شیوه مدیریت انتقادات - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-03 00:47:452024-02-14 07:27:00شیوه مدیریت انتقاداتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد نازنینم مریم جون گلم و همه دوستان عزیزم در این سایت بهشتی و فوقالعاده…:)
اول از همه چیز خدارو خیلیی خیلییی زیاد شکر میکنم بابت این فضای فوق العاده بی نظیر و این دوستان خوب و این استاد فوق العاده با این همه آگاهی ارزشمند که بی شک دستی از دستان قدرتمند خداوند هستن که من با استفاده این همه آگاهی های بی نظیر به مسیر مطمئنِ توحید و موفقیت و رستگاری لحظه به لحظه و فقط باهدایت رب سوق داده میشم…
چقدر نتیجه های فوقالعاده گرفتم این هفته:)
چقدر خبر های عالی شنیدم خداروشکر:)
چقدر هدیه های ارزشمندی از اطرافیانم که حتی انتظارشم نداشتم گرفتم خداروشکر:)
چقدر در ادامه این هفته باحال قراره بهم خوش بگذره خداروشکر:)
چقدر از وقتی که تابستون و اوقات و فراغتم تونستم روی خودم کار کنم و واقعا میتونم تاثیرش روی خودم ببینم البته همیشه که برای کارکردن روی خود وقت هست و اما من با اینکه این چندوقت اخیر تایم بیشتری رو دارم به این موضوع اختصاص میدم واقعا میتونم تاثیر های بزرگ و حتی کوچکش رو در واکنش هام به مسائل ببینم و واقعا بابت این تغییرات خدارو شکر میکنم
وقتی آدم شروع میکنه رو خودش کارکردن چقدررررر جالب این مسیر و افکار تغییر میکنن
من از وقتی شروع کردم روی خودم کارکردن با مادرم،باهم یه تصمیم بزرگ گرفتیم و اون تصمیم مهاجرت بود و الان کم کم داره این تصمیم عملی میشه و با کمک تنها الله یکتای خودم انشاالله تا آخر تابستون راهی کشور کانادا خواهم شد این چند وقت هم قبل از اینکه برم به سفارت برای ویزا سعی میکنم که آرامش خودم رو حفظ کنم و سرگرم کارهای مختلف کنم تا در مدار خوب بمونم و نتیجه دلخواهم رو بگیرم توی این مسیر اگه کسی قرار میگرفت که این آگاهی هارو نداره شاید کلی از قدرت هارو به کسایی غیرازخدا میداد شاید کلی نگران میشد از اینکه ویزا نگیره از اینکه شاید بخاطر شرایطش اون کشور ردش کنه و .. و… و… کلی دلیل که میتونه باعث نگرانی آدم بشه و چیزی نیست جز نجواهای شیطان اما من با اینکه هنوز به سفارت نرفتم و ویزا نگرفتم حدودا یکی دو هفته دیگه قراره برم تمام توکلم بر همون خدایی هست که این فکر و این تصمیم رو به ذهن من انداخت و هروقت چیزی غیر از این به ذهن من میرسه به خودم میگم
“تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس خودْ راه بگویدت که چون باید کرد”
و بنظرم مهم این حال خوبست و تنها پناه و تنها کسی که میشه بر اون تکیه کرد همون خدایی هست که ایده هارو به ذهن ما میندازه…
خیلیا بهم میگن که داری ریسک میکنی داری توی سال کنکورت که باید بشینی برای کنکور از الان بخونی مدرسه ثبت نام نکردی و…و…..
اما من فقط اعراض میکنم و مطمئنم جواب خداوند به من جایی بهتر برای درس خوندن هست چون به قول استاد وقتی میخوای یک کاری رو انجام بدی و شاید هم اون اتفاق فعلا نیفتاده باشه اما تو همونجوری رفتار کن که اون اتفاق افتاده و من توکل کردم به خدا…همونی خدایی که خودش میگه از رگ گردن به من نزدیک تره…
درسته این دیدگاهی که من نوشتم تا اینجا یکم طولانی شده اما دوست داشتم که این حس و حال خوب توکل و کارکردن روی خود و تکیه به خدا کردن رو الان دربارش بنویسم و اینجا بگذارم به یادگار :)
درباره هدایت شدن به این فایل بی نظیر هم خدارو واقعا شکر میکنم من یک دفتری دارم که درباره قوانین،تمرین ستاره قطبیم ، موفقیت هام و کلی چیزای خوب دیگه توش مینویسم و مطمئنا این آگاهی های ناب هم بهش اضافه میکنم:)
خدایاشکرت خیلی خفنی خدا:)
چقدر جالب شده که این چند وقت که دارم بیشتر روی خودم کار میکنم و ستاره قطبی روهم جدی گرفتم به طرز شگفت انگیزی چیزایی که توی ستاره قطبیم مینویسم طبق قوانین بدون تغییر خداوند اتفاق میفته خدایا شکرت:))))))
درباره انتقاد پذیری هم من هم بشدت درباره این مورد حساس بودم و هنوز هم البته در این مورد به تسلط صددرصدی نرسیدم ولی واقعا خدایاشکرت که چقدر بهتر شدم چون همین چند وقته پیش یه جمله ساده اما موثری رو از استاد یادگرفتم که گفتن هروقت دیدی بقیه دارن دربارهت چیزی میگن که بنظرت درست و ارزشمند و سازنده نیست مثل همین اعتقاد هلی نابجا توی دلت بگو : عععععع چه جالب شما اینجوری فکر میکنی:))) بعدم نسبت بهش بی توجهی کن و تاااامااااممممم:)و واقعا همین جمله ساده و اما ارزشمند روی من تاثیرگذاشت خدایاشکرت:)
خدایا شکرت:)
خدایاشکرت:)
خدایاشکرت بابت همهچیز:)
عاشقتوووووووووووووووووونمممممممممم
سلام
نمیدونم نام زیباتون چیست اما از کامنتتون خیلی لذت بردم
آرزو میکنم به زودی خبر مهاجرتتون به کانادا رو در سایت بخونم و انرژی مثبت و شادیتونو دریافت کنم اتفاقا خواهر منم به امید خدا یک سال دیگه میخواد راهی کانادا بشه و فکر میکنم از شما یک سال کوچکتر باشه و الان انگلیسیش رو خیلی قوی کرده و حدود یک ساله که بکوب داره رو زبان و موسیقی کار میکنه(مخمونو خورده انقدر انگلیسی حرف زده و آواز خونده خخخ)
خیلی خوشحال شدم که بسیار خوب دارید روی خودتون کار میکنید و احساستون رو خوب نگه میدارید که با احساس خوب اتفاقات عالی برایت رغم میخورد و همچنین میتوانی بسیار خوب عمل کنی
همینطور به فعالیتت ادامه بده و حتی یک روز هم کار بر روی خودت را بیخیال نشو که اگر تنبل شوی و سرگرم چیز های دیگر شوی کم کم به بیراهه میروی
راستی عکس پروفایلتون هم خیلی زیبا و باکیفیت در یک طبیعت بسیار زیبا گرفته شده، عالیه
مخلصم و خیلی دوست دارم
سلام خدمت شما دوست پر انرژی من:)
چقدر خوشحالم و خداروشکر میکنم که برای شروع امروزم من رو هدایت کرد به این پاسخ پرانرژی و پراز محبت شما و من چقدر انرژی گرفتم چقدر قشنگ روزم رو شروع کردم خدایاشکرت
ممنونم بابت این همه حال خوب و زیباییبینی شما:)
چقدر دوستان خوبی میشه توی این سایت فوق العاده پیدا کرد خداجونم واقعا شکرت:)))))
انشاالله که به یاری رب خداوند تمام کسانی که قدم در این مسیر میذارن رو هدایت کنه و خواهرگل شما به تمام آرزوهای قشنگشون برسن :)
چقدر خواهرشما من رو یادم خودم میندازه خخخخ چقدر این اهمیت دادن به هدفشون رو تحسین میکنم دمشون گرم واقعا :)
بازهم ممنونم از شما بابت این همه انرژی فوق العاده دوستتون دارم در پناه حق شادو سلامت باشید
سلام به استاد توحید و عمل سلام به مرد الهی خدا استاد عباس منش فوق العاده خودم
در مورد انتقادات به لطف شما خیلی خوبم، من در فضای مجازی فعالیت دارم یک فعالیت جهانی که جز من کسی در جهان نیست که انجامش بده بماند ک به خاطر عزت نفس پایینی که داشتم و هنوزم دارم خیلی کارمو باارزش نمیدونم و فکر میکنم یه کار معمولیه با اینک ب جز من کسی توی جهان وجود نداره ک انجامش بده….
خب اولش وقتی شروع کردم و پیج زدم در کنار تمجید و تعریف انتقاد هم میشد انتقادهای خیلی مسخره استاد من بینی خیلی کوچیک و خوش فرمی دارم مادرزادی باورتون نمیشه میگفتن چقدر دماغت بزرگه چرا ناخن داری چرا فلان…. دروغ چرا اولاش ناراحت میشدم ک اینا چرا چشم ندارن ببینن یا تحسین کنن این درصورتیه ک من تا حالا ب جز تمجید زیر هیچ پستی کامنت نزاشتم توی دنیای واقعی هم همینطور و کلا ادم ارومیم سرم ب کار خودمه ولی چون میدونستم به هرچی توجه کنم بیشتر میشه اون کامنتا رو با اینک چندین خط بودن فقط قسمت اولش و ک میدیدم حرف بده بدون اینک کنجکاو بقیش بشم پاکش میکردم و خداروشکر رفته رفته کامنتای فش و انتقادی خیلی خیلی خیلی کم شدن و دیگ اصلا بهم نمیریزم کلا وقتی ادم بدونه همه چی فرکانسه همه چی انعکاس باوراشه دیگ از کسی ناراحت نمیشه انگشتش دائم سمت خودش میشه
مثلا من قراره سمینار برگزار کنم پدرم قراره یه بخشی از هماهنگیا رو انجام بده ولی خیلی این دست اون دست میکنه شماره اون شخص و هم بهم نمیده ک خودم باهاش هماهنگیا رو انجام بدم وقتی اومدم توی سایت دیدم فایل گذاشتید زدم رو دانلود گفتم تا دانلود بشه یه زنگ بزنم ببینم بابام چیکار کرد؟ دیدم گفت ک من هنوز بیکار نشدم زنگ بزنم الانم دارم میرم جایی جلسه دارم یه لحظه یه نفس عمیق کشیدم سکوت کردم اومدم ک دعواش کنم ک ته ذهنم گفتم هیچی نگو تقصیر خودته تو خودت هی کاراتو به تعویق میندازی ک انعکاسش این شده هیچی نگفتم فقط گفتم باشه خداحافظ نمیدونم شاید فکر کنید خیلی زمان برد ولی این تحلیل فقط چند ثانیه اتفاق افتاد وقتی قطع کردم دیدم خودم درست کردن پاورپوینت و هی به تعویق میندازم تمرین کردن نمایشنامه رو هی به تعویق میندازم گفتم درستشم همینه وقتی تو هی به تعویق میندازی جهان هم جوری می چینه بقیه هم به تعویق بندازن این درصورتیه ک اگ ادم قبلی بودم فقط شکایت میکردم الان یه دعوای حسابی با بابام درست کرده بودم و باهاش قهر کرده بودم ک تو چرا به من و کار من توجه نمیکنی….
موضوع دیگ ای ک دلم میخواست اینم اینجا بگم راجب باورهای مالی که مدتیه تمرکزی دارم کار میکنم بیشترین موضوعی که شما توی فایلای ثروت راجبش صحبت کردید باور فراوانی و اینکه ثروت معنویه من خیلی روی اینا کار کردم ولی نتیجه نیومد بعد گفتم شاید دارم فکر میکنم ک کار کردم مگ میشه کار کرد و نتیجه نیاد خلاصه داشتم ناامید میشدم چون همون ورودی مالی ک داشتم هم به طور کامل قطع شد گفتم چ جوریه کار نمیکردم ورودی داشتم الان قطع شد بزار ول کنم اصلا ولی ول نکردم هی ادامه دادم بعد متوجه شدم من درسته ترمز باور فراوانی ندارم درسته ترمز ثروت معنوی ندارم بلکه ترمزای دیگ دارم
اینکه من چرا باید براحتی پول دربیارم
اینکه کلاسای من گرونه مردم پول ندارن بدن مثلا هزینه کلاسشونو حساب میکردم میگفتم چ خبره یه کلاس انقدر پولش بشه مگ مردم چقدر پول درمیارن فقط کلاس بچشون بشه انقدر (این درصورتیه ک تعرفه معلمای عادی رو سرچ کردم خیلی بیشتر از مبلغی بود ک من داشتم به عنوان یه فرد جهانی میگرفتم تقریبا هفت هشت برابر….)
اینک وقتی پول میگرفتم یا واریز میکردن همش استرس میگرفتم نکنه راضی نباشن نکنه بگن نمی ارزید و چون یه روشیه برای اولین بار در جهان همش استرسشو دارم همش میگم نکنه دوس نداشته باشن نکنه بگن پولمونو پس بده
تقریبا سه شب نان استاپ نشستم روی این باورا کار کردم دیدم اکثرا ریشه توی احساس لیاقت دیدم من گنج و دارم ولی ترمزا نمیزاره پول دربیارم خودمو لایق نمیدونسم نشستم کامنتا رو خوندم فایل دیدم عقل کل و بررسی کردم نوشتم و نوشتم و نوشتم و دفتر تموم کردم تا یکم باور بهتر شده نمیگم رفته نه عمیق تر ازین حرفاس هی باید روش کار کنم….
هنوز نتیجه نیومده ولی هی دارم میگردم خودمو اصلاح میکنم و به خودم میگم شاید حکایت درخت بامبو تو هی کار کن یهو دیدی یه معامله یه سمینار بهتر اوکی شد همه نتایجی ک میخواستی ذره ذره بدست بیاری و باهم بهت داد و من اینو توی رشد پیجم دیدم استاد من نه تبلیغ دادم نه هیچی فقط یه الهام بهم گفت شروع کن اصلا دوست نداشتم شروع کنم با 700 دونه فالور شروع کردم 14 روز من هر روز پست میزاشتم ولی رشد خاصی نداشتم یهو پستای من وایرال شدن شدم سی هزار نفر و الان قلبم ارومه و هی دارم ادامه میدم میگم حتما اینم همونه تو ایمان نشون بده تو خودتو درست کن تو لایف استایلتو درست کن
استاد من هر روز صبح باشگاه میرم میگم ثروتمندا ورزش میکنن به بدنشون اهمیت میدن خب تو هم ثروتمندی همین کارو بکن
کلاس شنا نوشتم یاد بگیرم چون زشته خونه استخردار بگیرم بلد نباشم شنا کنم
کلاس رانندگی دارم میرم اخه زشته ماشین بخرم بلد نباشم رانندگی کنم
استخر ک میرم همش دارم شکرگزاری میکنم بابت خونه استخر دارم همش فیلم و عکس می بینم خودمو کنکاش میکنم
به امید چند روز آینده ک عکساشونو براتون بفرستم که دارم زندگیشون میکنم عمیقا احساسشون میکنم خداروشکر
دوستون دارم سلاممو به مریم جان قشنگم برسونید آمریکا می بینمتون️
سلام ترنم خانم
خیلی از کامنتتون لذت بردم و یکی دو قسمتش رو کپی کردم
خودمم دارم منظم در اینستاگرام فعالیت میکنم و اینکه تونستید به سی هزار فالور برسید بهم انگیزه داد و همچنان قدرتمندانه به فعالیتتون ادامه بدید و مطمئن باشید پاداش های بسیار بزرگی در راه هست
این را هم برای انگیزه به شما بگم که یکی از دوستان ما در اینستاگرام حدود 45 روز پیش دوباره کارش رو با 1k یا 2k فالور شروع کرد و حدود 2 هفته بعد از فعالیتش من دیدم چقدر لایک پستاش زیاده و انگار طبیعی نیست( راستش ته ذهنم اومد که شاید داره واسه خودش فیک میزنه) اما دیدم ایشون فالورشون شده حدود 15k و داره بازدید های چند صد هزارتایی رو تجربه میکنه و شاید باورت نشه الان که دارم مینویسم 164k فالور داره و یکی از پستاش بالای 10 میلیون ویو خورده و چند پست میلیونی دیگه هم داره
یعنی تا قبل از ایشون یکم واسم باورش سخت بود که بشه در اینستا معروف شد اما وقتی ایشون رو دیدم با یک کار ساده و حتی تولید محتوای ظاهرا ساده داره چنین نتایج شگفت انگیزی میگیره ماشاالله
گفتم شاید واسه شما هم انگیزه ای باشد و همینطور محکم به فعالیتمون ادامه بدیم و ان شاالله به زودی 100k و 1m فالور رو به دست بیاریم مثل هزاران هزار انسان دیگه
مخلصم و خیلی دوستت دارم
سلام به استاد مهربان
سلام به دوستان خوب خودم
ممنون خدای خودم هستم که در حال شنیدن این فایل ارزشمند هستم
این فایل برای من خیلی نکته ها داشت
الگوهای تکرار شونده که اکنون استاد روی سایت گذاشته اند واقعا برای من خیلی درس هایی داشت
روی خودم وقتی کار می کنم و شروع به فکر کردن می کنم چیزهایی را من دریافت می کنم که تاکنون هرگز به آنها فکر نکرده بودم
همین بحث انتقاد کردن از خودم هم یکی از معضلاتی است که همیشه من با آن درگیر هستم و هر کسی که از من انتقاد می کند من بهم می ریزم و حالم گرفته می شود
وقتی که از من انتقاد می شود و حالم را خراب می کند این بدان معنی است که من خودم از خودم زیاد انتقاد می کنم
چرا که جهان بازتاب افکار و باورهای خود من است
وقتیکه من از دیگران زیاد ایراد می گیرم جهان هم کسانی را سر راه من قرار می دهد که از من زیاد ایراد می گیرد
وقتی که از دیگران زیاد انتقاد می کنم و ایراد می گیرم جهان هم کسانی را سر راه من قرار می دهد که آنها هم از من ایراد می گیرند و دنبال نقطع ضعف من هستند
این نکته و این درس واقعا برای من عالی بود و رعایت کردن آن خیلی حرف ها را در خود دارد
خیلی اوقات دوستان از من انتقاد می کنند که آن برای کمک کردن است و یک نوع سازندگی است و این بسیار خوب است
اما یادم باشد که در قدم اول از طرف خودم این سوال را بپرسم که وقتی کسی از من انتقاد می کند از او بپرسم که علت این انتقاد چه بوده است و آنوقت بهتر می توانم بفهمم علت آن انتقاد چه بوده است
و چه نکته عالی دیگری
تشکر کردن از کسی که نظر خودش را به من می گوید و از من انتقاد می کند حال چه آن انتقاد سازنده باشد و چه مخرب
این مورد بارهای بار در زندگی و درکار برای من رخ داده است و خیلی اوقات من با آن درگیر بوده ام
بحث نکردن
توضیح ندادن
دنبال نظر طرف را جلب نکنم
بخواهم توضیح بدهم
بخواهم استدلال کنم
انجام ندهم و فقط باید بگذارم و بگذرم
این درس هم واقعا برای من عالی بود
عمل کردن به صحبت های استاد سبب می شود که زندگی من روز به روز روان تر بشود و آرامش بر زندگی من بیشتر و بیشتر بشود
یکی از دلایلی که من خودم خیلی اوقات ناراحت می شدم و از انتقاد دیگران سریع بهم می ریختم به این دلیل بود که در ذهن خودم اینگونه فکر می کردم که همیشه کار من درست است و همیشه دنبال کمال گرایی بودم
این معضل کمال گرایی که در ذهن من وجود داشت سبب می شود که همیشه به دنبال این بودم که بهترین کار را ارایه بدهم و خود این یک معظل بود
کمال گرایی برای منی ک بیماری بود که در دوره شیوه حل مسائل زندگی به این نکته پی بردم که این کمال گرایی چقدر برای من اثر بد و سو داشته است
اکنون می دانم که بجای کمال گرایی باید روی خودم و بهبود گرایی عمل کنم
در میان اگر کسی هم به من انتقادی کند او به من کمک کرده است چرا که اشتباه کردن بخشی از مسیر پیشرفت است و من باید اشتباه کنم تا بتوانم به نکات مهم و کلیدی وجود خودم پی ببرم
این فایل را باید چندین بار گوش بدهم
برای من خیلی آموزنده بود و خیلی درس هایی تازه یاد گرفتم
ممنونم از خدای خوب خودم که من را به این راه عالی هدایت کرد
ممنونم از خدای قدرتمند خوب خودم
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
بنام الله مهربونم
من میخوام در مورد احساس ارزشمندی
هم جهت بودن باور و خواسته
اصطلاحا گاز و ترمز بنویسم نسبت به آگاهی امروزم
ایشالا که با نوشتن عمیقتر درک میکنم
خواسته من اینکه تو رابطه عاطفی سالم باشم .
از اون طرف دلم میخواد این رابطه عاطفی باعث رشد شخصیتم بشه و من توحیدی تر بشم .
ی الگوی ذهنی اشتباهم دارم یا همون کد اشتباهی که تو ناخودگاهم هست که ؛
تو با توجه پارتنرت به احساس ارزشمندی میرسی و اگه اون بهت توجه کنه یعنی تو موجود دوست داشتنی هستی .
حالا مشکل چیه ؟؟
طبق قانون هیچ عامل بیرونی دخل و تصرفی در خوشبختی و بدبختی من نداره
اما کد اشتباه ِ ذهن من ،خلاف قانون میگه که ، احساس ارزشمندی تو بستگی به توجه پارتنرت داره
حالا این پارتنر میشه گفت توجه پدر یا مادرت ، فرزندت ،همکارت ،دوستت
و چون بازم طبق قانون منتظر توجه دیگران هستیم و این اتفاق نمیافته !
چرا ؟؟
بازم طبق قانون چون با احساس نگرانی با احساس نیاز از روی خلاء منتظریم کسی بهمون توجه کنه
دقیقا طبق فرکانس نگرانی و کمبود ،بی توجهی و جذب میکنم
و این بیتوجهی با هر بار تکرار شدن به ما میگه که بی ارزشتر هستیم
بعد شروع میکنیم به کارهایی که حالمون و خوب کنه یا اصلاحا مُسکنی باشه برای جراحتِ عمیقِ درونمون .
-ازدواج میکنیم تا از بی مهری خانواده فرار کنیم تا شوهر بهمون توجه کنه
– مدرک میگیریم تا به بقیه بگیم من و ببینید من ارزشمند هستم
– بچه دار میشیم فکر میکنیم برای ارزشمند بودن باید مادر یا پدر باشم
– خونه و بزرگ میکنیم ،بازم فایده نداره
– ماشین خوب سوار میشیم
– با آب و تاب از مسافرت هامون ، از زندگیمون برای بقیه حرف میزنیم شاید برای لحظه یی ،شاید شاید احساسمون خوب شه
-کمد و پر لباس میکنیم ، بازم بی فایده اس
-مهمونی برو ، مهمونی بگیر تا بقیه لحظه ایی بگن وای چه زن زیبایی چه زن با سلیقه ایی اما بعد از مهمونی حجم بزرگی از تنهایی و دلتنگی داره خفه ات میکنه
-بعد میشی یه مامان فداکار که تمام زندگی تو میخوای بُکنی تو حلق بچه ات ، و بمب انتظار و توقع میشی و با ی سلام نکرنِ بچه ات منفجر میشی
– از خواسته ی خودت میگذری تا به بقیه سرویس بدی تا بلکه ازت چند دقیقه تعریف کنن تا بازم شاید چند دقیقه به احساس خوب برسی
که این احساس خوبه هیچوقت پایدار نیست
مثل همون روشنی رعد و برق لحظه ایی آسمون و روشن میکنه
بعد میگم چرا من اینقدر چینی درونم نازک شده با هر پِخ گفتنی از لبه تاقچه میوفته و خورد میشه و صدای شکستنش مثل زلزله 10 ریشتری وجودم و متلاشی میکنه !!!!!!
اما حواسمون نیست که اون زخم درونی خونریزی کرده و داره احساس ارزشمندی و لیاقتمون و می کُشه .
این پروسه ادامه داره و این پروسه برای من به رنج تبدیل میشه ،رنجِ عمیقِ از دست دادنِ عزیزترین فرد زندگیم یعنی احساسِ ارزشمندی
از اون طرف مغز طبق کارکردش از رنج فرار میکنه ، رابطه عاطفی مثل تابلو خطر بهش هشدار میده که داری به رنج نزدیک میشی و امکان داره دوباره ی عزیزِ دیگه رو از دست بدی
بنابراین هر بار که به تقاطعی میرسه که تابلو رابطه اونجاست سریع دور میزنه و از یک مسیر دیگه میره
بعد نتیجه این میشه که ؛
من که زیبا هستم
توانمندم
اجتماعی ام
چرا چرا چرا نتونستم یک رابطه عاطفی سالم و پایدار داشته باشم ؟؟؟؟
اینجاست که مفهوم خودشناسی تنها راه حلِ ،ریشه ایی مشکلِ
نه اینکه آدم ها رو عوض کنیم ، کشور و عوض کنیم ، شغل و عوض کنیم
یا هر عامل بیرونی که فکر میکنیم اگه عوض بشه همه چی درست میشه
بعد این جنازه ی متعفن بی ارزشی و میندازیم رو دستمون و از این جا به اونجا میبریمش تا بلکه قلبش احیا بشه و دوباره نَفَس بکشه اما
نمیدونیم هیچوقت این اتفاق نمیافته
تنها راهش اینکه تسلیم بشیم و جنازه رو بزاریم رو زمین و از صاحبِ اصلی بخوایم که خودش احیاش کنه
الان میفهمم چرا جلسه اول عشق و مودت و هزاران بار گوش دادم ، هر بار وقتی شنیدم رابطه اصلی و باید درست کنی و من اشک ریختم گفتم یعنی چی ؟؟؟
خدایا من نمیدونم
خدایا من تسلیمم
خدایا خودت من و از من متولد کن
خدایا ای صاحبِ آسمون ها و زمین
خودت به درون سینه ام آگاهی که با بند بند وجودم سپاسگزارتم که هدایتم کردی
خدایا سپاسگزارتم
خدایا سپاسگزارتم
چقدر امروز بابرکتِ
چقدر امروز باشکوه ِ
خدایا شکرت
بنام الله مهربان
سلام دارم خدمت سارای عزیز و موحد
پیگیر کامنت هاتون هستم و لذت میبرم و بعضی مواقع حسرت میخورم که چرا من از قافله ی عشق جا موندم و بهشون نرسیدم و دیر رسیدم
و هزار فکر دیگه…
کامنت تون پر از آگاهی بود و همین که دارید میگید نقاط منفی و مثبت رو آدم لذت بیشتر ی میبره و معلومه تمرکز دارید روی خودتون ، وقتی درون اصلاح بشه، بیرونم خود به خود اصلاح میشه…
یه سری از بچه ها آنقدر خوب می نویسن که من واقعا اشک میریزم و چقدر زلال هستن…
سارای عزیز
خدا رو شکر میکنم برای وجود شما ، دوستان ارزشمندم .پرو فایلتون زیباست و جای تحسین داره…
این سایت الهی به قول سعیده (شهریاری ) مثل غار حرا میمونه، که ما برای خود سازی خودمون میام اینجا… چقدر خوب گفتید خانم مرادی همت ، کامنت بچه ها رو که میخوندم اکثرا گفته بودن دلمون برای استاد شایسته (مریم گل) تنگ شده … و از استاد خواسته بودن بیاد جلوی دوربین…
مرسی که هستید
مرسی که توی سایت فعالیت میکنید .
خوندن کامنت ها خودش یک دوره است .اگر که ذره بین نگاهت قوی باشه …
دستان شما و دوستان عزیز رو یک به یک به گرمی میفشارم و با تک تک سلول هایم از خداوند متعال سپاسگزارم.
بهترینها رو از خداوند متعال براتون خواستارم.
به امید این که همواره توفیق، رفیق، طریق سعادت و سیادت و سلامت شما باشد .
سلامتی و موفقیت و بهر وزی شما رو از خداوند متعال مسئلت دارم .
فرشته ی عاشق سارای موحد
امضای الله مهربان پای تک تک آرزوهات…
سلام خانم مرادی همت
لذت بردم از اینکه باگتون رو شناختید (البته برای من هم همین باگ هست در مورد خانمها)
قبلاً ها با خودم میگفتم من که تو روابطم تعهد دارم و اول رابطه با صداقت جلو میرم ، پس چی میشه که این الگوی تکراری رو میبینم که طرف غیر مستقیم ، بهم میفهمونه که کاش مثل بقیه دروغ بهم میگفتی و الکی حرفهایی میزدی که خوشم بیاد
(ولی با اینکه میتونستم اما هیچ وقت اینکار رو نکردم که بخوام با دروغ و دغل احساسات کسی رو به بازی بگیرم)
الان میفهمم که من شروع رابطه رو میخواستم اما یه ترمزهای احمقانه ای داشتم که به هرکس بگم ، بهم میخنده . مثلا رابطه تو پس ذهنم غیر مقدسه (حتی با همسر) ،یا اینکه ناخوداگاه میخواستم طرف مقابل را ارشاد کنم (الان که فکرشو میکنم دلیل رفتارم به این خاطر که طرف بگه چه پسر قابل اعتماد و مطمئنیه) . این رفتارم باعث میشد یه مدت که میگذشت طرف دیگه ولم نمیکرد و بهم وابسته میشد و ….
در هر صورت ممنونم به خاطر کامنتت که باعث شد ذهنم رو یه مقدار شخم بزنم
سلام.
اومده بودم از تجربههای خودم در مورد این فایل استاد بگم اما چند ساعته مشغول خوندن کامنت های زیبای دوستان شدم که اعتماد به نفسم رو در نوشتن ازم گرفت.
اما به هر حال برای دل خودم مینویسم تا وقتی یه روزی برگشتم این نوشته هام رو بخونم باورم نشه چقدر تغییراتم ریز ریز اما تصاعدی بوده.
استاد وقتی از ایلان ماسک یا از خودشون مثال زدن که تغییرات دیگران تأثیری رو همچین انسان های بزرگی نمیذاره ،ناخودآگاه توی ذهنم انداختن سنگ به یک اقیانوس رو با انداختن سنگ به یک برکه مقایسه کردم.
روح انسانهای بزرگ انقدر عمق پیدا میکنه که تبدیل میشه به اقیانوس؛واقعا در برابر انتقادها ککشون هم نمی گزه ،چه برسه به واکنش.
و اما از خودم و تجربه ی خودم در دو حالتش بگم.
من در آپارات ویدیوهای آموزشی میذارم و نیت هم از همون اول این بود که منی که 27سال در مدارس نمونه و تیزهوشان تدریس داشته ام،یه زکاتی از علمم رو هم به بچهها ی دور افتاده و محروم بدم.
در میان کرور کرور قدردانی ها،یه نفری پیدا شد و انتقادی کرد که نشون میداد مبحث رو خوب نفهمیده.
باورتون نمیشه در برابر این انتقاد خنده م گرفت وقتی دیدم نوشته «بیسواد»
انگار نه انگار که این برچسب رو به من زده بود.
بگذریم که با توضیحاتم مطلب رو بالاخره فهمید.
اتفاق دوم مربوط به این فایل.
وقتی این فایل استاد رو گوش کردم با پسر 14ساله ام در موردش حرف زدم.البته اونم چند ماهی هست که روی 12قدم ،البته با پیگیری های خودش نه اصرار من،داره کار میکنه.
داشتیم با دخترم حرف میزدیم و من میخندیدم که از در وارد شد و وقتی چهره ی من رو دید گفت شبیه زن شرک شده ای.(کارتون شِرِک)
من خیلی ناراحت شدم و کلامم رو قطع کردم و خودم رو مشغول کاری کردم.
پسرم گفت :من که منظورم تحسین تو بود و عکس اون پرنسس رو بهم نشون داد و گفت ببین چقدر زیباست.
بعد بهم گفت:مگه نگفتی استاد امروز گفته که اگه از انتقادی ناراحت شدی یه چیزی توی ذهنت از خودت هست که اون باعث ناراحتیت شده.
خدای من،این بچه با یه ذهن باز چقدر زود حرفای استاد رو درک کرده بود اما من
به خودم اومدم،آره من سالهاست خودم رو زیبا نمیبینم،با اینکه فکر میکردم مدتهاست با فایلهای استاد روی عزت نفسم کار کرده ام،اما گوش کردن کجا و درک و عمل کردن کجا.
بله…پسرم در واقع انعکاس جهان به افکار من در مورد خودم بود.
خدایا ،واقعا از تو سپاسگزارم که اینگونه رشدم میدهی ،و من متوجه شدم به قول استاد ،اگه نتایج بزرگ هنوز نیومده یعنی تو از درون هنوز تغییر اساسی نکرده ای و هنوز همون آدم قبلی هستی.
استاد ،ممنونتون هستم که با عشق و بی توقع این فایلها ی بینظیر رو برامون میذارید و هر کدومشون برای خودشون دوره ای هستن.
ممنونم.ممنونم.ممنونم.
در پناه حضرت دوست.
به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید
سلااااااام بر استاد عزیز و آگاهم
باز هم. یک فایل جدید و مطالبی که تو هیچ کتاب و فیلمی نمیشه یاد گرفت
استاد جانم اصلا نمیدونید چقدر ذوق میکنم که میبینم یک موضوع را چقدر در جوانب مختلف میسنجید و برای ما باز میکنید خدا قوتتون بده
اعتراف میکنم من بیشتر ضعفم تو زندگیم فقط این رود که در معرض انتقاد قرار نگیرم و هرکاری بکنم که از لحاظ بقیه مورد تایید باشم ولی به لطف خدا و حضور در سایت پر بار عباس منش و کارکردن روی خودم در خیلی جوانب برام حرف مردم و نقد هاشون مهم نیست چون خودم با باور اون ماجرا رسیدم یا سبک زندگی خودم را ساختم و در خیلی جاها بلاخره هنوز جای کار داره
ولی به عنوان مثال بخوام بگم مبحث دوره سلامتی هست که شرکت کردم و بدون اینکه من بدونم مصادف شده بود با رژیم گیاه خواهری یکی از خواهر هام و من که به شخصی صدی هم دنبال این نبودم بخوام روشی که دارم میرم را برای کسی جا بندازم ولی گویا گاهی انقدر افرادی هستند که ذهنشون هر تغییری را پس میزنه که حتی اگه چیزی هم نگید نقد را شروع میکنند و گاها به گوش تو هم میرسه مثلا مادرم به خواهرم که رژیم گیاه خواهری داشته گفته تو گوشت نمیخوری اون یکیتون (یعنی من) فقط گوشت میخوره ماهم میانه را میگیریم
و من برام خنده دار بود که مگه کسی گفته کاری که بقیه انجام میدند را حتما انجام بدید یا ندید؟؟؟؟!!! خخخخ
و دیدم چقدر در قبال این حرفا فقط لبخند به لبم میاد و ذهنم درگیر نمیشه در صورتی که قبلا ساعتها ذهنم درگیر این رود چطور مامانم را به خاطر تصمیمی که گرفتم قانع کنم
یا موردی که فرمودید در مورد اغتشاشات اخیر یادمه همون موقع ها که هنوز فایلی نداده بودید مدیر مهد دوقلوهام عکس شما و چند نفر دیگه را استوری کرد که مثلا حالا کجایید که حرف نمیزنید و…. و همون موقع دلم میخواست یه چیزی جوابش را بدم ولی با توجه به صحبت های خودتون گفتم زمان گذاشتن برای توجیح کردن کسی یعنی انرژی خودم را حدر دادن و چقدر برام جذاب بود که از همون موقع اینستا را پاک کردم تا هنبن چند روز پیش
و نقد حتی اون خانم مدیر تحصیل کرده را کم محلی کردم و اعراض کردم و حال خودم را خراب نکردم
نکته فوق العاده ی دیگه که گفتید اینکه ما یه نقدی که بهمون. میشه کلی نگاه میکنیم و من خودم همین طور بودم
مثلا اگه بهم گفته میشد غذا بی نمک هست فکر میکردم کلا از نگاه اون من پراز ایراد هستم و حالا از چشمش میفتم خخخخخ
خودم خندم میگیره به عارفه قبلی که فکر میکنم و از این رشد و تغییر لذت میبرم خدایا شکرت
یا همین امروز تو اینستا یه خانمی یه چیزی درمورد شما گفته بود که حال نکردم باهاش ولی سریع رد شدم و گفتم بابا استاد خودسون میگند من محل به ابن حرفا نمیزارم حالا من خودم را درگیر کنم
میخوام بگم انقدر موضوع انتقاد وسیع هست که حتی نقد افرادی که دوستشون داریم را هم نمیتونیم تحمل کنیم و میخوایم کاسه داغتر از آش بشیم
خدایا شکرت برای آگاهی های فوق العاده این فایل
امروز داشتم جلسه پنجم قانون کشف قوانین را گوش میکردم که منقلبم داشت میکرد و الانم این فایل پراز آگاهی
مگه دارید جایی بهتر از اینجا؟؟؟؟؟ الحمدالله
خدا قوت به شما و خانم شایسته عزیزم
سلام به شما عارفه عزیز.
چه نکته خوبیو اشاره کردید.
در مورد اینکه وقتی آدم قصد نداره دیگرانو با خودش همراه و هم عقیده کنه اتفاقا به طرز جادویی همه باهاش هم مسیر میشن.
یادمه اوایلی که با استاد آشنا شده بودم هنوز اینکه بخام نماز رو ترک کنم اصلا برام شدنی نبود.
یعنی اون نمازی که عرف جامعه پذیرفته.
تا زمانی که تکاملی خودم بخش رسیدم و یک روز دیگه تصمیم خودمو گرفتم.
و این تصمیم انقدر محکم و از روی علم بود که هیییچکس برام اهمیتی نداشت که میخاد با من موافق باشه یا مخالف.
مهمترین فرد زندگیم مادرم بود.حتی دقیقا تو دلم گفتم اگر مامانم هم بخاد بخاطر این تصمیم برخورد نامناسبی بکنه در نهایت احترام پذیری برام مهم نیست و من کار خودمو میکنم.
حتی اصلا سعی هم نکردم ایم مساله رو مخفی کنم
و چنلن عجیب و غریب مامانم باهام همراه شد .نه تنها همراه شد بلکه اصلا انگار خدا واسم مسخش کرد.خودش نماز میخونه ها اما در مورد من کلا یه برخورد متفاوت داشت.
چرا؟ چون من اصلا برام مهم نبود چی قرار پیش بیاد.
و اگر در تمام زمینه ها ما با تصمیم و رفتار خودمون به صلح برسیم این الگوها کم کم از بین میرن
سلام حمید رضای عزیز
دقیقا همین طوره و این اتفاقاتی که میفته هی برامون این نشانه را ایجاد میکنه که حواست هست خودت داری زندگیت را میسازی؟؟ و لبخندی سر ذوق میشینه روی صورتت
خودم من از وقتی به تکلیف رسیده بودم چادر سرم میکردم و واقعا به اجاز نبود ولی الان میدونم که بخشیش برای مورد تایید بودن خانواده ام بوده ولی وقتی ازدواج کردم و خانواده همسر افرادی بودن که آزاد لباس میپوشیدند همه میگفتند عارفه هم مثل اونا میشه ولی نمیدونستن که من اون موقع چادر را انتخاب کرده بودم و با اون باور های محمکی که اینجوری پیش خدا عزیز ترم چون خودتون میدونید تو کشور ما در مورد حجاب چیا گفته میشد. من 12سال عروس یک خانواده آزاد بودم که گاها حجاب من و افراد چادری را جلوی من دست میانداختند ولی اصلا برام مهم نبود و انتخاب اون موقع ام برام ارزشمند بود. دروغ نگم احساس امنیت بیشتری داشتم ولی مسافرت و تفریح ها مانتو بلند میپوشیدم
تا به مراتب با آگاهی های فایل های حجاب و… دیدم من میتونم همون پوششی که بهم احساس خوب میده را بپوشم
و درگیر جمع کردن چادر و تحملش تو گرمای تابستان و… نشم و خیلی چیز هایی که دوست داشتم بپوشم و احساس خوبی بهم میداد با حضور چادر عملا از بین میرفت چون کلا سیاهی مثل چادر میومد روسرم و انگار حق من شاد بودن نبود البته اون نگاه من بوده
والان که چندماهی هست چادرم را کنار گذاشتم یک نفر هم تو. مسیر راه من قرار نگرفت که بگه پس چادرت کو که اگه هم بگه من انتخاب خودم را دارم
بنام خداوند بخشنده مهربان
حمد و سپاس مخصوص پر وردگاریست که آفریننده جهانیان است.
سلام و عرض ادب خدمت
خواهر و جواهر ارزشمند
امیدوارم حالتون عالی و متعالی باشه.
انتقاد باید سازنده باشه و قصد تخریب طرف نباشه.
بعضی ها متاسفانه به مسائل شخصی طرف گیر میدن.
به نظر شخصی خودم
باید توی جمع نباشه
قصد و نیت مون پیشرفت طرف باشه.
و طوری باشه روی شخص تاثیر بذاره.
برای خانم ها معمولا توی روز خیلی پیش میاد .وتوی مثال بالا شما رو تحسین کردم آفرین عارفه عزیز
قرار نیست با هر انتقادی اذیت بشیم و تمرکز خودمون رو از دست بدیم .
بعضی ها رو دیدم توی جمع و مهمونی مخصوصا توی غذا درست کردن و اونم سر سفره به خانمشون گیر میدن
بابا اگر انتقادی هست چرا تو جمع
بذار بعد از غذا و بعد از مهمونی
اول از خانمت تشکر کن و در خلوت بهش بگو…
مرسی که نوشتید
و باعث شد این حرف ها گفته بشه …
الهی هیچ کس محتاج نباشه
الهی شفای جسم و روح عطا کن .
الهی کسی شرمنده نباشه
الهی از تکبر و غرور و سوظن دور مان کن
الهی کلاممان به دروغ آلوده نباشد.
الهی عارفه ی عاشق و موحد
و تمام دوستانم رو شاد و خوشبخت برگردان
امضای الله مهربان پای تمام آرزوهات
سلام مجدد سید عزیز
دقیقا وقتی رو خودمون کار میکنیم رفته نظر مرد فقط مثل نسیم باد میاد و. میره و به جایی میرسه همون نسیم هم از بین میره خخخخ
و چقدر من از همین تغییرات که در خودم میبینم لذت میبرم
و موافق هستم افرادی در جمع نقد میکنند ولی خیلی بده و برسون هم شده یه جیز عادی و حتی متاسفانه گاهی برای جلب توجه تازه انجام میدند حاضرند همسرشون را خراب کنند ولی دیده بشند و خانم و آقا هم نداره کار اشتباه اشتباهه
و درخواست دوستانه که ازتون داشتم اینکه
از اینکه آخر متنون چندتا دعا کردید خیلی خوبه و چون ما میدونیم جملات و افکارمون انرزی دارند پس بیاند باهم تمرین کنیم حتی تو دعا کردمون از فعل منفی استفاده نکنیم چون به قول استاد من فقط جذب داریم و دفع نداریم
تو دوره عشق و مودت گفتند
متلا من نباید بگم من با کسی ازدواج کنم که سیگاری نباشه
ابن اشتباهه هست اون ن او نباشه، باشه جذب میشه
متلا گفتید
الهی کسی شرمنده نباشه
و این باعث میشه شرمندگی را جذب کنید و آدم هایی را ببینید تو زندگیتون که شرمنده خانوادشون هستند
میشه به جاش گفت الهی همه جلوی خانوادشون روسفید و سر بلند باشند
ببینید تو گفتنش هم احساس خوبی آدم میگیره
الهی همه به بی نیاز به هم و نیازمند درگاه الله باشند
الهی همه ی انسان های اطرافم انسان های صادقی باشند
این جمله ها تغییر یافته چندتا از دعا های شما بود
و البته شاگردی کردم با توجه به آموزش های استاد جسارت کردم گفتم
بهترین هارا برات میخوام
بنام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام بر بانوی دانا و دانشمند عارفه ی عزیز
امیدوارم حال دلتون عالی و متعالی باشه.
نقطه ی آبی شما رو دریافت کردم و کلی لذت برم از نکات و اون آگاهی های بی نظیر
و فوقالعاده
ما اینجا با تبادل تجربه و هم فکری و کمک کردن به همدیگه و توجه به خواسته های زیبامون و باور سازی در راستای خواسته هامون
و توکل به خدا وند ، شاهد یک انسان دیگه میشیم.
چقدر خوب که با نگاه ریز بین نتون، و با توضیح مفید و مختصر تون مسیر رو برای بنده باز کردید و مصداق حدیث معروف امام علی (ع )
من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا…
سایتون برقرار
مشتاق دیدار در زمان و مکان مناسب
فرشته ی عاشق
عارفه عزیز
امضای الله مهربان
پای تمام آرزوهات
بهترین ها رو براتون از خداوند متعال خواستارم.
سلام سید عزیز
دقیقا من تو این سایت غیر از محتواهای ارزشمند استاد با خوندن کامنت دوستان چقدر آگاهی ها و خواسته هام بزرگتر شد
و به قول شما از همدیگه یاد میگیریم برای رشد بیشتر
چقدر از اسم فرشته عاشق خوشم اومد حس یوق العاده ای بهم داد نمیدونم چرا و چی شد اینو نوشتی ولی بدون شک میدونم خدا با دلت انداخت و این احساس خوب را از سمت شما بهم هدیه داد
چون میدونه چقدر عاشقش شدم و چقدر دوست دارم بیشتر از قبل بهش برسم و نزدیک تر بهش بشم
منم دوست دارم روزی دوستان هم فرکانسی ابن سایت فوق العاده را جذب کنم و دوستان خوبی پیدا کنم که البته اینجا کلیشون را دارم
بهترین هارا براتون آرزو دارم
سلام استاد عزیز
درود بر شما که همواره تلاشتون اینه که آگاهی های بیشتری رو جاری کنید
دورد بر شما که همواره تلاشتون رو کردید که به ما این آگاهی رو بدید که احساس خوب اتفاقات خوب
در مورد این فایل بی نهایت باارزشی که به صورت رایگان در اختیارمون گذاشتید بگم که از جهات مختلف باورهایی رو منطق هایی رو برامون مثال زدید که اگه از این منطق ها استفاده کنیم تو اون حال بد احساس بدی که خودمون با افکارمون با باورهامون ایجاد کردیم رها بشیم به آرامش برسیم به احساس خوب برسیم و در احساس خوب موندن یعنی باز شدن دریچه قلبمون تو احساس خوب بودن یعنی پذیرای نعمت ها بودن.
مثالی از خودم میزنم تا چند وقت پیش هی تو ذهن خودم با خودم درگیر بودم که فلانی و فلانی همش درمورد زشتی ها ناخواسته ها حرف میزنن و به جای اینکه رو خودم تمرکز کنم رو ایرادات دیگران اطرافیانم تمرکز می کردم و اتفاقا هم همون افراد بیشتر و بیشتر از اون جنس حرف ها پیش من میزدند و احساس منو خراب می کردند و وقتی فهمیدم این قضیه رو به خودم تعهد دادم که رو خودم کار کنم و به ایرادهای دیگران کاری نداشته باشم و جایی که لازمه اعراض کنم .
هرچقدر رو فایل های رایگان سایت رو سریال زندگی در بهشت رو سریال سفر به دور آمریکا و محصولات که کار می کنم میرسم به این اصل احساس خوب اتفاقات خوب و احساس خوب با باورهای مناسب نگاه مناسب ایجاد میشه .چون تا همین چند ماه پیش دنبال یک تکنیک و ورد و جادوی خاصی بودم که ازتون بشنوم.
درحالی که تکنیک و جادو و ورد اسمشو هرچی که میخوام بزارم همینه احساس خوب
چند روز پیش یکی از فایلهاتون رو دیدم و در حال فکر کردن بودم که این آیه از قرآن یادم اومد و بعدش یک مثالی به ذهنم رسید
وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ (سوره عنکبوت آیه 64
این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست.
مثال بازی فوتبال در پلی استیشن تو ذهنم اومد
4 چیز در بازی وجود دارد 1.تلویزیون یا همان محیط بازی 2.دسته بازی 3. دکمه های دسته4.مایی که بازی رو انجام میدهیم
تلویزیون یا همان محیط بازی جهان ماست
دسته بازی ذهن ماست
دکمه های بازی باورهای ماست
با این تفاوت که بی نهایت دکمه می توانی ایجاد کنی و یا عملکرد دکمه های قبلی را تغییر دهی.
و ما که دسترسی داریم برای تغییر دکمه ها و ایجاد دکمه ها در جهان خودمان تغییر باورها و ایجاد باورها
نمیشه به این دکمه هایی که دستور رفتن به چپ نوشته شده بخواهیم بره سمت راست و اونم بره راست .
بی نهایت ازتون سپاسگذارم .
سلام خوبید
فایل استاد عالی بود و
چقدر مثال شما خوب بود
تلوزیون و بازی پلی استیشن
این یه شبیه سازی عالی بود
هر زمان خواستیم میتونیم تو زندگی بسازیم این بازی و سپس باور بسازیم و دکمه ها رو برای خودمون تعیین کنیم
جالب بود
ممنون از شما
شاد و موفق و ثروتمند باشید
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عشق. این فایل برای من هدایت الهی بود، چیزی بود که من چند وقت هست داشتم بهش فکر میکردم و به یه سری نتایجی هم رسیدم که اینجا درموردش مینویسم. میخوام درمورد انتقادهای غیر سازنده ای که استاد توی فایل گفتن بنویسم، خب من از اون آدمهایی بودم که وقتی بهم انتقاد میشد حالا یا از سر دلسوزی یا از سر ناآگاهی طرف مقابل نسبت به مسیری که من دارم میرم و… واین انتقادها حسابی منو بهم میریخت به طوریکه ترجیح میدادم با هیچکس درارتباط نباشم و تمرکزمو بذارم روی اهدافم و انتخابهام. خیلی فکر میکردم به رفتار بعضی از اطرافیان که اونا چطور هرکاری میخوان میکنن و بهشون هم اگه انتقاد بشه ککشون هم نمیگزه؟؟ نگاهشون به این انتقادها چجوریه که انتقادها براشون مهم نیست ولی من بهم میریزم؟ مخصوصا وقتی از طرف چند نفر خاص از نزدیکانم باشه حسابی بهم میریزم. همیشه به این موضوع فکر میکردم و بحث عزت نفس برام بُلد شد و اینکه باید روی عزت نفسم کار کنم که انقدر حرف بعضی از اطرافیان برام مهم نباشه. همینطور به این قضیه فکر میکردم و کنکاش میکردم خودمو و باورهامو که چی در درون من وجود داره که باعث شده من نسبت به انتقادها حساس بشم؟؟ من هروقت با تمام قلبم و وجودم از خدا هدایت میخوام و قرآن رو باز میکنم به آیه های حضرت ابراهیم هدایت میشم، در این مورد هم همینطور شد و یاد آیه هایی از قرآن افتادم (آیات 41 تا 50 سوره مریم) که درمورد حضرت ابراهیم بود. وقتی حضرت ابراهیم به پدرش میگه که شیطان رو پرستش نکن و پدرش با عصبانیت و با لحن بسیار بدی به اون انتقاد میکنه که چرا از خدایان من رو گردان شدی، یا گمشو از اینجا برو و اینجا رو ترک کن یا من میکشمت و سنگسارت میکنم. فقط یه لحظه با خودم فکر کردم که پدر حضرت ابراهیم به پسرش همچین حرفی رو زد اونوقت حضرت ابراهیم چیکار کرد؟ برآشفت؟؟؟؟ عصبانی شد؟؟؟؟ اعصابش بهم ریخت؟ اونم شروع کرد سر پدرش داد زدن که من مگه چی گفتم که با من اینجوری صحبت کردی؟ یا اینکه خودخوری کرد و ناراحت شد و از درون بهم ریخت که چرا پدرم با من اینجوری حرف زد؟؟؟
نهههه، حضرت ابراهیم به پدرش گفت: «قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ، سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی، إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا»
گفت: سلام بر تو، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىخواهم، زیرا او همواره نسبت به من بسیار مهربان بوده است.
این «سلام علیک» همون برخورد ملایم و محترمانه ای هست که استاد تو فایل میگن در برابر انتقاد بکنید.
آخ استاد عاشقتم که هرچی میگی وقتی خیلی عمیق بهش فکر میکنم ریشه اش رو تو قرآن پیدا میکنم.
من سال 99 به خاطر الهامی که دریافت کردم تصمیم گرفتم مرخصی بدون حقوق بگیرم به مدت یک سال که باعث شد کلی به من انتقاد بشه و چقدر اون موقع اعصابم بهم میریخت یا اینکه وقتی دوره قانون سلامتی رو شروع کردم، این هم یکی ازون چیزایی بود که به شدت مورد انتقاد قرار گرفتم و به شدت هم این انتقادها آرامشم رو تحت تاثیر خودش قرار میداد. برای شخص من یک قضیه ای که وجود داره این هست من به درستی مسیری که داشتم میرفتم ایمان داشتم چون از هدایت الهی تبعیت کرده بودم اما با اینحال انتقادات غیرسازنده بقیه بازهم منو آشفته می کرد و از من انرژی می گرفت که وقتی من به این آیات قرآن هدایت شدم خیلی بهش فکرکردم، عکس العمل حضرت ابراهیم در برابر رفتار وحشتناک پدرش واقعا برام خیلی عجیب و سوال برانگیز بود و همش از خودم میپرسیدم که نگاه حضرت ابراهیم چی بود که اینطور عکس العمل نشون داد؟ چطور تونست خودشو و ذهنشو کنترل کنه و حال درونیش بهم نریخت؟؟ و به یک اصل رسیدم که استاد توی همه فایلهاش اونو فریاد میزنه و اون هم «توحید و شرک» بود. من به این نتیجه رسیدم که من آدمها رو خیییلیییی توی ذهنم بزرگ کردم. خیلی بزرررگ، حرفای انتقادیشون برام مهم بود که منو بهم میریخت. یعنی وقتی من به درستی مسیرم ایمان دارم ولی حرف بقیه منو بهم میریزه این برای من به این معنی هست که اون آدمها از خدا برام مهم تر هستن پس این میشه شرک به خدا و ریشه همه مشکلات من شرک من هست.
حضرت ابراهیم خدا براش تنها ابرقدرت بود، تنها رب بود، خدا براش بزرگ تر بود از هر چیزی، همون مفهوم «الله اکبر». وقتی حضرت ابراهیم فقط خدا رو مد نظرش آورد و وقتی میخواست اون حرفها رو به پدرش بزنه اصلا براش عکس العمل پدرش مهم نبود، اون فقط خدا براش مهم بود. تکلیفش با خودش روشن و مشخص بود.
وقتی این آیات رو مرور کردم واقعا تصمیم گرفتم وقتی به درستی مسیری که میرم ایمان دارم حرف هیچ ملامتگری من رو آزرده نکنه. وقتی بحث شرک و توحید میاد وسط اونوقت آدم انقدر انگیزه پیدا میکنه که فقط مسیر خودش رو بره و دیگه به هیچ چیز اهمیتی نده. واقعا این تغییر زاویه دید بهم خیلی کمک کرد. خدا رو شاکرم بارها و بارها به خاطر این احساس عالی، انگار باری بسیار سنگین از روی دوشم برداشته شد.
نکته جالب برای من این بود که چند وقت پیش هدایت شدم به آیه زیر و عجب آیه ای که برای من حجت رو تمام کرد:
وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَاهُ حُکْمًا عَرَبِیًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا وَاقٍ ﴿٣٧﴾
و همان گونه [که پیش از این کتاب های آسمانی نازل کردیم] قرآن را فرمانی [گویا و] روشن نازل نمودیم، و اگر از هواها و تمایلات آنان پس از دانشی که [مانند قرآن] برایت آمده پیروی کنی، برای تو در برابر [عذاب] خدا هیچ یاور و نگه دارنده ای نخواهد بود. (37)
آخ آخ که چقدر این آیه برای من بود. برای ذهن مشغول و درگیرم، یعنی دیگه اینجا حجت بر من تمام شد، خدا به من گفت بعد از اینکه دانشی برات اومد اگر از هوا و هوس و تمایلات اونا پیروی کنی دیگه هیچ یاوری نداری.
دانش اینجا برای من همون عمل به الهام الهی برای گرفتن مرخصی بود و یا عمل به دوره قانون سلامتی که چقدر هجمه به من وارد شد برای انجام دادنش، دانش برای من این بود که وقتی یک هدایتی رو دریافت کردم چه اون هدایت گرفتن مرخصی بدون حقوق باشه چه عمل به قوانین دوره قانون سلامتی یا هر الهام دیگه ای قطعا مخالفانی داره اما من نباید از هوا و هوس اونا پیروی کنم و باید به الهاماتم عمل کنم که اگه تحت تاثیر انتقادات اونا از انجام هدایتم سر باز بزنم طبق قانون دیگه خدا یاور و نگه دار من نیست، وقتی این آیه رو خوندم واقعا یه دریچه ای توی ذهنم باز شد و دیگه واقعا انتقاد مخرب و غیر سازنده اطرافیان برام دیگه مهم نبود، همونطور که وقتی چند روز پیش رفتم مسافرت و دوباره طبق سبک قانون سلامتی وقتی همه شروع کردن به برنج خوردن و من نخوردم و دوباره هجمه انتقادات بهم وارد شد، من یاد ابراهیم بودم و لبخند زدم و واقعا احساس کردم که دارم با این کارم بهشون میگم «سلام علیک». آخیش که واقعا باری از دوشم و ذهنم برداشته شد وقتی اینطوری نگاهم به انتقادات غیرسازنده اطرافیان عوض شد.
خدایا شکرت.
به نام خدای مهربان
سلام الهام عزیز لذت بردم از کامنتت چقدر زیبا نوشتی آدم ها تو ذهن من مهم هستند من خودم چقدر روی این موضوع کار کردم ولی خیلی هنوز جای کار دارم آرزو دارم به جایی می برسم که هیچ آدمی تو ذهنم نباشه همچنین شما را تحسین می کنم به خاطر عمل به قانون سلامتی من خودم و با خواهرم گرفتم تو پروفایل خواهرم ولی یکبار هم گوش ندادم چون فکر می کنم سخته همیشه گوشت بخوری الان دیدم چقدر شما عالی عمل می کنید بابت آگاهی که دادی سپاسگزارم
سلام زهرا عزیز،
ممنون به خاطر پاسخت،
درمورد قانون سلامتی من خودم ازون آدمایی بودم که گوشت آخرین گزینه ام بود، در حدی که تو قرمه سبزی هم گوشتش رو جدا میکردم یعنی در این حد دوست نداشتم گوشت بخورم، یادمه اون اواخر قرمه سبزی رو بدون گوشت درست کردم و گفتم حیف این خورشت خوشمزه که توش گوشت میریزن:)
اما وقتی به قانون سلامتی عمل کردم، وقتی چیزای مضر رو از غذام حذف کردم، دو تا اتفاق جالب توی سبک تغذیه ام افتاد که بیشتر از بقیه چیزا برام بُلد شد، یکی اینکه من قبل از عمل به قانون سلامتی هیچوقت تشنه نمیشدم، یعنی حداکثر روزی یه لیوان آب میخوردم و خب این خودش کلی مشکلات برام داشت مثل یبوست و… ولی بعد عمل به قانون تشنگی رو احساس کردم در حدی که من روزی 10 لیوان آب به راحتی میخوردم و این خیلی برام جالب بود، و تغییر دیگه تو سبک تغذیه من این بود که عاشق گوشت شدم مخصوصا گوشت گوسفند، به نظرم واقعا لذیذ هست:) خوشمزه ترین غذا برام کبابه، برای من عمل به قانون سلامتی مثل این میمونه که همونطور که وقتی سعی میکنم جلوی افکار منفی رو بگیرم و افکار و باورهای مثبت رو جایگزینش کنم مثل اینکه خدا همش در حال هدایت منه، فقط کافیه ازش درخواست کنم، یا اینکه من قدرت خلق زندگیم رو دارم به اون صورتی که میخوام، یا اینکه من فقط کافیه پا رو ترسهام بذارم اونوقت بقیه مسیر رو باتوجه به اینکه خدا منو هدایت میکنه به راحتی میرم و….
وقتی این باورهای خوب جدید تو ذهنم میچرخه اونوقت جا برای دریافت هدایتهای خدا باز میشه، یعنی من خوراک جدید به ذهنم میدم در نتیجه خروجی و نتیجه جدید هم میگیرم،
عمل به قانون سلامتی برای من خوراک جسم هست من تغذیه نامناسب رو حذف میکنم اونوقت جا برای خوراک سالم باز میشه، بدن خودش میطلبه، دیگه اون خوراک ناسالم رو پس میزنه، مثلا من یه بار از مواد نامناسب استفاده کردم انچنان معده دردی گرفتم، بدن دیگه ورود مواد ناسالم رو دوست نداره،
امیدوارم تونسته باشم کمکت کنم زهرا عزیز.
,به نام خدا
سلام الهام عزیز سپاسگزارم که جواب من دادید من با گوشت خوردن مشکلی ندارم اتفاقا خیلی کباب دوست دارم ولی اینکه نان برنج .و میوه نخوری برای من سخته من عاشق میوه هستم نان خیلی دوست دارم ولی تمایل زیادی به شیرینی ندارم شما را تحسین میکنم به خاطر اراده ای که به خرج دادید موفق باشی
هزاران درود به شما الهام عزیز
خیلی از خوندن کامنتت لذت بردم دوست خوبم.
چه آیه زیبایی رو اینجا یادآوری کردین
حضرت ابراهیم به پدرش گفت: «قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ، سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی، إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا»
گفت: سلام بر تو، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىخواهم، زیرا او همواره نسبت به من بسیار مهربان بوده است.
حیرت کردم از زیبایی این آیه… انگار تا حالا در قرآن ندیده بودمش..
الله اکبر از غفلت ما انسانها
خدا همه مونو بیامرزه و هر روز بهمون آگاهی هایی از جنس نور از جنس خودش به قلبمون جاری کنه ان شاءالله..
اول فقط امتیاز 5ستاره رو دادم ولی اینقدر غرق لذت شدم از این آیه هایی که نگارش کرده بودین که حیفم اومد رد شم و پیامی ندم و تشکر ویژه ایی نداشته باشم..
و بسیار تحسینتون میکنم ایمانتونو که محکمتر از همیشه در مسیر قدم بر میدارید و بی شک نتایج عالی ، دست آورد این رفتارتون خواهد بود.
براتون سراسر نور و عشق الهی رو میطلبم و امیدوارم در دنیا و آخرت سعادتمند و پیروز باشید.
به نام خداوندِ مهربانم.
به نام خداوندِ هدایتگرم.
به نام خداوندِ چیدمان کننده ی بهترین ها، در بهترین لحظات تو زندگیم.
اینکه چقدر عاشقِ خدا هستم، اندازه نداره.
اینکه چقدر سپاس گزارشم هر ثانیه، حد نداره.
خدایا مرسی که تو زندگیمی و معلمم هستی.
خدایا مرسی که هر لحظه بهترین دست هاتو میفرستی تا معلمم باشن، استاد عباس منش عزیزم، مریم جانم که دلم میخواد روی ماهشو ببینم و صداشو بشنوم، همه ی دوستای خوبم در این سایت توحیدی که با کامنت هاشون به بهبود و مسیرم خیلی کمک میکنن و …
سلام به همه ی دوستان عزیز و هم فرکانس و هم مدارم.
چقدر این مبحث مدارها جذابه.
صبح تو پیاده روی از خدا خواستم منو بذاره تو مدار امنیت، آرامش و سلامتی، و هر لحظه بیشتر تو این مدارها باشم با عمق بیشتر.
بعدشم اضافه کردم: مدار اعتماد به نفس، مدار عزت نفس و …
دونه دونه میگم که خدا جانم تخصصی برام کار کنه.
تو پیاده روی و سایر لحظات روز و شبم کامل حس میکنم داخلِ مدار امنیت هستم.
قبلِ خودم و ترس هامو میشناسم، این ورژنِ جدیدِ سمانه خیلی خواستنیه.
بی نهایت شکر.
همش هم با تغییر باور و افکارم به دست اومده.
خدایا شکرت.
استاد جانم، بی نهایت سپاس گزارم از شما و قدردانِ تک تک فایلهای شگفت انگیزتون هستم.
حالا بریم سراغِ این فایل
طبق معمول و چک کردن سایت، یهو بنرِ فایل جدید دیدم ذوق زده شدم.
فایل جدید: شیوه مدیریت انتقادات
سریع دانلود کردم و پخش کردمش…
خدای من…
چی شنیدم؟
یا خودِ خدا…
دلیلِ انتقاد زیاد دیگران از ما:
1- اینه که احتمالا خودم خیلی انتقاد میکنم از خودم.
2- خودمم خیلی انتقاد میکنم از دیگران.
یعنی نتیجه ای میاد که خودمون فرستادیمش…
بما کسبت ایدیهم
میخکوب شدم…
انقدر شفاف یهو متوجه شدم که خودم برای خودم چه ها که نکردم…
متوجه هم نبودم…
ناخوداگاه چه میکنم با خودم…
استاد جان مرسی که آگاهی ها رو میارین به خودآگاهم تا بفهمم چی به چیه.
دارم چیکار میکنم با خودم.
گاهی میمونم در وصفِ شما چی بگم استاد عباس منش…
چطوری میشه انقدر خوب به اصل اشاره میکنین که آدم رگ به رگ میشه…
منم با اصل به شما میگم:
بی نهایت سپاس گزارم ازتون استاد جانم، برای واو به واوِ آگاهی هایی که توی همه ی فایلهاتون انتشار میدین.
برای من هیچ فرقی نداره بین فایلهای هدیه و محصولات، همه شون عالی هستن.
خیلی خوشحالم و سپاس گزار خدا که اینجام.
تو این فرکانس و مدارم.
که میتونم استفاده کنم به راحتی و شیرینی از آگاهی های شما.
استاد جانم بی نهایت خیر، برکت، ثروت، سلامتی، ارامش، روابط عالی، امنیت و بهترین ها تو هر ثانیه ی زندگیتون جاری باشه.
ناراحت شدن از انتقادات، یا کلا هر چی بشنوم و ببینم و خوشایندم نباشه از الگوهای تکرار شونده ی منه.
هنوز این فایل رو کامل گوش نکردم که اومدم بنویسم و سپاس گزاری کنم.
سپاسِ بیکران برای آگاهی های نابِ این فایل.
مطمئنم آگاهی های این فایل شگفت انگیزه و مثل همیشه باید بارها و بارها و بارها گوش بدم تا درکم بهتر و بهتر شه تا عملم هم بهتر شه.
در زمینه ی انتقاد از خود، میدونم چون کمال گرایی منفی دارم، به خودم خیلی سخت میگیرم…
البته این ماه های اخیر اوضاع خیلی عوض شده برام، چون روی صلح درون دارم کار میکنم و نتایجش تفاوت سمانه فعلی با قبلی رو آشکار کرده برام.
با خودم مهربونتر شدم
البته که لایه های زیرینِ من هنوز سرزنش میکنن، شاید ناخوداگاه باشه و حتی متوجه نشم دارم از کجا ضربه میخورم، اما اینو از نتایج و احساسم میفهمم که این نشتی ها حتما دارن از یه جایی آب میخورن و به احتمال قوی پای حسِ عدم لیاقت یا سرزنش خود وسطه…
خیلی عالی بود امروز که صبح هدایت شدم به فایلِ گفت آسان گیر کارها take it easy
برای من عینِ آب روی آتیش هست.
چقدر ذوق کردم که دارین روی محصولِ احساس لیاقت و حس ارزشمندی کار میکنین استاد.
خیلی خوشحالم و مشتاقِ این دوره..
نشنیده مطمئنم کولاکه این دوره ی جدید.
خدایا خیلی دوستت دارم، عاشقتم، سپاس گزارتم برای همه چیز و همیشه.
به نام هدایت الله
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم
خدا را شکر میکنم استاد خوب و مهربان که جا داره بینهایت از ایشون سپاسگذار باشم از آگاهی و فایلهای جدید که کار کردن روی باورهای ما و برداشتن پا از روی ترمزها را به ما نشان میدهد
کسانی پیشرفت و موفق هستند که از آنها انتقاد میکنند اما اگر از ما انتقاد میشود به قصد تخریب به این معنی است که از افکار ماست که خودمان را دوست نداریم و با خودمان در صلح نیستیم و این همان چیزی است که تکرار میشود که خودمان آن را انجام میدهیم و دیگران هم قطعاً از ایراد ما انتقاد میکنند
و اگر کسی از من انتقاد کند باید خودم را بهبود ببخشم و این انتقاد باید برای پیشرفت خودم استفاده کنم هر چقدر آدم شخصیتش قویتر باشد دیگر چیزی براش مهم نیست چه جمله طلایی گفتید استاد که همه ما به یک دیدگاه به خداوند نزدیک هستیم
اما اگر کسی که از شما انتقاد کرده نباید وقت بزاری براش یا جواب بدهی چون اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی و تردید خود و توانایی خودم را از بین میبرد و اگر کسی انتقاد کرد نباید ناراحت شویم و با خودمان خوب باشیم و نفس عمیق بکشیم و کمک میکند که احساساتی نشویم من امروز اگر کسی از من انتقاد کند درراستای ضعفهایم یادر کارها اصلا ناراحت نمیشم اما چیزی که من رو حسای میکنه وسریع واکنش نشان میدم اون چیزی که ناحق است و به هم میریزم واز کوره در میرم آما الان با راهکارهای استاد دیگه میخوام با این ابزارهایی که یاد گرفتم در مدیریت انتقادها بهتر عمل کنم
استاد لذت بردم بینظیر بود به امید روزهای خوب آینده
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند باشید انشاالله