https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-26 03:55:022022-12-12 06:54:43تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
710نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
درود میفرستم به استاد عزیزم، استاد آگاه و بی نظیرم ♥
این فایل شما باعث شد بیشتر بفهمم که راهم درسته، که تصمیمم درسته، که دارم درست فکر میکنم و درست قدم برمیدارم.
توی دهه ی 20 سالگی زندگیم که بودم خیلی این مشکل رو داشتم، اگه اتفاقی میوفتاد منم دوست داشتم برم و مثل بقیه باشم، حقم! رو بگیرم، حالا این حقم رو از کی میخواستم بگیرم خدا میدونه. همین چندسال پیش هم توی تجمعات فوتبال برای گرفتن “حق” باشگاهم میرفتم!!! 🤦🏻♀️
چقدر در بی راهه بودم، وقتی به گذشته نگاه میکنم باخودم میگم که خب فاطمه جان ای کسی که دنبال گرفتن حقت از دیگران بودی، خودت چقدر تلاش کرده بودی برای زندگیت؟ چقدر زمان گذاشتی که حرکت کنی، چیزهای جدید یاد بگیری؟ زبان بخونی؟ ای کسی که دنبال گرفتن حقت بودی اگه یکی میومد میگفت خب این حق شماست، ولی به زبان انگلیسی باید مسلط باشی که بتونی ازش استفاده کنی، آیا میتونستی همون موقع با اعتمادبنفس بگی آره بلدم و ازش استفاده میکنم؟
خیر،
آیا همرنگ جماعت بودن باعث پیشرفت زندگیت شد؟
خیر
آیا تجمعات فوتبالی تو و باشگاهت رو به چیزی که میخواستی رسوند؟
خیر
آیا پروفایل مشکی کردنت باعث بوجود آوردن اتفاقات مثبت شد؟
خیر
آیا پروفایل مشکی کردن و تو و هزاران نفر دیگه باعث بوجود آوردن اتفاقات دیگری شد؟
بله- به چشم دیدم که اتفاقات ناگوار پشت سرهم ردیف شدند!
اتفاقات بسیار زیاد بودند و هستند، از زمان بچگیم تا همین الان کلی مثال از اطرافیان خودم دارم که چقدر در چاه فرورفتن بخاطر باورهاشون، بخاطر مقصر دونستن دیگری، و بودند کسانی که پیشرفت میکردن و سبک زندگیشون با بقیه متفاوت بود.
رسیدم به سال 98، سالی که درش کتابهای روانشناسی زیادی رو شروع کرده بودم به خوندن، به توصیه ی یکی از اساتید دانشگاهم، و همون ها خیلی کمکم کرد. تا رسیدم به ماجراهای سال 98، همه ناراحت، خشمگین، عصبانی، و چیزی که تقدیم این آدم های خشمگین شد چیزی جز ناراحتی بیشتر، از دست دادن بیشتر، تورم بیشتر و … نبود.
توی کانالی که مربوط به موفقیت بود نوشته بود(بعد از ماجرای هواپیما): وقتی شما پروفایلتون رو مشکی میکنید، و تعدادتون هم میلیونی هست، فرکانسی که به جهان ارسال میکنید فرکانس بدبختیه، فرکانس اتفاقات بد هست، و چیزی جز اتفاقات بد بیشتر رو جذب نمیکنید.
این مطلب خیلی روی من تاثیر گذار بود، همون موقع عکس پروفایلم رو تغییر دادم، و گفتم تموم شد. این آخرین باری بود که من توجه کردم به این مسائل، تمرکز گذاشتم روی این مسائل. از این به بعد باید به خودم برسم، به خواسته هام و مسیرم.
اتفاق بعدی ای که برای من افتاد آشنا شدن با شما بود. من خواستم که تغییر کنم، خواستم مسیری که بقیه میروند رو نرم، خدا هدایتم کرد به سمت شما استاد عزیزم.
دیگه شروع کردم، شروع کردم به گوش دادن فایل های دانلودی شما، چه دریچه ای بروم باز شد … تا الان که اینجا هستم.
تا الان که فارغ از اتفاقات دور و برم دارم روی خودم کار میکنم، درس میخونم، برای پیشرفت و موفقیتم تلاش میکنم. فایل های شما رو گوش میدم (هرروز چندین مرتبه) ذهنم رو پاک نگه میدارم تا بتونم توی مسیر خواسته م قدم بردارم.
حالا هست مامانم که هرروز بهم تیکه میندازه که تو دیگه خیلی بیخیالی، تو دیگه خیلی هیچی برات مهم نیست، مگه میشه که آدم بی تفاوت باشه.
منم تا جایی که بتونم جوابی نمیدم و اگرم چیزی میگم اینه که بله میشه. من کاری نمیتونم بکنم جز اینکه روی خودم کار کنم.
خداوند همه ی مارو هدایت کنه. به راه درست، به راهی که درش سود است و سود است و سود.
شاید به جرأت این مسئله بزرگترین چیزی بود که کن ازتون یاد گرفتم و خدارو شکر خیلی هم توش پیشرفت داشتم ازین بابت هم خیلی ممنونم ازتون در مورد محرم نوید کیا درست گفتن بچها ،این بشر حتی ۱بار هم پیش نیومد که به داوری اعتراض کنه و انصافا هم با اینکه پرسپولیسی هستم سپاهان بهترین فوتبال فصل قبل رو ارائه داد چرا راه دور بریم چند روز پیش وقتی حسن یزدانی باخت تو فینال پدرش تو مصاحبه زمین و زمان رو دوخت به هم که اینجوری شد و اون جوری شد که حسن باخت ولی در واقع همون طور که خود یزدانی گفت،اعلام کرد که آقا من خودم مقصر باخت بودم ،این آدم مطمئنن میتونه دوباره ببره تیلور رو چون خودش رو مقصر دونست ،
من تا چند سال پیش هر اتفاقی تو کاسبی پیش میومد میگفتم این باعث شد اون مقصر بود و همیشه هم با اینکه سعی میکردم تکرار نشه ولی باز میشد که خدارو شکر بعد آشنایی با شما دیگه حتی ۱ درصد هم گردن کسی نمیندازم شکست هامو البته که خیلی هم کم شده ،
آقا من کسی رو میشناسم که اعتیادشو گردن این و اون میندازه جوری که یه غریبه حرفاشو بشنوه فکر میکنه به زور مواد ریختن تو حلقش
استاد بازم هزار بار ممنونم بابت همه چیز هایی که تو زندگیم ازتون یاد گرفتم و با عشق منتظر چیزهای جدیدم انشالله همیشه شاد باشید و سلامت❤❤❤❤❤❤
این تبلیغ اول فایلهاتون که میگه تغییر در تمامی جنبه های زندگی واقعا راست و درسته.
خدارو شکر و تشکر میکنم از این همه خوبیهات استاد گلم
سلام به مریم بانو عزیز
توی سریال با ارزش زندگی در بهشت به دیدن مریم گل عادت کرده بودم و با صداش انس گرفته بودم،
الان هم یه همت دیگه ای بکن و یه سریال جذاب دیگه درست کن که هالیوود هم دوباره کم بیاره. منتظرم.
سلام به دوستان پرتلاش و لایق پشت صحنه و دوستان سایت عباسمنش.
بله
به گفته ی خود استاد عزیزم که این سخن از پیامبر بزرگوارمون نقل شده:
شرک در دل مؤمن(نه یه فرد عادی) به منزله ی مورچه ی سیاهی هست که در دل تاریکی شب و روی صخره سیاهی راه میرود.
من تلاش میکنم توحیدی عمل کنم و روی خودم کار کنم، هنوز هم شرک انجام میدم.
ما که کلا تو خونه تلوزیون نداریم،
خونمون توی تهران از اغتشاشات هم دوره و تا الان هیچی نه دیدیم نه شنیدیم.
با وجود این همه نعمت من دائم تو اینستاگرام پلاس بودم.
آخه چند روز پیش برای رسیدن به اهدافم یه اقدام انجام دادم و از اعتیاد به بازی واقعا محبوبم دست کشیدم و اونو پاک کردم.
ازون روز به بعد اینستا گردی من بیشتر شد.
که بازهم داشتم روی خودم کار میکردم که روی این موضوع هم کنترل پیدا کنم که رسیدیم به این موارد آشوب.
خب من اوایل که نفهمیدم
بعد از مشتریهام شنیدم و خودم هم چون کرم از خود درخته باهاشون قاطی شدم و شرک ورزیدم و همراه صحبتهاشون رفتم جلو، اوایل به مسخره میگفتم همه رو کشتن و چی شد و…
ولی بعد ترسیدم
ناگفته نماند که ما از ماه قبل تصمیم گرفتیم که بریم مشهد چون پدرم مراسم داشتن.
که این وسط هم هی نشانه میومد که نرو و بشین سرجات پسرجان. کو گوش شنوا،
چون تو قانون سلامتی نتایج عالی هم گرفته بودم اشتیاق رفتنم از همیشه بیشتر بود و چشمام رو روی نشانه ها بسته بودم.
خلاصه ترس گرفت که الان آشوب میشه راهها بسته میشه و تهران خطرناکه، اگر قراره اتفاقی بیفته کنار خانواده هامون باشیم و…
هزار ترس دیگه که تصمیم رو جدی تر کرد.
بله دیگه وقتی که شرک بورزی و فقط روی خودت حساب باز کنی و خدا باشه در زبونت،
بلیط اشتباه هم میگیری و با وجود اینکه سه نفر این بلیط رو دیدن امااصلا هیچ کس متوجه نمیشه.
و من میرم تا ایستگاه قطار و برمیگردم
حتی موقع رفتن راننده تاکسی من سرهنگ دوم آگاهی بود.
ترس الکی از چی؟
نمیدونم، واقعا نمیدونم از چی ترسیدم.
این کار من بعد از کار کردن من روی خودم که توحید در عمل داشته باشم بود.
خیلی هم کار کردم خیلی.
بعد اینکه تو ایستگاه راه آهن چندین دقیقه انتظار کشیدم و دیدم اسم و شماره قطار مورد نظر من رو نمیخونن و اطلاع نمیدن رفتم تو اتاق مامور راه آهن که بمن اطلاع دادن بلیط من مال(31شهریور) دیشب ساعت 00:50 بوده نه الان…
تا حدود بیست دقیقه غر زدم شرایط رو مقصر دونستم و سایت علی بابا رو.
جالب اینجاست که این اوردنگی خداوند اینجاش قشنگ میشهکه اونهمه کار کردن روی خودم اینجا جواب داد.
بله توی این مدت بیست دقیقه به هیچ وجه از خدا حرفی برای شکایت نزدم.
و بعد آروم آروم ناخودآگاه شروع کردم به دیدن نکات مثبت و اینکه خودم چکاری کردم تا این اتفاق برام رخ داد و بعد پذیرفتن اشتباهم و به یاد آوردن تمام نشانه هایی که خداوند به من گفته بود و من نخواستم که ببینمشون.
و شروع کردم شکرگذاری و توی کمتر از نیم ساعت کاملا به خودم مسلط شدم و به لطف خداوندم آرام شدم
و تصمیم گرفتم که بلیط های برگشتمون رو هم کنسل کنم و از رفتن به این مسافرت منصرف بشم.
دم در ایستگاه راه آهن به همسر گلم زنگ زدم و گفتم و شکایت کردم
اما وقتی رسیدم خونه
گفتم خیرتی هست و بیا و کنسل کنیم
همسرم که به زور من قانع شده بود که بیاد، موافقت کرد و نرفتیم
هنوز نمیدونم چرا اینگونه شده و خیر بودنش رو ندیدم
ولی مطمئنا به زودی خواهم دید و با رشد و تکاملم ازین ناخواسته ها برام کمتر و کمتر پیش میاد.
با وجود اینکه امروز صبح یه فیلترشکن قثی پیدا کردم که تونستم اینستا رو مثل قدیم با سرعت باز کنم. امروز با قدرت اکانت اینستاگرامم رو جرات کردم و دائما پاک کردم.
سلام به تو دوست هم فرکانسی و در مسیر توحید و پیشرفت های پایدارم
سلام سید حسین عزیز
واقعا چقدر خوشحال شدم از دیدن این ردپایی که ازت اینجا دیدم و اینکه اینجا یک خاطره و مثالی از خودت آوردی.
واقعا تحسین ات می کنم برای کنترل ذهنی که کردی و تونستی در زمان کوتاه به خودت و احساست مسلط بشی بعد اون اتفاق ناخواسته و تونستی چشم هاتو روی نشونه و هدایت ها آگاهانه تر باز کنی.
واقعا تحسین ات میکنم برای اقدام هایی که این چند روز شاهدش هستم انجام دادی و بارها تحسین ات میکنم برای ترک کردن عادت هایی که به رشد و بهبودت کمکی نمیکردن و فقط شاید التیامی برای گذراندن وقتت بودن و ظاهرا احساست رو خوب نگه میداشتی(در صورتی که می دیدم گاهی چقدر غرق بازی کال آف دیوتی بودی و حرف میزدی و میگفتم چه واقعی چه غیر واقعی بالاخره حتما فرکانس داری میفرستی. که البته هنوز مطمئن نیستم…)سعی میکردم هی جلوی خودمو بگیرم و بهت گیر ندم و انصافا خیلی سعی می کردم هرباری که می دیدم داری بازی میکنی…(بازی محبوب و مورد علاقه ات رو که من اصلا درکش نمیکنم و برام جذابیتی نداره بکش بکش و تیراندازی و …) اینا رو گفتم تا بگم خیلی تحسین ات میکنم و منو سورپرایز کردی روزی که گفتی بازی رو پاک کردی.
واقعا تحسین ات میکنم برای حذف اکانت اینستات تا قدمی باشه برای تمرکز بیشتر روی بهبود و پیشرفت کاری خودت. تو تمرکزت رو داری لیزری میکنی و من خیلی تحسین ات میکنم و خوشحالم.
تحسین ات میکنم که ترس هاتو دیدی و متوجه شدی و با چاشنی توکل و توحید ترس ها رو پیدا کردی و براشون اقدام کردی.
تحسین ات میکنم عزیزدلم برای تغییر شخصیتت و اندامی که این روزها ازت میبینم و برام کاملا جدیده (به زودی از نتایج مون از قانون سلامتی هم خواهیم گفت)تحسین ات میکنم که نوشتی و ردپا گذاشتی. تحسین ات میکنم که داری روی خودت جهادی کار میکنی.چقدر خوشحالم نمیدونی از درون پر از شور و شوقم…مطمئنا فصل جدیدی از تغییراترو به بهبود رو باز کردی…ممنونم ازت که اینجا هستی.
در ضمن بگم تو منو به زور قانع نکردی تو به من یادآوری کردی که رهــا باشم. جهان هم با نشانه های پی در پی اش به من میگفت به نکات مثبت توجه کن، بسپار بخدا وقتی همسرت اینقدر مصمم هست و نمیخواد قبول کنه در زمان و شرایط مناسب تری به مشهد بریم. وقتی گفتی نریــم من اونو پیغام خدای قهاری دیدم که گفت فهیمه دیدی: رها کردی، با قوانین بیشتر هماهنگ شدی و سپردی به من تا در بهترین زمان و بهترین مکان باشی شد آنچه که باید میشد. تو حالا این هفته در سفر نیستی و میتونی با تمرکز بیشتر به اهدافی که نوشتی فکر کنی و براشون اقدام هایی مفید و عملی انجام بدی. واقعا خداوند هیچ وقت دیر نمیکنــه(در صورتی که من کلی چمدان بسته بودم و کاملا آماده آماده بودم و از طرفی هم این جریان رو بخدا سپرده بودم و رها بودم…) واقعا ازت ممنونم برای اینکه به من کمک کردی تا کاری رو انجام بدم که راحت و آسوده باشم و منطق و قلبم رو آزاد کنم و رها بودن و نترسیدن از نتیجه رو تمرین کنم. تمرین کنم و ببینم وقتی رها میشم و میسپارم بخدا چطور و از چه طریقی نتیجه رو برای تو و در جهت خواسته و هماهنگ با مسیر تو تغییر میده. این قانون ثابت الهی است واقعا شکر گزارخداوند و جهانی با این دقت از قوانین هستم.
واقعا حسینم ممنونم که باعث شدی منم مجدد بیام و اون اتفاق به ظاهر نادلخواه رو مرور کنم.
واقعا ممنونم برای نوشتن این کامت زیبا…
برات بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از الله یکتا از صمیم قلبم خواستارم
سلام فهیمه جان عالی بود احسنت به هردوتون موفق و موید باشید در پناه حق من که دیروز دیدگاه شما رو در مورد فایل خواندم وچقدر چیز یاد گرفتم ونت برداری کردم وامروز دیدگاه همسرتون وپاسخ شما ،خدایا شکرت بخاطر این هدایت ممنونم از شما وهمسر محترمتون
سلام به روی ماهت دوست عزیز هم اسم من…فهیمه جان ازت ممنونم که هستی و ردپا گذاشتی و حس خوب و نگرش قشنگت رو به من هم انتقال دادی. خداروشکر که هدایت میشیم و از هم اینقدر میتونیم چیزها یاد بگیریم و در کنار هم رشد کنیم و بزرگ تر بشیم. تحسینت میکنم برای اینقدر تمرکزی کار کردنت و نت برداری کردن هات….منم از شما سپاسگزارم دوست ارزشمند من
با اینکه اوضاع ایران میگن بهم ریخته و همه تو خیابون هستن ،به جراعت میتونم بگم از چیزی خبر ندارم چون هم تلوزیون ۲ساله خاموشه و تمام تمرکزم رو گذاشتم روی خودم البته خیلی سعی میکنم و هنوز خیلی باید بهتر بشم ،از وقتی عهد بستم با خودم که تمرکز صد درصد روی خودم باشه
همه چی داره بهتر و روانتر پیش میره یادمه تا چند ماه پیش با اینکه هیچ سریالی نمیدیدم و فکر میکردم چققققد دارم خوب پیش میره اما همش به مشکل میخوردم چون تمام تمرکزم روی همسرم و اطرافیانم بود که چرا کاری نمیکنن و قدمی بر نمیدارند هر روز بدتر و بدتر میشد تا حدی که چندین روز با همسرم قهر بودیم همش میگفتم مشکل داری پس چرا فایل گوش نمیکنی انقد این موضوع بد پیش رفت که کلا همون چند تا فایل هم که میفرستادم و گذاشت کنار و اکه میومد خونه صدای ویس میشنید اعتراض میکرد اون که هیچ وقت اهل اعتراض به من نبود و کسی که به شدت اهل عبادت بود نمازشم دیگه گذاشت کنار و هر روز بدتر و بدتر شد بعد که قسم خوردم فقط فقط روی خودم کار کنم هر روز داره شرایط بهتر میشه جالبه که خودش باز دوباره داره کم کم صحبتهایی که قبلا تو فایلها رو شنیده بود و داره کوچولو کوچولو میگه و از اون جبهه اومده بیرون و دیشب فیلم کلبه ذو گذاشت که چقققققد خوب بود و بعضی جاهاش ذو انگار استاد داشت بهم صحبت میکرد که از مسیر لذت ببر و و برای رشد شاخ و برگها ی اضافه رو بچین خیلی خوب بود خلاصه بعد از تعهدی که بستم با خودم فقط تمرکز روی خودم باشه و خودم تغییر کنم جهانمم عوض میشه نمایشگاه های مختلفی بهم پیشنهاد میشه شرکت کنم برای فروش محصولاتم و کارها داره روی غلطک میوفته ،جالبه که تو سه نمایشگاه اول بسیار عالی فروش داشتم با اینکه تجربه فروش نداشتم ولی بینظیر بود درحدی که مدیر نمایشگاه اومد بهم تذکر داد که بچه های هم صنفت اعتراض کردن ولی من که فهمیدم جریان چیه فقط سور و شوق بود احساس خوب وتمرکز روی کارم ولی باز تو نمایشگاه آخر با اینکه جای بهتری بود ولی حواسم روز فروش دیگران بود و تو اون سه روز حالم خوب نبود و فروش خوبی هم نداشتم یادمه که روز آخر نمایشگاه هدایت و زدم به نیت اینکه چکار کنم بازم مثه همیشه دقیق اومد و بهم توضیح داد وواقعا بهم ثابت شد که چقد تکرکز کردن روی خودم و شورشوق موثره تو پیشرفت ممنونم ازتون استاد عزیز که راه روشن رو بهمون نشون میدید
استاد من چند سال پیش قبل از اشنایی با شما و این قوانین از همه چیز شاکی بودم و همیشه غر میزدم و احتمالا دلیل اصلیش بخاطر راضی نبودن از خودم بود که باعث میشد از همه چیز گله مند باشم و غر بزنم ، توی خونه،محیط کار ،بین دوستان و فامیل و… و خیلی متوقع بودم از آدما
چون فکر میکردم این شرایط بیرونی و آدما دارن روی زندگی من تاثیر میزارن اما انصافاً از وقتی فهمیدم قانون چیه و مخصوصا معنی شرک رو فهمیدم سعی کردم غر نزنم و توقع نداشته باشم و شاکی نباشم از کسی و چیزی بیرون از خودم و سعی کردم دلیل نارضایتی هام رو به خودم ربط بدم و درون خودم دنبال دلیلش باشم و خیلیییییی بهتر شدم نسبت به چند سال قبل. مثلا توی همین اتفاقاتی که چند وقته تو کشور همه شاهدش هستن و فضای مجازی پر شده از اخبار و اطلاعاتش،من همش آگاهانه سعی کردم نشنوم و نبینم اعتراضات و نارضایتی ها رو با اینکه پدرم صبح تا شب پای اخبار تلویزیونه و منم خواه ناخواه چشمم میافته و گوشم میشنوه اما یه لحظه که احساس میکنم داره حسم بد میشه یا مثلا صدای تلویزیون توی اتاقم میاد هندزفری میزنم و فایل های شما رو با صدای بلند گوش میدم و روی خودم کار میکنم که هم اون صدا رو نشنوم هم خودم رو بهبود بدم.یا مثلا قبل از این اتفاقات من چندین بار در شبانه روز به فضای مجازی میرفتم مخصوصا اینستاگرام اما از همون روز اول که دیدم داره پر میشه از اخبار منفی سعی کردم اصلا واردش نشم و اگرهم میرفتم پیج کسانیکه میدونستم همیشه شاکیین رو وارد نمیشدم اما خب هرچقدر که گذشت دیدم این جریان داره همه گیر میشه و ۹۹ درصد موضاعات شده همین بحث اعتراضات که دیگه تصمیم گرفتم اصلا واردش نشم و اگرهم رفتم مستقیم برم کلیپای آموزشی درمورد شغلم رو ببینم ، البته بخاطر فیلترینگی هم که اتفاق افتاد دسترسی سخت شده و جالب اینجاست هرکی رو میبینم اولین صحبتی که میکنه در مورد این جریانات و مخصوصا فیلتر شدنه و چقد ناراحتن از این موضوع و اکثرا بی تفاوتیه من براشون عجیبه چون با شنیدن حرفاشون شرک رو به وضوح احساس میکنم و دلم میخواد براشون توضیح بدم که هرکسی خودش مسول اتفاقات زندگیشه نه هیچ قدرت دیگه ای اما میدونم تو مدار شنیدن و درک کردن این حرفا نیستن بخاطر همین سعی میکنم بی تفاوت باشم و سکوت کنم.
منم وقتی سال های قبل این برنامه ها رو فیلتر میکردن چقد عصبی و شاکی میشدم و اینقد هدف و برنامه نداشتم تو زندگیم که حوصلم سر میرفت و کلافه میشدم و غر میزدم اما الان خیلی متفاوت شدم با اون آدم و اصلا برام مهم نیست حتی یه جورایی خوشحالم از این فیلتر شدنه که ناخوداگاه داره کمکم میکنه کاملا از اون فضا بیرون بیام هرچند که من خیلی وقته دارم سعی میکنم این کارو انجام بدم و اگرم میرم از روی عادته نه علاقه چون میدونم چقد به ناخواسته ها برمیخورم.
خدا رو شکر میکنم بخاطر بهبود شخصیتم و تاثیر نگرفتن از این جو کنونی جامعه و خداروشکر میکنم بخاطر وجود استاد بینظیرم که هرچقد بهبود توی زندگیم بوجود میاد بخاطر حضور ایشون و لطف خداونده.
که هربار که فایلاتون رو گوش میدم درس ازش یاد میگیرم
مسئولیت پذیری
نکته ی شیرینی که توی این فایل راجع بهش صحبت کردین و به نظر من تا قبل از مسئولیت پذیری اون آرامشی که همه دنبالشن رو پیدا نخواهند کرد چون عوامل بیرونی رو دلیل اتفاقات زندگی میدونن و فکر میکنن یه نیرویی از بیرون داره اتفاقات زندگیشون رو رقم میزنه و وقتی اینطوری باشه یعنی هیچ کنترلی در درست کردن شرایط زندگی ندارن
خدارو هزار مرتبه شاکرم که با قانون جذب آشنا شدم
و یاد گرفتم هر چیزی هر چقققققققققدر کوچیک ،حتی اگه به اندازه ی یه نگاهه چپ چپ باشه رو خودم جذب کردم
یاد گرفتم یه داده با باور یا هرچی که بهش میگن درون من هست که این نگاه چپ چپ رو وارد زندگی من کرده
یاد گرفتم برای درست کردن زندگیم منتظر یه نفر دیگه نباشم و به قول خودتون فقط خودم و خدا کافیه برای رسیدن به هرچی که میخوام
البته که چک و لگد هایی که خوردم منو به اینجا رسوند و دارم تمرین میکنم که بدون خوردن چک و لگد این اتفاق بیفته
نمیدونم این حرفم درسته یا نه ولی به شدت به این اعتقاد دارم که هر دولتی رو مردم اون کشور تشکیل دادن و برای داشتن کشور خوب باید مردم خوب داشته باشیم نه دولت خوب
چون به نظرم دولت از همین مردم عادی تشکیل شده
ما خوب باشیم ما صادق باشیم ما اهل رشوه و اختلاس نباشیم تا کشورمون درست بشه
به نظرم من دولت که از انسان های مریخی تشکیل نشده
از خودمون شروع کنیم
به نظر من که تمرکز روی نکات مثبت کشور و اعراض از بدی هاش میتونه همه چی رو عوض کنه
و به شدت به این اعتقاد دارم که اگر یه نفر تو ایران توجهش رو بدی ها باشه و با همین اعتقاد و باور وارد امریکا هم بشه براش همین شرایط پیش خواهد آمد بدون هیچ شکی
هفده سالم بود که ازدواج کردم و هیچ چیزی حتی یه کلمه از قانون جذب نمیدونستم و اصلا نمیدونستم که همچین چیزی وجود داره
بعد از هشت سال وقتی پیش یه مشاور خانواده رفتم این جملش مثل یه چک و لگدی بود که آدمی که خواب بود رو بیدار کرد ،گفت : « بیست و پنج سال سن داری ،بیست و پنج دقیقه داری صحبت میکنی ،یه لبخند کوچیک روی لبت ندیدم ،خودت دلت واسه خودت نمیسوزه و داری این چیزایی که میگی رو تحمل میکنی ،اون وقت توقع داری دل من و بقیه برات بسوزه ؟ »
از اون به بعد بدون اینکه بدونم دارم اعراض از ناخواسته میکنم هر روز صبح به اندازه ی دو ساعت آهنگ میزدم و میرقصیدم
بدون اینکه بدونم داشتم از داشتن چیزهایی که داشتم لذت میبردم
به دوتا بچه هام نگاه میکردم و از اینکه دارمشون خداروشکر میکردم
یادمه یه پنجره روبه یه کوه داشت خونمون از اون به آسمون نگاه میکردم و با حس خوب و اطمینان از خدا میخواستم درست ترین رو برام رقم بزنه
و الان وقتی به اتفاقاتی که شیش ماه بعد برام اتفاق افتاد و شرایط طوری شد که خودش حضانت بچه هام رو که همیشه بزرگترین ترسم برای جدایی بود رو بهم داد و رفت
هنوزم وقتی با خدا حرف میزنم بهش میگ هیشکی واقعا هیشکی مثل تو نمیتونست انقققققققققققققققققققققدر قشنگ برام سناریو بنویسه
منه فاطیما
همون فاطیماییه که منتظر بود دل شوهرش براش بسوزه و باهاش مهربون باشه
ولی الان نه تنها منتظر این نیست که یکی از بیرون حالش رو خوب کنه البته این رو بگم که صددرصد تو این زمینه کامل نیستم ولی به جرات میگم خیلی فاصله دارم از اون چیزی که بودم
من برای پیشرفت نیاز نمیبینم بابام زمین بفروشه یا بگم تو ایران نمیشه یا هر چیز دیگه ای
من میخوام و با خدای قدرتمندی که مرا روزی به غیر حساب میدهد میشود
چه جوری ؟ نمیدونم
فقط چون بارها برام انجام داده میدونم بازم انجام میده
میدونم اگر آسیبی به من میرسه چه از کشور چه از هرکس و هرچیزی به خاطر چیزیه درون من که باید عوض بشه
من یاد گرفتم مسئولیت هر احساس بدی که به من میرسه رو بپذیرم
و باز هم تاکید میکنم که کامل نیستم تو این موضوع ولی متوجه شدم هرچی مسئولیت پذیر تر میشم انگار کنترل اوضاع بیشتر توی دستم میاد
خیلی خوشحالم که خدارو دارم
خدایی که این قدرت رو بهم داده که بتونم به تک تک آرزوهام برسم
دارم تکاملم رو طی میکنم
پله پله دارم رشد میکنم
هرچند خیلی عجولم و دلم میخواد با آسانسور برم بالا نه پله پله 🤪
از خدا میخوام زندگی خودم شما و همه ی مردم دنیا پر از آرامش باشه
با درود خدمت شما استاد عزیزم،زبان و دست خدای من روی زمین…💚💚
من دقیقا،همه ی عمر همه ی زمین و زمان و ادماش و موقعیت و و و مقصر میدونستم الا خودم.
زمانی خدا هدایتم کرد ب سمت سایت شما ک عاجز شدم و دست از کمر انداختم و گفتم خدایا…بسسه…دیگه نمیتونم…دیگه دارم دیوونه میشم…اخه مگه میشه مشکل همش از بیرون باشه؟
ک نمیدونم چیشد ک قطعا معجزه بود تا با شما اشنا شدم.الان تقریبا 6،7 ماهه ک با شنیدن فایل های دانلودی ک ارزشی برابر با الماس دارن فهمیدم مسئول صد در صد کارهام،نتیجه هام،الانم،گذشته و آینده،با خودم هست ولاغیر.
جالب اینجاست در شرایط کنونی الان ایران حس میکنم همه ترمز کردن و من فقط دارم گاز میدم.
نمیدونم چرا جو متشنج جامعه اصلا رو من تاثیر نذاشته،خیلی شادتر هستم…
جوابشو البته پیدا کردم
چون بعد شنیدن فایل حاضری چیو قربانی کنی یا فایل تمرکز صد در صد داشته باش رو اهدافت و در نهایت شنیدن داستان زندگی هادی عزیز تصمیم گرفتم منم مثل اقا هادی کلا اکانت اینستامو پاک کنم ولی بدلیل اعتیاد زیاد ب فضای مجازی،امکانش نبود.کمش کردم ولی قطع کامل نه.
تا اینکه نت ایران قط شد و من اینو برعکس همه که ی مشکل دونستن من ی پله کردم برا پیشرفت.
گفتم خدایا شکرت ک تا تصمیم گرفتم،نت قط شد و من تونستم صد در صد تمرکزمو بذارم روی خاسته و اهداف.
استاد روزی 8 تا 10 ساعت فایل گوش میدم.کامنت سایتو میخونم از توی کامنتا خدا با من حرف میزنه.
روزی ی کتاب صوتی گوش میدم.
و استاد کارررر پیدا کردم😊😊😊باورتون میشه؟؟؟
فهمیدم باید تمام گفته های شما رو واو ب واو،کلمه ب کلمه،و جمله ب جمله رو هک کرد توی مغز.فقط باید عمل کرد.
من تمرکز کردم و نتیجه گرفتم،انقدر این روزا حالم خوبه ک از ذوق همش اشکم میاد.میگم خدایا چرا انقدر ارومم؟چرا استقبال میکنم از چالش ها؟چرا انقدر تضاد برام شیرین شده😊😊
حال الان مو نمیتونم ب زبان توصیف کنم.
حتی تو ی چالش دادگاهی با شجاعتی ک از شما یاد گرفتم پیروز شدم بدون گرفتن وکیل و خرج کردن پولی.چون خدا وکیل و قاضیم بود
من ب کمک شما ک پذیرفتن مسئولیت صد در صد کارای خودم،ب ترس هایی غلبه کردم ک از بالا نگا میکنم میگم:ملیحه خودتی؟واقعا این تویی ک انقدر شجاع شدی؟😊😊
استاد حرف ب حرف اموزش های شما تو سلول های مغزم هک شده،
دارم عمل میکنم و نتیجه همون روز میاد
خاسته هامو دارم نزدیک و نزدیک میببنم دیگه مثل چند ماه پیش،دور نیستن
من زمانی هدایت شدم ک پذیرفتم خودم …خودم…خودم…و فقط خودم مسئول نرسیدن ب خاسته هام بودم
ممنون ک همیشه در زمان مناسب فایل شما ب گوشم میرسه و شاکرم بابت اینکه خدا از گوش و قلبم اون مهر رو برداشت تا بشنوم،هدایت بشم و با دیدن نشانه ها،ایمان و یقینم قوی تر بشه
در پناه الله یکتا باشین استاد و برامون بمونید سالها و شاهد موفقیت های ما ،شاگردانتون باشین
امیدوارم بزودی بتونم در فلوریدا ملاقاتتون کنم و از دست اورد های فراوانم براتون بگم
خوشحالم که شما هم تقریبا بامن وارد این دنیای زیبا و مسیر پرافتخار تغییر شدی
چندروزیه منم بدنبال تغییر مسیر زندگیم به سمت دلخواهم هستم اما دوست دارم بدون وکیل و به راحت ترین شکل ممکن نتیجه بگیرم
اینکه میرم سراغ وکلا و یه ترسهایی تو دلم میندازن که طرف میتونه ال کنه و بل کنه و تو بخاطر قانون مملکت که حق طلاق و به مرد داده و… عملا کار خاصی نمیتونی بکنی و این اهرم هایی هم که داری پروسه طولانی و پردردسری پیش رو داری و…. تو دلم و خالی میکنه
من خیلی رو باورهای توحیدی کار کردم
و ترسهام و کم کردم ولی باز حرفهای وکلا…..
میخوام از تجربه تون برام بگید که چطور بدون وکیل نتیجه گرفتید.
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
نکات و درسهای این فایل برای من :
1.در مورد چیزی که نمیتونم کنترلش کنم شکایت نکنم
2. روی چیزی که میتونم در خودم بهبود ببخشم کار کنم
3. این ذهنیت که یک عامل بیرونی باعث شکست منه این ذهنیت آدم ضعیف و ناتوانه
4. اگر نتیجه نگرفتم ی چیزی توی ذهن من ایراد داره و باید اون رو درست کنم
5. جزو افرادی نباشم که همیشه از یم عامل بیرونی شاکی هستن
6. اون کسی که میتونه زندگی من رو تغییر بده خودم هستم
7. اگر نتیجه درست نیست من باید ی تغییری توی باورهام عادت هام و نگرش بدم تا نتیجه درست بشه
8.هر وقت میخوام شکابت کنم زیپ دهنم رو ببندم
9. آگاهانه اعراض کنم از افرادی که غر میزنن و شکایت میکنند
10. به هرچی توجه کنم از اون جنس بیشتر وارد زندگیم میشه
11. اگر قراره متفاوت نتیجه بگیرم از اکثریت باید متفاوت فکر کنم
12. اگر نتیجه نمیگیرم خودم مقصرم نه چیزی خارج از من
13. اگر تمرکزم رو از روی چیزهای ناخواسته بردام چیزهای ناخواسته از زندگیم میرم بیرون
باید اونقدر روی خودم کار کنم و پول بسازم که قیمت اجناس برام مهم نباشه
استاد میگن مثال بزنین که چه مواقعی عامل بیرونی رو مقصر میدونسین و نتیجه نامناسبی گرفتین و چه مواقعی خودتون رو مسوول دونستین و خودتون رو تغییر دادین و نتیجه ی مناسب گرفتین
اگر بخوام مثال بزنم کل زندگی من قبل از آشنایی با استاد ی همچین حالتی رو داشت چون اصلا نمیدونستم خودم هستم که اتفاقات رو رقم میزنم
اما بعد از آشنایی با استاد که فهمیدم موضوع فرکانس رو تلاش کردم که روی خودم کار کنم و باورهام رو تغییر بدم و به همون نسبت هم نتایج بهتری گرفتم
مثلا یکی از موارد خرید مرغه که بیشتر مواقع وقتی میرم مرغ میخرم کارت میکشم و میام اصلا نمیپرسم کیلویی چنده و وقتی توی مسیر خونه دارم میام بعضی وقتها همسایه ها ازم میپرسن کیلویی چند من میگم نمیدونم و تعجب میکنن بارها این اتفاق برام افتاده و این یعنی تغییراتی در ذهن من ایجاد شده که برام مهم نیست ی عامل بیرونی مثل قیمت مرغ
در این مورد من یک داستانی برام اتفاق افتاد که خدا رو شکر تونستم از قانون آگاهانه به نفع خودم استفاده کنم.
داستان از این قراره که اولای مهاجرتم به تهران تو خوابگاه زندگی میکردم و اونجام همه جور قشر آدمی با همه خصوصیات اخلاقی بود دیگه.
یه دختری بود که خوشگل بود ولی بشدت حسود و تفرقه انداز پشت سر گو خیلی آدم دورویی بود.ولی هم بخاطر خوشگلیش هم قدیمی بودن تو اون خوابگاه جایگاه خاصی داشت و اتفاقا ما با هم هم اتاقی بودیم اولاشم خیلی دوست شدیم رابطه عالی بود ولی من میدیدم رفتارهاش رو با بقیه و دستم اومده بود چطور شخصیتی داره.
تا اینکه سر یه ماجرایی با من چپ افتاد تا جایی که میتونم بگم خیلی شرایط رو برای من سخت و غیر قابل تحمل کرده بود خوب دلم میخواست باهاش بجنگم و مقابله به مثل کنم اما خدا رو شکر منطقم به احساسم غلبه کرد و اومدم از قانون استفاده کردم بخودم گفتم ببین تو تنها کاری که باید بکنی اینکه تمرکزت رو کامل از روی این آدم برداری و بگذاری روی خودت و اهدافت جهان بقیه کارها رو برات انجام میده و صبح میرفتم کتابخونه تا عصر و روی فایلهام کار میکردم و کوچکترین صحبتی با کسی در این مورد هرگز نکردم تا اینکه شرایطی پیش اومد چند روزی رفتم سفر تو سفر که بودم دوستام زنگ زدند و ظاهراً کل اون اتاق با این خانوم به مشکل برخورده بود و کاری کرده بودند که از اون خوابگاه کلا بره.این ماجرا درس بزرگی بمن داد زمانی که من تصمیم گرفتم نجنگم بحث نکنم و کوچکترین قدرتی به این فرکانس ندم و تمرکزم رو کامل از روش برداشتم جهان کاری کرد که بدون کوچکترین دخالت من اون کلا حذف بشه به همین راحتی جهان این کارو انجام میده از اون زمان این ماجرا رو سرلوحه قرار دادم و هزاران بار بخودم گفتم که چطور باید از قانون تمرکز به نفع خودم استفاده کنم.من باید تمرکزم رو بگذارم روی تغیر چیزی که میتونم نه چیزی که کوچکترین توانایی در تغییرش ندارم این کار وقت تلف کردن و انرژی هدر دادنه آدم عاقل حداقل منی که با قانون آشنا شدم این کارو نباید بکنه بی خردی و بی عقلیه.
بنام خداوند بخشنده ی مهربان
درود میفرستم به استاد عزیزم، استاد آگاه و بی نظیرم ♥
این فایل شما باعث شد بیشتر بفهمم که راهم درسته، که تصمیمم درسته، که دارم درست فکر میکنم و درست قدم برمیدارم.
توی دهه ی 20 سالگی زندگیم که بودم خیلی این مشکل رو داشتم، اگه اتفاقی میوفتاد منم دوست داشتم برم و مثل بقیه باشم، حقم! رو بگیرم، حالا این حقم رو از کی میخواستم بگیرم خدا میدونه. همین چندسال پیش هم توی تجمعات فوتبال برای گرفتن “حق” باشگاهم میرفتم!!! 🤦🏻♀️
چقدر در بی راهه بودم، وقتی به گذشته نگاه میکنم باخودم میگم که خب فاطمه جان ای کسی که دنبال گرفتن حقت از دیگران بودی، خودت چقدر تلاش کرده بودی برای زندگیت؟ چقدر زمان گذاشتی که حرکت کنی، چیزهای جدید یاد بگیری؟ زبان بخونی؟ ای کسی که دنبال گرفتن حقت بودی اگه یکی میومد میگفت خب این حق شماست، ولی به زبان انگلیسی باید مسلط باشی که بتونی ازش استفاده کنی، آیا میتونستی همون موقع با اعتمادبنفس بگی آره بلدم و ازش استفاده میکنم؟
خیر،
آیا همرنگ جماعت بودن باعث پیشرفت زندگیت شد؟
خیر
آیا تجمعات فوتبالی تو و باشگاهت رو به چیزی که میخواستی رسوند؟
خیر
آیا پروفایل مشکی کردنت باعث بوجود آوردن اتفاقات مثبت شد؟
خیر
آیا پروفایل مشکی کردن و تو و هزاران نفر دیگه باعث بوجود آوردن اتفاقات دیگری شد؟
بله- به چشم دیدم که اتفاقات ناگوار پشت سرهم ردیف شدند!
اتفاقات بسیار زیاد بودند و هستند، از زمان بچگیم تا همین الان کلی مثال از اطرافیان خودم دارم که چقدر در چاه فرورفتن بخاطر باورهاشون، بخاطر مقصر دونستن دیگری، و بودند کسانی که پیشرفت میکردن و سبک زندگیشون با بقیه متفاوت بود.
رسیدم به سال 98، سالی که درش کتابهای روانشناسی زیادی رو شروع کرده بودم به خوندن، به توصیه ی یکی از اساتید دانشگاهم، و همون ها خیلی کمکم کرد. تا رسیدم به ماجراهای سال 98، همه ناراحت، خشمگین، عصبانی، و چیزی که تقدیم این آدم های خشمگین شد چیزی جز ناراحتی بیشتر، از دست دادن بیشتر، تورم بیشتر و … نبود.
توی کانالی که مربوط به موفقیت بود نوشته بود(بعد از ماجرای هواپیما): وقتی شما پروفایلتون رو مشکی میکنید، و تعدادتون هم میلیونی هست، فرکانسی که به جهان ارسال میکنید فرکانس بدبختیه، فرکانس اتفاقات بد هست، و چیزی جز اتفاقات بد بیشتر رو جذب نمیکنید.
این مطلب خیلی روی من تاثیر گذار بود، همون موقع عکس پروفایلم رو تغییر دادم، و گفتم تموم شد. این آخرین باری بود که من توجه کردم به این مسائل، تمرکز گذاشتم روی این مسائل. از این به بعد باید به خودم برسم، به خواسته هام و مسیرم.
اتفاق بعدی ای که برای من افتاد آشنا شدن با شما بود. من خواستم که تغییر کنم، خواستم مسیری که بقیه میروند رو نرم، خدا هدایتم کرد به سمت شما استاد عزیزم.
دیگه شروع کردم، شروع کردم به گوش دادن فایل های دانلودی شما، چه دریچه ای بروم باز شد … تا الان که اینجا هستم.
تا الان که فارغ از اتفاقات دور و برم دارم روی خودم کار میکنم، درس میخونم، برای پیشرفت و موفقیتم تلاش میکنم. فایل های شما رو گوش میدم (هرروز چندین مرتبه) ذهنم رو پاک نگه میدارم تا بتونم توی مسیر خواسته م قدم بردارم.
حالا هست مامانم که هرروز بهم تیکه میندازه که تو دیگه خیلی بیخیالی، تو دیگه خیلی هیچی برات مهم نیست، مگه میشه که آدم بی تفاوت باشه.
منم تا جایی که بتونم جوابی نمیدم و اگرم چیزی میگم اینه که بله میشه. من کاری نمیتونم بکنم جز اینکه روی خودم کار کنم.
خداوند همه ی مارو هدایت کنه. به راه درست، به راهی که درش سود است و سود است و سود.
دوستتون دارم💙💙
سلام استاد عزیز
شاید به جرأت این مسئله بزرگترین چیزی بود که کن ازتون یاد گرفتم و خدارو شکر خیلی هم توش پیشرفت داشتم ازین بابت هم خیلی ممنونم ازتون در مورد محرم نوید کیا درست گفتن بچها ،این بشر حتی ۱بار هم پیش نیومد که به داوری اعتراض کنه و انصافا هم با اینکه پرسپولیسی هستم سپاهان بهترین فوتبال فصل قبل رو ارائه داد چرا راه دور بریم چند روز پیش وقتی حسن یزدانی باخت تو فینال پدرش تو مصاحبه زمین و زمان رو دوخت به هم که اینجوری شد و اون جوری شد که حسن باخت ولی در واقع همون طور که خود یزدانی گفت،اعلام کرد که آقا من خودم مقصر باخت بودم ،این آدم مطمئنن میتونه دوباره ببره تیلور رو چون خودش رو مقصر دونست ،
من تا چند سال پیش هر اتفاقی تو کاسبی پیش میومد میگفتم این باعث شد اون مقصر بود و همیشه هم با اینکه سعی میکردم تکرار نشه ولی باز میشد که خدارو شکر بعد آشنایی با شما دیگه حتی ۱ درصد هم گردن کسی نمیندازم شکست هامو البته که خیلی هم کم شده ،
آقا من کسی رو میشناسم که اعتیادشو گردن این و اون میندازه جوری که یه غریبه حرفاشو بشنوه فکر میکنه به زور مواد ریختن تو حلقش
استاد بازم هزار بار ممنونم بابت همه چیز هایی که تو زندگیم ازتون یاد گرفتم و با عشق منتظر چیزهای جدیدم انشالله همیشه شاد باشید و سلامت❤❤❤❤❤❤
سلام
سلاام
سلاااام
سلام استاد عزیزم
بهت خداقوت و خدانگهدار میگم دوست من
درسته تا الان حتی من رو ندیدی
ولی تاثیراتی بسیار بزرگ روی من گذاشتی
چه از نظر جسمی چه از نظر روحی و روانی و انگیزشی
این تبلیغ اول فایلهاتون که میگه تغییر در تمامی جنبه های زندگی واقعا راست و درسته.
خدارو شکر و تشکر میکنم از این همه خوبیهات استاد گلم
سلام به مریم بانو عزیز
توی سریال با ارزش زندگی در بهشت به دیدن مریم گل عادت کرده بودم و با صداش انس گرفته بودم،
الان هم یه همت دیگه ای بکن و یه سریال جذاب دیگه درست کن که هالیوود هم دوباره کم بیاره. منتظرم.
سلام به دوستان پرتلاش و لایق پشت صحنه و دوستان سایت عباسمنش.
بله
به گفته ی خود استاد عزیزم که این سخن از پیامبر بزرگوارمون نقل شده:
شرک در دل مؤمن(نه یه فرد عادی) به منزله ی مورچه ی سیاهی هست که در دل تاریکی شب و روی صخره سیاهی راه میرود.
من تلاش میکنم توحیدی عمل کنم و روی خودم کار کنم، هنوز هم شرک انجام میدم.
ما که کلا تو خونه تلوزیون نداریم،
خونمون توی تهران از اغتشاشات هم دوره و تا الان هیچی نه دیدیم نه شنیدیم.
با وجود این همه نعمت من دائم تو اینستاگرام پلاس بودم.
آخه چند روز پیش برای رسیدن به اهدافم یه اقدام انجام دادم و از اعتیاد به بازی واقعا محبوبم دست کشیدم و اونو پاک کردم.
ازون روز به بعد اینستا گردی من بیشتر شد.
که بازهم داشتم روی خودم کار میکردم که روی این موضوع هم کنترل پیدا کنم که رسیدیم به این موارد آشوب.
خب من اوایل که نفهمیدم
بعد از مشتریهام شنیدم و خودم هم چون کرم از خود درخته باهاشون قاطی شدم و شرک ورزیدم و همراه صحبتهاشون رفتم جلو، اوایل به مسخره میگفتم همه رو کشتن و چی شد و…
ولی بعد ترسیدم
ناگفته نماند که ما از ماه قبل تصمیم گرفتیم که بریم مشهد چون پدرم مراسم داشتن.
که این وسط هم هی نشانه میومد که نرو و بشین سرجات پسرجان. کو گوش شنوا،
چون تو قانون سلامتی نتایج عالی هم گرفته بودم اشتیاق رفتنم از همیشه بیشتر بود و چشمام رو روی نشانه ها بسته بودم.
خلاصه ترس گرفت که الان آشوب میشه راهها بسته میشه و تهران خطرناکه، اگر قراره اتفاقی بیفته کنار خانواده هامون باشیم و…
هزار ترس دیگه که تصمیم رو جدی تر کرد.
بله دیگه وقتی که شرک بورزی و فقط روی خودت حساب باز کنی و خدا باشه در زبونت،
بلیط اشتباه هم میگیری و با وجود اینکه سه نفر این بلیط رو دیدن امااصلا هیچ کس متوجه نمیشه.
و من میرم تا ایستگاه قطار و برمیگردم
حتی موقع رفتن راننده تاکسی من سرهنگ دوم آگاهی بود.
ترس الکی از چی؟
نمیدونم، واقعا نمیدونم از چی ترسیدم.
این کار من بعد از کار کردن من روی خودم که توحید در عمل داشته باشم بود.
خیلی هم کار کردم خیلی.
بعد اینکه تو ایستگاه راه آهن چندین دقیقه انتظار کشیدم و دیدم اسم و شماره قطار مورد نظر من رو نمیخونن و اطلاع نمیدن رفتم تو اتاق مامور راه آهن که بمن اطلاع دادن بلیط من مال(31شهریور) دیشب ساعت 00:50 بوده نه الان…
تا حدود بیست دقیقه غر زدم شرایط رو مقصر دونستم و سایت علی بابا رو.
جالب اینجاست که این اوردنگی خداوند اینجاش قشنگ میشهکه اونهمه کار کردن روی خودم اینجا جواب داد.
بله توی این مدت بیست دقیقه به هیچ وجه از خدا حرفی برای شکایت نزدم.
و بعد آروم آروم ناخودآگاه شروع کردم به دیدن نکات مثبت و اینکه خودم چکاری کردم تا این اتفاق برام رخ داد و بعد پذیرفتن اشتباهم و به یاد آوردن تمام نشانه هایی که خداوند به من گفته بود و من نخواستم که ببینمشون.
و شروع کردم شکرگذاری و توی کمتر از نیم ساعت کاملا به خودم مسلط شدم و به لطف خداوندم آرام شدم
و تصمیم گرفتم که بلیط های برگشتمون رو هم کنسل کنم و از رفتن به این مسافرت منصرف بشم.
دم در ایستگاه راه آهن به همسر گلم زنگ زدم و گفتم و شکایت کردم
اما وقتی رسیدم خونه
گفتم خیرتی هست و بیا و کنسل کنیم
همسرم که به زور من قانع شده بود که بیاد، موافقت کرد و نرفتیم
هنوز نمیدونم چرا اینگونه شده و خیر بودنش رو ندیدم
ولی مطمئنا به زودی خواهم دید و با رشد و تکاملم ازین ناخواسته ها برام کمتر و کمتر پیش میاد.
با وجود اینکه امروز صبح یه فیلترشکن قثی پیدا کردم که تونستم اینستا رو مثل قدیم با سرعت باز کنم. امروز با قدرت اکانت اینستاگرامم رو جرات کردم و دائما پاک کردم.
دوستتون دارم
شاد
پاینده
و سازنده باشید.
سلام به تو دوست هم فرکانسی و در مسیر توحید و پیشرفت های پایدارم
سلام سید حسین عزیز
واقعا چقدر خوشحال شدم از دیدن این ردپایی که ازت اینجا دیدم و اینکه اینجا یک خاطره و مثالی از خودت آوردی.
واقعا تحسین ات می کنم برای کنترل ذهنی که کردی و تونستی در زمان کوتاه به خودت و احساست مسلط بشی بعد اون اتفاق ناخواسته و تونستی چشم هاتو روی نشونه و هدایت ها آگاهانه تر باز کنی.
واقعا تحسین ات میکنم برای اقدام هایی که این چند روز شاهدش هستم انجام دادی و بارها تحسین ات میکنم برای ترک کردن عادت هایی که به رشد و بهبودت کمکی نمیکردن و فقط شاید التیامی برای گذراندن وقتت بودن و ظاهرا احساست رو خوب نگه میداشتی(در صورتی که می دیدم گاهی چقدر غرق بازی کال آف دیوتی بودی و حرف میزدی و میگفتم چه واقعی چه غیر واقعی بالاخره حتما فرکانس داری میفرستی. که البته هنوز مطمئن نیستم…)سعی میکردم هی جلوی خودمو بگیرم و بهت گیر ندم و انصافا خیلی سعی می کردم هرباری که می دیدم داری بازی میکنی…(بازی محبوب و مورد علاقه ات رو که من اصلا درکش نمیکنم و برام جذابیتی نداره بکش بکش و تیراندازی و …) اینا رو گفتم تا بگم خیلی تحسین ات میکنم و منو سورپرایز کردی روزی که گفتی بازی رو پاک کردی.
واقعا تحسین ات میکنم برای حذف اکانت اینستات تا قدمی باشه برای تمرکز بیشتر روی بهبود و پیشرفت کاری خودت. تو تمرکزت رو داری لیزری میکنی و من خیلی تحسین ات میکنم و خوشحالم.
تحسین ات میکنم که ترس هاتو دیدی و متوجه شدی و با چاشنی توکل و توحید ترس ها رو پیدا کردی و براشون اقدام کردی.
تحسین ات میکنم عزیزدلم برای تغییر شخصیتت و اندامی که این روزها ازت میبینم و برام کاملا جدیده (به زودی از نتایج مون از قانون سلامتی هم خواهیم گفت)تحسین ات میکنم که نوشتی و ردپا گذاشتی. تحسین ات میکنم که داری روی خودت جهادی کار میکنی.چقدر خوشحالم نمیدونی از درون پر از شور و شوقم…مطمئنا فصل جدیدی از تغییراترو به بهبود رو باز کردی…ممنونم ازت که اینجا هستی.
در ضمن بگم تو منو به زور قانع نکردی تو به من یادآوری کردی که رهــا باشم. جهان هم با نشانه های پی در پی اش به من میگفت به نکات مثبت توجه کن، بسپار بخدا وقتی همسرت اینقدر مصمم هست و نمیخواد قبول کنه در زمان و شرایط مناسب تری به مشهد بریم. وقتی گفتی نریــم من اونو پیغام خدای قهاری دیدم که گفت فهیمه دیدی: رها کردی، با قوانین بیشتر هماهنگ شدی و سپردی به من تا در بهترین زمان و بهترین مکان باشی شد آنچه که باید میشد. تو حالا این هفته در سفر نیستی و میتونی با تمرکز بیشتر به اهدافی که نوشتی فکر کنی و براشون اقدام هایی مفید و عملی انجام بدی. واقعا خداوند هیچ وقت دیر نمیکنــه(در صورتی که من کلی چمدان بسته بودم و کاملا آماده آماده بودم و از طرفی هم این جریان رو بخدا سپرده بودم و رها بودم…) واقعا ازت ممنونم برای اینکه به من کمک کردی تا کاری رو انجام بدم که راحت و آسوده باشم و منطق و قلبم رو آزاد کنم و رها بودن و نترسیدن از نتیجه رو تمرین کنم. تمرین کنم و ببینم وقتی رها میشم و میسپارم بخدا چطور و از چه طریقی نتیجه رو برای تو و در جهت خواسته و هماهنگ با مسیر تو تغییر میده. این قانون ثابت الهی است واقعا شکر گزارخداوند و جهانی با این دقت از قوانین هستم.
واقعا حسینم ممنونم که باعث شدی منم مجدد بیام و اون اتفاق به ظاهر نادلخواه رو مرور کنم.
واقعا ممنونم برای نوشتن این کامت زیبا…
برات بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از الله یکتا از صمیم قلبم خواستارم
ارادتمندت فهیمه
سلام فهیمه جان عالی بود احسنت به هردوتون موفق و موید باشید در پناه حق من که دیروز دیدگاه شما رو در مورد فایل خواندم وچقدر چیز یاد گرفتم ونت برداری کردم وامروز دیدگاه همسرتون وپاسخ شما ،خدایا شکرت بخاطر این هدایت ممنونم از شما وهمسر محترمتون
سلام به روی ماهت دوست عزیز هم اسم من…فهیمه جان ازت ممنونم که هستی و ردپا گذاشتی و حس خوب و نگرش قشنگت رو به من هم انتقال دادی. خداروشکر که هدایت میشیم و از هم اینقدر میتونیم چیزها یاد بگیریم و در کنار هم رشد کنیم و بزرگ تر بشیم. تحسینت میکنم برای اینقدر تمرکزی کار کردنت و نت برداری کردن هات….منم از شما سپاسگزارم دوست ارزشمند من
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بهترینم
با اینکه اوضاع ایران میگن بهم ریخته و همه تو خیابون هستن ،به جراعت میتونم بگم از چیزی خبر ندارم چون هم تلوزیون ۲ساله خاموشه و تمام تمرکزم رو گذاشتم روی خودم البته خیلی سعی میکنم و هنوز خیلی باید بهتر بشم ،از وقتی عهد بستم با خودم که تمرکز صد درصد روی خودم باشه
همه چی داره بهتر و روانتر پیش میره یادمه تا چند ماه پیش با اینکه هیچ سریالی نمیدیدم و فکر میکردم چققققد دارم خوب پیش میره اما همش به مشکل میخوردم چون تمام تمرکزم روی همسرم و اطرافیانم بود که چرا کاری نمیکنن و قدمی بر نمیدارند هر روز بدتر و بدتر میشد تا حدی که چندین روز با همسرم قهر بودیم همش میگفتم مشکل داری پس چرا فایل گوش نمیکنی انقد این موضوع بد پیش رفت که کلا همون چند تا فایل هم که میفرستادم و گذاشت کنار و اکه میومد خونه صدای ویس میشنید اعتراض میکرد اون که هیچ وقت اهل اعتراض به من نبود و کسی که به شدت اهل عبادت بود نمازشم دیگه گذاشت کنار و هر روز بدتر و بدتر شد بعد که قسم خوردم فقط فقط روی خودم کار کنم هر روز داره شرایط بهتر میشه جالبه که خودش باز دوباره داره کم کم صحبتهایی که قبلا تو فایلها رو شنیده بود و داره کوچولو کوچولو میگه و از اون جبهه اومده بیرون و دیشب فیلم کلبه ذو گذاشت که چقققققد خوب بود و بعضی جاهاش ذو انگار استاد داشت بهم صحبت میکرد که از مسیر لذت ببر و و برای رشد شاخ و برگها ی اضافه رو بچین خیلی خوب بود خلاصه بعد از تعهدی که بستم با خودم فقط تمرکز روی خودم باشه و خودم تغییر کنم جهانمم عوض میشه نمایشگاه های مختلفی بهم پیشنهاد میشه شرکت کنم برای فروش محصولاتم و کارها داره روی غلطک میوفته ،جالبه که تو سه نمایشگاه اول بسیار عالی فروش داشتم با اینکه تجربه فروش نداشتم ولی بینظیر بود درحدی که مدیر نمایشگاه اومد بهم تذکر داد که بچه های هم صنفت اعتراض کردن ولی من که فهمیدم جریان چیه فقط سور و شوق بود احساس خوب وتمرکز روی کارم ولی باز تو نمایشگاه آخر با اینکه جای بهتری بود ولی حواسم روز فروش دیگران بود و تو اون سه روز حالم خوب نبود و فروش خوبی هم نداشتم یادمه که روز آخر نمایشگاه هدایت و زدم به نیت اینکه چکار کنم بازم مثه همیشه دقیق اومد و بهم توضیح داد وواقعا بهم ثابت شد که چقد تکرکز کردن روی خودم و شورشوق موثره تو پیشرفت ممنونم ازتون استاد عزیز که راه روشن رو بهمون نشون میدید
به نام خدا
سلام به بچه های بینظیر سایتمون
سلام به بهترین استاد دنیا
و سلام به الگوی دوست داشتنیِ من مریم عزیزم
استاد من چند سال پیش قبل از اشنایی با شما و این قوانین از همه چیز شاکی بودم و همیشه غر میزدم و احتمالا دلیل اصلیش بخاطر راضی نبودن از خودم بود که باعث میشد از همه چیز گله مند باشم و غر بزنم ، توی خونه،محیط کار ،بین دوستان و فامیل و… و خیلی متوقع بودم از آدما
چون فکر میکردم این شرایط بیرونی و آدما دارن روی زندگی من تاثیر میزارن اما انصافاً از وقتی فهمیدم قانون چیه و مخصوصا معنی شرک رو فهمیدم سعی کردم غر نزنم و توقع نداشته باشم و شاکی نباشم از کسی و چیزی بیرون از خودم و سعی کردم دلیل نارضایتی هام رو به خودم ربط بدم و درون خودم دنبال دلیلش باشم و خیلیییییی بهتر شدم نسبت به چند سال قبل. مثلا توی همین اتفاقاتی که چند وقته تو کشور همه شاهدش هستن و فضای مجازی پر شده از اخبار و اطلاعاتش،من همش آگاهانه سعی کردم نشنوم و نبینم اعتراضات و نارضایتی ها رو با اینکه پدرم صبح تا شب پای اخبار تلویزیونه و منم خواه ناخواه چشمم میافته و گوشم میشنوه اما یه لحظه که احساس میکنم داره حسم بد میشه یا مثلا صدای تلویزیون توی اتاقم میاد هندزفری میزنم و فایل های شما رو با صدای بلند گوش میدم و روی خودم کار میکنم که هم اون صدا رو نشنوم هم خودم رو بهبود بدم.یا مثلا قبل از این اتفاقات من چندین بار در شبانه روز به فضای مجازی میرفتم مخصوصا اینستاگرام اما از همون روز اول که دیدم داره پر میشه از اخبار منفی سعی کردم اصلا واردش نشم و اگرهم میرفتم پیج کسانیکه میدونستم همیشه شاکیین رو وارد نمیشدم اما خب هرچقدر که گذشت دیدم این جریان داره همه گیر میشه و ۹۹ درصد موضاعات شده همین بحث اعتراضات که دیگه تصمیم گرفتم اصلا واردش نشم و اگرهم رفتم مستقیم برم کلیپای آموزشی درمورد شغلم رو ببینم ، البته بخاطر فیلترینگی هم که اتفاق افتاد دسترسی سخت شده و جالب اینجاست هرکی رو میبینم اولین صحبتی که میکنه در مورد این جریانات و مخصوصا فیلتر شدنه و چقد ناراحتن از این موضوع و اکثرا بی تفاوتیه من براشون عجیبه چون با شنیدن حرفاشون شرک رو به وضوح احساس میکنم و دلم میخواد براشون توضیح بدم که هرکسی خودش مسول اتفاقات زندگیشه نه هیچ قدرت دیگه ای اما میدونم تو مدار شنیدن و درک کردن این حرفا نیستن بخاطر همین سعی میکنم بی تفاوت باشم و سکوت کنم.
منم وقتی سال های قبل این برنامه ها رو فیلتر میکردن چقد عصبی و شاکی میشدم و اینقد هدف و برنامه نداشتم تو زندگیم که حوصلم سر میرفت و کلافه میشدم و غر میزدم اما الان خیلی متفاوت شدم با اون آدم و اصلا برام مهم نیست حتی یه جورایی خوشحالم از این فیلتر شدنه که ناخوداگاه داره کمکم میکنه کاملا از اون فضا بیرون بیام هرچند که من خیلی وقته دارم سعی میکنم این کارو انجام بدم و اگرم میرم از روی عادته نه علاقه چون میدونم چقد به ناخواسته ها برمیخورم.
خدا رو شکر میکنم بخاطر بهبود شخصیتم و تاثیر نگرفتن از این جو کنونی جامعه و خداروشکر میکنم بخاطر وجود استاد بینظیرم که هرچقد بهبود توی زندگیم بوجود میاد بخاطر حضور ایشون و لطف خداونده.
با تمام وجودم عاشقتونم استاد عزیزم❤
ممنونم که وقت میزارید و کامنتهامون رو میخونید.
خدای مهربونم نگهدارتون باشه.
به نام مهربون خدای خودم
سلام به استاد عزیزم ومریم مهربونم
اول خداروشکر میکنم به خاطر وجودتون توی زندگیم
که هربار که فایلاتون رو گوش میدم درس ازش یاد میگیرم
مسئولیت پذیری
نکته ی شیرینی که توی این فایل راجع بهش صحبت کردین و به نظر من تا قبل از مسئولیت پذیری اون آرامشی که همه دنبالشن رو پیدا نخواهند کرد چون عوامل بیرونی رو دلیل اتفاقات زندگی میدونن و فکر میکنن یه نیرویی از بیرون داره اتفاقات زندگیشون رو رقم میزنه و وقتی اینطوری باشه یعنی هیچ کنترلی در درست کردن شرایط زندگی ندارن
خدارو هزار مرتبه شاکرم که با قانون جذب آشنا شدم
و یاد گرفتم هر چیزی هر چقققققققققدر کوچیک ،حتی اگه به اندازه ی یه نگاهه چپ چپ باشه رو خودم جذب کردم
یاد گرفتم یه داده با باور یا هرچی که بهش میگن درون من هست که این نگاه چپ چپ رو وارد زندگی من کرده
یاد گرفتم برای درست کردن زندگیم منتظر یه نفر دیگه نباشم و به قول خودتون فقط خودم و خدا کافیه برای رسیدن به هرچی که میخوام
البته که چک و لگد هایی که خوردم منو به اینجا رسوند و دارم تمرین میکنم که بدون خوردن چک و لگد این اتفاق بیفته
نمیدونم این حرفم درسته یا نه ولی به شدت به این اعتقاد دارم که هر دولتی رو مردم اون کشور تشکیل دادن و برای داشتن کشور خوب باید مردم خوب داشته باشیم نه دولت خوب
چون به نظرم دولت از همین مردم عادی تشکیل شده
ما خوب باشیم ما صادق باشیم ما اهل رشوه و اختلاس نباشیم تا کشورمون درست بشه
به نظرم من دولت که از انسان های مریخی تشکیل نشده
از خودمون شروع کنیم
به نظر من که تمرکز روی نکات مثبت کشور و اعراض از بدی هاش میتونه همه چی رو عوض کنه
و به شدت به این اعتقاد دارم که اگر یه نفر تو ایران توجهش رو بدی ها باشه و با همین اعتقاد و باور وارد امریکا هم بشه براش همین شرایط پیش خواهد آمد بدون هیچ شکی
هفده سالم بود که ازدواج کردم و هیچ چیزی حتی یه کلمه از قانون جذب نمیدونستم و اصلا نمیدونستم که همچین چیزی وجود داره
بعد از هشت سال وقتی پیش یه مشاور خانواده رفتم این جملش مثل یه چک و لگدی بود که آدمی که خواب بود رو بیدار کرد ،گفت : « بیست و پنج سال سن داری ،بیست و پنج دقیقه داری صحبت میکنی ،یه لبخند کوچیک روی لبت ندیدم ،خودت دلت واسه خودت نمیسوزه و داری این چیزایی که میگی رو تحمل میکنی ،اون وقت توقع داری دل من و بقیه برات بسوزه ؟ »
از اون به بعد بدون اینکه بدونم دارم اعراض از ناخواسته میکنم هر روز صبح به اندازه ی دو ساعت آهنگ میزدم و میرقصیدم
بدون اینکه بدونم داشتم از داشتن چیزهایی که داشتم لذت میبردم
به دوتا بچه هام نگاه میکردم و از اینکه دارمشون خداروشکر میکردم
یادمه یه پنجره روبه یه کوه داشت خونمون از اون به آسمون نگاه میکردم و با حس خوب و اطمینان از خدا میخواستم درست ترین رو برام رقم بزنه
و الان وقتی به اتفاقاتی که شیش ماه بعد برام اتفاق افتاد و شرایط طوری شد که خودش حضانت بچه هام رو که همیشه بزرگترین ترسم برای جدایی بود رو بهم داد و رفت
هنوزم وقتی با خدا حرف میزنم بهش میگ هیشکی واقعا هیشکی مثل تو نمیتونست انقققققققققققققققققققققدر قشنگ برام سناریو بنویسه
منه فاطیما
همون فاطیماییه که منتظر بود دل شوهرش براش بسوزه و باهاش مهربون باشه
ولی الان نه تنها منتظر این نیست که یکی از بیرون حالش رو خوب کنه البته این رو بگم که صددرصد تو این زمینه کامل نیستم ولی به جرات میگم خیلی فاصله دارم از اون چیزی که بودم
من برای پیشرفت نیاز نمیبینم بابام زمین بفروشه یا بگم تو ایران نمیشه یا هر چیز دیگه ای
من میخوام و با خدای قدرتمندی که مرا روزی به غیر حساب میدهد میشود
چه جوری ؟ نمیدونم
فقط چون بارها برام انجام داده میدونم بازم انجام میده
میدونم اگر آسیبی به من میرسه چه از کشور چه از هرکس و هرچیزی به خاطر چیزیه درون من که باید عوض بشه
من یاد گرفتم مسئولیت هر احساس بدی که به من میرسه رو بپذیرم
و باز هم تاکید میکنم که کامل نیستم تو این موضوع ولی متوجه شدم هرچی مسئولیت پذیر تر میشم انگار کنترل اوضاع بیشتر توی دستم میاد
خیلی خوشحالم که خدارو دارم
خدایی که این قدرت رو بهم داده که بتونم به تک تک آرزوهام برسم
دارم تکاملم رو طی میکنم
پله پله دارم رشد میکنم
هرچند خیلی عجولم و دلم میخواد با آسانسور برم بالا نه پله پله 🤪
از خدا میخوام زندگی خودم شما و همه ی مردم دنیا پر از آرامش باشه
❤️
سلللللام استاد عزیزم
چقدر خوبه که هستین
چقدر خوبه که تو این موقیعت ها که شیطان نجوا هاش خیلی بلند میشه و آدم ممکنه پاش بلغزه
سایتو باز کنه و شما دوباره آگاهی های بینظیر رو بهمون بگین
توی همین ۲۰ دقیقه چمان آروم شدم چنان شادی توی من ایجاد شد و درجا یه ایده بهم الهام شد
که اوکی وضعیت بیرون رو چیکار داری
برو این ایده رو انجام بده و لذت زندگیت رو بیشتر کن
اگه فکر بیرون از خودت باشی یعنی بی عرضه ای
و میخوای بقیه باعثپیشرفتت شن
برو تمرکز لیزری بزار روی این ایده اجراش کن تا نعمت و شادی بیشتری بیاد تو زندگیت
و از راه خارج نشو
چون یکم داشتم میرفتم تو جاده خاکی
چقدر خوبه که هستین پیشمون و همچین محیطی رو ایجاد کردین
محیطی همدل هم فکر
محیطی بدور از هر عامل گمراه کننده ای
وقتی میام تو سایت
حس میکنم تنهام
انگار از کل اون محیط فیزیکی جدا شدم
و توی بهشتم و تنها دارم زندگی میکنم
این حسم به سایته استا عزیزززززم
همینکه عکس های بیلبورد سایت رو میبینم
حس میکنم از تموم آدما جدا شدم
و یه جمعی هستیم که داریم میریم سمت کمال
از امروز میخوام یه تعهد به خودم بدم
اونم اینکه با تمرکز لیزری بیوفتم رو این ایده جدیدم تا جای اینکه تو ۶ ماه یکسال نتجیه بده تو ۲ ۳ ماه نتیجه شو بگیرم و چند لول منو تو کارم قوی تر میکنه
و میخوام یکبار برای همیشه تمام فایل های رایگان رو ببینم با تمرکز به شدت بالا کل ۸۰۰ فایل رو
و بنویسم راجبشون و تمام ورودی کل ۱۸ ساعت بیداریم رو بکنم فایل های رایگان
حس میکنم وقتشه خیلی جا داره که تو بحث قانون پخته تر شم و بی انتهاست این مسیر
چیزی که تا چند روز پیش و قبل این داستان ها فکر میکردم نه دیگه یاد گرفتم و تمومه
ولی میبینم موقع عمل موقع کنترل ورودی ها
یواش یواش داشتم میرفتم جاده خاکی 😂😁
ممنون که هستین استاد
ممنون که جلوی جوونه زدن شرک رو توی وجودم میگیرین و منو برمیگردونین به سمت توحید سمت احساساتی عمل نکردن سمت تمرکز سمت قانون
❤❤❤
انشالله همیشه لبخند روی صورت ماهتون هر ثانیه بیشتر از قبل باشه ❤❤❤
با درود خدمت شما استاد عزیزم،زبان و دست خدای من روی زمین…💚💚
من دقیقا،همه ی عمر همه ی زمین و زمان و ادماش و موقعیت و و و مقصر میدونستم الا خودم.
زمانی خدا هدایتم کرد ب سمت سایت شما ک عاجز شدم و دست از کمر انداختم و گفتم خدایا…بسسه…دیگه نمیتونم…دیگه دارم دیوونه میشم…اخه مگه میشه مشکل همش از بیرون باشه؟
ک نمیدونم چیشد ک قطعا معجزه بود تا با شما اشنا شدم.الان تقریبا 6،7 ماهه ک با شنیدن فایل های دانلودی ک ارزشی برابر با الماس دارن فهمیدم مسئول صد در صد کارهام،نتیجه هام،الانم،گذشته و آینده،با خودم هست ولاغیر.
جالب اینجاست در شرایط کنونی الان ایران حس میکنم همه ترمز کردن و من فقط دارم گاز میدم.
نمیدونم چرا جو متشنج جامعه اصلا رو من تاثیر نذاشته،خیلی شادتر هستم…
جوابشو البته پیدا کردم
چون بعد شنیدن فایل حاضری چیو قربانی کنی یا فایل تمرکز صد در صد داشته باش رو اهدافت و در نهایت شنیدن داستان زندگی هادی عزیز تصمیم گرفتم منم مثل اقا هادی کلا اکانت اینستامو پاک کنم ولی بدلیل اعتیاد زیاد ب فضای مجازی،امکانش نبود.کمش کردم ولی قطع کامل نه.
تا اینکه نت ایران قط شد و من اینو برعکس همه که ی مشکل دونستن من ی پله کردم برا پیشرفت.
گفتم خدایا شکرت ک تا تصمیم گرفتم،نت قط شد و من تونستم صد در صد تمرکزمو بذارم روی خاسته و اهداف.
استاد روزی 8 تا 10 ساعت فایل گوش میدم.کامنت سایتو میخونم از توی کامنتا خدا با من حرف میزنه.
روزی ی کتاب صوتی گوش میدم.
و استاد کارررر پیدا کردم😊😊😊باورتون میشه؟؟؟
فهمیدم باید تمام گفته های شما رو واو ب واو،کلمه ب کلمه،و جمله ب جمله رو هک کرد توی مغز.فقط باید عمل کرد.
من تمرکز کردم و نتیجه گرفتم،انقدر این روزا حالم خوبه ک از ذوق همش اشکم میاد.میگم خدایا چرا انقدر ارومم؟چرا استقبال میکنم از چالش ها؟چرا انقدر تضاد برام شیرین شده😊😊
حال الان مو نمیتونم ب زبان توصیف کنم.
حتی تو ی چالش دادگاهی با شجاعتی ک از شما یاد گرفتم پیروز شدم بدون گرفتن وکیل و خرج کردن پولی.چون خدا وکیل و قاضیم بود
من ب کمک شما ک پذیرفتن مسئولیت صد در صد کارای خودم،ب ترس هایی غلبه کردم ک از بالا نگا میکنم میگم:ملیحه خودتی؟واقعا این تویی ک انقدر شجاع شدی؟😊😊
استاد حرف ب حرف اموزش های شما تو سلول های مغزم هک شده،
دارم عمل میکنم و نتیجه همون روز میاد
خاسته هامو دارم نزدیک و نزدیک میببنم دیگه مثل چند ماه پیش،دور نیستن
من زمانی هدایت شدم ک پذیرفتم خودم …خودم…خودم…و فقط خودم مسئول نرسیدن ب خاسته هام بودم
ممنون ک همیشه در زمان مناسب فایل شما ب گوشم میرسه و شاکرم بابت اینکه خدا از گوش و قلبم اون مهر رو برداشت تا بشنوم،هدایت بشم و با دیدن نشانه ها،ایمان و یقینم قوی تر بشه
در پناه الله یکتا باشین استاد و برامون بمونید سالها و شاهد موفقیت های ما ،شاگردانتون باشین
امیدوارم بزودی بتونم در فلوریدا ملاقاتتون کنم و از دست اورد های فراوانم براتون بگم
دوستون دارم شاد باشین و سلامت💚💚🙏🙏
سلامملیحه عزیزم
خوشحالم که شما هم تقریبا بامن وارد این دنیای زیبا و مسیر پرافتخار تغییر شدی
چندروزیه منم بدنبال تغییر مسیر زندگیم به سمت دلخواهم هستم اما دوست دارم بدون وکیل و به راحت ترین شکل ممکن نتیجه بگیرم
اینکه میرم سراغ وکلا و یه ترسهایی تو دلم میندازن که طرف میتونه ال کنه و بل کنه و تو بخاطر قانون مملکت که حق طلاق و به مرد داده و… عملا کار خاصی نمیتونی بکنی و این اهرم هایی هم که داری پروسه طولانی و پردردسری پیش رو داری و…. تو دلم و خالی میکنه
من خیلی رو باورهای توحیدی کار کردم
و ترسهام و کم کردم ولی باز حرفهای وکلا…..
میخوام از تجربه تون برام بگید که چطور بدون وکیل نتیجه گرفتید.
سپاسگزارم
درود بهار عزیزم.
الان که پاسخ شما رو دیدم یادم اومد من 6 ماه پیش چ مشکلاتی داشتم و اون موقع فکر میکردم چقدر همه چیز خوبه و از این بهتر نمیشه.
چقدر خوبه کامنت گذاشتن و رد پا داشتن تو سایت.
الان بعد گذشت 6 ماه حالم هزاااار برابر بهتره و ب قول استاد هی بهتر هم میشه.
تکامل،تکامل،تکامل
خیلی باید جدیش گرفت.
مشکل دادگاهی برای دخترم بود.
باور کنید فقط با توکل و قدرت از دیگرون گرفتن و ب خدا دادن،من پیروز شدم.
انقدر دست اورد هام زیادن ک نمیتونم بشمارم.
همونجور ک استاد تو دوره 12 قدم وعده دادن قلب من روز ب روز داره بزرگتر میشه.
بعضی وقتا جسمم تحمل این همه رشد و نداره.
من از وقتی دوره 12 قدم و تهیه کردم و با تعهد…دارم رو خودم کار میکنم،خدا کلا در بست در اختیارم هست.من میگم اون انجام میده.
دوست من فقط قدرت و ب خدا بده،بنده ی خدا هییچچچچ قدرتی نداره هیچ(اینو کسی داره میگه ک کاملا مشرک بود)
باور کن،حرفای استادو باور کن.میشود ب خدا ک میشود.
من کار فیزیکی سختی نکردم فقط توحید و انجام دادم و خدا خالصانه و عاشقانه جوابمو داد.
امیدوارم در این چالش هم پیروز بشی دوسته من.
و اینم بگم چالشا میان ک مارو رشد بدن.
من الان عاشق چالشم چون بعد حل هر کدومشون بزرگ و بزرگتر میشم.
موفق باشی و درپناه الله یکتا…
تمرکز بر آنچه که میتوانم بهبود ببخشم
بنام خدای بهبود و پیشرفت
با سلام خدمت استاد عزیزم و همه ی دوستان خوبم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
نکات و درسهای این فایل برای من :
1.در مورد چیزی که نمیتونم کنترلش کنم شکایت نکنم
2. روی چیزی که میتونم در خودم بهبود ببخشم کار کنم
3. این ذهنیت که یک عامل بیرونی باعث شکست منه این ذهنیت آدم ضعیف و ناتوانه
4. اگر نتیجه نگرفتم ی چیزی توی ذهن من ایراد داره و باید اون رو درست کنم
5. جزو افرادی نباشم که همیشه از یم عامل بیرونی شاکی هستن
6. اون کسی که میتونه زندگی من رو تغییر بده خودم هستم
7. اگر نتیجه درست نیست من باید ی تغییری توی باورهام عادت هام و نگرش بدم تا نتیجه درست بشه
8.هر وقت میخوام شکابت کنم زیپ دهنم رو ببندم
9. آگاهانه اعراض کنم از افرادی که غر میزنن و شکایت میکنند
10. به هرچی توجه کنم از اون جنس بیشتر وارد زندگیم میشه
11. اگر قراره متفاوت نتیجه بگیرم از اکثریت باید متفاوت فکر کنم
12. اگر نتیجه نمیگیرم خودم مقصرم نه چیزی خارج از من
13. اگر تمرکزم رو از روی چیزهای ناخواسته بردام چیزهای ناخواسته از زندگیم میرم بیرون
باید اونقدر روی خودم کار کنم و پول بسازم که قیمت اجناس برام مهم نباشه
استاد میگن مثال بزنین که چه مواقعی عامل بیرونی رو مقصر میدونسین و نتیجه نامناسبی گرفتین و چه مواقعی خودتون رو مسوول دونستین و خودتون رو تغییر دادین و نتیجه ی مناسب گرفتین
اگر بخوام مثال بزنم کل زندگی من قبل از آشنایی با استاد ی همچین حالتی رو داشت چون اصلا نمیدونستم خودم هستم که اتفاقات رو رقم میزنم
اما بعد از آشنایی با استاد که فهمیدم موضوع فرکانس رو تلاش کردم که روی خودم کار کنم و باورهام رو تغییر بدم و به همون نسبت هم نتایج بهتری گرفتم
مثلا یکی از موارد خرید مرغه که بیشتر مواقع وقتی میرم مرغ میخرم کارت میکشم و میام اصلا نمیپرسم کیلویی چنده و وقتی توی مسیر خونه دارم میام بعضی وقتها همسایه ها ازم میپرسن کیلویی چند من میگم نمیدونم و تعجب میکنن بارها این اتفاق برام افتاده و این یعنی تغییراتی در ذهن من ایجاد شده که برام مهم نیست ی عامل بیرونی مثل قیمت مرغ
سپاسگزارم
سلام به همه دوستان عزیزم
در این مورد من یک داستانی برام اتفاق افتاد که خدا رو شکر تونستم از قانون آگاهانه به نفع خودم استفاده کنم.
داستان از این قراره که اولای مهاجرتم به تهران تو خوابگاه زندگی میکردم و اونجام همه جور قشر آدمی با همه خصوصیات اخلاقی بود دیگه.
یه دختری بود که خوشگل بود ولی بشدت حسود و تفرقه انداز پشت سر گو خیلی آدم دورویی بود.ولی هم بخاطر خوشگلیش هم قدیمی بودن تو اون خوابگاه جایگاه خاصی داشت و اتفاقا ما با هم هم اتاقی بودیم اولاشم خیلی دوست شدیم رابطه عالی بود ولی من میدیدم رفتارهاش رو با بقیه و دستم اومده بود چطور شخصیتی داره.
تا اینکه سر یه ماجرایی با من چپ افتاد تا جایی که میتونم بگم خیلی شرایط رو برای من سخت و غیر قابل تحمل کرده بود خوب دلم میخواست باهاش بجنگم و مقابله به مثل کنم اما خدا رو شکر منطقم به احساسم غلبه کرد و اومدم از قانون استفاده کردم بخودم گفتم ببین تو تنها کاری که باید بکنی اینکه تمرکزت رو کامل از روی این آدم برداری و بگذاری روی خودت و اهدافت جهان بقیه کارها رو برات انجام میده و صبح میرفتم کتابخونه تا عصر و روی فایلهام کار میکردم و کوچکترین صحبتی با کسی در این مورد هرگز نکردم تا اینکه شرایطی پیش اومد چند روزی رفتم سفر تو سفر که بودم دوستام زنگ زدند و ظاهراً کل اون اتاق با این خانوم به مشکل برخورده بود و کاری کرده بودند که از اون خوابگاه کلا بره.این ماجرا درس بزرگی بمن داد زمانی که من تصمیم گرفتم نجنگم بحث نکنم و کوچکترین قدرتی به این فرکانس ندم و تمرکزم رو کامل از روش برداشتم جهان کاری کرد که بدون کوچکترین دخالت من اون کلا حذف بشه به همین راحتی جهان این کارو انجام میده از اون زمان این ماجرا رو سرلوحه قرار دادم و هزاران بار بخودم گفتم که چطور باید از قانون تمرکز به نفع خودم استفاده کنم.من باید تمرکزم رو بگذارم روی تغیر چیزی که میتونم نه چیزی که کوچکترین توانایی در تغییرش ندارم این کار وقت تلف کردن و انرژی هدر دادنه آدم عاقل حداقل منی که با قانون آشنا شدم این کارو نباید بکنه بی خردی و بی عقلیه.