درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1793 روز

    سلام ب استاد عزیزم و مریم بانوی دوسداشتنی

    چقدرررر زیبا استاد توهمه چی ردپای قانون رو میبینند و زیبا برای ماتوصیح میدن

    گفت اسان گیر برخود کارها کز روی طبع

    سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش…

    واقعا ماجرای این انیمیشن همین ماجراست

    لدت ببریم

    از لحطه ها از داشته هامون

    همون چیزهایی ک الان داریم برا خیلی ها ارزوست

    این روزها بیشتر از قبل تو حال خوبم

    اونقدرررر ک هرکی منو میبینه متعجب میشه از این حال و احوال

    نمیدونن ک من در قلب خودم خدایی پیدا کردم ک مالک تمام اسمانهاو زمین است.((خدایی که همیشه فکر میکردم تو اسمونهاست و کیلومتر ها دور از منه))

    منبع عشق و ثروت

    منبع ارامش و سلامتی و هرچیز خوب دیگر

    و قانونی ک بمن این قدرت رو داده ک خالق زندگی خودم باشم هرجور ک دوسدارم.

    ب گدشته خودم ک نگاه میکنم دیدم مثل اون سگ ماجرا بودم

    سرخوش و خوشحال

    روزهای شاد زیادی داشتم

    سرخوش و مستان

    دوستان خوب

    روزهای قشنگ

    خاطرات زیبا

    صدای خنده هام همیشه بالا بوده

    میخندیدم

    لدت میبردم از همه چی

    حتی روزهایی ک هزارتومان نداشتم

    اما تکه ای بزرگ کم بود

    (( اول ارزشمند دونستن خودم

    دوم لیاقتم

    سوم شناخت خدایی ک هرچی بخام بهم میده و بیشتراز من مشتاقه برای موفقیت من

    چهارم اعتماد و توکل ک منم رو هم هدایت میکنه ب سمت خواسته هام

    و مهمتر از همه من خودم مسول تمام زندگیم هستم)))

    کارتون رو ک نگاه میکردم دیدم من از هر شخصیت یک بخش توی وجودم دارم

    از گربه چکمه پوش

    سگ

    دختر یتیم

    شعبده باز

    و خانم گربه

    ازهرکدوم تو وجودم پیدا کردم

    اما شخصیت سگ بیشتر بوده ک روزهام خوشتر بوده.

    مثل خانم گربه دنبال 1نفر ک کنارم باشه(این یعنی گدا بودن و دنبال عشق بیرون از خودت بودن و نتیجه اشم همه میدونیم)

    دحتریتیم(همیشه خیییییلی نعمتها تو زندگیم داشتم ک ارزوی خیلی ها بوده و من ندیدم مثلا خانواده ام ک همیشه شاکی بودم و ناراحت.البته چون خییییلی اهل شکایت کردن و حرف زدن با کسی تبودم در این موارد خداروشکرررررررر خیلی ازار دهنده نبود فقط 1مدت کوتاه بود)

    شعبده باز( جلب توجه و خاص بودن و توچشم بودن ک منم زمانی برای جلب توجه پدرو مادرم خییییییلی ازاین کارها میکردم و نتیجه شرک رو همه میدونیم خاری و خفت بود و از زمانی ک کنار گداشتم و خاستم فقط برا دل خودم زندگی کنم نه برای تایید شدن از طرف پدرو مادرم همه چی تغییر کرد)

    گربه چکمه پوش(زمانی معرور ب این شدم ک من4تا داداش دارم و بابام مثل کوه پشتم هستند ک نمیزارن اب تو دلم تکون بخوره اما باز هم پاداش شیرین و عبرت امیز شرک نصیبم شد و باعث شد من بیداربشم ک نباید رو هیچکسی حساب کنم)

    این روزها خییییییییییلی تلاش میکنم از زاویه استادم و توحید ب همه چی نگاه کنم

    درصلح باشم باخودم و رفتارهام و نقصهام و کوتاهی هام و ارزشمندی های زیبایی ک برای خودم ساختم

    درصلح باشم با عقاید و اعتقادات ادمها

    بپدیرم ک این 1 مسیره برای همه

    و بقولی هرکسی از 1کجا شروع کنه و بخاد در نهایت بهش میرسه

    انشا.. ک همه مون زودتر بیداربشیم و تواین مسیر بمونیم و ادامه بدیم و ببینیم تمام نعمتهایی ک الان داریم و نخایم زود ب اخر مسیر برسیم

    همین الانم کلی خوشی تو زندگیهامون هست ک میشه لدت برد

    از دوستان

    درامد

    کارمون

    خانواده

    ازادی

    از شخصیت زیبایی ک داریم برا خودمون مثل 1 مجسمه ساز با ارامش و زیبایی میسازیم و لدت میبریم از رشد دادن خودمون

    و استادی توحیدی و عاااالی ک مسیر رو نشونمون میده ک اسانتر و لدتبخش تر ب خاسته ها برسیم و رشد کنیم و بزرگ بشیم.

    و در نهایت مثل گروه دوستی بریم دنبال لدت بردن بیشتر با همون چیزهایی ک داریم و خوشی بیشتر و بیشتر و بیشتر در انتطارمونه

    اگر چیزهایی ک الان داریم ببینیم و سپاسگدار باشیم و مثل سگ ماجرا سخت نگیریم و دنبال ارزویی خاص نباشیم

    اینارو برا خودم نوشتم

    سپاس بیکران از استاد توحیدی عزیزم و مریم جان ارام و درصلح با خودش و همه جهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      حمید حیدری گفته:
      مدت عضویت: 1824 روز

      سلام خانم نصیری عزیز

      سپاسگزارم بابت کامنت بسیار زیباتون ‌مخصوصااین جمله تون که گفتید

      اونقدرررر ک هرکی منو میبینه متعجب میشه از این حال و احوال

      دقیقا همینطوره تو هر بعد فرکانسی که هستیم مخصوصا تو فرکانسهای نزدیک بخداوند یه حس شور وشوق یه حس نزدیکی به خداوند هست که کسایکه تو مدار و فرکانسهای روزمرگی اسیر شدن واقعا متعجب میشن از بابت این نوع رفتارها، چون از زاویه دید و مدار خودشون به اون رفتارها، قضاوت میکنند. واینکه پذیرش کردید تمام اتفاقات زندگی بدست خودمونه، این خودش از شجاعت میاد، چون اولش ذهن پذیرش نمیکنه که بابا تو فلان اتفاق فلانی مقصر بود ولی وقتی به این حد از شجاعت برسیم که تمام اتفاقات رو خودمون رقم زدیم، یه آزادی وصف ناپذیری میده که پس من خالق تمام شرایطم، اونموقع ناآگاهانه خلق کردم پس تلاش میکنم که چیدمان افکار بعدیم رو آگاهانه بسمت خواسته هام خلق کنم، ممنون از کامنت زیباتون باعث شد بیشتر قوانین رو درک کنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ملیحه نصیری گفته:
        مدت عضویت: 1793 روز

        سلام ب دوست مهربان حمید اقا

        بینهاااااایت از شما سپاسگدارم بابت نوشتن دیدگاهتون

        و چقدررررر عالیه ک جایی هستیم ک حال و هوای هم رو و حرفهای همدیگه رو درک میکنیم

        و همدیگه رو تحسین و تشویق میکنیم ب ادامه دادن و جلو رفتن

        و من بینهاااااایت از خدا از استاد عزیزم و مریم جانم و تمام بچه های سایت سپاسگدارم ک همچین مکانی هست و میشه خودتو رشد داد و جور دیگه زندگی کرد…

        و من همیشه دلم میخاسته ک جور دیگه زندگی کنم

        چون همیشه ته دلم اینو بهم میگفته من لیاقتم بیشتر از اینه و این اسمان و زمین ک مسخر من شده با ارزش تر از اونه ک بخام درگیر 1سری مسایل حاشیه ای بشم ک همه پدیرفتیم زندگی همینه دیگه….

        و چقدررررر خوشحالم و خداوند رو سپاسگدار ک با استادی منو اشنا کرده ک جور دیگه ای زندگی میکنه

        اونجور ک شایسته اشرف مخلوقات هست

        و منم تمام تلاشمو میکنم ک اینچنین زندگی کنم

        باشد ک خداوند هدایتم کنه ک در این راه ثابت قدم باشم و استوار

        ک من بدون اون هیییییییچ هستم

        در پناه الله یکتا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          حمید حیدری گفته:
          مدت عضویت: 1824 روز

          سلام به دوست خوبم خانم نصیری عزیز

          داشتم امروز به سایت استاد فکر میکردم و امروز کامنت شما برام اومد که مهر تایید توجه و افکارم شد، اینکه یه سایت الهی هست همه چیز توش خوبه، انرژیش مثبته و هر کی وارد این سایت الهی میشه و یکم توجه میزاره اصلا حال و هواش بمب انرژی میشه، چقدر انسانها تو روزمرگی هستن و حتی این صحبتهارو بشنوند و یا نوع رفتار مارو ببینند،بهمون یه نگاه عاقل اندر سفیه میکنند،گویی ما از یه فضای دیگه اومدیم، و هر کسی تو هر مداریه، واقعا حق بجانب هست، همینطور که ما از یه زاویه داریم به خداوند و قوانینش نگاه میکنیم و بقیه هم دقیقا تو یمدار و زاویه دیگه به خداوند و قوانینش نگاه میکنند.من وقتی وارد این سایت میشم فقط دارم دوستان رو تایید و تحسین میکنم، که ببین چقدر دوستان هستند برای خودشون برای ورودیهای ذهنشون ارزش قائل شدن که انقدر انرژی و زمان میزارن و دقیقا همین ورودیهای عالی هست که اتفاقات بعدی زندگیمون رو به بهترین نحو رقم میزنه

          همیشه و همواره بهترینهارو از خداوند براتون خواستارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1068 روز

    به نام خداوند نقش‌های قشنگ

    سلام به استاد عباس منش عزیز و سخاوتمند از حتی از ریزترین و روزمره‌ترین اتفاقات زندگی برای ما درس‌های شگفت انگیز بیان می‌کند.

    از همان جعبه جادویی ، جادوی قوانین را برای درس دادن به ما استفاده می‌کند همان جعبه‌ای که همه ما وجهه‌های منفی و برهم زننده آرامشمان را با پیگیری اخبار و سریال های

    بدبختی طی این سالیان برای خودمان رقم زدیم حالا استاد مثل کیمیاگری طلای ذات این جعبه جادو را برای ما نمایان می‌کند.

    به لطف فرزندانم تاکنون 8 بار این انیمیشن را دیدم اما نکاتی که استاد گفتند برایم جذاب بود از چه جهت از آن جهت که سگ داستان را من آدم خنگ و ساده لوحی می‌دیدم نه مثبت نگر،

    گرگ داستان را مظهر ترساندن بچه‌ها می‌دانستم نه مظهر بیرون کشیدن و برانگیختن شجاعت . نکته دیگر دکتر داستان بود که اگر به حرفش گوش می‌دادی محکوم به فنا و نابودی بودی همان که استاد در فایل توحید عملی 8 در مورد ژنتیک و تاثیر آن و شرک توضیح داد.

    استاد راستش را بخواهید انیمیشن« لوکا»، «پاندای قرمز» و چند انیمیشن انگیزشی دیگر هم هستند یکی از این جدیدترین‌ها و مطابق قانون هستی ها ساخته شده‌ها، انیمیشن« المنتال» است اگر ببینید و با دید استادیتان برای ما شاگردها قوانین را به صورت تصویری و سناریویی بازگوکنید خیلی جذاب‌تر و ماندگارتر در ذهن می‌شود جای بگیرد چون زبان تصاویر بسیار شیوا گویا و تاثیرگذار است.

    باز هم ممنونم که حتی از کوچکترین لذتی که بردید بابت دیدن یک انیمیشن نگذشتید و آن لذت را با ما شریک شدید تا ما هم بیشتر از زندگی و قوانین لذت ببریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      عارفه گفته:
      مدت عضویت: 1209 روز

      سلام به نفیسه نازنینم

      بانوجان تبریک بهتون میگم یکساله شدنتون را در این خانواده ی فوق العاده

      دقیقا با حرفتون و جعبه جادوییون موافق هستم

      و جذابیت سایت عباس منش همینه که استاد از هر مبحث توحیدی راحت نمی‌گذرند و کار ندارند که مثلا این حالا یک انیمیشن و باید بچه ها ببینند

      برعکس می‌بینند و نکاتش را میگند و باعث میشه من در کنار بچه هام بشینم ببینم و از هر بخشش با آگاهی استفاده کنیم

      و چقدر همین هوشمندانه کار کردن استاد باعث میشه ما در تمام جوانب توجه به نکات مثبت داشته باشیم

      و یادم میاد تو مدت تابستون که بچه ها ساعت 2شبکه پویا فیلم سینمایی و انیمیشن میبیننداز یک سری جلمه هایی که برام زنگ میخوره که میفهمم این انیمیشن ارزش دیدن داره ومیشینم با بچه هام میبینم و آموزه های استاد را داخلش وقتی میبینم به بچه ها در موردش حرف میزنم و احساس میکنم همین توجه باعث شد که حتی تو سایت استاد هم هدایت بشم به دیدن این انیمیشن که به جرات میتونم بگم اگه قبلش حرفای استاد را نشنیده بودم شاید راحت ازش می‌گذشتم

      بهترین هارا برات آرزو دارم عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        Nafis گفته:
        مدت عضویت: 1068 روز

        سلام به عارفه جان خوب رو و خلاق.

        من از زمانی که بازی شکارچی نکات مثبت شدن را استاد از زبان شما بازگو کرد شما را تحسین می‌کنم. گرچه خودم موفق نشدم توی خانواده این بازی رو انجام بدم چون احساس کردم حالت رقابتی ایجاد کرد در خانواده ما اما خودم از آن زمان هر لحظه دنبال دیدن زیبایی‌ها هستم بیشتر از قبل

        و خدا را شکر به صورت گذری یادآوری برای اعضای خانواده تازه فهمیدم هر فرد دنیای منحصر به فرد خودش رو داره و شیوه منحصر به فرد خودش رو برای رسیدن به حال خوب باید پیدا بکنه تازه بعد از یک سال عضو این خانواده بودن

        از صمیم قلب تشکر می کنم هدیه ی تبریک شما بابت یک سال عضویت در این سایت را.

        خودم روزشماری می‌کردم فکر نمی‌کردم خدا از طریق شما الگوی موفق هدیه این یک ساله شدنم رو بهم بده. از خوشحالی بال در آوردم.

        خودم هم با توجه به هدیه‌هایی که استاد و مریم جان در سریال زندگی در بهشت بابت کارهای معمولشان به خودشان می‌دادند به خودم هدیه دادم و اسمم را به اضافه شکوفه بهاری کردم.

        درست فرمودید عارفه جانم، منم در انیمیشن‌ها بیشتر قانون را می‌بینم. یکی از همین خوب‌ها رایا و آخرین اژدها است شاید برای ما که فرزند کوچک داریم این هم یک نکته مثبت باشد که بتوانیم با فرزندانمان انیمیشن‌های خوب ببینیم و قانون را از لا به لای این تصاویر بازگو کنیم هم قانون گفتیم هم لذت بردیم سرگرم بودیم هم در کنار هم بودیم .

        یک تیر چند نشان .

        همیشه لحظاتتون عاشقانه و عارفانه با خدا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          عارفه گفته:
          مدت عضویت: 1209 روز

          سلام عزیز دلم

          دقیقا بازی شکارچی مثبت بر هرکسی و هر خانواده ای درس های مختلفی داره اینکه کیا همراه میشند کیا جا می‌زنند کیا تحمل شکست نداره کیا حتی حاضر نیستند حال خودشون را خوب کنند و….

          و خود شما هدایای شدید برای اینکه من از اسم انیمیشن هایی که گفتید دیدم آخری را ندیدیم همین امروز دانلود کردم که با بچه ها ببینم

          و پاندای قرمز که فوق العاده است نشون بارزی از خودت بودم و برای کسی زندوی نکردن بود

          و نکته جالبی که امروز صبح از فیلم گربه چکمه پوش متوجه شدم یادم اومد اون گربه سیاه خانمه آرزوش پیدا کردن یک کسی بود که بتونه بهش اعتماد کنه در صورتی که قبلش با تمام وجود میخواست به سگ ثابت کنه به هیچ کسی اعتماد نکنه و حتی لباس سگ را از تنش قاپید تا بهش ثابت کنه نباید به من اعتماد میکردی

          و خواستم با شما به اشتراک بزارم

          مرسی بابت بودنت بانو جان

          مثل همیشه

          بهترین هارا برات آرزو دارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            Nafis گفته:
            مدت عضویت: 1068 روز

            سلام به عارفه عزیزم

            چه نکته ظریفی را در مورد گربه سیاه خانم گفتید با اینکه من خیلی این کارتون را دیدم اما این نکته اعتماد را ندیده بودم .

            تشویق شدم یکبار دیگر هم بشینم ببینم . کودک درونم از کارتون خوشش میاد و تقریباً همه کارتونهایی که بچه هام میبینن من خودم جلو جلو لود کردم و با هم می بینیم.

            وجود شما در این سایت با این دید شکارچی مثبت ها برای همه ما هدیه است و چقدر من خوش شانسم که خدا منو پیش شما ها گذاشتن .

            اون خاطره‌ای که از محرم شربت و غذای همراه نوشابه دختر گلتون (اگر درست یادم باشد مهدیس جان)برامون نوشتید هم پر از همین جنس حال خوب و آگاهی بود .

            زندگی درست همین است در لحظه حال خوب از خود ساطع کردن.

            در پناه جان جانان خوش و سرمست از عارفانه ها باشی .

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            فائزه خدابخش گفته:
            مدت عضویت: 2397 روز

            سلام به عارفه بانوی خوش انرژی و زیبابین

            تحسینتون میکنم واسه ایده ی بازی شکارچی مثبت (وسابقون السابقون اولئک المقربون) رو در خونواده تون اجرا کردید، ایده ی الهی و تحسین برانگیزی هست

            که در زندگی استاد و خانم شایسته هم جاری هست …

            درواقع خیلی در رفتارهای خانم شایسته دیده میشه … مثل زمانیکه در یکی از قسمتهای سفربه دورامریکا استاد زباله های اطراف رو جمع میکرد، وخانم شایسته هم فرداش هرچی زباله در مسیر پیاده رویش بود رو جمع کرده بود ..‌. و ادم رو بیاد همین ایه والسابقون والسابقون اولئک المقربون مینداخت، کسانیکه در خوبیها از همدیگه سبقت میگیرند

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آذر عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1172 روز

    به نام خالق هستی بخش

    سلام استادهای عزیز م ودوستان گلم

    استاد جان شما هر موضوعی که در مورد اون صحبت میکنی چه شعر پروین اعتصامی باشه وچه کارتون گربه ی چکمه پوش وهر چیزه دیگه ای رو انقدر خداوند رووقوانینی رو که خدا در این جهان قرار داده رو در این موضوع ها خوب توضیح میدین که کلا آدم روبا این نگاه بیشتر آشنا می کنی که همه چی بر میگرده به این نوع نگاه کردن به همه ی موضوع ها.

    به ما یاد میدین که در مورد هر چیزی به دیدی خوش بینی نگاه کنید. برای اینکه خوشبختی رو تجربه کنیم نیاز به هیچ جادویی نداریم.

    شما به ما یاد میدین که در مقابل خدا فروتن باشیم و اگه به چیزی یا جایی رسیدیم گردن کلفتی نکنین واعتبارش رو بدیم به خدا.

    درزندگی امیدمون به خدا باشه واز هیچ چیز و هیچ کسی نترسیم.

    برای رسیدن به آرزو ها وخواسته مون سعی کنیم که از مسیر لذت ببریم وبه هر چه که داریم از خانواده و شغل و شهر و موقعیت های زندگیمون شکر گزار این نعمتهاباشیم . با این کار ظرف وجود ما بزرگ تر خواهد شد ونعمت های بیشتری رو دریافت خواهیم کرد.

    از خدامی خوام که همیشه این ها رو به ما یاداوری کنه تا ما سـپاس گزار تر شیم. وسعی کنیم که زیبایی ها رو ببینیم تا دنیا هم روی زیباش رو به ما نشون بده.

    ما وقتی بپزیریم که اونه که هدایتمون می کنه واونه که کارها رو انجام میده وهمه چیز اونه به آرامش خواهیم رسید.

    خدایا در این مسیر مارا یار ی فرما وبه ما کمک کن که استمرار داشته باشیم. وبتونیم قوانین رو اجرا کنیم وهمه چیز را در وجود تو ببینیم.

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  4. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 928 روز

    بنام رب العالمین

    بنام خدای هدایتگرم

    بنام خدایی که برای بنده اش کافیست

    خدایی که از رگ گردن به من نزدیکتر است

    خدایی که به فوریت اجابت میکند مرا بشرطیکه اجابت کنم اورا

    خداییکه انقدر مهربان هست که قوانین ساده بدون تغییرش رابرای زندگی اسان ما قرار داده است

    خدایی که هدایت میکند مرا به سمت خواسته هایم بزیبایی و اسانی و عزت

    خدایاا بینهایت ممنون و سپاسگزارم که در زمانه انسانهای آگاه زندگی میکنم

    خدایا بینهایت سپاسگزارم که در فضایی آگاهی بخش زندگی میکنم

    و دستان الهی ات با کلام و قلم اگاهی بخشششون هرلحظه در حال نشر اگاهی های الهی و عملی هستن

    .ـــــــــــــــــــــ

    سپاسگزارم از استاد عزیز و توحیدی

    و مریم بانوی به حق شایسته

    خداوند انسانهای مانند شمارا بیشمار کند

    تاجهان پرشود از نورو روشنی

    دقت و توجه شما در پیدا کردن قوانین الهی در هر چیز و هرجایی و هرشرایطی بسیار تحسین برانگیز هست

    این نگاه قانون بینانه در هر چه درس بزرگی دارد برای تک تک ما

    خدایاشکرت

    خدایا شکرت

    ـــــــــــــــــــــ

    و اما این محتوای عالی

    و این انیمیشن بی نظیر

    و این توضیحات تحسین برانگیز

    همه باعث شدن به فکر برم

    در وجود من کدام هست؟

    سگ خوشبین

    گربه مغرور

    دخترک بی توجه

    ترس پنهان

    انگار همش هست

    همش بوده

    و همیشه هم خواهد بود

    به میزان هوشیار بودنم

    به میزان اگاه بودنم از قوانین

    به میزان هماهنگ بودنم با اصل

    به میزان به کاربردن قوانین

    هرکدوم از اینها پررنگ و کمرنگ میشن

    اونجا که به خودم مغرور بشم و روی خودم حساب کنم و بلدم بلدم و میدونم میدونم داشته باشم، گربه چکمه پوش وجودم داره سکانداری میکنه

    البته اشکالی هم نداره فقط عواقبش پای خودمه

    دیگه نباید شاکی بشم که چرااا این شد و چرا اون شد

    قانون میگه خداوند پاسخ دهنده هست به ارتعاش ما به توجه ما

    پس هر چه بشه پاسخی به انچه فرستادم هست

    اونجاکه خوشببنم،لذت میبرم از زندگی و زمین و زمان،سگ خوشبین وجودمه که داره ارتعاش میفرسته و کاملاااا هماهنگ با هستی هستم، خداوند پاسخ میده به انچه میفرستم

    ووقتی که به داشته هام ناسپاسم و دنبال چیزای هستم که ارزوی خیلی هاست دخترک داستان هست که داره قدرت نمایی میکنه

    .

    همیشه همینطوره

    حتی در قران هم همینگونه هست

    هر شخصیتی که نام برده میشود در وجود من خانه دارد

    هم یوسف دارد هم زلیخا

    هم موسی هم فرعون

    هم قارون دارد

    هم سلیمان

    هر کدام بسته به موقعیت خودنمایی میکنند

    و نهایت همه اینهااا درک من است از آنچه که اصل و اساس جهان هستی است

    .

    اینکه من او را چه میببنم

    من اورا کجای زندگیم قرار داده ام

    من او را چه می خوانم

    .

    آنچه که عمیقا مرا به فکر وامیدارد

    جنس این رابطه ام هست

    ایا رابطه ام با خداوند به گونه ایست که با ارامش خیال زندگی کنم؟

    به گونه ای هست که از هرلحظه زندگیم لذت ببرم؟

    ایا به حدی از ایمان و اعتماد رسیده ام که رها باشم؟

    و نکته درست اینجاست

    انگار میچرخیم و میچرخیم میرسیم به یک نقطه آغازین

    همان نقطه ایکه همه چیز از انجا شروع میشود

    و چقدر همه چیز متفاوت میشود وقتی به اصل برسیم

    .

    فکر میکنم هنوز راه دارم برای درک اصل و اساس جهان هستی….

    .

    ــــــــــ

    بینهایت از تک تک دوستان تشکر میکنم که هر دیدگاه یک دنیااا درس و نکته داشت

    و از شمادو استاد عزیز و اگاهی بخش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  5. -
    عارف رفيعي گفته:
    مدت عضویت: 798 روز

    ️به نام خداوند مهربان️

    سلامت خدمت استاد عزیز و بانو شایسه و دوستان هم فرکانسی

    چقدر ما میتونیم از یه انیمیشن درس زندگی بگیریم من خودم این انیمیشن رو تازگی دیدم به دوستان پیشنهاد میکنم حتما حتما ببینید که همین انیمیشن اندازه کتاب ها و دوره های زیادی ارزشمند هست و میتونه براتون مفید باشه

    در ابتدای انیمیشن دیدم گربه چکمه پوش که به خاطر غرورش هر بار یکی از جون هاش رو از دست میداد یدفعه یاد داستان فرعون افتادم در ابتدا سوره نازعات که غرور گرفتش و گفت: من پروردگار برتر شماها هستم و بعد دیدیم که کسی که پیش خدا گردن کشی کرد خدا چطور گردن اون رو شکوند

    اون قسمتی از انیمیشن که اون سگ مهربان داستان زندگیش رو تعریف میکنه و بعد از اون همه ظلم هایی که خانوادش به او کردند میاد میگه من در عوض یه جوراب دارم که منو از سرما محافظت میکنه و فکر میکرد که هنوز توی بازی قایم موشک با خانوادش هس و اینقدر مثبت نگر بود باز یاد داستان حضرت یوسف افتادم که برادرنش که دارند میندازندش توی چاه بهشون میگه لباس هایم رو بدید بپوشم و برادرانش میگند تو که الان میفتی تو چاه و بعد میمیری و یوسف میگه لباس هایم رو بدید اگه زنده موندم که لباس تنم هست و اگه هم مردم میشه کفنم و برادرانش قبول نمیکنند و لباسش رو نمیدند بعد یوسف میگه پس لااقل بذارید ببوسمتون و بغلتون کنم برادرانش میگند ما میخوایم تورو توی چاه بندازیم تو میخوای مارا ببوسی و بغل کنی؟!

    یوسف میگه اره چون شاید این اخرین دیدار من با شماها باشد

    چقدر یه نفر با تمام ظلم هایی که بهش میکنند باز هم میتونه توی دل همون اتفاقات بد نکات مثبت در بیاره چقدر میتونه توی دل همون اتفاقات بد خوشبین باشه

    یاد یه روایت از حسین بن علی افتادم که میگه شمر داشت تو گودال قتلگاه سر حسین رو میبرید و حسین داشت گریه میکرد و شمر پرسید برای چه گریه میکنی؟برای اینکه به حکومت نرسیدی؟

    حسین میگه دارم برای تو گریه میکنم من که تورو میبخشم آرزو میکنم خدا هم از سر این گناهت بگذره

    چقدر آدم میتونه بخشنده باشه و راحت اطرافیانش رو ببخشه

    چقدر درس گرفتیم از این انیمیشن

    به استاد و دوستان عزیز پیشنهاد میکنم حتما حتما انیمیشن جدال مرد و زنبور هم نگاه کنند

    که با بازی مستربین هم هست خیلی خیلی قشنگه و مفهوم کلی این داستان هم اینکه هرچقدر بیشتر به منفی ها توجه کنید بیشتر بیشتر سرتون میاد و این هم خیلی نکات مهم زندگی رو میشه ازش دریافت کرد و من دیگه بیشتر توضیح نمیدم درموردش و میذارم خودتون برید ببینید که از جذابیت انیمیشن کم نشه

    آرزو میکنم برای تک تک دوستان که بتوانیم از تک تک اتفاقات و صحبت ها و فیلم ها و تجربه افراد دور و برمون درس های بزرگی بگیریم و از آنها استفاده کنیم

    به قول شاعر که میگه تجربه رو تجربه کردن خطاست و باید از تجربیات دیگران استفاده کنیم

    یادم میاد زمان دبیرستان مدیرمون اومد بالای صف و گفت میدونید تفاوت امتحان های مدرسه و امتحان های جهان چیه؟!

    مدرسه اول بهتون درس میده بعد ازتون امتحان میگیره ولی جهان هستی برعکس هستش اول ازتون امتحان میگیره بعد بهتون درس میده

    پس هرکس درس هارا از فیلم ها و مصاحبه ها و مستندها و … زود تر یاد بگیره امتحانای جهان هستی رو یکی پس از دیگری تند تند با نمرات خوب قبول میشه

    آرزو میکنم توی امتحانات زندگیتون سربلند بیرون بیاد

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      کیمیا رضایی گفته:
      مدت عضویت: 1937 روز

      سلام به آقا عارف عزیز

      چیزی که باعث شد بیام این کامنت رو برای شما بزارم این توجه و دقت شما و مقایسه قشنگی که کرده بودید بین این انیمیشن و داستان های پیامبران و امامان بود چقدر قشنگ و دقیق بهش نگاه کردی زمانی که کامنت شمارو خوندم انگار داشتم از به دریچه دیگه به این داستان نگاه میکردم و خیلی خیلی لذت بردم از خواندن این کامنت زیبا

      از شما ممنونم برای نوشتن این کامنت خیلی زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 1754 روز

    به نام خدای مهربان

    استاد یه همچین احساسی دارم که این فایل باتوجه به زندگی من و درس هایی که میشه ازش گرفت هست

    اگر از من میپرسیدن که تو‌کدوم شخصیت کارتونی هستی

    به کدوم شخصیتت نزدیکتره حاضرم قسم بخورم هرکـسی رو میگفتم جز گربه چکمه پوش رو!

    وقتی از غرور گفتید ذهنم مقاومتی نداشت

    حقیقتا دو روز پیش بود که دوباره به آگاهی های جلسه اول دوره عزت نفس داشتم گوش میکردم چندروزی هست متوالی با فکر مینشستم و به هرانچه که دراون فایل میگفتید فکر میکردم تا خودم رو و میزان عزت نفسی که دارم رو بهتر بفهمم

    وقتی رسیدم به اون قسمت که اواخر فایل جلسه یک هست که شما درمورد غرور و تفاوتش با عزت نفس صحبت میکنید

    انگار یه لحظه به خودم اومده باشم

    یا انگار که اولین بار هست دارم میشنومشون

    وقتی وقتی اون قسمت تموم شد

    با خودم گفتم من مغرورم!

    اون روز خوشحال بودم خـب من اینو فهمیدم پس میتونم درستش کنم و این عالیه

    دقت کردم دیدم‌ شاید در ظاهر مشخص نباشه اما من میخوام فریـــاد بزنم من از همه ی شما بهترم

    شاید کسی خیلی دقت نکرده باشه اما من دقیقا در هر لحظه کل رفتارم و انتخاب هایی که دارم بر اساس غرور الکیمه

    شاید در کلام خیلی مشخص نباشه اما دقیقا چیزی که اتفاق میفته براساس غرور منه.

    من هم استاد یادم میاد زمانی رو که سرشار از غرور و البته باورهای محدود کننده بودم و ارزشم رو به نتیجه میدیدم

    درست در همون روزا

    شکستم در مسابقه انقدر به وجودم ترس و شک و بی ارزشی انداخت

    که انگار همین کافی بودم تا نه تنها باور کنم هیچی نیستم بلکه تمام توانایی ها و‌موفقیت هام رو نبینم تاالان!و تمام اعتماد به نفسم رو ازدست بدم؛دقیقا یادمه به خواهرم گفتم:من فکر میکردم استعداش رو دارم..

    و بعد از اون پذیرفتم که من ضعیفم

    و سالهاااا دقیقا نقش یک آدم ضعیف رو بازی کردم که همه ازش بهترن..

    با وجود تمام موفقیت های رویایی

    با وجود تمام کارهای خارق العاده

    با وجود تمام نتایج قبل

    با وجود اینکه هرجایی میرفتم همه تعجب میکردن که چقدر عالی میتونم انجامش بدم

    چون من هم فکر میکردم هیچوقت هیچیم‌نمیشه

    چون من هم میگفتم شکست ناپذیرم

    چون من هم داشتم به مهارت و استعدادم قدرت میدادم..

    چون من هم قدرت رو از خدا گرفتم و گفتم با ذهنم میرم جلو

    من هم اجازه ندادم خدا هدایتم کنه

    من اجازه ندادم خدا هدایتم کنه خوووودم

    اجاز ندادم چون میگفتم نه خداجون اینجا دیگه کار خودمه

    تو بقیه موارد من هیچی نمیدونم تو کمک تو هدایت کن اینجا نه کار خودمه!

    من توانایی زیادی دارم

    من عالی انجامش میدم

    چسبیدم به این اما هربار در بسته میخوردم دقیقا همینجایی که ادعام میشد.

    اگر بقیه دیدگاه هام رو بخونیدحتما این مورد رو میبینید که میگم نمیدونم چرا فقط تو این یه مورد با وجود توانایی زیادم اتفاق خاصی نمیفته!

    استاد

    من دقیقا چنین شخصیتی داشتم که شاید براتون خنده دار (به همراه تعجب)هم باشه

    اما هرگز هرگـز اجازه نمیدادم کاری رو با کسی تقسیم کنم حتی وقتی میدیدم توانش رو ندارم

    حتی وفتی میدیدم اذیت میشیم

    حتی وقتی میدیدم چقدر خسته میشم و نه تنها لذتی نیست بلکه دارم خودم رو عذاب میدم

    چون توی ذهن من این بود که اگر قسمتی از کار رو بسپرم به فرد دیگه به این معناست که من خودم نتونستم از پسش بر بیام.

    حتی یادم میاد در زمان مدرسه هیچوقت کاری رو گروهی انجام نمیدادم در ذهن من کار گروهی وجود نداشت

    اگر اجباری نبود که تنهایی انجام میدادم

    و حتی اگر اجباری بود یا خودم تنها انجامش میدادم

    یا بقیه باید انجام میدادن.

    چندین روز پیش صحبت خواهرم درمورد این موضوع

    انقدر من رو به فکر فرو برد و دیدم این یک ضعف که من نمیتونم کار گروهی انجام بدم با خودم گفتم

    چرا وقتی میبینم سختمه به تنهایی اما اجازه نمیدم کسی کمکم کنه؟

    چرا وقتی میبینم دارم خسته میشم

    میبینم دارم اذیت میشم

    اما هرگز اجازه نمیدم قسمتی از کار رو فرد دیگه ای که خودش کارشه یا لذت میبره از انجامش یا به درخواست خودش میخواد کمک کنه انجام بده؟

    وقتی از هیچی دوستی نداشتن این گربه گفتید و متوجه شد به دلیل غرورشه که همیشه تنهاست دفعه اول دوم سوم ذهنم نشنید

    گفتم خب اینکه نه ولش کن

    اما ایندفعه که شنیدمش گفتم راست میگه.. من هم سالهاست

    اجازه ندادم کسی از حدی صمیمی تر یا نزدیک تر شه

    فقط بخاطر غرور و خود برتر بینیم.

    دنیا اون جوری میشه که ما داریم بهش نگاه میکنیم

    دقیقا استاد دقیقا همینه

    بدون نیاز به کم و زیاد

    هرجایی که آسان گرفتم خوشبین بودم بیخیال بودم

    انقدر اسون گذشت و لذت بردم و سوت زنان تو جاده جنگلی میپریدم و زیبایی هارو میدیدم

    هرجایی هم که سخت گرفتم منطقم گفت انقدر ساده که نمیشه

    انقدر سخت گرفت بهم دنیا

    انقدر جونم دراومد که به زانو دراومدم و ناتوان افتادم زمین

    دنیا که همون دنیای قبلی بود

    ولی من متفاوت داشتم بهش نگاه میکردم

    من داشتم با ذهن منطقی خودم جلو میرفتم

    من داشتم سختش میکردم واسه خودم..

    استاد بی نهــایت سپاسـگزارم

    با تمام وجودم اینو‌میگم

    سپاسـگزارم برای این فایل سپاسگـزارم️.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  7. -
    اکرم هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به استاد عزیز

    سلام به خانم شایسته عزیز

    سلام به تک تک خانواده ی فرکانسی عزیزم

    خداروشکر میکنم در جمع شما هستم

    استاد تحسینتون میکنم از کجاها به این پرادایس زیبا رسیدین

    از کجاها به این برکه زیبای آب شیرین رسیدین

    از کدوم آب و هوا به سمت این تعادل رویایی اومدین

    از چه افکاری مهاجرت کردین به عشق و صلح و خیرخواهی

    و کل مسیرو سوت زدین و لذت بردین

    به راحتی و به زیبایی

    قطعا چالش هایی داشتین

    قطعا موارد ناخوب به ظاهر بودن

    ولی قلبی که خدارو باور کرده چقدر ممکنه درگیر اون ناخوب ها بمونه

    اعتماد بنفسی که رفاقت با الله به آدم میده

    اون نیرویی که خودت انتخاب میکنی دستتو بذاری توی دستش

    اون رفیقی که اصلا منشش تمام کردن رفاقت در حق توست

    اون رفیقی که نه به خواب میره نه غافل میشه یک آن

    اون رفیقی که هدایت و راهنمایی رو به خودش واجب کرده

    آخه برای کی؟؟؟

    برای اونی که توی این کاینات در حد یک غبارم نیست

    فقط بنشین ساعتها این فضل رو تماشا کن

    این لطف بی انتها

    و استاد شما باورش کردین

    من هنوزم تا ایمان راه دارم

    هرچند نا امید نیستم

    بلکه

    به شششدت امیدوارم

    چرا که یادم میاد حضرت ابراهیم هم با اونهمه ایمان از خدا درخواست کرد قلبشو مطمین کنه

    منم از خدا میخوام قلبمو مطمین کنه

    ازش میخوام خودشو در زندگی به من ثابت کنه

    استاد یه حال خوبی دارم

    با اینکه در یه چالشی هستم که هنوز به سرانجام نرسیده

    ولی حالم خوبه

    قدرت دست همون الله هست که میخوانمش نزدیکترم بهش

    البته اون که همیشه از رگ گردن به من نزدیکتر بوده

    ولی من ازش میخوام که به سمتش قدم بردارم

    سوره شرح رو برای من فرستاده

    فایل های داستان های هدایت شما رو برای من فرستاده

    داره همه جوره حتی با همین فایل puss in boots بهم میگه برو شادی کن من حواسم به همه چی هست

    از بزرگترین وحشت هم نترسی ، محو میشه

    اصلا وقتی خداوند نور سماوات و ارضه ، وقتی به هر طرف برگردی وجهشو میبینی ، وقتی همه چیز خیره و الخیر فی ماوقعست

    وقتی فقط بهت امید میده و بهت وعده برداشتن بار سنگین از روی شونت رو میده

    وقتی هیچ چیز هههیچ چیز در این جهان اتفاقی وجود نداره

    به خودم میگم ارزششو داره

    حالا که یه مورده میتونم حرفهای استادو تست کنم واقعا

    وعده ی الله رو تست کنم

    چی بهتر از این

    پس تستش میکنم

    چالشمو به دستهای با کفایت الله میسپارم

    و ازش طلب هدایت میکنم

    و با خیال راحتی که ازش خواستم و خودش قدم به قدم بهم داد

    عجله رو کنار میذارم

    و فقط روی الله حساب میکنم

    سعی میکنم شکرگزار تر باشم

    سعی میکنم خوشبین تر باشم

    سعی میکنم خوشحال تر باشم

    سعی میکنم خداوند رو در کسی که قراره به من درس با ارزشی بده ببینم

    سعیمو میکنم

    و ازش هدایت میخوام

    و ازش میخوام قلبمو مطمین کنه

    مرسی برای این فرصت نوشتن

    همگی مون سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم

    رفاقت با الله غیر از این سرنوشتی رقم نمیزنه

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1318 روز

      به نام هدایت الله

      سلام به اکرم خانوم

      چه کامنت عمقی وخوبی برای خودت رد پا به جا گذاشتی

      اینقدر کلمات خوب وقوی به کار بردی که من چند بار کامنت قشنگشون رو خوندم تا به درک بالاتری برسم

      تبریک میگم بهت وسپاس گذارم که کلام الله رو پر نور تر به من نشان دادی

      امیدوارم هر اتفاقی که برات می افته با هدایت الله وخیریت برات داشته باشه

      توبهترینی دختر پس با شهامت به بهترین‌ها هدایت میشوی

      خدا نگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مریم آقامیرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2549 روز

    سلام خدمت استاد ودوستان

    استاد چه بنویسم

    استاد شما از کجا میدانید چه چیزی نیاز بچه های سایت است

    واقعا این بحث غرور برام سوال بود

    حتی چند وقت پیش در مورد غرور در عقل کل سرچ کردم اما جوابی که میخواستم دریافت نکردم

    مدتی بود مادرم بهم میگفتی مغرور شدی

    ومن میگفتم یعنی چه

    درسته استاد الان که فکر میکنم من مغرور شده بودم

    من هیچ وقت در عمرم تحسین نشده بودم توسط خانواده ام

    حتی توسط خودم

    من همیشه دنبال ثروت بودم ، هدف من از دنبال کردن شما ثروت بود که به توحید رسیدم به خدا رسیدم

    من دنبال تمام استادهای موفقیت رفتم از استاد آزمندیان .استاد معظمی .استاد عرشیانفر.استاد امیر شریفی و……

    اما استاد وقتی 3 سال پیش به تضادی برخوردم هیچ کدام از فایل های آنها من را آرام نکرد و فقط با شما حالم خوب شد

    وهمان روز همه فایل هاشون را پاک کردم و شما شدید تنها استاد زندگی من

    استاد منم وقتی بنایی را شروع کردم ، همه آقایان من را تحسین می کردند

    چون برای معامله بتن ومیلگرد وتیرچه و… میرفتم

    از آنجایی که هیچ وقت توسط خانواده ام وخودم تحسین نشده بودم غرور منو گرفت

    ومیگفتم آره من خیلی قدرتمندم، ببین بابام هم میگه کارهایی که تو میکنی من جرات نمی کنم انجام دهم

    من کردیت کارها را به خودم می دادم

    من غره شدم تا جایی که در مرحله سقف طبقه 2 کمی پول برای بتن ومیلگرد ماند

    استاد جهان نشونم داد که غره نشو

    همان جا اعتباری که داشتم 400 میلیون میلگرد خریده بودم

    برام چایی می‌ریختند و بهترین رفتار را داشتند

    برای 20 میلیون بارمیلگرد را نفرستاد

    وبا بدترین نحو باهام رفتار شد

    درسته خودم مسیولم چون من آنها را برانگیخته کرده بودم

    همانجایی که 100 میلیون بتن خریده بودم و برام نوشابه وکیک می آوردند برای 30 میلیون باهام بدترین برخوردها شد

    مهندس هایی که بهترین برخورد ها را باهام داشتند

    3 روز اجازه بتن ریزی بهم ندادن وجواب تلفن نمی دادند

    چون من مغرور شده بودم

    چون میگفتم پدرم هم به قول خودش وارد بنایی نشده

    منم که قدرتمندم

    خدا بود نه من …

    قدرت از آن خدا بود نه من

    و خدارو هزاران مرتبه شکر زود فهمیدم

    همان جا با 100 میلیون بدهی اومدم بیرون

    فکرش را هم نمی کردم

    اما زود خودم را جمع کردم و پروژه را توقف زدم تا 2 سقف

    و گفتم کار میکنم وپول می‌سازم

    دوباره فکر کردم منم که کارمیکنم ، فکرکردم منم که مشتری برام میاد

    شب و روز را بهم دوختن اما دیدم نه خداست

    همه کاره خداست

    همان پدرم که می‌گفت هزار تومان روی من حساب نکن

    50 میلیون بهم داد گفت هر وقت داری بهم بده

    همون قرض‌الحسنه 50 تومان وام بهم داد که فکرش را هم نمی‌کردم بدون هیچ امتیازی

    ومریم آرام و تسلیم خدا شد

    مریم فهمید هیچ کاره است وخدا همه کاره

    مریم فهمید ثروتش از آن خداست

    استاد به خدا گاهی به شاگردام میگفتم من هوشم خیلی خوبه

    مسایل را زود حل میکنم

    همان وقت یه مسأله ساده را نمی‌تونستم حل کنم

    استاد شکستم

    غرورم را شکستم

    من همیشه یا دچار بی لیاقتی میشدم یا غرور

    اما الان احساس میکنم در تعادلم

    در حد همیم

    همه در حد همیم

    استاد از شما بابت این نوع نگاهتان به فیلم ها و زندگی سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1831 روز

      درود به شما مریم عزیزم

      چقدرررررررررر زیباست وقتی بنده ایی متواضعانه ، خاکساری خودش رو در مقابل رب العالمین اعلام میکنه….

      یاد این کلام طلایی استادبزرگوارمون افتادم که :

      هرررررر چقدر سرمون پیش خدا خم پایین باشه ، همون قدر خدا ما رو پیش بنده هاش سربلند میکنه….

      سبحان الله از لطفتش

      از مهرش

      از بخشش و کرَمش

      مریم جان ، دوست خوبم ببین خداوند چه قشنگ، مطمئن و دلگرم مون کرده:

      وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

      و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم; دعاى دعاکننده را، به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مى گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند).

      بهت تبریک میگم که ازش درخواست کردی و به درخواستت پاسخ گفته…

      و الان در تعادلی…

      الله اکبر

      خدایا شکرت..

      برات سراسر عشق و نور الهی میطلبم دوست خوبم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1751 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همه عزیزان این سایت توحیدی

    چقدر زیبا

    چقدر درس آموز

    چقدر ما خوشبختیم که در فرکانس این آگاهی ها قرار داریم

    باشد که جزو عمل کنندگان باشیم و جزو آن دسته ای نباشیم که خدا آنها را به الاغی تشبیه میکند که…

    مَثَلُ ٱلَّذِینَ حُمِّلُوا۟ ٱلتَّوۡرَاهَ ثُمَّ لَمۡ یَحۡمِلُوهَا کَمَثَلِ ٱلۡحِمَارِ یَحۡمِلُ أَسۡفَارَۢا…

    [سوره الجمعه 5]

    گاهی اوقات خدا از لفظ الاغ استفاده میکنه تا به ما بربخوره تا شاید عمل کننده باشیم…

    واقعا پناه بر خدا از اینکه در فرکانس أُو۟لَـٰۤئکَ کَٱلۡأَنۡعَـٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ باشیم

    پناه بر خدا…

    چه زیبا استاد عباس منش در مورد شاه ترمزی بنام “منیت” صحبت کردند…

    این روزها داشتم با خدا میگفتم که خدایا چکار کنم؟

    جوابش یک بیت زیبا از عطار نیشابوری بود

    این بیت را من خیلی خیلی خیلی دوست دارم…

    تو مباش اصلا کمال این است و بس

    تو ز تو لا شو وصال این است و بس

    “لا”در زبان عربی یعنی “هیچ”

    میخواد بگه که هیچ شو…

    میخواد بگه مراقب باشی که مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ ٱلۡکَرِیمِ نشوی…

    وقتی که هیچ شوی به خدا میرسی…

    امام سجاد علیه السلام در دعای زیبا و توحیدی ابوحمزه ثمالی یک جمله ای زیبا را به خدا میگویند…

    و أنّ الراحلَ إلیک قریبُ المسافه

    و آن کس که قصد مسافرت به سوی تو را بکند چه مسیر نزدیکی را در پیش دارد

    مسیر رسیدن به سوی خدایی که نَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَیۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِید است به ما ؛ خیلی خیلی خیلی نزدیک است و آن عبور از یک دست اندازی است بنام “منیت”

    به قول حافظ عزیز

    میان  عاشق  و  معشوق  هیچ  حائل  نیست

    تو خود حجاب خودی حافظ از میان بر خیز

    همین است و بس ، حالا نمیدانم چرا ما  اینقدر پیچیده اش میکنیم و دنبال تکنیک های دنیای مادی هستیم که آقا خواسته ات را اینجوری بنویس و بگذار دور گردنت تا بهش برسی و وقتی میخوای آب بخوری خواسته ات را به آب بگو و بخور تا بهش برسی و…

    هنوز مشکل کنتور برق را حل نکردیم بعدش دنبال تعویض سیم پیچی خانه هستیم…

    دقیقا مثل وقتی که میخواهیم وارد خانه شویم کفش هایمان را درمی آوریم و بعد وارد خانه میشویم ، باید ادب رفتن به سمت خدا را هم رعایت کنیم و آن همین یک کلمه است

    (إِنِّیۤ أَنَا۠ رَبُّکَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ إِنَّکَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوࣰى)

    [سوره طه ١٢]

    خدا میگه خوش آمدی

    تو را با همه آلودگی های گناهانت در آغوش میگیرم

    تو را با همه زخم هایی که خودم بهت زدم تا برگردی پیش خودم در آغوش میگیرم

    ولی اگر منیت با خودت آوردی شرمنده ات هستم ، برو یکم بیشتر سختی بکش و زخم بخور تا دوباره برگردی پیشم منتها این بار بدون ذره ای منیت

    (این نکته را در پرانتز بگویم که داستان های هدایت دوستانم را که میخوانم اکثریت نقطه مشترکی دارند و آن این است که از یه جایی به بعد خسته و درمانده بودند از همه تدابیر خودشان و با یک ندای خالص از منیت فریاد رَبِّ إِنِّی لِمَاۤ أَنزَلۡتَ إِلَیَّ مِنۡ خَیۡرࣲ فَقِیرࣱ سر دادند و الان در این وادی مقدس در حال عشقبازی با پادشاه جهانیان هستند)

    عکسی را از اینترنت دانلود کردم که یک جنینی است که سقط شده و اینقدر این جنین کوچک است که به اندازه کفِ دستِ یک انسان است و در زیر این عکس این آیه زیبا نوشته شده است که

    (یَـٰۤأَیُّهَا ٱلۡإِنسَـٰنُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ ٱلۡکَرِیمِ)

    [سوره الانفطار 6]

    این عکس را دانلود کردم تا هر از چند گاهی نگاه کنم تا بدانم که چه بودم و چه شدم و همه اینها از لطف او بوده و هست و خواهد بود…

    و هم این عکس جوابی به این نجوای شیطان باشد که دائم به من میگوید “چطوری و از کجا؟”(تو خود حدیث مفصل از این مجمل بخوان که آخه چطوری از یک سلول تبدیل شدی به هشتاد کیلو گوشت و پوست و …)

    همین است و بس

    خدا یعنی “به خود آ” ، یعنی برگرد به خود راستینت و رها شو از این من دروغین….

    وقتی که منیت در ما بمیرد ، خدا در ما تجلی میکند و وقتی که خدا در درون ما تجلی کند چه بهشتی در بیرون برای ما ایجاد میشود

    میشویم مثل حضرت یوسف که وقتی وارد جمعی میشویم همه لال میشوند و کسی جرات نمیکند در مورد گرانی و منفی ها حرف بزند دقیقا مثل زمانی که حضرت یوسف وارد مجلس زنان مصر شد و همه مات تماشایش شدند و …

    میشویم مثل عیسی مسیح که وَ جَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیۡنَ مَا کُنتُ بود که طبق کتاب انجیل یکی از معجزاتش غذا دادن به 5000 نفر بود و میشویم مثل یکی از پیروان عیسی مسیح یعنی حضرت رضا علیه السلام که در زمان بعد از حیاتشان روزانه حداقل 5000نفر در مهمانسرای حرم ایشان غذا خورده اند و میخورند و خواهند خورد بدون اینکه این حجم از تغذیه خدای فراوانی را به عجز درآورد…

    و چه زیباست وقتی معجزاتی این چنینی را از حضرت رضایی که وجود فیزیکی اش در بین ما نیست میبینیم ، به خود بیاییم و بجای این رفتارهای شرک آلود که او را همتای خدا قرار دهیم و از او درخواست کنیم که واسطه ای شود و…. بیاییم اینگونه دعا کنیم

    تَوَفَّنِی مُسۡلِمࣰا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّـٰلِحِینَ

    [سوره یوسف ١٠١]

    خدایا مرا مسلمان بمیران و در روز قیامت مرا با انسان های صالحی چون حضرت رضا هم فرکانس کن تا مصداق متقینی باشیم که

    (یَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِینَ إِلَى ٱلرَّحۡمَـٰنِ وَفۡدࣰا)

    [سوره مریم 85]

    نمیدانم چرا بحثم به اینجا کشیده شد

    حالا که اینها را نوشتم این جملات پایانی را میگویم خطاب به آنهایی که امامان و پیامبران را منشی های دفتر خدا میدانند که باید از آنها بخواهیم تا آنها وقت ملاقاتی برای ما بگیرند و…

    ببینید با استناد به قرآن ، حضرت عیسی مسیح با اذن خدا کارهای خداگونه میکرد

    مرده زنده میکرد ، مریض شفا میداد و…

    و با وجود اینکه در جمع های عمومی اعلام کرد که من بنده خدا هستم ، اما مردم نتوانستند درک کنند و نسبت فرزند خدایی به او دادند و بجای خداپرستی به عیسی پرستی روی آوردند

    حالا داستان ما هم همین است

    ما معجزات زندگی این بزرگواران را دیدیم و شنیدیم اما نتواستیم درک کنیم که آنها بندگان صالحی بودند به درگاه خدا و نسبت های خدایی دادیم و در توجیه این کارهایمان ندای هَـٰۤؤُلَاۤءِ شُفَعَـٰۤؤُنَا عِندَ ٱللَّهِ  سر دادیم…

    نمیدانم چه شد متن به اینجا رفت

    به قول سعدی

    او میکشد قلاب را…

    از بحث “منیت”دور نشوم و این متن را با یک بیت زیبا از مولوی تمام کنم که میگوید…

    رحمت حقْ ، آب بُوَد جز که به پستی نرود

    خاکی و مرحوم شوم  تا برِ  رحمان  برسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  10. -
    میثم معصومی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2181 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام وخسته نباشید خدمت استاد عباسمنش عزیز وخانم شایسته مهربان ودوستان گلم

    استاد چقد این فایل منو تحت تاثیر قرار داد که چقد ما تو زندگی غرور میگیرمون ومیترسیم وجون خودمون از دست میدیم و میریم یه گوشه میشینیم و میشیم گربه خونگی

    و خیلی کم پیش میاد که مثل سگ خوشبین باشیم و همه چیو زیبا ببینیم وهدایت بشیم به سمت مسیرهای ساده وزیبا

    خیلی داستان دارم برای خودم که ترسیدم ویا غرور گرفته منو واز مسیر دور شدم

    یه داستانی دارم برای خودم زمانی که فایلهای رضا عطار روشن گذاشتین روی سایت

    من چندتا بدهی داشتم که برای خودم خیلی بزرگ بودن که باید در یکماه همشون میدادم ترساها هم وجودم گرفته بود که نمیشه از کجا با کدوم پول درامدی نداری

    این قسمت اضافه کنم قبلش شغلم خرید فروش پسته بود از اونجایی که سال قبل سرما زدگی شده بود و محصول انچنانی برای خرید فروش نبود عملا درامدی هم نداشتم و بیکار بودم

    خلاصه ترسها منو احاطه کرده بود که نمیتونی

    فایلهای رضا عطار روشن امدن روی سایت شاید صد بار گوش دادم هنوزم از مسیر خارج میشم میرم سراغ اون فایلها

    گوش دادم و داستان بدهی دوستش تعریف کرد که از خداخواسته بدهی دوستش بده

    منم از خدا خواستم گفتم بدهی منو بده من ندارم هیچ راهی هم که بخوام این پول جور کنم ندارم

    نمیدونم نیم ساعت شد یا یکساعت شد ینفر زنگ زد بهم کجایی چکار میکنی گفتم فلان جا گفت میای منو ببری یه شهر دیگه کرایه ات هر چی بشه بهت میدم

    اون نفر افغانی بود چون دوست افغانی زیاد دارم

    بلافاصله گفتم اره میام رفتم کرایه هم گرفتم

    دیگه شروع شد نمیدونم چی شد شماره من بین اینا پخش شد که اینم کار خدا بود

    کار به جایی رسید که درامد من چند برابر شد حتی از پسته فروشی بیشتر

    از اونجایی هم چون افغانی بودن خیلی کرایه بیشتری میدادن

    ولی من خیلی حس خوبی بهشون دادشتم بارها میشد میگفتم خدایا شکرت چقد اینا انسانهای درستی هستن و بودن خیلی خیلی ادمای کار درستی بودن

    خودشون میگفتن بهم تو خیلی کرایه بیشتر از بقیه میگیری ولی ما دوست داریم با تو بریم

    پول اون بدهیا جور شد و من دادم

    و درامد من خیلی زیاد شده بود طوری که خیلی کارها انجام دادم

    تو شرایطی که بعدش از دوستام میپرسیدم همشون شاکی بودن از این وضع

    خلاصه چند نفر از دوستام در مورد کارم فهمیده بودن حالا تو فاز نصیحت که نه اینکارو نکن زشته مردم چی میگن تو فلانی

    منم هم ترسیدم همم غرور گرفتم اره درست میگن این چکاریه من دارم انجام میدم ولی بازم داشتم ادامه میدادم ولی همش مواظب بودم کسی نبینه

    و درامده شروع کرد به کم شدن و فرشته مرگ امد

    منی که تو اون شرایط بودم و ارزوم بود که بتونم بدهیم بدم خدا کمک کرد و پرداخت شد

    از اینجام که غرور گرفتم که نه من زشته اینکارو بکنم

    به لطف خدای مهربان یه مدته پی بردم به اشتباهاتم و که حرف مردم برام اهمیت نداشته باشه یه سری نشونه ها درباره یه شغل جدید امده و این فایل هم حجت تمام کرد

    استاد خیلی تشکر میکنم بابت این فایل بی نهایت تاثیر گذار

    انشالله همیشه شادو سلامت وپیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      عارفه گفته:
      مدت عضویت: 1209 روز

      سلام میثم عزیز

      ووواووووو چه فوق العاده

      قشنگ ضربان قلبم رفت بالا از اینکه چقدر خوشگل قانون‌ را با داستان زندگیت به رخ می کشیدی

      ترس ترس ترس

      لامصب این ترس چیه

      چرا من که ه خانم خانه دارم و نیدونم خیلی توانایی دارم و میتونی مولد ثروت باشم ترس دارم که نکنه نشه

      چرا ترس دارم که اگه مدارک از همسری که احساس مثبتی کنارش نداره اگه جدا بشه پس خرجت را میخوای کی بده

      توکه خانواده ای نداری که با آغوش باز تو را پذیرا باشند

      تو اصلا برای فرار از اون خونه ازدواج کردی

      چرا

      چرا

      چرا باید بترسم مگه باور نکردم خدایی که انقدر خوشگل پلن های مختلف برام چیده بقیه پلن هارا هم میچینه

      لامصب چرا باید تو بترسی شمشیرت را بردار و بجنگ حتی بدون شمشیربجنگ حتی صلاح مرگ که از دستش افتاد بده دستش و بجنگ

      آره میثم جان من باید بجنگم

      باید بتونم تکلیفم را با خودم معلوم کنم از کجا معلوم حتما گذشتن از این تضاد برای من بین بنگ فوق العاده ای هست

      باید تحمل و ترس را از اقدام و ایمان به الله متمایز کنم بتونم درست تصمیم بگیرم

      امیدوارم همه ی ما تو هر بخشی که ترس داریم بتونیم باهاش بجنگیم

      بهترین هارا برات آرزو دارم میثم عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: