شیوه مدیریت انتقادات - صفحه 5

414 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 812 روز

    به نام خدا

    ردپای 65

    سلام به استادی که هر روز ماشالله هزار ماشالله جوان تر و زیبا تر میشه

    استاد عزیز کاشکی به راه راست هدایت شم و انقد خودم تو دردسر و تنش نندازم

    یعنی ،آشنایی من با سایت حکمت خدا بود که من خودم با این حجم از استرس به خاطر عدم تکامل یه کشتن ندم

    واقعا با توکل به خدا ادامه میدم دیگه خخخخ از شوخی گذشته، درس بزرگی بود که بفهمم همه این رفتن و نرسیدن به خاطر عدم تکامل بود

    به خاطر عادت سازی و باور سازی نکردن بود

    دلم نمیخواد گذشته و زیرو رو کنم ،یه آدم جدید با ویژگی های جدید

    که نخوام انقدرررررر اذیت بشم که کار به جاهای باریک بکشه

    قبلا هم از هیوج بودن پروژه نسبت به خودم گفتم ، پس طبیعی بود که الان این حجم از استرس تحمل کنم

    وسط استرسای تحمیل کرده به خودم یه جمله شنیدم که واقعا کن فیکون شدم!

    از گفت و گو دو نفر دیگه شنیدم که می‌گفت، وقتی من تلاشم کردم ،خدارو هم دارم دیگه چه استرسی داشته باشم

    اصلا انگار کل جهان پازل جوری چیده بود که من یادم بیاد کیو دارم !

    البته که اول راه خیلی سخته این میزان از ایمان،اما واااااااققعا احساس میکنم فقط خدا رو دارم که میتونه کمکم کنه

    تا یه ساعتی از روز با همین امید زندگی میکنم،اما وسطای روز نجواها میاد بالا جوری که واقعا میترسم از شدت تپش قلب و..

    خب میتونم برنامه جوری بچینم که وسط روز قبل از دست به کار شدن نجوا ،یه بار بنویسم و شکرگزاری کنم

    شاید اصلا واس همینه خدا سه بار تو روز نماز گذاشته

    چون من واقعا وسط روز حس میکنم از منبع جدا شدم به خاطر حجم استرس

    چون با اراده و عدم تکامل تو این کار پیش میرم،ذخایر تموم میشه!

    واقعا احتیاج دارم وسط روز تجدید قوا کنم

    حکمت خداروشکر

    خدایا مارو به راه راست هدایت کن ،خودت هوامونو داشته باش،خودت از قبل همه چیو بچین،خودت بهمون قدرت بده که ادامه بدیم

    منو هم آدم کن که انقد جهشی قدم برندارم ،خیلی دوست دارم

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
    • -
      مرتضی آستاد گفته:
      مدت عضویت: 939 روز

      سلام بر دوست عزیز و هم فرکانسی

      تحسینت میکنم به خاطر درکی که از قانون پیدا کردی و تعهدی که توی این راه داشتی و با اینکه 80 روزه ثبت نام کردی 91تا کامنت گذاشتی و نتیجه هم گرفتی بهترین ها رو برات ارزودارم و دوست دارم روز به روز بر موفقیت هات اضافه بشه و خوشحالم که در کنار شما توی یک کلاس دارم قانون زندگی رو یاد میگیرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        Fatima گفته:
        مدت عضویت: 812 روز

        سلام

        ازتون ممنونم ،باعث افتخار بودن در این جمع ،تفاوت زندگی قبل و بعد از آشنایی با استاد ،دلیلی که متعهدانه به فعالیت ادامه میدم

        از ویژگی های مثبت دیگه ،دوستای خوبیه که برای بقیه طلب خیر و خوبی میکنن ،سپاسگزارم

        موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      علی ملکی گفته:
      مدت عضویت: 1063 روز

      سلام فاطمه خانم

      خیلی خوشحالم از اینکه خیلی خوب و جدی دارید روی خودتون کار میکنید و مرتب در سایت فعالیت میکنید

      نمیدونم دقیقا منظورتون از استرس و تپش قلبی که دارید چیه اما دقیقا منم روز های قبل این حال را به خاطر نجواهای شیطان تجربه کردم و در یکی از کامنت های قبلیم در سایت مقداری بهش اشاره کردم

      به طوری تپش قلب داشتم و احساس عجیبی در درونم بود که میگفتم خدایا نکنه یکوقت سکته کنم و دوست داشتم یکدفعه داد بزنم و بگم بسهههههههههه اما میدونستم که این حالی که دارم تجربه میکنم به خاطر باور های خودمه

      شاید باورت نشه در روز های پیشین به خاطر ساکت کردن نجواهای شیطان در جایی از گوشیم شاید اندازه 3 کتاب برای خودم نوشته ام و با تکرار مداوم جملاتی مثل:

      نگذار هیچ چیز بیرونی حالتو خراب کنه(که این جمله را خداوند توسط برنامه ای به نام گنج حضور از زبان استاد پرویز شهبازی که شعر های مولانا و حافظ را ترجمه میکنند شنیدم و ساعت ها به برنامشون گوش دادم و انگار خدا داشت فقط با من صحبت میکرد) و همچنین تکرار این جمله که: در لحظه عمل کن و فقط این لحظه هست که وجود داره و نه آینده‌ای هست و نه گذشته ای ؛ خودم را آرام و احساسمو خوب کردم و اینکه هرچیزی که ذهن میگه رو انجام نده و بی محلش کن تا کنترل ذهنت بیاد دست خودت و نزار ذهنت تورو کنترل کنه البته با اقدام کردن هست که باور ها قوی تر و قوی تر میشن

      الان به این همه جمله ای که واسه خودم برای ساکتی نجواها در گوشیم مینوشتم و فشار ذهنی که روم بود واقعا خنده ام میگیره و میفهمم در یک توهم بودم و ذهنم میخواست منو کنترل کنه و فقط داشتم خودمو اذیت میکردم و نمیگم الان کاملا از این تضاد رد شدم و یک لحظاتی نجواها نمایان میشن اما سریع محوشون میکنم به لطف خدا

      وقتی نجواهای ذهن میرن کنار و کنترلشون میکنم با این راه حل هایی که قبل‌تر نوشتم میفهمم که نه بابا من خیلی هم خوب روی خودم کار کردم و پیشرفت خوبی داشتم

      خدا فقط میخواد احساست خوب باشه و در لحظه عمل کنی و انسان ها و هیچ چیز بیرونی رو واسه خودت مهم نکنی یعنی فقط سعی کن هر دفعه یک قدم به سمت جلو برداری و اگر هم اشتباه کردی و نشد خوب عمل کنی فدای سرت سخت نگیر فرصت ها بی نهایت هستند

      نزار به هر دلیلی احساست بد بشه حالا میتونه انتقاد دیگران باشه یا نجواهای بیخود ذهنی باشه یا ….

      نمیدونم میتونی منظورمو بفهمی یا نه چون من طوری مینویسم که انگار دارم بیشتر برای خودم مینویسم و برای راضی کردن و تایید کسی نمینویسم اما امیدوارم شما متوجه شده باشی:)

      راستی چهرتون خیلی دلنشین و زیبا هست

      خیلی دوستت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        مریم گفته:
        مدت عضویت: 1251 روز

        خدا فقط میخواد احساست خوب باشه و در لحظه عمل کنی و انسان ها و هیچ چیز بیرونی رو واسه خودت مهم نکنی یعنی فقط سعی کن هر دفعه یک قدم به سمت جلو برداری و اگر هم اشتباه کردی و نشد خوب عمل کنی فدای سرت سخت نگیر فرصت ها بی نهایت هستند

        سلام دوست عزیز ممنونم بابت نوشتن این گاهی

        واقعا ارامش دهنده است وقتی میفهمی که فرصت ها بی نهایتند

        وکاش این که( به خودت سخت نگیر فرصت ها بی نهایتن) رو با اعماق وجود درک کنیم وبهش عمل کنیم

        زمانی به این درک میرسیم که خودمونو ازاد ورها ببینیم

        سپاسگزار ربی که مرا در این مسیر الهی قرار داد

        یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Fatima گفته:
        مدت عضویت: 812 روز

        سلام امیدوارم خوب باشی علی عزیز

        خیلی ممنونم بابت پیامت ،چه باورهای عالی نوشتی

        بله تپش قلب منم منشاء نجواهای شیطانی داره و حاصل افکار و باورهامه ،زیادی سخت گرفتم

        خوشحالم که تجربه ات در مقابله با نجوا گفتی ،حتماااا از باورهات استفاده میکنم

        و خداروشکر که پیروز این نبرد بودی

        ممنونم بابت لطفت زیبایی تو قلب آدمایی که مهربانانه به هم دیگه کمک میکنن

        در پناه خدا باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علیرضا رجبی گفته:
      مدت عضویت: 2652 روز

      سلام فاطمه جان امیدوارم خوب باشی عزیزم

      چیزهای رو نوشتی که این روزها منم تجربش کردم و به دلم افتاد که بیام این رو برات بفرستم ولی واقعیت چند بار فرار کردم .ولی حس میکنم باید بگم و یبارددیگه از گفتنش سود ببریم برو و سوره ضحی رو بخون و هرکسی هر مکانی و هرچیزی که خواست وعده فقر بده وعده هر چیز اشتباهی رو بهت بده اینو تو قلبت بیار و به خودت افتخار کن که بهت میگه آنقدر بهت میده که راضی بشی. در مورد صلاه هم همون‌طور که استاد عباسمنش خودشون میگن منم بهت توصیه میکنم بری قرآن رو با دقت بیشتری مطالعه کنی و تایم صلاه ها رو در بیاری چون اون گلدن تایما خدا برات طلا های گذاشته کنار که مخصوص این دنیات و صلاه خیلی برای زندگی ما لازمه و مستقیم از خدا خواهی گرفت . امیدوارم هممون مورد غفران و رحمت خدا قرار بگیریم در پناه خدا باشی عشق بهت️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        Fatima گفته:
        مدت عضویت: 812 روز

        سلام آقای رجبی

        خیلی ممنون بابت پیامتون

        اتفاقا امروز مدام هدایت میشدم به فایل ها در وصف فراوانی و باور نکردن محدودیت ها

        و جالب تر اینکه دیشب که این پیام می‌نوشتم، صدای استاد توی گوشم بود اونجایی که می‌گفت خدا آنقدر بهت میده که لعلک ترضی بشی

        همزمانی بودکه باعث شد دوباره یادآوری بشه ،چقدر خدا و قوانین درست و بی نقص

        اگه تو چیزی عمل نمیکنه مشکل خودمونیم

        باور هامونه

        ممنونم بابت پیامتون در پناه خدا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    اکرم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1912 روز

    سلام استاد عزیزم سپاسگزار خدای مهربونم که اینقد سریع به فرکانس هامون جواب میده دقیقا این چند فایل اخیر جواب خداوند به فرکانس های ما بود،سپاسگزارم استاد جون بابت تمام دوره های فوق العاده ای که هر چه بیشتر روی خودم کار می کنم بیشتر می فهمم که چقدر ظرفمون بزرگ شده و دقیقا اینو من در برخورد چند روز پیش خودم و انتقاد یه فرد از خودم و نحوه ی قشنگی که الان گفتید را انجام دادم و سپاسگزاری کردم و دقیقا اومدم درسش را گرفتم و رها کردم و تمام شده حسابش کردم و بعدش اومدم ساعت ها فکر کردم در موردش و نکته هاش را گرفتم و سپاسگزاری کردم از خدا ،خدا رو شکر که ظرفم اینقد بزرگ شده دقیقا باوری که ماهاهست دارم اینو میگم که درخواست و رفتارهای من جدای از شخصیت منه

    شکر خدا که الان استاد در این فایل اینو گفت

    خداجونم مررررسیییی که قشنگ خودت داری یادم میدی و با صحبت های اکنون استاد مهر تایید زدی

    اکرم خانم اینقد تغییر کرده و نتایج رفتارهاش و شخصیت دیده میشه تحسین می کنم شخصی که زود ناراحت میشد تبدیل شده به فردی که اولا خودش را جای طرف می ذارم ،پذیرای انتقادهستم ،آرام شده ام ،سپاسگزارم و بررسی می کنم و جدای از شخصیتم می دانم .

    شکر ،شکر ،شکر بابت این همه آگاهی و بکارگیری آن

    ممنونم استاد زبان و کلام خدا روی زمین

    پاینده باشید و برقرار و غرق در فضل و لطف الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  3. -
    سارا رحیم زاده گفته:
    مدت عضویت: 2012 روز

    سلام استاد عزیزم، و سلام به خانم شایسته مهربان

    استاد عزیزم خاستم یه تشکر ویژه کنم به خاطر فایلهایی که این روزا میزارید وجنس فایلها واقعا متفاوته.

    ممنونم وسپاسگزارم

    استاد عزیزم چقدر از این فایل عالی لذت بردم اینکه انسان چقدر جای پیشرفت داره،اینکه چقدر میتونه خودش رو بهبود بده و بسیار خوشحالم که استادی دارم که با نتیجه هاش حرف میزنه.

    ایمانی که برایش عمل آورده،خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم

    استاد عزیزم واقعیتش ازتون میخام که اگر امکانش هست در مورد نحوه برخورد با تضاد ناسلامتی هم صحبت کنید تا کسانی که دوره قانون سلامتی رو هنوز نتونستند تهیه کنند بدونن در برخورد با همچین تضادهایی چطور برخورد کنند.

    ممنون از شما استاد عزیزم که با عشق این فایلا رو برای ما آماده میکنید .

    سپاسگزارم

    خداروشکر میکنم برای قرار گرفتن در این مسیر سراسر زیبایی و آگاهی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    فاران گفته:
    مدت عضویت: 2510 روز

    سلام استاد جان

    متشکرم بخاطر فایل قشنگی ک گذاشتی و خواستی تمام نکات رو موبه مو تشریح کنی تا شاگردهات قشنگ راه براشون واضح بشه ولی متاسفانه مسیله ای ک شب قبل من بهش برخوردم تو هیچکدوم اونا نبود

    استاد وقتی یکی مثل همسرمون از ظاهرمون انتقاد میکنه و اصلا هم قصد و غرض نداره ولی انتقادش راه به جایی نداره جز شکسته شدن قلبمون چکار باید بکنیم؟

    قبل از انتشار این فایل من و همسرم کنار هم نشسته بودیم و با هم صحبت میکردیم

    دستم تو دست همسرم ترکیب خیلی خیلی جالبی شده بود دستانی بسیار ظریف در کنار دستانی قوی و مردانه و خشن

    گفتم چقدر جالب و متفاوته از عکسهایی ک تو اینترنت میزارن

    گفت دستهای تو خیلی غیر عادیه مثل یه بچه کوچیکه اصلا مثل دستهای یک زن نیست خودت هم کلا یک وجب نیستی بروبابا

    زیررگباری از انتقاد بی پایه و عجیب غریب حیران مونده بودم

    سعی کردم حساس نشم و به روی خودم نیارم

    خدایی چطوری باید متوجه اش میکردم ک بعضی پارامترها دست خود ادم نیست

    شب بعد هم خیلی بی دلیل باز حرف به دستهای من کشیده شد و گفت مثل یه اسکلت خشک میمونه

    واقعا حالم بد شد گفتم 20 سال پیش هم همین شکلی بودن؟ اونموقع تعریف کردی ک حالا ایراد میگیری؟

    با این دستها 3تا بچه رو بزرگ کردم وکلی مهمانیها و بالا و پایین زندگی رو با مهارت چرخوندم

    دستهای هنرمندی ک قدرت نوشتن و خلق هنر دارن و گناهشون فقط لاغر بودنشونه

    بارها در خفا دستامو بوسیدم و رو چشمام گذاشتم ازشون معذرت خواهی کردم و گفتم ک دوستشون دارم

    ولی سوالی تو ته ذهنم بی جواب موند ک چرا ……

    طی این چن سال زندگی مشترک چی شد ک به اینجا رسیدم

    و به هزاران مسیله و اگر و اماهای دیگه رسید

    و به درامد و اعتماد بنفس گره خورد

    تصمیم گرفتم ک باز دوره عزت نفس رو مرور کنم

    و تلاش میکنم ک مسولیت این انتقاد ناعادلانه رو به گردن بگیرم

    شاید اینا حرفهایی بوده ک ته ذهنم بارها خودم به خودم گفتم

    ولی کاش استاد این مورد رو هم میگفتید ک تو کدوم

    دسته بندی قرار میگیره؟ موردهایی ک قابل تغییر نیست اصلا دست ما نیست

    آدمهایی ک ساعات طولانی در کنار هم هستن خیلی رو شخصیت و روحیه همدیگه تاثیر میزارن بخاطر اون مداومت

    من خیلی سعی کردم چشمامو رو ایرادهای طرف مقابلم ببندم

    و فقط خوبیهاش رو ببینم ولی گاهی دقیقا نتیجه عکس میگیرم

    انگار اون توازنه بهم میخوره

    ولی وقتی منم قاطی میکنم یا از یه زاویه بالاتر بهش نگاه میکنم و کمی ازش ایراد میگیرم میبینم وضع بهتر میشه

    و این با قوانینی ک شما میگین (توجه به نکات مثبت طرف مقابل ) جور درنمیاد .

    شاید توجه به نکات مثبت اون طرف هم نباید از یه حدی خارج بشه درسته؟

    از طرفی این قدرت درامد زایی آقایون خیلی رو اعتماد به سقفشون تاثیرگذاره

    و کار خونه و مسولیتهای بی پایانش هم ک اصلا به چشم نمیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      مرضیه صبوری گفته:
      مدت عضویت: 1478 روز

      سلام دوست عزیز من کامنت شما را خواندم و حس کردم که نظرم اینجا بنویسم و چیزی که خودم درک کردم و فکر کردم شاید مفید واقع بشه اینه که چیزی که شما از موضوع خودت یادآوری کردین قطعا هرکسی که این کامنت میخونن در زندگی شان برخورد شده و شمایی که سال های زیادی با همسرتان زندگی کردین و میکنین قطعا تجربه دارین. مسلما این انتقاد ها یا از روی شوخی بارها تکرار شده و یک شبه و یا یک دوره زمانی کوتاه بوجود نیامده حتمن مدت ها این موضوع ریشه گرفته که بقول استاد ما همیشه در هر بخش از مسایل زندگی که روبه رو میشیم برمیگرده به ذهن ناخوادگاه ما که شاید به زبان نمیاریمشان اما در ذهنمان و احساس کردیم وقتی به دیگران اجازه میدیم راحت نظر بدن و غلبه کنه بر احساس ما و ما کمبود احساس ارزشی میکنیم درصورتیکه ما هیچ چیزی استاندارد ثابتی از اندام و رنگ بدنی در دنیا باشه را نداریم و ما بصورت غیرناخوداگاه پذیرفتیم اگه غیر ازین میبود که ما ناراحت نمیشدیم یا سوال در ذهن ما خلق نمیشد چرا این حرف میزنه یا فکر میکنه.

      بزار یک مثال از خودم بزنم شاید بهتر واضح بشه هرچند من هم ازین مسئله مستثنی نیستم اما با گذشت زمان بهتر و بهتر از قبل میشم و روی مسائلی که با لطف و مهربانی استاد عزیز هرازگاهی برنامه اموزنده ای میزارن٬ روی خودم کار میکنم و آسوده تر از گذشته میشم و به سمت لیاقت و ارزشمند بودن خودم نزدیک تر میشم و یکی از ان مسئله همین ظاهر و اندام بود که داشتن اندام خوب فیت از گذشته بوده و با خریدن پکیج قانون سلامتی روی خودم کار کدم و به اندامی که میخواستم داشته باشم رسیدم و چیزی بود که در ذهن ناخوداگاهم بود و میدانستم این کاری است که با دست خودم میتانم انجام بدم اما نوع رنگ پوست٬ چشم و سایز دست پا و سینه و چیزای دیگه از دست ما خارج است دیگه نمیتانم کاری کنم هرچند هر ادمی که دوست داره از نظر دیگران تمام معیارهای که مد روز دنیایی است قرار بگیره ولی راه حل چیه. که ازین قبیل من هر ازگاهی کامنت میگرفتم از افراد نزدیکم به داشتن سینه های کوچک و یجورایی با شوخی حرف های میزدن من هم در اوایل با اونا همکاری میکردم تو قسمت اینجور شوخی ها جوابشان میدادم که مثلا به من برنمیخوره و ازین حرفا اما بعدا در ضمیر ناخوادگاهم تاثیر گذاشت ولی بعد هوشمندانه سعی کردم روی این قضیه کار کنم و منطقی تر اول با خودم نشستم حرف زدم و نکات های مثبت و خوشحال کننده ای که من دارم را نشستم نوت برداری کردم دیدم اوووو چقه من جلو هستم از رنگ پوست شفاف و صافی که خدا هدیه داده از سلامتی و پرانرژی که بدنم برخوردار است و از رنگ چشم هایم و تیزبینی چشمم تا بگیر که بخوام لیست کنم زیاد میشه و این نکته سایز سینه در مقابل این همه خوبی هایی که دارم مثل یک خورده سنگ کوچک بین خروار پرهای طاووس بود و من چرا این همه زیبایی را نادیده گرفتم و دارم کبر میکنم از نعمت و خوشی که خدا داده ازو بعد دیگه سعی نکردم جواب کسی بدم و بی اهمیت ازین مسئله میگذاشتم در اوایل که میشنیدم میخلیدم ازار نمیدیدم اما یجورای میخلید ولی تیر خود میاوردم البته توی ذهنم و این کارا نیاز به زمان و تمرین هی تمرین داره بقول استاد که هیچ وقت ازبین نمیره اما فاصله طولانی تر میفته تا اینکه واقعا به تمام معنی در ذهن ناخوداگاه پذیرفته بشه مثلا همین نفس کشیدن و درست کار کردن شم بویایی مان و از بس این امر عادی شده که در ذهن ما خطور نمیکنه و میگیم این یک چیز عادی شده پس از همون مسئله ای که فکر میکنی اذیت میشی اینقدر تمرین کنیم با خودمان تا مثل همین نفس کشیدن یک چیز عادی بشه.

      اینجا متودهای تمرین کردن و چه قسم برخورد کنم با دیگران در پایین نوت میزارم که شاید کمکی برای شما و دیگر دوستان باشه؛

      به شوخی ویدیوهای فان که سینه کوچک داشتن میفرستادن برام؛ عکس العمل من فقط میدیدم و گذر میکردم

      ایی چه سینه های کوچکی داری اگه تمرین ورزشی کنی شاید بزرگ بشه: جواب من؛ این موضوع چه ربطی به تو داره ایا داشتن رنگ تیره پوستی تو تاثیری به روابط من میزاره !

      اگه شخص مقابل جواب قانع کننده داد و از حرفش برگشت دیگه ادامه نمیدم و یاداوری نمیکنم اما اگه باز یجورایی توجیه میکنه با مدل های مختلف من خودم مصروف مسازم و بحث تبدیل میکنم به جای دیگه میبرم مثلا میپرسم راستی ازون فلانی یا کاری پیش امده خبر داری چنین چیزش ده و بحث عوض میکنم.

      دوباره جایی محفلی لباس ام زیبا است و این موضوع ذکر میکنه از دیگه نوع چقه خوش اندامی اما حیف که … من دوباره با لبخند ذوق میکنم و اهمیت نمیدم به موضوع اخر و از اندام و رنگ لباسی که به تن ام میزیبه شوق میکنم و پررنگ میکنم وقتی چند بار به صورت اگاهانه و تمرینی بلند فکر کنی و یاداوری کنی که اول ذهن خودت را بعد ذهن مقابل به سمت چیزای دیگه سوق بدی به مرور زمان این موضوع کمرنگ میشه.

      زمانی تو به این مسئله غلبه میکنی بقول استاد از بازخوردی که میگیری متوجه میشی که در مسیر درست هستی و کارخانگی ات درست انجام دادی وقتی حل کنی نه تنها خوش میشی بلکه اعتماد به نفس بیشتری میگیری برای حل کردن موضوعات اخلاقی و رفتاری دیگری!

      من از همینجا یکبار دیگه از استاد عزیز با تمام وجود و پر از عشق تشکری میکنم که خالصانه حرف های عالی و بکار یاداوری میکنن هرچند اینقدر این چیزا را از قبل خوانده بودیم و شنیده بودیم اما از دهن استاد که بیرون میزنه با جان دل تو وجود هر مخاطب میشینه که برای من همینطور بوده!

      مرسی استاد عزیز و مرسی فاران عزیز از خواندن کامنت شما یک تلنگر شد برام و یک حس برانگیخته شدن به نوشتن کامنت که من در این قسمت کمی ضعیف تر از بقیه عمل میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        فاران گفته:
        مدت عضویت: 2510 روز

        سلام مرضیه جان

        متشکرم بخاطر وقتی ک گذاشتی و کامنت نوشتی

        بنظرم با هم همشهری هستیم

        من لهجه قشنگ شما رو ندارم ولی خوشم اومد

        راهکارهات هم جالب بودن

        ولی دل بزرگی میخواد به وسعت دریا ک با سنگ انداختن کسی متلاطم و گل آلود نشه

        ولی برای رسیدن به خوشبختی و آرامشی ک خدا به صابران وعده داده باید بها پرداخت کردو برای بهبود تلاش مستمر داشت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      نرگس رستمی گفته:
      مدت عضویت: 1279 روز

      سلام دوست عزیز

      کامنت تون رو با عشق خواندم و میخوام اینجا نظر خودم رو در مورد مثالی که زدین با توجه به آموزه های استاد بگم و آن اعراض و بی توجهی به این انتقاد هست.

      چون در این مورد باید صاحب دست از دستای خودش راضی و سپاس گزار باشه که هست. پس هرکس هر نظر بده نباید در اعتماد نفس ما تاثیر ایجاد کنه.

      در مورد توجه به نکات مثبت دیگران هم یک تمرین برای بالا بردن احساس خوب خودمون هست و چون هدف نهایی و قواعد جهان احساس خوب = اتفاقات خوب هست.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم آقاحسینی گفته:
      مدت عضویت: 1064 روز

      ضمن سلام و وقت به خیر به همه دوستان و فاران عزیز

      این ویدئو جالب استاد که واقعا فکر میکنم احتیاج همه ما بود برای فهمیدن بیشتر آدم ها و زندگی و قوانین حاکم بر آن بود

      متن شما رو خوندم و من فکر میکنم واقعا گاهی انتقاد به خاطر ضعف افراد نسبت به خودشون هست وطبق گفته استاد عزیز گاهی به شنود ما در میاد تا بفهمیم چقدر این مسائل رو درک کردیم و چقدر یقینی از کنارشان به سادگی رد شیم چون به خودمان و هنر خدایمان ایمان داریم

      دوست عزیز من هم یک مثال از خودم میزنم که من تعریف از خودم نباشد چهره واقعا زیبایی دارم و این از لطف پروردگار من است و دوستی دارم که هربار با نظر خودش سعی می‌کند من را تضعیف کند که البته به تازگی فهمیدم الگو ذهنی اون هست که به خاطر عدم اعتماد به نفسش دائما خود را به مقایسه به دیگران میذاره و نظراتی که باعث تخریب شخص میشه رو بیان میکنه که مثلا فلان گفته دندونای مریم خیلی جلو هست (که واقعا چنین نیست) یا سبزس یا معصومیتی در چهره نداره اما من با یک لبخند رد کردم و برام مهم نبود این مثال ضعف فرد مقابل بود که شاید در همسر شما نباشد

      مثال دیگر

      شاید بگی این دوسته حرف این کجا حرف همسر آدم کجا

      باید بگویم من از جانب پارتنرم هم دست که چه عرض کنم خیلی فراتر از آن را شنیدم که نمی‌شود گفت اما به دلیل یقینی که به زیبایی خودم دارم حرف ها رو جدی نگرفتم

      ونتیجه این شد که اون فرد دیگر رویش نشد دوباره به اصطلاح خودش ایراد من را بگوید و چند بار گفت و دید من توجهی ندارم اون هم دیگر به دیده اش در نیامد

      راه حل:

      اغماض و چشم پوشی است ما قبل از اینکه کلام باشیم انرژی هستیم بهتره روی انرژی خودت کار کنی که اون فرد یا همسرت این انرژی رو دریافت نکند که به خاطر زحمت و سه بچه ضعیف تر شده شاید گوشه ذهن خودت این رو باور داری که انرژی تبدیل به کلام شده

      باتشکر از خودمون یعنی خانواده عباسمنش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    ترنم گفته:
    مدت عضویت: 1275 روز

    سلام به استاد توحید و عمل سلام به مرد الهی خدا استاد عباس منش فوق العاده خودم

    در مورد انتقادات به لطف شما خیلی خوبم، من در فضای مجازی فعالیت دارم یک فعالیت جهانی که جز من کسی در جهان نیست که انجامش بده بماند ک به خاطر عزت نفس پایینی که داشتم و هنوزم دارم خیلی کارمو باارزش نمیدونم و فکر می‌کنم یه کار معمولیه با اینک ب جز من کسی توی جهان وجود نداره ک انجامش بده….

    خب اولش وقتی شروع کردم و پیج زدم در کنار تمجید و تعریف انتقاد هم میشد انتقادهای خیلی مسخره استاد من بینی خیلی کوچیک و خوش فرمی دارم مادرزادی باورتون نمیشه میگفتن چقدر دماغت بزرگه چرا ناخن داری چرا فلان…. دروغ چرا اولاش ناراحت میشدم ک اینا چرا چشم ندارن ببینن یا تحسین کنن این درصورتیه ک من تا حالا ب جز تمجید زیر هیچ پستی کامنت نزاشتم توی دنیای واقعی هم همینطور و کلا ادم ارومیم سرم ب کار خودمه ولی چون میدونستم به هرچی توجه کنم بیشتر میشه اون کامنتا رو با اینک چندین خط بودن فقط قسمت اولش و ک میدیدم حرف بده بدون اینک کنجکاو بقیش بشم پاکش میکردم و خداروشکر رفته رفته کامنتای فش و انتقادی خیلی خیلی خیلی کم شدن و دیگ اصلا بهم نمیریزم کلا وقتی ادم بدونه همه چی فرکانسه همه چی انعکاس باوراشه دیگ از کسی ناراحت نمیشه انگشتش دائم سمت خودش میشه

    مثلا من قراره سمینار برگزار کنم پدرم قراره یه بخشی از هماهنگیا رو انجام بده ولی خیلی این دست اون دست میکنه شماره اون شخص و هم بهم نمیده ک خودم باهاش هماهنگیا رو انجام بدم وقتی اومدم توی سایت دیدم فایل گذاشتید زدم رو دانلود گفتم تا دانلود بشه یه زنگ بزنم ببینم بابام چیکار کرد؟ دیدم گفت ک من هنوز بیکار نشدم زنگ بزنم الانم دارم میرم جایی جلسه دارم یه لحظه یه نفس عمیق کشیدم سکوت کردم اومدم ک دعواش کنم ک ته ذهنم گفتم هیچی نگو تقصیر خودته تو خودت هی کاراتو به تعویق میندازی ک انعکاسش این شده هیچی نگفتم فقط گفتم باشه خداحافظ نمیدونم شاید فکر کنید خیلی زمان برد ولی این تحلیل فقط چند ثانیه اتفاق افتاد وقتی قطع کردم دیدم خودم درست کردن پاورپوینت و هی به تعویق میندازم تمرین کردن نمایشنامه رو هی به تعویق میندازم گفتم درستشم همینه وقتی تو هی به تعویق میندازی جهان هم جوری می چینه بقیه هم به تعویق بندازن این درصورتیه ک اگ ادم قبلی بودم فقط شکایت میکردم الان یه دعوای حسابی با بابام درست کرده بودم و باهاش قهر کرده بودم ک تو چرا به من و کار من توجه نمیکنی….

    موضوع دیگ ای ک دلم میخواست اینم اینجا بگم راجب باورهای مالی که مدتیه تمرکزی دارم کار میکنم بیشترین موضوعی که شما توی فایلای ثروت راجبش صحبت کردید باور فراوانی و اینکه ثروت معنویه من خیلی روی اینا کار کردم ولی نتیجه نیومد بعد گفتم شاید دارم فکر میکنم ک کار کردم مگ میشه کار کرد و نتیجه نیاد خلاصه داشتم ناامید میشدم چون همون ورودی مالی ک داشتم هم به طور کامل قطع شد گفتم چ جوریه کار نمیکردم ورودی داشتم الان قطع شد بزار ول کنم اصلا ولی ول نکردم هی ادامه دادم بعد متوجه شدم من درسته ترمز باور فراوانی ندارم درسته ترمز ثروت معنوی ندارم بلکه ترمزای دیگ دارم

    اینکه من چرا باید براحتی پول دربیارم

    اینکه کلاسای من گرونه مردم پول ندارن بدن مثلا هزینه کلاسشونو حساب میکردم میگفتم چ خبره یه کلاس انقدر پولش بشه مگ مردم چقدر پول درمیارن فقط کلاس بچشون بشه انقدر (این درصورتیه ک تعرفه معلمای عادی رو سرچ کردم خیلی بیشتر از مبلغی بود ک من داشتم به عنوان یه فرد جهانی میگرفتم تقریبا هفت هشت برابر….)

    اینک وقتی پول میگرفتم یا واریز میکردن همش استرس میگرفتم نکنه راضی نباشن نکنه بگن نمی ارزید و چون یه روشیه برای اولین بار در جهان همش استرسشو دارم همش میگم نکنه دوس نداشته باشن نکنه بگن پولمونو پس بده

    تقریبا سه شب نان استاپ نشستم روی این باورا کار کردم دیدم اکثرا ریشه توی احساس لیاقت دیدم من گنج و دارم ولی ترمزا نمیزاره پول دربیارم خودمو لایق نمیدونسم نشستم کامنتا رو خوندم فایل دیدم عقل کل و بررسی کردم نوشتم و نوشتم و نوشتم و دفتر تموم کردم تا یکم باور بهتر شده نمیگم رفته نه عمیق تر ازین حرفاس هی باید روش کار کنم….

    هنوز نتیجه نیومده ولی هی دارم میگردم خودمو اصلاح میکنم و به خودم میگم شاید حکایت درخت بامبو تو هی کار کن یهو دیدی یه معامله یه سمینار بهتر اوکی شد همه نتایجی ک میخواستی ذره ذره بدست بیاری و باهم بهت داد و من اینو توی رشد پیجم دیدم استاد من نه تبلیغ دادم نه هیچی فقط یه الهام بهم گفت شروع کن اصلا دوست نداشتم شروع کنم با 700 دونه فالور شروع کردم 14 روز من هر روز پست میزاشتم ولی رشد خاصی نداشتم یهو پستای من وایرال شدن شدم سی هزار نفر و الان قلبم ارومه و هی دارم ادامه میدم میگم حتما اینم همونه تو ایمان نشون بده تو خودتو درست کن تو لایف استایلتو درست کن

    استاد من هر روز صبح باشگاه میرم میگم ثروتمندا ورزش میکنن به بدنشون اهمیت میدن خب تو هم ثروتمندی همین کارو بکن

    کلاس شنا نوشتم یاد بگیرم چون زشته خونه استخردار بگیرم بلد نباشم شنا کنم

    کلاس رانندگی دارم میرم اخه زشته ماشین بخرم بلد نباشم رانندگی کنم

    استخر ک میرم همش دارم شکرگزاری میکنم بابت خونه استخر دارم همش فیلم و عکس می بینم خودمو کنکاش میکنم

    به امید چند روز آینده ک عکساشونو براتون بفرستم که دارم زندگیشون میکنم عمیقا احساسشون میکنم خداروشکر

    دوستون دارم سلاممو به مریم جان قشنگم برسونید آمریکا می بینمتون️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      علی ملکی گفته:
      مدت عضویت: 1063 روز

      سلام ترنم خانم

      خیلی از کامنتتون لذت بردم و یکی دو قسمتش رو کپی کردم

      خودمم دارم منظم در اینستاگرام فعالیت میکنم و اینکه تونستید به سی هزار فالور برسید بهم انگیزه داد و همچنان قدرتمندانه به فعالیتتون ادامه بدید و مطمئن باشید پاداش های بسیار بزرگی در راه هست

      این را هم برای انگیزه به شما بگم که یکی از دوستان ما در اینستاگرام حدود 45 روز پیش دوباره کارش رو با 1k یا 2k فالور شروع کرد و حدود 2 هفته بعد از فعالیتش من دیدم چقدر لایک پستاش زیاده و انگار طبیعی نیست( راستش ته ذهنم اومد که شاید داره واسه خودش فیک میزنه) اما دیدم ایشون فالورشون شده حدود 15k و داره بازدید های چند صد هزارتایی رو تجربه میکنه و شاید باورت نشه الان که دارم مینویسم 164k فالور داره و یکی از پستاش بالای 10 میلیون ویو خورده و چند پست میلیونی دیگه هم داره

      یعنی تا قبل از ایشون یکم واسم باورش سخت بود که بشه در اینستا معروف شد اما وقتی ایشون رو دیدم با یک کار ساده و حتی تولید محتوای ظاهرا ساده داره چنین نتایج شگفت انگیزی میگیره ماشاالله

      گفتم شاید واسه شما هم انگیزه ای باشد و همینطور محکم به فعالیتمون ادامه بدیم و ان شاالله به زودی 100k و 1m فالور رو به دست بیاریم مثل هزاران هزار انسان دیگه

      مخلصم و خیلی دوستت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    محمدمهدی جعفری گفته:
    مدت عضویت: 876 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه دوستان در این سایت فوق‌العاده اگاهی بخش، خواستم یه صحبت خیلی مهم رو اینجا کامنت کنم که دوست دارم هم استاد و هم بقیه دوستان نظرشون رو به من بگن، من بخاطر علاقم به موزیک هیپ هاپ و رپ که از بچگی علاقه مند شدم از 10 11 سالگی اولین موزیکای رپ رو که شنیدم بخاطر اون حسی که به من میداد و هنجار شکنی و تابو شکنی داشت در مقابل سنت ها و طرز فکر ها و اون حرفای کوچه خیابونیه باحال و گاهی اگاهی بخش و گاهی فان و اون روحیه ای که هیپ هاپ داشت جوری که جنگنده بود و باعث میشد موقع سختیا با اون موزیکا بلند شم و شکست رو نپذیرم به این سمت و سو کشیده شدم و خودم هم از 15 سالگی توی این سبک فععالیت داشتم و کلی تمرین کردم و زمان زیادی گزاشتم و الان که 23 سالمه با اختلاف خودم رو بهترین میدونم توی سبکم اما خب من هنوز کارام رو پخش نکردم و رسانه ای نشدم هنوز بنا بر دلایلی که توضیح میدم، همینجور که میدونید توی رپ و هیپ هاپ حتی توی خود امریکا که منشا این سبک هست گفتن یه سری از الفاظ و کلمه های رکیک یا فحش توی فرهنگ هیپ هاپ کاملا عادیه و آزاده و امریکایی ها معمولا اوکی هستن با این داستان نه به طور کل ولی تقریبا، خب دوستای گلم من توی زندگی روزمرم ادم بدن دهنی نیستم واقعا و همیشه خیلی خوش برخورد و مهربونم ولی خشمم روی توی موزیک خالی میکنم گاهی اوقات نه همیشه، به واسطه اینکه من گاهی از الفاظ و کلمات رکیک استفاده کردم توی اهنگای رپم که مقصود و هنر منو به شکل واضح تری از تجربیات و احساسم برسونه در اون مقطع، در وهله اول مورد انتقاد شدید خودمم و خانواده و یه سری از دوستان و بیشتر جامعه، یعنی میگن خب چرا نمیایی از کلمات بهتر استفاده کنی بجای فحش، مثلا وقتی توی چارچوب موزیک رپ وقتی با کسی مشکل داری نمیتونی بگی تو چقد پسر بدی هستی باید اون حس خشمتو برسونی،،، من طرفدار خشونت و هیچ نوع جنگی نیستم ولی این جنگ توی هیپ هاپ و بازی کلمات هستش، خلاصه که من بسیار بسیار با استعدادم و واقعا بهترینم توی سبکم، اما به واسطه این انتقادات درونی از خودم و بیرونی از سمت خانواده گاهی و یه سری افراد که بعضیا ادعای اگاهی دارن من فعالیت نمیکنم یعنی موزیک میسازم هرکی میشنوه میگه خیلی خفنه و عالیه حتی حرفای اگاهی بخش هم درونش هست اما من واقعا قفل کردم یجورایی و راکد شدم و حتی دو دل شدم که علاقم و این استعداد و این همه تلاش چند ساله برای یادگیری اهنگ خوندن و نوشتن و ساختن موزیک رو بیخیال شم و حقیقتا دو قطبی شدیدی برام ایجاد شده، من عمیقا این کار و سبک رو میپسندم و دوستش دارم با همه بدیایی که داره، اما خیلی احساس بدی دارم از وقتی که با یه سری قوانین اشنا شدم، اینکه ایا من چون رپرم خدا منو دوست نداره؟ و اینکه چون من فحش میدم توی موزیکم نمیتونم فرد شایسته ای باشم؟ که هستم البته من هم ورزشکارم هم موزیسین و هم مربی پرورش اندام، ولی واقعا خیلی سرزنش میکنم خودمو و میخوام از علاقم و این هدفم که بهترین رپر شم دست بکشم در عین حال که کاملا تبدیل شدم به اون فرد و امادم !!! رسیدم به هدفم 99 درصد کار، فقط باید خودمو به نمایش بزارم، ولی احساس گناه دارم و فک میکنم که نکنه واقعا کارم اشتباهه وتاثیر منفی بزارم! این هدف هدف اشتباهی باشه نکنه من مورد لطف خدا قرار نگیرم چون سبکم یه سری الفاظ داره، حتما که سعی میکنم کمتر و بهترش کنم هم سبک موزیکم و سبک زندگیم رو که اون بدیه کمتر شه، ولی من عاشق اون هیجان و شور شوق و قدرتیم که سبکم به من میده، من به شدت خودم رو انتقاد کردم و عزت نفسم واقعا کم شده توی این مورد، از طرفی هم فایلی از استاد دیدم که میگفتن هرجور که شما فکر کنید و باوری داشته باشید راجب هرچیزی کارتون یا خدا و و و اون همون شکله بنظر شما استاد و بقیه دوستان آگاه توی سایت بهتر نیست که من باورمو عوض کنم و باورم رو تغیر بدم نسبت به این موضوع؟ یعنی که قرار نیست من واقعا تاثیر منفی بزارم، مثل این میمونه یکی سیگار فروش باشه و بعد بگه نکنه سیگار میفروشم کارم گناهه؟ هرکی بخاد بکشه میاد میکشه هرکیم قدر سلامتیشو بدونه نمی‌کشه دیگه! موزیک رپم همینجوره هرکی بخاد گوش میکنه هرکی نه گوش نمیده، من فک میکنم باید باورمو تغیر بدم و بر این باور باشم که خداوند منو دوست داره خدا بخشندس و به من نگاه میکنه و ارزش من کم نمیشه بخاطر 4تا فحش توی موزیک و باور داشته باشم به مسیرم و کارم همونجور که اوایلی که شروع کردم داشتم با اینکه اون موقع واقعا ضعیف بودم توی کار ولی حالا که بهترینم دارم جلوی خودم رو میگیرم!! امیدوارم که هم برای خودم و بقیه مفید بوده باشه! ممنون از همگی که کامنت من رو میخونین و با گفتن نظراتتون به من بهم کمک میکنید، بهترین هارو براتون ارزو میکنم و امیدوارم از این گمراهی در بیام و بتونم به خودم کمک کنم به لطف خدای مهربون و بخشنده و یکتا،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      زری گفته:
      مدت عضویت: 754 روز

      سلام دوست عزیزم

      من از کامنتتون یه ترمز قوی احساس کردم به نام احساس گناه که شما خودت احساس گناه نسبت به کلماتی که تو موزیکاتون هستن دارین و این باعث چنین رفتاری از اطرافیانتون شده چون جهان آیینه باورهای ماست اگر تو به خودت شغلت و هر آنچه که مربوط به خودته ارزش بدی جهان مجبور به کرنش کردنه جهان توجه نمیکنه که جامعه چی میگه جهان میگه تو چی میگی توووووو تو چی میخوای

      یه مثال میزنم میدونین چقدر پورن استار داریم که چقدر ثروتمندن و چقدر مشهورن و چه اعتماد به نفس هایی دارن شاید به نظر خیلیا کاری که اونا انجام میدن گناهه وکلی کلمات رکیکی که بهشون نسبت میدن اما در مقابلش میدونید چند هزار نفر روزانه پول میدن واسه کارشون میدونید سایت پورن فقط تو سه دقیقه (دقیق یادم نیست شایدم سه روز)بازدیدش رسید به 1میلیون ولی کلی سایتای معتبر مثل آمازون و… روزها و ماه ها طول کشید تابه چنین بازدیدی برسن این در صورتیه که این کار خیلی پذیرفته نیست حتی در بین افرادی که خارج از دین و مذهب ما بزرگ شدن کار قشنگی نیست ولی میبینیم که این آدما بی توجه به عرف و نظر بقیه کارشونو انجام میدن چه درست چه غلط

      من نمیگم چنین کسایی رو الگو قرار بدیم فقط مثال زدم که بگم جهان پذیرای هر کاری هر شغلی هر آرزویی هست و فرصتشو در اختیار ما قرار میده هرچی که باشه

      تو یکی از قسمتای سریال سفر به دور آمریکا استاد میره موزه راک و در این مورد خیلی عااالی توضیح میده که راک چیز چندان پذیرفته ای نبوده اما یه سری افراد کم نیاوردن و ادامه دادن و الان چقدر این حوزه طرفدار داره اگر این قسمتها از سریال رو ببینید خیلی کمک کنندس براتون

      دومین مورد اینه که خداوند نه میگه چیزی درسته نه غلطه خداوند مارو قضاوت نمیکنه خدا فقط این جهانو آفریده همه جهانو مسخر تو کرده تا تو فقط اونچه که میخوای گلچین کنی و به سمتش بری البته به شرطها و شروطها که این شرط هم مسیر بودن با قوانین جهانه

      دوست من شما تاحالا موزیکای کاردی بی رو گوش دادی؟یا خیلی رپرایی مثل اون موزیک، ویدیوها شونو دیدین؟اونا چیزهایی میگن میشنون و به نمایش میزارن که خانواده من اگه ببینن میگن اینا قطعا پورنه ولی میبینیم که بعضی از این هنرمندا چقدرررر موفق مشهور و ثروتمندن و اگر مصاحبه های کاردی بی رو ببینید میفهمید چه اعتماد به نفس و اعتمادی به کارش داری و ذره ای به اونننننهمه انتقادی که بهش میشه نمیده اون فقط راه خودشو میره و نتایج خودشو میگیره اون داره از همون کسایی که ازش انتقاد میکنن پول در میاره چون اصلا همونا باعث شهرتش شدن

      تتلو رو میشناسین چقدددددر سعی کرد همه رو متقاعد کنه که نه من بد نیستم و کارم خوبه و چقدرررر تلاش کرد و چقدر جدال در مجازی راه انداخت که همه جا پر بود از اسم و رسمش ولی تهش چیشد؟به هیچ جا نرسید همون یه ذره شهرت و هنری هم که داشت به باد فنا داد چون فقط سعی کرد به بقیه بگه من خوبم و کارم درسته

      نه من و نه هیچکسی نمیتونه به شما بگه کارت درسته شروع کن یا نکن اون شمایین که باید تصمیم بگیرین اما اینو فراموش نکنید که اگر وارد خواستتون نشید و اونچه که آرزوی قلبی شماست بهش نرسید یا حداقل تلاشی براش نکنید باید باری به نام حسرتو تا آخرین لحظه عمرتون به دوش بکشین

      موفق باشی دوست عزیزم اینا چیزهایی بود که احساس بهم گفت باهات به اشتراک بزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    Dorsa گفته:
    مدت عضویت: 767 روز

    سلام به استاد نازنینم مریم جون گلم و همه دوستان عزیزم در این سایت بهشتی و فوق‌العاده…:)

    اول از همه چیز خدارو خیلیی خیلییی زیاد شکر میکنم بابت این فضای فوق العاده بی نظیر و این دوستان خوب و این استاد فوق العاده با این همه آگاهی ارزشمند که بی شک دستی از دستان قدرتمند خداوند هستن که من با استفاده این همه آگاهی های بی نظیر به مسیر مطمئنِ توحید و موفقیت و رستگاری لحظه به لحظه و فقط باهدایت رب سوق داده میشم…

    چقدر نتیجه های فوق‌العاده گرفتم این هفته:)

    چقدر خبر های عالی شنیدم خداروشکر:)

    چقدر هدیه های ارزشمندی از اطرافیانم که حتی انتظارشم نداشتم گرفتم خداروشکر:)

    چقدر در ادامه این هفته باحال قراره بهم خوش بگذره خداروشکر:)

    چقدر از وقتی که تابستون و اوقات و فراغتم تونستم روی خودم کار کنم و واقعا میتونم تاثیرش روی خودم ببینم البته همیشه که برای کارکردن روی خود وقت هست و اما من با اینکه این چندوقت اخیر تایم بیشتری رو دارم به این موضوع اختصاص میدم واقعا میتونم تاثیر های بزرگ و حتی کوچکش رو در واکنش هام به مسائل ببینم و واقعا بابت این تغییرات خدارو شکر میکنم

    وقتی آدم شروع میکنه رو خودش کارکردن چقدررررر جالب این مسیر و افکار تغییر میکنن

    من از وقتی شروع کردم ر‌وی خودم کارکردن با مادرم،باهم یه تصمیم بزرگ گرفتیم و اون تصمیم مهاجرت بود و الان کم کم داره این تصمیم عملی میشه و با کمک تنها الله یکتای خودم انشاالله تا آخر تابستون راهی کشور کانادا خواهم شد این چند وقت هم قبل از اینکه برم به سفارت برای ویزا سعی می‌کنم که آرامش خودم رو حفظ کنم و سرگرم کارهای مختلف کنم تا در مدار خوب بمونم و نتیجه دلخواهم رو بگیرم توی این مسیر اگه کسی قرار میگرفت که این آگاهی هارو نداره شاید کلی از قدرت هارو به کسایی غیرازخدا میداد شاید کلی نگران میشد از اینکه ویزا نگیره از اینکه شاید بخاطر شرایطش اون کشور ردش کنه و .. و… و… کلی دلیل که میتونه باعث نگرانی آدم بشه و چیزی نیست جز نجواهای شیطان اما من با اینکه هنوز به سفارت نرفتم و ویزا نگرفتم حدودا یکی دو هفته دیگه قراره برم تمام توکلم بر همون خدایی هست که این فکر و این تصمیم رو به ذهن من انداخت و هروقت چیزی غیر از این به ذهن من میرسه به خودم میگم

    “تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس خودْ راه بگویدت که چون باید کرد”

    و بنظرم مهم این حال خوبست و تنها پناه و تنها کسی که میشه بر اون تکیه کرد همون خدایی هست که ایده هارو به ذهن ما میندازه…

    خیلیا بهم میگن که داری ریسک میکنی داری توی سال کنکورت که باید بشینی برای کنکور از الان بخونی مدرسه ثبت نام نکردی و…و…..

    اما من فقط اعراض میکنم و مطمئنم جواب خداوند به من جایی بهتر برای درس خوندن هست چون به قول استاد وقتی میخوای یک کاری رو انجام بدی و شاید هم اون اتفاق فعلا نیفتاده باشه اما تو همونجوری رفتار کن که اون اتفاق افتاده و من توکل کردم به خدا…همونی خدایی که خودش میگه از رگ گردن به من نزدیک تره…

    درسته این دیدگاهی که من نوشتم تا اینجا یکم طولانی شده اما دوست داشتم که این حس و حال خوب توکل و کارکردن روی خود و تکیه به خدا کردن رو الان دربارش بنویسم و اینجا بگذارم به یادگار :)

    درباره هدایت شدن به این فایل بی نظیر هم خدارو واقعا شکر میکنم من یک دفتری دارم که درباره قوانین،تمرین ستاره قطبیم ، موفقیت هام و کلی چیزای خوب دیگه توش مینویسم و مطمئنا این آگاهی های ناب هم بهش اضافه میکنم:)

    خدایاشکرت خیلی خفنی خدا:)

    چقدر جالب شده که این چند وقت که دارم بیشتر روی خودم کار میکنم و ستاره قطبی روهم جدی گرفتم به طرز شگفت انگیزی چیزایی که توی ستاره قطبی‌م مینویسم طبق قوانین بدون تغییر خداوند اتفاق میفته خدایا شکرت:))))))

    درباره انتقاد پذیری هم من هم بشدت درباره این مورد حساس بودم و هنوز هم البته در این مورد به تسلط صددرصدی نرسیدم ولی واقعا خدایاشکرت که چقدر بهتر شدم چون همین چند وقته پیش یه جمله ساده اما موثری رو از استاد یادگرفتم که گفتن هروقت دیدی بقیه دارن درباره‌ت چیزی میگن که بنظرت درست و ارزشمند و سازنده نیست مثل همین اعتقاد هلی نابجا توی دلت بگو : عععععع چه جالب شما اینجوری فکر میکنی:))) بعدم نسبت بهش بی توجهی کن و تاااامااااممممم:)و واقعا همین جمله ساده و اما ارزشمند ر‌وی من تاثیرگذاشت خدایاشکرت:)

    خدایا شکرت:)

    خدایاشکرت:)

    خدایاشکرت بابت همه‌چیز:)

    عاشقتوووووووووووووووووونمممممممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      علی ملکی گفته:
      مدت عضویت: 1063 روز

      سلام

      نمیدونم نام زیباتون چیست اما از کامنتتون خیلی لذت بردم

      آرزو میکنم به زودی خبر مهاجرتتون به کانادا رو در سایت بخونم و انرژی مثبت و شادیتونو دریافت کنم اتفاقا خواهر منم به امید خدا یک سال دیگه میخواد راهی کانادا بشه و فکر میکنم از شما یک سال کوچکتر باشه و الان انگلیسیش رو خیلی قوی کرده و حدود یک ساله که بکوب داره رو زبان و موسیقی کار میکنه(مخمونو خورده انقدر انگلیسی حرف زده و آواز خونده خخخ)

      خیلی خوشحال شدم که بسیار خوب دارید روی خودتون کار میکنید و احساستون رو خوب نگه میدارید که با احساس خوب اتفاقات عالی برایت رغم میخورد و همچنین میتوانی بسیار خوب عمل کنی

      همینطور به فعالیتت ادامه بده و حتی یک روز هم کار بر روی خودت را بیخیال نشو که اگر تنبل شوی و سرگرم چیز های دیگر شوی کم کم به بیراهه میروی

      راستی عکس پروفایلتون هم خیلی زیبا و باکیفیت در یک طبیعت بسیار زیبا گرفته شده، عالیه

      مخلصم و خیلی دوست دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        Dorsa گفته:
        مدت عضویت: 767 روز

        سلام خدمت شما دوست پر انرژی من:)

        چقدر خوشحالم و خداروشکر میکنم که برای شروع امروزم من رو هدایت کرد به این پاسخ پرانرژی و پراز محبت شما و من چقدر انرژی گرفتم چقدر قشنگ روزم رو شروع کردم خدایاشکرت

        ممنونم بابت این همه حال خوب و زیبایی‌بینی شما:)

        چقدر دوستان خوبی میشه توی این سایت فوق العاده پیدا کرد خداجونم واقعا شکرت:)))))

        انشاالله که به یاری رب خداوند تمام کسانی که قدم در این مسیر میذارن رو هدایت کنه و خواهرگل شما به تمام آرزوهای قشنگشون برسن :)

        چقدر خواهرشما من رو یادم خودم میندازه خخخخ چقدر این اهمیت دادن به هدفشون رو تحسین میکنم دمشون گرم واقعا :)

        بازهم ممنونم از شما بابت این همه انرژی فوق العاده دوستتون دارم در پناه حق شادو سلامت باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    امیر جباری گفته:
    مدت عضویت: 1430 روز

    به چه نکته خوبی اشاره کردند استاد: اگر ما به یک استاد دانشگاه که به یک موضوعی مسلط هست انتقاد کنیم که اون موضوع رو بلد نیست، اون استاد اصلاً توجهی به اون انتقاد نمیکنه! چرا؟؟! چون از خودش مطمئنه و با خودش اوکیه و شکی از خودش نداره.

    حالا همینو بیا به یک آدمی که به همون موضوع تسلط کافی نداره (و شایدم استاد دانشگاه باشه و شایدم به ظاهر تسلط داشته باشه) بگو و ازش انتقاد کن … حالا، طرف اگه با مسلط نبودنش اوکی باشه و اینو قبول داشته باشه، اصلاً برانگیخته نمیشه ولی اگه فک کنه که بلده، حتماً بهم میریزه و قاتی میکنه.

    یا در مورد قیافه ظاهری: از قیافه ظاهریِ طرف انتقاد میکنی که مثلاً کچلی! حالا اگه طرف ((احساسِ خودارزشی)) رو در خودش نداشته باشه، حتماً صدمه میبینه و …

    یا مثال معتادِ توی جوب رو استاد خیلی خوب زدند: که به یه معتادی که هر لحظه داره خودش بخاطر افتادنش در دام اعتیاد سرزنش میکنه بگی طرف میریزه بهم! چرا؟! چون ننشسته با خودش این قضیه رو حل کنه که منم یه آدمم که با دستِ خودم به این دام افتادم و میتونم به زودی و به راحتی ازین شونه‌ی خاکیِ جاده باز دوباره برم تو مسیر اصلی!

    یه مثال دیگه از یه آدم بیکار: که خودش رو سرزنش میکنه که من بیکارم و فلان …! حالا کافیه یه «خُردسال» بیاد بهش بگه «بیکار!» احتمال بسیار زیادی بهم میریزه! چون با واقعیت کنار نیومده که بابا! منم که خالق شرایطمم نه قربانیِ شرایطم!!

    یا مثلاً نصیحت کردن: که آقا تو بیا اینکارو بکن که برات بهتره، پر سودتره و … طرف بهش برمیخوره که چرا فلانی منو نصیحت کرد و راجع به من فکرِ بیخود کرد که برمیگردیم باز دوباره به نظرِ دیگران در مورد ما و نبودنِ «احساسِ خودارزشی» در خودمون!

    اگه من «احساسِ خودارزشی» رو در خودم بالا ببرم، دیگه نه حرفِ دیگران برام مهمه، نه نصیحت‌هاشون و نه انتقادهاشون و نه هیچ چیز دیگه‌ای!

    راهشم اینه که عزت نفسمون رو بالا ببریم؛ به این معنی که با تمام خطاها و درستی‌هامون، با خودمون اوکی باشیم، خودمونُ دوست داشته باشیم و به قولِ استاد تو یکی از فایلهاشون، با خومون « خُشکِل » برخورد کنیم:)

    بدونیم که آقا، همه‌ی آدمیزادهای طول تاریخ اشتباه داشتن، نقص داشتن، دارند و خواهند داشت؛ هیچکس کامل نیست و فقط <> کامله. نکته‌ی بعدی اینکه این «من» هستم که خالق زندگیم هستم و میتونم خودمُ بهبود بدم، نه هیچکسِ دیگه. حالا این وسط هر کی از منظرِ خودش به قضیه نگاه میکنه! یکی ممکنه با «شخصیت» ما حال کنه، ممکنه هم نه! در نهایت، این وظیفه‌ی خودِ ماست که خودمونُ بهبود بدیم به سمتی که «بهش رسیدیم!» ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    شیدا و مهرک گفته:
    مدت عضویت: 1724 روز

    سلام خدمت استاد ودوستای عزیزم

    در مورد این فایل فوق العاده که من هیچ وقت درموردش فکر نکرده بودم چون برام مسئله خاصی نبود و احساساتم رو برانگیخته نمیکرد

    حالا چرا ؟

    اگر کسی از من انتقادی میکرد من هیچ اهمیتی نمیدادم و در جواب میگفتم همینی که هست خیلی هم عالیه یا نظر شما اصلا برام مهم نیست تا اینجا موردی نداره

    مورد اونجایی که تو ذهن خودم به این فکر نمیکردم که آیا این انتقاد سازنده هست یا نه؟آیا میتونه به من کمکی کنه؟

    فقط میگفتم که نه اتفاقا من خیلی هم عالی ام ایراد از اونه نظر اون اینجوریه

    اگر اون انتقاد یکمی حرصمو درمیاورد که توخلوت خودم شروع میکردم به پیدا کردن ایراد های اون طرف تو همون موضوع مثلا خودشم اون روز فلان کارو اینجوری انجام دادم خودشم فلان ایراد هارو داره بعد اومده از من ایراد میگیره

    در واقع با این افکار داشتم خودم رو آروم و متقاعد میکردم که یه وقت تغییری تو خودم انجام نگیره

    دلیلش کاملا واضحه باور ها و عادت های گذشته ی من نمیخوان موقعیتشون رو به خطر بندازن و برای تغییر مقاومت میکنند

    امروز با این فایل یادگرفتم انتقاد ها رو بشناسم و واکنشم رو نسبت به اون انتقاد سنجیده شده نشون بدم و اگر انتقاد سازنده اس برای بهبود خودم ازش استفاده کنم

    از طرفی یاد گرفتم که هرروز برای بهبود شخصیتم رفتارهام و باورهام تلاشم کنم و هرروز یک پله ارتقاع بدم

    خداروشکر میکنم

    از روزی تصمیم گرفتم که روی فایل ها و باورهام تمرکزی کار کنم خداوند هرروز داره هدایت میکنه خودم و باورهامو بهبود بدم

    در واقع نوشتن کامنت ها برای خودم هستش برای شناخت بهتر خودم بیرون ریختن اون چیزی که خودش رو پنهون کرده که تغییر نکنه

    به قول خانم شایسته عزیز تو این مسیر هدایت خداوند رو دست کم نگیرید

    استاد مهربون و دوست داشتنی ازتون بی نهاااایت سپاس گذارم بابت این فایل فوق العاده

    بی صبرانه منتظرم که دوستان کامنت هاشون رو سایت بالا بیاد و بخونم و استفاده کنم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2113 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    سلام به همه دوستان ارزشمندم

    خدایا ازت سپاسگزارم که لایق دریافت این آگاهی های ارزشمند هستم

    چقدر در صلح بودن با خودمون مهمه

    و اگه بیایم در صلح بودن با خودمون رو اصل قرار بدیم

    اونوقت بهتر میتونیم با موضوعات برخورد کنیم و واکنش نشون بدیم

    هروقت همسرم تو کار از من یه انتقادی میکرد و از کارم ایراد میگرفت من اصلا نمیتونستم بپذیرم

    زود بهم بر میخورد و واکنش نشون میدادم عصبی میشدم

    نمیتونستم انتقاد و بپذیرم

    بعد که به خودم نگاه کردم دیدم یکی از دلایلی که تو کارم پیشرفت نمیکنم همینه

    دیدم خوب همسرم تجربه اش تو کار خیلی خیلی از من بیشتره و اصلا خودش همه چیز و به من آموزش داده پس اگه انتقادی میکنه به خاطر اینه که من کار و بهتر انجام بدم

    من پیشرفت کنم

    پس بپذیرم و سعی کنم دفعه بعد اون کار و بهتر انجام بدم

    با زود بهم برخوردن و با مغرور بودن من به جایی نمیرسم

    سعی کردم نگاهم و تغییر بدم و بپذیرم و خودم و تو کار بهبود بدم

    اگه همسرم ازم انتقادی میکنه بگم چشم دفعه بعد سعی میکنم بهتر انجامش بدم

    اگه ایرادم و بهم نگه که من نمیفهمم کارم ایراد داره و درستش نمیکنم

    و چقدر دارم میبینم همه چیز تغییر کرد وقتی من تغییر کردم

    نه تنها رابطه مون بهتر شد بلکه من چقدر تو کارپیشرفت کردم و خوب وقتی من هرروز بهتر میشم قطعا انتقاد هم از من کمتر میشه چون کار درست انجام میشه

    یه مورد دیگه هم در مورد اینکه انتقاد و بپذیریم و جبهه نگیریم اینه که

    چند وقت پیش مامانم راجب یه رفتارم ازم انتقاد کرد

    و اولش هم کلی ازم تعریف کرد و بعد حرفش و زد که من ناراحت نشم

    من اون موقع داشتم رو دوره عشق و مودت کار میکردم

    وقتی مامانم داشت میگفت اگه قبلا بود ناراحت میشدم یا میخواستم بحث کنم و از این حرفا

    ولی همون لحظه ذهنم و کنترل کردم

    و من این و درک کردم که اگه همون لحظه ذهنم و کنترل کنم همه چیز خوب پیش میره ولی اگه نتونم و بهش اجازه بدم نجوا کنه دیگه یا نمیتونم کنترلش کنم یا خیلی برام سخت میشه

    و با کنترل نکردم ذهنم یه رفتارهایی رو انجام میدم که بعد پشیمون میشم

    اون روز اون انتقاد مامانم رو پذیرفتم و بحثی هم نکردم و

    بعدش که فکر کردم دیدم اصلا این انتقاد میخواست یه ترمزی رو من تو خودم بفهمم

    گفتم خدایا من ازت سپاسگزارم که از این طریق به من کمک کردی من ایرادم رو بفهمم

    چون من فکر نمیکردم که اون رفتارم یه ایراده فکر میکردم درسته

    ولی اگه نتونسته بودم ذهنم و کنترل کنم

    اگه قهر میکردم اگه بحث میکردم

    هم خودم ناراحت میشدم و پشیمون میشدم و هم مامانم رو ناراحت میکردم با رفتارم

    و من با احساس قربانی بودن به مامانم هم احساس گناه میدادم که ای کاش اصلا نمیگفتم

    پس این درس و گرفتم که اینجور مواقع ذهنم و کنترل کنم و آروم بشم

    به قول استاد اگه بتونی ذهنت و کنترل کنی میتونی دنیات رو کنترل کنی

    یه وقتایی هم هست که ازم انتقاد شده و یه چیزایی هست که میدونم مسیرم درسته میدونم روشم درسته

    پس بحث نمیکنم و اهمیت نمیدم

    بازم اینم برمیگرده به اینکه آدم با خودش در صلح باشه

    مثلا این که چرا آرایش نمیکنی؟ چهره ات بی روحه

    این واقعا یه مسئله شخصیه و کسی که بهم این حرف و میزنه من اصلا جوابی نمیدم بحثم نمیکنم فقط لبخند میزنم

    چون اگه بحث کنم تمرکز کردم روش و از مسیر دور میشم

    و اینم بگم که من خیلی رو این قضیه کار کردم یعنی قبلا اصلا اعتماد به نفس نداشتم اصلا خودم و دوست نداشتم و خوب با آدم هایی برخورد میکردم که ازم انتقاد میکردن یا نظر میدادن

    مخصوصا راجب ظاهرم

    ولی از وقتی سعی کردم با خودم در صلح باشم

    سعی کردم رو عزت نفسم کار کنم

    واقعا با افرادی برخورد میکنم که تحسینم میکنن

    اصلا الگو شدم براشون

    مثلا همینکه آرایش نمیکنم میگن چقدر سادگی زیباتره

    چقدر لذت میبریم از این سادگی

    و کلی تحسیین میکنن

    این همیشه داره برام اتفاق میفته ولی خوب شاید گاهی پیش بیاد یکی هم با من هم نظر نیست و فکر میکنه آرایش کردن یعنی برای خودت ارزش قائل باشی و به خودت برسی و میاد اینو بهم میگه

    که یه ذره به خودت برس و از این حرفا

    دیگه اینجا اگه قانون و بلد باشیم اعراض میکنیم

    در کل همه چیز برمیگرده به خودمون و اینکه خودمون و بشناسیم

    خدایا ازت سپاسگزارم که بهم فرصت نوشتن دادی

    استاد و خانوم شایسته ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای: