https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/12/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-12-14 07:39:312024-12-27 05:36:55روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 5
476نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد عزیزم باز هم سپاسگزارم و خداروشکر میکنم بابت وجودتون .واقعا أگاهی چقدر شیرینه وقتی یه قطره آگاهی کسب میکنی یا همینکه سعی میکنی در مسیر آگاهی بمونی چقدررر زندگی خوشمزه میشه چقدر مزه همه چی عوض میشه
خدایا شکرت چقد همه چیز برام متفاوت شده یعنی حتی آبی که میخورم با قبلا فرق میکنه هوایی که تنفس میکنم چقدر همه چی بهتر شده خدایااااا شکرت
چند روز پیش رفتیم بیرون تفریح یه حسی بهم گفت برو اونجا که پارسال رفتید چشمه داشت .چون مدتی بود آبهای لوله کشیمون تمیز نبودن و حالت کدر مانند گرفته بودن دلم لک زده بود واسه آب زلال.خلاصه گفتم بریم اونجاهای که چشمه داشت و راه افتادیم وقتی رسیدیم و من از شوق و ذوق فقط میگفتم خدایا شکرت چه جای رویایی چندتا چشمه با آبهای زلال و فراوان .فقط یه مشکلی که بود متاسفانه پر شده بود از زباله اطراف چشمه .کسایی که سیزده به در رفته بودن حسابی کثیفش کرده بودن و رهاش کرده بودن ..منم که خداروشکر جدیدا هر جایی که برم باید طبیعت اونجا رو بهتر از چیزی که بوده تحویل بدم .و اینکه خدا چقد کمکم کرد آجی کوچیکم که زیادم تو این حس و حال ها نبوده یه دفعه برگشت گفت آره اعظم منم میام بریم تمیزش کنیم و من چقدر خوشحال شدم که آجیم هم باهام همراه شده و این حس و حال رو داره .بله دوستان عزیزم شروع کردیم و تمام زباله هارو جمع کردیم یعنی کمر درد گرفته بودیم ولی با شوق و ذوق تمامشون رو جمع کردیم و بخدا که حس کردم که اونجا یه نفس راحت کشید یعنی دیدم که جون گرفت اون محیط و طبیعت و چشمه و چقدر زیبا شد چقدر حس خوبی میداد تازه اکثرا مخالف بودن که بازم اعظم شروع کرد و بابا بسه دیگه دستهاتون کثیف شد و شورشو دراوردید و از این حرفها .ولی وقتی آدم روی ظرف وجودیش کار میکنه که یه ذره بتونه پر باشه و تو خالی نباشه دیگه نه انتقاد بقیه خیلی اذیتش میکنه و نه دنبال تایید طلبیه و خیلی نیاز داره تحسین بشه دوسداشتم این تجربه زیبارو باهاشون به اشتراک بزارم و باز هم برای خودم تداعی کنم
خدای بزرگ و نزدیکم شکرت که همیشه همراهمی مواظبمی و تنهام نمیزاری .وقتی همه چیز رو به دستهای تو میسپارم چقدرررر همه چی عالی میشه .دیروز توی دفتر شکرگزاریم نوشتم خدایا کمکم کن جور بشه و برم دندونم رو درست کنم خودت کمکم کن امروز خودت برام هدیه های عالی بفرست خودت رزق و روزی من رو بهم بده …و همون روز پولی که دست آجیم داشتم برام واریز شد همون روز یه هدیه ای گرفتم که مدتهااا بود که تو ذهنم بوده و دوسداشتم بگیرمش و نگم براتون که خدا چجوری همه کارامو جفت و جور کرد و همه چی به بهترین شکل ممکن درست شد ..وااااای خدای بزرگم چی بگم که چند روز پیش داشتم کامنت میخوندم که یکی از دوستان گلم نوشته بود پوستم خیلی بهتر شده چونکه مدتیه ژل طبیعی آلوئه ورا استفاده میکنم و منم بدونه اینکه اصلا چیزی به زبونم بیارم یه لحظه دوسداشتم منم داشته باشم از اون ژل و بزنم به صورتم ….و من شب رفتم پیش خواهرم دیدم نشسته توی آشپزخونه و داره ژل آلوئه ورا رو جدا میکنه از پوستش چشمام گرد شد گفتم عه اینو از کجا آوردی گفت امروز از شرکت بهمون دادن اونجا کاشتن و مسئول شرکتمون گفت بریم هر چقدر میخاید بچینید
دوستان عزیزم استاد عزیزم میبینید؟
کی میتونه اینکارو واسه من بکنه؟
اصلا کی صدامو شنید اصلا مگه من به زبون آوردم؟ مگه حرفی زدم .من فقط یه لحظه درونم دوسداشتم داشته باشم و این شد که من همون روز با کلللی ژل طبیعی برگشتم خونه
نشستم فکر کردم گفتم خدایااااا دمت گرم آخه من حتی به زبونم نیاوردم خاستی دیونم کنی؟
آخه مگه میشه مگه داریم چقدر تو عشقی آخه .تو خاستی منو سوپرایز کنی خاستی قدرتتو باز نشونم بدی .خاستی نزدیک بودنت رو به رخم بکشی .خداجونم تو چقدر بهم نزدیکی و من فراموش میکنم
چی میتونم بگم جز شکرگزاری . و اینکه چقدر هم فراموش میکنیم همین شکرگزاریه ساده رو هم فراموش میکنیم و میریم تو حاشیه
خدایا من تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میخواهم مرا به راه راست هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای و نه گمراهان
سلام خدمت شما . خدا حفظتون کنه . من الان در دوره ی 12 قدم هستم . قدم 10 هم زمان هم دارم با فایلهای دانلودی احساس لیاقت کار میکنم و خیلی حس و حالم بهتر شده . از شما بسیار متشکرم برای این روز شمار . این روز شمار در واقع شروع کننده ی تغییرات مهم و زیبای زندگیم بود و بهترین مقدمه بود تا من زندگیم رو بسازم تا بتونم اماده بشم برای 12قدم . خیلی خوشحال شدم دیدم که فصل 5 اش هم درست شده خداروشکر میکنم برای این سایت عالی برای استاد و برای مریم خانم عزیز . خداروشکر میکنم برای هدایتهایش . این روزها خدا با من مستقیم تر صحبت میکنه من قشنگ حسش میکنم . نشونه های عالی رخ میده واقعا همه چیز در حال بهتر شدن است و شروعش با همین روز شمار و البته تعهد من بود .
ممنونم برای این فعالیت مهمی که انجام دادید و این روز شمار رو درست کردید واقعا بهترین مقدمه برای تمامی افرادی است که تازه میخوان شروع کنند . از فصل 1 اش با تعهد کار کنند تا برسن به این فصل معجزاتی رخ میدهد که باور کردنی نیست . من یادمه روزهای اولی که این روز شمار رو شروع کردم فصل 1 اش بودم چقدر زندگیم داغون بود قشنگ یادمه تو روزهایی که واقعا نا امید بودم و هیچ چیز نداشتم این فایلها رو گوش میدادم هر روز یک فایل از فصل رو گوش میدادم و میومدم کامنت میگذاشتم . یک ماه که گذشت تا فصل 1 تموم شه وقتی که نتایجم رو دیدم باورم نمیشد تو یک ماه اینقدر تغییر انجام شود خدای من شاهده .
من تا فصل 4 اش کارم بسیار بهتر شد و رفتم سر خونه زندگیم و کلی پیشرفت و ایمان و باورهای عالی و هزاران مواردی که رخ داد و زندگیم رو بهتر کرد تا این بهبود ها و البته تعهد داشتن بهشون ختم شد به 12 قدم . و بعد از 12 قدم میخوام دوره ی لیاقت رو همزمان با قانون سلامتی کار کنم به امید الله .
بازم متشکرم برای تمام کارهایی که میکنید تا ما راحتر به این آگاهی های ارزشمند متصل بشیم .
خداوندامن هرآنچه دارم ازآن توست وهرانچه دارم توبه من دادی
منم تصمیم گرفتم هربارکامنتی می نویسم یاهرشب سپاسگزاری هام رومی نویسم مثل استادتوحیدی عزیزم این کلمات سراسر سپاسگزاری روبنویسم تاهرلحظه ودرهردم وبازدم بیادخدای مهربان وزیباومقتدر وبخشنده ام شکرگزاروسپاسگزارباشم .سلام براستادتوحیدی عزیزم
وبردوستان عزیز
من مدتی هست که شبانه روزبایکی ازشعرهای زیبای مولاناحالم روخوب تروبهترمی کنم غزل 2131 مولانا ، باخودم گفتم بیام این شعرزیباروکامنت کنم تاسایردوستان عزیزهم بهره مندبشوند:
حیلت رهاکن عاشقادیوانه شودیوانه شو
واندردل آتش درآ پروانه شوپروانه شو
هم خویش رابیگانه کن هم خانه رابیگانه شو
وآنگه بیاباعاشقان هم خانه شوهم خانه شو
« روسینه راچون سینه هاهفت آب شوبرکینه ها
وآنگه شراب عشق راپیمانه شوپیمانه شو»
بایدکه جمله جان شویم تالایق جانان شویم
گرسوی مستان می روی مستانه شومستانه شو
البته این شعرزیبا بلندوطولانیه ولی من چون بااین ابیات زیبابیشترارتباط برقرارکردم حفظش کردم وبرای شماعزیزان هم نوشتم
اونجایی که درموردشتن کینه ازسینه وقلب وجایگزین شدنِ شراب عشق الهی رومیگه من هربارکه نجوای ذهن میادبه سراغم باخوندن اون بیت بلافاصله حسم روخوب می کنم تابه حال موفق بودم وزین پس هم موفق خواهم بودباهدایت الهی .
وامروزهم باشعرزیبای ملاصدرا برای چندمین بارهدایت شدم اینکه :
قلب هایتان راازحقارتِ کینه تهی کنید
وباعظمتِ عشق پرکنید
زیراکه عشق مانند عقاب است بالا می پٓرٓدودور… .
زیراخداوندبرای عاشق ناب ترین عشق است شوراست زندگی است نشاط است وزندگی پرازثروت پرازنعمت پرازبرکت پرازفراوانی پرازنیازبه خالق وپرازبی نیازی ازمخلوق است .
دوست دارم اتفاق عالی رو که همین امروز درباره تسلیم بودن در مورد جریان هدایت تجربه کردم رو به اشتراک بذارم.
از حدود 3 ماه پیش برای رشد بهتر عضلات سرشانه و بازو ، شروع کردم با دمبلی که از سالها پیش داشتم ، تمرین کردن.
به لطف الله بعد از درک اصول تندرستی بدن و رسیدن به تناسب اندام عالی و خلق شرایط بی نظیر در جسم خودم و چربی سوز کردن بدن به جای قند سوز بودن ، تصمیم به کار کردن روی عضلات بالا تنه گرفتم.
من از سن حدودا 11 سالگی ورزش کاراته رو شروع کردم و سالیان سال با ورزش زندگی کردم.
به لطف خدا نتایج و قهرمانی های خوبی رو هم به دست آوردم.
سالها در رشته فوتبال در زیر گروه امید تهران و بعد هم در تیم امید نفت تهران هم بازی کردم.
و در کل همیشه اهل ورزش بودم و به معنی واقعی معتاد ورزش بودم.
اما بعد از شروع زندگی مشترک و کار و غیره ، کم کم ورزش در زندگیم کم رنگ شد.
و به لطف و مدد و اذن خداوند و با الگو قرار دادن استادعباسمنش ، شروع به مطالعه بسیار سنگین در مورد عملکرد هورمون و ژن ها کردم و تونستم با توکل به خدا خودم به این اصول دست پیدا کنم.
که داستان هدایت به مسیر خلق ارزش رو در کامنت قبلی مفصل مکتوب کردم.
فهمیدم که داشتن سلامت و تندرستی در سطح سلولی و قرار گرفتن در مسیر اصولی بدن و داشتن اندام زیبا و عالی و وزن مناسب ، هیچ ربطی به انجام ورزش های سنگین نداره.
و در اصل این سبک زندگی و نوع تغذیه هست که باعث تفاوت در شرایط جسمی انسان ها میشه.
خب ، من اطلاعات و تجارب زیادی در مورد عضلات و حرکات بدنسازی و غیره داشتم ، اما ، از استاد آموخته بودم که هیچ وقت در هیچ موردی روی تجربه و دانش و سابقه خودم حساب نکنم.
از خداوند خواستم برای رشد و پرورش عضلات سرشانه و بازو و کلا بالا تنه ، هدایتم کنه.
بلافاصله جریان هدایت الهی من رو با موضوع بسیار مهم هیدراته کردن بدن با آب و مواد معدنی و ضروری لازم برای سلول ها ، آشنا کرد.
موضوعی که در تحقیقات و مطالعاتم ازش غافل بودم.
از 3 ماه پیش که این درخواست رو از خدا داشتم ، هدایت شدم به کار کردن با دمبل و انجام حرکات بسیار ساده در منزل .
دمبل من کلا 5 کیلو بود (مجموعا 10 کیلو)
ابتدا کار ، برای خودم پذیرش اینکه من با این وزن شروع کنم یک مقدار قابل پذیرش نبود و فکر میکردم که بابا ، اصلا زشته که من با دمبل 5 کیلویی شروع کنم ، یکی بفهمه چی میگه ؟
و کلی نجواهای ذهنی که من رو وادار می کردم که وزن دمبل رو بالاتر ببرم ، ولی اون صدا و اون ندایی که ایده دمبل زدن رو به من گفته بود ، (ندای قلبم) می گفت که همون 5 کیلو برای شروع کافیه.
من هم سعی کردم جلو نجواهای ذهن رو بگیرم و به لطف خدا از 3 پیش ماه شروع کردم.
بعد از حدود 40 روز به قدری عضلات سرشانه و جلو بازوی من به عالی رشد کردند و حجم گرفتند که همسرم تعجب کرده بود که چطور ممکنه که بدون کربوهیدرات بدون مواد قندی بدون میوه و نشاسته و غیره ، عضلاتم به شکل زیبایی رشد کنند!
انصافا من خودم هم انتظارش رو نداشتم . بعد از 40 روز ذهنم و تجربه ها و دانسته هام !!! شروع کردند به سر و صدا کردند که آقا جان دیگه وقتشه! دمبل 5 کیلویی ها رو رد کن بره و دمبل 10 کیلویی رو بخر و ادامه بده…
بعد پیش خودم گفتم که عزیز دلم ، اولا همین شرایط چیزی بوده که خداوند هدایت کرده و تا اینجای کار این اندام بی نظیر ، شکم فلت ، پوست شفاف ، آرامش و خلق و خوی عالی ، انرژی عالی ، خواب راحت و دهها دستاورد دیگه رو مگه من رقم زدم ؟
مگه من این برای اینها کاری کردم ؟
مگه من یک عمر درگیر کلی مشکلات و بیماری های فصلی و جوش و اضافه وزن و کمر درد و غیره نبودم ؟
چه کسی من رو هدایت کرد به درک این مسیر ؟
چه کسی قدم به قدم من رو کمک کرد؟
اصلا ایده این ارزشی که الان در مورد خودم خلق شده و میخوام به بقیه آموزش بدم رو کی داد؟
مگه من تا همین 1 سال پیش درگیر ارزش دیجیتال و ترید و معاملات اهرمی و استرس فیلتر شکن و ضرر کردن و غیره نبودم ؟
چه کسی من رو از اون مسیر غلط بیرون آورد و ایمان و خودباوری من رو تقویت کرد و هدایتم که به این مسیر؟
مگه من کار خاصی کردم ؟
نه عزیزم ، تو هیچی نیستی !
تو در برابر علم و آگاهی و هدایت خداوند هیچی نیستی.
تو فقط درخواست می کنی و خدا لطف می کنه عطا می کنه و بعد می تونی دریافت کنی
همه چیز اونه
همه ذرات و قوانین و انرژی ها همگی خودش هستند
فکر نکن شاخه غول شکوندی!
این چیزی که الان هستی در نتیجه تسلیم بودن و رها بودن پذیرش هدایت خداوند بوده
فکر نکن تو کار خاصی کردی
همین وزنه رو ادامه بده
شاید 5 کیلو از دید همه ، خنده دار باشه ، ولی این برات مناسبه
من هم سعی کردم هدایت رو بپذیر و تسلیم باشم و ادامه دادم ..
بعد به خدا گفتم خدایا هر وقت زمانش شد خودت بهم نشونه بده
بسیار زیاد حواسم به بحث تکامل هم بود که یک وقت جو گیر نشم و به گذشته خودم اتکا کنم و سریع بخوام وزن دمبل ها رو دو برابر کنم.
شدیدا سعی می کردم تکامل رو رعایت کنم و اسیر نجواهای ذهن نشم.
گذشت تا دیشب
یک حسی بهم گفت که الان می تونی وزن دمبل ها رو زیاد کنی اما نه از 10 کیلو ، بلکه یک پله بیا بالاتر و از 5 کیلو به 7.5 افزایش بده.
یک نشونه هم گذاشتم که خدایا اگه هدایت اینه ، شرایطی فراهم بشه که با یک دمبل 6 ضلعی 7.5 کیلو به راحتی معاوضه کنم.
همین دیشب دمبل ها رو آگهی کردم .
ایده من این بود که دمبل های 5 کیلویی رو بفروشم و بعد برم منیریه یک جفت دمبل 7.5 کیلویی(مجموعه 15 کیلو) بخرم.
ولی از خدا خواستم که اگر باید این کار انجام بشه ، یک راه راحت برام باز کن.
به خدا قسم به 24 ساعت نرسید که بعد ، یک نفر پیام داد که من دمبل 7.5 کیلویی دارم و قصد معاوضه دارم.
بعد از چت کردن و دیدن عکس دمبل های اون دوست عزیز ، از خدا خواستم که این مبادله به آسانی هر چه بیشتر انجام بشه و این رو هم نشونه بعدی گذاشتم.
امروز صبح که به اون دوست عزیز زنگ زدم ، متوجه شدم که این دوست عزیز مثل من کارمند فرودگاه مهرآباد هست و خودش درخواست کرد که فردا تو فرودگاه کار رو انجام بدیم…
.
همون جا گفت ای خدا …. شکرت شکرت شکرت
الان وقتش هست که من
چقدر لذت بخش و شیرینه این تسلیم بودن و سپردن تمامی امور به تو
چقدر زندگی آسان و درست و سالم و راحت و لذت بخش می شه وقتی بتونم روی خودم حساب نکنم و همه چیز رو به قدرت بی نهایت تو بسپارم
چقدر زیبا میشه زندگی وقتی ، عقل و تجربه و دانش و سابقه و فهم و دانسته های خودم رو کنار میذارم ، و در تمام کارها و تصمیمات و اقدام ها ، از خدا طلب هدایت و محافظت و یاری و مدد می کنم.
شروع فصل پنجم و نشونه ای بزرگ از سمت نیروی مطلق برای هدایت من
چون من دقیقا امروز فصل چهارم روبه پایان رسوندم و متعهدانه کامنت برای هرروز از روز شمار
و اپلود شدن فصل پنجم،نشان ازین بود که این روند ممتد باشه،چون من از طریق همین فایلهای رایگان و هروز و چندباره گوش دادنشون و متعهدانه کامنت نوشتن،نتایجی کسب کردم که اینجا به صورت مختصر مینویسم
1)تمام شدن رابطه ی من با کسی که 6سال این روند جدایی،به درازا کشیده شده بودو با شناختن شرکها و قویتر کردنه باورهای توحیدیم ،تونستم در این چند ماه اخیر،حکم طلاق و جداییو خودم خلق کنم
2)مستقل شدن از کار و شروع کسبو کاره خودم و زدنه باشگاه کوچک،به عبارتی اکادمی زدن با شرایط فعلیه خودم و ازادی زمانی و مکانی داشتن و البته که به هزاران طریق،درکه دستان خداوند در این پروسه و راحتو اسان پیش رفتنه کارها
3) رها شدن از گذشته و اینده و در حال زندگی کردن و لذت بردنو ستایش کردنه اگاهانه ی همه ی نعمتهای زندگیم از نوازشه باد در صورتم و لبخند انسانها بمن تا ورودیه مالیو ثروت..
4)درکه درست از روابط و احترام و عشق در کنار وابسته نبودن و ازادانه زندگی کردن
5)پی بردن به خالق بودنه خودم و درک درستر ،فارق از عقاید اطرافیان به انرژی مطلق
6)جداشدن از انسانهایی که قبلا احساس خوبی نداشتم ،به صورت خیلی راحت وبدونه ناراحتی در کمال احترام اتفاق افتاده
7)هدایت شاگردان و ادمهای غریبه به سمت من بدونه تبلیغات و حتی یک بنر یا تابلو برای باشگاه
8) پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ی زندگیم و نتایج نا دلخواهی که از باورهای غلطم نشات میگرفت
9)شروع دوره ی دوازده قدم و بالا رفتن فرکانسم با توجه به نتایج کوچکو بزرگم که در کامنتهای روزشمار نوشتم
10)شروع دوره ی ثروت 1
11) خرید دوره ی احساس لیاقت
نتایج خیلی بیشتر از چیزیه که بخوام اینجا بنویسم
چیزهایی رو نوشتم که برای خودم هم بسیارر چشمگیر بود و سالها از طرق مختلف و تقلا ،حاصل نشده بود
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم ، بانو شایسته عزیز و همه دوستان ارزشمندم
خدای مهربان رو برای حضورم در مسیر رشد و بهبود شخصیت و کسب آگاهی های بی نظیر شکرگزارم.
امروز صبح با وجود اینکه چند روزی مهمان داشتیم ، سعی کردم زودتر بیدار بشم ، برای مهمان ها نان تازه بخرم و برم به دل طبیعت بی نظیر آبشار تهران در روبروی خونه مون.
درسته که اصول و سبک تغذیه من با تمام خانواده خودم و همه بستگان و نزدیکانم کاملا متفاوته ، ولی سعی می کنم به روش تغذیه بقیه احترام بذارم و اجازه بدم هر کسی واکنش افکار و اعمال خودش رو تجربه کنه و برای هیچ کسی نقش خدا و معلمی رو بازی نکنم.
یکی از بی نظیر ترین و ارزشمندترین و بزرگترین دستاوردهای من ، دست یافتن به اصول تندرستی جسم ، عملکرد طبیعی بدن ، درمان بیماری های فراگیر ، رشد عضلات و رسیدن به یک اندام بی نظیر و رویایی برام بوده .
و این دستاورد به قدری برام مهم و ارزشمند و بی نظیر و گرانبهاست ، که هر روز بارها وبارها فایل صوتی خودم در مورد اهمیت ارزشی که برای خودم خلق کردم رو تکرار می کنم و لذت می برم .
و جایی این ارزشمندی برام بسیار مهم میشه که خودم در طول یکسال با تلاش و مطالعه و تمرکز و تعهد مثال زدنی تونستم ، بدون تهیه دوره استادم با توکل به خدا به این مهم دست پیدا کردم.
.
بادیدن این قسمت از فصل 5 روز شمار و با تجربه بی نظیر و فوق العاده امروز صبح ، هدایت شدم به نوشتن این کامنت.
در این اواخر با دیدن سریال های مختلف استاد ، تمرکزم فقط بر روی زیبایی های پرادایس و فلوریدا و مسافرت های استاد بود.
اما غافل از اینکه من با تحسین و توجه به فایل های استاد و با تحسین و تک تک قشنگی های این فایل ها ، باید به یک سبک شخصی برای دیدن و تمرکز بر تک تک زیبایی های زندگی خودم و شهر خودم می رسیدم.
نه اینکه فقط بیام و توکامنت ها زیبایی های استاد و لباس و ساعت و ماشین و جنگل و بنویسم و .. به به چه چه کنم ، و بعد از اون برگردم به همون سبک زندگی خودم و تمرکز بر نکات منفی زندگیم!!
اعتراف می کنم این آگاهی رو شاید یک سال و نیم هست که بهتر درک کردم و دارم سعی می کنم آگاهانه هر روز بهتر عمل کنم.
از دیدن و نوشتن زیبایی های همسرم ، به جای تکرار احمقانه نکات منفی ایشان با بقیه و در و دل کردن های بیهود و مضر!
دیدن تک تک زیبایی های خانه ، محله ، خیابان ها ، شهر زیبای تهران ، محل کار و در کل جهان اطرافم.
و با شروع این کار و تغییر نوع نگاهم به محیط اطرافم ، شرایط به شکل بی نظیری برای من تغییر کرد.
فهمیدم که اگر دوست دارم که به زیبایی های بی نظیر تر در جهان هدایت بشم ، تنها و تنها راه توجه کردن به نکات مثبت و زیبایی های اطرافم و اعراض از ناخواسته هاست
درسته که نگاه و باور و اعتقاد من با نگاه مذهبی جامعه و حکومت تغییر کرده ،
درسته که اصل و اساس برای من توحید و دوری از شرک هست ،
درسته که باورهای من با اکثر اطرافیانم تغییر کرده
درسته که اعتقاد و باور جدید من (یکتاپرست بودن مثل ابراهیم) با نگاه و اعتقاد و باور اکثر مردم و حکومت و دولت و نگاه غالب جامعه تفاوت داره
ولی وظیفه من دیدن و تحسین کردن و توجه کردن به زیبایی های جهان اطرافم هست
هر کسی با هر نگاه و باور و مذهبی و اعتقاداتی که هست ، برای من قابل احترام هست.
وظیفه من توجه و تمرکز به زیبایی های شهر و محله و حکومت و دولت و مردم کشورم و جهان هست
وظیفه من دیدن نکات مثبت رهبر و رییس جمهور و تمام هموطنانم هست
رزق و روزی و موفقیت و خوشبختی من ، توسط افکار و باورها و ایمان و عملکرد من رقم می خوره ،
قدرت رهبر و حکومت و مردم و رییس اداره و … در زندگی من مساویست با صفر
هیچ کس با هر اسم و عنوان و منسب و قدرتی ، به اندازه ارزنی در زندگی من قدرتی ندارد
قدرت از آن خداوند است و تمام
در کنار این باور ، وظیفه دارم فقط و فقط نکات مثبت انسان ها و جهانیان رو ببینم و هر نوع باور و سبک زندگی که دوست ندارم رو توجه نکنم و در موردش بحث نکنم.
هر نوع بحث و به اصطلاح تبادل نظیری ، قطعا به احساس بد منجر میشه و احساس بد مساویست با اتفاقات بد.
هر کسی با هر نوع نگاهی ، نسخه ای از وجود خداوند بر روی زمین هست ، من فقط و فقط باید روی تقویت باورهای خودم کار کنم و توجه کنم به زیبایی های انسان ها و جهان.
درسته که من آروزی مهاجرت به یک کشور آزاد و زیبا و پیشرفته رو دارم ، ولی به جای نق زدن و گلایه کردن و ایراد گرفتن از وضعیت کشور و حکومت ،تمرکزم رو روی پیشرفت ها و بهبود و زیبایی های اون میگذارم.
با دیدن هر بلوار زیبا و گلهای رنگارنگ و درختان زیبا و تمیزی معابر ، آگاهانه تمرکزم رو بر روی این قشنگی ها میذارم و از کارگر شهرداری تا مدیری که برای این زیبایی ها کار انجام داده ، سپاسگزاری می کنم.
رنگ های جدید جدول های مسیرم رو می بینم و تحسین می کنم
و بابت امنیت آرامش آسایش و رفاهی که دارم شکرگزاری می کنم.
نیروهای نظامی و انتظامی و راهنمایی و رانندگی رو که می بینم ، در وجودم ازشون سپاسگزاری می کنم و براشون خیر و سلامتی طلب می کنم
هر نوع خدمات خوبی رو که در سطح شهر می بینم تحسین و شکرگزاری می کنم.
و به لطف خدا این نوع نگاه به شکلی معجزه وار تمام انرژی های اطراف من رو به شکل دلخواه تغییر داده.
از سبز شدن مکرر چراغ های راهنمایی
برخورد خوب انسان ها
روان شدن چرخ زندگی
ارتقا شغلی عالی بعد از 12 سال
قرار گرفتن در مسیر خلق ارزش
بهبود بی نظیر روابط
شرایط جسمی بی نظیر و رویایی
آرامش و امید و انگیزه و شور و اشتیاق عالی
و …
.
.
امروز که از خدا هدایت خواستم برم به ارتفاعات آبشار تهران ، با وجود اینکه من از سال 68 در این منطقه (5 قدیم و 22 فعلی) بودم و اکثر جاهای دیدنی محل رو می شناختم ، برای اولین بار هدایت شدم به یک جای دنج و زیبا و بی نظیر با ویوی بی نهایت زیبا و لذت بخش….
جایی بالاتر از پرچم زیبای ایران که بر فراز آبشار تهران به احتزاز در اومده . رنگ سرخ و سفید و سبز اون با کلمه الله زیباش ، چشم نوازی می کرد.
هوا به قدری سرد و دلچسب شده بود که مجبور شدم کاپشن بهاری رو بپوشم .
سررسیدم از شدت باد ، بارها ورق می خورد
رسیدم به یک جایی مثل نوک قلعه ، با دیوارهایی با ارتفاع 1 متر و به حالت گرد که از اونجا یک ویوی بی نهایت زیبا و حیرت انگیز روبروی نگاه من بود
برج های بسیار زیبای منطقه 22 که هر کدوم زیبایی منحصر بفردی داشت ،
دریاچه زیبای چیتگر که درخشش آب اون بی نهایت تصویر این قاب زیبا رو رویایی تر و زیباتر کرده بود
takeoff هواپیماهای فرودگاه مهرآباد ، که به دلیل ورزش بادهای غرب به شرق معمولا از روی دریاچه رد می شوند ، به زیبایی های این قاب بی نظیر که برای من رقم خورده ، اضافه کرده بود
بلوار هاشم زاده و جنگلبان که بسیار عریض و زیبا هستند ، و خانه های 500 متری لاکچری محله و نظم و ترتیب اونها از اون ارتفاع بسیار چشم نواز و تحسین برانگیز بود.
ابرهای بی نهایت سفید و زیبا در یک آسمان بسیار صاف و تمیز و آبی ، این نقاشی رو بی نهایت زیباتر و بی نظیر تر کرده بود.
به قدری هوا بی نظیر و پاک بود که کوههای
به سمت شرق که نگاه می کردی برج میلاد ابراز وجود می کرد و کوههای شرق تهران هم به زیبایی قابل رویت بود.
ترکیب باد بسیار خنک و گاها سرد ، با گرمای حاصل از تابش نور خورشید ، یک ترکیب بسیار بی نظیر و رویایی رو رقم زده بود .
به نظر من آبشار تهران که در دل رشته کوههای البرز ساخته شده ، یکی بی نظیر ترین و زیباترین نقاط تهران زیباست .
چشم و دل من از دیدن و لذت بردن از این قاب بی نظیر ، سیر نمی شد…
همیشه این منظره زیبا رو به شهر استانبول تشبیه می کنم و انصافا یک جاهایی زیباتر از اون
به قدری هوا و فضا عالی بود که فقط تحسین بود که از لب هام جاری میشد…
.
.
بعضی وقتها به خودم میگم ، آدم اگر زیبابین باشه تو هر موقعیتی که باشه می تونه زیبایی ها رو ببینه و تحسین کنه ، ولی اگر زیبا بین نباشه ، تو بهشت هم که باشه می تونه یه ایرادی پیدا کنه.
وقتی به صحبت های استاد در مورد طوفان مایکل فکر می کردم ، دیدم که دقیقا این نوع نگاه من هست که شرایط و متفاوت می کنه.
من در همین گذشته نه چندان دور ، آدمی بودم که همیشه در حال بحث و نق و گلایه و شکایت و ایراد گرفتن از رهبر و رییس جمهور و مجلس و حوزه علیمه و سود بانکی و ربا و غیره بودم.
همیشه عدم موفقیت خودم رو گردن این عوامل می انداختم
مثل تمام دوستان و اطرافیانم و همکارانم
همیشه به دنبال پیدا کردن یک ایراد و یک نقص در عملکرد سیستم و حکومت بودم و در این حالت عملا چشم هام بر روی زیبایی های شهر و کشورم بسته شده بود.
ولی به لطف خداوند و با حضور در سر کلاس استاد عباسمنش عزیز ، به این توانایی و خودباوری و ایمان رسیدم ، که خودم و مسیرم رو جدا کردم از تمام نگاه ها و جناح ها و مذهب و هیات و شرک و آدم پرستی و مرده پرستی و جهل و نادانی
و در عین حال ، به هر کسی با هر نوع باور و نگاه و مذهب و اعتقاد و طرز فکری از درون ارزش و احترام قائل هستم .
به لطف خدای مهربان به جای لعن و نفرین گفتن به انسانهای 1400 سال پیش و مرگ بر گفتن به کشورها و ملت ها (مثل گذشته خودم) تمرکز توجه خودم رو بر زیبایی و شادی و لذت و آرامش و بهبود بذارم و برای همه خوبی بخوام.
به لطف الله ، تونستم جلوی نشتی بسیار زیاد انرژی خودم رو بگیرم و به دنبال امر به معروف و نهی از منکر و بیدار کردن انسان ها نباشم.
اگر چیزی رو بلد هستم و فهمیدم ، فقط و فقط برای بهبود هر چه بهتر خودم استفاده کنم نه برای بلندگو شدن برای بقیه .
این یکی از بزرگترین باگ ها و ایراد های شخصیتی من بود که به لطف الله و با عمل کردن به تک تک آموزش های استاد در این یک ساله اخیر ، به شرایط عالی در این زمینه دست پیدا کردم.
به جای دلسوزی برای مظلومین و بدبخت بیچاره های خاور میانه تمرکز رو روی شرایطی بذارم که دوست دارم تجربه کنم.
به خوبی درک کردم که این فرصت بسیار کوتاه زندگی رو فقط باید صرف رسیدن به لذت و خوشبختی بیکران کنم.
باید اول برای خودم و بعد برای خانواده ام تبدیل به یک الگو تمام عیار بشوم ، به جای اینکه معلم اخلاق باشم!
باید فقط روی اصلی ترین و تنهاترین و ماندگارترین رابطه خودم حساب باز کنم و تمرکز کنم ، رابطه با خداوند
باید این فرصت کوتاه رو قدر بدونم و برای این قدردانی هیچ راهی جز زیبابین بودن و بهبود شخصیت وجود نداره.
اینکه رهبر چه تصمیمی می گیره
اینکه دولت چه لایحه ای رو ارائه می کنه
اینکه مجلس چه قانونی رو تصویب می کنه
اینکه نیروهای نظامی چه تصمیمی می گیرند و به کجا حمله می کنند
اینکه کجا جنگ و بدبختی و فقر و فلاکت هست
اینکه کی ترور شد و عکس العمل بعدی چیه !
اینکه دلار چند میشه و تورم کجاست
اصلا و ابدا به من هیچ ربطی نداره !!
اون چیزی که به من ربط داره ، اینه که من چقدر نسبت به دیروز بهبود پیدا کردم
چقدر آرام تر و متوکل تر شدم
چقدر احساس خوبم بیشتر شده
چقدر خودشناسی رو بهتر انجام میدم
چقدر روی دوره هام و تمرین هام با تعهد و دقت بیشتری کار می کنم
چقدر زیبابین تر شدم
چقدر شکرگزار تر شدم
چقدر بیشتر از قبل احساس لیاقت و ارزشمندی رو تقویت می کنم
چقدر به الهامات و ایده های خداوند ارزش قائل هستم و عمل می کنم
چقدر امید و انگیزه و مثبت اندیشی و منش و نگرش من بهتر و بیشتر شده
چقدر واکنش من به اتفاقات بهتر شده
چقدر توانایی اعراض از ناخواسته های من تقویت شده
.
به من چه ربطی داره که بقیه چی میگن؟؟
به من چه ربطی داره که کجا صلح شد و کجا دعوا شد؟
به من چه ربطی داره که اخبار داخلی و خارجی چی می گه ؟
به من چه ربطی داره که بقیه به جای توکل به خدا و درخواست از خدا ، سراغ امام و امامزاده و ضریح میرن و شرک می ورزند؟(مثل گذشته خودم)
به من چه ربطی داره که نگاه بقیه به روزه و نماز و دین چیه ؟
به من چه ربطی داره که بقیه به توسل و به امامان هزاران امامزاده باور دارند ؟(مثل گذشته خودم)
به من چه ربطی داره که مردم همیشه به دنبال عزا و ماتم و تو سر زدن هستند ؟(مثل گذشته خودم)
اون چیزی که به من ربط داره اینِ که من چقدر توحیدی تر عمل می کنم
اون چیزی که به من ربط داره اینِ که من چقدر ایمان و توکلم بهتر شده
اون چیزی که به من ربط داره اینِ که من چقدر توحیدی تر عمل می کنم
اون چیزی که به من ربط داره اینِ که من چقدر تو قلبم قدرت رو فقط به خداوند میدم
اون چیزی که به من ربط داره اینِ که من چقدر توانایی توجه به زیبایی های کشورم و دولت و رهبر و حکومت رو دارم
اون چیزی که به من ربط داره اینه که چقدر من توانایی هام رو بیشتر شناختم
چقدر به خودم و به توانایی هام ارزش قائل هستم
اون چیزی که به من ربط داره اینه که فقط خداوند هست که در زندگی من قدرت داره .
چون با رعایت و عمل کردن آگاهانه و متعهدانه به این عوامل ، ظرف من بزرگتر خواهد شد و زیر باران رحمت نعمت های الهی که همواره در حال بارش هست ، نعمت ها و موهبت ها و زیبایی های بیشتری رو دریافت خواهم کرد.
چیزی که به من ربط داره درک بهتر و بهتر و عمیق تر این قانون هست ، که جهان واکنشی بسیار دقیق و منظم به فرکانس ها و باورهای من هست.
چیزی که به من ربط داره اینه که در مسیر علاقه و توانایی هام ، یک ارزش ماندگار در این جهان خلق کنم و به زیباتر شدن و آسان تر شدن و بزرگ تر شدن جهان کمک کنم . با این کار ثروت و نعمت و خوشبختی پایدار وارد زندگی من خواهد شد.
الهی شکرت برای آگاهی های امروز
الهی شکرت برای قوانین بدون تغییر جهان
الهی شکرت برای حرکت متعهدانه و بهتر در مسیر رشد و بهبود شخصیت
الهی شکرت برای شکرگزاری بهتر و واقعی تر
الهی شکرت برای رها کردن و نجسبیدن به گزینه های پیش رو
الهی شکرت برای بهتر شدن در کار و مسیر خلق ارزش
الهی شکرت برای حس زیبای رهایی و زیبابینی و توکل
و قانون اینِ که احساس خوب = اتفاقات خوب
خدایا شکرت که موهبت نصیب من شد که در این محله زیبا و بی نظیر و عالی حتی زیباتر از فلوریدا :)
احساسم خوب بشه و هدایت بشم به این فایل و نوشتن این کامنت
الهی شکرت برای نفس کشیدن در این مسیر
انشاالله هر روزتون زیباتر و لذت بخش تر و موفق تر و آسان تر از روز قبل باشه
سلام داداش خدا قوت پر انرژی باشی چقدر زیباو دلنشین بود این متن فرکانس بسیار بالایی داشت و چیزی که واقعا نوشتی و مکتوب کردی از قلبت بوده من این فرکانس انرژی مثبت رو حس میکنم و لذت بردم از این که تو مسیر الهی و یکتا پرستی هستی و قدرت فقط مال خداست بهترینها رو از فرمانروای کل کیهان برای همه بچههای سایت الهی خواستارم خدایا بی نهایت شکرت که تو مسیر رشد و تکامل هستیم و خدایا شکرت که مارو هدایت کردی به اموزهای استاد بزرگوار و یکتا پرستمون عباس منش خداوند یکتا پشت و پناهتون باشه
داشتم کامنت دوست عزیزم آرمین حاجی وزیری رو میخوندم که تولدتون رو تبریک گفته بود و روز 19 بود
گفتم منم تولدتون رو با عشق تبریک بگم و بگم که چه خوب شد شما به دنیا اومدید خدارو شکر
خدای عزیزم رو هزااااااررااان بار شکر میگم که شما تو این قرن هستید من تو این قرن هستم اینترنت تو این قرن هست گوشی هوشمند تو این قرن هست زمان آزاد دارم میتونم براتون تایپ کنم انگشت و چشم سالم دارم میتونم گوشی رو لمس کنم چقدررررر من این خدای مهربونو شکر کنم واقعا زبانم قاصره. چه هم زمانی قشنگی که من تو عصر شما هستم چه موهبت عظیمی خدایا شکرت
عزیزمی استاد جان
خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمت
استاد جان من از شهر قدیم شما قم زیبا دارم براتون مینویسم شهری که خیلی غرق در حاشیه غرق در شرک و غرق در حال بد کردن مردم عزیزم هست
با وجود 2 سال از بودن تو این ابر وبسایت و فایل دیدن و کامنت خوندن تازه تازه دارم از اون منفی بینهایت به نقطه صفر نزدیک میشم
چه باورهای غلطی که در خودم شناسایی کردم چه اشکها که نریختم چه آاااااه ها که از نهادم بیرون زد وقتی فهمیدم که اصل چیه و من چی فکر میکردم
تازه تازه دارم آرومتر میشم قبلا حالت خوشی بهم دست نمیداد از دیدن بندگان خدایی که تو شهر من زیادن
مقایسه میکردم حرفی که اینها گفتن در مورد اسلام با حرفی که شما از بطن قرآن درآوردید و اونجاهایی که خیلی منطقی بوده رو کامل پذیرفتم وچه کنم که هنووووز حتی تو بعضی مسائل شک میکنم میگم نکنه قضیه اینطور نبوده باشه تا این حد مقاومت تا این حد بتن و سیمان تو مخم
ی مدت زیادی هم فقط اطلاعات زیاد میکردم هنوز بلد نبودم این قوانین رو تو زندگیم پیاده کنم میگفتم من که همه چیو بلدم پس چرا زندگیم تغییر نمیکنه البته الآنم خیلی گل و بلبل نیست ولی داااااره بهتر میشه خودم حس میکنم که بله دااااره بهتر میشه داااره تمایل پیدا میکنه به سمت نقطه صفر، خودمو با خودم مقایسه میکنم خدارو شکر دیگه اون احساسهای بد و منفی رو به اون شدت با اون تایم زیاد ندارم .
امشب شب اول ماه رمضان هم هست و رمضون هر سال بغیر از این دو سالی که تو این بهشتم، سالیان قبل ماه زجر ماه عذاب بود شهر بحالت نیمه تعطیل درمیاد اکثر کسب و کارها راکد (البته اون چیزی که من می دیدم) همش از خدا میپرسیدم خدایا مگه نمیگن ماه رمضان ماه برکت ماه رحمته پس کو چرا همه کاسبی ها تعطیل میشه
خود من هم که از شدت گرسنگی و تشنگی حال و حوصله هیچ کاری رو نداشتم خونه زندگی بهم ریخته ،اخلاق اوووف اووووف
یعنییییییییی اوضاعی میشد اونوقت فکر میکردم چقدر مومنم بنده خوب خدام دارم به حرف خدا گوش میدم
خدایا توبه خدایا منو ببخش
لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین
ظلم کردم بخودم که خودمو از نعمت های تو محروم کردم ظلم کردم بخودم که صفات رزاق بودن غفار بودن رئوف بودن جمیل بودن عادل بودن فاضل بودن تو رو ندیدم خدای عزیزم خدای مهربونم خدایی که از اول اول بودی میلیارد ها ساله که هستی و داری خدایی میکنی و من هی نگران میشم به قول دوست عزیزم رضا احمدی نگران افزایش قیمت خیار سبز میشم،نگرانی های مقطعی و یا همیشگی بالاخره موضوع زیاده، که اگه از بالا نگاه کنی هیچی نیستن فقط میااان ما رو اذیت کنن یا نه می آن که ظرف ما رو بزرگتر کنن اینها هم یک فرصته برای محک زدن ایمان برای سنجیدن ایمان قلبی که با زبان بیان کردی به قول خودش گفته همین که میگید ما ایمان آوردیم فکر کردید رها میشید نه امتحان میشید
من یاد گرفته بودم امتحان خداوند با بیماری و فقر و بدبختی و تحمل زندگی اسف بار و …همراه هست نمی دونستم دارم لطف و مهربانی و عدالت خداوند خودم رو میبرم زیر سوال
و با شنیدن هر باره افزایش قیمتها وااااای چه دلهره ای چه حس عقب ماندگی ای چه حس کمبودی چه حس نفرتی چه حس های بدی پر از شرک و پر از کفر
میشدم البته بازم میگم یک درصد بهتر شدم
ولی خداروشکر این خدای مهربون الآنم رو شکر خدااااای عزیز و قادر و عظیم و قشنگم رو شکر که منو نجات داد راه سعادت رو نشونم داد راه رستگاری راه بسوی خودش را ، راه مستقیم رو
من تازه راهو دیدم مسیرو تشخیص دادم هنوز نیافتادم تو جاده هنوز درگیر و بند اسباب و وسائلم هنوز باکم رو پر نکردم بنظرم خیلی دارم طولش میدم چرااا دل نمیزنم به جاده چراااا
نکنه هنوزم شک دارم ولی نه بخودش قسم به راه شک ندارم به خودم شک دارم میگم نکنه تو راه کم بیارم خسته بشم (الان یاد فایل انگیزشی اوایل سایت افتادم استاد جان گفتید خسته بشو ولی ناامید نشو)
پس استاد اجازه دارم خسته بشم ولی قول میدم ناامید هرررررگز
الان اون حس ترسی هم که داشتم کمتر شد و فقط توان و نیرو و انرژی انجام خواسته هامو میخام ازش
خدایا چقدررر به این بنده ات لطف داشتی خدای بنده نواز واقعاااا بنده نوازی
اومدم فقط تولد یک عدد عشق رو تبریک بگم طومار نوشتم قربون نگاه مهربون تک تک شما ها دوستان توحیدی من
همه تون رو دوست دارم و برای همه بهترینها رو میخام.
با خوندن پیامت مو رو تنم سیخ شد اشک رو چشمام جمع شد بعد مدتها که به سایت سر نزده بودم و مشغول رسیدن به هدفم بودم این پیامت دقیقا جواب معمای من بود
خسته بشو ولی ناامید نشو، ظلم کردن به خود و خود رو در ورطه نابودی قرار دادن، شاکر بودن بابت وجود استاد شاکر بودن بابت وجود این سایت شاکر بودن بابت اشنایی ما با این استاد و شاکر بودن بابت بودن ما در این زمان و مکان
این سه تا نکته هایی بود که جواب سوالات اخیر من بود مرسی ازت ژیلا جان
خدای عزیزم رو هزااااااررااان بار شکر میگم که شما تو این قرن هستید من تو این قرن هستم اینترنت تو این قرن هست گوشی هوشمند تو این قرن هست زمان آزاد دارم میتونم براتون تایپ کنم انگشت و چشم سالم دارم میتونم گوشی رو لمس کنم چقدررررر من این خدای مهربونو شکر کنم واقعا زبانم قاصره. چه هم زمانی قشنگی که من تو عصر شما هستم چه موهبت عظیمی خدایا شکرت
بخصوص این جمله که چه همزمانی قشنگی که من و شما تو یک عصر هستیم
واقعا این از لطف پروردگار به ما بوده وگرنه کسایی که 20 سال پیش فوت شدن این لطف شامل حالشون نشد
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
استاد عزیز و مهربون و دوست داشتنیم
تولدت هزااااران بار تبریک باشه
ان شالله تولد 1000 سالگیتونو تبریک بگیم
نمیخوام کمتر ازین عمر کنین
شما باید همیشه باشین
و ی کلی ادمو به سمت راه درست هدایت کنین ای بزرگترین دست خداوند توی زندگی این همه آدم
خیلی دوستتون دارم و از خداوند بهترررینهارو براتون میخوام.
ژیلای عزیزم سپاسگزارم بابت کامنت زیبات و اینکه باعث شدی منم تولد استاد رو تبریک بگم.
بعداز نوشتن کامنتم توسایت برای شما، تومدرسه هم اتفاق های خوبی برام افتاد
من یک ماهه تکلیف توخونه ندارم ونمی نویسم چون توکلاس خانم درس رو از همه میپرسه وهرکی یادگرفته باشه تکلیف توخونه نداره وخداروشکر من تا امروزتکلیف ننوشتم و کلی هم تونستم با هلیسا بازی کنم .
این روزها اومدم داستان هامو با هلیسا به شکل بازی در آوردم وهمزمان در چندتا نقش بازی کردم و حس خوبی بهم دست داد چون تونستم صداهای مختلفی هم دربیارم .
بعدش من دوهفته ای هست هرشب کتاب داستان میخونم و بقیه گوش میکنن و جالبه اولین نفر هلیساست که خوابش میبره و میدونم بخاطر آرامش صدام هست پس صدای خوبی دارم و بابام هم که خیلی کیف میکنه و با ذوق تو چشام نگاه میکنه انگار بار اول هست که منو میبینه و مامانم تنها کسی هست که تا آخر داستان بیداره باهام وگوش میکنه به داستان وکتاب خوندنم .
یادمه تو شب یلدا خونه پدربزرگم خرمالو های رسیده دیدم که از حیاط خونه شون چیده بودن و من خیلی دوست دارم
کلی با پدربزرگم وپسرخاله م خندیدم چون
ماه قبل من وپسرخاله م رفتیم حیاط بازی کنیم که اون چندتا خرمالو از درخت چید که خیلی سفت بودن و مامانم از پنجره به من گفت خرمالو نچینید بذارید برسند بعد میچینیم، بعد پسرخاله م گفت عیب نداره بذا تو حیاط آتیش درست کنیم و خرمالوهارو بپزیم تا برسند وبخوریم
آتیش یه گوشه درست کردیم وچهارتاخرمالو گذاشتیم که سیاه شدندو نمیشد خورد اما پسرخاله م نمیدونم چه جوری تونست وخورد و از بوی آتیش
ما رو صدا کردن خونه که دعوامون کنن
البته هلیسا هم بود و قشنگ همه ی اطلاعات را به همه داد ، خاله م خیلی عصبانی شد وگفت لباساتون بوی دودگرفته
و حیاط به گند کشوندین و بچه نیستین که بلای جونین شما
اینهمه بازی حتما باید تواین هوا برید حیاط
شماها آدم نمیشین
حمید (پسرخاله م) -خاک برگ ها را هم آتیش زده بود توحیاط وخاله م به من گفت تو چرا نیومدی بگی ؟
وای وای از دست شما
تو درو همسایه آبرو مون رفت
اما پدربزرگم مثل همیشه آروم بود وگفت
باید دقت کنین خداروشکر که سالمین
اما استاد مامانم اصلا به من وهلیسا حرفی نزد ها و فقط رومبل میخندید که خیلی باحالن اینا خرمالو رو کباب کردن
وای خدایا این مدلی خواستن میوه رو رسیده کنن !
شما چه باهوشین
فوق العاده های کی بودین آخه
و…
خاله م به مامانم گفت خوبه دیگه به شاهکارشون میخندی پرروتر بشن…
من خیلی تعجب کردم استاد، چون مامانم هم منو تو این جور اتفاق ها همیشه دعوا میکرد اما چیزی نگفت و من کنارش نشستم و هی با لذت نگاش کردم
من سیر نمیشدم از نگاه مهربون مامانم
من دوست داشتم مامانم همین طوری به اشتباهاتم بخنده وبلند بخنده
من دوست داشتم مامانم بازم یادش بمونه و سرم داد نزنه .
من فهمیدم میوه باید رودرخت برسه.
من تو دفترم نوشتم خدایا خیلی شکرت
مامانم داره یاد میگیره مامان بشه .
من تو دفترم نوشتم خدایا مرسی که مامانم رو آروم کردی و به من گیرنمیده .
خدایا ممنونم که مامانم حالش خوبه.
خب من دهم آذر ماه تولد دوستم مهراد دعوت شده بودم اونم تو یه باغ بود وتنهایی دعوت بودم با چندتا از همکلاسی هام من خیلی راحت تونستم باهاشون برقصم واهنگ بخونم یا بگم ذرت نمیخورم.
خب هوا سرد بود بستنی نخوردم اما آجیل خوردم و چیپس و کیک و پیتزا که عاشقشم.
هدیه تولد به مهراد دادم همراه نامه ای براش که نوشته بودم تا همیشه کنارش نگه داره .
کلی عکس انداختیم ولذت بردیم
توپ بازی کردیم و بپر بپر و گرگم به هوا
چه باغ باحالی بود پراز کلاغ و پراز درختای کاج و به حوضچه هم وسطش بود که خالی از آب بود ولی ما حوض رو پراز توپ کردیم و بازی کردیم اونجا و …
برای این بازی ها این خوشگذرونی ها خیلی زیاد خداروشکر کردم.
من درحین بازی کلی از کلاغ ها تشکر کردم که داشتن بازی مارو با هیجان میدیدن وقارقار میکردن
کلی از درختا تشکر کردم که باحال خوب
بازی مارو نگاه میکردن.
کلی از ابرای اسمون تشکر کردم که مهربون بهمون میخندیدن
کلی از خورشید تشکر کردم که با تابیدنش هوارو برامون گرمتر کرد تا تو بیرون بشینیم
کلی از گربه ها که چهارتا تو باغ بودن تشکر کردم چون وسط بازی مون اونها هم شرکت میکردن و بالا پایین می پریدن.
ما تونستیم لونه مورچه پیدا کنیم و یه لشکر مورچه ببینیم چه قدر منظم هستن این مورچه ها مثل خودم واتاقم
ما تونستیم آخر مهمونی با کمک هم باغ رو تمیز کنیم و کلی همکاری گروهی کنیم.
آخر مهمونی مهراد با اومدن بابام دنبالم تموم شد و من تا رسیدم خونه خوابیدم
من نمیدونم اما مامانم خیلی مامان شده استاد ومنم این مدلی بیشتر حال میکنم
خیلی راحت تر حرف میزنم
دوروز پیش گفتم تقسیم تو محور خانم توضیح داد ومن بخاطر سرویس از کلاس اومدم بیرون و تا آخر توضیح خانم نبودم
مامانم گفت اگه دوست داری بهت توضیح بدم اگه دوست نداری فردا به خانم بگو بهت توضیح بده ومن ترجیح دادم مامانم بگه و اومد تقسیم رو توضیح داد اونم سه بار و چیزی نگفت قبلا یه بار توضیح میداد
باردوم مامانم میگفت حواست کجاست ؟
چرا دقت نمیکنی؟
من دارم برا کی توضیح میدم؟
اما مامانم هیچی نگفت بهم استاد
خیلی دوستت دارم استاد چون مامانم
مامان واقعی شده داره یه فایلهایی گوش میده و من نمیدونم کدوم قسمته ولی خداروشکر خوب شده ومن
خوشم میاد ازش واین مهمه .
کامنتم تموم شد و مامانم خوند وگریه هم کرد و کلی هم بوسم کرد و بهم گفت اگه میشه ارسال نکنم و این کامنت برا خودم بمونه تو گوشیم و نگهدارم اما من دوست داشتم برای شما بنویسم و به خاطرمن براتون ارسالش کرد.
راستی معلمم تو زنگ انشا وقتی داستانی که نوشتم خوند انقدر ذوق کرد گفت تو گفتگوهای بین آدمها را خوب مینویسی وشاید یه روز فیلمنامه نویس شدی پسرم.
سلام و درود خداوند بروی ماه فرشته نازنیم محمد حسن جان عزیزم
خدا رو شکر که هدایت شدم (پیدا کردم) کامنت زیبایی رو که نوشته بودیو چقدر حال منو خوبتر کردی پسرررر!
تو نویسنده بزرگی هستی محمد حسن جان، میدونستی؟ از خیلی از ما بزرگترها قشنگ تر توصیف میکنی؛ قشنگ تر تعریف میکنی و روانتر و بهتر می نویسی. من که عاشقتمممممممم بقول سعیده بوس به کله مبارکت باشه؟
خوشحالم که برامون مینویسی و ما ازت یاد می گیریم و بیشتر خودمون رو می شناسیم. قدر پدر و مادر گلت رو بدون و صورت ماهشونو ببوس که قدم گذاشتن در این مسیر توحیدی تا شما فرشته نازنین هم اینجا باشی و به ما درس بدی.
نوشته بودی «مامانم داره یاد میگیره مامان بشه» چقدر با این جملت حال کردم! چقدر این جملت بی نظیر بود! چقدر این جملت ادبی و توحیدی بود! آره پسرم این جمله تو دقیق و درست بود! ما پدر و مادرها تازه داریم یاد می گیریم که مامان خوبی باشیم، بابای خوبی باشیم! تازه داریم یاد می گیریم و میشناسیم خودمون رو ، خدایمون رو، محیط اطرافنون رو و دنیایی که در اون زندگی می کنیم. بابا و مامان تو خیلی خوبن، قدرشونو بدون عزیزم همانطور که شما فرشته های خدا خیلی خوبین. و در آینده انسان های بزرگی میشین.برای همین بابا و مامانت با عشق تو چشمات نگاه می کنن و از وجود نازنینت لذت میبرن. خوب کاری کردین که خواستتون رو انجام دادین و کامنت تون رو برای استاد ارسال کردین. اینجوری هم خواسته مامان جونت رو برآورده کردی، هم کامنتت رو تحویل استاد دادی و هم ما رو در این تجربه و کامنت زیبات سهیم کردی و این نشون میده چقدر بخشنده تر از ما بزرگترایی!
روی ماهتو بازم از راه دور میبوسم و کامنت تو برای شینا که همکلاسیته میخونم. بازم برامون بنویس تا یاد بگیریم بیشتر و بیشتر ازت . به بابا و مامان گل تونم سلام منو برسون. دوووست دارم خیلی زیاد
خیلی خداروشکر میکنم که مامانم وبابام حرفای استاد رو گوش میکنن
ویادمیگیرن و این خیلی خوبه که شینا جان هم پدرومادرش از شاگردهای استاد هستند واز این بابت میدونم مثل خودم خوشحاله و لذت میبره .
مامانم تازه داره یادمیگیره مامان باشه چون بابای من از وقتی یادم میاد خیلی مهربونتر از مامانم بوده و میشد بعضی وقتا میگفتم مامان کاش شما سرکارمیرفتی وبابا خونه بود.چرا؟چون خیلی سخت گیر ومنظم بود.
درسته با ما بازی میکنه ومیگه ومیخنده وبیرون میبره وشادی میکنه اما سخت گیری هاش همچنان هست و یادمه تو کلاس آنلاین مدرسه م مامانم بیشتراز من اذیت میشد چون دوست داشت من اولین نفر جواب بفرستم و اول باشم
اما امسال مامانم یهو تو کلاس آنلاین من کاری به کارم نداره و راحتم میذاره که با حوصله بنویسم وگیرنمیده زودباش زودباش.
یا وقتی آب برا چندلحظه تو خونه قطع میشد مامانم میگفت وامونده الان باید قطع میشد ولی دیروز آب قطع شد ومن دیدم دستهای مامانم کفی هست تو ظرفشویی ومامانم هیچی نگفت شایدم تو ذهنش گفته مهم اینه که من نشنیدم و بهش گفتم مامان تو غرزذنت کم شده ها آفرین وتشویقش کردم.
الان من داستان میخونم قشنگ گوش میکنه تا آخرش و من بارها وسط داستان سوال میپرسم جوابم میده ومیدونم حواسش به منه ولی قبلا تو گوشش هندزفری میذاشت وفایل استاد گوش میکرد والکی به داستان های من توجه میکرد.
مامانم تو آشپزخونه بود وما بازی میکردیم بارها صدای ما از هیجان بلند میشد ومامانم به من وهلیسا میگفت صبر کن الان میام به حسابتون میرسم
هرچند مارو نمیزد اما همون چشم غره رفتن واخمش تلخ بود.
این روزها مامانم خوب ترشده چون ما سروصداهم کنیم مامانم تکرارمیکنه که لطفا یه کم آرومتر.
خب خیلی جالبه برام و بهش میگم
تا خوشحال بشه و بازم خوبتر بشه.
بازم ازش اجازه گرفتم واین کامنت رانوشتم.
کامنت برای استاد نوشتم تا مامانم همیشه یادش بمونه که به بهترشدنش دقت کنه و رعایت کنه.
سلام به تو فاطمه جانم که چقدر مامان قشنگ و بزرگ و بادرکی هستی.
واقعا نمیدونم چطور ازتون سپاسگزاری کنم.
خنده
قهقهه
اشک
شوق
حس خوب سراسر وجودمو پر کرد.
چقدر سپاسگزارم برای شجاعتت که اجازه دادی ارسال بشه، اشتراک گذاشته بشه. چقدر ذوق کردم برات فاطمه جان.
چقدر مامان بزرگی هستی تو آخه… چه گل پسری داری آخه.
اصلا یک حال عجیبی هستم با خوندن کامنت خاطرات محمدحسن.
چقدر این پسر خوب داره بزرگ میشه.
چقدر خوشحالم اومدم کامنت خوندنم و خدا منو سورپرایز کرد.
چقدر خوبه اگر خودت یادت بره چقدر تغییر کردی یک عشقی کتارت داری که با صداقت حرف دلش رو مینویسه و اینطور قدردانی میکنه.
فاطمه واقعا نمیدونم چرا اینقدر ذوق مرگ شدم و هنوز اشک هام داره میریزه نمیدونم چه درس هایی گرفتم از این کامنت که اینطور منو منقلب کرد.
محمد حسن قشنگم تو بهترین نویسنده ایی هستی که با سادگی تموم منو منقلب کردی. و کار یک نویسنده خوب همینه که با کلماتش جملاتش اثرگذار باشن و بالاتر از اون بنظرم نوبسنده ایی خوب خودشو ارائه میده که با فرکانس بالا چنان کلمات رو به صفحه به رقص دربیاره که لابه لای رقص کلماتی که خلق کرده فرکانس هاش، درس هاش نفوذ کنه به قلب خواننده و تو بهترینیـ….
واقعا سپاسگزارم که هستی
خدایا شکرت که منو هدایت کردی که ردپای این نویسنده پرنفوذت رو ببینم و بخونم.
خدایا شکرت برای ایده های جالب و بازی های باحال تون، برای مهمونی و تولد، برای دور هم جمع شدن و شب چله…
واقعا با عشق میگم خیلی دوست تون دارم و از خدا میخوام شاهد رشدهای بیشترتون باشم و شایدم یک روزی از نزدیک دیدم تون، خدا میداند و بس… اینکه چه زمانی و کجا خدا میدونه، چون خدا بهترین برنامه ریزی کننده جهانه پس این خواسته ام رو میفرستم خودش بقیه کارها رو هماهنگ میکنه.
امشب داستانِ کباب کردن خرمالوها رو واسه همسرم تعریف کردم محمد حسن جان، تو رو میشناسه، از کامنتهای قبلیت هم براش گفتم…
انقدر خوشم اومد که از خودت و فکرهات انقدر ساده و شفاف مینویسی و من و بقیه می تونیم بفهمیم تو ذهنِ زیبای شما چی میگذره.
جمله ای نوشتی که حسابی زیر و روم کرد:
مامانم داره یاد میگیره مامان بشه.
محمد حسن جان، من الان تو دلم نی نی دارم و دلم میخواد بتونم مامانِ خوبی باشم براش.
استاد گفتن کافیه ما روی خودمون کار کنیم فقط…
و من تمام تلاشمو میکنم روی خودم کار کنم، تا بهبود بدم خودمو، که هم واسه خودم رشد کنم، هم واسه پسر قشنگم مامانِ خوب و آگاهی باشم و همراهش باشم تو زندگی.
نمیدونی هر بار که کامنتهاتو میخونم چه کیفی میکنم که انقدر قشنگ و صادقانه از اتفاقاتِ زندگی و سپاس گزاری هات مینویسی.
میدونی چیه؟
من الان خیلی مامانت و طرز رفتارش باهات برام جالبه، مخصوصا وقتی کامنتهاتو میخونم که از احساست نسبت به این رفتارها و بهبودهای مامانت مینویسی.
تحسین میکنم به شدت مامان فاطمه جانت و پدر عزیزت رو که آگاهانه دارن روی خودشون کار میکنن و تو هلیسا جان در مسیر درستی دارین بزرگ میشین.
خیلی دلنشین مینویسی، چون صادقانه است، چون از قلبت مینویسی.
کیف میکنم که متوجه تغییرات و بهبودهای خودت هستی و بابتشون از خداوند مهربان سپاس گزاری میکنی.
برای تو پسر نازنین، خواهر قشنگت و پدر و مادر نازنینت، از خداوند سلامتی، شادی، آرامش، روزیِ فراوان میخوام.
درود و سلام به بزرگ مرد سایت عزیزمون آقا محمد حسن خانکی عزیزم
پسر تو چقدر نکته بین و زیبا بین هستی
باورت میشه داشتم با چشم های گرد شده کامنت زیبات می خوندم
اینکه به همه چی توجه داشتی .. اینکه آنقدر قشنگ از آن آسمون و آبراهای آسمان تشکر کردی و آن درختان و خورشید و تابیدن خورشید تشکر کردی از اون کلاغ ها و قار قار کلاغ ها تشکر کردی اینکه گفتی بخاطر چه چیزی از اون کلاغ ها و اون گربه های خوشکل تشکر کردی واقعا تحسینت می کنم اینکه برای تشکر کردنت دلیل زیبایی داشتی . وووای محمد حسن جان نمیدونی چقدر من ازت تشکر کردم بخاطر اینکه چشمای منو به محیط اطرافم تیزبین تر کردی ای فرشته ی کوچولوی خداوند . عزیزم تحسینت می کنم پسر نازیننم ..
از اون کتاب داستان خوندنت چقدر ذوق کردم داشتم تصورت می کردم که داری کتاب داستان می خونی و منم دارم چرت میزنم خخخخخ آخه آنقدر قشنگ اون صحنه ی خونه تون رو تعریف کردی که منم احساس کردم یکی از اون شنوندگان خانواده آن کتاب داستان بودم که یکی یکی بعد از هلیسا جون خوابیدیم .. قربون اون داستان خوندنت و کامنت نوشتن برم عزیزم مرسی مرسی ممنونم .. راستی تولد دوست عزیزت مهرداد جون مبارک باشه حتما بهت خیلی خوش گذشت ..و بعدش آنجاها رو تر و تمیز و مرتب کردید تشکر می کنم.. اینکه گفتی ما تونستیم لونه مورچه پیدا کنیم و یه لشکر مورچه ببینیم چه قدر منظم هستن این مورچه ها مثل خودم واتاقم
یک چیز دیگه خیلی خوشم اومد اینکه برای رسیدن خرمالوها آتیش روشن کردید . پسر خاله جان وای یاد آزمایش های کتاب علوم افتادم عزیزم .. واقعا هر چیزی از مسیر خودش پخته میشه و درست میشه و میرسه…آفرین به تو .. آفرین به مامان جونت که داره مامان میشه آخه تو این کلمات رو از کجا ی قلبت آوردی بیرون عزیزم بخدا عاشقتم .. تو برای من یک پیام آورنده از سرزمین بهشت خدا هستی عزیزم
بخدا نمیدونم چطوری این ذوق و شوقم رو اینجا بنویسم ..
از بابا جونت تشکر می کنم . از مامان عزیزت تشکر می کنم هلیسا رو ببوس عزیزم .. خدا رو شکر شماها رو داریم خدا رو شکر که اومدی و اینجا برامون نوشتی . برای استادمون نوشتی مرسی مرسی نازنینم
محمد حسن جان بازم بیا برامون بنویس .. اگه مامانت دوست داره کامنت تو رو توی گوشیش نگه داره حتما یک نسخه شو هم برای ما اینجا ارسال کن که ما هم توی گوشی مون داشته باشیم خخخخخخخ
واحسنت به مادر جانت ،فاطمه عزیزم که اینقدر خوب رو خودش کار کرده که این تغییرات عالی رو توهم در رفتارش حس کردی وخوشا به سعادت فاطمه جان ورسول عزیز
خوشبختی یعنی همین
خاله جان چقدر لذت بردم چقدر عالی وساده وروان فضای باغ دوستت را توصیف کردی وچه خوب سپاسگزاری را انجام میدی
می دونی محمدحسن جان کار خوبی کردی که کامنتت را ارسال کردی چون کامنتت پراز درس بود وچه حال واحساس خوبی داشت قشنگ خودم را کنار هلیسا کنار آن آتش حس کردم ،یا تو فضای باغ بین بازیتون
چقدر تحسینت کردم که از همه نظر عالی هستی عزیزم اینکه تو مدرسه شاگرد خوبی هستی واینقدر خوب یاد میگیری وتو خونه تکلیف نداری وبااین پیشرفتت هم به خودت هم به معلم هم به مامان وبابا کمک کردی حتی برا هلیسا که کلی وقت آزاد داری باهاش بازی کنی
اینکه اینقدر خوب داستان مهمونی وشب یلدا رو تعریف کردی میدونی محمد حسن عزیزم چیه وقتی درمورد برخورد خوب مامانت نوشتی چقدر دلم خواست منم برا بچهام مثل مامان فاطمه،مامان باشم
چه قشنگ از خوبی های مامانت گفتی چقدر لذت بردم وتحسین کردم مامانت که اینقدر خوب رو خودش کار کرده وبه این تغییر بزرگ رسیده وچقدر از این داستان درس گرفتم.
اینکه چقدر خوب به دنیای اطرافت توجه داری سپاسگزاری میکنی چقدر ازت یاد گرفتم واصل سپاسگزاری رو ازت یاد گرفتم
اینکه واسه خانواده داستان میخونی وچقدر بابا رسول ومامان فاطمه رو تحسین کردم که با توجهشون بهت اعتماد بنفس وقدرت میدن وباعث رشد وپیشرفتت میشن
ودرکل با کامنتت چقدر از مامان فاطمه در تمام موارد درس گرفتم وچقدر دلم خواست منم مثل مامان فاطمه باشم وبچهام از بودن در کنارم لذت ببرن.
محمد حسن خاله خیلی خیلی دوست دارم وآرزوی بهترینهارو واست دارم
بوس به خودت وهلیسا کوچولو که انشاالله همیشه از بودن در کنار هم،لذت ببریدوباهم رشد وپیشرفت کنید
سپاسگزارم از آبجی فاطمه وداداش رسول بخاطر تربیت دُرستشون وصداقت وپاکیشون
سپاسگزارم از استاد عزیزم بخاطر پرورش همچین شاگردان بی نظیری
سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود بنده های پاکش وسپاسگزارم که سعادت حضور در این جمع خانواده رو بهم داد تا درسهای زندگیم رو بگیرم ورشد کنم.
اول از همه خوش به حال مامان و بابای شما که یک پسر عالی و اقا دارن که حتما بهش افتخار میکنن
عزیز دلم پسر مهربونم من هم یک پسر شش ساله دارم که عاشقشم و میدونم که مامان شما هم چقدر عاشق شماست چقدر خوبه که شما قصه شب رو میخونید و خوشحالم که اینقدر عالی و زیبا و ارامبخش میخونی که همه بخواب میرن
دوما خیلی خوشحالم بابت شاکر بودن شما خوشحالم که شما زیباییها رو میبینی و خدارو شکر میکنی به خاطر این زیباییها
پسرم خیلی این جمله ی زیبایی شکرگزاریتو دوست داشتم اینکه(مامانم داره یاد میگیره مامان باشه)
از خدا میخوام من هم یاد بگیرم مامان باشم برای محمد امینم
خیلی عالیه که شما هم صدای خوبی برای خوندن داری هم منظمی و اتاقت مرتبه هم خیلی شکر گزاری و هم خوب زیباییها رو میبینی و بابت همه شون شاکری و هم نویسنده خوبی هستی هم باعث افتخار مامان و بابا و معلمت هستی
و خیلی خوشحالم که با مامان مهربونتون حال میکنید مطمئنم که تمام تعقیرات و رفتارهای خوب مامان تون به خاطر خوبی و عالی بودن خودت هم هست پسر مهربونم خیلی دوستت دارم امیدوارم من یاد بگیرم مامان باشم، نه مامان خوبی، نه مامان مهربونی، فقط مامان باشم
با آرزوی بهترینها برای پسر نازنینم من بهت افتخار میکنم پسر نازنینم تو یک پسری هستی که به تمام رویاهات و آرزوهات میرسی مطمئنم
به نام خدای که عشق اش بی اندازه و لطفش بی پایان هست
خدایااااا کرورررر کرورررررر شکرت
سلام به استاد عزیزم سلام به مریم عزیزم سلام به همه رفقایم
این کمنتم مربوط میشود به فایل روز 126ام دعای کمیل ایمان داشتن به خدا
خدایااااااااااااااا صد هزار مرتبه شکرت
میدانی استاد بعد از شنیدن اون فایل از خودم پرسیدم که پاکیزه چقدرررر به خدا ایمان داری چقدررر ایمان داری که خداوند کار ها را برایت به راحتی انجام میدهد تو را به خواسته هایت میرساند ؟
دیدم آنچنان که ایمان داشته باشم ندارم
و اعتراف کردم و دانستم که هنوز به قدرت خدا ایمان ندارم که بتواند کار هایم را انجام بدهد
از همان ساعت میدانن با خودم تکرار داشتم که پاکیزه قدرت خداست و معجزه های خدا را یاد کردم و با خودم از عشق خدا حرف میزدم
یعنی داشتم باور میساختم که خداوند میتواند کار ها را برای من به راحتی انجام بدهد و مثال میاوردم
که میتواند من را به خواسته هایم برساند به راحتی
استادددددددد امشب یکی از خواسته هایم برآورده شد چقدرررر به آسانی حتی در فکرش هم نبودم
یکی از گوشکی ها را در سریال سفر به دور امریکا دیده بودم شما که به پسر دوست تان هدیه گرفتین در او قسمت و همانجا از خدا خواستم که از اینا یکی میخایم خدایاااا
امشب برادرم برایم هدیه آورد دقیقا به همان شکل دقیقا همانگونه که در فایل دیده بودم
وااااااااااااای بیبیننن خدا چی نمیکند
چقدرررر لذت دارد
که خواسته هایت به همین راحتی برآورده شود به همین راحتی بیبینی که قانون جواب میدهد
چقدرررر لذت دارد که خدا سوپرایز بسازید
چقدررررر لذت دارد خواسته هایت را یک یک به دست بیاوری
خدا گفت پاکیزه به همین آسانی به خواسته هایت میرسانمت
به من این هدیه خدا بود که بیبین پاکی قانون کار میدهد بیبیبین خدا جواب میدهد بیبیبین جهان برایت پاداش میدهد
بیبیبین دارد فرکانس هایت کار خودش را انجام میدهد
در این روزا زیاد کنترول زهن میکردم زیاددد متوجه رفتار خودم بودم
جهان هم برایم پاداش داد
همین حالا آهنگ خدا همین جاست گوش میدهم حالم بی نهایت عالی هست بی نهایت عالی
انگار خدا تمام دنیا را برای من بخشیده
چقدرررررر ایمانم قوی شد که قانون جواب میدهد خواسته هایم به همین ساده گی محقق میشود
خدایااااااااا چقدرررر دوستتت دارم
خدایااااااا شکرت شکر شکرت
بی نهایت خوشحال هستم
چقدررررررررررررررررررر حالم خوب هست
یک نشانه دیگر هم امروز برایم اتفاق افتاد از پوهنتون میامی امریکا برایم ایمیل آمد دوستم بدون گفتن من کار هایم را انجام داده
همه کار هایم را خدا به راحتی برایم انجام میدهد
خداوند در خدمت من هست
توکلم فقط به خداست
هر چی شد بهترین میشود
معجزه دیگر اینکه من یک مدت دیر میشد رژیم بودم امروز خواستم یک روز وقفه بیگرم دقیقا همین امروز یکی از عزیزانم غذای دلخواه من را بدون خبر داشتن از وقفه رژیمم برایم آورده بود یعنی با این از خوشحالی دیوانه شدم
که چقدرررررر من خوشبختم
استاددد آنقدر ایمانم قوی شده به هر حرف تان به قانون خیلییی خوشحال هستم
خیلیییی دوستان دارم
خدایااااااااااااااا معجزه بالای معجزه
استاد چرخ زنده گیم خیلیییییی روان شده
خیلییییی حالم خوب هست
بخدااااااا آنقدر مهربانی میبینم
همین دیروز بخاطر روز تولد خواهر زاده ام رفتم که کیک فرمایش بدهم نمیدانن صاحب اون کیک فروشی چقدررررررررررر با احترام با عشق با محبت همرای ما رفتار کرد نمیداننن چگونه برای ما لطف میکرد نمیدانن چقدررر مهربان بود
استاد هزار بار با خودم این باور عالی تان تکرار میکردم
که جهان سرشار از آدم های نازنین و مهربان هست که از هر جهت به من عشق میدهند به من محبت میکنند کمک میکنند
بی نهایت مهربان بودند حتی خودشان یک هدیه از طرف خود برای ما دادند
استاددددددد شما در یکی از فایل های سریال سفر به دور امریکا در قسمت های اول میگویید که این معجزه ها برای همه ما رخ میدهد ولی بعضی ها نمیبیند راست میگین استاد من که از قانون میدانستم ده ها بار با خودم تکرار کردم شکر خدا را بجا آوردم ولی خواهرم آنقدر توجه نکرد اصلا در نظرش نیامد دقیقا حرف شما یادم آمد
استادددددددد عاشق تان هستم
چقدرررر خوشحال هستم که یکی از خواسته هایم برآورده شده میدانم برای خدا کوچک بزرگ ندارد
سلام خدمت پاکیزه جان عزیز که اینقدر کامنت بسیار زیبای نوشته که واقعا نشان دهنده تمرکز بر روی نکات مثبت هست و جهان همواره اتفاقات خوب را مثل آیینه برایش نشان میدهد
احساس خوب = اتفاقات خوب
امید وارم که کار های ادامه تحصیلات تو در خارج به خوبی برایت پیش بروند و بتونی به همه خواسته هایت دست پیدا کنی هموطن عزیزم….
منم چند مدتی هست که تمرکز کردم روی سپاسگزاری های بیشتر بر روی داشته ها و دیدن زیبایی ها و الان خداوند همه کارهای روزمره و خواسته هایم را به خوبی برایم جلو میبرد طوریکه ..
چند مدتی بود که دوست داشتم برم سفر و بتونم تفریح خوبی داشته باشم و خداوند هدایت کرد به یک سفر عالی و خوب به کابل جان و بتونم بدون هیچ هزینه ای از طرف من یک سفر عالی داشته باشم در کابل
از ماشین گرفته که در آن آمدیم از غذا های لذیذ و رایگان از کار پاسپورت که دوست عزیزم گفت هزینه آن را من برایت میدهم و خلاصه خیلی لذت میبرم از این سفر عالی در کابل
و حتی کار های اداری کوچک که داشتم هر لحظه با بهترین شکل ممکن اجرا میشود تا الان و روز شنبه قرار هست برم خدمات آسان برای کار های تذکره الکترونیکی رو به روی هوتل کانتیننتال و از خدا میخواهم تا این کار من نیز به راحتی اجرا شود و بتوانم بقیه مدت رو عشق و حال کنم
برای شما نیز آرزوی خوشبختی و رسیدن به اهداف را خواهانم دوست عزیز
تو لایق به دنیا آمدی پس از آن لذت ببر و خودت را دوست داشته باش…
سلاااااام به عزیز ترین عزیز دلم پاکیزه زیبایم پاکیزه جذاب و ارزشمندم
آخ چقدرررر من بالایت افتخار میکنم رفیق
چقدرررر دوستتت دارم تو چقدرر بینظیر استی
دقیقا مثل نامت زیبا مقدس و پاکیزه هستی پاکیزه یی زیبای من
یکدانیم میدانی این روزا خیلییی هدایت های خدا را دریافت میکنم
من عاشق خدا هستم
من عاشقانه خدا را دوست دارم اینم الهام خدا بود که برایت بنویسم پاکیزه زیبایم
خدا بی نهایت تورا دوست دارد
خدا بی نهایت هوایت را دارد
یادت هست چند ساعت پیش با خدا حرف میزدی
چی گفت برایت ؟
گفت همه چیز را خودم برایت با عشق میسازم قول هست به تک تک خواسته هایت میرسی
پاکیزه عزیزم چی کسی وفادارتر از خدا به عهد اش ؟
من خیلییی بالایت افتخار میکنم عزیزم من شاهد تغییراتت هستم گلممم
چقدرر خدا مواظب توست و هر لحظه هدایتت میکند
دیدی پیشتر گفتی خدایا میخایم یک کمنتی بخوانم که سراسر عشق تو باشد
هدایتتت نکرد ؟؟
دقیقا در لحظه اجابت کرد و مستقیم به قلبت الهام کرد فایل توحیدی پنج کمنت منتخب اول را بخوان رفتی دیوانه شدی از عشق خدا از هدایت دقیق خدا
بلی پاکیزه عزیزم خدا بر همه چیز آگاهه
خدا بر همه چیز دانا هست
خدا قادر مطلق هست
خدا هر لحظه تورا هدایت میکند به سمت بهترین ها
حالا هم به این کمنتتت هدایت شدی هدایت شدی کجا بودی اینجا هدایت شدی تا برایت این نوید را بدهد که خواسته ات اجابت شده در حال دریافت هستی عشقم
بیبیبین خدا برایت کاری کرده کارستان شاهکار کرده نمیدانم یا طلوع هست یا امریکا از همین دو دانه یکی اش هست دختررررررر
چقدرررر برایت خوشحال هستم عزیزم امروز به کمنت سعیده عزیز هم هدایت شدی که نشانه بزرگ بود حالا هم این کمنت نشانه دیگر
نشانه ها را بیبیبین و تحسین کن و بدان که خواسته ات اجابت شده خدا زود پاسخ میدهد
خدای من شکرت که من به آسانی و زیبای به خواسته ام رسیدم
خدای من شکرت که من لایقش هستم
پاکیزه عزیزم الهی که مثل الماس بدرخشی
پاکیزه عزیزم الهی که چنان تغییر کنی که میلیارد ها سال نوری با الانت فرق داشته باشی
پاکیزه عزیزم الهی قسمی خوشبخت شوی که همه مثال بزنند تورا و بگویند وقتی خدا بخواهد اینگونه خوشبخت میشوی اینگونه زنده گی ات غرق معجزه میشود
الهی چنان حالت خوب شود عشقم که ندانی روی ابرا استی یا در زمین
چنان غرق عشق و نور خدا شوی که هر لحظه مست عشق خدا شوی فرشته نازنینم
چنان خواسته هایت را به زیبایی و آسانی به دست بیاوری که از شدت سپاسگذاری و عشق خدا فقط سر سجده شکر بجا بیاوری پاکیزییممم
چنان پیشرفت کنی و موفق شوی که فقط بگویی خدایا چی کار کردی با من
گل من تو لایقش هستی
عزیزم تو بی نظیر هستی و قطعا میرسی
دوستتتتتتتتتتتتتتت دارم به اندازه هر دانه باران که روی زمین میاید دوستتتت دارم به اندازه کیهان دوستتتتتت دارم به اندازه تمام ستاره ها دوستتتت دارم به اندازه بزرگی خدا
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان
سلام به دوستان الهی خودم
خدایا شکرت به خاطر تمام نعمتهایی. که بهم دادی
خدایا شکرت به خاطر تمام فراوانی هایی که بهم دادی
استاد عزیزم باز هم سپاسگزارم و خداروشکر میکنم بابت وجودتون .واقعا أگاهی چقدر شیرینه وقتی یه قطره آگاهی کسب میکنی یا همینکه سعی میکنی در مسیر آگاهی بمونی چقدررر زندگی خوشمزه میشه چقدر مزه همه چی عوض میشه
خدایا شکرت چقد همه چیز برام متفاوت شده یعنی حتی آبی که میخورم با قبلا فرق میکنه هوایی که تنفس میکنم چقدر همه چی بهتر شده خدایااااا شکرت
چند روز پیش رفتیم بیرون تفریح یه حسی بهم گفت برو اونجا که پارسال رفتید چشمه داشت .چون مدتی بود آبهای لوله کشیمون تمیز نبودن و حالت کدر مانند گرفته بودن دلم لک زده بود واسه آب زلال.خلاصه گفتم بریم اونجاهای که چشمه داشت و راه افتادیم وقتی رسیدیم و من از شوق و ذوق فقط میگفتم خدایا شکرت چه جای رویایی چندتا چشمه با آبهای زلال و فراوان .فقط یه مشکلی که بود متاسفانه پر شده بود از زباله اطراف چشمه .کسایی که سیزده به در رفته بودن حسابی کثیفش کرده بودن و رهاش کرده بودن ..منم که خداروشکر جدیدا هر جایی که برم باید طبیعت اونجا رو بهتر از چیزی که بوده تحویل بدم .و اینکه خدا چقد کمکم کرد آجی کوچیکم که زیادم تو این حس و حال ها نبوده یه دفعه برگشت گفت آره اعظم منم میام بریم تمیزش کنیم و من چقدر خوشحال شدم که آجیم هم باهام همراه شده و این حس و حال رو داره .بله دوستان عزیزم شروع کردیم و تمام زباله هارو جمع کردیم یعنی کمر درد گرفته بودیم ولی با شوق و ذوق تمامشون رو جمع کردیم و بخدا که حس کردم که اونجا یه نفس راحت کشید یعنی دیدم که جون گرفت اون محیط و طبیعت و چشمه و چقدر زیبا شد چقدر حس خوبی میداد تازه اکثرا مخالف بودن که بازم اعظم شروع کرد و بابا بسه دیگه دستهاتون کثیف شد و شورشو دراوردید و از این حرفها .ولی وقتی آدم روی ظرف وجودیش کار میکنه که یه ذره بتونه پر باشه و تو خالی نباشه دیگه نه انتقاد بقیه خیلی اذیتش میکنه و نه دنبال تایید طلبیه و خیلی نیاز داره تحسین بشه دوسداشتم این تجربه زیبارو باهاشون به اشتراک بزارم و باز هم برای خودم تداعی کنم
خدای بزرگ و نزدیکم شکرت که همیشه همراهمی مواظبمی و تنهام نمیزاری .وقتی همه چیز رو به دستهای تو میسپارم چقدرررر همه چی عالی میشه .دیروز توی دفتر شکرگزاریم نوشتم خدایا کمکم کن جور بشه و برم دندونم رو درست کنم خودت کمکم کن امروز خودت برام هدیه های عالی بفرست خودت رزق و روزی من رو بهم بده …و همون روز پولی که دست آجیم داشتم برام واریز شد همون روز یه هدیه ای گرفتم که مدتهااا بود که تو ذهنم بوده و دوسداشتم بگیرمش و نگم براتون که خدا چجوری همه کارامو جفت و جور کرد و همه چی به بهترین شکل ممکن درست شد ..وااااای خدای بزرگم چی بگم که چند روز پیش داشتم کامنت میخوندم که یکی از دوستان گلم نوشته بود پوستم خیلی بهتر شده چونکه مدتیه ژل طبیعی آلوئه ورا استفاده میکنم و منم بدونه اینکه اصلا چیزی به زبونم بیارم یه لحظه دوسداشتم منم داشته باشم از اون ژل و بزنم به صورتم ….و من شب رفتم پیش خواهرم دیدم نشسته توی آشپزخونه و داره ژل آلوئه ورا رو جدا میکنه از پوستش چشمام گرد شد گفتم عه اینو از کجا آوردی گفت امروز از شرکت بهمون دادن اونجا کاشتن و مسئول شرکتمون گفت بریم هر چقدر میخاید بچینید
دوستان عزیزم استاد عزیزم میبینید؟
کی میتونه اینکارو واسه من بکنه؟
اصلا کی صدامو شنید اصلا مگه من به زبون آوردم؟ مگه حرفی زدم .من فقط یه لحظه درونم دوسداشتم داشته باشم و این شد که من همون روز با کلللی ژل طبیعی برگشتم خونه
نشستم فکر کردم گفتم خدایااااا دمت گرم آخه من حتی به زبونم نیاوردم خاستی دیونم کنی؟
آخه مگه میشه مگه داریم چقدر تو عشقی آخه .تو خاستی منو سوپرایز کنی خاستی قدرتتو باز نشونم بدی .خاستی نزدیک بودنت رو به رخم بکشی .خداجونم تو چقدر بهم نزدیکی و من فراموش میکنم
چی میتونم بگم جز شکرگزاری . و اینکه چقدر هم فراموش میکنیم همین شکرگزاریه ساده رو هم فراموش میکنیم و میریم تو حاشیه
خدایا من تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میخواهم مرا به راه راست هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای و نه گمراهان
در پناه خدای نزدیک و بزرگ و مهربان باشید
بنام خدا
سلام خدمت شما . خدا حفظتون کنه . من الان در دوره ی 12 قدم هستم . قدم 10 هم زمان هم دارم با فایلهای دانلودی احساس لیاقت کار میکنم و خیلی حس و حالم بهتر شده . از شما بسیار متشکرم برای این روز شمار . این روز شمار در واقع شروع کننده ی تغییرات مهم و زیبای زندگیم بود و بهترین مقدمه بود تا من زندگیم رو بسازم تا بتونم اماده بشم برای 12قدم . خیلی خوشحال شدم دیدم که فصل 5 اش هم درست شده خداروشکر میکنم برای این سایت عالی برای استاد و برای مریم خانم عزیز . خداروشکر میکنم برای هدایتهایش . این روزها خدا با من مستقیم تر صحبت میکنه من قشنگ حسش میکنم . نشونه های عالی رخ میده واقعا همه چیز در حال بهتر شدن است و شروعش با همین روز شمار و البته تعهد من بود .
ممنونم برای این فعالیت مهمی که انجام دادید و این روز شمار رو درست کردید واقعا بهترین مقدمه برای تمامی افرادی است که تازه میخوان شروع کنند . از فصل 1 اش با تعهد کار کنند تا برسن به این فصل معجزاتی رخ میدهد که باور کردنی نیست . من یادمه روزهای اولی که این روز شمار رو شروع کردم فصل 1 اش بودم چقدر زندگیم داغون بود قشنگ یادمه تو روزهایی که واقعا نا امید بودم و هیچ چیز نداشتم این فایلها رو گوش میدادم هر روز یک فایل از فصل رو گوش میدادم و میومدم کامنت میگذاشتم . یک ماه که گذشت تا فصل 1 تموم شه وقتی که نتایجم رو دیدم باورم نمیشد تو یک ماه اینقدر تغییر انجام شود خدای من شاهده .
من تا فصل 4 اش کارم بسیار بهتر شد و رفتم سر خونه زندگیم و کلی پیشرفت و ایمان و باورهای عالی و هزاران مواردی که رخ داد و زندگیم رو بهتر کرد تا این بهبود ها و البته تعهد داشتن بهشون ختم شد به 12 قدم . و بعد از 12 قدم میخوام دوره ی لیاقت رو همزمان با قانون سلامتی کار کنم به امید الله .
بازم متشکرم برای تمام کارهایی که میکنید تا ما راحتر به این آگاهی های ارزشمند متصل بشیم .
خدا قوت
خیلی دوستتون دارم .
به نام خداوندبخشنده مهربان
خداوندامن هرآنچه دارم ازآن توست وهرانچه دارم توبه من دادی
منم تصمیم گرفتم هربارکامنتی می نویسم یاهرشب سپاسگزاری هام رومی نویسم مثل استادتوحیدی عزیزم این کلمات سراسر سپاسگزاری روبنویسم تاهرلحظه ودرهردم وبازدم بیادخدای مهربان وزیباومقتدر وبخشنده ام شکرگزاروسپاسگزارباشم .سلام براستادتوحیدی عزیزم
وبردوستان عزیز
من مدتی هست که شبانه روزبایکی ازشعرهای زیبای مولاناحالم روخوب تروبهترمی کنم غزل 2131 مولانا ، باخودم گفتم بیام این شعرزیباروکامنت کنم تاسایردوستان عزیزهم بهره مندبشوند:
حیلت رهاکن عاشقادیوانه شودیوانه شو
واندردل آتش درآ پروانه شوپروانه شو
هم خویش رابیگانه کن هم خانه رابیگانه شو
وآنگه بیاباعاشقان هم خانه شوهم خانه شو
« روسینه راچون سینه هاهفت آب شوبرکینه ها
وآنگه شراب عشق راپیمانه شوپیمانه شو»
بایدکه جمله جان شویم تالایق جانان شویم
گرسوی مستان می روی مستانه شومستانه شو
البته این شعرزیبا بلندوطولانیه ولی من چون بااین ابیات زیبابیشترارتباط برقرارکردم حفظش کردم وبرای شماعزیزان هم نوشتم
اونجایی که درموردشتن کینه ازسینه وقلب وجایگزین شدنِ شراب عشق الهی رومیگه من هربارکه نجوای ذهن میادبه سراغم باخوندن اون بیت بلافاصله حسم روخوب می کنم تابه حال موفق بودم وزین پس هم موفق خواهم بودباهدایت الهی .
وامروزهم باشعرزیبای ملاصدرا برای چندمین بارهدایت شدم اینکه :
قلب هایتان راازحقارتِ کینه تهی کنید
وباعظمتِ عشق پرکنید
زیراکه عشق مانند عقاب است بالا می پٓرٓدودور… .
زیراخداوندبرای عاشق ناب ترین عشق است شوراست زندگی است نشاط است وزندگی پرازثروت پرازنعمت پرازبرکت پرازفراوانی پرازنیازبه خالق وپرازبی نیازی ازمخلوق است .
والسلام
همیشه توحیدی وپرازسپاسگزاری باشید
سلام دوست خوبم
چه شعر زیبایی از مولانا گفته بودی!
برا خودم چندین بار با آواز خوندمش و صدام و ضبط کردم و ضبط شده اش را هم بارها گوش دادم.
باید که جمله جان شویم تا لایق جانان شویم.
چقدر این مصرع زیباست
آدم از خوندنش مست میشه،
شاد شدم از این شعر.
شاد بشی الهی.
سپاس
سلام آقامحمد دوست هم فرکانسی ام
ازاینکه ازشعرزیبای مولانا خوشتون اومد وضمنابرام کامنت نوشتین خیلی خوشحال شدم منم اینجافرصت روغنیمت میشمرم واشتباه تایپی یکی ازمصرع هاروتصحیح می کنم تاشمادرست حفظ کنید بدون اشکال وایراد .
« هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن »
راستش من کامنت های شمارودنبال می کنم وازاینکه آخرکامنت تون روبااین جمله نسبت به خدای زیبا ومهربان ومقتدر وبخشنده تمام میکنید خیلی خوشم میاد:
خدایاقربونت برم فدات شم
من بالبخندمیخونمش وخودم هم بالبخند زمزمه می کنم :
قربونت برم خدای خوشگل ومهربونم .
کلا من عادت دارم هرهدایتی که درطول شبانه روز خدابرام ایجاد میکنه حتی کوچکترین هدایت ، بلافاصله سپاسگزاری می کنم وبالبخند وبلند میگم :
قربونت برم خدای خوشگل ومهربونم ، انقدرحسم خوب وعالی میشه که خداوند پی درپی برام هدایت هاش رومیفرسته ومنو غرق درتعجب وعشق الهی وآرامش الهی می کنه .
خدایاصدهاوهزاران بارشکرت
خدایابی حساب وبی نهایت شکرت .
هرلحظه سپاسگزارباشیددوست خوبم .
سلام نورا خانم عزیز
این جمله ای که راجع به خداوند به فکرم رسید فی البداهه بود
جالبه که من با اینکه این را از خیلی ها می شنیدم
ولی خودم هیچگاه اونو برا کسی به کار نبردم
و فقط برای خالقم و خدای عزیزم به کاربردم، و ندیدم کسی این جمله را برای خداوند عزیز و مهربانم به کار برده باشد.
و از خدا می خوام که تا آخر عمرم اینو فقط برا خودش بگم
فقط و فقط برا خودش.
اتفاقا من هم تعدادی از کامنتهای شما را خوندم و از ارتباط زیبایی که با خدای عزیز و مهربون دارید خوشم اومد.
امیدارم من ، شما و همه دوستان سایت توحیدی استاد عباس منش هر روز توحیدی تر و خدایی تر بشیم.
شاد و موفق باشید.
به نام خدای مهربانم
سلام
و درود
به نام اونی که نفس منو میکشه
قلب منو میتپه
به نام الله که حضورش رو تو این سایت احساس میکنم تو تک تک وجود بقیه خودم
به نام خدای که در لحظه لحظه
زندگیم بودنش رو احساس میکنم
درود به همه خودم از استاد عباس منش عزیزگرفته و
تمام دوستان و هم مسیرهای که برای کسب آگاهی در این سایت توحیدی هستند
و دوباره یک حسی بهم گفت که مجید جونم
مجید قشنگم
الان وقتشه
یک رد پایی از خودت در این جهان مادی
و این سایت زیبا
بزار
امروز1402/10/09شنبه
هستش یک روز فوقعاده زیبا و عالی واقعا خدایا شکرت شکرت که تونستم یک روز دیگه رو ببینم
این نعمت هست به ولاه ..
مطمعا هستم که اتفاقی نیست
آمدن تک تک ما به این سایت واقعا او میکشد قلاب را
آره آقا مجید یادته اون بالا بودی
پیشه بابای جونت
پیشه جانه جانان ازش خواستی و
خودت گفتی خدایا منو بفرست رو این زمین که کولاک کنم
برم فریادت بزنم
به بقیه خودم
آقا مجید آمدی روی این دنیای مادی همه چیز یادت رفت
عیبی ندارد اون بخشنده ترینها
اون خدای که من میشناسمش صد هزار بار از مادر مهربونتره
همون طوری که هدایتمون کرده به این جهان سرشار از زیبای عشق وچالش
بچها همش قشنگه گاهی وقتا اتفاقی برامون میفته چالشی سر راهمون قرار میگیره نیازی پیدا میکنیم یا عزیز از دست میده
اینها همش برای بزرگ کردن ما آمده
این چالشها آمدن که به ما درسشون رو بدهند و بروند
زیباست
این زیباست
که گاهی که از مسیر
جانه جانان دور میشم یهویی خودش به من یک پس گردنی میزنه که مجید برگرد یا از طریق بقه خودم بهم میفهمونه که این راه اشتباه
راه الله
راه جانان
راه اوس کریم
راه کودک درون
راه خدا
یا هر اسم که میشناسم توش آرامشه
امیده
صبره
ایمانه راه خدا مجید یادت باشه
راه خدا توکل هستش
نمیدونی چطوری
از کجا یا از چه طریقی ولی یک حسی بهت میگه آروم باش من کنارتم
آروم باش من هواتو دارم
آروم باش من از رگ گردن بهت نزدیکتر
مجید جونم یادت
باشه اون شیطانه اون نجواهای زهنه که میگه زود باش دیر شد
تموم شد
دیگه به تو نمیرسه
راه خدا توش عجله نیست
مجیییییید
راه خدا توش ناراحتی وترس نیست
مجیییییید راه خدا توش خشم ناراحتی نیست.
خیلی باز پیامم طولانی شد لامصب این بچها این مجید کوچولو دوست داره همش از اون بگه لامصب تند تند تایپ میگه
وقتی حرف از خدا میشه دوست داره فریادششششش
بزنههههههه
مطمعا هستم بقیه خودم که اونی اتفاق قشنگی که آرزو داری و تو ذهنت هست خیلی خیلی زود برات اتفاق میافته
در پناه اوس کریم
شاد
سلامت و ثروتمند باشید،
به نام خدای بزرگ و منزه و مهربان
سلام و عرض ادب خدمت همه عزیزان و دوستان ارزشمندم
دوست دارم اتفاق عالی رو که همین امروز درباره تسلیم بودن در مورد جریان هدایت تجربه کردم رو به اشتراک بذارم.
از حدود 3 ماه پیش برای رشد بهتر عضلات سرشانه و بازو ، شروع کردم با دمبلی که از سالها پیش داشتم ، تمرین کردن.
به لطف الله بعد از درک اصول تندرستی بدن و رسیدن به تناسب اندام عالی و خلق شرایط بی نظیر در جسم خودم و چربی سوز کردن بدن به جای قند سوز بودن ، تصمیم به کار کردن روی عضلات بالا تنه گرفتم.
من از سن حدودا 11 سالگی ورزش کاراته رو شروع کردم و سالیان سال با ورزش زندگی کردم.
به لطف خدا نتایج و قهرمانی های خوبی رو هم به دست آوردم.
سالها در رشته فوتبال در زیر گروه امید تهران و بعد هم در تیم امید نفت تهران هم بازی کردم.
و در کل همیشه اهل ورزش بودم و به معنی واقعی معتاد ورزش بودم.
اما بعد از شروع زندگی مشترک و کار و غیره ، کم کم ورزش در زندگیم کم رنگ شد.
و به لطف و مدد و اذن خداوند و با الگو قرار دادن استادعباسمنش ، شروع به مطالعه بسیار سنگین در مورد عملکرد هورمون و ژن ها کردم و تونستم با توکل به خدا خودم به این اصول دست پیدا کنم.
که داستان هدایت به مسیر خلق ارزش رو در کامنت قبلی مفصل مکتوب کردم.
فهمیدم که داشتن سلامت و تندرستی در سطح سلولی و قرار گرفتن در مسیر اصولی بدن و داشتن اندام زیبا و عالی و وزن مناسب ، هیچ ربطی به انجام ورزش های سنگین نداره.
و در اصل این سبک زندگی و نوع تغذیه هست که باعث تفاوت در شرایط جسمی انسان ها میشه.
خب ، من اطلاعات و تجارب زیادی در مورد عضلات و حرکات بدنسازی و غیره داشتم ، اما ، از استاد آموخته بودم که هیچ وقت در هیچ موردی روی تجربه و دانش و سابقه خودم حساب نکنم.
از خداوند خواستم برای رشد و پرورش عضلات سرشانه و بازو و کلا بالا تنه ، هدایتم کنه.
بلافاصله جریان هدایت الهی من رو با موضوع بسیار مهم هیدراته کردن بدن با آب و مواد معدنی و ضروری لازم برای سلول ها ، آشنا کرد.
موضوعی که در تحقیقات و مطالعاتم ازش غافل بودم.
از 3 ماه پیش که این درخواست رو از خدا داشتم ، هدایت شدم به کار کردن با دمبل و انجام حرکات بسیار ساده در منزل .
دمبل من کلا 5 کیلو بود (مجموعا 10 کیلو)
ابتدا کار ، برای خودم پذیرش اینکه من با این وزن شروع کنم یک مقدار قابل پذیرش نبود و فکر میکردم که بابا ، اصلا زشته که من با دمبل 5 کیلویی شروع کنم ، یکی بفهمه چی میگه ؟
و کلی نجواهای ذهنی که من رو وادار می کردم که وزن دمبل رو بالاتر ببرم ، ولی اون صدا و اون ندایی که ایده دمبل زدن رو به من گفته بود ، (ندای قلبم) می گفت که همون 5 کیلو برای شروع کافیه.
من هم سعی کردم جلو نجواهای ذهن رو بگیرم و به لطف خدا از 3 پیش ماه شروع کردم.
بعد از حدود 40 روز به قدری عضلات سرشانه و جلو بازوی من به عالی رشد کردند و حجم گرفتند که همسرم تعجب کرده بود که چطور ممکنه که بدون کربوهیدرات بدون مواد قندی بدون میوه و نشاسته و غیره ، عضلاتم به شکل زیبایی رشد کنند!
انصافا من خودم هم انتظارش رو نداشتم . بعد از 40 روز ذهنم و تجربه ها و دانسته هام !!! شروع کردند به سر و صدا کردند که آقا جان دیگه وقتشه! دمبل 5 کیلویی ها رو رد کن بره و دمبل 10 کیلویی رو بخر و ادامه بده…
بعد پیش خودم گفتم که عزیز دلم ، اولا همین شرایط چیزی بوده که خداوند هدایت کرده و تا اینجای کار این اندام بی نظیر ، شکم فلت ، پوست شفاف ، آرامش و خلق و خوی عالی ، انرژی عالی ، خواب راحت و دهها دستاورد دیگه رو مگه من رقم زدم ؟
مگه من این برای اینها کاری کردم ؟
مگه من یک عمر درگیر کلی مشکلات و بیماری های فصلی و جوش و اضافه وزن و کمر درد و غیره نبودم ؟
چه کسی من رو هدایت کرد به درک این مسیر ؟
چه کسی قدم به قدم من رو کمک کرد؟
اصلا ایده این ارزشی که الان در مورد خودم خلق شده و میخوام به بقیه آموزش بدم رو کی داد؟
مگه من تا همین 1 سال پیش درگیر ارزش دیجیتال و ترید و معاملات اهرمی و استرس فیلتر شکن و ضرر کردن و غیره نبودم ؟
چه کسی من رو از اون مسیر غلط بیرون آورد و ایمان و خودباوری من رو تقویت کرد و هدایتم که به این مسیر؟
مگه من کار خاصی کردم ؟
نه عزیزم ، تو هیچی نیستی !
تو در برابر علم و آگاهی و هدایت خداوند هیچی نیستی.
تو فقط درخواست می کنی و خدا لطف می کنه عطا می کنه و بعد می تونی دریافت کنی
همه چیز اونه
همه ذرات و قوانین و انرژی ها همگی خودش هستند
فکر نکن شاخه غول شکوندی!
این چیزی که الان هستی در نتیجه تسلیم بودن و رها بودن پذیرش هدایت خداوند بوده
فکر نکن تو کار خاصی کردی
همین وزنه رو ادامه بده
شاید 5 کیلو از دید همه ، خنده دار باشه ، ولی این برات مناسبه
من هم سعی کردم هدایت رو بپذیر و تسلیم باشم و ادامه دادم ..
بعد به خدا گفتم خدایا هر وقت زمانش شد خودت بهم نشونه بده
بسیار زیاد حواسم به بحث تکامل هم بود که یک وقت جو گیر نشم و به گذشته خودم اتکا کنم و سریع بخوام وزن دمبل ها رو دو برابر کنم.
شدیدا سعی می کردم تکامل رو رعایت کنم و اسیر نجواهای ذهن نشم.
گذشت تا دیشب
یک حسی بهم گفت که الان می تونی وزن دمبل ها رو زیاد کنی اما نه از 10 کیلو ، بلکه یک پله بیا بالاتر و از 5 کیلو به 7.5 افزایش بده.
یک نشونه هم گذاشتم که خدایا اگه هدایت اینه ، شرایطی فراهم بشه که با یک دمبل 6 ضلعی 7.5 کیلو به راحتی معاوضه کنم.
همین دیشب دمبل ها رو آگهی کردم .
ایده من این بود که دمبل های 5 کیلویی رو بفروشم و بعد برم منیریه یک جفت دمبل 7.5 کیلویی(مجموعه 15 کیلو) بخرم.
ولی از خدا خواستم که اگر باید این کار انجام بشه ، یک راه راحت برام باز کن.
به خدا قسم به 24 ساعت نرسید که بعد ، یک نفر پیام داد که من دمبل 7.5 کیلویی دارم و قصد معاوضه دارم.
بعد از چت کردن و دیدن عکس دمبل های اون دوست عزیز ، از خدا خواستم که این مبادله به آسانی هر چه بیشتر انجام بشه و این رو هم نشونه بعدی گذاشتم.
امروز صبح که به اون دوست عزیز زنگ زدم ، متوجه شدم که این دوست عزیز مثل من کارمند فرودگاه مهرآباد هست و خودش درخواست کرد که فردا تو فرودگاه کار رو انجام بدیم…
.
همون جا گفت ای خدا …. شکرت شکرت شکرت
الان وقتش هست که من
چقدر لذت بخش و شیرینه این تسلیم بودن و سپردن تمامی امور به تو
چقدر زندگی آسان و درست و سالم و راحت و لذت بخش می شه وقتی بتونم روی خودم حساب نکنم و همه چیز رو به قدرت بی نهایت تو بسپارم
چقدر زیبا میشه زندگی وقتی ، عقل و تجربه و دانش و سابقه و فهم و دانسته های خودم رو کنار میذارم ، و در تمام کارها و تصمیمات و اقدام ها ، از خدا طلب هدایت و محافظت و یاری و مدد می کنم.
و به درستی که
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ
مگر ندانستى که فرمانروایى آسمانها و زمین از آن خداست و شما جز خدا سرور و یاورى ندارید
آری
خدایا جز تو یار و یاوری نداریم
تو تنها منبع زیبایی ، هدایت ، یاری ، اجبات ، ثروت ، نعمت ، خوشبختی ، لذت ، نشاط ، شادی ، معجزات ، رفا ، امنیت ، آسایش ، ایده ها ، راهکارها ، جواب سوالات و سلامتی و تندرستی هستی
خدایا من تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم
ما را به راه راست هدایت فرما راه کسانی که به آنها همه چیزهای خوب رو یک جا عطا کرده ای
نه کسانی که به واسطه افکار خودشان به آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
الهی برای تک تک اجابت ها و الهامات سپاسگزار تو هستم
الهی برای تمام داشته ها و نعمت ها سپاسگزار تو هستم
خدایا در تمام امور ما را هدایت و یاری کن
شاد و موفق و ثروتمند و خوشبخت باشید
خدانگهدار
سلام دوست عزیز
چقدر خوشحالم بخاطر دستاوردهاتون واحساس عالی که دارین
من چند کامنت قبلیتونم خوندم و واقعا لذت بردم از اینهمه هدایت و تغییر
من مرداد ماه سال گذشته با راهنمایی یکی از دوستام تصمیم گرفتم رژیم کتو رو بگیرم که بعدا فهمیدم همین روش قانون سلامتیه استاده
من بیشتر بخاطر انرژی کمم این تصمینو گرفتم
بادقت تمام همه حذفیاتو انجام دادم وهرانچه که باید میخوردم و رعایت کردم البته آووکادو اونموقع فصلش نبود وسخت برام جور میشد
اما تنها اتفاقی که افتاد این بود که از لحاظ شیپ بدنم بهترشدم وکمی وزن کم کردم
اینو بگم من چاق نبودم ولی بعترشدم
ولی چیزی که باعث شد که ادامه ندم گرفتگی های پا درشب اونم هرشب به سکلی که ارامش وخواب رو ازم گرفته بود
البته از لحاظ انرژی افتم کردم حالم همش بد بود دلم میخواست باهمه دعوا کنم
واون دوستم گفت مال کمبود پتاسیمه
خب تو ایران هیچ مکمل پتاسیمی وحود نداره وبیشترین منابع پتاسیم هم جزو ممنوعات رژیم بودن دیگه
خلاصه من فقط تونستم یک ماه اینکارو ادانه بدم
وهمش سوالم این بود که اینهمه بچه ها دارن از این قانون استفاده میکنن وتو ایرانم هستن این کمبود پتاسیم رو چه جوری جبران میکنن ؟
وحالا دیدم شماهم خودتون به این رزیم دست پیداکروین باز اون سوال تو ذهنم تداعی شد اخه چه جوریه که من نتونستم وبقیه میتونن؟
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا
شروع فصل پنجم و نشونه ای بزرگ از سمت نیروی مطلق برای هدایت من
چون من دقیقا امروز فصل چهارم روبه پایان رسوندم و متعهدانه کامنت برای هرروز از روز شمار
و اپلود شدن فصل پنجم،نشان ازین بود که این روند ممتد باشه،چون من از طریق همین فایلهای رایگان و هروز و چندباره گوش دادنشون و متعهدانه کامنت نوشتن،نتایجی کسب کردم که اینجا به صورت مختصر مینویسم
1)تمام شدن رابطه ی من با کسی که 6سال این روند جدایی،به درازا کشیده شده بودو با شناختن شرکها و قویتر کردنه باورهای توحیدیم ،تونستم در این چند ماه اخیر،حکم طلاق و جداییو خودم خلق کنم
2)مستقل شدن از کار و شروع کسبو کاره خودم و زدنه باشگاه کوچک،به عبارتی اکادمی زدن با شرایط فعلیه خودم و ازادی زمانی و مکانی داشتن و البته که به هزاران طریق،درکه دستان خداوند در این پروسه و راحتو اسان پیش رفتنه کارها
3) رها شدن از گذشته و اینده و در حال زندگی کردن و لذت بردنو ستایش کردنه اگاهانه ی همه ی نعمتهای زندگیم از نوازشه باد در صورتم و لبخند انسانها بمن تا ورودیه مالیو ثروت..
4)درکه درست از روابط و احترام و عشق در کنار وابسته نبودن و ازادانه زندگی کردن
5)پی بردن به خالق بودنه خودم و درک درستر ،فارق از عقاید اطرافیان به انرژی مطلق
6)جداشدن از انسانهایی که قبلا احساس خوبی نداشتم ،به صورت خیلی راحت وبدونه ناراحتی در کمال احترام اتفاق افتاده
7)هدایت شاگردان و ادمهای غریبه به سمت من بدونه تبلیغات و حتی یک بنر یا تابلو برای باشگاه
8) پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ی زندگیم و نتایج نا دلخواهی که از باورهای غلطم نشات میگرفت
9)شروع دوره ی دوازده قدم و بالا رفتن فرکانسم با توجه به نتایج کوچکو بزرگم که در کامنتهای روزشمار نوشتم
10)شروع دوره ی ثروت 1
11) خرید دوره ی احساس لیاقت
نتایج خیلی بیشتر از چیزیه که بخوام اینجا بنویسم
چیزهایی رو نوشتم که برای خودم هم بسیارر چشمگیر بود و سالها از طرق مختلف و تقلا ،حاصل نشده بود
شکر برای برای این مسیر و ممنونم برای این صداقت
استاد و خانم شایسته ی عزیز،دوستون دارم
به نام الله بزرگ و منزه و مهربان
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم ، بانو شایسته عزیز و همه دوستان ارزشمندم
خدای مهربان رو برای حضورم در مسیر رشد و بهبود شخصیت و کسب آگاهی های بی نظیر شکرگزارم.
امروز صبح با وجود اینکه چند روزی مهمان داشتیم ، سعی کردم زودتر بیدار بشم ، برای مهمان ها نان تازه بخرم و برم به دل طبیعت بی نظیر آبشار تهران در روبروی خونه مون.
درسته که اصول و سبک تغذیه من با تمام خانواده خودم و همه بستگان و نزدیکانم کاملا متفاوته ، ولی سعی می کنم به روش تغذیه بقیه احترام بذارم و اجازه بدم هر کسی واکنش افکار و اعمال خودش رو تجربه کنه و برای هیچ کسی نقش خدا و معلمی رو بازی نکنم.
یکی از بی نظیر ترین و ارزشمندترین و بزرگترین دستاوردهای من ، دست یافتن به اصول تندرستی جسم ، عملکرد طبیعی بدن ، درمان بیماری های فراگیر ، رشد عضلات و رسیدن به یک اندام بی نظیر و رویایی برام بوده .
و این دستاورد به قدری برام مهم و ارزشمند و بی نظیر و گرانبهاست ، که هر روز بارها وبارها فایل صوتی خودم در مورد اهمیت ارزشی که برای خودم خلق کردم رو تکرار می کنم و لذت می برم .
و جایی این ارزشمندی برام بسیار مهم میشه که خودم در طول یکسال با تلاش و مطالعه و تمرکز و تعهد مثال زدنی تونستم ، بدون تهیه دوره استادم با توکل به خدا به این مهم دست پیدا کردم.
.
بادیدن این قسمت از فصل 5 روز شمار و با تجربه بی نظیر و فوق العاده امروز صبح ، هدایت شدم به نوشتن این کامنت.
در این اواخر با دیدن سریال های مختلف استاد ، تمرکزم فقط بر روی زیبایی های پرادایس و فلوریدا و مسافرت های استاد بود.
اما غافل از اینکه من با تحسین و توجه به فایل های استاد و با تحسین و تک تک قشنگی های این فایل ها ، باید به یک سبک شخصی برای دیدن و تمرکز بر تک تک زیبایی های زندگی خودم و شهر خودم می رسیدم.
نه اینکه فقط بیام و توکامنت ها زیبایی های استاد و لباس و ساعت و ماشین و جنگل و بنویسم و .. به به چه چه کنم ، و بعد از اون برگردم به همون سبک زندگی خودم و تمرکز بر نکات منفی زندگیم!!
اعتراف می کنم این آگاهی رو شاید یک سال و نیم هست که بهتر درک کردم و دارم سعی می کنم آگاهانه هر روز بهتر عمل کنم.
از دیدن و نوشتن زیبایی های همسرم ، به جای تکرار احمقانه نکات منفی ایشان با بقیه و در و دل کردن های بیهود و مضر!
دیدن تک تک زیبایی های خانه ، محله ، خیابان ها ، شهر زیبای تهران ، محل کار و در کل جهان اطرافم.
و با شروع این کار و تغییر نوع نگاهم به محیط اطرافم ، شرایط به شکل بی نظیری برای من تغییر کرد.
فهمیدم که اگر دوست دارم که به زیبایی های بی نظیر تر در جهان هدایت بشم ، تنها و تنها راه توجه کردن به نکات مثبت و زیبایی های اطرافم و اعراض از ناخواسته هاست
درسته که نگاه و باور و اعتقاد من با نگاه مذهبی جامعه و حکومت تغییر کرده ،
درسته که اصل و اساس برای من توحید و دوری از شرک هست ،
درسته که باورهای من با اکثر اطرافیانم تغییر کرده
درسته که اعتقاد و باور جدید من (یکتاپرست بودن مثل ابراهیم) با نگاه و اعتقاد و باور اکثر مردم و حکومت و دولت و نگاه غالب جامعه تفاوت داره
ولی وظیفه من دیدن و تحسین کردن و توجه کردن به زیبایی های جهان اطرافم هست
هر کسی با هر نگاه و باور و مذهبی و اعتقاداتی که هست ، برای من قابل احترام هست.
وظیفه من توجه و تمرکز به زیبایی های شهر و محله و حکومت و دولت و مردم کشورم و جهان هست
وظیفه من دیدن نکات مثبت رهبر و رییس جمهور و تمام هموطنانم هست
رزق و روزی و موفقیت و خوشبختی من ، توسط افکار و باورها و ایمان و عملکرد من رقم می خوره ،
قدرت رهبر و حکومت و مردم و رییس اداره و … در زندگی من مساویست با صفر
هیچ کس با هر اسم و عنوان و منسب و قدرتی ، به اندازه ارزنی در زندگی من قدرتی ندارد
قدرت از آن خداوند است و تمام
در کنار این باور ، وظیفه دارم فقط و فقط نکات مثبت انسان ها و جهانیان رو ببینم و هر نوع باور و سبک زندگی که دوست ندارم رو توجه نکنم و در موردش بحث نکنم.
هر نوع بحث و به اصطلاح تبادل نظیری ، قطعا به احساس بد منجر میشه و احساس بد مساویست با اتفاقات بد.
هر کسی با هر نوع نگاهی ، نسخه ای از وجود خداوند بر روی زمین هست ، من فقط و فقط باید روی تقویت باورهای خودم کار کنم و توجه کنم به زیبایی های انسان ها و جهان.
درسته که من آروزی مهاجرت به یک کشور آزاد و زیبا و پیشرفته رو دارم ، ولی به جای نق زدن و گلایه کردن و ایراد گرفتن از وضعیت کشور و حکومت ،تمرکزم رو روی پیشرفت ها و بهبود و زیبایی های اون میگذارم.
با دیدن هر بلوار زیبا و گلهای رنگارنگ و درختان زیبا و تمیزی معابر ، آگاهانه تمرکزم رو بر روی این قشنگی ها میذارم و از کارگر شهرداری تا مدیری که برای این زیبایی ها کار انجام داده ، سپاسگزاری می کنم.
رنگ های جدید جدول های مسیرم رو می بینم و تحسین می کنم
و بابت امنیت آرامش آسایش و رفاهی که دارم شکرگزاری می کنم.
نیروهای نظامی و انتظامی و راهنمایی و رانندگی رو که می بینم ، در وجودم ازشون سپاسگزاری می کنم و براشون خیر و سلامتی طلب می کنم
هر نوع خدمات خوبی رو که در سطح شهر می بینم تحسین و شکرگزاری می کنم.
و به لطف خدا این نوع نگاه به شکلی معجزه وار تمام انرژی های اطراف من رو به شکل دلخواه تغییر داده.
از سبز شدن مکرر چراغ های راهنمایی
برخورد خوب انسان ها
روان شدن چرخ زندگی
ارتقا شغلی عالی بعد از 12 سال
قرار گرفتن در مسیر خلق ارزش
بهبود بی نظیر روابط
شرایط جسمی بی نظیر و رویایی
آرامش و امید و انگیزه و شور و اشتیاق عالی
و …
.
.
امروز که از خدا هدایت خواستم برم به ارتفاعات آبشار تهران ، با وجود اینکه من از سال 68 در این منطقه (5 قدیم و 22 فعلی) بودم و اکثر جاهای دیدنی محل رو می شناختم ، برای اولین بار هدایت شدم به یک جای دنج و زیبا و بی نظیر با ویوی بی نهایت زیبا و لذت بخش….
جایی بالاتر از پرچم زیبای ایران که بر فراز آبشار تهران به احتزاز در اومده . رنگ سرخ و سفید و سبز اون با کلمه الله زیباش ، چشم نوازی می کرد.
هوا به قدری سرد و دلچسب شده بود که مجبور شدم کاپشن بهاری رو بپوشم .
سررسیدم از شدت باد ، بارها ورق می خورد
رسیدم به یک جایی مثل نوک قلعه ، با دیوارهایی با ارتفاع 1 متر و به حالت گرد که از اونجا یک ویوی بی نهایت زیبا و حیرت انگیز روبروی نگاه من بود
برج های بسیار زیبای منطقه 22 که هر کدوم زیبایی منحصر بفردی داشت ،
دریاچه زیبای چیتگر که درخشش آب اون بی نهایت تصویر این قاب زیبا رو رویایی تر و زیباتر کرده بود
takeoff هواپیماهای فرودگاه مهرآباد ، که به دلیل ورزش بادهای غرب به شرق معمولا از روی دریاچه رد می شوند ، به زیبایی های این قاب بی نظیر که برای من رقم خورده ، اضافه کرده بود
بلوار هاشم زاده و جنگلبان که بسیار عریض و زیبا هستند ، و خانه های 500 متری لاکچری محله و نظم و ترتیب اونها از اون ارتفاع بسیار چشم نواز و تحسین برانگیز بود.
ابرهای بی نهایت سفید و زیبا در یک آسمان بسیار صاف و تمیز و آبی ، این نقاشی رو بی نهایت زیباتر و بی نظیر تر کرده بود.
به قدری هوا بی نظیر و پاک بود که کوههای
به سمت شرق که نگاه می کردی برج میلاد ابراز وجود می کرد و کوههای شرق تهران هم به زیبایی قابل رویت بود.
ترکیب باد بسیار خنک و گاها سرد ، با گرمای حاصل از تابش نور خورشید ، یک ترکیب بسیار بی نظیر و رویایی رو رقم زده بود .
به نظر من آبشار تهران که در دل رشته کوههای البرز ساخته شده ، یکی بی نظیر ترین و زیباترین نقاط تهران زیباست .
چشم و دل من از دیدن و لذت بردن از این قاب بی نظیر ، سیر نمی شد…
همیشه این منظره زیبا رو به شهر استانبول تشبیه می کنم و انصافا یک جاهایی زیباتر از اون
به قدری هوا و فضا عالی بود که فقط تحسین بود که از لب هام جاری میشد…
.
.
بعضی وقتها به خودم میگم ، آدم اگر زیبابین باشه تو هر موقعیتی که باشه می تونه زیبایی ها رو ببینه و تحسین کنه ، ولی اگر زیبا بین نباشه ، تو بهشت هم که باشه می تونه یه ایرادی پیدا کنه.
وقتی به صحبت های استاد در مورد طوفان مایکل فکر می کردم ، دیدم که دقیقا این نوع نگاه من هست که شرایط و متفاوت می کنه.
من در همین گذشته نه چندان دور ، آدمی بودم که همیشه در حال بحث و نق و گلایه و شکایت و ایراد گرفتن از رهبر و رییس جمهور و مجلس و حوزه علیمه و سود بانکی و ربا و غیره بودم.
همیشه عدم موفقیت خودم رو گردن این عوامل می انداختم
مثل تمام دوستان و اطرافیانم و همکارانم
همیشه به دنبال پیدا کردن یک ایراد و یک نقص در عملکرد سیستم و حکومت بودم و در این حالت عملا چشم هام بر روی زیبایی های شهر و کشورم بسته شده بود.
ولی به لطف خداوند و با حضور در سر کلاس استاد عباسمنش عزیز ، به این توانایی و خودباوری و ایمان رسیدم ، که خودم و مسیرم رو جدا کردم از تمام نگاه ها و جناح ها و مذهب و هیات و شرک و آدم پرستی و مرده پرستی و جهل و نادانی
و در عین حال ، به هر کسی با هر نوع باور و نگاه و مذهب و اعتقاد و طرز فکری از درون ارزش و احترام قائل هستم .
به لطف خدای مهربان به جای لعن و نفرین گفتن به انسانهای 1400 سال پیش و مرگ بر گفتن به کشورها و ملت ها (مثل گذشته خودم) تمرکز توجه خودم رو بر زیبایی و شادی و لذت و آرامش و بهبود بذارم و برای همه خوبی بخوام.
به لطف الله ، تونستم جلوی نشتی بسیار زیاد انرژی خودم رو بگیرم و به دنبال امر به معروف و نهی از منکر و بیدار کردن انسان ها نباشم.
اگر چیزی رو بلد هستم و فهمیدم ، فقط و فقط برای بهبود هر چه بهتر خودم استفاده کنم نه برای بلندگو شدن برای بقیه .
این یکی از بزرگترین باگ ها و ایراد های شخصیتی من بود که به لطف الله و با عمل کردن به تک تک آموزش های استاد در این یک ساله اخیر ، به شرایط عالی در این زمینه دست پیدا کردم.
به جای دلسوزی برای مظلومین و بدبخت بیچاره های خاور میانه تمرکز رو روی شرایطی بذارم که دوست دارم تجربه کنم.
به خوبی درک کردم که این فرصت بسیار کوتاه زندگی رو فقط باید صرف رسیدن به لذت و خوشبختی بیکران کنم.
باید اول برای خودم و بعد برای خانواده ام تبدیل به یک الگو تمام عیار بشوم ، به جای اینکه معلم اخلاق باشم!
باید فقط روی اصلی ترین و تنهاترین و ماندگارترین رابطه خودم حساب باز کنم و تمرکز کنم ، رابطه با خداوند
باید این فرصت کوتاه رو قدر بدونم و برای این قدردانی هیچ راهی جز زیبابین بودن و بهبود شخصیت وجود نداره.
اینکه رهبر چه تصمیمی می گیره
اینکه دولت چه لایحه ای رو ارائه می کنه
اینکه مجلس چه قانونی رو تصویب می کنه
اینکه نیروهای نظامی چه تصمیمی می گیرند و به کجا حمله می کنند
اینکه کجا جنگ و بدبختی و فقر و فلاکت هست
اینکه کی ترور شد و عکس العمل بعدی چیه !
اینکه دلار چند میشه و تورم کجاست
اصلا و ابدا به من هیچ ربطی نداره !!
اون چیزی که به من ربط داره ، اینه که من چقدر نسبت به دیروز بهبود پیدا کردم
چقدر آرام تر و متوکل تر شدم
چقدر احساس خوبم بیشتر شده
چقدر خودشناسی رو بهتر انجام میدم
چقدر روی دوره هام و تمرین هام با تعهد و دقت بیشتری کار می کنم
چقدر زیبابین تر شدم
چقدر شکرگزار تر شدم
چقدر بیشتر از قبل احساس لیاقت و ارزشمندی رو تقویت می کنم
چقدر به الهامات و ایده های خداوند ارزش قائل هستم و عمل می کنم
چقدر امید و انگیزه و مثبت اندیشی و منش و نگرش من بهتر و بیشتر شده
چقدر واکنش من به اتفاقات بهتر شده
چقدر توانایی اعراض از ناخواسته های من تقویت شده
.
به من چه ربطی داره که بقیه چی میگن؟؟
به من چه ربطی داره که کجا صلح شد و کجا دعوا شد؟
به من چه ربطی داره که اخبار داخلی و خارجی چی می گه ؟
به من چه ربطی داره که بقیه به جای توکل به خدا و درخواست از خدا ، سراغ امام و امامزاده و ضریح میرن و شرک می ورزند؟(مثل گذشته خودم)
به من چه ربطی داره که نگاه بقیه به روزه و نماز و دین چیه ؟
به من چه ربطی داره که بقیه به توسل و به امامان هزاران امامزاده باور دارند ؟(مثل گذشته خودم)
به من چه ربطی داره که مردم همیشه به دنبال عزا و ماتم و تو سر زدن هستند ؟(مثل گذشته خودم)
اون چیزی که به من ربط داره اینِ که من چقدر توحیدی تر عمل می کنم
اون چیزی که به من ربط داره اینِ که من چقدر ایمان و توکلم بهتر شده
اون چیزی که به من ربط داره اینِ که من چقدر توحیدی تر عمل می کنم
اون چیزی که به من ربط داره اینِ که من چقدر تو قلبم قدرت رو فقط به خداوند میدم
اون چیزی که به من ربط داره اینِ که من چقدر توانایی توجه به زیبایی های کشورم و دولت و رهبر و حکومت رو دارم
اون چیزی که به من ربط داره اینه که چقدر من توانایی هام رو بیشتر شناختم
چقدر به خودم و به توانایی هام ارزش قائل هستم
اون چیزی که به من ربط داره اینه که فقط خداوند هست که در زندگی من قدرت داره .
چون با رعایت و عمل کردن آگاهانه و متعهدانه به این عوامل ، ظرف من بزرگتر خواهد شد و زیر باران رحمت نعمت های الهی که همواره در حال بارش هست ، نعمت ها و موهبت ها و زیبایی های بیشتری رو دریافت خواهم کرد.
چیزی که به من ربط داره درک بهتر و بهتر و عمیق تر این قانون هست ، که جهان واکنشی بسیار دقیق و منظم به فرکانس ها و باورهای من هست.
چیزی که به من ربط داره اینه که در مسیر علاقه و توانایی هام ، یک ارزش ماندگار در این جهان خلق کنم و به زیباتر شدن و آسان تر شدن و بزرگ تر شدن جهان کمک کنم . با این کار ثروت و نعمت و خوشبختی پایدار وارد زندگی من خواهد شد.
الهی شکرت برای آگاهی های امروز
الهی شکرت برای قوانین بدون تغییر جهان
الهی شکرت برای حرکت متعهدانه و بهتر در مسیر رشد و بهبود شخصیت
الهی شکرت برای شکرگزاری بهتر و واقعی تر
الهی شکرت برای رها کردن و نجسبیدن به گزینه های پیش رو
الهی شکرت برای بهتر شدن در کار و مسیر خلق ارزش
الهی شکرت برای حس زیبای رهایی و زیبابینی و توکل
و قانون اینِ که احساس خوب = اتفاقات خوب
خدایا شکرت که موهبت نصیب من شد که در این محله زیبا و بی نظیر و عالی حتی زیباتر از فلوریدا :)
احساسم خوب بشه و هدایت بشم به این فایل و نوشتن این کامنت
الهی شکرت برای نفس کشیدن در این مسیر
انشاالله هر روزتون زیباتر و لذت بخش تر و موفق تر و آسان تر از روز قبل باشه
خدانگدار
سلام داداش خدا قوت پر انرژی باشی چقدر زیباو دلنشین بود این متن فرکانس بسیار بالایی داشت و چیزی که واقعا نوشتی و مکتوب کردی از قلبت بوده من این فرکانس انرژی مثبت رو حس میکنم و لذت بردم از این که تو مسیر الهی و یکتا پرستی هستی و قدرت فقط مال خداست بهترینها رو از فرمانروای کل کیهان برای همه بچههای سایت الهی خواستارم خدایا بی نهایت شکرت که تو مسیر رشد و تکامل هستیم و خدایا شکرت که مارو هدایت کردی به اموزهای استاد بزرگوار و یکتا پرستمون عباس منش خداوند یکتا پشت و پناهتون باشه
به نام الله یکتا
سلام به استاد قشنگم
داشتم کامنت دوست عزیزم آرمین حاجی وزیری رو میخوندم که تولدتون رو تبریک گفته بود و روز 19 بود
گفتم منم تولدتون رو با عشق تبریک بگم و بگم که چه خوب شد شما به دنیا اومدید خدارو شکر
خدای عزیزم رو هزااااااررااان بار شکر میگم که شما تو این قرن هستید من تو این قرن هستم اینترنت تو این قرن هست گوشی هوشمند تو این قرن هست زمان آزاد دارم میتونم براتون تایپ کنم انگشت و چشم سالم دارم میتونم گوشی رو لمس کنم چقدررررر من این خدای مهربونو شکر کنم واقعا زبانم قاصره. چه هم زمانی قشنگی که من تو عصر شما هستم چه موهبت عظیمی خدایا شکرت
عزیزمی استاد جان
خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمت
استاد جان من از شهر قدیم شما قم زیبا دارم براتون مینویسم شهری که خیلی غرق در حاشیه غرق در شرک و غرق در حال بد کردن مردم عزیزم هست
با وجود 2 سال از بودن تو این ابر وبسایت و فایل دیدن و کامنت خوندن تازه تازه دارم از اون منفی بینهایت به نقطه صفر نزدیک میشم
چه باورهای غلطی که در خودم شناسایی کردم چه اشکها که نریختم چه آاااااه ها که از نهادم بیرون زد وقتی فهمیدم که اصل چیه و من چی فکر میکردم
تازه تازه دارم آرومتر میشم قبلا حالت خوشی بهم دست نمیداد از دیدن بندگان خدایی که تو شهر من زیادن
مقایسه میکردم حرفی که اینها گفتن در مورد اسلام با حرفی که شما از بطن قرآن درآوردید و اونجاهایی که خیلی منطقی بوده رو کامل پذیرفتم وچه کنم که هنووووز حتی تو بعضی مسائل شک میکنم میگم نکنه قضیه اینطور نبوده باشه تا این حد مقاومت تا این حد بتن و سیمان تو مخم
ی مدت زیادی هم فقط اطلاعات زیاد میکردم هنوز بلد نبودم این قوانین رو تو زندگیم پیاده کنم میگفتم من که همه چیو بلدم پس چرا زندگیم تغییر نمیکنه البته الآنم خیلی گل و بلبل نیست ولی داااااره بهتر میشه خودم حس میکنم که بله دااااره بهتر میشه داااره تمایل پیدا میکنه به سمت نقطه صفر، خودمو با خودم مقایسه میکنم خدارو شکر دیگه اون احساسهای بد و منفی رو به اون شدت با اون تایم زیاد ندارم .
امشب شب اول ماه رمضان هم هست و رمضون هر سال بغیر از این دو سالی که تو این بهشتم، سالیان قبل ماه زجر ماه عذاب بود شهر بحالت نیمه تعطیل درمیاد اکثر کسب و کارها راکد (البته اون چیزی که من می دیدم) همش از خدا میپرسیدم خدایا مگه نمیگن ماه رمضان ماه برکت ماه رحمته پس کو چرا همه کاسبی ها تعطیل میشه
خود من هم که از شدت گرسنگی و تشنگی حال و حوصله هیچ کاری رو نداشتم خونه زندگی بهم ریخته ،اخلاق اوووف اووووف
یعنییییییییی اوضاعی میشد اونوقت فکر میکردم چقدر مومنم بنده خوب خدام دارم به حرف خدا گوش میدم
خدایا توبه خدایا منو ببخش
لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین
ظلم کردم بخودم که خودمو از نعمت های تو محروم کردم ظلم کردم بخودم که صفات رزاق بودن غفار بودن رئوف بودن جمیل بودن عادل بودن فاضل بودن تو رو ندیدم خدای عزیزم خدای مهربونم خدایی که از اول اول بودی میلیارد ها ساله که هستی و داری خدایی میکنی و من هی نگران میشم به قول دوست عزیزم رضا احمدی نگران افزایش قیمت خیار سبز میشم،نگرانی های مقطعی و یا همیشگی بالاخره موضوع زیاده، که اگه از بالا نگاه کنی هیچی نیستن فقط میااان ما رو اذیت کنن یا نه می آن که ظرف ما رو بزرگتر کنن اینها هم یک فرصته برای محک زدن ایمان برای سنجیدن ایمان قلبی که با زبان بیان کردی به قول خودش گفته همین که میگید ما ایمان آوردیم فکر کردید رها میشید نه امتحان میشید
من یاد گرفته بودم امتحان خداوند با بیماری و فقر و بدبختی و تحمل زندگی اسف بار و …همراه هست نمی دونستم دارم لطف و مهربانی و عدالت خداوند خودم رو میبرم زیر سوال
و با شنیدن هر باره افزایش قیمتها وااااای چه دلهره ای چه حس عقب ماندگی ای چه حس کمبودی چه حس نفرتی چه حس های بدی پر از شرک و پر از کفر
میشدم البته بازم میگم یک درصد بهتر شدم
ولی خداروشکر این خدای مهربون الآنم رو شکر خدااااای عزیز و قادر و عظیم و قشنگم رو شکر که منو نجات داد راه سعادت رو نشونم داد راه رستگاری راه بسوی خودش را ، راه مستقیم رو
من تازه راهو دیدم مسیرو تشخیص دادم هنوز نیافتادم تو جاده هنوز درگیر و بند اسباب و وسائلم هنوز باکم رو پر نکردم بنظرم خیلی دارم طولش میدم چرااا دل نمیزنم به جاده چراااا
نکنه هنوزم شک دارم ولی نه بخودش قسم به راه شک ندارم به خودم شک دارم میگم نکنه تو راه کم بیارم خسته بشم (الان یاد فایل انگیزشی اوایل سایت افتادم استاد جان گفتید خسته بشو ولی ناامید نشو)
پس استاد اجازه دارم خسته بشم ولی قول میدم ناامید هرررررگز
الان اون حس ترسی هم که داشتم کمتر شد و فقط توان و نیرو و انرژی انجام خواسته هامو میخام ازش
خدایا چقدررر به این بنده ات لطف داشتی خدای بنده نواز واقعاااا بنده نوازی
اومدم فقط تولد یک عدد عشق رو تبریک بگم طومار نوشتم قربون نگاه مهربون تک تک شما ها دوستان توحیدی من
همه تون رو دوست دارم و برای همه بهترینها رو میخام.
سلام به تو دختر زیبا و دوست داشتنی
با خوندن پیامت مو رو تنم سیخ شد اشک رو چشمام جمع شد بعد مدتها که به سایت سر نزده بودم و مشغول رسیدن به هدفم بودم این پیامت دقیقا جواب معمای من بود
خسته بشو ولی ناامید نشو، ظلم کردن به خود و خود رو در ورطه نابودی قرار دادن، شاکر بودن بابت وجود استاد شاکر بودن بابت وجود این سایت شاکر بودن بابت اشنایی ما با این استاد و شاکر بودن بابت بودن ما در این زمان و مکان
این سه تا نکته هایی بود که جواب سوالات اخیر من بود مرسی ازت ژیلا جان
بنام الله قدرتمند و روزی رسان
سلام
چقدر زیبا بود سپاسگزاری اول کامنتتون
خیییلی لذت بردم
خدای عزیزم رو هزااااااررااان بار شکر میگم که شما تو این قرن هستید من تو این قرن هستم اینترنت تو این قرن هست گوشی هوشمند تو این قرن هست زمان آزاد دارم میتونم براتون تایپ کنم انگشت و چشم سالم دارم میتونم گوشی رو لمس کنم چقدررررر من این خدای مهربونو شکر کنم واقعا زبانم قاصره. چه هم زمانی قشنگی که من تو عصر شما هستم چه موهبت عظیمی خدایا شکرت
بخصوص این جمله که چه همزمانی قشنگی که من و شما تو یک عصر هستیم
واقعا این از لطف پروردگار به ما بوده وگرنه کسایی که 20 سال پیش فوت شدن این لطف شامل حالشون نشد
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
استاد عزیز و مهربون و دوست داشتنیم
تولدت هزااااران بار تبریک باشه
ان شالله تولد 1000 سالگیتونو تبریک بگیم
نمیخوام کمتر ازین عمر کنین
شما باید همیشه باشین
و ی کلی ادمو به سمت راه درست هدایت کنین ای بزرگترین دست خداوند توی زندگی این همه آدم
خیلی دوستتون دارم و از خداوند بهترررینهارو براتون میخوام.
ژیلای عزیزم سپاسگزارم بابت کامنت زیبات و اینکه باعث شدی منم تولد استاد رو تبریک بگم.
کامنت محمدحسن خانکی پسرخانواده
سلام استاد عزیزم وخانم شایسته جان
بعداز نوشتن کامنتم توسایت برای شما، تومدرسه هم اتفاق های خوبی برام افتاد
من یک ماهه تکلیف توخونه ندارم ونمی نویسم چون توکلاس خانم درس رو از همه میپرسه وهرکی یادگرفته باشه تکلیف توخونه نداره وخداروشکر من تا امروزتکلیف ننوشتم و کلی هم تونستم با هلیسا بازی کنم .
این روزها اومدم داستان هامو با هلیسا به شکل بازی در آوردم وهمزمان در چندتا نقش بازی کردم و حس خوبی بهم دست داد چون تونستم صداهای مختلفی هم دربیارم .
بعدش من دوهفته ای هست هرشب کتاب داستان میخونم و بقیه گوش میکنن و جالبه اولین نفر هلیساست که خوابش میبره و میدونم بخاطر آرامش صدام هست پس صدای خوبی دارم و بابام هم که خیلی کیف میکنه و با ذوق تو چشام نگاه میکنه انگار بار اول هست که منو میبینه و مامانم تنها کسی هست که تا آخر داستان بیداره باهام وگوش میکنه به داستان وکتاب خوندنم .
یادمه تو شب یلدا خونه پدربزرگم خرمالو های رسیده دیدم که از حیاط خونه شون چیده بودن و من خیلی دوست دارم
کلی با پدربزرگم وپسرخاله م خندیدم چون
ماه قبل من وپسرخاله م رفتیم حیاط بازی کنیم که اون چندتا خرمالو از درخت چید که خیلی سفت بودن و مامانم از پنجره به من گفت خرمالو نچینید بذارید برسند بعد میچینیم، بعد پسرخاله م گفت عیب نداره بذا تو حیاط آتیش درست کنیم و خرمالوهارو بپزیم تا برسند وبخوریم
آتیش یه گوشه درست کردیم وچهارتاخرمالو گذاشتیم که سیاه شدندو نمیشد خورد اما پسرخاله م نمیدونم چه جوری تونست وخورد و از بوی آتیش
ما رو صدا کردن خونه که دعوامون کنن
البته هلیسا هم بود و قشنگ همه ی اطلاعات را به همه داد ، خاله م خیلی عصبانی شد وگفت لباساتون بوی دودگرفته
و حیاط به گند کشوندین و بچه نیستین که بلای جونین شما
اینهمه بازی حتما باید تواین هوا برید حیاط
شماها آدم نمیشین
حمید (پسرخاله م) -خاک برگ ها را هم آتیش زده بود توحیاط وخاله م به من گفت تو چرا نیومدی بگی ؟
وای وای از دست شما
تو درو همسایه آبرو مون رفت
اما پدربزرگم مثل همیشه آروم بود وگفت
باید دقت کنین خداروشکر که سالمین
اما استاد مامانم اصلا به من وهلیسا حرفی نزد ها و فقط رومبل میخندید که خیلی باحالن اینا خرمالو رو کباب کردن
وای خدایا این مدلی خواستن میوه رو رسیده کنن !
شما چه باهوشین
فوق العاده های کی بودین آخه
و…
خاله م به مامانم گفت خوبه دیگه به شاهکارشون میخندی پرروتر بشن…
من خیلی تعجب کردم استاد، چون مامانم هم منو تو این جور اتفاق ها همیشه دعوا میکرد اما چیزی نگفت و من کنارش نشستم و هی با لذت نگاش کردم
من سیر نمیشدم از نگاه مهربون مامانم
من دوست داشتم مامانم همین طوری به اشتباهاتم بخنده وبلند بخنده
من دوست داشتم مامانم بازم یادش بمونه و سرم داد نزنه .
من فهمیدم میوه باید رودرخت برسه.
من تو دفترم نوشتم خدایا خیلی شکرت
مامانم داره یاد میگیره مامان بشه .
من تو دفترم نوشتم خدایا مرسی که مامانم رو آروم کردی و به من گیرنمیده .
خدایا ممنونم که مامانم حالش خوبه.
خب من دهم آذر ماه تولد دوستم مهراد دعوت شده بودم اونم تو یه باغ بود وتنهایی دعوت بودم با چندتا از همکلاسی هام من خیلی راحت تونستم باهاشون برقصم واهنگ بخونم یا بگم ذرت نمیخورم.
خب هوا سرد بود بستنی نخوردم اما آجیل خوردم و چیپس و کیک و پیتزا که عاشقشم.
هدیه تولد به مهراد دادم همراه نامه ای براش که نوشته بودم تا همیشه کنارش نگه داره .
کلی عکس انداختیم ولذت بردیم
توپ بازی کردیم و بپر بپر و گرگم به هوا
چه باغ باحالی بود پراز کلاغ و پراز درختای کاج و به حوضچه هم وسطش بود که خالی از آب بود ولی ما حوض رو پراز توپ کردیم و بازی کردیم اونجا و …
برای این بازی ها این خوشگذرونی ها خیلی زیاد خداروشکر کردم.
من درحین بازی کلی از کلاغ ها تشکر کردم که داشتن بازی مارو با هیجان میدیدن وقارقار میکردن
کلی از درختا تشکر کردم که باحال خوب
بازی مارو نگاه میکردن.
کلی از ابرای اسمون تشکر کردم که مهربون بهمون میخندیدن
کلی از خورشید تشکر کردم که با تابیدنش هوارو برامون گرمتر کرد تا تو بیرون بشینیم
کلی از گربه ها که چهارتا تو باغ بودن تشکر کردم چون وسط بازی مون اونها هم شرکت میکردن و بالا پایین می پریدن.
ما تونستیم لونه مورچه پیدا کنیم و یه لشکر مورچه ببینیم چه قدر منظم هستن این مورچه ها مثل خودم واتاقم
ما تونستیم آخر مهمونی با کمک هم باغ رو تمیز کنیم و کلی همکاری گروهی کنیم.
آخر مهمونی مهراد با اومدن بابام دنبالم تموم شد و من تا رسیدم خونه خوابیدم
بیدارکه شدم مامانم بالاسرم دید که گفت بهت خوش گذشت مهمونی؟
تعجب کردم مامانم این مدل سوال پرسید جواب دادم خیلی خوب بود
بعد مامانم هیچی نپرسید بازم تعجب کردم آخه همیشه مامانم میگفت
سلام دادی ،تشکر کردی،اذیت نکردی که ،
سروصدا نکردی که
الان مامانم گفت بهت خوش گذشت
من نمیدونم اما مامانم خیلی مامان شده استاد ومنم این مدلی بیشتر حال میکنم
خیلی راحت تر حرف میزنم
دوروز پیش گفتم تقسیم تو محور خانم توضیح داد ومن بخاطر سرویس از کلاس اومدم بیرون و تا آخر توضیح خانم نبودم
مامانم گفت اگه دوست داری بهت توضیح بدم اگه دوست نداری فردا به خانم بگو بهت توضیح بده ومن ترجیح دادم مامانم بگه و اومد تقسیم رو توضیح داد اونم سه بار و چیزی نگفت قبلا یه بار توضیح میداد
باردوم مامانم میگفت حواست کجاست ؟
چرا دقت نمیکنی؟
من دارم برا کی توضیح میدم؟
اما مامانم هیچی نگفت بهم استاد
خیلی دوستت دارم استاد چون مامانم
مامان واقعی شده داره یه فایلهایی گوش میده و من نمیدونم کدوم قسمته ولی خداروشکر خوب شده ومن
خوشم میاد ازش واین مهمه .
کامنتم تموم شد و مامانم خوند وگریه هم کرد و کلی هم بوسم کرد و بهم گفت اگه میشه ارسال نکنم و این کامنت برا خودم بمونه تو گوشیم و نگهدارم اما من دوست داشتم برای شما بنویسم و به خاطرمن براتون ارسالش کرد.
راستی معلمم تو زنگ انشا وقتی داستانی که نوشتم خوند انقدر ذوق کرد گفت تو گفتگوهای بین آدمها را خوب مینویسی وشاید یه روز فیلمنامه نویس شدی پسرم.
نویسنده ی خوب کلاس چهارم منی.
خیلی ممنونم ازشما استاد جانم.
سلام و درود خداوند بروی ماه فرشته نازنیم محمد حسن جان عزیزم
خدا رو شکر که هدایت شدم (پیدا کردم) کامنت زیبایی رو که نوشته بودیو چقدر حال منو خوبتر کردی پسرررر!
تو نویسنده بزرگی هستی محمد حسن جان، میدونستی؟ از خیلی از ما بزرگترها قشنگ تر توصیف میکنی؛ قشنگ تر تعریف میکنی و روانتر و بهتر می نویسی. من که عاشقتمممممممم بقول سعیده بوس به کله مبارکت باشه؟
خوشحالم که برامون مینویسی و ما ازت یاد می گیریم و بیشتر خودمون رو می شناسیم. قدر پدر و مادر گلت رو بدون و صورت ماهشونو ببوس که قدم گذاشتن در این مسیر توحیدی تا شما فرشته نازنین هم اینجا باشی و به ما درس بدی.
نوشته بودی «مامانم داره یاد میگیره مامان بشه» چقدر با این جملت حال کردم! چقدر این جملت بی نظیر بود! چقدر این جملت ادبی و توحیدی بود! آره پسرم این جمله تو دقیق و درست بود! ما پدر و مادرها تازه داریم یاد می گیریم که مامان خوبی باشیم، بابای خوبی باشیم! تازه داریم یاد می گیریم و میشناسیم خودمون رو ، خدایمون رو، محیط اطرافنون رو و دنیایی که در اون زندگی می کنیم. بابا و مامان تو خیلی خوبن، قدرشونو بدون عزیزم همانطور که شما فرشته های خدا خیلی خوبین. و در آینده انسان های بزرگی میشین.برای همین بابا و مامانت با عشق تو چشمات نگاه می کنن و از وجود نازنینت لذت میبرن. خوب کاری کردین که خواستتون رو انجام دادین و کامنت تون رو برای استاد ارسال کردین. اینجوری هم خواسته مامان جونت رو برآورده کردی، هم کامنتت رو تحویل استاد دادی و هم ما رو در این تجربه و کامنت زیبات سهیم کردی و این نشون میده چقدر بخشنده تر از ما بزرگترایی!
روی ماهتو بازم از راه دور میبوسم و کامنت تو برای شینا که همکلاسیته میخونم. بازم برامون بنویس تا یاد بگیریم بیشتر و بیشتر ازت . به بابا و مامان گل تونم سلام منو برسون. دوووست دارم خیلی زیاد
سلام به عموزرگوشی عزیزم
ممنونم بهم جواب نوشتید
خیلی خداروشکر میکنم که مامانم وبابام حرفای استاد رو گوش میکنن
ویادمیگیرن و این خیلی خوبه که شینا جان هم پدرومادرش از شاگردهای استاد هستند واز این بابت میدونم مثل خودم خوشحاله و لذت میبره .
مامانم تازه داره یادمیگیره مامان باشه چون بابای من از وقتی یادم میاد خیلی مهربونتر از مامانم بوده و میشد بعضی وقتا میگفتم مامان کاش شما سرکارمیرفتی وبابا خونه بود.چرا؟چون خیلی سخت گیر ومنظم بود.
درسته با ما بازی میکنه ومیگه ومیخنده وبیرون میبره وشادی میکنه اما سخت گیری هاش همچنان هست و یادمه تو کلاس آنلاین مدرسه م مامانم بیشتراز من اذیت میشد چون دوست داشت من اولین نفر جواب بفرستم و اول باشم
اما امسال مامانم یهو تو کلاس آنلاین من کاری به کارم نداره و راحتم میذاره که با حوصله بنویسم وگیرنمیده زودباش زودباش.
یا وقتی آب برا چندلحظه تو خونه قطع میشد مامانم میگفت وامونده الان باید قطع میشد ولی دیروز آب قطع شد ومن دیدم دستهای مامانم کفی هست تو ظرفشویی ومامانم هیچی نگفت شایدم تو ذهنش گفته مهم اینه که من نشنیدم و بهش گفتم مامان تو غرزذنت کم شده ها آفرین وتشویقش کردم.
الان من داستان میخونم قشنگ گوش میکنه تا آخرش و من بارها وسط داستان سوال میپرسم جوابم میده ومیدونم حواسش به منه ولی قبلا تو گوشش هندزفری میذاشت وفایل استاد گوش میکرد والکی به داستان های من توجه میکرد.
مامانم تو آشپزخونه بود وما بازی میکردیم بارها صدای ما از هیجان بلند میشد ومامانم به من وهلیسا میگفت صبر کن الان میام به حسابتون میرسم
هرچند مارو نمیزد اما همون چشم غره رفتن واخمش تلخ بود.
این روزها مامانم خوب ترشده چون ما سروصداهم کنیم مامانم تکرارمیکنه که لطفا یه کم آرومتر.
خب خیلی جالبه برام و بهش میگم
تا خوشحال بشه و بازم خوبتر بشه.
بازم ازش اجازه گرفتم واین کامنت رانوشتم.
کامنت برای استاد نوشتم تا مامانم همیشه یادش بمونه که به بهترشدنش دقت کنه و رعایت کنه.
منم خیلی دوستتون دارم
ازطرف محمدحسن خانکی.
سلام به شما اعضای خانواده ی پر از عشقم
سلام به محمدحسن قشنگ و باحالم
سلام به تو فاطمه جانم که چقدر مامان قشنگ و بزرگ و بادرکی هستی.
واقعا نمیدونم چطور ازتون سپاسگزاری کنم.
خنده
قهقهه
اشک
شوق
حس خوب سراسر وجودمو پر کرد.
چقدر سپاسگزارم برای شجاعتت که اجازه دادی ارسال بشه، اشتراک گذاشته بشه. چقدر ذوق کردم برات فاطمه جان.
چقدر مامان بزرگی هستی تو آخه… چه گل پسری داری آخه.
اصلا یک حال عجیبی هستم با خوندن کامنت خاطرات محمدحسن.
چقدر این پسر خوب داره بزرگ میشه.
چقدر خوشحالم اومدم کامنت خوندنم و خدا منو سورپرایز کرد.
چقدر خوبه اگر خودت یادت بره چقدر تغییر کردی یک عشقی کتارت داری که با صداقت حرف دلش رو مینویسه و اینطور قدردانی میکنه.
فاطمه واقعا نمیدونم چرا اینقدر ذوق مرگ شدم و هنوز اشک هام داره میریزه نمیدونم چه درس هایی گرفتم از این کامنت که اینطور منو منقلب کرد.
محمد حسن قشنگم تو بهترین نویسنده ایی هستی که با سادگی تموم منو منقلب کردی. و کار یک نویسنده خوب همینه که با کلماتش جملاتش اثرگذار باشن و بالاتر از اون بنظرم نوبسنده ایی خوب خودشو ارائه میده که با فرکانس بالا چنان کلمات رو به صفحه به رقص دربیاره که لابه لای رقص کلماتی که خلق کرده فرکانس هاش، درس هاش نفوذ کنه به قلب خواننده و تو بهترینیـ….
واقعا سپاسگزارم که هستی
خدایا شکرت که منو هدایت کردی که ردپای این نویسنده پرنفوذت رو ببینم و بخونم.
خدایا شکرت برای ایده های جالب و بازی های باحال تون، برای مهمونی و تولد، برای دور هم جمع شدن و شب چله…
واقعا با عشق میگم خیلی دوست تون دارم و از خدا میخوام شاهد رشدهای بیشترتون باشم و شایدم یک روزی از نزدیک دیدم تون، خدا میداند و بس… اینکه چه زمانی و کجا خدا میدونه، چون خدا بهترین برنامه ریزی کننده جهانه پس این خواسته ام رو میفرستم خودش بقیه کارها رو هماهنگ میکنه.
ارادتمند تک تک تون فهیمه پژوهنده
سلام به فهیمه ی عزیزم
سپاسگزارم از لطف ومهرت بانو
خداروشکر که نوشته ی محمدحسن که همه از لطف خداست تونسته کمی حال واحساستو خوب کنه عزیزم .
من درکی از خودم نداشتم تا حالا اینو جدی میگم دوره احساس لیاقت که اسمش میذارم
دوره ی خودشناسی محض
خیلی اوضاعمو بهتر داره میکنه
نمیدونی چه گفتگوهای ذهنی غلطی
چه نجواهای مزخرفی تو مغزم رژه میرفتن..
تازه دارم کم کم ونمه نمه خودمو و دنیای درون واقیانوس افکارمو میشناسم .
چقدر خودمو تحت فشار میذاشتم وکمالگرا بودم و در تلاش تربیت کردن بچه هام بودم
بچه هایی که نیاز به تربیت کردن من نداشتن ومن باید روخودم
تمرین وتلاش میکردم تا عملی تر بتونم تغییر کنم که تعهد میخواد تمرین میخواد انگیزه میخواد
تا پایدارتر بشه در درونت .
خداروشکر که در جمع بهشتی شما دوستانم هستیم و لذت میبریم و دوست تون داریم.
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین قراربگیره عزیزم.
سلام به محمد حسن جانِ نازنین و خانواده ی محترمت.
چقدر قشنگ نوشتی آخه (ایموجیِ چشم های قلبی قلبی به تعدادِ فراوان)
امشب داستانِ کباب کردن خرمالوها رو واسه همسرم تعریف کردم محمد حسن جان، تو رو میشناسه، از کامنتهای قبلیت هم براش گفتم…
انقدر خوشم اومد که از خودت و فکرهات انقدر ساده و شفاف مینویسی و من و بقیه می تونیم بفهمیم تو ذهنِ زیبای شما چی میگذره.
جمله ای نوشتی که حسابی زیر و روم کرد:
مامانم داره یاد میگیره مامان بشه.
محمد حسن جان، من الان تو دلم نی نی دارم و دلم میخواد بتونم مامانِ خوبی باشم براش.
استاد گفتن کافیه ما روی خودمون کار کنیم فقط…
و من تمام تلاشمو میکنم روی خودم کار کنم، تا بهبود بدم خودمو، که هم واسه خودم رشد کنم، هم واسه پسر قشنگم مامانِ خوب و آگاهی باشم و همراهش باشم تو زندگی.
نمیدونی هر بار که کامنتهاتو میخونم چه کیفی میکنم که انقدر قشنگ و صادقانه از اتفاقاتِ زندگی و سپاس گزاری هات مینویسی.
میدونی چیه؟
من الان خیلی مامانت و طرز رفتارش باهات برام جالبه، مخصوصا وقتی کامنتهاتو میخونم که از احساست نسبت به این رفتارها و بهبودهای مامانت مینویسی.
تحسین میکنم به شدت مامان فاطمه جانت و پدر عزیزت رو که آگاهانه دارن روی خودشون کار میکنن و تو هلیسا جان در مسیر درستی دارین بزرگ میشین.
خیلی دلنشین مینویسی، چون صادقانه است، چون از قلبت مینویسی.
کیف میکنم که متوجه تغییرات و بهبودهای خودت هستی و بابتشون از خداوند مهربان سپاس گزاری میکنی.
برای تو پسر نازنین، خواهر قشنگت و پدر و مادر نازنینت، از خداوند سلامتی، شادی، آرامش، روزیِ فراوان میخوام.
در پناه خدا باشی عزیزم.
همه مون باشیم.
الهی شکرت برای کامنتهای قشنگِ محمد حسن جان.
محمدحسن عزیزم
پسر شیرین زبون و باهوش خانواده ی خانکی
عزیزم چقدر حالم خوب شد با خوندن کامنتت، چقدر خوشحالم برات برای این همه توجه به نکات مثبت در هر موضوعی
چقدر حالتو، حستووووو دوست دارم
و چقدر لذت میبرم از حضور فعال اعضای کم سن و سال سایتمون
بازم برامون بنویس…..
کلی قلب برات
سلام محمد حسن جان داداش کوچولی من با اون دل بزرگت قربونت برم من عشق
چقدر تحسینت می کنم با این خودت بودنت
چقدر تحسینت می کنم به خاطر صداقتت
چقدر تحسینت می کنم خانواده ای که دست جمعی در مدار رشد و تغییر هستین خداروشکرش
چقدر لذت بردم از نوشتن قشنگ چقدر دوست دارمت
چقدر خوشحالم به خاطر بودنت
چقدر دوست دارم بیشتر کامنت های تو رو بخونم عزیزم
عاشقتم سپاسگزارتم که برای ما نوشتی از اتفاقات قشنگت.
درود و سلام به بزرگ مرد سایت عزیزمون آقا محمد حسن خانکی عزیزم
پسر تو چقدر نکته بین و زیبا بین هستی
باورت میشه داشتم با چشم های گرد شده کامنت زیبات می خوندم
اینکه به همه چی توجه داشتی .. اینکه آنقدر قشنگ از آن آسمون و آبراهای آسمان تشکر کردی و آن درختان و خورشید و تابیدن خورشید تشکر کردی از اون کلاغ ها و قار قار کلاغ ها تشکر کردی اینکه گفتی بخاطر چه چیزی از اون کلاغ ها و اون گربه های خوشکل تشکر کردی واقعا تحسینت می کنم اینکه برای تشکر کردنت دلیل زیبایی داشتی . وووای محمد حسن جان نمیدونی چقدر من ازت تشکر کردم بخاطر اینکه چشمای منو به محیط اطرافم تیزبین تر کردی ای فرشته ی کوچولوی خداوند . عزیزم تحسینت می کنم پسر نازیننم ..
از اون کتاب داستان خوندنت چقدر ذوق کردم داشتم تصورت می کردم که داری کتاب داستان می خونی و منم دارم چرت میزنم خخخخخ آخه آنقدر قشنگ اون صحنه ی خونه تون رو تعریف کردی که منم احساس کردم یکی از اون شنوندگان خانواده آن کتاب داستان بودم که یکی یکی بعد از هلیسا جون خوابیدیم .. قربون اون داستان خوندنت و کامنت نوشتن برم عزیزم مرسی مرسی ممنونم .. راستی تولد دوست عزیزت مهرداد جون مبارک باشه حتما بهت خیلی خوش گذشت ..و بعدش آنجاها رو تر و تمیز و مرتب کردید تشکر می کنم.. اینکه گفتی ما تونستیم لونه مورچه پیدا کنیم و یه لشکر مورچه ببینیم چه قدر منظم هستن این مورچه ها مثل خودم واتاقم
یک چیز دیگه خیلی خوشم اومد اینکه برای رسیدن خرمالوها آتیش روشن کردید . پسر خاله جان وای یاد آزمایش های کتاب علوم افتادم عزیزم .. واقعا هر چیزی از مسیر خودش پخته میشه و درست میشه و میرسه…آفرین به تو .. آفرین به مامان جونت که داره مامان میشه آخه تو این کلمات رو از کجا ی قلبت آوردی بیرون عزیزم بخدا عاشقتم .. تو برای من یک پیام آورنده از سرزمین بهشت خدا هستی عزیزم
بخدا نمیدونم چطوری این ذوق و شوقم رو اینجا بنویسم ..
از بابا جونت تشکر می کنم . از مامان عزیزت تشکر می کنم هلیسا رو ببوس عزیزم .. خدا رو شکر شماها رو داریم خدا رو شکر که اومدی و اینجا برامون نوشتی . برای استادمون نوشتی مرسی مرسی نازنینم
محمد حسن جان بازم بیا برامون بنویس .. اگه مامانت دوست داره کامنت تو رو توی گوشیش نگه داره حتما یک نسخه شو هم برای ما اینجا ارسال کن که ما هم توی گوشی مون داشته باشیم خخخخخخخ
می بوسمت مرسی مرسی عزیزم عاشقتم
بنام ویاد الله مهربان
سلام ودرود خداوند به روی ماهت عزیزم
محمدحسن جان خاله تو بی نظیری
احسنت به تو که اینقدر خوب احساست رو بیان کردی
چقدر خندیدم به کباب کردن خرمالوها تا برسند
واحسنت به مادر جانت ،فاطمه عزیزم که اینقدر خوب رو خودش کار کرده که این تغییرات عالی رو توهم در رفتارش حس کردی وخوشا به سعادت فاطمه جان ورسول عزیز
خوشبختی یعنی همین
خاله جان چقدر لذت بردم چقدر عالی وساده وروان فضای باغ دوستت را توصیف کردی وچه خوب سپاسگزاری را انجام میدی
می دونی محمدحسن جان کار خوبی کردی که کامنتت را ارسال کردی چون کامنتت پراز درس بود وچه حال واحساس خوبی داشت قشنگ خودم را کنار هلیسا کنار آن آتش حس کردم ،یا تو فضای باغ بین بازیتون
خیلی دوستت دارم خاله جان
روی چون ماهت را میبوسم
یاحق
سلام به روی ماهت محمدحسن جان
چقدر خداروسپاسگزارم که هدایت شدم به کامنتت
پسر قشنگ روی ماهتو میبوسم
من خیلیی زیاد به مادر شما تبریک میگمو تحسین میکنمشون
این صبورتر شدن مادرتون درس بزرگی رو بمن داد
چقدر خداوند مهربانه که منو به کامنت قشنگ شما هدایت کرد
من میخام از صبورتر بشم
و همین یک ساعت پیش داشتم از رفتارهایی ک ناخاسته ان بود با حس بی تفاوتی اعراض میکردم چون میخام فقد رفتارهای مثبت خانوادم رو ببینم و تحسینشون کنم
چندین بار موضوعی پیش اومد که خیلی ریلکس گفتم هیچ اشکالی ندارع
حتما ک وظیفه پدر و مادرم نیست ک فلان کار رو کنن یا …
گفتم پس خدای مهربانم تو برام انجام بده تو کمکم کن خودم بهش برسم
خیلی دوستدارم این رفتارهاشون رو بزارن برپایه انگیزه برای پیشرفت و استقلال خودم
صبورتر بودن رو بمن یاد دادید
خیلی ممنونم ازت پسر خوب
دوستت دارم
به مامان و بابای عزیزت سلام برسون عزیزم
به نام خداوندم
سلام محمد حسن جانم سپاسگزارم خاله نوشتی از مامان فاطمه هم سپاسگزارم که اجازه دادن کامنتت رو برا استاد ارسال کنی
محمدحسن خاله توبزرگترین وبهترین نویسنده میشی خیلی خیلی عالی ودقیق وکامل مینویسی
چقدر تحسینت کردم که از همه نظر عالی هستی عزیزم اینکه تو مدرسه شاگرد خوبی هستی واینقدر خوب یاد میگیری وتو خونه تکلیف نداری وبااین پیشرفتت هم به خودت هم به معلم هم به مامان وبابا کمک کردی حتی برا هلیسا که کلی وقت آزاد داری باهاش بازی کنی
اینکه اینقدر خوب داستان مهمونی وشب یلدا رو تعریف کردی میدونی محمد حسن عزیزم چیه وقتی درمورد برخورد خوب مامانت نوشتی چقدر دلم خواست منم برا بچهام مثل مامان فاطمه،مامان باشم
چه قشنگ از خوبی های مامانت گفتی چقدر لذت بردم وتحسین کردم مامانت که اینقدر خوب رو خودش کار کرده وبه این تغییر بزرگ رسیده وچقدر از این داستان درس گرفتم.
اینکه چقدر خوب به دنیای اطرافت توجه داری سپاسگزاری میکنی چقدر ازت یاد گرفتم واصل سپاسگزاری رو ازت یاد گرفتم
اینکه واسه خانواده داستان میخونی وچقدر بابا رسول ومامان فاطمه رو تحسین کردم که با توجهشون بهت اعتماد بنفس وقدرت میدن وباعث رشد وپیشرفتت میشن
ودرکل با کامنتت چقدر از مامان فاطمه در تمام موارد درس گرفتم وچقدر دلم خواست منم مثل مامان فاطمه باشم وبچهام از بودن در کنارم لذت ببرن.
محمد حسن خاله خیلی خیلی دوست دارم وآرزوی بهترینهارو واست دارم
بوس به خودت وهلیسا کوچولو که انشاالله همیشه از بودن در کنار هم،لذت ببریدوباهم رشد وپیشرفت کنید
سپاسگزارم از آبجی فاطمه وداداش رسول بخاطر تربیت دُرستشون وصداقت وپاکیشون
سپاسگزارم از استاد عزیزم بخاطر پرورش همچین شاگردان بی نظیری
سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود بنده های پاکش وسپاسگزارم که سعادت حضور در این جمع خانواده رو بهم داد تا درسهای زندگیم رو بگیرم ورشد کنم.
باز هم برامون بنویس خاله جان
بوس،بوس، بوس
سلام محمد حسن عزیزممم
من بییینهاییتتت کامنت هات رو دوست دارم عزیزمم
خیلی خوب میتونه توجه کنی به چیزای مثبت و واقعا کامنت هایی که شما مینویسی برای من درس هایی عملی داره
اینکه توجه میکنی به تعریف هایی که ازت میشه
اینکه به زیبایی ها اطرافت اینقدر خوب توجه میکنی
اینکه اینهمه به رفتار ها و تغییرات مثبت افراد خانواده توجه میکنی تا بازم بیشتر و بیشتر اون اخلاق خوب و ویژگی خوب رو برانگیخته کنی.
چقدر این نوع نگاهت رو دوست داشتم که هلیسا موقع خوندن کتاب داستان خوابش میبره پس این نشون میده صدای ارامش بخش و قشنگی دارم
آخه این کامنت های شما سرشار از درس های قشنگ برای من
هر دفعه قشنگ تر و قشنگ تر مینویسی
بایدم همینطوری باشه چون داری هر دفعه که مینویسی توجه میکنی به اینکه چقدر قشنگ نوشتی و احساست بهتر و بهتر میشه در نتیجه کامنت هات هم بهتر و بهتر میشه
عاااشقتممم مننن
این توجه به نکات مثبت واقعا بینظیره
این خلاقیتی که داری
این هوش و زکاوت فوق العاده ایی که داره
بینهایت ازت خوشم میاد محمد حسن جان
و حسابیییی دوستت دارم:)
محمد حسن برامون زیاااااادددد بنویسیی باشه؟؟
خداوند یار و نگهدارت عزیزم
به نام خدای دلهای پاک کودکانه
سلام به محمد حسن نازنینم
اول از همه خوش به حال مامان و بابای شما که یک پسر عالی و اقا دارن که حتما بهش افتخار میکنن
عزیز دلم پسر مهربونم من هم یک پسر شش ساله دارم که عاشقشم و میدونم که مامان شما هم چقدر عاشق شماست چقدر خوبه که شما قصه شب رو میخونید و خوشحالم که اینقدر عالی و زیبا و ارامبخش میخونی که همه بخواب میرن
دوما خیلی خوشحالم بابت شاکر بودن شما خوشحالم که شما زیباییها رو میبینی و خدارو شکر میکنی به خاطر این زیباییها
پسرم خیلی این جمله ی زیبایی شکرگزاریتو دوست داشتم اینکه(مامانم داره یاد میگیره مامان باشه)
از خدا میخوام من هم یاد بگیرم مامان باشم برای محمد امینم
خیلی عالیه که شما هم صدای خوبی برای خوندن داری هم منظمی و اتاقت مرتبه هم خیلی شکر گزاری و هم خوب زیباییها رو میبینی و بابت همه شون شاکری و هم نویسنده خوبی هستی هم باعث افتخار مامان و بابا و معلمت هستی
و خیلی خوشحالم که با مامان مهربونتون حال میکنید مطمئنم که تمام تعقیرات و رفتارهای خوب مامان تون به خاطر خوبی و عالی بودن خودت هم هست پسر مهربونم خیلی دوستت دارم امیدوارم من یاد بگیرم مامان باشم، نه مامان خوبی، نه مامان مهربونی، فقط مامان باشم
با آرزوی بهترینها برای پسر نازنینم من بهت افتخار میکنم پسر نازنینم تو یک پسری هستی که به تمام رویاهات و آرزوهات میرسی مطمئنم
در پناه خدای مهربونم باشی عزیز دلم
به نام خداوند مهربان و بزرگ
به نام خدای که عاشقانه میبخشد و هدایت میکند
به نام خدای که عشق اش بی اندازه و لطفش بی پایان هست
خدایااااا کرورررر کرورررررر شکرت
سلام به استاد عزیزم سلام به مریم عزیزم سلام به همه رفقایم
این کمنتم مربوط میشود به فایل روز 126ام دعای کمیل ایمان داشتن به خدا
خدایااااااااااااااا صد هزار مرتبه شکرت
میدانی استاد بعد از شنیدن اون فایل از خودم پرسیدم که پاکیزه چقدرررر به خدا ایمان داری چقدررر ایمان داری که خداوند کار ها را برایت به راحتی انجام میدهد تو را به خواسته هایت میرساند ؟
دیدم آنچنان که ایمان داشته باشم ندارم
و اعتراف کردم و دانستم که هنوز به قدرت خدا ایمان ندارم که بتواند کار هایم را انجام بدهد
از همان ساعت میدانن با خودم تکرار داشتم که پاکیزه قدرت خداست و معجزه های خدا را یاد کردم و با خودم از عشق خدا حرف میزدم
یعنی داشتم باور میساختم که خداوند میتواند کار ها را برای من به راحتی انجام بدهد و مثال میاوردم
که میتواند من را به خواسته هایم برساند به راحتی
استادددددددد امشب یکی از خواسته هایم برآورده شد چقدرررر به آسانی حتی در فکرش هم نبودم
یکی از گوشکی ها را در سریال سفر به دور امریکا دیده بودم شما که به پسر دوست تان هدیه گرفتین در او قسمت و همانجا از خدا خواستم که از اینا یکی میخایم خدایاااا
امشب برادرم برایم هدیه آورد دقیقا به همان شکل دقیقا همانگونه که در فایل دیده بودم
وااااااااااااای بیبیننن خدا چی نمیکند
چقدرررر لذت دارد
که خواسته هایت به همین راحتی برآورده شود به همین راحتی بیبینی که قانون جواب میدهد
چقدرررر لذت دارد که خدا سوپرایز بسازید
چقدررررر لذت دارد خواسته هایت را یک یک به دست بیاوری
خدا گفت پاکیزه به همین آسانی به خواسته هایت میرسانمت
به من این هدیه خدا بود که بیبین پاکی قانون کار میدهد بیبیبین خدا جواب میدهد بیبیبین جهان برایت پاداش میدهد
بیبیبین دارد فرکانس هایت کار خودش را انجام میدهد
در این روزا زیاد کنترول زهن میکردم زیاددد متوجه رفتار خودم بودم
جهان هم برایم پاداش داد
همین حالا آهنگ خدا همین جاست گوش میدهم حالم بی نهایت عالی هست بی نهایت عالی
انگار خدا تمام دنیا را برای من بخشیده
چقدرررررر ایمانم قوی شد که قانون جواب میدهد خواسته هایم به همین ساده گی محقق میشود
خدایااااااااا چقدرررر دوستتت دارم
خدایااااااا شکرت شکر شکرت
بی نهایت خوشحال هستم
چقدررررررررررررررررررر حالم خوب هست
یک نشانه دیگر هم امروز برایم اتفاق افتاد از پوهنتون میامی امریکا برایم ایمیل آمد دوستم بدون گفتن من کار هایم را انجام داده
همه کار هایم را خدا به راحتی برایم انجام میدهد
خداوند در خدمت من هست
توکلم فقط به خداست
هر چی شد بهترین میشود
معجزه دیگر اینکه من یک مدت دیر میشد رژیم بودم امروز خواستم یک روز وقفه بیگرم دقیقا همین امروز یکی از عزیزانم غذای دلخواه من را بدون خبر داشتن از وقفه رژیمم برایم آورده بود یعنی با این از خوشحالی دیوانه شدم
که چقدرررررر من خوشبختم
استاددد آنقدر ایمانم قوی شده به هر حرف تان به قانون خیلییی خوشحال هستم
خیلیییی دوستان دارم
خدایااااااااااااااا معجزه بالای معجزه
استاد چرخ زنده گیم خیلیییییی روان شده
خیلییییی حالم خوب هست
بخدااااااا آنقدر مهربانی میبینم
همین دیروز بخاطر روز تولد خواهر زاده ام رفتم که کیک فرمایش بدهم نمیدانن صاحب اون کیک فروشی چقدررررررررررر با احترام با عشق با محبت همرای ما رفتار کرد نمیداننن چگونه برای ما لطف میکرد نمیدانن چقدررر مهربان بود
استاد هزار بار با خودم این باور عالی تان تکرار میکردم
که جهان سرشار از آدم های نازنین و مهربان هست که از هر جهت به من عشق میدهند به من محبت میکنند کمک میکنند
بی نهایت مهربان بودند حتی خودشان یک هدیه از طرف خود برای ما دادند
استاددددددد شما در یکی از فایل های سریال سفر به دور امریکا در قسمت های اول میگویید که این معجزه ها برای همه ما رخ میدهد ولی بعضی ها نمیبیند راست میگین استاد من که از قانون میدانستم ده ها بار با خودم تکرار کردم شکر خدا را بجا آوردم ولی خواهرم آنقدر توجه نکرد اصلا در نظرش نیامد دقیقا حرف شما یادم آمد
استادددددددد عاشق تان هستم
چقدرررر خوشحال هستم که یکی از خواسته هایم برآورده شده میدانم برای خدا کوچک بزرگ ندارد
همه چیز به باور و ایمان من برمیگرددد
خدایااااااااا شکرت شکرت شکرت
قانون جواب میدهد
خداوند سریع پاسخ میدهد
جهان به من پاداش میدهد
دیوانه میشوم از عشق این خدا
خدایااااااااااااااااااا کرورررررر کروررررررررر شکرت
از خداوند به همه ما بهترین ها را میخوایم
در آغوش خداوند غرق خوشبختی باشیم
سلام خدمت پاکیزه جان عزیز که اینقدر کامنت بسیار زیبای نوشته که واقعا نشان دهنده تمرکز بر روی نکات مثبت هست و جهان همواره اتفاقات خوب را مثل آیینه برایش نشان میدهد
احساس خوب = اتفاقات خوب
امید وارم که کار های ادامه تحصیلات تو در خارج به خوبی برایت پیش بروند و بتونی به همه خواسته هایت دست پیدا کنی هموطن عزیزم….
منم چند مدتی هست که تمرکز کردم روی سپاسگزاری های بیشتر بر روی داشته ها و دیدن زیبایی ها و الان خداوند همه کارهای روزمره و خواسته هایم را به خوبی برایم جلو میبرد طوریکه ..
چند مدتی بود که دوست داشتم برم سفر و بتونم تفریح خوبی داشته باشم و خداوند هدایت کرد به یک سفر عالی و خوب به کابل جان و بتونم بدون هیچ هزینه ای از طرف من یک سفر عالی داشته باشم در کابل
از ماشین گرفته که در آن آمدیم از غذا های لذیذ و رایگان از کار پاسپورت که دوست عزیزم گفت هزینه آن را من برایت میدهم و خلاصه خیلی لذت میبرم از این سفر عالی در کابل
و حتی کار های اداری کوچک که داشتم هر لحظه با بهترین شکل ممکن اجرا میشود تا الان و روز شنبه قرار هست برم خدمات آسان برای کار های تذکره الکترونیکی رو به روی هوتل کانتیننتال و از خدا میخواهم تا این کار من نیز به راحتی اجرا شود و بتوانم بقیه مدت رو عشق و حال کنم
برای شما نیز آرزوی خوشبختی و رسیدن به اهداف را خواهانم دوست عزیز
تو لایق به دنیا آمدی پس از آن لذت ببر و خودت را دوست داشته باش…
سلام دوست عزیز م خانم پاکیزه
از خواندن کامنتتون بسیار لذت بردم و اشک در اومد
و از اینکه خواسته هاتون برآورده شده آند به ما امیدواری میده به ما توکل و ایمان بیشتر میده
با خوندن کامنتتون او ن حال خوبتون هم به من انتقال یافت و انرژی عالی که فرستادید را گرفتم و من هم حالم و احساسم خوب شد
بازهم از خواسته هاتون بنویسید
امیدوارم به خواست خداوند به همه خواسته هاتون برسید
شاد و سلامت و ثروتمند باشید
در پناه حق
خدایا شکرت شکرت شکرت
بنام خدای علیم و حکیم ”
با بهترین احساس ”
برای بهترین پاکیزه ی دنیا ”
سلام و درود گرم با عطر گل وبه لطافت لبخند رضایت
خدا ”
کامنت بسیار عالی و پر محتوا و پراز آگاهی شما رو خوندم ”
دختر چه باورهایی ؟
چه فرکانس های مثبتی ؟
چه نتایج زیبایی ”
تحسین میکنم شما رو ”
این نتایج نشون دهنده ی باورهای زیبا شماست ” که دارید تجربه میکنید.و وارد زندگی شما میشه ”
انشاءالله با ایمان به خدا
به تک تک خواسته هاتون میرسید ”
هر چند الانم بسیار عالی هستید”
پرو فایلتون بسیار زیبا ست ”
الهی هم سو بشی با کائنات ”
الهی درهای مهربانی همیشه به روی دلتون باز باشه ”
تا باور نکنی ، نمی تونی ”
قانون زندگی ، قانون باورهاست ”
شما باور کردید و خلق کردید ”
خالق تک به تک لحظه هات باشی ”
بی نهایت باشی ”
پاکیزه ی، پاکیزه
عاشقانه دوست داریم ”
دلتون شاد ”
زندگی تون زیبا ”
افکارتان بلند ”
روزتون رنگی ” و پراز اتفاقات قشنگ ”
صحبت هاتون پراز انرژی مثبت ”
در پناه رب العالمین باشی “
به نام خدای مهربان و بزرگ
به نام خدای که عشق مطلق من هست
خدای که نور زمین و آسمان هست
خدای که از رگ کردن نزدیکتر هست
خدای که همه چیز میشود همه کس را
خدای که یار و یاور من هست
و خدای که با تمام نیروهایش در خدمت من هست
سلاااااام به عزیز ترین عزیز دلم پاکیزه زیبایم پاکیزه جذاب و ارزشمندم
آخ چقدرررر من بالایت افتخار میکنم رفیق
چقدرررر دوستتت دارم تو چقدرر بینظیر استی
دقیقا مثل نامت زیبا مقدس و پاکیزه هستی پاکیزه یی زیبای من
یکدانیم میدانی این روزا خیلییی هدایت های خدا را دریافت میکنم
من عاشق خدا هستم
من عاشقانه خدا را دوست دارم اینم الهام خدا بود که برایت بنویسم پاکیزه زیبایم
خدا بی نهایت تورا دوست دارد
خدا بی نهایت هوایت را دارد
یادت هست چند ساعت پیش با خدا حرف میزدی
چی گفت برایت ؟
گفت همه چیز را خودم برایت با عشق میسازم قول هست به تک تک خواسته هایت میرسی
پاکیزه عزیزم چی کسی وفادارتر از خدا به عهد اش ؟
من خیلییی بالایت افتخار میکنم عزیزم من شاهد تغییراتت هستم گلممم
چقدرر خدا مواظب توست و هر لحظه هدایتت میکند
دیدی پیشتر گفتی خدایا میخایم یک کمنتی بخوانم که سراسر عشق تو باشد
هدایتتت نکرد ؟؟
دقیقا در لحظه اجابت کرد و مستقیم به قلبت الهام کرد فایل توحیدی پنج کمنت منتخب اول را بخوان رفتی دیوانه شدی از عشق خدا از هدایت دقیق خدا
بلی پاکیزه عزیزم خدا بر همه چیز آگاهه
خدا بر همه چیز دانا هست
خدا قادر مطلق هست
خدا هر لحظه تورا هدایت میکند به سمت بهترین ها
حالا هم به این کمنتتت هدایت شدی هدایت شدی کجا بودی اینجا هدایت شدی تا برایت این نوید را بدهد که خواسته ات اجابت شده در حال دریافت هستی عشقم
بیبیبین خدا برایت کاری کرده کارستان شاهکار کرده نمیدانم یا طلوع هست یا امریکا از همین دو دانه یکی اش هست دختررررررر
چقدرررر برایت خوشحال هستم عزیزم امروز به کمنت سعیده عزیز هم هدایت شدی که نشانه بزرگ بود حالا هم این کمنت نشانه دیگر
نشانه ها را بیبیبین و تحسین کن و بدان که خواسته ات اجابت شده خدا زود پاسخ میدهد
خدای من شکرت که من به آسانی و زیبای به خواسته ام رسیدم
خدای من شکرت که من لایقش هستم
پاکیزه عزیزم الهی که مثل الماس بدرخشی
پاکیزه عزیزم الهی که چنان تغییر کنی که میلیارد ها سال نوری با الانت فرق داشته باشی
پاکیزه عزیزم الهی قسمی خوشبخت شوی که همه مثال بزنند تورا و بگویند وقتی خدا بخواهد اینگونه خوشبخت میشوی اینگونه زنده گی ات غرق معجزه میشود
الهی چنان حالت خوب شود عشقم که ندانی روی ابرا استی یا در زمین
چنان غرق عشق و نور خدا شوی که هر لحظه مست عشق خدا شوی فرشته نازنینم
چنان خواسته هایت را به زیبایی و آسانی به دست بیاوری که از شدت سپاسگذاری و عشق خدا فقط سر سجده شکر بجا بیاوری پاکیزییممم
چنان پیشرفت کنی و موفق شوی که فقط بگویی خدایا چی کار کردی با من
گل من تو لایقش هستی
عزیزم تو بی نظیر هستی و قطعا میرسی
دوستتتتتتتتتتتتتتت دارم به اندازه هر دانه باران که روی زمین میاید دوستتتت دارم به اندازه کیهان دوستتتتتت دارم به اندازه تمام ستاره ها دوستتتت دارم به اندازه بزرگی خدا
میبوسمت گلم
فدات بشمممم
تشکر که هستی عزیز دلممممممممممم