ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1409 روز

    به نام خدایی که در لحظه هدایت می کند به زیبایی هر چه تمام تر

    سلام خدمت استااااد نازنینم،مریم عزیز و تمام بنده های خوب و پرهیزگار خدا که در این سایت در حال کار کردن روی باورها و افکار خودشون هستند!!!بعده نوشتن کامنت امروزم چند ساعت قبل و تقریبا قبل از ظهر تصمیم گرفتم هر آنچه را که گفته ام عمل کنم تا توحید را در زبان و عملم اجرا کنم و بعده ناهار ماشین رو از پارک که برایم یه تضاد خیلی بزرگی بود چون خیلی سخت بود(در ذهن من و من هیچ وقت اینکار رو نکرده بودم)و همراه دختر کوچولوم تصمیم گرفتم برخلاف روزهای ابری و روزهای کوتاه زمستون که زودی هوا تاریک میشه و من کمتر میرم شهرستان نزدیکمون ولی برخلاف همیشه تصمیم گرفتم و حرکت کردم چون می خواستم یه قدم از دیروزم جلوتر باشم و همون ترمزی که رانندگی رو برام سخت کرده بود رو بردارم و عمل کنم به آموزه ها و آگاهی های این فایل!!!موقع رفتن پسرم گفت که امروز جایی نرین فردا باهم میریم شهری که تقریبابیست تا بیست و پنج کیلومتر فاصله داره از شهر ما و من که همیشه مشتاق بودم این جمله رو بشنوم و فقط همراهی کنم پسرم رو که اون رانندگی میکرد این بار گفتم به دروغ باشه و زدم بیرون!!!دخترم گفت کجا میریم !؟گفتم هر جایی هدایت شدیم …

    رفتیم و این ترس لعنتی رو زیر پا گذاشتم و یه حس رهایی و آزادی بسیار دلچسبی رو تجربه کردم از رانندگی بدون ترس از اینکه منم اگه بخوام میتونم مثل همون دوستم بشم که توی کامنت قبلی این فایل مثالش رو زدم و براحتی رسیدیم و ماشین رو پارک کردم و تمام اون نجواهای قبلی خاموش شد و برای اینکه به خودم و به شخصیتم که یک درجه بزرگتر شده بود جایزه بدم وارد اولین گلخونه شدم و از بین زیباترین گلهای طبیعی یه دونه رو بعنوان هدیه برای خودم انتخاب کردم و بهش جایزه دادم تا در بزرگتر شدن شخصیتم کمکش کنم و برای دختر کوچولوم ماهی های خوش رنگ و زیبا برای آکواریومش گرفتم و خیلی خوشحال شد و گفت مامان همیشه دوتایی بیاییم خیلی خوش گذشت! و چقدر خوبه با هر موفقیتی هر چند کوچک که برای خیلی ها شاید موفقیت نباشه ولی برای من بود چون توی مدت عضویتم توی سایت هزاران هزار موفقیت رو بدست آوردم و در حیطه ی کسب و کارم و درآمدزایی و روابط و سلامتی و احساس خوب به حد بسیار خوبی از نظر خودم نسبت به سالیان قبل رسیده ام و آن قدر روح و روانم آروم شده که به لطف خدا چنین شرایطی رو توی هیچ برهه ای از زندگیم کسب نکرده بودم و این نترسیدن از رانندگی برایم یک ترمز بزرگ بود که امروز یک قدم رو به جلو درباره اش برداشتم و میدونم با تکرار و تمرین و ممارست در این کار حتما و حتما موفق تر خواهم شد…

    خواستم توی این ساعت این رو اعلام کنم که هدف استاد از ضبط کردن این فایل ها فقط و فقط شناختن بهتر خودمون و تقویت نقاط ضعفمون هست که اگه من حس حسادت رو جایگزین تحسین کردن دوستم کردم پس منم در مدار همین موفقیت قرار گرفته ام و میتونم مثل اون و حتی بهتر رانندگی کنم!!!

    خدایا شکرت برای استاد دانای زمانه ی ما و شکرت که ما هم لایق دریافت این آگاهی ها و عمل کردن بهشون هستیم!به اندازه ی باور به اندازه ی ایمان نتیجه ها در دست و دست یافتنی هستند…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
    • -
      فاطمه ابراهیمی گفته:
      مدت عضویت: 1632 روز

      سلام دوست عزیزم

      وای که چقدر خوشحال شدم از این غلبه برترس تون

      این ترس بزرگترین ترمز من هم هست و من هم امروز ماشین را برداشتم در قسمت شلوغ شهر رانندگی کردم .

      به خودم گفتم مسیرهای جاده ای هم در ببرنامه قرار می دم تا ترس سرعت را در خودم از بین ببرم.

      خیلی کامنت شما برام الهام بخش بود و نشانه ی امروزم گرفتم که من همراه شما اعظم عزیز این ترمز را هم بر می دارم تا نتایج شگفت انگیزش که یکی تنهایی سفر کردن بود را برای خودم محقق کنم

      انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    علی جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1242 روز

    بنام الله یکتا

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و مهربان

    و سلام به همه دوستان عزیزم در خانواده صمیمی عباس منش

    واقعاً فایل فوق‌العاده بود چندین بار گوش دادم واقعا خیلی بهم کمک کرد تا باور های مخرب رو در ذهنم پیدا کنم

    تمرین…

    اگریکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟خوب به خودم که نمی تونم دروغ بگم .از اونجایی که باید با خودم رو راست باشم تا بتونم افکار منفی و مخرب رو شناسایی کنم، جواب سوال : اولش ناراحت میشم و احساس بدی بهم دست میده احساس عقب موندن از دیگران ، احساس حسودی ، که چرا برای اون ، چرا برای من نشه

    ولی خدارو صدهزار مرتبه شکر از وقتی در دوره احساس لیاقت روی خودم کار کردم خیلی بهتر شدم

    و روز به روز دارم بهتر میشم

    مثلاً الان وقتی موفقیت نزدیکان و دوستان رو میبینم میگم خدایا شکرت که از این طریق بهم انگیزه دادی ، اگر این شخص توانسته من هم می توانم ، و تهسینش میکنم و باور فروانی رو در ذهنم بیشتر و مهکم تر می کنم.

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!

    بعد از اینکه با دوره احساس لیاقت روی خودم کار کردم بله تا حد خیلی خوبی ذهنمو کتنرل می کنم و خوشحال میشوم که خداوند از این طریق داره منو هدایت می کنه که این شخص توانسته تو هم می توانی

    ……….. لیست موفقیت نزدیکان من …………

    1_ اسماعیل پسر خاله ام : ایشون یک سال و نیم بیش خونه خریدن ، وقتی من شندیم راستش احساس کمبود و احساس عقب موندن کردم

    بعد ذهنم می گفت خوب اون ماشینشو فروخته و از خواهراش و برادراش که در اروپا هستند کمک گرفته و تونسته خونه بخره

    وگرنه خودش که نمی تونه ،

    اما امسال که با دوره احساس لیاقت روی خودم کار کردم این دیدگاه رو دارم خوب به هر دلیلی این یک موفقیت هست ، این باید باور فروانی را در ذهنم بیشتر کنه ، پس من هم می توان فقط کافیه بخوام ، اگر هر کسی بهش کمک کرده بخاطر اون خواسته قوی که در ذهنش داشته اتفاق افتاده و خودشو لایق میدونسته که می تونه خونه داشته باشه ، و خداوند نیز از طرق مختلف بهش پول رسونده و در نهایت تونسته خونه بخره

    2: احمد یکی از دوستانم در محل کارم

    ایشون به تازه گی ازدواج کرده بود و هم مخارج ازدواجش رو داشت و شیش ماه بعد توانست یه خونه بخره ، و من باز هم احساس حسودی کردم

    با این که در زاهر خیلی خوشحال بودم الان اینارو میفهم با آگاهی هایی که از دروه احساس لیاقت یاد گرفتم

    ذهنم برای اینکه موفقیت این دوستمو زیر سوال ببره باز شروع کرد به این حرفا

    باباش کمکش کرده وگرنه کی می تونه زن بگیر توی این دورزمونه گرونی

    مادرش طلاها شو فروخته کمکش کرده ازدواج کنه

    شاید قرض گرفته به ما نمیگه

    برادراش کمکش کرده

    و……

    دیدگاه الانم :

    این یک موفقیت هست باید قبولش کنم ببینیم و تهسینش کنم

    بخاطر باور و ایمانی که به همایت خداوند داشته

    خداوند نیز به هر طریقی اونو به خواسته اش رسونده

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت چقدر فروانی هست

    که ادم فقط با تغییر دیدگاه و افکارش میتونه ببینه

    و بهترین های بیشتری رو از خداوند براش میخوام

    سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

    1_به خودباوری برسم

    2_الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم از اونا ایده بگیرم ،

    از زاویه خواسته شدید ، لایق دونستن ، ایمان به کمک و هدایت الله

    وقتی ما خودمون رو لایق چیزی بدانیم و باورهای درست راجب اون خواسته داشته باشیم چه آگاهانه چه نا آگاهانه به اون خواسته میرسیم

    و من به کمک دوره احساس لیاقت تمام باورهای درست رو آگاهانه در ذهنم ایجاد کردم و همیشه در حال توقیتش هستم و این کار یک روز یا یک هفته نیست چون یک شبه به وجود نیامده که یک شبه از بین بره ، زمان میبره و من به خودم تعهد دادم تمام زندگیم رو به آموزه‌های استاد عمل کنم

    سوال دوم:

    ……… چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟………

    با تحقیقاتی که راجب این افراد انجام دادم

    1_ این افراد درسته افکار منفی زیاد دارن ، اما با تمام وجود روی خواسته هاشون هستن و تلاش می‌کنند و نا امید نمی شن

    با سوالاتی که ازشون پرسیدم گفتند ، ما بعداز این همه بدبختی و سختی کشیدن و مستجر بودن الان حقمون هست که خونه داشته باشیم از دیدگاه من این جمله یعنی

    …………… ما لایق خونه داشتن هستیم…………..

    همین باور به تنهایی کلی بهشون کمک کرده

    2_ با توجه سوالاتی که ازشون پرسیدم

    مدام میگفتن با این که باور نداشتیم خونه بخریم

    همیشه میگفتیم وقتی خونه خریدم در فلان محله بخریم

    وقتی بچه‌ها شون می‌گفتند اتاقشون کوچیکه می گفتن انشاالله خدومون خونه بزرگ می خریم

    خلاصه مدام به هر طریقی به این خواسته فکر می کردند

    و منم خیلی خوشحالم که این افراد توانستند به خواسته ها شون برسن

    و باز خوشحال که با استاد عباس منش آشنا شدم و توانستم این بیماری حسودی به موفقیت دیگران رو در وجودم پیدا کنم و در مانش کنم و خودمو نجات دادم و به خودم تعهد دادم که فقط روی خودم کار کنم و همون طور خودم از رسیدن به خواسته هام و موفقیت هام لذت میبرم ، از موفقیت دیگران هم لذت ببرم و هربار بیشتر از قبل باور فروانی و باور اینکه میشود رو در خودم تقویت کنم

    وقتی ادم آگاهانه با باورهای درست روی خودش و اهدافش کار کنه بارها و بارها زود تر و راحتتر به موفقیت و خواسته هاش میرسه

    این رو من به عینه در دروه فوق‌العاده احساس لیاقت تجربه کردم

    از استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم بخاطر زحماتشان در دوره ها و فایل های رایگان

    اروز موفقیت های بی نهایت ، سلامتی بی نهایت ، ثروت بی نهایت ، و خوشبختی بی نهایت در دنیا و آخرت براتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
    • -
      مونا ترحمی گفته:
      مدت عضویت: 2114 روز

      به نام خداوند هدایتگر

      سلام دوست عزیز

      ممنون برای اینکه صادقانه نوشتین

      دقیقا منم احساس شما رو دارم وقتی موفقیت دیگران رو میبینم شاید در ظاهر خوشحال بشم ولی از ته قلبم خوشحال نمیشم و حسودی میکنم و دقیقا ذهنم میره سمت اینکه حتما وام گرفته

      حتما فلانی بهش قرض داده

      و یه جوری میخوام به اون طرف برچسب بزنم

      و از شما ممنونم که این موضوع رو هنوان کردین که این به هر حال یک موفقیت هست و این باید باور فراوانی رو در من تقویت کنه

      و دقیقا منم وقتی به افرادی که موفق شدن نگاه میکنم میبینم که شاید در ظاهر از قانون بی اطلاع باشن ولی به قول شما با تمام وجود خواستن و مصمم بودن که به خواسته شون برسن

      و خودشون رو لایق دونستن

      و بهم یادآوری کردین که اگر میخوام باورهای مخرب رو شناسایی کنم باید با خودم رو راست باشم

      ممنون از کامنت مفید و پر از آگاهی شما

      در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سودابه گفته:
      مدت عضویت: 2511 روز

      سلام دوست عزیز و سپاس از اشتراک تجربه‌تون

      چقدر باورهای قدرتمند در نوشته‌هاتون بود

      چقدر ایده گرفتم

      و نت‌برداری کردم

      انگار اون دید محدود خود من بود ولی بسیار منفعل و سردرگم. بدون احساس مشخصی که حداقل بفهمم چیکاره‌ام ولی فهمیدم بجای روشن کردن احساس مبهمم بهتره تحسین کنم موفقیت هاشون رو و بگم خدایا شکرت که از این طریق بهم انگیزه دادی

      باور فراوانی

      که بنظر مهم‌ترین باور میتونه باشه

      ارزوی سلامتی شادی و موفقیت و ثروت بیشتر براتون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    منیژه حکیمیان گفته:
    مدت عضویت: 942 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد عزیز ودوستان خوبم

    استاد جان این فایل سوالات شما چه تکانی به من داد

    وآتش زیر خاکستر بود برایم

    سال‌های سال بود که من به موفقیت افراد حسادت میکردم اقرار میکنم که اولین باره که ابراز حسادت میکنم

    چون خودم خیلی سختی کشیدم ودست وپا زدم برای موفقیت مالی وداشتن درآمد در نتیجه وقتی افرادی را می‌دیدم که به راحتی زندگی‌های راحت وبی دغدغه دارن به اونها حسادت میکردم وخودم را یه شکست خورده میدیدم از وقتی وارد سایت شما شدم آموزش‌های شما را دنبال کردم احساس میکنم کمی تغییر کردم ودارم بهتر میشم از خدا هر لحظه هدایت میخوام که روز به روز باورهای بهتر داشته باشم وپیشرفت کنم

    در مورد سوال اول اگه یکی از نزدیکانم به پیشرفت قابل توجهی برسه چه احساسی دارم؟ در ابتدا شاید هنوز ریشه های کمبود در وجودم زبانه بکشد وبهش حسادت کنم ولی با تمام وجود سعی میکنم که بهش تبریک بگم

    منم سعی کنم با استفاده از تجربیاتش قدم های بهتری بردارم واز او الگو برداری کنم تحسینش کنم وبه خودم بگم وقتی او تونسته منم میتونم منم قادرم نتایج عالی به دست آورم

    سوال قسمت دوم

    موفقیت برادرم برای آزادی زمانی وورزش وتفریح

    موفقیت عروس خواهرم در زندگی از نظر مالی

    موفقیت زن داداشم در خرید ماشین جدید ورانندگی عالیش

    در مورد برادرم خوشحالم که توانست عزت نفسش را به دست آورد وبا درک احساس لیاقت توانست به ورزش کوهنوردی مسافرت های عالی بپردازد وروز به روز زندگی شادتری داشته باشد من بهش افتخار میکنم

    در مورد عروس خواهرم با اینکه سن کمی داشت ولی با جدیت وسخت کوشی توانست زندگی عالی بسازد ومن فهمیدم که موفقیت به سن وسال نیست باورهای خوب واعتماد به نفس بالا بسیار تاثیرگذار است

    در مورد زن داداشم منم ترغیب شدم رانندگی یاد بگیرم گواهینامه گرفتم و خریدن ماشین جدید برای خودم یکی از اهدافم هست

    منم یاد گرفتم که با باورهای ثروت ساز میتوانم در زمینه مالی موفق شوم باید روی خودم کار کنم نا امید نشوم از موفقیت دیگران شاد بشوم ودر مسیر با جدیت بمانم وادامه بدهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
  4. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2387 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام ودرود به استاد عزیزم

    درود بر خانم شایسته ی قشنگم

    سلام به هم خانواده ای هایم دراین خانواده ی آگاه ودوست داشتنی

    خیلی خوشحالم از اینکه استاد عزیزم دوباره سلسله فایلهای اگاهی بخش دیگری را شروع کردند ومخلصانه وسخاوتمندانه در اختیار کسانی قرار دادند که مشتاقانه وپر از انگیزه بدنبال بهبود شخصیت وبهبود کیفیت زندگی خود در تمام ابعادش هستند.

    استاد جان بی نهایت از شما سپاسگزارم.

    با اینکه از سال 97 شاگرد شما هستم ومتعهدانه این مسیر را دنبال میکنم ونتایجم زندگی دربهشت با آرامش عمیق وپایدار وسلامتی وثروت همیشه در جریان وداعمی شده وبسیار احساس سعادت وخوشبختی در تمام جنبه های زندگیم میکنم بازهم تشنه ی شنیدن هستم .بازهم تشنه ی ادامه دادن هستم.چون کسی که طعم لذیذ این اگاهیها را چشیده باشد نمی‌تواند بدون آنها زندگی کند واینها غذای روح ما هستند که باید همیشه به خورد ذهن وروح خود بدهیم.چون زمانی که این غذاهای مناسب ذهن وروح را نرسانیم اینها به طرف ورودیهای نامناسب کشیده خواهند شد چون خوراک مناسب برای ذهن وروح ما همین باورهای قدرتمند کننده هستند واگر زمانی این باورهای قدرتمند کننده تکرار نشوند یعنی ما خوراک را قطع کرده ایم و ذهن وروح ما برای تغذیه ناچار به سمت باورهای محدود کننده کشیده می‌شوند تا تغذیه شوند وچون این باورهای محدودکننده بیشتر وراحتتر در دسترس است دقیقا مثل قند وکربو هیدرات برای بدن دیگر نتیجه مشخص ومعلوم است!

    به امید خدا دوباره خوراک مناسب برای ذهن وروحم از راه رسیده پس بریم که نوش جان کنیم.

    سوال قسمت اول:

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!

    آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!

    یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟

    این سوال را اگر امروز جواب میدهم پاسخم با 6سال قبل بسیار متفاوت است.

    امروز بسیار خوشحال میشوم و ایمان دارم فرصت برای موفق شدنه همه بسیار است وان عزیز موفقم را بسیار درقلب وزبانم تحسین میکنم واز خداوند بخاطر موفقیت عزیزانم سپاسگزارم. ولی به هیچ عنوان توجه خاصی به موفقیت دیگران نمیکنم اصلا خیلی وقته خبر ندارم کی چیکارمیکنه وچیکار نمیکنه خیلی وقته آگاهانه سعی کردم تمرکزم رو حتی از موفقیتهای دیگران هم بردارم وفقط تمرکزم روی زندگی خودم باشه همینکه امروز خودم بهتر از دیروزم باشه برای من کافیه .

    استاد جان انجام این تمرین یرای من کمی متفاوته.

    داستان اینجوریه که من خواهر وبرادران از لحاظ مالی بسیار موفقتر از ما بودند والبته در ظاهر هنوزم هستند .

    مثلا وقتی چند سال پیش شنیدم که آنها خانه خریدند وبعدش فهمیدند آنها مغازه خریدند خیلی خوشحال شدم وواقعا دلم خواست که منم صاحب خانه وکسب وکار موفقی بشوم وحتی مالک مغازه برای خودم باشم.

    همان موقع من وارد این مسیر سرسبز سایت استاد عباس منش شدم .

    داستان من تغییر کرد .

    فهمیدم مسیر رسیدن به خواسته ها میتونه چقدر متفاوت باشه .

    درسته که من خبر موفقیت خواهرم وبرادرهامو شنیده بودم وبسیار براشون خوشحال شدم ومنم این خواسته در وجودم شکل گرفت ولی با هدایتم به سمت آگاهی‌های سایت درست مثل نوشداروی به موقع بود وگرنه معلوم نبود الان چه وضعیت روحی وچه وضعیت مالی داشتم !

    استاد یه جایی توی یکی از فایلهاتون فرمودین که وقتی اومدین زندگی افراد موفق رو بررسی کردین متوجه شدین که درسته که یه سری از این افراد بسیار موفقیت‌های بزرگی کسب کردن اما از مسیرهای سخت وعجیب وغریب که با قانون در تناقض هست به این موفقیتها رسیدن وبعد تصمیم گرفتین دیگه هیچ کاری به هیچ کس نداشته باشین حتی برای الگو سازی.

    دقیقا برای منم همین اتفاق افتاد ..

    دیدم عزیزان من به خیلی از خواسته های مالیشون دست پیدا کردند ولی با دور زدن قانون تکامل با خورد شدن عزت نفسشون وبا تنگنا قرار دادن خودشون رسیدن همون موقع گفتم نه این مسیری نیست که من میخوام .

    تکامل میگه قرض نکن تکامل میگه وام نگیر .تکامل میگه بخاطر داشتن یه خونه یا مغازه زیر خفت و خورد شدن آدمهایی که ازشون پول قرض کردی نرو .تکامل میگه بخاطر داشتن خونه ومغازه بارها وبارها شرمنده ی خودت وبچه هات نشو .

    تکامل میگه بخاطر رسیدن موعد چک‌ها به خودت استرس ونگرانی نده اون خونه ومغازه به چه قیمتی به قیمت داشتن استرس ونگرانی وبه قیمت لذت نبردن از زندگی وخودت رو گول زدن با این حرف که ارزش داره به زودی این روزها میگذره و من مالک خونه ومغازه هستم …نه من ترجیح میدم از لحظه لحظه ی زندگیم لذت ببرم واین استرس ها ونگرانیها رو نداشته باشم وحتی تا احر عمرم خونه ومغازه نداشته باشم ..من خونه ومغازه رو برای چی میخوام ؟برای آرامش ولذت بردن از زندگی !خوب من از همین حالا از زندگیم لذت میبرم ودر خوشی وارامشم .

    اینها گفتگوهای ذهنی ام شد پس از بررسی مسیر موفقیت عزیزانم .

    چون شاهد زجروسختی وخورد شدنشون بودم .

    شاهد ناراحتی اونها بودم.

    شاهد قر زدن‌های اطرافیانی که بهشون پول قرض داده بودن بودم .

    شاهد دست ودلبازانه خرید نکردنهاشون بودم.

    شاهد عصبی شدنهاشون واسترس داشتن هاشون بودم.

    ومن نخواستم ومن نخواستم مسیر رسیدن به خواسته هام انقده زجرآور باشه.

    چون استاد من کرد تو کلم که مسیر رسیدن به خواسته ها باید آسون و لذت بخش باشه.

    باید تکامل طی بشه.

    نباید عجله کرد.

    نباید قرض گرفت .

    نباید وام گرفت.

    نباید چک داد.

    ومن همه ی اینها شد خط قرمزهام.

    درسته دلم خونه وماشین ومغازه خواست اما نه از این مسیری که عزیزان من طی کردند.

    یه چیزی رو اصل قرار دادم.

    احساس خوب مساوی اتفاقات خوب.

    عجله نکن.

    لذت ببر .

    تو مسیر خواسته هات قدم بردار .ولی عجله نکن .

    از مسیرت لذت ببر همه چیز در بهترین مکان وبهترین زمان در شرایط عالی آسان وراحت ولذت بخش اتفاق میافته .

    فرصت‌ها هرروز بیشتر وبیشتر میشه.

    فقط حرکت کن وهرروز خودت رو وکارت رو بهبود بده .

    هر روز یکم بهتر از دیروزت باش.

    باهرچی که داری شروع کن.

    قرض ووام نگیر.

    چک نده.

    میزان موفقیت خودت رو از میزان آرامشت بسنج.

    اگه خیلی از لحاظ مالی پیشرفت کردی مالک خونه وماشین ومغازه هستی ولی کابوس قرض وبدهی ووام رو پشت سر گذاشتی یا پیش رو داری اصلا موفق نیستی.چون خیلی چیزارو از دست دادی چون خیلی زمان‌ها ومکانهایی که میتونستی ازش لذت ببری رو با نگرانی وغم واسترس از دست دادی .

    اینو نخر اینو نپوش اینو نخور اینجا نرو چون تو فلان چیزو خریدی دستت خالیه باید جمع کنی بدهی مردمو بدی تو کت من نرفت ونمیره.

    چون اصل زندگی فقط لذت بردنه .

    چون خیلی‌ها رو دیدم که بدون داشتن خونه وماشین ومغازه ویلا دارن عشق میکنن.

    مستاجرن با خونه های لوکس ولاکچری اجاره ای عشق میکنن.

    مغازه ندارن وتوی مغازه های اجاره ای کسب وکارهای موفقی دارن.

    ماشین ندارن ولی مثل جنتلمن ها با اسنپ هرجا بخوان در کمال راحتی ورفاه میرن.

    ویلا ندارن ولی هر جا وتوی هر شهروروستایی قشنگ ترین و با کیفیت ترین ویلاهارو اجاره میکنن ولذت میبرن پس این همه بدو بدو برای چی؟

    اگه من از زندگیم لذت ببرم همه چی به وقتش میاد تازه اگرم نیاد من چیزی از دست ندادم چون لحظه به لحظه ی زندگیم رو خوش بودم.

    استاد جان شاید این چیزایی که اینجا نوشتم از مسیر این جلسه خارج شد ولی من تجربه ی خودم رو گفتم قلبم گفت که بگم .

    شاید اینطوری خیلی ها از اونور خر نیافتن.

    بیان راه رفتن آدم‌های موفق رو یاد بگیرن راه رفتن خودشونم فراموش کنن.

    فقط برای موفقیت دیگران باید خوشحال شد وتحسین کرد وتمام.

    چون مسیر رسیدن به خواسته ها برای هرکس یونیک وشخصیه وبا توجه به شرایط باورها وشرایط ذهنی هرکس متفاوته.

    اونی که باور فراوانی داره اونی که خط قرمزهای مشخصی داره اونی که توحیدی عمل میکنه اونی که عجله نداره قطعا مسیرش با افرادی که همیشه فکر میکنن اگه امسال نخرن دیگه گرون میشه ونمیتونن بخرن وبا کسی که رو حساب پول این واون میرن تو دل خرید و تکامل رو دور میزنن خیلی متفاوته. بله مسیرها متفاوته.

    هیچ وقت حتی در اوج نداری به هیچ کس حسادت نداشتم .

    همیشه قلبم شاد بود از دارایی‌ها وموفقیتهای دیگران اما همینجا اعتراف میکنم که آن زمان که قانون رسیدن به خواسته ها رو نمیدونستم احساس عجزو ناتوانی می کردم .

    احساس می‌کردم فقط شغل وموقعیت خاصی هست که عزیزانم رو به پول بیشتر وامکانات رسونده پس ما چون در فلان شغل نیستیم ویا پدرومادر شوهر حمایتگر نداریم پس نمیتونیم به جایی برسیم واستادم از زمانی که شما پرده از پیش ذهن محدوده من یرداشتین وفهمیدم همه ی مشاغل به یک میزان پتانسیل ثروتمند شدن رو دارن فقط باید سعی کنی کار مورد علاقت انجام بدی و کارت رو بهبود بدی وباید روی خودت وتواناییهای خودت سرمایه گذاری کنی وروی هیچ کس غیراز خدا وخودت حساب نکنی دیگه جون گرفتم اون احساس عجز وناتوانی از وجودم رخت بست ورفت .

    خودمو توانمند باور کردم.

    واین باورها بارها وبارها با گوش کردن فایلهای استاد چه رایگانها وچه دوره ها برایم تکرا وتکرار شد وقویتر شد وشد جزئی از شخصیتم.

    شخصیتم قوی شد.افتادم توی مسیر صراط مستقیمه پر از نعمت وفراوانی پراز راحتی واسانی

    توی لذت و آرامش.

    واینها تا به همین لحظه که دارم این تمرین رو انجام میدم هر روز در حال بیشتر وبیشتر شدنه.

    دوره ی احساس لیاقت ومقایسه نکردن توجه نکردن به زندگی وحتی موفقیت های عزیزانم رو مثل یک اصل مهم حک کرد توی عمق ذهنم.

    هر جا نگاهم میره سمت هر کس دیگری سریع به خودم میگم لنز دوربین رو برگردون سمت خودت.

    چون ما نمیدونیم پشت این موفقیت ها چه داستانی هست وشاید اون داستان دلخواه ما نباشه.واصلا اون داستان وطبق اصل قانون نباشه.

    حالا هر جا تصادفی می‌شنوم مثلا فلان دوستم فلان سالن ارایشی رو زده مثل قصره وفلان خونه وماشین رو خریده فقط میگم خدای من شکررررررت. یه ادم موفق دیگه به موفقها اضافه شد ونوش جونش .هر کس هر جاهست جای درستشه.نه میپرسم چطور نه میپرسم از کجا نه میپرسم از کی .فقط شکر گزاری واینکه حتما لایقش بوده وتمام.

    مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.

    برادرم اقا عادل. خرید خانه در مرزداران

    خرید یک قنادی خیلی بزرگ وموفق به همراه کارگاه

    خرید ماشین تویتا وخرید یه خودروی دیگه که از شرکت کیا هست ویادم نیست چیه.

    ویلا سازی در شمال کشور

    ساخت وساز در تهران((خیلی برات خوشحالم وخداروشکر میکنم برادر موفقی چون تو رو دارم))

    برادرم اقا نادر .

    خرید یک قنادی بزرگ به همراه کارگاه که با خواهرم فاطمه شریک هست.

    خرید یک واحد اپارتمان در نازی آباد

    خرید یک زمین در آبسرد وشروع ساخت ویلا

    داشتن یه ماشین فکر کنم پرشیا((نادر جانم بی نهایت برات خوشحالم خداروشکر میکنم که کسب وکار شخصی خودت رو داری وموفق هستی ))

    خواهرم فاطمه

    خرید یک قنادی بزرگ به همراه کارگاه که با برادرم نادر شریک هست.

    خرید یه خانه با موقعیت تجاری که یه مغازه ی کوچیک داره

    زدن یه بوتیک لباس توسط خواهرم تو همون مغازه ی کوچیکشون.

    داشتن یه ماشین فکر کنم کوئیک((خداروشکر ابجی فاطمه که این همه موفقیت تو زندگیت میبینم. برای شروع کسب وکار شخصیت خیلی خداروشکر میکنم و از اینکه تو هم عباس منشی شدی وتو شروع مسیری بیشتر از هرچیزی برات خوشحالم چون این بهترین موفقیته))

    خواهرم ندا

    گرفتن حکم طلاق بعداز 6سال فقط با تغییر باورها به آسانی وعزتمندانه.

    برپایی باشگاه شخصی وآزادی زمانی ومکانی

    شاگردی استاد عباس منش متعهدانه.

    لذت دائمی در زندگی با بودن در لحظه

    ونتایج بسیار عالیه دیگه که مطمئنم خودشون حتما در بهترین زمان بهش اشاره میکنن.

    داشتن خودروی پراید .

    داشتن شاگردان خصوصی در باشگاه

    زندگی مستقل بدون حضور پدرومادرم ((دختر قوی وخفن خداروشکر قلبم باز میشه بخاطر تمام موفقیتهات تو لایق همه ی اینهایی .تو تکامل رو طی کردی .تو خودت خلق کردی .بهت افتخار میکنم عزیزترینم.))

    خواهر همسرم پگاه

    خرید خانه

    زدن بوتیک لباس

    داشتن ماشین تیبا((پگاه جان برای تو هم خیلی خوشحالم از اینکه خونه ی شخصیه خودت رو داری از اینکه برای خودت داری کار میکنی همینکه در کنار کارو زندگی مشترک تونستی دانشگاه رو هم ادامه بدی همینکه سعی میکنی روی خودت کار کنی خیلی برات خوشحالم.))

    دخترم نازی

    موفقیت در رشته ی مورد علاقش در آرایشگری

    موفقیت در تصمیم گیری در روابط((دخترم همینکه قدم تو مسیر علاقت برداشتی واز صبح تاشب داری تلاش میکنی وتونستی توی رابطت با توکل به خدا وخودت بهترین تصمیم رو بگیری خداروشکر میکنم مادر برات خوشحالم))

    دوستم پروین.

    خرید مغازه ی عمده فروشی در بازار

    داشتن مهد کودک بزرگ که با خواهرش شریک هستن.

    خریدن دو واحد اپارتمان.

    داشتن ماشین پراید((پروینم دوست موفقم تو با اون قلب مهربون و بزرگت لایق همه ی این موفقیتها هستی .خیلی خداروشکر میکنم))

    سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

    به خودباوری برسم

    الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛

    سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است

    استاد جانم در پاسخ به این دوسوال

    من کامل بالا توضیح دادم هرکسی متعهدانه شاگرد شما باشه واگاهیهای شمارو مثل وحی منزل بدونه وتوی زندگیش عمل کنه ناخودآگاه به خودباوری میرسه وشروع به حرکت میکنه واینکه مسیر ی که غیر از ندا سایر عزیزانم طی کردند مسیری نبوده که مطابق قانونی باشه که من بهش از آموزش های شما رسیدم من مسیری را طی کردم وطی میکنم که از شما یاد گرفتم .

    ونتایج توی دستمه که نشون میده مسیرم درسته فقط باید ادامش بدم.

    خریدن دو واحد اپارتمان.

    داشتن دوتا مغازه ی اجاره ای بزرگ یکی رستوران ودیگری کترینگ من

    داشتن درآمد مثبت 500 ملیون.

    تعویض کل وسایل خونم

    واز همه مهمتر داشتن آرامش وسلامتی کامل

    داشتن آزادی زمانی وآزادی مکانی

    بودن در رفاه مالی

    احساس پایدار خوشبختی

    احساس لذت از زندگی وسفرهای عالی

    وخلاصه مثل ملکه ها زندگی میکنم وتمام این خوشبختی رو استادم شما به من هدیه کردین واز شما سپاسگزارم واز خداوندی که منو هدایت کرد به سمت شما سپاسگزارم.

    خداروشکر بخاطر غذای مناسب ذهن وروحم.

    استاد جانم بهترین اشپز غذای روح وذهن هستین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
    • -
      دکترای احساس حمید مهدیزاده گفته:
      مدت عضویت: 2356 روز

      سلام لیلا خانم چه کامنت فوق العاده ای

      باید هزار ستاره داد به کامنت قشنگت

      هر چقدر ب پایان میرسیدم بیشتر لذت میبردم ازین حجم آگاهی و توحید و فراوانی و قلبم بیشتر باز میشد

      و چقدرررررر خانواده ثروتمندی دارید خیلی لذت بردم و تحسین کردم

      تبریک میگم برای موفقیت هاتون و اینکه ملکه زندگی خودتون هستین تبریک تبریک

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    اردیبهشت گفته:
    مدت عضویت: 557 روز

    «به نام خدا»

    سلام استاد عزیز و سلام به همه‌ی هم‌فرکانسی‌های عزیزم.

    فایل رو استاپ کردم تا به این سوال شما جواب بدم:

    چه احساسی دارم در مقابل موفقیت‌های دیگران؟

    راستش من قبلاً واقعاً حسادت می‌کردم (به خصوص موفقیت دخترها، و فرقی هم نمی‌کرد در چه زمینه‌ای موفق بودن، در هر صورت من حسادت می‌کردم) و نگاهم این بود که ببین همه دارن موفق می‌شن و تو هنوز تو همون نقطه‌ی قبلی هستی، تو عقب افتادی و کلی سرزنش دیگه… ولی الان نه، الان می‌دونم و پذیرفتم که هرکس مسیر زندگی خودشو داره و من هم اگه تلاش کنم، اگه توکل کنم، اگه ادامه بدم و کم نیارم، منم می‌تونم موفق بشم… چرا که نه؟ مگه نه اینکه ما همه یه سیستم عصبی و مغزی داریم؟ مگه نه اینکه یک خدای یگانه همه‌ی ما رو آفریده؟

    مخصوصاً این چند روزه که فایل‌های آرامش در پرتو آگاهی (قسمت 1 و 2 بیشتر) رو دارم گوش می‌دم، این حس در من قوی تر شده که همه‌ی ما یکی هستیم… من جزئی از خدام و دیگری هم جزئی از خداست… و این نگاه‌ خیلی نگاهِ آرامش‌بخشیه…

    و الان دیگه مثل قبل نیستم، کتمان نمی‌کنم که بازم افکار و حسادت‌های قبلی به سراغم میان ولی تمام سعیم رو می‌کنم که ذهنم رو کنترل کنم و افکار جدیدم رو به خودم یادآوری کنم، شاید برای لحظه‌ای اون حسای قبلی بیان سراغم ولی سریع به خودم میام و می‌گم: ببین موفقیت اون چیزی از تو کم نمی‌کنه، اصلاً اگه اون موفق شده، یعنی تو موفق شدی، اون آدم تکه‌ی دیگری از خود توست، اون موفق شده، تو هم می‌تونی موفق بشی، فقط باید به خدا توکل کنی، فقط باید ادامه بدی، حرکت کنی، کم نیاری، ذهنت رو کنترل کنی و نجواهای نااُمید کننده‌ش رو باور نکنی…

    _

    و واسم جالبه اینکه گفتین بنویسیم که چه درس‌هایی می‌تونیم از موفقیت افراد بگیریم… چون من چند وقت پیش خیلی غبطه خوردم به موفقیت یکی از افراد تو حوزه کاریِ خودم و نشستم بررسی کردم که چه عواملی باعث موفقیت اون فرد شده و نشستم به تک‌تک کارهای اون فرد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که آقا پس می‌شههههه، تو هم همین کارا رو می‌کنی و می‌شه، آقا تو هم نتیجه می‌گیری… و وقتی این بررسی‌ها رو انجام دادم، اون موفقیت و اون خواسته، واسم دست‌یافتنی جلوه کرد و احساسم خیلییی بهتر شد…

    استاد من از همین فایل‌های رایگان شما خیلی درس‌ها گرفتم و خیلیییی آموختم، خودمو پیدا کردم، خدا رو پیدا کردم، حس‌وحالم بهتر شد، انگیزه‌ی حرکت کردن در من ایجاد شد، خلاصه می‌خوام به دوستانی که این کامنتو می‌خونن بگم فایل‌های رایگان سایت واقعاً باارزشن، خیلی خیلی باارزشن، نگاه نکنین به اینکه چون رایگانه دیگه واسشون وقت نزارین… نههه، با همین فایل‌ها هم کلی ذهنیت و باور جدید در شما ایجاد می‌شه و ناامید نشید اگه هنوز تو فرکانس دریافت محصولات سایت نیستید، منم نیستم، ولی منم دارم با همین فایل‌های رایگان کار می‌کنم و واااااوووو کلی حالم بهتره و کلی نگاهم به زندگی زیباتر شده… و من باور دارم که خیلییی زود هم می‌تونیم تو مدار دریافت محصولات سایت قرار بگیریم و بهای اون‌ها رو بپردازیم و حسابی رشد کنیم :)

    فقط باید شاد بود و لذت برد و لبخند زد… بقیه‌ش دیگه با خداست، خودش همه‌چیو راست‌وریست می‌کنه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای:
    • -
      زهرا جعفرزاد گفته:
      مدت عضویت: 1490 روز

      سلام به شما دوست عزیزم

      “چرا که نه؟ مگه نه اینکه ما همه یه سیستم عصبی و مغزی داریم؟ مگه نه اینکه یک خدای یگانه همه‌ی ما رو آفریده؟”

      “ببین موفقیت اون چیزی از تو کم نمی‌کنه، اصلاً اگه اون موفق شده، یعنی تو موفق شدی، اون آدم تکه‌ی دیگری از خود توست، اون موفق شده، تو هم می‌تونی موفق بشی”

      این دو قسمت کامنت شما برام خیلی تاثیر گذار بود و خواستم بابت این منطق های زیبا ازتون تشکر کنم

      منم جدیدا فایل های ارامش در پرتو اگاهی رو خیلی گوش میدادم و الان با توصیف شما خیلی درکم ازش بیشتر شد و سعی میکنم این دیدگاه قدرتمند کننده رو در حین گوش دادن به به ارامش در پرتو اگاهی به یاد بیارم

      باید فایل های هدیه که گفتین ، باید بگم من زمانی که فایل های الگو های تکرار شونده روی سایت اومد زیاد جدی نگرفتم و دو سه قسمت جواب دادم و موکول کردم به بعد ، زمانی که لطف خداوند شاملم شد و به طرز خیلی زیبایی خونستم اولبن دوره که احساس لیاقت بود رو شرکت کنم , وقتی اونجا مطالب رو شنیدم و تمرین کردم بعدش میدیم که استاد در معرفی محصول و کلا فایل هایی که راجب احساس لیاقت روی سایت به صورت هدیه قرار میدن ، اونموقع مقایسه میکردم مطالب رو و اونجا فهمیدم که فایل های هدیه چقدر ارزشمند هستند استاد واقعا اساس رو توضیح میدن و محصولات موضوعات عجیب غریبی ندارن و این شد که من این فایلی که امروز روی سایت اومد رو خیلی جدی تر گرفتم و مثل دوره احساس لیاقت باهاش برخورد کردم و تمرین انجام دارم سپاسگرارم که بهش اشاره کردین و این نکته طلایی رو متوجه شدین و دارین ازش بهره میبرین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        اردیبهشت گفته:
        مدت عضویت: 557 روز

        سلام زهرا جان، امیدوارم حالت خوب باشه و دنیا به کامت :)

        خوشحالم که این دو جمله تأثیر خوبی واست داشته… مرسی از لطفت که واسم نوشتی…

        بابت نظرت درمورد فایل‌های هدیه‌ی استاد هم واقعاً ممنونم و باعث شد که جدی‌تر از قبل پیگیر باشم و کار کنم… مرسی از شما زهرا جان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    «« مخلـوق شکرگـذار خالـق »» گفته:
    مدت عضویت: 3958 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوارم، سرکار خانم شایسته و تمامی دوستان و هم فرکانسی های باحال و حرفه ای ام، در سایت عباس منش دات کام

    بدون هیچ مقدمه ای، میرم سر اصل مطلب که میخوام با یک ادبیات جدید و منحصر به فرد براتون تعریفش کنم:

    من از همون موقع که یادم میاد و خودمو شناختم، همیشه نسبت به ترقی و پیشرفت دور و بری هام، یه احساس نامطلوب و ناخوشایندی داشتم و هنوزم که هنوزه و بعد از گذشت اینهمه سال، باز هم تهِ دلم یه جورایی به این قضیه رضا نمیده که:

    چرا اونا آره ولی ما نه؟؟!!

    حالا توی هر موضوعی میشه این کلیشه رو پیدا کرد:

    مثلاً توی دوران بچگی (( چرا اون پسره باباش براش آتاری خرید ولی بابای من هیچوقت برام یه دوچرخه دست دوم قراضه هم نخرید که نخرید!!))

    یا توی دوران مدرسه (( چرا معلممون اون دوستم رو بیشتر از همه بچه ها دوست داره و هی تشویقش میکنه ولی به من و بقیه، اصلاً نگاه هم نمیکنه؟؟!!))

    یا

    (( چرا فلان همکلاسیم حتی با اینکه کلی غیبت میکنه و اصلاً درسخون نیست، ولی همیشه نمره هاش بالاست ولی من دائماً تجدید میارم و رفوزه میشم و همیشه شب امتحان هشتم گروی نُهَمِ؟؟!! ))

    یا توی دوران دانشجوئی (( چرا فلان هم دانشگاهیم، اینقدر زیدی یا همون دوست دخترهای آس و درجه یک دور و برش داره ولی ما توی هفت تا آسمون، یه ستارهء کج و کوله هم نداریم؟؟!!))

    یا

    (( چرا اون هم دوره ایم تونست حتی زودتر از موعد قانونی و مقرر، کل ترم هاش رو با معدل های عالی پاس کنه و مدرک بگیره ولی ما هی مشروط پشت مشروط و در جا پشت در جا زدیم تا به زوره سر نیزه، مدرکمون رو گرفتیم!!))

    آقا سرتون رو درد نیارم که مثال ها تموم شدنی نیست و به قول شاعر در این مقالِ مختصر، نمی گنجند!!

    ولی تا یادم نرفته باید به یک موضوع مهم در این قضایا اشاره کنم و اون هم اینکه در اکثر موارد و مثالهای بالا، من شاید ظاهراً خیلی خوشحال میشدم و به اون نفر یا دوستان و دور و بری هاش تبریک لفظی و زبونی میگفتم و براشون آرزوهای پُر پیمون و پُرمَلاط میکردم، اما همش ظاهری و غیر واقعی و فیک بودند و برای هیچکدوم از اون موفقیت ها و دستیابی به اهداف و آرزوهای دیگران، قلباً و با تمام وجود خوشحال نمیشدم و حسم بد میشد و دروناً احساس حسادت و عقب موندگی و استیصال و درموندگی میکردم و اینکه چرا اونها آره ولی ما نه؟؟!!

    یا چرا من که بیشتر از اونها تلاش کردم و زحمت کشیدم و وقت و انرژی گذاشتم، به نصف اون جایگاه و منصب و دستآوردها نرسیدم؟؟!!

    ولی خب بلطف آشنایی با سایت استاد عباس منش و تغییر کردن مدار و ارسال فرکانس های مثبت و حسابی به کائنات، آروم آروم تونستم یه کمی از اون حس مقایسه و بد و بیراه گفتن به زمین و زمان و فرار از عقده های خود کم بینی و حقارت و غیره و ذالک . . . فاصله بگیرم و یواش یواش بفهم قانون چیه و حرف حسابش چیه و علت اینهمه تفاوت در به دست آوردن نتایج، چه مسئله ایه.

    از استاد عزیزم، تقاضا دارم بزرگواری کنند و ادامهء این فایل ارزشمند و آموزنده رو به صورت منظم و دنباله دار، بر روی سایت قرار بدهند، تا من و بقیه عزیزان عباس منشی، بتونیم بهره مند بشیم و آموزه های استاد رو چراغ روشن راهمون ((تا ابد)) قرار بدیم.

    ممنون که تا آخره این کامنت رو خوندید و امیدوارم این تراوشات ذهنی، حرکات موجی و ذره ای مثبت و مفیدی را در مغزهای الهی و مبارک تک تک شما عزیزان، ایجاد کرده باشد.

    برقرار و موفق، پاینده و پیروز در پناه خالق زیبائی ها باشید . . .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
  7. -
    میلاد گفته:
    مدت عضویت: 3812 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    چندروز بود هرروز چندمرتبه سایت رو چک میکردم ببینم آیا فایل جدیدی اومده یا نه و هرروز وهرشب کارم شده که چک کنم ببینم زندگی دربهشتی، فایل اموزنده ای چیزی هست و خداراشکر که بالاخره اومد یه فایل جدید و درواقع سلسله فایل و از شماممنونم بخاطر زحمتی که میکشین استاددعزیز

    درمورد سوالی که پرسیدید بمحض اینکه اول سوال مطرح شد من کاملا مرکز مغزم تکون خورد و انگار قلنج مغزم گرفته شد که اگه مثلا داداشم موفق بشه من چه حسی پیدا میکنم …. ایا خوشحال میشم واقعا درونن … یا ته وجودم حس جاموندگی میگیرم که اون از من موفق تره و فقط دارم ادا در میارم که من ادمای موفق رو تحسین میکنم … ولی از درون احساس بی ارزشی همچنان داره جولان میده …

    راستش من واقعا نمیدونم چه حسی پیدا میکنم و نمیدونم چرا بعضی وقتا روی یه سری سوالا متوجه نمیشم اصلا که چرا من هیچ جوابی برای این سوال ندارم . بااینکه بعضی سوالا برام راحته جواب دادنش . مثلا یادمه وقتی سالها پیش ازتون شنیدم که اگه من فکرکنم بعضی پولدارها بالاخره دزد هستن این اشتباهه من شدیدا با شما مخالف بودم و میگفتم بالاخره هم دزد پولدار هس هم دزد فقیر … ولی الان نمیدونم درست به کدوم سمت میل میکنه حسم …. ولی احتمالا به سمت حس جاموندگی میل میکنم و مطمینا بسرعت حسم رو ریکاوری میکنم و در اون حس نخواهم موند.

    من بازم تشکر میکنم واقعا از این جلسه بسیار خوبی که برامون گزاشتین . فقط کسی که فیلم ادیت کرده میدونه چقد باید برای این عکس ها و این میکسها و عکسای خوب زحمت کشید. درمورد صحبتهایی که اواسط فایل کردین من نمیدونم چرا حسم منفی و بد شده و اصلا نمیتونم دلیلش رو بفهمم و خدا هدایتم کنه به سمت پیدا کردن ریشه . این حس بدم نشون میده یه چیزایی تو درون من تحریک شده و اگه بتونم قشنگ پیداش کنم دیگه میفتم به جونش برای تغییرش … درمورد باورامکان پذیری هم که دیگه هرچی بگیم کم گفتیم . هر جا ادم به یه خواسته ای رسیده میدونسه شدنیه و امکان پذیره و بعد به مسیرش هدایت شده و تمام . و من دارم سعی میکنم ازاین الگو استفاده کنم و کپی‌کنم در هر قسمت و هرخواسته ای که دارم و خداراشکر بصورت تکاملی دارم خیلی خوب پیشرفت میکنم .

    برای تمرین جلسه راستش اطرافم کسی نیس که موفقیت چشم گیر و بزرگی داشته باشه . فقط شوهر عمم هست که از خیلی سال پیش کارگر بود و بعد مهاجرت کرد تهران و ازوقتی من یادمه این بنده خدا ثروتمند بود و همیشه پدرم میگفت دزده و این ذهنیت بدی از ادم پولدار درما ایجاد کرده بود . اما زمانی که من آگاه تر شدم و پای صحبت هاش نشستم دیدم از من که به اصطلاح نماز میخونم خیلی خیلی خیلی خیلی ایمانش بیشتره و من اصلا هیچ ایمانی ندارم . یکی از جملات خیلی قشنگش این بود که گفت من هرچی از خدا بخوام بهم میده . اما منکه مثلا نماز میخونم و میگن بچه خوب هرگز این ایمان رو نداشتم و همین الانشم ندارم و روزها و هفته ها و ماه هاس دارم روش کارمیکنم و خیلی نرم و کم کم دارم با ندای درونم ارتباط میگیرم و انصافا خیلی حرفه ای و بینظیر و باورنکردنی کمکم کرده ولی همچنان ذهن پر از درخت هرز و نجواگر اجازه درک این مسائل رو نمیده . اما منم مصممم هستم برای درک این مسائل …. درمورد شوهر عمه مذکورمم بگم که ما بچگی منتظر بودیم زلزله تهران بیاد و شوهر عمم با اموالش مثل قارون بره تو زمین …. اینقد ذهن ما شسته شده بود!!! و فکرمیکردیم آدم جهنمی باشه و پدرم خواب میدید تو جهنمه … اما وقتی پای صحبتش نشستم دیدم بابا این چقد ایمان داره ! واقعا دمش گرم . یادمه بهمون گفت من مادرم همیشه سر کبریت نداشتن از پدرم کتک میخورد . این برام انگیزه شد برم کارکنم برم بدم به مامانم که کتک نخوره و الان به قول خودش اینقد ثروت داره که هفت نسلشم بخورن تموم نمیشه .. خیلی جالبه من قبل از پرسیدن سوالات ، جواب سوالاتون رو دادم و خداراشکرمیکنم .

    اینقد آدم نرم پیشرفت میکنه که اگه آگاه نباشه به خودش و درونش و ننوشته باشه اصلا نمیفهمه داره رشد میکنه و بعد نمیتونه مسیر رو کپی کنه.

    خیلی ممنون بابت تک تک فایل ها و اموزش های بسیارخوبتون و منتظر فایل بعدیتون هستم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 55 رای:
    • -
      زهرا جعفرزاد گفته:
      مدت عضویت: 1490 روز

      سلام به دوست عزیزم

      خیلی لذت بردم از خوندن راجب شوهرعمه اتون و شرایط عالی که داره

      همین لحظه بعد نوشتن این جمله ام متوجه شدم که عه چه جالب من خوشم اومد و انگیزه گرفتم و الان میفهمم که من هم از شنیدن موفقیت افراد غریبه لذت میبرم

      ممکنه ریشه اش به قول دوست عزیزمون وحید سعیدی که کامنت اول این فایل هست ، به خاطر این باشه که توی دایره اشنایی من نیست که بخواد با من مقایسه بشه ، دیگران بخوان با من مقایسه اش کنن و من یه جورایی احساس امنیت میکنم که میتونم از شنیدن این موفقیت لذت ببرم

      اینجای کامنت شما /” این حس بدم نشون میده یه چیزایی تو درون من تحریک شده و اگه بتونم قشنگ پیداش کنم دیگه میفتم به جونش برای تغییرش ” /

      درست میگین بعضی وقت ها به ظاهر بی دلیل یهویی حالمون بد میشه و خودمون نمیدونیم چرا

      اگه این حال بد نتیجه ی یه باور محدود کننده باشه که برطرف کردنش میتونه خیلی کمک کننده باشه

      از این نظر به احساسات منفی یهویی خودم دقت نکرده بودم ولی به تازگی متوجه اش شده بودم که بعضی وقتا یهو احساس بدی دارم

      و راجب روند نرم تغیرات و تاکید بر ثبت مسیر که گفتین باید بگم که متوجه یه تغییر خیلی زیبا توی خودم شدم و الان مینویسمش

      من پیش از دوره احساس لیاقت نمیتونستم کامنت بزارم همش درگیر قضاوت دیگران بودم و اینکه فکر میکردم نه خوب میتونم بنویسم و نه حرفی برای نوشتن دارم

      اما الان روی این فایل تونستم کامنت بزارم و دیدم خیییلی راحت تر دارم این کار رو میکنم و خیلی برام پررنگ شده که میتونم خوب بنویسم و یهو میخوام کامنت بزارم اصلا یه چیزایی مینویسم که در لحظه نوشته میشه بدون ایده قبلی واقعا

      از خودم پرسیدم این کامنت تورو خیلی ها ممکنه بخونن هاا ( توی دوره که کامنت میزاشتم به خودم میگفتم هر کسی بخواد کامنت تورو بخوبه اول باید پول بده به عبارتی بهای دوره رو مرداخت کنه اما الان واسه فایل های هدیه نیازی با پراخت مالی تیست) از خودم میپرسم واقعا مشکلی باهاش نداری؟ دیدم نه واقعا دیگه مثل قبل نیست خیلییی مقاوتم کم شده

      و این خیلی پیشرفته تسبت به قبل ، حس میکنم به قول استاد دارم خود افشایی میکنم و خیلی دارم بیشتر خود واقعی ام میشم همونی که همیشه بودم

      دوست داشتم که این نظر و پیشرفتم رو با شما به اشتراک بگذارم

      در پناه خداوند باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        میلاد گفته:
        مدت عضویت: 3812 روز

        سلام به دوست عزیز خانم زهرا …

        راستش دوتا پاسخ به کامنت من تا الان اومده و بمحض اینکه دیدم خیلی خوشحاال شدم و وقتی کامنت شما دوست عزیز رو خوندم خیلی خیلی خوشحالتر شدم و حس خیلی خوبی گرفتم . یکی دیگه از چیزایی که میتونه به آدم کمک کنه و آرامش بده شباهت آدمها به همدیگس . یعنی مثلا 80 90 درصد ادما تخریب شدن و یه عالمه باور منفی درون مغزشون ریخته شده . خبر خوب اینه که تنها نیسم . وخبر خوب تر اینکه میشه روی اینا کارکرد و مثل استاد و همه بچه های موفق سایت شد براحتی .

        بابت تجربه ای که به اشتراک گزاشتید بسیار ازتون سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حمیده اسماعیلی گفته:
      مدت عضویت: 2073 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان…

      سلام دوست عزیزم میلاد جان..

      بسیار سپاسگزارم که آگاهی هاتو باهامون به اشتراک گذاشتی، از خوندن کامنتتون لذت بردم.

      اینکه در مورد شوهر عمتون صحبت کردید به عنوان یه انسان ثروتمند خیلی خوب بود، راستش من دارم رو دوره روانشناسی ثروت 3 کار میکنم و اصل صحبت های استاد تو این دوره در مورد توحید و پیدا کردن نیروی درونمون، دریافت الهامات و هدایت شدن و عمل به هدایت های خداوند. وقتی شما در مورد فامیلتون گفتید و ایمانی که داره متوجه شدم دلیل این همه ثروت، ایمانه‌..یه ایمان واقعی…

      ایمانی که منجر به عمل شده

      بسیار سپاسگزارم از اینکه این مطالب ارزشمند رو باهامون به اشتراک گذاشتی….

      مراقب زیبایی های درونتون باشید.

      عاشقتووونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        میلاد گفته:
        مدت عضویت: 3812 روز

        سلام به شما خانم اسماعیلی عزیز

        باید اعتراف کنم کاملا حس خوبتون رو دریافت کردم و خیلی ازتون سپاسگزارم بابت انتقال این حس خوبی که بمن دادید .

        برای اینکه بیشتر روی اون الهامات کارکنین پیشنهاد میدم کامنتای اخیر منو بخونین .‌فکرمیکنم چندتا کامنت درمورد هدایتهام گفتم و بهتون کمک میکنه . خوشحال میشم حس خوبتون رو به اشتراک میزارین

        روزگارتان پر از حس خوب

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        میلاد گفته:
        مدت عضویت: 3812 روز

        سلام . به شما خانم اسماعیلی عزیز

        باید اعتراف کنم کاملا حس خوبتون رو دریافت کردم و خیلی ازتون سپاسگزارم بابت انتقال این حس خوبی که بمن دادید .

        برای اینکه بیشتر روی اون الهامات کارکنین پیشنهاد میدم کامنتای اخیر منو بخونین .‌فکرمیکنم چندتا کامنت درمورد هدایتهام گفتم و بهتون کمک میکنه . خوشحال میشم حس خوبتون رو به اشتراک میزارین

        روزگارتان پر از حس خوب

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          محمد کرمی گفته:
          مدت عضویت: 1219 روز

          سلام آقا میلاد عزیز

          منم به نوبه خودم ازتون تشکر میکنم بابت تمام آگاهی هایی که با ما به اشتراک گذاشتین

          داشتم کامنت بچها رو در جواب کامنتتون میخومندم که رسیدم به این توصیه ای که به خانوم اسماعیلی عزیز کردین که حتما کامنتهای قبلیتونو بخونه

          شاید چیز به ظاهر ساده ای گفتین ولی برای من خیلی درس داشت و متوجه شدم که شما احساس لیاقت زیادی از خودتون دارید که با صراحت در جواب دوستمون راهنمایش کردی از آگاهی های شما بهره ببره

          این پیشنهاد جرات میخواد که وقتی من خودم از خودم سوال میکنم نمیتونم همچین پیشنهادی با سراهت تمام به کسی بدم

          چون حس میکنم حرفهای من نمیتونه برای کسی مفید باشه .من همیشه از وقتی با استاد آشنا شدم آرزو داشتم که بتونم به درجه ای برسم که الگو بشم برای بقیه یا بقول استاد عطش انتقال آگاهی های خودمو دارم

          اما امروز فهمیدم که احساس درونی من اینکه این حرفا نمیتونه باعث پیشرفت بقیه بشه و این ترمز که از احساس عدم لیاقت من میاد کشف کردم

          یه دنیا ازت ممنونم که اینقدر با جرات این موضوع بیان کردی که باعث ترمز من شد

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            میلاد گفته:
            مدت عضویت: 3812 روز

            سلام دوست عزیز اقا محمد

            منم ازشما تشکر میکنم که بمن لطف داشتین . کامنت شما رو خوندم و ستاره دادم و رفتم . دوباره برگشتم کامنتتون رو خوندم و گفتم باید بهتون جواب بدم و اول تشکر کنم . دوم بگم که من هم روی احساس لیاقت دارم کارمیکنم و به قول استاد عزیزمون احساس لیاقت یه موضوعیه که هرچقد روش کاربشه بازم جا داره .

            نکته ای که به ذهنم رسید و خیلیم برام مهمه و ترمز خودم بوده و سفت و سخت بهش توجه کردم و فوق العاده برای خودم تاثیر گزار بوده کارکردن روی کمالگرا نبودن و بجای اون بهبود گرا بودنه . کمالگرایی یعنی اینکه من ازهمون اول بخام تو یه موضوعی که تازه میخام شروع کنم بهترین عملکردو داشته باشم درتلاش اول و این خیلی میتونه بما ضربه بزنه .

            مثل کسی که بره باشگاه بدنسازی و همون اول بدون اینکه کلا با فیزیکش کارکرده باشه(شخصی که همیشه تنبل بوده و گوشه خونه بوده و کارفیزیکی اصلا نمیکرده) یهو بخاددوزنه 200 کیلویی بزنه ‌… اتفاقی که میفته اصلا نمیتونه بلندش کنه و بعد میگه منکه برا باشگاه ساخته نشدم !

            اما اگه تمرکز بیاد روی تکامل که استاد هزار بار تاکید کردن روش و چقدر هم مهمه باعث میشه اولا ما تمرکز کنیم روی بهبودگرایی دوما بتونیم باقدرت حرکتو ادامه بدیم و سرعت رشد چندبرابر بشه سوما بتونیم ازمسیر حسابی لذت ببریم. تمام کلماتی که گفتم سعی کردم با دقت و آگاهانه برات بگم که بتونی بیشترین بهره رو ببری.

            درمورد احساس لیاقت و تکامل و کمالگرایی و بهبودگرایی بازم استاد مفصل صحبت کردن ‌‌. من جان مطلبی که خودم متوجه شدم رو براتون گفتم اقا محمد عزیز . سرچ درعقل کل هم میتونه یسیار مفید باشه برای کمک بهتون . از نیروی هدایت هم میشه تو زمینه کمک گرفت و هدایت بهمون میگه چیکارکنیم .

            مثال بهبودگرایی برای احساس لیاقت : مثلا یکی از چهرش خوشش نمیاد( تنها و فقط تنها عاملش نظریه که بقیه درموردش گفتن و خودش فکرکرده نظر خودشه درصورتی که این نظر خودش نیس و اصلا بدون پیشفرض به خودش نگاه نکرده و زیباییهاش وتوانایی هاش رو ندیده) میاد شروع میکنه از یه چیز کوچولو درون خودش شروع میکنه به تعریف کردن ‌. تمرکز میکنه روش ‌. ممکنه اوایلش بشدت حسش بد بشه حتی اینقد نجوا بیاد که دیوونه بشه . اما با کمک گرفتن از هدایت خدای مهربان میتونه از پسش بربیاد و درنهایت تکاملی احساس لیاقتش بهترو بهتر میشه . لازم شد چندبار این کامنت رو بخون دوست گلم برای اینکه سعی کردم بصورت دقیق مسیر رو برات بگم

            بازم تشکرمیکنم ازت دوست عزیز بابت پاسخ به کامنت من

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2769 روز

    به نام خدا. سلام خدمت استاد عباسمنش عزیزم و اعضای خانواده صمیمی عباسمنش.

    استاد از شما سپاسگزارم بابت تهیه این فایل ارزشمند و مطمئنا منی که در قسمت کامنت این فایل فعال هستم با تمام وجودم و تک تک سلولهای بدنم میخوام که تغییر کنم.

    سوال1. اگر یکی از نزدیکان شما به یک موفقیت بزرگ برسه چه احساسی میکنی؟ احساس خوب یا احساس بد؟

    اگر نزدیکان من اطرافیانم فک و فامیل یا دوستانم به یک موفقیتی برسن من راستش احساسات متفاوتی رو تجربه میکنم یعنی هم خوشحال میشم هم ذهن نجواگرم منو غمگین و نگران میکنه و شروع میکنه به مقایسه کردن یا حسرت خوردن یا سرزنش کردن من.

    دلیل این احساسات منفیم هم دقیقا باورهای محدودکننده ام هستن. باور کمبود یعنی باور به اینکه اگه اون موفق شده داره شانس موفقیت منو میگیره یا مثلا تو حوزه کاری من اون داره مشتری های منو جذب میکنه. اونی که موفقه باعث میشه من در مقایسه با اون ضعیف به نظر برسم. اون تونسته ولی من که نمیتونم. اون شرایطش رو داشته. استعداد و توانمندی داشته من ندارم. اون اعتماد به نفس داره من ندارم.

    ولی خداروشکر من در این چند سال اخیر که دارم رو خودم کار میکنم نسبت به قبل خیلی در این زمینه بهتر شدم که اگر این جور مواقع نجواهای شیطانی اومد، میتونم در این جور مواقع احساسات منفیم رو بهتر کنترل کنم و با یادآوری و تکرار باورهای قدرتمندکننده احساسم رو بهتر کنم.

    باور یه اینکه اگر اون تونسته منم میتونم. چون من با اون هیچ تفاوتی ندارم. من اونو تحسین میکنم و ازش سپاسگزارم چون اون با موفقیتش داره به من امید میده و الهام بخش منه و من میتونم ازش الگوبرداری کنم و منم موفق بشم.

    سوال 2: موفقیت نزدیکان خودتون رو بنویسید؟

    من چه احساسی دارم نسبت به موفقیت این فرد؟

    چه ایده های الهام بخشی میتونم بگیرم از موفقیت این فرد؟ چه درس هایی میتونم از مسیر موفقیت این افراد بگیرم؟

    1. دوستم خانم A یک ازدواج موفق داشته از شهر خودش مهاجرت کرده، خونواده تشکیل داده و الان خونه و زندگی خیلی خوبی داره.

    من در کل خیلی خوشحالم و افتخار میکنم که همچین دوست پرانرژی و موفق و خوشبخت و پویایی دارم گرچه واقعیت اینه که بعضی وقتا نجوای شیطان میاد و به من احساس حسرت میده ولی در کل کنترلش میکنم.

    دوست من خیلی احساس لیاقت یک زندگی خوب رو داشت و داره. و اینکه ایشون خیلی ارتباطات عالی برقرار میکنه. مهارت‌های ارتباطی قوی و دوستان خوب بسیار زیادی داره.

    2. دوستم خانم E ازدواج کرده و یک شغل نسبتا مناسب داره و ازدواج کرده و خونواده تشکیل داده و زندگی خوبی داره.

    دوستم خیلی دختر ریلکس و بی خیال و آرومیه. اعتماد به نفس خوبی داره. ارتباطات عالی و دوستان زیادی داره.

    3. دوستم E اندام بسیار زیبایی برای خودش ساخته و تو شغل مربیگری خودش خیلی موفقه و شرایط مالی خوبی داره و اعتبار و محبوبیت داره. ازدواج خوبی کرده و زندگی خوبی داره و رو به پیشرفته.

    ایشون روی کارش چند سال تمرکز و تمرین مداوم کرده که تونسته چنین اندامی رو برای خودش بسازه و تو شغل خودش حرفه ای بشه. اعتماد به نفس خوبی پیدا کرده و برای کار خودش ارزش قائله.

    4. یکی از دخترای فامیل خانم M مهاجرت کرده به نروژ یکی از بهترین کشورهای دنیا، ازدواج کرده و زندگی مستقلی رو تشکیل داده.

    ایشون دختر قوی هست احساساتی نیست به خونواده اش وابستگی نداره. برای سبک زندگی خودش و تصمیماتش و انتخابش ارزش قائله.

    5. یکی از هم رشته ای هام بیزنس شخصی آنلاین خودش رو زده و در عرض 3 سالی که من میشناسمش کلی پیشرفت کرده تو کسب و کارش و شرایط مالیش خیلی خوب شده.

    ایشون تمرکز و استمرار و تکرار بسیار بسیار زیادی روی کارش داره و بدنبال استقلال مالی و سبک زندگی شخصی خودش هست. اعتماد به نفس خوبی داره.

    استاد جان واقعیتش من در نزدیکان خیلی نزدیک خودم کسی رو نمیشناسم که به موفقیت خیلی بزرگی رسیده باشه و من حسرت بخورم که جای اون باشم. برعکس اطرافیان من در حدی هستن که من خیلی خوشحالم که مثل اونها نیستم. حداقل خوشحالم که آگاهی های نابی دارم و در مدار تغییر هستم.

    ولی در دوستان و آشنایان و در فضای مجازی و حتی در همین سایت عباس منش دات کام هست که افراد بسیار زیادی رو میشناسم که به موفقیت های بسیار بزرگی رسیدن و بیشتر در مورد این افراد هست که ممکنه احساس حسادت یا حسرت بکنم ولی خب این حسم رو کنترل میکنم. واقعیت اینه که هر دوی این احساسات مثبت و منفی رو ممکنه داشته باشم. هر چند نسبت به گذشته احساسات مثبتم خیلی بیشتر شده ولی نمیتونم بگم از موفقیت دیگران اصلا احساس منفی ندارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 60 رای:
  9. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2148 روز

    استاد عزیزم سلام

    الان ساعت 3:38 دقیقه بامداد

    تا الان داشتم روی سفارش مشتریم با عشق و انرژی کار میکردم

    و فایل جلسه دوم کشف قوانین رو گوش میدادم

    نمیدونم چیشد که یهو موضوعی که سه شنبه اتفاق افتاد اومد بخاطرم

    و دیدم که من خودم‌از حقم بخاطر رودربایستی محروم کردم

    بعد شروع کردم ب گفتگو با خودم‌که چرا اینکار انجام دادم

    ب دلم افتاد قبل خواب ی سر ب سایت بزنم

    و دیذم که فایل جدیذ اپلود شده و موضوعععع

    چیزی که من الان بهش برخوردم

    و جواب خدا ب من

    که محدود ب همه چیز نگاه میکنم

    و‌دیدم که دقیقا همیشه ذهن من بصورت محدود کننده عمل میکنه

    پول کمه

    روابط خوب کمه

    بچه ها دست و پا گیرن

    شهریه کلاسم بالاس همه نمیتونن پرداخت کنن

    اگه با مشتری که اشنا هست طبق قوانینی که تعیین کردم برای کارم رفتار کنم زشته و اونا چ فکری میکنن

    برخلاف همیشه که جرات نداشتم از خق خودم دفاع کنم

    اینبار

    اومدم و توی روزی که شاگردم 3 دقیقه مونده ب کلاس

    کلاس رو کنسل کرد

    تیک محاسبه هزینه جلسه رو‌ زدم

    و با اینکه مادرش با من ارتباط دوستانه ای داره

    ب خودم گفتم که

    هر جیزی جای خود داره

    کار و وقت من با ارزش

    و در زمان پرداخت هزینه جلسات این بهشون میگم که جلسه سوخت شده

    و ایشون هرطور که دوست داره میتونه فکر کنه

    در مورد سوال

    اولین احساسی که ب من دست میده

    احساس درونی حسادت

    این کامل بهش اگاهم

    و با توجه ب اموزشهاتون

    متوجه شدم که یکی از دلایل اصلیش

    باور کمبود و البته مقایسه

    مثلا همسر دوستم ب تازگی به سمت مدیر بهربرداری انتخاب شد

    در ظاهر خند ب لب ب دوستم تبریک گفتم

    ولی درونا

    همسرم رو‌با ایشون مقایسه کردم

    ولی اینجا دوره احساس لیاقت ب من کمک کرد و خیلی زود مچ ذهنم گرفتم

    در اکثر جاها

    اگه بحث موفقیت مالی نباشه

    و مثلا بشنوم که فلانی رفته کلاس موسیقی

    دانشگاه

    کلاس نقاشی

    و ی چیزی که من فکر میکنم توش میتونم موفق باشم و ترس دارم که مبادا اون شخص از من بهتر بشه ( بازهم مقایسه)

    احساس سرخوردگی میکنم

    که چرا من نمیتونم برم کلاس موسیقی

    با اینکه میدونم توانایی و استعدادش دارم ولی شرایط خرید اون آلت موسیقی ندارم

    درکل یاد ندارم که واقعا و قلبا از موفقیت کسی خوشحال شذه باشم

    چون همش خودم و شرایطم با اون مقایسه میکنم

    برای حفظ ظاهر تبریک میگم

    شادی میکنم

    ولی از درون نه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 69 رای:
    • -
      نسترن زارع بی نهایت آزادی گفته:
      مدت عضویت: 1922 روز

      سلام دوست عزیزم

      از اینکه اگر جای شما بودم و تیک محاسبه کار میزدم از خودم پرسیدم و دیدم من همه کارهام انجام میدم بدون دریافت پول اصلا اصلا

      نمیتونم این کار انجام بدم .ته ذهن من باورهایی

      هست که نمیزاره پول از کسی دریافت کنم و برمیگرده به چندتا ترمز که کشفش کردم

      1احساس لیاقت

      2احساس ارزشمندی خودت ووقتت

      3 احساس ترحم ودلسوزی زیاد که برمیگرده به اینکه بابا پول ندارن گناه دارن

      4کمبود پول

      5دوست نبودن باپول

      که بر میگرده به اینکه پول مقدس ندونم .حاظرم کلی سختی بکشم کلی کار انجام بدم ولی دست آخر بدون گرفتن پول .راضی بشم

      به هرحال همین نگرفتن پول برمیگرده به این باورهای ریشه دار در ذهنم من

      یکی یکی دارم کامنت هارو میخونم وخداراشکر هرکدوم باگی در ذهن من باز میکنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    نرگس گلستانی گفته:
    مدت عضویت: 2039 روز

    به نام خدای مهربان

    ذهنیت قدرتمند کننده در برابر محدود کننده

    یک دوره‌ی عالی و تمرین های عالی‌تر، این تمرین خیلی خوب مشخص می کنه ذهنیت و باورهای ما رو که؛ قدرتمند کننده ست؟ یا محدود کننده؟ وقتی که موفقیت افراد نزدیک رو لیست می‌کنیم..

    مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.

    مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    ◇از نزدیک ترین افراد زندگیم بخوام نام ببرم، خواهرم نفیسه؛ ایشون بدون در نظر گرفتن هیچ عامل بیرونی درسش رو تا کارشناسی ارشد در دانشگاه فردوسی با موفقیت تمام کرد. بلافاصله در اداره ی دولتی مورد نظرش راحت استخدام شد و بعدازظهر ها هم متناسب با رشته اش در یک کلینیک مشغول به کار شد. و یک سال بعد ازدواج ش کلی پس‌انداز داشت که یه آپارتمان به راحت ترین شکل ممکن خریداری کرد، ازدواج و بچه داشتن هم مانع هیچ کدوم از فعالیت هاش نشد. و اتفاقا پیگیر تر هم بود و دو تا زبان انگلیسی و فرانسه رو هم به بهترین نحو فراگرفت. در تمام این مدت، پدر و مادر و همسر و حتی از افراد فامیل به بهترین شکل از بچه اش نگهداری میکردند، در اداره مورد نظر هم اینقدر ترفیع گرفت که به مراتب کارش راحت‌تر شده و از بی نهایت طریق پول و ثروت دریافت می کنه، چندین سفر خارجی، حتی یکی دو بار هم تنهایی و آزادانه بدون مخالفت کسی رفته، الان هم پروسه‌ی مهاجرت شون به اتمام رسیده و اقامت یک کشور پیشرفته اروپائی رو گرفته.

    چه احساسی درباره‌ی موفقیت خواهرم دارم، کلی احساس خوب از جنس، ذوق و شوق، احساس افتخار، کلی تحسین و ‌…

    اما احساس بد من اصلا از جنس حسادت نیست و فقط و فقط دچار مقایسه و ناتوانی می‌شم و قبلا خودسرزنشی، ولی الآن سرزنشی در کار نیست.

    دومین فرد که میخوام ازش نام ببرم، که اتفاقا خیلی هدایتی دو روز پیش در مدار من قرار گرفت بعد از سه سال

    ◇دوست سابقم ریحانه، آخرین بار که ازش خبر داشتم مشغول پخت و سفارش کیک خانگی برای اطرافیان نزدیک خودش بود، تا دو روز پیش که خیلی اتفاقی یک صفحه اومد برام که دیدم چقدر طرف آشناست، بازش کردم که دیدم هزار ماشاالله زیر پست ش نوشته

    “بالاخره شد، افتتاح آکادمی خودم”

    والا خیلی اولش تعجب کردم بنا به دلایل بیرونی،اما خیلی زود همان احساسات ترکیبی سراغم اومد، اول انرژی و تحسین و ذوق و شوق و بعد هم احساس مقایسه

    ◇فرشته دختر عمه م، که خودش و همسرش دبیر هستند اونم در یک شهرستان کوچیک، از همون درآمد تدریس البته تکاملی یک زمینی که قبلا خریداری کرده بودند رو الان به لطف خدا تبدیل کردند به یه ساختمان شیک با چهار طبقه آپارتمان فول امکانات و متراژ بالا.

    خب اولش خیلی باور پذیر نبود برام و با حساب و کتاب درآمد معلمی جور درنمیومد ولی واقعا خوشحال شدم چون از خواسته های خودم هم هست داشتن املاک زیاد.

    چندین افراد دیگر هم هستن که نتایجی فوق عالی گرفتن در همه‌ی ابعاد زندگی، که بسیار برام الهام بخش هستند. البته اکنون از نظر من فردی موفقه که در عین حال که دستاوردهای زیادی داره، احساس خوب و رضایت درونی هم داشته باشه.

    مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.

    سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

    به خودباوری برسم

    الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛

    ◇ این که قانون جهان هستی برای همه یکسان هست، نتایج خوب افراد رو بازتاب افکار و باورهای خودشون می‌بینم، هر کسی در هر جایگاهی که هست، دقیقا در جای درستشه،

    باور کردن فراوانی جهان هستی، باور اینکه اگه اون فرد تونسته پس من هم می‌تونم و…

    سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟

    خب خواهرم چون نزدیک تر هست به من راحتتر میتونم باورهاش رو کشف و موفقیت ش رو از نگاه قانون بسنجم..اگه بخوام مهم ترین دلیل موفقیت‌های خواهرم رو بگم؛ به یه چیز می‌رسم، احساس لیاقت بی‌نهایت و بسیار الویت قرار دادن و دوست داشتن خودش ، حتی از بچه‌ش (^_^)، پشتکار بسیار بالا و جاه طلب بودن

    در مورد دوستم هم نیز خودباوری بسیار بالا، که حتی تضادهای بدی که در رابطه‌ی عاطفی اش داشت اون رو متوقف نکرد و ادامه داد.

    در مورد دختر عمه‌ام هم باید بگم الویت شان خرید ملک هست، خیلی مدیریت مالی عالی دارند، به حرف و حدیث های دیگران خیلی بی‌توجه هستند، الگوهای خوبی در این زمینه پیدا می‌کنند و مسیر رو پیش می‌برند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 69 رای: