ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 27 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-15 20:29:492024-02-15 20:34:32ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم
شاید باورت نشه استاد هر روز صدها بار این فایل رو گوش دادم حتی
توی حمام هم می رفتم صدای شما با من بود این اهمیت مطالب
شما رو می رسونه چشام باز میشه و روشنایی روز که توسط خداوند بهم
هدیه میشه اولین کار شنیدن فایلهای بسیار بسیار مهم شماست و درک
اونا و آهسته آهسته تبدیل شدن به شخصیتم و رفتارم در عمل که این
زمانبر هست .
اما تغییر در زندگی روزمره چیزی است که توی خیلیا ممکنه با ترس و
دلهره همراه باشه
تغییر در کسب و کار مهارتهای لازم خودش رو می خواد و کسب مهارت
هم ساده نیست چون در ابتدا باید بدونی عاشق چه کاری هستی پس
از اون مهارتهای لازم رو بیاموزی و باز زمانبر هست
و از همه مهمتر تغییر در نوع روش رفتارهای ما که به عادتهای ما تبدیل
شده حاصل سالهای سال تکرار آنهاست و جزو سخت ترین کارهای ممکن
هست و هر شخص مقاومتهای خاص خودش رو داره که آیا این کار به
صلاحش هست یا خیر و با کلی سخت گیری شاید تغییر کنه یا منصرف
بشه از تغییر . و اکثرا منصرف میشن
و حتی بعضی وقتها بارها سرمون به سنگ می خوره از تغییر نکردن اما
حاضر نیستیم تغییر کنیم .
استاد برای خودم همینطوره اما خیلی نادره
به خودم میگم این یک کار و خوب فهمیدم اما چون وارد جزییات نشدم
و اکثرا با یک تغییر جزءی کار رو خیلی راحت تر آدم میتونه در زمان کمتری انجام
بده اما چون انسان مقاومت میکنه هم کار طولانی تر به نتیجه میرسه و هم هزینه
بیشتری براش در بر داره و من خودم باید بارها خودم رو دلداری بدم که اگر می خوام
آسون بشم برای آسونی ها باید اول تغییر رو با آغوش باز بپذیرم .
و این در تمام ضمینه ها و در پهنای زندگی صادق هست .
و استاد هر شخص چون تجربه های متفاوتی داره و نسبت به تلاش خودمون نتایج
متفاوتی هم قطعا داریم این کاری که شما میفرمایید چه تغییری رو انجام دادم
که به نفع من بوده خودم همیشه و همیشه تغییرات بنفعم بوده چون اولا با تنها
و تنها و بیشتر مواقع از خداوند هدایت خواستم و صد در صد تمامی موارد در بهترین
شرایط ممکن انجام شده بطرز شگفت انگیزی و غیر قابل باور بوده برای خودم و حتی
به خاطر اینکه باور پذیرتر بشه برای خودم برای نزدیکترین اشخاص زندگیم تعریف
کردم و تحسین کردم احسن الخالقین رو هزاران بار .
و خودم قبول کردم که در دو مسأله مشکل دارم اینکه انسان فراموش کاره دوم خطا
کاره پس اصلاح میسر یا به قول شما تغییر در اکثر مواقع ضروری است .
استاد اون تمرینی که خودت آگاهانه از تغییرات کوچک هم شروع کنی بسیار بسیار لذت بخش
بود برای من و ازتون سپاسگزارم بابت این تمرین بسیار زیبا .
و ساختن باورهای قدرتمند کننده که توی زندگی من جادو میکنه استاد . یکیش اینه که
خداوند همیشه با زیر ورو کردن هر قسمتی که اراده میکنه اون موضوع رو بطرز شگفت
انگیزی به بهترین وجه خودش کاملا متفاوت از گذشته خلق میکنه .
استاد این دوره شگفت انگیزی که شروع کردین برای من مثل کلکسیون جواهر آلات
میمونه و این گنج رو با تمامی حس های بدنم لمس میکنم می بویم مزه مزه میکنم
گوش میدم و میبینم نتیجه این رو در گوشه گوشه زندگیم و از خدای خودم با تک
تک سلولهای بدنم شاکرم بخاطر داشتن وجود بی نظیر شما استاد عزیزم
بنام خداوند هدایتگر و وهابم.
سلام ب استاد عزیزم و همراهان گرامی در این سایت الهی.
پاسخ ب سوال اول فایل:
در کل زیاد با این مورد مشکلی نداشتم.شاید کمی مقاومت داشتم ولی حاد نبوده.
مثلا از تغییر محل زندگی استقبال میکنم.راحت دکور خونه و جای وسایل و تغییر میدم در صورتیکه میبینم بعضیا حاضر نیستن سالهای سال جای ی صندلی رو تو خونه یا محل کارشون تغییر بدن.
از تغییر تیپ و ظاهرم ب شکل نرمالش استقبال میکنم.
مثلا هر 4،5 سال کلا فرم لباس پوشیدنم،ارایش مو و رنگ و …..عوض میشه.
از همه رنگی لباس دارم.
بعضیا رو میبینم سالهای سال فقط ی رنگ و ی مدل لباس میپوشن و موهاشون و ارایش میکنن و حاضر نیستن حتی برای ی بار امتحان کنن ی مدل دیگه رو.
خداروشکر مقاومتی ندارم تو تغییر.
قبل از زندگی ب شیوه ی قانون سلامتی،رستوران های جدید و غذاهای جدید و حتما تست میکردم.
باورم این بود ک ارزششو داره ی بار امتحان کنم تا اینکه اصلا ندونم چی ب چیه.
گیر نمیدادم ب ی رستوران یا ی مدل غذای خاص.
از مغازه های مختلف خرید میکنم،گیر نمیدم ب ی جای خاص و ی برند خاص.
الان ک یادم میاد فقط تو ی مورد برام تغییر خیلی سخت بود.اونم تغییر باشگاه و مربی ورزشی.
سالهای سال با ی مربی و باشگاه کار کردم.این در صورتی بود ک اصلا محیط باشگاه و دوست نداشتم.
تا چند سال پیش از همه مدل تیپ و شخصیت و اخلاقی،دوست و رفیق داشتم.ولی ی جایی رسید ک خسته شدم و دایره ی ارتباطیم و خیلی کوچیک کردم.
تغییر بزرگی بود چون من معروف بودم ب رفیق بازی و دوست متنوع زیاد داشتن.
الان فقط ی تعداد خیلی کم،و کنترل شده با همونا هم رفت و امد دارم.
(البته از وقتی ب طور جدی شروع کردم روی خودم کار کردن،دیگه فرصتی نمونه برای رفت امدهای بیخودی و زیادی).
==================================
تمرین های این جلسه:
1-یکی از مهم ترین تغییراتی ک الان یادم میاد،تغییر در سبک زندگی کردن و شخصیتم بود.
متوجه شده بودم، دلیل اینکه زندگی بر وقف مراد نیس و هر چی تلاش میکنم نتیجه ی مطلوبی حاصل نمیشه،برمیگرده ب سبک و شیوه ی زندگی کردن خودم.
باید تغییرش میدادم تا نتایج هم تغییر کنه.
سال 99 با ی استاد تلگرامی اموزش و شروع کردم و اسفند ماه سال 400 هدایت شدم ب این سایت الهی و شما استاد عزیزم.
بدون هیچ مقاومتی یکی یکی فایل های دانلودی رو نگاه کردم و گوش دادم.حرف های استاد و وحی منزل دونستم.
همه رو تو زندگیم اجرا کردم.
تمام فایل ها رو گوش دادم و بعدش هدایت شدم ب 12 قدم و احساس لیاقت.
با برخورد ب ی تضاد در سلامتیم متوجه شدم ک باید سبک و روش خورد و خوراکم هم تغییر بدم.
وارد دوره ی قانون سلامتی شدم و بدون ذره ای مقاومت و بوجود اومدن سوالی ،تک ب تک گفته های استاد و بهش عمل کردم.چون کاملا ب استاد و اموزش هاش ایمان پیدا کرده بودم.
الان ک 3 ماه از زندگی ب این شیوه میگذره نتایج فوق العاده ای گرفتم.نه تنها این تغییر سخت نبوده خیلی هم راحت بوده.الان دیگه این سبک زندگی برام خیلی راحت و روتین شده.
این دوتا تغییر مهم و اساسی بوده برای من ک تو این مدت رخ داده و باید انجام میشد وگرنه معلوم نبود ب کجاها کشیده میشد وضع زندگیم.
عبارت های تاکیدی:تغییرات منو رشد میدن مثل همه ی اون تغییراتی ک کردم و رشد کردم و نتیجه ی خوبی گرفتم.
جهان در حال تغییره اگر من تغییر نکنم حذف میشم.
آب ک ی جا بمونه،مرداب میشه پس منم نباید ایستا باشم و هر روز باید تغییر کنم.
در حال حاضر تغییری ک باید بکنم افزایش درامدم هست و حتما حتما یادگیری یک زبان جدید ک خیلی علاقه دارم ب زبان ترکی استانبولی.
برنامه ای ک برای اجرای این تغییرات دارم اینه ک:با توکل ب خدا و بستن کمر همت،کنار گذاشتن کمالگرایی و درست کردن اهرم رنج و لذت باید شروع کنم.خداوند هم هدایتم میکنه.
برنامه ای ک برای ذهنم دارم اینه ک:ذهن عزیزم اصلا تغییر ترس نداره،خیلی راحته.هر تغییری انجام شده ب نفع من بوده پس از این ببعد هم همینه.
جهان در حال تغییره.
نمونه اش هم تغییر فصول.
پس تغییر و جزوی از روند زندگی بدون…..
سپاس گزارم استاد عزیزم بابت این فایل بینظیر.
در پناه الله مهربان باشید/
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم، مریم بانوی مهربان و همه دوستانم در این سایت الهی
اول از همه از استاد عزیزم تشکر می کنم بابت این فایلهای پر از آگاهی که به اندازه محصولات ارزشمندند.
حالا پاسخم به سوال:
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
من در مقابل برخی تغییرات، واکنشم خیلی خوب بوده مثلا وقتی اوایل ازدواجمون همسرم گفت که میخواد شغلشو عوض کنه، نه تنها مانعش نشدم بلکه تشویقش هم کردم. دلیل این واکنشم این بود که پیشرفت و رشد همیشه برای من خیلی مهم بوده یادمه قبل از ازدواجم همیشه دنبال شخصی بودم که دنبال پیشرفت باشه. حتی وقتی برای بار دومم همسرم تغییر شغل داد من مشوقش بودم.
شغل جدیدش در شهری بود که 30 کیلومتر با شهر خودمون اختلاف داشت و بعد از مدتی تصمیم گرفتیم که به اون شهر نقل مکان کنیم. در مورد این تغییر هم من کوچکترین مقاومتی نداشتم با وجود اینکه باید از خونه مادرشوهرم که رایگان در اختیارمون بود به خانه اجاره ای نقل مکان می کردم.
ولی در بعضی موارد من در مقابل تغییر مقاومت کردم و اون موقع که باید دست به تغییر می زدم نزدم مثلا چند سال پیش توی شرکتی کار می کردم که خیلی تحت فشار روانی بودم و اذیت می شدم ولی بخاطر عزت نفس پایین و این فکر که اونچنان کارم خوب نیست که جای بهتر بتونم کار پیدا کنم و باور شرک آلود که بهتر از این همکارها پیدا نمی کنم در اون محیط موندم و زمانی که به ناچار اونجا رو ترک کردم به جایی رفتم که از همه جهت از جای قبلی بهتر بود و همکارانی به مراتب بهتر هم داشتم. این اتفاق باعث شد که بفهمم آدم خوب همه جا هست و نباید به آدمها وابسته شد. البته اون موقع اصلا با قوانین آگاه نبودم.
کلا خیلی جاهایی که احساس کردم تغییری برای پیشرفتم خوبه مقاومت زیادی نداشتم ولی بعضی جاها هم بخاطر کمبود عزت نفس مقاومت داشتم.
تمرین اول: تغییراتی که مقاومت داشتم اما به نفعم شده
همون تغییر در محل کارم که بهش اشاره کردم جزو این موارد بوده است. یه مورد دیگه در زمان تحصیلم بود که برای پایان نامه فوق لیسانسم، استادی که می خواستم استاد راهنمام باشه گفت بخاطر تعداد زیاد دانشجوهاش نمی تونه منو قبول کنه و بهم پیشنهاد کرد که استاد دیگه ای رو انتخاب کنم و خودش استاد راهنمای دومم میشه. من اول خیلی ناراحت شدم ولی بعدا به نفعم شد. چون استاد دوم خیلی وقت می گذاشت و رابطه خوبی هم با من داشت.
تمرین دوم: برداشتن قدمهای کوچک برای تغییر:
در مورد امتحان غذاهای جدید یا مسیرهای جدید مقاومتی ندارم و الانم انجامش می دم ولی معمولا خیلی به تغییر دکوراسیون علاقه ندارم که الان می خوام در این زمینه هم انعطاف پذیرتر باشم.
تمرین سوم: جملات تاکیدی در مورد تغییر:
خدا در این مرحله جدید همراه منه و در حل مسائل بهم کمک می کنه.
رشد و پیشرفت با تغییر ممکنه.
تمرین چهارم: تغییراتی که می خوام در زندگیم اعمال کنم:
الان در دو قسمت از زندگیم می خوام تغییر کنم و در واقع شروع کردم: یکی مدیریت بهتر زمانم در طول روزه که می خوام با تغییر برخی از رفتارهام از وقتم بهتر استفاده کنم و به آرامش بیشتری برسم.
مورد دوم هم شروع کردن ورزش و پیاده رویه. قبلا تقریبا هر روز پیاده روی می کردم ولی الان مدتیه که رها کردم و می خوام دوباره از نو شروع کنم.
خیلی نیاز دارم که در مورد ارتباط با آدمهای جدید روی خودم کار کنم و خودمو تغییر بدم چون از بچگی از ارتباط با آدمهای جدید طفره می رم.
کلا از این فایل یاد گرفتم که از تغییر فرار نکنم و به ذهنم باج ندهم و اگه هم باورهای نامناسبی دارم که مانع تغییرم می شن اونها رو رفع کنم. مثلا در ارتباط با آدمهای جدید باورهای منفی دارم که مربوط به عزت نفسمه مثلا کسی دوست نداره با من دوست بشه یا من آدم جذابی نیستم و آدم کسالت آوریم و خلاصه از اینجور چیزها که مسلما باید باورهامو تغییر بدم تا منجر به عمل متفاوت و تغییر بشه.
بازم ازتون ممنونم استاد عزیزم
خدا رو شاکرم بابت بهترین و بزرگترین تغییر زندگیم که تغییر افکارم و پا گذاشتن در این مسیر هست
سلام خدمت استاد عزیز
من همیشه نبست به تغییر مقاومت داشتم هنوز هم دارم بخاطر دهنت و افکار منفی بینی که داشتم همیشه از تغییر و اتفاق جدید یا انتخاب جدید می ترسیدم و مقاومت داشتم الان که چند وقته که روی خودشناسی خودم کار میکنم و متوجه شدم بیشتر دهنت من منفی بوده و بیشترش هم حاصل دوران کودکی و محیط اون موقع بوده . الان متوجهش هستم و دارم روش کار میکنم ولی لین همون پاشنه آشیل من هست منفی بینی
تو هررر اتفاقی سریع دهن من براش تصویرسازی منفی میکنه و ی سناریو منفی میسازه همش بخاطر این دهنت من هست که عادت کرده به منفی دیدن
الان سعی میکنم تغییر بدم از زاویه مثبت ببینم بعضی موقع که سناریو منفی شروع به کار میکنه به خودم میگم آها باز این شروع کرد الان دیگه روش زوم نمیکنم و قطعش میکنم میگم چیزی نیست این فقط عادت ذهنی توجه
الان بیشتر از تغییر استقبال میکنم پیشنهاد جدید میاد میگم اوکی نباید بترسم حتی بترسم میگم باید برم تو دلش و رفتم دیدم هیچی نشد همچی بخوبی گذشته الان شجاع تر و جسورتر شدم حتی طبق گفته شما سعی دارم تغیرات کوچک خودم ایجاد کنم
بعصی جاها میدونم باید تغییر کنم لی هن ز تنبلی میکنم ولی اینجا قول میدم زود شروع کنم حتی این تغییرات کوچک و شجاعانه باعث اعتماد به نفس و حس خوب در من شدهمیشع بخاطر دید ضعفیم میترسیدم و خجالت میکشیدم برم باشگاه الان میرم یوگا و حس خیلی خوبی دارم و از اینکه دهنم تغییر کرده و شجاعت بیشتر شده خیلی خوشحالم و این دید بهم داده که ببین شد ببین تونستی پس تو کارای دیگه هم میتونی پس تلاش کن و حرکت کن
خدایا شکرت
ممنون استا از بودنتون
سلام استاد عزیزم سلام به مریم جان وهمه دوستان
استاد چقدر سخاوتمندانه برای ما وقت میزارین واگاهیهاتون رو در اختیار ما میزارین بینهایت سپاسگذارم
واما سوال در برابر تغییر چه واکنشی داریم
استاد من خیلی عاشق نقطه امنم واز تغییر میترسم
دقیقا وقتی به چیزی عادت میکنم دلم میخواد تا آخر عمرم همون شکلی باشه
چقدر جسارت میخواد که آگاهانه بخوای وضعیتتو تغییر بدی
فقط یه ایمان قوی باعث میشه خودتو بسپری به شرایطی که خداوند برات رقم میزنه
یه ایمان قوی باعث میشه به هدایتهات گوش بدی
یه عزت نفس فوق العاده باعث میشه درلحظه تصمیم بگیری
میشه گفت هدایت شما مهاجرت بوده خدا میدونه هدایت من چیه فقط باید ظرفمو بزرگ کنم تا به هدایت اصلی برسم
میدونی استاد اینقدر باید روی خودم کارکنم که درزمان تغییر وقتی به تضادی خوردم بتونم ذهنمو کنترل کنم
تغییرات کوچیک رو خیلی خیلی دوست دارم وهمیشه انجامش میدم
اعتبار همه اتفاقات رو از خداوند میدونم وخودمو در برابر هرتغییری رها میکنم
من هرروز دارم روی تغییر رفتارم کار میکنم
روی وابستگی به اطرافیانم کارکنم تادر نبود اونها زندگی عالی داشته باشم
هرتغییری که رخ میده حتما خیریتی توشه
پیش به سوی تغییرات حتما میام از تغییراتم اینجا مینویسم
سلام استاد،
اول اولش شاید یکم مقاومت باشه اگر تغییر از طرف بیرون رخ داده باشه. مثلا رییس محل کار عوض بشه. خوب باشه قوی تر ادامه میدم و اگر ان چیزی نباشد که من میخوام سعی میکنم آن تغییر بیرونی رو یک فرصت برای تغییر خودم یا یک حرکت جدید بدونم.
اگر تغییر در عادت های خودم باشه از اونجایی که عادت هارو معمولا با یک هدفی میخوام تغییر بدم یکم ذهن رو میشه بهتر کنترل کرد .
مثلا من الویتم در روز ورزش بود و تازگیا الویتم روی تولید محتوا اومده یکم مقاومت داشتم که ورزش رو نمیتونم درست انجام بدم بعد گفتم میتونم تولید محتوام رو در حالت ورزشی رو انجام بدم و باهم ترکیب کردم که هردو رو باهم انجام بدم.
ممنون از توجه شما.
سلام به استادعزیز، درمورد تغییرات اگربخوام بگم خب من تغییرات ودوست دارم و از یکنواخت بودن خسته وکلافه میشم، مثلا درمورد تغییرات کوچیک،توی دکوراسیون خونه من سعی میکنم هرچند وقت یبار تغییر بدم دکور خونه را واین تغییر حالم وخوب میکنه یا حتی داخل کابنت ها را سعی میکنم وسایلش وجابه جا میکنم که ذهنم به عادت
نکنه و اوکی باشه باهرتغییری یا حتی جای خوابم وگاهی وقتها تغییر میدم تا عادت کنم به اینکه جای دیگه رفتم بی خواب نشم، چون افرادی و دیدم که میگن چون جای خوابمون تغییر کرده بود بی خواب شدیم. حتی خیاطی که میکردم هرچندوقت یبار فضای گارگاه و تغییر میدادم وکلا تنوع ودوست دارم ازیکنواخت بودن کسل میشم. اینا درمورد تغییرات کوچیک زندگیم بود. توی پرانتز بگم که همسرم کاملا باتغییرات مخالف بود ولی من اونقدر این کاروانجام دادم که اونم نرم شده مخصوصاتوی دکوراسیون خونه وحیاطمون وچون فضاش به دل خودمون طراحی کردیم ویه سادگی خاصی داره و از تجملات دوری کردیم استاد مثل پرادایس شما آرامش خاصی داره، هر میاد خونمون میگه این ایده هااز کجا به ذهنتون اومده چقدر قشنگ وآرامشبخش هست خونتون ومن میگم که از استادم یاد گرفتم، البته که بازم سعی میکنم از این شرایط لذت ببرم ولی بهش عادت نکنم چون ممکنه یه زمانی بخوام از اینجا به جای دیگه برم واعتقاد به اینه که هرچند وقت یبار یه تغییر باید باشه تا انسان وابسته نشه.
قسمت اول سوال
من از اول چون خودم دوست داشتم تغییر ایجاد کنم مقاومت خاصی نداشتم و اگر روندی ایجادمیشد که میبایست تغییر ایجاد بشه باآغوش باز میپذیرفتم وسعی میکردم برم تودلش، اما برای گواهینامه گرفتنم چون ترس داشتم از رانندگی وتوی جمع مخصوصا جمع مردانه رفتن اولش نجواهای ذهنم اذیتم میکرد ولی من سعی کردم بهش غلبه کنم وبعدش چقدر باعث شد اعتماد به نفسم بالا بره وازاینکه توی جمع مردانه برم ترسم بریزه واین یه نکته خیلی مثبتی بود برام.
قسمت سوم سوال
عبارات تاکیدی مثبت
تغییر کردن باعث رشدجهان می شود
تغییر کردن باعث میشه اعتمادبه نفسم بالابره وبه
توانایی هام ایمان داشته باشم
تغییر کردن باعث میشه پا روی ترسهام بزارم وقوی تربشم
تغییر کردن باعث میشه به خدا نزدیک تربشم
کارخداوند در هر لحضه تغییر جهان هست وباتغییرات جهان گسترش پیدا میکنه
ازتغییرات فصل ها ودما گرفته تا درختان ومیوه هاهمه چیز بر پایه تغییر بنا شده
ولذت زندگی به تغییر کردنه، وقتی تغییر میکنی یعنی داری زندگی میکنی وزندگی در جریانه.
قسمت چهارم سوال
درحال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
تغییرتوی روند سلامتیم که به شدت نیازبه تغییراست، شرایطی که توی سلامتی جسمانیم به وجود اومده باعث شده زندگیم مختل بشه وتمرکزم برای کار کردن روی سایت و دوره ها وحرکت کردن توی مسیری که عاشقشم به تعویق بی افته.
می دونم که باید از دوره سلامتی استفادهکنم، میدونم که باید یسری چیزها را نخورم اما بخاطریسری شرایط نمی تونم اینکار وانجام بدم شما فکرکن به دونفر توی لیوان سم بریزی بخورن یکی ندونه که چیه میخوره ولی اونیکی بدونه که چیه میخوره ولی مجبور باشه این کار را انجام بدهبرای اونی که میدونه و اون کار را انجام میده چقدر
سخت وزجر آوره.
برنامه ای که بتونم دوره سلامتی وبخرم اینه که همه تمرکزم خریدن دوره سلامتی باشه، پولهام وبرای خریدن این دوره جمع کنم والبته مهم تر ازهمه روی باورهام کارکنم.
خداوندا من به هرخیری که از توبرسه سخت فقیرم
وبه شدت نیازمندتغییر شرایطم هستم
بنام الله
سلام زهرای عزیز وارزشمند
زهرا جان با خواندن کامنتت متوجه یه نکته شدم که خودم فراموش کردم در کامنتم به آن اشاره کنم وآن هم مقاومت ذهنم به تغییر جای خوابم هست
ازت سپاسگزارم که دستی شدی از دستان خداوند تا به یاد بیارم که روی این موضوع هم باید کار کنم
زهرا جان آخر کامنتت اشاره کردی به وضعیت سلامت جسمانی ات که گویا شرایطی داری که در حال حاضر نمی تونی از دوره قانون سلامتی استفاده کنید
زهرا عزیز منم خیلی دوست داشتم دوره راتهیه کنم ومتعهدانه در این مسیر قدم بردارم ولی بخاطر مشکل جسمانی فعلا از تهیه دوره صرفه نظر کردم ولی با توجه به کامنت دوستان متوجه شدم قند وشکر وهر آنچه کربوهیدرات داره باید از زنجیره غذایی حذف وهمچنین تمام مواد غذایی که نشاسته دارند من آگاهانه عمل کردم چای که می نوشم تلخ مینوشم الان مدت دوماه هست نوشابه نخوردم فست فودی تقریبا به صفر رسیده ولی از لحاظ حذف نان وبرنج هنوز جای کار دارم امیدوارم تونسته باشم کمکی در این مورد به شما دوست ارزشمندم کرده باشم
زندگیت سرشاراز عشق ،ثروت،سلامتی وشادی را برات آرزو دارم
یاحق
سلام فهیمه عزیزم، من تقریبا همه فایلهای مربوط به دوره سلامتی واکثرکامنت ها راخوندم نتایج دوستان وخوندم حتی سعی کردم یسری چیزها راهم نخورم امابه قول استاد که توی فایل اخیر گفتن یه معتاد فرقی نداره چه اندازه مواد مصرف کنه همون تاثیر
توی بدنش هست پس کربوهیدارت در بدن ماهم دقیقا همین طور عمل میکنه متاسفانه باید بگم قوط قالب ماها اکثرا شده برنج ونون که بیشترین کربوهیدارات را داره.
به امید خدا ماهم به سمت اونایی سلامت زندگی میکنن هدایت میکنه وماهم دوره سلامتی وتهیه میکنیم آمین.
سپاسگزارم به خاطرکامنت ارزشمندت فهیمه عزیزم
سلام استاد
من امروز شارژر گوشیم خراب شد اومدم بگم ای وای…
گفتم نهههه آتنا خداوند این رو به نفع تو تمام میکنه
دیگه به شارژر توجه نکردم و رفتم سر کار خودم و شروع به مطالعه کردم و بعد که کارم تموم شد ایده از طرف الله یکتا اومد گفتم شاید مشکل از جلد گوشیه برش داشتم و گوشیم شارژ شد.
تمرین:
من یک سال یک استاد داشتم و به معلم زیست ام عادت کرده بودم بعد سال یازدهم و دوازدهمم میخواستم معلم جدیدی بیارم و معلم زیست جدیدمون واقعا عالی بود و در سال کنکورم این به نفع من تمام شد
تغییری که امروز رخ داد و شارژرم کار نکرد باعث شد من درسم رو زود تر تمام کنم
وقتی پدرم فوت شد باعث شد من بدونم الان پشتوانه ی مالی دیگه ندارم و خیلیییییی آگاهی و تلاشم بیشتر شد و این هم به نفع من تمام شد
و…
خداوند با تغییر شرایط به من ایده و برکت میدهد
تغییر شرایط باعث یادگیری در من میشه
تغییر در من باعث بهبود من میشود
مورد سوم
تغییری که باید در خودم ایجاد کنم:
من باید تعداد تستمو به حداقل100تا برسونم تا نتیجه ی بهتری بگیرم و تایم مطالعه ام رو هم بالاتر ببرم.
هم اکنون خوشحالم وشکر گزارکه همینک بودنم ادامه دارد و قوطوردرعضمت عشق خداهستم
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته وخانواده عباسمنش
واقعا چقدخداوند سریع جواب سوالات مارومیده
پری شب یه الاهمی بهم شد که به کارکسبم گسترش بدم وبایدیه تقییراتی بهش بدموازخداوند یه نشانه خاستم
امروز صبح سایتو بازکردم ودیدم خداوندااززبان استاد جوابموواضح داد خدایاشکرت
سوال اول :وقتی تقییری در روند روتین زندگی من پیش میاد دربرابرش مقاومت میکنم یاباآغوش باز ازش استقبال میکنم؟
من خداروشکر ازوقتی بااستادآشناشدم خیلی وقتها خودم تقییرات ایجاد میکنم وواردمسیرهای جدیدمیشوم ونتایج بسیارعالی هم گرفتم بلطف خداوند خب بعضی تقییرات یهویی هم که پیش آمده درزندگی من اولش ترسیدم ونجواهای زهنی هم صیع کردن که من رابترسونن ولی خیلی وقتا خداروشکر من از تقییرات قبلی که پیش آمده بود ومن باآغوش بازازشون اسقبال کردم وخداروشکرنتیجه گرفتم برای زهنم منتقی میکنم این تقییراتو ودوباره به خداوندتوکل میکنم وواردمسیرمیشوم.
یه جورایی هم ماجراجویی میکنم مثلا همیشه از یه مسیرمیرم ومیام وبرام یه حاشیه امنی هست مسیرومیدونم چاله چوله های جادرو یادگرفتم ولی آگاهانه ازیه مسیردیگه میرم وباخودم میگم بزار این جادروبرم و تجربه جدیدی کشف کنم وزیبایی های بیشتری ببینم و واقعا در99درصد مواقع درمسیرجدید چقدزیبایی های بیشتری دیدم یاحتاشده باچه انسان های نازنینی دراین مسیراشناشدم ومشتریم شدن وکارکسبم گسترش دادم. من این کتاب(چه کسی پنیر من راجابجاکرد)خوندم چندبارخیلی برام جالب بود پیش از تمام شدن پنیر بدنبال پنیر جدید میگردم وهمینکه تصمیم میگیرم تقییرکنم آگاهانه واقعا خداوند راهوبهم نشون میده وبهم هزاران بارثابت شده که علی تو یک قدم اول بردار خداوند 100قدم برات برمیداره
ممنونم ازاستادعزیز
درپناه الله یکتا شادوثروتمند باشید
به نام خداوند هدایتگر و مهربانم .
خدایی که هر چه دارم و هرچه هستم از اوست .تسلیم امرو اویم و محتاج لطف او .
سلام استادم ممنون برای فایل های ارزشمند و دل انگیزتون .
در مقابل تغییرات چه واکنشی داریم؟
من کلاً در برابر تغییرات مقاومت نمیکنم و خیلی منعطف هستم و خودم رو با شرایط وفق میدم.
چه زمانی که ازدواج کردم از شهر خودم به شهر دیگهای اومدم خونمونو عوض کردیم. کارم رو متوقف کردم .دوباره کارمو شروع کردم .محل کارم تغییر میکرد.
هر موردی که برام پیش میومد در مقابلش انعطاف داشتم. و خودم رو با شرایط وفق میدادم.
اما این دیدی که استاد میگن که میتونید به بالاتر از این توجه کنید.اینکه این تغییرات برای این اومدن که تو رو رشد بدن و با این دید که میتونه به رشد من کمک کنه بهش نگاه کنم مسلماً میتونه برای من نتایج خیلی عالیتری داشته باشه.
همینطور که استاد تو اولین فایل در مورد تحسین دیگران میگن که من یاد گرفتم دیگران رو تحسین کنم و یک کلمهای که همیشه سر زبونم هست اینکه تحسین میکنم فلانی رو که این کارو کرده و تحسین میکنم فلان شرکت و …
در مورد فایل دوم که در مورد چالشها جناب استاد میگن اینکه چالشها برای این اومدند که ما رو رشد بدن باید انجامش بدیم و با تجربه اون چالش در اصل میشه رشد کرد پیشرفت کرد و مسیر تکامل رو طی کرد. در فایل سوم که در مورد مشکلات و مواجه با مشکلات استاد میگن اونم همینطور هست که میگن مشکلات میان تا ما رو رشد بدن و به ما کمک کنند تا مسیر تکاملمونو طی کنیم.
در اصل در همه فایل هایی که استاد مطرح میکنند یه نکته خیلی جالبه برای من همشون ما باید حالمونو خوب کنیم به حال خوب برسیم ولی یه چیزی که فراتر از اون حالت احساس خوب و حال خوبه اینکه باور کنی اون مشکله اون چالشه اون تغییره اومدن تا من رشد کنم تا من بتونم به مرحله بالاتر برم. و میشه نگاه من اینطور باشه که اینها همشون یه فرصتن یه نعمتن پس وقتی دید من و باور من این بشه دیگه اون احساس بده به وجود نمیاد.
چقدر زیباست که از بالا به مسائل نگاه کنیم مسائل برامون کوچیک میشن باورهامون کاملتر و جامعتر میشه و میتونه به ما این درک و فهم رو بده که تو میتونی مسلط باشی بر شرایطت.
…..مرحله اول…….
من قبلا در مقابل سرکار رفتن مقاومت داشتم .اینکه هر روز صبح از خواب بیدار شم و برم سر کار .شوهرم نظرش این بود تو خونه بودن ذهنتو فسیل میکنه. به هر حال رفتم سرکار و الان خیلی راضیم و با خودم میگم چرا وقتی تو خونه پدرم بودم به فکرش نبودم .چرا اینقدر زمان رو از دست دادم چرا که هم دستم تو جیب خودم بود و خودم نیازهای خودم رو اوکی میکردم .تو کار دقیقتر شدم .مسئولیت پذیرتر شدم .روابط با دیگران رو یاد گرفتم .یاد گرفتم درگیر حواشی نباشم ،برای رشد در کارم تلاش کنم .برای کارم و خودم ارزش قائل باشم .بتونم در مورد خودم و کارم و ارزش هام راحت تر صحبت کنم .
برای سر کارم در مقابل کار فروش مقاومت داشتم و این تغییر رو نمیخواستم قبول کنم ولی وقتی وارد کار فروش شدم ،دیدم من اصلا صحبت کردن رو دوست دارم و این ارتباط برای من جذابه .قبلا تلفن های خونه رو خودم جواب می دادم. اون انرژی و حال خوب رو همیشه داشتم و این تغییر باعث شد این تمایل و این علاقه رو تجربه کنم. و مسلما موفق تر شدم .و ارزشمتدتر شدم .
در مقابل غذاهای جدید و متفاوت با غذاهای روتین که درست میکردم خیلی مقاومت میکردم و در حالی که بچه ها این نیاز رو داشتن ولی وقتی تجربه کردم این تغییر برام لذت بخش بود و باعث شد بتونم غذاهای جدید دیکه ای رو در لیست غذایی ام بیارم .
مواردی رو که باید در اون تغییرات داشته باشم .
در ارتباط با نحوه ی برخوردم با دخترام . و باید بررسی کنم بچه ها کجا احساس نیاز میکنند بیشتر خودم رو اوکی کنم و کجاها اشتباه یاد گرفتن ،از مسیر درست، کار درست رو یادشون بدم.
در مورد نحوه ی کارم و نحوه ی تماس هام و مکالماتم .و استفاده از شرایط آنلاین. دارم یه کار روتین رو انجام میدم برون تغییر و این مسلما نمیتونه باعث نتایج عالی در کارم بشه .
و باید من بتونم
تغییر در باور فراوانی ام با توجه به اینکه شاغلم و درآمد دارم هنوز نمیتونم اون نیازهای رو به راحتی تهیه کنم .