن کمکت میکنن بعد میگی خدایا این افراد قبلا کجا بودن همه دوست دارن کمکم کنن با عشق
صبح تجسم کنی تو آسمون لک لک ببینی و فرداش تو شهر به این بزرگی لک لکو ببینی بعد هدایت بشی به جایی که کنار جاده بیش از 100تا لک لک وجود داره و تو میبینی و اون افرادی که پیش تو هستن نمیبینن
یه اتفاق به ظاهر بدی میفته از زاویه ای نگاه میکنی که حالت بهتر بشه بعد میبینی اون اتفاقه به نفعم شد
چقدر خوبه آرامش چقدر خوبه این مسیر
چقدر خوبه احساس خوبی که از تغییر زاویه ذهنت ایجاد میشه و اون حال خوبه چقدر برات ارزشمنده و اون حال خوب رو با هیچ چیزی عوض نمیکنی
من عاشق این مسیرم عاشق خدایی هستم که منو هدایت کرد به این مسیر
عاشق خدایی هستم که این جسمو این بدنو بهم هدیه داده
عاشق خدایی هستم که بدون منت هوا و آب رو در اختیارم گذاشته
عاشق خدایی هستم که این جهان بی نظیر رو آفریده و من دارم توش زندگی میکنم و لذت میبرم سوار ماشینش میشم لذت میبرم سوار بر هواپیما از آسمون زمینشو میبینم لذت میبرم از چشمانی که بهم داده تا زیباییهاشو ببینم لذت میبرم از دستانی که بهم داده تا عزیزانم رو در آغوش بگیرم از گوشهایی که بهم داده تا صدای خودمو بشنوم صدای عزیزانمو صداها بشنوم پاهایی که بهم داده تا سرپای خودم تو زمینش قدم بردارم
عاشق خدایی هستم که بین بنده هاش هیچ فرقی نذاشته و هممون به یک اندازه بهش دسترسی داریم عاشق عدالتشم
عاشق خدایی هستم که قوانینش رو از زبان فردی جاری ساخته واین فرد بدون منت به رایگان با تمام جودش با عشق سعیشو میکنه که به درستی این قوانین رو دراختیارمون قرار بده ومنو هدایت کرده به این فرد توحیدی به این قوانین
عاشق خدایی هستم که اختیار زندگیمو داده دست خودم نه دیگران .
عاشق خدایی هستم که منو تو خانواده ای قرار داده که هرلحظه با دیدنشون ،با خنده و شادیاشون،شادتر میشم
عاشق خدایی هستم که اینهمه نعمت در اختیارم قرار داده که اگه بخوام بشمارم تمام عمرم صبح از لحظه ای که چشمام باز میشه تاشب موقع خواب وقت کم میارم
نوشتــــــم برای خــــــودم که یادم بمونه که وقتی با تعهد به قوانین پایبند بودم وقتی با شورو شوق و ایمان ادامه دادم اتفاقات خوبی برام افتاده هرچند که ذهنم هم بیکار نبوده خب که چی، شانسی بوده.
نوشتم که همیشه سعی بکنم با تعهد ادامه بدم اگر جایی نجوایی اومد بتونم که تصحیح مسیر کنم.
به نام خالق هستی بخش جهان هستی
سلام استاد و خانوم شایسته و سلام دوستان
خیلی خوشحالم باز یه فایل ناب و ارزشمند از استاد رو میبینم ، تحسین میکنم این همه زیبایی و این همه آبادانی و طبیعت زیبا
پاسخ به سوال اول : من مدتی روی خودم کار کردم و فقط از فایلهای رایگان سایت استفاده میکردم و نتایج فوق العاده ای در همه زمینه ها گرفتم
سلامتی ام خیلی بهتر شد ، پس از سالها استرس و ناراحتی آرامش زیادی به زندگی ام باز گشت و من فهمیدم برگی در باد نیستم و خودم خالق زندگی خودم هستم همین موضوع احساس من رو بهتر کرد .
درامد من 5 تا 6 برابر شد و این اتفاق در حالی افتاد که من کار کمتری نسبت به گذشته انجام میدادم م آزادی زمانی ام چند برابر شده بود .
و اما موضوع روابط که پاشنه آشیل من بود نسبت به موارد بالا کمی بهتر شد چونکه من در این مورد خیلی ضعف دارم
دیدگاهم نسبت به خداوند تغییر کرد در گذشته باور داشتنم که خداوند ما رو آفریده و دیگه با ما کاری نداره ولی اکنون می دونم که خداوند و جهان هستی یار و یاور منه و اگه من به بهش ایمان داشته باشم هدایت و حمایت اون رو دریافت خواهم کرد .
پاسخ به سوال سوم :
1–یکی از مهمترین عوامل متعهد نبودن به این مسیر این است که افرا دوست دارن مثل بقیه ادمها و جمعی که حضور دارن عمل کنند چونکه برای خودشون ارزشی قائل نیستند و اعتماد به نفس ضعیفی دارن
2–به حرفهای دیگران گوش میکنند و به شدت در هنگام فراگیری و اجرای این آموزه ها دچار شگ و تردید میشوند و هنگامیکه در هر موضوعی شک داشته باشیم بلا استثنا نتیجه دلخواه رخ نمیده و بعد از اینکه طرف میبینه این اطلاعت و نوع نگاه تاثیر مثبتی در زندگیش نداره کلا از این مسیر دور میشه
دقیقا …
شاید میخواهیم همرنگ جماعت شویم چون وقتی سلامت و ثروتمنیدم و یا کسب و کار جدایی داریم و دیگران ندارند عذاب وجدان میگیریم و یا میترسیم از آنها ترد شویم.
مثلا خودم کسب و کارم رو راه انداختم و الان توی یه زایشگاهی مشغول به کار هستم که همکاران از همکارایی که مطب دارن متنفرم و من برای همین نگفتم که مطب دارم که ترد نشم توسط اونا .یعنی اونا نونم رو میدن یا ابمو؟ایا این شرک نیس که از آدما میترسم و همچنین تصمیم داشتم مطب رو ببندم.من بهونه میاوردم که مطب مراجع نداره و اینا اما در واقع این ترس ترد شدن و شرک و اینکه توی ذهن منه
ان شالله هدایت بشم به راه راست .
سلام و خداقوت به استاد عزیز و خانم شایسته که زحمت این فایل رو کشیدین.
بسیار سپاسگزارم از شما
اولا که این فایل رفت تو لیست تاپ تن های فایلهای رایگان شما از بس که حرفهاتون اصیل و درست بود.
واقعا تو این چند سالی که عضو سایت شما هستم بارها متعهد نبودم و دوباره به شرایط ناخوب برگشتم اونم منی که با این دوره های و آموزشهای شما آنقدر دستاورد ساختم که حد نداشت. واقعا شرم بر من که تو این مسیر پایدار نبودم و آنقدر ناشکر بودم واقعا اینا ناشکریه.
اتفاقا همین امروز داشتم جلسه دوم ثروت 1 رو که مربوط به اهرم رنج و لذت هست گوش میدادم و سریع اهرم رنج و لذت مربوط به متعهد نبوده به تمرینات دوره ثروت رو نوشتم. واقعا به نظرم این نوشتن اهرم ها خیلی کمک میکنه.
من خیلی چیزها رو تو زندگیم با همین اهرم نویسی حل کردم خیلی مسائل مثل سیگار کشیدن مثل روابط و …
ولی تو حوزه رشد مالی اعتراف میکنم که تا به یه نقطه امن میرسیدم ول میکردم و دوباره برمیگشتم به شرایط ناخوب و میگفتم خب اشکالی نداره من که بلدم چیزی جوری دوباره خودم رو اکی کنم و این شده بود برای من یه روند تکراری تخریبی مثل یه بازی شده بود که میثم برو تا پرتگاه ولی نزدیک به افتادن شدی خودت رو نجات بده.
بابا خب چه مرضیه آخه چرا انقدر خودم رو باید تحت فشار قرار بدم و هی در رفت و آمد امنیت و عدم امنیت مالی باشم، یه بار برای همیشه این موضوع رو ریشه ای حل کنم و برم جلو دیگه.
الان تو اون نقطه هستم که خیلی از مسائل زندگیم رو حل کردم و مهمترین مسئله ام فقط رشد مالی هست که متمرکز دارم روزی چهار پنج ساعت روش کار میکنم و از همه طرف دارم بهش حمله میکنم و دیگه از این وضعیت واقعا خسته شدم. خداروشکر هم تو این چند ماه گذشته که جدی شدم دارم نتایج خفنی میگیرم، خدارا هزار بار شاکرم.
امیدوارم به زودی با دستاوردهای خفن بیام و کامنت بذارم.
استاد واقعا ازتون ممنونم که این آگاهی ها این یادآوری ها رو دارین واقعا تعهد شما بالاترین الگویی هست که من دارم.
ارادتمندم
خداگونه باشین
میثم عزیز سلام
دو سه هفته پیش بود که تو وبیناری که شما ارائه داشتی دیدم از تکامل توی مدیریت محصول صحبت میکنی و همونجا بود که فهمیدم شما هم از این خانواده صمیمی هستی و خوشحالم که کامنتت رو خوندم و این تعهدی که داری برای تغییر مسیر و نتایج زندگیت رو جدی تر از همیشه روش کار میکنی
واقعا هیچ چیزی برای شخص من لذت بخش تر از دیدن تغییرات نیست و وقتی که تبدیل میشه این تغییرات ، این رفتار ها به رفتارهای شخصیتیمون دائما تو این مدار موفقیت ادامه میدیم و ادامه میدیم
بازم خوشحالم از این بابت که میبینم همکار و استادی دارم که تو حوزه پروداکت که آموزه هاش از قوانین رو علاوه بر جنبه های متفاوت زندگیش توی شغلش هم جدی میگیره
امیدوارم بیشتر باهات همکلام شم میثم عزیز ،ارزوی بهترینا رو دارم برات برادر
سلام علیرضای عزیز
منم خوشحال شدم از آشنایی با شما
واقعیتش اینه که قوانین این سیستم همه جا واقعا داره کار میکنه فقط ما چون بعضاً دچار فرعیات میشیم اشتباها در هر حوزه ای دنبال راه جدید یا عجیب غریبی میگردیم که موفق بشیم در صورتی که اگر روی اصل تمرکز کنیم مطمئنا فرعیات هم رفته رفته بهبود پیدا میکنه و خوشحال تر و با لذت بیشتری موفقیتهامون رو رقم میزنیم.
روندت روال باشه
بنام خداوند بخشنده مهربان.
.
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته مهربانم.
.
خدارو شکر میکنم که هربار دست تک تک بنده هاشو میگیره و به مسیر راست هدایت میکنه و میگه:
بیایید به سمت مسیر نعمت ها و آسانی ها…
بیایید به مسیر تشخیص اصل از فرع ها…
و
احساس خود ارزشی رو در بنده هاش پروش میده که خارج نشیم از مسیر
و یادمون بیاید که پایداری در مسیر
از تشخیص اصل از فرع میگذره
و باید در این هیاهوی که در جهان اطرافمون قرار داره
بیاییم تمرکزمون رو در یک نقطه متمرکز کنیم و پخش نکنیم و چیت نکنیم در این مسیر زیبا
و
استاد جان به یک نکته خیلی ریز و مهمی اشاره کردید و اونم این بود که
ما سقف آرزوهامون کوچیکه
ما زود قانع میشیم
ما زود میگیم منو این همه خوشبختی محاله
ما زود فراموش میکنیم مسیر اصل از فرع رو
ما خیلی زود برامون عادی میشه همه چیز
ما خیلی بی ارزشی خودمون رو نشون میدیم و میگیم ارزشمند نیسیتم
و خیلی وقتا چقد کثیف با خودمون رفتار میکنیم و بعد انتظار نتایج متفاوتی داریم
اللّه اکبر…
و چقد هوشمندانه شما بحث خودارزشی رو مطرح کردید و آرام آرام بذر این خود ارزشی رو در ذهن ما دارید میکارید و ما رو آماده میکنید برای دوره ی جدیدی که در پیش هستش تا بهتر مفهوم لیاقت رو درک کنیم تا بهتر مفهوم خود ارزشی رو بفهمیم و تا بهتر خود ارزشی در عمل رو یاد بگیریم
تا بهتر بفهمیم برای پایداری نتایج در مسیر مهم ترین وزنه فقط و فقط بحث خود ارزشی و احساس لیاقت هستش که در عمل تمرین میشه و رشد میکنه
تا خیلی زود فراموش نکنیم و خیلی زود همه چی عادی نشه و خیلی زود نیفتیم توی چیت کردن
و متأسفانه من ازون افرادی هستم که چیت دارم در بعضی از موارد و در این دامِ منو این همه خوشبختی محاله میفتم و میگم چیزی نیست که و یجورایی ظرف ذهنم گنجایش نداره برای دریافت نعمت های بیشتر در همه چیز و خودمم عاملش رو هم میدونم که همش بحث لیاقت نداشتنه و خیلی هم دارم ضربه میخورم ازین بابت و خیلی دوست داشتم خیلی اساسی این ریشه رو از بیخ و بن بکنم که داره منو از همه چیز محروم میکنه و ریشه احساس عدم لیاقت سدی شده در برابر همه چیز و برای من پر واضح هستش این موضوع
آه خدای من…
خدای من به دادم برس
خدای من به دادم برس
خدای من به دادم برس
یاد جمله ای از دعای جوشن کبیر افتادم که میگه:
سُبْحانَکَ یَا لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ
منزّهی تو ای که معبودی جز تو نیست، فریادرس فریادرس، ما را از آتش بِرَهان ای پروردگار
آره این آتش همان عدم لیاقت همان عدم خود ارزشی هستش
خدایاااا منو در آغوشت بگیر و منو رها کن از آتش بی لیاقتی که داره تمام وجود منو میسوزونه و منو نابود میکنه
ای خدای منننن تو فقط فریاد رس منی تو بهم کمک کن
آره استاد وقتی گفتی من برای خودم خیلی ارزش قائلم و به خودم میبالم…
استاد یه جورایی بهم برخورد که چرا من برای خودم لیاقت رو در حد اعلی ندارم و
حالم یه لحظه از همه چی بهم خورد
حالم از خودم بهم خورد که چقد کثیف با خودم دارم رفتار میکنم
و یجورایی این باور عدم لیاقت دست و پای منو بسته و مثل زنجیر منو گرفته و محکم به خودش بسته
خدایااااا
الْغَوْثَ الْغَوْثَ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ
خدایاااا کمکم کن خداایاا من دیگه هیچ تاب توانیی ندارم که در این گنداب باور عدم لیاقت بخوام دست و پنجه بزنم و بیشتر فرو برم
خدایااا کمکم کننن
الْغَوْثَ الْغَوْثَ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ.
استاد ازت میخواممم دوره لیاقت رو خیلی خوب آماده کنی خیلی خیلی خیلی خوب و تمام جنبه هاشو مورد بررسی قرار بدی که این ذهن نجوا گر هیچ راهی برای فرار نداشته باشه چون این باور داره شیره ما رو میمکه
استاد من به سؤالاتی که پرسیدی جواب نمیدم
چون برای خودم پر واضح هستش که دلیل نتیجه نگرفتن هام چیه و از کجا آب میخوره و در صحبت های بالام گفتم…
نمیدونم، شاید دقیقا نقطه عطف زندگیم همینجاست
چون تک تک این حرفا همش از ته دلم بهم گفته شد که بگم و بنویسم….
چون دارم بد شلاق های باور عدم لیاقت رو میخورم و تمام روحم کبود شده…
ای خدای مننننن به دادم برس…
بسم الله الرحمن الرحیم
از دیروز که این فایل را دیدم ؛ دارم فکر میکنم حقیقتا این انسان چیست؟
انسان میداند و با چشم خودش دارد می بیند که روی پاکت سیگار خیلی صادقانه نوشته که سیگار موجب سرطان است ولی باز مصرف میکند و…
انسان میداند و با چشم خودش میبیند که اگر درس نخواند در امتحانات ترم مردود میشود ولی با خودش میگه حالا همین امشب برم پارتی ، از فرداشب میخوانم و این فرداشب میشود فرداشب و…
به قول شاعر
عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر
بجز از امشب و وفرداشب و شبهای دگر
انسان میداند و با چشم خودش میبیند که…
تازه اینها همه چیزهایی است که با چشم خود میبینید ، دیگر یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ بماند…
یاد داستان نوح می افتم که چند صد سال تبلیغ کرد
و برای مردمش یک منطق هایی آورد که با کمی تفکر می توانستند به خدا برسند
اما نتیجه چه شد؟
وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ
“سوره هود 40”
فقط عده کمی ایمان آوردند
واقعا این انسان چیست؟
یک موجود بسیار فراموشکار که خداوند در قرآن میفرماید
(ص وَٱلۡقُرۡءَانِ ذِی ٱلذِّکۡرِ)
[سوره ص ١]
قسم میخورد به قرآنی که حاوی یادآوری است
قرآن که مضامین عالی را در بر دارد فقط برای یادآوری است
تامل کنید
“قرآن با این عظمت برای یادآوری است نه تعلیم”
یعنی تمام این حقایق را ما از قبل میدانستیم اما فراموش کردیم و به همین خاطر حضرت محمد مامور شد و با قرآنش همه این حقایق را به ما متذکر شد
انسان چه زود فراموش میکند…
و در برابر این فراموشی باید داروی تکرار و استقامت را استفاده کرد
داروی تکراری از جنس
(ٱلَّذِینَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَاتِهِمۡ دَاۤئمُونَ)
[سوره المعارج ٢٣]
داروی تکراری از جنس دائم در توجه به خدا بودن
صلاتی از جنس رَبِّ ٱجۡعَلۡنِی مُقِیمَ ٱلصَّلَوٰهِ ابراهیم…
و داروی استقامتی از جنس
(وَأَلَّوِ ٱسۡتَقَـٰمُوا۟ عَلَى ٱلطَّرِیقَهِ لَأَسۡقَیۡنَـٰهُم مَّاۤءً غَدَقࣰا)
[سوره الجن 16]
وای که من عاشق این آیه هستم
هر موقع بخوام کم بیارم این واژه ٱسۡتَقَـٰمُوا۟ این آیه را به خود متذکر میشوم و با خود میگویم که اگر طاقت بیاری این وعده خداست که مَّاۤءً غَدَقࣰا روزی تو میشود
“غدق” در زبان عربی یعنی فراوانی اندر فراوانی
این آگاهی های بالا بعد از سیلی های بسیاری که از جهان خوردم به من رسیده…
شیطان به آدم و همسرش گفت
حالا یه دونه سیب بخور ، چیزی که نمیشه…
و او خورد و…
باید پناه ببریم به خدا از این نجواهای شیطان که می آید در کالبد نزدیکانمان و از زبان آنها به ما میگوید
حالا یه شبه دیگه ، چیزی نمیشه
حالا یه نگاهه دیگه ، چیزی نمیشه ، اینقدر مقدس بازی در نیار…
بابا هنوز تو جوونی ، تا پیری خیلی راهه ؛ بعدش یک توبه نصوح میکنی…
واقعا باید در این مواقع ذکر لب هایمان همیشه این دو آیه قرآن باشد
(وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَ ٰتِ ٱلشَّیَـٰطِینِ)
(وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ)
[سوره المؤمنون 98_97]
خدایا به تو پناه میبرم که جزو اکثریت باشم که وقتی که در قرآن حضرت محمد که تو به او نازل کردی نگاه میکنم میبینیم همیشه اکثریت را توبیخ کردی
وَأَکۡثَرُهُمُ ٱلۡفَـٰسِقُون
بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ
و…
و دعا میکنم که مرا جزو اقلیت قرار دهی همان اقلیت هایی که در قرآن به آنها افتخار کردی…
وَقَلِیلࣱ مِّنۡ عِبَادِیَ ٱلشَّکُورُ
قَلِیلࣰا مَّا تُؤۡمِنُونَ
و…
و دعا میکنم که خدایا ایمانی به من دهی که از بودن در مسیر هدایت نترسم ، ترسی که از این نجوای شیطان می آید
همه در مسیر دیگری هستند و من در این مسیر ، نکنه مسیر من اشتباه باشه…
به قول حضرت علی علیه السلام که در نهج البلاغه میفرمایند
أَیُّهَا النَّاسُ، لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَى لِقِلَّهِ أَهْلِهِ
ای مردم ، هرگز از بودن در مسیر هدایت بخاطر کم بودن افراد آن وحشت نکنید…
استاد عباس منش و خانم شایسته ممنونم از شما
بابت این فایل های ارزشمند
حقیقتا وقتی عکس این قسمت فایل شما را دیدم یاد فایل ” توحید عملی 6 ” افتادم ، منتها در آن فایل شما پشت فرمان مرسدس بنز بودین و اینجا پشت فرمان فورد
اون فایل یکی از محبوبترین فایل های منه ، در پوشه ای به عنوان محبوبترین ها آن فایل را ذخیره دارم و بارها گوش کردم و میکنم و خواهم کرد
باز هم ممنونم از شما که ما را با خدای راستین آشنا کردین…
سلام استاد عزیزم .باز هم جواب درخواست خودم رو توی سایت دیدم.من از دوران دانشجویی با سایت شما آشنا شدم و بعد از دانشجویی شروع کردم به خریدن محصولات.
الان نزدیک 5 سال هست که خیلی از محصولات رو دارم.
میخوام در مورد نتایجم به طور خلاصه وار بگم و بگم چرا از راه برمیگشتم به عقب.به قول خداوند یرجعون الی اعقابهم .
………………………………
از جمله نتایج من این بود که توی بیمارستان خرمشهر خیلی موقعیت خوبی پیدا کردم و روابط عالی داشتم .و پول خوبی درمیاوردم .مسیول زایشگاه که همه ازش میترسیدن از من خواست که بمونم و پیششون کار کنم.اما من شجاعت تغییر رو داشتم و اینو از استاد یاد گرفته بودم که تغییر کنم و مغرور نشم به موقعیتم و برم دنبال یادگیری.من طرحم رو تموم کردم و نشستم مطالعه کردم این در صورتی بود که همکاران گفته بودن دست از پا درازتر میای چون جای دیگه ای کار نیس و مجبوری برگردی همینجا.اما چه اتفاقی افتاد؟من کار بهتری توی بهداشت پیدا کردم .موقعیت بهتر و روابط بهتر و جای بهتر .تونستم کنارش مطب بزنم و پیشرفت کنم .باز هم توی اون بهداشت فهمیدم که زیاد به این نحوه ی شغل زیاد علاقه ندارم و دوست داشتم که درآمد زایشگاه رو داشته باشم.همونجا هم بسته ی روابط رو کار کردم و تونستم با یه پسر فوق العاده آشنا بشم که الان توی زندگیم هست خدارو شکر .
باز هم خواستم تغییر کنم آزمون دادم و بیمارستان تامین اجتماعی قبول شدم که همه آرزوی استخدامش رو دارن .الان دارم هم بیمارستان کار میکنم هم توی مطب.الان به دلیل کمبود وقت میخوام مطب رو تعطیل کنم با اینکه خیلی مراجعینم و مطبم رو دوست دارم اما میخوام برای خودم وقت بذارم.استراحت کنم و روی باورام کار کنم و کارایی که دوست دارم رو انجام بدم .احساس میکنم اینطور بهتر میتونم برای خودم ارزش قایل باشم و وقتی بیست و چهار ساعت کار میکنم احساس میکنم که برای خودم وقت نمیذارم و ارزشی قایل نیستم.نمیدونم تفکر درستیه یا نه و منتظر که هدایت شم به راه درست.که مطب رو ببندم یا بذارم.
…………………………..
حالا چه اتفاقی می افته که من متوقف میشم؟!
من یه مشکلی دارم که همیشه از خودم میپرسم چرا.مثلا بسته ی ثروت رو شروع کردم و اونقدر شوکه شدم از نتایج خوبش که دیگه ادامه ندادم.
یا قدم ها رو شروع کردم و توی قدم دوم مدت طولانی بسته ها رو رها کردم و خرید نکردم چون زندگی خیلی بهشت میشد .
بسته ی روابط رو کار کردم و وسطش باز از نتایج تعجب کردم و دیدم دیگه همه چی عالیه و رها کردم .یا وقتی که مراجعای تو مطب زیاد بودن میگفتم شاید همکار مطب جفتی نیس و برای همین سرم شلوغه.یا وقتی که خیلی سلامتم و چندین ماهه که دکتر نرفتم ذهنم برمیگرده میگه واااای تو خیلی وقته سالمی .یه سرماخوردگی یا اسهال بگیر دیگه خیلی مریض نشدیا.و روز بعدش میبینی رفتم دکتر.
استاد من خیلی وقته که این الگو داره منو عقب میندازه ایمان دارم به قوانین و میدونم این راه راه راسته .اما انگار در خودم لیاقت سرخوشی و خوشبختی رو نمیبینم .میدونم که قوانین درسته ..سالهاس که میدونم اما نتایجم محدوده و براشون سقف گذاشتم .و وقتی روی جاده ی خوشبختی قدم میزنم و خوشحالم یه باوری مثل قیچی میاد تو ذهنم و این جاده رو قیچی میکنه و من دیگه نمیتونم ادامه بدم.نمیدونم چه اتفاقی می افته.سعی میکنم قدم های پایدار و محکم بردارم اما یه باوری هست که میذاره یه مشغله ای برام پیش بیاد و چند روز و گاهی چند هفته از کار کردن روی باورام فاصله بگیرم .
آیا من شنیدم که اینقدر سریع پیشرفت کردن خطرناکه و میترسم یهو با مخ بیافتم زمین؟
یا احساس عدم لیاقت دارم؟
یا باور به اینکه زندگی نمیتونه اینقدر راحت و آسون و شیرین پیش بره و این یک چیز غیر منطقی هست؟
شایدم همه ی این باورها هستن.
از خدا میخوام منو هدایت کنه یه راه راست .استاد حتی گاهی سعی میکنیم پایدار باشیم اما بعضی باورها همونطور که گفتم باعث میشن ما راه رو ادامه ندیم.
امیدوارم بتونم این باورا رو شناسایی کنم و زندگیم رو بهتر کنم .
بنام خدای مهربان
یُرسِلِ السَّماءَ عَلَیکُم مِدراراً
باران آسمان بر شما فراوان فرو می فرستد
وَیُمدِدکُم بِأموالِِ وَ بَنینَ وَ یَجعَل لَکُم جَناتِِ وَ یَجعَل لَکُم أَنهارا
و شما را با اموال و فرزندان یاری می کند و برای شما باغ ها قرار می دهد و برای شما نهر ها جاری می کند
سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان خوبم در این خانواده صمیمی
امیدوارم حال دل همتون عالی باشه و پر از شور و شوق برای ادامه مسیر پیشرفت و موفقیت و خلق نتایج شگفت انگیز
خدا رو شکر که بر من منت گذاشت و من هم جزو هدایت شدگان به این مسیر زیبا و پر خیر و برکت هستم که البته این هدایت هم اتفاقی نیست بخاطر درخواست خودم اتفاق افتاده
از استاد عزیزم و دستیار شایسته اش برای این فایل آگاهی بخش و هشدار دهنده بسیار سپاسگزارم و سپاسگزاری واقعی من وقتی هست که به این آگاهیها عمل کنم و تبدیل بشه به (روش زندگی من)
من این فایلو صبح موقع پیاده روی گوش دادم بعد با خودم فکر کردم خدا رو شکر از وقتی که با استاد آشنا شدم و درک کردم که مسیر درست همینه همیشه سعی کردم بر اساس این آموزه ها زندگی کنم
و در این مسیر متعهدانه عمل کردم متوقف نشدم
و از خودم در این زمینه خیلی راضیم چون هیچوقت بیخیال کنترل ذهن نشدم همیشه سعی کردم احساسم خوب باشه تا اتفاقات خوب برام بیفته سعی کردم در هر موقعیتی بدنبال نکات مثبت و زیبا باشم و اونها رو شکار کنم و آگاهانه از نازیباییها اعراض کنم ورودیهای ذهنمو کنترل کنم
و با این افکار رفتم سراغ قرآن و طلب هدایت کردم
و به آیاتی که در ابتدای کامنتم ذکر کردم هدایت شدم و تعبیرم اینه که وقتی ما در مسیر درست باشیم و ادامه بدیم همه چیز دست بدست هم میده تا در همه جنبه های زندگیمون شاهد زیبایی و پیشرفت و موفقیت باشیم
باران نعمت فراوان و پی در پی بر ما میباره مال و فرزند به کمک ما میاد باغ ها برای ما مهیا میشه و نهر ها جاری
من از وقتی که آگاهانه سعی کردم آموزش های استاد رو در زندگیم اجرا کنم در همه جنبه های زندگی شاهد تغییرات مثبت بودم و نتایج خوب گرفتم
در زمینه معنویت قبلاً فقط بنده خدا بودم و سعی می کردم بنده خوبی باشم در صورتی که الان خیلی با خدا احساس دوستی و صمیمیت می کنم حضورشو خیلی بیشتر حس می کنم هدایتهاشو بیشتر درک و دریافت می کنم زیاد باش گفتگو می کنم
در زمینه سلامتی نتایج خوبی گرفتم تونستم بر سردردم غلبه کنم که همه زندگیمو تحت تأثیر قرار داده بود خیلی وقته که هیچ قرص و دارویی مصرف نمی کنم با استفاده از قانون سلامتی خیلی از عادت های غذاییم رو اصلاح کردم پیاده روی و ورزش می کنم
در زمینه روابط با اینکه قبلاً هم با همه خوب بودم و تقریباً با کسی مسئله نداشتم ولی الان خیلی روبطم بهتر و صمیمانه تر شده بیشتر به اطرافیانم محبت می کنم و بیشتر دریافت می کنم روابطم با همسرم خیلی بهتر شده
در زمینه مالی هم با اینکه شاغل نیستم پیشرفت کردم و ورودی مالی دارم که نسبت به سال گذشته 6 برابر شده علاوه بر بهبود مالی در زندگی مشترک
از همه مهمتر شخصیتم تغییر کرده اعتماد بنفسم بیشتر شده زیبا بین و مثبت اندیش شدم دنیا و انسان هارو زیباتر می بینم
یعنی از هر نظر زندگیم زیباتر شده و هر روز هم زیباتر و قشنگتر میشه
خدا رو شکر هیچوقت هم از این فضا دور نشدم و سعی کردم متعهدانه در مسیر باشم و ادامه بدم
در مورد اینکه چه عواملی باعث میشه افراد بعد از این که مسیر درست رو می شناسند و از اون نتیجه می گیرند اون رو ادامه نمیدن و دوباره به الگوهای قبلی خود بر میگردن به نظر من شناخت دقیق و صحیح از دلیل نتیجه گرفتنشون ندارن و اینکه پایداری و استمرار در عمل هست که نتایج رو تضمین و و ادامه دار می کنه دلیل بعدی هم عدم تعهد و نداشتن اراده کافی برای باقی موندن در مسیر هست
با مقطعی عمل کردن نتیجه هم مقطعی خواهد بود و اگر من نتیجه پایدار بخوام باید در عملم استمرار داشته باشم در هیچ مرحله ای نباید توقف کنم چون بمحض توقف پسرفت من شروع میشه من فقط باید رو به جلو حرکت کنم پیشرفت و موفقیت هم که انتها نداره و هر روز می تونه بیشتر و بزرگتر باشه
از همه دوستان عزیزم هم بسیار سپاسگزارم که کامنتهای خیلی خوب و تأثیر گذاری می نویسن و من از همه اونها استفاده می کنم و یاد میگیرم
در پناه خدا همواره شاد و سلامت و موفق باشید
«وَالَّذِینَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»
ﻭ ﻧﻴﺰ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﻰﮔﻮﻳﻨﺪ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻣﺎ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﺎ ﭘﻴﺸﻲ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯ ، ﻭ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ، ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻭ ﻛﻴﻨﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﺪﻩ . ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺗﻮ ﺭﺅﻭﻑ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ .(١٠ حشر)
سلام و درود به شما خانم سلیمی بزرگوار. الهی که در پناه رب العالمین همیشه همیشه حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه. خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
چند روز پیش از کامنت سمیه خانم متوجه شدم خواهران بینظیر زمانی دختران شما هستن.
بینهایت تحسینتون میکنم، و بهتون تبریک میگم بخاطر این خانواده توحیدی که هستین. و از هر آنچه خیر و برکت و زیبایی و فراوانی نعمت و سلامتی و شادکامی درگاه خداوند هست براتون درخواست میکنم ، خیر دنیا و آخرت ، فراوانی نعمت و ثروت بینهایت.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر همه نتایج زیبا و مثبت زندگی تون.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
در پناه هدایت های سراسر نور رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام حمید عزیز
بینهایت سپاسگزارم که وقت ارزشمندت رو گذاشتی و به من پاسخ دادی حس خیلی خوبی ازش گرفتم
حمید جان من واقعاً شما رو مثل پسر خودم دوست دارم و برای من خیلی ارزشمندی بخصوص که از وقتی که بطور جدی شروع به خوندن نظرات دوستان توی سایت کردم جزو اولین کامنتها هدایت شدم به دیدگاه های بسیار خوب و راهگشای شما که خیلی کمک کننده و مفید بود و از همون وقت تا حالا همیشه کامنتای شما رو میخونم و با اینکه ایمیلتو فعال کردم ولی قبل از اینکه ایمیل بیاد من اونا رو جستجو می کنم و میخونم
خدا رو شکر برای وجود انسان های توحیدی مثل شما
ممنونم از لطف و تحسینت و دعاهای بسیار خوبت
من هم از خدا میخوام که زندگیت پر از خیر و برکت و ثروت و نعمت وآرامش و آسایش باشه و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
سلام دوست عزیز
بینهایت سپاسگزارم از کامنت زیبا و پرازامیدشما
واقعا تحسین میکنم شماروبزای جدیت وتععدی ک درمسیرآگاهی دارید
اونجا که گفتید بااینکه شاغل نیستید ورودی مالی داریدونسبت ب سال قبل6برابرشده یعنی انگارمنوبرق سه فازگرفته،خشکم زد
میدونی من تازه اول راهم ولی این نتیجه مالی شما رویای منه
منم شاغل نیستم خانه دارم
اگه امکان داره میشه شفافتراز این نتیجه مالی(ورودی مالی 6برابر بدون شغل)برام بگید ک ایمان من قویتربشه والگوی منطقی بشه برای ذهن منفیگرم ک باخوندن کامنت شماذهنم گفت:مگه میشه بدون شغل ؟چجوری آخه؟؟
درمورد سلامتی تحسین میکنم شماروک موفق شدید سردرد بدون دارو مهارکنید،ممنون میشم شفافترراهکاربدیدچون منم این مسئله رو دارم وخیلی اذیت میشم
بینهایت سپاسگزارم از شما
براتون سلامتی وثروت وسعادت آرزومندم
سمیه عزیز سلام
بسیار سپاسگزارم از شما که مقداری از وقت ارزشمندت رو صرف خوندن کامنتم کردی و براش پاسخ گذاشتی
ممنونم حس خوب بمن هدیه دادی
وقتی که ما تصمیم می گیریم تغییر کنیم و شروع می کنیم روی خودمون کار می کنیم و ادامه میدیم شرایط اوضاع واتفاقات جوری رقم میخوره که ما در مسیر خواسته مون قرار میگیریم
و البته این مسیر متناسب با شرایط هرکدوم از ما ممکنه متفاوت باشه یک مسیر خاص و مشخص نیست خدا از بینهایت طریق که فکرشو نمی کنیم ما رو خواسته مون می رسونه
من چندین سال سردردهای میگرنی داشتم و این اواخر بیشتر هم شده بود و هر بار 3-4 روز طول می کشید تا خوب بشه تمام زندگیمو تحت تأثیر قرار داده بود چند جور قرص مصرف می کردم تقریباً دوهفته یکبار از شدت سردرد اورژانس مراجعه میکردم و زیر سرم می رفتم …
تا اینکه با شنیدن فایلهای استاد و کار کردن روی خودم فهمیدم که روش برخورد من با این قضیه اشتباهه
فهمیدم وقتی که بیشترین توجهم روی سردرده و همش دارم درباره اش با اطرافیانم صحبت می کنم و بش فکر می کنم دارم فرکانس سردرد رو به جهان هستی ارسال می کنم و جهان هم از اصل و اساس این موضوع بیشتر وارد زندگیم می کنه
و بطور جدی و با تعهد سعی کردم تغییر کنم
از همون روز دیگه راجع به سردرد با هیچکس حرف نزدم حتی همسرم و تصمیم گرفتم به روش عادی زندگی کنم
قبل از اون من هیچوقت پمپ بنزین نمی رفتم چون خیلی به بوی بنزین و هر نوع دودی حساس بودم هر وقت می خواستم با ماشین جایی برم شب قبلش همسرم می رفت و بنزین میزد هیچوقت توی راه شیشه ماشینو پایین نمی دادم چون بوی دود ماشینای دیگه رو حس می کردم موقعی که سردرد داشتم بوی پیاز رو نمی تونستم تحمل کنم و غذا پختن اون روز تعطیل میشد
همه این رفتارها رو کنار گذاشتم دیگه با هم پمپ بنزین می رفتیم وقتی تو ماشین بودم مخصوصاً شیشه رو پایین می دادم با وجود سردرد پیاز خورد می کردم و غذا درست می کردم کلاً ایگنورش می کردم انگار که چنین چیزی اصلاً وجود نداره بارها پیش اومد که سردرد داشتم ولی اونقدر عادی رفتار می کردم که حتی همسرم و یا فرزندانم که توی خونه همراه من بودن متوجه نمیشدن و بعد از دو سه ساعت که مشغول کارهام بودم یهو متوجه می شدم که عه خوب شدم بتدریج فاصله بین سردردهام بیشتر شد و تعدادشون کمتر
خدا رو شکر الان بیشتر از دو ساله که به زندگی عادی برگشتم نمیگم کلاً قطع شده ولی مثل بقیه مردم شدم که گاهی ممکنه سردرد داشته باشن دیگه بعنوان مسئله اساسی زندگیم نیست
در مورد نتیجه مالی ورودی من از طریق اجاره دادن ملکی که بنامم بود 6 برابر شد قبل از اون همسرم ماهیانه مبلغی بحسابم واریز میکرد
همونطور که گفتم مسیر رسیدن به خواسته ها برای هرکدوم از ما متفاوته چون شرایطمون متفاوته هر کسی متناسب با شرایطش مسیر بش گفته میشه
در پناه خدا شاد و سلامت و موفق و ثروتمند و سعادتمند در دو جهان باشی
سلام دوست عزیز
بینهایت سپاسگزارم از کامنت زیبا و پرازامیدشما
واقعا تحسین میکنم شماروبزای جدیت وتععدی ک درمسیرآگاهی دارید
اونجا که گفتید بااینکه شاغل نیستید ورودی مالی داریدونسبت ب سال قبل6برابرشده یعنی انگارمنوبرق سه فازگرفته،خشکم زد
میدونی من تازه اول راهم ولی این نتیجه مالی شما رویای منه
منم شاغل نیستم خانه دارم
اگه امکان داره میشه شفافتراز این نتیجه مالی(ورودی مالی 6برابر بدون شغل)برام بگید ک ایمان من قویتربشه والگوی منطقی بشه برای ذهن منفیگرم ک باخوندن کامنت شماذهنم گفت:مگه میشه بدون شغل ؟چجوری آخه؟؟
بینهایت سپاسگزارم از شما
براتون سلامتی وثروت وسعادت آرزومندم
سلام استاد عزیزم و اعضای صمیمی خانواده ام
چقدر من از یه جمله وسط یه کامنت الهام میگیرم
چقدر خوبه که مدتی خیلی خیلی کمتر به سراغ فضای مجازی میرم همون اینستاگرام وقت گیر
سه بار کامنت آقای خوشدل عزیز رو خوندم ….
دارم ساعتهای بیشتری وقت میذارم روی کار کردن دوره ها …
دیشب با اینکه واقعا ده ساعتی از روز بیرون بودم و مشعول کارهای مختلف و وقتی هم برگشتم آب خونه قطع بود و وصل هم نشد تا نصفه شب ولی من باز کار کردم تا حدود 12 شب و کامنت خوندم ….
خودمو تحسین میکنم … من میدونم خدا دوستم داره
اول خدا منو دوست داره و بعد من اونو …
گاهی پر از حرفی و نمیدونی از کجا شروع کنی
این فایل آخر بینظیر بود استاد جان و فقط مصداق این جمله خودتون که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
من دوره ثروت 1 و قدمها رو از پارسال دارم با هم کار میکنم سرعتم کنده شاید چون مرتبا چند بار اسباب کشی و جابجایی داشتیم و دلایل دیگه ولی در مسیر بودم همیشه
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
الان دیگه کوچکترین شکی ندارم که بدون اینکه خودمو با کسی در سایت مقایسه کنم و یا هر چیز دیگه ای فقط باید پیش برم در مسیر خودم
صبح مشغول نوشتن نکات جلسه 17 دوره نازنین ثروت بودم که استاد میگن فقط خودتون رو با خودتون مقایسه کنید
و استاد نمره ای که در این مورد به لیلا میدم واقعا 20 هست …. خیلییییی در این مورد خوب شدم …
وای خدایا شکرت اینها حرفهای توست که به زبان استادم میاد : هر شخصی حتی از نظر جسمی هم با دیگری متفاوته ذهنی هم فکری باورها و دیدگاههای متفاوت
و خدایا ….
وای من حالم یه جوریه فکر میکنم فقط باید بشینم و گوش بدم به حرفهای استاد و نکته برداری کنم و بعد به اونچه بهم الهام میشه عمل کنم ….
اونچه الان در ذهنم میگذره نقطه پایانی اهدافم هست که طی زمان دونه دونه تیک میخورن و من ازشون مینویسم …
حالم یه جوریه
خدایا هزار بار شکرت
استاد جان خیلی ممنونم ازتون
بچه ها ممنونم که می نویسید
هر کس یه جوری تعهد میده به خدای خودش و شاید نتونه اونو به خوبی بنویسه و مطرح کنه ولی فقط مهم اینه که در مسیر باشی و عمل کنی
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است