live | شباهت باورهای محدود کننده با علف های هرز - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-29 02:02:592024-09-29 06:45:40live | شباهت باورهای محدود کننده با علف های هرزشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته زیبایم
سلام به همه دوستای توحیدی ام
مریم عزیزم استاد شایسته زیبایم، من فقط نوشته های این فایل را که با عشق و استادانه نوشتی خوندم و متوجه کمالگرایی و عواقب اون بیشتر و بیشتر شدم ، منی که تازه کار تدریس خصوصی شروع کردم قدم اول برداشتم و به لطف خدا مبلغی نزدیک به حقوق بک ماهم در 6 جلسه دو ساعته کسب کردم ، و از اطراف دارند بهم شاگرد معرفی میکنند، من امشب با کانال خانم معلمی آشنا شدم که برای خودش کتاب کارتمام پایه ها رو داشت و ابزار آموزشی ، وقتی برای خرید رفتم به کانالش و کارهاش دیدم و درآمدی که داشت، انگار انرژیم ته کشید منی که دو هفته هست فول انرژی دارم کاز تدریسم انجام میدم و از درآمدم لذت میبرم ، و در کنار اون بیشتر از اینکه قدم گذاشتم روی ترسها و نشدهای ذهنم ،
خلاصه با دیدن کارهای این معلم ، ذهنم گفت ببین چه واریزی هایی داشته به حسابش، چقدر بسته سفارشی برای ارسال داره، همه رو تو کانالش گذاشته برای جذب مشتری… همه اینا باعث شد بگم تو کجا اینا کجا، درآمد تو که اینقدر ذوق میکنی کجا درآمد این کجا ، تو کی میخوای کتابت تالیف کنی ، کی به درآمد برسی، اووه تبلیغات و جذب مشتریو… شبوغی کارو همه اینا رو باید انجام بدی ،مگه تو چقدر زنده ای که اینهمه بدوی برای پول و درآمد .….
همه این نجواها اومدن و منو خالی از اون لذت و ذوق مسیرم کردند،
فقط به خاطر اینکه همه چیو ذهن من یهویی میخاد، یه شبه ، میگه حالا که رفتی تو کار تدریس خصوصی باید این راهم سریع شروع کنی، اینا تالیف کردند و فروختن و خوردن و بردند تو عقب موندی
تا تو کتاب بنویسی اونقدر کتاب زیاد شده که کی کتاب تو رو میخره…
اصلا دیگه حوصله ای هم برات می مونه، ببین مردم چه راحت پول درمیارن اونوقت تو خودتو بکش به بچه های مردم حساب درس بده که آخرش یه مبلغی بهت بدن..
همه این افکار دقیقا دارن سمی به وجودم میدن که پژمرده و بی حال بشم
خداروشکر امشب به این فایل هدایت شدم
فهمیدم که باید من مسیرم قدم به قدم آرام و پیوسته و پیوسته ادامه بدم ..
شکرگزار این نتایجم باشم و حواسم جمع نشانهها لاشه تا مسیر بعدی دریافت کنم
و قدم بردارم و پا بزارم روی ترس هام و از همه مهمتر حال و احساسم خوب نگهدارم
توجهم ببرم به نتایج اخیرم و باور فراوانی در مورد شاگردام، پول و ثروت ، انسانهای علاقه مند به کسب دانش و راحتی کارم و پرسیدن راه حل ها و سوالات از خداوند و دریافت پاسخ ها
بله اگر تا الان شده پس بازم میشه،، من عجله ای برای فتح قله ندارم، یواش یواش ولی مستمر میسر قله رو با کفش های مناسب ایمان و تعهد میرم ، درسته مسیر شاید کمی آسون نباشه ولی تجربه های زیادی کسب میکنم که برداشتن و پیمودن قدمهای بعدی برام راحتتر میکنه و حتی می تونم در یه جاهایی خیلی آسون موانع رد کنم و حتی بپرم چون مهارتم بیشتر شده و به قله نزدیکتر بشم
آره همینه باید تکاملم طی کنم و از مسیر لذت ببرم
درسته مسیر رسیدن به خواسته شاید خسته ام کنه و اینکه تا کی بدوی و حوصله ای برام نمیمونه ، این دیدگاه برای زمانی که هدف من فقط رسیدن به خواسته باشه ، نه لذت از مسیرش ، من باید اینو به خودم یادآوری کنم که من در این مسیر رشد میکنم و باید اولویت لذت و احساس خوب باشه و نه چیز دیگه ای والا میشه کف دریا که وقتی می ترکه انگار چیزی نبوده.
پس با توکل به خدای مهربان و هدایت های الهی اش این مسیر ادامه میدم و لذت میبرم ، مطمئن هستم خداوند منو خیلی آسون و راحت از این مسیر عبور میده، و باهم در این مسیر لذت و عشق میکنیم.
پس آروم آروم و راحت تر قدم برمیدارم
قدم بعدی ام رفتن به موسسه پویش برای تدریس خصوصی، ایده ای که دیشب بهم الهام شد.
امید به خدای حاضر
بنام خدای مهربان
با سلام دقیقا منم همین احساس رو راجبع کاری که شروع کردم دارم و اینقد تو ذهنم نجواهای شیطان بود که اگه زحمتت الکی بود چی فایده نداش چی؟ بقیه چقدر بالاتر رفتن دارن سمینار برگزار میکنن بعد من حتی یه نفرم به آموزشام توجه نمیکنه بقیه چقدر پیشرفت کردن اونا پشتشون گرمه درامدشون پول دارن تبلیغ کارشون رو میکنن سالن اجاره میکنن من هیچ پول ندارم و….. اولش انقدر ذوق داشتم بعد از دیدن خیلیا ذوقم خالی شد دیگه گفتم بزار یهویی بزنم رو یکی از فایلهای استاد که این اومد و متوجه شدم که باید آروم اروم مسیر رو برم سرد نشم کمالگرا نباشم به آخر مسیر فک نکنم توکلم بخدا باشه قدم اولو بردارم بعدیو خدا راهنماییم میکنه من تلاشمو بکنم خدا برام مسیرو باز میکنه
بنام خداونده بخشنده و مهربانم…
کَلَّا وَالْقَمَرِ ﴿32﴾
نه چنین است [که مى پندارند] سوگند به ماه (32)
وَاللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ ﴿33﴾
و سوگند به شامگاه چون پشت کند (33)
وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ ﴿34﴾
و سوگند به بامداد چون آشکار شود (34)
إِنَّهَا لَإِحْدَى الْکُبَرِ ﴿35﴾
که آیات [قرآن] از پدیده هاى بزرگ است (35)
نَذِیرًا لِلْبَشَرِ ﴿36﴾
بشر را هشداردهنده است (36)
لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ ﴿37﴾
هر که از شما را که بخواهد پیشى جوید یا بازایستد (37)
کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ ﴿38﴾
هر کسى در گرو دستاورد خویش است (38)
(سوره مدثر ایه 32 تا38)
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و استاد مریم بانو بزرگ قلب..
از خداوند طلب هدایت و نور رخمت میکنم که این اگاهیارو به قلبم بباره تا در عمل ازشون استفاده کنم
خدایا صد هزار بار شکرت بینهایت شکرت….
جاده جنگلی ذهنت رو درست علفهای هرزش رو حرص کن..
باور باور باور باور…
اون باورهای محدود کننده ای که در روز
از اول صب که شروع میشه احتمال با هاشون برخورد داریم که مثل یه کود شمیایی میمون برای علفهای هرز ذهنت که تازه حرصشون کردی
یه ان به خودت میای مبیننی چقدر این علفها بلند شدن دوباره باید تلاش کنی و حرص کنی…
چقدر خوب به باورهامون کود ضد آفت بدیم و تا هر کود قوی کننده ای که از بیرون روشون پاشیده میشه رو نابود کنه…
این کود ضد آفت همین سایت استاد عباسمنش استاد عزیزم مریم بانو و بچه های این سایت است
که همه کودهایی هستن که نمیزارن علفهای هرز باورهااا رشت کنن و نابود کننده ای این علفها هستن…
من یه موضوعی رو در مورد خودم بگم در مورد اعتماد به نفس خودم..
من شروع کردم و تصمیم گرفتم ازمون نظام مهندسی شرکت کنم …
رفتم بدون هیچ اگاهی بار اول و رد شدم..
بار دوم رفتم با کمی اگاهی رد شدم..
بار سوم رفتم..
بار چهارم رفتم…
و بار پنجم قبول شدم…
هر بار که رد میشدم یه چیز مهم میفهمیدم هر بار که رد میشدم متوجه میشدم مشکل چیه…
بعد از قبولی خیلی ها تبریک گفتن و گفتن اخر قبول شدی بعد از این همه تلاش و این همه فلان و خستگی و اینا….
من جوابی نمیدام و میگفتم اره
ولی پیش خودم همیشه سپاسگزار الله بودم که بهم قدرت داد که هر دفع که تویه این مسیرم میرم نگران نتیجه نباشم نگران نباشم چی میخواد بشه و فقد برم…
و هر بار هم این اتفاق به ظاهر نامناسب رخ میداد میگفتم الخیر فی ما وقع…
و دورباره شروع میکردم و میخوندم نه مثل قبل با قلبی اگاهاتر با تی کردن تکامل که باید اینکارو کنم و برم جلووو
خدارو صد هزار بار شکر بینهایت شکر هدایت های الله میومد و من میرفتم جلو هر جا که باگی داشت از خودم بود که به الهامتم توجه نمیکردم و حرص میخوردم و میترسیدم و میگفتم نه اینرو هم بزرنم و و و…
بعد که نگاه میکردم حسرت میخوردم که چرا به الهاماتم گوش ندادم و این تست رو زدم…
و بار اخر بینهایت متوجه شدم که باید تسلیم باشم و از خدا هدایت خواستم و به سادگی تمام تستهایرو که بهم الهام میکرد میزدم…
و مرداد ماه امسال قبول شدم به لطف رب
خدایا صد هزار بار شکرت برای این پاداشی که به هر کسی که به تو ایمان داشت باشه میدی بدون هیچ چشم داشتی خدایا شکرت بینهایت سپاس از تو رب من…
ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی…
به قول استاد ادم دوست داره حرکت کنه دوست داره مولد باشه دوست داره خلق کن چیزرو
اینا باعث رشت ادم میشه این باعث زنده بودن ادم میشه…
منم اینرومیخوام از خدا مولد بودن رشت خالق بودن …
موفقیت موفقیت میاره ما باید همیشه یه ذره از دایره محدودیتهامون بریم بالاتر یه قدم…
منم به لطف رب نازنیم یه قدم رفتم و میرم برای قدم بعدی و ازمون بعدی به امید الله که ابان ماه است به امید خدااا و هدایت الله موفق و سر بلند میام
(به قول لیلا خانوم بشارتی)
با هر اقدامی که نتیجه میاد اعتماد به نفس میاد و ریشه های این اقدامات از اینجاست که اینقدر حس لیاقت و خود ارزشمندی و عزت نفس داری که میگی شروع میکنم حالا نتیجه هر چیزی که میخواد بشه از ارزش های من کم نمیکنه بدون نتیجه هم ارزشمندم…
خدایا صد هزار بار شکرت برای این اگاهیااا ناب طلای صد هزار بار شکرت رب من…
در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشید
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خداروشکر صدهزارمرتبه شکر
کاملا راه رو جلوی چشام گذاشته
که اگر نرفتم دیگه جای گلایه و حرف حدیث نباشه
خداوندا
آنگونه که خودت صلاح میدانی
در زمان خودت و به روش خاص خودت
از من برای اهداف با ارزش خودت استفاده کن
خداروشکر روز به روز دارم بهتر میشم
لطیف تر
آروم تر
باورهای کمبود خیلی سریع داره ازم دور میشه
دارم ثروت تو دست مردم میبینم
4ساله که تلویزیون خاموش کردم
خدارو صذهزار مرتبه شکر
درگیر اخبار نیستم
تا همینجا هم اومدم بالا لطف خدا بوده
ولی خب خیلی جا داره که بیام بالاتر کنار شما عزیزان
پاک کردن علف های هرز هم تو ذهن مثل همین پروژه خونه تکونیه
هر روز میام یه مقدار علف های هرز پاک میکنم
ایشالا تا پایان دوره یه گیف حسابی بگیرم
مرسی از استاد خانم شایسته
استاد عزیزم😍سلام صبح بهاریتون بخیر
با دیدن رنگ سبز جنگل واقعا به وجد اومدم و خدا رو شکر کردم که اینقدر زیبایی و نعمت در جهان وجود داره که رایگان میشه اونا رو دید و لذت برد و شاید هرگز خدا رو بابتش اونجوری که باید شکر نکردیم.
کلمه به کلمه ی حرفاتون در مورد پاک کردن جاده رو به باورهای نادرست خودمون ربط میدادم. زندگی ما مثل همین جنگله اگه یه مدت سراغی ازش نگیریم و بهش نرسیم، علفهای هرز به وجود میان و بعد از گذشت یک زمان طولانی تبدیل به درخت میشن و تقریبا راه رو کامل از بین میبرن، انگار که هرگز راهی وجود نداشته.
مثل ما آدما که از فطرت خداییمون دور شدیم و چنان درگیر ترسها شدیم که جرات قدم برداشتن در جادەی زندگی رو نداریم.جادهای که بازسازی میخواد،جادهای که باید پاک بشه و علفهای هرزش(باورهای غلط) رو دور بریزیم تا صاف و هموار بشه و بتونیم از نعمتهای زندگیمون لذت ببریم.
اولین قدم همیشه سخته و پیچیده به نظر میاد. آدم با خودش میگه الان چطور راه رو از تو این همه درخت پیدا کنم؟ کندن و بریدن این همه درخت سخته و من توان بدنم کمه و…..
درست مثل باورهامون که همون ترسهای اولین قدم، مانع طی کردن مسیر میشه.
توی جاده آدم ممکنه درختهای نسبتا کوچکی ببینه و با خودش بگه کاری نداره که و شروع کنه به بریدن شاخەهاش و کم کم متوجه بشه درسته این درخت کوچیکه ولی شاخەهای محکمی داره که راحت نمیشه اونا رو جدا کرد و گاهی هم میشه که درخت رو میبری و میخوای ریشەش رو از خاک دربیاری تا مسیر برای حرکت ماشین مناسب باشه ولی یهو میبینی چند برابرِ اندازهیِ خودِ درخت ریشه داره.
اینا دقیقا مثل باورهای ما هستن
باورهایی که تموم فضای ذهن ما رو پر کردن. گاهی وقتها آدم یه ترمز پیدا میکنه و روش کار میکنه و با خودش میگه دیگه تموم شد ولی غافله که اون باور زمان زیادی برده تا ریشه در وجودمون بزنه و رشد کنه؛غافلیم که اون باور حاصل زندگی خودمون و پدر و مادر و اطرافیان بوده که مدام توی گوشمون نجوا شده، مثل یه درخت سالها شاخ و برگش درهم تنیده شده و فقط با چند روز کار روی باورها و ذهن، نمیشه که اونا رو تغییر داد.
از بین بردن اون درختهای کوچک شاید نتونن مسیرزیادی رو برامون بازکنن ولی باعث میشن کلی تجربه به دست بیاریم تا وقتی با درختهای بزرگ سر راهمون مواجهه شدیم، غافلگیر نشیم و با درایت از اون تضاد عبور کنیم.
درست مثل الان که این ویروس مثل یک درخت بزرگ سر مسیر زندگیمون قرار گرفته و فقط کسانی میتونن با سلامت روحی و جسمی و با آرامش ازش عبور کنن که تجربهی شکوندن شاخههای کوچک رو توی زندگی داشتن.
مسیر جاده الان کاملا مشخصه و اگه مسیر راست باشه تا یک کیلوتر هم میشه راه رو دید و این داره به ما میگه هیچ تلاشی گم نمیشه و همیشه نتیجهای خواهد داشت و کسانیکه تلاش میکنن و باورهای درستی میسازن، پاداش دریافت میکنن.
شما خیلی وقته این باغ زیبا رو دارین و با همین کار تونستین از داشتههای گذشته بیشتر لذت ببرید و به ما یادآوری کنید که قدر نعمتهای زندگی رو بدونیم و اگه الان چیز جالبی برامون نداره، قطعا نیاز دازه که یه تغییراتی ایجاد کنیم.
استاد خیلی خوشحال شدم از اینکه شما واقعبینانه و صادقانه سختی های مسیر رو هم گفتین. سختی ها و رنج ها دوستمون هستن و به کمک ما اومدن. در نگاه اول آدم متوجه نفع اونا نمیشه ولی همین پاکسازی جاده علاوه بر اینکه ورزش و تمرین فیزیکی توی هوای آزاد بود، باعث شد باغتون زیباتر بشه و تونست مسیری رو همواره کنه تا شما برای تفریح اونجا قدم بزنید و لذت ببرید. تونستین کلی شاخ و برگ جمع کنید واسه آتیش روشن کردن و چایی زغالی خوردن و کلی کارای لذتبخش دیگه.
تضادها اولین قدم برای تحقق خواسته های کوچک و بزرگ هستن.تضادها عامل به وجودآورندهی انگیزه برای به دست آوردن خواستههامون میشن حتی اگر در نگاه اول اوضاع سخت به نظر بیاد.
خدا رو خییییلی سپاسگزارم که امروز صبح توفیق دیدن این فایل رو داشتم و تونست دیدم رو بازتر کنه و جهانم رو بهتر بینم و بازیهای فکرم رو اینجوری درست کنم. اینکه هر برگ به ظاهر کوچکی میتونه برامون درسهای خیلی بزرگی داشته و ما رو برای رفتن در مسیر درست هدایت کنه.
بر روی بوم زندگی،
هر چیز میخواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست،
تقدیر را باور نکن
تصویر اگر زیبا نبود
نقاش خوبی نیستی
از نو،
دوباره رسم کن،
تصویر را باور نکن
خالق تو را شاد آفرید،
آزادِ آزاد آفرید
پرواز کن تا آرزو
زنجیر را باور نکن
براتون آرزوی سلامتی، ثروت، موفقیت و شادی رو دارم.
سلام به استاد عزیز و گرانقدر استاد عباس منش عزیز که همیشه دستی از دستان خداوند بوده در زندگی من
مدت زیادیست که عضو سایت هستم و از اکثریت محصولات استاد نیز استفاده کرده و نتایج فوق العاده ای نیز گرفته و مطمئنم در آینده به لطف خداوند و استفاده از اموزشهای استادبیشتر و بیشترخواهم گرفت.
از خوندم کامنت بچه های سایت فوق العاده لذت میبرم و بقول استاد وقتی شبها بعداز خوندن انها بخواب میرم ،صبح سرحال و شاد و تازه از خواب بیدار میشم انگار از نو برنامه ریزی شدم و روزم را با انرژی بیشتری شروع میکنم.
به این کار خیلی متعهد هستم چون نتایج فوق العاده ای از ان دیده ام .
خوندن نتایج دوستان هم فرکانسی حس و حال عجیبی بهم میده که انگیزه را برای ادامه مسیر با تعهد غیر قابل مذاکره بیشتر میکند.
ولی در نوشتن کامنت فوق العاده تنبلی میکنم و همیشه به بهانه های مختلف از انجام آن طفره رفته ام.
وقتی میدیدم که بعضی از دوستان بلافاصله بعد از قرار گرفتن فایلی از استاد اقدام به نوشتن کامنت و مطلب میکنند برام خیلی جالب بود که چه تعهدی نسبت به این موضوع دارند و خوب صد البته از نتایج این تعهد نیز در زندگی خود بهره مند شده اند
امروز با خوندن مطلب یکی از دوستان در همین فایل در خصوص دلایل ننوشتن کامنت ، با خودم خلوت کردم و گفتم من هم همین دلایل را برای نگذاشتن کامنت در هر فایل دارم .
و بعد از خوندن مطلب خانم شایسته عزیز در خصوص کمالگرایی متوجه این پاشته اشیل در خودم شدم.
همیشه منتظر نتایج بزرگ بودم تا بیام در سایت به اشتراک بگذارم .غافل از اینکه ابتدا باید نتایج کوچک کوچک را تایید و تحسین کرد تا به نتایج بزرگ دست پیدا کرد.
همیشه از اینکه قلم من در مقابل قلم دوستان دیگر که الحق والانصاف هر کدام مرجعی برای موفقیت است ، همانند نوشتن یک کلاس اول دبستانی در مقابل اساتید بزرگ ادبیات بنظر برسه و همه بگند ایشون که چندین ساله از آموزههای استاد استفاده میکنه ، پس چرا نمیتونه چند کلمه مطلب بنویسه .
و همین دیدگاه و نجواها باعث عدم بهره مندی از نتایج بینظیر به اشتراک گذاری مطالب در سایت شده بود.
امشب ابتدا کامنت دوستان را خوندم و یکمرتبه دیگه مطلب خانم شایسته عزیز را نگاه کردم و به رختخواب رفتم
ولی انگار با شبهای دیگه کاملا متفاوت بود.
یک حس درونی مدام نهیب میزد که تا همین جای کار هم کمالگرایی کافیه و باید با این پاشنه آشیل کنار بیایی .
هر چه کردم نتونستم با این حس و حال بخواب برم
و سر انجام ….
تونستم با فضل خداوند پشت این نجوا را به خاک بمالم و شروع به نوشتن کنم.
الان که نوشتم فوقالعاده خداوند را سپاسگزارم بخاطر این حس و حال عالی
حالا متوجه میشم که چقدر استاد اصرار بر نوشتن کامنت دارند
چرا استاد در دوره ۱۲ قدم فرمودند بچه ها خیلی کم مشارکت دارید در نوشتن !!
حالا متوجه میشم اگه ایشون تاکید به این مسأله دارند فقط و فقط بخاطر خودمون و طی کردن تکامل خود ماست .
این مطلب را نوشتم تا ردپایی گذاشته باشم برای خودم ودر همین جا متعهد بشم که بعد از دیدن هر فایل برداشت خودم را بر اساس مداری که در اون قرار دارم ،
فارغ از نظر و برداشت دیگران در رابطه با من در سایت بنویسم.
استاد گرانقدر از شما صمیمانه سپاسگزاری میکنم که باعث شدید بتونم بر این نجواهای ذهن فائق بیام و از خداوند متعال نیز سپاسگزارم که مرا به این مسیر زیبا و لذتبخش هدایت نمود.
از خانم شایسته عزیز که نوشته هاشون مثل مکمل سوخت عمل میکنه نیز کمال تشکر را دارم واقعا قلم شما فوق العاده شیوا و رساست و همیشه حق مطلب را ادا فرمودید.
مطالبی که استاد در هر فایل بیان میفرمایند با نوشتههای زیبای شما کاملتر و قابل درک تر میشود.
چند وقتی است ایده ای به ذهنم رسیده تا تمامی مطالب نوشته شده شما را بصورت فایلی جداگانه در رابطه با هر موضوعی جمع آوری کنم تا بهره کافی و وافی از این دریای بیکران آگاهی خداوند که به قلب شما خطور کرده و از طریق قلمتون به دست ما میرسه ببرم.انشااله
شب همگی دوستان هم فرکانسی خوش
در پناه خداوند
به نام خدا
خدایا هزاران بار شکرت بابت این روز زیبا و پر از برکت، خیلی خیلی خوشحال کننده بود، پر از لحظات خوش، پر از ثروت ، پر از سلامتی، خدایا هزاران بار شکرت، هزاران بار شکرت.
، در مورد فایل ،اتفاقا امروز هم من در باغ داشتم گردو جمع می کردم، گردو ها افتاده بودند لابلای علف های هرز و پیدا کردنشان کمی مشکل بود، به این فکر بودم که کاش جلوی رشد آن علف ها را همان اول ها میگرفتیم و اجازه نمی دادیم رشد کنند، آن علف ها هم رشد درخت ها را کند می کنند هم برای انجام کار های دیگر مشکل می شوند.
به صورت فیزیکی، پدر ما انسان ها طبیعت است، طبیعت است که ما را پرورش داده و تکامل داده، به نظر من خیلی خیلی بهتر است اگر برخی روز ها را در طبیعت باشیم، یکی از چیز هایی که در مورد طبیعت خوانده ام این است که وقتی در جنگل حرکت میکنیم و به درخت ها نگاه می کنیم ، هیچ درختی را قضاوت نمی کنیم، اگر ببینیم درختی به اندازه کافی رشد نکرده او را محکوم نمی کنیم چون می دانیم شاید به دلایلی آب و آفتاب کافی به آن نرسیده، باید تمرین کنیم با انسان ها هم همچین رفتاری داشته باشیم، کسی را قضاوت نکنیم و به زیبایی های همه توجه کنیم، همان طور که در جنگل به زیبایی های همه ی درخت ها توجه می کنیم.
یک مسئله ی دیگر در مورد طبیعت را در کتاب نیروی حال اکهارت تول خوانده ام، او در آن کتاب نوشته است به اردک ها هنگام شنا کردن توجه کنید. شنا می کنند، لحظه ای درگیر می شوند و پس از آن شنا کردن را ادامه می دهند، انگار که اصلا درگیری رخ نداده بود، همه چیز را بعد از آن لحظه فراموش میکنند و کینه ای هم به دل نمی گیرند، خاصیت روابط همین است که گاهی ممکن است در آن ها درگیری به وجود آید، به نظر من درگیری خودش خیلی مشکل نیست، مشکل اصلی کنترل هیجان بعد از درگیری است، مشکل اصلی ناتوانی ما در کنترل ایگو ما است، مشکل اصلی حرف هایی است که بعد از تمام شدن درگیری با خودمان میزنیم( معمولا زیر دوش :)).
خدایا بابت این روز زیبا هزاران بار شکرت، هیچ گله ای از تو و یا هیچ کس دیگر ندارم و متشکر تو و همه انسان های دیگر هستم.
هاسلام و صد سلام به استاد عزیزم، مریم نازنینم و تمام دوستان عباسمنشی ام …..
خدا قوت به همگی ….
گام نهم:
استاد جان، خیلی ممنون از این لایو و نکاتی که در آن اشاره کردین و طوری برامون مثال زدین که مطلب خیلی راحت تر برامون حا بیافته ….
استاد جانم از قانون تکامل فرمودین و چقدر مهم است….
خدا رو شکر من در خیلی کارها این موضوع را رعایت میکنم …. که این هم از آموزه های شما دارم. همین اخیرا در مورد پیاده روی های زیادی که دارم، تصمیمی گرفتم که یکم دو نرم هم داشته باشم، که از کم شروع کردم و الان خیلی خیلی بهتر شده ام…. در این صورت که قبلا ها تا یکم می دویدم، خیلی سریع کم میاوردم و الان هم هنوز خیلی خیلی جای پیشرفت دارم، ولی اصلا عجله نمیکنم و همینطوری پیش میرم ….
یا در مورد فروش روغن زیتون که در فصل پاییز دارم، خیلی تکاملی پیش رفته ام تا الان …..آن طوری که در حد توان و وقتم بود، فعلا عمل کرده ام و خودم میدونم که این برای شیما فعلا همینقدر کافی است ….
استاد از اینکه با وحود ثروت فراوان، خیلی از کارها را مثل کندن این علف های هرز و یا شستن ماشبن هایتان و یا تمیز کردن خانه توسط مریم بانو ……خودتون انجام میدهید، خیلی قابل تحسین است و این باعث شده من خیلی موقع ها، از تمیز کردن خانه ام و یا آشپزی کردن، لذت بیشتری ببرم و وقتی وقت دارم، تا حد امکان کارهایم را خودم انجام بدهم و خدا رو شکر کنم که خودم توانایی انجام کارها را دارم و اینکه کار کردن میتونه خود خوشبختی باشه …. نه بیکار نشستن ….
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما، عدم ماست
ممنون استاد
تشکر فراوان
در پناه حق تعالی باشین
شیما بانو
خدایا شکرت
برای نفس، برای این لحظه، برای اکنون.
خدایا تو را شکر می کنم برای قرار دادن انسانهای پاک و خوب و مهربان در مسیر من ، و در مدار من، برای بچه های گروه ، استاد خوبم و مریم جان.
خدایا شکرت برای معجزه ظاهر شدن افراد در مسیر بوقت لازم. و اینکه من هم برای کسی کمک وخدمتی باشم در وقت لازم، بشکل معجزه.
خدایا شکرت برای بیداری من، بیداری انسانهایی که آماده و منتظرند. برای رشد انسانیت، عشق، مهربانی دوستی انسانها.
خدایا شکرت برای وجود انگیزه ای برای زندگی بهتر که نیروی فرا تر از خستگی، خواب آلودگی و خمودگی ذهن است.
خدایا شکرت برای قدرت نیروی «تشویق و تحسین». حسی که مرا « مهیا ومجهز» می کند برای برداشتن قدمی دیگر بسوی کمال، هم در خود و ، هم در فرزندانم و عزیزانم.
خدایا چه خوب استادم به موضوع«کمالگرایی»موشکافانه پرداخت و به من گفت که توجه کنم به « نشانه های چگونه حرکت کردن» تا اینکه آهسته و پیوسته پیش بروم. چه نکته زیبایی را اشاره کرد که:« نادیده گرفتن قدمهای کوچک باعث ایجاد موانع بزرگ می شود». کاری که من در طول زندگی ام پیوسته انجام دادم. همان بیماری عدم رضایت از خود و زندگی و عزیزان. بجای لذت از هر لحظه، دیدن موانع و مشکلات. و اینکه « لحظه بی نقص هرگز نمی رسد» و «عادت به سنگ بزرگ برداشتن» و «درنتیجه کم شدن عزت نفس و شکر گزار نبودن».
استاد جان ممنون.
الهی جانت همیشه تازه و جوان باشد،
و کامت از شهد عشق
همواره شیرین .
چقدر با کماگرایی و براشتن دو هندانه با یک دست خود را خسته و فرسوده می کنیم.
خدایا شکرت برای چشم من که امروز بینا شده است.
حالا که نورت وجودم را روشن می کند می فهمم که نمی دیدم.
انگار یادم رفته بود که از تو خواسته بودم مرا بیدار کنی و کرختی و کسالت خواب آلودگی را از من دور کنی.
استاد عزیرم، حتما خودت از خدا خواسته بودی وسیله شوی که انسانها بیدار شوند.
و اینگونه نور شدی تا چشم ما را روشن کنی.
اینچنین است که خدا نور می شود و در جان می نشیند و جان چراغی می شود و در تاریکی راه دیگران می نشیند و راهشان را روشن می کند، آنچنان که تو راه مرا روشن کردی.
از امروز قدمهای کوچکم را می شمارم. کوچک و آهسته قدم بر می دارم.
با
هر قدم می ایستم و یک نفس می کشم
و نگاه می کنم و
خداراشکر می کنم.
و یادم باشد که به خودم لطف داشته باشم،
و با خودم مهربان و صمیمی باشم،
و اینگونه است که می توانم به دیگران هم محبت کنم.
احساس درونم مهم است. باید به انگیزه هایم فرصت بدهم با من صحبت کنند و در مقابلم عرض اندام کنند. آنها جرقه های زیبایی در تاریکی اند که استعداد شعله شدن دارند.
استاد م گفت که خوشبینی را بالاترین الویت قرار دهم تا بسوی راهکارها ی آسان هدایت شوم.
خدایا شکرت که با این کلام هم فرکانس شدم و امروز به جانم نشست.
خدایا شکر که از من می خواهی «نگاه کمالگرایانه» را قربانی کنم.
ای به چشم …ولی چه گران است برایم و چه سخت است قربانی کردنش.
می دانم، می دانم
ولی تو مرا به سفره با ز نعمت های بی کرانت فرا می خوانی، می خواهی کفشهایم را بکنم، ای به چشم…
چه مهربانی تو ، چه عشقی داری به من…از چه بترسم؟ از کوتاه شدنم، یا از دست دادن کفشهایم؟
اصلا بگذار پای برهنه بمانم، فرش تو نرم است و من همینجوری خوبم و تو کافی هستی برایم…
چه لذتی بیشتر؟
آن سفره پر نعمتت کفشهایی به من خواهد داد زیباتر ، راحت تر ، بهتر . کفشهایی مرا به قله ببرند.
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم جانم وهمگی خانواده ی توحیدی ام
ردپای قدم نهم:
ازبین بردن علفهای هرز ذهن وشروع کارها با تکامل.حالا که فکرش رو میکنم میبینم چقدرکارهای زیادی رو استارت زدم بدون ازبین بردن علفهای هرز؛ذهن.بدون تمرکزوتکامل از؛روی ناآگاهی.وهمه اینا منجرشد به رها کردن اون کار.چون ازاول باورها اشتباه بود تکامل طی نشد نجواهای شیطانی وخستگی ها اومد سراغم ونصفه ونیمه همه چی تموم شد.
الان برعکس اونموقع هستم خیلی خیلی بهتراز اونموقع هام شدم.باورهای درست وحسابی پشتکاربیشتر،خاموش کردن نجواها،طی کردن تکامل،قدم های کوچیک کوچیک برداشتن،صبوری صبوری وصبوری؛پشتکاااااار،وازهمه مهم ترعلاقه وایمان به خدا.
همه اینا باعث شده توی انجام کارهام ویادگیری مهارتهای جدید،تداوم وپشتکارش محکم تراز قبل رفتارکنم وامیدی که به آینده و،وجود خداوحمایت هاش دارم شده سوخت موشکی من.والبته توقع ندارم سرعتم موشکی باشه.خخخ
استادجانم ممنونم از شما بابت انتشارآگاهی ها.
درپناه خداباشید.آمین
خیلی صحبت های عالی داشتید استاد عزیز
من همیشه صحبت های شما را تعقیب میکنم
واگر در جلسه های بعدی درمورد نقش عزت نفس صحبت کنید ممنونتان میشوم
من از افغانستان عضو سایت شما هستم و داشته های علمی من همه بر گرفته از صحبت های عالی استاد عزیز است و من خیلی خوشحالم که در جمع شما هستم .