ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1457 روز

    به نام خدایی که نور و اگاهی مطلقه و مدیریتش بی عیب و نقص

    خدایی که وعده داده هر لحظه بهم میگه و حمایتم می کنه و خلف وعده نمی کنه

    خدایی که وعده داده پیروزی نزدیکه

    خدایی که وعده داده به زودی اینقدر بهت میدم تا راضی ترین بشی

    خدایی که وعده داده اگه بهش توکل کنم کافی ترینه

    خدایی که عوامل بیرونی رو به بهترین شکل برام می چینه

    خدایی که منبع خیر و برکت

    خدایی که عاشقانه عاشق منه و بی قید و شرط بهم عشق می ورزه و بهم افتخار می کنه

    سلام بر استاد نازنینم و مریم جانم و همه ی رفقای این سایت بهشتی

    تمرین:

    1) بررسی تغییرات گذشته:

    یادمه وقتی ازم درخواست شد که ارتقاء شغلی بگیرم موافقت کردم و رفتم در اداره آ. پ مشغول شدم بعد از یک هفته دیدم شرایطش با شرایط زندگیم اوکی نیست و انصراف دادم و مجبور شدم برم مدرسه ی جدید که شنیده بودم کار کردن اونجا سخته اما بعد از اینکه رفتم دیدم چقدر اینجا باعث شد رشد کنم و رضایت اولیاء زبانزد همه بشه.

    یادمه وقتی مجبور شدیم در فضای مجازی تدریس کنیم چقدر با ذوق وارد شدم و چقدر موفقیت کسب کردم و باعث خیر شدم و مجبور شدم نرم‌افزار‌های جدید یادبگیرم.

    بعد از فکر کردن به این تمرین به این نتیجه رسیدم که شخصیتم طوری نبود که به استقبال تغییر برم اما وقتی در دل تغییر قرار می گرفتم اولش شاید کمی مقاومت می کردم ولی بعدش دنبال راهکار بودم که بهترین خودم باشم.

    2. برای استقبال از تغییر : دکوراسیون خونه رو دم عید عوض کنم/ غذاهای جدید رو تست کنم/ به مکان های جدید سفر کنم/ غذاهای جدید بپزم/

    3. عبارات تاکیدی مثبت جدید:

    جهان در همه ی ابعادش در حال تغییر، پس هر چی تغییر نکنه محکوم به فناست.

    نمیشه جلوی تغییر رو گرفت

    تغییر خوبه و کلی فرصت توش هست که اگر جزو اولین نفرات استقبال کننده باشم، پاداش هایی که دریافت می کنم بزرگتر

    مجبور بشی تغییر کنی: از اونجایی که خداوند فقط منبع خیر و برکته این تغییر در راستای رشد منه و در راستای نور شدن منه، برم تو دلش ببینم چی میشه، خداوند وعده داده که منو قدم به قدم هدایت می کنه و بهم میگهپس میرم تو دلش که ملی اتفاق های بی نظیر منتظر منه.

    4. الف) در حال حاضر چه تغیراتی هست که همش به تعویق میندازی؟؟

    تنوع در آشپزی

    تغییر در نحوه ارتباطم با فاطمه و امیر علی

    رانندگی بین شهری

    تغییر در روابط عاطفی

    تغییر در صداهایی که از سی دی ذهنم پلی میشه و تزکیه اش به سمت صداهای قلبم

    تغییر در شرایط کاری و شروع بیزینس جدید

    ب) چه برنامه ای برای اجرایی کردنش داری؟؟

    هر هفته سعی کنم یک غذای جدید بپزم

    در رابطه با امیر علی و فاطمه به اصل توجه کنم ببینم این رفتار باعث میشه چه صدایی در سی دی ذهنشون ثبت بشه و مدام براشون پلی بشه؟؟ آیا این صدا محدود کننده است یا قدرتمند کننده؟؟

    یکبار بدون همسرم مسیر تا باقرشهر رو تنهایی برم

    در روابط عاطفی دقت کنم چه افرادی با اصول زندگی من هماهنگ هستند و حس و حال خوب و رشد برام دارن. مابقی رو الک کنم از ذهنم تا جهان برام حذف کنه.

    قبل از شروع بیزنس باید ذهنی اون کار رو انجام بدم و ترمزهاش رو رفع کنم تا مسیر لذت بخش باسه برام

    ج) از این به بعد برنامه ام اینکه خودم به استقبال تغییر برم

    و سعی کنم چیزهای جدید رو تجربه کنم مثل سبک جدید تدریس/ سبک جدید سفر کردن/ غذاهای جدید/ سفرهای به مکان های جدید/ مسیرهای جدید/ و …

    و به پلن و مدیریت بی عیب و نقص خدا اعتماد کنم و باور کنم که همه چی در راستای نور شدن و رشد منه حتی اگر به ظاهر قشنگ نباشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 74 رای:
  2. -
    رسول خانکی گفته:
    مدت عضویت: 1119 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان الهی و ارزشمندم در این سایت توحیدی

    سوال:

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    من جواب این سوال را با مثال از خودم بزنم

    من تقریبا 4 سال پیش در یه محیط خیلی منفی و با همکارانی بودم که واقعا کنترل ذهن خیلی خیلی برام سخت بود

    اولا این بودن در کنار این بندگان خدارا پذیرفتم و

    روی نکات مثبتشون ذوم کردم کاملا به صورت ذهنی و این همون کلید طلایی ارتباط با خداوند بود ،و میتونم بگم خداوند را از طریق این بندگانِ خدا ملاقات کردم

    و طوری میشد که من به افرادِ بهتر هدایت میشدم

    و بعد همکار بعدی و همینطور ادامه داشت تا بهترین شرایط ممکن را خداوند در محل کارم فراهم کرد .واقعا هر روز و هر لحظه شکرگزارشم.

    وای خدای من

    الان من در محله درکه هستم همراه با بارش رحمت الهی جای همتون خالی.

    مثال بعدی روابط با همسرم بود که با این روش رسیدم به بهترین رابطه با همسرم و فرزندانم و اقوام

    حتی با اشیا پیرامونم با تمرکز به نکات مثبت

    استاد جان هر چقدر میگذره بیشتر متوجه میشم همه چیز کانون توجه و فرکانسه

    سپاسگزاری بالاترین و مرتفع ترین درجه ملاقات با خداونده که انسان را به خضوع و خشوع و تسلیم میرسونه

    مورد بعدی در مورد استفاده بهینه از توانایی‌های بود که

    وقتی ازدواج کردم یه پیچ گوشتی هم نمیتونستم دستم بگیرم و تو این 14 سال زندگی پر برکت کل کارهای خونه را با تضادهایی که خوردم خودم (که همش هدایت الهی بود)اون تضادها را به فرصت تبدیل کردم و ازشون مهارت ساختم

    هر موردی پیش میومد میگفتم آخ جون پیشرفت و میرفتم تو دلش و چقدر رشد کردم

    و مورد بعدی که هر روز دارم تمرینش میکنم

    رسیدن به حس سپاسگزاری عمیقه که خدارا شکر

    رو به جلو هست و چقدر میگزره خداوند داره هر لحظه رشد میده منو

    همین امروز داشتم با همکارم به تهران برای ماموریت میومدم منطقه درکه

    که ایشون داشت مواری رو میگفت که من کلا دایورت کرده بودم و سکوت

    با احترام کامل به این بنده خدا

    همون لحظه درونم صدای خداوند را به وضوح شنیدم

    گفت:الان وقتشه کانالا عوض کنی

    ایشون ورزشکاره

    منم همون لحظه خداوند از دورنم گفت شروع کن

    سریع گفتم امیر جان شما ماشالله ورزشکاری یه برنامه بهمون بده

    خلاصه فضا رفت به سمت مثبت و کلی انرژی خوب در فضا طنین انداز شد.

    مورد بعدی این بود که وقتی یه انسان به درجه بالایی از حس خوب و سپاسگزاری میشه به طرز عجیبی خداوند همه چیز را براش در حالت عالی قرار میده و مات مبهوت میمونه واقعا

    استاد واقعا هر چقدر از خداوند و شما سپاسگزاری کنم کمه.

    استاد جان خیلی حالم خوبه

    خدا خودش فقط میدونه

    الهی شکر برای وجود شما و خانم شایسته

    الهی شکر برای وجود نازنین دوستان الهی و ارزشمندم

    الهی شکر برای این سایت الهی.

    استاد جان الان واقعا تو مرحله خوبی هستم و سرعت را در رسیدن به حال خوب در این اتفاقات به وضوح می‌بینم و حرکتم خدا را شکر رو به جلو هست قبل از رخ دادن اتفاقاتی که من را مجبور کنه به حرکت.

    الهی صد هزار مرتبه شکر.

    الان فقط برنامه ام لذت بردن و حال خوب هست در همه جنبه ها مخصوصا مالی

    به قول باربارا دی انجلیس که میگه آزادی یعنی یک روز را با ماندن در کمترین حالت بد سپری کنی و در لحظه حضور داشته باشی و بالاترین درجه حضور سپاسگزاری هست.

    و سعیم بر این هست به جای تمرکز بر خواسته بیشتر مقاومتم را کم کنم و بیشتر در لحظه حظور داشته باشم و این لحظه ای که در آنم قیمت بشمرم و بقیه کارها را خدا برحسب نقشه کلی که به خداوند و کائنات دادم با برداشتن هر قدم مرا راهنمایی می‌کند.

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید.

    یا حق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 69 رای:
    • -
      فواد بنیادی گفته:
      مدت عضویت: 875 روز

      سلام به رسول جان عزیز

      به خییلی نکات ارزشمند اشاره کردین مرا هم یاد یک خاطره انداختین که چند سال پیش که تازه با قانون آشنا شده بودم یکی از دوست هایم به من می گفت من با سپاس گزاری خییلی چیز ها را با دست آوردم دقیقا یادمه من با دوستم بخاطری فیلتر های دستگاه تصفیه آب داخل یک مغازه شدیم که آنجا انواع و اقسام دستگاه های تصفیه آب بود و این دوستم تحسین می کرد و قیمت ها را می پرسید و بعد چند روز دیدم خییلی خوشحال بود و می گفت ما دستگاه تصفیه آب یک شرکت مشهور را خریدیم و من آن. زمان درست حرف هایش را درک نمی کردم حالا بهتر میفهمم این سپاسگزاری چی حس به انسان میده به قول شما سپاسگزاری بالاترین و مرتفع ترین درجه ملاقات با خداونده که انسان را به خضوع و خشوع و تسلیم میرسونه

      خییلی سپاسگزارم رسول جان که مرا یاد این خاطره شیرین انداختی و من همیشه شما و خانواده عزیز شما را تحسین میکنم انشالله همیشه شاد تندرست سلامت ثروتمند در دنیا و آخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        رسول خانکی گفته:
        مدت عضویت: 1119 روز

        سلام فواد جان

        دوست عزیزم

        هر چقدر که میگزره خدای درونم بیشتر منو به سمت شکرگزاری و زندگی در لحظه سوق میده

        و به نظرم استاد بیشتر اوقات را در لحظه زندگی میکنه

        نگاهش همیشه در هر شرایطی به زیباییهاست و توجه میکنه به داشته ها و با تمام وجودش شکر گزاری میکنه

        یعنی میشه گفت زیبایی را در هر شرایطی خلق میکنه با ابزاری به نام فوکوس کردن در پیرامون و اطراف

        و وقتی این سبک زندگی انسان باشه دیگه نه غمی داره از گذشته

        و نه ترسی از آینده داره

        به قول انیشتن زمان توهمی بیش نیست

        وقتی به گذشته د آینده میری توهم زمان موضوعیت پیدا میکنه

        ولی اگر در لحظه زندگی کنی

        همیشه در بهترین حالت خودت هستی.

        فواد عزیز بهترینها را برات آرزومندم.

        برای شما دوست عزیزم بهترین ها را آرزو میکنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1983 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    سوال :

    وقتی تو زندگیتون تغییری رخ میده چقدر مقاومت دارید و چه واکنشی بابت اون تغییر از خودت نشون میدی ؟

    خداشکر من نسبت به گذشته خیلی بهتر شدم و خیلی راحت با تغییر جدید سعی میکنم خودم رو آپدیت میکنم و خودم رو وقف بدم

    البته زیاد باد موافق هم نیستم با تغییر ولی خداشکر چون ذهنیتم و افکار گذشته‌ام بهتر شده مواقعی که نیاز باشه که تغییر کنم براش حرکت میکنم و دست به عمل میزنم

    البته بعضی اوقات تغییراتم شاید یه مدت زمان طول بکشه تا دست به عمل بزنم ، اون هم بخاطر اینکه نمیدونم الهامی که بمن شده که میگه تغییر کن ایا از طرف خداست یا از طرف ذهن منه

    قبلا خیلی دچار این دو دلی بودم

    این هم خودش جزی از روند تکاملی برای دریافت الهامات و الحمدالله سال به سال خداشکر بهتر و واضح‌تر دارم هدایت خدا رو دریافت میکنم

    برای همین اگر مطمئن بشم که این هدایته و از طرف خداست و حتما خیرتی داره و قرار توش رشد کنم

    سریع و بلافاصله دست به اقدام میزنم

    مثلا من یادم میاد دو نیم سال پیش من هدایت شدم از طرف خدا دریافت که مهاجرت کنم و من همون موقع سریع دست به اقدام زدم و این کار رو انجام دادم با اینکه شرایط مالی مناسبی نداشتم

    و الان هم دوباره در حال تغییر شرایط زندگی خودم هستم و دارم دوباره مهاجرت میکنم

    جالبه قبل از انجام این تغییر بزرگ ، من اومده بودم روستا پیش خانواده و بعد از چند روز داشتیم برمیگشتیم خونه خودمون که یهویی همون روز حرکت بمن الهام شد که محل زندگیت رو باید تغییر بدم

    با اینکه این هدایته قبلا هم بارها بمن گفته شده بود ولی چون من شرایط مالیم مناسب نبود مقاومت میکردم ولی این سری خدا شاهده همون روز برگشت

    من اومدم گفتم میخوام جام رو تغییر بدم

    و رفتن‌مون رو کنسل کردم و رفتم دنبال خونه گشتن و در عرض کمتر از سه روز من خونه جدید برای اجاره پیدا کردم و قرارداد نوشتم و اتفاقا دیروز هم رفتم وسایلم رو از اون خونه قبلی اوردم برای این خونه جدید

    یعنی تو کمتر از سه روز تصمیم قطعی گرفتم و عمل کردم و جابجا شدم

    جالبه وقتی که من میفهمم که این الهام هدایته از طرف خدا بمن گفته شده ، بلافاصله بجای اینکه به اینده و اتفاقاتش فکر کنم سریع دست به عمل زدم و دنبال دو دو تا چهار نبودم

    گفتم نمیدونم میریم تو دل ناشناخته ، چیز یاد میگیریم و تجربه میکنیم و بزرگ میشم

    درسته شاید دقیقا ندونم چه اتفاقی در اینده برام رخ میده ولی پیش خودم میگم خدا با منه و کمکم میکنه همون جور که فلان موقع من تغییر کردم و خدا کمکم کرد و اوضاع بعدا به نفع من شد

    تو بیزنسم تا دلتون بخواد من تغییر کردم

    من از سال 96 که شروع کردم و بیزنس خودم رو زدم کلی تغییر و کلی بالا و پایین شدم

    یعنی زمان شروع کار من یه کشاورز ساده بودم و الان بعد از 7 سال رسیدم بجایی که تو حوزه کاری خودم یه تاجر موفق هستم که محصول از کارخانه به کارخانه دیگه ارسال میکنم

    و معامله و فروش دارم خداشکر

    و الحمدالله بجایی رسیدم و صاحب کارخانه روی فروش محصولاتش روی من حساب باز میکنه و اتفاقا دیروز که باهاش تماس داشتم بمن گفته بود که پیگیر مشتریها برای فروش فلان محصول باش

    یعنی حساب کن صاحب کارخانه‌ای که بالای 200 ، 300 عدد کارمند داره اومده به منی که دارم برای خودم کار میکنم درخواست میکنه که کمکش کنم تا فروش محصولاتش بیشتر بشه

    این اتفاقات فقط بخاطر اینکه من تو این چند سال نامید نشدم و خودم تصمیم گرفتم وارد دل تغییرات بشم و بیام بزرگترین مسئله بیزنس خودم که همون بحث فروش هست رو حل کنم و از این طریق به ادمهای خیلی زیادی خدمت کنم و و از بابتش کلی پول و ثروت خلق کنم

    بنابراین اگر بخوام به این سوال جواب بدم که

    ایا آن تغییر را فرصتی برای تجربه جدید و ورود به دل ناشناخته‌ها و رشد پیشرفت می‌دانی یا به چشم اختلال در زندگی‌ات به آن نگاه میکنی ؟

    از وقتی که من بیزنس خودم رو زدم و کلی تغییرات تو کارم انجام دادم و تو زندگیم چند بار مهاجرت کردم

    انگار بقول استاد ذهن من عادت کرده و مقاومت کمتر داری

    انگار که این اتفاقات و این تغییرات هم جزی از پلن تکامل و رشد من بوده که خداوند منو هدایت کرده که من تو زندگیم کلی بالا و پایین بشم و تجربه کنم و بجای فرار بیام مسائل رو حل کنم

    برای همین با هر تغییری من اینو با ذهن خودم سعی میکنم ببندم که

    این یک مسیر جدیده و قرار توش کلی چیز یاد بگیریم و بزرگ بشیم و پیشرفت کنیم مثل تغییراتی که قبلا انجام دادم و باعث شد در ادامه کلی موفقیت بدست بیارم بنابراین حرکت کنیم و پیش بریم ببینیم چی میشه

    بیشتر مواقع سعی میکنم این گفته‌ها رو با خودم داشته باشم و دست به عمل بزنم

    معمولا دست به تغییراتم سریع انجام میشه مگر اینکه دقیقا تو دریافت الهامات دو دل باشم

    برای همین از خدا میخوام نشونه واضح‌تر برام بفرسته و وقتی که نشونه واضح رو دریافت میکنم دیگه معطل نمیکنم و سریع دست به اقدام میزنم

    و حتی بارها شده همسرم بمن میگفت که چقدر تو سریع تصمیم میگیری و یهویی تغییر میکنی

    سوال :

    اینکه در حال حاضر چه تغییری هست که باید انجام بدم ؟

    تو بیزنسم ایده‌ای که بمن الهام شد که بجای فروش محصول کشاورزی به کارخانه بیام سیستم جدید تو تجارتم پیاده کنم که محصول مواد اولیه کارخانه رو به کارخانه دیگه بفروشم

    البته همین الان هم در حال اجرا کردن این ایده هستم و خداشکر برای اولین بار ماه قبل بین دوتا کارخانه معامله هم انجام دادم

    و این یه موفقیت و پیشرفت بزرگ بود برای من که با تغییر تو سیستم جدید بیزنسم باعث شد خلق کنم

    خدایا شکرت

    ولی بخاطر مهاجرت و تغییر مکان زندگی فعلا درگیر جابجایی بودم و نشد روی کارم خوب تمرکز بذارم و منتظرم که انشالله یه جا کامل مستقر بشم و بیام حسابی روی این مسیر تمرکز بذارم و حسابی رشد کنم و کلی تجربه و کلی چیز یاد بگیرم و موفق بشم به امید خدا

    عاشقتم استاد

    سوالاتی که تو این برنامه از ما می‌پرسید کاملا نفوذ میکنه تو وجود و درون ما و باعث میشه خودمون و باورهامون و افکارمون رو بشناسیم و بفهمیم کجاها ایراد و ترمز داریم و بیایم روش تمرکز بذاریم و کار کنیم

    دوستان و استاد عاشق همه‌تون هستم

    این چند روزی خیلی کمتر کامنت میذارم چون دقیقا همین الان در حال تغییر هستم که اتفاقا ربط داره به موضوع همین فایل

    که دارم مهاجرت میکنم و محل زندگیم رو برای بار دوم تغییر میدم

    از شهری به شهر دیگه برای همین نشد هر روز کامنت بذارم ولی خداشکر هر روز سعی میکنم اموزشها شما استاد عزیز رو دنبال کنم و از طریق گوش دادم به فایلهای شما خوراک خوب روزانه به ذهن خودم بدم

    بزودی میام از اتفاقات خوب و از تغییراتی که جدیدا داره برای من رخ میده براتون تعریف میکنم

    اون هم بخاطر تغییر باورهام بوده که در دوره بینظیر احساس لیاقت برام رخ داده

    انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه رب شاد ،سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    فعلا

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
  4. -
    سمیه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 949 روز

    به نام الله یکتا

    درودبر استاد نازنینم و مریم جان مهربان

    و درود بر دوستان همفرکانسی خودم

    این فایل فوق العاده باعث شد برگردم به گذشته ومرور کنم تغییراتی که در زندگیم داشتم ویکبار دیگه برای ذهنم مثالهای عینی بیارم که ببین قبلاً چقدر تغییر کردی چقدر این تغییرات تو را رشد داد و باعث شد کسی باشی که الان داری یک تغییر بزرگ و در زندگیت ایجاد میکنی

    پس اگر قبلا تونستی تغییر کنی الان هم میتونی

    استاد.

    از تغییراتم در گذشته براتون بگم زمانی که هنوز با شما و سایت بی نظیر تون آشنا نشده بودم اصلا تو این وادیا نبودم ولی به خودم افتخار میکنم که تغییرات وپذیرفتم ورشد کردم

    حدودا 12سال پیش همسرم درحالی که در کارش موفق بود ب یکباره شغلش را عوض کرد و زمین های کشاورزی در شهر دیگه خرید وچون کشاورزی کردن وتبدیل کردن یک زمین بایر به باغ نیازمند زمان گذاشتن و کار کردن مستمر بود همسرم مجبور. بود هفته هادر شهر دیگه بمونه و من با پسرم در شهر دیگه وچون خانواده ام هم از من دور بودند شرایط برام سخت بود اول با همسرم مخالفت کردم ولی همسرم فردیست که به راحتی تودل ترسهاش می‌ره وباید کاری که میخواد و انجام بده با تمامیتش

    من از نظر عاطفی بسیار به ایشون وابسته بودم برای همین هم ذهنم اجازه نمی‌داد ب براحتی این شرایط وبپذیرم ولی رفته رفته کنار اومدم باهاش

    این تغییرات باعث شدمن مستقل‌تر بشم رانندگی یاد بگیرم . به ترسهام غلبه کنم ، خودم خرید کنم خودم کارهای بانکی و انجام بدم دوری همسرم باعث شد رشد کنم پسرمو به مدرسه کلاسهای مختلف ببرم حتی خودم به تنهایی به شهر دیگه برم ، بدون اینکه از کسی کمکی بخام یا نگران تنهایی هام باشم و این تغییر. باعث شد من صبورتر بشم ، جسور تر و قدرتمند تر بشم ، شجاعت و تجربه کنم مسولیت پذیرتر بشم

    و نتایج از راه رسید درامدهمسرم چندین برابر شد به لطف خداوند ویلای بسیار زیبا در همون شهری که باغ داشتیم ساختیم و همه چیز عالی و فوق‌العاده بود تا اینکه دوباره شرایط عوض شد همسرم مجددا تصمیم شغل جدیدی را تجربه کنه با اینکه درآمد و موقعیت مون عالی شده بود و کاملا راضی بودیم ولی اینبار من با سایت شما آشنا بودم و غلبه بر ترس برای تغییر را مقدس میدونستم و یاد. گرفتم که جهان همیشه در حال تغییره ،تغییر فصل ها شب و روز ،رشد و تکامل حیوانات گیاهان حرکت سیاره ها همه و همه برام ‌‌

    واضح بود به لطف خدا و آموزشهای شما استاد نازنینم ،شروع و پذیرفتن تغییر جدید با آغوش باز و شکر خدا را بجا آوردن همراه بود با تغییر لوکیشن ما . چیزی که سالها خواسته من بود و پاداشها از راه رسید تغییر شغل همسرم و چیزی که اصلا از اون کار چیزی نمی‌دانستیم ولی هر چیزی در جهت خواسته های ماست همه چیز برای رشد و تکامل ماست ،این شغل جدید همسرم بسیار بسیار با چالشهایی همراه بود که کل خانواده را درگیر کرد تلاطم دریای آرامی که قبلاً داشتیم واقعا درس‌هایی بزرگی برامون داشت ولی باز هم ایمانمون را سعی کردیم حفظ کنیم هرگز به عقب برگشتیم ،،، صبور تر و آبدیده تر شدیم یک حرفه جدید یاد گرفتیم همسرم مدیریت و پرسنل داری را آموخت و بعد از آن با افتادن ما در مسیر چالش برانگیز مدیریت نانوایی و بعد وارد عمل شدن اینکه خودت خمیر آماده کنی خودت ساعتها پای تنور انواع کارها را تجربه کنی ، آنقدر خراب کنی تا بسازی و اکنون که همسرم در یک کار دیگه صفر تا صدش.ر ا آموخت و من هم در کنارش خیلی چیزها یاد گرفتم پخت نان کار با دستگاههای مختلف نانوایی پختن شیر مال و تغییر که منجر به یادگیری خیلی چیزها شد برای ما ،من شغل خودم را عوض کردم و وارد حرفه همسرم شدم . واکنون تغییر بزرگتر و اون مهاجرته

    ولی فرقی که سمیه الان با سمیه 12سال پیش داره اینه که اینبار خیلی خیلی قوی تر شدم وابستگی کمتری دارم و دید و نگاهم به زندگی به چالشها به تغییرات فرق کرده ، مهاجرت و برای خودم یک رشد بزرگ ،کسب تجربه های جدیدتر ، یادگیری مهارتهایی بیشتر قوی شدن ایمان و توکل و توحید عملی می‌دونم و از تغییرات لذت میبرم اشتیاق برای تغییر دارم و این و به خودم مبارک می‌دونم . از خدای مهربانم تشکر میکنم که همیشه هدایتگر من بوده و هست

    دوست داشتم چند مورد از تغییرات بزرگی که داشتم و با شما به اشتراک بزارم و بگم که وقتی طعم شیرین تغییر بیاد زیر دندونمون دیگه ازش فرار یا مقاومت نمی‌کنیم بلکه با اشتیاق اونا می‌پذیریم و به خودمون افتخار میکنیم

    عاشقتونم همه دوستان قدرتمند خودم و استاد نازنینم را به خدا که نام دیگرش تغییر است میسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
    • -
      سهیلا سلیمی گفته:
      مدت عضویت: 946 روز

      سلام ودرود بر سمیه عزیزم

      من افتخار میکنم به تو

      توئی که طبق صحبتهای زیبایی که داشتی واز تغییرات زیبایی که داشتی ومن که خواهرت هستم وشاهد تک تک این تغییرات بودم توی زندگیت واین کمترین تعریفهایی بود که از خودت کردی ومن هم به لطف خدای مهربانم وبه لطف دستهای هدایتگرش که توبودی وارد این مسیر درست الهی شدم وچقدر خوشحالم که هر دو دوشادوش هم داریم حرکت میکنیم وهر روز از این مسیر لذت میبریم

      دیگه جنس حرفهامون عوض شده وچقدر این جام لذت بخش آگاهی را هر روز سر میکشیم وسرمست میشویم الهی شکر الهی صد هزاران مرتبه شکر

      آرزوی بهترینها را برات دارم خواهر دوست داشتنی خودم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        سمیه زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2224 روز

        سلام به سمیه و سهیلای عزیز

        چقدر خوشحالم که می بینم شما دو خواهر باهم در این مسیر هستین. من هم همراه با دوتا از خواهرام و مامانم تو سایت هستیم و تو این مسیر زیبا باهم هستیم و خدا می دونه که چقدر لذت بخشه… که بقول سهیلا جون جنس حرفامون عوض شده. البته مدتهاست که اینطوریه و من دیگه قبلش رو یادم نمیاد که چه حرفایی داشتیم برا هم، ولی الان هزاران مرتبه شکر که کلی حرف خوب داریم بزنیم، کلی به هم کمم می کنیم با حرفامون و خلاصه که مسیر لذت بخشیه. امیدوارم خدای مهربان کمک کنه تو این مسیر ثابت قدم بمونیم. خوب و خوش و سلامت باشین.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2387 روز

    به نام خدای مهربان

    جواب من به سوال استاد اینه

    من از تغییرات استقبال میکنم .کلا تغییرات رو دوست دارم واحساس میکنم قرار هست اتفاقات قشنگتری بیافته .قرار هست پیشرفتی حاصل بشه .این یه تجربه ی جدیدیه حتما باید تجربش کنم. من از نوشیدنی‌های جدید وغذاهای جدید قبل از قانون سلامتی استقبال میکردم .خلاصه که من به تغییرات نه تنها مقاومتی ندارم بلکه با آغوش باز به استقبال تغییرات می‌روم وپذیرای آنها هستم.

    قسمت‌های بعدی صحبت‌های استاد در مورد زمان پندمیک بود …

    من یه مقدار قبلترش رو بگم..

    یک رستوران بزرگ داشتیم در دوطبقه بعداز 3 سال من دیدم تو این رستوران ما داریم با مال مردم کاسبی میکنیم .به عالم وادم بدهکارشدیم.

    به تمام تامین کنندگان مواد اولیه از گوشت ومرغ گرفته تا زغال ونوشابه وارد بدهکار بودیم .

    3ماه هم کرایه مغازه رو عقب انداختیم تا کمی از بدهی‌ها رو بدیم .یعنی از جیب صاحب مغازه درآوردیم وگذاشتیم جیب طلبکاران.

    عرصه به ما تنگ شد یعنی جهان به ما فشار اوارد .همسرم داشت مقاومت می کرد .به اصطلاح نمیخواست کم بیاره.تا اینکه من قاطعانه گفتم ما باید اینجارو ترک کنیم .اون موقع هنوز با بحث قانون وباورها آشنا نبودم .فقط این رو میدونستم که باید شرایط رو تغییر بدیم تا از این بیشتر فرو نریم.

    ایشون سنگ بزرگتری برداشت حتی قرار داد هم نوشت .

    من نشستم با یه حساب کتاب سرانگشتی بهش توضیح دادم که آقا اینجا 3ماه کرایه عقب افتادش شده انقده حالا تو فرض کن کرایه اونجا چندین برابر اینجاست واگه یه وقتی اونجا شرایط سخت پیش بره ببین چه اوضاعی میشه .تمام سرمایت ازبین میره وخلاصه منصرف شدند وقرار داد رو فسخ کردیم.

    من به یه مغازه ی کوچکتر هدایت شدم وما همونجارو اجاره کردیم وکارمون رو از رستوران به جگرکی تغییر دادم تا کمی سبک‌تر بشه کم کم بدهی‌های عقب افتاده رو دادیم که من با استاد آشنا شدم وکلا مسیر زندگیم تغییر کرد که در کامنتهای قبلم نوشتم.

    اما پندمیک اومد وهمه ی مردم نشستن توی خونه هاشون ورستورانها همه تعطیل شدند.

    در این شرایط من همراه استاد بودم وروی شونه های خدا.

    همین خدا بهم الهام کرد که روی تابلوی رستوران یک بنر بزن این رستوران با رعایت پروتکل های بهداشتی غذا بیرون بر ارائه می‌دهد.

    همسرم وهمکارانش با ماسک ودستکش والکا رستوران رو به شکل بیرون بر تجهیز کردند وحتی ما پیک رایگان هم داشتیم .

    این پندمیک اگر رستوران‌های دیگر رو به چالش کشید ولی برای ما نقطه عطف کاسبی وپیشرفت شد.

    مردم از جاهای دور ونزدیک می‌آمدند وغذا می‌گرفتند.

    ما فضای آماده سازی رو هم جلوی چشم مشتری انجام می‌دادیم تا اعتماد بیشتری حاصل بشه.

    تمام نکات بهداشتی خیلی با دقت بیشتری انجام می‌شد تا در سلامت مشتریان خللی ایجاد نشه.

    خلاصه فقط داشتیم هر روز بهبود بیشتری به کسب وکارمون می‌دادیم ورشد بیشتری هم حاصل میشد .

    وحتی کسب وکار آنلاین هم از طریق اسنپ فود راه اندازی کردیم وهمین هم به پیشرفت ما کمک به‌سزایی کرد وباعث ترقی بیشتر ماشد.

    بعد کم کم با بهتر شدن هوا با چیدن میز وصندلی در هوای آزاد جلوی رستوران کارمون رو به صورت فیزیکی وحضوری هم دوباره شروع کردیم وکمی بعد میز وصندلیهارو با رعایت فاصله ی یک متر، مثل ادارات وشرکتها ومطبها ،در داخل رستوران به کارمون ادامه دادیم.

    این تغییر در روند کاری ما نقطه ی عطف ما شد.

    وتازه چقدر اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردیم وفهمیدیم که هرشرایط سخت وچالش دیگری هم باشد ما حلش میکنیم وازش عبور میکنیم وموفق میشیم ودرنهایت درسهای زیادی گرفتیم .وتجربیات جدیدی پیدا کردیم که تا قبلش نداشتیم .مثل تجربه ی استخدام پیک موتوری ودریوریه غذا واستفاده از اسنپ فود برای فروش آنلاین که قبلترش خیلی مقاومت داشتم برای پذیرش این روش وخدارو شکر میکنم برای این ایده هایی که الهام کرد هرآنچه انجام دادیم همه الهامات وهدایتهای خداوند بود وهرانچه داریم از آن اوست .

    سؤال:

    چه تغییراتی در زندگی داشتین که نتایجش خوب بوده؟

    بزرگترین تغییر در زندگی من طلاقم از همسر سابقم بود که من 14 سال با ایشون زندگی کردم وبخاطر ترسهام از دوسال بعداز زندگی مشترکم با ایشون تمام فشارهارو تحمل کردم وزجر کشیدم وجرات نداشتم که از ایشون جدا بشم .وبعداز خواندن کتاب قانون توانگری اثر کاترین پاندر من شروع به تجسم زندگی راحتی رو کردم که همیشه آرزوش ورداشتم وخداوند هدایتم کرد برای خودم کسب وکاری به راه انداختم ومسیر زندگیم به سمتی رفت که جرات طلاق پیدا کردم و بدون هیچ دردسر وتفاهمی وبا کمال راحتی واحترام بعداز 14 سال از ایشون جدا شدم ودر کمتر از یکسال با همسر فعلی خودم احسان عزیزم ازدواج کردم ایشون با اینکه 6 سال از خودم کوچکتر بودند ولی درک بالایی داشتند و با دخترم که 12 سالش بود رابطه ی بسیار عالی داشتند وهمین موضوع باعث حس بیشتر خوشبختی من در کنار احسانم میشد .زندگی من هم از لحاظ عاطفی و هم از لحاظ آسایش ورفاه مالی وهم ارامش روحی کنار همسر عزیزم احسانم بسیار تغییر کرد وبا کیفیت‌تر شد .و در ادامه با شناخت قوانین هم اکنون زندگی من در کنار همسرم و دخترم که 24 سالشه وپسرم که 11سالشه یک زندگی در بهشته .وتمام این بهشت رو من با تغییراتی که خودم در زندگیم و در شخصیتم ایجاد کردم ساختم . وتمام اینها همه هدایت خدا بود .وازش سپاسگزارم.

    تمرین آگاهانه تغییرات کوچکی ایجاد کنید .

    تغییری که من ایجاد کردم اینه که سعی می‌کنم توی هر فایل که می بینم یک کامنت بنویسم. البته قبلا اینطوری بودم ولی یه مدت خیلی فعالیتم در سایت کم بود اما دارم فعال‌تر میشم.

    میخوام از فردا مسیرهای جدیدی رو برای پیاده رویهام انتخاب کنم .

    تصمیم گرفتیم تغییراتی رو در نحوه ی کسب وکارمون انجام بدیم . سایت اختصاصی بزنیم.

    تصمیم گرفتیم که با احسانم هر دو مجموعه رو برای سال آینده یکجا اجرا کنیم . ومنتظر ایده ها والهامات واضح وروشن از خدای مهربون هستیم.

    جملات تاکیدی من .

    تغییرات من همگی برنامه ریزی از طرف خداونداست.

    من به استقبال تغییرات می‌دوم.

    تغییرات باعث رشد وپیشرفت من می‌شود.

    من با هر تغییری بزرگتر میشوم.

    جهان همواره در حال تغییر است ومن نیز جزئی از این جهانم .پس من هم بدنبال تغییرات سازنده هستم.

    این تغییرات است که باعث گسترش جهان شده است پس من هم با تغییرات رشد وگسترش میابم.

    زندکی من با تغییرات زیباتر می‌شود.

    تغییرات در زندگی من انرژی را به جریان می‌اندازد.

    من عاشق تغییرات خوبم.

    خداوند حامی من در تغییرات است وهر چه شود به خیر وصلاح من است.

    در دل تغییرات برای من خیر بزرگی در راه است.

    تغییرات برای من پر از خیروبرکت است.

    من از تغییرات زندگیم بسیار بزرگترم پس با آنها بسیار راحتم.

    نقشه ی راه من برای گذر از تغییرات همواره با من است پس من هیچ ترس ومقاومت ندارم.

    واما من در مورد تغییرات وامادگی قبل از اون همیشه مثل استاد ذهنم رو آماده ی رفتن ونبودن نیروهای بسیار عالی کارم نگه میدارم .

    برای این موضوع بارها بهشون مرخصی دادم تا نباشن وببینم مجموعه بدون حضور مثلا اشپز کترینگ چطور میشه وخداروشکر دیدم بقیه ی همکارانم جای خالی اشپز رو پوشش دادن و اینجوری حس بی نیازی ووابسته نبودن رو له وجود همکارانم بهشون القا کردم وهمین باعث شده خیلی در روابط کاری عملکرد بهتر ومنطقی تری نسبت به قبل داشته باشند.

    هر وقت هم به هر دلیلی هر کدوم بی خبر رفتند اصلا نگران نشدم وایمان داشتم که فرد بهتری میاد وهمین هم شده .

    خدارو هزاران بار شکر میکنم که این اگاهیها رو از طریق استادم به قلبم جاری کرد .

    استاد جان میلیارد میلیارد برکت به زندگیتون که این همه راه رشد وپیشرفت رو به ما نشون میدید .

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 124 رای:
    • -
      مریم مهدوی فر گفته:
      مدت عضویت: 904 روز

      سلام به لیلا جانم

      عزیزجان تجربه های زیبایتان راباعشق خواندم وچقدرلذت بردم ازرشدوپیشرفت عالی درکناراستادبی نظیرمان .

      واقعابایدهرلحظه خداوندرابابت این سخاوتمندی ومعرفی استادبه قلبمان شکرگزاری کردوایستاده تعظیم نمود.

      لیلا جان من هم ازدواج دومم باآقامصطفی گلم خیلی مثمرثمر بودولی من هم دخترداشتم اماچون شرایط نگهداریش رونداشتم باتوافق خودش در9سالگی نزدپدرش رفت واین خودش باعث شدمن وابستگی حتی به دخترم هم نداشته باشم وامروزهمین عدم وابستگی تغییرات چشمگیری رادرشخصیتم ایجادکردکه رشدوپیشرفت های عالی برایم رقم زده وامروزخودکفادرهمه چیزهستم وخودم رایک زن ثروتمندمی دانم چون خداوندراکنارم دارم واستادی که راهنمای من درهمه ابعادزندگی بوده وشجاعت بیشتری دربرابرهرتغییری رادرمن دوچندان کرده است اصلا شیرین شده یه جورایی که ببینی بااین آگاهی های ناب دریافتی ازاستادت وهرروزبودن دراین سایت طلایی چطورسربلندازهرتغییری بیرون آمده ودرکارنامه ات چه نمره قبولی به خودت می دهی وااای که چقدربرای من لذت بخش شده است هرروزتغییردرهمه چیز،اصل باخدابودن وپادشاهی کردن کنارهرتغییرواتفاقی.

      لیلا جان برای خودت وخانواده عزیزت بهترین هاراازخداوندآرزومی کنم چون هرخواسته ای هم که داشته باشیم ،خداونداگرصلاح ببیندوخیرباشدبرایمان صدرصدبرآورده می کندبدون هیچ تقلایی چون وقتی آرامش تمام وجودت رامی گیردودیگرذهن بازوپاک می شود،قلب زیبایت هدایت هارابه زیبایی دریافت می کند،عاشقتم.

      درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، دوستتون دارم.

      خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

      متشکرم متشکرم متشکرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        لیلا بشارتی گفته:
        مدت عضویت: 2387 روز

        به نام یزدان پاک

        سلام به مریم عزیزم

        چقدر از خوندن کامنت پراز محبت شما خوشحال شدم.

        درمورد قطع وابستگی به نکته ی خوبی اشاره کردین.

        ولی شرایط دختر من کمی متفاوت بود وپدرش شرایط نگهداری از اون رو نداشت.

        وخداروشکر که انسانی سر راهم قرار گرفت که از پدر براش مهربان‌تر بود.

        بارهم تشکر میکنم ازشما.

        براتون آرزوی خوشبختی دارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فواد بنیادی گفته:
      مدت عضویت: 875 روز

      سلام به لیلا عزیز

      خییلی سپاسگزارم از این که تجربیات

      قشنگ تان را با ما به اشتراک گذاشتین لذت بردم از تجربیات زیبای شما تحسین تان میکنم که این همه تغییرات را با آغوش باز پذیرفتین

      زمانی کرونا بود همه ناراحت بودند و فکر می کردند دیگر تمام شد ولی شما خانم قوی به الهامات خداوند عمل کردین و نتیجه آن را گرفتیم تحسین میکنم این همه شجاعت که داشتین

      خییلی سپاسگزارم از این که تجربیات تان را با ما به اشتراک گذاشتین باز هم از تجربیات خود بنویسد من مشتاقانه منتظر تجربیات شما عزیزانم هستم و همیشه می خوانم

      در پناه خداوند شاد سالم ثروتمند سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      آسیه رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 2295 روز

      سلام به دوست عزیزم

      لیلا جانم

      من داستان زندگی ت و پیشرفتت تو کار و بهبودهایی که انجام دادی رو قبلا تو یه کامنتی خوندم و از اونموقع همش تو ذهنم و تو تک تک کلماتی که مینوشتی تحسینت میکردم و بهن افتخار میکردم

      امیدوارم همیشه و هنیشه روند زندگی ت رو به پیشرفت و رو به بهبود های عالی و مستمر باشه

      از صمیم قلبم برات ارزوی خوشبختی و شادی و عشق و آرامش و ثروت میکنم

      در پناه الله همیشه مهربان باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      خاتون حاجی وند گفته:
      مدت عضویت: 1952 روز

      سلام به خداوندی که هر چی دارم از آن اوست..

      سلام به لیلای عزیز و توانگرم

      خوندن کامنت های شما هیجان زده شدم حس و حالی زیبا واقعا سپاسگزارم

      کلی تغییر مثبت و ایمان رو از کامنت های شما جذب میکنم

      این کامنت شما هم فوق العاده بود اشک شوق در چشمم جمع شد انرژیم بالا رفت و قلبم باز شد

      از اینکه دوست خوبی مثل شما دارم واقعا خوشحالم

      استاد عزیزم سپاسگزازم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    شینا زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 604 روز

    به نام پروردگار جهانیان

    سلام استاد عباس‌ منش و خانم شایسته و سلام به بچه های سایت

    استاد عباس‌ منش من یک تجربه ای از چند روز پیش داشتم و برام انگیزه ای شد تا به شما ارائه بدم

    دیروز وقتی که از خواب بیدار شدم ، سریع رفتم آماده شدم اول خوابم میو مد و شیطونه می گفت ساعت 7 بگیر بخواب تو ساعت 7:30 میری مدرسه اما گفتم دوست دارم اولین کسی باشم که وارد کلاس می شه و گولش زدم و رفتم آماده شدم و به موقع رسیدم به مدرسه اون وقت هیچ کس توی کلاس نبود و من تونستم زود تر از بقیه برسم.

    بعد زنگ اول ورزش داشتیم اما چون که هوا سرد بود و توی حیاط نمی تونستیم ورزش کنیم به جاش رفتیم توی کلاس ورزش کردیم و خیلی لذت بردم.

    زنگ دوم وقتی که داشت زنگ تفریح تموم می شد من زودی اومدم کلاس و جامدادی مو در آوردم و از وسایل توش استفاده کردم و اون رو دوباره توی کیفم گذاشتم و زنگه تفریح بعدی که برگشتم دست توی کیفم کردم و گفتم که عه چرا جامدادی توی کیفم نیست و فکر کنم شما هم این اتفاق براتون افتاده و بعد هم همه گفتن ما به خدا دست نزدیم و به امام رضا نبرده ایم بیا اصلا کیف مون رو بگرد.

    بعد مونا که هم کلاسیم بود گفت این تخته ماله کیه؟ بعد اون تخته مال من بود از دوستم گرفتمش و توی کیفم گذاشتمش ، ولی حالا این پیداشد ولی جا مدادیم نبودش داشتم به گریه می افتادم و یک لحظه یکی با صدای بلند گفت ریلکس باش گفتم من دارم از نگرانی می میرم بعد تو به من می گی ریلکس باش؟ اون به من جواب داد تو خونست من باور نمی کردم. بعد که یکم آروم تر شدم بیش تر تونستم اون صدا را بشنوم بعد به من گفت که به تمام کسانی که گفتی بگو که من جامدادی رو توی خونه جا گذاشتم!

    وقتی که به خونه رسیدم اصلا به اینکه اگه نباشه چیکار کنم و چه بلایی به سرم میاد فکر نکردم و وارد خونه شدم و هر جا گشتم پیداش نکردم. تا خدا بهم گفت تو چون به حرف های من گوش دادی من اون رو به تو هدیه می دهم! بعد بهم گفت تو دیروز دو تا کیف کنار هم گذاشته بودی و چون حواست به مامانت بود جامدادی تو توی اون یکی کیف انداختی. و من بهش گفتم آخه من توی مدرسه دیدمش! گفت تو خیال کردی، اون ماله دوستت بوده و تو جامدادی تو تو کیفت توی خونه جا گذاشتی. منم سریع رفتم سراغ اون یکی کیفم و وقتی در کیفم و باز کردم و پیداش کردم از خوشحالی جیغ کشیدم و هزاران هزار بار خداوند را شکر گزاری کردم.

    از خاله فهیمه و خاله عارفه ممنونم که برام کامنت نوشتن و خوشحالم کردن. خداحافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 132 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2225 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام شینا جان دختر باهوش و زرنگ و دانا

      شینا جان شما چه دختر با ایمان و با خدایی هستی که دری واضح صدای خدا را می شنوی و نجواهای شیطان را تشخیص میدی. آفرین به تو دختر

      به پدر و مادرت این طی کردن مدارها ت رو تبریک میگم، که همچنین فرشته‌ی نازنین و قشنگی دارند.

      شینا جان ارزش وجود پر مهر و محبتت رو بیشتر بدون.

      دوست دارم فرشته‌ی قشنگم.

      یه عالمه بوووووس به روی ماهت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      بهار بختیاری گفته:
      مدت عضویت: 1672 روز

      شینا عزیز عروسک سایت ما سلام

      چقدر تو‌ عزیزی، چقدر تو توحیدی هستی، ممنونم که می‌نویسی.

      نوشته هات مثل قند و عسل هست.

      وقتی از صدای خدای درونت می‌نویسی، دوست دارم، قلبم که داره بوم بوم برات میزنه را، بفرستم.

      چشمام ستاره ای میشه از دیدن اسمت.

      عروسکی عروووووسک

      زنده باشی دختر توحیدی ما، بنویس که خیلی قشنگ و توحیدی می‌نویسی عروسک.

      انگشت های زیبات را هزاران بار میبوسم، نفس

      شینای ما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      نگار گفته:
      مدت عضویت: 2148 روز

      شینای عزیزم سلام

      این دومین کامنتی هست که از شما دختر قشنگم میخونم

      ممنون که تجربه ات رو با ما ب اشتراک گذاشتی

      تجربه خیلی جالبی بود و خیلی زیبا هم اون ب نوشتار دراوردی

      من هنوز دارم به جمله ات که گفتی از جامدادی استفاده کردی و گذاشتیش تو کیف

      و بعد از تو خونه سر دراورد فکر میکنم

      افرین به توکلت

      افرین که ب صدای قلبت گوش دادی

      تحسینت میکنم دختر خوب

      برات ارزوی بهترینها رو دارم

      و منتظر خوندن کامنتهای قشنگ بعدیت هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2973 روز

      بنام الله

      سلام ودرود خداوند به روی ماهت عزیزدلم

      شینا جان احسنت به تو عزیزم

      چقدرتحسین برانگیز وستودنی هستی

      عزیزدلم من ایمان وتوکلت را تحسین می‌کنم وهمچنین خوشحالم وسپاسگزار خداوندم بخاطر وجود تو فرشته زیبا، با قلبی پاک وروحی بزرگ

      شینای مهربانم خاله جان من ازت ممنونم که از الهاماتت واتفاقات عالیت برامون مینویسی ومن با هر بار خواندن آنها لذت میبرم

      بهترین بهترینها نصیب قلب مهربان وروح پاکت

      دوستت دارم وروی چون ماهت رو میبوسم

      خدانگهدارت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2224 روز

      سلام شینای نازنین. خوبی خاله؟ وای که چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم تو با اکانت خودت کامنت گذاشتی… آفرین هزار آفرین. چقدر قشنگه که یه دختر با سن تو انقدر زیبا خدا رو بشناسه، صدای الهامات خدا رو بشنوه و انقدر باهوش باشه و شیطون رو گول بزنه نذاره نجوا کنه… خیلی بهت افتخار می کنم دختر خوب. می دونی، منم یه دختر دارم همس و سال تو به اسم تینا. خیلی دوست دارم یه بار یه روزی همدیگه رو ببینیم و تو تینا دوستای خوبی بشین برای هم. به مامان و بابا هم برای این موهبت که دارن (دختر خوب و فهمیده) تبریک می گم. روی ماهت رو می بوسم خاله :))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فواد بنیادی گفته:
      مدت عضویت: 875 روز

      سلام به شینا جان عزیز

      امید وارم سر حال پر انرژی باشی

      چقدر زیبا نوشتی آفرین و چقدر به حرف خدای درونت گوش دادی من همیشه کامنت هایت را می خوانم و منتظر کامنت های زیبای دیگرت از شما هستم آفرین شینا جان چقدر خوب شیطان را گول زدی و نخوابیدی آفرین و در مدرسه حالت را بد نکردی همیشه همین طور ادامه بده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    حسین دانش خواه گفته:
    مدت عضویت: 748 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان گرامی

    سوال:وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    من قبلا خیلی واکنش نشان میدادم چندسال پیش ولی الان نه واکنش نشان نمیدم چندین تغییر بزرگ توی چندماه گذشته من داشتم از مهاجرت از عوض شدن شغل و…من واکنش نشان ندادم یعنی از صد درصد شاید 10درصد واکنش نشان دادم اونم اولش یعنی سریع چند دقیقه ایی یا نهایتا چند ساعتی با روند اوکی میشم و اینم فکر میکنم به دلیل تجربیات زیادی بوده که من کسب کردم از وقتی که از شهرمون جهرم کلا مهاجرت کردم

    دوستان الان که توی مسیر درست قرار گرفتم مسیری که نه غمی دارم و نه ترسی و انصافا در طول روز 90درصد حالم عالیه الان من تغییرات رو فرصت میدونم و اینم از وقتی شروع شد که کلا تمام توان و وجودم رو گذاشتم برای تغییر من روزانه یعنی خداوند شرایط رو برای من فراهم کرد هدایت کرد من رو به جایی که هم کار میکنم و هم روزانه 12ساعت قشنگ من روی خودم کار میکنم انقدر ایرپاد میزنم و فایل های رایگان و فایل های دوره دوازده قدم رو گوش میدم مینویسم هدف گذاری کردم از خودم فیلم میگیرم برنامه قرآن ریختم رو گوشیم دارم میخونم رفتم سراغ آیات اصل و…….که گوشم نازک کرده پوستش و واقعا خوشحال و راضیم و دارم نهایت تلاشم رو میکنم خداوند شاهده ..و خیلی راضی هستم خیلی زیاد و با اگاهی های الانم در مقابل تغییرات مقاومت ندارم خیلی کم شده چون دارم تمرکزی روی خودم کار میکنم مثلا توی قرآن خداوند میفرماید:اگر تصمیم گرفتی پس به خدا توکل کن که خدا متوکلان رو دوست دارم این آیه هارو که میبینم ارتباط آیه ها باهم و ارتباط با فایل های استاد و ارتباط با بیزنس های موفق و شکست خورده کلا همه چی کنکاش میکنم و با این همه تلاش الان دیگه به این نتیجه خودمممم رسیدم که تضاد یا تغییرات اگه توی مسیر درست باشم واسه رشد هست و وقتی توی مسیر درستی هستم اندازه من انگار 100هست و اندازه تضاد 10و به راحتی ازش گذر میکنم و اره تغییرات رو میپذیرم با آغوش باز

    سوال:چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    بزرگترین تغییری که انجام شد توی زندگی من و الان میفهمم که چقدر به نفعم شد ترک کردن خانواده و کلا همه دوستان و آشنایان و اقوام بود که الان شاید 5سال یا 6سال از اون زمان میگذره و 3سال اول توی شهر خودمون بودم و دور شده بودم از همه و کلا درگیر بودم با خودم و همه چیز و 3سال آخر هم که کلا مهاجرت کردم و آمدم تهران من اگه بخام الانم رو با 6سال پیش مقایسه کنم زمین تا آسمان فرق کردم و اولش فکر میکردم خیلی بدبختم ولی الان نه اینو فهمیدم که یه رسالتی دارم برای یه هدف بزرگ پا به این جهان گذاشتم و الان فهمیدم که چقدر به نفعم شده توی تمامی موارد و خداروصد هزار مرتبه شکر

    2سال با خانمی در ارتباط بودم چقدر شرک داشتیم هردوتامون یا اون منو بلاک میکرد یا من اونو بلاک میکردم و اصلا از 10کلمه 9تاش فوش بود و الان که من خودم تغییر کردم و ایشان رو گذاشتم کنار فهمیدم چقدر این تغییر به نفعم شد و چقدر الان سپاس گذارم بابت این موضوع از پروردگارم

    تغییراتی که میخام انجام بدهم

    1:دوست شدن با پول راحت شدن با پول و پول رو توی حسابم دیدن

    روش تغییر : این تغییر رو من الان دو هفته هست که انجام دادم و خیلی روند عالی داشته و توضیح میدهم .

    اول از همه وقتی میخام پولی رو خرج کنم از خودم سوال میپرسم آیا این خرج کرد با در نظر گرفتن شرایط فعلیم به رشدم کمک میکنه یا نه اگر کمک میکنه پس اون اصل هست و انجامش میدهم

    این اصل و فرع رو از سوره آل عمران یاد گرفتم و از صحبت های استاد عزیزم که ما باید بریم سراغ اصل

    وقتی من پولی رو درست و کاربردی خرج کنم دارم به پول احترام میزارم و اسراف کار نیستم و پول بیشتری وارد زندگیم میشه

    یکی دیگه از روش ها هدف داشتن قبلا چرا من پول توی حسابم نبود هیچ موقع تا میومد خرج میشد چون که دنبال هواوهوس و خوشی های لحظه ایی بودم ولی الان نشستم هدف گذاری کردم و تعهد دادم و خیلی عالی نتیجه گرفتم

    2 ایجاد یه توانایی کنترل ذهن عالی

    خب من آدم پرخوری بودم و همه چی میخوردم الان شاید باور نکنید روزی یه وعده غذا میخورم و اونم غذاهای سالم و بسیار راضی هستم هم به کنترل ذهنم کمک میکنه هم بسیار پرانرژی و سالم تر شدم و کلی قراره نتیجه بگیرم

    و من آمدم فایل های رایگان استاد رو دیدم در مورد قانون سلامتی و یه الهامی هم دریافت کردم که به من گفت که همه چی باهم نخور یه غذا بخور تا معدت یه آنزیم برای هضمش پخش کنه و اولش سخت بود ولی آیه های روزه رو دیدم توی قرآن نتایج دوستان و عزیز دلم از دوره قانون سلامتی رو دیدم و به راحتی الان جوری شدم که 12ظهر تا12ظهر فقط غذا میل میکنم و بسیار کم هزینه و بسیار سالم تر و خیلی هم باعث شده روحم لطیف تر بشه و خیلی خوشحالم کلا الان غذای سالم خوردن و روزی یه وعده خوردن برام دل انگیز شده ولی غذا خوردن به سبک قبلی برام مثل یه کابوسه و اصلا دوست ندارم برگردم به سبک قبلی و خیلی زیاد راضیمممم

    3تغییرات در بحث روابط و معنویت : اول از همه آمدم این باور رو توی خودم کاشتم که من مسولیت دنیای خودم رو بر عهده دارم و تنها به نزد پروردگارم برمی‌گردم

    و آمدم گفتم چه کارهایی میتوانم انجام دهم تا ارتباط بهتری برقرار کنم و این کارو هم دو هفتس دارم انجام میدم و عالی پیش رفته

    خب آمدم گفتم من باید به دیگران احترام کامل بزارم من باید ثروتمند و زیبایی و موفقیت دیگران رو تحسین کنم من باید به نظر دیگران احترام بزارم من باید به دیگران فضا بدم من باید نکات مثبت افراد رو ببینم من باید کارهامو خودم انجام بدهم من باید دیگران رو تحسین کنم بخاطر توانایی که دارن من باید واسه دیگران ارزش قائل باشم و من باید دیگران رو دوست داشته باشم من باید دیگران رو دعوت به کار نیک بکنم من باید دیگران رو تشویق کنم من باید دیگران رو به دلیل توانایی هایی که دارن تحسین کنم به دلیل اندام یا صورت زیبایی که دارن تحسین کنم من باید هیچ توقعی از دیگران نداشته باشم و……

    الان دارم این شکلی این هارو اجرا میکنم و خیلی زیاد راضیمممم خیلی خوشحالم خیلی روابطم عالی شده

    عبارت تأکیدی در مورد تغییر؟

    بهترین عبارت این هست برای :

    1:وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیئًا وَهُوَ خَیرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (البقره/216)

    چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید.

    2:این شرایط تغییر به نفعمه و همه دارن به من خدمت میکنن و این سوخت من هست برای ادامه مسیر

    3:برگی بدون اذن خداوند از درخت نمیفته

    4:خداوند با صابران هست و بشارت ده صبر کنندگان را

    سوال:

    در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    من خیلی روی محیط اطرافم وسواس هستم و دوست دارم همه جا تمیز و پرفکت باشه و روی خودم هم همین شکلیم و این باعث میشه اگر اشتباه کنم خودمو سرزنش کنم و البته الان به لطف آموزشهای شما و لطف الله خیلی بهتر شدم ولی الان میخام این موضوع رو هم روش کار کنم تا به صلح بیشتری برسم .

    باور هایی که میخام براش بیارم ؟

    آسان گیر بر خود که از روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش

    خداوند خودش گفته که ما از خطاهای کوچک شما میگذریم اون بزرگ هارو فقط انجام نده

    هیچکس پرفکت نیست من خطا میکنم و ازشون درس میگیرم و باعث رشدم میشن

    اشتباهات یا آزمون و خطاها آمدن که منو رشد بدن و باعث پیشرفتم بشن

    سپاس گذارم استاد عزیزم واقعا سپاس گذارمممم

    در پناه خدا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 151 رای:
    • -
      اعظم گفته:
      مدت عضویت: 896 روز

      سلام به دوست عزیز آقای دانش خواه .بابت کامنت زیبا و پربار و پربرکتی که نوشتید.واقعا پر از درس و آگاهی بود برای من و خییلی حس و حال عالی داد خوندن کامنتتون و من همیشه خدارو شاکرم به خاطر دوستانی که توی این سایت دارم

      خداروشکر و سپاسگزارم امیدوارم همیشه همینطور موفق و سلامت و شاد باشید در پناه خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه رضایی گفته:
      مدت عضویت: 838 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر کامتت خوب و پر مفهومی نوشتین و چقدر کلام الله رو به جا و واضح بیان کردید.

      اشاره به سوره آل عمران

      و ایه ای که خیلی برام با این تعبیر قابل درک تر شد

      تغییر

      دقیقا همینجوریه

      منم در مقابل تغییری ساده که جا به جایی یه وسیله بود مقاومت کردم و ولی مجبوری انجام دادم بعد دیدم چقدر بهتر شد چقدر فضا کاربردی تر شد باعث شد مرتب کنم اون فضا رو

      و کلی احساس بهتر و درس بود

      چقدر وقتی از روتین زندگیم خارج شدم و کاری که میخواستم انجام بدم مانعی بود و نشد

      حال خودمو بد کردم

      تحسین میکنم استقبالی که از تغییرات زندگیتون داشتین موفق باشید

      این فایل سراسر هدایت رب هست برای من

      خدایا شکرتتت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی قاضی گفته:
      مدت عضویت: 1258 روز

      سلام به حسین عزیز ،

      کامنت شما رو خوندم و لذت بردم و نتونستم فقط 5 ستاره بدم رد شم و کتبا از شما تشکر نکرده باشم ،

      کامنت شما پر از آگاهی بود پر از انرژی مثبت بود. ممنونم ازتون که پیامهای ارزشمند میگذارید در پناه خدا تندرست سلامت و ثروتمند باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      طیبه گفته:
      مدت عضویت: 3595 روز

      سلام آقا حسین

      کامنت خوبی بود و من متوجه شدم در مسیر درست هستم.

      من قبلاً خیلی پول خرج میکردم بدون اینکه فکر کنم و اعتقاد داشتم نباید ذهنم درگیر هزینه های کوچک زندگی باشه ولی امسال تصمیم گرفتم برای هر خریدی از خودم بپرسم

      آیا این خرید اگر ماه دیگه انجام بشه دیر میشه ؟ و اما جواب بله بود خرید میکنم

      گاهی وسوسه های شیطانی می اومد که این کار تو از کمبود هست و حسم بد می شد ،با کامنت شما متوجه شدم باید ادامه بدم به خرج کردن درست و مدیریت کنم .

      اینجوری برای پول ارزش بیشتری قایل میشم

      منم هیچ وقت پول تو حسابم نمی مونه و امسال هدف گذاشتم حداقل 10 میلیون همیشه تو کارتم پول باشه

      ممنون از کامنت خوب تون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2225 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم الرزاق الوهاب العلیم الغفور التواب الغنی القریب

    سلام به عباد الرحمن الذین لاخوف علیهم و لا هم یحزنون

    چه خوبه بعد از یه روز پر مشغله و پر بار بیای و ببینی یک فایل ناب جدید بر روی سایت اومده، شیرینی و حلاوت فایل توحیدی 10 روز به روز برایم بیشتر و بیشتر می شود و برایم واضح و روشن که چقدر من مشرک بودم و هستم و الان آگاهانه دارم فقط سعی میکنم از شرک های واضح خودم را خلاص کنم، شرک خفی، پیش کش.

    من هنوز فایل رو گوش نکردم فقط سؤال رو خواندم و برآن شدم این بار بدون گوش دادن به فایل به سؤال پاسخ بدم و نظر خودم را بنویسم بعد فایل رو گوش کنم.

    و اما سؤال این فایل

    سوال این قسمت:

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

    آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

    آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟! 

    من عاشق تغییرات و تحول در زندگی هستم و با جان و دل از تغییرات استقبال می کنم، مثلا دوست دارم هر سال به شهری نقل مکان کنم و از جابجایی و تجربه مکان ها و موقعیت های جدید خیلی خوشم میاد از اینکه غذا های متفاوت رو تجربه کنم، هر ماه دکوراسیون منزل رو تغییر بدم با افراد مختلف هم صحبت بشم با آداب و رسوم مختلف آشنا بشم با افراد با زبان های دیگر داد و ستد داشته باشم، کارهای متفاوت رو تجربه کنم.

    ولی متاسفانه یا خوشبختانه همسرم دقیقا نقطه مقابل من است و از هیچ تغییر و تحول نه تنها استقبال نمی کند بلکه با آن مقابله می کند و حالش از تغییر روتین زندگی بد می شود.

    حال من نمی دانم این خصلت چقدر خوب یا بد است ولی در قسمت کار و بار فکر می کنم خوب نباشه چون باعث میشه نتونی در کار خاصی تمرکز کنی و اون رو به سرانجام برسانی.

    ادامه تمرین:

    (این قسمت بالا رو دیشب نوشتم قبل از اینکه فایل رو گوش کنم و پاسخ سوال رو دادم خواستم برم تمرین رو هم بخونم دیدیم سایت بالا نمیاد، برای همین ادامه اش رو امروز صبح اول با شنیدن سوال از زبان استاد شروع به نوشتن می کنم.)

    استاد از تغییر معلم یا مدیر و کارمند گفتند که در قسمت متنی نبود، من نسبت به تغییر معلم مقاومت داشتم و اصلا دوست نداشتم که معلمم یا مربی ام تغییر کنه ولی الان دیگه اینگونه نیستم و اگر در دوره آموزشی باشم و مربی تغییر کنه، مقاومتی ندارم و حواسم رو جمع می کنم که چیز جدید یاد بگیریم

    یک مثال تغییر در تکنولوژی یادم اومد که اولین بار که کارت عابر بانک اومد فقط به اونایی می‌دادند که گردش حساب بالایی داشتند. من وقتی فهمیدم همچنین تکنولوژی هست از برادر همسرم که در بانک بود راهنمایی خواستم، گفت باید 50 هزار تومان پول تو حساب ات باشه تا برات کارت بانکی صادر کنیم، (سال 81 بود تقریبا 21 سال پیش که حقوق یه معلم 120 هزار تومان بود) من از همسرم خواستم که این مبلغ رو تو حسابم بریزه که بتونم یه کارت بانکی درست کنم و کارت بانکی رو درست کردم و چه حس خوبی داشت،که تقریبا اولین نفری بودم در بین آشنایان که از همچنین تکنولوژی جدیدی استفاده کردم.

    موقعی که تازه ازدواج کرده بودم کار همسرم در شهرستان دیگه ای بود، من از این که برم اون شهرستان زندگی کنم میترسیدم چون در مورد اون شهرستان حرف های زیادی مبنی بر ناامینی و خشونت شنیده بودم برا همین موقعی که دیگه مجبور به رفتن شدیم به همسرم گفتم که من خونه جدا نمیخوام یه خونه ای بگیر که صاحب خونه که اگه پیر زن تنها باشه باز بهتره که من تنها نباشم. خلاصه ما هم رفتیم مستاجر یه خانم مسن و با حال شدیم. وقتی رفتم اونجا و تقریبا 2سال مستاجر اون خانم بودیم بعد دو سال خونه مستقل گرفتیم من جز خوبی و مهربانی از اون مردم ندیدم و از نظر امکانات از امیدیه بهتر بود و این هم از تغییری که به نفع ما تمام شد

    من همیشه از تغییرات خوشم میومد ولی هیچ وقت به این فکر نکردم که میشه از تغییرات درس گرفت و باید یه جور دیگه به تغییرات نگاه کرد و میشه درس های نهفته در دل تغییرات را پیدا کرد و از آنها بهره برد.

    استاد با راهنمایی های شما؛

    زندگی داره روز به روز قشنگ تر و زیبا تر میشه. وقتی توجه و تمرکزت رو از بیرون می‌گیری و روی خودت میذاری، روی پندار و رفتار و گفتار و کردارت میذاری و سعی در بهبود اون داری، اونوقته که زندگی قشنگی هاش رو بهت نشون میده و پر میشی از حس خوب بودن در این دنیای زیبا و قشنگ.

    اگر تغییرات نبود، هیچ وقت یه تخمک به جنین تبدیل نمی شد و هیچ جنبده ای پدید نمی آمد.

    با تغییرات است که دنیا در حال گسترش است

    در پناه حق همه ی ما روز به روز توحیدی تر و سعادتمند تر باشیم الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 176 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2973 روز

      بنام الله

      سلام ودرود فراوان به دوست خلاق وارزشمندم

      رضوان عزیزم چقدر لذت بردم از کامنتت دقیقا چه اشاره خوبی کردی داریم یاد میگیریم از تغییرات از زاویه ای نگاه کنیم ودرس بگیریم

      مثال اگر تغییرات نبود، هیچ وقت یه تخمک به جنین تبدیل نمی شد و هیچ جنبده ای پدید نمی آمد. خیلی برام قابل تامل وتحسین برانگیز بود دوست عزیزم وبسیار ازت سپاسگزارم که این احساس عالی برام رقم زدی هرچند به لطف خدا امروز بی نظیر بود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      ژینا صالحی گفته:
      مدت عضویت: 729 روز

      (به نام خداوند یکتای هدایتگر)

      سلام بهت رضوان عزیزم

      ازت ممونم بابت کامنت قشنگی که نوشتی و نکاتی که یادآور شدی

      چقدرررر مثال آخر کامنتت رو دوست داشتم واقعا یکی از مثال های تامل برانگیز از روند تغییر و تکامل رشد نه ماهه ی جنین هست

      که با هر بار مطالعه کردنش از قدرت خدا شگفت زده میشم!!

      اینکه چطور فقط از یک سلول شروع میشه و آروم آروم تبدیل به یه جنین کامل میشه ، مثالی بسیار زیبا از تغییره.

      بازم ازت ممنونم دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 1357 روز

      سلام وعرض ادب

      اگرتغییرات نبود هیچوقت یک تخمک به جنین تبدیل نمی شد و هیچ جنبنده ای پدید نمی آمد

      چه باور بی نظیری

      چقدر با خوندنش لذت بردم وقتی انقدر تغییر روعادی و لازم ومهم بدونیم دیگه جایی برای مقاومت نمیمونه

      تغییر باید باشه برای بقا برای رشد برای راحتی بیشتر برای لذت بیشتر برای گسترش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1271 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۗ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ» (برای انسان از پیش رو و پشت سر، مأمورانی است که همواره او را به فرمان خدا حفظ میکنند. یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمیدهد تا آنکه آنان آنچه را در وجودشان قرار دارد تغییر دهند. و هنگامی که خدا نسبت به ملتی آسیب و گزند بخواهد هیچ راه بازگشتی نیست؛ زیرا برای آنان جز خدا هیچ یاوری نخواهد بود ؛ رعد 11)

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان بزرگوارم در این سایت. الهی که در پناه رب العالمین همواره شادکام و سلامت باشید و حال دلتون عالی باشه.

    چند سال پیش یه کلیپ توی فضای مجازی منتشر شده بود که احتمالاً دیدینش یه آقایی بود توی جنگل یه آهو میبینه و داره فیلم میگیره هیجان زده میشه میگه: «دوستان عزیز هم اکنون آهو، آهو» حالا من بهتون میگم «دوستان عزیز هم اکنون باران ، دوستان عزیز هم اکنون رحمت الهی ، دوستان عزیز هم اکنون هدایت و نشانه»

    وقتی داشتم از پنجره بارون رو تماشا می‌کردم و از صدای بارون و رعد و برق لذت می‌بردم گفتم خدایا با من حرف بزن … زنبور عسل توی وحی تو سهم داره، خیر سرم من اشرف مخلوقاتت هستم ، مگه میشه تو با من حرف نزنی …؟!

    چند لحظه بعدش اومدم سراغ گوشی و دیدم یکی از دستان خداوند، روی یکی از گروه های تلگرام یه کلیپ 10 ثانیه ای فرستاده. که قسمتی از این آیه توی کلیپ نوشته شده همراه با صدای اذان موذن زاده، الله اکبـر … «قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْهَا وَمِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ» (بگو: خدا شما را از آن [سختی ها] و از هر اندوهی نجات می دهد، باز شما به او شرک می ورزید).

    این صدای اذان برای من نوید بخش اتفاقات و خبرهای خیلی خوبه. هر وقت از رب العالمین درخواست نشانه و هدایت کردم و نشانه من رو صدای اذان قرار داد بعدش یه اتفاق بسیار خوشایند برام رقم زد. سری قبل صاحب خونه بهم پیام داد که برای قراداد جدید، پول پیش خونه رو افزایش داده بود. و من چون شرایطش رو نداشتم ظرف یه ماه، گفتم خدایا خودت حلش کن، من وام نمیگیرم. با اجازه ات خونه رو پس میدم به صاحبش میرم یه چادر مسافرتی میخرم توش زندگی میکنم ولی وام نمیگیرم… چند لحظه بعد یه پیام صوتی دریافت کردم که صدای اذان بود… گفتم خداوند جوابمو داد. الله اکبـر ، و یه صدایی توی قلبم گفت: منم که دستام سقف اتاقت میشه ، نگران نباش. از وقتی از رب العالمین درخواست کردم تا وقتی صاحب خونه بهم پیام داد «فلانی نیازی به افزایش پول پیش نیست، مهم شخصیت شماست که برام ارزشمنده، با همون پول پیش قرارداد پارسال برات تمدید میکنم» فقط و فقط 15 دقیقه طول کشید …

    الله اکبـر …

    دغدغه و نگرانی ما هر چقدر بزرگ باشه ، الله اکبر

    روبروی ما هر قدرت و هر شخصی باشه، الله اکبر

    خداست که از همه برتر و بالاتر و قدرتمندتره، نگران چی هستی ، یاد جمله معروف خانم شهریاری می افتم «کجا دنبال چی بگردم؟!»

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    بریم سراغ تمرین این فایل …

    (مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    دوتا تغییر عمده و بسیار چالش برانگیز پیش روی زندگیم دارم. اول از همه که به نظرم میرسه تمرکز زیادی رو داره ازم میگیره و از جلسه دوم شیوه حل مسائل متوجه این پاشنه آشیلم شدم موضوع زندگی مشترک منه که از وقتی شروع کردم روی خودم کار کردن متوجه شدم که من و این انسان عزیز و گرانقدری که توی زندگیمه تقریباً هیچ شباهتی به همدیگه نداریم و هر کدوم متعلق به یه مدار دیگه هستیم و هر چقدر من بیشتر روی خودم کار میکنم این کنتراست شدیدتر هم میشه و مطمئنم دیر یا زود جهان هستی بین ما فاصله میندازه، حالا اینجا من بخاطر یه سری ترسها و دلسوزی ها و ترمزهای ذهنی نمی‌ذارم جهان کارشو انجام بده. همش میخوام ادای قهرمان‌ها رو دربیارم و هر بار جهان هستی با یه نوازشی بهم میگه: آقای سوپرمن، لطفاً بشین سر جات ادای خدا رو درنیار… ولی من مشرک و بی ایمان وارد ترسهام نمیشم و همش پام روی ترمز دلسوزی و قهرمان بازیه و در برابر تغییر مقاومت میکنم. با اینکه رابطه عاشقانه درخواست خودم بوده ولی خودم هم در برابر تغییر مقاومت نشون دادم.

    و‌ موضوع دوم در رابطه با شغل منه که با توجه به درخواست های من برای اینکه شرایط بهتری داشته باشم و انسان مفید تری باشم، توی شرایط شغلیم جهان هر بار به شکلی بهم این هینت رو میده که باید تغییر کنی، اگه اینجا بمونی فاسد میشی، اگه اینجا بمونی نمیتونی ایده هات رو اجرا کنی. من به وضوح دارم میبینم آینده این صنعت به چه شکله، هر پالایشگاه جدیدی که ساخته میشه مکانیزم‌های پیشگیری و کنترل حریق، مدرن تر و هوشمندتر میشه و هر روز نیاز به نیروی انسانی کمتر میشه. شاید این موضوع تا پایان بازنشستگی من محقق نشه ولی آیا این اون ماموریتیه که خداوند برای من در نظر گرفته بود؟ آیا این اون ماموریتی بود که حتی کوه ها حاضر نشدن امانت الهی رو بر عهده بگیرن و این ماموریت به انسان سپرده شد ؟؟؟ وقتی به سوی خداوند برگشتم بگم خدایا من تمام این سالها N کیلومتر شیلنگ پهن کردم و N هزار متر مکعب آب هدر دادم …

    «هَیْهَاتَ مَا ذلِکَ الظَّنُّ بِکَ ، وَلاَ الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِکَ»

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    در حال حاضر که روی آموزشهای سایت و مخصوصاً موضوع توحید و در کنارش دوره عزت نفس رو دارم کار میکنم. در ادامه قصدشو دارم دوره دوازده قدم، و احساس لیاقت رو دوباره کار کنم و همچنین دوباره برگردم سراغ حل مسائل و در آینده دوره عشق و مودت و روانشناسی ثروت. در کل همین الان هم بیکار ننشستم و دارم تغییراتی رو ایجاد میکنم. در مورد رابطه دارم باورهای جدیدی رو می‌سازم و آگاهانه دارم کنترل ذهن میکنم که یک سری اشتباهات گذشته رو تکرار نکنم و ترمزهایی که شناسایی کردم رو با تکرار‌ و تمرین برطرف کنم ؛ در مورد شرایط شغلم هم هر روز روی یک سری موضوعاتی که مربوط به آزادی مالی میشه دارم کار میکنم ، باورها و الگوهای هم جهت با خواسته ام رو پیدا میکنم. از طرفی یه سری کتابها و جزوه ها تهیه کردم در مورد یه موضوعی که بهش علاقه دارم و دارم مطالعه اش میکنم.

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری در گذشته من آدمی بودم (هنوزم تا حد زیادی هستم) که در برابر تغییر مقاومت نشون میدادم. همیشه وقتی یه تغییری حاصل شده نهایتاً نتیجه اش خوب شده در مورد کارم بارها این موضوع رو تجربه کردم که وقتی یه تغییری شروع میشد اولش مقاومت داشتم ولی بعداً متوجه شدم چقدر خوب شد که این تغییر رخ داد. چند سال پیش رئیس اداره عوض شد، همه دربرابر رئیس جدید گارد گرفتن. من از همون اول با این موضوع کنار اومدم. و پذیرفتم و اتفاقاً بعداً دیدم چقدر از نفر قبلی آدم بهتریه.

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    یادمه سالها پیش که یه جوون 24 ساله بودم و توی نیروی دریایی شاغل بودم با همین ذهنیت تغییر (البته با باورهای غلط) تصمیم گرفتم شغلم رو رها کنم و برم سراغ یه شغل جدید. البته کلی هم چک و لگد خوردم اونم بخاطر تغییر شغل نبود ، که بخاطر باورهای غلط خودم بود. چون من تکاملم رو طی نکرده بودم. میتونست اون چک و لگد ها هم نباشه. من به صورت ناگهانی مثل یک سامورایی شرافتمند هاراگیری کرده بودم. مدتی طول کشید و در شرایط فعلی قرار گرفتم. شرایط فعلی کارم خیلی شرایط ایده آلیه با باور اکثریت جامعه اما این اون چیزی نیست که منو خوشحال کنه.

    وقتی توحید سرلوحه کار آدم قرار بگیره و باور داشته باشی که در مدار توحید هر تغییری باعث رشد و پیشرفته، حتی اگه ظاهر تغییر برامون کراهت داشته باشه ولی نهایتاً نتیجه به نفع ماست. «وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ»

    اگه قرار بر تغییر نکردن بود ما هنوز غارنشین بودیم.

    مسیر توحید یعنی تکامل یعنی تغییر.

    مسیر توحید و هدایت رب العالمین یعنی من دستم توی دست خداست و هر بار یک مدار یک مدار میرم بالاتر و این یعنی تغییر.

    یادم باشه که از این به بعد از تغییر و تجربیات جدید استقبال کنم.

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    الان که کامنتم رو نوشتم ساعت 2:20 است ولی یه ارور روی سایته که اجازه ارسال کامنت رو نمیده پس حتماً الان وقتش نیست. یه کپی از کامنتم توی یادداشت گوشی نگه داشتم تا در زمان مناسب ارسالش کنم. توکل بر خدا.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 194 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2225 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام به حمید حنیف و مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم

      این درخواست شما از خداوند:

      “”وقتی داشتم از پنجره بارون رو تماشا می‌کردم و از صدای بارون و رعد و برق لذت می‌بردم گفتم خدایا با من حرف بزن … زنبور عسل توی وحی تو سهم داره، خیر سرم من اشرف مخلوقاتت هستم ، مگه میشه تو با من حرف نزنی …؟!””

      دقیقا درخواستی بود که لحظاتی قبل منم از خدا خواستم ولی من شینا رو گفتم، نه زنبور عسل. قبل از نماز کامنت شینا رو خونده بودم که چطور هم صدای خدا را شنیده و هم نجوای شیطان رو تشخیص داده، موقع راز و نیاز با خدای مهربون، باران شروع به باریدن کرد و منم همچنین درخواستی رو از خدا کردم که خدایا همونطور که واضح و روشن با شینا صحبت می کنی با من حرف بزن.

      بعد هدایت شدم به کامنت شما، وقتی به این قسمت رسیدم خنده ام گرفت.

      حمید عزیز ان شاءالله بتونی به زودی زود تغییرات مثبت رو در خودت ایجاد کنی و از نشتی انرژی جلوگیری کنی. آخه شما چرا اجاز میدی انرژی نشتی کنه شما که آتش‌نشان هستی و جلوی نشتی ها رو می گیری.( کلی لبخند)

      در پناه حق سعادتمند و ثروتمند و توحیدی باشی، مرد بزرگ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      شیرین حمزه ای گفته:
      مدت عضویت: 2689 روز

      بنام خدای هدایتگر..

      درودبربنده ی توحیدی وارزشمندخداوندحمیدعزیز

      اول یه تشکرویژه میکنم بابت کامنت هایی که سراسرنوروآگاهی رب درش جاریه وشمابادستان مبارکتون به نگارش درمیارین که همیشه برای من هدایت کننده بوده نوشته هاتون، خدازوشکربرای وجود وحضور ارزشمندتون دراین خانواده توحیدی.. واینکه خداوندپاسخ میده درخواست های ماروحتی قبل ازاینکه اون درخواست درذهن مابوجودبیاد، چون خواسته های ما هم صاحبش خداونده پس قبل ازمابهش اگاهه وبعدماآگاه میشیم.. چندروزپیش من شب دلم خواست که برای فردا قلیه ماهی داشته باشیم یرای ناهار، داشتم باخودم فکزمیکردم که بایدبرم سبزی یگیرم ماهی بگیرم دیدم کلی بایداینوروانوربرم برای خریدداشتم فکرمیکردم که به جاش چیزی درست کنم که دردسترس هست وبزورمیخواستم میل وعلاقه به یک غذای دیگه رودرخودم بوجودبیارم، ازاونجایی که شاگردعباسمنشم گفتم خواسته هاهمیشه پاسخش ازقبل داده شده توسط خدا پس روی خودش حساب کن خدازوچه دیدی شاید برات اورددرخونه.. چندلحظه بعدش خواهرزادم زنگ زدکه شب کاره وفرداصبح میخوادبیادازسرکارمسقیم خونه ما، وگفت که یه چیزی میخوام برات بیارم که خیلی دوست داری، سریع گفتم قلیه ماهی؟؟ گفت ازکجامیدونستی، آره، چون توقلیه ماهی های آشپزخونه فولاد رودوست داری.. وتعریف کردکه چی شده که اضاف اومده غذا که میخوادبیاره برای من، گفت که امروز یکی ازهمکارام یه دفعه گفته مریضه ونمیاد ومن به جاش مجبورشدم شیفت شب هم بمونم، واینکه یه همکاردیگ ام هم قبل ازاینکه شام بیارن برامون کاری براش پیش اومدورفت مرخصی وغذای اونم موند، واینطوری شدکه الان چندتا غذا اضاف هست میخوام بیارم واسه توکه دوست داری.. یعنی خدا قبل ازاینکه من بخوام وبگم برای خواسته ی من تدارکشودیده بود واجابت کرده بود، نه تنهامن غذای موردعلاقموخوردم که دیگ مجبورنبودم برای برادرم هم بخوام ناهاردرست کنم غذابرای اونم بود.

      بااین مثال خواستم بگم اگرتغییردرچیزی به قلبت الهام شده یعنی این تغییرخواسته خداوندهست واجابتش وراه اجابتش هم بعهده خودشه وخودش اینوضمانت کرده، وفقط باید ازقدرت تغییرودرخواست، که نعمت بزرگ خداوندبه ماهست لذت ببریم وسپاسگزارباشیم برای این نعمتی که به ما انسان هابخشیده..

      برای شما دوست ارزشمندم آرزو میکنم لحظه لحظه نورهدایت خداوندبرقلب وذهتون جاری باشه وهمواره روی جریان هدایت اسانی خودش سوارباشین ولذت ببرین ازمسیرزندگی… آمیین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1904 روز

        سلام به شیرینِ عزیز.

        خواسته ای اومد تو ذهنم مجدد که سپردمش دست الله.

        گهگاهی نجوا میاد که بگه چطوری و … من رهاش میکنم و روی خدا حساب میکنم.

        دقایقی پیش که فکرم دوباره روی خواسته ام رفته بود، چند مورد هم بهش اصافه کردم و نوشتم و رهاش کردم.

        کامنت شما برام دقیقا نشونه بود در موردِ خواسته ام:

        خواسته ها همیشه پاسخش از قبل داده شده توسط خدا، پس روی خودش حساب کن.

        از این مستقیم تر دیگه نمیشه خدا باهام صحبت کنه.

        الهی شکر.

        مرسی که مثالِ قلیه ماهی رو نوشتی (نوشِ جانت) و باعث شدی توجهم مجدد به فقط روی خدا حساب کن جلب بشه.

        نور خداوند بتابه به هر لحظه از زندگیت شیرین جان.

        خداوندا تو خودت میگی صدای من بلندتر از صدای شیطانه، دست من بالاتر از دست های دیگه است، عاشقتم که انقدر بی نقص و کامل و بی نهایتی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1205 روز

      سلام ودرود من راازشهر زیبای یزد پذیرا باشید

      حمید جان عزیز. دوست همفرکانسی من. بخاطر این کامنت سراسر آگاهی وپیام خدا بی نهایت سپاسگزارم

      وقتی از خداوند هدایت میخوای ودست خداراباز می‌گذاری هدایت ها میاد واین بار به وسیله‌ی یکی از بهترین دست هایش حمید عزیز برام پیام فرستاد. که نترس ونگران نباش. من هستم. قدرت دست منه. هیچ قدرتی بالای دست من نیست

      امشب یه اتفاقی افتاد که بدجور دلم شکست. حالم گرفته شد. ولی توی دلم مرتب میگفتم قدرت فقط دست توهه تو کمکم کن. تو هدایتم کن

      خدایا به وضوح میبینم که باید تعییر کنم وبه استقبال تغییرات جدید رفتم. گاهی کنترل ذهن سخت میشه. ولی تسلیم شدم. یه دوش گرفتم وگفتم خدایا تو بگو. تو کمکم کن. برای کار دیگه ای وارد ایمیلم شدم که هدایت شدم به کامنت شما. دلم ارام شد.

      دوست خوبم ممنون وسپاسگزارم بخاطر اینکه کامنت نوشتید.

      منم هدف این مدتم را روابط گذاشتم. وهرروز دارم از همسرم فرکانسی دور تر میشم. ولی باور های غلط ترس ها جلوی کار جهان رامیگیره. هربار به دلیلی.

      مطمعنم خدا کمک وهدایتم میکنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      تینا خوشبخت گفته:
      مدت عضویت: 1237 روز

      سلام بر برادر توحیدیم حمید امیری

      آقا بسی کامنت شما برام لذتبخش بود و امروزم و ساخت

      سپاسگزارم که وقت می زارین و کامنت ارسال می کنید.

      آل موست آل ویز کامنت های شما رو می خونم و غرق در حال خوب میشم،

      اما این کامنت خصوصا پارت اولش یه رنگ و بوی دیگه ای برام داشت !!!

      ( داشتم از پنجره بارون رو تماشا می‌کردم و از صدای بارون و رعد و برق لذت می‌بردم گفتم خدایا با من حرف بزن … زنبور عسل توی وحی تو سهم داره، خیر سرم من اشرف مخلوقاتت هستم ، مگه میشه تو با من حرف نزنی …؟! )

      این تکه رو هم که داشتم می خوندم از ذهنم رد شد که شاید وقتشه منم این صحبت رو با خدای خودم داشته باشم و ازش بخوام برام نشونه هاش رو بفرسته ،

      بلیو ایت اور نات در کسری از ثانیه یه نوتیفیکیشنی بالای گوشیم ظاهر شد، از یکی از باشگاه هایی که دنبالش می کردم و بابت مسیر و هزینه بالا پایینشون می کردم اومد ( خیلی مختصر بگم هزینه هر جلسه اینها حدود 800 هزار تومنه که خب برای من خیلی قابل توجه هست و برای همین پروسه انتخاب و … طولانی شده)

      پیام این بود :

      Good afternoon, you are on the list of clients who won a free trial lesson

      You can use the certificate until the end of next week

      When would be a convenient time for you to sign up?)

      اگه این نشونه نیست پس چیه ؟

      قبول استاد من دیوانه شدم از دیدن این نشونه ؛)

      خلاصه که در این برهه از زندگی،

      بین تموم دوستانی که کامنت هاشون رو می خونم و لذت می برم،

      با کامنت های شما گویا هم مدارترم .

      لطفا بیشتر کامنت بزارید و مثل قبل طولانی یییی .

      الهی که به زودی زود به مدار و فرکانس عالی خواسته هاتون دست پیدا کنید.

      سلامت و شاد و پر روزی باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مصطفی افشار گفته:
      مدت عضویت: 1077 روز

      سلام اقا حمید چه عکس زیبایی از خودتون گزاشتین بسیار زیباست ی هماهنگی بین‌ شما و طبیعت تو عکس هست‌ توی رنگ بندی‌.

      توی چهره تون لباستون و اون فضا انگار هماهنگی رخ داده براتون زیباست عکستون

      هر کامنتی که رد پای خداوند هست توش میشینه ب دل و جان ادم

      گفتگوی توحیدی تون برای موندن توی مسیر زیبا بود و اجابت خداوند و یاریش خداوند هیچ موقع دیر نمیکنه اگر باروش کنیم و جا نزنیم

      هیچ قدرتی بالاتر از خداوند نیست هر کی باورش کنه ب نفع خودشه هر کی براش جهاد کنه ب نفع خودشه

      ب قول خودتون همچی توحیده تقواست حساب نکردن روی بقیست

      مرز باریکیه بین معجزه و سر در گمی و اینکه بزار خودم درستش کنم خودم ی فکری کنم براش ن تو همین ک روی خدا حساب کنی کافیه همین ک گفتگوی ذهتتو کنترل کنی کافیه ممنون از کامنتتون دارم از شما و بقیه دوستان و این سایت یاد میگیرم البته دارم میخونم در این حد هم ب وجد میام از توحید خدایا شکرت

      خدا حافظتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1945 روز

      به نام خدا

      سلام حمید عزیز

      خوب ی برادر ؟؟!!!!

      چقدر دلم برات تنگ شده بود

      خیلی وقت بود که نشده بود برات کامنت بذارم اما کامنت هات رو می‌خوندم و کیف میکردم

      آقا چه عکس زیبایی گذاشتی بیا حالا که بهت نزدیکتر شدم برای پروفایل من هم عکس بذاربرادر من هر کاری میکنم نمیشه

      راستی من کنگان هستم تا شما ی ساعت کمتر فاصله دارم اما جهان با قوانین کار می‌کنه اگر در مدار هم باشیم میبینیم هم رو

      ولی من 16 روز هست که اینجا هستم و قرارع یکی دوروز دیگه برگردم

      آقا بی نهایت اینجا لذت بردم با اینکه برای کار اومدم ولی بخدا کلی کیف کردم وار هوای خوب و پاک و تمیز از بودن با آدم های خوب

      از دریا و ساحل قشنگ و پاک که نگم برات خودت بهتر میدونی چی میگم

      من اینجا توی خونه ی آقایی به اسم اسماعیل کنگانی کار میکنم و قرارع خونش رو خوشگل کنم و بهش تحویل بدم آقا چقدر این مرد نازنین هست و چقدر بزرگوار و مهربان و دوست داشتنی خیلی خوشحال شدم که با چنین انسان های شریفی آشنا شدم و همه این ها از لطف خداست

      حمید جان برای تو هم آروزی موفقیت میکنم امیدوارم شاد باشی و موفق

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1271 روز

        سلام و درود فراوان جواد عزیز.

        الهی که حال دلت عالی عالی باشه و در پناه رب العالمین بینهایت متنعم و ثروتمند باشی. جواد جان منو ببخش که اینقدر با تاخیر کامنتتو جواب میدم.

        اون روزهایی که کامنتتو دریافت کردم فکر میکنم هفته روزکار بودم و شب وقتی برمیگشتم خوابگاه خیلی خسته بودم. این خستگی ها جمع شد و هفته بعدش چند روز منو ناک اوت کرد. الهی که در بهترین زمان و مکان و شرایط بتونم ببینمت. خدا رو صد هزار مرتبه شکر که توی زمان بسیار خوبی اومدی جنوب رو دیدی. اونم شهر کنگان که ساحل قشنگی داره. و کلی مغازه ته لنجی.الهی که همیشه شاد و سلامت و موفق باشی. در پناه رب العالمین باشی.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    فاطمه و رسول گفته:
    مدت عضویت: 1082 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم

    و همه ی دوستای بهشتیم

    خب تغییراتی که منجر به اتفاقات خوبی تو زندگیم شدن واوایل مقاومت داشتم :

    هرچند تو‌فیلم چکاپ فرکانسی مون کامل تر برای شما توضیح دادم اما اینجا مجدد بنابر سوال فایل مینویسم .

    اولین و شدیدترین مقاومتم به عضویت رسول جان در این سایت و گوش دادن به فایل هاتون بود استاد عزیزم

    واقعا تا فایلی نگاه میکرد مقاومت داشتم بهش چون سه سالی بودکه ما تو‌دوره یکی از اساتید ایران بودیم و من میگفتم همون باید ادامه بدیم و نسبت به تغییر کردن و استاد عوض کردن مقاومت شدیدی داشتم و زورکی میخواستم رسول هم منصرف کنم اما ایشون اصلا به من اصراری نداشت که عضوسایت بشم و خیلی راحت گفت من مسیرم الان این استاد هست و شماهم با اون استاد ادامه بده مگه حتما باید با یه استاد کارکنیم هردو مختاریم و آزادیم ، این حرف تیرخلاص رو زد و من فهمیدم تغییرش جدی هست که انقدر محکم پاش وایساده .

    تضادی رخ داد با اینکه مربوط به خودم بود ایشون رو مقصر دونستم و جالبه عکس العمل های رسول که میگفت باشه من مسئول این اتفاقم و میرفت پیاده روی یا تو اتاق که فایل گوش کنه و هرکاری میکردم خدایی عصبانی کنم نشد که نشد

    ( اعتراف میکنم به لجبازی خودم از سر غرورم ) اتفاقا هرروز آرامتر و بی خیال تر میشد .

    دیگه کنجکاو شدم و از سر کنجکاوی که اینهمه تغییر وحرف نزدن وساکت موندن خیلی عجیبه و اومدم ببینم تو گوشیش چه فایلی گوش میده که گفت درباره قرآن استاد فایل داره خواستی گوش کن خیلی زیباست بازم نگفت برو سایت (من عاشقتم )

    گفت فقط گوش کن اما من از اینهمه تغییر و آرامش عجیبیش اینکه با فایلها داره زندگی میکنه جذب سایت شدم و درعرض 12دقیقه عضوشدم و فایل های حزن در قرآن و حجاب منو دیوونه کرد اون شب تاصبح پای

    لپ تاپ فقط فایلها تو گوشم اشک میریختم که خدایا من انقدرشرک داشتم اما تو هرگز تنهام نذاشتی ، خدایاشکرت

    این تغییرات رسول جان و این کنجکاوی های من همه وهمه از طرف خودت بوده خدایا شکرت که هدایتم میکنی.

    درست سه روز بعدمن کل سهم هامون تو بورس فروختم چون به شدت این سهم ها درگیرکرده بودن ذهنمو و همه چی رو وابسته به رشد اونا میدونستم و همین جا گفتم من یکی از شرکهام همینه که ایمان به قدرت ورزق خدا نذارم وچسبیدم به رشد سهم و بدون مقاومت فروختم ورسول هدایت شد به ثبت نام ماشین و انجام داد وواریز کرد و من گفتم بقیه پول شش ماه بعد چه جوری میخوای بدی اون وقت ؟؟گفت نمیدونم اما باید انجام میدادم

    درست بیست روز مونده به واریز پول ماشین ، خونه پدری که دو سالی بود برا فروش گذاشته بودن فروش رفت

    و پول جورشد و ایمان مون بیشترشد به مسیرتوحیدی وقدرت خدا و همچنان پرانگیزه ترشدیم .

    به لطف خدا و آگاهی های شما استاد عزیزم

    مهمترین چیزی که خیلی باعث تغییرمن شد

    کم شدن احساس گناهم بود چون آدم به شدت مذهبی با باورهای شرک بودم .

    خیلی بها دادم برا تغییر کردن تو شخصیتم وپاش موندم.

    تو دوره مقدس 12قدم عملا روزی چهارساعت میخوابیدم فقط فایل گوش میدادم که درونم تغییرکنه و چقدر زمان برد برای من 15ماهی طول کشید تامن مسئولیت پذیری رو یاد بگیرم و سکوت کردن یاد بگیرم وعملی انجام بدم و قشنگ خودم متوجه بودم که این تغییرات داره رشدم میده چون نتایج خوبی وارد زندگیم میشد ودارن میشه خداروشکر.

    تغییر که چه عرض کنم کلا با کنار گذاشتن مقاومتم وعضویتم درسایت و خرید دوره ها وانجام تمرین ها جهان درونم زیباتر داره میشه و اقیانوسی از زیبابینی و زیبا اندیشی را پیدا کردم و عظمت درونم مخصوصا تو دوره احساس لیاقت .

    حالا یه فلاش بک بزنم به سالهای قبل وتغییراتم :

    یکی اینکه خونه ی پدرم اکثرا دیر میخوابیدم و سرگرم دانشگاه وجزوه و تدریس بودم وسه ماه بعداز اتمام دانشگاه

    عقد کردم و تو زمان نامزدی ما خیلی زمان گذاشتیم برا شناخت همدیگه و خانواده ها هم انصافا همکاری کردن دمشون گرم

    کلی سفر رفتیم و کلی حرف زدیم و همین حرف زدنها منجر به تجربه بیشتر ازهم شد

    من که اغلب دیر از خواب بیدارمیشدم بحز سه روز که در هفته دانشگاه میرفتم

    باقی روزها میخوابیدم تا لنگ ظهر …

    حالا مواجه شدم با یه خانواده خیلی سحرخیز که به شدت هم صبحانه خور و متنوع هستن (منظورم رسول جان وخانواده شون )

    خب تو نه ماه نامزدی تمرین میکردم

    اوایل صبحهایی که زودبیدارمیشدم مثل این مرغ هایی بودم که میرن تو آفتاب و چرت میزنن و قید دونه خوردن هم میزنن و به افق خیره میشن که بخوابن ..

    خلاصه کم کم ساعت 12ظهر شد 10,و ساعت 10صبح شد ساعت 8صبح و ساعت 8صبح رسید به ساعت 5

    اما شش ماهی طول کشید برام تا عادت کنم

    اما عالی بود این سحرخیزی

    چون ورزش میکردم وپیاده روی میرفتم

    ناهارم و کارهای خونه رو زودتر انجام میدادم و خلاصه وقت بیشتری دراختیار داشتم و حالا انرژیم کاملا بیشتر احساس میکردم و خودم خیلی حال میکردم و انگیزه میگرفتم و بعدها که بچه هام بدنیا اومدن

    خیلی مستقل رفتار کردم و تونستم از پس شون بربیام به لطف کمک های خدا

    دیگه بی خوابی ها تو دوران نوزادی خیلی اذیتم نکرد و وابسته به کمک کسی نشدم چون هرساعتی از شب میخوابیدم دیگه اتوماتیک خودم ساعت پنج ونیم بیدارمیشدم و این تغییر چون قبل از بچه دارشدنم بود خیلی به دادم رسید .

    یا مثل الان که یه سر به سایت زدم و پرانرژی کامنتمو نوشتم دراین هوای بارانی و زیبای کرج .

    یه تغییر دیگه هم بخاطر اینکه رسول جان کارشون شیفت شب کاری داره خیلی جاها منی که اصلا کارهای فنی بلد نبودم خب باعث شد یاد بگیرم و رشد کنم و مستقل بشم

    از تنها خوابیدن در شب تو خونه خودمون

    قبل از بچه دارشدن تا آچار فرانسه در دست گرفتن و تعویض شیر ، تا بازکردن شوفاژ و آچار آلن شناختن و هواگیری کردن و رفتن به موتورخونه و شناختن پمپ آب و دکمه های اتصالات و روغن کاری کردن هاش ،نقاشی باغلتک یاد گرفتن و نصب لوستر و درزگیر درو پنجره زدن و خرید خونه رو انجام دادن و چه میدونم تا قصابی کردن و گوشت ومرغ خرد کردن و

    همچنان هم ادامه داره .

    خیلی از این کارها رو بخاطر شغل رسول جان که خونه نبودن یاد گرفتم و کمکم کرد

    تا بتونم تنهایی از پس خیلی از کارها بر بیام ،از همون موقع هم دوست داشتم چون خونه پدرم من تا حالا ازاین کارها نکرده بودم و حالا یه کم فنی یادگرفتن خوب بود برام و احساس خوبی بهم دست میداد و حالمو خوب میکرد و احساس توانمندی میکردم .

    قبل از اینکه پندمیک بشه رسول جان هدایت شد به گذروندن دوره عطاری و گیاهان دارویی و اونجا حجامت کردندو زالو انداختن و تزریق کردن یادگرفت و به منم یاد داد و چقدر مقاومت داشتم اما یاد گرفتم تزریق کنم و بعداز سه ماه که پندمیک شد چقدر به کارمون اومد و در تموم این مدت سالم موندیم خداروشکر.

    تو سفرهم باز تغییر را میپذیریم بعداز دوره ها بیشتر و راحت تر میپذیریم و به یه جای ثابت نمیریم یا به یه جایی که لباسی خریدم ثابت اونجا نمیرم

    با اینکه فاصله خونمون تا مرکز خرید اکومال یه کوچه است اما باز تو اون مرکز هم به بوتیک های مختلف برا خرید میرم و ترسی از محیط جدید ندارم خداروشکر.

    از رستوران جدید که تو سفر امتحان میکنیم و یا بچه ها که فست فود بخوان جاهای مختلف امتحان میکنیم .

    جالبه حتی خونه مادرم ینا میخوام برم از مسیر مختلف میرم یا پیاده روی مون جای ثابتی نیست و تغییر میکنه .

    این روزها بعداز دوره احساس لیاقت

    خیلی دارم آگاهانه تغییر میکنم استاد

    من موهام خیلی بلند بود وهفته پیش داشتم واقعا احساس سنگینی تو ناحیه گردنم میکردم و زمانی زیادی برای مرتب کردن موهام میذاشتم و بعد سوال کردم که چرا انقدر موهاتو بلند کردی آخه ؟؟

    تایید دیگران بود فقط

    من رگه هایی از این تایید ها درونم همچنان دارم پیدا میکنم وعملا بهبود میدم خداروشکر .

    اینکه بقیه بگن چه موهایی داری برام مهم بود

    وای تا حالا رنگ نکردی موهاتو

    چه لخته و چه مشکیه چه بلنده وهزارتاتعریف دیگه

    چه خفن و خاصه !!

    آره استاد واقعا این دلیل تحمل این همه سختی و بلند نگه داشتن موهام بود . وچه قدر مقاومت داشتم تو این 20سالی که موهام هفتادسانت کرده بودم و ذهنم میگفت حیفه بذار بلند بمونه و این جوری قشنگ تری اما همون لحظه که فهمیدم از کجا داره آب میخوره این باورغلط تایید دیگران ،خداشاهده نیم ساعت بعد قیچی دادم به رسول جان وگفتم فقط تا تصمیمم تغییر نکرده سریع کوتاه کن البته طوری که بتونم ببافم وبیست سانتی بمونه و رسول هم نامردی نکرد تا جایی که تونست کوتاه کرد و خوش وخرم میخندید

    بلند شدم جلوی آینه دیدم

    وای موهام عین ایناروس تو فیلم حضرت یوسف شده و خدایا اصلا یه حس بدی داشتم و بعد موهامو دیدم ریخته زمین به اون بلندی ، چیکار کردم و احساسم داشت یه کم بد میشد که سریع موهارو جمع کردم از زمین و حالا مواجه شدم با چهره جدید خودم و از طرفی خنده های رسول با شاهکارش هرچند از اندازه ای که گفتم کوتاه تر زده بود ولی خب صاف ویکدست بود خداروشکر

    رسول بیشترکمدی کرده بود که الان گردنت از من داره قدردانی میکنه و صداش میشنوم که داد میزنه خدایا شکرت هزاران بار .

    این ادم تغییرکرد و منو نجات داد .

    گردنت الان رو به خدا کرده که

    خدایا هرچی رسول میخواد بهش بده …

    اینارو که گفت دیگه نتونستم جلوی آینه قدی وایسم و از شدت خنده ترکیدم و درازکشیدم کف زمین ..

    بعد بچه ها دیدن و گفتن مامان چقدر تغییر کردی

    حالا اولش خودم از دیدن چهره م تعجب میکردم اما بعدش هرکی دید خوشش اومد

    واقعا اون احساس سبکی و وقتی که از زمانم آزاد شد خیلی رهاشدم و لذت میبرم .

    تغییر آگاهانه ی بعدی مون

    تغییر کابینت خونه مون بود اونم چون رسول جان قبلا ام دی اف کار کردن و خودشون میتونن انجام بدن تو برنامه داریم

    بعدی یاد گرفتن طلاسازی از رسول جان تو خونه است که تو برنامه دارم تا خودم یاد بگیرمش و یه بار تجربه کنم .

    احساس خوبیه که خودم کاری برا خودم درست کنم

    سپاسگزارم از شما استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم

    عاشقتونم

    خدا حفظ تون کنه ان شاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 262 رای:
    • -
      رسول خانکی گفته:
      مدت عضویت: 1119 روز

      سلام به فاطمه جانم

      سپاس از 14 سال همدلی و همراهی و مهر و محبتت رفیق

      یه خداقوت جانانه بهت میگم.

      سپاس برای این همه تغییر و تعهد و استواری تو این مسیر توحیدی

      واقعا هنوز خودم تو اطرافیانم ندیدم کسی را که اینقدر با تعهد وقتی قانون را متوجه شد ودرک کرد این همه زمان بزاره برای تغییر شخصیتش

      همسر عزیزم من تمام قد می‌ایستم و برای 577 روز تلاش مستمر و بی‌وقفه کف میزنم.

      این راه اینقدر برات لذت بخش و زیبا بوده که لحظه ای پا پس نکشیدی و هنوز هم وقتی من و بچه ها خوابیم توسایت داری کار میکنی و اکثر مواقع ساعت 2 الی 3 میخوابی و 6: نیم محمد حسن جان را راهی مدرسه میکنی.

      خدارا شاکرم و سپاسگزارم و همه این الطاف را از خودش میدونم که من و شما را هدایت کرد به استاد و دوستان عزیزم در این سایت روحانی.

      مرسی که هستی عزیزم و بهت افتخار میکنم.

      عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
      • -
        hanife sepehri گفته:
        مدت عضویت: 1442 روز

        سلام به آقا رسول عزیز

        من خیلی لذت بردم از این عشقی که نسبت به همسر عزیزتون فاطمه خانم دارید .

        وچقدر هوشمندانه و عاشقانه از همسر دلبند تون سپاس گزاری کردید

        افرین به این سخاوت واین ارامشی که همسر عزیزتون که ازشما تعریف کرد و چقدر خوشحال شدم از اینکه ارامش و تغییر شما اونقدر واضح بوده که فاطمه عزیز تحت تأثیر رفتار های شما قرار گرفته

        وچقدر خندیدم و اون لحظه کوتاه کردن موهای همسرتون رو تصور کردم که چه حالی داشتید .وچقدر خندیدید .من از شما دو عزیز بزرگ وار سپاس گزارم. چون تغییرات شما در زندگی تان بسیار به ما هم کمک میکنه. الگو های بسیار عینی هستید که میتونم ازتون و کامنت های زیبا تون درس بگیرم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2973 روز

      بنام الله

      سلام به دوست عزیز ودوست داشتنیم

      سلام به فاطمه عزیزم

      احسنت عزیز دلم خیلی احساس خوبی گرفتم از کامنتت وکلی هم خندیدم به خصوص آنجایی که از تشبیه مرغ استفاده کردی وبابت کوتاه کردن موهات،

      فاطمه جان من به شما رسول عزیز تبریک میگم وتحسین میکنم این رابطه عالی وبی نظیر شما دو عزیز را

      چقدر ستودنی وتحسین برانگیز هست صداقت وعشق بین شما دو عزیز

      یه تبریک جانانه هم به آقا رسول که

      اینقدر عالی قانون را درک کردند وعمل کردند که روی شما هم اثر گذاشت ومیشه گفت مشوقی شد بطور غیر مستقیم تا شماهم با قوانین آشنا بشید

      خیلی دوستت دارم

      صمیمانه سپاسگزار وجود ارزشمند شما دوعزیز ومحمدحسن جان هستم

      عزیز دلم از صمیم قلبم بهترینها را برات آرزو میکنم

      امیدوارم زندگی ات مملو از ثروت وشادی وانرژی ونور الهی باشد

      میبوسمت

      یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      اعظم گفته:
      مدت عضویت: 896 روز

      سلام به روی ماهت فاطمه جان

      چقدررر لذت بردم از کامنتت عزیزمممم خداروشکر چقدر ازت سپاسگزارم اصلا حس و حالم عوض شد

      چقد خندیدم اونجایی که گفتین موهاتون شبیه ایناروس شده بود واااای مرسییییی ازت

      تو چقدر زیبا نوشتی فاطمه خانوم

      چقد کامنت نابی بود خداروشکر میکنم بهبههههه عشق میکنم با این دوستامممم

      خداجونم مچکرممممممم

      همیشه شاد باشی فاطمه جان همیشه خوشبخت باشی و ثروتمند و سلامت در پناه خداااااا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      دکترای احساس حمید مهدیزاده گفته:
      مدت عضویت: 2357 روز

      سلام و درووووود فاطمه عزیز

      خیلی ممنونم ازت ک میای کامنت میزاری و همیشه کامنتای قشنگ می نویسی

      و تحسین میکنم رابطه عاشقانه قشنگی دارید

      چخ تحولات و تغییرات قشنگی داشتین و پذیرفتین و رشد کردین

      جهان تا بوده همیشه با این تغییرات باعث رشد جهان شده وقتی تسلیم جهان میشیم ما رو با خودش هماهنگ میکنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      آسیه رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 2295 روز

      سلام به فاطمه عزیزم

      دوست پر از آگاهی و پرتلاش

      بسیار بسیار خدا رو شکر میکنم که کامتت های زیبات رو پای فایل های استاد عزیز میخونم و چقدررررررر از تک تک کلماتش بوی عشق و شادی و آرامش رو میشه فهمید .

      بابت تمام دقایقی که وقت میگذاری و روی خودت کار میکنی و تمرنز خودتو آگاهانه گذاشتی رو خواسته هات ، تحسینت میکنم .

      امیدوارم در کنار همسر عزیزت و خونواده گرانقدرت همواره در موفقیت و سلامتی و ثروت و عشق باشی و پروردگار همیشه مهربان حامی و هدایتگر هممون باشه .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      منیژه حکیمیان گفته:
      مدت عضویت: 942 روز

      سلام فاطمه جان خواهر خوب ومهربانم

      چقدر کامنتت را دوست داشتم به دلم نشست به قدری قشنگ توضیح داده ای که تمومش برام قابل لمس بود چه خوب شد که موهات را کوتاه کردی واحساس سبکی کردی احساس لیاقتت قابل تحسینه واین که یه زن قوی ودست به آچار هستید عالیه خواهر خوبم لحظه لحظه ی زندگیت پر از شادی وسلامتی باشه امیدوارم در کنار رسول جان ودختر وپسر گلت همیشه سالم وشاد وخوشبخت باشید ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      hanife sepehri گفته:
      مدت عضویت: 1442 روز

      سلام به فاطمه جان عزیز چقدر لذت بخش بود کامنت زیبای شما من که کلی کیف کردم

      فاطمه عزیزم واقعا عشق شما هم نسبت به همسرتون قابل تحسین است

      این تغییراتی که شما گفتید اونقدر قشنگ نوشتید که من تمام رفتار های شما رو مثل یک فیلم جلو چشم میدیدم

      وچقدر هم خندیدم با اون مثال های خنده دارتون

      مرغ که رفته افتاب بگیره و حال دانه خوردن هم نداره داره چرت میزنه.خخخخخخ

      واینکه موهای زیبایتون رو کوتاه کردین و مثل ایناروس شدین خیلی با حال بود مخصوصا اون لحظه ای که شوکه شدین از دیدن چهره تغییر یافته اتون . وچقدر این تغییر رو به نفع خودتون پذیرفتید که گفتید چقدر سبک شدم .

      فاطمه عزیز پخش شدن شما از شدت خنده هاتون هم برایم قابل تصور بود .

      فاطمه جان اینکه پذیرفتید وباور کردید که تغییرات اقا رسول عزیز بیش از تغیرات شما در طی اون سه سال دنبال کردن استاد قبلی تون بود. به قدری تغییرات زیاد بوده که شما هم کنجکاو شدید بدونید دلیل این همه ارامش اقا رسولتون چیه

      من از خدا سپاس گزاری میکنم بابت هدایت شدنم به این کامنت زیباتون .

      پیروز و سربلند باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      یکتا گفته:
      مدت عضویت: 1598 روز

      سلام فاطمه جان باتشکر از اینهمه ذهنیت خوب و کمک کننده ای که با گفتن تغییرات در دوستان ایجاد می کنی امیدوارم که خود و همسر عزیزت همواره در تغییرات آگاهانه اتان موفق و موید باشید.

      می خواستم خواهش کنم لینک چکاپ فرکانسی خودت را که در توضیحاتت به ان اشاره کردی را برایم بنویسی چون هر جور که درقسمت جستجوها دنبالش گشتم نمی توانم نه چکاپ فرکانسی شما و نه دیگر دوستان که از انتشار چکاپ فرکانسیشون می گویند را پیداکنم. قبلا از لطف و راهنمایی که می کنی بسیارسپاسگزارم️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فاطمه و رسول گفته:
        مدت عضویت: 1082 روز

        سلام به یکتا جانم

        سپاس از لطف ومهرت عزیزم

        چکاپ فرکانسی مربوط به جلسه اول قدم اول از دوره

        مقدس 12قدم هست .

        من در اون دوره چکاپ کامل در دفترم نوشتم و در کامنتهای سایت منتشر نکردم عزیزم .

        فیلم چکاپ فرکانسی مون هم بعداز پایان دوره مقدس 12قدم

        همراه با رسول جان فقط برای خود استاد فرستادم وخداروشکر به دست شون رسید و پیام شونو دریافت کردم که خداروشکر تماشا کردند .

        لینکی از چکاپ فرکانسی مون ندارم یعنی تو کامنتهام اشاره ای بعضی هارو تعریف کردم واز تغییراتم نوشتم مثل بقیه دوستان مون .

        دوستان هم همین طور هستند

        اشاره ای از چکاپ فرکانسی هاشون نوشتن در کامنتهای جلسه اول قدم اول بیشتر میتونین بخونید و پیدا کنین ولذت ببرین .

        خداروشکر میکنم که هم تو دوره مقدس 12قدم و هم در دوره ی احساس لیاقت در کنارمون هستی

        و باهم ، هم کلاسیم نازنینم.

        ان شاالله بزودی خودت چکاپ فرکانسی نتایج خوشگلت رو برای استاد بفرستی یکتا جانم .

        الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: