میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 12

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهسا گفته:
    مدت عضویت: 1256 روز

    بنام خداوند هدایت کننده

    سلام به استاد و دوستان عزیزم

    نمی دونید این فایل رو در چههههه زماااااانه منااااسبی دیدم، در چه زمان و مکان مناسبی به این فایل بااااااارزش هدااااااااااااااایت شدم،

    تقریبا همین یک ساعت قبل ،زن عموم اومد خونمون و ایشون یک ماهی هست که تصمیم به جدایی گرفتن،،چرا؟؟

    چون بیییییست سااااااااال بود که داشت زندگی دردناک و رنج آورش رو تحمل می کرد

    به خاطر افکار و باورهایی که داشت دچار یک ازدواج ناموفق شد و برای ترس از حرف مردم طلاق نگرفت و به زندگیه زجر آورش ادامه داد ،،اونم به مدت بیست ساااااااااال،

    خیلی بلاها سرش اومد به خاطر باورهاش،،،کتک خورد ،تحقیر و سرزنش و سرکوب و تهمت و توهین و دروغ و فقر و نداری و بداخلاقی و اعتیاد و………..

    خیلی خیلی مسائل دیگه رو تحمللللللل کرد و با این وضعیت به زندگی با عموم ادامه داد ،،،

    بلخره بعد بیست سال تصمیم به جدایی گرفت و دنبال کار رفت ،سرکار مشغول شد و خونه اجاره کرد ، و دست بچه هاشو گرفت و زندگی جدیدش رو شرو کرد،

    این مثال برای من یک نمونه ی بارز از ترس و تحمل و شرک هست

    مثال دیگه درباره ی خودمه،،من پارسال تابستون مشغول یک کاری بودم که به شددددددت سرکار عذاب میکشیدم و خییییلییی استرس و فشار داشتم تا جایی که یکی دوبار سرکار غش کردم و از حال رفتم ،اصلا به اون کار علاقه نداشتم و حقوووق خییییلی کمی داشت، اما به خاطر مسئولیتی که قبول کردم ،،،به خاطر رودروایسی که داشتم،،،نمی تونستم قاطعانه استعفا بدم ،،،، خداروشکر این کار رو چهار ماه بیشتر نتونستم تحمل کنم و استعفا دادم،،،،وسط پاییز به یک کار دیگه هدایت شدم ،کار خیییلییی سبک و راحت و البته پردرآمد که میتونستم خیلی توی اون کار پیشرفت کنم،،از همون طریق به یک رابطه ی عالی و عاشقانه هدایت شدم،،،و هنوز هم بعد تقریبا یکسال،هم رابطم و هم شغلم رو دوست دارم،،

    استاد کم کم دارم قانون رو درک میکنم و متوجه حرف های باارزش و طلایی شما میشم،

    خداروشکر که این آگاهی هارو کم کم دارم درگ میکنم و به قولی شاخک هام تیز میشن و میییییفهمممم که مشکل از کجاست و مشکل از چه باور و فکر نادرستی میاد،

    هر روز خداروشکر میکنم بابت هدایت به این سایت ارزشمند و بابت وجود استاد و خانم شایسته ی عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    سمیه منیری گفته:
    مدت عضویت: 1881 روز

    سلام استادان عزیز و ارزشمندم. سپاسگزارم از این آگاهی های ارزشمندی که برای مان میدین و ما رو از ضرر های بزرگ دور میکنید و چقدر این تجربیات ارزشمند هست.

    من میخام از یک تجربه بزرگ خودم در زندگیم بگم که تحمل نکردم و شرایطم رو تغییر دادم با توجه نکردن به حرف مردم و بعدش خداوند هدایتم کرد به بهترین ها

    من وقتی که سال 1397 امتحان کنکور دادم و قبول شدم در دانشگاه مرکزی کابل و خیلی شور و شوق داشتم برای رفتن به این دانشگاه و بلاخره به لطف خدا قبول شدم و وارد این دانشگاه شدم و من رشته ام مهندسی کمپیوتر بود و بعد از چند ترم که توی این دانشگاه گذروندم متوجه شدم که کیفیت درس ها به اون اندازه نیست و استادان به روشی درس میده که چندین سال همینطور پشت سرهم تکرار کردن و هیچ ابتکاری در روش درس دادن نبود و استادان هیچ علاقه ای در درس دادن نداشتن و استادانی بودن که حتی انگار اونا هم خودشان از مجبوری کار دیگه ای نتونستن انجام بدن مجبورن که اینجا درس بدن این از یک طرف و من دیدم که هر روز ناامنیتی تو این دانشگاه داره زیاد تر میشه هر چند ماه یک درگیری بین دانشجو ها میشد که اقوام های مختلف بین همدیگه درگیری راه مینداختن درگیری که در حد تفنگ و تیر اندازی بود و هر چند وقت یکبار همیشه تظاهرات بود و یک چند وقتی هم کلا از طرف نمیدونم چه گروهی بود که تو این دانشگاه حمله میشد و تعداد زیادی کشته و زخمی میداد و بعد از مدتی من فهمیدم که این تعصب و درگیری کلا ریشه داره از مدت ها پیش.

    و من هم خونم شهر هرات بود و برای دانشگاه باید یک سفر چند ساعته طولانی رو میامدم و من باید توی خوابگاه دانشجویی میبودم که خوابگاه مون داخل خود محوطه دانشگاه بود و هر دفه که از این حمله های تروریستی میشد همه گی دانشجو ها آواره میشدن و چند روزی باید میرفتن خانه اقوام یا دوست آشنایی که داشتن تا همه چی آروم بشه و ما اصلا روز ها مون توی این مسائل میگذشت بعد وقتی از این اتفاقات می افتاد چندین روز دانشگاه تعطیل میشد و هیچ خبری از درس نبود و همه گی کلا توی مسائل تعصب، درگیری و اینجور چیزا بودن و بعد از مدتی فهمیدم که من مسیرم رو باید تغییر بدم چیزی که الان هست رو نباید تحمل کنم و ترس هایی که اون زمان داشتم این بود که من به خانواده چی بگم که اگه دانشگاه رو ول کنم یا بعدش چیکار کنم یا اگه دانشگاه رو ول کنم مدرک نداشته باشم نمیتونم جایی کار کنم و دقیقا این چیز هایی بود که من از اطرافیان و هم کلاسی هام هم میشنیدم و اونا هم دقیقا میگفتن ما داریم از مجبوری میایم و میترسیم اگه ول کنیم خانواده رو مون فشار میاره

    ولی به لطف خداوند من اون روزا که به شدت در رنج و عذاب و توی حال بد بودم خداوند دست ارزشمندش استادم رو فرستاد و بهم گفت که تنها راه موفقیت نمیتونه از طریق مدرک باشه و استاد رو دیدم که میگفت هیچ مدرکی نداره و کلی به موفقیت رسیده بعد خداوند به قلبم الهام کرد که مردم هیچ فکری درمورد تو نمیکنه و در ضمن اگه هم بکنن این مهم هست که تو توی شرایط بهتر باشی این خیلی بهتر هست که تو خودت احساس آرامش بکنی ولی مردم فکر کنن بدبختی ول کن این حرف مردم رو و توی همون روز ها با این الهامات و حرف های استاد من تونستم که دانشگاه رو ول کنم و اصلا هیچ ایده ای هم نداشتم که قراره چیکار کنم بعدش فقط ایده ای که اون زمان داشتم این بود که دانشگاه رو ول کنم بعد اصلا به خانواده هم هیچ صحبتی نکنم و انگلیسی بخونم و انگلیسیم رو قوی کنم و اون مدت هم هم کلاسی هام میگفتن تو حتما بخاطر اینکه میخای شوهر کنی دانشگاه رو ول میکنی و این حرفا ولی دیگه انقدر از اون وضعیت رنج کشیده بودم که حتی دیگه این حرف ها هیچ تاثیری نداشت و میگفتم هر طور دوست داری فک کن

    بعد که من تقریبا یک هفته نرفتم دانشگاه و با خودم میگفتم که حالا تا دانشگاه هست توی خابگاه باشم یا تا وقتی خوابگاه اجازه میده باشم و به برنامه انگلیسیم برسم بعد وقتی دانشگاه تموم شد ترمش و همه گی تعطیل شد میرم خونه اونجوری خانواده هم شک نمیکنن و دیگه ایده ای نداشتم که وقتی دوباره دانشگاه شروع شد و خانواده گفتن برو دانشگاه چی بگم

    اون زمان هنوز دولت طالبان نیامده بود و دولت قبلی بود و همینطوری از اطرافیان میشنیدم که میگن طالبان داره مناطق اطراف رو میگیره و میخاد حتی دولت رو تغییر بده و از این حرفا و از یک طرف دیگه این سر و صدای کرونا هم بود که مریضی زیاد شده و اینجور چیزا بعد اتفاقی که افتاد یک هفته بعد اینکه من دانشگاه رو ول کردم وزارت تحصیلات کشور اعلام کرد که بخاطر مریضی کرونا دانشگاه رو کلا تعطیل میکنیم و ترم رو شروع نمیکنیم و دانشجوها همگی برن خانه های شان و واقعا خیلی خوشحال شدم برای بغیه بد شد اینکه همه دانشجوها میگفتن ما وقت مون تلف میشه و از این حرفا اگه از درس ها دور باشیم ولی این اتفاق کاملا به خیر من بود و از پیش هر کسی که میگذشتم داشت یک ناله ای میکرد ولی اون موقع ته دلم کاملا خوشحال بودم از این اتفاق بعد که تعطیل شدیم و آمدیم خانه شهر هرات دیگه مجبور نبودم به خانواده بگم دلیل آمدنم رو و بعد که این یک ماه تعطیلی دانشگاه تموم شد رفت

    اتفاقی که افتاد این بود که طالبان اون زمان داشت پیش روی میکرد و یکی یکی ولایت های کشور رو میگرفت و دیگه کم کم داشت کابل رو هم میگرفت ولی هنوز قطعی نشده بود و بعدش دوستام رفتن دانشگاه ولی من نرفتم و همون هفته ای که دانشگاه شروع شد و دانشجوها آمده بودن طالبان هم به کابل حمله کردن و کلا دولت عوض شد و دوستام تعریف میکرد که چقدر تو این هرج و مرج اذیت شدن و چقدر عذاب کشیدن و تا اینکه دانشگاه و خوابگاه رو تخلیه کردن و وسایل شون رو انتقال دادن و اون زمان یک ترس وحشتناکی هم از طالبان بین مردم بود ک فکر میکردن دیگه همه چی تمام شد و طالبان آمدن

    ولی ولی خداوند خیلی خوب قبلش من رو هدایت کرده بود و من خیلی زودتر از اینها که به اون وضعیت بکشه همه چی رو ول کرده بودم و از تمام اون اتفاقات به لطف خودش در امان بودم

    و دقیقا همین جمله الخیر فی ما وقع برام اتفاق افتاد و بعد از اون دیگه اصلا کاملا دانشگاه ها تعطیل شد و من هدایت شدم به آموزش آنلاین و هدایت شدم به یک رشته ای که اصلا نیازی به مدرک نیست و میشه بصورت خودآموز پیش برم و درآمد خودم رو داشته باشم و همه چی کاملا در زندگیم تغییر کرد.

    واقعا سپاسگزارم از خداوند که اون زمان هدایتم کرد و نزاشت که اون وضعیت رو تحمل کنم و وقتی اون وضعیت رو تحمل نکردم یکی یکی همینطور اتفاقات به ظاهر بد برای بغیه ولی همش به خیر من تمام شد. و کسی که به الهاماتش و حرف خداوند گوش میده لایق این همه راحتی و اتفاقات خوب هست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      مصطفی عرفان گفته:
      مدت عضویت: 1174 روز

      واقعا شجاعت ات را تحسین میکنم. خانم منیری عزیز

      دقیقا اینکه گفتی دانشگاه کابل به یک روش تکراری درس میده کاملا درک کردم چون خودم آن در دانشگاه پولی تخنیک محصیل رشته شهر سازی بودم .

      و منم بخاطر اینکه فقط در کل سمستر چند تا چپتر و کتاب حفظ میکردیم دانشگاه را ایلا کدیم .

      و این مهمترین و سخت ترین کار زندگی ام بود.

      و خیلی خوشحال شدم که میبینم هموطن های ما هم در این سایت الهی عضو هستند و از این آموزه ها برای بهبود زندگی اش استفاده میکند.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سمیه منیری گفته:
        مدت عضویت: 1881 روز

        سلام آقا عرفان عزیز. سپاسگزارم از کامنت زیبات

        واقعا منم خیلی خوشحال شدم از وجودت در این وبسایت ارزشمند و واقعا شجاعت شما هم قابل تحسینه چون هر کسی نمیتانه از این تصمیم ها بگیرد مگر اینکه حرف مردم و دیگران رو بیخیال بشه و گوش بده به هدایت درونش.

        به امید اینکه موفقیت های بیشماری در این مسیر تجربه کنی و لذت ببری از زندگیت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    شیدا و مهرک گفته:
    مدت عضویت: 1734 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان

    چقدر دقیق فرق بین چیزهایی که تو زندگی فکر میکنیم خوبه رو میبینید فکر میکنید بهش و طبق قوانین جهان ازش به نفع خودتون استفاده میکنید واقعا تحسین میکنم شمارو استاد عزیزم

    وقتی داشتم فایل رو گوش میکردم تصاویری از جاهایی که تحمل میکردم و به اون تحمل افتخار میکردم رو یادم اومدم

    بهم گفته بودن سختی کشیدن بی پولی رو وقتی داری برای هدفت تلاش میکنی تحمل کنی

    درسته این مسائل وجود داره وقتی اول مسیر هستی ولی نه برای چند سال تحمل کردن

    یا همیشه به من این باور رو دادن که شیدا خیلی تحمل دردش بالاس به خاطر این باور من درد های زیادی تحمل کردم و صدام درنیمد چون فکر میکردم اگه درد و تحمل کنم خیلی خفن تر از بقیه ام

    حتی یه بار ماشین از روی پام رد شد من هیچی نگفتم

    خیلی چیزها رو همینجوری تحمل کردم چون فکر میکردم چون فکر میکردم همینه دیگه چون فکر میکردم تحمل کنم خدا بعدش بهم پاداش میده

    اما چند وقتیه که تحمل نمیکنم بی احترامی آدم ها رو تحمل نمیکنم بی پولی رو تحمل نمیکنم بلاتکلیفی رو تحمل نمیکنم اما عاشق تکاملم

    ممنونم ازت استاد جان بابت فایل به موقع و فوق العاده

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1500 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    سلام ودرود وعرض ارادت خدمت استادعزیز خانم شایسته نازنین ودوستان همراه دراین سایت الهی

    سپاسگزارخداوند هستم که بازم به من فرصت داد تاباتماشای فایل بی نظیردیگری ازاستاد عباسمنش لحظات بسیار زیبایی راتجربه کنم

    حسابی دلمون برای پارادایس این بهشت با ان فضای روحانی وبی نظریش تنگ شده بود چقدرهمه جیزعالیییی ووفوق العاده بود ازشروع فایل باموسیقی که شوروهیجان خاصی داشت و هرادمی روبه وجدمی اورد بعد دیدن استاد عزیزمون بااون استایل زیبا ودلربایش اون محیط رویایی پارادایس بادرختان سرسبز بارنگهای  سبزمخملی وسایه روشن باآن آسمان آبی  ابی وان ابرهایی که انگار درفاصله چندمتری زمین هستن وبایه کم تلاش میتونی انهارولمس کنی چقدرفضازیبا وپرانرژی وزنده بودکه من خودم رودرانجا حس میکردم ودرپایان فایل برونی ومرمری به زیبایهای فایل افزودند وحسشون کردم وزمانی که فایل رو به اتمام بود وابرها متراکم تروخاکستری می‌شدند عجیب منتظرباران بودم ولی زمانی که استاددرحال خداحافظی بودن هنوز چنددقیقه ای از زمان فایل باقی مانده بود ومن ازبارش باران نامید شدم و حدس زدم احتمالا خانم شایسته عزیزقصدداره دقایق پایانی فایل روبایک ترانه وموسیقی زیبا بامحیط رویایی پارادایس به اتمام برسونه ولی درعین شگفتی وتعجب درپایان فایل شاهد بارش زیبای باران  این رحمت الهی بودیم وهمینطور که استادهم اشاره کردن واقعااین هماهنگی و این هم

    زمانی ازسوی خداوند شگفت اوربود ومن یکی که سورپرایزشدم ازاین همه زیبایی آخه دراین هوای گرم مردادماه آنهم درشهرکویری دیدن باران خودش یک نعمت بزرگه خدایا شکرت خداراشکر خدایا شکرت

    یکی از درخواست‌های امروز من درتمرین کدنویسی   تجربه ی اتفاقات دلخواهم این بود

    “خداجونم ازت درخواست دارم که امروز یک نعمت غیرمنتظره رودریافت کنم”

    ایاواقعا این فایل زیبا باآن آگاهی هایی نابی که داشت نمیتونه یک نعمت غیرمنتظره باشه که قطعا برای من بود انهم بعداز تماس تلفنی یکی آزاهالی شریف ساکن درحوزه ماموریتی ام درزمان کارمندی که کلی من روتحسین کرد وتشکر کردبابت خدماتی که درزمان خدمتم به مردم ان دیارداشتم

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایاشکرت

    اما درمورد موضوع فایل وصحبتهای استاد درخصوص

    بحث میزان تحمل شماچقدراست؟

    باید عرض کنم که خوشبختانه استانه تحمل من درمقابل اتفاقات وشرایط نادلخواه خیلی پایین است چه درزمان قبل ازاشنایی وچه بعدازاشنایی باقوانین  که خیلی اگاه ترشدم من تحمل شرایط غیرعادی  وشرایط سخت روندارم واگر اتفاق یاشرایطی بوجود آید که برام رنج آور باشه خیلی سریع واکنش نشون میدم ودرصددرفع آن برمی ایم مگراینکه کاری ازم ساخته نباشه

    به طورمثال من هروقت باخانواده قصدمسافرت دارم مسله مکان وشرایط خواب برام خیلی مهمه چون اصلا تحمل بی خوابی وبدخوابی رو ندارم بطوریکه هرموقع مسافرت می رویم ومعمولا هم بادوسه خانواده هستیم ازطرف همراهان بهترین اتاق ومحیط رودراختیارمن قرارمیدهند این تقریبا به یه قانون تبدیل شده و این موضوع درخیلی ازمسایل زندگی نیزصدق میکنه مثلا اگر وسیله ای خراب بشه یاسیتم لوله کشی و یا سیتم سرمایش یاگرمایش خونه یاهرمسله دیگری به مشکلی بربخوره در کوتاهترین زمان ممکن باید تعمیر واصلاح بشه البته که نمیدونم این روش درسته یا غلط چون این رفتارمن ازطرف خانواده ونزدیکان وسواس تلقی میشه و عقیده دارند که من درقبال اتفاقات زندگی باید ریلکس باشم واسان گیرترباشم ولی بااگاهی هایی که امروز ازاین فایل دریافت کردم به این نتیجه رسیدم که رفتارم درسته واین باوردرمن شکل گرفته که نباید مسله واتفاق رنج آوری راتحمل کنم زیرامن بدنیا آمده ام تااززندگی ام نهایت لذت روببرم وخداهم همینو برام میخواد مابه دنیا نیامده آیم که سختی بکشیم وتاانجایی که برامون امکان پذیره وشرایطمون اجازه میده باید اززندگیمون لذت ببریم وطوری عمل نکنیم که شرایط  واتفاقات نادلخواه زندگی برامون عادی بشه وبه فرموده استاد عباسمنش این باورنداشته باشیم همین که هست بایدبسوزیم بسازیم

    عاشقتونم ودوستتان دارم خیلیییی زیاد

    خداحافظ ونگهدار خودم وهمه شماهاباد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1294 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    لَا یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا ۖ وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ ﴿١٠٢﴾

    آنها هرگز آواز جهنم را نخواهند شنید و به آنچه مشتاق و مایل آنند تا ابد متنعّمند.

    لَا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِکَهُ هَٰذَا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿١٠٣﴾

    و هیچ گاه فزع اکبر و هنگامه بزرگ قیامت آنها را محزون نخواهد ساخت و با آنان فرشتگان (رحمت) ملاقات کنند (و گویند) این است آن روز (سعادت) شما که در دنیا به شما وعده می‌دادند.

    یوْمَ نَطْوِی السَّمَاءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ ۚ کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ ۚ وَعْدًا عَلَیْنَا ۚ إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ

    روزی که آسمانها را مانند طومار در هم پیچیم و به حال اول که آفریدیم باز برگردانیم، این وعده ماست که البته انجام خواهیم داد.

    وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

    و ما بعد از تورات در زبور (داود) نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد.

    ا‌ِنَّ فِی هَٰذَا لَبَلَاغًا لِقَوْمٍ عَابِدِینَ

    بی‌شک در این قرآن برای اهل عبادت مایه وصول به مقصد حق نهفته است.

    وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ

    و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.

    سلام به استاد رحمتم…سلام به زیبایی های بهشتی که الله به بندگانش صالحش روی زمین وعده داده ..سلام به صدای حوری بهشتی از پشت دوربین …

    سلام به دوستان جان،به رفقای توحیدی غارحرای من

    سلام و سلامتی وعشق به تک تک نور های خداوند که قلبم رو روشن میکنند و امید به آینده م رو صدبرابر ، سلام به دوستانی که از بعد مکان دور و از بعد روح نزدیکتر از هر نزدیکید…

    خداوند رو سپاس که 5٧٣ روز استمرار در بهبود ایمانوعمل سلول های خورشیدی روح سعیده رو به نقطه ای رسوند که هم فرکانس با جریان جاری نور و رحمت و آگاهی الهی قرار بگیره و منطبق با هر فایل جدید سایتقدم های تکاملی برای بهبود شخصیت و زندگیش برداره !

    که وقتی صبح بیدار میشه نمیگه برم ببینم استاد امروز درمورد چه چیزی صحبت کرده ،میگه برم ببینم امروز استاد به کدوم از سوالات من جواب واضح و روشن داده!

    درود الله به هماهنگترین روح و ذهن انسان روی کره زمین !

    درود الله به استاد بهشتی من!

    هر جمله ای از شما در هر دوره یا فایل های هدیه می‌شنوم احساس شوق و ذوق من رو از ته قلبم میجوششونه برای اینکه داااد بزنم

    استتاااد عاااششششقتم ،شما بی نظیری …شما بی نظیری …

    تعبیر آیه یإِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ

    سرت سلامت،عمر دنیویت به قد نوح پیامبر …زیباییت به قد یوسف…یکتا پرستیت به مثل خلیل الله…صبرت همچون صبر ایوب …توکلت مثال توکل یعقوب…نام نیکت به نیکی محمدامین …هیجان واشتیاقت به مثل موسی …

    زندگیت در کنار هارون ،در قامت استاد شایسته هر روز بهتر از دیروز …خوشبختی هات روز افزون …

    من می‌دونم شما احتیاج به تعریف من نداری، می‌دونم چه منِ شاگردت بهت بگم یا نگم شما همین ایمان و توکل و اشتیاق رو داری برای ادامه دادن …

    این منم که احتیاج دارم سپاسگزاریم روبه شما برسونم برای اینکه بهم یاد دادی چه جوری خدارو به شکل توحیدی خودش بشناسم ….

    وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى

    و من تو را برگزیده ام پس بدانچه وحى می شود گوش فرا ده!

    إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی

    من «اللّه» هستم؛ معبودی جز من نیست! مرا بپرست، و نماز را برای یاد من بپادار!

    شهدِ شیرینِ زندگی توحیدی و گرفتن قدرت از تموم آدم ها و شرایط و سپردن سکان زندگی به تنها فرمانروای جهان

    به صاحب قلب و روح و جان …

    بزرگترین سرمایه و دستاورد من از آموزش های استاد،که باهیچ چیز عوضش نمیکنم

    پیامبر زندگی من،امروز از تفاوت صبر و تحمل گفتی ومن بارها و بارها به فرکانس بهشتی صدات گوش کردم تا کلمه به کلمه ی الهاماتت رو در حد ظرف خودم دریافت کنم …

    هر جمله ی شما دریایی از آگاهی بود که نیاز به مدت ها گوش کردن به این فایل هست تا رسیدن به درک عمیق …

    یک فایل رایگانِ هدیه و این همه آگاهی …؟الله اکبر

    استاد برای تعریف سعیده در واژه تحمل وصبر اجازه می‌خوام که بازهم برگردم به سال های قبل …

    تصویری تاریک و مبهمی از سعیده ی قبل از آشنایی شما یادمه…اما تلاشم رو میکنم تا اگر آشغالی زیر مبل مونده درش بیارم …

    توکل بر زنده ای که هرگز نمی‌میرد….

    ————-

    زمانی که زیر دست بدترین سرپرستار ممکن بیمارستان،سخت ترین شیفت ها،بیشترین زحمت ها رو میکشم و کمترین نمره ی کیفی رو ازش می‌گرفتم

    من درحال تحمل شرایط بودم

    من بی ایمان بودم

    زمانی که قرص خواب رو دوتا دوتا می‌خوردم به امید اینکه از شر افکار منفی،ساعتی بخوابم و از درد رها بشم

    من درحال تحمل شرایط بودم

    من بی ایمان بودم

    زمانی که صدای دعوای من با همسر و خانواده ش،از اتاق رست بخش به گوش همکاران میرسید

    من درحال تحمل شرایط بودم

    من بی ایمان بودم

    زمانی که پام به بیمارستان می‌رسید ،از درودیوار بیمار می‌ریخت برام و بدترین اعزام ها سهم من بود و من هیچ وقت نپرسیدم چرا ؟

    من درحال تحمل شرایط بودم

    من بی ایمان بودم

    زمانی که دوستم هربار که به مشکل برمیخورد و من باید حمایتگر وناجی اون از یک میلیونیومین شکست عاطفیش میشدم و تموم وجودم رو براش میزاشتم و فکر میکردم انسان با وجدان و دلسوزی هستم

    من درحال تحمل شرایط بودم

    من بی ایمان بودم

    زمانی که تموم پول حقوقم روی برای خریدن هدیه برای تموم اعضای خانواده و دوست و آشنا میکردم تا انسان مهربان و موجه به نظر بیام

    من درحال تحمل شرایط بودم

    من بی ایمان بودم

    وقتی به اصرار پدر و مادرم،وبرای تحقق آرزوی اونها،در بدترین شرایط زندگی تصمیم به بچه دار شدن گرفتم

    من درحال تحمل شرایط بودم

    من بی ایمان بودم

    وقتی در استراحت مطلق زمان بارداری،ساعت ها روی تخت ،به دیوار روبه روم زل میزدم و منتظر یک پیام محبت آمیز از همسرم بودم،درحالیکه حتی در نزدیکی خودم نداشتمش

    من درحال تحمل شرایط بودم

    من بی ایمان بودم

    وقتی بارها و بارها در ٨ماه بارداری دوقلوهای همسان ،بستری شدم،درد کشیدم،و در سی و دو هفتگی دستور ختم بارداری توسط پزشک اعلام شد و من هراسان ازینکه آیا بعد این همه زحمت،بچه ها زنده بدنیا میان یا نه؟

    و در سخت ترین لحظه,همسری درکنارم نبود که هیچ،به خیالم خدارو هم نداشتم

    من درحال تحمل شرایط بودم

    من بی ایمان بودم

    وقتی از هفت روز هفته ،به جرئت 5 روزش رو هر صبح با درد معده و برگشتن غذا شروع میشد و من میگفتم مشکل معده توی خانواده ی ما ارثیه وهمینه که هست

    من درحال تحمل شرایط بودم

    من بی ایمان بودم

    و سلام به روزی که بالاخره زانوهام در برابر قدرت فرمانروا خم شد …

    سلام به کنده شدن گاری زهوار در رفته ی افکار منفی…

    سلام به زمستان ١4٠٠…

    سلام به 5٧٣ روز قبل …

    روز هدایت من به جریان جاری آگاهی الله از طریق پیامبرم

    وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿4﴾

    و ما هیچ رسولی در میان قومی نفرستادیم مگر به زبان آن قوم تا بر آنها (معارف و احکام الهی را) بیان کند، آن‌گاه خدا هر که را خواهد به ضلالت وا می‌گذارد و هر که را خواهد به مقام هدایت می‌رساند و او خدای مقتدر داناست.

    سلام به روزی که شدم لَعَلَّکَ تَرْضَىٰ

    وَ لِلّٰهِ الْحَمْدُ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ مَا هَدانا، وَلَهُ الشُّکْرُ عَلَىٰ مَا أَوْلانا.

    و ستایش ویژه خداست و ستایش ویژه خداست بر آنچه ما را بدان هدایت کرد و او را سپاس بر آنچه به ما ارزانی داشت.

    استاد عباسمنش عزیزم ،روز ها پی هم گذشت تا من یاد گرفتم مفهوم صبر رو …مفهوم تکامل رو …

    و تفکیک کردنش از تحمل شرایط…

    و همزمانقبول تموم مسئولیت های زندگیم

    و تلاش برای تغییر باور های بنیادین

    برای بهبود شخصیت

    برای از بین بردن احساس قربانی بودن

    برای روشن کردن چراغ توکل و ایمان

    برای آشتی کردن با معجزه ای به اسمقرآن

    و پاداش ها رسید از همه طرف …

    کار کردن دربهترین بخش بیمارستان با استیبل ترین کشیک ها….

    مدار صلح و آرامش با اطرافیان…

    برکت پول‌و‌لذت خرید بدون هیچ نگرانی…

    سلامتی روحی و امید شیرین به آینده…

    روح لطیف و جریان جاریِ عشق خداوند

    احساس خوشبختی در لحظه و فریاد خدایا شکرررت از ته دل

    جسم سالم و وزن ایده آل

    حذف آدمی های سمی و ورود انسان های شایسته به زندگیم

    مدار آسان شدن برای آسونی ها…

    دیدن معجزه در هر روز زندگیم و دریافت آگاهی های شیرین از الله

    لذت سپردن سکان زندگی به دست فرمانروا …و نشستن روی دوشش و دیدن مناظر زیبا ازون بالا…

    لذت هم مداری با انسان های بینظظظیر

    و… و…و…

    هزاران پاداش دیگه که از تلاش برای اجرای مفهوم صبر و عدم تحمل شرایط به لطف الله و از آموزش های شما بدست آوردم…

    حالا دارم وارد مدار های بالاتر میشم …

    من قشنگ این تغییر مدار رو حس میکنم

    من لبخند الله رو میبینم

    من شیرین تر شدن هررر روووز زندگیم رو میبینم …

    فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ

    پس صبر پیشه کن! به یقین وعده ى الهى حق است، و مبادا کسانى که به یقین نرسیده اند، تو را خوار و سبک گردانند

    چه سپاسگزاری بالاتر ازینکه یک روز که خیلی نزدیکه …درکنار شما بشینم و با اشک چشم هام از نتایجم براتون بگم استاد قشنگم ….

    به امید الله…

    توکل بر فرمانروایی که خودش میگه :

    کرسی آسمون ها و زمین دست منه

    و با لبخندی ادامه میده !

    بِبببییییییییین!

    این کار هم اصلا برام سخت نیست :))))))))

    عاشقتونم استاد های زیباروی من،عاشقتتووونم بچه های سایت عباسمنش دات کام

    دوستون دارم بی نهایت … بی نهایت …..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 542 رای:
    • -
      حامد محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1487 روز

      سلام سعیده عزیز صحبت هایی که کردی خیلی زیبا و دلنشین بود و معلوم بود که با قلبت نوشتی و به قول معروف:هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند

      و با مثال هایی که زدید صحبت های استاد برام واضح تر شد.

      امیدوارم به لطف خدا همیشه موفق باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
      • -
        مسیحا مشفق گفته:
        مدت عضویت: 3000 روز

        فاطمه هستم مادر مسیحا مشفق. سعیده عزیزم. دختر مهربون و خیرخواه که اینگونه با صدق و صفا هر آنچه را که تجربه کردی رو با قلم زیبایت که نشعط گرفته ازقلب هدایت شده ات هست رو آفریدی. بعنوان یه مادر که خودت هم مادر شدی تحسین میکنم. با خوندن کامنت زیبات قطره های درشت مروارید روی گونه هم غلط خوردن و جاری شدن روی صورت نگاهم زیباتر کردن برای زیبا دیدن خدای زیبایی ها. امیدوارم همیشه تو صراط مستقیم و با الهامات خدای دهنده شاد وسالم باشی و فرزندان تا زیبا و با نشاط و امیدوار پرورش بدی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      حمزه لطیفی صدر گفته:
      مدت عضویت: 1276 روز

      سلام به دوست عزیز من سعیده و به تمام دوستان همفرکانسی

      کامنت زیبایت که خواندم دلم نیومد که پاسخی برات نزارم ببین دوست من عضویت من کلا 555 روز هست و تا الان 10 کامنت بیشتر تو سایت عباس منش نزاشتم و من در اینجا به تنبلی خودم اعتراف میکنم تعجب من اینجا که چه دوستانی فوق العاده ایی دارم و من ازشون بی خبرم همشون در مورد چیزهای خوب صحبت میکنند حالشون خوبه با خودشون از قران و خدا صحبت میکنند، استاد بی نظییری که دار تحسین میکنند یعنی همه دوستان این سایت گل میگن و گل میشنوی به خدا تا الان من مثل این دوستان صادق و پاک و با ایمان ندیدم سعید عزیز چه کامنت بی نظییر از خودت گذاشتی دوست من چقدر صادقانه همه چیز شفاف گفتی از تحمل و صبر و چقدر آیه های زیبا قرانیه همیشه اول کامنت هات میزاری همدار من، پنج ستار سهم من برازنده شماست…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      حمزه لطیفی صدر گفته:
      مدت عضویت: 1276 روز

      سلام به دوست عزیز من سعیده و به تمام دوستان همفرکانسی

      کامنت زیبایت که خواندم دلم نیومد که پاسخی برات نزارم ببین دوست من عضویت من کلا 555 روز هست و تا الان 10 کامنت بیشتر تو سایت عباس منش نزاشتم و من در اینجا به تنبلی خودم اعتراف میکنم تعجب من اینجا که چه دوستانی فوق العاده ایی دارم و من ازشون بی خبرم همشون در مورد چیزهای خوب صحبت میکنند حالشون خوبه با خودشون از قران و خدا صحبت میکنند، استاد بی نظییری که دار تحسین میکنند یعنی همه دوستان این سایت گل میگن و گل میشنوی به خدا تا الان من مثل این دوستان صادق و پاک و با ایمان ندیدم سعید عزیز چه کامنت بی نظییر از خودت گذاشتی دوست من چقدر صادقانه همه چیز شفاف گفتی از تحمل و صبر و چقدر آیه های زیبا قرانیه همیشه اول کامنت هات میزاری همدار من، پنج ستاره سهم من برازنده شماست…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      تاجر سعادتمند گفته:
      مدت عضویت: 2083 روز

      سلام به سعیده خانم ارجمند

      به به بانو

      چقدر لذت بردم از قلم هنرمندت

      و چقدر عالی حرفها را شنیدی و نوشتی برای ما حرفهای حق را

      به شخصه تحسین می‌کنم این روان نویسی رو که از خوندنش حقیقتا اشکام جاری شد

      شما فوق العاده بینظیر و البته با سرعت بالایی در حال گرفتن نتایج پایدار هستی

      برای شما طول عمر با عزت از خداوند عزیزم آرزو میکنم

      پایدار اولاسن جانیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      الهه امینی گفته:
      مدت عضویت: 996 روز

      سلام سعیده خانم شهریاری عزیز میخواستم ازتون تشکر کنم بابت این تعریف و تمجید به حقی که از استاد انجام میدید واقعا حرف دل منم هست ولی در نوشتار به مانند شما روان نمینویسم

      عاشق این جمع و محفلم مخصوصا دوستانی چون شما که انقدر خوب می‌نویسید در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      آذر عزیزی گفته:
      مدت عضویت: 1177 روز

      سلام میکنم به دوست عزیزم خانم شهریاری عزیز

      با خوندن کامنت های زیبای شما هر دفعه کلی اشک میریزم واز اینکه خداوند رو انقدر زیبا ستایش میکنی لذت میبرم و درس یاد میگیرم از خداوند می خواهم که من هم بتونم مانند شما در این مسیر به همه ی اموزه های استاد عمل کنم ببخشید که نمی تونم به زیبایی شما بنویسم

      از خدا برای شما آرزوی بهترین ها رو دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مرتضی دیندار گفته:
      مدت عضویت: 1073 روز

      بنام خدای مهربان

      الله اکبر الله اکبر الله اکبر

      سبحان الله سبحان الله

      ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ یُحْیِی الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿6﴾[همه] این [امور] برای این است که [بدانید] خدا همان حق است، و اینکه او مردگان را زنده می کند، و اینکه او بر هر کاری تواناست.

      سلام از جنس نور

      من حرفی برای گفتن ندارم

      این آیه جواب من بود ازاینکه من چه کار کنم‌ تا هدایت شوم..

      خواهر خوبم کامنتهای شما رابا اشتیاق فراوان میخونم وخدا می‌داند ک چه حسی و حالی را تجربه‌ میکنم از ساعت 22 تا الان دونیم ساعت روی کامنت ات ماندم غیر اختیاری غیر ارادی

      خدا خیرت بده که خیرت هم داده

      خواهر خوبم بهترین ها رو براتون آرزو می کنم

      اینجا جنس آدما خیلی فرق داره

      دوستانی مثل شما ی نعمته برای تازه کاری مثل من

      عاجز ماندم از نوشتن در مقابل فرشته ای بنام سعیده

      کلمات وجملات در درونم بهم ریختن

      خدای تو چه مهربونه

      چه زیباست

      چه نمونه خوبی از هدایت شده گانی

      به خدای زیبایت می سپارمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      نسرين خالقي گفته:
      مدت عضویت: 1308 روز

      سلام بر سعیده موحد و موفق و پیشرو ،

      سعیده جان روح پاک و بزرگ تو را تحسین می کنم ، نوش جونتون این همه پیشرفت این همه صعود امیدوارم در دستان پر قدرت پرورگار هر روزت پر از ارامشی مملؤ از ذکر و یاد خدا باشه پرستار بهشتی ، غرق در رحمت و عنایت خداوند باشی

      روی ماهت را می بوسم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سلیمان رفیعی گفته:
      مدت عضویت: 1397 روز

      سلام به خانوم شهریاری بزرگوار ، میخواستم کامنت نزارم ولی قلبم گفت بزار آقا بزار این کامنت تحسین و تایید رو خدا خیرتون بده ، اون دفع ام تو کامنت ام گفتم ،فایل های که میاد من به ترتیب امتیاز میزنم و مطمن شدم الان اولین نفرا کیا هستن ، امروز ساعت 4خدا بیدارم کرد پاشدم تمرین ام رو تو جایی که خوابیده بودم نوشتم گفتم الان کامنت ها اومده برم بینم چه آگاهی قرار امروز خدا میخواد به من هدیه بده ، کامنت سید علی جان رو خوندیم تحسین کردم کامنت نوشتم

      بعد یدفعه دو دلم گفتم آخ جون خانوم سعیده باز دوباره میخواد اشک شوق ام‌دربیاد همین رو گفتم دوست هم مسیرم آقا برزگر یه آیه فرستاد که مضمونش این بود آقا سمت خودتو درست انجام بده ما میدونیم ما از کارهای شما خبر داریم چون قرار بود نزدیک لحضه طلوع ورزش کنم خدای من هدایت شدم به جایی که صلوع اینقدررررررررررررر قشنگ دیده میشده، فکر شو بکن تنهایی بالای کوه ، ابر های خوشگل ،یه نسیم خنک که صورتت داره لمسش می‌کنه ،صدای پرنده ها ،صدای گوسفندا، صدای ماشین های جاده نزدیک روستا به سنفونی عاااااالی ، سرخی طلوع وااااای خدای من ، ورزش رو انجام دادم گفتم آخه جون کامت سعیده خانوم نشستم ،صدای باد تو گوشم ، کامنت رو خواندم باز دوباره گوله های اشکم سرازیر شد ، حرف از توحید و عشق بازی با خدا ، حرف از تغییر ، حرف از تعهد و تمرکز و استمرار ،

      سپاسگزارم خانوم سعیده ، ازت ممنونم بابت کامنت های بهشتی ،

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1294 روز

        سلام آقا سلیمان،برادر عزیزم

        ازتون سپاس گزارم برای تموم لطفی که به من داشتید،خیلی خیلی از کامنتتون احساس خوب گرفتم و امروز مجددا هدایت شدم به این کامنت خودم و پاسخ شما ….

        چقدردلم این منظره ای که توصیف کردید رو خواست …چقدر احتیاج دارم به این طبیعت بکر…

        الله مهربانم …

        هرچی که آقا سلیمان تجربه کرد منم میخوام :)

        درخواستشو فرستادم به خدای سریع الاجابه الهی که بزودی منم تجربه ش کنم …

        بازم ازتون ممنونم برادر عزیزم

        درپناه الله یکتا همیشه پر از احساس عمیق خوشبختی باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1294 روز

        آقا سلیمان عزیز سلام

        صدای من رو از روستای ییلاقی زیارت شهر گرگان میشنوی !

        نشستم روی تراس ویلا ،با یک خودکار و یک دفتر شکرگزاری …

        روبه روم پر از کوه های پوشیده از درختان سبز،با یک مه سفید مه شبیه دامن عروسشون شده…

        صدای جیرجیرک ها،همراه با نسیم خنکی که به صورتم میخوره،لذت این منظره رو صدبرابر کرده…

        ازون دورتر صدای آواز خروس میاد و بع بع گوسفندها …

        انقدر همه چیز اینجا قشنگه که با خودم میگم این همه زیبایی توی این دنیای فانی….بهشت چقدر میتونه قشنگ باشه پس …؟

        آقاسلیمان،یازده مرداد من هدایت شدم به خوندن مجدد شما و درخواست تجربه ی طبیعت بکر رو به کائنات دادم …

        و خداوند شاهده که هیچ ایده و برنامه نداشتم

        و از عصر دوزاده مردادماه تا به الان وسط بهشت دارم با خدا عشق بازی میکنم …

        قدرتِ خداوند سریع الاجابه…

        به همین راحتی …به همین سرعت…

        چی شد که انقدر زود اجابت شد؟

        چون من رها بودم…ترمزی نداشتم…اصلا درگیرش نبودم که کِی و چه جوری و چطور میخواد این اتفاق بیفته ….

        اگر بتونم برای تموم خواسته هام همین قانون رو رعایت کنیم به قول استاد میشیم

        إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿82﴾

        قبل از نوشتن شکرگزاری،احساسم بهم گفت این تجربه رو باهاتون به اشتراک بزارم و ازتون تشکر کنم برای اینکه دست خدا شدید تا من به درک بهتری از قانون برسم …

        الهی که تموم درخواست هاتون به همین سرعت،به راحتی ،من حیث لایحتسب تیک بخوره :)

        در پناه الله یکتا باشی برادر عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
        • -
          سلیمان رفیعی گفته:
          مدت عضویت: 1397 روز

          سلام به خانوم شهریاری بزرگوار که هروقت اسمش رو میبنم احساسم عالی میشه یاد کامنت های عالی و فوق‌العادتون میفتم الآنم کامنتتون رو دیدم خیلی ذوق زده شدم خودم رو تصور کردم اونجا هستم ، واااای ارتباط با خدای خودت خداییی من عالی این صحنه، واقعا اون صبحی که جواب کامننتون رو دیدم بالای کوه منتظر طلوع یه فضای عالی که هر چی از دلم اومد نوشتم ، و چقدر کامنتتون به موقع بود ، و این نکته رو گفتین که زمانی که من رها بودن اتفاق افتاد ، منم تصمیم گرفتم برای پیدا کردن عشق کاریم کاری که استاد میگن رها باشم.

          سپاسگزارم بابت این تلنگری که به من زدین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          اسداله زرگوشی گفته:
          مدت عضویت: 1279 روز

          چه خبرتونه؟‍️

          میگم چه خبرتونه؟؟‍️‍️

          عه یادم رفت ببخشید سلااااااااااام

          صدای شما از روستای ییلاقی زیارت شهر گرگان با وضوح کامل و کیفیت عالی با فرمت DTS HD دریافت گردید! و دل این بنده خدا رو هوایی کرد خخخ ولی از قدیم گفتن دوستان به جای ما. و وصف عیش؛ نصف عیش!! آقا این حال خوبت چند؟؟؟ خودم همشو خریدارم!!!

          از عصری همش دارم کامنت مینویسم. معجزه پشت معجزه. این 12 امین کامنته باورت میشه؟!

          حلا چرا گفتم چه خبرتونه؟!

          واسه اینکه خدا به بندگان بهشتی اش تو این تعطیلات هدیه داده! یکی نیشابوره؛ یکی بیشه لرستانه؛ یکی زیارت گرگانه؛ یکی … چی بگگگگم آخه!!!

          راستی زیارتت قبول!!! جای ما هم زیارت کن یادت نره هاااااا.

          خلوت و عشق بازیتو با خداوند به هم نزنم! خواستم منم فیضی ازین بزم الهی ببرم و برم! عزت زیاد.(خودمم در و میبندم )

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1913 روز

          سلام سعیده جانم.

          خیلی ممنونم ازت برای یادآوریِ این نکته ی کاربردی:

          چی شد که انقدر زود اجابت شد؟

          چون من رها بودم…ترمزی نداشتم…اصلا درگیرش نبودم که کِی و چه جوری و چطور میخواد این اتفاق بیفته …

          نوشِ جانت حضور در طبیعتِ زیبای خداوند.

          گوارای وجودت باشه نعمتهای بی پایانِ خداوند.

          الهی شکرت برای دونه به دونه ی آگاهی هایی که از دلِ کامنتهای بچه ها دریافت میکنم هر لحظه.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          رضوان یوسفی گفته:
          مدت عضویت: 2234 روز

          به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

          سلااااااااااااااااااااام عشقققققققققم سلام سعیده جانم، سلام به سعیده مومن و موحد و خداجویم

          دختر کجایی؟ در روز غیبت داری، دلمون برات تنگ شده.

          دختررررررررررررررررررعکس پروفایلت دیوانه کننده است، میشه ساعت ها نگاهش کنی و از سیر نشی، یه حسی داره انگار همون جایی است که استاد و مریم جون تو اون جنگل کنار رودخانه کمپ کردند، تنهای تنها.

          واااااااااای خدای من میشه حضور خدا را احساس کرد و لبخند زد، خدایااااااااااااا شکررررررررت بخاطر این همه زیبایی.

          منم دلم از این زیبایی ها و تنهایی و سکوت‌ میخواد. یه سکوتی که فقط صدای خدای مهربان را بشنوی و تنها با او سخن بگی.

          دختررررررر بی نظیری.

          راستی با خودت نارنگی بردی؟

          از خدا میخوام که هر جا دلت خواست با هواپیمای شخصی با خلبانی بینظیرت بری .

          دمادم و لحظه به لحظه به یاد خدای مهربان باشی فرشته نازنین ام

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1922 روز

      به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی ام .سلام سعیده ی زیبا وموحد.هر بار که به کامنت های زیبا وآگاهی بخشت هدایت میشم فقط اشک می ریزم .قلبم باز میشه ،انگار داری از گذشته وحال حاضر من می نویسی .سعیده ی قشنگم ،دوست ناب هم فرکانسی ام ،تحسینت می کنم که اینقدر زیبا کلمات وآگاهی ها رو جاری می کنی .گوارای وجودت این بهشت زیبا که این روزها تجربه می کنی .خدا رو هزاران مرتبه شکر بابت این سایت بهشتی واین دوستان ناب .برات بهترینها رو از خدای مهربون آرزو می کنم وعاشقانه دوستت دارم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      حدیثه گفته:
      مدت عضویت: 1716 روز

      سلام سعیده ی عزیزم

      کامنتت بسیار عالی و تاثیرگذار بود ….

      خیلی خوبی دختر …

      انشاالله هر روز و هر لحظه مدار زندیگت بالاتر و آرامش دلت بیشتر باشه

      هر لحظه که کامنتت رو میخوندم دوست داشتم برسم به نتایجت و بگم عااالیه ،،،عالیه دختر ،،،هم ذوق تو رو داشتم که تونستی و شد و هم ذوق خودم رو که دیدی شد ،،،،پس برای من هم میشه …خدایا شکرت

      عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمد جواد سماواتی گفته:
      مدت عضویت: 2050 روز

      سلام و درود خدای عالمیان به شما سعیده جان عزیز

      چقدر لذت بردم ازین تغییر مدار شما که از چه شرایطی تونستید با هدایت الله بخشنده مهربان چه شرایط عالی رو خلق کنید واقعا احسنت میگم به شما که چقدر زیبا شده فرکانس شما و این داستان شما خیلی برام لذت بخش بود و این کامنت بوی خدا رو میداد و این زیبایی اشک من رو درآورد و خیلی خدا رو سپاسگزارم به خاطر این تغییرات مثبت شما برای این که به همه ما انسان ها نزدیک است و همیشه در دسترس برای رشد برای بهتر شدن برای بهشتی شدن

      امیدوارم هر روز یکی پس از دیگری شرایط رو بهتر بسازید و لذت ببرید

      در پناه الله مهربان باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      افسانه باقری گفته:
      مدت عضویت: 1778 روز

      سلام ودرود به سعیده ی جان دختر شجاع و باجسارتم چند روزیه که میخوام بهت بگم خداروشکرمیکنم واسه داشتنت ازت ممنونم که چقدرخوب مینویسی و چقدر عالی با آیات قرآن تطبیق میدی حرفهاتو افرین عزیزم تحسینت میکنم وخیلی هم دوستت دارم برات خوشحالم که هر روز بهتر از روزقبل شدی و مورد عنایت و توجه پروردگار قرارگرفتی نوشته های شما به من درسهای خوبی رو یاداوری کردسپاسگزارم امیدوارم بهترینهارو داشته باشی چون لایقی چون بانوشتنت به انسانهای زیادی کمک کردی خدا ازت راضی باشه دخترقشنگم روی ماهتو میبوسم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سیده سمانه لایق گفته:
      مدت عضویت: 3333 روز

      سلام برسعیده جان

      تحسینت میکنم که در مدار توحیدقرارگرفتی…

      ثابت قدم باشی همیشه…

      سعیده اشتراکات فراوانی بین من وتوهست….

      اختلافات باهمسروخانوادش

      استراحت مطلق زمان بارداری واسترسهاو..

      تولدزودهنگام فرزند(پسر من 26هفته بارداری بدنیااومد..)

      …..

      دارم وارد مدارهای بالاتری میشم….

      امیدوارم به یه جایی برسم که فقط و فقط وفقط آدمهایی رو ببینم وباهاشون در ارتباط باشم که دوست دارم وادمهایی که نمیخوام در دورترین نقطه از من باشن که صداوحسیسی ازاونهابهم نرسه…

      امیدوارم یک روزی تمام ادمای اطرافم فقط توحیدی باشن و باهاشون ساعتهاازخدا حرف بزنیم

      امیدوارم خدابهم فرصت بده به تمام آرزوهام برسم

      خدایا شکرت..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      زهرا علیپور گفته:
      مدت عضویت: 966 روز

      سلام به روی ماه سعیده ی عزیز

      منم عاشقتممم دختر نتونستم چیزی ننویسم فرکانس عشقتو دریافت کردم و بااحساس عاشقی برات مینویسم با اشکی که توی چشمام جمع شده و با حسی عالی منم عاشق این سایت و تمام دوستان عزیزم هستم

      عاشق استاد عزیزم هستم

      اینهمه زیبایی رو کجای دنیا ببینم اینهمه عشق رو از کجا میتونم دریافت کنم

      خدایا سپاسگذارتممم عاشقتممم

      ممنونم که منو به اینجا هدایت کردی

      برات خوشحالم سعیده ی عزیزم که اینطور مدار به مدار درحال پیشرفت هستی

      موفق باشی در پناه الله یکتا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ادریس رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2573 روز

      به نام خدا بخشنده و مهربان

      سلام سعیده خانم عزیز

      امیدوارم که هر روز بهتر از دیروز باشد و شاد و موفق باشی

      با خوندن کامنت شما کلی لذت بردم و اشکم رو در اوردید با کامنتی که نوشته بودید و با خوندن هر بیت از نوشته های زیبایتان مو به تنم سیخ می شد

      خیلی خوشحالم که دوستان مثل شما دارم و از خدا سپاس گذارم که هدایت شده ام به این مسیر زیبا که سر شار از بوی خداوند است

      برایتان ارزوی سلامتی و خوشبختی و ثروت می کنم هر کجا هستید شاد و موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 823 روز

      بنام خدای سمیع و بصیر

      خداوند پاک بنی آدم ،

      بنام خدای مینو سرشت.

      خداوند عزت، خداوندکشت

      خداوند باران ، خداوند خورشید

      سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت پر احساس ترین خواهر و جواهر ارزشمند سعیده ی مبارک

      بازم یک کامنت پر از آگاهی

      بازم قلم تواناتون چه ها کرد با این قلب ما …

      شما بوی نابت انسانیت میدید،

      وجود شما چه در محل کار و چه در خانه. مبارکه

      الله اکبر…

      خداوند بهتون سلامتی

      و ثروت بده.

      نمی دانم چه بنویسم و کلمات من ناقصه و کم میاره

      در مقابل کامنت شما و هنوز کلاس اولم نیستم…

      خدایا شکرت

      خدایا هزار ، هزار بار شکرت

      برای این دختر .پر احساس

      و لطیف. که غار حرای ما رو مزین و منور میکنن …

      خدایا شکرت

      که قلم تون

      نفس تون

      و نوشته هاتون

      همه و همه

      توحیدی ست.

      چقدر لذت میبرم

      چقدر وجود شما ارزشمنده

      چقدر شما رو ، تحسین کردم.

      مگه داریم …

      مگه میشه…

      بی نهایت سپاسگزارم که می نویسید

      که هستید .

      و این همه تمرکز و این همه آگاهی ناب …

      هر بار که می نویسید .من به وجد میام و کلی احساس خوب …

      خدا در وجودتون موج میزنه… آفرین برشما

      روز گارتون شاد شاد

      قلب نازنینت از غصه دور باد .

      بزم عشقت پر سرور

      نمی دانم چه وقت نقطه ی آبی منو دریافت میکنید.

      امیدوارم در بهترین حال و بهترین مکان باشه.

      بهتون خسته نباشید میگم

      ای بهترین خواهر

      ای انسان ارزشمند

      ای فرشته ی عاشق و موحد

      سایتون برقرار و مستدام

      سلامتی

      ثروت

      روابط

      معنویت و هر چی حال خوب

      رفیق همیشگیت…

      امضای الله مهربان

      پای تک تک

      خواسته هات …

      از روی شما باید نوشت و نوشت

      و هی تکرار کرد و تکرار کرد ….

      بی نهایت دستتون دارم

      و

      عاشقتونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1294 روز

        سلام آقاسیدعزیز

        من کجا و لیاقت این همه تحسین و محبت کجا …

        ممنونم ازتون برای اینکه همیشه به خواهر کوچیکترتون لطف دارید

        من خیلی خوشبختم که هم مدار با این همه انسان های شریف و فوق العاده م…

        الهی که همیشه غرق نور الله باشید

        الهی که تموم خواسته هاتون از جایی که فکرشو نمیکنید به دست بیارید

        الهی که همیشه زندگیتون پر از دستان بینظیر خداوند باشه

        قلب فراوان از خواهر کوچیکتر به آقاسید…

        همیشه دوست داشتم برادر بزرگتر از خودم داشته باشم و الان خداوند بهتریناشو برام فرستاده …

        خداوند حفظتونه کنه

        درکنار خانواده ی عزیزتون،همیشه غرق احساس عمیق خوشبختی باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      علی اسدی گفته:
      مدت عضویت: 1355 روز

      به به واقعادست مریزاد واینجا که خداوندسلام صلوات میفرستدبرانسانهای درست کاروان ایمان وتوحیدی

      سلام خدمت خانم شهریاری اصلا ماتومبهوت شدم ازاینهمه تغییر ازاینهمه نتیجه احسنت گوارای وجودت طعم شیرین زندگی کردن.آدم چی میتونه بگه جزاینکه سجده شکربجابیاوری واشک زوق بریزی .وقتی کامنتتوخوندم گفت اینم‌الگو که ازهیچ به همچی رسیده پس من هم میتونم. جاداره یه تشکرهم بکنم ازاستادعرشیانفرعزیز که باعث شد امسال من وشما با استادعباس منش آشنابشیم .انشالله که این بندگان مخلص خداوندهروزبیشتربشن

      درپناه الله یکتا شادوثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فرزانه ارزشمند گفته:
      مدت عضویت: 738 روز

      سلام به سعیده بهشتی ..سلام به این قلب نورانی ..سلام به اینهمه تعهد ..

      سعیده جان ..سلام به تو از جنس همون سلام هایی که به همه جهان و خلق خدا می‌فرستی ‌‌‌‌‌…

      عشق کردم با اینهمه ایمان…عشق…..

      عشق کردم از صفای وجود نازنینت

      عشق کردم با صداقتت

      عشق کردم با آیه های نابی که از دل قرآن بیرون می‌کشی

      عشق کردم با لذتی که از مسیر می‌بری

      عشق کردم به باور و عشقی که به استاد عباسمنش داری و چقدر قدر دان هستی ..

      سعیده جان …نمیتونم وصف کنم اصلا توی ذهنم نمیگنجه…این ایمان مقدس و پاکی که به خدا و خودت و استاد و جهان و. زیبایی ها داری

      دختر خوب خدا….همه وجودم رو تحسین می‌کنم و از قلبممممممممممم به زبون میارم که مبارکت باشه عزیزدلم این خلوص ایمان رو

      تحسینت میکنم با تمام وجودم ..

      لایق همه وجود خداوند بزرگ هستی …

      خیلی دوستت دارم..

      از خدای بزرگ تنها ایمانی به وسعت ایمان تو…بینشی به زیبایی‌ بینش تو به جهان و هستی .. خواستارم….

      الهی و نورانی بمانی همیشه در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      عادل مولانی گفته:
      مدت عضویت: 1647 روز

      سلام سعیده عزیز

      چقدر این کامنتای شما به دل میشینه

      هر دفعه کامنت های شمارو میخونم بی اختیار گریه ام میگیره و به زور خودمو نگه میدارم چون محل کارم ارباب رجوع زیاد میاد

      خدارو صد هزار مرتبه شکر که تو این مدت کوتاه چقدر مدارتون رفته بالا که انقد با قلبتون بتونین برامون بنویسین

      خدارو شکر که در این خانواده بهشتی هر روزمون سپری میشه و کم کم مدارهامون میره بالاتر

      قبلنا یعنی سه سال پیش وقتی دفترم بودم و گوشی تو دستم بود و یه دفعه میدیدم کلی زمان سپری شده خیلی ناراحت میشدم که وقتم با نگاه کردن به گوشی تلف شده (که واقعا هم تلف میشد چون همش توی اینستا یا اخبار و اراجیف های مجازی و …بودم) و فوری میذاشتمش کنار ولی الان که جز سایت استاد عباسمنش عزیز و فایل های صوتی و تصویری ایشان چیزی تو گوشیم نیست وقتی گوشی دستم میگیرم و میبینم چند ساعت گذشته هیچ که ناراحت نمیشم بلکه به شدت ذوق زده و خوشحال میشم که امروز چقد تونستم کامنت بخونم و فایل گوش بدم و مدارمو ببرم بالاتر

      .

      .

      من از سه سال پیش نسبت به الانم اصلا هیچ ربطی به عادل گذشته ندارم هم از نظر مالی ( 5.300 درصد یعنی 53 برابر شدن درآمد) هم از نظر روابط هم از نظر سلامتی ( 95 کیلو قبل ولی الان 73) هم از نظر خودشناسی و خدا شناسی

      و خداروشکر این پیشرفت ها به شدت در حال افزایشه و اصلا نمیشه جلوشو گرفت و محدودیت براش قایل شد و روز به روز و ماه به ماه هم داره به صورت خیلی محسوس اضافه میشه

      خدارو صدهزار مرتبه شکر برای وجود همچین خانواده صمیمی و با ارزش

      در پناه الله مهربان باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      سارا گفته:
      مدت عضویت: 1960 روز

      به نام مهربان عالم .

      سلام به همه ی اهالی سایت استاد

      سلام به سعیده عزیز

      گفته هایت شیرین بود ولی آنچه که خیلی برایم زیبا آمد و دلم نیومد فقط امتیاز بدم وهیچی نگم این بود که چقدر جملات زیبایی در وصف استاد و خانم شایسته بکار بردی بی اختیار احساس خوبی در من بوجود آمد.جملاتت زیبا ودلنشین بود .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مهدی نامجوفر گفته:
      مدت عضویت: 1379 روز

      سلام به خانم سعیده بانوی موحد و با لیاقت عجب زیبا نوشتین احسنت تحسین می کنم قلم قلب پاک و زیباتون رو

      وقتی از هدایت شدن نوشتین از رها کردن خودتون از دست باورهای پوچ و پوشالی گذشتگان از رها شدن ز دستان محتاج کننده شیطلان در برابر هر کس و ناکسی و رسیدن به تسلیم شددن و محتاج رب بودن و آرامش و احساس رضایت مندی من به خودم بالیددم بانوی زیبا و توحدی این مکان واقعا روحانی که وقتی از هیاهوی دنیای مادی دل می کنیم و میایم اینجا سایت استاد عزیزم شهد گل واقعا آرامش می گیرم من به شخصه و واقعا با خوندن کامنت دوستانم به خصوص افرادی که نامشون چشمک میزنه به آدم روح و روانم جلا پیدا می کنه و تا مدت ها به فکر فرو میرم و تفکر می کنم راجب عمل کرد قانون بدون تغییر حداوند

      الهی شکرش که اینجا هستم پیش خدا پیش عزیز دوردونه هاش الهی شکرش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      امین زندی گفته:
      مدت عضویت: 1055 روز

      سلام بر خواهرم سعیده

      سلام برم عزتی که بدست آورده

      سلام به روح پاکش

      سلام بر عزم راسخش

      سلام بر اراده و شجاعتش

      سلام بر قلب پاکش

      سلام بر جهاد اکبری که کرده

      خواهر خوبم واقعا برات بهترینهارو میخوام

      درود بیکران الله بر تو باد

      و آفرین من بر تو که اینقدر زیبا کلام خدواند رو جاری کردم و کامنت پر معنایی نوشتی

      در پناه خداوند رحمان باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      گزینگ عزیزی گفته:
      مدت عضویت: 1086 روز

      سلام به شما خانم شهریاری عزیز

      واقعا کلامتون زیباست در وصف الله و وصف استاد عزیزم

      من هر دفعه با خواندن کامنت شما اشک ازچشمانم جاری میشه

      واقعا حرف دلم من رو زدید در وصف استاد ولی من نمی تونم مثل شما بنویسم

      همیشه موفق و سربلند و شاد زندگی کنید خواهر خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      آقای نیکو گفته:
      مدت عضویت: 3083 روز

      سلام به سعیده خانم شهریاری

      چه کامنت زیبایی

      به وضوح مشخصه در فرکانس بالایی قرار دارین

      و با فاصله یکی از بهترین شاگردهای استاد هستین

      خوش بحالتون

      با خوندن کامنت تون واقعا اشکم در اومد

      از اونهمه سختی که قبل از رسیدن به مدار سعادت تجربه کردین و از اینهمه خوشبختی و سعادت و یکتاپرستی که الان دارین تجربه میکنین، چقدر تحت تأثیر این کامنت قرار گرفتم و دوست داشتم حالا حالاها تموم نشه خوندن این کامنت.

      حالم دگرگون شد با خوندن دیدگاه قشنگ تون

      وظیفه خودم دونستم ازتون تشکر کنم بابت کامنتهای عالی که در سایت میزارین

      که چراغ راهی میشه برای ما شاگرد تنبلهای کلاس

      بهترینها رو از صمیم قلب براتون آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      حمید عشقی گفته:
      مدت عضویت: 1037 روز

      سلام و درود خانم شهریاری عزیز

      اینقدر با صداقت تماااام کامنت نوشتی که حس کردم خداوند رو پیش شما میبینم کاملا مشخصه که بقول استاد شدی بنده خدا و چقدر حالم خوب شد از خوندن این کامنت خدارو شکر میکنم که منو هدایت کرد تا کامنت شمارو بخونم و اینقدر حالم خوب بشه.شاگردانی مثل شما واقعا استاد رو هرروز پیش خدا عزیزتر میکنن.منتظر فایلی هستم که شما نشستی پیش استاد و از نتایج فوق العادت میگی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      هاشم داداشی گفته:
      مدت عضویت: 1376 روز

      سلام و عرض ادب به دوست بسیار نازنین و خداییم چقدر از خوندن کامنتت لذت بردم نتونستم بی پاسخ از کنار کامنت بینظیرت رد بشم خدارو هزاران بار شکر میکنم بابت هدایتم به این سایت و آشناییم با دوستان خدایی مثل شما چقدر به آرامش رسیدم وقتی کامنتت و خوندم تغییر شخصیت یکی از بی‌نظیرترین کارهای دنیاست وقتی تو تغییرو شروع می‌کنی مثل این میمونه که نبدهای بهم تنیده از اندامت دونه به دونه باز میشه و رها و آرام و با وقار به زندگیت نگاه میکنی هر روز بهتر از روز قبلت میشی وقتی میفهمی که تو خیلفتهالله روی زمینی یعنی چه وقتی که میفهمی که خداوند همیشه در کنار اوست و همراه اوست و زندگیتو تو دستان خودت قرار داده دیگه به سادگی به کسی باج نمی‌دی تا ازت سوئاستفاده کنه وقتی تو خودتو لایق بهترینها بدونی بهترینها وارد زندگیت میشن و زندگی سرشار از خوشبختی در تمام جوانب و تجربه میکنی

      چقدر لذت بردم از توصیف استادمون که کردی سپاسگزارم و خداوندم و هزاران بار شکر میکنم که راهنمایی مثل استادم دارم من حرفی برای گفتن ندارم که بتونم در وصف استادم بگم فقط میتونم بگم خدایا شکرت بابت وجود استادم و اینکه دستانی شد از دستان خداوند و وارد زندگی من شد و منو از بنیان تغییر داد و مسیر چطور زندگی کردن و به من آموخت دوست عزیزم سعیده جان سپاسگزار خداوندم هستم بابت وجود دوستانی مثل شما در زندگیم ممنونم از کامنت زیبات در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      احمد فردوسی گفته:
      مدت عضویت: 1487 روز

      به نام اللهی که دراین نزدیکیست

      سلام هم فرکانسی عزیزخانم شهریاری

      واقعادلم نیومدبراتون کامنت نزارم وازتون تشکرنکنم بابت این کامنت الهی وتوحیدیتون

      اشکم دراومدخیلی حرفاتون خالصه وازقلبتون جاری میشه وتبریک میگم این تعهدشمارودراین مسیرکه استمرارداشتیدوهرروزداریدنتایج شگفت انگیزی روتجربه میکنیدوهرروزتون بهترازدیروزتون میشه

      اصلاکامنتتون روخوندم فکرکردم توی یک دنیای دیگم خودم بودم وخدا

      خودموتجسم کردم توبیمارستان که چقدراذیت شدیدوخداشماروهدایت کردوالبته همه بچه های سایت جزوهدایت شدگانیم و98درصدمردم هنوزتودرودیوارن

      خدابه مالطف داشته که ماروهدایت کرده به این مسیر

      یادمه وقتی ازنظرروحی ومالی خیلی مشکلات داشتم همش خداروموقع اذان صدامیزدم خدایاخودت درست کن خدایاخودت رحم کن کمکم کن وواقعاروحیه داغونی داشتم وخداازطریق یکی ازبندگانش(دستان خداوند)من روبه سمت توحیدی ترین استاددنیاهدایت کردوهمه چی تغییرکرداولین تغییراین ارامشی که الان دارم که سالهاارزوشوداشتم

      خداوندخیلی مارودوست داره خانم شهریاری خیلی زیاد

      امیدوارم که هرروزباطی کردن تکامل ومدارتون به سمت ثروت ونعمت بیشترهدایت بشیم

      اناعلیناللهدی

      شادوموفق باشید

      احمدفردوسی

      ازمشهد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1281 روز

      سلام دوست قشنگم و‌دوست نازنینم

      سلام وصد سلام

      سپاسگذارم

      سپاسگذارم هستی وهستم ولذت میبرم از لحظات اول صبح خدایا شکرت

      سپاسگذارم بابت این احساسات عالی که در کامنت شما دوست زیبا ودوست داشتنی موج می‌زند

      سپاسگذارم

      اول صبح رها بودن رو در تمام جملات زیبا که بدست سعیده چیده شدن درک ولذت بردم رهای بسیار منم وزیباست سپاسگذارم بودنت آرامش تراوش می‌کند شکرت

      سپاسگذارم

      درک قوانین بسیار زیباست. امروز من درک بیشتر داشتم سپاسگذارم

      سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Fateme گفته:
      مدت عضویت: 839 روز

      سلام به استاد عزیزم و مریم جون عزیزم ،

      سلام به سعیده خانم عزیزم

      کامنتت اشکم رو درآورد ، از بی ایمانی گفتید که پاشنه آشیل همه ماست

      تحسینت میکنم که اینقدر پر قدرت داری روی خودت کار می‌کنی ، موفق باشی عزیزم ️

      یک عمر فقط برای اطرافیانمان زندگی میکنیم ، برای حرف مردم زندگی میکنیم ،

      تو لیاقتش رو داری عالی زندگی کنی ، لیاقتش رو داری هر جور که دوست داری زندگی کنی ،

      همیشه منتظر کامنتهای زیبات هستم

      سلامت و شاد ثروتمند باشی

      عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اعظم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1418 روز

      سلام زیبای خداوند بر سعیده عزیز که اینگونه زیبا می نویسند

      شکر و سپاسگذار خدایی هستم که از زبان سعیده می نویسد چون خودش هست!زیبایی نوشته ی شما خوده خداست!زیبایی این سایت،حرف هایی که از زبان استاد جاری میشوند،زیبایی حرفهای سید علی،سارا جان،امیر و…

      زیبایی غروب خورشید به هنگام شامگاهان،زیبایی گل آفتابگردان،آواز خوش پرندگان،خوش رنگی گلهای زیبا،طراوات و خنکی هوا،بوی باران،بوی خاک،بارش بی وقفه ی باران،زیبایی درختان ،مدار آگاهی ها،حرکت ماه و خورشید و ستارگان،خلوت شبانه و …

      همه و همه قدرت بی نهایت خداست که در همه چیز تجلی یافته !

      وقتی سعیده ی عزیز با دل زیبا و با طراوتشون می نویسند خدا رو بهتر و بیشتر میشه در دل ایشون دید چون هر چه زیبایی هست از آنه خداست و خدا چقدر زیبا در دل شما نشسته است !استاد میگه به قدر باور!باور هر کسی نسبت به خدا از نوشته هاش،از آگاهی هاش،از آرامشش،از وصل شدنش،از عمل کردن،از نتیجه گرفتن و از مدارشون پیداست

      خوشحالم برای سعیده ی عزیز و دیگر دوستان و خودم که هر روز و هر روز بر مدار آگاهی های جدید قرار میگیریم و آسان میشویم بر آسانی ها!

      وقتی دیگه مثل دیگران فکر نمیکنی،مثل بقیه رفتار تقلیدی نداری،مثل بقیه عمل نمیکنی،مثل همه حرف نمیزنی و مثل همه تو خواب غفلت نیستی!!!نتیجه اش میشه یکی مثل سعیده جان و امثال زیادی که توی سایت هستند

      خدا رو هزاران هزار بار شکر برای خودش،برای سایت سراسر آگاهی ،برای استاد عزیز و مریم جان،برای دوستان همفرکانس و هم مدار،برای این بهشت زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فاطمه محمدزاده گفته:
      مدت عضویت: 887 روز

      به نام رب تنها فرمانروای دنیا

      سلام سعیده عزیزم واقعا زیبا مینویسی قلمت بسیار شیوا ورسا است ودرکت از قانون بسار خوب وعالی امیدوارم با گفتن ونوشتن نتایج عالیت قانون را برای ما باور پذیر تر کنی معرکه ای دختر

      همیشه شاد وپیروز باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      وحیده خواجه زاده گفته:
      مدت عضویت: 2337 روز

      سلام سعیده نورانی خداوند

      این اولین کامنتی هست که برات مینویسم. دختر تو شاهکاری شاهکار. توی یه کامنتی گفته بودی که جنس کامنت بچه ها نسبت به چند سال قبل عوض شده چون فرکانس استاد عوض شده و من هم این را به وضوح متوجه شده بودم. من چند وقته کامنت های شما و آقای خوشدل و آقای امیری و دیگر دوستان را با عشق می خونم و توی نوت گوشیم یه فلدر درست کردم به اسم جملات طلایی و از کامنت دوستان قسمت هایی که به نظرم عالی میاد( هرچند تمامش عالی هست) ولی عالی تر ها را کپی می کنم که دوباره و چند باره بخونم.

      هر فایل جدیدی که استاد روی سایت میزاره من ذوق می کنم که باز هم قراره کلی کامنت زیبا و درس جدید یاد بگیرم.

      ازتون سپاسگزارم که مینویسید و عشق و نور را گسترش میدید.

      منم عاشقتم سعیده جان. در پناه رب العالمین باشی دختر

      منتظر خوندن موفقیت هات هستم عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سعیده محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1297 روز

      سلام به استاد عزیزم ومریم بانو

      سلام به دوستان ناب سایت عباس منش

      سعیده عزیزم من با تو علاوه بر هم فرکانس بودن همکار هستم منم یه پرستار بودم البته الان دیگه کار پرستاری نمیکنم

      وقتی صحبت از سرپرستار وهمکار وبخش شلوغ میکردی انگاری خودمم وقتی از فداکاری بیش از حد برای خانواده وتلاش برای خوب دیده شدن کردی من خودخودم رو دیدم

      دوست عزیزم خیلی قشنگ نکته به نکته توضیح دادی تو هر موردی تحمل بیمار گونه ی خودتو واینکه چطور الان میتونی تشخیص بدی تفاوت صبر وتحمل رو

      سعیده جانم من وتو تقریبا با هم وارد سایت استاد شدیم واینم برای من یه نشونه س

      سعیده جانم از خدا میخوام تو کارت پیشرفت کنی سرپرستاربشی سوپروایزر وبعدش مترون بشی دنیا به امثال تو شدیدا نیاز داره

      راست میگه استاد عباس منش که کامنتای بچه های سایت خودش یه کتاب باارزشه

      ممنونم ازت که وقت گزاشتی وکامنتی به این زیبایی نوشتی

      دوستتون دارم

      درپناه ایزد منان شادوآروم وثروتمند وتندرست باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رویا مومنی گفته:
      مدت عضویت: 1081 روز

      سلام به دوستان عزیز و هم فرکانسی خودم و سعید خانم گل

      بهت تبریک میگم دوست خوبم‌که خیلی شیک و قشنگ داری در این مسیر زیبا حرکت می‌کنی نوشته‌ا‌ت روح و روان مرا درگیر کردبا چشمانی حلقه زده از اشک برایت می‌نویسم مسیرت همیشه هموار باد

      من هم به لطف خداوند مدت‌هاست به برکت آموزش قوانین خداوند از طرف استاد عزیزم کلام خداوند به صورت شعر بر قلب و زبانم جاری می‌شود

      این هم یک بیت شعر تقدیم به شما و دوستان عزیزم

      چه شورانگیز و رویایُست آن شب‌های مهتابی

      خدا باشد سکوت و من و عطر یاس رازقی

      آرامش الهی سهم تک تک قلب‌های مهربانتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رویا مومنی گفته:
      مدت عضویت: 1081 روز

      سلام به دوستان عزیز و هم فرکانسی خودم و سعید خانم گل

      بهت تبریک میگم دوست خوبم‌که خیلی شیک و قشنگ داری در این مسیر زیبا حرکت می‌کنی نوشته‌ا‌ت روح و روان مرا درگیر کردبا چشمانی حلقه زده از اشک برایت می‌نویسم مسیرت همیشه هموار باد

      من هم به لطف خداوند مدت‌هاست به برکت آموزش قوانین خداوند از طرف استاد عزیزم کلام خداوند به صورت شعر بر قلب و زبانم جاری می‌شود

      چه شورانگیز و رویایُست آن شب‌های مهتابی

      خدا باشد سکوت و من و عطر یاس رازقی

      آرامش الهی سهم تک تک قلب‌های مهربانتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ستاره امید گفته:
      مدت عضویت: 900 روز

      به نام خداوندی که هر لحظه یاد کردنش برایم معجزه می افریند. سلام سعیده ی عزیزم. چقدر زیبا کامنت می نویسی. و با خواندن کلمه به کلمه ی نوشته هایت اشک از چشمانم سرازیر شد. ممنونم که با نوشته هات درون من را آبیاری می کنی. از خداوند متعال هم سپاس گزارم که من را به این سایت روحانی هدایت کرد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ناجی گفته:
      مدت عضویت: 2220 روز

      سلام سعیده جان

      با اشک ذوق مطالبت دو که از اعماق وجودت بود خوندم و درک کردم . مخصوصا اون آیه از که یک نشونه بود امروز مجدد در کلام شما دیدم …لااله الا انا فاعبدنی…توحید!!!

      منم تحمل کردم بی ایمانی رو شرک رو حال بد رو ترس رو شک رو کارهای بی مورد و ظلم به خود رو … ولی تا کی ..

      خدا رو شکر میکنم برای دوستان گلی مثل شما و استاد عزیزم .

      ممنون از مثالهایی که زدی و اگاهی هایی که دادی ‌

      الهی بهترینها نصیبت باشه و خوش و خرم باشی …مریم ناجی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهرداد یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 991 روز

      وای خدایا چه کامنت بی نظیری

      سلام سعیده خانوم چقدر لذت بردم چقدر انرژی و انگیزه گرفت از حرفهاتون

      چقدر با تمام وجود کامنت گذاشتید و با تمام وجود خوندمش

      واقعا وقتی کم میاریم و کمک از خداوند میخایم میبینیم که چطور همه مارو به اشکال مختلف هدایت کرده به این مکتب الهی به این کلاس درس خداشناسی به این استاد و معلم بی نظیر که همه چی میتونیم توی این کلاس یاد بگیریم همه درسهاش شیرینه و کمک به بهتر شدن زندگیمون میکنه

      سعیده خانوم بسیار زیاد ازتون ممنونم که این کامنت بی نظیر رو برامون نوشتید تا ما هم یاد بگیریمو انگیزه داشته باشیم برای حرکت به سمت زندگی سرشار از لذت نعمت ثروت سلمتی شادی خوبی خوشی عشق روابط عاشقانه توحید و معنویت

      واقعا این کامنتها درسهایی مهمون میده که توی هزاران کتاب نمیتونیم پیدا کنیم چون با قلب و احساس عالی نوشته شده چون از گفته خداوند اومده

      هزاران بار تحسینتون میکنم به خاطر درسها و نتیجه هایی که از این سایت گرفتید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سعـید کاکایی گفته:
      مدت عضویت: 1802 روز

      سلام بر سعیده ی جان

      ایستاده تمام قد تحسینت میکنم

      دختر از خط به خط کامنت هایی که می‌نویسی لذت میبرم کامنت های که خط به خط قلم خدا تو دستاته و تو دست خدا میشی و می‌نویسی آفرین به این حجم اتصال به منبع

      سعیده خانم دقیقا من هم مثل شما وقتی میرم سر وقت فایل های استاد عزیزم میگم برم ببینم استاد امروز میخواد کدوم ترمز منو برا من اشکار کنه من هر فایلی گوش میدم انگار استاد داره چشم‌ تو چشم برا من صحبت می‌کنه آگاهی های تو این مجموعه فایلهای الگوها دریافت کردم بخدا کم از دوره های استاد نداشت من روزی ی فایل از دوره هایی که تهیه کردم گوش میدم بقیه اوقات آزادم تمرکزم رو فایلهای رایگانه

      آخه من کجا میتونم این آگاهی ها رو بدست بیارم ؟

      من کجا میتونم دوستایی همچون سعیده عزیزم پیدا کنم که نفر به نفر تجلی خدا هستن و من دارم خدا رو تو حرفهاشون میبینم که داره با من صحبت می‌کنه

      بله سعیده خانم گل استاد امروز در مورد صبر و تحمل گفتن که چقدر من تحمل کردم به خیال اینکه ی روزی مشکل من حل میشه

      چقدر من تحمل کردم که یک ناجی بیاد و من رو رها کنه از مشکلات متعددی که خودم خالقشون بودم

      چقدر من تحمل کردم و منتظر بودم دولت ی کاری برا من بکنه

      چقدر من منتظر بودم که پدر و مادر ،و….. دست منو بگیرن و من شاکی که همش تقصیر فلانیه

      و من نا آگاه بودم که من زمانی میتونم زندگیم رو تغییر بدم که شخصیتم رو تغییر بدم و خدا رو هزاران بار شکر که قشنگ هدایتم کرد به سمت مسیر درست

      خدا هدایتم کرد به سمت پیامبر زمانم

      چقدر من از خدا گله میکردم که چرا من زمان پیامبران به دنیا نیامدم که مسیر درست رو نشونم بدن و خدا گفت بیا پیامبر میخواستی اینم استاد عباس منش برو ببینم دیگه چه بهانه ای برای توجیه سهل انگاری هات داری

      استاد عزیزم تو کلمه به کلمه فایل ها داره حجت رو بر ما تمام می‌کنه و وقتی خدا حجت رو تمام می‌کنه دیگه هیچ عذر و بهانه ای پذیرفته نیست

      چقدر من معنی صبر و تحمل رو من اشتباه فهمیدم خدا رو شکر که بیدار شدم

      چقدر ذهنم کلمه صبر رو قشنگ پذیرفت که وقتی استاد گفت صبر یعنی تکامل

      صبر یعنی تو کارت رو انجام بده بقیه رو بسپار به اون بالایی

      تکاملت رو طی کن بعد نتیجه میاد

      صبر یعنی تو سعی کن حالت رو خوب نگه داری

      صبر یعنی ایمان به خدای یکتا

      صبر یعنی توکل

      صبر یعنی هر روز رو خودت کار کن و از مسیر زندگیت لذت ببر

      سعیده جان با تمام وجودم ازت ممنونم که زمان میزاری و ما رو از این همه عشقی که تو وجودت داره فوران می‌کنه شریک می‌کنی

      دوست دارم خواهر عزیزم

      استاد عاشقتم به خاطر این مجموعه فایلهای الگو ها که غوغایی تو وجودم به راه انداخته که لحظه به لحظه دارم درونم رو کنکاش میکنم و وجودم رو صیقل میدم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      نازنین گفته:
      مدت عضویت: 1239 روز

      سلام بر صاحب قلب و روح و جان

      سلام بر تو دوست عزیزم

      سلام بر نویسنده ی زیبا رو زیبا بین و زیبا اندیش

      سلام بر این قلم شیوای خدایی

      سلام بر این نوشته ی الهی

      سلام بر حال خوب و آگاهت

      بسیار لذت بردم

      نوش جانت پاداش زیبایی که از تنها فرمانروای عالم گرفتی

      خیلی کیف کردم دختر خوب

      الهی به لطف مهربان و بخشنده ی عالم به زودی زود کنار استاد عزیز توفیق دیدار و صحبت از نتایج میسر میشه

      در پناه رب العالمین

      زیباترین و بهترین حالها نصیب همه مون

      آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم حسینی مطلق گفته:
      مدت عضویت: 996 روز

      سلام

      عزیزه دلم

      اشک چشمام جاری شده و این اشکها بخاطر احساس الهیه شماست که توی این کامنت جاری شده بود

      و خدایی که با کامنت شما بامن حرف زد

      قسم به خودش که بهترین بهترینهاست

      قسم به اشکهایی که از سر لطف و نگاه خداوند در همین الان جاری میشه

      بخدا که خداوند هست،همیشه هست،همه جا هست،همه چی هست،تنهامون نمیزاره،قوت قلب خودشه،امید خودشه،توکل خودشه،ایمان خودشه،پاداش خودشه،لذت خودشه،اشک شوق خودشه،خوشحالی خودشه،سوپرایز خودشه،حال خوب خودشه،آرامش خودشه،لحظه خدایاشکرت گفتن از ته دل و ی نفس عمیق کشیدن خودشه،آگاهی خودشه،هدایت خودشه،صبر خودشه…

      سپاسگزارم بخاطر همچین کامنت و همچین متن پرمحتوایی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی.سلام به نابترین استاد دنیا ،مریم عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام. خدا رو هزاران مرتبه شکر بابت این فایل زیبا وآگاهی بخش.استاد عزیزم با کلمه کلمه صحبت هاتون اشک ریختم ،اشکی که خیلی برام ارزشمنده ،اشکی که حاکی از سپاسگزاری به درگاه خدای مهربونه که منو هدایتم کرد وتو این مسیر بهشتی قرار داد .در بهترین زمان به این سایت بهشتی هدایت شدم زمانی که جهان انسانها رو غربال کرد حدود 4 ساله افتخار شاگردیتون رو دارم وچه بهشتی رو دارم تجربه می کنم درحالی این کامنت رو می نویسم که حدود 5 ماهه به تنهایی مهاجرت کردم ودر خانه ی زیبایی که با کمک خدای مهربون خلق کردم زندگی بهشتی مو تجربه می کنم اگر زودتر با شما آشنا می شدم واین آگاهی ها رو دریافت می کردم 23 سال زندگی مشترکی که سراسر شرک ووابستگی بود رو تحمل نمی کردم .چقدر جهان بهم نشونه داد که تغییر کنم ولی انگار قدرت تحمل در وجود من نهادینه تر بود .این روزها وقتی به 23 سال از عمرم که با تحمل انسانها وشرایطی که حس خوبی بهم نمی داد فکر می کنم فقط اشک می ریزم واز خدای مهربون به خاطر شرکهام وبی ایمانی هام وظلم به خودهایی که داشتم طلب استغفار دارم .از خدای مهربون می خوام کمکم کنه که دیگه هیچ شرایط نا دلخواهی رو تحمل نکنم .هر لحظه به خودم میگم تحمل شرایط سخت یعنی بی ایمانی .استاد عزیزم گوارای وجودتون این همه نعمت وزیبایی وفراوانی .تحسینتون می کنم که اونقدر کنترل ذهنتون عالی بود که جهان بهترین پاداش ها رو بهتون هدیه داد .عاشقانه دوستتون دارم و ان شااله با ایمان بیشتر این مسیر بهشتی رو ادامه می دم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    مریم محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1266 روز

    به نام فرمانروای کل کیهان

    استاد عزیزم و مریم عزیز سلام

    مطمئنم که مثل همیشه فوق‌العاده ‌‌اید‌

    این فایل رو استاد عزیز دقیقا وقتی گذاشتن رو سایت که من داشتم به همین موضوع و تصمیمات این چند وقت اخیرم فک می‌کردم.

    من مد‌تها تو شرایط نا‌مناسبی بودم تو یه شرایط پر از تشنج و… که احتمالا می‌دونید‌.

    تحقیر و توهین و سمی بودن محیط واقعا فضای متعفنی اطرافم ایجاد کرده بود و حتی از نظر مالی هم مورد ظلم قرار می‌گرفتم. تا قبل از اینکه با استاد آشنا بشم خب خیلی شخصیت ضعیفی داشتم و ترس‌ها منو در بر گرفته بودن. از محیط جدید، از اینکه آیا از پرداخت اجاره بر میام یا نه، با آدمای جدید چجوری سر کنم، کلاسامو چجوری و کجا برگزار کنم. ( من تدریس خصوصی زبان انگلیسی دارم). قبلا کلاسای من حضوری بود که خب دانش آموز می‌اومد خونه ما و بخاطر همین فک‌ میکردم حالا اگه برم خوابگاه که نمی‌تونم کلاسمو برگزار کنم‌. کم کم بعد از کرونا بعضی از کلاسا آنلاین شد، ولی هم‌چنان بعضی از دانش‌آموزانم بودن که درخواست کلاس حضوری داشتن، و منم بخاطر ارزش قائل نبودن برای اون روندی که خودم می‌خواستم کلاسمو پیش ببرم، بخاطر شرکی که تو وجودم بود و می‌ترسیدم اون دانش آموزامو از دست بدم و درآمدم کم بشه، بخاطر اینکه فک می‌کردم خیلیا هستن کلاس حضوری اگه بگم فقط آنلاین اونا رو از دست می‌دم و… قبول می‌کردم که دانش آموزای حضوریم بیان. اما وقتی با برنامه‌های استاد آشنا شدم و کم کم تغییرات رو‌ در خودم به وجود آوردم، به خودم گفتم که نه، اگه من استقامت بورزم رو تصمیم خودم برا کلاس آنلاین، کم کم آدمهایی میان به سمت من که با این شرایط موافقن‌‌. خب روزای اول خیلی سختم بود، آدما هنوز زنگ می‌زدن و درخواست داشتن برای کلاس حضوری و وقتی از مزایای کلاس آنلاین براشون می‌گفتم قانع نمی‌شدن و می‌رفتن، نجواهای شیطان قوی بود هنوز، اما سر تصمیم موندم، و بعد از یه مدت کوتاه آدم‌هایی سر راه من قرار گرفتن که با شرایط کلاس آنلاین کاملا موافق بودن. خب این قدم اول برای جا‌به جایی و برای بیرون اومدن از اون محیط. هنوز ترس‌هایی داشتم و همچنین این موضوع هم تو ذهنم بود که استاد گفتن اگه شما به اندازه کافی تغییر کرده باشین محیط اطرافتون تحت تاثیر شما تغییر می‌کنه، واقعا هم تا حد قابل توجهی تغییر کرده بود، طوری که اطرافیانم اعضای خانواده منو می‌دیدن تعجب می‌کردن که چقدر تو خیلی چیزا عوض شدن. اما یه نفر بود که خب به شدت فرکانسش با این فضا متفاوت بود و من بیشترین آسیب رو هم از همون فرد می‌دیدم، بقیه هم تغییرات به نظر من جزیی بود. و این فکرم داشتم که من می‌تونم روی اون افرادی از خانوادم که دارن تغییر می‌کنن تاثیر بزارم تا اونا رشد کنن و اون فرد نامناسب خودش از بین ما بره یا تغییر کنه. اما دیدم بقیه با وجود اینکه یه مقداری تغییر کردن اما مثل من متعهد نیستن و انرژی منم مقدار زیادیش داره صرف آروم نگه داشتن اونا و محیط میشه که حالا به نظر خودم به خودم بگم که خب اون روابط خوبی که با اعضای خانوادم تو ستاره قطبی امروز درخواست کرده بودم تیک خورد ( یه مقداریشو داشتم خودمو گول می‌زدم.) اما همزمان هم هی به این فک می‌کردم که من باید چیکار کنم آیا واقعا باید از اینجا برم؟ یه نگاهی به دور و برم انداختم، به اتاقم، به وسایل توش، با خودم گفتم دل به چی بستی؟ یه چهار تا تیر و تخته؟ به خانوادم نگاه کردم دیدم انقدر لحظه‌های خوبمون کنار هم کم بوده که واقعا چیزی نیست که دل تنگش بشم، و همزمان هم فایلای از استاد می‌شنیدم که می‌گفتن کسی که عزت نفس داره، نمی‌مونه جایی که داره بهش ظلم میشه، یا آیه ‌‌های قرآن که آیا زمین خدا را وسیع نکردیم تا در آن سفر کنید، و یه قسمتی از سفر به دور آمریکا که استاد گفتن تاریخ شروع سال قمری از زمان هجرت پیامبره، و اون همه معجزات وقتی اتفاق افتاد که پیامبر هجرت کرد. بازم تصمیم قطعی برای رفتن نگرفته بودم تا اینکه جهان با سیلی محکم هلم داد به سمت حرکت کردن و رفتن از اون خونه. چند روزی رو خونه عزیزی موندم و در همین حین دنبال یه خوابگاه تر و تمیز با یه قیمت مناسب بودم‌ و همچنین سعی می‌کردم احساسمو خوب نگه دارم، (هر چند با اون سیلی محکم، سخت بود). یه خوابگاه پیدا کردم که موقعیت خیلی خوبی داشت ولی گفتن چون شما کلاس آنلاین داری آرامش خوابگاه بهم می‌خوره و نمی‌تونیم اینجا رو بهت بدیم، دوستم گفت سریع پا پس نکش بازم باهاشون صحبت کن‌. چند بار دیگه باهاشون صحبت کردم و هر دفعه گفتن نه‌. گفتم دیگه اصرار نمی‌کنم و از خداوند خواستم منو به جایی که برام بهترینه هدایت کنه. تا اینکه یه خوابگاه پیدا کردم که قدری فاصله داشت با مرکز شهر ولی اتوبوس سریع السیر داشت. نونوایی، سبزی فروشی، سوپری همه چیز بهش نزدیک بود، تمام تشک‌های تخت‌ها کاملا نو و بسیار تمیز بود، هر اتاق یه یخچال و کولر جداگونه برا خودشون داشتن، و اون اتاقی که به من دادن تقریبا بهترین اتاق اون طبقه بود‌. من تخت بالا بودم که نور مناسبی برای مطالعه و برگزاری کلاسام داشت، یه کمد دیواری کوچولو قشنگ کنار تختم بود که وسایلمو چیده بودم توش (هر چیزی که می‌خواستم دم دستم باشه) و کلید کولر هم دقیقا کنار تخت من بود، هر تختم یه پریز جداگانه برای شارژر و این چیزا داشت، و یخچال هم دقیقا کنارم بود که یه سری وسایلامو خوراکیا رو میزاشتم رو سر یخچال. یه روز در میون نظافت چی میومد همه جا رو تمیز می‌کرد‌. ماشین لباسشویی و گاز صفحه‌ای داشت، و خود ساختمون هم تقریبا نو ساز بود‌، یه حیاط خوبم برای هواخوری داشت و قیمتشم تقریبا نصفه اون خوابگاه قبلی بود. من هر روز با تمام وجودم سپاسگزاری می‌کردم بابت همه این امکانات. چون من دوران دانشجوییم تو خوابگاه بودم و اون موقع خب باور‌های خیلی نامناسبی داشتم. تو یه واحد آپارتمانی 18 نفر زندگی می‌کردن و فقط 2 تا یخچال و یه گاز داشت، همیشه سر نظافت با بقیه بچه‌ها مشکل داشتم، بقیه چیزایی که اون بالا گفتم از امکانات خوابگاه جدید که اصلا اون موقع برامون رویا بود‌. من حتی بابت اون تضاد و اون خوابگاه نامناسبم از خدا سپاسگزاری می‌کردم چون اگه اون تضاد رو تجربه نکرده بودم این زندگی الان تو خوابگاه انقدر برام دلچسب نبود. مثل بقیه بچه‌ها که می‌گفتن مگه اینجا چی داره که تو انقدر خوشحالی از اینجا بودن. حالا یه سری تصادهایی هم بهشون برمی‌خوردم در همین حین، مثل اینکه یه وقتایی بچه‌ها می‌خواستن بخوابن و من باید می‌رفتم تو سالن برای کلاسام و خب اونجا پر رفت و آمد بود و شلوغ. اما سعی می‌کردم آگاهانه بهشون توجه نکنم و تمرکزمو بزارم رو‌ چیزایی که بابشتون سپاسگزارم. تا اینکه یه شب من تا 12 کلاس داشتم و قانون خوابگاه این بود که 11 و نیم لامپ اتاقا رو باید خاموش می‌کردیم و می‌رفتیم تو سالن. ساعت حدود 11 و 10 دقیقه بود که مدیر خوابگاه اومد گفت خانم لامپو خاموش کن، بهشون گفتم تو قراداد نوشته ساعت 11 و نیم خاموشی هست، ایشون با یه حالت برافروخته اومد لامپو خاموش کرد و رفت، منم نمی‌خواستم این بحثو ادامه‌ بدم و چیزی نگفتم با نوری که از لامپ بیرون می‌تابید تو اتاقم کلاسمو ادامه دادم. بعد از کلاس دیدم داره از اون رفتار حالم بد میشه اما سریع جلوی خودمو گرفتم و حالمو خوب کردم، رفتم تو سالن با بچه‌ها گفتیمو خندیدیم. و پاداش این کنترل ذهن من بی‌نظیر بود. فردای اون روز مدیر خوابگاه رفت برام بستنی گرفت و خودش اومد ازم عذر خواهی کرد. بعدم بهم گفت یه سری مشکلاتی برای خوابگاه پیش اومده که ما باید تا آخر ماه تخلیه کنیم، من باید برم تهران و کسی نیست بزارم سرپرستی اینجا، تو چون همیشه تو خوابگاهی اینجا می‌مونی؟ گفتم می‌مونم ولی اجاره‌ی این دو هفته‌ای که اینجا می‌مونم رو بهم برگردونید (یعنی روزی 60 تومن) که خودشون گفتن نه، کمکی که به ما می‌کنی بیشتر برامون ارزش داره و ما روزی 100 تومن بهت می‌دیم. اتاق سرپرستی یه سوییت خیلی لوکس و مجهز بود. یعنی من الان تو بهترین اتاق اون ساختمون سکونت داشتم، خودم تنها، یعنی بدون اینکه برای کسی مزاحمت ایجاد کنم یا کسی مزاحم من بشه، راحت به کارم می‌رسیدم و انگار تمام اینا کاملا رایگان برا من رقم خورد، و علاوه بر این چون روزایی بود بچه‌ها می‌خواستن تخلیه کنن ، کلی مواد غذایی اصلا استفاده نشده که دیگه نمی‌خواستن با خودشون ببرن می‌آوردن می‌دادن به من‌. یعنی دو هفته آخر من تقریبا هزینه خورد و خوراکم نداشتم‌. و اونجا کلی آدم منو و کارمو شناختن و تصمیم گرفتن از خدمات آموزشی من استفاده کنن.

    یه مورد دیگه این بود که من با دوتا دیگه از بچه‌های اونجا تصمیم گرفتیم خونه بگیریم، یه خونه خوب پیدا کردیم تو یه جای خیلی خوب با قیمت مناسب. اما روزی که رفتیم خونه رو تمیز کنیم من انرژی منفی خیلی زیادی رو حس کردم و یه سری رفتارا هم از صاحب خونه دیدم که دیگه اصلا نمی‌تونستم اونجا رو تحمل کنم، سریع از اون موقعیت اومدم بیرون و فورا زنگ زدم به بنگاه و گفتم که می‌خوام قرارداد رو فسخ کنم‌. و هزینشم می‌پردازم. بعد یه لحظه برگشتم به عقب از خودم پرسیدم من همون مریمم؟ همون مریمی که 10 سال تو یه رابطه عاطفی نامناسب که جز ناراحتی هیچی براش نداشت موند، فقط بخاطر اینکه می‌ترسید کس دیگه‌ای دوستش نداشته باشه؟ من همون آدمیم که این همه مدت تو محیط آلوده زندگی کرد فقط برای اینکه از تجربه دنیای جدید می‌ترسید؟ چه زود تصمیم گرفتم اون خونه رو‌ تحمل نکنم، اشتباهمو بپذیرم، ازش درس بگیرم، اما یه لحظه هم اجازه ندم ادامه پیدا کنه. استاد عزیزم شما چیکار کردی با من؟ من زیر و رو شدم با حرفای شما. بی اندازه عاشقتونم و الله رو‌ بی‌نهایت سپاس بابت وجود با برکت شما و مریم عزیز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  8. -
    زهره خانوم گفته:
    مدت عضویت: 963 روز

    سلام استاد جان عزیزم و مریم جان بزرگوارم

    من جدیدا شروع کردم به کامنت گذاشتن و هرروز فایلهای سایت رو میبینم اگر فایل جدید بذارید اونپ میبینم وگرنه میرم ادامه فایلهای سریال زندگی در بهشت رو میبینم و از دیدن این مسیر تکاملی که طی کردید تا به این پارادایس زیبا ،این اندام زیبا و این ارامشی که سرتاسر زندگی دارید لذت میبرم و میبینم که هیچ چیزی یک‌شبه به دست نیمده و پشتش سالها روی باورها کار کردن و البته تلاش فیزیکی هست که در کنارش تلاش متافیزیکی همه چی رو راحتتر جلو برده.

    استاد گفتید در کجای زندگی چه چیز زجر آوری رو تحمل کردید

    برام سخته بیان کردنش ولی من به چشم نقطه عطف زندگیم بهش نگاه میکنم چون از اون موقع زندگی من تغییر کرد و یه شخصیت قوی و خود ساخته رو ساختم

    من 5سال پیش متوجه شدم که همسرم در طول ده سالی که باهم زندگی کرده بودیم مدام به من خیانت میکرده و با زنهای مختلف بوده و رابطه جنسی میگرفته و هربار با یک دروغ و کلک من رو توجیح میکرد که توهم برم داشته و من شکاکم.من هم باورم شده بود که من واقعا مشکل دارم مدام من رو‌تحقیر میکرد من رو‌مقصر بحثها میدونست و او‌همیشه قیافه حق بجانب میگرفت،من هم به این تحقیر کردنش عادت کرده بودم و فکر میکردم که من لیاقتم اینه که حرف زور بشنوم و مدام سرم داد بزنه و منم باید سکوت کنم.وقتی دستش برام رو‌شد باز هم از بی عزت نفسی از بی اعتماد بنفسی التماسش کردم که دوباره میسازیم زندگیمون رو ولی اون همیشه ازم طلبکار بود که از دست من خسته شده.

    استاد به هر زوری بود زندگیمون برگشت ولی به چه قیمتی،به قیمت بی ارزش شدن من به قیمت کوچک کردن خودم،

    من اون موقع میترسیدم یه دختر ضعیف 30ساله با دوتا بچه کوچک که همه زندگیش رو در دست یک مرد میدونست و گمان میکرد اگر اون مرد نباشه زندگی براش تموم شده است.

    خسته شده بودم از زندگی از همه چیز خسته شده بودم از همه بریده بودم هیچ‌کسی به کمکم نیمد و تنهام گذاشتن خیلی روزهای سختی بود ،

    من موندم یک قلب شکسته و یک درد غیر قابل تحمل،

    نیاز داشتم به یک همدمی که محرم حرفهام باشه و سنگ صبورم باشه ،راهنما و مشاور من باشه ،و بهم کمک کنه تا به ارامش برسم

    یادمه با خدا قهر کردم من دختر خیلی مذهبی بودم ولی مشرک ،مشرکی که از خدا کمک میخواست ولی از بقیه هم کمک میخواست درددل میکرد قضاوت میکرد غیبت میکرد

    گفتم خدا تو کمکم نکردی تو من رو انداختی تو‌یه اتفاق تلخ مگه من مهم بودم برات و تو منو دوست نداری و…

    همون روزها خدا من رو اورد تو مسیر مثبت اندیشی و با قانون جذب اشنا شدم مسیری که من رو‌تغییر داد و من رو به آگاهی رسوند آگاهی که فهمیدم این من بودم مسبب این اتفاقات ،وقتی تو خودت برای خودت احترام قایل نیستی ارزش قائل نیستی خودتو دوست نداری اون محبتی که به همسرت داری یه ذرش رو به خودت نداری خودتو له میکنی فدا میکنی تا یکی دیگه ازت راضی باشه،وقتی وابسته ای و شریک واسه خدا قرار دادی ،چه انتظار دیگه ای داری ؟اگر غیر از این بود جای تعجب داشت!!!

    خلاصه استاد شخصیتم از نو ساخته شد باورهام از نو ساخته شد،ذهنیتم مثبت شد زیبابین شد ،شدم اهل شکرگذاری و تمرین انجام دادن،مراقبه انجام دادن و روی هدفهای خودم تمرکز کردن

    ((((من زندگیم رو‌ مدیون خدام هستم ))))

    تو این 5سال کلی پیشرفت داشتم که بهم میگن چقدر تغییر کردی ،خودم باورم نمیشه که چه ادم ضعیفی بودم و الان اصلا قابل مقایسه نیستم با قبل.

    توی این سالها فرکانسم بالا اومده خیلی هنوز باید کار کنم روی خودم ولی خیلی هم رشد کردم و هیچ چیزی نمیتونه من رو از پا دربیاره چون این قدرت خداست که در روح و جسم منه

    همسرم همون ادم سابقه با ذهنیت و باورهای منفی و یک انسان ناشکر

    استاد من متوجه شدم که باز رفته سراغ رابطه های…

    الان به روی خودم نیاوردم که موضوع رو فهمیدم و

    ولی من اون زن ضعیف نیستم که خودمو ببازم یا مثل قبل به فکر خودکشی بیفتم

    هیچ وابستگی عاطفی ندارم بهش تنها وابستگی مالیه که من رو ازار میده

    بدنبال کار هستم تا از این وابستگی دربیام و از عهده زندگیم بربیام و تصمیم بگیرم که بمونم یا برم.

    زهره ی الان قرار نیست دیگه تحمل کنه این نادیده گرفتن شدنها رو این سواستفاده شدن ها .

    من پیشرفتم رو‌مدیون همسرمم او اگر با من این رفتار رو‌نمیکرد من هم هیچ‌موقع تغییر نمیکردم روی پای خودم وای نمی ایستادم و قوی نمیشدم،او بهم یاد داد که باید قدر خودمو بدونم و برای خودم ارزش قایل باشم

    الان دنبال به درامد رسیدنم با مهارتی که در کارم پیدا کردم و ایمان دارم که خدا من رو‌هدایت میکنه بسمت عالیترینها و بهترینها

    همونطور که من رو به سمت شما و استاد عرشیانفر هدایت کرد

    خدا هزاران ساله که خدایی کرده و کارش رو بلده.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  9. -
    فررانه فلاح گفته:
    مدت عضویت: 1099 روز

    به نام الله مهربان. سلام به استادعزیزم. و مریم جانم…..و دوستان عزیزم درسایت …قبل از شروع صحبتا و جواب سوال بازم ازشما استاد عزیزم سپاسگذاری میکنم که اگاهیهای خودتونو به صورت رایگان برای ما به اشتراک میزاری ..از خداوند هم سپاسگذارم که من رو توی این مسیر الهی هدایت کرد ..‌‌نممیدونم چی بگم استاد دقیقا چند روزپیش شروع به هدف گذاری کردم اونم بابت چیزی که خیلی وقت حدود چهارماه تحملش میکردم و میگفتن همینی که هست و من مجبور به تحمل اون بودم ..چهارماهه به خانه جدیدم نقل مکان کردم از زمانی که به این خانه وارد شدم مشکل اب و برق داشت که به لطف الله مشکل برقش حل شد .‌اماآب این خونه خیلی ضعیف بود…پامپ ابم هم چند بار تعمیر و یک بار اتوماات عوض کردم هر لوله کشی میومد و برسی میکرد میگفتن ورودی اب مشکل نداره اب شهر ضعیفه..‌خلاصه ما اب ضعیف داشتیم ..تا اینکه دو روز پیش اومدم نشستم فکر کردم (البته اینم بگم با گوش به فایلهای شما و نکته برداری کردن )و برای خودم هدف گذاری کردم چند تا هدف توی این ماه نوشتم و بعد اولویت بندی کردم..‌اولویت اصلی من درست کردن اب ضعیف خانه بود.‌چون تحملش واقعا سختر شده بود….خلاصه بگم تا اینکه دیروز لوله کش جدید باز اوردم گفتم اقا بکن بنداز دور هر چیز قدیمی و چیزهای جدید بزار..گفت بزار باز مجدد اوماتو درست کنم ..پوسته بزارمش روش شاید درست شد..گفتم بکن بنداز دور..‌آخرش این شد به لطف الله اب خونه درست شد و الان با فشار زیاد ما اب مصرفی داریم چقدر خو شحال شدم از اینکه هر چیزی راه حل خودشو داره ..وقتی این فایل امروز شما رو دیدم گفتم خدا خواست با من حرف بزنه بگه فرزانه افرین کارت درست بود.‌ کار من دقیقا مثل دکتری بود گفت گریه بچه شما عادیه و شما بعد شش ماه با فشاری که روی دکتر اوردید و انجام ازمایش متوجه عفونت اداری شدید و درمان و انجام دادیدو بچه خوب و گریش برطرف شد…دقیقا منم همین کار رو انجام دادم..چقدر دقیق ..اشک تو چشمام جاری شد..خدا چطور با ما حرف میزنه.‌الله اکبر..‌…قربونت برم خدا.‌و الان هدف دومم روشروع کردم…استاد واقعا سپاسگذارم…اینها باورهای مارو قوی تر میکنه و این سیمان باورهای مخرب نرمترو .نرمتر .میشه….استاد ذوق میکنم پردایس رو میبینم ..چه طبیعت زیبایی ..برونی و اون بزغاله کوچولو طبیعت و قشنگتر کرده. و دراخر هم برکت خداوند باران زیبامنم که عاشق صدای باران کیف کردم توی این گرمای شهر ما باران رو دیدم خداوند به شما برکت بیشتر در لحظه بده که دل مارو شاد میکنی و ما رو بیشتر هدایت کنه آمین…از دوستانم درسایت بینهایت بابت کامنتهای زیباشون سپاسگذارم و وچیزهای خوبی یاد میگیرم……..درپناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    نازنین گفته:
    مدت عضویت: 1250 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم

    مریم جان مهربانم

    و همه خانواده ی محترم عباسمنش

    استاد جان عجب فایل بینظیری،تحمل

    و چقدر این موضوع منو بارها و بارها آزار داده و هیچ ایده ای براش نداشتم،چقدر شکستم

    چقدر فرصت هارو از دست دادم

    البته که همین حالا هم درگیر موضوعی هستم که با کوتاهی خودم نسبت به حل اون،دارم تحملش میکنم و روح و جسمم در رنجه.

    اما چیزی که به ذهنم رسید در مورد موضوعِ بحث،مربوط میشه به 5 سال پیش

    من حدود 10 سال مسئول پذیرشِ دندانپزشکی درمانگاهی معروف بودم،و واقعا اونجا رو دوس داشتم اما با شما هیچ قانونِ دیگه ای هم آشنایی نداشتم و پیگیر هم نبودم.

    سالهای آخر خیلی بهم سخت گذشت،معنای واقعی اجهاف رو اونجا فهمیدم،اینکه خیلیها که بعد از من اومدن و هرگز تجربه ی من رو نداشتن چقدر عزیز تر بودن چقدر جایگاهشون بهتر شد،حقوقشون،بیمه شون و در واقع شرایط عالی داشتن برای کار

    اما همه چیز برای من سخت شد و من فقط و فقط به امید استخدام اون شرایط وحشتناک رو پذیرفته بود

    اون زمان بیمه ی من نیمه وقت بود در حالی که تمام وقت سر کار بودم با کلی اضافه کاری،حقوق من 500 گاهی هم 600 بود،بدون هیچ پاداشی نسبت فعالیتهای زیادی که داشتم

    اما همکارای من که بعدها وارد مجموعه شدن از بدو ورود بیمه کامل بودن و حقوق خیلی خوب

    یواش یواش احساس کردم دارم خفه میشم اونجا،هر چقدر هم باهشون صحبت میکردم بی فایده بود

    میگفتن همین که هست،تازه ماههای آخر هم شیفتام رو نصف کردن،عملاانگار گاهی میرفتم سرکار

    بهم میگفتن هیچ جا بهتر از اینجا نیست و مطمئن باش از اینجا بری بیکار میشی و ما هم دیگه قبولت نمیکنیم اگه برگردی

    ینی تمام روزها تمام کلمانشون نگاههاشون لحظه به لحظه یادمه.

    آر یه روز گفتم نع

    اینجوری نمیشه،من میرم،حتی اگر خونه هم بمونم بیکار

    بهتر از این خفته

    اما من خونه ننشستم،ماه آخر همزمان با کار خودم،یک هفته رفتم دنبال کار،چنتا کلینیک سر زدم،یه جا خیلی به دلم نشست،گفتم من باید بیام اینجا کار کنم،باورم نمیشد

    توی بهترین منطقه ی شهر،کلینیک تخصصی با پرسنل واقعا عالی

    مدیریت بی نظیر

    خدای من هر وقت یادم میاد چشام پر از اشک میشه

    رفتم اونجا فرم استخدامی پر کردم،بعد یه هفته تماس گرفتن که برم برای مصاحبه،

    و من اونجا پذیرفته شدم

    از روز اول کار بیمه کامل شدم قرارداد مشخص با من بسته شد،حقوق 500 تومنم شد 1500 ماه اول،اصن باورم نمیشد.و چقدر اوایل خودم رو سرزنش میکردم که ایکاش نمیترسیدم از بیکار شدن و دلو میزدم به دریا و میرفتم دنبال کار،که یقینا فرصتهای خیلی خیلی بهتری برام پیش میومد و چقدر روی کیفیت زندگیم تاثیر مثبت داشت.اما آروم آروم حالم خوب شد و هر روز که میرفتم سر کار باعشق میگفتم خدایا شکرت.

    الان دوسالی هست که کار نمیکنم و تصمیم گرفتم کسب و کار خودم رو راه بندازم اما این خاطره برام جاودانه شد و با صحبتهای الانِ شما معنای انتخاب و تصمیم اون زمانِ خودم رو فهمیدم.

    استاد جانم بی نهایت از شما سپاسگزارم

    از خدایی که شما شما رو سر راه زندگی من قرار داد

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: