پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-photo.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-30 07:02:222024-02-14 06:19:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند هدایتگر
سلام استاد جان
99 درصد الگوهایی که در هر زمینه تو زندگی من در تمام ابعاد داره اتفاق می افته یک سیر یکطرفه از سمت من به سمت دیگران هست بطور مثال :
من همیشه باید احساساتم رو بروز بدم
من همیشه باید صبور باشم و مشکلات رو حل کنم
مشکلات مالی رو همیشه من باید حل کنم
دادن هدیه یا سوپرایز کردن آدمها همیشه از طرف من هست
دادن عشق و علاقه از طرف من همیشه هست
مسئولیت حفظ رابطه من باید باشم
من باید در مقابل مشتریانم کوتاه بیام
من همیشه باید شنونده مسائل دیگران باشم
من همیشه باید حالم خوب باشه و به دیگران انرژی مثبت و حال خوب بدم
و تمام اینها در تمام روابط صادق هست فرقی نمیکه خانواده ، فرزند ، همسر ، دوست یا همکار باشه
مثلا در زندگی مشترک عملا همسر من یا بیکار بود یا هیچ پولی به خونه نمی آورد و 100% هزینه ها با من بود از مسافرت گرفته تا هزینه بچه و خونه و بعد از جدایی ما و ازدواج مجدد ایشون ، کلی تغییرات در زندگیش ایجاد کرده
در بین دوستان من همیشه حواسم به اونهاست که خوشحال باشن ، کادو براشون میگیرم و کافیه کوچکترین چیزی اشاره کنن سریع براشون انجام میدم در صورتیکه اونها هیچ کدوم اینطوری نیستن
در خانواده هر کس هرکاری داره یا جایی گیر میکنه یا پولی بخواد اول بمن زنگ میزنن و این به این صورت هست که اگر پولی هم بدهم توقع دارند که نگیرم
در بین مشتریان تعدادی همیشه هستند که بموقع پرداخت نمیکنند و کار رو سخت میکنن در صورتیکه همین افراد همیشه پول میدن
یا اگر در کلاسی شرکت کنم تمام جزوات رو مرتب مینویسم و براحتی و رایگان در اختیار دیگران قرار میدهم
همیشه من برای تولد همگی اقدام میکنم و آنها را بینهایت سوپرایز میکنم و این در حالی هست که تولد من گاها فراموش میشه یا در حد گفتن ی تبریک میمونه
نکته قابل توجه این هست که این افراد در برخورد با دیگران اینطوری نیستن و ی رویکرد دیگه ای دارن
اینم بگم که 99 درصد افرادیکه با من وارد ارتباط میشوند فرقی نمیکنه همجنس یا غیر همجنس یا مشتری با تلاش و علاقه فراوان خودشون رو وارد ارتباط با من میکنن
و به همین دلیل این باور در من شکل گرفته که من فقط دهنده هستم نه گیرنده
و الگوی بعدی من مادرم هست که همیشه در خانواده قربانی بوده و همیشه از تک تک سلولهاش برای همه مایه گذاشته و فداکاری بیش از اندازه داشته یعنی ی چیزی میگم ی پیزی میشنوید
خیلی دوست دارم این باور در من اصلاح بشه ولی با تلاشهای فراوان هنوز به نتیجه نرسیدم
تا حدودی بعضی از این مسائل بعد از آشنایی با شما و سایت بهتر شده شاید بشه گفت 5% اما انقدر بولد نیست که تغییرات رو بخوام حس کنم
استاد جان مرسی که با دادن این الگوها دارید این سیمانی که درون مغز من هست رو میتراشید و من و به فکر کردن وادار میکنید و اینکه نسبت به اتفاقات بی تفاوت نباشیم و اونها رو ریشه یابی کنیم
عاشقتونــــــــــــــــم
سلام سید عزیزم
من الگوی تکرار شونده کنترل گر دارم
چون من تو یه خانواده فوق مذهبی بهتره بگم بیمار به دنیا اومدم
و همیشه ار 6 سالگی به بعد تحت کنترل بودم چادر سیاه باید سرم بود همیشه تو خونه بودم و….این شد یه الگو
بعد ازدواجمم همینطوره الان همسرم در همه ی امور زندگیم باید تصمیم بگیره و نظر نظر اونه …حرف آخرو اون میزنه و من بااینکه هیچ اعتقادی به حجاب و پوشش خاصی ندارم نه تنها خودم بلکه دخترامم اسیر باورای من شدن البته بچه های من مسیر رشد خودشونو دارن …
باور تکرار شونده بعدیم
حسرته
همیشه هر 2 یا 3 ماه یکبار یه نفر از اطرافیان به چنان موفقیتی میرسه که من با همه وجودم حسرت میخورم
این حالت حسرت خوردنو 8 ساله که دارم
و هر بار که این اتفاق میوفته غم شدیدی بهم چیره میشه …آخرین بار 1 سال فقط گریه کردم 1 سال که مسگم یعنی واقعا 1 سال از صبح تا شب اشک ریختم
و چیزی که الان میخوام اینکه پاشم و حرکت کنم و جلوگیری کنم از واکنش های احساسی به موضوعاتی که نقطه ضعف من شدن …انقدر این حالت غم و حسرت و بازنده بودن برام شده یه عادت که به سختی میتونم بخندم …
جملاتی که خود به خود تو ذهنم میاد اینه
من کلا سیاه بخت شدم
شوهر من یه بی غیرته
همه پشت شوهر منن هیچکس منو نمیبینه
زنده بودن و نبودنم هیچی اهمیتی نداره
بعد از هر اتفاق ناخوشایندی باوارام سیمانی تر میشن
بعد از هر حسرتی که از ته دل میخورم بعدداز هر بار که شوهرم فریاد میزنه میگه چادر سر خودتو بچه ها کن انگار واقعا جیگرم میسوزه و فقط اشک میریزم و میرم تو تنهایی و انزوای خودم البته که غم و ناراحتی من برای هیچکس زره ای مهم نیست ….
و تازه لذت هم میبرن اگه درد و غم منو بفهمن
من خیلی سختمه بلند شدم انگار پذیرش اینکه سیاه بختم برام راحت تره انگار ازراین درده دارم لذت میبرم
ولی وقتی آدمهایی رو میبینم که دارن کیف میکنن و لذت میبرن
میگم پس من چی
منم میخوام
چرا برای بدست آوردن هر چیزی باید جون بکنم در صورتی که برای دیگران از قبل همه چیز آماده شده و فرش قرمز پهنه و شرایط همونجوریه که اونا میخوام بددددددددددددددددووووون هیچ تلاشی
من سگ دو میزنم واسه هر چیزی واقعا سگ دو
با وجود تلاش زیادم
هیشکی روم حساب باز نمیکنه همیشه تحقیر میشم
چون خودم خودمو باور ندارم
دوست عزیز، من که اصلا خونوادم مذهبی نبودند و اصلا صحبتی نبود غیرت و محدودیتی نبود برام و آزاد بودم وقتی شرو کردم به اصلاح باورهام یچیزایی بالا اومد که حتی نمیتونستم باور کنم، بخصوص باورهای محدود کننده برای زن، کلا میخوام بگم خانوادتو بهانه نکن ریشه های فرهنگی عمیقی وجود داره که حتی توی کشورهای موفقم زن ها محدودیت دارند، پس پاشو دستتو بزن به زانوهات و حرمت نفس و باورهاتو مجدد بساز، ناامید نشو اصلا
سلام عزیزم اول بهت تبریک میگم و صمیمانه تحسینت میکنم که اینهمه از فایل هارو خریدی مخصوصا اونی که آرزوی منه . دوره سلامتی . واقعا دمت گرم .
بعد حرفاتون منو یاد یکی از فایل های استاد انداخت که در مورد سگ سیاه افسردگی.
من احساس میکنم شما افسرده هستی عزیزم چون خیلی طولانی مدت افکار و احساسات مخرب داشتی
ولی بدون چون خدا جهان رو بر پایه خیر بنا کرده . اگه تو روی احساس خوبت کار کنی در عرض نصف سال نتیجه خیلی خوبی میبینی .
یک سال گریه کردی . شش ماه هم بخند .
حتما دلیلی برای خنده پیدا نمیکنی ولی بدون جوینده یابنده است.
با نام خداوند مهربان
سلام به هم سفر عزیزم خانوم زهرا کریمی
چقدر زیبا گفید این جملتون رو که یکسال گریه کردی شیش ماه بخند
اره درسته چرا من بهش توجه نکردم
خدایا شکرت بابت این کلمه فوق العاده
وقتی ی زره به جهان نگاه کنیم دنیا دنیای فانی هست
بخندی باز برمیگردیم به اصل خودمون
گریه و غم باشیم میرسیم به اصل خودمون
فقیر یا ثروتمند مریض یا سالم
در نهایت میرسیم به اصل خودمون
خوب فقط من باید انتخاب کنم کدوم و خیلی جالبه هنوز انتخاب نکردم
این جملت که شش ماه بخند منو بد جور لرزوند که این سوال برام پیش امد که من میخوام چطور زندگی کنم
غمگین یا شاد
ثروتمند یا فقیر
نمیدونم که درسته یا غلط ی ترسی در وجود من قرار داره که در قران امده زمانی که میمیریم بهمون میگن که چطور زندگی کردی در اون دنیا و من همیشه این ترس رو دارم که نکنه از نعمت های خداوند اینجا استفاده نکرده باشم و اون دنیا رو سیاه باشم
و این جمله شما واقعا منو به فکر فرو برد و کاری کرد که من تصمیم بگیرم که چطور باید زندگی کنم
و اینکه من هنوز جستجوی زیبایی نکردم انتظار اینو دارم جهان برام زیبا باشه
جستجوی ثروت نکردم انتظار دارم که جهان اینطور باشه
جستجوی عشق نکردم و انتظار عشق دارم
خوب اینکه من نشستم اصلا کار درستی نیست
زهرا خانوم واقعا از خداوند تشکر میکنم و سپاسگزارم که جمله ای که قرار بود بهم بگه رو از کامنت و زبان شما بهم گفت و و واقعا عاشقتونم سپاسگزارتم
سلام به استاد عزیز وخانوم شایسته دوست داشتنی وخانواده عزیزم دوست عزیز امیدوارم همیشه سلامت وموفق باشین متنتون رو خوندم خیلی شبیه به گذشته من وشاید تو یه چیزای مثل الان من یه چیزی که باعث شد بیام وپیام بزارم این بود که من پروفایلتون رو دیدم وخیلی هم خوشحال شدم وباور پذیر تر شد برام که منم میتونم از محصولات استاد تهیه کنم وبه پیشرفت خودم وجهانم کمکم کنم وزندگی دلخواه خودم رو بسازم که تا الانم به لطف خدا خیلی موفق بودم توش تعجبم اینه شما خیلی از محصولات استاد روتهیه کردین وبا این وضع باز هم گلایه میکنین یاد حرف استاد میفتم که مدت عضویت توی سایت مهم نیست مثل اینکه باشگاه ثبت نام کنی اما نری برای تمرین حس میکنم شما از محصولات استاد اونجور که باید استفاده وعمل نکردید چون خیلی از دوستارو میبینم پروفایلاشون رو چک میکنم میرم توی بهر حرفای که میزنن ودر حد فهم خودم میدونم که دارن از قانون استفاده میکنن من تا الان از فایلهای رایگان استاد استفاده کردم شکر خدا خیلی تاثیر گذاشته تو زندگیم شما فکر میکنم اونجوری که باید تعهد نداشتین دوست عزیز این رو به عنوان یه دوست واز روی دوستی میگم بیشتر از اینها به فایلها گوش وعمل وتعهد داشته باشین مطمنم که نتیجه های بزرگی توی زندگی تون میبینین
سلام استادم استاد چی بگم از دوره کشف قوانین چی بگم هر لحظشو گوش میدم اشک میریزم یک هفتس دوره رو خریدم هنوز جلسه دو موندم هنوز میگم خدایا شکرت خدایا که دارم خودمو کشف میکنم اصن خودمو میفهمم مریم جون سپاسگزارم بابت تمرینای که به زبون خودت برامون ساده کردی و همین جور میگم خدایا شکرت استاد این دوره اصلو اساس همه دورهاس هر کسی هر دوره شمارو خریده باید این دوره رو هم بخره استاد چی بگم که چه ترمزای از خودمو کشف کردم چه ترسای الکی داشتم که همش ترمز بود یه چیز پوچ بی اساس استاد نمیدونم با چه زبونی ازت تشکر کنم سپاسگزارتونم استاد با اینکه من فقط گوش دادم و فقط تونستم در مورد یکی از مسائلم سوالای مریم جونو جواب بدم امروز به طرز عجیبی همه چیز راحت برام پیش رفت راحت فروختم پیجم یه پست گذاشتم عجیب ویو خورد و فروختم که از شدت خوشحالی فقط اشک ریختم که چرا من الکی یه چیز کوچیکو برای خودم بزرگش کردم عاشقتم استاد یه دونه ای مریم جون عاشقتم که با اون صدای زیباو دلنشینت صحبت میکنی بهترینا نصیب دل پاک و مهربون هردو تون بشه
به نام خدا
مینویسم برای اینکه احساس ارزشمندی ام را بالا ببرم
مینویسم برای اینکه ذهنم میگه بقیه خیلی زیبا مینویسن، نوشته تو ابتدایی است. برو هر وقت مثل سید علی خوشدل یا مثل نفیسه حاج محسن یا مثل سعیده شهریاری نوشتی بیا.
مینویسم برای اینکه ذهنم میگه وقت استاد را تلف نکن
مینویسم برای اینکه ذهنم میگه برو وقتی خیلی دست پر شدی بیا
منم میگم ساده و روان مینویسم همونی که هستم را دوست دارم ،استاد عاشق خوندن کامنت است و منم وقت با ارزشم را گذاشتم برای کامنت نوشتن ،میگم همین الآنم نتایج عالی گرفتم همین نتایجی که یک روزی آرزوم بود
بی حاشیه ،اصل مطلب
الگوهای تکرار شونده ، بحث با همسر ،پدر،مادر یا هرکسی که حرفی برخلاف عقاید من میزد انگار من دنیا اومده بودم به آدم ها تفهیم کنم راه درست اینه که من میگم بعد که با قوانین آشنا شدم تدریجی نه یک شبه هر نوع بحث در هر موردی ،سیاسی ،اجتماعی،مالی،خانوادگی، عقیدتی،نظامی، جهانی، دینی و مذهبی ، حتی پوشش و خرید رفتن و دکوراسیون خانه و همه چی را کلاً کنار گذاشتم ،حدود دوهفته قبل نظرم را راجع به اینستاگرام و پست هاش گفتم یکی هم شروع کرد به بحث منم از شیوه اعراض استاد استفاده کردم و اصلا نشنیدم صحبت هاشو و هیچ جوابی هم برای اثبات درستی نظر خودم ندادم از این کارم خیلی راضی ام
الگوی تکرار شونده ، احساس مزاحم بودن برای بقیه است طوری که توی رانندگی هم احساس میکنم نکنه بقیه را اذیت کنم با این رانندگی ام.یا وارد جمعی که دارند صحبت می کنند نمیشوم اون ها با هم صمیمی اند شاید حرف های خصوصی بخواهند بزنند مزاحمشون نشوم، کلا راحت نیستم.
خوشبختانه فهمیدم این از حس عدم ارزشمندی می آید و پاشنه آشیل است باید درستش کنم.
الگوی تکرار شونده ، تمام خانم های دور و برم از فامیل تا دوست و آشنا و …همه در حال حاضر خانه دارند یعنی از حدود 100 تا خانم شاید دو نفر شغل داشته باشند و یکی شون هم آن قدر ازم دور است که فقط سالی یکبار پیامکی احوال پرسی می کنیم. یعنی من خودم تو شاغل بودن نقطه ضعف دارم و اینکه از خودم درآمد داشته باشم ،خدایا کمکم کن شرک وابستگی به همسر را کنار بگذارم و خودم به استقلال مالی برسم.
الگوی تکرار شونده ، وقتی مورد انتقاد قرار بگیرم بهم میریزم میدانم نظر مردم برام خیلی مهمه و این نشتی انرژی ام است دوره عزت نفس را گرفتم آرم آرام آرام پیش میروم و آگاهم که نتایج تدریجی تغییر میکند و باید اجازه بدهم، فرصت بدهم تا تکامل را طی کنم. همانطور که استاد میگویند دکمه نداره بزنیم از خواب پاشیم ببینیم همه چی عوض شده . اما همینکه میدونم الان اشکال کجاست خودش پنجاه درصد کار انجام شده در واقع عیب یا مشکل یا بیماری عارضه یا هرچیزی اسمش را بگذارید شناسایی شده و درمان هم مشخص است فقط می ماند عمل ،ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.
اما آدم های زندگی ام تا به امروز همگی خوب مهربان، مذهبی خوش برخورد دست به خیر کلا همیشه انسان به معنی واقعی بودند.
دو تفاوت خوب و پیشرفت هم داشتند
1. تا پارسال از نظر مالی متوسط که البته امسال با طبقه مرفه تری همنشین شدم خدارو کرور کرور شکر که برام نوید آینده لذت بخش تر ی را میدهد
2. از نظر مذهبی هم با انسان های باز تر و پذیرای عقاید مختلف همنشین شدم که این نتیجه تغییر خودم است به لطف الله
خدایا کرور کرور شکرت توانایی دادی خودم را بررسی کنم و خودم را برای خودم رو کنم
ممنون استاد بابت تمام محبت هاتون و پیدا کردن راه درست و نشان دادنش
به نام پروردگار جهانیان …به نام خداوند هدایتگر …
دوست نازنینم سلام بروی ماهت …
از قلبم برات مینویسم …میدونم به قلبت میشینه …
خداوند من رو هدایت کرد به خوندن کامنتت ….و وقتی اسمم رو توی خط های اولش دیدم ..چند بار پلک زدم تا مطمئن بشم درست خوندم …مطمئن باشم ..اسم و فامیل منه …
نمیدونی چه شوقی توی دلم انداختی …چقدر قلبم روشن شد …
اصلا ی لحظه با خودم تکرار کردم … واقعا با منه …؟ :))
نفیسه ی نازنینم …خداروصدهزارمرتبه شکر که پشت شیطان رو به خاک مالیدی و نوشتی و بدون این نوشتن یکی از روش های همون صلاتی که خداوند درقرآن بهش سفارش کرده …
نفیسه ی نازنینم …دوست ارزشمندمن …تو تکه ای از روح خداوندی که اصل و سرمنشا خودش رو پیدا کرده و داره تلاش میکنه هر روزش بهتر از دیروزش باشه …
نفیسه جانم …از تحسینت سپاسگزارم …بدون که اگر جمله ای در کامنتم نوشتم که برات زیبا دیده شده …اعتبارش از من نبوده …از خداونده …
وگرنه من اولین کامنتی که توی سایت گذاشتم بعد از صدو سی روز عضویتم بوده و کلا دوسه خطه …
سعیده فقط تکاملش رو طی کرد و تموم تلاشش رو کرد به نیروی هدایت وصل بشه …
ازت میخوام همیشه و همیشه بنویسی …و قبلش از الله یکتا طلب هدایت کنی …و ازش بخوای به انگشتانت جاری بشه …
دوستت دارم بی نهایت …
و به دستان قدرتمند پروردگار میسپارمت …
مرررسی که هستی
قلب فراوان
سلام گرم من به بنده ی توحیدی خدا سعیده ی دُر دانه خدا.
الان بعد شکرگزاری روزانه ام آماده نوشتن شدم ، اما از کجا بنویسم، از ذوق دیدن کامنت شما برای، من از اشک شوقم، از لذت فراوان راهنمایی ات،از سخنی که خدا بر دستانت الهام کرد ،نمی دانم چه بگویم.
من کامنت های شما را دنبال میکنم از طریق ایمیل و امکان خوبی که استاد گذاشتن ،باورم نمیشد وقتی کامنتتون را خواندم از شدت ضربان قلب از خوشحالی نمیتونستم بشینم ، فرصت گرفتم تا آرام بشوم بعد تشکر کنم .دیروز دوبار همونطور که راهنمایی کردید که از الله یکتا هدایت خواستم برای نوشتن مثل شما وضو گرفتم اما نشد ، البته بعدش اتفاقی افتاد که فهمیدم چرا نتونستم بنویسم چون دیروز مورد انتقاد قرار گرفتم و به جا هم بود انتقادش ،منم طبق برنامه قبلی ذهن بهم ریختم و کارهای قبل داشت تکرار میشد که یادم اومد ، نه! خدا یادم انداخت که همین پاشنه آشیل را نوشته بودی ها !و آرام شدم نه اینکه بخواهم خودم را آرام کنم .
و الان درک بهتری از صحبت شما دارم که «نوشتن پشت شیطان را به خاک مالیدن است و یکی از روش های صلاتی است که خدا در قرآن سفارش کرده »
نمیدانم با چه زبانی از خدا تشکر کنم وگرنه من کجا و مورد تفقد واقع شدن از سمت سعیده شهریاری کجا .
در آغوش خدا بوسه باران عشق الهی باشی
سلام به دوووست عزیزززم نفیسه جان
تیکه از نور خداوند که عشق و صلح و نور وجودی خودش رو ساتع میکنه …
مرررسی که هستی دختر …باید بگم من کجااا و این همه لطف و محبت دوستان توحیدی ام کجاااا…
اینجاست که قرآن عزییزم میگه …
فَبِما رَحمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ
این توحید که قلب مارو در کنار هم قرار داده …این عشق الهی که مارو در برگرفته …
عشقی که پشت در خونه ی هممون بود …و ما با کمک استاد قفل این در باز کردیم و هممون غررق نور شدیم …
عاشقتم دختر …که انقدر خوب داری به خودشناسی میرسی …
برات بهترینِ بهترین هارو میخوام …
قلبِ فراوانِ فراوان
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و همچنین همه ی خانواده های عزیزم.
من از سن 17 سالگی تا الان که 31 سالمه یک الگوی تکراری در بین خانواده ام، دویتان، همکارانم، همکلاسی هایم و هم خدمتی هایم داشتم.
با اینکه چند طیف از جامعه در زمان های مختلف گذشته اما هیچوقت این الگو تغییر نکرد.
مثلا وقتی میریم فوتسال اگه یه اشتباه کنم همه به من غر میزنن در صورتی که از تمممااامه هم تیمی هام بازیم بهتره در حدی که اگه من تو تیم باشم تیممون میبره و اگه نباشم میبازه اما توانایی من مهم نیست، مهم اون احساس ارزشمندی هست که من در قلبه خودم و در درون خودم احساس میکنم.
یا اینکه در محل کار اگه اشتباهی کنم شروع میکنن سوژه کردن و تمسخر کردن و تیکه پروندن در صورتی که اگه همکارانم اشتباهی بزرگتر از من انجام بدن کسی به اونها حرفی نمیزنه.
این درحالیه که من از نظر تونایی و خصوصیات خوب بسیار از بقیه ی همکارانم سر ترم.
اما این الگوی تکراری همیشه و همیشه تو زندگیم بود و این الگو با تغییر مکان از استان به استان از مکان به مکان بهبود پیدا نکرد یا با گذر زمان حتی 14،15 سال تغییری ایجاد نشد و حتی با تغییر آدم های متفاوت هم همون الگو باااز هم تو زندگیم بود.
خوشبختانه با استفاده از این مسیر به این درک رسیدم که منم هستم که باید تغییر کنم و نه تغییر ظاهری یا مقطعی بلکه تغییر بنیادین در باور هایم.
سلام ابراهیم عزیز
شما دانشجوی خیلی موفق استاد هستید من همیشه کامنت های شمارا پیگیری می کنم ودرجریان موفقیت های شغلی و روابطی شما هستم وبسیاربسیارتحسینتون میکنم
واما درمورد مسآله الگوهای تکرارشونده براتون ، به نظرمن شما تنها کاری که باید انجام بدین اینکه ازخودتون با قدرت واقتدار دفاع کنید
مثلادررابطه بااشتباهی که دربازی فوتسال می کنید هروقت اولین نفری که بهتون غر زد بلافاصله با بیانی محکم بگید که من حالایک اشتباه کردم لزومی نداره غربزنیدوایراد بگیرید یادتون باشه اگرمن تواین تیم نباشم بازی رومیبازید واگرمن بازی کنم برنده میشیم اینطوری اونا ساکت میشن اگرهم سکوت نکردند من اگرجای شماباشم برای به کرسی نشوندن حرفم وثابت کردن اونا ازتیم خارج میشم (موفقیت درهرکاری بهایی داره وبهای حفظ امنیت اخلاقی شمادراین بازی اینه که بااین گروه فعلابازی نکیند) مطمئن باشید بعدازشکست های پی درپی خودشون میان سراغتون وازتون دعوت می کنند تابرگردین توتیم .
واما درجمع همکارانتون اگرمرتکب اشتباهی شدین که اصلا مهم نیست چون انسان جایزالخطاست بنابراین اولین نفری که خواست سوژه کنه اشتباهتون رو و تمسخر کنه بازهم بلافاصله ازخودتون دفاع کنید باکلماتی که خودتون بهترمیدونید اون زمان وبه اون فرد چی بگید باصدایی که ازقدرت درون تون سرچشمه میگیره جوابش روبدید این حرکت فوری شماباعث میشه مسآله سوژه شدن شماادامه پیدانکنه وبه اصطلاح درنطفه خفه بشه .
مطمئن باشید اگردو الی سه بار به همین صورت ازخودتون بلافاصله دفاع کنید دیگر تکرار نخواهد شد
این موضوع دفاع کردن واجازه ندادن به هیچ کس که بخواد سوء استفاده کنه وشخصیت ارزشمند شمارو زیرسوال ببره به عزت نفس برمی گرده پیشنهاد می کنم روی عزت نفس تون کارکنید تا همیشه قوی و توانمند وقدرتمند حرف بزنید وبه این ترتیب به همه اجازه میدهیدکه باشماباعزت واحترام وبزرگ منشی صحبت کنند و همواره برای شمااحترام ویژه قائل شوند
موفق باشیدابراهیم عزیز
سلام دوست عزیز
وفثقتی کامنت شما رو خوندم انگار گذشته من برام مرور شد ومن هم همیشه این الگوی تکراری برا وجود داشت
وهمیشه میگفتم چرا تا من حرفی میزنم دیگران میکننش سوژه وبه باد مسخره میگیرن اما اگر کسی دیگه ای بود خیلی راحت از کنارش رد میشدند ،من خیلی این نظیر اتفاقات برام پیش میومد وخیلی به دنبال سوالش بودم تا این که هدایت شدم به کتاب نیمه تاریک وجود وکلی خودمو کنکاوی کردم تا ضعفمو پیدا کردم وحلش کردم الان دوسالی میگذره که من دیگه این رفتار برام پیش نیومده واین دوسال کلی دیگه از ضعف های شخصیتیمو رفع کردم که البته ریشه در کودکی دارن
وهمون ادم ها الان به جای مسخره
با دقت وبا لذت به حرف های من تو جمع گوش میدند
وخدا رو سپاسگزارم که ما رو در این مسیر الهی هدایت کرد
در پناه حق
بنام رب العالمین
سلام استاد جان
واقعا تحسینتون میکنم ،شما ی درخواست داشتین که موضوع لیاقت و مورد پژوهش قرار بدین و این خواسته ی شما پاسخ داده شد
یعنی تمام کامنت ها ی این فایل به موضوعِ عدم لیاقت اشاره کردن و این پاسخی به درخواستِ شماست ، هر کامنتی و که خوندم شما رو تحسین کردم
و با خوندنِ کامنت سید علی خوشدل ِ عزیز متوجه ی موضوعی شدم
اینکه من خجالت میکشم با آقایون حضوری روبرو بشم و صحبت کنم با اینکه آدمی هستم که خیلی راحت ارتباط برقرار میکنم و کلا آدم راحتی هستم اما موقع روبرو شدن با آقایون ته وجودم خجالت میکشم و تو ذهنم این سوالِ که الان اون آقا چه فکری میکنه در موردم ؟؟
اگه با خانومش باشه میگم نکنه خانومش ناراحت شه ؟
اگه تنها باشه میگم نکنه فکرهای چرت و پرت داشته باشه و همیشه یه دیوار نامرئی قرار میدم بین خودم و آقایون
اما اگر اون آقا رو مدتی بشناسم حالا چه شوهر دوستم باشه یا همسایه یعنی طوری باشه که بدونم اون آقا من و میشناسه خیالم راحت میشه که فکر اشتباهی در موردم نمیکنه و دیگه خجالت نمیکشم و احساس راحتی دارم .
این یعنی ته وجودم به خودم اعتماد ندارم
وگرنه چرا باید به مردها بی اعتماد باشم ؟
الان یاد ی خاطره یی افتادم که این موضوع و تایید کرد
تو کمپ ی آقایی بود خیلی شخصیتش برام جذاب بود و من حتی خجالت میکشیدم باهاش سلام علیک کنم اما خب فرکانس اینکه برام جذاب و ناخودآگاه ارسال کرده بودم ، حدود 6 ماه بعد که از کمپ رفته بودم ی شب دیدم اون آقا اینستاگرام من و پیدا کرده و بهم پیام داد و کلی ذوق کردم و چند باری باهاش چت کردم و درخواست کرد بریم بیرون باهام که منم هر بار ی بهانه یی آورم و دیگه کلا اینستا رو پاک کردم
و جالبِ که میخواستم علت این موضوع بدونم چرا تو سایت های دوست یابی اقایون خیلی خوبی بهم پیام میدن اما حضوری کسی نیست !!!!!!؟؟؟
امروز با خوندن کامنت سید علی عزیز این چراغ برام روشن شد
عجب بازی جذابیه خودشناسی !!!!!!!!!
همین الان تمرینش و برای خودم طراحی کردم و اجرا میکنم ،خدایا شکرت که آسونم کردی برای آسونی ها
و این آگاهی چرا الان اومد چون من هفته پیش سایت های دوست یابی که برام ایمیل اعضا میومد رو بستم و گفتم خدایا من میخوام ی آدم حضوری بیاد تو زندگی ام من نمیخوام تو دنیای مجازی باشم ، من میخوام عشق و رابطه و لمس کنم حس کنم
و در پاسخ عمل صالح من خداوند پاداش داد و این آگاهی جاری شد
ایمانی که عمل میاره پاداش میگیره. ، آخ جونم
بخدا که این کامنت ها درهایی از بهشت و به روی من باز کرده ،
اجر تک تک بچه هایی که مینویسن با رب العالمین
عاشقِ تک تکتونم
سارا خانم زیبا و مهربان سلام
فکر کنم اولین کامنتی ک من از شما خوندم فایل 885 در مورد ترمزهای روابط بود ک من شمارو خیلی تحسین کردم..
بازم هدایتی الان کامنت شمارو خوندم و دوست داشتم نقطه ی عکس شمارو از تجربیات خودم براتون بنویسم و به جذابیت خودشناسی ک گفتین بیشتر پی ببرین .. خب من تو همون فایل 885 ی مقدار از روابطم و شرایطم گفتم و اینجا دیگه بازگو نمیکنم ولی فقط اینو میگم ک از اونجایی ک تو ارتباط برقرار کردن بسیار اوکی هستم و هیچ مشکلی ندارم ولی ب دلایلی ک قبلا گفتم ،2ساله ک انتخاب کردم ک تنها باشم و خداروشکر با تنهایی خودم درصلح هستم و نکته ای ک از تجربیاتم خواستم خدمتت بگم و سیدعلی خوشدل هم بهش اشاره کرد اینه ک ب خواسته ( جذب شریک عاطفی ) نچسبیدم و بصورت حضوری دختر سرراهم سبز میشه درصورتی ک من با تنهاییم اوکی هستم و اصلا رنجی هم نمیبرم و باخودم و خدای خودم کاملا درصلحم ولی بصورت حضوری نشونه هارو میبینم ک در این کامنت زیباتون من نقطه عکس شما بودم ک گفتم تجربمو بصورت مختصر باشما ب اشتراک بزارم و شاید یک نکته از این حرفا جواب سبز براتون باشه…..
اونی ک میخواید خودش در بهترین زمان و در بهترین مکان با پای خودش میاد فقط ب نیروی غیب اعتماد داشته باش
این کامنت ب من گفته شد و من نوشتم
درکش با خودتون
در پناه خداوند باشید
بنام رب العالمین
سلام به روی ماهِ رضای عزیز
خیلی سپاسگزارم از کامنت زیبا و پر از آگاهی که برام نوشتین
چند بار کامنت شما رو خوندم و از ظهر گوشه ذهنم دارم بهش فکر میکنم
چون ایمان دارم حتی برگی بدون اذن خدا نمیافته و حتما ی پیامی داره کامنت شما
الان دوباره اومدم و کامنت تون خوندم و متوجه شدم که تو ذهنم بصورت مخفی میگم قرار چطوری با اون آدم ملاقات کنم ؟
بعد میگم من دوست دارم ی نفر بهم معرفی کنه !!
بعد اگه یهو تو خیابون باهاش آشنا شم از کجا بدونم این همون آدمِ؟؟؟
آخه ادم های گذشته زندگی ام همیشه طوری بوده که مثلا چند ماه تو جمع یا غیر مستقیم باهاش آشنا بودم و میدونستم کیه و ی جورایی خودم انتخاب کردم که باهاشون دوست بشم!!!
کامنت شما بهم گفت که من دستِ خدا رو برای هدایت بستم و اجازه نمیدم جریانِ هستی کارش و بکنه !!!
أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ ۖ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِینَ
امروز صبح خدا با این آیه بهم گفت که نترس تو در حمایت من هستی
اما من متوجه نشدم که نسبت به چی نباید نترسم !!! که کامنت شما برام موضوع و روشن کرد
واقعا خداروشکر میکنم که تک تک دوستهای بینظیری که تو این سایت دارم اینقدر به الله وصل هستن که کلامتون وحی میشه به قلب انسان
رضا ی عزیزم خیلی خیلی ازت سپاسگزارم که به صدای قلبِ مهربونت گوش دادی و برام نوشتی عزیزم
به حقِ عظمت و بزرگیش که به عزت و بزرگی برسی بنده ی نابِ خدا
به نام الله هدایتگرم
سلام سارا جان
چقدر عالی نوشتی و به چه نکته جالبی توجه و تاکید کردی
اینکه طرف مقابل شما اگه آقا باشه، سخته براتون حتی احوالپرسی تا وقتی که اون فرد شما رو بشناسه و دیگه حس کنید تون فرد میدونه شما چه خانمی هستید
جالبه که خود من هم اینطوری هستم
یعنی با همکاران آقا سعی میکنم با یه حجاب و یه دوری، رفتار داشته باشم مگر اینکه اون همکار، کاملا من رو بسناسه ، همسرمو بشناسه و بدونه که رفتار من با ایشون، چه جنبه ای داره
شما باور دارید که این از روی عدم اعتماد ما به خودمون هست؟؟؟ نمیدونم
دوست دارم در این مورد بیشتر بنویسیم و این نقطه ضعف رو بازتر کنیم تا ببینیم به کدوم ضعف شخصیتی ما بر میگرده چون من هم سر کارم با آقایون بسیار زیادی همکار هستم و گرچه برخورد درستی دارم اما گاهی انگار اذیت میشم یا نگران نظر بقیه هستم که چی فکر میکنن
حتی گاهی اگه دلم بخواد با دانشجوهام شوخی کنم و حس خوبی بهشون بدم، یه کم خودداری میکنم
ممنونم از کامنتت دوست خوبم
همواره شادی سلامتی آرامش و عشق بی انتها رو برای هممون آرزو دارم
بنام رب العالمین
سلام به روی ماهت زهرا جونم
میدونی نسبت به شناختی که از خودت داری و تجربه هایی که داشتی باید علت شو پیدا کنی
من نسبت به الگو ها و تجاربی که داشتم چون از قضاوت اقایون میترسم که نکنه فکر کنه من زن خوبی نیستم یا نگاه سو دارم
چون این الگو ذهنی و داشتم که زنها با مَکر زنانه میتونن مردها رو از راه بدر کنن و از طریق رابطه برقرار کردن به خواسته هاشون برسن
بعد با این باور که تو ناخوداگهم داشتم هر وقت مردی باهام با روی خوش یا لبخند حرف میزد فکر میکردم میخواد باهام رابطه داشته باشه
و وقتی شوهرم هم با هر کی با لبخند حرف میزد من تا بچه دار شدنشونم تو ذهنم پیش میرفتم
البته بخاطر این باور ، آدمی هم جذب کردم که به شدت به رابطه داشتن با خانوم ها علاقمند بود
من در ظاهر به شوهرم هیچوقت خیانت نکردم اما تو ذهنم بارها خیانت شوهرم و تجسم کردم و طبق قانون ثابتِ خداوند هم نتیجه فرکانسم هر بار میدیدم
من خیلی راحت حتی بدون اینکه با کسی حرفی بزنم میتونم جذبش کنم اما همیشه هم این نگرانی تو ذهنم بود که اون آقا نکنه فکر جالبی نداشته باشه
دیروز بعد از اینکه این ترمز و متوجه شدم
دفترم و برداشتم رفتم دریاچه یی که خیلی دوسش دارم ،نم نم بارون هم می اومد جات خالی
بعد در مورد خوبیهای مردها چند صفحه نوشتم و درونم رو با جنس مذکر آشتی دادم و باهاشون به صلح رسیدم
من حتی قبلا دوست نداشتم فرزند پسر داشته باشم
میدونی زهرا جون باید بیل و برداری و باغچه ذهنت و شخم بزنی تا از اون زیر میرا پیدا کنی علتش چیه
من الگو خودم و توضیح دادم که برات مثالی باشه تا بتونی بهتر انجامش بدی
من این مشکل دیگه هم داشتم
چون پدرم برادر نداشت و من بچه اول بودم ،مادربزرگم همیشه میگفت تو هم برادری هم پسر هم پشت برای بابات
و من تا فکر کنم 25 یا 26 سالگی موهامو پسرونه کوتاه میکردم و ظاهرم شبیه پسرا بود حتی تو کوچه فوتبال بازی میکردم با پسرا مسابقه دوچرخه سواری میدادم
اما اما اما
درونم به شدت از پسرا فراری بود
و دچار تضاد شخصیتی شدم
نمیدونستم باید مثل پسرا باشم یا دختر
میدونی خیلی موضوع عمیق تر از این حرفهاست
ایشالا که بتونی ریشه مشکلت و پیدا کنی و آسون شی برای آسونی ها
دوستت دارم عزیزم
به نام یکتای هدایتگرم و سلام سارا حان
ممنونم و سپاسگذار که باز هم برام نوشتی
باید بگم با اینکه من همواره نسبت به ابنکه نکنه با یه شوخی، همکارام یه فکر خاص نسبت به من داشته باشن، اما هیچ زمان هیچ رفتاری که نشون دعنده چنبن موردی باشه رو از هیچ همکار، یا آشنا ندیدم و احساس میکنم همه اینا به درونمون بر میگرده
اینکه من در درونم باور دارم و میدونم یه شوخی یا صحبت گرم با یه همکار آقا، قطعا به معنای انگیزه و علاقه برای رابطه داستن نیست
من از نظرم ما خانمها همانطور که دوستهای دختر و خانم داریم میتونیم دوستهای آقا و پسر دلشته باشیم بدون قصد و منظوری که خیلیا تصور دارن اما متاسفانه من به شخصه اینقدر در دوران مجردی این رو شنیدم که دختر باید سنگین و عاقل باشه، دختر نباید به مرد نگاه کنه و از این مدل صحبت ها، که همیشه یه ترس در وجودم لوده که حتی به سختی با آقایون حتی سلام ساده داشته باشم و فکر میکنم الان دارم روی اون ترسا پا میذارم و به خودم ثابت میکنم که میتونی پاک باشی اما با آقایون هم بگی و بخندی
و یهمورد دیگه در مورد تجربه شما بگم که من هیچ زمان نیبت به همسرم شک نداشتم، یعنی کلا در این وادیا نبودم و باور دارم همانژور که من یه خانم پاک و وفادار برای همسرم هستم ایشون هم لاجرم به انسان پاک برای من هیت حتی اگه با خانمها بگه و بخنده و دقیقا هم تجربه هام همینطور بوده و همسرم بسیار انسان صادق و وقاداری هست
اما جاری من همواره نظرش این هست و لود که به مردها نباید اعتماد کرد و دقیقا نتیجه این باور رو دید و همسرش ناباورانه با ایشون خیانت کرد
واقعا همه چیز باوره
واقعا باید باورها و ته ذهنمون رو شخم بزنیم و ببینیم اون ته چیه و هر روز بهترش کنیم
سپاس از شما دوست ارزشمندم بابت پاسخ های عالی
برای هممون بهترینها رو آرزو دارم
سلام سارای عزیزم
به نکته ایی که شما اشاره کردین در مورد آقایون که باهاشون راحت نیستید دقیقا من هم همین تضاد رو دارم و من هم مثل شما آدم فوق العاده راحتی هستم با همه کلا اما در مورد آقایونی که شناخت ندارم درست مثل شما فکر میکنم و دیروز با خواندن کامنت آقای خوشدل اونقدر الهامات و ایده های قشنگی از ایشون گرفتم و احساس کردم پاسخ برخی از سوالات ذهنم رو گرفتم.
حالا شما که فکر میکنم هلند هستید باید خیلی راحت باشید چون فرهنگ دوست اجتماعی با جنس مخالف کاملا بدیهی و تعریف شده هست اما متاسفانه ایران فقط کافیه با یک جنس مخالف سلام علیک کنی دیگه کل محل همون لحظه میبینن و همه جا پخش میشه و عملا به راحتی نمیتونی یک دوست اجتماعی جنس مخالف داشته باشی و من خیلی دوست دارم تجربه کنم امیدوارم که این فرهنگ در ایران هم به خوبی تعریف بشه و حداقل تا زمانی که مجرد هستیم بتونیم تجربه کنیم،خیلی میتونه درس داشته باشه.
در ضمن چقدر عکس پروفایلتون زیباست خانم.
براتون بهترین رابطه عاشقانه با فرد ایده آلتون رو آرزومندم.
سلام سارا جان
عجب نکته ای رو اشاره کردی
الان که کامنتت رو خوندم فهمیدم منم ذهنم یه همچین فکرهایی هست
مثلاً وقتی دارم با یک خانمی صحبت میکنم خیلی عادی
انگار ذهنم این میادش الان شوهرش یا دوست پسرش یه موقع نیاد ببینه که من دارم با زنش یا با دوست دخترش صحبت میکنم
این فکرم از اونجایی شروع شد که من قبلاً توی یک دِپارتمانی کار میکردم که یک خانمی توی اتاق کار ما بود که این با یکی از پسرهای همون اتاقمون در رابطه بود ، بعد رفتار این خانم زمانی که دوست پسرش توی اتاق بود اینجوری بود که چندان با هیچکدوممون حرفی نمیزد در حدّی که حتی نگاهمون هم نمیکرد و بعد هر موقع دوست پسرش میرفت تازه شروع میکرد به حرف زدن در مورد موضوعات مختلف با من ، که باز هم با کلی یه جور رفتاری با من صحبت میکرد که دوست پسرش یه موقع نباید بفهمه داره با من حرف میزنه
هیچی دیگه از اون موقع این رفت توی ذهنم که نکنه با دختری بخوام صحبت کنم یا روبرو بشم دوست پسرش متوجه بشه ، در حالیکه اصلاً شایدم اون همچین فکری هم نکنه ها ولی این فکر اشتباه توی ذهن من میچرخه
وای خدیاشکرت
سارای عزیز واقعاً ازت ممنونم بخاطره این نکته ای گفتی و باعث شد من هم بفهمم که یه همچین فکر اشتباهی هم توی ذهن منم هست
راستی عکست فوق العاده باحال و شاده
در پنای خدای عظیم که واقعاً عظمت خصلتشه ، باشی عزیزم
بنام الله مهربانم
سلام به روی ماهِ حسن ِ عزیز
خیلی سپاسگزارم از کامنت شما
خداروشکر که کامنت من باعث گسترش آگاهی شما شده
سپاسگزارم که عکس مو تحسین کردین
خودمم خیلی دوستش دارم ،هفته پیش قبل از ورزش گرفتم و حس خوبی بهم داد
در پناه الله مهربان سعادتمند و شاد باشی
سلام به سارا دوست عزیزم
عاشقتونم که اینقدر راحت و روون صحبت می کنید.چقدر درست ترمزهای ذهنی رو شناسایی میکنید.
بعد از خواندن کامنت شما متوجه شدم منم این ذهنیت رو دارم که ته وجودم به خودم اعتماد ندارم،یه جورایی خودم رو قبول ندارم،می ترسم بلغزم ،خطا کنم
واسه همین ذهنیتم هست که صمیمی ترین دوستم حتی اجازه نمیده همسرش با من احوال پرسی کنه،در حد یه سلام ساده داریم و من متوجه شدم که اگر شوهر دوستم کمی با من احوال پرسی کنه دوستم به شدت واکنش نشون میده و ناراحت میشه،،،،شاید به خاطر اشتباهات گذشته ام من نتونستم هیچ وقت خودم رو ببخشم و نتونستم خودم رو قبول داشته باشم ،نتونستم عمیقأ به این آگاهی برسم که اولا اون اشتباهات من رو به این نقطه رسوندن که بخوام از اون تضادها به خواسته برسم،در ثانی اون آدم قبلی با طرز فکر قبلی او اشتباهات رو کرده،حالا من در مسیر پیشرفت هستم و دارم روی خودم کار میکنم و فقط از گذشته ام درس میگیرم برای بهتر شدن
کامنت های شما هم دُر و گوهرهای بهشتی هستند دوستم
بنام رب العالمین
سلام به روی ماهت مبینا جونم
عزیزم خیلی سپاسگزارم که برام نوشتی و کامنتت یادم آورد که منم خیلی اشتباهات تو گذشته داشتم
و چون خودم و بخشیدم اصلا یادم رفته بود و گفتم بهت بگم وقتی خداوند موسی رو کمک میکنه با اینکه آدم کشته و بعدش میشه پیامبر!!!
خدا با آیات قرآن داره برامون باور سازی میکنه
یعنی منم هر خطایی هر اشتباهی کردم خودم و میبخشم چون خداوند غفور و رحیم عزیزم
فارق از گذشته من تمرکزم روی لحظه اکنونِ که خودم و عمیقتر بشناسم و هر روز بهبود بدم شخصیتم و لذت ببرم از امروز
مبینا جونم تمرکزت و بزار روی هدفی که داری و تمام تلاشت و بکن تا نتیجه بگیری
تلاشی که از مسیرش لذت ببری
فکر کن میخوای بری شمال از جاده چالوس و میخواد از زیبایی این مسیر نهایت لذت و ببری تا وقتی که رسیدی سرحال و پرانرژی بتونی از جایی که هستی بیشتر لذت ببری
یعنی این هدف خودمه ، قربونت برم
حالا قبلا تو اتوبان تهران تصادف دیدی یا نزدیک بوده تصادف کنی که نباید باعث شه زیبایی های چالوس و نبینیم که !!!!
خیلی دوستت دارم عزیزم
سلام به استاد عزیزم
و همه دوستان سایت الهی
اینقدر شخصیتم نیاز به تغییر داره که نمیدونم از کجا شروع کنم !
دوره 12 قدم رو داشتم گوش میدادم عنوان بنر سایت نظرمو جلب کرد . چون جدیدا از خودم سوال میکنم من چرا تنهام ؟ و این شد که با کلی علامت سوال با این ذهنیت که جوابم تو این فایل هست شروع کردم به گوش دادن فایل
از همون صحبت های اول استاد زنگ های زیادی تو ذهنم به صدا در اومد .
تو این 23 دقیقه صحبت های استاد مثل یک رمان تمام روابط عاطفیم تو ذهنم مرور شد !
همشون یه الگو مشترک داشتن اونم اینکه من احساس میکنم تو رابطه عاطفی خیلی مورد توجه قرار نمیگیرم
این فقط تو رابطه عاطفی صدق نمیکنه تو خانواده بارها شده بغض کردم که چرا نادیده گرفته میشم تو بحث همکارامم بارها شده رفتم تو فاز مقایسه که چرا حقوق فلانی رو زودتر زدین چرا به ایشون اینو گفتین به من اینو و… حتی اینقدر درگیر رفتارای همکارام قرار میگرفتم که چند روز ذهن و تمرکزم میرفت برای اون رفتار
خب پس ترمز ی که الان شفاف شد این بود که
( من فکر میکنم تو روابط اونجور که باید دیده نمیشم و بهم اهمیت نمیدن )
بحث رابطه عاطفی که من با اینکه از لحاظ ظاهری قیافه خوشکلی دارم و همه دوستام میگن اخه تو چرا تنهایی و باورشون نمیشه که من با کسی تو رابطه نیستم .
بخوام گریزی بزنم به گذشتم من نوجون که بودم با اینکه خواهر بزرگترم ازدواج نکرده بودن ولی از در و دیوار خواسگارداشتم جوری که حتی تو هر مهمونی که میرفتم اگه از کسی خوشم میومد توچند دقیقه میتونستم نظرشو به خودم جلب کنم نه با ادا و سبک بازی و اینا ها
نمیدونم چطوری طرف سیگنال رو میگرفت
بزرگتر که شدم
پسر های متاهل رو جذب میکردم و یا حتی دوس پسرای دوستام بهم پیشنهاد میدادن و سر این داستان من با چند تا از دوستام بحثم میشد و رابطم رو قطع میکردم جوری بود که حتی تو جمع دوستامم حالم خوب نبود چون اونا میفهمیدن که دوس پسرش از من خوشش میاد این الگو زیاد برام تو بازه دو سه سال تکرار شد میگفتم خدایاااا چرا هر کی از من خوشش میاد تو رابطه است …
یه چیز دیگه ای که هست ، من پسرای کوچیک تر از خودم رو جذب میکنم با اینکه تو ذهنم پسری که از خودم بزرگتر باشه برام جذابه ولی خب چند بار پیش اومده این اتفاق
حتی با یه آقا پسری که از خودم دو سال کوچیکتر بود صحبت ازدواجم پیش اومد ولی این سن خیلی ذهنم رو مشغول کرده و حس خوبی نداشتم و رابطمو تموم کردم.
با احترام به همه اقا پسر های عزیز
قبل ترها خیلی سخت نمیگرفتم جواب سلام هر بشری رو میدادم میگفتم نگن دختره مغروره از دماغ فیل افتاده و اینا
ولی جدیدا میگم زمان من ارزشمند تر از هر چیزی تو این دنیاست و این زمان رو خرج کسی میکنم که بهم بخوره
با اینکه من تحصیلات دانشگاهی خوبی دارم شغل به روز و درآمد معقولی دارم ولی رابطه عاطفی که میخام رو جذب نمیکنم .
تو شهرستان ما دختر که 30 ساله میشه دیگه باید با ازدواج خداحافظی کنه یا بشه انتخاب دوم و سوم ….
این باورهم خودش الان سروکلش پیدا شد و قطعا رو منم تاثیر میذاره .
همین چند روز پیش با کلنجار رفتن با خودم فهمیدم ایراد کارم کجاست ها ولی مقاومت ذهنم نذاشت آشغالارو بریزم بیرون و بفهمم چی به چیه
ترمز هایی که پیدا شد
” عدم لیاقت ”
” کمبود پسر خوب ، اینکه پسرای خوب یا ازدواج کردن یا تو رابطه ان ”
” تو رابطه من باید از پسره سر تر باشم اگه اون بالاتر باشه سرزنش میشم ”
“وقتی سن طرف مقابلم از من کمتر باشه به این معناست که میتونم کنترلش کنم ”
” من نمیدونم با یه پسر جنتلمن چطور باید رفتار کنم ”
” طرفم اگه خیلی خوب باشه دخترای دیگه میدزدنش و من باید همیشه نگران باشم بهم خیانت نکنه ”
” من برای پسر های از خودم بالاتر جذاب نیستم ”
“مرد ها همشون خیانت کارن و نمیشه بهشون تکیه کرد ”
” مرد ها دروغ میگن و نمیشه به حرفاشون اعتماد کرد ”
” مردا دنبال رابطه های کوتاه مدت برای خوش گذرونی هستن و خیلی زود دلشونو میزنی و میی تو بلک لیست ”
” پسرا دنبال ازدواج نیستن ”
“همه پسرا همزمان چند تا رابطه دارن ”
شما فرض بفرمایید با این باورهای داغون میشه انتظار رابطه عاطفی خوب رو داشت ؟
اولا که رابطه عاطفی پیش نمیاد اگرم بیاد تو حالت خوب نیست چون فکر میکنی دارن ازت استفاده میکنن تو خواستنی نیستی و اون ادم داذه بهت خیانت میکنه و اذیت میشی .
ولی خب تصویری که از رابطه عاطفی ایده آلم تو ذهنم دارم زمین تا آسمون با این باور ها فاصله داره .
واقعا این دید منفی در مورد مرد ها در من ریشه صد ساله داره
و یا شایدم بیشتر
خداایا خودت کمک کن ذهنمو صاف کنم در مورد این بنده های خوبت
درپناه الله یکتا شاد و عاشق باشید .
سلام به شما دوست عزیز
ترمز های ذهنی دارید
به شما پیشنهاد میکنم
برید فایل
چرا با تلاش فراوان به اهداف نرسیدم ام قسمت 2
گوش و لذت ببرید از اون
واقعا استاد اونجا همه ترمزها ذهن گفتن
در رابطه
بازهم ممنون از کامنت
سلام استاد ممنونم بابت فایل
الگوهای تکرار شونده در روابط:
روابط خانوادگی :
1- همیشه از من نظر میخوان
2-ی وقتایی توقع بیش از حد دارندو نیاز به توجه
3-همیشه بهم احترام زیادی میذارن
4-هرچند وقت یکبار به تضاد بزرگی برمیخورند و باعث پایین اومدن سطح انرژی ام میشن ودرگیری ذهنی برام پیش میاد
5-سپردن بخشی از کارهای مادرم به من و وابسته بودن به من و مشورت گرفتن ازم
روابط دوستی:
1-نظر خواستن از من تو حل مسائل شون
2- درد و دل کردن بامن
3-افراد مستقل و پرتلاشی هستند
4-همیشه از مسائل خانوادگی شون شاکی هستند
5-حمایتگر خانواده هستندو همیشه کمک کننده
6-انسان های درستکار و مهربانی هستند
7-همشون دارای شغل و درامد هستندو جایگاه اجتماعی خوبی دارند
8-افراد صادق و قابل اعتمادی هستد
روابط عاطفی:
1-دنبال نتیجه گیری سری (ازدواج)
2-خساست
3-ترس از دست دادن و پایان رابطه
4-دررابطه عاطفی قبلی شکست سخت خوردن
5-نیاز به توجه
6-ب لحاظ ظاهری همیشه پایین تر از سطح توقع ام بودن
7-اهمیت دادن بیش از حد به خانواده
8-مهربان و دلسوز هستند
9-درامد و وضعیت مالی خوب دارند
10-انسان های درستکاری هستند
11- افراد سالم و موفق و قابل اعتمادی هستند
12-روابط اجتماعی خوبی دارند
13-صبور و ارام هستند
14-ادم های وقت شناسی هستند
استاد الگو هایی ک نوشتم در روابط دوستانه بسیار کم شده دردو دل کردناشون چون مدتیه ک رفت و امد و نوع برخوردم با دوستانم تغییر کرده و به نوعی خیلی محدود شده خیلی مهربان تر شدند و تحسین کننده تر نسبت به ایرادگیری شون
واز وقتی مدارم داره تغییر میکنه برخورد اوناهم تغییر کرده خیلی کم میبینمشون فقط تو دورهمی ها همو میبینیم و تماس تلفنی خیلی کم شده
روابط خانوادگی از زمانی ک باشما آشنا شدم و شروع به تغییر باورهام کردم خیلی بهتر شده و کمتر خودمو مسئول تغییر و حمایت از اونا میدونم اما نمیتونم بگم از خودم راضی هستم باز ی وقتایی نگران شون میشم
اما واکنش من نسبت به مسائلی ک براشون پیش میاد فقط در حد چند دقیقه احساسم رو بد میکنه و سری ب خودم میگم ب من مربوط نمیشه چون مسئله ی من نیست ولی خیلی جای کار داره چون هنوز مستقل نشدم
در زمینه ی روابط عاطفی خب تمام مواردی ک گفتم برمیگرده به سال های پیش و حدودا دوسالی میشه ک هیچ رابط ای با کسی نداشتم و همه اون ویژگی های افراد برمیگرده ب زمانی ک هنوز بطور جدی وارد اموزش و تغییر زندگیم نشده بودم
البته روابط اجتماعی ام هزار برابر بهتر شده و هرجا میرم کلی ادم های خوب میبینم و محبت دارند به من
کلا هزار درجه با ادم هایی ک در گذشته برخورد داشتم باهاشون متفاوت هستند
اما وارد رابطه عاطفی با شخصی نشدم ک اونم بخاطر باورهای محدود کننده و اشتباه خودمه ک هنوز جای کار زیادی داره
ممنونم ازشما ️
سلام خانم صادقی
تشکر از شما
چقدر خوب میفهمید که دارید رشد میکنید
و روند رشد خودتون رو انگار دارید از بیرون میبینید و تغییرات رو در خودتون درک میکنید.
منم یک سال و نیم هست رو خودم دارم کار میکنم و الان میتونم بگم قبول کردم که خودم هستم که باعث بوجود آمدن شرایط میشم
دارم همیشه میگم به خودم که
سر نوشت من دست خودمه تقدیری در کار نیست
در واقع چیزی در آینده نیست
هرچی هست اون چیزیه که در لحظه میسازیم و در آینده شکل پیدا میکنه
من فامیلی تون رو دوست دارم
چون ی آدم موفقی هست در سطح جهانی از شهر ما با این فامیل و هر موقع میبینم یاد اون میکنم
سلام دوست عزیز ممنونم از شما
همه چیز برمیگرده ب طی کردن تکامل اگ این فایل رو استاد پارسال میذاشتن من صددرصد نمیتونستم مثل الان درکش کنم و قطعا سال های بعد درک بالاتری از صحبت های استاد خواهم داشت ک همه ی اینا برمیگرده به استمرار در یادگیری و درک قوانین ثابت و بدون تغییر جهان
فقط باید به مسیرمون ادامه بدیم
سلام بانوی ارزش شما مانند سپر در مقابل همه چیز منفی ایستادهاید و گمان میکنم به زودی به آدم ها و مکان ها و موقعیت های خیلی خیلی خیلی بهتر صعود میکنید این نوع نوشتار شما نشانه است همانطور که برای منم یک زمانی اینطور جهان تغیر کرده
امیدوارم همه دوستان و شما و استاد و خانوم شایسته یک روزی جمع شویم و اتفاق های که ارزش میلیاردی دارد را رغم بزنیم تصاویر و ظواهر دقیقا همون چیزی که من خواستم به امید دیدار بانوی زیبا
سلام به استاد عزیزم و خانواده عباس منش
در مورد انرژی و احساس اول صبح متخصصان مغز و اعصاب تحقیق کردن وقتی با اخبار و انرژی منفی شروع بشه مغز تا آخر شب 27 در صد شادی کمتری خواهد داشت. دلیلش هم اینکه بدن کورتیزول یا هورمون استرس ترشح میکنه و مغز به جای اینکه با ریتم عادی به هوشیاری برسه یه دفعه و با شیوه ی بدی این پروسه رو طی میکنه. پس برای هر روزمون خیلی حیاتیه که صبح رو خوب شروع کنیم و من فایلهای شما رو انتخاب کردم.
گیر دادم به شخصیتم و الگوهای تکرار شونده….
همین پریشب برآورد کردم دیدم دو تا کار پژوهشی که دوس داشتم انجام بدم یکیشون رو شونه های منه …
یکیشون اصلا به من کاری نداره… اون که رو شونه هام بود پیاده کردم گفتم بدو برو فرزانه دیگه به کسی سواری نمیده. و از اون کار انصراف دادم به جای اینکه دائم بخوام بگم نه و تلاش کنم تفهیم کنم که وظایف من فقط این موارد نه بیشتر.
یه اتفاق جالب افتاد که به عنوان حکم تایید بود برام. من قبلا یه کارتی داشتم که پول واریز میکردن جمع میشد و به یکی هدیه می دادیم.
من اون کارت رو انداخته بودم اما حساب باز بود و یکی اومده بود رو حساب کارای قبلم برای من پول واریز کرده بود خلاصه تماس گرفتم بیاین پولتون رو تحویل بگیرین من نقدی از بانک گرفتم و حساب رو مسدود کردم. گفت نه باشه خودتون به هر کس صلاح میدونین بدین و من جواب دادم که هیچ فردی رو نمی شناسم لطفا بیاین پولتون رو تحویل بگیرین. می دونین چیه استاد همیشه میگن درک و عمل….
درک و عمل
یعنی تا پرونده و حساب یه داستان رو نبندیم بازم تکرار میشه. و این اتفاق برای من خیلی معنا دار بود که به شعار نیست من که گفتم دیگه مادر ترزا نیستم چرا حسابم رو نبسته بودم؟
معلومه چون درک کافی نداشتم که عمل دنبالش بیاد.
تو همین دو روز دو اقدام عملی انجام دادم که از فضای قبلیم فاصله بگیرم. حتی با اون فرد قرار گذاشتم اما خودم پاشدم رفتم مجتمع پارک خرید کردن و پول رو دادم که به کسی که تحویل بدن و بهشون پیام دادم من خودم نیستم.
فضای داوطلبانه کمک- دلسوزی- گوش شنوا بودن برای دعوا ها خیانت ها و انواع مشکلات، اعصاب خوردی و آدمایی هماهنگ با این فرکانس ها.
اینا چیزایی هستند که برای من بودند،
حتی طرف مولتی میلیارد، سوپر موفقه یه کاره احساس درونیش بهش میگه فرزانه گوش هستا بگو هر چی درد سر داری …
حتی دو بار پیش اومده تو همین سایت کامنتای آه و ناله دیدم و جواب دادم :)))) دیکه عمرا جواب بدم. جالبه که خودشون هم جواب کامنتارو نمیخونن نه امتیاز میدن نه جواب میدن نه نتیجه میگیرن یکی دیگه میاد امتیاز میده :))
میخوام آدمای متفاوت رو تجربه کنم. زندگی متفاوتی … کره زمین با این همه وسعت حیف نیست که نبینیم و تجربه نکنیم و سر و ته تولد تا برگشت به خونه یه زندگی خاله زنکی باشه؟!
خوشم میاد از خودم که این اواخر خیلی جدی افتادم دنبال شخصیتم. در طول این چند ماه که هستم تغییر کردم اما الان جدی ترم اصلا نه با خودم شوخی دارم نه با هیچ کس دیگه. یکی یکی دارم میرم سر وقت صفاتی که دارم و جریان زندگیم.
با تشکر از استاد، تیم تحقیقاتی عباس منش و خانواده عباس منش
در پناه رب العالمین
سلام دوست عزیز
همیشه یه سری اتفاقات اینقدر تکرار میشه تا اولا بفهمیم یه موضوعی هست ، بعدبا تمرکز بفهمیم ریشه مطلب کجاست و بعدش نیازه که جدی بشیم تا اون مطلب رو حل کنیم.
خداروشکر الان مصمم هستی که وارد یه مرحله بهتر از زندگیت بشی
سلام خانم فرزانه
چقدر تحسینتون میکنم بابت این شخصیت که دارید برای خودتون میسازید
آره منم وقتی کامتتی از دوستان میخونم که دارن مشکلات رو میگن سریع ازش رد میشم (البته همه دارن باگهایی رو که دارن میگن و اتفاقا خیلی کمک کننده هست ولی بعضی از کامنت ها حالم بد میکنه )
ولی خوب من هم ایرادهایی رو دارم و سعی میکنم که درستشون کنم
باز هم بهتون تبریک میگم بابت کار کردن روی خودتون
سلام فرزان جان دوست عزیزم
چقد فوق العاده ای دختر
خیییلی تحسینت میکنم ولذت میبرم از عزم واراده ی قوی ک داری
وهر بار ک کامنتاتو میخونم به خودم میگم
ببین زکی ببین فرزانه چقد مصمم وقوی داره جلو میره
وخدا چقد خوب داره هدایتش میکنه
توهم مث اون باش
باقدرت ادامه بده
ک مسیرت درسته ک توهم میتونی
مرسی ازت ک مینویسی و به من انگیزه حرکت میدی وانصافا چقد خوب مینویسی و چقد سبک نوشتنت متفاوت و قوی هست
خیییلی تحسینت میکنم وبهت افتخار میکنم
مطمئنم خداوند ب زودی زود پاداش این همه تعهد وعملگرا بودنت و میده عزیزم
به خدای بزرگ میسپارمت
یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا
گسترش میده خداوند از رحمت خودش به فرمان و درخواست تو
من به این آیه ایمان دارم ،هر روز شاهد اینم که اتفاقاتی و تجربه کنم که یا چند ساعت پیشش بهش فکر کردم یا روز گذشته اش
حتی قسمتِ نشانه امروز در سایت هم طبق قانون هدایتت میکنه به فایلی که داشتی به موضوعاتش فکر میکردی
پس طبقِ قانونِ ثابتِ جهان من هر اتفاقی که قبلا تجربه کردم بخاطر کانون توجه خودم بوده.
از صبح داشتم به تجربه هام و رفتارهای تکراری آدم های زندگی ام فکر میکردم و همه رفتارهای بلا استثنا ی الگو تو بچه گی ام ازش پیدا کردم که بارِ عاطفی برام داشته اون شخص
خب موضوع مشخصِ دیگه ،
اگه بهمون بی احترامی شده
اگه مورد خیانت قرار گرفتیم
اگه خواستیم از دیگران حمایت کنیم
اگه با وجه دست و دلباز آدم ها روبرو شدیم
اگه شخصیتِ حمایتگری داریم
اگه با آدم هایی مواجه شدیم که به شدت نیاز به کمک دارن
اگه هر تجربه یی که داریم و تکرار شده تو زندگیمون فقط فقط فقط بخاطر توجه یی که بهش داشتیم
و اگه اون توجه منجر به احساس خوب بوده نتیجه شده خواسته هامون ، تجربه های خوب ، رحمت و نعمت
مثل من که باور داشتم آدم خوش روزیی هستم
و بنابراین همیشه رزق و روزی برام از آسمان و زمین میبارید و این باور از حرف پدرم ساخته شد و بعد اطرافیان تایید ش کردن و این باور ریشه کرد درونم
حالا اگه موضوعی که بهش توجه میکنیم باعث احساسِ بد بشه نتیجه اش میشه گمراهی و ظلمت و بدبختی و سختی
مثل نیاز به توجه دیگران و تایید دیگران
همیشه منتظریم یکی بیاد و بگه وای چقدر تو خوبی تا ما حالمون خوب بشه
ی روز منتظر تایید پدرت هستی بعد منتظر تایید همکارت بعد تایید دوست پسرت بعد تایید دوستت بعد ……. و این سیکل ادامه پیدا میکنه و با هر بی توجهی تو باور میکنی که دوست داشتنی نیستی تو بی لیاقتی ،تو ناکافی هستی، تو اصلا بی ارزشی!!!
بعد شروع میکنی به مدرک های مختلف گرفتن تا نشون بدی با ارزشی
شغلی و انتخاب کنی که بیشتر مورد توجه بقیه قرار بگیری
ماشینی بخری که بیشتر تو چشم باشه
لباسی و بپوشی که بیشتر دیده بشی
با بچه ات طوری برخورد کنی که بقیه بگن وای چه مامان فوق العاده یی
وقتی مهمونی میگیری چند مدل غذا درست کنی که همه ازت تعریف کنن
حتی خیانت شوهرت و تحمل کنی که بقیه بگن وای عجب زنی چقدر با گذشتِ
اگه دقت کنیم هر روز هزاران کاری که انجام میدیم برای اینکه بقیه تایید مون کنن تا اون چاهِ عمیقِ بی ارزشی درونمون پُر بشه
خب حالا باید چیکار کرد؟؟؟
باید نوع ِ فکرمون و راجع به موضوعات تغییر بدیم ، باید ی مدت تمرین کنیم که من در این جهان تنها هستم آیا اینکار و با توجه به این شرایط انجام میدم ؟
وقتی که آگاهانه شروع کردم به تغییر نگاهم به هر کاری احساسم شروع به تغییر کرد و هر بار که اینکار و تکرار کردم باعث شد که از خودآگاه به ناخودآگاه بره و اتومات دیگه این برنامه جدید اجرا بشه
دیگه منتظر توجه و تایید دیگران نیستی چون میدونی هیچ عامل بیرونی باعث ارزشمندی تو نمیشه
نه مدرک تحصیلی ، نه خانواده ات ، نه زیبایی ظاهرت ، نه مدل ماشینت ، نه شهرت شوهرت
بلکه خودت عاری از هر تاییدی ، از درون احساسِ ارزشمندی داری
وقتی به این نقطه میرسی جهان در مقابل تو کرنش میکنه ، هر جایی میری با احترام با لبخند باهات برخورد میشه
احساس میکنی جهان آغوشش و برات باز کرده
و همه اینها از تغییر دیدگاهت نسبت به خودت شروع شده
اصلا میخوای و میشه
بهش فکر میکنی و اتفاق میافته
و این الگوهای تکراری با شناخت خودمون شکسته میشه
وقتیکه عمل میکنیم به قوانین و تمام تلاشمون و میکنیم که طوری به موضوعات نگاه کنیم که به احساس خوب برسیم
وقتیکه آگاهانه هر لحظه زندگی میکنیم و به هر نشانه یی با دقت توجه میکنیم
معلومه که خداوند هم پاداش های بزرگ بهمون میده
خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم بابت قوانینِ ثابتت که با عمل کردن بهشون قلبم آرومه و خالقِ زندگی خودم هستم
خدایا شکرت
استاد عزیزم بینهایت از شما سپاسگزارم که هستین و باعث شدین من این لحظاتِ ناب و تجربه کنم
دوستتون دارم
سلام سارا خانم
مرسی بخاطر کامنت عالی که گذاشتین
و اینکه در مورد نیاز به تایید گرفتن و توجه دیگران که مشکل بزرگی هستش و از عزت نفس پایینه و خلأهای زیادی که داریم
اگه ممکنه بگین چه تمرینهایی رو انجام دادین و چطور این مشکل رو حل کردین
ممنونم
بنام خدای مهربونم
سلام شهناز جونم
عزیزم من تمرینات تمام دوره هایی و که دارم اینقدر انجام دادم که الان شده جز شخصیتم
ستاره قطبی 12 قدم
باور فراوانی ثروت 1
سوال پرسیدن های قدم 11
قرآن خوندن و فکر کردن در مورد آیات
عمل به آگاهی دوره عشق ومودت یعنی ساختنِ رابطه اصلی ام
تمرین آگاهی بازرگانی عزت نفس
آگاه بودن به جاهایی که احساس قربانی بودن داشتم
بخشیدن خودم و نداشتن احساس گناه از اشتباهات گذشته
روزی چند ساعت فایلها رو گوش دادن و دفتر ها نوشتن
به صلح رسیدن با خودم و دوست داشتنِ حقیقی خودم
کنترل ذهن و تغییر رفتار بر مبنای آگاهی ها و باورهای جدید
و این پروسه تا ابد ایشالا ادامه خواهد داشت
الان هم دارم با تمرینات دوره کشف قوانین پیش میرم
در پناه خدای مهربون سعادتمند باشی عزیزم
سارای عزیز
سپاسگزارم که امروز اینقدر گسترش پیدا کردم باکامنتای عالی دوستام وهم تو
چه ساده ورون توضیح دادی داستان بیلیاقتی وناکافی بودنوواینکه اگه تنهایاشم بازاینکارو میکنم؟واین فکریه که من تازگیها درامورزندگیم مصرفش میکنم وجوابای خوبی میده
قبلنم استاد تواین مورد گفته بودوچه ساده روش کاروگفتی.سپاسگزارم
واگه میشه نظرتو درمورددوره کشف قوانین برام بگو.واگه دوره راهنمای عملی رو هم داری باهم برام قیاسشون کن
ممنونم عزیم
بنام الله مهربانم
سلام به روی ماهت مهرک جونم
عزیزم دوره کشف قوانین فوق العاده اس ،
ببین همه دوره ها بینظیر هستن ،
بیس و پایه همشون بر اساس قوانینِ خداوندِ و همه دورها در نهایت دارن قانون و از زوایای مختلف بیان میکنن
مثل اینکه شما میری کفش های مختلف میخری
ی دونه کتونی
ی دونه پاشنه بلند
ی دونه کالج
ی دونه تابستونی
همشون کفش هستن و ی کار انجام میدن
اما در عین حال کارایی مشابه با هم فرق دارن
دوره ها هم همینه
من از شنیدن قانون از زاویه های مختلف لذت میبرم
مهمتر از تهیه دوره ها اینکه چقدر عمل میکنی به آگاهی ها !!!
مثلا از یک دوره 35 جلسه یی مثل روانشناسی ثروت من به خود شناسی رسیدم و با هر بار گوش دادن
ریشه ی باورهای درست در من عمیق تر شده و میشه
میدونی عزیزم
درسته الان دوره کشف قوانین داریم کار میکنیم و فایل های سایت حول اون دروه اس
اما من قلبم بهم میگه چی گوش بدم
مثلا ی روز عشق و مودت و گوش میدم
بعد هدایت میشم 12 قدم
یهو شب میرم سراغ ثروت 1
ی روز قانون سلامتی
کلا از اینکه همه دوره ها رو داشته باشم احساس فراوانی دارم و اینکه هر دوره یی که بخوام در دسترسم و با خیال راحت میتونم از آگاهی هاش لذت ببرم ، احساس خوبی بهم میده
من هر دوره یی که تو قسمت هدایت برام بیاد میخرم و ایمان دارم حتی اگه ی جمله اون دوره برای من باشه برام کافیه
باید ببینی خودت دنبال چی هستی عزیزم
ایشالا که سعادتمند باشی
دوستت دارم عزیزم
سلام به روی ماهت سارای عزیز
خداراسپاسگزارم که به کامنتت هدایت شدم احسنت به شما چه زیبا وساده موضوع کانون توجه وخالق زندگی خودمون هستیم را باز کردید آفرین به شما لذت بردم از کامنتت
باعشق میبوسمت
درپناه خدا شادوثروتمند وسلامت وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت
سلام سارای عزیزممم
ممنون از کامنت پر از آگاهی و فوق العاده ای که نوشتی
دقیقا اون لحظه ای که به احساس درونی ارزشمندی میرسیم وجودمون سرشار از آرامش میشه
آرامشی از جنس اطمینان و ایمان به ربی که قدرت خلق زندگیمونو دست خودمون داده که مارو موجودی فرکانسی آفریده موجودی که پایه و اساس آفرینشش بر مبنای آزادیه و این آزادی جزئی جدایی ناپذیر از ماست مثل اکسیژن در اطراف ما پراکندس مثل خون در رگهای ما جاریه و مارو رها میکنه از هر وابستگی به دیگران و نظرات و خواسته هاشون