ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهناز اسکندری گفته:
    مدت عضویت: 2203 روز

    سلام استاد عزیزم

    در جواب به سوال این جلسه باید بگم که دو روز پیش غذای من آبش خشک شد و یکم مونده بود که گوشت ها هم بسوزن و همسرم خیلی ناراحت شد و با داد و فریاد گفت که چرا حواستو جمع نمیکنی گوشت به این گرونی یکم مونده بود که بسوزه و من از خودم تعجب کردم که آروم باهاش برخورد کردم و فقط گفتم که این اجاق گاز جدیدمون حرارتش زیاده و من بهش عادت نکردم و فقط همینو گفتم و از درون آروم بودم و میدونم که این نتیجه به خاطر دوره احساس لیاقت هست که من شرکت کردم .

    در صورتی که قبلا پیش اومده بود که من غذام می سوخت یا بوی روغن و پیاز داغ در می اومد و همسرم اعتراض میکرد من کاملا حالت تدافعی میگرفتم و باهاش بحث میکردم و بعدش تا یه روز توی ذهنم بود و خودمو سرزنش میکردم .

    وقتی که این اتفاق افتاد توی ذهنم به خودم گفتم که از این به بعد باید زودتر به غذام سر بزنم چون این اجاق گاز حرارتش بالاست و تازه از اون روز شیوه های جدید غذا پختن به ذهنم میاد مثلا داخل فر و بدون روغن غذا بپزم و چون ما به شیوه قانون سلامتی تغذیه میکنیم به فکر خریدن یه گریل افتادم .

    خدا رو شکر ازش درس گرفتم . حالا این اشتباه در مقابل اشتباهات دیگه چیزی نیست و اتفاقا من یه کار دادگاهی رو به همراه خواهرام پارسال شروع کرده بودیم که بعد از دوندگی در این یک سال , پرونده رو به یک دلیل مسخره مختومه اعلام کردن و باز هم من آرومم و گفتم خیره . حتما خدا میخواد از راه بهتری حق منو بهم بده و من همش میگم الخیرو فی ما وقع و فهمیدم که فرکانس من به دادگاه نمیخورد خدا روشکر در این یک سال من یکبار هم به دادگاه نرفتم و چون خواهرام هم در این پرونده با من بودن اونا رفتن و واقعا اصلا دوست نداشتم که به دادگاه برم و سپردمش به خدا و الان هم پرونده رو ابطالش کردن خواهرام ناراحت شدن ولی من مطمینم که خدا در ساده ترین حالت منو به خواسته ام میرسونه .

    در کل الان نسبت به قبل خودمو کمتر سرزنش میکنم و خدا رو شکر که در این مسیر فوقالعاده ام .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    قمر خانجانی گفته:
    مدت عضویت: 2716 روز

    سلام به استادعزیزم که سخاوتمندانه بی توقع وبی منت این همه اگاهی های ارزشمندوراهگشارادراختیارمان قرارمیدهد سپاسگزارم اززحمات بیدریغ شماوسلام به خانم شایسته مهربان واقاابراهیم وخانم فرهادی عزیزاززحمات شماعزیزان سپاسگزارم وسلام به تک تک بچه های نازنین این سایت الهی مدت یک ماهه که خودم راواردچالش یادگیری قلاب بافی کرده ام البته که لذت میبرم وطبق توصیه های استادعزیزم دارم ازیوتیوپ اموزش میبینم یعنی ازکانالهای مختلف بافتهای دلخواهم رایادمیگیرم اوایل برام واقعاچالش سختی بودچون قبلاقلاب بافی نکرده بودم ولی دوست داشتم یادبگیرم بعدخواهرم بهم قلاب دادویه کاموا وخواهردیگرم سه تاکاموادادوگفت لازمش ندارم یعنی من قدم برداشتم جهان لوازمش رابرام فراهم کرد خدایاشکرت به خودم قول دادم که مرحله به مرحله تکاملم راطی کنم ونخوام قدم بزرگ دریادگیری واموزش بردارم حالانمیخوام مراحل یادگیری ام رابنویسم ازصفرشروع کردم هرتکنیکی که یادمیگرفتم کلی ذوق میکردم ساعتهامینشستم ومیبافتم بافتهای مختلف راامتحان میکردم حدود20تابافت کوچولو درمدلهای متفاوت بافتم نگه داشتم تاچندسال بعدببینم که ازکجاشروع کردم خداراشکربرای تولدم که15بهمن بودبراخودم سوتین بافتم البته قبلش چندباربافتم وبازکردم چون تعدادزنجیره هاکم بودوبعدچندباردرست بافتم الانم دارم کراپ میبافم من هربارکه اشتباه میکردم شایدچندثانیه ناراحت میشدم امازوداحساسم رابهترمیکردم باتغییرنگاهم که اقااشکال نداره من تازه کارم یادش میگیرم منکه نبایدخودم باافرادمتخصص تواین حوزه مقایسه کنم اوناهم مثل من ازصفرشروع کردن اگر قراربودباچنداشتباه ناامیدبشن دیگه ادامه نمیدادن والان این هنراستپ میخوردوازبین میرفت یعنی همه ی کسانی که به یه موفقیتی رسیدندحتمااشتباهاتی درمسیرپیشرفتشان داشتن ولی انقدرعاشق هدفشون بودن ناامیدنشدن وباهرباراشتباه میفهمیدن که پس ازاین راه نمیشه مسیرراادامه دادبایدراه وروش دیگه ای راامتحان کنم وادامه میدادن درواقع بااشتباه کردن مسیرهای درست واسان برایشان واضح ترمیشدمن هم درهمین کارهرباراشتباه میکردم میگفتم خب حالافهمیدم این روش جواب نمیده پس اون روش امتحان میکنم البته که هرمهارتی یک سری قوانین خاص خودش راداردمثل اموزش ریاضی و..اماازانجایی که من دراین حرفه مبتدی هستم وتایادگیری کل قوانین قلاب بافی راه دارم پس درمسیراولیه اموزشم واقعانگران اشتباه کردن نیستم والان چیزایی که بافتم جلوی چشامه وهرلحظه خودم راتحسین میکنم ومیدونم که اگرباتعهدادامه دهم تایکسال اینده خیلی پیشرفت میکنم من واقعا دارم ازاین مسیرلذت میبرم تازه حتی ایده های خودم رااجرامیکنم وبافتم خیلی زیباترمیشودازانجایی که حین بافتن سربسمت پایین خم میشه وگردن بخاطرسکون زیادوپایین بودن شایددردبگیره ایده بهم الهام شدکه شال گردنم راچنددور دورگردنم بندازم تاگردنم بسمت پایین خم نشودودردنگیردوباانجام ان نتیجه عالی شدواقعا دیگه اذیت نمیشم خدایاشکرت بابت هدایت دائمی مابه سمت خواسته هایمان درپناه الله مهربان عزیزانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    حامد نظافت گفته:
    مدت عضویت: 3180 روز

    سلام استاد عزیز و دوستان گرامی ،ممنونم بابت این فایلها که پر از آگاهیه ،این فایل منو یاد دوره عزت نفس انداخت ،و اینکه این دوره چقدر در من تغییر ایجاد مخصوصا در این زمینه ،من شخصی بودم که به شدت خودمو موقع اشتباه سرزنش میکردم و داستان برای خودم درست میکردم ،که رها شدن ازش خیلی کار داشت ،اما خدا رو شکر الان به لطف خدا و استاد عزیز ،رفتارم با خودم در حین انجام کارها به شکل اشتباه متفاوت شده ،همین امروزم تو کارم یک اشتباه کردم و اصلا به فکر سرزنش و …نرفتم ولی با خودم گفتم که باید سعی کنم اینجوری عمل کنم و بهترش کنم و رفتم با دوستمم صحبت کردم که تجربش بیشتره تو این کار که کجاش رو درست کنم بهتر میشه و درسش رو دریافت کردمو اینکه من آدمیم که خیلی تکرار میکنم ،یکسری جاها بوده که نتیجه نداده اما یکسری جاها هم بوده که نتیجه بخش بوده برام و با یکبار دوبار کم نیاوردم والبته مسلما اونهایی هم جواب نداده ،باید یکسری تغییرات ایجاد میکردم که بعدها متوجه شدم ،خدا روشکر که با این مسیر آشنا شدم و از خدا میخوام تا همواره منو در این مسیر نگه داره و همینطور همگی در این سایت رو .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    جواد صنمی گفته:
    مدت عضویت: 1954 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استادان عزیزم و دوستان گرامی

    بسیار خوشحال و خوشبخت هستم که در این سایت الهی هستم و چنین آگاهی های نابی رو دریافت میکنم و امیدوارم که بتونم به نحو احسنت در زندگیم و باورهام استفاده کنم و به رشد و پیشرفت بیشتر و بهتر برسم هم برای خودم و هم برای دوستان عزیزم که کلی چیز ازشون یادگیرفتم و میگیرم

    تمرین این جلسه

    1.اشتباه اخیری که مرتکب شدی فکر کن و با جزئیات آن را توضیح بده

    توی این مدت گذشته اشتباه آنچنان فاحشی که زندگیم رو مختل کنه رو یادم نمیاد که انجام داده باشم و از صبح بهش خیلی فکر کردم ولی چیزی به ذهنم نرسید توی دوسال پیش یک اشتباه کردم اما اون مال گذشته دور هست و بعضی وقت ها ذهنم اون رو می‌کشه وسط اما سریع به خودم میام و سعی در کنترل ذهن میکنم و در اون زمان خیلی خودم رو تکثیر میکردم حالم بد بود احساس کوچکی و پوچی میکردم خودم رو قربانی میدونستم و توی مورد دوم احساس گناه زیاد داشتم که چرا به پدرم مرحومم بیشتر نرسیدم و بیشتر کمکش نکردم و هزاران مورد دیگه اما از وقتی که دوره بی نظیر عزت نفس رو خریدم و تمرین هاش رو انجام دادم خیلی بهم کمک کرد که با خودم مهربان باشم و بیشتر به صلح برسم با خودم برای همین اون خطا ها مربوط به زمان خیلی دور هست ولی در همه اون اشتباهات خیلی خودم رو سرزنش میکردم و به شدت حالم بد میشد

    اما الان اشتباهات جزیی انجام میدم که ناخواسته هست و بعضی وقت ها حالم بد میشه و خودم رو ناتوان میبینم اما همیشه اینطور نیست و بعضی وقت ها این ذهن چموش شوخیش میگیره

    ولی یک وقت‌هایی هم هست که آگاهانه به خودم میگم که این کار باعث رشد و پیشرفت من میشه باعث میشه که بیشتر یاد بگیرم باعث میشه اعتماد به نفسم و خودباوری و خداباوریم بیشتر بشه و زندگیم رو به جلو در جریان باشه و الان هم توی همین چالشی هستم که این کار بهم خیلی کمک می‌کنه ولی ذهنم هم بیکار نمیشینه

    نمی‌دونم این مورد رو اشتباه بذارم یا ناخواسته نمی‌دونم

    2.توضیح بده وقتی آن اشتباه رخ داد، چه احساسی داشتی؟ چطور واکنش نشان دادی و چه برخوردی با خودت داشتی؟

    آیا خودت را سرزنش کردی؛

    آیا به توانایی هایت شک کردی و از ادامه کار نا امید شدی؛

    یا اینکه تمرکز خود را بر درس ها و بهبودهایی گذاشتی که آن اشتباه می تواند برایت داشته باشد؟

    همینطور که توی سوال قبلی جواب دادم اشتباه زیادی نداشتم اما حس های بد داشتم و دارم الان

    مثلا چند وقتی هست بهم الهام شده که که توی اینستاگرام فعالیت شغلی داشته باشم با اینکه طبق آموزش های استاد نباید توی فضای مجازی باشم و خودم رو دور کنم از این افکار و حاشیه ها اما واقعا بهم گفته شده خیلی هم با خودم کلنجار رفتم اما قلبم بهم میگه باید توی این مسیر باشی برات این بهتره

    و بارها یاد این آیه افتادم که میگه شاید اون چیزی که فکر می‌کنی برات بده خوب باشه و اون چیزی که فکر می‌کنی برات خوبه بد باشه و خدا دانا و تواناست

    من اومدم توی این فضا و خیلی خودم رو مقایسه میکردم و هنوز هم میکنم با آدم هایی که ده سال و 5 سال از من زودتر شروع کردن و همین مقایسه کردن ها ی شب بقدری حالم رو بد کرد که با صدای بلند فقط گریه میکردم و از خدا کمک میخواستم و واقعا کنترل ذهن برام سخت بود اما بعد از اینکه خودم رو خالی کردم دوباره برگشتم به مسیر اصلی و گفتم حالا که این عیب بزرگ رو متوجه شدم باید بهتر بشم و این باور مخرب رو کنترل کنم و یا حتی حذف کنم و می‌دونم که زمان بر هست و باید تکاملم طی بشه

    و اومدم برای خودم نوشتم که چه کمکی بهم می‌کنه و چه چیزها و درس‌هایی رو بهم میده و من چه ایرادهایی دارم در این مسیر که باید درس بهتر بشم و یادشون بگیرم به این موارد رسیدم

    1.عزت نفسم بهتر میشه

    2.اعتماد بنفسم رشد می‌کنه

    3.بخاطر فعالیت در شغلم مجبور میشم اطلاعات و آگاهی هام رو ببرم بالاتر

    4.بر ترسم که حرف مردم باشه مقابله میکنم

    5.ایمانم به خدا و الهاماتی که بهم می‌کنه بیشتر میشه

    6.مجبور میشم نرم افزار های کارم رو بیشتر و بهتر یاد بگیرم

    7.ترسم از جلوی دوربین رفتن می‌ریزه

    8.زبان بدنم بهتر میشه

    9.شناختم از خودم و توانایی هام بیشتر میشه

    10.شناخت مردم نسبت بهم بیشتر میشه

    و …. والان در همین مسیر هستم

    و توی این مسیر خودم رو سرزنش کردن

    به توانایی هام شک کردم و نا امید شدم

    اما باز دوباره بلند شدم و تمرکز گذاشتم روی خودم و بهبود خودم و کارم

    الان باید توی این مسیر باشم چون دارم میبینم که چه باگهایی دارم و اگر این باگها رو بردارم و بهتر بشم چه درهایی از نعمت بروم باز میشه

    مرحله چهارم

    بنویس چه ایده ها و راهکارهایی داری تا آن درس ها و بهبودها را در عمل اجرا کنی؟

    ایده های زیادی هست ولی در شروع کار ذهنم خیلی کمالکرا عمل می‌کنه و من رو دور می‌کنه از این ایده ها

    اما راهکار بهتر که از دوره حل مسئله یادگرفتن این حس که اون ایده رو به قسمت های کوچکتر و قابل اجراتر در بیارم و قدم به قدم برم جلو تا نتیجه حاصل بشه

    2.بدون ترس و نظر مردم کار خودم رو بکنم و سعی کنم مقایسه نکنم خودم رو و توی مسیر هر روز بهتر بشم

    3.با هرچیزی که دارم شروع کنم و اون ایده ها رو اجرا کنم

    4.اگر خطا یا اشتباهی کردم اشکالی ندارد و سعی کنم که از اون خطا درس بگیرم برای بهار شدن و خودم رو سرزنش و سرکوب نکنم

    5.سعی کنم اطلاعاتم رو در شغلم بیشتر کنم تا بتونم راحتتر حرف بزنم جلوی دوربین

    6.سعی کنم که تداوم و ثبات داشته باشم در پست گذاشتن (این در صورتی هست که اصلا من اینستا نداشتم و اصلا بلدش نبودم و نیستم الانشم ولی چون بهم گفته شده باید انجامش بدم)

    7.سعی کنم روش های مختلف رو اجرا کنم تا نتیجه مورد نظرم رو پیدا کنم و با همون روش پیش برم

    و…..

    امیدوارم که تونسته باشم بهتر خودم رو بشناسم و توی این سلسله فایل ها به شناخت بهتری از خودم برسم

    ممنونتم اسناد جانم برای این آگاهی های ناب الهی

    دوستون دارم

    در پناه ایزد یکتا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    جانِ دِگر گفته:
    مدت عضویت: 3393 روز

    سلام.

    سوال 0) واکنش به اشتباهات اخیر:

    -اشتباهی که مرتکب شدم، این بود که مشتری را تنهایی فرستادم بازدید (در کار املاک هستم) و اونجا، اتفاق ناجوری افتاد که ممکن است در آینده، نتیجه نامطلوبی داشته باشد (ممکن هم هست که نداشته باشد). من این موضوع را برای خوم نشستم تحلیل کردم، اولش بسیار از آن مشتری، عصبانی شدم، و بعلت اینکه درون گرا هستم، با خودم مشغول گفتگو شدم، و به خودم لعن و نفرین میفرستادم. مدتی بعد، با خود مشتری صحبت کردم، و باز هم مدتی بعد، به خودم گفتم: خب، از این رخداد، چه تجربه هایی می تونی بگیری؟ و برای خودم چندین و چند تجربه و درس عبرت و راه حل موارد مشابه در آینده نوشتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سمیه عبدی گفته:
    مدت عضویت: 722 روز

    اول خداروشکرمیکنم برای این همه آگاهی که فقط فقط به لطف خودش وارد زندگیم شده و خدارو شکر میکنم برای اینکه جواب دعاهای شبانه روزم رو برای درک بیشتر همه چیز به من داد

    خدای قادر و توانای که هر چقدر سپاسگزاری کنم باز نمیتونم این حجم عظیمی از نعمت بی کرانی که بهم داد قدر دان باشم خیلی سپاسگزارم از خدای متعال

    و سلام خدمت شما استاد عزیزم که دستی از دستان بی نهایت خداوند برای من تو زندگیم هستین و سپاسگزارم برای فایل های رایگان که واقعا همینطور که همیشه گفتین گوش دادن همین فایل های رایگان تغییرات عالی تو زندگیمون میزاره

    تجربه من درباره این فایل اخرتون این بود که خودتون بیشتر اوقات بهش اشاره میکنین

    برای کلاس زبانی بود که با خواهرام شرکت میکنم

    و وقتی تو کلاس اشتباهی میکنم احساس بدی بهم دست میداد و دائم سرزنش و نا امیدی داشتم

    ولی چون فایل های قبلی شمارو نگاه میکنم هر روز هر روز اینکار انجام میدم و روزی نیست که من بدون گوش دادن و توجه کردن به این مسائل بگذرونم

    آخرین باری که این مسئله پیش اومد پیشه خودم گفتم اینبار نه این دفعه نمیزارم که تحقیر بشم و گفتم اگه اینطوریه از این موضوع اینجوری استفاده میکنم که هر بار تو هر چی که ضعف داشتم نقطه ای برای شروع عالی من بوده و مثال های که تا امروز با آن ها روبه رو شدم با خودم مرور میکنم موفقیت های که از نقطه های ضعفم گرفتم در واقع به قول شما از نقطه ضعف ها و تضادها برای رشد خودم استفاده میکنم

    و اول از همه حس خودمو خوب میکنم وقتی حسم به اون موضوع خوب میشه خیلی قدرت‌مند ادامه میدم و اینو با خودم تکرار میکنم که من از پس هر کاری بر میام البته که این احساس ممکنه دوباره تکرار بشه و واقعا حتی شدید تر سراغم بیاد ولی وقتی استمرار دارم تو اون موضوع خیلی راحت پیش میرم نکته مهمی که از حرف های شما تو ذهنم هست و ملکه ذهنم شده این هست که هر وقت در هر شرایطی که هستم احساسمو چک میکنم

    در صورتی که قبلا اصلا به این موضوع توجه نداشتم و توجه نداشتن به این موضوع باعث میشه تو مشکلات چالش ها و اتفاقا همیشه عاجز و ناتوان باشیم حتی تا جای که متوجه نمیشیم که چی شد که اینجوری شد چون همه چی هی بدتر بدتر میشه

    ولی وقتی شما آنقدر قشنگ تو همه فایل ها با روش های متفاوت این موضوع برامون جا انداختین به این موضوع مهم پی بردم مهمترین چیز چک کردن احساساتم هست

    پس در نتیجه تو چالش ها هم همیشه اول احساسمو چک میکنم

    خیلی خیلی خیلی عکس العمل هام بهتر شده اگاهانه تر شده و در اون لحظه درکی از لحظه کنونی خودم دارم و این باعث میشه خیلی راحتر اون مسئله رو بپذیرم

    دوم از همه بحث ایمان به خدا شما خیلی تو فایل هاتون بهش اشاره کردین که واقعا ازتون سپاسگزارم

    ایمان همه چیز همه چیز چقدر راه ها تو زندگیم با ایمان به خدا پیش رفت که واقعا نمیتونم حتی توصیف کنم

    دلم میخواست میتونستم بشینم ساعت ها راجبه این صحبت کنم همیشه فکر میکردم خدا خودش همه چیو میدونه و نیازی به هیچ حرکتی از ما نداره و اصلا حتی ازش میترسیدم به حدی که جرات صحبت کردن باهاش نداشتم

    مطمئن هستم شما راه شناخت خدارو برای ما خیلی راحتر کردین و برای من همه اینا معجزه و نشانه از خداوند من

    نمیدونین چقدر ارتباط با خدواند برای من تغیییر کرد و زندگی من متحول کرد

    استاد واقعا سپاسگزارم برای کتاب های عالی که در اختیارمون قرار دادین و اصلا واقعا نمیدونم چطوری سپاسگزاری و قدر دانی کنم

    ایمان به خدا اینکه بدونیم واقعا کی هستیم و

    چه هستیم و با چه خدای طرف هستیم واقعا به نحوه رفتار فکر ما در چالش ها به ما خیلی کمک میکنه

    و در آخر میتونم بگم عاشقتونم و خدارو شکر میکنم در دریای بی نهایت آگاهی اون حرکت میکنم و هر روز یاد میگیرم که چطور دنیا و اخرت خودم را بسازم و این آروزی قلبی من بود همیشه که قبل مرگ به رسالتم برسم و غرق در آگاهی بی نهایت خدواند شم

    خدارو خدارو شکر خدارو شکر ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 1696 روز

    به نام رب العالمین

    سلام استاد عزیزم

    خدا رو سپاسگزارم که توفیق گوش دادن به این فایل و بهره‌مندی از آگاهی‌هاش رو به من عطا فرمود انشاالله با عمل به آگاهی هاش سپاسگزار خواهم بود انشاالله خدایا شکرت

    اشتباه اخیری که انجام دادم چی بوده و واکنش من نسبت بهش چگونه بوده؟

    اشتباه در فاکتور خرید مشتری بود در سیستم یه کالایی به جای یه دونه دو تا ثبت شده بود و من حساب کردم بعد از چند دقیقه که فاکتور رو نگاه کردم متوجه شدم و چند ثانیه ناراحت شدم آخه سابقه نداشت اشتباه کنم ولی بعد سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم با خودم گفتم اشکال نداره من همیشه درست حساب کردم دفعه اول بود عمدی که نبود انشالله برمیگرده وقتی آروم شدم به فروشنده گفتم و ایشون گفت که از مشتری‌های دایمیه و دفعه بعد که اومد باهاش حساب میکنم ، خدا رو شکر کردم که اشتباهم مبلغ زیادی نبود با خودم گفتم حتما این اتفاق به خاطر اینه که تواناییم در کنترل ذهن بالاتر بره و مهارتم در حساب بیشتر بشه پس بهتره درسش رو بگیرم و به عنوان یه حسابدار در حساب کردن بیشتر دقت کنم و راستش از کنترل ذهنم لذت بردم چون اگر من همون آدم قبلی بودم تا وقتی اون مشتری نمیومد و پولش رو بهش نمی‌دادم عذاب وجدان و احساس گناه ،بسیار بسیار به من فشار می آورد و احتمال زیاد حسابداری رو کنار میگذاشتم اما چون خودم دیدم واکنش متفاوتم رو خیلی بهم حس خوبی داد چون برام واضح شد درکم از قانون بهتر شده و یه موضوعاتی در ذهنم تغییر کرده …

    ذهن ثروتمند در مواجه با اشتباه می پذیره اشتباهش رو و توجه می‌کنه به درسش و به پیشرفتی که با یادگیریش می‌تونه داشته باشه دقت می‌کنه و سعی می‌کنه اشتباهش رو تکرار نکنه و اونو یه فرصت برای یادگیری و پیشرفت میدونه نگاه دیگران براش مهم نیست تمرکزش روی درس و پیشرفتی که اون اشتباه براش داره

    ذهن فقیر اگه اشتباه کنه میگه وای چقدر بد شد چقدر من ناتوانم چقدر ضعیفم و خودش رو سرزنش میکنه و اگه کسی بهش اشتباهش رو بگه عصبانی میشه بهش بر میخوره نظر دیگران در موردش براش مهمه و با باورهای محدود کننده ی خودش سدی میسازه که جلو پیشرفتش رو میگیره

    ذهن فقیر وقتی یه اشتباه کنه ذهنش رو نمیتونه کنترل کنه و دوباره تکرارش می‌کنه و عملکردش رو با عملکرد دیگران مقایسه میکنه

    چیزی به عنوان استعداد ذاتی وجود نداره یه کاری رو ما شروع میکنیم تکرار و تمرین داریم و پیشرفت میکنیم

    آنچه را ما بخواهیم یاد بگیریم و پیشرفت کنیم میتوانیم یادش بگیریم البته بستگی به باورهامون داره به اینکه ذهنیت محدود کننده داریم یا قدرتمند کننده…

    اگه نظر مردم برامون مهم باشه به ما ضربه میزنه سعی کنیم نگاه مردم برامون مهم نباشه مهم پیشرفت خودمونه نگران واکنش مردم نباشیم اگر اشتباه کردیم درسش رو بگیریم و دفعه بعد بهتر عمل کنیم

    وقتی اشتباهی در کاری میکنیم فکر نکنیم بدرد اون کار نمی‌خوریم بلکه موضوع اینه که ما باید مهارتمون رو در موردش بیشتر کنیم و بهتر بشیم به توانایی هامون شک نکنیم و ببینیم ایراد کار چیه و بررسی کنیم تا دلیلش رو متوجه بشیم و اونو برطرفش کنیم

    اوایل که تازه گواهی نامه گرفته بودم می‌دیدم همش باید فکر کنم چکار کنم کی دنده عوض کنم کی چراغ راهنما بزنم کی سرعت رو کم و زیاد کنم چطور بپیچم و می‌دیدم همسرم اصلا به این موارد فکر هم نمیکنه و دست و ذهنش خودکار کارها رو انجام میده حتی وقتی داره با کسی تلفنی صحبت می‌کنه به جای اینکه ناامید بشم به این نتیجه رسیدم تفاوت ما اینه که من تازه شروع کردم و او چندین ساله رانندگی می‌کنه و من هم اگر تکرار و تمرین کنم به اینجا که خودکار ذهنم همه کارها رو انجام بده میرسم تفاوت ما فقط در اینه که من تازه شروع کردم و هنوز آنقدر تکرار نکردم که رانندگی ملکه ی ذهنم بشه…

    استاد عزیزم ممنون از توضیحات و آگاهی‌های این فایل انشاالله با عمل به آگاهی هاش سپاسگزار خواهم بود انشاالله

    دوستتون دارم و از رب العالمین براتون سلامتی شادی ثروت موفقیت و سعادت در دنیا و آخرت را خواستارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مینا حسین نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1560 روز

    بسم رب

    سلام به استاد گرامی و عزیزم

    در جواب به این پرسش باید بگم خیلی فکر کردم

    در بیشتر مواقع خیلی با خودم خوب صحبت میکنم در زمانهایی که یک اشتباه رو انجام میدم

    بیشترین موقعی که شاید کمی حس بد بگیرم از یک اشتباه در زمان رانندگی هست که شاید چیزی که اصولی هست رو رعایت نکردم در لحظه اول شاید بگم اه گند زدی مینا ولی اشکال نداره

    سعی کن دوباره تکرار نکنی (و دقیقا فقط همینقدر طول میکشه و سریع حسم خوب میشه) و اتفاقی که می افته اینه که واقعا تکرارش نمیکنم

    اما اخیراً متوجه شدم صحبت های درونی و خود تخریب من در زمان اشتباهاتم آنچنان نیست

    بیشتر در زمانهایی هست که با حس کمبود مواجه میشم ، مثلا چند وقت پیش با همسرم در مورد این موضوع صحبت کردم که اگه خیلی پولدار بودی و اصلا نیازی به کار کردن بخاطر پول نداشتی ، دوست داشتی چه شغلی داشته باشی؟…

    جواب خودش رو داد و دقیقا همون حوضه ی کاری ای بود که الان داره

    ولی من جوابم چیز دیگه ای بود ، من نقاشم و همیشه آرزوم اینه که نیازی نباشه سفارش قبول کنم ، دلم میخواد چیزهایی که خودم دوست دارم رو بکشم و تابلوهای اورجینالم فروخته بشه

    ولی جوابی که دادم این بود شاید فلان بیزینس رو راه بندازم که ورودی مالی داشته باشم همچنان

    و بعد خودم به نقاشی کردن بپردازم

    چند روز گذشت و جوابی که دادم و از ناخودآگاهم بود رو مرور کردم…

    متوجه باور های محدودم در مورد شغل فعلیم شدم

    متوجه شدم من باور ندارم برای نقاشی های من مشتری زیاده ولی فکر میکنم تو فلان شغل مشتری بیشتره…

    من باور ندارم که از راه نقاشی میتونم پولدار شم ولی از فلان شغل میتونم…

    میدونید؟

    شاید گاهی اصلاح نکردن این باورهای اشتباه ، بدرفتاری با خودمون باشه

    گاهی باید این زاویه دیدمون رو تغییر بدیم تا بفهمیم اشکال کار کجاست

    من باور دارم که به عنوان یک استاد نقاشی و نحوه ی آموزش جزو بهترین های شهرم هستم و من حتی آموزش رایگان در آپارات هم گذاشتم و واقعا هیچ تفاوتی بین هنرجوهای حضوری و غیرحضوریم نیست و نتایج کار هنرجوهای مجازیم داره اینو اثبات میکنه، من دارم ارزش آفرینی بزرگی میکنم

    ولی اونجوری که باید آدمها و مشتریها در اطرافم نیستن

    و این نشون دهنده همین افکار محدود کننده ست ، البته اینو بگم که هربار که بکی از این موضوعات رو در مورد خودم متوجه میشم انگار یه کلید انداختم و در مغزم رو باز کردم

    اینکه اینهارو متوجه میشم و به زبون میارم انگار هر بار راه برام هموارتر میشه ، نشونه ها اینه که هر بار یه شاگرد جدید برام میاد، از جایی که انتظارش رو ندارم پول میاد، هدیه دریافت میکنم از اطرافیانم

    و پر از اتفاقات خوبه این چنینی

    فقط کافیه تو مغزمون سرچ کنیم

    وقتی سوال درست بپرسیم از خودمون ، مغزمون جواب درست بهمون میده

    موفق و پاینده باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 992 روز

    سلام به استاد عزیز خانوم شایسته و همه دوستان

    خداراشکر که بازم هدایت شدم به فایلی که شخصیتمون رو تغییر میده میتونیم با ادامه دادن این ذهنیت خوشبختی رو تجربه کنیم .

    استاد من قبل از اشنایی با شما هر اشتباهی توی هر زمینه ای رخ میداد به شدت خودمو سرزنش میکردم و بد بیرا میگفتم و به شدت خودمو تحقیر میکردم و هر کسی هم بهم این اشتباه رو یاداوری میکرد باهاش برخورد میکردم که چرا گفتی و اوج خشم و نفرت بود.

    اما از وقتی با شما اشنا شدم به لطف خداون خیلی خیلی ارامتر شادتر صبورتر و تحمل بیشتر در مقابل اشتباهات و خطاها دارم .

    هر موقع من توی کارم اشتباهی میکنم همون وقت میخندم و سریع عوضش میکنم و اون کار رو یه جور دیگه انجام میدم

    توی کارم اولین محصولی که درست کردم و گذاشتم توی خودنم و خودم دارم ازش استفاده میکنم که همیشه جلو چشمم باشه که به خودم بگم ببین اولین محصولت این بوده و حالا ببین به چه کیفیتی داری تولید میکنی و هر روز هم به خودم میگم چطور میتونم از این راحتتر زیباتر بهتر سریعتر و پر سودتر انجام بشه

    مثلا قبلا کارهایی رو انجام میدادم که وقت بیشتر باید میذاشتم اما با این سوال اون وقتها کمتر شد و یه جور دیگه اون کار انجام شد

    حالا میشه این سوال رو توی همه کارها از خودمون بپرسیم و خداوند هم هدایت و الهام میکنه که چطور تغییرش بدیم

    خیلی راحتتر دارم از اشتباهت درس میگیرم و با هر اشتباهی به خودم میگم این اشتباه داره یه درسی به من میده که باید یاد بگیرم

    خداراشکر میکنم که از وقتی از کارگری اومدم بیرون و با توکل و ایمان برا خودم کار میکنم چقدر ارامش احساس و حال خوب دارم استرس کمتر دارم صبورتر و ریلکستر شدم و همه اینها برمیگرده به باورهای توحیدی که ساختم و خداوند هم هدایتم کرد به این مسیر پر از عشق و لذت

    استاد ازتون تشکر میکنم بابت فایلهای باارزش

    در پناه الله یکتا شادو ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2843 روز

    به نام کسی که هرلحظه عاشق و عشق منه

    سلام به بهترینها و ناب ترین های جهان

    اول از هرچیزی باید بگم واقعا مهمترین و بهترین و ساده ترین تمرینی که ممکنه خیلی اوقات یادمون میره باید انجام بدیم همین داشتن احساس خوبه که مهمترین وظیفه در هرشرایط و موقعیت برا ما آدمهاست

    من تا چندروز پیش میدیدم دارم هی تمرینات کاری خودم و اینجا رو مرور میکنم هی میری تو کار خودم عملکردهایی میکردم واقعا هم قدم برمیداشتم و کارهایی انجام میدادم اما مدام با خودم میگفتم چرا من نمیتونم این مسائل حل کنم

    – چرا من نمیتونم یه راه حل پیدا کنم

    تا اینکه بعد از اینهمه زور زدن و تمرین های مختلف و تقلا یهو به خودم اومدم گفتم خدایا من همش خودم دارم با کلام و احساسم میگم من دنبال مشکل هستم بجای راه حل

    و شکرخدا با کمک دوره شیوه حل مسائل بخصوص جلسه آخر واقعا حال منو زیبا کرد و چقدر باعث میشه که یه عالمه از اون آگاهی ها و ایده هایی که داشتیم رو بتونیم بکار بگیریم چونکه پای احساس خوب اومد وسط

    من خودم یه رفتار و حرفی که تو رابطه الانم چندروز پیش انجام دادم تا یکی دو روز اول همش با خودم میگفتم عجب اشتباهی کردم اما بعدش که همین الانم میگم نععع هیچ اشکالی نداره من دارم یاد میگیرم

    یا هروقت یه اشتباه ناخواسته ای در ارتباطم میکنم خیلی زود میتونم ذهنمو جمع کنم چونکه میگم من که نیتم خوبه پس دیگه سرزنشی ندارم واقعا این چندماه اخیر خیلی رشد کردم و خیلی رهاتر شدم که من میتونم خیلی ریلکس زندگی کنم و از چندروز پیش با وجود این تکاملم در رابطه چندبار اشتباهات کوچکی که نباید میکردمو کردم البته ناآگاهانه و ناخواسته

    اما دیگه احساس سرزنش خاصی نداشتم

    و چقدر الان بهتر متوجه میشم که اشتباهات من میتونه از شخصیت من جدا باشه

    مرحله اول:

    اشتباهی که اخیرا مرتکب شدم چیه؛

    یه حرفی که منطق هم داشتم از درست بودنش به چندتا از همکاران گرامی زدم خیلی ناراحت شدن و منو‌ مورد سرزنش قرار میدادن

    مرحله دوم :

    توضیح بده وقتی آن اشتباه رخ داد، چه احساسی داشتی؟ چطور واکنش نشان دادی و چه برخوردی با خودت داشتی؟

    آیا خودت را سرزنش کردی؛

    آیا به توانایی هایت شک کردی و از ادامه کار نا امید شدی؛

    یا اینکه تمرکز خود را بر درس ها و بهبودهایی گذاشتی که آن اشتباه می تواند برایت داشته باشد؟

    تا یکساعت اول داشتم‌خودمو سرزنش میکردم اما بعد گفتم من که ازشون عذرخواهی هم کردم ولی بهشون هم گفتم من حرفم درست و نیتم چیه،پس چرا بخوام احساس خود سرزنشی داشته باشم و مثل گذشته مدام خودمو اذیت کنم حتی اگر در همچین مواقع ای مقصر هم باشم خیلی اوقات از گذشته خودم الگو میگیرم و میرم نگاه میکنم افراد موفق و خوشبین که اشتباهات بزرگ مرتکب شدن اما خیلی راحت تونستن زود خودشونو ببخشند و خودشونو دوست داشته باشند و به راهشون ادامه بدند اینجور اتفاقات در زندگی انسانهای زیاد و حتی موفق و بزرگ زیاد رخ داده وقتی بریم بررسی شون کنیم خیلی انگیزه و ایمان و عدم گناه بهمون میده

    مرحله سوم:

    چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟

    این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟

    از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟

    وقتی من حتی حرفم بجا و درست هم باشه قبلش کمی احساس خوب و آرامش خودمو در وجودم مرور کنم و خیلی محکم اما مودبانه و با احساس دوستانه بگم اینجوری کنیم اونجوری نکنیم بهتره چونکه قدرتی و نتایجی که احساس خوب و احترام گذاشتن داره هیچی نداره و خودمم هردوتا رو بارها تجربه کردم واقعا فهمیدم ابهت و احترامی که احساس خوب برخورد مودبانه داره هیچ خشونتی به هیچ عنوان نداره

    و اگه من کمی بیشتر مینشستم با خودم فکر میکردم و احساسی عمل نمیکردم حتی همون همکارانی که اشتباهات خودشونو قبول نکردن ،اما چنان با احساس رضایت شروع به کار و ایده های بسیار زیادی رو باهام در میان میذاشتند

    مرحله چهارم

    پس از تفکر و پاسخ به سوالات مرحله قبل، بنویس چه ایده ها و راهکارهایی داری تا آن درس ها و بهبودها را در عمل اجرا کنی؟

    اول اینکه با احساس و برخورد بد چه با خودم چه با دیگران هیچ کاری انجام نمیشه اگر هم انجام بشه با زجر و بدبختی میشه که بعد کلی حسرت و احساس پشیمانی دارم از اینکه چرا مسیر رسیدن رو اینقدر برا خودم زهر کردم

    بیام اول با خودم خلوت کنم و تمام احساس مسئولیت کار به عهده بگیرم هرکی کاری انجام میده یا نمیده من کار ندارم بلکه فقط به خودم فکر کنم اینجوری اتفاقا خیلی ها دست بکار میشند و دنبال رو ام میشند و این احساس مستقل بودن و قدرتمندی رو در من میبینند اونوقت نسبت به من فقط عملکرد و موفقیت دارند نه گله و شکایت و بدبختی

    دارم جلسه آخر دوره شیوه حل مساله رو گوش میدم که خوب به آدم یاد میده حتی در بحران هم باید خوب فکر کرد و مهمترین کار اینه که من تمرکزمو فقط بذارم رو نقطه پایانی یعنی زمانی که مساله رو حل کردم و دارم لذت میبرم و هرچند تا الان با همیم تمرین خیلی چیزهارو در زندگیم بدست آوردم مثل یه خواسته ای که من در تمام زندگیم با تمام ایده هادر دنیا نتونسته بودم بهش برسم اما ازوقتی که اومدم از نقطه پایانی لذت بردم شاید باورتون نشه فقط بعد از 3 ماه تقریبا در دنیای واقعی من بهش رسیدم چیزی که تمام عمر نتونسته بودم بهش برسم ،واقعا این احساس خوب تجسم سازی چقدر بی نهایت قدرتمنده و الانم دارم برا بقیه خواسته ها و اهدافم ازش استفاده میکنم

    بهترینهارو براتون آرزو میکنم خداقوت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: