توحید عملی | قسمت 10 - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1382 روز

    به نام خدایی که هرچه داریم از اوست و مارا به ساده ترین شکل ممکن به مسیر خواسته هایمان هدایت میکند

    خدارا صدهزار مرتبه شکر که با اشک شوق حاکی از هدایت همیشگی پروردگار دارم با عشق و با اشکی جاری براتون مینویسم

    استادجان نمیدونید این فایل بامن چه کرد و چقدر ظرف من با گوش دادن این فایل بزرگتر شد

    تواضع و خشوع دربرابر خداوند همیشه چاره ساز هست و فقط باتفکر به این جمله باعث میشه درهایی از آگاهی و نعمت وثروت به روم باز بشه که حتی نتونم توصیفش کنم الان که دستانم روی صفحه کیبور حرکت میکنند فقط میتونم خداروشکر کنم از اینهمه زیبایی، حس خوب، آگهی و تک تک سلول های وجودم داره غنی میشه بوسیله این آگاهی ها و دوست دارم جریان هدایتم به این فایل زیبا رو برای شما عزیزان بنویسم:

    یادمه چندوقت پیش دوست عزیزم این فایل رو به من پیشنهاد دادند و من مقاومت داشتم و همون موقع به هدایت خداوند توجه نکردم که نگاش کنم اما دقیقا دورروز پیش یه حسی به من گفت برای دوست عزیزم یک ویس بزارم اونم در چه وضعیتی با اینترنت خاموش و جالبه که روز بعدش به دست ایشون رسید و بعدش به من گفتن که این یه نشونه بوده تا به من مجدد درمورد این فایل آگاهی بدن و جالب تر اینجاست که خود من که معمولا صبح ها یک فایل رو بررسی میکردم و روش کامنت میزاشتم حسم گفت فایلی رو نگاه نکنم و دقیقا مصادف شد با ویس ایشون که اصلا نشانه ها غوغا میکرد و آمدم و عاشق تر و شیداتر از همیشه جام آگاهی هارو بر آتش دل ریختم تا خاموش شود ومن آرام بگیرم از اینهمه احساس آرامش و رابطه عمیق خداگونه که خداوند من را به این مسیر زیبا هدایت کرده است

    چندوقتی بود که ذهنم درگیر چندین موضوع مختلف بود که خداروشکر چقدر قشنگ در این فایل به آنها اشاره شده بود

    جالب اینجاست زمانی که میخواستم کامنت بزارم نمیدونم چرا ورودم به سایت دچار مشکل شد و زمانی توانستم وارد سایت شوم که تنها از ته قلبم از خداوند هدایت خواستم و به آسان ترین شکل ممکن مشکلی که بود برطرف شد خدایاشکرت

    مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ ۚ وَأَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا ۚ وَکَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِیدًا

    هر چه از انواع نیکویی به تو رسد از جانب خداست و هر بدی رسد از خودِ توست، و ما تو را به رسالت برای مردم فرستادیم، و تنها گواهی خدا کافی است

    این جمله طلایی باید سرلوحه تمام مراحل زندگی همه ما باشد و خداراشاکرم که من را به این مسیر زیبا هدایت کرد

    *به هرجا و هرموفقیتی برسی آن را خداوند به تو داده است پس مراقب باش تا اعتبار آن را به خود ندهی

    وَلَهُ مَا سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

    و همه موجوداتی که در [عرصه] شب و روز آرام دارند، در سیطره مالکیّت خدا هستند؛ و او شنوا و داناست.

    قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ یُطْعِمُ وَلَا یُطْعَمُ قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ

    بگو: آیا جز خدا را که آفریننده آسمان ها و زمین است، سرپرست و یاور خود گیرم؟ و اوست که روزی می دهد و خود بی نیاز از روزی است.

    بگو: من مأمورم نخستین کسی باشم که فرمان خدا را گردن نهد، و فرمان یافته ام که هرگز از مشرکان مباش.

    قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ

    بگو: مسلماً اگر پروردگارم را نافرمانی کنم، از عذاب روزی بزرگ می ترسم

    مَنْ یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ

    هر کس در آن روز، عذاب از او برگردانده شود، قطعاً خدا به او رحم کرده، و آن است کامیابی آشکار.

    وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

    و اگر خدا تو را آسیب و گزندی رساند، کسی جز او برطرف کننده آن نیست، و اگر تو را خیری رساند [حفظ و دوامش فقط به دست اوست]؛ پس او بر هر کاری تواناست.

    وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ

    اوست که بر بندگانش چیره و غالب است، و او حکیم و آگاه است.

    قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادَهً قُلِ اللَّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَهً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ

    به کافران و مشرکان که برای حق بودنِ نبوتت گواه می طلبند بگو: گواهی چه کسی از همه گواهان بزرگ تر است [تا او را بر حقّانیّت نبوتم برای شما گواه آورم]؟ بگو: خدا میان من وشما گواه است [که گواهی اش بزرگ ترین ومطمئن ترین و صحیح ترین گواهی هاست]، و این قرآن [که گواهی خدا بر حقّانیّت نبوّت من است] به من وحی شده تا به وسیله آن شما وهر کس را که این قرآن به او می رسد بیم دهم. آیا شما [با دلیل استوار و محکم] گواهی می دهید که با خدا معبودهای دیگری به عنوان شریک هست؟ بگو: [چون دلیلی وجود ندارد] من گواهی نمی دهم. بگو: فقط معبود یگانه و یکتا اوست، و من از معبودهای باطلی که شریک او قرار می دهید، بیزارم.

    الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ

    کسانی که به آنان کتاب آسمانی دادیم، همان گونه که پسرانشان را می شناسند پیامبر را می شناسند؛ فقط کسانی که سرمایه وجودشان را تباه کردند، ایمان نمی آورند.

    وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ

    ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بسته، یا آیات او را تکذیب کرده، کیست؟ یقیناً ستمکاران، رستگار نخواهند بود.

    وَیَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا أَیْنَ شُرَکَاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ

    و یاد کنید روزی که همه آنان را [در عرصه قیامت] جمع می کنیم، سپس به کسانی که شرک ورزیده اند، می گوییم: شریکانتان که آنان را شریک خدا می پنداشتید، کجایند [تا شما را از عذاب امروز نجات دهند؟]

    استاد جان این آیه از قرآن دری از اگاهی های بی انتها رو به روی من باز کرد و تنها میتوانم از شما بابت یاداوری این آیه زیبا سپاسگزاری کنم:

    فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

    (ای مؤمنان) نه شما بلکه خدا کافران را کشت و (ای رسول) چون تو تیر (یا خاک) افکندی نه تو بلکه خدا افکند (تا کافران را شکست دهد) و برای آنکه مؤمنان را به آزمونی نیکو از سوی خود بیازماید، که خدا شنوا و داناست.

    آیه 17 سوره انفال

    *به اندازه ای که در برابر خداوند متواضع هستی به همان اندازه ارج و قربت نزد مردم بیشتر است و به همان اندازه الهامات را دریافت میکنی و خداوند اجازه میدهد تا برروی شانه هایش بنشینی و شرایط به بهترین شکل ممکن پیش میرود اما به یک شرط و آن هم تواضع و تواضع و تواضع در برابر پروردگار

    *بپذیریم که خداوند کارها را انجام میدهد و تسلیم او باشیم و هیچ گاه فکر نکنیم که من دارم کار خاصی انجام میدهم

    *هرروز به خود و خداوند اعلام کنیم :خداوندا من دربرابر تو هیچ چیز نیستم و به هرخیری از جنب تو برسد فقیرم

    *تومرا هدایت کن، توراهنمای من باش

    «هُوَ الله الَّذى لا إلهَ إلا هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ و الشَّهادَهِ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیم»

    «هُوَ اللهُ الَّذى لا إلهَ إلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤمِنُ الْمُهَیْمِنُ اَلْعَزیزُ الْجَبّار الْمُتَکَّبِر سُبحانُ اللهِ عَمّا یُشْرِکُونَ»

    «هُوَ اللهُ الْخالِقُ البارىءُ اَلْمُصَوِّرُ لَهُ الأسماءُ الْحُسنى یُسَبِّحُ لَهُ ما فى السَّماواتِ وَ الاَْرضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ»

    خداوندا توعظیمی، وهابی، رحیم، رحمان،دانا، سمیع ،بصیر

    و هشدار که مواظب نفس اماره و غرور خود باشیم

    اَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبّهِ وَ نَهَی النَّفسَ عَنِ الهَوی فَاِنَّ الجَنَّهَ هِیَ المَأوی «سوره نازعات، آیه 40 و 41»

    هر کس که از مقام پروردگارش بیم داشته باشد و جلوی نفس را از هوی پرستی بگیرد، مأوی و جایگاه او بهشت است.

    فَاَما مَن طَغی وَ آثَرَ الحیاه الدُّنیا فَاِنَّ الجَحیمَ هِیَ المَأوی «سوره نازعات، آیات 37 تا 39»

    پس آن کس که طغیان کرد و زندگی دنیا را برگزید، دوزخ جایگاه اوست.

    أَفَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواه «سوره جاثیه، آیه 23»

    آیا دیدی آن کسی را که هوای نفس خودش را معبود خویش قرار داده است؟

    خداوندا کمکم کن تا یادم باشد هر انچه دارم از تواست و توبه من دادی و از توبه من رسیده*

    *من هیچ کاری برای ساخت مغز و یا حتی بدنم انجام ندادم و همه از فضل خداوند است (عظمت کیهان، الهامتی که خداوند استاد عزیز را هدایت میکند)

    چقدر لذت بردم که از الهامات خود روی استیج صحبت کردید و عاشقانه بارها و بارها این فایل را نگاه کردم

    چه زیبا خداوند فقط الهامات را روی استیج به شما میگفت و قبل و بعد از برنامه هیچ گونه الهامی نداشتید خدایاشکرت

    و مثال منظومه شمسی و مدارهای سردتر و گمتر با منطق هدایتی خود قانون فرکانس را به ما توضیح میدهد

    تحسین میکنم ماجرای جالب و هدایتی سفارت در مورد شما که به آسان ترین شکل ممکن به آمریکا هدایت شدید و فقط همان روز خانمی که فارسی بلد بودند آنجا حضور داشتند

    باور شاه کلید:

    خدایا من میخواهم بدانم و باور کنم که برای ساخت ثروت و پیشرفت در کار مورد علاقه ام نیازی نیست هیچ هزینه ای کنم و تو کارها را برای من انجام میدهی و آن زمان ایده ها،هدایت، شرایط بسیار عالی و آسان، مشخص کردن اصول توسط خداوند به ما الهام میشود

    *باید همیشه به یاد داشته باشیم که اگر غره بشویم و ذهن خود را عامل همه اتفاقات بدانیم دیگر الهامی دریافت نمیکنیم

    باید همیشه خود را محتاج و وابسته خداوند بدانیم و فقط از او کمک و یاری بخواهیم

    ماجرای یوسف پیامبر دلیلی مستحکم برای این یادآوری ارزشمند است

    *خداوند به شکل درست در زمن و مکان درست و زمانی که من اماده دریافت نعمات هستم من را هدایت میکند و ان زمان برای من بهترین زمان ومکان ممکن است و توانایی خدمت رسانی و دریافت نعمات را دارم

    خداوند میگوید:

    تونگران نباش من در زمان و مکان مناسب به تو میگویم که به چه شکل عمل کنی و خداوند بهترین چیدمان را برای ما درنپر دارد

    وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ

    اعتبار تمام عوامل را باید به خداوند بدهیم

    تعریف بسیار زیبا از غرور که من عاشق این تعریف شدم:

    غرور به معنای فخرفروشی به دیگران نیست اگر ما فکرکنیم که همه کارها را ما داریم انجام میدیم ان موقع معنا معنای غرور است

    *زمانی الهامات به ماگفته میشود که انسان بپذیرد هیچ چیز نیست و تمام جهان تنها بوسیله خداوند اداره میشود

    بارها برای من پیشامد که به الهامات توجه کردم و خداوند معجزه ها برایم رقم زد و دقیقا زمانی که این قضیه را فراموش میکنم خداوند نشانه ها را به من یاداوری میکند

    تحسین میکنم زندگی شما که براساس قانون پایه گزاری شده در کوچکترین مسائل ممکن در یک بازی کردن ساده فوتبال

    بازی پینگ پونگ، خرید کردن، رفت و امد، انتخاب مسیر درست و گل سرسبد همه انها قانون سلامتی که باعث شده عوامل نادرست و نامناسب حذف بشن و خداوند براتون اطلاعات رو الک کرد خدایاشکرت

    چقدر این چیدمان برایم جالب و لذت بخش است که زمانی اتفاق به ظاهر ناخوش آیندی رقم میخورد و در نهایت به بهترین شکل ممکن رقم میخورد و از دور به نظر میرسد ان اتفاق از عمد رقم خورده درصورتی که اصلا اینچنین نبوده و تنها هدایت و برنامه ریزی دقیق خداوند بوده است

    مثالی جالب و کوتاه در این مورد برای عزیزان بیان میکنم:

    من چند وقتی بخاطر کار و علاقه ام که نقاشی هست دنبال لوله مقوایی میگشتم قضیه از جایی شروع میشه که استند ظرف خونه امون که تازه جابجا شدیم مخواستیم عوض کنیم و من با هدایت همیشگیم به دنبال مکان مناسب بودم که به یه ابزار فروشی هدایت شدم که بخاطر سایز بزرگ استند فقط ابزار فروشیا داشتن و جالب اینجاست که همونجا لوله مقوایی که اصلا قبلش پیدا نمیکردم دیدم و جالب اینجاست که به یه موکت فروشی هدایت شدم که دقیقا لوله مقوایی مدنظر من رو به صورت رایگان داشت و میلیون ها مثال دارم از همزمانی ها و خواسته هایی که شاید به ظاهر کوچک باشن اما پراز درس و تجربه زندگی هستن و فقط باید خداوند رو شکرکنیم چون زمانی همین خواسته های کوچک برای ما فوق العاده بزرگ بودن

    و یک نکته خیلی جالب برام اینجاست که زمانی که انسان در فرکانس مثبت قرار میگیره انگار خداوند به معنای واقعی کلمه تمام جهان رو برای کمک کردن بسیج میکنه و بازهم خداروشکر

    نکته بعدی که میخوام بهش اشاره کنم این مورد هست که من با اینکه علاقه داشتم سفارش نقاشی بگیرم اما چون ظرفم اماده نبود و اماده خدمت رسانی به دیگران نبودم اتفاق نمیفتاد اما از زمانی که خداوند روباور کردم و باورهام تغییر پیدا کردند باعث شد چندین نشانه واضح در این باره دریافت کنم و چقدر این مثالتون استادجان که حتی درسریال گفتگوی استاد با دوستان هم بهش اشاره کرید برام قابل تحسین هست که جهان مثل آئینه عمل میکنه چه زمانی دست ما در آئینه بالا میره؟

    زمانی که من دستم رو بالا میبرم و این مثال عینی اتفاقات روزانه ما و ارتباط بین باورها و اتفاقاتی هستش که رقم میخوره

    و بازهم دوست دارم عاشقانه به این آیه زیبا اشاره کنم

    فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

    (ای مؤمنان) نه شما بلکه خدا کافران را کشت و (ای رسول)، چون تو تیر (یا خاک) افکندی نه تو بلکه خدا افکند (تا کافران را شکست دهد) و برای آنکه مؤمنان را به آزمونی نیکو از سوی خود بیازماید، که خدا شنوا و داناست.

    به اندازه ای که خاشع و متواضع هستیم در برابر خداوند، خداوند هم به همان میزان کارها را انجام میدهد

    *هرچقدر خاشع تر باشیم، کارها روان تر انجام میشود و اتفاقات راحت تر رقم میخورد

    *خداوند ایده های مناسب را زمانی که ظرف ما اماده باشد به ما الهام میکند و قدم هارامشخص میکند

    إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ: (پروردگارا) تنها تو را می‌پرستیم، و تنها از تو یاری می‌جوییم.

    وقتی میدانم خداوند همه کارها را برای من انجام داد آنگاه، بیشتر درک میکنم که خداوند:

    چه دلهایی را برایم نرم کرد

    چه درهایی باز کرد که هیچ ایده ای نداشتم

    چه زمانی به مو رسید اما پاره نشد

    و اما کجاها مغرور شدم و خداوند با خاک یکسانم کرد

    میخوام داستان جالبی در مورد نرم ششدن دل ها و بازشدن راه ها بگم

    من با استادی بعد از بررسی های بسیار شروع کردم به برداشت کلاس نقاشی و خب تا مدت زمان طولانی ایشون مکانی رو برای تدریس نداشتن از خداوند هدایت خواستم و طبق الهامم به تمام آموزشگاه های شهرمون زنگ زدم حدود 20تا اموزشگاه بود که هرکدوم رو زنگ میزدم و به هردری میزدم ی قبول نمیکردن که استادی به جز استاد خودشون باشه و یا مبالغ به اندازه ای زیاد بود که من از پرداخت هزینش برنمیومدم و دقیقا زمانی که گفتم خدایا خودت درستش کن اخرین اموزشگاه با یک قیمت بسیار رویایی که هزینه شهریه بود قبول کرد و اتفاقات جادویی بعدش رویایی بود از اون به بعد تونستم تو یکی دیگه از اموزشگاه هایی که خیلی فاصله ای با این اموزشگاه نداشت مشغول به کاراموزی بشم که بااینکه رایگان بود اما اصلا برام اهمیتی نداشت و فقط دوست داشتم علاقه خود رو تجربه کنم و خداوند دل مدیر اون آموزشگاه رو برام نرم کرد که بتونم بدون سابقه خاص و اینکه مهارتم اونقدر پیشرفته نبود شروع به تدریس کنم

    در آموزشگاهی که کلاسم برگزار میشد با همکلاسی های دیگری که خداوند برایم فرستاده بود مقدار شهریه کمتری پرداخت باید پرداخت میکردم که چقدر به اون هزینه احتیاج داشتم

    و منشی اون اموزشگاه دختری بود که من چقدر تحسینش کردم و تونست کارگاه شخصی خودش رو در زمینه نقاشی روی چوب تاسیس کنه و نمونه بارز حرکت کردن و رشد وپیشرفت بود

    و جالب اینجاست در جابجایی منزلمون ما میزنهارخوریمون رو به شکلی کاملا هدایتی فروختیم و من صندلی نداشتم تا روش بشینم و کار کنم و دقیقا درزمان و مکان درست استادم یک صندلی داشتن که بدون هیچ هزینه ای بهم دادن و خداوند حتی ابزاری که لازم داشتم و باید کار میکردم برام از جایی که فکرش رو هم نمیکردم فراهم کرد خدایاشکرت

    الان که دارم براتون مینویسم بازهم اشک شوق در چشمانم حلقه میزنه و خدارا شاکرم

    خداوند همه خیرها رو میرساند ما یا خیر را دریافت میکنیم و یا مقاومت میکنیم و دریافت نمیکنیم

    *فقط یک منبع روشنایی و ثروت وجود دارد: یا من به سمتش میروم و دریافتش میکنم و یا مقاومت دارم ودریافتش نمیکنم

    مثل خورشیدی که اگر به غار بروم نورش را دریافت نمیکنم

    و اگر جلوی نور را با باورهای نامناسبم بگیرم جلوی ورود نعمت هارا به زندگیم گرفتم

    *ما میتوانیم بدون واسطه به خداوند وصل شویم

    *فقط کافیست در هرلحظه خداوند را باور داشته باشیم و نگران رفتن و ناراحت شدن دیگران نباشیم و باور درستی که باید داشته باشیم این مورد است که:تمام کارها را خداوند برایم انجام میدهد و اگر بقیه برن خداوند کارهارا برای من انجام میدهد همانگونه که در جنگ مدینه و یثرب تمام کارها را او انجام داد

    *وقتی ایمان داشته باشیم خداوند دارد کارهای من را انجام میدهد، باج به غیر خدا نمیدهیم و از کسی نمیترسیم، نگران نیستیم، نگران تهدید بقیه نیستیم و هیچ گونه هراسی نداریم

    *خداوند تنها منبع خیر،خوشی،نیکی،سلامتی و ثروت در جهان است و زمانی که نحوه فکر ما عوض بشود بحث الهامات را راحت تر دریافت میکنیم و عاشق مثالتون شدم استاد عزیز اگر متوجه نشیم باز هم از خدا نشانه بخوایم و حتی اگر جایی نیاز به اگاهی بیشتر یا پس کله خوردن از خدا داریم اشکالی نداره و باعث میشه درکمون بیشتر بشه، ظرفمون بزرگتر بشه و با دید بهتری نشانه های خداوند رو دریافت کنیم و چقدر جالب که خداوند با هرکس براساس شخصیت فرد به نوعی الهام رو به اون فرد میگه که واضح باشه

    *به همان اندازه ای که خاشع تر باشیم در برابر خداوند، خداوند کارها را به زیباترین شکل ممکن میچیند و برنامه ریزی میکند …..

    درپناه خدا باشید عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  2. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 1587 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.به نام خداوند بلند مرتبه و مهربانی که لطف و رحمتش بی پایان هست .

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و همه همراهان عزیز.

    در این جلسه استاد فرمودند که کجاها تو در برابر خداوند فروتن بودی و خداوند درها به روی تو باز کرده و کجاها تو به خودت تکیه کردی وضربه خوردی.

    من سالهاست دارم رو خودشناسی خودم و تغییر خودم کار می کنم ولی آگاهی ها و تغییراتی که با جلسات لیاقت به دست آوردم قابل مقایسه با آگاهی های که از دوره های آموزشی دیگه به دست آوردم نیست.ولی چون این تجربه و آگاهی جدیدی که کسب کردم خیلی ارتباط با بحث توحید داشت من این کامنت اینجا به اشتراک می گذارم.و مفصل این تجربه در دوره احساس لیاقت کامنت خواهم کرد.

    من در مدتی که دارم رو خودم کار می کنم در ارتباط با روابطم چه در کار ؛چه خانوادگی و چه رابطه با همسرم خیلی بالا و پایین شدم و هر دفعه یک مرحله آگاهی و شناختم از خودم بالاتر می ره.

    چند وقتی بود که رابطه ام با همسرم همزمان با دوره احساس لیاقت عالی شده بود و من تمام تمرکزم رو تغییر باورهام بود.ولی دو سه هفته بود که علی رغم اینکه من فکر می کردم دارم رو خودم کار می کنم ولی با همسرم چندبار دچار مشکل شدم و اختلاف پیدا کردیم و من هرچه بررسی می کردم که مشکل کجاست ؟همسرمه؟رفتار و گفتار همسرمه ؟خودمم؟باور هامه؟؟؟؟؟

    در یک فضای مبهمی گرفتار شده بودم که قابل درک برام نبود واحساس می کردم یک موضوعی هست که دم دستم هست ولی درکش نمی کردم چیه؟ خیلی عصبی و گیج بودم. هرچی فایل گوش می کردم !هرچی کامنتت می خوندم !نمی فهمیدم چمه شده چرا حالم بده ؟چرا نمی فهمم چکار باید یکنم؟

    دیروز به خدا گفتم خدایا خودت گفتی از من بپرس از من بخواه هرچی می خواهی؛گفتم خدایا من اعتراف می کنم که عاجزم از درک مشکلم من عاجزم از حل مشکلم نمی دونم چکار کنم تو بگو؟ به کسی هم زنگ نمی زنم واز کسی کمک نمی خواهم ؛خدایاهدایتم کن.

    از چند روز قبل خیلی دلم می خواست به دوست مهربان و فهییم که همیشه باهم راجع شناخت خودمون باهم صحبت می کردیم زنگ بزنم. دیروز از صبح می خواستم زنگ بزنم راجع به خودم صحبت کنم ولی به خدا گفتم من به دوستم زنگ نمی زنم تو باید جوابم بدهی.

    اما بعدازظهری حسی بهم گفت زنگ به دوستت بزن؛ به خدا گفتم خدایا اگر قراره من به دوستم زنگ بزنم تو اون حرفی می خواهی به من بگی از زبان دوستم بهم بگو.

    این درحالی بود که من و دوستم الان چندسال باهم داریم رو خودمون کار می کنیم و آگاهی هامون باهم به اشتراک می گذاریم.ولی این دفعه یک مطلب بسیار مهم از زبان دوستم شنیدم که تمام زندگی پاشنه آشیل من بود و من همه زندگیم وصل به این پاشنه آشیل کردم .و آن احترام بود.من در کامنت های قبلی اشاره کرده بودم که مسأله احترام برای من مهمه و حتی در دوره احساس لیاقت این مسأله خیلی خوب درک کرده بودم .ولی این دفعه از زاویه دیگری و با عمق دیگه ای این مسأله رو خدا بهم فهماند.اینکه من حتی در احترام هم دچار شرک شدم چطوری؟اینطور که من هویت شخصی ام و زندگیم گره زده بودم به احترام و هرجا هرکس با هر کلام یا رفتارش باعث می شد من احساس کنم داره به من بی احترامی می کنه من بهم می ریختم و تمام عزت نفس زیرپا رو می دیدم.من با اینکه همیشه می گفتم خدا باید به من عزت بده ؛اما همچنان من دنبال احترام از همه بودم حتی از همسرم بودم و هرجا بی احترامی از همسرم با رفتار و کلامش می دیدم ؛من نابود می شدم و فکر می کردم من به عنوان یک انسان نادیده گرفته شدم .و من به خدا می گفتم خدایا من مگر چی می خواهم از بنده هات؟ من تقاضای خاصی از آنها ندارم ؟من هیچی ازشون نمی خواهم من به همه احترام می گذارم ودرست صحبت می کنم و درست رفتار می کنم از آنها هم توقع دارم متقابل با من اینطور باشند ؟!ا مگراین غیر از انسانیت برخورد کردنه؟این خواسته ی زیادی هست؟!!

    دوستم یک جمله گفت :تو دنبال احترامی و تا وقتی دنبال احترام از همسرت هستی بهت داده نمی شه!!

    و من جواب تمام مسایلم گرفتم وقتی صحبتم با دوستم تمام شد احساس رهایی می کردم انگار از ازیک فضایی تاریک پر از سردرگمی و گیجی رها شدم و می فهمیدم چرا با وجود تغییرات زیادی در روابطم با همسرم و دیگران افراد داشتم من همچنان ناراضی بودم و به نتایج پایداری که در پس ذهنم بود نمی رسیدم(وآن خواستن احترام از دیگران بود ).

    من وقتی در برابر خدا سر تسلیم فرود آوردم به سادگی جواب سوال من داد و من از تقلایی چندساله رها کرد. و بهم گفت: من باید اول احترام از خدا بخواهم و احترام به خودم باید من از درون از خودم بگیرم نه از دیگران (که این استاد در دوره احساس لیاقت فرمودند )

    خدایا هزاران بار شکرت ممنونم خدایا از حضورت لحظه به لحظه آن در زندگیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  3. -
    رضا صمدی گفته:
    مدت عضویت: 2091 روز

    هذا من فضل ربی

    سلام به استاد عزیزمم

    خانم شایسته و دوستای عزیزم

    واقعا الان که این فایل و دارم گوش میدم هر چی فکر میکنم نمیتونم یه مورد رو پیدا کنم که خودم کاری رو انجام داده باشم.که نتیجه ی بزرگی داشته باشه

    از طرفی نگاه میکنم به اون نتایج زندگیم که خیلی بزرگ بوده اصلا میگم بابا

    اندازه سر سوزن من دخالتی نداشتم برای این ایده که چه نتایجی داده

    از اون اول کار که تازه آشنا شده بودم با موضوع توحید که استاد خیلی قشنگ میگه قبل از این داستانا من اصلا کلمه ی توحید و نشنیده بودم

    منم دقیقا همینجوری بودم با اینکه تو خانواده ی مذهبی هستم

    اصلا نمیدونستم توحید چیه؟؟؟

    یا یه بار به دوستم که نمیدونم بحث چی بود

    گفتم هم چی توحیده

    گفت توحید دیگ چیه؟

    اونجا یاد خودم افتادم یاد حرف استاد افتادم

    به این نتایج

    که فقط اقدام منو میخواست که خدارو شکر خدا هدایتم کرد و عمل کردم

    واقعا داستان همش توحیده

    اون اوایل،وقتی خواستم سایت خودم رو بزنم دقیقا من ارزوم بود ک به همه جا جنس بفروشم بعد ب خودم میگفتم خب از شهرمون چجوری میشه به همه جا فروخت؟؟؟؟

    که خدا الهام کرد ک سایت بزن دقیقا استاد ک میگه خودتون حالیتون میشه الهامه

    باورتون نمیشه انگار یه حالتی داشتم ک انگار تو آسمون بودم

    فقط کافی بود اقدام ب پروار میکردم و تمام

    همون روز کارو شروع کردم

    تو مسیر به تضاد خوردم تضاد ها چقدر شیرین بود و چقدر باعث خیر من شد و به نفع من تموم شد ک باعث شد خودم سایت خودم رو بزنم

    بدون هیچ انتظاری برای رفع ایراد سایت.

    هم قالب سایت هم هاست سایت رو از دوتا تیم فوقالعاده خرید کردم که بچه های سایت خودمونه.(به سفارش اقای سید علی خوشدل)

    که الان که تو این جایگاهم نگاه میکنم میبینم اگر من سایت رو نداشتم

    اگر ب اون الهام خداوند گوش نمیدادم

    اگر تنبلی میکردم

    اقدام نمیکردم

    اگر

    اگر

    اگر

    نمیدونم کجا بودم؟

    الان ک بیزینسمو بردم بازار نمیدونم اگر سایت نداشتم چی میشد سایت نبود چحوری میتونستم فروش کنم با این ک تو بازار مغازم تو دید یا راسته نیست اینجاس ک تو ثروت 1 استاد میگن برای فروش مکان مهم نیست و خداوند هدایتت میکنه اینه داستان هدایت من ک این باور و نقض میکنه ک مکان مهم نیست( هر چند اونایی ک بهونه میارن میگن ن تو فرق میکردی)

    دقیقا مهاجرت ب تهرانم رو به همون اندازه ک سایت زدنم بود خودم هیچ کاری نکردم

    سایت زدنم شاید یه عمل میخواست

    ولی مهاجرت ب تهران رو باور کنید رو دوش خداوند نبودم،خداوند خیلی رویایی معجزه گونه

    خداوند منو برداشت گذاشت بازار تهران

    گفت نه دیگ کارا اوکیه

    برو بشین پشت میز

    یا موردی ک وقتی سایتمو زدم

    مونده بودم چی بفروشم

    اونم خداوند گف

    یعنی الان ک گذشته و گوش دادم ب این الهامم

    میبینم ک از این بهتر بخدا نمیشد

    ک این برند رو کار کنم و خودم با بیزینسم رشد کنم

    که چقدر حرفای استاد درسته ک میگن خودتون با بیزینستون رشد کنید قشنگه

    خوبه

    نه اینکه یه وامی چکی چیزی بدید و ظرفتون کوچیکه ولی میخواید بیزینستون رو رشد بدید،

    یه موررد دیگ من یه طرف حساب داشتم ک قوی بود

    ولی به قول سید وحید حوابگو من نبود

    جوابگو خربدای من نبود گفتم خدایا خودت اوکی کن

    یعنی خداوند جوری الهام کرد ک

    خودم ماتم برده

    چند جا شنیدم اسم اون شرکت و بیخیال گذشتم

    تا اینکه به یکی از بچه های گمونم ذزفول بود فاکتور زدم بعدش کنسل کرد چند قلمو؛

    پولشو ک خواستم برگردونم گفت بزن به حساب شرکته

    دیدم عه،این ک بابا همون شرکتی ک چند بار اسمشو شنیدم

    گفتم بذار یه زنگ بزنم دیدم بابا قیمتاش چقدر پایین تره و چقدر جنساش جوره

    یعنی اگر تو مدارش باشی خداوند هدایتت میکنه

    الان سه تا طرف حساب خیلی قوی دارم باهاشون کار میکنم ک گمونم من الان بیشترین جنس رو دارم تو کل کشور

    چون موحودی سه تا شرکت تو دستامه

    همین سایت ک بهتون گفتم رتبه ش بالاس

    بخدا هیچ کاری نکردم

    هیچ کاری ک؛بلد نیستم اصلا

    نه سئو

    نه طراحی خاصی هیچی

    ولی خیلیا منو با خود کارخونه اشتباه میگیرن

    این کار کیه؟؟؟

    همش از توحیده

    یا همین مورد ک گفتم خواستم نمایندگی بگیرم هروقت اسم شرکت روبزنی سایت من سایت دومه ؛بعد از سایت خود کارخونه

    اونروزی زنگ زدم کارخونه برای کاراش گفتم ک سایتم فلانه و رتبه خوبی داره گفتن رزومه بقرست

    دوباره ک زنگ زدم برای تکمیل مدارک گفتم ک اسم سایت من اینه و …

    سایت منو زد اصلا تاصفحه سومم نبود همون لحظه به خودم گفتم این یه نشونه این به نفع منه

    اصلا ناراحت و نگران نشدم

    شاید اندازه من نبود

    فقط گفتم خیره شک ندارم

    نشستم باورای خوب ساختم و…

    که طرف حساب جدید خدا بهم معرفی کرد

    یا از درامدم که بخدا کل خاندانم هچین چیزی رو لمس نکردن

    مشتری هایی ک میاد

    زنگ میزنن

    راحت اصلا ندیدن منو پول میریزن

    تازه چند روز بعد میفرستم

    خیلی زیادن این الهامات

    اتفاقا چند روز پیش با دوستم صحبت میکردیم

    دقیقا حرف استاد

    میگفتیم حالا جدا از استاد و این حرفا

    وجدانا هر کار میکنم نمیتونم پیدا کنم ک من واسه این کارا چی کار کردم؟جز ایمان

    جز توکل

    هیچی واقعا

    روزایی ک هرروز و همیشه معجزه های بسیاری برام انقاق می افته ک استاد تو دوازده قدم میگن

    ما هرروز برامون معجزه هایی اتفاق میفته و بی تفاوتیم

    در صورتی ک طرف تو کل زندگیش یه دونه از این معجزه ها نمیبینه

    خیلی مجزه ها تضاد هایی برخورد کردم ک دقیقا استاد حرف میزد یاد کارا و معجزات و الهامات خودم میفتادم

    و اماااااااااااااااا

    اونجا که غرور دست میده

    اونجا ک فک میکنی کجا چه خبره

    اونجا ک فک میکنی

    من از همه بهترم

    من قویم

    همش از خودمه

    خودم انجام دادم

    من همرو زدم

    اونجاس ک دقیقا این شر و خودم ساختم نه خداوند

    اونجا ک خودم رو برتر دونستم جوری نتایجم خاموش شد

    جوری برایند فرکانسام رفت قاطی باقالیا ک

    قشنگ خاموش شد همه چیز

    میدونستم ک همه چی خداونده ولی اون غروره نمیذاشت انگار خدا نبود

    متوجه نمیشدم ک بابا خدا نیست

    خدارو شکر دوره احساس لیاقت نجاتم داد

    وگرن احتمالا نمیدونم کحا بودم

    بعضی وقتا فک میکنم اکر خداوند تو زندگی من نبود بخدا من همون ادم ضعیف

    بودم ک هیچ حرکتی نکرده

    هیچ زندگی نکرده

    هیچ

    به خاطر تضاد های سنگینی که داشتم میگما

    واقعا فک میکنم میبینم فقط خداوند بوده

    فقط ایمان و توکل بوده ک منو نگه داشته

    خیلی معجزات دارم

    خیلی از این الهامات ریز و درشت دارم

    که تو محصولات سایت نوشتم

    یاد فایل قرآنی سوره حمد افتادم تو دوازده قدم افتادم

    (یادش بدنم مور مور شد)

    آخ آخ

    بخدا جلسه تکمیلی این فایل،فایل قرانی سوره حمد

    وعده ی دیدار ما فایل قرانی سوره حمد

    این کامنتم نوشتم برو بچه هایی ک فعلا محصول نخربدن وگرن تو محصولات کامنتامو نوشتم

    و گفتم ک هر چی هست از توحیده

    هر چی فک میکنم نمیتونم ضد اینو به خودم ثابت کنم مثل استاد ک میخواست قرآن و بندازه بره

    خیلی حرفام زیاده ولی فک کنم تا همینجاشم عالی شد

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  4. -
    فرنگیس محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2659 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    همین دیشب بود طبق قرار همیشگی 12 به بعد با تجهیزات گرمایی زیاد رو پله‌ها نشستم و آسمون شب رو نگاه کردم ستاره خوشه پروین و تیرکمان خیلی دور شده بودن البته که ما از اونها دور شدیم اونها که جای خودشونن

    خلاصه رندم نرم افزار قرآنی رو پلی کم زدم و سوره روم اومد

    وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَهً فَرِحُوا بِهَا ۖ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ ﴿٣6﴾

    و هرگاه به مردم رحمتی [چون نعمت، ثروت، اولاد و امنیت] بچشانیم به آن شادمان می شوند، و چون به سبب گناهانی که مرتکب شده اند آسیب و گزندی به آنان رسد، ناگهان ناامید می شوند. (36)

    أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿٣٧﴾

    آیا ندانسته اند که خدا رزق و روزی را برای هرکه بخواهد فراخ و گشاده قرار می دهد و [برای هر که بخواهد] تنگ می گیرد؟ یقیناً در این [برنامه] نشانه هایی است برای مردمی که ایمان دارند. (37)

    واقعا هرچه تضاد و ناخواسته که تو زندگی می‌بینم به خاطر باورهای خودمه به خاطر اینکه سمت خودمو هنوز خوب انجام ندادم، باز هم خدا خیلی به من لطف داره و صبر کم منو می‌بینه و قلبم رو آروم می‌کنه و هرچی خوبی و لطف همه از سمت اونه از دست من کاری بر نمیاد ،اصلاً ذهن محدود من وقتی فکر می‌کنم این کسب و کاری که در پیش گرفتم رو چطور به اینجا رسوندم خطا میده چون کدوم از کارهام طبق برنامه‌ای که خودم چیده بودم پیش نرفت و وقتی به او اتکا کردم میانبر ها رو نشونم داد ،بهم شجاعت و جسارت داد منی که کوچکترین تجربه ای نداشتم آدمهای باتجربه ای رو سر راهم گذاشت که از اونها کلی یادگرفتم

    دقیقاً همین صحبت‌های تو این فایل رو من دیشب با خدای خودم داشتم

    خدایا من که کسی رو نمی‌شناسم ،این آدمها رو تو پیدا کردی ،تو راه حل ها رو بهم گفتی خدایا من که تجربه‌ای ندارم تویی که اسمم رو در این صنف سر زبون انداختی

    خدایا به خاطر نیروهای ماهر و کاربلد و خوش قولی که دارم سپاسگزارم ،بعد تو ذهنم اومد که در واقع همونها که بابتشون از خدا سپاسگزاری هم خودش هستن در واقع کار تو رو داره خدا انجام میده خداست که به آنها نیرو و توان میده ،خداست که به ذهن اونها ایده میده ،خداست که زمان رو تنظیم می‌کنه، خداست که کارها رو برای تو آسون کرده

    تا همین دو ماه پیش کارم سخت پیش می‌رفت ،تایمی برا خودم نداشتم و مدام تکرار می‌کردم خدایا منو آسون کن برای آسونی‌ها

    و الان چند وقتی هست که همون جایی که می‌خواستم هستم ،تایم دارم که فایل‌ها رو با حوصله بنویسم وچند بار گوش کنم ،تایم دارم که نکات کلیدی فایل‌های رایگان و تجربه‌های ارزشمند دوستان در کامنت‌ها رو هم بنویسم،برا پسر عزیزم وقت کافی بزارم که همش می‌گفت :مامان احساس می‌کنم توجهت به من خیلی کم شده.

    و من کاری برای این آسونی نکردم هیچ ایده خاصی نداشتم فقط خواستم و فقط از او خواستم,به بقیه ،به ایده هام تکیه نکردم ،ذهنم رو خاموش کردم وفقط گفتم خدایا خودت آدمای کار بلد و خوش قول رو به سمت من هدایت کن،خدایا منو آسون کن برای آسونی ها

    به این نتیجه رسیدم که اونهایی که خدا رو ندارند پس چی دارن!.

    چون واقعاً همه چیز اونه ،چطور بدون اون کارهام پیش ببرم،زندگی کنم

    چطور بدون اون تو این دنیا دوام بیارم و بتونم حرکت کنم

    با تنهایی اوکی هستم ، اما از تنهایی بدون خدا خیلی می‌ترسم ،خیلی احساس بی‌کسی و رها شدگی می‌کنم

    الان هم که کامنتم رو دارم می‌نویسم زیر آسمون پر از ستاره هستم ،چقدر اینجا بهم آرامش میده،حس می‌کنم کل ستاره‌ها تو همین محدوده بالاسر خونه ما جمع شدند اصلادوست دارم اینجوری فکر کنم ،که همونطور که خاطر خدا خیلی برام عزیزه خاطر من هم براش خیلی عزیزه خیلی حس خوبیه..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  5. -
    اسحاق شفایی گفته:
    مدت عضویت: 2279 روز

    سلام به استاد عزیزم که همیشه از این حد راحت پیش رفتن کارهاتون متعجب بودم :)

    خدایا هرچه دارم از آن توست…

    یک یا دوسالی میشه که فهمیدم توحیدی بودن یکی از مهم ترین دلیل های پیشرفت تو زندگیتون بوده و همیشه این رو به ما هم در فایل هاتون گوشزد کردید اما تا هنوز هرگز به صورت کامل نتونستم این موضوع رو درک کنم و ذهن منطقیم این موضوع رو بپذیره (متاسفانه ظرفم هنوز که هنوزه، آماده دریافت این الهاماتی که شما ازش صحبت می کنید نشده)

    بارها از خودم پرسیدم خدایا چطوری این موضوع رو انجام بدم یا در شرایط های مختلف ازش سوال پرسیدم اما یادم نیست به وضوحی که شما ازش صحبت میکنید پاسخی دریافت کنم.

    فقط می تونم بگم که یه جاهایی از زندگیم که کارها برام راحت و با نتیجه خوب انجام شده از طرف خداوند بوده

    و خیلی دوست دارم این الهاماتی که شما ازش صحبت می کنید رو تجربه کنم و به قول شما روی دوش خداوند سوار بشم و فقط از زندگی لذت ببرم چون بقیه کارهارو خدای بزرگوار انجام میده

    باید خیلی خیلی روی خودم از این جنبه کار کنم تا بتونم ازش نتیجه بگیرم و سعی میکنم بیشتر این موضوع رو در زندگیم اولویت کارهام بدونم.

    اما استاد تا دلتون بخواد مثال هایی دارم که به خود غره شدم و خواستم با تلاش خودم کارهام رو به بهترین شکل انجام بدم اما نشده و اخرش نتیجش خیلی به ضرر خودم تموم شده

    در یک بخشی از این ویدیو شما گفتید “حتی اگر اون کارارو خوب پیش ببری اون اتفاق خوبه نمیوفته” دقیقا همین چند روز پیش این موضوع رو عمیق تجربه کردم و نتیجه جفتک انداختن ذهنم رو دیدم.

    حدود چهارماه و خورده ای هست که به ایتالیا مهاجرت کردم و از همون روزهای اول سعی میکردم بهینه خرج کنم و از طرفی از هرجایی که می تونم سود کنم.

    این موضوع تاجایی پیش رفت که به یکی از دوستام به صورت غیرمستقیم گفتم من خیلی مغز متفکری دارم و ببین چقدر دارم از همه جا سود می کنم(هرچند که سودهای کوچیکی بود) و به قول استاد خیلی به خودم مغرور شدم.

    سرهمین چون اروپا کلاً دوچرخه خیلی رایج هست و 99 درصد افراد دور و بر من بیشتر از دوچرخه استفاده میکنند و اصلا مثل ایران نیست که همه با ماشین برن اینور و اونور البته نه به دلایل مالی کلا این فرهنگ شکل گرفته اینجا

    خلاصه ما دوتا دوچرخه گرفتیم یکیش رو برای استفاده شخصی و یکیش رو برای فروش چون ارزون خریده بودم و دوچرخه خوبی بود طمع گرفت که اینو بفروشم با قیمت بالاتر و از اینجا کمی سود کنم :))

    خلاصه دوچرخه رو برای فروش تو یک برنامه مشابه دیوار نمونه ایتالیایش گذاشتم و یکی پیدا شد بخره وقتی قرار گذاشتیم اون یارو گفت این دوچرخه منه و چندماه پیش دزدیدنش و کلی عکس ازش داخل گوشیش داشت که به من نشون داد خلاصه متوجه شدم دوچرخه دزدی بود و به من نفر قبلی دوچرخه دزدی فروخته و اینجا سود که نکردم هیچی 70 یورو ضرر هم کردم :) چند روز بعدش دوچرخه دومیم رو هم دزدیدن و رفتم یک دوچرخه دیگه گرفتم به قول خودم یک دوچرخه بهتر گرفتم که اونو هم همون روز اول دوباره دزدیدن یعنی 3تا دوچرخه خوب رو مثل اینکه انداخته باشمش دور از دستم رفت :))))

    و اینجا بود که چندتا درس خیلی مهم گرفتم:

    1-دیگه هرگز به خودم مغرور نشم و با ذهن منطقیم حساب کتاب نکنم

    2-هر معامله و هرچیزی دیگه ای خواستم انجام بدم از الهاماتم کمک بگیرم و اینقدر کار کنم که مثل شما در تمام موارد از خدا کمک و الهام بگیرم

    3-سعی نکنم از روش های مختلف پول دربیارم و تمرکزم پول درآوردن از راه درست و مخصوصاً تخصص اصلیم باشه

    4-طمع رو بزارم کنار و به جاش روی باورهای ثروت ساز کار کنم

    5-به جای تمرکز روی بهینه مصرف کردن و کم خرج کردن روی پول ساختن تمرکز کنم

    6- و اینکه برای دوچرخم قفل مناسب بخرم و بدون قفل جایی رها نکنمش :))))

    میخوام در نهایت در مورد یکی از کارهایی که به راحتی برام انجام شد و قشنگ حس کردم خدا کمکم کرد و خودم زیاد براش زحمتی نکشیدم هم یک مثال بزنم:

    در پروسه ویزای مهاجرتم یادم میاد خودم با عقل منطقیم کلی زور زدم و مثل استاد اینقدر مهاجرت من مثل آب خوردن نبود اما یه جاییش خیلی برام راحت اوکی شد که اصلا بهش عمیق توجه نکرده بودم

    زمانی که ویزای من به دلیل کارهای که با منطق خودم انجام دادم نقصی مالی خورده بود هیچ تلاشی برای پیدا کردن برای رفع نقصی پولش نکردم و گفتم خدایا یا خودت برام اوکیش میکنی یا من مهاجرت نمیکنم

    و تو یه شرایطی بودم که اگر اوکی میشد ویزام که خیلی خوشحال میشدم ولی اگر نقصیم برطرف هم نمیشد و ریجکت میشدم بازهم اونقدر بهم فشار نمیومد چون گفتم تو ذهنم این بود که اشکال نداره همینجا زندگی خودمو میسازم و چندسال دیگه با شرایط بهتر قصد مهاجرت میکنم و خودم رو رها کردم در دستان خدا و نتیجش رو دیدم که چطوری از زمین و آسمون برام پول میبارید که برای هیچکدومشون خودم دست وپا نزده بودم و حتی یه چیزی بیشتر از اون مقداری که نیاز داشتم جور شد و الان که این کامنت رو می نویسم خدارو گوگول پلکسیان مرتبه شکر به خواسته مهاجرتم رسیدم و در کشور مقصد و در اتاق مطالعه دانشگاه دارم این کامنت رو تایپ میکنم. :)

    -و راستی اینم بگم که به تازگی به یک تضادی خوردم که خیلی احساسم رو بد کرده بود و ناراحت بودم و دقیقاً به همین فایل نیاز داشتم و وقتی عنوان فایل رو دیدم حس کردم که زمان زیادی هست که توحیدی بودن رو فراموش کردم و این چیزیه که گمش کردم سپس بعد از پلی کردن ویدیو، دیدم ایول دقیقاً جواب و دلیل رفع نگرانی من توی همین ویدیو هست “ایمان و توکل به خدا و سپردن کارها دست خدا و لذت بردن از روی دوش خدا بودن” و الان خودم رو رها کردم مثل زمانی که نقصی ویزا خورده بودم تا خدا خودش همه کارهارو برام راست و ریست کنه مثل تمام اتفاق های دیگه که به مو رسیده ها! ولی پاره نشده

    -تشکر میکنم ازتون استاد عزیزم که باعث شدید این موضوع مهمی رو که فراموش کرده بودم مجدد برام یادآوری بشه، تا یادم بیاد که خدایی هست که میتونم بهش توکل کنم و همه چیز رو بسپرم به اون و نگران مسئله های زندگیم نباشم چون وقتی ایمان داشته باشم به خدا، همه چیز در بهترین زمان و مکان و شرایط و موقعی که آماده بودم رخ خواهد داد.

    چون من نمیدونم چی برام مناسبه و چیکار میتونم انجام بدم، بنابراین خودم الکی زور نزنم و همه چیز رو بسپرم به خدای قادر و خودم رو در دستانش مثل فرزندی که به پدرش اعتماد داره رها کنم.

    بازهم ممنونم استاد و خدارو شکر میکنم که هرچه دارم از اوست حتی بودن در این سایت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  6. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1738 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام ب استاد عزیزم و دوستان گلم

    الهی صدهزار بارشکرت بابت دریافت این آگاهی و همدارشدنم با این فایل

    خدایا هرآنچه دارم از آن توست و از تو ب من رسیده، من ازخودم هیچی ندارم

    خدایا هرآنچه دارم تو ب من دادی

    این یه رمز مهمه یادت باشه درمقابل خداوند متواضع باشی

    اگه هرلحظه اینو ب خودت یادآوری کنی درهای بهشت ب روت باز میشه

    خدایا خودت هدایتم کن تا بنویسم آنچه رو ک باید نوشته بشه و ب خودم و رشدم کمک کنم

    دیروز صبح من بعد از مدتها ی فیلترشکن نصب کردم حسم بهم میگفت برو اینستا تو چک کن

    و خداروشکر ب راحتی وصل شدم

    تو دایرکت ی شخصی برام پیام فرستاده بود ک تقریبا یکساله ازش خبر نداشتم

    همون شخصی ک خداوند 3سال پیش آورد تو زندگیم تا منو با استاد عباسمنش آشنا کنه

    همون دست خدایی ک منو با خدام آشنا کرد و واقعا هرچی از خوبیهاش بگم کم گفتم، باعث رشد من شد

    و 2سال ونیم من باهاش تو رابطه بودم

    کسی ک خداوند از طریق اون منو آموزش میداد

    من چنان بهش وابسته شدم

    بخاطر باور کمبود

    بخاطر عدم احساس لیاقت

    بخاطر این باور ک من لایق همچین رابطه توحیدی نیستم

    باور ب اینکه من ارزشمند نیستم

    و بتش کردم تو ذهنم ک فک میکردم اگه این شخص از زندگیم بره پایان حال خوب منه و من از خدایی ک باهاش آشنا شده بودم دور میشم

    چرا چون تنها منبع آگاهی خودم میدونستم و شرک وشرک وشرک ورزیدم

    و رابطه مون یکهو سرد شد

    و مدارومون از هم جدا شد دقیقا اسفند1401ک بعد فهمیدم ک شرک ورزیدم و ازخدا درخواست هدایت کردم

    و خدا ب سایت ب دریایی از آگاهیهدایتم کرد و قلبم بازشد

    و هدایت شدم ب دوره احساس لیاقت خداروشکر

    وقتی ک وارد سایت شدم بهش پیام دادم ازت ممنونم ک باعث رشد من شدی و ازش تشکر کردم بابت تمام وقتی ک برام گذاشت و بهش گفتم ک هدایت شدم ب سایت خیلی خوشحال شد

    و اون آخرین باری بود ک باهم حرف زدیم و حالا دیروز صبح ک هدایت شدم ب اینستا ایشون همزمان بهم پیام داد

    و گفت ک دلم تنگ شده برات

    کجا رفتی!!!

    گفتم خدایا شکرت بابت این همزمانی

    آخه چن روز پیش تو تمرین ستاره ی قطبیم نوشتم ک دوسدارم ی رابطه ی توحیدی عاشقانه رو تجربه کنم رفتم تاربخشو نگاه کردیم دیدم18هم درخواست دادم

    و ب چ سرعت خداوند پاسخ درخواستم و بهم داد ولی چیزی ک تغییر کرده درمن

    اینه ک اون هیجان اولیه رو ندارم و خداروشکر اون وابستگی از بین رفته

    بتی ک تو ذهنم ساخته بودم و شکستم

    و ایشون هم خبرهای خوبی ب من دادن مث همیشه ک فقط درمورد اتفاق های خوبی ک براشون میفتاد حرف میزدن

    گفتن ک کتابم و چاپ کردم

    مردیازن کدام برتر

    کتابی ک همه ش الهام خداوند بود بهشون و باعشق نوشته بودن

    کلی خوشحال شدم براشون و چیزی ک گفتن این بود ک تو این یکی دوسال خیلی زور میزدم برای خلق خواسته ام و ب خودم فشار میاوردم

    ولی فهمیدم ک فقط باید از مسیر لذت ببرم و نگران چیزی نباشم

    همه چی در زمان خودش اتفاق میفته

    و ب راحتی هم اتفاق میفته

    گفت الان داره راحت وآسون ب خواسته هام میرسم

    چیزی ک استاد اشاره کردن ک :

    خداوند کارها رو انجام میده

    در زمان درست

    ب شکل درست

    و وقتی انجام میده ک من آمادگیشو دارم

    خداوند همه چی و درست انجام میده

    الهی صدهزار بارشکرت

    خیلی جاها بوده من شرک ورزیدم

    و بعد ک متوجه شدم واز خداوند درخواست کردم ب راحتی منو ب خواسته م رسوند

    چقد من ب این آگاهی ها نیاز داشتم

    و دقیقا در زمان مناسب هدایت شدم بهش

    و درکی ک داشتم از حرف های استاد وقتی داشتم فایلو میدیدم

    این بود ک

    ببین زکیه ببین خداوند دست خودشو فرستاد تو زندگیت ک از طریق اون بهت عشق بده علم بده آگاهی بده

    بعد تو چیکار کردی وابسته ش شدی

    و باخودت گفتی فقط همین ی نفر آدم توحیدی هست تو دنیا

    و از فکر نبودش گریه کردی

    خدای من، من چقد ب خودم ظلم کردم

    شرک ورزیدم

    و بعد وقتی از خودت کمک خواستم.

    هدایتم کردی ب سایت

    ب استاد و بینهایت دوست توحیدی

    آدم های فوق العاده

    ک کلی ب رشدت کمک کردن

    و ظرف وجودم و گسترش دادی باعشق هدایتم کردی تو این یکسال ک فعالیتم و شروع کردم

    الهی صدهزار بارشکرت خدای من خودت منو هدایت کن

    من از خودم هیچی ندارم

    هرچی دارم از توعه

    از چشم بینا

    گوش سالم

    دست وپا

    قلب

    اکسیژنی ک تنفس میکنم

    ریه ها

    خونی ک تو رگهام جاریه

    همه تحت کنترل توعه

    من کاری براش انجام نمیدم

    حتی ایده هام

    افکارم

    راه حلها از توست

    من از خودم چی دارم

    هیچیییی

    خدایا من تسلیم توام من ب هرخیری از سمت تو محتاجم خودت مسیرو بهم نشون بده

    خودت ایمانم وقوی کن

    ثابت قدمم کن تو این مسیر

    خدایا تنها تورا بندگی میکنم وتنها از تو یاری میجویم منو ب راه راست هدایت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  7. -
    سید عظیم بساطیان گفته:
    مدت عضویت: 823 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان ”

    بنام خداوند عشق ”

    سلام استاد گرامی ”

    سلام دوستان عزیز ” و رفقای جان ”

    همیشه باید عشق داشته باشی به اون پدیده ”

    ببین چه احساسی داری ، چقدر امید واری ”

    چقدر خوشحالی، چقدر شادی ”

    چقدر یقین داری که میشه ”

    و چقدر عشق می ورزی به اون پدیده ”

    اگر چه خار بیابان و سنگ بیابان باشد”

    همه چیز عشق مند است ، درکائنات ”

    لاجرم اون عشق در وجود اون پدیده، در وجود و عشق تو ، مورد تعامل قرار میگیرد ”

    و به سمت تو جذب میشود ”

    به هر چه عشق بورزی جذبش میکنی ”

    اگر چه باور مهمه”

    من می تونم ”

    من می تونم”

    اگر چه انگیزه مهمه”

    اگر چه تلاشم مهمه، برای خلق ”

    اگر چه تعامل برای کائنات مهمه و هم سو بودن با اون خیلی مهمه ”

    کائنات یک راه حل میده تا بری جلو ”

    یک راه نشون میده تا بازم بری جلو”

    هی تکرار و تکرار تا بهش برسی ” تا موفق بشی”

    تا موفقیت را در آغوش بگیری”

    واما در این پارامتر ها احساس و عشق خیلی مهمه”

    و لذا دانشمندان و اساتید معتقدند احساس باعث میشه زودتر به مقصد برسی”

    چقدر عشق میورزی”

    چقدر خوشحالی”

    چقدر شادی ”

    چقدر امید داری ”

    مجموعه اینها میشه احساس ” که سیستم جذب را هدایت میکند . سیستم هدایت احساس ”

    چقدر آدمها مهم اند”

    به محض اینکه خسته بشی. پژمرده بشی

    و بگی نمیشه ” ای بابا ”

    تمام کائنات میگن فرمان بردارم سرورم”

    و میگن خدا حافظ ”

    و اون مارک رو از روی اون پدیده بر میداره ”

    و میذاره کنار ، برای یک نفر دیگه ”

    لذا

    دوست من ‘

    اجازه نداری در طول مسیر مایوس بشی ”

    اجازه نداری عشقت رو از دست بدی؟!

    اجازه

    نداری

    بگی

    نمیشه”

    خدا خواسته به تو چه “!!؟؟؟

    باید ادامه بدی و استقامت کنی ”

    قرار است اتفاقات خوبی بیفتد” و او ن مال توست ”

    توی کائنات خدا ، مال توست ”

    باید بهش برسی بحث نکن !؟؟

    اصلا بحث نداره ”

    خدا برات گذاشته پشت در ”

    لذا نباید احساس بدی داشته باشی ”

    بیا و در محضر خدا اهدافتو مشخص کن”

    الهی هم سو بشید با کائنات دوستان

    فوق العاده ام “

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  8. -
    سودابه گفته:
    مدت عضویت: 2520 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام و سپاسگزار خداوند هستم برای همه نعماتی که از روز اول تا این لحظه مرا به اینجا هدایت کرده.

    توحید عملی

    استاد مشق نوشتم بارها و بارها و تکرار کردم

    یا سمیع

    یا بصیر

    یا علیم

    یا قدیر

    یا عالم

    .

    .

    .

    و امروزم را طبق آموزه های فایل توحید نظری قسمت 10 شروع کردم و درخواستم قبل از همه اهداف و خواسته هایی که برای خودم تعیین کردم یعنی (پذیرش مسولیت ها)

    و

    مهمترین درخواستم

    تقویت ایمانم

    بوده و هست. فقط با مسلح شدن به این نیرو میتوان خلق کرد. و جالبه در طی روز گوش جان دادم حتی برای سطحی ترین کارها و دم دست ترین ها تا یاد بگیرم چگونه با این نیرو ارتباط برقرار کنم.

    اول از همه

    در همه شروع ها به خود یادآوری کردم حاکم تویی عقل من به دستور تو دسترسی به راه حل ها دارد.

    پس دو مورد انتقال وجه داشتم که دیروز بدلیل قطعی سیستم انجام نشده بود دیگه تصمیم گرفتم از پای عابربانک انجام بدهم یعنی هنوز هم دنبال اصرار به انجام کار بشیوه خودم را داشتم

    جالبه نشد

    اومدم خونه اپ مربوطه رو پاک کردم و یک اپ جدید نصب کردم

    و بازهم نشد

    اصرار از من …………….

    اخر سر به خودم پیام دادم شاید باید اتفاق دیگه ای بیفته

    و واقعا هم اتفاق دیگه این بود که اون بنده خدایی که قرار بود پول بحسابش بره گفت اگر نقدی باشه کارمون بهتره و زودتر راه میافته.

    تجربه بعدی

    درانتهای نماز (صلی=توجه به نیروی عظیم علم و قدرت) دوستی بشدت در ذهنم حاضر شد و به ثانیه ای نکشید که تماس گرفت. و کلی از تجربیاتش از سفر به دبی برای مهاجرت توضیح داد.

    ساعتی بعد بنحوه چگونگی شکل گرفتن این ارتباط و انرژِیها در هر دو مورد فکر کردم

    خارج از قدرت من

    ولی با مسولیت افکار من

    خوب

    تکالیفی که بشکل مسوولیت

    در افکارم نشسته بخشی از این ایمان و توکل و پذیرش هست.

    واقعا پذیرش همه موارد که اصلی ترین چالش های زندگیم هستند که حتی جرات فکر کردن به آنها را هم نداشتم.

    بقول استاد که داستان فرار زندانی رو تعریف کردند که سایر زندانیان حتی جرات فکر کردن به فرار را هم نداشتند و من با شروع دوره ذهنیت قدرتمند این چالش ها را لیست کردم و در همین چند روز اخیر به درس هایی هدایت میشوم

    که مرا

    در پذیرش و انجام آنها

    هدایت و یاری میکنند

    که صددرصد با فکر کردن و انجام دادن آن هدایت میشوم

    از جزیی ترین امور روزمره

    که بنظر شاید روتین زندگی هر شخصی باشد ولی با نگرش اینکه

    اوست و تسلیم امر اوهستم

    نحوه کارکردن با این انرژی را در خود پرورش میدهم تا به باروری و قدرت گرفتن نیروی ایمانم هدایت شوم

    سپاسگزار خداوند هستم

    که همه جهان و جریان را به نفع خواسته من هدایت میکند.

    تا درخواست های مرا اجابت کند

    که خود وعده فرموده است

    هرگاه کسی مرا خواند دعای او را اجابت کنم

    ————————————————————-

    چقدر این را شنیده بود از زبان استاد

    ولی زمان لازم داشتم تا به عمق جانم بنشیند

    این تکرار و شنیدن و نوشتن با 5 سال بیشتر بسیار متفاوت است

    کلمات و معانی یکی هستند

    ولی آگاهی و تجربه من

    تفاوت از زمین تا آسمان هست.

    برای

    استاد و همه خانواده بزرکم درخواست تحقق خواسته هایشان در سایه قدرت گرفتن ایمانشان را درخواست دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  9. -
    مریم حقیقت گفته:
    مدت عضویت: 1603 روز

    سلام به رب وهاب

    سلام به استاد سخاوتمندم و مریم عزیز مهربونم

    استاد زمانی که برای جدا شدن دیگه تسلیم شدم و گفتم خدایا خسته شدم دست هام از نگه داشتن این زندگی خسته شد من دیگه نیستم تو خودت بیا وسط

    و از اونجا معجزه پشت معجزه شروع شد

    دستی از دستان خدواند وارد مسیر شد و وکیل شد و منو به سرانجام رسوند اما من که ایمان نداشتم و فکر میکردم کار وکیله و نگران از دست دادنش بودم کامل از من گرفته شد و دوباره به خدا رو آوردم باور کنید بازم خداوند رحمان و رحیم با معجزه بعدی به من هدیه داد بچه ها به من برگردونده شدند استاد خداوند من بسیار رحمان و رحیمه اونجا که برادرم منو از کار بیرون کرد خیلی با احترام با هدایت رفتم یک وام گرفتم همین پنج سال پیش و 50 میلیون یک دفتر جدید زدم من قوانین رو نمیدونستم اما اون رب وهاب قوانین رو کاملا با گذشت برای من انجام می‌داد و چون من شروع کردم خداوند با صدها قدم جلوتر از من کارها رو پیش برد کمتر از 5 ساله که 1600 مشتری برام فرستاده فقط همین امسال قسم به نام رب وهاب که من هیچ کاری بلد نبودم که انجام دهم بعد بازم از نظر ظاهر اتفاق منفی رخ داد که کمتر از یک سال منجر به استارت کار من در حوزه خلیج فارس شد استادم اگه من اینجا توی ایران میتونستم حرف بزنم توی این کشورها که حتی زبون اونها رو بلد نیستم حتی نمیتونم مفهوم خواسته خودم رو بهشون بگم ولی مگه من کاره ای هستم رب وهاب رب رحمان رب رحیم یک دست از دستانش رو فرستاد به اون فهماند و البته که کمتر از یکماه کار رو اونجور جلو برد که به هر کس بگم باور کردنی نیست اما دیگه اینجا یکی بیاد بگه من بودم

    چی بودم چیکار کردم کی هستم

    به بزرگی رب وهاب خانه و زندگی اونجا برام تشکیل شده که با ایران فرقی نداره

    استاد من دارم روی دوش خداوند کارها رو پیش میبرم

    الان هم استادم من یک رب دارم و اون بی نظیره برای من کسی رو فرستاد و رابطه ی رویایی برام قرار داد که باور کردنی نیست

    کار مهاجرت من به آمریکا اونجور داره جلو میره که غیر از رب وهاب کسی قادر به پیشرفتش نیست

    من رب وهابم رو به اندازه ی بزرگیش شکرگزارم

    استادم هزاران نه میلیاردها معجزه از لحظه به لحظه ی زندگی من هست که دیگه غیر قابل انکاره هر کس در هر جا کمی شک داشت نسبت به قدرت پروردگارم کافیه یک نصفه روز با من باشه و ببینه

    اوست تواناترین و بالاتر از او نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  10. -
    راضیه گفته:
    مدت عضویت: 666 روز

    به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر

    خدایا هر چه دارم همه اش را از تو دارم

    الهی شکر بابت این فایلی ک من را به خودم اورد

    سلام خدمت استاد گرامی و یار شیرینش

    و سلام ب همه دوستان همفرکانسی ک اینجا در این خانواده بزرگ و مفید هستیم…

    هم فایل رو دیدم

    و بارها هم گوشش دادم

    هم قسمتی از کامنت های باصفا و مخلصانه دوستان عزیز رو مطالعه کردم.

    مچکرم از خداوند ک اینجام

    و مچکرم از استاد و همه دوستان ک هستند…

    میخام حواب تمرین رو بنویسم

    اما دست و دلم میلرزه

    وحشت دارم وقتی ب گذشته ای نگاه میکنم ک ذره ای خدا رو نمیدیدم ولی او همواره محافظ من بود…

    چندین بار جان من ب خطر افتاد و از لبه پرتگاه مرگ ب سلامت عبورم داد…

    ولی من در مدار و فرکانس درستی نبودم

    و فکر میکردم کار خودم بوده یا شانس آوردم یا کار خلق الله بوده…

    خجالت میکشم از خدای خودم

    ولی میدانم ک باید خودم را ببخشم

    و استغفار کنم

    و سجده شکر ب جا بیارم

    ک الان اینجام

    و اینقدر زندگیم روبراه و باصفا شده الحمدالله

    اون راضیه قبل کجا و این راضیه ی آرام کجا…

    هنوز خیلی راه دارم

    ولی خودم رو ک با خودم مقایسه میکنم خیلی خدا رو شکر میکنم ب خاطر تغییراتم…

    من خیلی جاها توی مسیر زندگیم تا الان ب خاطر مسائل مالی دلخوش میکردم ب بنده های خدا. ب خلق الله. و با صورت ک چه عرض کنم چنان میخوردم زمین و لت و پار میشدم ک دیگه توان کمر صاف کردن برام خیلی سخت بود

    چ ب لحاظ مالی ک تازه پول خودمم از دست میدادم

    چ ب لحاظ آبرویی و اعتباری ک خوار و حقیر میشدم

    و چ ب لحاظ اعصاب و روان ک کلا ارامشم رو ک توی آدم ها دنبالش میگشتم کامل از دست میدادم…

    چرا؟؟؟؟؟

    چون من خدا رو نمیدیدم

    چون من جواب خواسته ها و آرزوهام رو در ادم ها و در موقعیت ها میگشتم ک پیدا کنم.

    چون من مسیرو اشتباه میرفتم

    میرفتم ب سمت پرتگاه

    و هر بار هم چون حالیم نبود باز تکرار میکردم و زمین میخوردم پشت سر هم…

    از یه جایی ب بعد ک نتونستم کمر صاف کنم افتادم ب درگاه خدا…

    گفتم خدایا غلط کردم

    بد کردم ب خودم

    ظلم کردم ب خودم

    تو ببخش و دستمو بگیر

    تو ببخش و ارامش رو بهم برگردون

    تو ببخش و روبراهم کن

    و الحمدالله اوضاعم خیلی بهتر شده

    خیلی…

    هنوز و هر روز جای بهتر شدن دارم

    جای رشد دارم

    ولی از مسیرم راضی ام

    همین ک شکر گزار خدا هستم

    و داشته هام رو میبینم

    و حالم خوبه

    و ارامش دارم

    و از ادم ها توقع ندارم

    و چشمم ب کمک ادم ها نیس

    خیلی حال دلم رو اروم و باصفا کرده

    بعده یه عمری روزها میشینم و چند صفحه ای قران میخونم با ترجمه و میبینم ک حالم چقدر بهتر میشه…

    از خدای خودم سپاسگزارم ک اینقدر هرجا و هرلحظه هوامو داشته و داره…

    الهی شکر بابت این سایت

    الهی شکر بابت این خانواده

    الهی شکر بابت این استاد مخلص و موحد

    الهی شکر بابت یار باصفاش

    الهی شکر بابت دوستان مهربان و مخلص ک بی ریا مینویسند و کامنت میگذارن…

    الهی شکر ک منم میبینم و میشنوم

    و مثل گذشته ب قول قران صُم بُکم نیستم…

    الهی شکر…

    الهی شکر…

    الهی شکرت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای: