توحید عملی | قسمت 10 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 843 روز

    به نام خداوندی که پروردگار من و زمامدار امور من هست

    به نام خدای که همیشه هست و کمک میکند

    به نام خدای که بنده گی او یعنی سروری

    به نام خدای که نور وجود من هست

    به نام خدای که در من زنده گی میکند

    سلام خدای مهربانم خدای بزرگم خدای با عظمتم خدایا تو عشق مطلق من هستی خدایاا تو نور وجود من هستی خدایا تو در منی تو در من زنده گی میکنی خدایااااا من عاشقتم خدایااا با تک تک سلول هایم ازت سپاسگذارم خدایاااا سپاسگذارم ازت بابت نام زیبایت که ارامش قلب من هست

    خدایااا دست های پر مهرت ارامش زنده گی من هست خدایااا تورا بی نهایت دوست دارم عاشقانه بنده گی تورا میکنم خدایاااا تو بی نهایتی تو همه جا با من هستی تو همه جا کنارم هستی من عاشق ات هستم رب قشنگم

    خدایااا سپاسگذارم که دعا های من را میشنوی و اجابت میکنی خدایااا دوستت دارم

    سلام استاد عزیزم سلام استاد مهربانم استاد الگوی زنده گیم هستین میدانن استاد یک کمی متوجه رفتارم میشوم درست نیست به خود تکرار میکنم پاکیزه مثل استادت عمل کن تا مثل استادت نتیجه بیگری

    استاد عزیزم با تمام وجودم برایت کف میزنم میدانید خیلییییییییی خداوند بالایت افتخار میکند که چنین بنده نازنین و دوست داشتنی دارد میدانم استاد شما به این تحسین های ما اصلا نیاز ندارید و همه این ها را خودتان میدانن ولی من دوست دارم برای تان بگویم که خیلییییییی دوستتتتت تان دارم خیلییی عالی هستین استاد من کسی بودم که حتی موفقیت را دور از خدا میدانستم میگفتم خدا کجا و موفقیت کجا خدا موفقیت را دوست ندارد من چقدرررر خدای فقیر داشتم من چقدررر خدا را غلط شناخته بودم چی برسد به اینکه بیایم ‌‌بگویم موفقیت های من از خداست

    استاد شما من را با خدای آشنا ساختین که هر لحظه لبخند روی لب های من هست هر لحظه از عشق برایم میگوید استاد من خیلییییییییی خدا را حس میکنم خیلییی رفاقت نزدیک با خدا پیدا کردیم یعنیییی قشنگ من دست خدا را در دستم حس میکنم

    اگر خدا هوایم را نداشت من کجا بودم

    خدا خیلیییییییییییییی خداست خیلیییی مهربان هست

    خود خداوند مقابلم نشست و گفت با سید حسین عباس منش باش تغییر میکنی برای من همی قدر واضح خود خدا گفت

    من هر روز خدا را عاشقانه میبینم در همه جا در همه چیز

    خدایاااااااا کروررررر کرورررر شکرت

    سه روز پیش از یک دوستم طفل چهارساله اش فوت شده بود من باید میرفتم نزدش به خدا گفتم خدایاااا خودت در بهترین زمان هدایتم کن

    خداوند من را در بهترین زمان برد زمانی که حال دوستم عالی عالی بود در فاتحه دخترش با من خندید کلی حال کردیم یعنی باور تان میشود خداوند اینگونه کار ها را عالی انجام میدهد

    امروز یکجای رفته بودم یکی از افراد خیلیی از اوضاع کشور گله میکرد خدا شاهد هست من با تمام وجود تغییرات خودم را میبینم که چقدررر جدا شدیم از جامعه هیچ نگران نیستم خوش خوشحال بودم خانم از اوضاع گله کرد گفت و گفت آخر گفت چگونه میخواهی بروی چطور میری زنده گی چطور شود ؟

    خدا شاهد هست چنان شاد و امیدوار گفتم ناخودآگاه که من خدا دارم خداوند هدایتم میکند خود خدا انجام میدهد خانم تعجب کرد

    استاد عزیزم در یکی از فایل های تان هست

    شما میگویید انسان ها خدا را فراموش کردند روی همه حساب میکنیم به جز خدا و چقدرر دقیق هست

    مشکل فعلی اسلام همین هست که به قدرت خدا ایمان نداریم همه را باور داریم جز خدا

    خدای که ما را از هیچ هست کرد

    خدای که مغز ما را با همه پیچیده گی اش هست کرد

    خدای که یک پرنده را در آسمان و یک مورچه را در دل خاک روزی میدهد و هدایت میکند

    خدا همیشه با ما هست

    خدایاااا کرورررر کروررر شکرت

    دوستتتتتتتتتت تان دارم در الله شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  2. -
    جواد بایرامی گفته:
    مدت عضویت: 1909 روز

    به نام خدای بزرگ و مهربان

    سلام و عرض ادب خدمت توحیدی ترین استاد دنیا

    و سلام و درود خدمت توحیدی ترین دوستانم

    خدای مهربان رو شکرگزارم برای حضورم در این سایت مقدس و شاگردی استاد عباسمنش عزیز .

    الهی شکرت برای یک فایل عالی دیگه در مورد اساسی ترین موضوع در بحث موفقیت.

    استاد عزیز ، یکی از موهبت های بی نظیر الهی برای من ، پیوستن به این سایت هدایت شدن به مدار شما استاد عزیز بوده و هست.

    انصافا دستاوردها و تغییرات مثبت و بهبودهای زندگیم از زمان آشنایی با شما استاد گرانقدر ، در قالب کامنت و کلمات نمی گنجه. فقط من و خدای من می دونیم که چقدر در طول این 4 سال ، به لطف آموزشهای بی نظیر شما ، چه نتایج و دستاورهای بزرگی به فضل خداوند تونستم خلق کنم. در همین ابتدای کامنت با تمام وجودم برای تک تک تغییرات و بهبودهای بی نظیرم از شما استاد عزیزم کمال تشکر و قدردانی را دارم.

    در کامنت های مختلفم در دوره کشف قوانین و12 قدم و دوره احساس لیاقت ، گوشه ای از شرایط فجیع و وحشتناک و بسیار هولناک روابط با همسرم خدمت شما و دوستانم عرض کرده ام .

    از شرایط بد روحی و مالی ، از روابط بد با همکاران و خانواده ام ، از مصرف دارو آرامبخش ، از تصمیم به سقط کردن فرزندم دوم خودم ، از ترس ها و گریه های فرزندانم در زمان دعواها و درگیری های شدید با همسر و خانواده همسرم ، از مشرک بودن و ترسو و بزدل بودن در تمام ابعاد زندگیم ، از باورهای و خرافات مذهبی شدید در وجودم ، از بی هدف بودن و برگی در آب بودن و کلی شرایط نازیبا و کریح و بد خودم بارها گوشه هایی رو حدی که تونستم خدمت شما عرض کرده ام.

    ولی یک جایی دیگه کارد از استخوانم رد شده بود و صدای شکسته شدن قلبم رو شنیدم ، یک جایی که کم آوردم ، یکی جایی فهمیدم که مسیر و روش زندگی من غلط هست و ادامه این مسیر به نابودی و بدبختی های بیشتر خواهد رسید .

    یک جایی که چک و لگدهای جهان به پوتک تبدیل شده بود و من زیر ضربات سهمگین جهان که در نتیجه افکارو باورها و اعمال خودم بود ، در حال از بین رفتن بودم و هیچ امیدی به آینده بهتر نداشتم.

    نه چیزی از بندگی کردن و توکل و توحید می دونستم ، و نه درک درستی از ایمان داشتن و عمل صالح داشتم.

    هیچ چیزی در مورد دلیل داشتن احساس خوب و نداشتن احساس بد ، نمی دونستم.

    خودم رو قربانی شرایط می دونستم.

    سرنوشت زشت و ناخوشایند اون موقع خودم رو پذیرفته بودم.

    نه خدا رو درست می شناختم و نه قوانینش رو می دونستم.

    دلیل تمام بدبختی های خودم رو همسرم و خانواده و اقبال بد خودم می دونستم. چون پیش خودم فکر می کردم که خب !، من که آدم مذهبی هستم و هیات می رم و برای امامان تو سرم می زنم و گریه و زاری می کنم و یقه ام رو جر می دم و نماز و روزه هام رو به جا میارم و در نتیجه من بنده خوب و انسان درستی هستم ، و همسرم که زیاد اهل این داستان ها نیست مقصر هست و تمام افکار و اخلاق ایشان ، مشکل اصلی در شرایط زندگی ماست.

    اعتراف می کنم که همیشه قدرت رو به عوامل بیرونی می دادم .

    رییس و مدیران شرکت رو راضی نگه می داشتم و همیشه به دنبال نقش بازی کردن بودم.

    همیشه به دنبال راضی نگه داشتن پدر و مادر و خانواده ام بودم.

    به شکلی رفتار می کردم که بقیه من رو تایید و تعریف کنند.

    اعتماد به نفس و عزت نفس بسیار پایینی داشتم.

    ترسو بودم و هیچ کنترلی روی رفتارها و گفتارهام نداشتم.

    در جوانی همیشه دنبال رضایت اهل هیات و مسجد و اهل محله بودم . ظاهر و رفتارهام رو جوری تنظیم می کردم که مورد تایید مذهب و آدم های مذهبی باشه.

    اگر مداحی یا روحانی می گفت گریه کنید ، من به زور هم که شده گریه می کردم

    اگر می گفتند تو سرتون بزنید ، من هم تو سرم می زدم

    تو هزاران مجالس و مراسمات مذهبی ، عروسک خیمه شب بازی منبری ها و روحانی ها و مداحان بودم.

    نمی خوام زیاد وارد مسائل در گذشته بشم ، ولی کاملا بی اختیار و بزدل و تاثیر پذیر بودم.

    ولی

    به لطف و مدد و فضل خداوند از زمان آشنایی با شما ، از زمان شنیدن اولین کلمات درباره توحید و توکل و ایمان از زبان شما ، یک سری زنگ ها در وجودم به صدا در اومد. یک سری چیزها که از قبل از تولد در وجودم بود ، بسیار ضعیف و با قدرت بسیار کم ، به یادم اومد.

    استاد جواد بایرامی ، مصداق آیه 197 سوره آل عمران هست :

    رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ

    ای فرمانروای ما ، ما صدای منادیی که خلق را به ایمان فرا می‌خواند که به ربتان ایمان آورید، شنیدیم و ایمان آوردیم، پروردگارا، از گناهان ما درگذر و زشتی کردار ما بپوشان و هنگام جان سپردن ما را با نیکان و صالحان محشور گردان؛

    اشک در چشمانم حلقه زد…

    یا اون شب مهتابی که در پروفایلم نوشتم افتادم…

    شبی که من وارد مدار توحید و یکتاپرستی و خوشبختی شدم…

    شبی که ناآگاهانه احساس عجز کردم و خداوند دستم رو گرفت

    بله استاد ، من صدای شما رو برای اولین بار ، در شب مهتابی در 4 اردیبهشت 1399 شنیدم .

    توحید ، توکل ، اعتماد به خدا ، توجه به خدا ، یکتاپرستی ، توکل فقط به رب ، تسلیم بودن ، حساب کردن فقط روی خدا و ….

    اینها کلماتی بود که شاید قبلا شنیده بودم ، ولی اصلا و ابدا هیچ توجه ای به اونا نکرده بودم و هیچ درکی نداشتم .

    اولش کلی تعجب کردم ، یعنی چیزی در مورد دین و خدا و پیامبران و امامان مونده که من از زبان آقایان علما و مداحان و مبلغان مذهب نشنیده باشم ؟؟

    آیا حقایقی دیگه ای وجود داره که من بی خبرم ؟

    مگه من همه چیز رو در مورد خدا و بندگی و عبادت و سبک درست زندگی کردن رو در طول 40 سال عمرم نشنیدم؟

    مگه همین قرآن که این آقا (استاد عباسمنش) در موردش حرف می زنه ، 1400 سال در موردش صحبت نشده ؟

    آیا این آقا ، چیزی اضافه تر از تفاسیر و احادیث و موعظه ها و خطابه های علما و مراجع و فضلا و مداحین در طول قرن ها ، برای گفتن داره ؟؟!!!!

    بله استاد .

    شما یک نگاه درست و توحیدی و اصولی و صحیح رو نسبت به تمام این کتاب ها و تفسیرهای و موعظه های این 14 قرن اخیر ، داشتید.

    نگاهی خالی از تعصب و غرض ورزی

    نگاهی سالم و بی طرفانه

    نگاهی کاملا درست و اصولی به خدا ، قرآن و قوانین

    تمام این تفاوت شما با این حجم از آموزشهای دینی و مذهبی در این 14 قرن ، یک چیز بود ،

    توحید عملی

    تمام این آموزش ها و موعظه ها و کتاب و تفاسیر و دعواهای این 14 قرن ، به یک نتیجه کاملا واضح در بین نسل های مختلف منجر شد.

    نتیجه ای که به وضوح در بین مردم جامعه ، پدر و مادر خودم ، خانواده خودم و اغلب افرادی که غرق در باورهای غلط مذهبی بودند.

    این نتایج معجونی بود از شرک ، بد اخلاقی ، تمرکز بر نازیبایی ها ، ترس ، توسل به غیر خدا ، به دنبال اجابت در ضریح و پنجره و امامزاده ها و …

    نتیجه این سبک زندگی و اعتقادات و این نوع نگاه به خدا و جهان و زندگی ، مریضی های مختلف ، شرک ورزیدن ، روابط نا زیبا بین پدر و مادر خودم ، اوضاع مالی بد ، احساسات بد در بیشتر زمانها ، غصه خوردن و گلایه و شکایت از روزگار و نامرد خطاب کردن دنیا ، تجربه نکردن خوشبختی و نداشتن یک زندگی هدفمند ، چشم داشتن به کمک و تصمیمات حکومت و مجلس و دولت ، درگیر بودن با اخبار و حمایت از مظلوم و کلی باورهای غلط و سمی دیگه …

    استاد عباسمنش عزیز ،

    یکی از مهم ترین دستاوردهای من در طول این 4 سال که در این سایت مقدس و الهی حضور داشتم ، شناخت صحیح خداوند و درک قوانین حاکم بر نظام هستی و درک درست هدف از خلقت و در نتیجه، قرار داشتن در مسیر راست ، مسیر نعمت و موهبت و رشد و بهبود همیشگی بود.

    استاد عزیز ، من و تمام دوستانی که به فضل خدا به شما و آموزشهای شما هدایت شدند ، همگی یک دستاورد مشترک و یک احساس بسیار زیبا رو تجربه کردند و اون باور به نزدیکی به خداوند و دسترسی به خالق و فرمانروای کل عالم هاست.

    باور به قدرت بی نهایت خداوند و نزدیک بودن خداوند به ما حتی نزدیک تر از رگ گردن.

    باور به یگانگی خداوند و وصل شدن مستقیم و بدون شفیع و بدون واسطه به خداوند

    باور به خالق بودن ما و متصل بودن همیشگی ما به خداوند

    باور به دریافت الهامات و هدایت ها و هم صحبتی به خداوند

    باور به اینکه تنها منبع رزق و نعمت و خوشبختی و قدرت و ثروت و هدایت و محافظت و شفاعت ، فقط و فقط خداوند هست

    ما از شما به خوبی یاد گرفتیم که فقط روی خدا حساب کنیم نه روی پدر و مادر و ارث پدری و مدیر و رهبر و دولت و مجلس و قدرتهای سیاسی

    ما یاد گرفتیم که با وصل شدن به خالق بی همتا و با عمل به قوانین بدون تغییر خداوند ، می تونیم زندگیمون رو در تمام شرایط تغییر بدیم.

    ما از شما شجاعت و جسارت و ایمان و توکلِ توام با آرامش و ادب و احترام رو یاد گرفتیم.

    یاد گرفتیم که توحید واقعی ، یعنی من به متعلق به یک قومیت و شهر و کشور نیستم ، بلکه کل کیهان جای من هست

    یادگرفتیم که دلیل داشتن احساس خوب و نزدیک شدن به فرکانس خداوند یعنی چی

    یاد گرفتیم که خداوند همه چیز می شود هم کس را به شرط اعتقاد و ایمان و باور و عمل صالح

    یاد گرفتیم که باید از هر چه زشتی و نازیباییست اعراض کرد و آگاهانه به زیبایی توجه کرد

    یاد گرفتیم که فقط و فقط خدا را بپرستیم و فقط و فقط از خدا درخواست کنیم

    یاد گرفتیم که خداوند از بی نهایت طریق و از بی نهایت دستانش به ما کمک می کند و وظیفه ما اعتبار دادن به خداوند هست.

    یاد گرفتیم که بندگی واقعی یعنی چی

    یاد گرفتیم که شرک و آدم پرستی چقدر می تونه ما رو از تجربه زندگی هدفمند و خوشبخت دور کنه

    یاد گرفتیم که کار کار کردن روی توحید و ایمان و عمل صالح و بهبود شخصیت ، یک امر واجب و همیشگی هست تا روز آخر

    یاد گرفتیم و شجاعت و جسارت و قدرت پیدا کردیم که وارد دل ترس ها شویم.

    یاد گرفتیم که ترس و بزدلی و حرکت نکردن رابطه مستقیم با بی ایمانی داره

    یاد گرفتیم که با بالابردن احساس لیاقت و بالابردن مهارت و توانایی هامون می تونیم خالق ارزش باشیم

    یاد گرفتیم که زندگی هر چقدر زیبا و راحت و آسان باشه ، باز هم می تونه زیباتر و ساده تر و راحت تر و آسان تر باشه.

    یاد گرفتیم که تمام اتفاقات و شرایط و نتایج های زندگی ، فقط و فقط به وسیله افکار و باورها و اعمال ما رقم می خوره و هیچ عامل بیرونی در آینده ما نقشی نداره

    یاد گرفتیم که حتی ژنتیک هم یک عامل بیرونی محسوب میشه و ژنتیک رو هم میشه به شکل دیگه بیان کرد و سلامتی رو تجربه کرد

    یاد گرفتیم که سپردن کارها به خداوند و رها شدن و تسلیم بودن یعنی چه و چه لذت و خوشبختی در پی این کار نهفته

    یاد گرفتیم که به جریان حاکم بر جهان هستی اعتماد کنیم و با این جریان همراه بشیم تا جنبه زیبا و لذت بخش زندگی رو تجربه کنیم

    به خوبی از شما یاد گرفتیم که اگر جهان (از همسر و خانواده و همسر و فرزند و مدیر و هر انسانی) رفتار خوبی با ما نداره ، مشکل از جهان نیست بلکه مشکل باورها و نوع نگاه ما به خودمون هست

    استاد عزیز و نازنین ، از شما آموختیم که دانسته ها و آموخته ها اصل نیست ، بلکه عمل کردن آگاهانه و دائمی و بهتر از قبل ، نتایج بزرگ رو رقم می زنه.

    استاد عزیز ، از شما یاد گرفتیم که از همون جایی که هستیم ، با همون شرایطی که داریم ، این توانایی رو داریم که همه چیز رو تغییر بدیم

    از شما آموختیم که ثروت و رزق و پول و ثروت و خوشبختی و تندرستی و شادی و لذت ، در جهان بوده هست و خواهد بود ، این ما هستیم که باید مدارمون رو تغییر بدیم تا این نعمتها رو تجربه کنیم.

    استاد من شخصا از زمانی که با کلام الهی و توحیدی شما آشنا شدم ، به طرز جادویی و به راحتی و به سادگی از مدار مذهب و شرک و عزا و ماتم و مرده پرستی و حقیر بودن و سگ در خونه …. بودن فاصله گرفتم . هیچ سختی و زحمت و دعواد و درگیری خاصی رو تحمل نکردم . از شما یاد گرفتم که اگر فقط و فقط روی بهبود خودم و بهبود نوع نگاهم به جهان کار کنم ، خداوند تمام کارها رو به راحتی انجام خواهد داد.

    به خوبی یاد گرفتم ، که فاصله بین من و خواسته ها و درخواست هام ، فقط و فقط داشتن احساس خوب هست.

    استاد به خوبی از شما یاد گرفتم که من خدایی هستم در این کیهان

    آموخته ها و بهبودها و دانسته های من بسیار بیشتر از اینهاست ولی واقعا نمیشه در قالب یک یا چند کامنت بهبود ها و تغییرات و احساس شادی و لذتی رو که تجربه کردم رو بیان کنم.

    استاد عزیزم ، همه این دستاورها یک ریشه دارند و اون توحید عملی هست که شما بهترین و بی نظیرترین و استادترین شخص برای تشریح و آموزش توحید عملی هستید.

    استاد عباسمنش عزیز ، همه این ها آموخته های من بوده ، این درک درست رو هم از آموزشهای شما دارم که اگر میخوام در این مسیر بهتر از قبل حرکت کنم ، اگر میخوام روند رشد و بهبود رو بهتر از قبل ادامه بدم ، اگر میخوام درهای نعمت و ثروت بزرگ و بیشتری رو باز شده ببینم ، اگر میخوام در مسیر لذت و شادی و خوشبختی بهتر از قبل نتیجه بگیرم ، هیچ راهی جز تکرار و تمرین و مداومت و تعهد بهتر از روز قبل ، وجود نداره.

    چون یاد گرفتم که کافی ذهن رو برای مدت کوتاهی به حال خودش بذارم ، اون موقع به راحتی و به سرعت ، قدرت عمل و اختیار عمل به دست نجواها و گفتگوهای منفی ذهن میوفته و به راحتی من رو از مسیر درست خارج می کنه.

    این درک درست رو هم سعی کردم به خوبی از شما یاد بگیرم و همیشه تکرار کنم که تا زمانی که من روی خودم کار می کنم نتایج می تونه بهتر و بزرگتر و زیباتر بشه

    همیشه این دانسته ها و آموخته ها و آگاهی ها یک پایه اصلی و اساسی داره ، یک base اصلی داره که تمام این آگاهی ها فقط روی این پایه محکم و قوی می تونه بنا نهاده بشه ، و اون چیزی نیست جز توحید عملی

    برای درک بهتر و عمل کردن بهتر به توحید عملی هیچ راهی جز تکرار کردن این جلسه و جلسات مشابه وجود نداره. استاد قسمت های 9 و 8 و سایر قسمت های توحید عملی هم بسیار عالی و بی نظیر هستند و به لطف و هدایت الله مهربان این جلسه هم به این مجموعه بی نظیر از توحید عملی اضافه شد و به ما ابزارهای بسیار عالی رو هدیه دادید تا بتونیم بهتر از قبل روی باورهای توحیدی خودمون کار کنیم.

    نقطه عطف من و شما و همه دوستان ، درک هر چه بهتر و عمیق تر توحید هست و چیزی که شما رو در جهان به یک نگین و یک استاد بی نظیر تبدیل کرده ، توحید عملی و نگاه توحیدی بی نظیر شما و ایمان و جسارت و توکل واقعی شما بوده . و این موضوع هم باید سرلوحه من در تمام کارها و تصمیمات و اعمال و رفتارها و منش و بینش و نگرشم قرار بگیره.

    تا زمانی که زند هستم ، قلبم می زنه ، نفس می کشم نیاز به تمرین و تکرار تمام این آگاهی ها دارم دقیقا مثل نیاز به بدن به غذا و آب و هوا برای تولید انرژی مورد نیاز سلولها .

    استاد عزیزم می دونم که چقدر درست و اصولی شما همیشه به نتایج اهمیت می دید . چون تمام این باورها و اعمال و تغییرات اگر به نتایج حتی ریز و کوچک ختم نشه ، مصداق ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است ، خواهد بود.

    چون امکان نداره که افکار و باورهام تغییر کنه ولی نتایج تغییر نکنه. اگر اعمال و رفتارهای من همون اعمال و رفتارهای قبلی

    هست ، یعنی هنوز باورهام تغییر نکرده و تغییرات فقط در سطح افکار من بوده.

    استاد عباسمنش عزیز ، به لطف آموزشهای بی نظیر و عالی استثنایی شما در دوره مقدس 12 قدم و دوره عالیییی کشف قوانین و دوره بی نظیر و فوق العاده احساس لیاقت و عزت نفس ، من تونستم با خارج شدن از مسیر غلط گذشته و فعالیت در ارزهای دیجیتال که در مسیر ضرر و فشارهای روحی شدید قرار داشت ، تونستم به لطف و هدایت و فضل خداوند مسیر علاقه و مسیر خلق ارزش خودم رو پیدا کنم.

    درخواست من از خداوند و نشان دادن یک ایمان بسیار جزئی و خارج شدن از مسیر غلط گذشته ، منجر به هدایت من به مسیری شده که سالها در اون تجربه داشتم و خبر نداشتم .

    سالها در این زمینه جهان و اطرافیان به من بارها و بارها نشانه داده بود و توانایی های من رو به من گوش زد کرده بود ولی من درمسیری بودم که فکر می کردم درسته!

    سالها بود که من در این زمینه به صورت رایگان آموزش داده بودم و کلاس برگزار کرده بودم ، ولی اصلا حواسم نبود که این مسیر می تونه ارزش و ثروت خلق کنه.

    به این علایقم نتایج عالی رو در مورد خودم خلق کردم و خداوند به زیبایی ، به وضوح و به روشنی مسیر رو برام واضح و روشن کرد.

    به لطف الله مهربان ، در نتیجه عمل آگاهانه و مداوم و جدی به تک تک آموزشهای شما ، در مسیر علایقم قرار گرفتم در حال مطالعه و تحقیق عاشقانه و بسیار لذت بخش هستم و انشاالله شاگرد شما ، به زودی از نتایج بزرگ خودش برای شما صحبت خواهد کرد.

    امروز صبح که این فایل بی نظیر رو دیدم ، هیچ تصمیمی برای نوشتن کامنت نداشتم و سعی می کنم مثل شما تمام اقدامات و رفتارهام رو به جریان هدایت و الهامات بسپارم . و وقتی احساس خوب رو در زمان شتستن ظرفها و کمک کردن به همسرم در خودم به وجود آوردم ، و در حین ظرف شستن با نگاه کردن به ویوی زیبای خونه مون و دیدن و تحسین کردن زیبایی های جنگل لتمان و رشته کوههای بی نظیر البرز ، ایده نوشتن این کامنت گفت شده و به لطف خدا این آگاهی ها روزی شد.

    شکرگزار خدای مهربان هستم برای هم مداری باشما استاد عزیزم و بهره مندی از آموزشهای بی نظیر شما .

    استاد عزیزم برای شما و تک تک عزیزانتون و برای همه دوستان عزیزم و همه عزیزانشون آروزی رشد و بهبود همیشگی و تجربه زندگی سرشار از خوشبختی و لذت و شادی و ثروت و تندرستی رو از خدای مهربان خواستارم.

    خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  3. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    به نام تنها هدایتگر جهان هستی

    استاد این الان دقیقا فایلی بود که نیاز داشتم

    چند وقتی بود به خودم میگفتم دیگه مثل یکی دو سال پیش به هدایت خداوند اعتماد ندارم انگار

    خداوندی که تمام چیز هایی که دارم الان رو تک تک شون رو رقم زده

    کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده ؟

    از اون اولی که با خداوند و این سایت آشنا شدم میخوام بگم

    یادمه یه شبی میخواستم از کتابخونه برگردم خونه و هیچ تاکسی نبود ،حسم بهم گفت که برو به سمت فلان‌خیابون ، اصلا منطقی نبود ، هم راهش دور بود و هم جاده تاریک بود و یکمی هم ترسناک اما رفتم گفتم من توکل میکنم به خدا. و به طرز جادویی وقتی رسیدم سر اون اون خیابون یکی از فامیل های دور اومد سوارم کرد و منو رسوند دم خونه

    الان که دارم فکر میکنم اگه بخوام مثال بزنم باید کل این دو سالی رو که روی خودم کارکردم و ریز به ریز توضیح بدم

    از اون روز اولی که من خیلی هدایتی رفتم مشاور کنکور ثبت نام کردم بعد با یه فردی برخورد کردم که از بچه های همین سایت بود و چقدر به من کمک کرد

    یادمه توی اون روزایی که برای کنکور میخوندم واقعا میخوندم ولی نتیجه نمیداد اون فرد خیلی الهام وار قشنگ یادمه انگار اون چمله نشست به قلب من بهم به آیه از قرآن رو گفت که تلاش های شما پراکنده است و من همون لحظه باشگاه رو گذاشتم کنار و تمرکزم رو صد در صد گذاشتم روی کنکور و نتایج عظیم و خارق العاده بود و اگه هدایت خداوند نبود من هیچی نبودم ، خداوند منو به یه کتاب خونه بینظیر هدایت کرد

    یادمه من خیلی دوست داشتم غذای رستوران بخورم و اینطور شده بود که من هر روز توی کتابخونه از اسنپ فود غذا سفارش میدادم بیاد

    بعدش چقدر به سفرای بینظیری هدایت شدم

    یادمه میخواستم برم سفر کیش و تنهایی میخواستم برم ؛روز قبل رفتن رفیقم زنگ زد گفت منم میخوام باهات بیام و چقدر خوب شد که اومد چقدر بیشتر خوشگذشت چقدر هدایت کرد خداوند

    داستان خریدن جایی که زندگی میکنم هم خیلی جادویی بود

    داستان تمام وسایلی که من توی خونم دارم

    من فقط توجه کردم به خواستم و خداوند هدایتم

    چند وقت پیش رفته بودم یه جنگلی و همون اول خداوند یه فردی رو هدایت کرد به سمت من و اون فرد منو با تراکتورش رسوند بالای جنگل

    یا الان یاد سفر به تهران افتادم

    یادمه شب ها با دوستم میرفتیم بیرون و میگفتیم قراره هدایتی بریم و جاهای قشنگ و باحال و مخصوصا ماشین های خوشگلو ببینیم و تا یه جایی مثلا تا اندرزگو میرفتیم و بعد مپ رو خاموش میکردم و هرجا حسم میگفت میرفتم و همیشه از شدت هیجان میخواستیم داد بزنیم اصن به جاهایی میرفتیم و به چیزایی میدیدیم که فکر کنم خود تهرانیا هم ندیدن یه خیابونی رفته بودیم که نه اون لحظه میدونستم کجاست و هنوز هم نمیدونم کجا بود

    و انقدر اون خیابون ماشینای خوشگلی داشت که دلمون میخواست داد بزنیم

    و صد ها و هزاران مثال دیگه ای که شاید اصن یادم نیاد

    همین الان موقع تایپ کردن هدایت شدم به اینکه بعد از ماه ها کمربندم رو که گم شده بود و خیلی دوستش داشتم پیدا کنم

    ولی من خداوند رو به هدایتگریش میشناسمش

    و البته مثال هایی هم دارم که خداوند بهم درس داده و انصافن هم بدون هزینه یا کم هزینه بوده و من فقط سعی کردم یادبگیرم

    مثلا یکی از درسایی که اخیرن گرفتم از معامله ای بود که پدرم انجام داد و فهمیدم که برای یک معامله باید همه چیز پایه و اساس داشته باشه و نباید صرفا به حرف باشه و همه چیز باید مکتوب بشه حتی کوچک ترین نکات و نباید جایی از معامله باشه که فقط توی ذهن ما بوده باشه و روی برگه واضح و روشن باید نوشته بشه

    خدایا عاشششقتم

    اگه نه

    حتی نمیتونم به این فکر کنم که اگه نبودی چی می شد

    اگر زندگی خوب و در صلح و آرامش و سلامتی دارم لطف تو بوده و هر آنچه که دارم از آن توست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  4. -
    مانلیا گفته:
    مدت عضویت: 1600 روز

    سلام استاد جونم

    امروز من خیلی بیشتر از روزای قبل روی توحید کار کردم

    و یه الهامی و حرفی خداوند بهم زد که خیلی بهم هینت داد و مسیر زندگیم رو برام روشن کرد

    من یه تفکری داشتم تا قبل از این الهام که کاش من فلان کار رو زودتر شروع میکردم

    من الان در حوضه ی مورد علاقه ام و چیزی که عاشقشم و رسالتم هست دارم فعالیت میکنم و تمام توانم تمام تمام تمام بها هارو دارم میپردازم برای این مسیر

    به تک تک حرفای شما در این مسیر عمل کردم

    و همچنان در تلاشم تا بهتر بشم و همین مسیر رو ادامه بدم تا به نتایج بزرگتر برسم

    من الان دارم در زمینه ی ورزش و رقص و زبان فعالیت میکنم

    در طی روز به جز کار کردن روی باورام و شکرگزاری و … این سه حوضه هستن که عاشقشونم مثل چی ، اصن نمیتونم زندگیم رو به دور از اینا تصور کنم اینقدر عاشق این مسیرم هستم که اگه مسیر دیگه باشه به جز این ترجیح میدم بمیرم حتی اگه بهم بگن ماهی یک میلیارد بهت میدیم اما یکی از این سه تا کار رو حذف کن نمیتونم قبول کنم

    و خداروشکر

    اما گاهی یک سری حرفا از ذهنم میومد بیرون که بهم حس بدی میداد حس ندامت و پشیمانی و ناراحتی از وضعیت حس ناحقی حس عقب بودن و …

    اون چیزی که ذهنم گاهی درگیرش میشه و اون احساسات بد رو در من به وجود میاره

    اینه که کاش ورزش رو از بچگی شروع کرده بودم و …

    من ورزش رو به صورت اصولی و جدی تازه امسال شروع کرده ام حدودا 5_6 ماهه

    رقص رو دو سه ساله دارم کار میکنم و مربی ام

    زبان اسپانیایی رو 164 روزه که هر روز دارم کار میکنم و لذت میبرم ازش

    من به شدت ادم با اراده ای هستم و تمام کارهای لازم رو انجام میدم در جهت اهداف بسیاری که دارم هر روز

    اما میدونید گاهی خودمو مقایسه میکنم

    میگم من الان تازه 21 سالگی ورزش رو شروع کردم

    چه قدر زیاد طول میکشه تا من به اون حد برسم که مثلا بریک دنسر خوبی بشم

    چندین سال دیگه باید کار کنم

    با توجه به اینکه من هیچ پیش زمینه ای از ورزش ندارم و خب قانون فیزیک اینه من نمیتونم اون بدن و تمریناتی که سالها طول میکشه رو فشرده کنم اگرم بکنم اسیب میبینم

    و خلاصه میگم وای من چند سال دیگه میرسم بهش

    چند سال دیگه یک ورزشکار در حدی که میخوام میشم

    دو سه سال دیگه زبان اسپانیایی ام خوب میشه و …

    و هی تو مغزم تکرار میشد که کاش من بچه بودم پدر مادرم منو میذاشتن کلاس ژیمناستیک

    چرا اونها متوجه این علاقه من نشدن

    چرا خودم حتی نفهمیدم و اصرار نکردم

    الان فلان بچه ها از کودکی شروع کردن اون چیزی که من تو پنج ماه طول میکشه برا اون چون کوچیکه و بدنش منعطفه یک ماه طول میکشه

    من خیلی طول میکشه تا بدنم قدرتی تر بشه منعطف تر بشه چرا از بچگی نرفتم کلاس ورزش و …

    چرا وقتی راهنمایی و دبیرستان بودم جدی زبان انگلیسی و اسپانیایی رو تا تهش ادامه ندادم که الان مسلط باشم رو هردوشون و …

    الان هم دارم کلاس ژیمناستیک میرم و حد توانم در همینه چه زمانی چه پولی

    بچه بودم کلاس زبان انگلیسی و موسیقی رفتم اما بعد از 18 سالگیم دیگه خانواده ام به دلیل مشکل مالی اون رو هم دیگه نتونستن بذارن و من هم مستقل شدم و خودم کار کردمو یک ریالم نگرفتم ازشون

    .

    .

    .

    و الهامی که امروز که بیشتر روی توحید کار کردم بهم شد این بود که

    .

    توحید یعنی اینکه

    اینقدر به خداوند اطمینان داری

    که مطمعنی جایگاهت درسته

    کسی که توحید داره

    نمیگه کاش زودتر فلان چیزو یاد میگرفتم

    نمیگه کاش بچه بودم میرفتم کلاس ژیمناستیک

    نمیگه کاش زودتر شروع کرده بودم

    نمیگه کاش پول داشتم الان میرفتم فلان کلاس

    نمیگه کاش دبیرستان بودم جدی تر زبان میخوندم

    نمیگه الان دیر شروع کردم کاش زودتر ورزش رو شروع میکردم

    کاش بدنم الان اماده تر بود

    و …

    نه نمیگه

    کسی که توحیدیه هیچ وقت همچین چیزیو نمیگه

    چون کسی که ایمان داره به خدا

    به برنامه ریزیش هم ایمان داره

    اره من ایمان دارم که این برنامه ریزی خدا بوده که بچگی نرم سمت ورزش و حتما این به نفعم بوده

    من تمام زندگیم به اذن خداوند بوده و هست

    تمام زندگیم در دست و تحت سیطره ی خداوندیه که اگاه از اینده و خیر و صلاح منه بوده و هست

    همه ی برنامه ی زندگیم تحت سیطره اونه

    هیچ برگی بدون اذن خداوند روی زمین نمیوفته

    اون میدونسته همه چیو و چیزایی که الان من نمیدونم و شاید هیچ وقت نخواهم فهمید

    که چرا از همون بچگی نرفتم سراغ ورزش

    چرا خانواده ام پول نداشتن منو بذارن کلاس موسیقی

    چرا دیر رقص رو جدی گرفتم و شروعش کردم

    من نمیدونم من هیچی نمیدونم

    من فقط میدونم همه چیز حقه

    همه چیز عدل خداونده

    همه چیز در جهت رشد و خواسته های من بوده

    خدایا دقیقا همین الان موقع اش بود که من ورزش رو شروع کنم

    اگه موقع دیگه بود موقع اش نبود

    خدایا همه اتفاقات زندگی من داره به اذن تو رقم میخوره

    تو اون بالایی و من توی جنگل

    من هیچی نمیدونم و به خیال ذهن باطلم

    میگم کاش یه ساعت پیش بین دوراهی اون یکی راهو انتخاب میکردم این یکم سخته برام

    و من نمیدونم اون راه دره بوده اما تو میدونی

    خدایا تو میدونی و تو اگاهی از تمام زندگیه من

    تو میدونی و من هیچی نمیدونم

    اگر الان پول ندارم برم یک کلاس ورزشی دیگه ، یا فلان دوره ی زبان ، یا …

    اگر قبلا پول نداشتم کلاس موسیقی ام رو ادامه بدم

    خدایا همه اش به اذن تو بوده همه اش به نفع من بوده

    خدایا من تسلیم توعم

    تویی که قادری و توانا و دانا بر همه چیز

    و منم و منم و منم نادان و ناتوان از هر چیزی

    خدا جونم سپاسگزارتم

    خداجونم

    من الان در زمان و مکان درستم

    هر انچه اتفاق افتاده حقم بوده و در زمان درست بوده

    و هر انچه که قراره در زندگیم رخ بده حقمه و در زمان درسته

    خدایا همه چیز تحت کنترل تو داره وارد و یا خارج از زندگیم میشه

    همه انچیزی که داشتم و نداشتم از تو و به اراده و تصمیم تو در جهت صلاح من بوده و هست و خواهد بود

    خدایا فرمان زندگی من همواره در دست تو بوده هست و خواهد بود

    همه زندگیه من تو فرمانروایی و تو الحق که بهترین فرمانروا و برنامه ریز هستی

    من در بهترین زمان و مکان بودم همیشه

    و همچنان در بهترین زمان و مکان هستم

    همه چیز تویی خداجونم همه چیز به صلاح منه همه چیز

    تو میدونی چرا اما من عاجرم ناتوانم نمیدونم

    همین الان زندگیه من از تمام جنبه ها دقیقا همون چیزیه که حقه و به صلاح و خیر و رشد و پیشرفت من هست

    همین الان بهترین زمان شروع ورزش بود برای من

    همان بچگی بهترین زمان زبان انگلیسی بود برای من تا همانقدری که پیش رفتم همانقدر کافی بود

    همین الان بهترین زمان شروع زبان اسپانیایی بود برای من و دوولینگو و یوتیوب بهترین اموزگاران من هستن که میتونن باشن اگر ان دوره ای که میخوام نیست حتما حقه که نباشه

    حتما تاییدیه توعه که نباشه

    اون در زمان و مکان مناسبش به بهترین شکل رخ میده

    من عقلم عاجزه من نمیدونم کی کجا چطور

    اما تو میدونی

    تو بهم میگی چیو شروع کنم

    تو بهم میگی کی شروع کنم

    تو بهم میگی با چی و با کی شروع کنم

    تو بهم میگی چطور ادامه بدم

    همه اش تویی همه اش تویی همه اش تووو تو فقط تو

    و تمام انچه که هست و نیست به نفع و صلاح من هست

    خدایا من اقرار میکنم تمام انچه که در زندگیم بود و نبود ، هست و نیست ، خواهد یا نخواهد بود همه اش تویی همه اش به اذن و تایید تو هست و به نفع و خیر صلاح من در جهت رشد من هست

    خداجونم من سپاسگزارم

    من سپاسگزارم که سکان کشتی زندگیم رو همیشه در دست داری و به بهترین شکل ممکن جهت دهی اش میکنی

    همه چیز در زندگی من در سر جای خودشه

    سر جای درسته خودشه

    همه چیز به موقع میاد

    و به موقع میره

    همه اش طبق دستور توعه و در جهت خواسته های منه اما من ناتوان و عاجزم و نادان و نمیدانم

    ….

    این ها حرفایی بودش که بهم زده شد و من هم سریع نوشتمش

    میخواستم بگم توحید خیلی معنای گسترده ای داره

    خیلی جنبه های زیادی از زندگیمون رو شامل میشه

    ما خیلی باید بیشتر به خداوند اعتماد کنیم

    من نمیدونم بقیه چجوریه اوضاعشون

    اما خواستم بگم اگر شما هم مثل قبلا من فکر میکنید بدونید تفکر شرک امیزی هست

    .

    شاید در ظاهر نباشه

    شاید در ظاهر ربطی به موضوع شرک و توحید نداشته باشه

    اما مومنان زیرک میدونن که اتفاقا ربط داره و خیلی هم ربط داره :)))))

    .

    من خیلی هارو میبینم که میگن کاش پدرمون برامون یک ارثیه ای میذاشت

    کاش بچه بودیم پدر مادرم برام فلان کارو میکردن

    یا مثل خودم کاش از بچگی وارد عرصه علاقه ام میشدن الان هم سنام از من جلوترن و …

    اما این تفکر یعنی ما به عدالت خداوند ایمان نداریم

    و داریم میگیم خداوند ناعادله و ناحقی هست

    پس وقتی ناحقی‌ هست یعنی جهان بی عدالته و همه چیز شانسیه و قانونی وجود نداره

    شانسی فلانی پدرمادرش فلان کارو کردن براش من شانسی نشد پس اصن کلا زندگی من تحت سیطره ی من و خدایم نیست پس کلا من توانایی خلق ندارم و از خواسته هام دورم

    .

    خیلی باید ما دقت کنیم همیشه به حرفامون

    هر لحظه ببینیم داریم در زندگیمون توحیدی عمل میکنیم یا نه

    .

    من مثال برای خودم زدم اما شما میتونید ببینید کجاهای زندگیتون این شرک رو داشتید که کاش بچه بودم فلان میشد کاش شرایط خانواده ام بهتر بود و یا …

    .

    خدایا شکرت ازت سپاسگزارم که هر لحظه در حال هدایت من هستی :))))

    خدایا شکرت که اجازه ی کامنت نوشتن به من دادی و گفتی که چی بنویسم :)))

    هیچ برگی بدون اذن خداوند بر زمین نمیوفته

    همه چیز به اذن خداوند در جهت رشد پیشرفت ما بوده و هست و خواهد بود ‌….

    میبوسمتون عاشقتونم سپاسگزارمممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      عارفه محمودی گفته:
      مدت عضویت: 1445 روز

      سلام درود فراوان به دختر ایران زمینم نگار عزیز سلامم…

      نگارجان خیلی خیلی ممنون سپاسگزاربایت کامنتی که نوشتی.

      ممنون که به حست گوش کردی آمدی نوشتی.

      می دونی توی این فایل هم استاد فرمود وقتی حس شون بهشون چه فایلی را با چه محتوا عنوانی آماده کنند… یکی از دلیلش اینکه تعدادی از افراد که آماده شنیدن چنین آگاهی هایی هستن آماده دریافت آگاهی هایی هستن.

      دقیقا با سخن شما من موافقم “میخواستم بگم توحید خیلی معنای گسترده ای داره

      خیلی جنبه های زیادی از زندگیمون رو شامل میشه

      ما خیلی باید بیشتر به خداوند اعتماد کنیم”

      من همیشه حسرت لحظات و موقعیت هایی رو می خورم که با بی خردی خودم از دست دادمشون…

      این جمله ای کاش زودتر از این شروع کرده بودم ای کاش توی سن 18 سالگیم که گوش به ندای درونم می کردم و با این آگاهی هاا آشنااا می شدم.

      خب این حسرت هم یه ناراحتی و حسرت هایی پشت هست احساس بد اتفاقات بد و…. کلااا یک واگوهایی از جنس فرکانس منفی در من بوده….

      می دونید شاید بارهااا این جمله که به خدا اعتماد کن بسپارش به خدا در خیلی از جنبه های زندگیم استفاده کردم…

      اما غافل از اینکه برای این ای کاش هام استفاده می کردم با آگاهی هایی که از کامنت شما دریافت کردم متوجه شدم بابااااا این حاله از شرک که جلو چشمامم گرفته رو توجه نمی کنی و دنبال شرک های دیگه هستی…. واقعااااا این کامنت شما برای من یه چراغی از هدایت بود که روشن کرد جلو چشمانم رو جلو احساساتم رو

      ممنون سپاسگزارم.از شما

      منتظر خبرااا خوبتون وموفقیت هاتون درسایت هستم.

      در پناه الله یکتا.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      نیلوفر قاسمی گفته:
      مدت عضویت: 1149 روز

      سلام به نگار عزیزم

      دختر زیبا و توانمند

      نمیدونم‌‌چیشد دیشب یهو یادت افتادم و دوباره رفتم پاسخت رو به کامنتم خوندم تا اینکه از رو پروفایلت هدایت شدم به این کامنت

      که یهو به دلم افتاد یسری حرف رو بزنم

      و خب اولش خیلی مقاومت داشتم که این هارو بگم اما واقعا یه حسی تو قلبم همش میگفت بگو و امید وارم به اون میزان که این اگاهی ها به من داده شد درکش کنی

      راستش این‌برمیگرده به تجربه ای که من داشتم

      اینکه منم همین فکرا و نجوا تو ذهنم بود و به همون میزان‌که چسبیدم به گذشته و کارای نکرده آیندم رو خراب‌کردم هرجام مثل شما گفتم باید اونطور میشد که اینطور بشه احساسم خوب شد و شرایط تغییر کرد اما خب حرفی که دوست داشتم به شما بزنم مربوط میشه به رشته تخصصی که داریم روش کار میکنیم

      من نمیدونم اینکه حالا هر دنسری میره سراغ ورزش دلیلش چیه دلایل متفاوتی دارن ادما اما من خودم با نیت درستی نکردم‌اینکارو

      اینام تجربه های شخصیمه

      راستش من نگاهی که تو ایران به رقص میشه رو دوست ندارم

      منظورم از سمت جامعه نیست منظورم از سمت خود دنسر هاست

      که فکر میکنند باید یک پکیج کامل از همه چیز باشن

      ورزش برکینگ پاپینگ زومبا باله و….

      خب این در واقع خوبه که ادم مهارت هاش در هر حوزه ای افزایش بده اما

      یه نکته ای که خیلی خیلی مهمه این هست که

      یه دنسر اصلا نیازی به توانایی یک ورزشکار نداره

      ببینید هر سبکی توانایی خاص خودش رو میخواد هر سبکی

      اگه تو این حوزه کار‌میکنی باید قطعا سبک های مختلف رو بشناسی

      مثلا اگر که دقت کنی یک نفر که داره house میرقصه توانایی های مخصوص خودش رو داره

      قدرت حرکات پا ، سَبُکی انجام حرکات ، قدرت نفس گیری خیلی بالا

      اما یه کسی که داره waacking میرقصه به این توانایی ها‌ی جسمی نیازی نداره

      و اون بیشتر لازمه کت والک رو بهتر انجام بده عضله های دستش رو قوی کنه و سرعت کارش رو بالا ببره

      یا کسی که داره poping میرقصه نیازی نیست که اون توانایی رو داشته باشه و بیشتر لازمه اش این هست که قدرت شوک های بدنش بالا باشه و درکنارش بتونه نرمی waveing رو داشته باشه

      حالا اینکه ادم سبک های مختلف رو بش علاقه داشته باشه طبیعیه من خودم بین hip hop و waacking گیر کردم اما میخوام به این نکته برسم که

      ما‌که قانون رو میدونیم باید متوجه باشیم‌که قانون تمرکز چیکار میکنه با نتایج

      در حال حاضر تو بزرگترین مسابقات جهان اون افرادی همیشه بالاترین موفقیت رو کسب میکنند که یک سبک رو عالی کار کردن

      واقعا زمانی که شما تمرکزت رو یک سبک باشه و اون رو هی تمرین کنی توانایی ها و امادگی جسمانیش هم میاد باهاش

      من خودم‌کلی اضافه وزن دارم اما

      Waacking رو طوری میرقصم که ممکنه یکی که نصف منه نتونه

      به خاطر اون تمریناتی که انجام دادم

      حالا اگه من میخواستم کلی کلاس ورزشی برم و برکینگ کار‌کنم و بعدش بیام hip hop کار کنم اصلا کار در نمیومد

      خب چون من hip hop _newschool

      کار میکنم اصلا نیازی به این کار نیست

      (این رو هم‌اضافه کنم درسته که من دوتا سبک دارم اما مثلا وقتی شروع میکنم تمرین hiphop یک دوره چند ماهه تمام تمرکزم روشه و هیچ سبکی رو کار نمیکنم جز اون )

      من خودم از سبک های مختلف الهام میگیرم واسه رقصم اما

      تمرکزم رو یک سبک خاصه

      حالا باز میخوام برگردم به بزرگترین و مهم ترین مسابقات رقص جهان

      Summer dance forever

      که شما نگاه کنی میبینید هر سبکی مسابقه خاص خودش رو داره و اصول این مسابقه این هست که زمانی که شما مثلا این سبک رو کار میکنی فقط رو همین سبک پایدار باشی و نزنی جاده خاکی

      کلا بحث قانون تمرکز خیلی تو این قضیه مهم هست

      حالا من نمیخوام خط مشق بدم نه اصلااااااا

      اما دوست داشتم به عنوان یه دوست که خودش این روز هارو داشته و این کمالگرایی ها پدرشو در اورده بگم که

      اگه بتونی رو یک سبکی که بیشتر از همه دوست داری بمونی و تمام تمرکزت رو بزاری روش و حتی تمرین های ورزشتم فقط مخصوص اون سبک باشه تو مدت زمان کوتاه نتایج باور نکردنی به دست میاد

      حالا باز تو خوده رقصیدن ام باز باید تمرکز رو گذاشت

      Corogerphy یا free style dancer

      بودن و انقدر نتایج رو تو اون زمینه بزرگ کرد که بعدها خواستی باز بری اون یکی رو امتحان کنی

      حتی اگه اون سبک سبکیه که تاحالا کار نکردی

      از هرجا‌شروع کنی و تمرکز بزاری روش‌

      بری یوتوب هرچیییی basic دارو‌کار کنی و تمرین‌کنی musicality ایت رو قوی کنی تو مدت زمان‌کوتاه نتایج باور نکردنی‌میگیری

      این رو تجربه این 9 سال من ثابت کرده که‌ من 5 سال اول میخواستم تو همه چیز خوب بشم بعد انقدر نشد و کمال گرایی کردم که دوسال رقص رو گذاشتم کنار و تو این دوسالی اخری که تمرکزم رو ، رو یک نقطه گذاشتم این دوسال اندازه 10 سالی پیشرفت داشت واسم

      نمیدونم‌چقدر کار درستی کردم که این حرفارو زدم همش تو دلم‌میگفتم نکنه این بچه رو دچار شک و دودلی کنم اما حتما یه دلیلی داشته خدا به دلم بندازه

      امید وارم روز به روز خفن تر بشی

      و در پناه خدا سلامت و شاد و تندرست باشی دختر قشنگ و پر انرژی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مانلیا گفته:
        مدت عضویت: 1600 روز

        سلام سلام سلام نیلوفر جانم

        عزیزه دلم خییلی خوشحالم کردی با کامنتت

        نمیدونی من چه قدر ذوق کردم برام کامنت نوشتی و اینقدر هم توی رقص اطلاعات و پیش زمینه و تجربه داری عزیزم

        من خیییلی خوشحالم و افتخار میکنم که تونستم پیدات کنم

        ممنونم ازت بابت کامنتی که نوشتی

        در پاسخ به حرفت نمیدونم واقعا چی بگم

        واقعااااا نمیدونمممم

        ولی صد در صد در حرفات هینتی از طرف خداوند به من بود

        عزیزم من سبک اصلی که علاقه وافری بهش دارم های هیلز هست به همراه حرکات نمایشی یعنی اگه ببینی یه سری های هیلزا هستن که اصلا حرکات خفنی نمیزنن فقط ناز و عشوه و حرکات سکسی هست من اونجور نیست کارم و سبک هایی مثل افرو های هیلز ، رگتون های هیلز و … میپسندم که توشون حرکاتی مثل تایتانی ، نیم پشتک ، نیم وارو هم میزنن

        این علاقه ی اصلی منه

        ولی بذار یه چیزی بهت بگم

        که داستان از کجا شروع شد

        من برای اولین بار مسابقات رقص اصفهان بود رفتم

        برگزار کننده اون مسابقه خودش پاپینگ دنسر بود و داورا پاپینگ ، هوس دنس ، بریک دنس بودن

        اقا من بهشون گفتم توروخدا اهنگ سبک من بذارید گفتن باشه

        رفتم و اهنگ پاپینگ برای رقص من پخش شد و من اینجوربودم که وااااااات د فاااااااک من چه غلطی بکنم با این اهنگ شیشه شکسته ://////

        بعد با هر کاری صحبت کردم گفتم اره مسابقات ال استایل همینه فقط هیپ هاپ کارا و پاپینگ کارا میان بالا باید تو اینا قوی باشی

        حالا از یه طرف دیگه

        من توی این دو سال فقط کریوگرافی کار کردم فقط

        و به شدت توی فری استایل ضعیفم

        و همه همه میگفتن یه دنسر باید فری استایلش خوب باشه اصن مسابقه رقص مال فری استایل هاست

        و اره دیگه عزیزم یکی از سخت ترین چالشا بود اون مسابقه برام که نه فری استایل بلد بودم نه هیپ هاپ و پاپینگ

        و حتی انتخاب نشدم برای بتل

        و دیگه از اون روز بود من گفتم باید تغییر بدم نمیشه اینجوری

        گفتی ورزش

        خب من به خاطر علاقه ای که به رقص های سخت پیدا کردم به ورزش هم خیلی علاقه مند شدم و الان کلاس های ژیمناستیک میرم و بدنسازی و انعطاف کار میکنم

        کنارش دارم هیپ هاپ فری استایل اولد اسکول کار میکنم

        و همچنین بریک دنس خخخخخخخخخ

        یعنی دقیقا با  کامنتت زدی تو خال شرایط الان من

        یه چیزی هم بگم

        یه ویدیو از نیکول کیرکلند که از کریوگرافر مورد علاقه منه دیدم توی یوتیوب که گفت

        Before you move to LA

        You want to be the best dancer you possibly can be and that means versatile

        Hip hop , jazz , heels , krump , vogue, technique , flip , pop and Everything. Learn it …

        و این اتفاقا بود که منو به این نقطه رسوند که باید همه سبک هارو یاد بگیرم تا جایی که میتونم

        اون حتی اسم رقصایی رو گفت که من تاحالا نشنیدم مثل تکنیک و وگ خخخخخ نمیدونم دقیقا چه نوع رقصین .

        .

        متاسفانه توی ایران واقعا شرایط برای مایی که رقص رو به صورت حرفه ای و جدی دنبال میکنیم جالب نیست اطلاعات کمه فضا ، شرایط ، تجربه ها ، و حتی به قول خودت تو خود جامعه دنسری بچه های دنسر یه جاهایی کاراشون درست نیست

        من عاشق هیلزم ولی ایا میتونم من خودمو با تکنیک های هیلز توی مسابقه ی رقص نشون بدم ؟

        یا باید با اهنگ پاپینگ هیلز برقصم و اخرشم چون رقصم ربطی به ریتم نداشت انتخاب هم نشم ؟ :(

        یعنی من به عنوان یک دنسر حرفه ای نمیتونم هیچ وقت توی مسابقات جایگاهی داشته باشم ؟؟؟

        ولی در کل اینکه گفتی روی یک چیز تمرکز باشه هم موافقم

        توی مسابقات جهانی چند ماه پیش فکر کنم ردبول دختره که سبکش هم وکینگ بود برنده شد

        و من خودم شاخ دراوردم و برنده شدن اون هم نشون میده که حرف شما کاملا درسته

        اون توی وکینگ واقعا متخصص بود

        ولی به رقص اش که دقت کردم فقط وکینگ نبود

        اون به طرز ماهرانه ای رقص وکینگ رو با سبکهای دیگه تلفیق داده بود و تخصص بالاش توی وکینگ و ترکیبش با سبکای دیگه یه شاهکار درست کرده بود

        توی وکینگ ما انعطاف پا نیاز نداریم اما اون انعطاف پاش هم خوب بود :)))))

        در کل هم نظرم با توعه هم اونوری خخخخ

        فکر میکنم باید متخصص باشه ادم توی یک سبک و بیشتر همون رو کار کنه اما سبکای دیگه و ورزشو ادم پیش ببره کنارش اما تمرکز اصلی روی یک سبک اصلی

        دنسر های خفنی که دوستشون دارم مثل ویزی پورا ، یای اریزا ، کیسی رایس ، مت استفانینا اینا خیلی بدنای آماده ورزشی دارن

        ‌.

        اما یه سری دنسرا هم هستن که واقعا بدن قوی ندارن اما خیلی جایگاه موفقی توی رقص دارن مثل جوجو جومز ، نیکول ، بیایولکس ، و … اینا توی سبک خودشون به قول خودت توی حرکات خودشون خیلی قوی ان

        و خب نمیدونم چی بگم در کل میگم اینا باوراشونم خوبه و چندین سال کار کردن رقص به صورت جدی مثل ورزش بدن رو قوی میکنه .

        در مورد مسابقات جهانی باز هم اطلاعات داشته باشید ممنون میشم برام بگید چون شاید مسابقات رقص توی ایران اصولی و استاندارد نباشن نمیدونم …

        .

        راستی من یه سوال داشتم ازت

        اگه بتونی برام از باورهات توی اموزش رقص بگی خیلی ممنون میشم :))))

        اینکه توی این سالها برای بیشتر داشتن هنرجو و نه صرفا هنرجو بیشتر داشتن بلکه هنرجوی باکیفیت ثابت و خوب داشتن چه مسیر چه راهکاری چه باورایی رو کار کردی و به عنوان کسی که به رقص دیده حرفه ای و جدی داره چه باورایی داری در این زمینه در خودت می‌سازی ؟ :))))))

        .

        بازم ممنونم بابت کامنتی که برام نوشتی من خییییلی هنوزم بیش از اندازه خوشحالم که دوست خفن دنسری مثل تورو پیدا کردم که عباسمنشیه نمیدونیییی چههه قدر خوشحالممممممم از بابت وجووووودت و اینکه به یادم بودی و اومدی این کامنت فوق العاده رو برام نوشتی

        میبوسمت منم عاااشقتممممم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مریم شریعت گفته:
    مدت عضویت: 877 روز

    سلام استاد جان

    رفته بودم ولایت پدری پارسال زمستون بود به دلم افتاد برم آرامستان ولایت که البته همه عصر پنجشنبه میرن خلاصه آماده شدم راه افتادم وسط هفته بود موقع رفتن گفتم خدایا اونجا همیشه پر است از سگهای گرسنه گفتم خدایا توکل به تو میرم

    رفتم مزار خواهرم تقریبا ردیف آخره یک لحظه نگاه کردم دیدم فاصله چند متری پنج تا سگ خیلی بزرگ دراز کشیده بودن زمین گفتم یا خدا بعد دیدم یهو یکی از اونا که سگ سیاه و بزرگی بود روی دوتا پا تمام قد ایستاد و شروع کرد مثل گرگ زوزه کشیدن انگار صدای خاصی شنیده باشه بعد دیدم اون چهارتای دیگه به پیروی از اون همه دو پا ایستادند و زوزه کشیدن

    اصلا یک چیز تعجبی بود منم چسبیده بودم زمین و البته با ترس با خودم میگفتم خدایا رحم کن هیچکس نبود با فاصله خیلی خیلی دور دو سه تا مرد مشغول کندن قبر بودن شنیده بودم حرکت کنی سگ دنبالت میکنه گفتم خدایا چیکار کنم همه این اتفاق دو سه دقیقه شد یک دفعه دیدم خدای من سگ سیاه راه افتاد چند قدم که داشت میومد به طرفی که من نشسته بودم بعد سگهای دیگه هم راه افتادن یعنی روح از بدنم داشت جدا میشد گفتم خدایا غیر تو کسی رو ندارم ولی با تمام ترسی که داشتم نمیدونم چرا قلبم آروم بود سرم رو انداختم پایین

    خدا میداند سگ سیاه از کمتر از نیم متری من سرش رو انداخت پایین رد شد فکر کنید سگی که با اون غضب داشت میرفت انگار در مقابل من سر تعظیم فرو آورد و بقیه هم به پیروی از اون با همون شکل از کنارم رد شدن و من با رد شدن هر کدوم ی صلوات میفرستادم

    گفتم خدایا تو به اونها فرمان دادی اونطور خاضع از کنار بنده ای که تو را صدا زد و گفت خدایا غیر تو کسی رو ندارم بگذرند

    خدا میداند بارها و بارها وقتی یاد اون لحظه میوفتم واقعا از ترس میلرزم حتی الان که داشتم مینوشتم اون ترس اومد تو وجودم

    خدایا اون لحظه چه ایمانی در دلم ایجاد کردی و آرومم کردی خدایا شکرت

    بعد از اون به هر کس تعریف میکردم وحشت میکرد داداشم که میگفت بخدا من بودم سکته میکردم

    گفتم خدایا تو به دلم انداختی برو و من گوش کردم در حالی که میدونستم شرایط اونجارو ولی تو حافظ و نگهدارم بودی

    وقتی گوش جان میسپاری به ندای دلت آنجاست که ایمانت را نشان میدهی و حرکت میکنی و خداوند در کنارت است

    استاد جان من خیلی خیلی جاها خودم و فرزندانم رو به تو سپردم و آروم بودم و بعد دیدم خداوند چه خطرهایی رو از خودم و فرزندانم دور کرده و زبانم بند اومده در مقابل قدرت و عظمت و مهربانی خداوند

    ولی من از تاریکی میترسم از جنگل میترسم از تنها بودن در جای خلوت میترسم با آنکه چندین بار به فاصله رانندگی کردم ولی هنوزم از رانندگی میترسم

    از خداوند میخواهم ایمانم رو قوی کند تا بر ترسهایم غالب شوم و برایتان بنویسم چگونه خداوند دعایم را اجابت کرد

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  6. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2342 روز

    به نام خالق فراوانیها وثروت

    به نام خداوند زیبایی ها

    سلام به استادان گرانقدر و دوستان همراه

    خداوند رو شاکرم کهامروز به این فایل عالی هدایت شدم

    برای من فایل های توحید عملی همیشه پر از حس عالی و درس بودند و برای همین تا که دیدم دانلود کردم گوش کردم و بدون هیچ آمادگی اومدم تا بنویسم ، نمیدونم چی و چطور اما میخوام بنویسم

    صحبت در مورد اصل و دوری جستن از حاشیه هس

    استاد چقدر نیاز داریم که هر روز به خودمون و اون وجود و ذهن فراموشکارمون تاکید و یادآوری کنیم که :

    هر خیری به ما میرس از جانب خداونده و هر شری به ما میرسه به خاطر اعمال و رفتار خودمونه

    چقدر عالیه که هر لحظه خاشع و فروتن باشیم در برابر نیرویی که زمام کل هستی رو در بر گرفته و کارش هم هدایت کل این سیستم در مقیاس کیهانی و جهانی و حتی در مقیاسی که منرو هدایت میکنه تا هر کدوم از این جملات رو بنویسم

    خداوندی، نیرویی که همه نیروها، همه قدرت ها، همه ارزش آفرینی ها و همه خلق ها از او نشات گرفته

    خداوند من را خلق کرد و از قدرت و توان خالق بودن خودش در من دمید و من هر آنچه هستم، در لوای قدرت بی کران اویم

    و چه نا آگاهانه گاهی فراموش میکنیم که اگر به جایی میرسیم در پرتو هدایت و حمایت خداونده و چه مایوسانه از اوج فخر و عزت به قعر ذلتمیفتیم با همین فراموشکاری ها، با همین عصیان ها و با همین غروری که گاهی خیلیا رو از بن نابود کرده

    گاهی یادمن میره اگر پستی و مقامی داریم اون رو خداوند داده و کردیتش به خودش بر میگرده

    اگر به موفقیت مالی، رابطهای، شخصیتی یا هر موفقیت دیگه میرسیم همگی از جانب اوست و این وقتی اتفاق میفته که تو در مسیر درست باشی و به خداوند ایمان داشته باشی و اون بهت داده میشه اما مهم اینه بتونی حفظش کنی و این کیاتفاق میفته؟؟؟؟ وقتی مدام به خودت وذهنت یادآوریکنی که خداوند همونی هست که برگی بی اذنش نمیفته و دقیقاهمون خداوند با قوانین ثابتش داره من رو هدایت و حمایت میکنه تا اون موفقیت ها و اوندستاوردها رو داشته باشم

    پس باید با تکامل راه رفت و پیشرفت

    باید مدام بنویسیم، مدام شکرگذاری کنیم و عامدانه خودمون رو آگاه کنیم که باید مومن باشیم

    باید تسلیم باشیم

    مومن یعنی ایمان به خودش لا غیر

    مسلمان یعنی تسلیم امر و فرمان اون باشیم و لاغیر و اینجوری وجودمون لایق دریافت نعت ها و آگاهی ها و پکیج خوشبختی میشه

    قبلا گاهی میگفتم چرادیر با استاد عباسمنش آشنا شدم؟؟ چرا درک و شناختم از خدای واقعی دیر اتفاق افتاد؟؟ و خیلی چرای دیگه

    اماحالا میدونم که برای همه این سوالها دلیل این هست که من باید آماده میشدم و وقتی وجودم و ظرفم آماده این هدایت شد، دیگه بایدمداوم خداوندی رو سپاس بگم که من آماده رو ،من شاگرد رو بااستاد آشنا کرد و هر دم از این باغ بری میرسد….

    باید مداوم یادآوریکنم که این کار خدا بود که من بیام توی این سایت و بعد جریانهای هدایت دیگه ای که این روزها خیلی بیشتر باهاشسر و کار دارمو از جنبه های دیگه ای دارم خودشناسی و خدا شناسی انجام میدم که در واقع این خود شناسی، همان خداشنناسی هست و تو به مرحله ای میرسی که همه چیز خدا هست

    ماها اگه بیایم آموزه های همه استادان موفقیت رو هم ببینیم در نههایت همشون دارن به یه نیرو اشاره میکنن که همه چیز، خود اون هست و همه کارها توسط اون انجام و حمایت میشه و به شرطی اونجریان مثبت ادامه دار میشه که تو در مسیر درستت باشی و فراموش نکنی

    و نگی اینا همش از قدرت و توان و تاثیر خودم بوده و خدایی نبوده و نیست و باید بگم اون نقطه، نقطه سقوط هست

    اما خدا را سپاس که همواره راه برگشت وجود داره

    داوند همیشه آغوش برای پذیرفتن ما بازه و مثل ما نه کینه داره، نه رنجش و نه غرور داره و نه احساس تقاص گرفتن

    همگی نور و برکت و آزادی و آرامش و بخشش و عشقه به شرطیکه منم همینطور ببینمش و باورش کنم و در همه ابعاد زندگیم همینطور بشناسمش و یادش کنم

    چه زیبا گفت:تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی…

    یعنی تا در مدارش نباشی، الهام دریافت نمیکنی، هدایت نمیشی، واقعی خوشبخت نخواهی بود

    چون معنویت یه اصله، اصلا باید گفت معنویت اولین اصله و اصا ربطیبه مذب نداره

    استاد دقیقا عاشتم که بارها گفتی که دین مهم نیست،و خودتونگفتید من یه جایی گفتم من دینم، یکتاپرستیه،اصلامن عاشق این درک و آگاهی و فهم شما هستم

    اینکه دینمون یکتاپرستی باشه و نه بقیه پرستی، نه رئیس پرستی، نه پولدار پرستی

    از خداوند میخوام و درخواست دارم که ماها رو هدایت کنه تا فقط خودش رو بپرستیم

    تا فقط دست نیازمون رو بسمت خودش دراز کنیم

    در برابر او هر چه نیازمند تر باشی، بیشتر دریافت میکنی و هر چه شاکرتر، سفره نعمت بزرگ تری بربر ت پهن میشه و اونوقت هست که این خوان نعمت و ثروت و فراوانی، برای تو که او رو میشناسی و بندگیش رو میکنی، هر روز وسیع تر و پر خیر و برکت تر میشه

    اون وقت هدایت میشی به ایده ها و مسیرهایی که قبلا یا به ذهنت نمی اومد یا اگر هم میومد اصلا پیگیریش نمیکردی

    مثل اقدام همین مدت خودم که سالها پیش هم به ذهنم اومد اما کاملا رهاش کردم ولی این مدت با توجه به درخواستهایی که داشتم از خداوند، وارد مسیری شدم که دارم مهارتم رو بیشتر میکنم تا هم به علاقم رسیدگی کرده باشم و همجریان ثروت بیشتری به قطع سرازی میشه ب زندگی من و این اصلا از جانب ذهن و وجود محدود من نبوده و همه اعتبارشبه خداوند بر میگرده ومن هر روز از خودش بیشتر و بیشتر هدایت و حمایت میخوام تا این جریان تکاملی رو با عشق پیش ببرم و کاملش کنم

    و از خداوند میخوام من رو به خودم وانگذاره

    از خداوند میخوام نقش شیطان رو کم رنگ و نقش و اهمیت خودش رودر زندگیم پررنگ کنه

    از خداوند میخوام رنگ و بویی غیر از خودش در زندگیم نباشه

    از خداوند میخوام من رو در برابر هوای نفسم و نجواهای ذهنم، قوی کنه و هدایتم کنهتا هر روزآرام تر، سالم تر، شادتر، بدون قضاوت تر و یک مومن واقعی باشم

    میدونم مسیرم ادامه داره

    روزی شروعش کردم و تا مرگم ادامه داره و من میخوام با عشق و ایمان اینمسیر روادامه بدم و بنده لایقش باشم تا از هر آنچه لیاقت من انسان هست در این دنیا و آن دنیا استفاده کنم… سعادت در دنیا و آخرت

    عاشقتم استاد بزرگوارم که اینقدر آگاهی و اینقلب بزرگ و عاشق خدوند رو دارید و اینقدر عالی و دلی برامون صحبت میکنید

    خدایا شکرت که هستی و هستیم

    باز همبا عشق و ایمان خواهم نوشت

    تا بعد….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  7. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    به نام رب وهاب و هدایتگرم

    سلام به دوستان عزیزم

    سلام به استاد جذابم

    عاشقونم استاد که میاین به هدایت ها عمل می کنین و وقتی من دارم اینقدر قشمگ رابطم رو با خدا درست می کنم

    دارم باش عشق می کنم بعد با هم حرف میزنیم میگیم اوکی دیگه از این به بعد این رو اجرا کن طبق این اصل و اینطوری

    بعد شما میاین همون ها رو توضیح میدیم، و بعد خداوند میاد کلیدواژه ها رو برام مشخص می کنه

    هدایت، تبلیغات، ایاک نعبد و ایاک نستعین: شبیه گفت و گوی من و تو اخیرا نیست؟

    و من همون لحظه که دارم ذوق می کنم و میگم انصافا که تو هر لحظه به روشن ترین شیوه با من حرف میزنی و بعد میای اینجوری از طریق این فایل هدایتم می کنی برام بازترش می کنی از زبان کسی که دوست دارم

    دیگه تعجب آور نیست که بگیم دقیقا به شنیدن همین فایل احتیاج داشتیم که شما میاین و میگین بلکه لذت بخشه شوق آوره، و میاین منطقش رو میگین، منطق هدایت شدن رو، و بعد گفتین 20 دقیقه از فایل دوره ذهن قدرتمند کننده رو رفتین ولی باز گفته شد، بگو ما رمیت اذ رمیت و الله رمی، و شما میاین میگین و دیشب که منتظر فایل بودم دوره بودم که یجوری نشد نشد سایت رو رفرش کنم، بعد ساعت چهار و سی بود که دیدم فایل جدید توحید عملی قسمت 10 هست، گفتم حتما این مهم بوده و این بدردم میخوره و دیدم و عشق کردم و لذت بردم

    استاد در مواقع مختلفی وقتی میدیم خداوند برام اتفاق و شرایطی که دوست دارم رو رقم میزنه

    همش میرم کلی تشکر و سپاس گزاری، بعضی وقتا برنامه سپاس گزاری دارم اصن باهاش :) اونقدر که کیف کردم باش، یعنی شب ها در حالت خوابیده دارم باش حرف میزنم، بعد پا میشم میشینم و میبینم نیم ساعت شده داریم با هم حرف میزنیم و من شگفت زده و به این می رسم ولله که نمیدونم چجوری باید شکرگزاری کنم، اصلا اون بحث رو ولش کن که الان چی داریم، تو بیا به من بگو چجوریه که اینقدر کارت درسته، چجوریه که اینقدر قشنگ میسازیش، چجوریه که اولش میای یه پس گردنی نرم میزنی، میگی حواست هست داری با خودت چیکار می کنی، حواست هست این راهی نیست که باید بری، حواست هست که خودت نمیبینی، علایقت نمیبینی، دار گم میشی، داری غرق نجواهای شیطان میشی؟

    بعد من میام میگم میدونم خودم کردم، حالا تو بگو چجوری میتونیم درستش کنیم، بعد تو دقیقا می گی بیا بشین این باورها رو درست کن، بعد من سعی می کنم این باورها رو با استمرار به وجود بیارم، بعد تو سریعتر از اون چه که فکرش رو می کنم نتیجه رو بم نشون میدی، و من حیرت زده، ذوقمند، لذتمند، از این ارتباط از این رابطه ی مستقیم و بی واسطه ای که با هم داریم، رابطه ای که همیشه دوست داشتم بات داشته باشم، با تمام وجودم دنبالش بودم این که حرفات واضح بشنوم

    استاد یه جاهایی پوز میکردم ویدیو و در حین نکته برداری میومدم اون چه که برام رخ میداده و به این نکته ربط داده شده رو مینوشتم و همزمان درخواست هم میکردم، مثلا نوشتم خدایا فلان درخواست رو بده همونجور که تا اینجاش عالی اومدی، حالا اینجوریش رو میخوام، اصن حتی با من حرف میزنه و نشانه ها میفرسته از همه جا، که اینجوری بخواه این مورد رو اینجوری درخواست کن، بعد من اومدم با عشق بنویسم هدایتم کن قلبی همونجور که بلدی بگو ایناهاش چیزی که دوست داشتی و میخوای همینه، تجربش کن با لذت، اگرم نفهمیدم خودت واضحش کن برام به بهترین شکل، بعد از اینکه پلی کردم شما اومدیم گفتین که من حتی برام هدایت واضح نباشه میگم بیشتر روشنش کن برام، خیلی جاها استاد پوز میکردم و مینوشتم نکته ها رو، بعد میگفتم دقیقا تو این جا و این جا تو اینقدر با من خوب تا کردی و بعد پلی میکردم شما درموردش حرف میزدین

    استاد جانمممم از وقتی از جلسه سوم دوره راهنمای عملی رویاها سعی کردم یاد بگیرم، و این باور رو ایجاد کردم، تازه باوره بود من حواسم نبود، یعنی همیشه میدونستم که من بپسرم جواب میگیرم خیلی سریع، من بخوام جواب میگیرم خیلی سریع، اگر بعضی چیزها دریافتش نمیکنم مقاومت و ترمزه خودمه با هدایت خدا پیداش می کنم و درست میشه در زمان مناسبش دستم میاد تا بتونم خوب تجربش کنم با لذت و عشق همونجور که راضیم می کنه قلب و روحم و تمام وجودم رو راضی می کنه، بعد در اثر تجربه فهمیدم اینارو، بعد خدا گفت نمیخوای این باور رو بنویسی که داری تجربش می کنی، این دیگه باور توئه و داره برات جواب میده و چقدر خوشحال شدم استاد و همینطور دارم عمیق یادآوریش می کنم به خودم هر لحظه داره شگفت زده ترم می کنه

    و چقدر قشنگ خدا هدایتم کرد وقتایی که داشتم کثیف رفتار میکردم شرک آمیز رفتار میکردم و حواسم نبود، ولی استاد آبروم رو نبرد، با وقار و احترام هر چه تمام تر هدایتم کرد، درسته ناراحت شدم، ولی از خودم ناراحت شدم ولی بعد حتی نزاشت تو ناراحتیمم بمونم، شاید فقط یکی دو ساعت طول کشید، تضاد رو ایجاد کرد به بهترین شکل، بعد اونقدر من رو قوی کرده بود که تونستم آرامشم رو حفظ کنم، بعد هدایتم کرد به راهکارها و بعد قدرت ارادم شد برای انجامشون هر قدم باهام بود و هر قدم همراهمه

    وقتی قبول کردم و این باور رو ایجاد کرد در من آقا فقط توئی و بس، فقط خودم و خودتیم، من و تو قراره با هم بسازیم، من همراهت هستم در هر قدم، میتونی تواناییش داری لیاقتش داری، بفهم خودتو، بفهم من، درک کن که مسخر تو کردم همه چی رو، میتونی بسازی رویات رو، فقط روی من حساب باز کن دقیقا گفت درخواست کن از من، چرا از من درخواست نمی کنی و قدم به قدم هدایت شدم به آگاهی های سایت از طریق روزشمار تحول زندگی، اونقدر هر روزش مناسب حال و احوالات من، که اصن از قدرت همزمانیش نمیتونم توضیح بدم، بارم باز کرد آیه فاذا سالک عبادی عنی… اصلا من موندم و شوقمند و لذتمند از درک این آیه، و فهمیدم وظیفه من اینه که بخوام ازش و فقط از خودش، ایاک نعبد و ایاک نستعین، ایمان هم داشته باشم و باور هم داشته باشم که میده که اگر فقط بندگیش کنم میده، اون هم وظیفش رو به بهترین شکل انجام میده، یعنی خیلی سادست کلا درخواست کردنه، ولی هر چقدر من خلوصم بیشتر باشه، به همون میزان جواب میشنوم، و دیدم چه جاهایی با وجود اینکه خلوص نداشتم، و تو ذهنم بود حالا بیا از این طریق بعد اون طریق بم بده، ولی در نهایت بهترین طریق رو خودش مشخص میکرد و میداد و من هر بار سریع گذر میکردم از این نتیجه گیری که خدا از بهترین طریق و در بهترین زمان میده دستت هر چی میخوای رو

    اما الان میخوام بفهمم و درکش کنم و یادآوریش کنم به خودم، که من میدونم همه کاره تویی، قدرت دست توئه، همه چی توئیی، من میخوام همه چیز رو وامدار خودت باشم باشم، فقط از تو بخوام با تمام وجودم، ذهنم نلغزه بگه این جا این هست و اون هست و اینکارو کن، و اونکارو کن، فقططططط خودت بده میخوام با قدرت بگم خدا برام اینکارو کرد، خدا برام راه انداخت، خدا داره روون می کنه زندگی رو، خدا هدایت می کنه کدوم باور رو بساز، این ترمز رو درک کن، بعد شرایط تغییر می کنه

    خدا کاری رو برات می کنه که هیچکس قدرت انجامش رو نداره، اونوقت سرت همیشه بالاست

    وقتی میدونی کاری درسته، اصولت درسته، و بر اساس قانون خداوند و بر اساس هدایت های خداوند بش رسیدی، عمل کن بش، بزار بقیه هر چی میخوان بگن بگن، بزار بقیه ناراحت بشن، و نگرانشون نباش، چون اونا نیستن که دارن زندگیت رو رقم می زنن، خداست که قدرت دست اونه و قدرت خلق زندگیم رو به من داده با ساختن باورهام راجع به خودش جهانش و قوانینش

    اینجوری میشه که دیگه از کسی نمیترسی و به کسی باج نمیدی تو روابطت تو کسب و کارت تو ثروتت، دیگه وابسته به کسی نیستی، میای تمرکز میکنی روی اصول خودت، روی علاقت روی عشقت روی خوبی روی مهربانی روی صداقت روی زیبایی روی حال خوب احساس خوب و قدم برداشتن در مسیر علاقت با تعهد و تمرکز قدم برداشتن و مثل قانون خدا فکر کردن و عمل کردن به هیچ آدمی هم کار نداری، و خداوند همه چیز رو برات جور می کنه، میزارتت جایی که هم آدم ها و شرایط مثل تو و مدل تو هستند، فقط به قانون عمل کن، قانون رو یاد بگیر هر روز بیشتر از روز پیش، متواضع باش در برابر خداوند توکل کن ایمان داشته باش، آرام باش، آرامش داشته باش، همه چی رو جور می کنه برات

    استاد وقتی با آموزه های شما آشنا شدم و درک کردم جریان هدایت رو بیش از پیش، دیگه دست خودم نبود و جمله اینکه خدا درستش کرد، خدا هدایت میکرد از دهنم میپرید و بقیه یجوری میشدن و همش میگفتم چرا این حرف زدم، حالا شاید بقیه فکر کنن میخواد بگه من خیلی خداییم خیلی خداشناسم، ولی اون لحظه اگر از دهنم میپرید برای این بود که واقعا برای این قضیه هیچ ایده ای نداشتم و خداوند گفت و من انجام دادم، ولی نمیتونستم این رو براشون توضیح بدم در نتیجه سعی میکردم به خودم تو دلم بگم، دروغ که نگفتی اتفاقا باید بگی همیشه تا یادت نره کی داره کارها رو میکنه این درسته ، و الان که شما گفتین با افتخار و حال خوب و احساس خوب و بدون خجالت میگم :)

    استاد در مورد اینکه گفتین بازیکنای فوتبال بعضیاشون شماره خودشون و خودشون رو نشون میدن موقع گل زدن، یاد یکی از کشتی گیرها روس افتادم، البته اکثر کشتی گیرهای مسلمانشون هم به همین شکل هستند، که بعد از پیروزی سریع انگشتشون رو به سمت بالا میگیرن که یعنی این کار خدا بود، چون من خیلی کشتی دوست دارم مثالم از کشتی هست :) کشتی گیر روس ماولت و همینطور آدام بایتیروف، به همین شکل هستند، حالا من بیشتر ماولت رو دیدم که همیشه بعد از پیروزی دستش رو به سمت بالا میگیره و میگه الله اکبر، قبلا از این حرکت میترسیدم و بعد فهمیدم اصلا مدل اسلام آوردن اونا با ما خیلی فرق داره، من واقعا از الله اکبر میترسیدم :) چون در مواقع خوبی نشنیدنمش بعد که با شما آشنا شدم فهمیدم قضیه چیه، و بعد فهمیدم که اینا نگاهشون و باورشون نسبت به خدا فرق می کنه و تعاریفشون از این ذکرها فرق می کنه اونا کردیتش رو همون اول به خدا می دن با گفتن همین الله اکبر

    یا مثلا یادم میاد همون موقع که مفاهیم رو از زبان شما در حال یادگیری بودم و سهتم، حتی در یوتیوب به ویدیوهایی برخورد میکردم بدون اینکه من بخوام سرچ کنم، که مثلا آخوندهای مذهبی اون ها عربستان سعودی که داره برای جمعی از مسلمان های آمریکا حرف میزد در مورد ذکر لا حول و لا قوه الا بالله، و استاد تقریبا جملاتش شبیه شما بود البته در برخی مواقع، چون کلا اصلی که تو این سایت داره گفته میشه بدون اغراق بگم جایی ندیدم نزدیکش دیدم اون هم در برخی موارد

    که منظور از این چی هست، که هیچ تغییری مگر با قدرت خداوند و راهکارهایی که خود خدا میگه انجام پذیر نیست

    عااااشقتم خدا جونم که حرف نداری عشقی عشق مرسی که هدایتم کردی به این سایت و تا این لحظه دارم با عشق خودم رو سیراب می کنم، مرسی که داری اصلت رو بم نشون میدی و یادم میدی

    اسماء جووونم من عاشقتم، تو فوق العاده ای :))

    استاد جونمممم عاشقتونم فوق العاده بود این فایل و خیلی خیلی ازتون سپاس گزارم و خداوند رو شکر می کنم که به این سایت هدایت شدم

    عاشقتونم دوستان عزیزم

    در پناه الله یکتا باشید.

    عااااشقتم خدا جونم که حرف نداری عشقی عشق مرسی که هدایتم کردی به این سایت و تا این لحظه دارم با عشق خودم رو سیراب می کنم، مرسی که داری اصلت رو بم نشون میدی و یادم میدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  8. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جان مهربانم و همه دوستان گلم

    1. خداوند همه کارهای من رو در زمان مناسبش که من شرایطش رو دارم و تکاملم رو طی کردم انجام می ده.

    یعنی فاطمه جان عجله نکن و هی به خدا نگو پس کی؟

    اون بهتر از تو می دونه و داره همه کارها رو انجام می ده و تو فقط باید همین قدم که بهت گفته رو با عشق لذت و آرامش انجام بدی تا آماده بشی برای قدم بعدی که همزمان با حرکت تو خدا داره به بهترین شکل و با دقت و به موقع برای تو اجام می ده.

    پس آروم باش و نهایت لذت رو از مسیرت ببر.

    خدایا کمکم کن تا این حرفها رو با تار و پود وجودم درک کنم و به اون عمل کنم.

    خدایا من حتی توی انجام سهم خودم به تو فقیرم ، کمکم کن ای تنها ولی و سرپرست و مالک من

    2 . استاد عزیزم من دقیقا امروز یه کم بهم ریخته بودم و از خدا هدایت خواستم تاوسینه ام رو باز کنه و احساس خوب و سپاسگزاری عمیق رو که شیرین ترین تجربه بشر هست رو دوباره تجربه کنم.

    که این حرف شما که عجله نکن و اگر چیزی که می خواهی رو همین الان خدا به تو بده نه تنها باعثرشد تو نمی شه بلکه اگر زمان مناسبش نباشه باعث سقوط و نابودی تو می شه. پس به خداوند اعتماد کن و آروم باش و همه چیز رو به صاحب اصل بسپار که اون بهترین برنامه ریز است و تو رو به ساده ترین ، آسانترین ، سریعترین و لذتبخش ترین راهها هدایت می کنه.

    من واقعا توی زندگی ام آدم موفقی بودم و واقعا خداوند همه جوره همه کارها رو برام می کرد.

    توی پیدا کردن شغل ، توی برتر شدن بین همه نماینده ها بدون اینکه اصلا خودم برنامه ای براش داشته باشم، فقط حرکت می کردم و کاری که در لحظه انجام می دادم سعی می کردم به بهترین شکلش باشه، توی ازدواجم که یادمه وقتی همسرم از من خواستگاری کرد واقعا یه چیزی درونم می گفت فاطمه این دقیقا همون چیزی هست که می خوای ، هر چند که ابتدا خیلی با ذهنم می جنگیدم و یادم چقدر ازش یاری خواستم که کمکم کنه تا بهترین تصمیم رو بگیرم و الان بعد از 16 سال زندگی واقعا می گم خدایا شکر که واقعا همسرم همون چیزی هست که زمانی از خداوند همین خصوصیات رو می خواستم.

    و خیلی چیزهای کوچک و بزرگ دیگه.

    ولی چیزی که الان به ذهنم رسید، زمانی بود که با آموزه های استاد آشنا شدم و واقعا حرفها حرفهایی بود که خیلی دوست داشتم واقعی باشه و وقتی بیشتر و بیشتر گوش می دادم بیشتر مطمین می شدم که درسته. به خصوص که موفقیت از مسیر لذت می گذره تو فقط سپاسگزار باش و از لحظه هات لذت ببر و همه قدرت رو به اون بده ، اون خودش راه رو برات باز می کنه و ‌بهت راه رو نشون می ده.

    خوب من فکر می کردم که اصل رو گرفتم و همه چیز تموم شد و همینطور لذت می بردم از شنیدن فایلها تا اینکه واقعا هدایت شدم به شراکت با دوستم توی کارم و حدود یکسال و چند ماهی از شراکتمون گذشت و هر جه پیش می رفتم به خدا می گفتم پس کو اون درآمد بیشتر و آخر سر هم از مشارکت به لطف بارداری فرزند دومم (که اون هم به یاری خداوند و آشنا شدن با استاد و برداشتن ترمزهای ذهنی ام بعد از 4 سال خواستن فرزند به رخ داده بود) از مشارکت بیرون آمدم.

    دایم از خدا می پرسیدم ، چرا جواب نداد من که همه چیزهایی رو که فهمیده بودم رو خوب اجرا کردم ، یادمه ساعت 2 نصف شب بود که چیزی در وجودم گفت برو روانشنتشی ثروت 1 رو بخر(البته من تا اون موقع اصلا حاضر نبودم هزینه ای پرداخت کنم و به خودم می گفتم من با همین فایلهایی که دارم می تونم بهترین نتیجه رو بگیرم، چون اصل رو گرفتم) بالاخره با کلی جنگیدن با ذهنم ، تصمیم گرفتم که اگر این آخرین پولی باشه که به حسابم اومده باشه من باید بخرم این دوره رو وگرنه تا آخر عمرم جواب سوالم رو نمی گیرم.

    تا اینکه فهمیدم ، عزیزم خداوند هدایت می کنه ،اما هدایت رب در مسیر باورهای توست و اگر هنوز این شرک رو داری که بخوای روزیت رو از ظرف کس دیگه بگیری یا فکر می کنی اونقدر لیاقت نداری که خدا خودش مستقیم به تو روزی بیشتر بده ، و بسیاری باور های دیگه که اگر حاضر نباشی بهای خواسته ات رو بدی جهان کاری می کنه که چندین برابرش رو بدی تا به نتیجه برسی ، پس باید این مسیر رو هر چه زودتر بری تا سرت به سنگ بخوره و زودتر برگردی.

    این در حالی بود که وقتی روانشناسی ثروت 1 رو گرفتم یادمه باردار بودم و هر روز پیاده روی می رفتم و فایلها رو گوش می دادم ، فایلهای اول رو که می شنیدم ، می گفتم خوب من اینها رو فهمیده بودم و فکر می کنم مشکلی ندارم ،و هر چه جلوتر رفتم متوجه شدم که ،

    1. شراکت یعنی شرک

    2. برو توی مسیر علاقه ات تا در مسیر درست برای کسب روزی بی حساب قرار بگیری

    و این مورد خیلی من رو بهم می ریخت ، چون از یه طرف 8 سال بود توی این حرفه بودم و به راحتی درآمد داشتم ، البته این اواخر خیلی کم شده بود.

    و دوما می دونستم که از سر علاقه به این کار نیامده ام بلکه چون باور داشتم کار راحت و بدون مسیولیت و آزادی زمانی و مکانی دارم ، آمده ام و انچه به من لذت داده که تا حالا پیش برم نتایج پولی اون بوده.

    و حالا دنبال خودم و علایقم می گشتم.

    تا اینکه در مسیر دایم به من گفته می شد چه کار کنم ، مثلا حسابهام رو با مشتریان و شعبه تسویه کنم و از پول مشتریان که زمانی توی حسابم بو و تا به شعبه پرداخت کنم استفاده نکنم . به من می گفت که باید صداقت داشته باشی تا به مسیر صراط مستقیم هدایت بشی . باید نقد کار کنی تا به مشتریان با کیفیت هدایت بشی. و خلاصه به همه الهاماتی که به من می شد عمل می کردم ولی درآمدم خوب نمی شد.

    ولی از نظر شرایط کاری با اعتماد و عمل به الهاماتم به جایی رسیده بودم که به خدا گفتم دمت گرم ، الان از نظر خودم آنقدر کارم راحت و روان شده ، آنقدر حسابهام عالی و درست شده که بدون نیاز به دفتر ، به کارمند ، بدون نگرانی از بایگانی و یا نگرانی از نداشتن شرایط برای پاسخگویی به مشتری، با باور فراوانی در خودم می بینم ، می تونم از سراسر کشور مشتری ها رو پاسخگو باشم و دیگه وقتشه که درآمدم بیشتر و بیشتر بشه.

    خدایا حالا بگو چه کار کنم. که الهام درونم گفت حالا نامه انصراف رو بزن. اون موقع بود که باز با مقابله با نجواهای شیطان و ترسهایی که داشتم باز هم خدا رو شکر عمل کردم.

    و در حال حاضر هدایت شدم به ورزش یوگا و یه دوره آموزشی یکساله رو هدایتم کرد و به راحتی با آزادی زمانی و مکانی هر روز دارم به صورت تکاملی انجام می دم و منتظرم تا زمان مناسبش من رودبه پولسازی از مسیر علاقه ام هدایت کنه.

    و الان باید با آرامش و لذت و بدون عجله به قدم فعلی ام با لذت و دقت عمل کنم و با اعتماد صددر صد به صاحب اختیارم حرکت می کنم.

    البته از نظر مالی درسته که خداوند هنوز به خودم مستقیم درآمد روزافزون نداده که در زمان مناسبش که می خوام هزاران بار تکرار کنم تا ذهنم بفهمه و آروم بگیره ، به من می ده ، ولی توی همین فاصله 2 ساله اخیر ، به خانه زیبا و نوساز خودم اسباب کشی کردم، تمام وسایل خانه عالی و نو شدن و حتی وسایل بسیار با کیفیت و جدید بیشتری وارد زندگیم شده، مسافرتهای خیلی با کیفیت تر رو تجربه کردم. و از نظر رفاهی در حال حاضر در بالاترین حالت زندگی خودم تا کنون هستم. و وجود دختر نازنینم که شادی و لذت زندگی ما رو چندین برابر کرده.

    خدا رو شکر ، اینها رو همه برای ذهن خودم گفتم تا مرور بشه و دایم با نجواهاش من رو به هم نریزه و بدونه که داره فرکانسهای من و این همه کار کردن من روی خودم جواب می ده و در زمان مناسبش بقیه کارها هم انجام می شه. و من با آرام بودن و لذت بردن و همین قدمهای روزانه قطعا خواسته های مورد نظرم که استقلال مالی ، زمانی و مکانی در مسیر علایق و خودشناسی و مسیری که هر جه جلوتر می روم بیشتر و بهتر خودم ، استعدادهام و علایقم رو می شناسم و بیشتر لذت می برم ، رو تجربه خواهم کرد.

    خدایا شکرت و استاد عزیزم سپاسگزارم از این فایل فوق العاده که آرامش عمیقی رو در جانم بوجود آورد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  9. -
    مجتبی گفته:
    مدت عضویت: 4023 روز

    به نام خدای هدایتگر

    سلام به استاد توحیدی و عزیزم

    استاد نمیدونم چی بگم ؛ چندین و چند بار وسط فایل اشک تو چشام جمع شد ، چون یاد اتفاقات مختلف تو زندگی خودم افتادم از لطف هایی که خدا بمن داشت ؛

    هزاران بار توی رانندگی به من لطف داشت و نزاشت تصادف ک اتفاق وحشتناک رو تجربه کنم ؛

    چندین بار که واقعا باید میمردم ، معجزه وار جونم رو نجات داد که میخوام یکی از مهمترین هاش رو اینجا بگم که باز به خودم یادآوری کنم که کی جونمو نجات داد ؛

    پارسال یه سفر چند روزه به استانبول داشتم با یکی از دوستام ؛ روز اول یا دوم قرار بود عصر بریم میدون تکسیم ، به دوستم گفتم ظهر نخوابیم و زودتر راه بیفتیم بریم ، اول گفت باشه ولی بعدش یه چرت کوتاهی دوستم زد ، خلاصه عصر با مترو رفتیم سمت میدون تکسیم ، وقتی رسیدیم اونجا دیدیم خیلی شلوغه ، گفتیم شاید بخاطر یکشنبه که تعطیله اینقدر شلوغه ؛ ولی بعد دیدیم کلی ماشین پلیس و آمبولانس داره با سرعت زیاد وارد میدون میشه و چنتا هلیکوپتر هم توی آسمون داره میچرخه ؛

    و پلیس داشت مردم رو از اون منطقه دور میکرد ، ما متوجه نشدیم جریان چیه و بیخیال شدیم و برگشتیم هتل ؛

    شب که توی هتل بودیم از ایران پیام دادن که اخبار گفته توی میدون تکسیم خیابون استقلال بمب گذاری شده ؛

    بعد تازه متوجه شدیم که که خدا از طریق همون چرت کوتاه ظهر ، باعث شد ما حدود نیم ساعت دیرتر برسیم اونجا ؛ و اگه این چرت نبود هزار در صد ما توی اون حادثه بمب گذاری مرده بودیم و خدا اینجوری جون ما رو معجزه وار نجات داد ؛

    اینقدر این اتفاق برامون بزرگ و عجیب بود که هر وقت یادش میفتم دیوانه میشم ؛

    یا یدفعه دیگه توی اتاقم سرم گیج رفت و خوردم زمین و سرم خورد گوشه میز و خونریزی کرد ، من توی اون اتفاق باید میمردم چون قاعدتا باید بیهوش میشدم ، ولی به طرز عجیبی همون ضربه باعث شد به هوش بیام و مادرم رو صدا کنم و اون کمک کرد تا مرگ جلوگیری بشه ؛ وگرنه من بیهوش میموندم و هیچکس هم تو اتاق نبود که بخواد کمکی کنه و بخاطر خونریزی زیاد حتما مرگ من قطعی بود ؛

    یا توی دوره نوجوونی خیلی از اتفاقات عجیب رو خدا برام رقم میزد که خمه چیز بنفع من پیش بره ؛

    واقعا بعضی وقتا وقتی مرور میکنم که اگه خدا این سالها کنار من نبود ، من واقعا هیچ کاری نمیتونستم با عقل خودم بکنم ؛

    خیلی جاها هم بوده که منم منم کردم و اتفاقا نه تنها گره افتاد توی کارم ، که هر چقدر تقلا میکردم و زور میزدم با عقل خودم نتونستم چیزی رو درست کنم ؛

    دوباره یادم میاد تو بحث رابطه عاشقانه ، همیشه دوستای من و کلا پسرا این باور رو دارن که باید بری کلی وقت بزاری و رو مخ دخترا کار کنی تا بتونی با یکی دوست بشی ؛

    ولی چند سال پیش به طرز عجیبی یه خانم دکتر با شخصیت خودشششش وارد زندگی من شد ، منی که فقط دیپلم دارم ؛

    فقط 3 روز قبلش گفتم خدایا من یه ادم درست حسابی و با شخصیت میخوام ، خودت جورش کن ؛

    بعد از 3 روز دیدم یه پیام برای من اومد و یه دکتر نازنین و خوش قلب بود که بررراحتی ، بدون اینکه من قدمی بردارم خدا هدایتش کرد به سمت من و رابطه شکل گرفت ؛

    که هرکس میفهمید اصلا باورش نمیشد که من با مدرک دیپلم چطور با دکتر متخصص وارد رابطه شدم ، البته خودمم باورم نمیشدااا ولی خدا براش نشد وجود نداره ؛

    اگه ذهنم یادش بیاد از این موارد زیاد بوده تو زندگیم و واقعا هیچ قدرتی جز خدا نبوده که اینا رو برا من رقم‌زده ؛

    ازت ممنونم استاد جان بابت این فایلهای توحیدی که باعث میشه چقدر بهتر به خدای خودمون وصل بشیم ، عاشقتم

    خدایا شکررررررت فقط

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  10. -
    لعیا گفته:
    مدت عضویت: 2278 روز

    الله اکبر، دقیقا همین الان گفتم بیام تو سایت قسمت دیگه ای از توحید عملی رو دانلود کنم گوش بدم، چون چند روزیه شروع کردم به گوش دادنشون تا قسمت 7 رسیدم، الان داشتم تو ذهنم میگفتم کاش استاد برای همیشه فقط و فقط رو توحید کار میکرد، چون همه چیز توحیده!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای: