ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)

569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی حقی گفته:
    مدت عضویت: 1973 روز

    سلام به همه دوستان و استاد عزیز و مریم بانو

    من در مقابل اشتباهات دو حالت دارم:

    1)اگر کاری باشه که قبلا انجامش نداده باشم خیلی به خودم سخت نمیگیرم اگر اشتباه کنم

    2) اما اگر کاری باشه که چندبار انجامش داده باشم و دوباره برای انجام دادنش اشتباه کنم ، شروع میکنم به خودتخریبی و خودم رو سرزنش کردن

    مثلا توی تولید محتوا هربار که می‌خوام برای اینستاگرام پست آپلود کنم وقتی خوب دیده نمیشه ، همش به خودم میگم که تو مال فضای اینستاگرام نیستی و به درد اینجا نمی‌خوری!!!

    همش خودم رو دعوا میکنم که چرا تمرین نمیکنم محتوای درست گذاشتن رو و همین حرفها باعث میشه که دیگه تلاش نکنم و ادامه ندم تا چند وقت بعد»»» و این شیوه داره همش تکرار میشه

    همین الان که دارم مینویسم به ذهنم اومد که:

    «خب وقتی من تمرین نمیکنم چطور انتظار دارم که توی این قضیه پیشرفت کنم و یا محتوام به خاطر جذابیت‌های بصری دیده بشه»

    جدا از جذابیت‌های بصری ،خود محتوام هم تا حالا نشده که فکر شده باشه پس طبیعیه که نتیجه خاصی هم در بر نداشته باشه

    از همین امروز تصمیم میگیرم که روی محتوای خودم زمان بذارم، روی نحوه ویدئو گرفتن و ادیت کردنش زمان بذارم و کم‌کم در این زمینه پیشرفت کنم

    یه چیزی هم که باید در نظر بگیرم اینه که خودم رو فقط با خودم مقایسه کنم و تو دام مقایسه با افراد حرفه‌ای توی این حوزه نیفتم که عاقبتش میشه دوباره ترک کردن تولید محتوا!!!

    به امید الله یکتا

    از دوستای خوبم تو سایت هم می‌خوام که اگه توصیه‌های برام دارن حتما بهم بگن!!

    ممنون همتون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    پروین گفته:
    مدت عضویت: 1361 روز

    با سلام و عرض ادب به استاد

    سوال جلسه 3 :

    به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟

    آیا احساس شما این بود که:

    1. ” اشتباهی است که رخ داده و اشکالی ندارد. ببینم چه درسی برایم دارد؛ ببینم چه تغییر یا بهبودی ایجاد کنم که در آینده این اشتباه تکرار نشود؛ ببینم چطور می توانم در این موضوع بهتر شوم ” ؛

    2. آیا به شدت خود را سرزنش کردی!

    3. آیا آن اشتباه را به شخصیت خود وصل کردی و به احساس ناتوانی رسیدی؟!

    4. آیا به این نتیجه رسیدی که کلا به درد این کار نمی خوری؟!

    پاسخ :

    ” اشتباهی است که رخ داده و اشکالی ندارد. ببینم چه درسی برایم دارد؛ ببینم چه تغییر یا بهبودی ایجاد کنم که در آینده این اشتباه تکرار نشود؛ ببینم چطور می توانم در این موضوع بهتر شوم “.

    تمرین جلسه 3:

    مرحله اول:

    به اشتباه اخیری که مرتکب شدی فکر کن و با جزئیات آن را توضیح بده. ” و ”

    مرحله دوم:

    توضیح بده وقتی آن اشتباه رخ داد :

    1. چه احساسی داشتی؟

    2. چطور واکنش نشان دادی و چه برخوردی با خودت داشتی؟

    3. آیا خودت را سرزنش کردی؟

    4. آیا به توانایی هایت شک کردی و از ادامه کار نا امید شدی؟

    5. یا اینکه تمرکز خود را بر درس ها و بهبودهایی گذاشتی که آن اشتباه می تواند برایت داشته باشد؟

    در حال حاضر شغلی ندارم و از طریق سایت های کاریابی شغلی که مورد نظرم هست را پیدا میکنم و در صورت پذیرش رزومه ام، مصاحبه انجام میدم و از 1 روز تا 2 هفته مشغول به کار میشم. اما نهایتا بعد از این مدت توسط کار فرما عذرم را خواسته و منجر به ترک کارم میشه.

    آخرین شغلی که شروع کردم، در تعطیلات نوروز 1403 بود. کارم اداری بود اما در شرکت تجهیزات پزشکی که هیچ اطلاعاتی در این زمینه نداشتم چه برسه به اینکه به مشتری های شرکت برای انتخاب بهتر محصول مورد نظرشون بهشون مشاوره بدم.

    اما توسط کارفرما ( و جمع آوری یسری اطلاعات توسط خودم از سایت شرکت ) آموزش های لازم برای کار با نرم افزار شرکت، لیست قیمت ها، شناخت نیاز مشتری برای دریافت محصول مناسب نیازش و اطلاعات در خصوص تجهیزات و نحوه کارشون رو کسب کردم.

    ( از هفت سال پیش شروع به کار کردم اما چون در مدیریت مشکلات شخصی و کاری ضعیف بودم، باعث شد که بعد از هر شغلی 1 سال وقفه بیوفته و بیکار باشم. با توجه به سابقه افسردگی که داشتم و عدم مدیریت استرس هایی که وجود داشت مجبور به ترک کار میشدم. بنابراین تقریبا 5/4 سال تجربه کاری دارم. )

    خلاصه بعد از گذشت چند روز و ایراداتی که از کارم گرفته میشد ( مثل بی دقتی در وارد کردن اطلاعات، نداشتن تمرکز کافی در کار و سرعت عمل پایینی که داشتم. بطوریکه باعث میشد، 1 تا 2 ساعت اضافه تر از ساعت کاری در شرکت بمانم برای اتمام کارهای آن روز)، 0 تا 100 کار رو یاد گرفتم.

    ( واکنش هایم در مواجهه با گرفتن ایرادات کارم و آموزش جزئی ترین کارها مثل لوکیشن پیدا کردن ( با توجه به تجربه ای که از شغل های قبلی که داشتم)، این بود که عذرخواهی کنم از اشتباهاتی که رخ داده، نت برداری کنم که در سفارشات بعدی دوباره مرتکب اشتباه نشم، اشتباهاتم را به شخصیتم ارتباط ندم که باعث استرس بیشتری در کارم بشه . در مواجه با جزئی ترین آموزش ها هم واکنشم این بود که آموزش را می پذیرفتم که هم برام مرور بشه و هم اینکه آرامش داشته باشم در حین کارم و وقتم رو به گفتن ” این کارها رو میدونم ” تلف نکنم و ذهن آرامی در حین کار داشته باشم. )

    گذشت زمان، مشخص شدن اشتباهاتم و آموزش هایی که دیدم باعث شد که اشتباهات همکارام، کارفرمای مستقیمم و شریکش را هم متوجه بشم. و این مسئله را درک کنم که حتی کسانی که سابقه کاری خیلی بیشتری از من دارند هم اشتباه میکنند و تنها من نیستم که در کارهام اشتباه دارم. این تجربه بهم کمک کرد که با اشتباهات بعدیم بهتر کنار بیام.

    در حین این 2 هفته هر زمان که ازم در مورد کار پرسیده میشد، پاسخم این بود که همه جوانب کار خوبه و راحت و کم استرسه اما مسئله عدم دقت کافی و تمرکزم در حین کارم هست که کار رو سخت میکنه. و در پاسخ بهم گفته میشد که مسئله ای نیست و به مرور در حین کار این مسائل حل میشه.

    تا اینکه اولین روز بعد از تعطیلات عید فطر، در همان دقایق ابتدایی ساعت کاری، به من گفته شد که در این 3 روز ( چون کار شرکت 24 ساعته بود اما کادر اداری در تعطیلات بودند. ) مشکلاتی پیش آمده که منجر به آسیب شدیدی در کار شده.

    ( در حالی که بدون اینکه به من گفته شود، قبل از تعطیلات، ماموریت های 4 روز بعد را هم مشخص کرده و اطلاع داده بودم که کارشناس برای اعزام به ماموریت مسئله ای نداشته باشه. )

    تا خواستم شروع به بیان علت مسائل کنم، نه تنها به من فرصتی داده نشد بلکه اجازه اینکه سیستم و کارهایم رو بازبینی کنم که مشخص بشه که اشتباهات پیش آمده همه از جانب من بوده یا نه نیز به من داده نشد. و پیشنهاد سمت دیگری به من داده شد که هم پاره وفت بود و هم سبکتر از سمت قبلی بود .

    ( در ذهنم به این فکر کردم که حتی اگر مخالف بعضی اشتباهات پیش آمده باشم و مشخص بشه که مثلا این اشتباه از جانب من پیش نیامده هم کمکی به حل ماجرا نمیکنه. )

    بنا براین سمت پیشنهاد داده شده را رد کردم و گفتم که ترجیح میدم که ترک کار کنم. ( چون این احساس در من بوجود آمد که این پیشنهاد از سر دلسوزی هست. و از دیدگاه آنها انگار که در دریای این مشاغل، من محتاج این سمت در این شرکتم و اگر نپذیرم شغل دیگری مناسب تر از این شغل پیدا نخواهم کرد. )

    مرحله سوم:

    با توجه به توضیحات استاد عباس منش درباره ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده در برخورد با اشتباه، به این موضوعات فکر کن که:

    • سوال : چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟

    پاسخ : پذیرفتم که دقت، تمرکز و سرعتم در کار بسیار پایین هست و نیاز هست که به شدت و مستمر روش کار کنم.

    • سوال : این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟

    پاسخ : این اشباهات این فرصت را به من میدهد که در کنار مدتی که در پی شغل مناسب با توجه به شرایط موجود دارم، وقتی را مشخص کنم برای بهبود و حل این مسائل.

    • سوال : از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟

    پاسخ : از این زاویه به این اشتباهات نگاه میکنم که رخ دادن این مسائل به علت این است که به نقص هایی که دارم آگاه بشم و با تلاش برای بهبود این مسائل، استانداردهای کاری یا حتی شخصیم را بالا ببرم.

    مرحله چهارم:

    سوال : پس از تفکر و پاسخ به سوالات مرحله قبل، بنویس چه ایده ها و راهکارهایی داری تا آن درس ها و بهبودها را در عمل اجرا کنی؟

    پاسخ :

    1. در حال حاضر برای حل این مشکلات ( عدم دقت، تمرکز و سرعت عمل کافی در کار که حاصل ضعف در حل مسائل شخصی و کاری بوده که منجر به ایجاد این مسائل شده ) از 2 متخصص بطور همزمان و موازی کمک میگیرم ( یکی برای یهبود شرایط روحیم و یکی برای بهبود شرایط جسمیم ) .

    2. عمل به تجویزات این 2 متخصص و تمرین هایی که میدن ( مصرف دارو، انجام تمریناتی برای بالا برن عزت نفس، مصرف خوراکی و دمنوش های طبیعی و انجام دادن نرمش هایی که باعث بهبود لرزش های دست و پام که نتیجه اضطرابی که دارم هست . )

    3. گرفتن مدت زمان انجام کارها و کم کردن مدت زمان آنها به مرور، توسط تایمر .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    Fateme Ab گفته:
    مدت عضویت: 1099 روز

    سلام استاد جااااانم

    وای وای نمیدونین شما

    هربار که دوباره ذهنمو جم و جور میکنم و دوباره وارد مسیر کنترل ذهن میشم

    وااای از درو دیوار خوبی و قشنگیه که میباره

    خدارو‌هزاااار بار شکر میکنم

    شکر میکنم برای تمام این حس خوبی که اینروزا تجربه کردم

    اتفاقات عااالی رو تجربه کردم

    دقیقا همونه که شما گفتین

    وقتی اشتباه بزرگی مرتکب میشیم کلا تصور میکنیم ما اشتباهیم و بدرد این موضوع نمیخوریم

    درصورتیکه وقتی برمیگردیم یکم بخودمون میایم یکم ذهنمونو کنترل میکنیم به سمتی که

    ما چی میخوایم؟!؟!! بجااای فکر به اینکه

    چطوری بهش میرسیم ؟!؟!

    مسیرت بااز میشه

    هدایت میشیم واقعااا

    امیدوارم بتونم در این مسیر

    بمووونم

    و‌مثل همیشه از تجربیاتتون و از هدایتاتون

    استفاده بکنم و لذت ببرم

    برقرار باشین

    زندگیتون جاودان️️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 858 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان عزیزم

    خدا را شکر از وقتی که روی خودم کار میکنم اشتباه بزرگی انجام ندادم در مورد آشپزی اگه اتفاقی بیفته دیگه هیچ وقت خودم را سرزنش نمی کنم وبه خودم برچسب بی عرضگی نمی زنم و سعی می کنم از اون اشتباه درس بگیرم و دفعه بعدی اون کار را بهتر انجام بدم و به آگاهی رسیدم که آگه خودم را سرزنش کنم اون اشتباه بارها تکرار می شود به لطف الله و آموزش های ناب شما خیلی دارم سعی می کنم تا از اشتباهات بچه ها به راحتی بگذرم تازه اگه اونا ناراحت میشن من همیشه بهترین حس به آنها میدم چند وقت پیش

    دخترم ماکارونی درست کرده بود و ته دیگش سوخته بود و داشت خودش را سرزنش می کرد من بهش گفتم که ایرادی نداره تازه یه چیزه جدیدی یاد گرفتی فهمیدی که دفعه بعد باید چکار کنی تا این اشتباه را نکنی

    یه موضوع دیگه‌ای که من خیلی حساس بودم در مورد نمرات بچه ها بود همیشه پی گیری می کردم که نکنه نمرشون بیا پایین ولی الان خدا را شکر وقتی دخترم میگه مامان فلان درسو نوزده گرفتم بهش میگم مهم نیست مهم اون تلاشی است که برای این کار کردی حالا یه نمره بالا یا پایین ولی اگه قبل من بود که دیگه نگو هم خودم را سرزنش می کردم و هم بچه ها رو ولی الان خدا را خیلی آرام تر رفتار می‌کنم

    با کار کردن روی احساس لیاقت و عزت نفس خیلی آگاهی ها را درک کردم که بتوانم احساساتم را کنترل کنم هم احساسات خوب و هم احساسات بد و سعی می کنم که ناظر بر افکارم ورفتارم باشم و خودم را کمتر سرزنش کنم‌ و تازه برعکس بیشتر وبیشتر خودم را دوست داشته باشم و با خودم مهربان رفتار کنم اگه اشتباهی کردم خودم را ببخشم واز آنها درس بگیریم چرا که آگاه شدم که من جواب فرکانس های خودم را می گیرم اگه با خودم مهربان باشم جهان هم با من مهربان رفتار می‌کند و بدانم که این اشتباهات جزی از روند زندگی است وباعث پیشرفت و گسترش جهان می شود

    خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 763 روز

    به نام خدای هدایتگر به سوی زیبایی ها.

    سلام به استاد عزیرم به مریم جان ودوستانم.

    خدارو شکر برای شنیدن این آگاهیها.

    خدارو شکر از وقتی به این سایت اومدم وشنیدم وعمل کردم خیلی در برخورد با اشتباهاتم بهتر عمل می کنم من قبلا یه آدم با اعتماد به نفس پایین ودر برخورد با مشکلات خیلی خود سرزنشی داشتم.

    اما وقتی اومدم به این سایت خیلی بهتر شدم و بعضی اشتباهات رو به راحتی خودم رو می بخشم وازشون می گذرم اما بعضی اشتباهات رو چند روز باید بگذره تا ببخشم خودم رو.

    اما یه اشتباهی که کردم وخودم رو نبخشیدم

    سال گذشته بعد از سالها که تونستیم یه ماشین بخریم که حالا نو نبود ولی برای ما بعد از چندین سال خیلی باعث خوشحالی بود من رفتم وگواهینامه رو گرفتم وبا یه اعتماد به نفس نشستم پشت ماشین البته بیرون شهر وچند روز تمرین کردم اما یه روز ماشین رو زدم به جایی وشاسی رو شکستم وبا سرزنش شوهرم واطرافیان مواجه شدم واین خیلی حالم رو بد کرد تا مدتها طوری که دیگه پشت ماشین ننشستم وهنوز هم پشت ماشین ننشستم ومی ترسم واین باعث شد خیلی موقعیتها رو از دست بدم والبته شاید این نبخشیدن ناشی از باور کمبود هم بود چون به سختی خریده بودیم فکر می کردم دیگه کی بتونیم یه ماشین خوب بخریم یا چقدر از قیمت ماشین افتاد ولی حالا که به سایت اومدم می بینم اگر باور کنی دنیا دنیای فراوانی هست می تونی یه ماشین بهتر از این بخری واین ضرر برای تو هیچ باشه اگر بخوای وباور کنی هر روز ماشین های میلیاردی دلاری ساخته می شه وآدمهایی اونا رو تهیه کردن استاد بهترین ماشینها رو داره سوار می شه در حالی که در ایران یه ماشینی داشته که مدام درگیرش بوده ولی الان می تونه هزاران برابر ومیلیاردها برابر پول اون ماشین رو برای خرید ماشین جدید هزینه کنه.

    واگر من خودم رو ببخشم می تونم دوباره پشت ماشین بشینم وتمرین کنم ویاد بگیرم وچه بسیار کارهایی که با یاد گرفتن رانندگی برام آسان می شه چه جاهایی رو که می تونم ببینم ومی تونم پدر ومادرم رو به گردش ببرم و این اعتماد به نفس درم به وجود می یاد و می تونم برای خودم یه ماشین داشته باشم.

    واینکه بدونم ادمهایی که سالها رانندگی کردند وراننده جاده هستند هم این اتفاق براشون می افته که تصادف می کنتد وماشین رو داغون می کنند پس هرکسی ممکنه اشتباه کنه.

    ویه مورد دیگه من چند سال پیش یه دوره مربی گری قران شرکت کردم چون توی مدرسه هم جز شاگرد اولها بودم همه می گفتن توی درس و حفظیات عالی هستی اما برای اجرا و تو جمع اعتماد به نفس نداری من این دوره رو تموم کردم امتحانات کتبی رو عالی دادم ولی عملی وتدریس رو با نمره پایین رد شدم وخیلیها قبول شدند اونجا به شدت بهم برخورد وانقدر تمرین کردم وبچه ها رو نشوندم وبهشون تدریس کردم تقریبا تمام مباحث رو ودر جبرانی شرکت کردم وتمام نمره رو کسب کردم اونجا به خودم گفتم ببین اینو باور کردی وگرنه اگر تو هم روی خودت کار کنی می تونی موفق بشی اشتباه ما اینه که حرفهای دیگران رو در مورد خودمون باور می کنیم وبه خورد مغز وباورهامون می دیم وخودمون برای خودمون تصمیم نمی گیریم.

    اما امروز فهمیدم هر اشتباهی هم کرده باشم قابل بخشش هست باید بگذرم از خودم وسعی کنم جبرانش کنم وبرای خودم زندگی کنم نه برای مردم.

    واینکه استعداد مطرح نیست این تلاش فرد هست که می گه چه کاری رو می تونه انجام بده هر کاری با تمرین وتلاش قابل انجام هست.

    استاد متشکرم دوستان به خاطر کامنتهاتون متشکرم.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سیمین منصوری گفته:
    مدت عضویت: 999 روز

    وااااایییی چقدر حالم عالیه ، خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای خودت ، برای استاد عباس منش ، برای مریم جونم،برای دوستای عزیزم که بااینکه هیچکدوم رو ندیدم و شاید تا آخر عمرم هم نبینم عاشقشونم و از موفقیتهاشون بینهایت شاد میشم و میگم ایول ، پس منم میتونم

    به نام خدای مهربان و عشق خودم

    سلااااام عزیزای دلم

    من معمولا وقتی اشتباهی انجام میدم اگر کوچک باشه و یا خیلی تاثیر گذار نباشه در زندگیم راحتتر حسمو خوب میکردم و خودمو می بخشیدم و برای مسائل بزرگتر بیشتر دچار خودسرزنشی میشدم و مقایسه کردن خودم و اینکه خودمو نبخشم ولیییییی با گذراندن دوره ی بینظیر عزت نفس فهمیدم که بابا خطا داشتن طبیعیه برای تو که داری رشد می‌کنی و با اشتباه تو دنیا به آخر نمی‌رسه و میتونی درس بگیری و درستش کنی و خدا خودش گفته که احساس گناه نداشته باش چون بیشتر گناه میکنی و کانون توجهات سمت گناهت هست و اشتباه من به خودم ضربه میزنه پس درس میگیرم و با عشق به خودم درستش میکنم و بهتر از همیشه عمل میکنم.

    مثلاً اشتباهی که من این چند روز اخیر مرتکب شدم این بود که به خیال احساس وظیفه و نگرانیِ مادری، که کاملا اشتباه هست چون فکر میکردم که پسرم در درسهایش کوتاهی می‌کنه با اینکه شاگرد زرنگ کلاسشون هست به معلمش شکایت کردم و گفتم بیشتر حواسش بهش باشه ولی طوریکه متوجه نشه که من گفتم و فکر میکردم که معلمشون داره کوتاهی می‌کنه و طبق قانون جهان چون من به ناخواسته ام و بدیهای پسرم و معلمش توجه کرده بودم معلم پسرم هم از طرف جهان مامور شد تا جواب فرکانس بد منو بهم بده و با اینکه همیشه از پسرم از هر نظر راضی بود در کلاس و جمع اسم پسر منو میگه که تکالیفشو ننوشته و پسرم هم خیلی ناراحت بود و فهمیده بود که من گفتم چون تکالیفشو کامل نوشته بود و معلم بدون دیدن تکالیف گفته بود که ننوشته و پسرم اومد خونه و خیلییی ناراحت بود و اعتراض کرد ولی من خیلی عالی عواطفمو کنترل کردم تا آروم شد و اصل مطلب رو براش گفتم و خودم اصلا احساس گناه نمی‌کردم و خودمو سرزنش نکردم و گفتم قصدم خیر بوده ، و حالا اشتباه کردم چیزی نشده درستش میکنم و دیگه خودم و کانون توجهم رو کنترل میکنم که به چیزهایی توجه کنم که حس خوب بهم میده ولی بعدش سعی کردم که معلم پسرم رو مقصر بدونم و حس خودم و پسرم بد شد و حتی به مدیر مدرسه هم اطلاع دادم و بعد فهمیدم که هنوز دارم فرکانس نا خواسته ام رو میدم و زود حالمو خوب کردم وبا پسرم به خوبی‌های معلمش دقت کردیم حالمون بهتر شدو درس مهمی که گرفتم این بود که تا همیشه و هر لحظه فقط باید به زیباییها و خوبیها توجه کنم و بپذیرم که اشتباه کردم و درسشو بگیرم و دیگه تکرار نکنم و دفعه بد کانون توجهم رو کنترل کنم که همه ی اتفاقات با توجه من به وجود میاد و با وسواس ازش مراقبت کنم.

    و برای استفاده از این درس باید در لحظه حال و با وسواس حواسم به احساس و توجهم باشه و حالم خوب باشه که فرکانس خوب بدم و خوب جذب کنم.

    و حالا همه ی سعیمو میکنم که با دقت به خوبیها و زیباییها و نکات مثبت توجه کنم و فرکانس درست بدم و اینگونه کمتر اشتباه کنم و اگرم اشتباه کردم عاشقانه خودمو دوست داشته باشم و بپذیرم و به ندای قلبم و هدایت‌های خدای مهربانم توجه کنم چون همون موقع هم به من می‌گفت نگو ، حستو به محمد سام( پسر م)خوب کن درست میشه ، ولی گوش ندادم و نتیجه اش رو دیدم.️️️

    در پناه خدا پاینده باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    فاطمه ولمزیاری گفته:
    مدت عضویت: 1576 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به روی ماه استاد عزیز و مریم بانوی دوست داشتنی

    و سلام به روی ماه تک تک دوستان بهشتی من

    اول از همه سپاسگزارم به خاطر تهیه این سلسله فایل های بی نظیر

    باز هم مثل تمرین جلسه قبل زندگی من به دو بخش قبل از آشنایی عمیق با آموزش های شما و بعد از کار کردن جدی روی باورهام توسط آموزش های الهی شما برمیگرده،من قبلا همیشه از یادگیری چیزای جدید میترسیدم از مسخره شدن از اینکه اشتباه کنم و احمق جلوه کنم و اگر اشتباهی میکردم تا مدت ها خودخوری میکردم و به خاطر تمرکزم رو اشتباهم باعث ورود اتفاقات ناخواسته ی دیگه توی زندگیم میشدم اما از سه سال قبل به لطف حضور روحانی شما تقریبا توی اکثر لحظات زندگیم دیگه از اشتباه کردن نترسیدم و رفتم تو دل ترس هایی که داشتم البته به اندازه ی ظرفم مثلاً یادمه پارسال چقدر دلم میخواست دوچرخه سواری یاد بگیرم اما نمیشد هرچقدر همسرم تلاش کرد بهم یاد بده نشد چون من از درون فکر میکردم نمیشه دیگه من سی سالمه باید همون موقع بچگی این چیزا رو یاد بگیری و از افتادن از روی دوچرخه چقدر واهمه داشتم اما بعد از چندروز به خودم گفتم من باید یاد بگیرم این مهارت رو و ب خدا توکل کردم و رفتم تو دل ترسام و به خدا قسم در عرض سه روز دوچرخه سواری رو یاد گرفتم با هدایت به یک ویدئو آموزشی تو یوتیوب و استمرار خودم تونستم کاری که انقدر برام دور از ذهن بود رو انجام بدم و نترسیدم از مسخره شدن ها توسط زن همسایه خجالت نکشیدم از افتادن ها و جهان پاداشش رو داد بهم و من لذت این فعالیت بی نظیر رو هرروز دارم میچشم و تکامل رو طی کردم و الان چقدر حرفه ای تر شدم از سال قبلم هرکجا که دلم بخواد میرم دیگه از ماشین ها نمیترسم:)

    فاطمه ی امروز دیگه از اشتباه کردن نمیترسه و وقتی اشتباهی بکنم چه خودم چه همسرم سریع خودم و اونو می‌بخشم و به خودمون میگم حتما یه درسی داشته برامون رسول خداروشکر که فهمیدیم کار درست چیه و اصلا دیگه به جنبه های منفی اون اشتباه فکر نمی‌کنیم و فقط درساشو میگیریم و رد میشیم شاید در حد چند ساعت یا یکی دو روز بهم بریزیم ولی تهش جمع میکنیم داستان و با این باور که ما تو مسیر رشدیم و تازه اول راهیم و خدا و کیهان از طریق همین اشتباهات دارن به ما راه درست رو نشون میدن و به جرات میگم توی شش ماه گذشته شاید فقط یک مورد اشتباه خیلی فاجعه بار داشتیم اونم در زمینه روابط با خانواده ی همسرم بود که من که همون روز که اون تضاد رخ داد درسم رو گرفتم و به خودم امید دادم اگر این تضاد توی روابطم با خانواده همسرم رخ داده قطعا به نفع منه و خیر من توش هست و درس گرفتم که چطور باید رفتار کنم و البته الان خیلی بهتر شدم و اون تضاد اومد که من به خواستم که خلوت بیشتر بود برسم که یاد بگیرم از احساساتم حرف بزنم یاد بگیرم حد و مرز خودم رو مشخص کنم که دوست دارم چه برخوردی با من بشه یاد گرفتم احساسات شدید لحظه ای رو کنترل کنم و صبور باشم یاد گرفتم هرکسی نون باور خودش رو میخوره من نمیتونم این چیزایی که از قوانین می‌دونم رو به احدی که توی این مدار نیست بقبولونم و فقط باید تمرکزم روی خودم و تغییر خودم باشه و راه خودم رو برم و به کمک الله به رسول هم کمک کردم با همین افکار بعد از تقریبا دو روز آروم بشه و خودش رو ببخشه و دوباره شروع کنه…

    خداروشکر که تو مسیر دریافت این آگاهی ها هستم …

    عاشقتونم و از راه دور می‌بوسمتون استاد عزیزم

    امیدوارم بتونم دانشجوی خوبی باشم و با موفقیتم و خوشبختیم و سلامت و روابط خوبم ذره ای جبران کنم این همه خوبی شمارو…

    خدانگهدار من می‌رم به ادامه دوچرخه سواریم تو جاده ای که تازه کشف کردم برسم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مهتاب کلیچ گفته:
    مدت عضویت: 2512 روز

    آخرین اشتباهی که کردم:

    در رابطه با طراحی سایت خودم بدون تحقیق به فردی اعتماد کردم و بعد از اتلاف وقت و هزینه و انرژیم متوجه اشتباهم شدم که فرد نامناسبی رو انتخاب کردم…

    بعد از اینکه متوجه اشتباهم شدم به خودم زمان دادم تا به یقیین برسم که این فرد واقعا اشتباست و فرصت دادم و وقتی عملکرد ضعیف تکرار شد، قطع همکاری کردم …

    خوب در لحظه ای که همکاری رو قطع کردم ترس اینکه حالا وضعیت سایت بعد از اینهمه هزینه و تلاش و زحمت چی میشه و قرار هست به کی سپرده بشه و نجواهای دیگر ذهن… به احساس ناامیدی و ناتوانی و حتی رها کردن هدفم میرسیدم…

    شاید به مدت 2 ماه کامل از اقدام به هر عملی دست نگه داشتم، وقتی فکر رها کردن هدف به سرم میزد یک احساس آسودگی و راحتی به سراغم می اومد و در عوض احساس پوچی و بی هدفی و بی انگیزگی شدیدتری عذابم میداد…

    خوب این مسیر رو باید ادامه بدم و هنوز در مسیرم …

    در زمینه ارتباط با دیگران و انتخاب مسیر و افراد در حال رشدم و درسش رو گرفتم و به فرد مطمئن تری دارم اعتماد میکنم تا سایتم رو بهش بسپارم، درس مهمتر دیگه ای که گرفتم این بود که هیچ شرکت و فردی به اندازه خودم نمیتونه من رو به اهدافم برسونه و رسیدن به هدف نیازمنده تمرکز و فوکوس لیزری روی کار هست… برای تمرکز لیزری روی هدف هم باید قید خیلی از چیزها رو بزنی و توکل کنی که قسمت سخت و مهمش همینه … من در این مرحله هستم….

    ایده ام اینه که کد نویس و طراح سایت مطمئنی رو پیدا کنم که در این مسیر ازش یاری بگیرم، زمان رفتن به سرکار رو کم کنم ، هزینه هام رو مدیریت کنم، از اتلاف وقت در طول روز کم کنم و متمرکزتر و با برنامه ریزی بیشتر روی گام های کوچک قدم بردارم. با مطالعه بیشتر و افزایش تحقیق و مهارت در زمینه طراحی سایت

    ازتون سپاسگزارم استادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    حسنعلی سوختانلو گفته:
    مدت عضویت: 1061 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته

    استاد جان من ازتون ممنونم بابت آگاهی هایی که در اختیار ما قرار میدین.

    استاد این چند تا فایلی که گذاشتین من هر کدوم گوش کردم دیدم با عملکرد من و اون چیزی که شما اونو عملکرد درست میخونین نزذیکه. احساس خوبی بهم دست داد.

    من جدیدن یه آپارتمان تو منطقه خودمون دارم میسازم. (طبقه اول)

    شروع این کارم و رسیدن به این ملک لطف خدا و آموزش شما بود. در واقع شما دستی از خداوند شدی و راه در خواست کردن از الله بهم آموزش دادین.

    ساخت این ملک غیر مجازه و شهر داری هم برای ساخت غیر مجاز سخت میگیره نه به اون شدت ولی گیر میده.

    چون کار باید کمی سریع تر باشه و عجله کردن تو کار خلاف قانون (کار بدون مجوز) طبیعیه من چندین چند اشتباه داشتم.

    به عنوان مثال من قرار بود واسه هاشیه رو به خیابان دوتا پنجرا بخرم تا نور گیر خوبی داشه باشه، ولی من یه پنجره بزرگتر خریدم و این یه اشتباه بزرگ بود.

    منتها من این اشتباه در همون لحضه که متوجه شدم،

    سریع ربطش دادم به هم زمانی کار های خداوند برای خودم.

    همیشه خودمو با این که این یه حکمتی از طرف خداوند بوده واسه من و کار من قانع کردم و از این مدل کارم راضیه هستم …

    درسته من اشتباه کردم که مجبورم تا چند طبقه دیگه اینو به همین شکل برم بالا… ولی نگاه من به این قضیه مثبت + بود و بعدا که خوب فکر کردم واقعا بهترین کار ممکن بود. که خداوند برام جفت جور کرد.

    هم کار زود جمع شد..

    هم نور کافی بود.

    هم هزینه کمتر شد.

    در کل اگر همه این اتفاقات یا ماجرا ها رو قبول کنیم و بسپاریم درست میشه…

    مثل بارانی که از آسمان میباره.

    یکی میگه خدایا شکرت،

    یکی میگه اه وقتش نیود،

    یکی میگه همه برنامه ها بهم ریخت،

    دریغ از این که این بستگی به ما داره و این نعمت خداونده برای همه افکار و قشر نعمته…. اگر متوجه بشیم انشاالله.

    انشا الله برای کار های بعدی این اشتباه تکرار نمیکنم

    ناگفته نماند یکی دوبار هم شیطون منو گول زد و من تو خودم گفتم خسته شدم از این مدل کار کردن ولی سریع از ذهنم انداختمش بیرون..

    واسه همتون آرزی سلامتی. سعادت. ثروتمندی دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    هیما گفته:
    مدت عضویت: 1701 روز

    سلام و درود

    این فایل کلی کد و نشانه برام داشت

    اما تمرین این فایل:

    کاری که پیشتر انجام دادم و اشتباه داشتم در کارم که اینستا شروع کردم ،ادمی بودم وحشت داشتم از حرف زدن از دیده شدن اما شروع کردم یا وحشت زیاد ،بعد گفتن برا پیشرفت باید لایو بزاری

    برا من وحشت داشت اما هدف داشتم به خودم گفتم سحر میزارم که تمرین باشه اما 4نفر اومدن لایو ترس وحشتناک داشتم الان قضاوتم میکنن

    و یکی پیام داد گفت داری تمرین میکنی،

    همین باعث شد کلا 2سال رها کردم عشقم و پیجم رو،چون خودمو سرزنش کردم گفتم من به درد این کار نمی‌خورم اصلا برم رو خودم کار کنم بعد بیام

    رها کردم بیشتر رو خودم کار کردم اما الان برگشتم میبینم اگه ادامه داده بودم الان بالا بودم خیلی عالی پیش میرفتم اما با خود سرزنشی مانع خودم شده بودم،این دوران که دور بودم از کارم بدترین زمان زندگیم بود چون روحم میخواست انجام بدم اما من با ذهنم پیش میرفتم و میگفتم نه و عذاب کشیدم و زندگیم بی معنی و روح شده بود

    درسی که میگیرم اینه

    انجام بدم برای به چالش کشیدند برای اینکه رشد کنم عیوبم رو اصلاح کنم و کاری به واکنش بقیه نداشته باشم و بعد خودمو تشویق کنم که انجام دادم و عیبهام رو اصلاح کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: