ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    M A گفته:
    مدت عضویت: 1230 روز

    سلام استاد جان

    به عنوان اولین کامنت میخوام بگم من و همسرم با هم این دوره را داریم گوش میدیم و تمرین هاشو تو دفتر مینویسیم و در موردش با هم حرف می‌زنیم

    یه سری موضوعات هم بر خوردیم که البته صبر میکنیم که جوابشو توی ادامه دوره احتمالا جواب مون را خواهیم گرفت.

    از شما ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    ف ح گفته:
    مدت عضویت: 842 روز

    سلام استاد جونم و خانم شایسته عزیز و دوستان عباسمنشی من

    من 1402/11/14 در جاده ی خاش زاهدان تصادف کردم ،از جاده منحرف شد ماشین و ضربه های شدیدی به من و همسرم وارد شد .ماشین هم در حال حاضر پارکینگ است .همسرم بیمارستان بستری هستن ولی حالشون بهتر شده و من خدا رو شکر مرخص شدم و خونه هستم.

    ماشین رو تازه خریده بودم و 330 میلیون بابتش پول دادم ،راستش قانون تکامل رو توی خریدیش رعایت نکردم و مقداری از هزینه رو وام گرفته بودم.

    اشتباه من سرعت بالا و بی تجربگی در رانندگی در جاده بود.

    راستش اولش باورم نمیشد این اتفاق برای من رخ داده ،یادمه از اول سفر فایل های احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب استاد رو شروع به گوش دادن کردیم و حالم با اینکه چند روز قبلش اصلا توی حال خوبی نبودم، خوب شد و بعد این تصادف توی آمبولانس و بیمارستان مدام یاد حرف های استاد میفتادم و اون داستانی که توی یکی از فایل های احساس خوب مساوی اتفاقات خوب گفتن که دانشمندی آزمایشگاهش آتیش گرفته بود و پسرش گفت اگه بابام بفهمه میمیره بخاطر این اتفاق، ولی وقتی اومد پیش باباش دید داره آتیش رو نگاه می‌کنه و از رنگ شعله های آتیش که ایجاد شده بود لذت میبرد و می‌گفت اتفاقیه که افتاده .

    خیلی توی اون لحظات حرف های که شنیده بودم از استاد آرومم میکرد .ممنون استاد عزیزم

    وقتی به اشتباهم که منجر به تصادف شد فکر میکنم ته ته دلم خودم رو کمی سرزنش میکنم ولی بعد تصادف بخاطر اینکه زنده ایم از خدا تشکر میکردم و میکنم. من خودم رو بخاطر این اشتباه می‌بخشم و فکر میکنم درس های زیادی برام داشت یکی از درس ها این بود که همیشه نگران حرف مردم بودم که وای اگه من فلان اشتباه رو بکنم چی میگن یا اگه ی جا تصادف کوچیکی توی شهر میکردم ترس اینو داشتم که کسی نفهمه تا منو قضاوت کنه ولی توی این تصادف خطرناک همه فهمیدن و من یاد گرفتم بی تفاوت بودن نسبت به نظر دیگران رو ( انگار خدا بهم درس مهمی داد، که نگاه و نظر و قضاوت دیگران نباید برات مهم باشه). درس بعدی که یاد گرفتم این بود که تا تکامل رو رعایت نکنم ، نخوام گام بلندی بردارم و از قدم های کوچکتر شروع کنم. راستش قبول کردم که توی رانندگی جاده بی تجربه بودم و اگر راننده ی دیگه ای بود حتما کنترل میکرد ماشین رو ولی یک لحظه هم به این فکر نمیکنم که نخوام دیگه رانندگی کنم ولی درس گرفتم که با احتیاط مسلط تر رانندگی کنم و خودم رو توی حوزه رانندگی قوی تر کنم.

    من یاد گرفتم توی موقعیت های که نمیشه سبقت با احتیاط گرفت ،نخوام سبقت بگیرم و با احتیاط رانندگی کنم.

    و اینکه مدام روی باور اینکه من بهترین راننده توی جاده هستم کار کنم و قدم قدم خودم رو ارتقا بدم با درست و اصولی رانندگی کردن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    مرتضی گفته:
    مدت عضویت: 1338 روز

    سلام

    واکنش من نسبت به اشتباهات؟؟

    اگه برگردم به خیلی قبل بیشتر اشتباه رو با اشتباه بعدی وهمینجور بعدی و ادامه دار تا جایی که واقعا جدی میشد اسیبهای بدی بهم وارد میشد

    زمانی که شروع کردم رو خودم کار کنم واکنشهای اشتباهم نسبت به اشتباها خیلی کم شد اما واکنش مناسبی نداشتم فقط وضعیت بدتر نمیکردم این خودش موفقیت بود برام

    مرحله بعدی به لطف خداوند و اموزشهایی که در خانواده عباسمنش روز به روز بدست اوردم خیلی واکنشهای عالی نسبت به مشکلات نشون میدم

    یکی از واکنشهایی که دارم وهمیشه تکرار میکنم اینه که من کامل نیستم امدم یاد بگیرم حد اگاهی من و عملکردم همینه هیچوقت به خودم گیر نمیدم اشتباهم رو می پذیرم اما خودمو دیگه سرزنش نمیکنم چون میدونم ذهن اول اختیار از دستم خارج میکنه از روی باورهای قبلی وتکرار شده قبلی عملکردی رو برام رقم میزنه کار که انجام شد حالا سرزنشو شروع میکنه من این وسط اگه این شهامت و اگاهی رو داشتم که نگذارم ذهنم رو کنترل کنم دمم گرم ولی به هر دلیلی نشد واشتباهی سر زد گیری به خودم

    کاری دیگی که میکنم اون محیط برا چند ساعت ترک میکنم میرم مشغولیاتی برا خودم درست میکنم کوهنوردی بیشتر هم طبیعت

    اخرین اشتباهی که کردم این بود که با مشتری رفتار خشنی داشتم. خستگی وعواملی بودند که من تمام قوانین واموزشها رو یادم رفت اون لحظه بعد از اینکه ایشون از مغازه خارج شد سریع ذهن سرزنشو تحقیر شروع کرد وترس از نداشتن مشتری داشت ازیتم میکرد جمله قشنگی گفتم بهش:

    گفتم لطفا فضولی نکن. تو کار خودت کردی خدا درستش میکنه و همون لحظه از مغازه زدم بیرون و فقط به غروب افتاب خیره شدم ابرهای زیبا که خورشید یه سمتشونو طلایی کرده بود وسمت دیگشون تیره بود درختی که تو بلوار وسط خیابون برگی نداشت و نور زیبای خورشید جوری از اون طرف تابیده بود که میشد پیچ وخم نازکی شاخه هارو حس کرد اون ظرافت، ساخت وساز این درخت مدهوش کننده بود.

    حس وحالم خوب شد فقط 7 دقیقه زمان برد

    میدونی چرا؟؟

    چون زمانی که مشتری داشت میرفت از مغازه بیرون با تمام وجودم اشتباهم رو پذیرفتم هرچند ایشون مقصر بود. نجواهای ذهنم رو شنیدم که داره حالمو بد میکنه والانه که تو دامش بیفتم همون لحظه گفتم نباید ادامه دار بشه وتکرار نشه و خدا هم حمایتم کرد فقط چند قدم امدم بیرون مغازه

    حالا اگه همونجا نشسته بودم؟؟

    اگه داستان تو ذهنم مرور میکردم؟؟

    اگه نمیپذیرفتم ودنبال مقصر بودم؟؟

    وهزاران اگه…..

    پس تغییر کردم نسبت به سال گذشتم خدایا شکرت

    مادر بزرگم همیشه میگفت خدا یه لحظه عقل از ادم نگیره

    من میگم خدایا عقلمو خودت دست بگیر من ناتوانم قدرت، اگاهی، همش دست خودته

    خدا جون سپاسگزارم

    استاد عزیز سپاس از شما

    همراهان من در این خانواده سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    احسان فرجی گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    سلام به استاد عزیزم

    در جواب به سوال تمرین

    اشتباهی که اخیرا انجام دادم این بود که یه ماشین خریدم و با اینکه فروشنده گفت که موتور ماشین کمی مشکل داره از این موضوع سطحی گذشتم و ماشین و خریدم و عواقب این اشتباه برام چند بار هزینه ایجاد کرد برای تعمیر ماشین و در نهایت هم مجبور شدم برای ماشین موتور جدید بخرم که کل اون هزینه ها هم از بین رفت

    در مواجهه با این اشتباه اول کمی احساس بد داشتم ولی خیلی زود با یاداوری قانون به خودم گفتم که مهم نیست ازش درس میگیرم و واسه خرید بعدی بیشتر دقت میکنم و خودم و سرزنش نکردم و بیشتر متمرکز شدم رو راه حل

    درسی که از این اشتباه گرفتم این بود که اگه دوباره خواستم ماشین بخرم حتما به مکانیک حرفه ای نشون بدم و بیشتر دقت کنم

    جالب اینجاست که وقتی بیشتر فکر کردم متوجه شدم که من چون آدم عجولی هستم این اشتباه و انجام دادم و دلیل اصلی این داستان عجله همیشگی منه و اتفاقا درس بزرگتری برام داشت که با عجله خرید نکنم و اصلا نه در مورد ماشین در مورد همه خریدهام بیشتر صبر داشته باشم از آدم درستش کمک بگیرم از خداوند هدایت بخوام تا اتفاقات اینچنینی رو تجربه نکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    zahra گفته:
    مدت عضویت: 1545 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم

    چه قدر این فایل عالی و پر از آگاهی های ناب بود واقعا لذت بردم از این همه آگاهی هایی ک اساس زندگی هستن.

    چه قدر این فایل روی عزت نفس من تاثیر فوق العاده ای گذاشت خیلی بهم حس قدرت داد.اینکه من از پس زندگیم و مسائل زندگیم بر میام به نظر من یک ذهن قدرتمند کننده از داشتن عزت نفس بالا ایجاد میشه.

    من امسال به لطف الله مهربان صاحب ماشین شدم کلا رانندگی کردن و خیلی دوست دارم و بهم حس خیلی خوبی میده.یادمه یه بار اوایل رانندگی ماشین و زدم به جدول اونم به خاطر اینکه تو پارک کردن زیاد مهارت نداشتم خب به خودم هم حق میدم من هنوز دوهفته نشده بود ک پشت ماشین میشستم و دلیل این اتفاق هم این بود ک من به حرف یک راننده دیگ ک مثلا داشت بهم فرمون می‌داد گوش کردم و اگه به خودم متکی میشدم میتونستم بدون اینک ماشینو به جدول بزنم پارک کنم.

    یادمه بعد اون اتفاق چه قدر خودمو سرزنش کردم و چه حرفایی ک به خودم نمیگفتم اون قدر به خودم حرف زدم و سرزنش میکردم ک حد نداشت و خونوادم خیلی سعی میکردن ک منو آروم کنن و کاری کنن ک حس بی ارزشی و بی کفایتی نکنم و حقیقتش اینه ک من خیلی آدم با ارزش و فوق العاده ای هستم.

    سر قضیه ماشین من یاد گرفتم ک اول سعی کنم به خودم متکی باشم چون من به خودم و توانایی هام ک خداوند بهم داده اعتماد دارم و نخوام به کسی ک شناختی ازش و توانایی هاش ندارم به راحتی اعتماد کنم.یاد گرفتم ک هر اشتباهی ک میکنم به خودم یادآور بشم ک اون فقط یه اشتباه بوده و این به این معنی نیست ک من آدم بی ارزشی هستم یا به درد نمی‌خورم بلکه فقط اون رفتارم اشتباه بود و این اصلا به شخصیت و ذات من ارتباطی نداره چون من اشرف مخلوقات هستم و خدا از روح خودش در من دمیده پس من خیلی با ارزشم.

    من این درسایی ک گرفتم رو به این صورت دارم استفاده میکنم:یک اشتباهی من در گذشته انجام داده بودم ک بابتش مدت ها بود ک خودمو نبخشیده بودم و می‌گفتم ک نباید اون اشتباه و میکردی ولی امشب با دیدن این فایل من به خودم حق دادم چون من تا به حال اون چیز رو تجربه نکرده بودم و این چیز طبیعی بود ک اشتباه کردم ولی خودمو بخشیدم و سعی کردم ک با یادگرفتن درسش و انجام اون در زندگی دیگ مرتکب اون اشتباه نشم.

    از خداوند برای همه دوستای عزیزم آرزوی خوشبختی و شادی دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    ستایش گفته:
    مدت عضویت: 1420 روز

    به نام خداوند مهربانم و حاضر و عاشق پیشرفت ما،

    سلام و درود خداوند یکتا بر شما استاد خوبم,و خانم شایسته نازنین،

    استاد الان ساعت 2:44 دقیقه شب ایران،

    من الان خواب دیدم و بیدار شدم اومدم در سایت شما دیدم مطلب جدید گذاشتید ،

    استاد من خوابی که دیدم شما بودید و آخرش خانوم شایسته ،

    قبل خواب از خداوند خواستم به من بگه کیم از چیم ؟

    یکدفعه شما مرحله مرحله بردید و داستان برام‌توصبح دادید از موضوع مهمی یادم نیست من داشتم شما را نگاه میکردم و همراهی تا رسیدیم به یکسری کلبه های سفید جنگلی برقی با دودهای سفید از دودکش غذای هر خانه خیلی زیبا بودن بعد یکدفعه وارد یکجایی شدیم شما به خانم شایسته فرمودید بیا بریم گفت نمیتونم بیم این سئوال خودتون بوده فقط و من هم ساعت شما اما می‌تونستم باهاتون بیام،از خانوم شایسته پرسیدید وسایلمون رو میتونیم وارد این مرحله ای که تماما سفید مطلق بود با خودمون ببریم گفتن نه نمیشه ورود هیچ وسیله ایحز خود انسان امکان نداشت، من به عنوان شاهد با شما چند لحظه وارد مرحله سفید مطلق شدیم هیچی با خودمون غیر خودمون وارد اون مرحله نشد و دوباره از داخل اون سفید برگشتیم سر جای اولمون که خانوم شایسته هم بودن ،دوباره حرکت دود های خانه جریان پیدا کرد انگار زمان داخل اون مرحله سفید هیچی اصلا ماده هیچی نبود ولی وقتی به بیرون به جای اول برگشتیم همه چی دوباره حرکت دار شد مثل دودهای سفید فرخ بخش خانه ها ،

    استاد بعد اومدید از یک مبدائی حالت لیله منتهی هر دو پا به طوری مساوی همه چیو تقسیم کردید از 15 تا 22 و از 11 تا 22 هم در رفت هم در برگشت تقسیم بندی مساوی چ

    دقیق و بعد اون حین ایتنکارتون که باز من داشتم شمارو میدیدم یک صدای آنقدر تکرار کرد فیزیک کوانتوم فیزیک کوانتوم فیزیک کوانتوم !؟

    استاد یعنی ما همه فیزیک کوانتومی هست وجودمون؟یا خدا الله اکبر من تا حالا نشنیده بودم چنین ربطی و چیزی به خدا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    بهاره گفته:
    مدت عضویت: 1412 روز

    سلام استاد عزیزم

    یکی از اشتباهاتی که من مرتب تکرارش می‌کنم؛ نداشتن مداومت و استمرار توی کارهامه.

    اگه الان ازم بپرسن مهم‌ترین دلیل شکست‌هام و اینکه تا به الان به جای خاصی نرسیدم و دستاورد قابل توجهی ندارم، چیه؟

    میگم: «ادامه ندادن».

    و باز هم اگه در سال‌های آینده به جایی برسم و ازم بپرسن: دلیل موفقیت‌هام و اینکه مثلا به فلان جایگاه رسیدم؛ چیه؟

    میگم: «استمرار و مداومت داشتن».

    این، نقطه ضعف و پاشنه آشیل منه توی همه کارهام.

    من، هم سالمم، هم انرژی دارم، هم انگیزه دارم، هم توانایی‌ها و علایقم رو میشناسم، هم شور و شوق و هدف دارم. هم تجسم میکنم، هم ذهنیتم تقریبا خوبه، هم زود میتونم باورهای محدودکننده مو دور بریزم و مقاومت ذهنیم خیلی کمه.

    اما با وجود تمام این محاسن، یک عیب میتونه کل این محاسن رو در عمل بی فایده بکنه.

    من زود ناامید میشم، انتظار دارم زود جواب بگیرم، اگه دو سه دفعه یه کاری رو اشتباه انجام دادم، خیلی خودمو سرزنش میکنم و میگم من اصلا به درد این کار نمیخورم، من همش تنبل بازی درمیارم، همه دیگه منو به ادامه ندادن و این شاخه اون شاخه پریدن میشناسن، خودمو آدمی میدونم که فقط بلده حرف بزنه و اهل عمل نیست، و از دست خودم حسابی اعصابم خورد میشه و بازم هیچی درست نمیشه و دوباره همین الگو هر دفعه تو موقعیت‌های مختلف تکرار میشه.

    اما الان که فایل رو استپ کردم، و به کارهام فکر کردم و افکارم رو روی کاغذ آوردم چندتا چیز رو فهمیدم:

    اینکه من از خودم انتظار زیاد از حد دارم و یه جورایی کمالگرا هستم. همیشه در تلاشم که چندین عادت مهم و خیلی خوب رو به یکباره همزمان باهم در خودم ایجاد کنم و پرورش بدم، و تازه سرعت تغییرم هم انتظار دارم خیلی سریع باشه.

    مثلا امشب با شور و شوق و امید و هدفگذاری و ذهنیت مثبت می‌شینم یه برنامه اینطوری برا خودم مینویسم:

    سحرخیزی، نماز صبح، قرآن

    خواندن کتاب

    گوش دادن فایل

    تمرینات نوشتاری

    تمیز کردن خونه و آشپزی و غذاهای خوب

    رفتن سر کار

    فعالیت در فضای مجازی

    رسیدگی به بچه‌ها

    و خلاصه یه لیست بلند بالا از هرچیزی که دوست دارم در طول روز انجام بدم رو می‌نویسم.

    تا دوسه روز خوب پیش میرم، بعد خسته میشم ادامه نمیدم. تازه اگه یه روز بینش وقفه افتاد ادامه نمیدم و میگم من به درد فلان کار نمیخورم، من نتونستم برنامه‌م رو ادامه بدم و خلاصه خیلی سرزنش میکنم خودمو.

    اما الان به این نتیجه رسیدم: فقط یک کار نه 10تا کار؛

    یک کار که خیلی مهمه و اولیت اصل زندگیمه، اونو انتخاب کنم و هر طوری شده هر روز انجامش بدم، حتی اگه خسته و بی‌حوصله و ناامید شدم بازم انجامش بدم تا یکم عضله مداومت و استمرار رو توی خودم تقویت کنم.

    برای خودم برنامه یک هفته‌ای در نظر گرفتم که کم کم بتونم پیش برم.

    چون اگه گذاشتم یک ماه، بازم نمیتونم انجام بدم و باز روال انجام کار رو ترک میکنم.

    پس دو عامل مهم رو برای تمرین و تثبیت ویژگی استمرار در خودم انتخاب کردم:

    1_ انتخاب فقط یک هدف و انجام فعالیت روزانه در جهت رسیدن به آن

    2_ یک بازه زمانی کوتاه مدت رو برای خودم در نظر بگیرم.

    چون یک هفته زمان کوتاهیه، به خودم امیدواری میدم که تو این 7 روز هر روز یه کار انجام بدم که به هدفم نزدیکتر بشم، هفته بعد هم همینطور ادامه میدم. تا بعدش هم خدا بزرگه خودش کمکم میکنه انشالله.

    توی یه دفتر هم جدول میکشم و با عدد و رقم میزان پیشرفت روزانه‌م رو مشخص میکنم که بیشتر برام ملموس و قابل فهم باشه.

    چون اگه پیشرفتمون رو احساس کنیم، انگیزه مون برای ادامه دادن و بهتر شدن بیشتر میشه.

    اینا چیزایی بود که من از فکر کردن به اشتباهات اخیرم و فکر کردن به سوالاتی که استاد در این فایل بی‌نظیر مطرح کرده بود، دستگیرم شد.

    مثل همیشه عالی هستید.

    سپاس فراوان. در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سحر گفته:
    مدت عضویت: 1647 روز

    سلام به استاد مهربانم و مریم جان عزیز و دوستان عزیزم در این دوره بینظیر

    استاد اول از همه ازتون سپاسگزارم که این دوره بینظیر رو گذاشتید و مارو دارید با خودمون آشتی میدید

    فایل ها یکی از یکی بهتر و دقیقتر و عالیتر

    برم سر وقت سوال

    نحوه برخوردم با اشتباهاتم چطوره ؟

    بهشون به چشم فرصت یادگیری نگاه میکنم یا بشدت خودمو سرزنش کردم؟

    چه واکنشی به اشتباه اخیرم داشتم؟

    خوب من اخرین اشتباهم برمیگرده به چندماه پیش درمورد کارم و سیاه شدن ورق ها که اولش خیلیییییی ناراحت شدم و به خودم گفتم چرا بعد از این همه کار نباید این اتفاق میوفتاد

    واقعا شب تا صبحش خوابم نبرد و با هرکسی که تونستم درموردش حرف زدم و دنبال دلیل بودم

    خودمو سرزنش نکردم ولی خیلیییی ناراحت بودم که چرا این اتفاق افتاده

    بعد کلی سرچ فهمیدم چند مورد دلیلش رو و بعد از یه روز شب به خودم کفتم که اتفاق افتاده جیکار میتونم بکنم ؟هیجی؟

    نهایتش میرم مجدد کارهارو از اول اجرا میکنم بدون دریافت دستمزد اما اینم شد یه تجربه برای کارهای بعدیم

    ولی اینم بگم که استرس داشتم بعدش هم ، چون 4 تا از کارهام پشت سرهم بودن و منتظر بودم خبر برسه که خراب شدن که یکیشون اتفاقا تماس گرفت و گفت خراب شده کارت و بله احساس بد اتفاقات بد خودشو نشون داد و من ضرر مالی دادم

    اما خداروشکر میکنم که ناراحتیم در حد یک روز شد و گفتم اشکالی نداره این تابستون انگار کار نکردم و به پولای از دست رفته دیگه فکر نمیکنم

    در عوض اینا شد تجربه که حواسم باشه چطور باید با ادما برخورد کنم

    ولی در کل ادمی نیستم که خودمو سرزنش کنم

    برعکس بیشتر دنبال مقصر تو بیرونم یه جورایی به خودم اعتماد کامل دارم و دنبال پیدا کردن مشکل از بیرونم

    از زاویه بد نه ها منظورم اینه به خودم اعتماد کاملی دارم که تمام سعیمو میکنم که کار خوب تحویل بدم پس مشکلی اگر پیش میاد از مواد یا سهل انگاری بچه ها یا زیر ساز و غیره

    دنبال دلیل اصلیم تا سرزنش الکلی خودم که نباید میشد چرا شد و از این حرفا

    و این یه موهبت که نمیدونستم تو وجودم هست و البته تماملی بوده چون از اول این مدلی نبودم سرزتش نمیکردم امذ ناامید میشدم و بخاطر ترس از اشتباه قدم نمیذاشتم تو راهی که خیلی بلدش نبودم یا اصلا بلدش نبودم

    اما الان خیلی بهترم و به توانایی هام واقعا اعتماد دارم

    درکل از دختریم که به اشتباهاتم خیلی بها نمیدم نمیذارم تو ناراحتی بمونم مدت زمان ناراحتیم در مورد اشتباهاتم گاها متفاوت ولی خودمو جمع و جور میکنم و برمیگردم به زندکی عادی و میگم این کار نباید میشد الان که اتفاق افتاده دیگه گذشته بهتره به جای ناراحتی دنبال برطرفش باشم و یا اگر قابل جبران نیست کذر کنم و به عنوان تجربه بهش نگاه میکنم

    از اینکه اینجام خداروشکر میکنم که دارم روی خودم کار میکنم و انقد خوب با اشتباهاتم کنار میام و دنبال راهکار خوبم

    و ممنون از شما استاد بینظیرم

    عاشقتونم

    بمونید برام ️

    و از خدا براتون سلامتی عشق برکت و حال خوب میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    محبوبه طاهری گفته:
    مدت عضویت: 1698 روز

    سلام ودرود فراوان خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گل ….محبوبه هستم یک نجات یافته.

    سلام عرض میکنم خدمت دوستان هم فرکانسی

    استاد از شما تشکر میکنم واسه این آگاهیهای نابتون واینکه ضعف و قوت بچه ها رو بیرون میکشید

    بنده یه کارگاه کوچولو خیاطی دارم که به تازگی راه اندازی کردم از یه خانه متروکه که تبدیلش کردم به کارگاه و امکانات صفر و چالش های خودش…من با یکی از دوستانم کار خیاطی میکنم که بهم پیشنهاد داد کار برام برش میزنه ومن دوخت رو بیارم تو کارگاه خودم انجام بدم بنده قبول کردم وکار تحویل گرفتم کارگاه من نه نور داشت نه بخاری برای گرما به طوری که من با کاپشن وکلاه تو کارگاه کار میکردم و روزها تا ساعت 5 بیشتر نمیتونستم اونجا باشم ومن بهش قول 3 روز دادم ولی متاسفانه بخاطر شرایط کارگاهم نتونستم کارو به موقعه تحویل بدم و دوستم کلی ازم اعصبانی شد وبه من گفت دیگه باهات اینجوری کار نمیکنم چون تو به موقعه کارو تحویل ندادی.به نظر خودم دلایلم خیلی منطقی بود برای دیر تحویل دادن وبه خودم حق دادم.ولی بعد از اینکه نشستم وفکر کردم دیدم اینها دلیل برای توجیحه کردنم نیست ومن دارم از یک نقص اخلاقی فرار میکنم اون مدیریت زمان وبه خودم قول دادم رو مدیریت زمانم کار کنم و وقتی قولی میدم اون کارو انجام بدم به هر صورتی که میشه اصلا خودمو سرزنش نکردم درسشو گرفتم وااینم بگم دوستم بهم گفت انصافا نمیتونم رو دوختت ایرادی بزارم واین باعث شادی و عزت نفسم تو کار شد.وبهم پیشنهاد داد برای اینکه باهاش کار کنم برم تو کارگاهش میدونم رفتن کنارش برام خیلی تجربه های فوق العاده داره…

    استادجونم ممنونم که هستی ..خداروشکر بخاطر داشتن شما …..دوست دار شما محبوب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 704 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق

    من از دیروز دارم به این فایل و سوالاتش فکر میکنم و چند تاشو تو دفترم نوشتم و خیلی حس بهتری بهم داد که میتونم حل بکنم و قبول کنم اشتباهاتمو

    درمورد سوال اول :

    اشتباهی که من چند روز اخیر داشتم و همون موقع متوجه شدم و با ذهنیت قدرتمندم جواب ذهنم رو دادم این بود که من که تازه رنگ روغن رو شروع کردم و ایراداتی داشتم که استادم گفت تو کلاس به همه هنرجوها و با اینکه از سال 96 با اکریلیک نقاشی کشیدم و خود آموز هر بار با تمرین در مقایسه با قبلم حرفه ای تر شدم

    ولی وقتی کلاس رنگ روغن رفتم میگفتم این که کاری نداره اصولشو که استادم گفت و مکعب و درست کشیدم و محو کردم و انگار شانسی درست در اومده بود به قول استاد عباسمنش که میگفت تو یکی از فایلا که ممکنه قانون یه چیزیو بلد نباشی مثلا قانون چجوری گل زدن به دروازه رو بلد نباشی ولی شانسی بزنی و گل بشه

    دقیقا من اون مکعب رو بر خلاف اصول رنگ روغن که در نظر نگرفتمش و با آموخته های اکریلیک پیش رفتم

    اکریلیک اینجوریه که قلمو و رنگ رو هرجوری روی بوم بکشی رد قلم اصلا نمیمونه که جهت دار دیده بشه یا بد دیده بشه ،،،

    ولی در رنگ روغن اصولش اینه که باید اول با قلمو رنگ رو در همه جهت ها بکشی و همه رنگارو محو کنی با همون روش و رنگی جدا از هم نمونه که بعد آخر سر تو محو کردن با قلموی محو کن مشکل پیش بیاد

    من میگفتم نه من به روش خودم خیلیم خوب درآوردم و انگار مقاومت داشتم که به اصول رنگ روغن کارمو انجام بدم

    بعد که تمرین دومم شد مخروط و استوانه باید میکشیدم لک دار شد و مثل تمرین قبلی نشد که صاف و عین عکس در بیاد اونو بازم با روش خودم انجام دادم بعد سومین بار استادم گفت قابل قبوله

    به تمرین سوم که رسیدم ،کشیدن یه کُره دایره بود که خیلی سخت تر بود اونجا بود که به اشتباهم پی بردم هر چی دایره رو رنگ میکردم اصلا شبیه کره نمیشد ،انگار یه دایره رو فقط ساده رنگ‌کردی و اصلا حجم نگرفته بود

    بعد جلسه بعدش که تمرینمو بردم سر کلاس ،دیدم استاد گفت همه تون اشتباه رنگ کردین و این یه اشتباه هست و مشکل بزرگ تو رنگ کردن دارید اگر این رو یاد نگیرید استاد رنگ روغن نمیشید چون این پایه و اساس رنگ روغنه و اگر شما اینو بلد بشید هر طرحی رو به سادگی میتونید رنگ کنید و مهارت پیدا کنید

    و اون اینه که به تمام جهات قلمتونو حرکت نمیدین فقط در یک جهت میکشید که زود هم میرین سراغ محو کردنش و در نتیجه کارتون لک دار میشه و جهت قلمو روی کارتون میفته و اصلا کُره تون حجم نمیگیره

    و گفت اشتباهتون اینه و اصلا نترسید چون اول کار هستین این مسائل پیش میاد شما فقط باید تمرین کنید تا بره تو ذهنتون اون یادگیری و ماهیچه هاتون به صورت ناخودآگاه خیلی طبیعی و راحت خودش انجام میده

    استادم سر کلاس از ناخودآگاه و آگاهی هایی حرف میزنه که خیلی لذت بخشه که استاد نقاشی آگاهی دارم و خدارو شکر میکنم

    در جواب دومین سوال استاد :

    من این اشتباهمو قبول کردم و گفتم آره! راست میگه من مقاومت داشتم که به روش خودم کار کنم و یه جورایی افتخارم میکردم که به روش استاد کار نکردم کار اولم قشنگ در اومد اتفاقی بود قشنگ دراومدنش

    بعد گفت الان دوباره کُره رو به روش شما که خراب کردین کار میکنم تا ببینید ایراد کارتون کجاست و سعی کنید که حلش بکنید

    و ازمون خواست که موقع کار حواسمونو جمع کنیم و فقط به حرکت دست استاد دقت کنیم

    اینجا یاد فایل استاد عباسمنش افتادم که درمورد تمرکز و فایل انیشتین میگفتن که در هر کاری تمرکز داشته باشی خیلی سریع یاد میگیری

    و من اینو در یک جلسه که تمرکز کردم و به حرکت قلم استادم دقت کردم و حواسمو جمع کردم ،یاد گرفتم

    من بعد کلاس که اومدم خونه، ذهنم شروع کرد به گفتن اینکه سخته ولش کن تو نمیتونی یا چیزای دیگه که میخواست بمباران کنه منو تا تمرین نکنم

    وقتی داشتم رنگ میکردم، اوایل کلاس هم این فکرو داشتم که چقدر سخته رنگ روغن عجب کاری بود کردم اومدم یاد بگیرم و هی ذهنم میخواست بگه که تو نمیتونی و از این حرفا که من دیگه از یادگیری رنگ روغن منصرف بشم

    ولی بارها به خودم میگفتم تویی که هیچی بلد نبودی از رنگ اکریلیک خود آموز با تمرین بیشتر ،الان میتونی طرح هایی رنگ کنی که هر کس میبینه کارتو میگه برچسبه ؟؟؟ حتی خود استادم یادمه سال 96 که تازه شروع کرده بودم یه عکس ماشین آتش نشانی رو چوب کشیدم بردم به استاد رنگ روغنم که اونموقع کلاس طراحی میرفتم نشون بدم بهم گفت که برچسبه انگار خیلی خوب کار کردی آفرین

    و به خودم گفتم یادت باشه با تمرین همه موفق میشن تو هم موفق میشی

    و بعد شروع کردم این بار کُره رو به روش اصولی رنگ روغن کار کردم و واقعا نتیجه اش فوق العاده بود خیلی بهتر از قبل شد حتی حجم گرفتنش هم قشنگ در اومد

    ولی باز هم بینهایته یادگیری و کنترل ذهن من هر چقدر تلاش کنم همونقدر موفق تر میشم

    در مورد سوال سوم

    بگم که درسی که از این اشتباهم گرفتم این بود که من یاد گرفتم هر چیزی اصولی داره

    دقیقا یاد حرفای استاد عباسمنش افتادم که میگفت قانون خدا ثابته و وقتی میدونی که این قانون ثابته و بدونی که فقط و فقط با عمل کردن به این قانون به نتیجه میرسی و سریع تر به هدفت میرسی ،پس چرا راه های دیگه رو میری ؟ تو سعی کن فقط به اصول و قوانین عمل کنی و باورش کنی همین کافیه برای زود رسیدن به هدفت

    من یاد گرفتم که دیگه مقاومتی نداشته باشم یا اینکه بخوام به روش خودم عمل کنم

    خیلی شگفت زده شدم وقتی که به اشتباهم پی بردم و شروع کردم به رنگ کُره و دیدم دایره ام حجم گرفت و کُره شد و خیلی راحت با فهمیدن اون اشتباهم با یک بار تمرین به نتیجه نهایی رسیدم البته نزدیک شدم درسته یکم شاید ایراداتی داشته باشم و این بار استادم بگه ،ولی واقعا خیلی خوب شده از اون روش خودم که اشتباه بود

    یه درسی هم‌که گرفتم این بود که اصلا عجله نکنم و آرام آرام پیش برم و فقط نقاشی خودم رو با دیروزم مقایسه کنم و با هنرجوهای دیگه رقابتی نکنم و مقایسه نکنم کارمو چون اینجوری به اشتباه میفتم و پیشرفت نمیکنم

    فقط و فقط خودم رو با دیروز خودم مقایسه کنم و پیشرفتم رو ببینم

    من به تواناییم که میتونم انجامش بدم مطمئنم چون خدا به یک اندازه به همه توانایی داده فقط کافیه که تمرین کنم و آروم باشم و از مسیر یادگیریم لذت ببرم و ذهنم رو کنترل کنم که هر بار صبور باشم ،که بگم اگر ایرادی هم داشتم حل شدنیه پس میتونم و میشه

    در مورد سوال چهارم

    از این به بعد به این شکل عمل میکنم که هر وقت خواستم رنگ کنم تمرین رنگ روغنم رو بلافاصله اصول و اساسی که در رنگ روغن هست و قانون یادگیریش هست رو به خاطر بیارم و با احساس خوب کار کنم تا نتیجه بهتر و بهتر بشه

    حتی من ،چون تازه کارم رنگ هام اضافه میمونه و استادم گفت که به مرور یاد میگیرین که رنگاتون اضافه نمونه و زود تموم نشه

    چون رنگ روغن گرون هست و خیلی به درد میخوره یه ذره اش ، درستش اینه که رنگ رو به اندازه استفاده کرد و خیلی زیاد رنگ نذاشت که زود به زود تموم بشه و نتونی مدیریت کنی مقدار رنگی که استفاده میکنی رو

    خیلی خوشحالم از اینکه این فایل بهم یاد داد و چند اشتباهی که تو این دوروز فکر کردم و شناسایی کردم رو نوشتم و ازشون درس گرفتم و نوشتم و ذهنیت قدرتمند کننده داره شکل میگیره با این آگاهی های جدید

    و باز هم این تمرین هارو دوباره میبینم و انجام میدم در مورد چیزهای دیگه

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش از خدا میخوام و سپاسگزارم استاد عزیز که وقت میذارین برای همه خانواده تون بینهایت سپاسگزارم

    خدایا شکرت سپاسمندم ازت بابت این فایل فوق العاده و تمرین عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: