پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

501 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 755 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام به استاد عزیز.

    کلید:توانایی به نام خودشناسی.

    فایل:الگوهای تکرار شونده قسمت 5.

    خدارو شکر که وقتم رو در این سایت وبا شنیدن ودرک این مباحث می گذرونم.

    از چه شرایط و موقعیتهایی فراری هستید.

    از اینکه تنهابخوام کارهای مغازه رو انجام بدم با اینکه بیشتر کارها رو بلدم ویکی دوتا رو نمی دونم وکارها همه با کامپیوتر هستند وقتی با شوهرم باشم با اعتماد به نفس پشت سیستم می شینم وکارهای مردم رو انجام می دم و هر وقت سوالی داشتم می پرسم اما وقتی خودم تنها باشم فراری هستم واصلا دلم نمی خواد بشینم تو مغازه وگاهی به یه بهونه ای فرار می کنم می یام خونه.

    البته که دلیلش اینه که وقت کافی نمی زارم تا چند مورد که بلد نیستم یاد بگیرم.

    مورد دیگه

    رانندگی با اینکه خیلی دوست دارم وگواهینامه هم گرفتم به دلیل یه تصادف ترسیدم وهر بار یه بهانه ای می یارم که فرار کنم وپشت ماشین نشینم.

    از رفتن به مغازه ها وفروشگاههای لاکچری که جنسهای گرون که بعضی هاشون رو اصلا اسمشون رو نمی دونم یا ویژگیهاش رو برای سوال پرسیدن نمی دونم می ترسم و فراری هستم نمی رم مبادا یه چیز رو اشتباه بگم بیشتر مغازه های آشنا می رم .

    عاشق عروسی رفتن وشاد بودن هستم اما از اینکه ازم بخوان برقصم فراریم واین هم به دلیل باورهای مذهبی بود که داشتم واین کار رو گناه می دونستم.

    از اینکه توی جلسات شلوغ مدرسه پسرم بخواهم نظر بدم فراریم البته خیلی خوب می تونم توی جمعهای دیگه حرف بزنم ولی توی مدرسه اعتماد به نفس ندارم.

    یکی از فامیلهای شوهرم هست که از روبرو شدن باهاش وحرف زدن فراریم .

    خدایا شکرت .

    استاد متشکرم که ذهنمون رو به چالش می کشی تا نقطه ضعفها وترمزها رو بشناسیم وسعی کنیم رفعشون کنیم.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    الهام ربانی شکوه گفته:
    مدت عضویت: 2310 روز

    سوال:ازچه شرایطی فراری ام؟جواب:ازترددمسیرهای جدیدوازاینکه بخوام یه مسیرجدید روتجربه کنم فراری ام وهمیشه سعی میکنم ازهمون مسیرهایی که قبلاشناخته شده برام عبورکنم اصلا ناخوداگاه دقیقا ازهمون مسیرهایی میرم که قبلا رفتم ویاددارم سعی میکنم خیلیییی کم ازمسیرهای جدیدعبورکنم

    ازدکتررفتن به شدت فراری ام واصلا دوس ندارم دکتربرم…

    ازصبحت کردن توجمع مخصوصا جمعی که آدماش جدیدباشن فراری ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    دانیال گفته:
    مدت عضویت: 2384 روز

    با سلام

    من از کار خونه ، ظرف شستن و تمیزکاری فراریم

    از صحبت در جمع فراریم

    از اینکه از کسی بخوام کاری واسم انجام بده و چیزی ازش بخوام و بهش رو بندازم فراریم

    از بحث کردن با ادمها فراریم ، حتی بعضی مواقع میدونم و میبینم که داره حقم ضایع میشه و به خاطر اینکه نخوام کشش بدم و زود تمومش کنم تسلیم میشم و از اون موقعیت فرار میکنم

    از مسایلی که باعث میشم استرس بهم وارد بشه فراریم

    بعضی وقتها حرکتهایی که باید واسه کارم انجام بدم رو عقب میندازم و ازشون فراریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مهدی قربان گفته:
    مدت عضویت: 585 روز

    بنام خداوند یکی یکتا درون من خداوند نیروی خیر درونی من است خداوند وقتی دروجودت شکل می‌گیرد مثل برک در باد نمی شوی وهمواره در احساحس سپاسگزاری قراری داری خدایا شکرت من خودم از اون اون افراد هستم که از چندین موضوع در زندگیم هست که بهرصورت مرتبط تکرار می شوند ومرا دچار ترس واضطراب کرون ازلحاظ مالی هیچ وقت نتونستم لز فرصت هم استفاده کنم ودچار مشکلات شدم هر چند وقت یک بار دچار شکاکی وخارج شدن از مسیر توحیدی وابستگی های بیرونی می شدم هر چند وقت یک با بهدهمسرم جر بحث می کروم یا مریضی فراری بودم که دلیل همه اینها رو ریشه در شرک وبی ایمانی واینکه هیچ وقت نتونستم روی تونایی های که خداوند بهم داده وعدم شناختی که از خداوند وخودم داشتم می دونستم وچون در گدشته شخصتی بسیار بیرون گرا داشتم یعنی دوست داشتم دیگران برام دل بسوزون یا فکر می کردم اگر کاری برای کسی کنم آدم ارزشمندی هستم ویا فکر می کروم اگر دلسوزی برای کسی کنم انسان خوبی هستم ویا خودم مثل گذشته قضاوت میکردم این باعث ترس از تکرار اتفاقات گذشته باعث شده بود که هیچ گونه حرکتی نکنم وهمیشه نگران ودل هوره داشته باشم از وقتی تقریبا قانون شناختم وخداوند رو شناختم ومعنی کلمه ایمان رو در درون خودم پذیرفتم که در زندگیم عملیش،کنم این احساحس،لیاقت در وجود شکل گرفت که این شرایط،به عنوان شرایط زندگیم نپذیرم وشروع. به کار روی خودم در بس ایمان واحساحس ارزشمندی این خداوند رو به عنوان تنها نیروی خیر دورنی خودم تصور کنم وتصمیم به تعقیراتی در زندگیم گرفتم که مطعنم با تمام وجودم که این تعغیرات نتیجه اش،توی همه زندگیم خودشو نشون میده تغیرات به شکل احساحس خوب داشتن تععیراتی به شکل یکتا بودن با خداوند وجدا شدن از وابستگی ها تعغیراتی به شکل رسیدن به محبت درونی که خودم از خودم رو دوست داشته باشم ترمز وشرکی با برداشتن به ایمانی می می رسم که به تمام خواسته های درونم از تععیر افکارم واز بدبینی وخوشبینی واز شرک وترس به ایمان از خدای جلاد به خدای که تنها نیروی خیر دورنی من می شود به شکل خداوند در ذهنم شکل بدهم که به هر چی که بخوام به صورت تکاملی برسم از حواس پرتی به متمرکز بودن بر روی خواسته ها از گوش دادن به نجوها ذهن گوش دادن وصدای قلبم وهماهنگ شدن با اون انرژی مثبت از باورهای محدود کننده به با ساختن باورهای قدرتمنده کننده واز حرف شروع کردن به عمل کردن واین لف خداوند هست که این لیاقت نصیب درون من شده از دست کم گرفتن دستاوردها تا سپاسگزاری کرون بهدخاطر عزت نفس وداشته ها از خود کوجک بینی وخود بزرگ بینی به متواض،بودن ورسیدن به خود ارزشمندی درونی این ها همش با این تععیر یزرگ در زندگیم رخ می دهد تعغیر کهدمرا به ارزهایم می رسونه آروزهای درونی رابط،زبیا وبا عشق انرژی مثبت ورفتن دنبال شغل مورد دلخواه سپردن زندگی به دست خداوند واعتماد کردن به نیرو حل کردن مشکلات به چشم ونگاه مثبت وسپاسگزاری از خداوند وبه عنوان خیر در این تضاد بر طر ف کردن شک وتریدهای که سال جلوی احساحسزخوبم رو گرفتم بیشتر از هر چیزی که امروز این خواسته نمی دونم چطور در درونم شکل گرفته احساحس شاد بودن واحساحس خوشبختی بدون اینکه وابستگی داشته باشم این ها الهماتی هستند که از طر ف خداکند در من ایجاد شده پایان دادن به وانکنش،نشون دادن به اعتقادات دیگران واینکه با عمل کردم تاثیری در جهان بزارم ازترس از حرف مردم تا سپردن زندگی به دست اون نیروی خیر درونی اون سر لوح زندگی قراربدم وحرکت کنم فقط با یک این ها رو همه رو با برداشت یک قدم فقط اون هم اینکه شرک رو درون خودم پاک کنم این ریشه همه اینها رو وابستگی به عوامل بیرونی می دونم خدایا شکرت از این بابات از کنار گذاشتن تعصب وقصاوت کردن ادیان ومذهب پذیرفت این که من جزئ از این دنیا هستم وهر کجا برم اون خداوند به عنوان نیروی خیر درونی من با من است نیروی که باعث عشق در رابطم نیروی که باعث باور فراونی نیروی که باعث احساحس آرامش درونی نیروی که باعث جذابیت درونت بدون اینکه بخوای نقش بازی کنی نیروی که باعث لذت بردن نیروی که توی تمام شراط زندگیت کنارت باشه به خدا این حرف های من نیستند اینا دارن تز قلبم میان نیروی که باعث بشود به خواسته ودنبال کردن اتفاقات خوب جهانم وزیبای ها هدایت بشوم نیروی که باعث شود در تمام سال عمرم سپاسگزار خداوند باشم وهیچ وقت در تله غرور نیوفتم وچون تجربه اش،رک داشتم البته که سبب خیر شد تا من به این باور واین آگاهیوبه این تصمیم واین احساحس لیاقت در درون خودمبرسم وسپاسگزرا خداوندم که این احساحس رو درون زنده کرد که دارم این قدم رو برای خودم بر می درام قدمی که زندگی مرا در تمام ابعاد تعغیر میده این سعی در تعغیر هیچکس نداشته باشم وبذارم خداوند وجهان این تعغیرات رو در زندگیم شکل بده این کامنت رو می نویسم که بعدا برگردم که متوجه بشوم خداوند چطور از طریق این آگاهی واین سایت والبته استاد عباس منش،ورجوع کردن به قرآن آگاه وهوشیار ومنطق های ار قرآن که مرا به حرکت در می آورد خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مهراد غلامی مهرداد گفته:
    مدت عضویت: 476 روز

    سلام به استاد عباس منش و خانوم شایسته و همه دوستان

    امروز هدایت شدم به این نشانه ، در مورد الگوهای خودم همیشه از مواجه شدن با حقیقت و یا مواجه شدن با کسی و جر و بحث کردن همیشه فراری بودم و هیچ وقت نتونستم یه کار رو به صورت مرتب انجام بدم شروع می کنم به انجام ولی بعد از یه مدت شور و اشتیاق انجام اون کار رو ندارم و هیچ وقت نتونستم یه پارتنر مناسب پیدا کنم و همیشه آدم های نا مناسب در مسیر زندگیم‌قرار می گیره . امیدوارم همیشه هر چه بیشتر روی باورهای خودم کار کنم و متوجه اتفاق های زندگیم باشم و بتونم در جهت بهبودش گام بر دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مرتضی مختاری گفته:
    مدت عضویت: 2823 روز

    بنام فرمانروای جهانیان

    درود فراوان خدمت استادعزیزم عباس منش و خانم شایسته گرامی و دوستان گلم

    از چه شرایط و موقعیت هایی فراری هستم

    وقتی سوال را استاد گفتند

    اولین چیزی که اومد توی ذهنم این بود که از هرجایی که دارند درمورد بیماری و اخبار روز ایران و جهان صحبت می کنند یا غیبت می کنند فراری هستم

    از مراسمات عزاداری و به مسجد رفتن برای مراسمات مردگان فراری هستم

    از جاهایی که در اونجا بهم اهمیت ندهند فراری هستم و زودی اون مکان را ترک میکنم

    سپاسگزارم از همتون

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    یلدا گفته:
    مدت عضویت: 830 روز

    به نام خدای مهربان،سلام به همه

    چه موقعیتهاوشراطی هست که ازش فراری هستید؟؟

    ذهنم منطق بالای داره همش محاسبه میکنه ازچیزیای که بامنطق جوردرنمیادفراریم مثل الهام،

    کتاب ،فایل کامنتهای که حجم زیادی دارن فراریم ترجیح میدم همه چی خلاصه باشه

    ازصبرکردن فراریم ازآروم آروم پیش رفتن فکرمیکنم بایدهمه فایلهاروباهم گوش بدم که جانمونم البته نتیجه هم نمیده توماراتن باخودم گیرکردم،

    ازرفتن به جمع متاهلافراریم فکرمیکنم همه میخوان بپرسن توچراتنهایی،البته خیلی وقتام میپرسن

    ازنزدیک شدن به آدمای موفق فراریم چون حس میکنم ضعیفم

    وقتی کتاب میخونم به یه بخش سخت که میرسم ازادامه دادن فرارمیکنم فکرمیکنم ازپسش برنمیام،خیلی فکرکردم به نظرم همشون برمیگردن به نداشتن باورلیاقت وفراوانی،

    خیلی وقتهاشروع کردم برای تغییرولی انگارازادامه دادن فراریم صبرنکردم درست انجام ندادم نتیجه نگرفتم وولش کردم،ازنوشتن کامنتم فراری بودم امادیگه خسته شدم بادیدن این سری فایلهاتصمیم گرفتم یه بارواسه همیشه این موضوع روباخودم حل کنم به خودم گفتم اگه بقیه تونستن منم میتونم بعدش نوشتن کامنت اومدتوذهنم واینکه سرعتموکم کنم دقتموزیاد

    سپاس ازفایلهای خوبتون استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1378 روز

    قسمت پنجم الگوهای تکرار شونده

    چه شرایط یا موقعیت‌هایی هست که شما از مواجه شدن با آنها فراری هستید و سعی می‌کنید تا حد امکان با آنها برخورد نکنید؟

    1. سرکار رفتن یا برخورد به یه چالش تو سر کار یا ادم های بدی باشن پس نمیرم

    یکی از موضوعات مهمی که من درگیرشم اینه که از سر کار رفتن می‌ترسم با اینکه بعدش همیشه خوبه ولی اولش مصاحبه یا ماه‌ها اول می‌ترسم و همین باعث میشه من پیشرفت نکنم

    2. فراریم از صحبت‌های نصیحت وار یا مثلاً دعواها و عدم حلشون

    3. درمورد شرایط جدید مقاومت دارم همیشه دنبال چیزاییم که بلدم یا می‌شناسم حتی تو بحث رستوران‌ها و …

    4. کار فیزیکی فرار می‌کنم

    5. من از مهمانی رفتن و حضور در جمع‌های شلوغ وجمع هایی که افراد غریبه هستند خیلی فراری ام مثلاً هر وقت عروسی دعوت بودیم همه اعضا خانواده می‌رفتند من می‌گفتم نمی یام و تنها خونه می‌بودم. مگر اینکه فامیل خیلی خیلی نزدیک بود و مجبور می‌شدم و می‌رفتم.

    6. اکثرا دنبال کار گروهیم چون فک نمی‌کنم بتونم کاری رو تنها انجام بدم و از کار فردی بیزارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    از انجام دادن وحل کردن چالش یا چیز جدیدی که تا حالا انجامش ندادم فرار می‌کنم. وخیلی انجام دادنش برام سخت هست وهمیشه در دوران دانشگاه دنبال اینم که کار گروهی باشه تمرین گروهی باشه تحقیق گروهی باشه و تنها انگار نمیتونم کاری انجام بدم و …

    7. من از برنامه ریزی کردن یا مثلاً سرچ و تحقیق کردن راجب سربازی یا کار یا شغلم یا درسام یا کتابای کاری فراریم

    8. من از دکتر رفتن فراریم و اگرم برم حالم خیلی خیلی بد میشه

    منظورم از یه ازمایش ساده گرفتن تا تعیین نمره چشمه!

    9. از رفتن به مهمونی ها و دعوت‌ها یا … من نمیرم

    من از مهمانی رفتن و حضور در جمع‌های شلوغ وجمع هایی که افراد غریبه هستند خیلی فراری ام مثلاً هر وقت عروسی دعوت بودیم همه اعضا خانواده می‌رفتند من می‌گفتم نمی یام و تنها خونه می‌بودم. مگر اینکه فامیل خیلی خیلی نزدیک بود و مجبور می‌شدم و می‌رفتم.

    10. از تمیز کاری فراریم

    11. از کارهای اداری یا بردن سرویس ماشین فراریم

    12. از یادگیری مداوم راجب یک موضوع فراریم و خیلی دوست دارم اینگار هی مکانم عوض کنم و سر یه کار نمونم با اینکه قبل از رفتن به اونجا خیلی خوشحال می‌شدم

    13. از ارتباط برقرار کردن به صورت عادی با جنس مخالف فراریم

    14. صف نونوایی یعنی من فراریم از رفتن به خرید و …

    15. انجام کار جدید یا وارد شدن به یه چالشی که هیچی ازش نمیدونم

    16. شناخت خودم

    17. ترس از شکست و کم بودن

    18. رقص یا مراسم عروسی

    19. فرار از حل مشکلات!

    یعنی عاشق اینم که مشکلات حل نکنم و به اصطلاح سر خودم شیره بمالم و ازش اعراض می‌کنم و نشونش هم اینه که به طرق مختلف تکرار میشه این مشکلات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    بهنام جعفری گفته:
    مدت عضویت: 766 روز

    سلام به استاد خوبم و همه دوستانی که در این مسیر کاری برای مردم انجام میدن …

    اینجا باید آهنگ فراری منصور پلی بشه …

    من قطعا از سخنرانی جلو جمع فراریم این مهمترینش بود …

    کلا از کانون توجه بودن فراریم حالا میخاد هرچی باشه …

    از گرفتن مسئولیت بزرگ که نکنه نتونم انجام بدم فراریم …

    ازینکه به آدمها توضیح بدم و حقمو بگیرم فراریم …

    از رو به رو شدن با آدمهای پرو و وقیح فراریم…

    ممنونم ازتون …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    جلال مسعودی گفته:
    مدت عضویت: 2396 روز

    سلام و خدا قوت خدمت استاد وسایر اعضای سایت

    قبل از آشنایی با سایت و آموزشهای شما من در اکثر مواردی که مثال زدید مشکل داشتم.

    اما امروزه از فعالیت های فیزیکی که در خانه برای تغییر دکوراسیون باید انجام دهم، فراری هستم و تا میشه اونو به تعویق میندازم.

    از شروع دوباره فراری هستم یعنی خیلی سختمه که بعد از یک شکست دوباره به مسیر درست برگردم و ادامه بدم

    از جمع افرادی که خیلی به تجملات و ظاهر خود اهمیت می‌دهند، فراری هستم و اگر توی اون جمع بمونم، ذهنم هزار و یک راه در رو به من پیشنهاد می ده که اونجا را ترک کنم.

    استاد عزیزم حالا که دقت میکنم این مسئله برمیگرده به باور عدم لیاقت یا احساس ارزشمندی من که هنوز جای کار داره،

    راستی حالا فهمیدم که چرا وقتی توی ماشین های میلیاردی مشتریام سوار میشم، فکر می کنم یه چیزی داره سیخم می‌زنه

    واقعا خداوند را به خاطر این هدایت ها شکر گزارم و هر چه که خودم را با آموزش های شما

    بیشتر مآنوس میکنم بیشتر خودم را میشناسم و به باگ ها زیر بنایی شخصیتم پی میبرم

    برای شما و تک تک دوستان عزیز آرزوی موفقیت و سلامتی وشادی دارم.

    در پناه حق سعادتمند و خوشبخت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: